نامه پان ایرانیسم شماره ۱۷

نامه پان ایرانیسم
هواداران پان ایرانیسم در برون مرز
(سازمان پان ایرانیست)
دوره ۲ شماره ۱۷ – اردیبهشت ۱۳۹۰ – آدینه  ۲۱ می ۲۰۱۱
www.paniranism.info – iran@paniranism.info

با درود
مطالب زیر تقدیم میشود:

عباس سلیمی نمین مشاور پان ترکیست سید علی خامنه ای و جعل تاریخ
خرمشهر آزاد شد و اشک بر دیدگان ملت ایران جاری ساخت
حزب پان ایرانیست و جریان جدایی بحرین: خدمت یا خیانت؟
پان ترکان و مقاله‌ی عربی احمد کسروی
وحدت ملی و نقش زبان ملی در این وحدت
شهریار شاعر ایران دوست

 

لطفا از زندانیان سیاسی پان ایرانیست حمایت کنید

http://www.gopetition.com/petitions/shahin-zeinali-iranian-journalist.html

http://www.gopetition.com/petitions/free-dr-mostafa-badkobei.html

http://www.gopetition.com/petition/34522.html

 

توضیحی درباره ی جعلیات اخیر وبسایت تابناک

سایت تابناک متعلق به محسن رضایی و از نشریات نزدیک به سد علی خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی با انتشار مطلبی سراسر تحریف درباره ی تاریخ ایران

http://www.tabnak.ir/fa/news/166389/%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE%E2%80%8F%D8%B3%D8%A7%D8%B2%DB%8C-%D8%AC%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D9%86%D8%AD%D8%B1%D8%A7%D9%81%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%C2%AB%D8%AA%D8%AE%D8%AA-%D8%AC%D9%85%D8%B4%DB%8C%D8%AF

مسئولیت جعلی خواندن تخت جمشید وچند هزار سال تاریخ ایران را مستقیما متوجه شخص آقای خامنه ای کرد .

در این مطلب که تماما نقل نوشته های “ناصر پورپیرار”، فعال پان عربیست ، عضو سابق حزب توده و جاعل شناخته شده تاریخ است،بار دیگر تاریخ و هویت ملی  ایرانیان آماج  قرار گرفت. گفته می شود  پورپیرار از جانب عباس سلیمی نمین نیز که  مشاور سید علی خامنه ای و یک پان ترکیست شناخته شده است و در دهه های گذشته مسئولیت انتشار مجلات تجزیه طلبان را در استانهای شمل غربی کشور بر عهده داشته ، مورد پشتیبانی قرار می گیرد.

به نظر می رسد انتشار این مطلب با اهداف خاصی انجام پذیرفته و شاید همانطور که در تیتر مطلب به جریان انحرافی اشاره شده هدف از انتشار چنین یاوه هایی ایجاد محبوبیت همان جریان به اصطلاح انحرافی باشد اما با هر هدفی که هست بی تردید صورت حساب آن را کلیت نظام اسلامی می پردازد.

_______________________________________________

خرمشهر آزاد شد و اشک بر دیدگان ملت ایران جاری ساخت

http://www.paniranist.info/%D8%AE%D8%B1%D9%85%D8%B4%D9%87%D8%B1-%D8%A2%D8%B2%D8%A7%D8%AF-%D8%B4%D8%AF-%D9%88-%D8%A7%D8%B4%DA%A9-%D8%A8%D8%B1-%D8%AF%DB%8C%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%86-%D9%85%D9%84%D8%AA-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86.htm/

سوم خرداد سالروز حماسه ای است بزرگ ،حماسه ای از جنس خون که بر خاک میهن جاری گشت تا درخت تنومند ایران سرفراز باقی بماند.سوم خرداد رشادتهای فرزندان ایرانزمین جاودانه شد تا با شنیدن پیام آزادی خرمشهر اشک بر دیدگان همگان جاری گردد .آری خرمشهرشهر خون آزاد شد

صدای گوینده رادیو که با طنین هیجان انگیز خود خبر آزادی خرمهشر را اعلام می نماید

[podcast]http://paniranism.info/wp-content/uploads/2011/05/khoramshahr.mp3[/podcast]

خرمشهر آزاد شد – پیوند برای بارگذاری

بخشی از خاطرات یک رزمنده دفاع مقدس پیرامون سوم خرداد – بهروز مدرسی

اون ایام رسم بود که روی زمین، به ما نمی گفتند مجروحین را به کدام شهر و دیار ببریم . طفلکی ها حق داشتند که نگن .. چون بقدری آدم های راحت طلبی چون من ، چونه می زدیم که این ابو طیاره رو بفرستین تهران ..!! که اون ها از کار و زندگی می موندن …. برای همین به محض این که اوج می گرفتیم ، از طریق برج مراقبت پرواز به ما اعلام می شد که مقصدمون کجاست . و آن بنده خدا های زخمی رو کجا ببریم .. خلاصه این که…. اون روز فهمیدم حمله با نام بیت المقدس و برای باز پس گیری خرمشهر از چنگال دشمنان بعثی آغاز شده است ..

به ما اغلام شد که هواپیما آماده است … مقصد نا معلوم !! همین که اومدم از پله های هواپیما بالا برم ، دیدم بیچاره مرکب آهنین تا خرخره پر از مجروحان جنگی است .. که به صورت افقی بر روی برانکارد های هواپیما قرار گرفته اند … همین که بالا اومدم … اولین مجروح که چهره ی آفتاب سوخته ای داشت و معلوم بود از بچه های بومی منطقه خرمشهر است ، با لهجه شیرین جنوبی اش که مملو از درد گلوله بود ، مچ دستم رو گرفت …. فکر کردم آب می خواهد … آخه می دونید کسانی که تیر می خورند ، یا خون ریزی دارن ، بد جوری تشنه می شوند…. . آقایون اطباء هم به ما سفارش کرده بودند مطلقآ آب یا مایعات به اون ها ندیم …… با حالت زاری که داشت پرسید : برادر رادیو گوش کردی ..؟ تعجب کردم .. فکر کردم بر اثر خون ریزی هذیون می گه … ولی باز دلم نیامد سر کارش بذارم .. با مهربونی گفتم : رادیو برای چی ؟؟ گفت : می خوام بدونم خرمشهر بالاخره آزاد شد یا نه ..؟ ( به شرفم قسم الان که می نویسم ، چشم هام پر از اشگه .. ) ، تازه دوزاری ام افتاد که او چی می خواد … گفتم خبر ندارم .. ولی اگه می شد حتمآ ما متوجه می شدیم ..

با همون حالش که دستم رو محکم گرفته بود ، گفت : یه قول به من می دی ؟؟ گفتم بگو عزیزم …. گفت قول بده که اگه خرمشهر آزاد شد ، به من خبر بدی .. گفتم حتمآ مطمئن باش.. لبخند کم جونی زد و دستم رو ول کرد … وقتی اوج اولیه را گرفتیم ، مقصد ما شهر تبریز اعلام شد … تو هوا به خاطر خواهش اون پسر سیه چرده ، علی رغم این که کار زیاد داشتم ، ولی مرتب به رادیو گوش می دادم ….. رادیو مرتب از حمله بزرگ حرف می زد … مارش نظامی و سرود های میهنی …. کم کم شهر تبریز از بالا دیده می شد … در حال کم کردن ارتفاع بودیم که در یک لحظه رادیو برنامه هایش را قطع کرد … گوینده در حالی که صداش از هیجان می لرزید …. اعلام کرد ..

توجه کنید …. هم میهنان عزیز توجه فرمایید ،هم اکنون به خواست خداوند متعال … شهر خرمشهر آزاد شد .. خونین شهر آزاد شد و … خیلی خوشحال شدم … نمی دانم دقیقآ چقدر از اعلام این خبر گذشته بود که به شهر تبریز رسیدیم … فوری پیاده شدم تا این خبر خوش را به آن رزمنده چشم انتظار بدهم … به محض این که بالای سرش رسیدم … دیدم در خواب عمیقی فرو رفته .. چهره اش دیگر خسته و درناک به نظر نمی رسه … تکانش دادم …. برادر …. برادر … بهیار پرواز با اندوه گفت : جناب سروان او همین چند دقیقه پیش تمام کرد …

نمیدونم فهمید که شهرش آزاد شده یا نه …؟ ولی مطمئن هستم روح او هم با خرمشهر آزاد شد

_______________________________________________________________

حزب پان ایرانیست و جریان جدایی بحرین: خدمت یا خیانت؟

http://www.paniranist.info/%D8%AC%D8%AF%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%A8%D8%AD%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D9%88-%D9%86%D9%82%D8%B4-%D8%AD%D8%B2%D8%A8-%D9%BE%D8%A7%D9%86-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA-%D8%AE%D8%AF%D9%85.htm/

پژوهشی از: میلاد دهقان milad.de@gmail.com

موضوع جدایی بحرین از ایران در سال ۱۳۴۹ آخرین بخش غم انگیز از تاریخ تجزیه ایران زمین از ۲۰۰ سال پیش تا کنون است. آن دوره در فضای سیاسی کشور موافقان و مخالفانی در این باره وجود داشت؛ البته مخالفین جدایی بحرین در بین سیاسیون بسیار اندک و بیشتر به افراد حزب پان ایرانیست محدود بود. حزب پان ایرانیست در دوره ۲۲ مجلس شورای ملی دارای ۵ نماینده بود و مخالفت آنها در این باره از سوی برخی افراد در سالیان گذشته مورد تشکیک واقع شده است که مهمترین آنها کتاب “پنجاه سال تاریخ با پان ایرانیستها” نوشته دکتر ناصر انقطاع می باشد. این کتاب در واقع سرچشمه بیشتر سخنانی است که پیرامون مخالفت گروه پارلمانی پان ایرانیست و لیدر آن محسن پزشکپور با جدایی بحرین و استیضاح دولت امیر عباس هویدا بیان می شود. این نوشته به پژوهش و بررسی این رخداد مهم تاریخ معاصر ایران می پردازد.

در سال ۱۳۴۹ دولت هویدا “گزارشی” را مبنی بر جدایی مجموعه جزایر بحرین از ایران به مجلس شورای ملی آورد که مورد مخالفت شدید گروه پارلمانی حزب پان ایرانیست قرار گرفت. در همین راستا زنده یاد محسن پزشکپور رهبر حزب پان ایرانیست در مخالفت با این گزارش، سخنرانی معروفی را در مجلس بیان کرد و دولت هویدا را برای آنچه خیانت می نامید استیضاح کرد. آقای انقطاع در کتاب خود نوشته است که این سخنرانی نمایشی بوده و از سوی دولت دیکته شده بود. (۱) وی به نوشته ایرج پزشکزاد که زیر عنوان “درباره‌ی شاه و من” تابستان سال ۱۳۷۱ در هفته نامه نیمروز چاپ لندن منتشر شده بود استناد کرده است. (۲)

در این جستار تلاش می شود بر پایه اسناد و مدارک حزب پان ایرانیست و همچنین اسناد ساواک، که در سه کتاب منتشر شده در ایران با موضوع حزب پان ایرانیست(۳) موجود است، به بررسی موضوعات زیر پرداخته شود.

کوشش ها و موضع گیری های حزب پان ایرانیست درباره بحرین از آغاز پایه گذاری تا زمان جدایی آن چه بود؟ آیا موضع گیری های حزب پان ایرانیست و شخص محسن پزشکپور در مجلس هنگام مخالفت با جدایی بحرین نمایشی بود؟ چه کسی متن سخنرانی معروف محسن پزشکپور در مجلس دوره ۲۲شورای ملی سال ۱۳۴۹ در مخالفت با جدایی بحرین و استیضاح دولت هویدا را نوشت؟ وضعیت حزب پان ایرانیست پس از مخالفت با جدایی بحرین چگونه بود؟ دیدگاه امروز حزب پان ایرانیست درباره بحرین چیست؟

*****

روایت ناصر انقطاع به نقل از ایرج پزشکزاد :

نطق محسن پزشکپور ؛ استیضاح دولت هویدا و جریان جدایی بحرین

آقای انقطاع این روایت را به طور مبسوط در کتاب خود چنین آورده است:

« باری، برنامه ریزان پشت پرده تصمیم گرفتند بهمان گونه که گفته شد عمل کنند و هنگامی که گزارش دولت به مجلس داده شد، یکی از نمایندگان مجلس دولت را استیضاح کند. برای این کار “محسن پزشکپور” را که آنزمان از خرمشهر به مجلس فرستاده شده بود برگزیدند. زیرا در ظاهر آنکس که هوادار “ایرانِ بزرگ” بود و خود را پان ایرانیست می نامید، باید به چنین کاری دست بزند که طبیعی‌تر جلوه می‌کرد. منتها گفتند چون او پیوسته مست است، و اگر بگوییم که خودش نطق استیضاحیه اش را بنویسد چه بسا که در زیر تاثیر الکل، پرت و پلاهایی گوید که با برنامه ریزی های ما جور در نیاید و کار را خراب کند. بر این پایه بر آن شدند که نطق وی را بنویسند و بدستش بدهند. در آن روزها “محمود اسفندیاری” معاون اطلاعات و مطبوعات وزارت خارجه بود و دستور داد زیر نظر کارشناسانی که در جریان بودند(مانند رضا قاسمی معاون اداره نهم) نطق مذکور تهیه شود و بگونه ای ظاهراً با جدایی بحرین مخالفت و دولت را استیضاح کند. » (۴)

“محمود اسفندیاری” از “ایرج پزشک زاد” که دیپلمات و در آن زمان رییس اداره پنجم وزارت امور خارجه بود، در یک زمینه کاری (بی ارتباط با بحرین) درخواست می کند مطلبی را به صورت نامه بنویسد و پزشکزاد آن نامه را پس از وقت اداری به وزارتخانه که در آن هنگام تعطیل بود می برد و اسفندیاری را در اتاق خود نمی بیند؛ با پرس و جو او را به یکی از اتاق های وزارتخانه راهنمایی می کنند. مستخدم او را به اتاق راه نمی دهد و به اسفندیاری میگوید که آقای پزشکزاد نامه را آورده اند.

«اسفندیاری لای در اتاق کمیسیون کذایی را باز می کند و بدانگونه که به پزشکزاد بفهماند نمی تواند بدورن برود، و از همان لای در، نامه را می گیرد و می گوید: بسیار خوب. بسیار خوب. شما بروید. فردا با هم صحبت میکنیم. ولی در همان زمان اندک، حس کنجکاوی و روزنامه نگاری ایرج پزشکزاد کار خود را میکند، و از همان لای در نگاهی به درون می اندازد، و دو – سه تن از کسانی را که توی اتاق سرگرم گفتگو بودند، می بیند که یکی از آنها خسرو افشار، دیگری محسن پزشکپور، و سومی رضا قاسمی و یکی دو تن دیگر بودند که داشتند متنی را می خواندند. همچنین خود محمود اسفندیاری که رییس آن کمیسیون بود. ایرج پزشکزاد می گوید: من همان زمان پی بردم که کمیسیون مربوط به مسئله بحرین است.»(۵) کتاب “پنجاه سال تاریخ با پان ایرانیست ها” به صورت پیاپی در هفته نامه “ایرانشهر” چاپ می شد که بخش مربوط به مشاهدات ایرج پزشکزاد پیرامون نطق پزشکپور در شماره ۶۳ این هفته نامه نیز چاپ شده است.(۶)

به گفته دکتر هوشنگ طالع:

«باید از جناب آقای ایرج پزشکزاد پرسیده شود که ابعاد آن “در” چه‌قدر بود که از ” لای ” آن در حالی که شخصی هم در میان حایل بود، ایشان توانسته بودند پنج نفر را ببینند؟! راستی ” در” چنان عظیم بود که از “لای” آن ، امکان دیدن پنج نفر وجود داشت و یا این که نقل ” گالیور” بود در سفر به سرزمین آدم کوچولوها؟!» (۷)

دکنر انقطاع در ادامه می گوید:

«در این وزارتخانه اداره ای بود بنام “اداره نشریات” که بدستور اردشیر زاهدی قرار شده بود نشریه یا بولتنی (ماهانه یا دو هفتگی) اخبار وزارت خارجه و خبرها و رویدادهای مهم را چاپ و برای آگاهی کارکنان و یا مردم پخش کنند. ایرج پزشکزاد نیز به دلیل پیشینه کارهای روزنامه و انتشارات مسئول یا یکی از مسئولان تنظیم و چاپ نشریه یاد شده بود.»(۸)

در ادامه این بخش از کتاب از قول ایرج پزشکزاد آمده است:

«روزی که قرار بود پزشکپور در مجلس سخنرانی و دولت را استیضاح کند، درست روز انتشار این نشریه نیز بود و ما ناگزیر بودیم تا یکشب پیش از انتشار همه مطالب را به چاپخانه بفرستیم. و مانده بودیم معطل که چه کنیم؟ زیرا متن سخنرانی را پیش از اینکه در مجلس خوانده شود، به اداره نشریات فرستاده بودند و آن را در دست داشتیم. ولی آیا می شد که در همان هنگامی که او در مجلس است، ولی هنوز نطق را نخوانده ما نشریه را چاپ شده برای همه جا بفرستیم و نطق پزشکپور هم در آن باشد؟! اگر اینکار را بکنیم مشت برنامه ریزان باز می شود، و همه می دانند که متن یاد شده در وزارت خارجه تهیه و آماده شده است. اگر هم صبر کنیم تا نطق خوانده شود، و سپس چاپ کنیم، که از روز انتشار یکی دو روز می گذرد و مورد مواخذه اردشیر زاهدی که خیلی بد دهن بود و پیوسته ناسزا می گفت واقع می شدیم و اگر هم چاپ نمی کردیم موضوع به این مهمی (مسئله همه پرسی در بحرین) تا شماره ی بعدی نشریه کهنه می شد و ارزش خبری خود را از دست می داد. این بود که دل به دریا زدیم و نطق پزشکپور را پیش از ایراد در مجلس در نشریه اخبار و اسناد وزارت امور خارجه (در فروردین۱۳۴۹) چاپ کردیم.(۹)

آقای رضا قاسمی که در زمان جریان جدایی بحرین معاون اداره نهم سیاسی وزارت امور خارجه و از موافقان جدایی بحرین و مخالف حزب پان ایرانیست بوده و متهم است که متن استیضاح را برای پزشکپور تهیه کرده و به وی آموزش می داد پس از انتشار داستان پزشکزاد در شماره ۱۷۵ نشریه نیمروز سال ۳۷۱ (۱۰) در چند شماره بعد همان نشریه پاسخی با عنوان “به عرض پزشکزاد عزیز خلاف رسانده اند” منتشر و گفته های ایرج پزشکزاد را تکذیب نمود.(۱۱)

پس از پاسخ رضا قاسمی نامه ای از آقای منوچهر برومند به تاریخ ۲ اکتبر ۱۹۹۱ با عنوان ” استیضاح پزشکپور از دولت هویدا فرمایشی نبود” در شماره ۱۸۵ نیمروز چاپ شد. منوچهر برومند (گویا از کارکنان وقت وزارت خارجه بود) به دلیل علاقه به مساله بحرین با واسطه یکی از بستگان خود که نماینده مجلس بود در جلسه ۱۸۲ مجلس شورای ملی به هنگام سخنرانی محسن پزشکپور حضور داشت و مشاهدات خود را اینچنین بیان می کند:

«با صدای زنگار گرفته ی متاثر و چشمان اشکباری که هر چند دیر باور ، سینما رفته، تاتر دیده باشم نمیتوانم کوچکترین شک و تردیدی در صمصمیت و صداقت گفتار آن روزش، به خود راه دهم، از حقوق حقه حاکمیت ایران بر مجمع الجزایر بحرین دفاع کرد.» (۱۲)

«حال و هوای مجلس، قیافه شگفت زده وکلا، رفتار نابجای مهندس ریاضی، نحوه انتشار خبر استیضاح در جراید(با تیتر بسیار ریز)، انشعاب فوری در حزب پان ایرانیست، پاسخ خشمگینانه هویدا در روز گرفتن رای اعتماد، جلوگیری از انتخاب مجدد پزشکپور در دوره بعد و تشکیل فراکسیون پارلمانی حزب ایرانیان در مجلس، همه و همه مبین این نکته است که خطابه پزشکپور و استیضاح فرمایشی نبود بلکه نطقی بسابقه علایق وطنی از دل برآمده بود که بر دل گواه زمانی چون نگارنده این سطور نشست.» (۱۳)

نشریه ره آورد در آذرماه ۱۳۷۶ نامه سه صفحه ای دکتر میترا خسروی ساکن پاریس را در همین زمینه چاپ نموده بود. ایشان نیز جزو کسانی بود که در روز سخنرانی محسن پزشکپور در مخالفت با جدایی بحرین و استیضاح هویدا در بخش تماشاگران نشسته بود و وقایع را از نزدیک می دید. بانو خسروی در بخش ابتدایی نامه نوشته است:

«هنگام قرائت این گزارش، دست های اردشیر زاهدی به شدت می لرزید. صدایش بغض آلود بود و چشم های شرمگینش را از روی نوشته ای که با شتاب می خواند ر نمی داشت. ما از میان لُژ تماشگران این حالات را به خوبی می دیدیم، و محسن پزشکپور که پس از ایشان پشت تریبون رفت تا دولت را استیضاح کند، ضمن بیاناتی به آن اشاره نمود که در صورت جلسهء آن روز مجلس شورای ملی ضبط و برای همیشه باقی ماند.» (۱۴)

دیماه سال ۱۳۸۹ پس از گذشت چهل سال و به بهانه درگذشت محسن پزشکپور امید پارسا نژاد از بی بی سی فارسی در گفتگویی با اردشیر زاهدی وزیر امور خارجه وقت ایران از ایشان می پرسد آقای پزشکپور هنگام سخنرانی در مجلس شورای ملی در مخالفت با جدایی بحرین خطاب به شما گفت: “جناب آقای وزیر خارجه، اشک در چشمان شما حلقه زده است. در چشم های ما و همه ملت ایران هم همین طور. شما نمی بایست این گزارش را در مجلس مطرح می کردید. لحظات غم انگیزی است”. آیا در آن زمان اشک در چشمان شما حلقه زده بود؟ و اردشیر زاهدی نیز تلویحا این موضوع را تایید می کند. (۱۵)

شایان توجه است رضا قاسمی یکبار دیگر در یکی از برنامه های تلویزیونی صدای امریکا (۱۶)که به بررسی مناسبات کنونی ایران و بحرین اختصاص داشت و دکتر ابراهیم میرانی مسئول تشکیلات حزب پان ایرانیست خوزستان نیز در آن شرکت داشت صریحا به دروغ بودن داستان انقطاع اشاره کرد. این بخش از سخنان رضا قاسمی روی اینترنت در دسترس است. (۱۷)

ناصر انقطاع ادعا دارد طبق سناریوی اشاره شده، دولت ایران طرح و انجام یک همه‌پرسی در بحرین را ‌پذیرفته و از مالکیت خود بر جزایر بحرین چشم می‌پوشد. این پذیرش و چشم‌پوشی از مالکیت را به مجلس شورای ملی می‌برد. در آنجا یکی از وکلای مجلس، که از پیش آموزش دیده، دولت را استیضاح می‌کند. دولت هم یک پاسخ سطحی به استیضاح داده و درخواست رأی اعتماد می‌کند. روشن است که اکثریت نمایندگان به دولت رأی اعتماد خواهند داد، و این رأی بمنزله تصویب همه‌‌پرسی و جدایی بحرین قلمداد خواهد شد. انقطاع همچنین ادعا دارد که دکتر صدر از مهندس ریاضی رییس مجلس شورای ملی در خواست کرده است که “استیضاح” تبدیل به “سوال” شود و بدین ترتیب دولت رای اعتماد نخواهد چون مفهوم رای اعتماد تایید گزارش دولت در زمینه همه پرسی بحرین است. (۱۸) در صورتیکه چنین چیزی درست نیست و دکتر صدر در زمان استیضاح هویدا در مجلس حضور نداشت و همین امر موجب خشم پان ایرانیست ها گردید و زمینه را برای اخراج وی مهیا نمود.

این که “استیضاح سبب تثبیت جدایی شد!! سخن بی پایه ای است چرا که محسن پزشکپور مخالفت با جدایی بحرین و استیضاح دولت را بر پایه اندیشه و آرمان خود یعنی یگانگی اقوام و سرزمین های ایرانی (۱۹) و اختیارات یک نماینده مجلس شورای ملی انجام داد. اما چرا آقای انقطاع انجام استیضاح را نادرست می داند و با آن مخالف است؟ زیرا تلاش می شود با این سخنان، حرکت دکتر صدر که رای موافق به تجزیه بحرین داده است توجیه شود، چرا که جناب انقطاع از کسانی بود که به گفته خودش درخواست دکتر صدر برای عضویت در حزب ایرانیان را پذیرفت:

«به پاس دوستی ۲۲ ساله و برپایه اعتمادی که به میهن دوستی و فرهیختگی او [فضل اله صدر] داشتم بناچار فراخوانی اش را پذیرفتم و گذشته از هموندی در گروه بنیادگذاران(هیات موسسان) مسئولیت روابط عمومی حزب و سردبیری “هفته نامه ایرانیان” ارگان آن حزب را نیز بعهده گرفتم.» (۲۰)

داستانی بدون سند و مدرک از سوی آقای ایرج پزشکزاد دستاویز تهمت های سنگین دکتر انقطاع به فرد میهن پرستی مانند محسن پزشکپور میگردد و درخشانترین نقطه مبارزاتی حزب پان ایرانیست که ایستادگی در برابر جریان جدایی بحرین می باشد را در کتاب خود باعنوان “پنجاه سال با پان ایرانیست ها” مورد تردید قرار می دهد.

برای یافتن حقیقت می توان به سراغ اسناد رفت و با پژوهش و کنکاش به پاسخ رسید. در همین راستا باید تاریخ کوشش های حزب پان ایرانیست درباره موضوع بحرین مرور شود. در این باره اسناد و مدارک بسیاری وجود دارد اما برای جلوگیری از طولانی شدن جستار، گوشه ای از این اسناد و مدارک بررسی می شود.

*****

پیشنیه دفاع حزب پان ایرانیست و محسن پزشکپور از بحرین، جزایر سه گانه و خلیج پارس

تیتر نشریه ندای پان ایرانیسم ارگان حزب پان ایرانیست درباره بحرین -سال۱۳۳۱

ابتدا این مسأله را بررسی میکنیم که آیا جریان بحرین برای پان ایرانیست ها تنها محدود به زمان ارائه گزارش در مجلس شورای ملی بوده یا خیر؟ با بررسی پیشینه کوشش های حزب پان ایرانیست و برپایه اسناد به این نکته میرسیم که مسأله بحرین از سالهای آغازین تشکیل حزب پان ایرانیست همواره یکی از مسائل مورد توجه بوده است(۲۱) و در همین باره اعضای حزب و سران آن سخنرانی های گوناگون (۲۲) در سراسر کشور داشته و بیانیه ها و اعلامیه هایی در این باره منتشر کرده اند (۲۳) و شعارهایی درباره بحرین در میتینگ ها و راهپیمایی های حزبی به چشم می خورد و رویهم رفته مسأله بحرین و جزایر و سه گانه و خلیج پارس از آغاز تشکیل پان ایرانیست همواره جزو اصول اعتقادی افراد حزب بوده است.

مهندس رضا کرمانی در حال سخنرانی در یک میتینگ حزب پان ایرانیست در خوزستان

اسناد فراوان در این باره را می توان در بایگانی شخصی پیشکسوتانی همچون مهندس رضا کرمانی و کتاب های منتشره از جمله “پان ایرانیست به روایت اسناد” اثر شهلا بختیاری از انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی دید که به چند نمونه اشاره می شود:

در بخشی از سند شماره ۵ کتاب که مربوط به گزارش راهپیمایی پان ایرانیست ها در اهواز به تاریخ ۱۸/۲/۱۳۳۱ می باشد آمده است:

«…پس از خواندن سرود آقای رحیم زاده از بالای بالکون برای اشخاص تماشاچی سخنرانی و خطاب به مردم خوزستان که “ای مردم رشید و غیور عده ای از جوانان میخواهند به نام صلح شما را به طرف کمونیسم بکشانند با این بیگانه پرستان مبارزه کنید”، نموده است، از طرفی در بحرین، خواهران بحرینی ما را انگلیس آلت دست قرار داده است برای رهایی بحرین عزیز باما همکاری کنید و ما جوانان پان ایرانیسم تا آخرین لحظه و قطره خون خود ایستاده ایم…»(۲۴)

سند شماره ۳۹ به تاریخ ۲۰/۳/۱۳۴۷ گزارش ایراد سخنرانی از سوی دو عضو حزب پان ایرانیست درباره ی بحرین است:

« از سرپرستی شهربانیهای استان خوزستان، به: تیمسار ریاست محترم شهربانی کل کشور (اداره اطلاعات)، درباره میتینگ حزب پان ایرانیست ”ساعت ۱۷:۳۰ روز ۱۶/۳/۱۳۴۷ از طرف حزب پان ایرانیست شهرستان اهواز با شرکت دویست نفر زن و مرد میتینگی ترتیب و آقایان آصف عضو حزب و مهدی صفارپور سرپرست حزب سخنانی درباره پیشرفت حزب مذکور و بحرین که جزء استان چهاردهم مملکت گردیده ایراد و این مراسم در ساعت ۲۰ خاتمه یافته است”. » (۲۵)

عنوان های چند سند دیگر که رونوشت های آنها در کتاب پان ایرانیست به روایت اسناد موجود است:

« سند شماره ۳۴ به تاریخ ۲۰/۳/۱۳۴۶- گزارش جلسه شاخه اهواز حزب[پان ایرانیست] و اعلام نظر درباره بحرین و نیروی دریایی خلیج فارس » (۲۶)

« سند شماره ۳۸ به تاریخ ۵/۱۱/۱۳۴۶- گزارش شهربانی آبادان در جلسه حزب و سخنرانی یکی از اعضا درباره بازگرداندن قفقاز و بحرین به ایران» (۲۷)

*****

جدایی بحرین از مام میهن؛ یکی داستان است پر آب چشم …

برای آگاهی درباره چگونگی جدایی بحرین از ایران می توانید کتاب “تاریخ تجزیه ایران دفتر دوم تجزیه بحرین” نوشته دکتر هوشنگ طالع را بخوانید . ایشان عضو فراکسون پارلمانی حزب پان ایرانیست در دوره ۲۲ شورای ملی بود.

در صفحاتی از این کتاب آمده است:

« روز چهاردهم‌ دی‌ ماه‌ ۱۳۴۷ (۴ ژانویه‌ ۱۹۶۹)، محمدرضا شاه‌ پهلوی‌ در پاسخ‌ خبرنگاران‌ در شهر دهلی‌نو (پایتخت‌ هند) در مورد بحرین‌، بر خلاف‌ انتظار همگان‌ اظهار داشت‌: “ایران‌ پیوسته‌ به‌ این‌ سیاست‌ خود دلبستگی‌ داشته‌ که‌ هرگز برای‌ به‌ دست‌ آوردن‌ اراضی‌ و امتیازات‌ ارضی‌ علی‌رغم‌ تمایل‌ مردم‌ آن‌ سامان‌ به‌ زورمتوسل‌ نشود. من‌ می‌خواهم‌ بگویم‌ اگر مردم‌ بحرین‌ مایل‌ نباشند به‌ کشور ما ملحق‌ شوند، ما هرگز به‌ زورمتوسل‌ نخواهیم‌ شد، زیرا این‌ خلاف‌ اصول‌ سیاست‌ دولت‌ ماست‌ که‌ برای‌ گرفتن‌ این‌ سرزمین‌ به‌ زور متوسل‌شود… گرفتن‌ و حفظ کردن‌ سرزمینی‌ که‌ مردم‌ آن‌ با شما ضدیت‌ داشته‌ باشند، چه‌ فایده‌ای‌ خواهد داشت‌؟ قبل ‌از هر چیز این‌ عمل‌ اشغال‌ محسوب‌ می‌شود. در هر اشغالی‌ شما باید مراقب‌ سلامت‌ و امنیت‌ نیروهای‌ اشغالگر خود باشید و در تمام‌ اوقات‌ سربازان‌ شما باید در خیابان‌ها پاس‌ بدهند و پیوسته‌ در معرض‌ خطر گلوله‌، نارنجک‌ و این‌ قبیل‌ مخاطرات‌ باشند. سیاست‌ و فلسفه‌ی‌ ما این‌ است‌ که‌ با اشغال‌ و گرفتن‌ سرزمین‌های‌ دیگراز طریق‌ زور مخالف‌ باشیم‌…”

این‌ گفته‌ها، زمانی‌ اظهار می‌گردید که‌ چندی‌ پیش‌ از آن‌ بر پایه‌ی‌ تصویب‌نامه‌ی‌ هیأت‌ وزیران‌، گله‌جزیره‌ی‌ بحرین‌ به‌ عنوان‌ “استان‌ چهاردهم‌” شناخته‌ شده‌ و وزارت‌ امور خارجه‌، کتاب‌ “بحرین‌ از دوران‌هخامنشیان‌ تا زمان‌ حال‌” را منتشر کرده‌ بود. در کتاب‌ مزبور با استناد به‌ مدارک‌ تاریخی‌، بر جدایی‌ناپذیر بودن‌بحرین‌ از ایران‌ از عهد باستان‌ تاکنون‌ به‌ روشنی‌ اشاره‌ گردیده‌ بود. به‌ دنبال‌ اظهارات‌ محمدرضا شاه‌ در دهلی‌نو، کمیسیون‌ محرمانه‌ای‌ در وزارت‌ امور خارجه‌ با شرکت‌نخست‌وزیر و …، برای‌ حل‌ مسأله‌ی بحرین‌ در راستای‌، گفته‌ها و نظرات‌ مزبور تشکیل‌ گردید.

محمدرضا شاه‌، روز بیستم‌ بهمن‌ ماه‌ ۱۳۴۸، یعنی‌ یک‌ سال‌ و ۳۶ روز پس‌ از مصاحبه‌ مطبوعاتی‌ دردهلی‌نو، به‌ اسدالله‌علم‌ وزیر دربار خود می‌گوید: “… بین‌ خودمان‌ باشد… به‌ نظر تو در ادامه‌ی‌ حل‌ مسأله‌ی‌بحرین‌، آیا ما به‌ مملکت‌مان‌ خیانت‌ می‌کنیم‌؟ یا آیا آن‌ طور که‌ بسیار کسان‌ در اقصی‌ نقاط جهان‌ گفته‌اند، درمرز به‌ دست‌ آوردن‌ موفقیت‌ بزرگی‌ هستیم‌ و منطقه‌ را از درگیری‌های‌ بیهوده‌ و کمونیسم‌ ، نجات‌می‌دهیم‌؟” در پاسخ‌ علم‌ می‌گوید: “این‌ که‌ بگوییم‌ بحرین‌ بنابر حقوق‌ قانونی‌ از آن‌ ماست‌، ما را به‌ جایی‌نمی‌رساند. اگر آن‌ را با زور بگیریم‌، همیشه‌ باری‌ بر دوش‌مان‌ خواهد بود و موردی‌ برای‌ اختلاف‌ دایمی‌ با عرب‌ها می‌شود. از آن‌ گذشته‌، بسیار گران‌ هم‌ خواهد بود، زیرا منابع‌ نفتی‌ بحرین‌ در حال‌ خشک‌ شدن‌است‌…” آیا به‌ واقع‌ آنان‌ در آن‌ لحظات‌، به‌ چه‌ می‌اندیشیدند؟ آن‌ کسانی‌ که‌ در “اقصی‌ نقاط جهان”‌ آنان‌ راتشویق‌ به‌ تن‌ در دادن‌ به‌ جدایی‌ بحرین‌ می‌کردند، چه‌ کسانی‌ بودند؟ مساله‌ی‌ خطر کمونیسم‌، چه‌ ارتباطی‌ به‌تجزیه‌ی‌ بحرین‌ داشت‌؟ آنان‌، چگونه‌ در نیافتند که‌ این‌ کارشان‌ خیانت‌ است‌؟ چرا امیر اسدالله‌ علم‌، به‌ وی‌ تذکرنداد که‌ این‌ کار “خیانت‌” است‌؟» (۲۸)

بر پایه اسناد موجود هویدا و شاه نگران مخالفت حزب پان ایرانیست با موضوع گزارش بحرین در مجلس شورای ملی بودند و با توجه به پیشینه پان ایرانیست ها در طرح شعار حق حاکمیت مطلق و بی چون چرای ایران بر بحرین این تصور در رژیم حاکم و دولت وجود داشت که حزب پان ایرانیست به راحتی در برابر این طرح خائنانه سر تسلیم فرود نیاورد.

«…به همین دلیل از ماههای پایانی سال ۱۳۴۸ در برخی از استان ها و شهرهای مختلف کشور مقامات دولتی و نیز حزب ایران نوین رقبای کوچک خود در حزب پان ایرانیست را زیر فشار قرار دادند و پان ایرانیست ها مستقیم و غیر مستقیم دچار محدودیت هایی شدند که نشان می داد دولت و حاکمیت می خواهند در آستانه تجزیه بحرین در مجلس، حزب پان ایرانیست برای اعتراض و انتقاد احتمالی نسبت به توطئه فوق از ابتکار عمل چندانی برخوردار نباشد.» (۲۹)

پیش از طرح مسأله بحرین در مجلس شورای ملی برای راضی نمودن و یا ساکت کردن پان ایرانیست ها برنامه ریزی ها و دسیسه هایی انجام شد که برای نمونه محسن پزشکپور به یکی از مهمترین آنها اشاره میکند:

«در اواخر سال ۱۳۴۸ عده ای در جلسه ای در منزل هویدا حضور داشتند تا افکار خود را درباره بحرین یکپارچه کنند، خلعتبری معاون وزیر امور خارجه، مهندس ارفع رییس فراکسیون حزب ایران نوین، مطیع الدوله حجازی نویسنده، ناصر یگانه ماسون و وزیر مشاور در امور پارلمانی و پرفسور عدل رییس فراکسون حزب مردم در سنا؛ که در آن جلسه هویدا به من می گوید اگر موافقت نکنید یک انتحار سیاسی است و من در جواب او گفتم :حاکمیت ملی قابل تجزیه نیست مگر مملکت شرکت سهامی است که برخی از سهام آن سود داشته باشند و برخی سود نداشته باشند. ضمن آنکه عمل ما یک شهادت سیاسی است نه یک انتحار سیاسی!» (۳۰)

سالها بعد از این گفتگو، سند این جریان توسط مرکز بررسی اسناد تاریخی چاپ شد:

« طبق دستور آقای هویدا نخست وزیر که به وسیله آقای عبداله ریاضی رییس مجلس شورای ملی به سه نفر از لیدر های فراکسیون پارلمانی مجلس شورای ملی به اسامی آقای مهندس ارفع لیدر فراکسیون حزب ایران نوین(اکثریت)، محسن پزشکپور لیدر فراکسیون پارلمانی حزب پان ایرانیست(اقلیت) و هلاکو رامبد لیدر فراکسون پارلمانی حزب مردم(اقلیت) ابلاغ گردیده از سه نفر افراد مذبور خواسته شده که جهت مذاکره در امر بخصوصی ساعت ۱۶ روز پنجشنبه ۶/۱/۱۳۴۹ در منزل شخصی آقای نخست وزیر مشارالیه را ملاقات نمایند. توضیح منبع – این ملاقات در راس ساعت ۱۶ روز مزبور در منزل آقای نخست وزیر صورت گرفته لیکن از نحوه مذاکرات نامبردگان که به طور کاملا خصوصی بوده است هیچ گونه اطلاعی در دست نیست.» (۳۱)

همچنین این سند در کتاب “حزب پان ایرانیست ۱۳۸۸-۱۳۳۰″ نوشته مظفر شاهدی که سال ۱۳۸۹ توسط موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی منتشر شده است در دسترس است. (۳۲)

*****

روزهای سرنوشت ساز بحرین در مجلس شورای ملی

۱- در تاریخ ۹/۱/۱۳۴۹ اردشیر زاهدی گزارش دولت درباره دلایل جدایی بحرین را در صحن مجلس خواند و همان روز رییس گروه پارلمانی پان ایرانیست محسن پزشکپور آن نطق تاریخی را در مخالفت با جدایی بحرین و استیضاح دولت هویدا بیان کرد (۳۳) که فیلم این سخنرانی در اینترنت در دسترس همگان قرار دارد. (۳۴)

دکتر طالع درباره متن این سخنرانی در پاسخ به ناصر انقطاع می گوید به “دلایل بسیار” از سال ۱۳۶۵ هیچ گونه همکاری تشکیلاتی و هم سویی سیاسی با محسن پزشکپور ندارد. و آقای محسن پزشکپور در جریان تهیه خطابه ی گروه پارلمانی پان ایرانیست نقش اساسی نداشته است. بلکه ایشان تنها خطابه گروه مزبور درباره بحرین را از پشت تریبون خوانده و در تهیه و تنظیم آن دارای نقش راهبردی نبودند. دکتر طالع ادعا دارد که متن آن سخنرانی به وسیله‌ی ایشان و زنده یاد دکتر محمدرضا عاملی تهرانی، آماده گردید و سپس با توجه به نظر دیگر اعضای گروه پارلمانی، از سوی دکترعاملی تلفیق شد و خطابه تلفیقی، توسط محسن پزشکپور خوانده شد. (۳۵)

البته در این مورد جای تردید وجود دارد، چرا که دکتر طالع تا پیش از سال ۱۳۶۵ که به “دلایل بسیار” از محسن پزشکپور و حزب پان ایرانیست جدا شد چنین ادعایی نداشتند و اگر چنین بود در اعلامیه حزب پان ایرانیست در ۱۲ فروردین ۱۳۵۸ (پاسخ شورای معاونین رهبر حزب پان ایرانیست به سخنان آقای صادق طباطبایی معاون سیاسی وزیر کشور درباره جریان جدایی بحرین) که خود دکتر طالع جزو یکی از ۵ تن امضا کنندگان آن بود، به این موضوع می پرداخت.(۳۶)

نکته مهم دیگر این است که در آن سالها با تایید کنگره چهارم حزب پان ایرانیست اختیارات کمیته عالی رهبری و سیستم اداره تشکیلات به رهبر حزب محسن پزشکپور داده شد (۳۷) و این اختیارات در کنگره پنجم (۳۸) و کنگره فوق العاده ششم سال ۱۳۵۰ (۳۹) نیز از سوی اعضای حزب دوباره تایید گردید.

اگر دکتر طالع امروز همچنان اذعان دارد که در آن زمان رهبر همه کاره حزب پان ایرانیست بود و یکی از دلایل جدایی ایشان از حزب پان ایرانیست ها به رهبری محسن پزشکپور در دهه ۶۰ نیز اعتراض به همین موضوع بوده است مطمئنا در جریان جدایی بحرین نیز نقش رهبر حزب یعنی محسن پزشکپور باید بیش از همه باشد. از سوی دیگر باور پذیر نیست در موضوعی به این مهمی که با سرنوشت حزب پان ایرانیست گره خورده است رهبر حزب و رییس فراکسیون پارلمانی آنگونه که دکتر طالع میفرمایند در تهیه این متن نقش اساسی و راهبردی نداشته باشد! و تهیه آنرا به دکتر طالع که در آن زمان پس از محسن پزشکپور(به عنوان شخص نخست حزب)، دکتر عاملی تهرانی و دکتر صدر (به عنوان قائم مقام اول و دوم) در جایگاه پایین تری از نظر سلسله مراتب حزبی قرار داشت، واگذار نماید.

دکتر عاملی تهرانی (تا زمان اعدام در سال ۱۳۵۸) دکتر فریور و دیگر پیشکسوتان پان ایرانیست هم تاکنون چنین چیزی را بیان نکرده اند. در هیچ یک از کتابهای منتشر شده درباره حزب پان ایرانیست و اسناد موجود نیز هیچ موردی دال بر تایید سخنان دکتر طالع نمی بینیم. محسن پزشکپور همواره بیان کرده که خودش متن سخنرانی در صحن مجلس شورای ملی را نوشته است:

«…برای اولین بار بود که من نطقی را در مجلس متنش را نوشتم. من متن دو نطق را در مجلس نوشتم. معمولا شاید بد صحبت نمیکنم یا اینکه بهرحال از عهده بیان مطالب برمیآیم بنابر این معمول هم نبوده که هیچوقت متن نطق را بنویسم. اما در دو مورد نوشتم یکی در مورد جلسه بحرین بود یکی هم در مورد مخالفت با دولت بختیار.»(۴۰)

اعضای پارلمانی پان ایرانیست ساعت ۶ صبح روزی که قرار بود در مجلس گزارش بحرین خوانده شود در خانه دکتر صدر جمع می شوند. محسن پزشکپور در ادامه گفتگو می گوید:

«… متن نطق خوانده شد نظراتی داشتند داده شد همانجا و متن استیضاح را هم تهیه کرده بودم که همانجا خواندم هر کس با خط خودش نسخه ای نوشت. متن استیضاح به امضای هر پنج نماینده ی پان ایرانیست رسید.»(۴۱)

بنابر این سخن ناصر انقطاع به نقل از ایرج پزشکزاد سراسر بدون سند و مدرک و بی پایه است و به نظر می رسد دکتر طالع پس از گذشت نزدیک به ۴۰ سال از جریان بحرین بخش های مهمی از این تراژدی جدایی که مربوط به نوشته شدن آن متن استیضاح است را فراموش کرده باشد، چون با بررسی بیشتر در این زمینه سند زیر را می بینیم :

«… دکتر صدر اضافه کرد صبح روز ۹/۱/۱۳۴۹ قبل از عزیمت به مجلس اعضای فراکسیون حزب پان ایرانیست در منزل اینجانب جمع شدند و ملاحضه شد که آقای پزشکپور متن نطق و متن استیضاح از دولت را تهیه کرده و گفته است ما بررسی و به این نتیجه رسیدیم که سکوت جایز نیست و حزب باید دکترین و سیاست دیرینه خود را در مورد بحرین تعقیب و عکس العمل شدید نشان دهد و چون دکتر عاملی و دکتر طالع نیز جداً جانبداری کردند من نتوانستم مخالفت کنم و …. » (۴۲)

محسن پزشکپور در گفتگو با کیهان هوایی در سال ۱۳۷۱ از زبان یکی از نزدیکان شاه این جمله را بیان می کند:

«روز نهم فروردین که استیضاح دولت مطرح شده بود من به نزد شاه رفتم که نامه ها و تلکراف ها را ببرم. دیدم به شدت عصبانی هستند،علت را پرسیدم. گفتند از برنامه ی امروز مجلس و استیضاح دولت توسط حزب پان ایرانیست ناراحتند.» (۴۳)

این نکته که محسن پزشکپور در گفتگو با کیهان هوایی بیان کرد در کتاب یادداشت های امیر اسداله علم بیان شده است:

« حال شاهنشاه خوش نبود. معلوم شد در مجلس وقتی وزیر خارجه جریان کار بحرین را داده است پزشکپور، لیدر حزب پان ایرانیست، برخلاف انتظار بیش از حد آن چه لازم بود، حمله به دولت کرده و حتی دولت را استیضاح کرده است، عرض کردم چه مانع دارد؟ چه بهتر که صدای اقلیت اینجوری هم باشد. شاهنشاه تصدیق فرموند. عرض کردم اجازه فرمایند تمام هم منتشر بشود.» (۴۴)

آنگونه که آشکار است شاه هم از متن این نطق خبر نداشته و به همین دلیل استیضاح دولت به دست پان ایرانیست ها را به نوعی مخالفت باخواست و تصمیم خود میدانست! در بخشنامه ای خطاب به «”کلیه ساواک ها” که در نوزدهم فروردین ماه ۱۳۴۳ ارسال شده است می خوانیم:

« از طرف محسن پزشکپور به کلیه شعب حزب پان ایرانیست در شهرستان ها دستور داده شده به منظور اعتراض به تصمیم دولت در مورد بحرین تلگراف و یا طومارهای در این زمینه تهیه و به مرکز مخابره یا ارسال نمایند. لذا ترتیبی اتخاذ شود که به نحو مقتضی از مخابره تلگراف و یا ارسال هرگونه نامه یا طومار از جانب عناصر حزب مذکور به مرکز شدیداً جلوگیری فرموده چنانچه تلگراف یا طوماری به مرکز مخابره و یا ارسال شود، رییس ساواک مربوطه مسئول خواهد بود-مدیر کل اداره سوم – مقدم » (۴۵)

بلافاصله پس پایان جلسه مجلس شورای ملی، تگلرافی از طرف وزارت اطلاعات و امنیت کشور به همه نشریات کشور فرستاده شد و در آن اعلام گردید هیچ نشریه ای حق چاپ سخنان محسن پزشکپور را ندارند. دستور عدم چاپ سخنان وی بعدها در نشریات دیگر هم بازتاب یافت.(۴۶) خود محسن پزشکپور درباره این جریان می گوید:

«به روز چهاردهم فروردین گویا بود ما مصمم بودیم یک شماره فوق العاده بدهیم از خاک و خون ، شماره فوق العاده ای که حاوی متن استیضاح باشد و متن صحبت من و چند مورد دیگر مربوط به همین مسئله که در آنجا ریختند به چاپخانه و نسخه های چاپ شده روزنامه را برداشتند گرفتند و عملاً بدون اینکه اعلام کنند دیگر مانع از انتشار خاک و خون شدند. . و به کلیه چاپخانه های ایران هم نوشتند که [از] انتشار خاک و خون دیگر می بایستی خود داری بکنند و کارکنان و آن عده ای را هم که مشغول تنظیم صفحات روزنامه بودند و مقالات روزنامه را تنظیم می کردند بازداشت کردند که مدتها زندانی بودند .» (۴۷)

درباره مخالفت های حزب پان ایرانیست و محسن پزشکور پس از این جلسه شورای ملی اسناد بسیاری در کتابهای گوناگون و بویژه کتاب پان ایرانیست مظفر شاهدی بخش بحرین موجود است که برای نمونه به یک مورد اشاره می شود. متن گزارش ساواک در شانزدهم فروردین ۱۳۴۹ چنین است:

« محسن پزشکپور در حضور چند تن از بستگان خود در حالی که از تصمیمات اخیر دولت راجع به بحرین ناراحت و نگران بود اظهار داشت بحرین گوشه ای از خاک وطن ما می باشد نباید آنرا به آرا عمومی گذاردچون بحرین متعلق به ما می باشد و ما در این موردبا برنامه دولت مخالفت میکنیم هر چند که آقای هویدا نخست وزیر تلفنی به من اظهار داشتند که با این برنامه نباید مخالفت بکنی و شما هم مثل لیدر حزب مردم که مریض شده اند تمارض کنید ولی من به آقای هویدا گفتم هر وجب از خاک ایران با خون من بستگی دارد و تا آنجا که در قدرت من است با این برنامه مخالفت میکنم و این اصولا به پرستیژ حزب و ایمان افراد بستگی دارد.ما ادعای وحدت فلات ایران داریم چگونه با این برنامه که خطر شکست هم دارد موافق باشیم.» (۴۸)

در ادامه این کوشش ها از طرف محسن پزشکپور به کلیه شعب حزب پان ایرانیست در شهرستان ها دستور داده شد به منظور اعتراض به تصمیم دولت در مورد بحرین تلگراف یا طومارهایی تهیه و به مرکز مخابره کنند. ساواک نیز به کلیه ساواک ها بخشنامه ای فرستاد تا به نحو مقتضی از مخابره تلگراف یا هرگونه نامه یا طومار از جانب عناصر حزب مذکور شدیدا جلوگیری کنند در غیر اینصورت ساواک مربوطه مسئول خواهد بود. (۴۹)

اداره یکم ساواک نیز از مخابره تلگراف و ارسال نامه ها و طومارهایی به دفتر مخصوص شاهنشاه ، مجلسین شورای ملی و سنا و دفتر مرکزی حزب خبر داده و خواستار اقدامات لازم در این باره شده است. (۵۰)

اقدامات محسن پزشکپور و حزب پان ایرانیست تنها محدود به جلسه استیضاح هویدا در مجلس نبود که بتوان آنرا نمایشی خواند! پس از این سخنرانی محسن پزشکپور که توان هویدا و دولت و موافقین را زیاد می دید در تلاش بود با زنده یاد داریوش فروهر رهبر حزب ملت ایران رابطه برقرار کنند تا با هم اقدامات هماهنگی را برای جلوگیری از تجزیه بحرین انجام دهند.(۵۱) با توجه به اینکه حزب ملت ایران از احزاب مخالف حکومت پهلوی بود ساواک نسبت به این مسأله بسیار حساس گردید. این اسناد [گزارش اداره کل سوم ساواک به تاریخ ۲۶/۱/۱۳۴۹ درباره روابط دستجات جبهه ملی به ویژه روابط حزب ملت ایران و پان ایرانیست ها با یکدیگرو همچنین دیدگاه محسن پزشکپور درباره بحرین] گویای نگرانی محسن پزشکپور از جریان جدایی بحرین و ارتباط با داریوش فروهر رهبر حزب ملت ایران و حساسیت سازمان اطلاعات و امنیت کشور است.(۵۲) حزب ملت ایران در سال ۱۳۳۰ بر بنیاد مکتب پان ایرانیسم شکل گرفته بود اما به دلیل اختلاف در روش های مبارزات حزبی پس از ۲۸ مرداد ۳۲ از حزب پان ایرانیست فاصله گرفته بود اما در این زمان با توجه به آرمان مشترک هر دو حزب و رهبران آن محسن پزشکپور و داریوش فروهر و رشته های پیوند و دوستی این دو در زمان مکتب پان ایرانیسم و لزوم اتحاد در این برهه زمانی و برای این موضوع حساس باعث شد که حزب ملت ایران نیز همکاری های با حزب پان ایرانیست داشته در مخالفت با جدایی بحرین بیانیه ای منتشر و در سطح نه چندان گسترده ای (به دلیل اینکه این حزب در مقام اپوزیسیون حکومت قرار داشت و زیر فشار شدید ساواک بود) پخش نماید. (۵۳) پس از صدور بیانیه کمیته مرکزی حزب ملت ایران در مخالفت با جدایی بحرین، دفتر اروپایی این حزب در بیانیه ای از بازداشت داریوش فروهر و منوچهر احمدی یکی از وابستگان حزب ملت ایران خبر داد (۵۴)

۲- در تاریخ ۱/۲/۱۳۴۹ جلسه ۱۸۴ مجلس شورای ملی به طرح استیضاح حزب پان ایرانیست اختصاص داشت و در این روز دکتر عاملی تهرانی قائم مقام رهبر حزب پشت تریبون رفته و مجددا استدلالات و توضیحات فراکسیون پان ایرانیست را درباره استیضاح بیان کرد. پس از دکتر عاملی تهرانی امیر عباس هویدا به دفاع از خود در برابر استیضاح پرداخت. سپس هلاکو رامبد از حزب مردم و مهندس ارفع از حزب ایران نوین به عنوان موافقین رای اعتماد سخنانی را بیان نمودند. در پایان جلسه ۱۹۹ نفر به دولت راجع به سیاست اتخاذی درباره بحرین رای اعتماد داده و تنها ۴ نفر اعضای حزب پان ایرانیست دکتر محمدرضا عاملی تهرانی، دکترهوشنگ طالع، دکتر اسماعیل فریور و محسن پزشکپور به دولت رای کبود (منفی) دادند. (۵۵)

خبر رای اعتماد تمام نمایندگان مجلس باستثنای چهار نفر حزب پان ایرانیست و پاسخ تند هویدا به استیضاح حزب پان ایرانیست تیتر یک روزنامه اطلاعات بود. در کنار نام و آرم روزنامه بخشی از سخنان هویدا چاپ شده بود:

«نخست وزیر خطاب به پزشکپور گفت: افکار شما جز داعیه های خیالی و رویایی نیست و ضررهای فاحش آن به بشریت در سطح جهانی نیز به اثبات رسیده است.» (۵۶)

نشریه روشنفکر در یک گزارش به آنچه در جلسه شورای ملی گذشت، پرداخت و تیتر درشت آن سخن هویدا پاسخ در پاسخ به استیضاح گروه پارلمانی پان ایرانیست چنین بود:

« به بقای استعمار کمک نکنید.»[!!!] (۵۷)

۳- در تاریخ ۲۴ اردی بهشت ۱۳۴۹ آخرین جلسه در مورد مسأله بحرین برگزار شد. دکتر خلعتبری به نمایندگی از دولت گزارش داد، موافقان و مخالفان سخنرانی کرده از جمله محسن پزشکپور که سخنرانی مفصلی داشتند و در پایان اعلام مخالفت گروه پارلمانی پان ایرانیست را بیان کرد. در این جلسه آقایان خواجه نوری، هلاکو رامبد، امیرعباس هویدا و فضائلی نیز سخنانی را در توجیه عملکرد دولت بیان کردند و سپس رای گیری با ورقه انجام شد. مهندس ریاضی رییس مجلس نیز نتیجه رای گیری را خواند:

«…اقدامات دولت، مذکور در گزارش تقدیمی در مورد قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد راجع به بحرین با ۱۸۷ نفر رای موافق و ۴ رای مخالف تصویب شد.» (۵۸)

بدین ترتیب تنها ۴ نفر اعضای حزب پان ایرانیست دکتر عاملی تهرانی، دکتر فریور، دکتر طالع و محسن پزشکپور به جدایی بحرین رای منفی دادند. دکتر صدر نیز به دلیل رای موافق در عصر همان روز توسط محسن پزشکپور از حزب پان ایرانیست اخراج شد. (۵۹)

جریان این جلسه مجلس شورای ملی و سخنان محسن پزشکپور به عنوان مخالف و هویدا به عنوان نخست وزیر و برخی از نمایندگان موافق به طور کلی در برخی روزنامه ها از جمله کیهان (۶۰) و اطلاعات (۶۱) چاپ شد.بدین ترتیب بحرین با خیانت هیات حاکمه و مخالفت گروه پارلمانی پان ایرانیست از مام میهن جدا افتاد.

محسن پزشکپور رهبر حزب پان ایرانیست در جریان جدایی بحرین در یکی از نشست های حزب پان ایرانیست در سال ۱۳۴۹ در یک سخنرانی پاسخ شدید و تندی به سخنان نخست وزیر هویدا داد که در مجلس و برای تهدید عنوان کرد: آقای پزشکپور این آخرین ترانه توست! (۶۲)

*****

حزب پان ایرانیست پس از استیضاح دولت هویدا

پس از استیضاح فشار همه جانبه ای از سوی دولت به حزب پان ایرانیست وارد آمد؛ دفاتر حزب در سراسر ایران تعطیل شدند؛ تعداد زیادی از افراد حزب [از جمله حسین شهریاری از اعضای پیشین شورای رهبری حزب] از محل زندگی خود به شهرهای دیگر تبعید گردیدند؛ حزب پان ایرانیست در دوره ۲۳ مجلس شورای ملی نماینده ای نداشت؛ از انتشار روزنامه خاک و خون ارگان حزب پان ایرانیست جلوگیری شد. همه پان ایرانیست ها که در رده های دولتی مشغول به کار بودند حتا تا سطح مدیر دبیرستان از کار برگنار شدند؛ شورای شهرهایی که اکثریت با افراد حزب پان ایرانیست بوده و شهرداران پان ایرانیست داشتند از جمله خرمشهر(مهندس رضا کرمانی که به عنوان شهردار نمونه برگزیده شده و نشان لیاقت دریافت کرده بود)، شوشتر(ناصر رحمانی)، پیرانشهر (صادق بهداد) منحل گردید؛ از سخنان پیش از دستور محسن پزشکپور در مجلس ممانعت به عمل می آمد؛ به دستور شهربانی از هر گونه احتماع و راهپیمایی پان ایرانیست ها جلوگیری می شد، به حزب اجازه شرکت در انتخابات انجمن های شهر و استان در شهریور ۱۳۴۹ داده نشد و…(۶۳)

بدین ترتیب به گونه ای عمل شد که بر اثر فشارهای دولت به وسیله ساواک، حزب پان ایرانیست در آستانه فروپاشی قرار گیرد و توان ادامه فعالیت را از دست بدهد که این موضوع در بولتن سری ساواک در تاریخ ۲۹آذر ۱۳۴۹ به روشنی ذکر شده است. (۶۴)

این فشارها تا مدت ها ادامه داشت به گونه ای که در سال بعد ساواک از برگزاری کنگره حزب پان ایرانیست جلوگیری کرده و در جریان آن چند تن از پان ایرانیست ها را بازداشت کرد. (۶۵)

*****

نتیجه جستار :

۱٫ برپایه اسناد و مدارک، اقدامات پان ایرانیست ها و شخص محسن پزشکپور درباره بحرین از ابتدای بنیانگزاری حزب پان ایرانیست و سالها پیش از جریان استیضاح دولت هویدا آغاز شده و پس از آن نیز ادامه داشت چرا که کاملا بر پایه اعقادات و آرمان های پان ایرانیستی ایشان بوده است.

۲٫ استیضاح محسن پزشکپور در مجلس شورای ملی بر پایه اسناد ارایه شده نمیتواند آنگونه که برخی ادعا می کنند یک نمایش ساختگی و به دستور و خط دهی دولت انگلیس و وزارت امور خارجه باشد.

۳٫ موضوع بحرین حتا تا امروز بین پان ایرانیست ها به عنوان یک آرمان مطرح و در گردهمایی ۱۰ اردی بهشت ۱۳۸۷ که به مناسبت سالروز عملیات بیت المقدس و روز ملی خلیج پارس روبروی سفارت امارات در تهران برگزار شد پلاکاردهایی در دست اعضای حزب پان ایرانیست هواداران آن با مضمون « از کوههای قفقاز تا کرانه های بحرین» ، «نگاه فرزندان ایران زمین به بحرین است» و « بحرین را به مام میهن بازمی گردانیم» وجود داشت.(۶۶) اسفند ماه ۱۳۸۷در پی سخنان یکی از مسئولین ایران که اشاره داشت “بحرین روزی بخشی از سرزمین ایران بوده است” دولت بحرین به شدت واکنش نشان داد و در تاریخ چهارم اسفند ماه سازمان جوانان پان ایرانیست بیانیه ای صادر نمود که در بخش هایی از آن می خوانیم:

« اظهارات اخیری که سبب بر آشفتگی حاکمیت فرقه ای بحرین شده است صرفا بیان واقعه ای تاریخی بوده و قابل حذف از حافظه ی تاریخی ملت ایران نمی باشد. دولتمردان بحرین باید بدانند که نمی توانند خفقان استعمار زاده ی حاکم بر بحرین را بر حافظه ی تاریخی ملت ایران، بیان و قلم آنها حاکم کند .طبیعی است که ما حقوق مردم منطقه را به رسمیت شناخته و برخورداری از حکومتهایی متناسب با بافت تاریخی – فرهنگی را حق مسلم آنها می دانیم.» (۶۷)

۴٫ ایرج پزشکزاد نخستین فردی بود که اتهام فرمایشی بودن استیضاح دولت هویدا را بدون دلیل و مدرک به محسن پزشکپور رهبر حزب پان ایرانیست در شماره ۱۷۵ هفته نامه نیمروز لندن در تابستان ۱۳۷۱ وارد نمود که بعدها ناصر انقطاع نیز به ان استناد کرد و داستان را پر و بال بیشتری داد. (۶۸) نه آقای پزشکزاد و نه ناصر انقطاع برای این اتهام بزرگ هیچ گونه سندی ارائه ندادند و تنها داستانی شبه جاسوسی را بیان کرده اند. همچنین تاکنون علیرغم انتشار ۳ کتاب درباره حزب پان ایرانیست در ایران، درباره اتهام وابستگی محسن پزشکپور به انگلستان و یا بیگانگان و همچنین نمایشی بودن استیضاح وی در مجلس سندی منتشر نشده است. اگر یک سند در این زمینه موجود بود بدون شک در نخستین کتاب حزب از انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی در سال ۱۳۷۸ منتشر می شد. رضا قاسمی نیز فرمایشی بودن سخنان پزشکپور و نوشتن متن سخنرانی از سوی وزارت امور خارجه را به شدت تکذیب کرده است.

۵٫ همانگونه که پیشتر اشاره شد هیچ یک از نمایندگان حزب پان ایرانیست به دوره بعدی ۲۳مجلس شورای ملی راه پیدا نکردند و تنها دکتر فضل اله صدر که به آرمان پان ایرانیست خیانت نمود و به جدایی بحرین رای موافق داد از سوی حزب جدیدالتاسیس خودش “ایرانیان” وارد مجلس فرمایشی گردید! و شگفت تر آنکه دکتر ناصر انقطاع جزو موسسین این حزب بوده و سردبیر نشریه “ایرانیان” ارگان این حزب گردید. یعنی دکتر انقطاع به کسی پیوست که در جریان جدایی بحرین به حزب و کشور خود خیانت نمود و رای موافق داد! آقای ناصر انقطاع که خود را پان ایرانیست آرمان خواه و هوادار دکتر مصدق میداند و از مخالفان شدید محمدرضا شاه پهلوی است در “فرهنگستان زبان ایران” حکومت پهلوی مشغول به کار گردید (۶۹) و از اعضای موسس حزبی بود که بلافاصله پس از اخراج دکتر صدر با هدایت دستگاه امنیت کشور شاهنشاهی ایران برای پاداش همراهی با دولت و حکومت مجوز تاسیس گرفت؟؟؟!!! ناصر انقطاع که بر پایه نام کتابش خود و دوستانش را آرمان خواه و محسن پزشکپور و یارانش را آرمان فروش میداند، این نکته را روشن کند آیا همراهی با هیات حاکمه فاسد وقت برای جدایی بخشی از این سرزمین همیشه ایرانی با آرمان پان ایرانیسم که در پی وحدت و یگانگی همه سرزمین های ایرانی و بخش های جدا شده از میهن می باشد، همخوانی داشت؟

تا آنجا که نگارنده آگاه است ناصر انقطاع پیش از عضویت در حزب فرمایشی ایرانیان که چند صباحی بیشتر نیز عمر نکرد، با گروه “پرچمداران پان ایرانیسم” (۷۰) بود و در راستای آرمان پان ایرانیسم هم اقدام سیاسی موثری انجام نداد و اصولا وارد دنیای سیاست نشد و در جریان جدایی بحرین نه تنها هیچ حرکتی نکرد بلکه با فرصت طلبی پس از پایان کار مجلس به دکتر صدر پیوست، اما ایشان کوشش های یک حزب سیاسی در یکی از برشگاه های سرنوشت ساز ایران را به سادگی با یک داستان دروغ پلیسی که آن هم بارها از سوی افراد گوناگون تکذیب گردیده در کتاب خود زیر پرسش می برند. بر خلاف کتاب های تاریخی دیگر ایشان، کتاب پنجاه سال تاریخ با پان ایرانیست ها به هیچ روی ارزش تاریخی ندارد چرا که در آن همه چیز در چارچوب روایت بیان شده و یک ارجاع یا یک سند وجود ندارد و در حقیقت بیان خاطرات شخصی شان است که در اغلب موارد نیز مخدوش است. شوربختانه این داستان دروغین در کتاب های منتشره درباره حزب پان ایرانیست و هر جا سخن از داستان جدایی بحرین می باشد، از تحلیل خبرگزاری فارس(۷۱) و نیمه پنهان روزنامه کیهان (۷۲) گرفته تا گفتگوی بهرام نمازی از حزب ملت ایران با Maa tv (73) دستاویز حمله به پان ایرانیست ها گردیده است! اما دریغ از اندکی کنکاش درباره درستی این داستان! امید است که این پژوهش یکبار و برای همیشه به حرف و حدیث های پیرامون فرمایشی بودن استیضاح دولت هویدا درباره بحرین پایان دهد.

امروز محسن پزشکپورها دستشان از دنیا کوتاه است اما علاقه مندان به تاریخ معاصر، شاگردان آنها و جوانان میهن پرست با واکاوی در تاریخ پر فراز و نشیب این سرزمین در پی شناسایی کوشش های انسان های میهن پرست برای ملت و میهنشان و خیانت افراد خائن به این سرزمین می پردازند تا با بررسی و بازگو نمودن آن برای هم نسلان خود، درسهایی را که باید، از تاریخ بیاموزند…. این روزها که بار دیگر مسأله بحرین و کشتار شیعیان ایرانی تبار آن دیار با همکاری کشورهای عربی بویژه عربستان سعودی بر سر زبان هاست، بر هر میهن پرست که به ایران بزرگ می اندیشد بایسته است که این داستان تلخ جدایی را با همه زوایای آن همیشه به یاد داشته باشد و لحظه ای از سرنوشت مردم آن دیار غافل نباشد. شاید ظلم امروز بر مردم بحرین به دلیل جدایی آنها از سرزمین مادری و نتیجه خیانت بزرگی بود که در دوره ۲۲ مجلس شورای ملی ایران با تایید شاه و رهبری هویدا انجام شد.

در این نوشته تلاش شد به روشن شدن برخی از زوایای تاریخ معاصر ایران پیرامون خیانت دولتمردان در دسیسه جدایی بحرین و ایستادگی میهن پرستان در برابر آن پرداخته شود. از سرور مهندی رضا کرمانی پیشکسوت گرامی حزب پان ایرانیست برای در اختیار گذاشتن برخی از اسناد ارزشمند بایگانی شخصی شان سپاس فراوان دارم. نوشتارم را با جمله محسن پزشکپور به پایان می برم که در مجلس دوره ۲۲ به هنگام طرح گزارش دولت درباره بحرین در برابر خیل نمایندگان فرمایشی مجلس و در حمایت از مردم و سرزمین بحرین فریاد برآورد:

آقای نخست وزیر [هویدا] به من گفتند انتحار سیاسی نکن ولی این شهادت سیاسی است، تاریخ نشان خواهد داد که چه کسانی انتحار سیاسی میکنند…. و براستی تاریخ در این باره قضاوت بیرحمانه ای خواهد کرد.

پاینده ایران

میلاد دهقان – رامهرمز

بیست و هشتم اردی بهشت۱۳۹۰

پی نوشت:

پنجاه سال تاریخ با پان ایرانیست ها، ناصر انقطاع، رویه ۱۴۸
هفته نامه نیمروز چاپ لندن، شماره ۱۷۵، ۱۶ مرداد ۱۳۷۱، رویه ۱۷
حزب پان ایرانیست، علی اکبر رزمجو، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی ۱۳۷۸ _ حزب پان ایرانیست به روایت اسناد شهلا بختیاری، ۱۳۸۴ _ حزب پان ایرانیست، مظفر شاهدی، ۱۳۸۹
ناصر انقطاع، رویه ۱۴۸
ناصر انقطاع، رویه ۱۴۹
ایرانشهر، خبرنامه هفتگی، جمعه ۳۱ اردی بهشت ماه۱۳۷۸، ۲۱می ۱۹۹۹، سال پنجم شماره مسلسل۶۳
حقایقی درباره ماجرای جدایی بحرین، دکتر هوشنگ طالع – انتشارات آرمانخواه – تهران شهریور ۱۳۸۲
ناصر انقطاع، رویه ۱۵۱
ناصر انقطاع، رویه۱۵۱
هفته نامه نیمروز ، شماره ی۱۷۵، ۱۶ مرداد ۱۳۷۱، رویه ۱۷
همان ، شماره ی۱۸۲، ۳مهرماه ۱۳۷۱، رویه ۱۸
همان ،شماره ۱۸۵، مهرماه ۱۳۷۱،رویه ۱۸
همان، رویه ۱۸
ره آورد، شماره ۴۲، آذرماه۷۶، رویه ۳۰۸ تا۳۱۰
گفتگوی بی بی سی با اردشیر زاهدی جمعه ۰۷ ژانویه ۲۰۱۱/ ۱۷ دی ۱۳۸۹
صدای آمریکا، برنامه دو روز اول با اجرای بیژن فرهودی ، یازدهم اسفندماه ۱۳۸۷
سخنان آقای قاسمی درباره عدم دخالت در نوشتن متن استیضاح هویدا به دست محسن پزشکپور را از اینجا در یوتیوب نگاه کنید. یا پوشه تصویری را از اینجا دریافت کنید.
ناصر انقطاع، رویه ۱۵۰
بنیاد مکتب پان ایرانیسم، کانون آرمانشناسی مکتب پان ایرانیسم ،فروردین ۱۳۲۹
ناصر انقطاع، رویه ۱۶۳
ندای پان ایرانیسم، شماره ۱۸، بیستم اردی بهشت ۱۳۳۱ و ندای پان ایرانیسم، شماره۲۲، هفده خرداد۱۳۳۱
شهلا بختیاری، رویه ۱۱۳ [سند شماره ۶ به تاریخ سال ۱۳۳۱ – گزارش راهپیمایی عده ای از اعضای حزب پان ایرانیست در اهواز و سخنرانی یکی از اعضا درباره قفقاز و بحرین]
اعلامیه یکماه تظاهرات حزبی برای رهایی بحرین از زنجیر جدایی و اسارت
شهلا بختیاری، رویه۱۱۲
همان، ۱۸۷
همان، ۱۷۶
همان، ۱۸۶
تاریخ تجزیه ایران دفتر دوم تجزیه بحرین، دکتر هوشنگ طالع، انتشارات سمرقند، چاپ نخست ۱۳۸۶، رویه های ۱۵۳تا۱۵۶
مظفر شاهدی، ۲۱۲
کیهان هوایی، مصاحبه با محسن پزشکپور، شماره ۹، ۱۶ آبان۱۳۷۱، رویه ۲
عبداله ریاضی به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، تهران۱۳۸۴
مظفر شاهدی، ۲۱۲
مذاکرات مجلس شورای ملی، جلسه۱۸۲، نهم فروردین ۱۳۴۹ _ علی اکبر رزمجو، رویه۱۳۰
دریافت فیلم کامل سخنرانی با چند کیفیت – تماشای فیلم کامل به صورت آنلاین در تارنمای رسمی حزب پان ایرانیست – خلاصه شده این فیلم در یوتیوب به مدت ۷ دقیقه
حقایقی درباره ماجرای جدایی بحرین، رویه ۱
دریافت فایل پی دی اف بیانیه
علی اکبر زرمجو، رویه۸۴
همان، رویه ۸۵
همان، رویه ۸۶
دانشگاه هاروارد- مجموعه تاریخ شفاهی ایران، روایت کننده محسن پزشکپور، محل مصاحبه پاریس- فرانسه، مصاحبه کننده ضیا صدیقی، نوار شماره۹، رویه ۱۵۸
همان، رویه ۱۵۲
مظفر شاهدی، رویه ۲۱۵
کیهان هوایی، مصاحبه با محسن پزشکپور، شماره ۹، ۱۶ آبان۱۳۷۱ ص۲
یادداشت های امیر اسداله علم (ویراستار علینقی عالیخانی)، چاپ نهم ۱۳۸۸، انتشارات میهن، جلد ۲، رویه ۱۳
مظفر شاهدی، رویه ۲۴۲
پنجاه گزارش از پنجاه رویداد تاریخ معاصر، م.حسن بیگی، اطلاعات هفتگی شماره۲۵۴۰، رویه ۶و ۷
مجموعه تاریخ شفاهی ایران، رویه ۱۵۹
مظفر شاهدی، رویه ۲۲۲
همان، رویه ۲۴۲
همان رویه ۲۴۳
شهلا بختیاری، رویه ۱۹۵ و ۱۹۴
همان، رویه ۱۹۶ تا ۱۹۸
سرگذشت پاره تن ایران بحرین، تبلیغات و انتشارات حزب ملت ایران، تاریخ انتشار ۱۳۸۴، رویه ۴۳ تا ۴۶
همان ، رویه۴۸
مذاکرات مجلس شورای ملی، جلسه ۱۸۴، یکم اردی بهشت۱۳۴۹
اطلاعات، سه شنبه اول اردی بهشت۱۳۴۹،شماره ۱۳۱۷۱
روشنفکر، شماره ۸۵۷، رویه ۷
مذاکرات مجلس شورای ملی، جلسه ۱۸۹، ۲۴ اردی بهشت۱۳۴۹ _ رزمجو، ۱۳۷۸، رویه۱۳۰
متن پیام اخراج دکتر صدر : به سبب رفتار خلاف انضباط و عدم رعایت خط مشی حزب، اخراج آقای فضل الله صدر از حزب پان ایرانیست و گروه پارلمانی پان ایرانیست اعلام میگردد. رهبر حزب پان ایرانیست محسن پزشکپور ۲۴/۲/۱۳۴۹
کیهان، پنجشنبه ۲۴ اردی بهشت ۱۳۴۹ شماره ۸۰۴۳
اطلاعات، پنجشنبه ۲۴ اردی بهشت ۱۳۴۹، شماره ۱۳۱۹۰
دریافت فایل سخنرانی پزشکپور در انتقاد به دولت هویدا
شهلا بختیاری، رویه ۷۳
شهلا بختیاری، رویه ۲۰۳
مظفر شاهدی، رویه ۳۰۶
تصاویر روز ملی خلیج پارس روبروی سفارت امارات با شعارهایی درباره بحرین
بیانیه سازمان جوانان حزب پان ایرانیست پیرامون تحرکات بحرین
به گمان نگارنده این کار برای تخریب چهره سیاسی محسن پزشکپور و یک نوع تسویه حساب بود که یکسال و اندی پیش از آن به ایران برگشته و افشاگری های زیادی درباره گروه های مخالف جمهوری اسلامی و به گفته خودش “اپوزیسیون ملت ایران” انجام داده بود. این افشاگری ها با واکنش بسیار زیاد در رسانه های برون مرز روبرو شد اما هیچ یک از افرادی که پزشکپور آنها را به دریافت پول از بیگانگان و یا همیاری و همکاری با دشمنان ایران در زمان دفاع مقدس متهم کرده بود نتوانستند از خود دفاع کنند و امروز پس از گذشت بیش از دو دهه از آن سخنان اسناد زیادی در این باره منتشر شده است.
انقطاع، توضیحات پشت جلد کتاب
“پرچمداران پان ایرانیسم” گروه کوچکی از پان ایرانیست ها بودند که از مکتب پان ایرانیسم به جا مانده بودند و در میان آنها انسانهای میهن پرستی چون زنده یاد محمد مهرداد حضور داشتند که اوایل دهه ۳۰ در حمله به چاپخانه نشریه حزب جانسپاران میهن به دست عوامل حزب مذکور، مضروب و قطع نخاع شد و تا پایان عمر در بستر به سر برد. ارگان آنها نشریه پرچمدار بود. افراد این گروه اعتقادی به مبارزه سیاسی علنی نداشتند و هیچ گاه وارد دنیای سیاست به مفهومی که حزب پان ایرانیست یا حزب ملت ایران گردید، نشدند و در اندازه همان گروه کوچک و روابط دوستانه باقی ماندند.
نقد و نظر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران
کیهان(نیمه پنهان: استیضاح آبکی هویدا)، ۲۷فروردین۱۳۸۱، شماره۱۷۳۵۲
گفتگوی بهرام نمازی با ما تی وی در باره جدایی بحرین

پیشنهاد می شود خوانندگان گرامی فصل ششم از کتاب “حزب پان ایرانیست ۱۳۸۸-۱۳۳۰″نوشته آقای مظفر شاهدی که توسط موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی در سال ۱۳۸۹ منتشر شده است را بخوانند. این کتاب هر چند بی طرفانه نوشته نشده است اما در فصل مربوط به تجزیه بحرین از صفحه ۲۱۱ تا صفحه ۳۲۹ تعداد زیادی از اسناد ساواک درباره حزب پان ایرانیست و اقدامات این حزب درباره مخالفت با جدایی بحرین و نیز اقدامات دولت در برخورد با حزب پان ایرانیست منتشر شده است. به دلیل طولانی شدن نوشتار از ذکر این اسناد در نوشته خودداری شده است.

کتاب ها

بنیاد مکتب پان ایرانیسم، کانون آرمانشناسی مکتب پان ایرانیسم ، چاپ نخست فروردین ۱۳۲۹

پنجاه سال تاریخ با پان ایرانیست ها ، ناصر انقطاع. چاپ آمریکا، شرکت کتاب، ژانویه۲۰۰۱ میلادی/ دی ماه ۱۳۷۹

تاریخ تجزیه ایران دفتر دوم تجزیه بحرین، هوشنگ طالع، چاپ اول، سمرقند، ۱۳۸۶

سرگذشت پاره تن ایران بحرین، تبلیغات و انتشارات حزب ملت ایران، ۱۳۸۴

حزب پان ایرانیست، علی اکبر رزمجو ،چاپ اول، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۷۸

حزب پان ایرانیست به روایت اسناد، شهلا بختیاری، چاپ اول، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۵

حزب پان ایرانیست ۱۳۸۸- ۱۳۳۰، مظفر شاهدی، چاپ اول، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ۱۳۸۹

حقایقی درباره ماجرای جدایی بحرین، هوشنگ طالع، تهران، انتشارات آرمانخواه، شهریور۱۳۸۲

عبداله ریاضی به روایت اسناد ساواک، چاپ اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ۱۳۸۴

نشریات

اطلاعات، پنجشنبه ۲۴ اردی بهشت ۱۳۴۹،شماره۱۳۱۹۰

ایرانشهر، ۳۱ اردی بهشت ماه۱۳۷۸ / ۲۱می ۱۹۹۹،رسال پنجم، شماره ۶۳

روشنفکر، شماره ۸۵۷

ره آورد (چاپ برون مرز)، شماره ۴۲، آذرماه ۱۳۷۶

خاک و خون، شماره ۲۳، ۱۴ آذر۱۳۴۴

خاک و خون، شماره ۱۰۰، ۱۲تیر۱۳۴۵

خاک و خون، شماره ۱۵۶، ۱۹آبان۱۳۴۵

کیهان، شماره۸۰۴۳، ۲۴ اردی بهشت ۱۳۴۹

کیهان، شماره۱۷۳۵۲، ۲۷ فروردین ۱۳۸۱

کیهان هوایی، شماره ۹، ۱۶ آبان۱۳۷۱

هفته نامه نیمروز چاپ لندن، شماره ۱۷۵، ۱۶ مرداد ۱۳۷۱

هفته نامه نیمروز چاپ لندن، شماره ۱۸۲، ۳ مهرماه ۱۳۷۱

هفته نامه نیمروز چاپ لندن، شماره ۱۸۵، مهرماه ۱۳۷۱

ندای پان ایرانیسم، شماره ۱۸، بیستم اردی بهشت ۱۳۳۱

ندای پان ایرانیسم، شماره۲۲، هفده خرداد۱۳۳۱

مذاکرات مجلس شورای ملی

مذاکرات مجلس شورای ملی، جلسه۱۸۲، نهم فروردین ۱۳۴۹

مذاکرات مجلس شورای ملی، جلسه ۱۸۴، یکم اردی بهشت۱۳۴۹

مذاکرات مجلس شورای ملی، جلسه ۱۸۹، ۲۴ اردی بهشت۱۳۴۹

منابع اینترنتی

تارنمای رسمی حزب پان ایرانیست www.paniranist.org

پان ایرانیست خوزستان www.pan-iranist.net

حزب مرز پرگهر http://marzeporgohar.org

خبرگزاری فارس http://www.farsnews.net

صدای آمریکا www.voapnn.com

یوتیوب www.youtube.com

کتابخانه دانشگاه هاروارد http://pds.lib.harvard.edu

___________________________________________________

پان ترکان و مقاله‌ی عربی احمد کسروی

http://shahrbaraz.blogspot.com/2011/05/blog-post_17.html

سه‌شنبه ۲۷/اردیبهشت/۱۳۹۰ – ۱۷/می/۲۰۱۱

مقاله‌ها و پژوهش‌های احمد کسروی تبریزی – یکی از بزرگان آذربایجان و فرزندان ایران – در نشان دادن تاریخی واقعی آذربایجان و ایرانی بودن ساکنان این بخش از ایران و پیوستگی آنان با دیگر ایرانیان، به ویژه پژوهش «آذری یا زبان باستان آذربادگان» برای ایران‌ستیزان و پان‌ترکان که ادعا می‌کنند مردم آذربایجان «تورک» اند و هیچ پیوندی با ایران و ایرانیان ندارند بسیار گران و سنگین تمام شده است. کسروی در این پژوهش نشان داده است که زبان ترکی امروزی در آذربایجان پیشینه‌ی درازی ندارد و زبانی تحمیلی است که از زمان صفویان به بعد در میان مردم رایج شده است.

از این رو پان‌ترکان یا به کسروی دشنام می‌دهند یا می‌کوشند چهره و کارهای او را خراب کنند و گاه این هر دو با هم یک کاسه می‌شود. برای نمونه در برخی از سایت‌های پان‌ترکان ادعای دروغ زیر مطرح شده است:

اقرارنامه‌ای از احمد کسروی
در مورد باطل بودن نظریه «زبان آذری» مورد ادعای خودش در مجله عرب زبان «العرفان»

تاریخنگار برجسته، احمد کسروی – یکی از ترک‌گریزان و آذربایجان‌ستیزان مشهور ایرانی که خود آذربایجانی بوده و ملیت ترک داشته است … هر چند آثار این محقق آماتور و بی‌باک در عرصه‌های مختلف علمی مانند زبانشناسی، ریشه شناسی، تبارشناسی و … به طور کلی چندان دارای ارزش علمی و قابل اعتناء شمرده نمی‌شوند…

هر چند مانند تمام پژوهش‌های تحقیقی کسروی در این نوشته نیز تناقض‌گویی، ضعف استدلال، آشفتگی در تعاریف و طبقه‌بندی‌ها و کاستی‌های دیگر بسیاری وجود دارند … در مجموع این نوشته هم به عنوان بررسی‌ای که به اکثریت بودن ترک‌های ایران در آغاز قرن بیستم اشاره می‌نماید و هم به جهت آشنایی با روی دیگر و ناشناخته‌ کسروی – یعنی فردی علاقه‌مند و دلبسته به زبان مادریش – نوشته‌ای در خور دقت می‌باشد.

احمد کسروی تبریزی در مقاله‌ی «اللغة التركیة فی ایران» به معنای «زبان ترکی در ایران» – که در چهار قسمت مجزا در مجله‌ی «العرفان» سوریه به زبان عربی منتشر کرده است – با صراحت بر خلاف نظریه‌ی «زبان آذری» خود اظهار نظر می‌کند و می‌گوید: «آیا مردم آذربایجان، خمسه و دیگر ترک‌زبانان ایران از نسل ترک هستند كه از تركستان مهاجرت كرده‌اند یا آنها فارس بودند كه بعد از غلبه‌ی چنگیزخان ناگزیر شده‌اند جهت حفظ زمین‌هایشان زبان اصلی خود فارسی را فراموش كنند و زبان تركی را انتخاب كنند؟»

پانویس: کسروى در سال‌هاى واپسین زندگى خود، از آذربایجان‌ستیزى و ترک‌گریزى دست كشیده و حتی ابراز پشیمانی نموده است.

یعنی مترجم پان‌ترک از یک سو کسروی را تاریخ‌نگار برجسته دانسته و از سوی دیگر او را محقق آماتور و بی‌باکی خوانده که نوشته‌هایش پر از تناقض و آشفتگی است و ترک‌گریز و آذربایجان‌ستیز است اما به زبان مادریش علاقه‌مند است و در پایان عمر ابراز پشیمانی کرده است. می‌بینیم که تناقض‌گویی بیشتر سزاوار نویسنده‌ی پان‌ترک است تا احمد کسروی!

این نشانی کتاب احمد کسروی است به نام «زبان آذری یا زبان باستان آذربایگان» است.
http://www.kasravi.info/ketabs/azari-zabane-bastan.pdf

پیش از بررسی ادعاهای پان‌ترکان درباره‌ی این مقاله‌ی کسروی یادآوری می‌کنم:

۱- پان‌ترکان نشان داده‌اند از هیچ دروغ خودداری نمی‌کنند و هر اثری به هر زبانی را تحریف می‌کنند. آنان در خواندن و فهم متن‌های به زبان پارسی – که زبان رسمی و مشترک همه‌ی ایرانیان است و از آغاز دوران دبستان تا پایان دوران دانشگاه بدان آموزش داده می‌شود – مشکل دارند. حالا چه طور می‌توان انتظار داشت که متن به زبان عربی را درست فهمیده باشند؟

2- اگر فرض کنیم که به ادعای آنان کسروی در این مقاله‌ی «لغت الترکیة فی ایران» نظرش را عوض کرده باشد باید پرسید: چه گونه می‌شود که احمد کسروی پژوهش اصلی خود درباره‌ی زبان باستان آذربایگان را به زبان پارسی بنویسد و در ایران انتشار بدهد و همه از او استقبال کنند و این پژوهش به انگلیسی و روسی و دیگر زبان‌ها ترجمه شود. بعد به ادعای این پان‌ترکان نظرش عوض شود و در رد پژوهش اصلی خود این بار تنها به زبان عربی بنویسد و آن را در سوریه منتشر کند و هیچ اثری از چنین مقاله در زبان‌های پارسی و انگلیسی و روسی و … نباشد؟؟! آیا آدم سالم این ادعا را می‌پذیرد؟

۳- واقعیت آن است که این مقاله به زبان عربی در سوریه به سال ۱۹۲۲ م./۱۳۰۱ خ. منتشر شده است. حال آن که کتاب «آذری یا زبان باستان آذربادگان» به زبان پارسی سه سال پس از این مقاله‌ی عربی در سال ۱۳۰۴ خ./ ۱۹۲۵ م. منتشر شده است. یعنی نخست آن که پان‌ترکان دروغ می‌گویند که کسروی نظرش را تغییر داده چون این مقاله پیش از کتاب «آذری» چاپ شده است. دوم آن که حتا اگر در مقاله به زبان عربی نظری داده باشد کتاب پارسی چون پس از آن مقاله چاپ شده نظر تازه‌تری و نهایی‌تر است.

اما همان گونه که در زیر نشان خواهم داد پان‌ترکان این بار هم تحریف کرده‌اند و دروغ می‌گویند. کسروی در این مقاله نیز همان نظر خود درباره‌ی تحمیلی بودن زبان ترکی در آذربایجان را بیان کرده است. در ضمن پرسشی که پان‌ترکان از مقاله‌ی عربی آورده‌اند همان است که کسروی در دیباچه‌ی کتاب خود به زبان پارسی هم آورده و پاسخ داده است که آذربایجان همواره بخشی از ایران بوده و زبانش فارسی آذری بوده است.

اما بگذارید به چند تحریف پان‌ترکان درباره‌ی این مقاله‌ی کسروی اشاره کنم:

۱- در ترجمه‌ی پان‌ترکان از مقاله چنین آمده است:

در میان روستاهایی كه عادتاً فارسی صحبت می‌کنند، اکثر شهرها مانند تهران، شیراز، قزوین و همدان با روستاها یا ایلات تركی زبان احاطه شده‌اند. مردم دو شهر اخیر هر دو زبان ترکی و فارسی را می‌فهمند.

نوشته‌ی کسروی به عربی چنین است:

و رُبّ مدینة فارسیة اُحیطت من کل جهاتها بالقریٰ او العشائر الترکیة مثل طهران و شیراز و قزوین و همدان و فی الاخیرتین یفهم اهلوهما کلتا اللغتین و یتحاور بکلتیهما.
ترجمه:
و چه بسا شهری فارسی‌زبان مانند تهران و شیراز و قزوین و همدان از هر سو با روستاها یا کوچ‌نشینان ترک‌زبان احاطه شده باشد. و در این دو شهر آخر [=قزوین و همدان] مردم آن هر دو زبان را می‌فهمند و به هر دو زبان سخن می‌گویند.

می‌بینیم که کسروی تاکید کرده است قزوین و همدان جزو شهرهای فارسی‌زبان اند و مردمش به هر دو زبان سخن می‌گویند. اما مترجم پان‌ترک این بخش را به کلی حذف کرده و به جای شهرهای فارسی‌زبان نوشته «اکثر شهرها».

۲- مترجم پان‌ترک چنین آورده است

من تا به حال ندیده‌ام، یا در میان ایرانیان یا در میان خارجی‌ها، که در مورد ایران و مسائل اجتماعی آن صحبت می‌کنند، کسی در رابطه این موضوع اطلاعات صحیح داشته باشد … [حذف از مترجم پان‌ترک] به ویژه در کتاب‌های خارجی، مستشرقین که در مورد زبان ترکی و مردم ترکی زبان تحقیق کرده‌اند

اما متن عربی کسروی چنین است:

و لم ار لا من الایرانیین انفسهم و لا من الاجانب الذین بحثوا عن ایران و شئوونها من و فی البحث فی هذا الموضوع حقه. اما الایرانیون فلانهم حتی المتکلمین منهم بالترکیة یعدونها لغة اجنبیة قد دخلت بلادهم من جرا تسلط الاتراک و المغول و انتشرت و همت بالاسنة و السیوف فماانفکوا یزدرونها و یحقتونها و یودون لواتیح لهم طردها من بلادهم و استبدالها بالفارسیة الغذبه و اما کتاب الاجانب االمستشرقون منهم فالذین بحثو عن الترکیة و الامم التی تتکلم بها
ترجمه:
و من ندیده‌ام در میان خود ایرانیان و در میان بیگانگانی که درباره‌ی ایران و آداب و رسوم آن پژوهش می‌کنند کسی این موضوع را آن گونه که حق آن است بداند. اما همانا خود ایرانیان و حتا کسانی از آنان که به ترکی سخن می‌گویند آن را زبانی بیگانه می‌شمارند که پس از چیرگی ترکان و مغولان وارد سرزمین‌شان شده است و با زور نیزه و شمشیر گسترش یافته است و پیوسته از آن نفرت و کینه دارند و می‌خواهند آن را از سرزمین‌شان بیرون کنند و آن را با زبان پارسی شیرین و شیوا جایگزین کنند. و اما کتاب‌های بیگانگان خاورشناسی که درباره‌ی زبان ترکی و مردمی که بدین زبان سخن می‌گویند…

می‌بینیم که مترجم پان‌ترک بخشی مهمی از این بند را حذف کرده است که به تمامی با ادعاهای پان‌ترکان ناسازگار است.

۳- یا کسروی در بخشی از مقاله می‌نویسد:

و هکذا لاندعی ان اذربایجان کانت من قدیم الازمنة مهداً للترکیة و ان المادیین سکنوا اذربایجان و همدان و العراق قبل ذالک بالفی سنة ما کانوا الا اترکاً کما یزعمه بعض المفرطین من زعماء الترکیة.
یعنی
و بدین ترتیب ما ادعا نمی‌کنیم که آذربایجان از دوران قدیم گاهواره‌ی زبان ترکی بوده و این که مادهایی که دو هزار سال پیش در آذربایجان و همدان و عراق [=غرب ایران] ساکن بودند به جز ترکان نبودند. این گونه چیزها را برخی از افراطیانی در میان رهبران ترکیه ادعا می‌کنند.

اما مترجم پان‌ترک لازم ندیده این بخش را هم ترجمه کند.

در پایگاه آذرگشنسپ نیز مطلبی در همین باره آمده است. بدین نشانی:

http://azargoshnasp.net/Pasokhbehanirani/tahrifehdarmoredkasravi.htm

______________________________________________________________
متن کامل سرود ای ایران و تاریخچه

در شهریور 1323زمانی که نیروهای انگلیسی و دیگر متفقین تهران را اشغال
کرده بودند، حسین گل گلاب تصنیف سرای معروف، از یکی از خیابان های معروف
شهر می گذرد.
او مشاهده می کند که بین یک سرباز انگلیسی و یک افسر ایرانی بگو مگو می
شود و سرباز انگلیسی، کشیده محکمی در گوش افسر ایرانی می نوازد. گل گلاب
پس از دیدنِ این صحنه، با چشمان اشک آلود به استودیوی روح الله خالقی
(موسیقی دان) می رود و شروع به گریه می کند.
غلامحسین بنان می پرسد ماجرا چیست؟ او ماجرا را تعریف می کند و می گوید:
کار ما به اینجا رسیده که سرباز اجنبی توی گوش نظامی ایرانی بزند ! سپس
کاغذ و قلم را بر می دارد و با همان حال، می سراید:
ای ایران ای مرز پرگهر
ای خاکت سرچشمه ی هنر
دور از تو اندیشه بدان
پاینده مانی و جاودان
ای دشمن! ار تو سنگ خاره ای من آهنم
جان من فدای خاک پاک میهنم…

همانجا، خالقی موسیقی آن را می نویسد و بنان نیز آن را می خواند و ظرف یک
هفته، تصنیف “ای ایران” در یک ارکستر بزرگ اجرا می شود.

سرود «اي ايران» دقيقا در 27 مهر ماه سال 1323 در تالار دبستان نظامي
[دانشکدۀ افسري فعلي] و در حضور جمعي از چهره‌هاي فعال در موسيقي ايران
متولد شد. شعر اين سرود را «حسين گل گلاب» استاد دانشگاه تهران سروده
بود، و از ويژگي‌هاي آن، اول اين است که تک‌تک واژه‌هاي به کار رفته در
سروده، فارسي است و در هيچيک از ابيات آن کلمه‌اي معرب يا غير فارسي وجود
ندارد. سراسر هر سه بند سرود، سرشار از واژه‌هاى خوش‌تراش فارسى است.
زبان پاكيزه‌اى كه هيچ واژه بيگانه در آن راه پيدا نكرده است، و با اين
همه هيچ واژه‌اى نيز در آن مهجور و ناشناخته نيست و دريافت متن را دشوار
نمى‌سازد.

دومين ويژگي سرود «اي ايران» در بافت و ساختار شعر آن است، به‌گونه‌اي که
تمامي گروه‌هاي سني، از کودک تا بزرگ‌سال مي‌توانند آن را اجرا کنند.
همين ويژگي سبب شده تا اين سرود در تمامي مراکز آموزشي و حتي کودکستان‌ها
قابليت اجرا داشته باشد.

و بالاخره سومين ويژگي‌اي که براي اين سرود قائل شده‌اند، فراگيري اين
سرود به لحاظ امکانات اجرايي است که به هر گروه يا فرد، امکان مي‌دهد تا
بدون ساز و آلات و ادوات موسيقي نيز بتوان آن را اجرا کنند.

آهنگ اين سرود که در آواز دشتي خلق شده، از ساخته‌هاي ماندگار «روح‌الله
خالقي» است. ملودي اصلي و پايه‌اي کار، از برخي نغمه‌هاي موسيقي بختياري
که از فضايي حماسي برخوردار است، گرفته شده.

اين سرود در اجراي نخست خود به‌صورت کر خوانده شد. اما ساختار محکم شعر و
موسيقي آن سبب شد تا در دهه‌هاي بعد خوانندگان مطرحي همانند «غلامحسين
بنان» و نيز «اسفنديار قره‌باغي» آن را به‌صورت تک‌خواني هم اجرا کنند.

در سالهاي اوليه پس از انقلاب، اين سرود براي مدت کوتاهي به‌عنوان «سرود
ملي» از راديو و تلويزيون ايران پخش مي‌شد، اما بعدا چند سالي از
رسانه‌هاي داخلي حذف شد تا در دهۀ اخير که باز در مناسبت‌هاي مختلف
تاريخي، آن را مي‌شنويم.

ای ایران ای مرز پر گهر
ای خاكت سرچشمه هنر
دور از تو اندیشه بدان
پاینده مانی و جاودان
ای … دشمن ارتو سنگ خاره ای من آهنم
جان من فدای خاك پاك میهنم
مهر تو چون شد پیشه ام
دور از تو نیست اندیشه ام
در راه تو ، كی ارزشی دارد این جان ما
پاینده باد خاك ایران ما

سنگ كوهت دُر و گوهر است
خاك دشتت بهتر از زر است
مهرت از دل كی برون كنم
برگو بی مهر تو چون كنم
تا … گردش جهان و دور آسمان بپاست
نور ایزدی همیشه رهنمای ماست
مهر تو چون شد پیشه ام
دور از تو نیست ، اندیشه ام
در راه تو ، كی ارزشی دارد اين جان ما
پاینده باد خاك ايران ما

ایران ای خرم بهشت من
روشن از تو سرنوشت من
گر آتش بارد به پیكرم
جز مهرت بر دل نپرورم
از … آب و خاك و مهر تو سرشته شد دلم
مهرت ار برون رود چه می شود دلم
مهر تو چون ، شد پیشه ام
دور از تو نیست ، انديشه ام
در راه تو ، كی ارزشی دارد اين جان ما
پاینده باد خاك ایران ما

براي تمام دنيا بفرستيد تابفهمند خليج فارس هميشه خليج فارس بوده و خواهد بود
مدال ارتش امریکا در سال 1992 با نام خلیج فارس

تاریخ ایران / آریا پارس
محمد حسین بهجت تبریزی
شهریار شاعر ایران دوست
http://ariapars.persianblog.ir/post/101/

نسخه کامل الکترونيکي از شاهنامه حکيم توس
اين نسخه قابليت جست و جو هم دارد
http://shahnameh.recent.ir/default.aspx?browse

اجرای سرود “ای ایران” در باکو، اران

یک ارکستر دیگر با خواننده ای بانو

_________________________________________________________

وحد ت ملی و نقش زبان ملی در این وحدت

نویسنده کاظم رنجبر،دکتر درجامعه شناسی سیاسی
۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۰
پیشگفتار : در مقاله :تولد ملت ،در تعریف ملت ، چهار عنصر تشکیل دهنده یک ملت را ،با تکیه بر تجربه تاریخی ایالات متحد ه آمریکا ، انگلستان و فرانسه چنین توضیح دادیم :

1- سرزمین مشترک .

2- سرنوشت مشترک .

3- تاریخ مشترک .

4- همبستگی ارگانیک.(همبستگی سازمانی .Organic Solidarity – La solidaritté Organique.

بودن سه عنصر اولی به نفس خود ، باعث پیدایش ملت نمی شود، بلکه آن عنصر چهارم ، یعنی همبستگی ارگانیک ، یا در زبان فارسی ، همبستگی سازمانی است ،که سه عنصر بالا را از مرحله بالقوه ، به مرحله بالفعل می رساند .در همبستگی ارگانیک ، زبان ملی ، بمانند ملاط و سیمان در ایجاد وحدت ملی نقش اساسی دارد .بی جهت نبود که حکومت پوشالی سید جعفر پیشه وری ، عامل قدرت استعما ر تزار های سرخ شوروی ،که هدفشان تجزیه ایران بود ، اولین اقدام اش ،در سال 1324 شمسی ،جایگزین کردن تدریس زبان ترکی آذری ، بجای زبان فارسی ،یعنی زبان وحدت ملت ایران بود، که تا از این طریق این وحدت ملی را از بین برده ،و اولین مرحله تجزیه کشور یعنی قطع ارتباط فرهنگی ،وهمبستگی ملی را به اجراء درآورد .

امروز هم ، تجزیه طلبان ، در ظاهر، زیر پوشش :حق تعین سرنوشت ، حق تحصیل در زبان مادری ، در واقع وحدت ملی را هدف قرار داده اند ، تا از این طریق ، با قطع ارتباط فرهنگی بین اقوام ایرانی در نهایت ، تجزیه ایران را، به کمک های قدرت های خارجی ، عملی سازند.این هدف نهائی خود را با انواع مردم فریبی ها تا آنجا پیش می روند که بعضی از این تجزیه طلبان ، با «قسم و آیه » که ما مخالف تجزیه طلبی هستیم ، فقط می خواهیم، ایران نیز مثل کشور سویس ، تبدیل به « کنفدراسیون ملتها ایران » بشود ،و هر «ملتی » در زبان مادری اش تحصیل بکند !!!در حالیکه میدانیم که اغلب این حضرات ، حتی تاریخ تشکیل کشور فدرال سویس را که سال 1848 است نمی دانند . سویس فدارال 162 سال تاریخ دارد ، وچرا قدرت های اروپائی تشکیل چنین کشور فدرال را قبول کرده اند ،آیا حضرات می دانند؟

کشور بلژیک که استقلال اش به سال 1830 می رسد ،و این کشورمتشکل از دوایالت : والون و فلامان(Flamande-Wallonne ) با زبان فرانسه و هلندی ،که تاریخ حیات اش 182 سال بیش نیست ، در همین اروپای غربی ، همین امروز در حال تجزیه است ،و بیش از یکسال است این کشور که مقر اتحادیه اروپا نیزهست ، بخاطر عدم وجود تفاهم بین این دو قوم ، اتحاد برای تشکیل دولت ،برای اداره کشور وجود ندارد . انزجار و تنفر بین این دو قوم به حدی رسیده است ،است که اگر ، تصادف خونین اتومبیل در ایالت فلامان رخ بدهد ، اگر کسی از سرنشینان ، یا عابرین در زبان فرانسه به بخش اورژانس تلفن بزند ، و تقاضای کمک فروی بنماید ، کسی به تلفن نه تنها جواب نمی دهد ، بلکه به کمک آسیب دیدگان هم نمی آید .!!! این ها واقعیت امروز بلژیک هستند.

.آیا می توان ایران کشوری واقع در خاورمیانه ، نا امن ترین منطقه جهان بعد از جنگ دوم جهانی ، مهد جنگ های خونین ، میدان رقابت های بی رحمانه قدرت های استعماری ،در چنین منطقه ای ایران متشکل از اقوام مختلف ایرانی ،که تاریخ مدون اش به چندین هزار سال میرسد ، با سویس مقایسه کرد ؟

حقیقت این است ، من صاحب این قلم ، خود زمانی بر این عقیده بودم ،که در کنار زبان فارسی ، فرزندان ایرانی متشکل از اقوام مختلف ایرانی ، باید زبان مادری شان را همراه با زبان فارسی ، یعنی زبان ملی ملت ایران بیاموزند.اما وقتی که به واقعیت تاریخی ایران ،و خیلی از کشور های نظیر ایران رامطالعه کردم ، وبا مشاهده سیاست های قدرت های سلطه گرو اهداف ژئوپولتیک ،و ژئواستراتژیک این قدرت ها را تحلیل و برسی نمودم ،وبا مشاهده کشور های چون آمریکا ، خصوصأ بریتانی کبیر و فرانسه متشکل از اقوام مختلف با زبان های مختلف ، هرسه کشور در راستای حفظ وحدت ملی ، دارای زبان واحد ملی هستند ، به این نتیجه رسیدم ،که در حقیقت این خواست ، تحصیل به زبان مادری ، یک طرفند سیاسی، حمله به وحدت ملی و همبستگی آرگانیک ، و پیش در آمد تجزیه ایران است . خصوصا اینکه ، ایران نه در اروپا قرار دارد ، نه سویس است ، بعلاوه تجربه تلخ حکومت پیشه وری به پشتبانی ابرقدرت قلدوری چون شوروی را از سرگذرانده است.

همین امروز ، مسئله کذائی ،و دروغ تاریخی جایگزین کردن نام :خلیج فارس ، را به نام «خلیج عربی !!!» که

یکی از طرفند ها و دزدی های تاریخی است ، به عیان توسط کشور های عربی می بینیم .ملاحظه می شود ،که با نهایت بی شرمی ، یک عده از قلم بدستان جیره خوار شیوخ اعراب ، «خلیج عربی » می نامند ،و حتی خوزستان را «عربستان !!!» می نویسند!!!(1)

این مقاله را به دو موضوع :

1- نقش زبان ملی در ایجاد وحدت ملی ،

2- جهان سیاست ، جهان ایده الیسم و رویا ها نیست

توضیح و تفسیر خواهیم کرد .

* * *

1- نقش زبان ملی در ایجاد وحدت ملی .

چه کسی در 60 سال گذشته به اندازه زنده یاد :سید محمد حسین بهجت تبریزی معروف به شهریار (1285-1367) به فرهنگ و ادبیات ،و ادبیات فلکلوریک آذربایجان ،در زبان آذری ، وایران زمین در زبان فارسی زبان ملی واداری کشور ایران خدمت کرده است ؟ اشعاری را که شهریار در اثر معروف خود ، حیدر بابا آفریده است ، این شاعر ایرانی و آذری تبار را همطراز :آلفونس دو لامارتین،(Alphonse de Lamartine – 1790 -1869 ) شاعر و نویسنده فرانسه کرده است.آیا شهر یار در مدارس آذری زبان ، تحصیلات دبستانی ، دبیرستانی و دانشگاهی خود را گذرانده بود ؟ آیا کسی در ایران ، مانع می شد که شهریار همراه با سرودن اشعار در زبان فارسی ، زبان وحدت ملی ، در زبان آذری ، زبان مادری خود شعر بسراید؟تسلط شهریار ، به فرهنگ وادبیات ایران ، ناشی از وحدت اقوام ملتی متشکل، با تاریخ چندین هزارساله ایست ،که هرکدام در غنا وتکا مل رشد وبلوغ این فرهنگ در قالب زبان ملی ، یا به عبارت دیگر ، زبان وحدت ملی زحمت کشیده ،و برای نسل های آینده این ملت ، به ارث گذاشته اند .همه این ادبا ء وشعراء زبان مادری شان ، زبان فارسی نبود .خود شهریار ،و پروین اعتصامی ، در زمان معاصر ، نمونه این واقعیت است ،که میتوان ، صدها نام و نمونه از اقوام ایرانی ،آورد ،که هرکدام در تکامل و رشد این زبان وحدت ملی نقش آفرین بودند. به همین جهت نیز ، دشمن وحدت ملیایران ، این سنگر را هدف قرار داده است.

مادر من این صاحب قلم ، بمانند ملیونها زن ایرانی هم سن و سال نسل خودش ،از «برکت » جهالت و خرافات آخوندی واستبداد حاکم ، از نعمت خواندن و نوشتن محروم بود . اما از آنجائیکه خود او روح حساس داشت ، و روستائی که در آنجا به دنیا آمده و دوران کودکی اش را گذرانده بود ، درمنطقه هشترود در دامن کوه سهند منطقه ایکه شهریار ، زندگی روزانه روستائیان را همراه با شادی و غم واندوه ،مراسم نامزدی و عروسی سنتی این روستائیان را در حیدر بابا نقل می کند ، مادرم را بخاطرات گذشته می برد ، بعضأ از من می خواست ،که چند صفحه از اشعار حیدر بابا را در زبان آذری برای او بخوانم و او بایک حالت نوستالژیک به این شعار گوش میداد .

همین مادرم ، وقتی که در مقابل مسائل مختلف زندگی قرار می گرفت ، این بار ، به سراغ دیوان حافظ می رفت ، و استخاره می کرد ،و می خواست که من فالی برای او بگیرم .این بار، زبان روح حافظ شیرازی در قالب زبان فارسی و ترجمه آن به زبان آذری بود ، بود که روان ورویا های آرزومندانه او را شاد وامیدوار به آینده می کرد . زمانی هم می رسید ، که برای ارواح پدر و مادرش ، از برادر بزرگم که قران را با صدای مخصوص ولهجه آخوندها می خواند ، سورهٌ الرحمان را بخواند ، تا بر باور مذهبی اش ، ارواح پدر و مادرش ، آرامش یابند. اگر به این سه موضوع بظاهر ساده ، دقیق بشویم ،:می بینیم ، آنچه که مادر مرا، بمانند ملیونها ایرانی ، از ریشه و بنیان فرهنگ ملی جامعه ایران محروم میکرد ، بیسوادی مادر من بود . اگر مادر من سواد خواندن و نوشتن در زبان فارسی ، زبان وحت ملی به حد لااقل پایان دوره متوسطه را داشت ، نه تنها با زبان مادری خود بیگانه نبود ، بلکه آثار ادبی و نوشته های تمام هموطنان خود را چه فارس ،چه عرب ،چه کرد ،چه ترکمن ،و چه بلوچ را می توانست بخواند و بفهمد ، با تمام هموطنان خود روابط فکری و عاطفی و تبادل فکری داشته باشد .

دلیل همبستگی ملی ملتهای چند قومی بریتانیای کبیر ، یا فرانسه این نیست که این اقوام در زبان های مادری شان تحصیل می کنند ، بلکه درست برعکس برای این است ، که بیش از یک قرن است ، در این کشور ها ، بیسوادی شهروندان این کشور ریشه کن شده است و هر فرانسوی و بریتانیائی ، می تواند در زبان فرانسه و انگلیسی با سایر هموطنان خود ارتباط فکری و قلمی و محاوره ای داشته باشد .

.مادر من ، بمانند ملیونها ایرانی نسل خود قربانی این نبود که در مدارس آذربایجان ، زبان ترکی تدریس نمی شد ، بلکه قربانی جهل و خرافات آخوندی و فقر فرهنگی ،از منظرامکا نات آموزش و پرورش ، جامعه ایران بود .

محمد حسین بهجت معروف به :شهریار ، ساخته و پرداخته فرهنگ غنی سرزمین ایران بود ،که در آن زبان ملی ، بمانند ملاط و سیمان ، اقوام ایرانی را بهم پیوند می دهد . شهریار نه تنها با دوستان ادیب و شعرای ایران زمین در زمینه ادبیات بحث و فحص داشت ، حتی با شعرای (آذربایجان شمالی ) اران ، چون بختیار وهاب زاده ، نیز ارتباط فرهنگی و تبادل شعری وادبی داشت،که این امر برای ایرانیان آذری تبار روشن و آشکار است .

نظیر چنین ارتباط عمیق فرهنگی ادباء شعراء نویسندگان ایرانی آذری تبار را با سایر شعرا و ادبا و نویسندگان ایران زمین را نمونه های بسیار دآریم ،که احمد کسروی ، به عنوان مورخ و محقق و پروین اعتصامی به عنوان شاعر، و دهها نمونه دیگر را می توان مثال آورد .آیا همین امروز کسی مانع می شود که ایرانیان کرد تبار ، عرب تبار ، ترکمن تبار ، بلوچ تبار ، در زبان مادری خود شعر بگویند و با سایر شعرای ایرانی تبادل فرهنگی داشته باشند ؟ .

آن چیزی که تجزیه طلبان ، با طراحی موذیانه قدرت های خارجی ، برای آینده ایران نقشه می کشند ، درست تجزیه ایران است ،که این سیاست ، زیر پوشش :فدرالیسم ، حق تعین سرنوشت ، تدریس و تحصیل در زبان مادری به عبارت دیگر درست حمله به جوهر و سیمان وحدت ملی ، یعنی زبان ملی است ،که 75 ملیون ایرانی را بهم پیوند می دهد ، شروع می کنند . با انواع تهمت های چون فاشیزم فارس ، پان فارسیسم ، وحدت ملت ایران را نشانه گرفته اند.

چقدر بجا و عمیق خود شهریار ،این خطر تجزیه را پیش بینی کرده بود ،که در اینجا نمونمه می آوریم .

** *
چوخواهد دشمنی ، بنیاد قومی را براندازد .

نخست آن جمع را از هم پریشان و جدا سازد.

چو تنها کرد هریک را ، به تنهائی بدو تازد ،

چنان اندازدش از پا که دیگر سرنیافرازد .

چون یکی از کانون های تجزیه طلبان ایران ، کشور کانادا ، شهر تورنتو است ، لازم می دانم روی یک موضوع تاریخی در رابطه با موقعیت مخصوص و استثنائی این کشور ،که می تواند تجربه برای ملت ایران ، از منظر سیاسی و ژئوپولتیک باشد یک لحظه مکث بکنیم.

بین کشور های آمریکا ، کانادا، انگلستان ، استرالیا ، و زلاند جدید ، یک پیمان نظامی ، سیاسی ، استراتژیک وجود دارد ،که هیچ کشور دیگر ، حق ورود به این کلوب بسته و انحصاری را ندارد.این همبستگی و اتحاد ، ناشی از احساسات ، زبان مشترک ،تاریخ مشترک ، دوستی قدیمی نیست. در جهان سیاست ، احساسات و عاطفه ،جایگاهی ندارند ،همه برنامه ، تاکتیک ها و استراتژی ها ، بر مبنای عقل و منطق ، و منافع دراز مدت ،همراه با بررسی هزینه های انسانی و مادی ، تصمیم گیری می شوند .این رابطه تنگاتنگ پنج کشور جهان ،آنچنان محکم و پایدار، تواًم با اعتماد و صداقت و وفاداری متقابل است ،که حتی سازمان های اطلاعاتی این پنج کشور ،در مسائل امنیتی مربوط به امنیت این 5 کشور ، همکاری تنگاتنگ دارند . با وجود اینکه بعد از شکست ناپلئون بنا پارت در جنگ با انگلیسی ها در سال 1815 ،و تبعید او به جزیره سنت هلن ، هرگز هیچ جنگی بین فرانسویان و انگلیسی ها رخ نداده است ،و از آن تاریخ تاکنون در تمام جنگ های ایکه انگلستان ویا فرانسه در گیر بودند ، این دوکشور متحد نظامی در کنار هم علیه دشمنان مشترک خود جنگیدند، ،این پنج کشور یاد شده در بالا ، فرانسه را به این اتحاد تنگاتنگ ،و همکاری سازمان های اطلاعاتی این کشور ها راه نمی دهند.

برای اولین باردر 10 ماه مه 1534 ، دریانورد فرانسوی بنام : ژاک کارتیه (Jacques Cartier – تولد 1491- مرگ 1557) به عنوان اولین اروپائی ،درساحل شرقی کاناد ، خلیج سن لوران پیاده شد. این در یانورد ، سه بار همراه با ملوانان فرانسوی ، به این قاره جدید مسافرت کردند ،و به دنبال آن ، به مرور بخشی از کانادا ، با نام ایالت کبک (Québec ) امروز با جمعیتی 7ملیون 750 هزار نفر با زبان رسمی فرانسه ، در این ایالت زندگی می کنند . 27 ملیون کانادائی انگلیسی زبان نیز، درسایر نقاط این کشور وسیع ،ساکن هستند . سالها بود که دولت فرانسه در راستای سیاست های خارجی خود ، در تقابل با رقبای همطرازش ،سعی بر آن داشت ،که منطقه کبک را ، به هروسیله ممکن ، تبدیل به یک کشور آزاد فرانسه زبان بکند . این نوع رقابت ها در جهان سیاست امری است رایج و معمول . همین امروز ، تجزیه طلبان فعال اقوام مختلف ایرانی ، مسلمأ توسط قدرت های ذینفع کمک مالی وتبلیغاتی می شوند. کشورهای نظیر روسیه ، ترکیه ، قدرت های عربی ، قدرت های استعماری ، مسلماً هد فشان تجزیه و تضعیف ایران در چنین منطقه سوق الجیشی است.

در 24 ژوئیه 1967 ، ژنرال دوگل رئیس جمهور وقت فرانسه ، در مسافرت رسمی خود به کاناد ، در ایالت کبک ، در شهر منترال ،(Montréal ) در یک سخنرانی رسمی ، در میدان شهردای برای جمع شهروندان منترال سخنرانی کوتاه ولی تاریخی کرد ،که این سخنرانی کاملأ با شعار های از قبل تهیه شده ، در راستای اهداف سیاسی و ژئوپولتیک فرا ملی فرانسه تهیه شده بود ،که در جهان سیاست ، امری است رایج . این سخن رانی بسیار کوتاه ، ولی معروف در سطح جهانی و تاریخی ، از چند جمله کوتاه فراتر نبود . در آن موقع بخشی از تجزیه طلبان کانادای فرانسه زبان ، یعنی ایالت کبک (Québec ) در سازمانی بنام : Rassemblement Pour l’Indépendance National – مجمع برای استقلال ملی ،تشکیل داده بودند ، وتحت برنامه ای بر این تلاش داشتند ،که بخش فرانسوی نشین کانادا را از کل کانادا جدا کرده ، تبدیل به کشور مستقل بکنند . (همان اصلی که تجزیه طلبان در ایران ، زیر پوشش : حق تعین سرنوشت ، شعار تجزیه طلبی خود را پیش می کشند ) اما همانطوریکه در بالا اشاره شد ، جهان سیاست ، جهان شعار و احساسات نیست ، بلکه جهانی است که در آن رابطه قدرت ها و واقعیت های زمانی و مکانی سخن آخر را می گویند .ژنرال دوگل سخنرانی خود را آنروز چنین شروع کرد :

«…» انچه را که من آمده ام در این جمع فراموش نشدنی به شما بگویم ، و باید اضافه بکنم ،که خاطره این جمع فوق العاده اهالی مونترال ، برای من فراموش نشدنی است . کل فرانسه ، آنچه را که در اینجا می گذرد ، می بیند ، می شنود ، حتی من می توانم بگویم ،حتی او (منظور فرانسه است ) بیشتر از این میخواهد .

– زنده باد مونترال .

– زنده باد کبک .

– زنده باد کبک (مکث کوتاه ) آزاد…. .(اینجا مظور دوگل رساندن پیام واقعی و سیاسی خود بود ،که پیام تجزیه طلبان بود . بعد ادامه می دهد .

– زنده باد کانادا ای فرانسه .

– و زنده باد فرانسه .(2 )

همین سخنرانی چند جمله ای یک بار سیاسی در سطح بین المللی داشت. اولأ دوگل در فرانسه و در جهان ، مظهر مقاومت ملی فرانسه در مقابل ارتش اشغالگر آلمان در جنگ دوم جهانی بود ،و در این مبارزه علیه اشغالگر ، نماینده :فرانسه آزاد ،دربین دولتهای درجنگ علیه آلمان ،یعنی متفقین ، نماینده رسمی دولت و ملت فرانسه شناخته شده بود .با این عنوان تاریخی خود ، با شعار زنده باد کانادای فرانسه ، و زنده باد فرانسه ، دوگل مهر پیوند اتحاد وهمبستگی فرانسه را با تجزیه طلبان کبک می زند ، وعملأ در امور داخلی یک کشور مستقل ، دخالت رسمی می کند ، که درست مخالف شئون و قوانین دیپلماتیک رایج در جهان سیاست است .

دولت کانادا ، در مقابل این رفتار غیر دوستانه ژنرال دوگل ، رسمأ اورا به روش دیپلماتیک از کانادا بیرون کرد . ژنرال دوگل که با کشتی مجلل تفریحی معروف به :کشتی کلبر ، به فرانسه آمده بود ،26 ژوئیه با این حادثه خود خواسته سیاسی اش این بار با هواپیمای جت :Dc8- با «سرعت جت » کانادا را به مقصد فرانسه ترک کرد . با این رفتار غیر دیپلماتیک تا روزیکه ژنرال دوگل رئیس جمهور فرانسه بود ، رابطه کانادا با فرانسه چندان گرم و دوستانه نبود .بعد از گذشت 44 سال از آن تاریخ ، نه ایالت کبک از کانادا جدا شد ، نه مردم فرانسه تبار کبک حاضر به جدا شدن از کانادا هستند ،ونه دولت آمریکا اجازه می دهد ،که طبق دکترین مونروئه ، کشور ثالتی در قاره آمریکا ، حضور سیاسی نظامی داشته باشد .(3) .

21 فوریه روزجهانی زبان مادری است در 20 فوریه 2011 ، به همین مناسبت ، کنفرانسی در ترنتو با شرکت ، آقایان : دکترامیر حسن پور،ازایرانیان کرد تبار ، ، دکتر علی رضا اصغر زاده ، از ایرانیان آذری تبار ،، یوسف عزیزی بنی طرف ، از ایرانیان عرب تبار ، شرکت داشتند ، و در باره حقوق مدنی و فرهنگی این اقوام ایرانی سخنرانی داشتند . آقای یوسف عزیزی بنی طرف ، سخنگوی اقلیت قومی عرب تبار ، در این سخنرانی ، چنین می گوید «…» در مورد عربستان و خلیج فارس ، واین ها در خارج ، به خصوس خلیج فارس به تابو تبدیل شده ،و هیچ کس حق ندارد در باره اش بحث کند و گرنه می گویند خائن ، مگر اینکه ثابت بکنی خلیج فارس است .دوستان عزیز ، واژه عربستان یک واژه فارسی است ما در عربی استان نداریم ، عربستان یعنی استان عرب ها ، این واژه طبق گفته همه تاریخ نویسان فارس ،از دوره شاه عباس صفوی ، از عالم آرای عباسی بگیرید تا تذ کره ناصری ناصر الدین شاه ، تا تاریخ پانصد ساله سید احمد کسروی ، دهها کتاب تاریخی که فارسها(خوب دقت بکنید ، فارسها نوشته اند ،!!! منظور این است که ایرانی ها ننوشته اند ) نه عرب ها ، ذکر شده ،که نام این منطقه عربستان است ، بخاطر اینکه اکثر مرد مش را عرب ها تشکیل می دهند ، ولی آن تاریخ نویس ها تناقضی بین عرب بودن و ایرانی بودن این ها نمی دیدند در نتیجه منصف بودند . با آمدن شونیزم رضاخانی و پیدایش ستم ملی بود که حساسیت نسبت به غیر فارس فراوان شد و بخصوص نسبت به عرب که ریشه تاریخی و جغرافیائی دارد ، که فرصت برای باز کردن آن نیست .در نتیجه ما باید گفتمان عرب ستیز ، ترک ستیز ودیگر ستیز را در ایران نقد کنیم ،چه در آثار فروغی ، محمود افشار وصادق هدایت ، چه در آثار اخوان ثالث و جمال زاده و زرکوب و هرکس دیگر باشد .اگر نقد نکنیم برادری نخواهد بود .نمی شود گفت :هموطن عرب بیا برادر من باش ولی من بهت فحش می دهم و هزار و یک اهانت روا می کنم ، اسمت را عوض می کنم ، شما حق ندارید که به خرمشهر محمره بگوئید ، به سوسنگرد بگوئید خفاجیه ، به خوزستان بگوئید عربستان .شما حق ندارید ،شما حیوانید ، من که فارس هستم برایتان اسم می گذارم ، این گفتمان اشتباهی است و وحدت ایجاد نمی کند .(4)

همین نوشته آقای یوسف بنی طرف ، نشانه از «نوعی زرنگی !!!» شخصی است ،که به تنهائی به قاضی میرود ،و به ظاهر برنده دادگاه برمی گردد . آقا نمی خواهند در باره نام و ماهیت تاریخی خلیج فارس صحبت بکنند ،که به قول خودشان «این ها در خارج به خصوص خلیج فارس به تابو تبدیل شده است …» اما برای اینکه ثابت بکند که «خوزستان ، اسم واقعی اش عربستان است ، به تاریخ نویسان فارس دوره شاه عباس صفوی …. استناد می کند »

آقای یوسف بنی طرف ، همین روش تحقیق شما را در رابطه با عربستان بودن خوزستان در رابطه با نام خلیج فارس فارس بکار بگیریم ،و ببینیم مورخین و جغرافیا دانان دنیا ، ووحتی اعراب در باره نام خلیج فارس چه اسنادی گذاشته اند؟

نامیدن خلیج عربی بجای خلیج همیشه فارس ، یکی از طرفند هاو تحریف تاریخی تجزیه طلبان است .دوهزار وپانصد سال پیش ، یونان باستان ، با آن تمدن و فرهنگ معروف خود ، که با ایران رابطه داشت ، خلیج فارس را :Limen Persikos – و امپراطوری روم ، که قرنها ایران با این ابر قدرت زمان خود جنگ های طولانی داشت در زبان لاتین ، ، خلیج فارس را :Sinus Persicus – و جغرافی دانان قرون وسطی اعراب نیز :البحر الفارسی می نامیدند.اما ملاحظه می شود ،که با نهایت به ظاهر زرنگی ، یک عده از قلم بدستان جیره خوار شیوخ اعراب ، «خلیج عربی » می نامند .(5)

آقای یوسف بنی طرف ، من چگونه می توانم به صداقت و برابری و برادری شما اعتماد بکنم؟ من صاحب این قلم ، ذاتأ آدم بد بین نیستم ، ولی بخاطر مهاجرت طولانی و زندگی در فرانسه ، از این ملت ها هم چیزی به اندازه شعور خودم یاد گرفته ام. ولتر می گوید : به گفته ها و نوشته های مردم اعتماد نکنید، بلکه به اعمال و رفتارشان دقیق بشوید .چون آدم صادق و صمیمی را می توان از اعمال و رفتارشان شناخت .

آقای یوسف بنی طرف ، شما اگر می خواهید صداقت گفته ها و برادری تان و دفاع از ایران وایرانی بودن تان را در عمل ثابت بکنید ، یک راه ساده و بدون دردسر و صادقانه وجود دارد . آن چنین است ،که جنابعالی ، یک نامه ای با مشخصات دقیق خود ، در زبان فارسی ، و عربی ، به آدرس تمام وزارت خارجه کشور های عربی بنویسید ، و عین نامه را نیز در نشریات رسمی ایران و ایرانیان خارج چاپ و منتشر بکنید : در نامه به نام یک ایرانی مدافع حق و حقیقت به این دولت های عربی بنویسید ،که طبق اسناد معتبر تاریخی که سابقه بیش از دوهزار و پانصد ساله دارند ، نام خلیج فارس ، چه در بین یونانیان ، چه در بین رومیان و چه در بین جغرافی دانا ن عرب ، خلیج فارس بوده و همیشه هم خلیج فارس خواهد بود ، شما کشور های عربی چرا اسم کذائی روی این خلیج همیشه فارس گذاشتید ؟

آقای یوسف بنی طرف ، شما اول برادری تان را ثابت بکنید ، بعدأ مسائل اختلاف برانگیز را با مهرو احترام برادری می توان حل کرد .

اما اینکه می فرمائید به ایرانیان عرب تبار از منظر فرهنگی و زبان قومی ظلم شده است ، هموطن عزیز (اگر اجازه بدهید شما را هموطن عزیز و گرامی خطاب بکنم ) حقیقت این است ،که نمی دانم شوخی می می کنید ، یا به قول هموطنان اصفهانی : مزاح می فرمائید ؟ آقای یوسف بنی طرف ، ایرانیان 1400 سال است که با تاریخ عرب ، فرهنگ عرب ، الفبای عرب زندگی می کنند، حتی با ساعت عربی میخوابند و با ساعت عربی بیدار می شوند.در زبان عرب نماز می خوانند ، در ماه عربی روزه میگیرند ، 12 ماه سال برای عرب ها عزاداری میکنند ، در حالیکه مدارس کودکان ایرانی فاقد وسایل لازم تحصیلی است ، ایرانی هر سال 5 ملیارد دولار برای زیارت حجرالسواد پول به جیب ملیادر های عرب می ریزند . آقای یوسف بنی طرف ، خوب است بی طرفی را رعایت بکنید . ایرانی حتی وقتی با همسرش یعنی تا محرم ترین وخصوصی ترین رابطه زن و شوهر ، باید قوانین عربی را رعایت بکند که نمازش باطل نشود . ایرانی وقتی وارد مستراح می شود ، باید دعای عربی بخواند و با پای چپ وارد شده و با پای راست خارج بشود . در ایران امروز طبق قوانین عرب ، دخترک 9 ساله را به عقد مرد 50 ساله در می آورند ،که این رسومات ، از فرهنگ عربی واسلامی دوران جاهلیت عرب به ارث مانده است .تعدد زوج ، چون پیامبر اسلام 12 زن داشت ، اجازه دادهاند که سایرین 4 زن دائم داشته باشند ،که خود این عمل غیر انسانی خانواده های ارانی خصوصأ فرزندان ایرانی را نابود کرده است .شما می فرمائید در ایران به اعراب توهین می کنند؟ آقای یوسف بنی طرف ،زبان عربی در مدارس ایران از دوره دبستان ، بنام قران ،و از دوره دبیرستان ، به عنوان ماده درسی تدریس می شود و یکی از ماده درسی مهم در رشته ادبیات است. اگردر ایران کسی به زبان عرب آشنائی نداشته باشد ، رشته حقوق ، که بخش مهم حقوق جزائی برگرفته از حقوق اسلامی است ، نمی تواند تحصیل بکند .

آقای یوسف بنی طرف از آنجائیکه بخشی از مورخین و محققین ایرانی ، تاریخ ایران را در رابطه با همسایگان خود ، کشور های عربی ، امپراطوری عثمانی ، امپراطوری روسیه تزاری ،و روسیه شوروی ، تحقیق و تفسیر می کنند ، ناراحت هستند!!! عجب!!! آقای یوسف بنی طرف ، تحقیق و پژوهش در همه رشته های علمی ، پایه رشد فرهنگ یک ملت است . به همین خاطر نیز قدرت های استبدادی و استعمار حاضر نمی شوند ، محققین و پژوهشگران در علوم سیاسی ، وعلوم انسانی آزادانه تحقیق بکنند . اگر در ایران تحقیق و پژوهش آزاد بود ، نه دیکتاتوری شاهنشاهی و نه دیکتاتوری شیخ شاهی خمینی ، نمی توانستند حتی یکسال دوام بیاورند . بی جهت نیست که آقای خمینی می گفتند : بشکنید این قلم ها را ؟ تعجب آور است که یک روشنفکر ایرانی عرب تبار(امیدوارم عنوان ایرانی بودن شما را ناراحت نکند ) ، از تحقیق و پژوهش ایرانیان در رابطه با جامعه و تاریخ ایران نگران است !!! نگرانی شما از چیست؟ آیا نگرانی شما از این است که ایرانی بداند که تاریخ خوزستان ،و حضور تمدن ایرانی در این خطه مهم و سوق الجیشی ، سابقه 3000 ساله دارد ؟ از این نگران هستید که کاوش های شهر شوش نشان می دهد ،که این منطقه ، دارای تمدنی بسیار پیشرفته تر از سایر نقاط ایران داشت ،و عربها بعد از سلطه خود بر ایران در این منطقه ساکن شده اند؟ ایرانی نباید بداند ،که چرا قبر امام هشتم شیعیان ، معروف به امام رضا ، چرا ، 3 هزار کیلومتر دور تر از جایگاه موطن او اوست ؟ آیا امام هشتم شیعه یان آمده بود ، زخم ها و درد های ایرانیان ساکن خراسان را مداوا بکند؟

آقای بنی طرف ، قاره اروپا ، قرنها شاهد جنگ های خونین ،و قتل عام مردم مغلوب توسط ارتش های غالب بود . امروز در مقابل ابر قدرت های چون آمریکا ، روسیه ،و چین ، بخش مهم کشورهای با اعتبار اروپا ، سازمان اتحاد سیاسی ، اقتصادی و حتی نظامی اروپا را ساخته اند ،که بتوانند از منافع خود در مقبل این قدرت ها دفاع بکنند . همین همبستگی و حتی داشتن پول واحد ، وبرداشتن مرز ها بین همپیمانان اروپائی ، مانع آن نمی شود ،که پژوهشگران و مورخین اروپائی ، تاریخ واقعی اروپا ، جنایات قدرت های غالب بر مغلوب را در مدارس و دانشگاه ها به ملت خود تدریس نکنند. کسی که از تاریخ واقعی وطن خود بیگانه است ، با ملت خود هم بیگانه است . این حق هر ایرانی شایسته این نام است ،که تاریخ و فرهنگ ملت ایران را بدون کم کاست ، بدون سانسور جنبه های منفی ،و بزرگ نمائی جنه های مثبت آن را ، بداند ،و با درک گذشته ، خود را برای درک زمان حاضر ، از ملیت و فرهنگ ووطن خود در حد حقوق انسانی خود دفاع بکند . وقتی که من ایرانی به تاریخ چهار قرن گذشته ایران نگاه می کنم ، می بینم وطن من در طول این چهار قرن مورد تجاوز امپراطوری عثمانی ، امپراطوری روسیه ، امپراطوری انگلیس قراگرفته است . در جنگ عراق علیه ایران ، می بینم تمام کشور های عربی به جز سوریه ، همراه با قدرت های بزرگ ، به نیروهای عراقی ، به فرماندهی صدام حسین التکریتی « سردار قادسیه » کمک مالی و نظامی کردند. در صورتیکه همین صدام در راستای منافع قدرت های خارجی و در راًس آن آمریکا ، انگلیس ، فرانسه ، به ایران حمله کرد. در نهایت هم بوسیله اربابان خود ، بمانند دزد گردنه ، به دار آوریخته شد . همین صدام از سال 1958 در خدمت آمریکا بود ،و حتی ازدواج او در مصر بعد از شکست در ترور ژنرال عبدالکریم قاسم به مصر فرار کرده بود ، توسط سفار ت آمریکا

پرداخته شده بود .

آز قرن 17 میلادی ، زمانی که قدرت های دریائی استعمار گر ، انگلستان ، هلند ، پرتقال ، فرانسه به شرق آمدند ، مناطق سوق الجیشی دریائی ، دارای ارزش نظامی شد ،که همه مورخین می دانند . یکی از این نکات مهم همین خلیج فارس بود ،که به دنبال استعمار هندوستان توسط انگلیس ، و رقابت این کشور با روسیه تزاری و عثمانی ، اعتبار و موقعیت نظامی خلیج فارس افزوده شد . گشودن کانال سوئر در سال 1869 ، و کشف معدن نفت در ایران در سال 1908 ، وارزش حیاتی این ماده استراتژیک بر اهمیت خلیج فارس افزود . شکست امپراطوری عثمانی و کشف نفت در عربستان وقرارداد انحصاری استخراج و صدور آن توسط ابر قدرتی چون آمریکا ، به اهمیت ژئواستراتژیک این منطقه افزود. حرکت های تجزیه طلبانه اعراب در خوزستان ، در زمان شیخ خزعل عرب ، اسماعیل آقا سیمتقوکرد ، در کردستان ، محمد امین رسول زاده ، و بعدأ سید جعفر پیشه وری در آذربایجان ، همه اینها با پوشش مردم فریبانه : حق تعین سرنوشت ، حق آموزش زبان مادری ، با معادن نفت و گاز خوزستان و خلیج فارس ، معادن نفت و گاز موصول و کرکوک و کرمانشاه ، و معادن نفت وگاز باکو و در یای خزر رابطه مستقیم دارد . کافی است از طریق انترنت ، به پایگاه های نظامی قدرت های مهم دنیا را مطالعه بکنید و ببینید این قدرت های امپراطوری ، در کجای دنیا ، نیروهای دریائی ، هوائی ، و زمینی خود را متمرکز کرده اند ؟ این قدرت ها استعماری برای درمان درد ملت های عقب مانده ، در این مناطق حضور ندارند ، بلکه برای تاراج و غارت ثروت های مادی و معنوی این ملت ها آمده اند . پرزیدانت جیمی کارتر که از روسای جمهور صلح طلب بود ، علنأ می گفت : عربستان سعودی در منطقه استحفاضی و ژئواستراتژیک آمریکا قرار دارد ، هر گونه تهدید و تجاوز به این کشور را آمریکا تهدید و تجاوز به منافع خود می داند و سرسختانه جواب خواهد داد . آقای یوسف بنی طرف ، 32 سال جنگ افغانستان ، اشغال نظامی این کشور توسط شوروی سابق ، د خالت نظامی آمریکا و متحدین آن کشور ، تاکنون صد ها هزار کشته داد ه است و تا کنون این جنگ خانمانسوز ادامه دارد . آیا این قدرت های نظامی اقتصادی و سلطه گر ، برای درمان درد های مردم افغانستان به منطقه آمده اند ؟ قدرت های خارجی کی عراق و افغانستان ،و پایگاه های نظامی خود را در خاورمیانه و شیخ نشین های عربی خواهند بست و منطقه را ترک خواهند کرد؟ آقای یوسف بنی طرف ، تمام حرکت های بظاهرسازمان های سیاسی و فرهنگی « مدافعان حقوق ملت های ایران !!! » از طریق همین قدرت های استعماری رهبری می شوند ، یا شما می دانید و کتمان می کنید ، یا نمی دانید آلت دست قرار گرفته اید ..بی جهت نبود که آریل شارون ، نخست وزیر سابق اسرائیل ، علنأ می گفت : ایران بدون بمب آتمی هم خطرناک است . یعنی چی؟ یعنی ایران باید تجزیه شود .

در خاتمه بخاطر گرامی داشت خاطره شاعرمعاصر و ملی و میهنی مان ، شهریار ، از آنجائیکه این مقاله را با شعری از ایشان در زبان فارسی ، زبان وحدت ملی شروع کردم ، اینبار با شعری برگرفته از اثر معروف او در زبان آذری : حیدر بابا ، به پایان میبرم .یاد و خاطره اش گرامی باد .

حیدر بابا گونلر بوتون دوماندی ،

گونلریمیز بیر بیرندن یاماندی .

یاخشیلیغی آلیمیزدن آلیبلار

یاخشی بیزی یامان گونه سالیبلار.

بیرسوروشون بو قارقینمیش فلکدن

نه ایستیور بو قوردوغی کلکدن ؟

دینه گچیرت اولدوزلاری الکدن

قوی توکولسون بویئراوزی داغیلسین ،

بوشیطانلیق قورقوسی بیر ییغیلسین.

بیر اوچئیدیم بو چیرپنان یئلنن،

باغلاشئیدم داغدان آشان سئلینن ،

آغلاشئیدیم اوزاق دوشن ائلینن ،

بیر گوًرئیدیم آیریلیغی کیم سالدی ،

اوًلکه میزده کیم قیریلدی ، کیم قالدی .

* * *

ترجمه به زبان ملی در زبان فارسی

آخر چه شد بهانهً نفرین شدهً فلک ؟

زین گردش زمانه و این دوز و این کلک ؟

گو این ستاره ها گذرد جمله زین الک .

بگذار تا بریزد و داغان شود زمین ،

در پشت او نگیرد شیطان کمین .

ای کاش می دویدم همراه سیل و آب .

با ایل خود گریسته در آن ده خراب .

می دیدم از تبار من آنجا که مانده است؟

وین آیه فراق در آنجا که خوانده است

(6)ازآقای محمد حسن زاده)

_____________________________________________________

تاریخ ایران / آریا پارس
محمد حسین بهجت تبریزی
شهریار شاعر ایران دوست
http://ariapars.persianblog.ir/post/101/

محمدحسین بهجت تبریزی (۱۲۸۵-۱۳۶۷) متخلص به شهریار (پیش از آن بهجت) شاعر و چامه سرای ایرانی اهل آذربایجان بود که به زبان‌های فارسی و ترکی آذربایجانی شعر سروده‌است. وی در تبریز به‌دنیا آمد و بنا به وصیتش در مقبرةالشعرای همین شهر به خاک سپرده شد. در ایران روز درگذشت این شاعر معاصر را «روز شعر و ادب فارسی» نام‌گذاری کرده‌اند. شهریار 90% از شعرهای خود را به زبان پارسی سروده است.
مهم‌ترین اثر شهریار منظومهٔ حیدربابایه سلام (سلام به حیدربابا) است که از شاهکارهای ادبیات ترکی آذربایجانی به‌شمار می‌رود و شاعر در آن از اصالت و زیبایی‌های روستا یاد کرده‌است.
شهریار در سرودن انواع گونه‌های شعر فارسی -مانند قصیده، مثنوی، غزل، قطعه، رباعی و شعر نیمایی- نیز تبحر داشته‌است.

شهریار به‌سال ۱۲۸۵ در شهر تبریز متولد شد. دوران کودکی را در روستای مادری‌اش -قیش‌قورشاق- و روستای پدری‌اش -خشگناب- در بخش تیکمه‌داش شهرستان بستان‌آباد در شرق استان آذربایجان شرقی سپری نمود. پدرش حاج میرآقا خشگنابی نام داشت که در تبریز وکیل بود. پس از پایان سیکل اول متوسطه در تبریز، در سال ۱۳۰۰ برای ادامهٔ تحصیل از تبریز عازم تهران شد و در مدرسهٔ دارالفنون تا سال ۱۳۰۳ و پس از آن در رشتهٔ پزشکی ادامهٔ تحصیل داد.

حدود شش ماه پیش از گرفتن مدرک دکتری به‌علت شکست عشقی و ناراحتی خیال و پیش‌آمدهای دیگر ترک تحصیل کرد. پس از سفری چهارساله به خراسان برای کار در ادارهٔ ثبت اسناد مشهد و نیشابور، شهریار به تهران بازگشت. در سال ۱۳۱۳ که شهریار در خراسان بود، پدرش حاج میرآقا خشگنابی درگذشت. او به‌سال ۱۳۱۵ در بانک کشاورزی استخدام و پس از مدتی به تبریز منتقل شد.
گفته می‌شود شهریار دانشجوی سال آخر رشتهٔ پزشکی بود که عاشق دختری شد. پس از مدتی خواستگاری نیز از سوی دربار برای دختر پیدا می‌شود. گویا خانوادهٔ دختر با توجه به وضع مالی محمدحسین تصمیم می‌گیرند که دختر خود را به خواستگار مرفه‌تر بدهند. این شکست عشقی بر شهریار بسیار گران آمد و با این‌که فقط یک سال به پایان دورهٔ ۷ سالهٔ رشتهٔ پزشکی مانده‌بود، ترک تحصیل کرد. شهریار بعد از این شکست عشقی که منجر به ترک تحصیل وی می‌شود. به‌صورت جدی به شعر روی می‌آورد و منظومه‌های بسیاری را می‌سراید.

دلبستگی شهریار به ایران

عشق شهریار به ایران در این سروده ها به سادگی قابل مشاهده است همان گونه که دلبستگی او به زبان پارسی از فراوانی چامه‌های او به زبان فارسی آشکار است. شهریار در دیوان سه جلدی خود با اشاره به اینکه آذربایجان خاستگاه زرتشت پیامبر ایرانی است، مردم این دیار را از نژاد آریا می‌داند و نسبت به اشاعة سخنان تفرقه انگیز که بوی تهدید و تجزیه از آنها به مشام می‌آید، هشدار می‌دهد و خطاب به آذربایجان می‌گوید:

تو همایون مهد زرتشتی و فرزندان تو // پور ایرانند و پاک آئین نژاد آریان
اختلاف لهجه ملیت نزاید بهر کس // ملتی با یک زبان کمتر به یاد آرد زمان
گر بدین منطق ترا گفتند ایرانی نه ایی // صبح را خواندند شام و آسمان را ریسمان
( دیوان – ج ۱ – ص ۳۵۲)

شهریار قطعه شعر فوق را «جوش خون ایرانیت» خویش می‌داند و می‌گوید:

این قصیدت را که جوش خون ایرانیت است // گوهر افشان خواستم در پای ایران جوان
شهریارا تا بود از آب، آتش را گزند // باد خاک پاک ایران جوان مهدامان
(دیوان – ج ۱- ص ۳۶۵)

___________________________________________________________

 

پان ایرانیست‌های دربند را آزاد کنید.
زندانیان سیاسی را آزاد کنید.
استاد بادکوبه ای ،شاهین زینعلی و ابوالفضل عابدینی را آزاد کنید.

پان‌ایرانیسم چیست و چه می‌گوید
واژه پان‌ايرانيسم براى نخستين بار پیرامون سال ١٣٠۵ خورشيدى از سوی دکتر محمود افشار يزدى در مجله کابل بکار برده شد. در اين نوشته، دکتر افشار يزدى از هماهنگی و اتحاد ميان ايران و افغانستان سخن گفته و سختى‌هایی را که در این راه می‌دید بازگو کرده بود. اين کهنترين کاربرد واژه پان‌ايرانيسم است که از آن آگاهى داريم. پان‌ايرانيسم، بمانند هر مقولهٴ اجتماعى-‌ سياسى ديگر، از ديدگاه‌هاى گوناگون تعريف‌هاى گوناگونى دارد. ما اينجا به دو تعريف زير بسنده خواهيم کرد.

پان‌ايرانيسم از ديدگاه دکتر محمود افشاريزدى
پان‌ايرانيسم در نظر من بايد “ايده‌آل” و هدف اشتراک مساعى تمام ساکنين قلمرو زبان فارسى باشد در حفظ زبان و ادبيات مشترک باستانى. منظورم اتحاد کليه ايرانی‌نژادان – فارس‌ها، افغان‌ها، آذری‌ها، کردها، بلوچ‌ها، تاجيک‌ها و غيره – است براى حفظ و احترام تاريخ چند هزار سال مشترک و زبان ادبى و ادبيات مشترک. هيچ وقت عقلاى ايران انديشه اينکه به خاک کشورهاى ديگر تجاوز کنند را در مخيله خود نداشته‌اند. هميشه حرف اين بوده است که ما بايد از لحاظ ارضى وضع کنونى خود را نگاه داريم و استوار کنيم.

پان‌ايرانيسم ما بايد جنبه دفاعى و فرهنگى داشته باشد نه تهاجمى. به اين معنى که در برابر “پان”هاى ديگر، مانند پان‌تورانيسم يا پان‌عربيسم که قصد تجاوز از حدود ارضى خود دارند، مقاومت داشته باشيم. (۱)

پان‌ايرانيسم از ديدگاه حزب پان‌ايرانيست
پان‌ايرانيسم وحدت و هماهنگى همهٴ تيره‌هاى ايرانى است در جهت استقرار حاکميت ملت ايران.
ملت بزرگ ايران داراى يک وطن، يک تاريخ، يک فرهنگ، و آداب و رسوم می‌باشد. پراکندگى، تفرقه و تشتت، و وضع کنونى به ملت ايران تحميل شده است. پان‌ايرانيسم نهضت وحدت طلب ملت ايران است. پان‌ايرانيسم جنبشى است سازنده و خلاق. نظامى است نوين بر اساس هدف‌هاى پرفروز تاريخ ايرانزمين. پان‌ايرانيسم راهى است براى ملت ايران براى رهايى و وحدت. (٢)
————————
(۱) افغان‌نامه، دکتر محمود افشار يزدى، جلد سوم، چاپ تهران، ١٣۶١ خورشيدى، صفحات ۴٧۵ تا ۴٨٢
(۲) برگرفته از “ضد استعمار” نشريه داخلى حزب پان‌ايرانيست، سال دوم، شماره ١٣، فروردين ١٣٧٨

***

به سرویس رایگان وبگاه میهن دوستان ایران بپیوندید و مطالب میهن دوستانه ی خود را در آن منتشر کنید این تارنما امکان انتشار مطالب را یه صورت ایمن برای شما فراهم می کند:
www.webgah.org

تارنمای هواداران پان ایرانیسم:
www.paniranism.net

تارنمای نامه پان ایرانیسم
http://paniranism. info

فیسبوک هواداران پان ایرانیسم:
www.facebook.com/paniranism

تارنمای حزب پان ایرانیست:
http://paniranist. org

تارنمای سازمان جوانان حزب پان ایرانیست:
http://paniranist. info

تارنمای تريبون آزاد پان ايرانيست در خوزستان:
www.pan-iranist.net

کانال یوتیوب حزب پان ایرانیست
http://www.youtube.com/paniranistparty

فیسبوک حزب پان ایرانیست:
www.facebook.com/paniranistparty

حزب پان ایرانیست
همبستگی‌ ملی‌ . یکپارچگی ایران . حاکمیت ملت

هم میهن گرامی‌: برای ایرانی یکپارچه، آزاد، آباد، سربلند و دمکرات با حاکمیت ملت به ما بپیوندید.
iran@paniranism.info
http://www.paniranist.org/a.htm
http://www.pan-iranist.info/?page_id=353

You can leave a response, or trackback from your own site.

Leave a Reply

Copyright©2010-2018.