شماره ١٤٩ – ابوالفضل عابدینی، زندانی پان ایرانیست برای بار دوم به مرخصی آمد

نامه پان ایرانیسم
شماره ١٤٩ – چهار شنبه ٧ خرداد ماه ١٣٩٣ – ٢٨ مه ٢٠١٤
www.paniranism.info – iran@paniranism.info

درود بر هم میهنان گرامی

مطالب زیر تقدیم میشوند

ابوالفضل عابدینی، زندانی پان ایرانیست ساعاتی پیش برای بار دوم به مرخصی آمد
هوشنگ سیحون، معمار برجسته ایرانی در سن ۹۴ سالگی در کانادا درگذشت
به یاد پروفسور هوشنگ سیحون کسی که عشق به ایـران آرام و قرارش را ربود!
سه دانشمند ایرانی نامزد دریافت جایزه «دانشمندان جوان Blavatnik 2014» آمریکا شدند
اغتشاش و بلوا به سبب تبلیغ تجزیه طلبی در نشریات دانشگاه شهید مدنی
هویت جغرافیایی جمهوری باکو کجا است؟

پاینده ایران

ابوالفضل عابدینی، زندانی پان ایرانیست ساعاتی پیش برای بار دوم به مرخصی آمد.

picture

به گزارش سازمان جوانان پان ایرانیست ابوالفضل عابدینی از اعضای سازمان جوانان پان ایرانیست امروز، چهارشنبه هفتم خردادماه با تودیع ۴۰۰ میلیون وثیقه برای ۱۰ روز به مرخصی آمد.
ابوالفضل عابدینی، روزنامه نگار، فعال سیاسی و از اعضای حزب پان ایرانیست است که فروردین ماه ۱۳۸۹ توسط دادگاه انقلاب اهواز به اتهاماتی از قبیل عضویت در حزب پان ایرانیست، ارتباط با دول متخاصم و تبلیغ علیه نظام از طریق مصاحبه با رسانه‌های بیگانه به ۱۱ سال حبس تعزیری محکوم شد. او یک سال بعد از صدور حکم اول، بار دیگر از سوی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب اسلامی به ریاست قاضی مقیسه‌ای به اتهام «فعالیت تبلیغی علیه نظام» به یک سال حبس تعزیری دیگر محکوم شد. همچنین گفتنی است ابوالفضل عابدینی اولین کسی است که در پرونده قتل ستار بهشتی نسبت به دیدن آثار ضرب و شتم بر بدن این زندانی سیاسی شهادت داده است.

***

هوشنگ سیحون، معمار برجسته ایرانی در سن ۹۴ سالگی در کانادا درگذشت.

بر گرفته از تارنمای سازمان جوانان حزب پان ایرانیست

به گزارش تدبیر، سیحون از نخستین معماران مدرن ایران و استاد نسل طلایی معماران ایرانی در دهه های ۴۰ و ۵۰ شمسی بود.

طراحی مقبره های خیام، کمال الملک، بوعلی سینا، نادرشاه افشار، کلنل محمدتقی خان پسیان و ده‌ها مقبره و آرامگاه دیگر و نیز طراحی بنای موزه توس و همچنین ساختمان بانک سپه نام او را بیش از هر معمار دیگری در تاریخ معماری ایران ثبت کرده است.

“مرد بناهای ماندگار” دکترای معماری خود را از دانشسرای عالی هنرهای زیبای پاریس «بوزار» دریافت کرد و در بازگشت به ایران مدتی ریاست دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران را برعهده گرفت.

13

او نخستین معمار ایرانی بود که ترکیب آهن و سیمان را در آثار خود به وضوح به کار برد و توانست فرهنگ ایران را با تکنولوژی های روز جهان بیامیزد. او علاوه بر طراحی آرامگاه های بزرگان فرهنگ ایران، آثار مهمی در معماری صنعتی را نیز از خود بر جای گذاشته است. طراحی ساختمان‌های سازمان نقشه برداری کل کشور، کارخانه نخ ریسی کوروس اخوان، کارخانه آرد مرشدی، مجتمع آموزشی یاغچی آباد، سینما آسیا، سینما سانترال، کارخانه کانادادرای (زمزم فعلی) در تهران و اهواز از جمله آثار هوشنگ سیحون در حوزه معماری صنعتی در ایران است.

سیحون در کنار معماری، به نقاشی از مناظر و روستاهای ایران می‌پرداخت و نمایشگاه‌هایی از این آثار خود در ایران و در خارج از ایران برپا کرده‌است.

آثار وی در نمایشگاهی در دانشگاه ماساچوست در سال ۱۹۷۲ در کنار آثار هنرمندانی چون پیکاسو و سالوادور دالی به نمایش درآمد.

در این نمایشگاه تابلویی از “کلاف‌های خطی” به نمایش گذاشت که در آن از خطوط موازی و پر پیچ و تاب که هیچگاه همدیگر را قطع نمی‌کنند، استفاده کرده بود.

دانشگاه‌هایی مثل MIT، هاروارد، واشنگتن و برکلی مجموعه‌ای از نقاشی‌های او را گردآوری کرده و نگهداری می‌کنند.

همسر سابق وی معصومه سیحون نیز نقاش و صاحب گالری سیحون در تهران بود.

سیحون دو دهه پایانی عمر خود را در ونکوور کانادا زندگی می کرد. او شهروند افتخاری فرانسه نیز محسوب می شد.

Nader Shah

Omar KhayyamBa Ba TaherKamal al-Molk

***

‫به یاد پروفسور هوشنگ سیحون کسی که عشق به ایـران آرام و قرارش را ربود!

بر گرفته از یایسبوک تاریخ و فرهنگ ایران

هوشنگ سیحون: «خود را موظف می دانستم ایران را به شاگردانم بشناسانم، ایران برای من پر از آثار است، یک موزه است. یک موزه بزرگ! نقطه به نقطه، وجب به وجبش برای من خاطره است. واقعن به شما بگویم؛ آرام و قرار ندارم نسبت به ایـران!»

هوشنگ سیحون در خانواده‌ای آشنا با موسیقی به دنیا آمد. پدربزرگ او میرزا عبدالله فراهانی از پیشگامان موسیقی سنتی و معروف به پدر موسیقی سنتی ایران بود. مادر وی، مولود خانم، از نوازندگان تار و سه تار، و نیز دایی او مرحوم احمد عبادی، استاد بزرگ سه تار بود. او پس از پایان تحصیل معماری در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران، به دعوت آندره گدار (رئیس اداره باستان‌شناسی وقت ایران) برای ادامه تحصیل راهی پاریس می‌شود و در دانشسرای عالی ملی هنرهای زیبای پاریس (بوزار) طی حدود ۳ سال تحت تعلیم اوتلو زاوارونی به تکمیل دانش معماری خود می‌پردازد و در سال ۱۹۴۹ به درجه دکترای هنر می‌رسد. او در بازگشت به ایران در سن ۲۳ سالگی نخستین اثر معماری خود که بنای یادبودی بر آرامگاه بوعلی سینا بوده است را طراحی می‌کند.

سیحون در طول سالهای فعالیت خود عضو شورای ملی باستان‌شناسی، شورای عالی شهرسازی، شورای مرکزی تمام دانشگاههای ایران و کمیته بین‌المللی ایکوموس (Icomos، وابسته به یونسکو در پیش ازانقلاب) بوده و به مدت ۱۵ سال مسؤولیت مرمت بناهای تاریخی ایران را برعهده داشته است.

وی استاد دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران بوده و یک دوره ریاست این دانشکده را عهده دار بوده است. استاد «هوشنگ سیحون» نقاش و معمار پرسابقه ایرانی، به مرد بناهای ماندگار معروف است. از میان پروژه‌های طراحی و ساخته شده وی می توان به آرامگاه بزرگانی چون خیام، کمال الملک، بوعلی سینا، نادرشاه افشار، کلنل محمدتقی خان پسیان و ده‌ها مقبره و آرامگاه دیگر و نیز طراحی بنای «موزه توس» در سال ۱۳۴۷ و همچنین ساختمان بانک سپه در میدان توپخانه تهران اشاره کرد.

وی همچنین طراحی ساختمان‌های سازمان نقشه برداری کل کشور، کارخانه نخ ریسی کوروس اخوان، کارخانه آرد مرشدی، مجتمع آموزشی یاغچی آباد، سینما آسیا، سینما سانترال، کارخانه کانادادرای (زمزم فعلی) در تهران و اهواز، کارخانه یخ سازی کورس اخوان و حدود ۱۵۰ پروژه مسکونی خصوصی را بر عهده داشته است.

استاد سیحون «نقش افکنی» است که در دنیای ابعاد، از معانی پر رمز و راز باطن سخن به میان می‌آورد و برای بزرگانی که معمار و طراح آرامگاه‌شان بوده، کوشیده است تا معانی باطنی، فلسفه نظری و ساحت وجودی هر یک را در نقش مقبره‌اش متجلی و نمایان سازد. به عنوان مثال استاد سیحون در سال ۱۳۳۸، طرح آرامگاه حکیم عمر خیام را مبتنی بر اصول ریاضی و مثلثاتی خیام، پایه‌گذاری و طراحی نموده‌است.

او در کتاب «نگاهی به ایران» درخصوص بنای آرامگاه نادر شاه افشار می‌نویسد:

«مادهٔ اصلی ساختمان از سنگ خارای منطقه کوهسنگی مشهد، مشهور به سنگ هرکاره است. این سنگ یکی از مقاوم‌ترین سنگ‌هایِی است که در ایران وجود دارد … او دلیل این انتخاب را اشاره به صلابت و عظمت نادر شاه افشار می‌داند و در ادامه می‌نویسد: … شکل کلی مقبرهٔ نادر به شکل شش ضلعی متناسبی است که شکلِ سیاه چادرهایی را تداعی می‌کند؛ دلیل این امر همین نکته‌است که نادر به جای کاخ، در زیر چادر زندگی می‌کرد.»

***

سه دانشمند ایرانی نامزد دریافت جایزه «دانشمندان جوان Blavatnik 2014» آمریکا شدند.

به گزارش سازمان حوانان پان ایرانیست به نقل از ایسنا در بین ۳۰ فینالیست جایزه ملی دانشمندان جوان Blavatnik 2014 نام ۳ دانشمند ایرانی شامل «علی حاجی‌میری»، «علی جاوه‌ای» و «علی خادم حسینی» دیده می‌شود.

10325579_696217963767560_1912794281046866792_n

جایزه ملی دانشمندان جوان Blavatnik آمریکا به محققان برجسته در ۳ حوزه‌ علوم زندگی، علوم فیزیک و مهندسی، شیمی اهدا می‌شود.
هدف از برگزاری این رقابت، انتخاب دانشمندان جوان زیر ۴۲ سال است که تحقیقات آنها منجر به ارائه راه‌حل برای مشکلات جهانی و ایجاد تغییرات مثبت در جهان شده است.
در رقابت سال ۲۰۱۴ جایزه ملی دانشمندان جوان، از بین ۳۰۰ نامزد از موسسات تحقیقاتی و آکادمی‌های سراسر آمریکا ۳۰ نفر بعنوان فینالیست انتخاب شدند.
در حوزه علوم فیزیکی و مهندسی ۳ دانشمند ایرانی شامل علی حاجی‌میری از موسسه فناوری کالیفرنیا، علی جاوه‌ای از دانشگاه کالیفرنیا، برکلی، علی خادم‌حسینی از دانشگاه هاروارد بعنوان فینالیست انتخاب شده‌اند.
این جایزه توسط بنیاد خانواده Blavatnik اهدا شده و فرآیند انتخاب دانشمندان توسط آکادمی علوم نیویورک اداره می‌شود.
اسامی ۳ برنده نهایی ۱۵ سپتامبر (۲۴ شهریور) اعلام و برندگان جایزه نقدی ۲۵۰ هزار دلاری دریافت خواهند کرد.

***

اغتشاش و بلوا به سبب تبلیغ تجزیه طلبی در نشریات دانشگاه شهید مدنی

بر گرفته از تارنمای آذری ها

انتشار نشریات تجزیه طلب و تبلیغ نفرت قومی در دانشگاه شهید مدنی آذربایجان (تبریز)، کار دست مسئولان آن داد. به گزارش وب سایت خبری- تحلیلی آذری ها،انتشار پیاپی سه نشریه دانشجویی تجزیه طلب، دانشگاه ترتیب معلم شهید مدنی را به اغتشاش کشانده و جو آن را متشنج کرد.
با انتشار پیاپی سه نشریه تجزیه طلب در این دانشگاه که به صورت علنی دست به نفرت پراکنی علیه فارس ها، تبلیغ تجزیه طلبی با شعار (آذربایجان جنوبی،ایران نیست) و… بر آمده بودند، گروهی از دانشجویان آذری همین دانشگاه به صورت متقابل اقدام به انتشار یک نشریه در پاسخ به مطالب موهن قومی زدند.
در پی این اقدام عده ای از عناصر تجزیه طلب و بیگانه گرا که مشخصا با سازمان ها و تشکل های قوم گرای خارج در ارتباط هستند و اخبار دستگیری و بازداشت آنان معمولا از سوی تلویزیون گوناز پوشش داده می شود، اقدام به جنجال و شکستن شیشه های تشکل جامعه اسلامی، لگد پرانی به در و پنجره این دفتر و… کردند. دانشجویان این دانشگاه می گویند، نفرت پراکنان قومی حاضر به تحمل مخالفت دانشجویان آذری که به صورت دموکراتیک و مدنی بیان می شد، نشده و اقدام به پاره کردن شماره های نشریه تریبون کردند.
در پیامد این رخدادها، ریاست این دانشگاه در کمال حیرت و تعجب، در جمع چند نفره پان ترکیست ها حاضر و از آنان دلجویی کرده و وعده می دهد که مقابل انتشار نشریه تریبون(ارگان جامعه اسلامی که در راستای تمامیت ارضی منتشر شده بود) را خواهد گرفت.
نکته قابل توجه دیگر در این نشریات پرخاشگری قومی و نفرت تهیه کنندگان آن از سایر هم وطنان خودشان است. در این نشریات حتی مطالبه گری قومی نیز به کنار رفته و لحن پرخاشجویانه علیه فارسی زبان ها و تاکید مکرر بر تجزیه طلبی و… نمود یافته است.
نمونه ای از مطالب بیمار گونه یکی از نشریات قومی دانشگاه شهید مدنی؛ مشتمل بر فارسی ستیزی و تبلیغ تجزیه طلبی

هم اکنون سه نشریه قوم گرا در دانشگاه تربیت معلم آذربایجان منتشر می شود و شنیده ها حکایت از صدور مجوز چهار نشریه تجزیه طلب دیگر در دانشگاه تبریز دارد که مهر ماه امسال منتشر خواهند شد.
هم چنین کانون موسوم به اشراق و نشریه مربوط به آن در دانشگاه زنجان فعالیت های قوم گرایانه هدفمندی را پی گیری می کند.
شنیده ها حکایت از تشکیل یک شبکه تجزیه طلب با پوشش نشریات دانشجویی در دانشگاه تبریز و تربیت معلم(شهید مدنی) می باشد. اعضای این شبکه که سابقه دستگیری یا تعلیق به دلیل فعالیت های قومی دارند، در انتشار نشریات مزبور نقش فعالی ایفاء کرده اند. یکی از همین نفرت پراکنان قومی جهت توسعه فعالیت های مربوط به شبکه، به صورت مهمان از دانشگاه تبریز به دانشگاه تربیت معلم منتقل شده است.
هم چنین کانون به اصطلاح آذربایجان شناسی که با مجوز دانشگاه تبریز رسما در راستای تجزیه کشور و نفرت پراکنی قومی فعالیت دارد، در انتشار و پخش چنین نشریات موهن و در نتیجه آشوب خیابانی نقش داشته است.
با وجودی که مسئولان در سال های متمادی مشاهده کرده اند که این کانون عملا پوششی برای کادرسازی و فعالیت قوم گرایانه در سطح دانشگاه است، از کنترل، تصفیه یا تعطیلی آن خودداری می کنند. اغلب اعضای این کانون در سالهای گذشته به دلیل فعالیت های ضدایرانی بازداشت و محاکمه شده اند. فعالیت های کانون مزبور ادامه داشته و مجوز انتشار چند نشریه به عوامل آن داده شده است.

از میان بازیگران این غائله می توان به عناصر نفرت پراکنی مانند «ر.س» که در سال 1390 به مشابه بازداشت شده بود اشاره کرد. وی بلافاصله پس از آزادی شروع به فعالیت قوم گرایانه در دانشگاه تبریز و سپس شهید مدنی نموده است.
عده دیگر از فعالان تجزیه طلب در دانشگاه شهید مدنی مانند «آ.ج» و «ع.م» تحت لوای فعالیت دانشجویی سعی در ایجاد آشوب و بلوا دارند. برخی از فعالان دانشجویی بر این باورند که هدف این باند کشاندن مسئله به بیرون از دانشگاه و ایجاد یک درگیری خیابانی گسترده در سالگرد غائله 1 خرداد 1385 بود. در همین ارتباط گروهی از دانشجویان آذری در مراجعه به مسئولان دانشگاه خواستار برخورد جدی مسئولان استان با چنین جریان هایی شده اند که سرنخ آن در بیرون از دانشگاه قرار دارد.
هم چنین در خصوص بودجه این نشریات سه گانه (فرهنگ،گزنه نک و…) که در دانشگاه ترتیب معلم منتشر شده اند، شفافیتی وجود ندارد. تهیه بودجه برای چنین نشریاتی که دستکم یکی از آن ها با توجه به حجم و صفحه بندی، هنگفت ارزیابی می شود، از دو حالت خارج نیست. یا از طریق دانشگاه تامین می شود که در این صورت باید از مسئولان آن به جهت صرف اموال دولتی بر علیه ملت و دولت ایران حسابخواهی کرد و یا از طریق دست های پنهان خارج دانشگاه تامین می شود که در این صورت نیز می بایست از سایر مسئولان ذیصلاح و مرتبط در خصوص انجام وظایف شان حساب خواهی شود.

تحلیل سیاسی آذری ها :

1- آن چه که در این مورد حساسیت برانگیز بود، صرفا مربوط به انتشار چند نشریه دانشجویی نیست، بلکه به مسئله آمادگی چنین جریان هایی جهت ایجاد بلوا و آشوب باز می گردد.
باید دقت کرد که پاسخ آذربایجانی ها به باند قوم گرا با وجود اهانت های متعدد و موهنی که به ملت ایران داشتند مانند «بیماری» و «ویروس» خواندن زبان فارسی، تبلیغ تجزیه طلب تحت عنوان بنر موهن تراکتور سازی، استفاده از عبارت آذربایجان جنوبی و… فقط و فقط از طریق انتشار متقابل یک نشریه و نقد آراء و نظرات آنها به صورت دموکراتیک و مدنی بود، اما در مقابل باند قوم گرا با عربده کشی، شکستن شیشه های دانشگاه ،پاره کردن نشریات دانشجویی و لگد پراکنی به در و دیوار دفتر جامعه اسلامی واکنش نشان داده و ثابت کردند که قائل بودن هر گونه فضا، اعم از سیاسی و فرهنگی برای «بنیادگرایان قومی» نتیجه ای جز سواستفاده و تحریک ندارد.
مسلم است که قلدرمآبی و لگد پرانی هیچ نسبتی با دموکراسی خواهی، آزادی بیان و حقوق بشر ندارد و جامعه و قانون از آن حمایت نمی کند (برخلاف ریاست دانشگاه مزبور). بنابراین این عده پیش از هر چیز دشمن این مفاهیم والا و انسانی به شمار می روند.
2- محتوای این نشریات خالی از هر گونه ماهیت علمی، سیاسی و حتی مطالبه گری قومی بود و چیزی جز توهین و اهانت به ایرانی ها در آن ها مشاهده نمی شود. لذا این حرکت تنها در پی تحریک افکار عمومی و ایجاد اغتشاش انجام یافت که به هیچ روی قابل دفاع نیست(هر چند نظر ریاست دانشگاه چیزی دیگری باشد) و بنابراین نظر اقوی بر این است که این نشریات هدف تحریک در آستانه 1 خرداد و ایجاد تنش قومی در کف خیابان ها ، منتشر گردیده.
3- «پرووکاتورها» و عوامل دست چندمی مانند «ر.س»،«م.ع» که به دنبال تحریک قشر دانشجو هستند و آزادانه به مثابه ویروس های قومی در سطح شهر در حال فعالیت اند، هدفی جز عرض اندام، خودنمایی و به نمایش گذارن شعور اندک و ترتیب خانوادگی ندارد و فهم سیاسی آنان از لگدپرانی و شیشه شکانی فراتر نمی رود، اما دانشجویان هوشیاری آذربایجانی که سعی کردند، با عدم درگیری و بهانه دهی به این پرووکاتورها در آستانه 1 خرداد(غائله روزنامه ایران) هر احتمالی را خنثی کنند، شایسته تقدیر و سپاس گذاری هستند.
اگر دانشجویان آذری که نشریه تریبون را منتشر کردند، در اقدامی متقابل دست به خشونت فیزیکی و مقابله به مثل می زدند، در این صورت اوضاع به کلی از کنترل خارج می شد. صد البته که همه وطنخواهان آماده رشادت در راه کشور و بقای دولت اند اما مسئله اصلی آن ها با صاحبان و اربابان این سیاست ها است نه عناصر دسته چندم. البته این حقیقت که مردم آذری مانند کوهی استوار در برابر بنیادگرایان قومی ایستاده اند ذره ای از مسئولیت مدیران و مقامات کشوری نمی کاهد و نباید باعث تداوم خواب آسوده و غفلت همیشگی آنان شود.

4- حرکت خودجوش این دانشجویان (با هر کم و کیفی) یک بار دیگر نشان داد که خود مردم آذربایجان در برابر قوم گرایان پان ترک قرار گرفته اند. پیامی که دانشجویان دانشگاه شهید مدنی با انتشار نشریه تریبون به صاحبان و حامیان این سیاست دادند، این بودکه در صورت هر گونه اقدام ضد ایرانی ، آذربایجانی ها را در برابر خود خواهند دید. رسانه های تبریز از جمله وب سایت تبریز بیدار و روزنامه های محلی مانند طرخ نو به به انتشار این دست از نشریات شدیدا اعتراض کرده اند.

***
هویت جغرافیایی جمهوری باکو کجا است؟

بر گرفته از تارنمای آذری ها

Aran_Azarbaijan

تحلیل آذری ها: پس از فروپاشی بلوک غرب، کشورهای نو بنیادی که از اسارت شوروی آزاد شده بودند، روند جدید هویت طلبی و بیش از آن هویت جویی را آغاز کردند. دیوار آهنینی که سال ها بر دور شوروی کشیده شده بود، توده مردم را سر خورده، بی اطلاع از جهان بیرون و حتی بی اطلاع از گذشته بار آورد.
در این میان جمهوری باکو شاید بیش از همه درگیر این فرآیند بود. نخبگان مسلمان این منطقه در یک مقطع تاریخی همکاری و ائتلاف با اتحاد و ترقی را انتخاب کرده بودند، همچنین تلاشی نافرجام برای تاسیس کشور مستقل را تجربه کرد و در نهایت بعد از چند ماه بدون مقاومتی جدی در داخل امپراتوری سرخ مستحیل شده بودند.
در طول این پروسه ارمنستان و ارمنی ها “دیگری” جدی و عام برای آنان به شمار می رفتند که پس از فروپاشی شوروی و درگیری های مرزی پر رنگ تر شد و همه کنش های سیاسی و بین المللی در رقابت با آن تعریف شد.
در دوران هویت جویی مردم این کشور با یک مشکل بسیار بزرگ روبرو بودند و آن انقطاع تاریخی بود که دست سیاست مداران را در مسیری دهی به توده باز می گذاشت. فاجعه بزرگی که به مردم منطقه تحمیل شده بودند، تغییر چندباره خط و الفبا در کمتر از یک عصر یعنی 100 سال بود. تغییر خط از فارسی به (کریل) روسی و سپس لاتین، باعث شد که سه نسل پیاپی از مردم منطقه با گذشته خود هر یک به ترتیب بیگانه شوند و میراث تاریخی گذشتگان به نسل بعد، و بعد تر منتقل نشود.
سیاست مداران و رهبران کشور پس از فروپاشی با شوروی و حرارتی وصف ناپذیر و برای بالا نگه داشتن روحیه مردم در دوران گذار و تثبیت از گذشته پر شکوهی سخن می گفتند که در اعصار دور دست وجود داشت و مردم قادر بودند یکبار دیگر آن را تکرار کنند. اما رژیم باکو نه تنها تاریخ کشورش را شخم زده، بلکه به هویت جغرافیایی آن نیز رحم نکرده است.
جمهوری باکو در منطقه قفقاز جنوبی واقع شده است که بخشی از آسیا به شمار می رود. اما رهبران این کشور علاقه مندند تا این کشور را نه بخشی از آسیا که بخشی از اروپا بشناسانند. این دلبستگی شدید به اروپا در پیمان های منطقه ای و حتی کنفدراسیون های ورزشی نیز مشهود است.
پرسش این جا است که کشوری که در قلب آسیا -نه در مرز آن- واقع شده است چگونه هم از هویت جویی صحبت می کند و هم از مکان عینی و واقعی یعنی قاره ای که در آن قرار دارد، گریزان شده و هویت نیاخاکی خویش را انکار می کند؟ آیا انکار روز ممکن است؟
باکو چه به لحاظ دینی(که مردم آن مسلمان اند) ، چه به لحاظ نژادی(که آمیخته ای از تاتارها،ارمنی ها، ایرانی ها و ترکان هستند)، چه به لحاظ زبان، چه به لحاظ سنت و فرهنگی بخشی از آسیا هستند. اما رهبران این کشور نخستین مولفه هویت یعنی هویت سرزمینی مردم را نیز تحریف کرده اند.
اگر پرسش این باشد که چرا این جمهوری به این نقطه رسیده است، به نظر می رسد باید پاسخ را در اصالت و ریشه جست.
جمهوری باکو فاقد هر گونه پیشینه و سنت کشورمداری و دولت گرایی است. دولت – ملت به مفهوم واقعی آن هنوز شکل نگرفته است. تاریخ آن بازیچه سیاست مداران (استالین، باقروف، ایلچی بیک، علی اف و…) است و جامعه قادر به فهم، مطالعه و دفاع از تاریخ و جغرافیای خود نیست.
حتی نام رسمی این کشور از ایران به عاریت گرفته شده است و یا به عبارت بهتر به سرقت رفته است.
هیچ چیز وجود ندارد که این کشور را به یک اصالت و ریشه تاریخی مستحکم وصل کند و اگر افسانه سازی های سیاسی و موهوم را کنار بگذاریم،در عرصه حیات واقعی اجتماعی و تاریخی، در سایه اقدامات رهبران این کشور در یک قرن گذشته، با جامعه ای روبرو هستیم که حتی فاقد ادبیات است.
تناقض های بنیادین فرهنگی در این کشور به جایی رسیده است که ارامنه را دشمن خود می داند اما کریسمس را جشن می گیرد و مبدا گاهشماری رسمی قرار داده است، نوروز را جشن می گیرد اما به جای ماه های ایرانی از ماه های رومی استفاده می کند. با دولتی روبرو هستیم که به مردمش دروغ می گوید و نظامی و… را شاعران و فاضلان ترک معرفی می کند، اما توان این را که همان مردم قادر به خواندن یک بیت از نظامی باشند را سلب کرده است.
در چنین کشور متناقضی موقعیت جغرافیایی نیز تغییر و تحریف یافته است و از آسیا به اروپا منتقل شده است. بی گمان این طرز فکر محصول بی ریشگی است. زیرا اگر نظامی در سنت دولت مداری خود واجد تجربه ها و اندخته تاریخی در یک جغرافیای مشخص باشد، هرگز تعلق به آن هویت را ننگ و عار نمی پندارد.

***
پان ایرانیست‌ها و همه زندانیان سیاسی را آزاد کنید

FreeA.Abedini

FreeAbolzal

Abedini dar Tazahorat

رزمنده پان ایرانیست ابوالفضل عابدینی پیش از زندان هنگام تظاهرات در مقابل سفارت شیخک نشین امارات

***

تارنمای نامه پان ایرانیسم:
http://paniranism.info

فیسبوک نامه پان ایرانیسم:
www.facebook.com/paniranism

تارنمای سازمان جوانان حزب پان ایرانیست:
http://paniranist.info

فیسبوک سازمان جوانان حزب پان ایرانیست:
https://www.facebook.com/paniranist.info

تارنمای حزب پان ایرانیست – سازمان برونمرزی (شاخه آمریکای شمالی)
www.paniranism.net

تارنمای حزب پان ایرانیست:
www.paniranism.org

فیسبوک حزب پان ایرانیست
www.facebook.com/paniranistparty

تارنمای تریبون آزاد پان ایرانیست در خوزستان:
www.pan-iranist.net

کانال یوتیوب حزب پان ایرانیست:
http://www.youtube.com/paniranistparty

***

حزب پان ایرانیست – سازمان برونمرزی
همبستگی‌ ملی‌ . یکپارچگی ایران . حاکمیت ملت
هم میهن گرامی‌: برای ایرانی یکپارچه، آزاد، آباد، سربلند و دمکرات با حاکمیت ملت به ما بپیوندید

iran@paniranism.info
www.paniranism.info

درخواست هموندی
www.paniranist.org/a.htm

کنون ای هم وطن ای جان جانان / بیا با ما بگو پاینده ایران

You can leave a response, or trackback from your own site.

Leave a Reply

Copyright©2010-2018.