شماره ١٦٠ – ویژه نامه کوبانی: بخشیده به پاره‌های تنم، خواهران با وقار و با شهامتم در کردستان

نامه پان ایرانیسم

شماره ١٦٠ – آدینه ١٧ امرداد ١٣٩٣ – ٨ اوت ٢٠١٤
www.paniranism.info – iran@paniranism.info
فیسبوک: paniranism – تویتر paniranism@

درود بر هم میهنان گرامی

مطالب زیر تقدیم میشوند

ياد و مبارزات كرد قهرمان احسان نوري پاشا
حامیان تروریسم در عراق و سوریه
بخشیده به پاره‌های تنم، خواهران با وقار و با شهامتم در کردستان – غفران بدخشانی – چامه سرای افغان
درود من ز کرماشان به کوبانی
کردها هر کجا که باشند ایرانی هستند
حمایت ملی گرایان ایرانی از همتباران

پاینده ایران

ياد و مبارزات كرد قهرمان احسان نوري پاشا

سردشت –كريم كريم زاده
25/12/1384
برگرفته از نشریه داخلی حزب پان ایرانیست “حاکمیت ملت” شماره 91 شهریور ماه 1385

Nouri Pasha

(توضیحی از نامه پان ایرانیسم): حزب پان ایرانیست در طول بیش از 6 دهه کوشش های سیاسی خود در ایران همواره پشتیبان اقوام ایرانی و بویژه کردها بوده است و از حقوق آنان دفاع می کرد. این موضوع در نشریات و نوشته های حزبی در نشریات و جزوه های حزب به خوبی نمایان است. روزنامه خاک و خون که در دهه 40 خورشیدی ارگان رسمی حزب پان ایرانیست بود که همواره از حقوق کردهای آن سوی مرز حمایت کرده و رنج و ستمی که از سوی حکومت بعث عراق به انان وارد می شد را بازتاب می داد. پس از انقلاب نیز در ماهنامه “ضد استعمار” و بعدها در “حاکمیت ملت” همواره مسایل کرد و کردستان مورد توجه پان ایرانیست ها بوده است و مقالات بسیاری در این باره منتشر شد. تلاش داریم برخی از این نوشته ها و موضع گیری ها را برای آگاهی نسل جوان بازنشر کنیم. در اینجا یکی از نوشته های چند سال پیش که در حاکمیت ملت چاپ شده بود را به یاران پان ایرانیسم پیشکش می کنیم.

از آن هنگام كه در اثر اعمال سياست هاي شوم استعماري و توطئه های مشترك دشمنان ملت بزرگ ايران به منظور در هم شكستن نيرومندي و اقتدار ايران بزرگ بخش هاي قابل توجه از سرزمين ايرانيان در فلات ايران تحت حاكميت جبر و زور و ظالمانه ترك هاي عثماني و اعراب و تزارها قرار گرفت. پس از آن و در ادوار مختلف تاريخ، قيام ها و جنبش های رهايی بخش برای در هم شكستن زنجيرهاي اسارت و بردگي در مناطق گوناگون سرزمين هاي جدا شده از مام ميهن به طور مستمر به وجود آمده و همچنان ادامه دارد……

یکی از بزرگترین مردان تاریخ معاصر شادروان سرلشکر احسان نوری پاشا می باشد که به مانند هزاران کرد میهن پرست و آرمان خواه علیه ظلم و ستم به پا خواسته و با رشادت و پایمردی از ملیت ایران و حقوق ملی و تاریخی هم نژادان خود دفاع کرده است. زنده یاد احسان نوری پاشا از دودمان آلی گولی (علی قلی) و از عشایر جبری در سال 1273 خورشیدی در محله آلی گولی در شهر قدیمی و تاریخی کردان گرد بدلیس (بتلیس) متولد شده و پس از سپری کردن تحصیلات دوره متوسطه در سال 1289 خورشیدی در دانشکده نظامی استانبول با درجه ستوان دومی با موفقیت تحصیلات را به پایان رساند. وی افسری انقلابی و مبارز بود و در سازمان ها و انجمن ها و تشکیلاتی به نام جمعیت پیشرفت کردستان فعالیت موثری داشته و در این راه کوشنده فنا در آرمان بودند. در سال 1299 خورشیدی رییس ستاد ارتش ترکیه که از وی می خواهد که استانبول را ترک کند و نامبرده اجازه می خواهد به زادگاهش بدلیس برود ولی عوامل و مزدوران ضد کرد به حکومت لاییک و ضد نژاد آریایی پان ترکیست ترکیه خبر می دهند که احسان در نظر دارد به کردستان برگردد و در آن سرزمین انقلاب کند و دولت مستقل کرد تشکیل دهد، احسان نوری پاشا از دسیسه و توطئه ترک ها آگاه می ود و به ناچار به مرکز گرجستان رفته و از آنجا راهی دیاربکر می شود و به یاران و همرزمان خود می پیوندد و نبرد و قیام ملی را هدایت می کند ولی در رسیدن به اهداف عالی با مشکل روبرو می گردند و تنی چند از یارانش دستگیر و یا راهی مناطق دیگر می شوند و دولت ترکیه علیرغم پیمان نامه 1924 میلادی(1303 شمسی) همچنان سیاست خشن و تزویر را در پیش گرفته به ویژه آن که در سال 1304 خورشیدی انقلاب رهایی بخش شهید راه آزادی “شیخ سعید پیران” با شکست مواجه می شود و آن قهرمان بزرگ ملی به همراه پنجاه و چند تن از یاران هم رزمش اسیر و به طرز فجیعی به دار آویخته شدند، احسان نوری پاشا با درک رسالت تاریخی و احساس مسوولیت به این نتیجه رسید که برای احقاق حقوق کردها جز جنگ و مبارزه راه دیگری وجود ندارد، لذا دوباره به پا خواست و قیام و خیزش ملی آرارات (راهه رینی ئاگری- آتش سوزان) رهبری و برای سازماندهی و متشکل نمودن نیروها با موافقت رهبران سایر احزاب و گروه ها حزب پان ایرانیست کردی (حزب خویبون- برادر بودن، با هم و یکی بودن) برای پاسداری در قبال تهدیدات ترک و سامی و جلب حمایت کردان را با تکیه بر احساسات آن ها بنیان نهاد و در جنگ سال های 1305 تا 1308 خورشیدی (1927 تا 1930 میلادی) فرماندهی ارتش کردستان را در نبرد با ترکان بر عهده داشت. با کمال تاسف علیرغم رشادت و دلیری احسان نوری پاشا و یاران همرزمش به جهت اینکه در سال 1308 خورشیدی دولت ضدکرد و نژادپرست ترکیه قشونی مرکب از یکصد هزار سوار و پیاده نظام مجهز به وسایل نظامی پیشرفته ی آن دوره (تانک و توپ و هواپیما و ارابه های جنگی) به منظقه ئاگری داغ (آتش سوزان) گسیل داشت. گفتنی ها حاکی از آن است که روسیه و حکومت وقت ایران در نبرد با کردها به یاری ترکیه شتافتند و ضمن حمله های بی امان به مواضع کردها در این یورش ناجوانمردانه ارتش ترکیه را هدایت و در سرکوب انقلاب آرارات (جنبش ملی ایران پرست کرد) در ترکیه با ترک ها همگامی و همکاری نمودند، پس از در هم شکستن قیام و حماسه خونین (آتش سوزان) ارتش ترکیه به نشان پیروزی بر قله آرارات (ئاگری داغ) گوری می سازد و سنگ قبری درست می کند و بر روی آن می نویسد(مخیله کوردستان بوردا مدفون دو) یعنی رویای کوردستان تخیلی در این جا مدفون است و روزنامه ملیت عکس قبر و سنگ مصنوعی را در سطح وسیع منتشر نموده، به دنبال سقوط آرارات در سال 1930 میلادی (1308 یا نیمه اول 1309 خورشیدی) احسان نوری پاشا به همراه تنی چند از یاران با وفایش به عشق و مهر به ایران پناهنده شدند و تا سال 1320 خورشیدی در ایران به سختی ایام را گذراندند و مدت سه چهار سال در ایران به همراه خانواده اش زندانی بودند. شنیدنی ها حاکی از آن است هنگامی که رضاشاه به صورت سرزده به زندانی که سرلشگر احسان نوری پاشا در آن زندانی بوده سر می زند، همه زندانی ها به استقبالش می شتافتند ولی احسان نوری پاشا از جا تکان نمی خورد و به رضاشاه بی اعتنا می شود، رضا شاه به او می گوید چرا به پیشواز من نیامدیدو از جا بلند نشدی و به عبارت دیگر چرا به من بی احترامی می کنید؟

Nouri Pasha Aramgah

سردار دلیر کرد در پاسخ می گوید من نیز چون تو افسرم و آن چنان که پیداست حق پناهندگی به من داده اید و مدت سه سال است خود و خانواده ام در زندان به سر می بریم. در سال 1321 شمسی احسان نوری پاشا به همراه چندتن از یارانش به منظور اعتراض به محدودیت های اعمال شده به مقامات کشوری ایران در تهران مراجعه نموده، در نتیجه با توجه به جلسه تیرماه 1321 خورشیدی بعضی از محدودیت ها از سر وی و خانواده اش و یارانش برداشته می شود، زنده یاد احسان نوری پاشا مدت 46 سال با غم و حسرت در تهران زندگی کرد و در این ایام همسر باوفایش خدیجه یاشار تا واپسین دم از وی پرستاری و یار و غم خوار شوهرش بود.

احسان نوری پاشا مورد احترام و توجه کردها و ایران پرستان بوده و شادروان ملا مصطفا بارزانی علاقه و عنایت ویژه ای به وی داشته و شنیده حاکی از آن است که پس از قرارداد الجزایر در سال 1354 شمسی، بارزانی بزرگ با وی ملاقات و تماس هایی داشته، سرانجام در نیمه دوم اسفند 1354 شمسی به صورت مشکوک در حالی که پیاده بود موتورسیکلتی با وی برخورد و پس از هفده روز بستری شدن در بیمارستان در تاریخ 15/1/1355 خورشیدی شادروان احسان نوری پاشا فرزند نوری این سردار بزرگ میهن، درگذشت. نحوه برخورد فیزیکی و تصادف با موتور سیکلت به نظر حالت تصنعی داشته و این موضوع هنوز هم در هاله ای از ابهام قرار دارد و هرگز به صورت جدی حقیقت یابی نشد. پیکر این مرد توانمند و بزرگ در گورستان بهشت زهرای تهران در قطعه 9 ردیف 58 شماره 12 در دل خاک وطن مقدس اش ایران به خاک سپرده شد و همسر بزرگوارش خدیجه یاشار پس از ده سال از وفات آن بزرگوار به رحمت ایزدی پیوست.

Kurdistan_Ararat

روزگاری احسان نوری پاشا لزره و ترس بر چکمه پوشان و نیزده داران ترکیه انداخته بود که بجاست نام و یادش را گرامی بداریم، زنده یاد نوری پاشا دارای تالیفاتی می باشد از جمله “جنبش ملی کرد در ترکیه”، “انقلاب آتشین” و “زندگانی ام” که به زبان فارسی در سال 1955 میلادی (1334خورشیدی) که در چاپخانه سپهر به چاپ رسید. وی دارای اشعاری میهن پرستانه با سوز و گداز است و در سال 1959 تا 1961 _(1330-1332) هفته نامه ای به نام کوردستان را منتشر نموده است ولی با توجه به عظمت اندیشه های آن مرد بزرگ و علیرغم این که زنده یاد استاد محمد جمیل بندی روژبیانی زندگی نامهء وی را منتشر کرده است، بدینوسیله از محققین و نویسندگان و مورخین تقاضا می شود در صورت دسترسی به آثار و مبارزات آن دلیر مرد با یک حرکت توجیهی آگاهی بخش نسبت به انتشار کوشش ها و مبارزات وی برای ثبت در تاریخ اقدام نمایند. در این راستا جا دارد از نویسندگان و محققین آقایان محمد رئوف توکلی و کاوه بیات و دیگران سپاسگذاری نمایم و یاد و خاطره آن ابرمرد ایرانی نژاد را هرگز فراموش نکنیم.
یاد و مبارزات قهرمان جاوید سرلشکر احسان نوری پاشا گرامی باد.
پاینده ایران

***

حامیان تروریسم در عراق و سوریه

امین کریمی
برگرفته از تارنمای سازمان جوانان حزب پان ایرانیست

Amin Karimi

شرایط پیچیده و بغرنجی که امروز درعراق و سوریه دیده می شود معلول سیاست گذاری ها و اِعمال قدرت از سوی بازیگرانیست که این دو کشور را به مانند سه ضلع یک مثلث احاطه کرده و بر آنها تأثیر گذاشته اند. می توان شیعه ی سیاسی، اسلام بنیادگرا و غرب به همراه متحدانش را سه ضلع تشکیل دهنده ی این مثلث در نظر آورد که هر کدام بر پایه ی برنامه ریزی هایشان سعی بر گستردن دایره ی نفوذ خود در کل محیط مورد اشاره و فراتر از آن دارند. مشخصا هر کدام اهداف خاص خود را پی گرفته اند که در برخی موارد یکی بودن اهداف باعث همکاری دو ضلع از این مثلث شده است. اما با نگاهی دقیق بر کلیت این جغرافیا و درگیری های موجود در آن، آشکار می باشد که غرب اهداف خود را بر دو ضلع دیگر دیکته کرده است و در پیشبرد خواسته هایش موفق تر بوده است. اینکه شیعه ی سیاسی و اسلام بنیادگرا در مسیر اهداف غرب که منافع اسرائیل را مدنظر داشته است به حذف یکدیگر روی آورده تا درگیری خشونت بار وکشتار و ویرانی را نسبت به هم هستی داده باشند تا این دو جریان به هم مشغول شده و به تضعیف یکدیگر روی آورند. پرپیداست برخورد منافع در این جغرافیا تمامی اقوام و اقلیت های دینی ساکن در آن را تحت تأثیر قرار داده است و سبب ساز آوارگی و مورد ستم واقع شدن آنان بوده است. همچنین تأثیر این شرایط بر کشورهای همسایه را نمی توان نادیده گرفت.

آن زمان که انقلاب های پیاپی در برخی کشورهای عربی، تبدیل به موجی موسوم به بهار عربی گشت و در ادامه این موج افسارگسیخته و رومانتیک به سوریه رسید، برعکس شرایطی که در مصر و لیبی و تونس شکل گرفت و منجر به تغییر شد، تقابل اسد با اعتراض های مردمی، مشت آهنین و سرکوبی تمام عیار بود تا در نهایت اعتراض ها رادیکال شده و عصیانی خشونت بار جایگزین آن شود. دو شقه شدن ارتش سوریه و پیوستن سازمان های تروریستی تکفیری و بنیادگرای مورد حمایت اعراب، جنگ داخلی سه ساله و ویران کننده را موجب شد که سوریه را تبدیل به خرابه ای کامل کرد. ورود عربستان و قطرو همچنین ترکیه برای برچیدن حکومت اسد به ناچار ایران را هم وارد عرصه کرد تا حمایتی کامل از دولت علوی اسد را موجب گردد. در سوریه نماد شیعه ی سیاسی در برابر نماد اسلام بنیادگرا و تندرو مجبور به واکنش و دفاع گردید و از سقوط اسد تا به امروز و البته با هزینه های سرسام آور جلوگیری کرد. در دل این درگیری ها تروریست های تندروی اسلام گرا از سراسرجهان به سوریه گسیل داده شدند تا با اعمال خشونت و کشتار و تجاوز و نسل کشی فراگیر، جنایت علیه بشریت را تعریفی نوین کرده باشند تا در سوریه ای که نسبت به بیشتر کشورهای عربی دارای آزادی های اجتماعی غیر قابل قیاس و همچنین رواداری مذهبی بود و امنیتی پایدار را تجربه می کرد در اندک زمانی همه چیز وارونه گردد تا نه تنها آزادی های سیاسی بدست نیاید بلکه اعمال خشونت و کشتار تنها صدایی باشد که گوش ها را متوجه خود سازد. عربستان و دیگر کشورهای عربی متحد با او شرایط پیش آمده را فرصتی مناسب برای تضعیف ایران یافتند تا با تلاش بیشتری در سرزمین های ایران بزرگ فرهنگی یا زیر نفوذ ایران سرمایه های هنگفتی را هزینه کنند و تروریسم را اشاعه دهند. همچنانکه پیش از این در پاکستان و افغانستان و چچن و بخش های از ایران سیاسی چنین کرده بودند. آشوب و بی ثباتی این کشورها سبب ساز از هم پاشیده شدن آنان و در نتیجه به خطر افتادن منافع و امنیت ایران شده است. ترکیه نیز که تلاش می کند خود را بازیگری اثرگذار در مناسبات بین الملل و به ویژه خاورمیانه نشان دهد و از آنجا که به زیر آوردن اسد را به سود خود و به زیان رقیب دیرینش ایران می دید وارد بازی شد و در کنار اعراب قرار گرفت. بی تردید اسرائیل بی ثباتی و آشوب و ویرانی در سوریه و به زیر آمدن اسد را بهترین فرصت برای قطع شدن رابطه ی ایران با لبنان و حزب الله می دانست و در کنار اسلام بنیادگرا و ترکیه قرار گرفت. مدت هاست که اتحادی استزاتژیک میان دشمنان دیرین یعنی عربستان و اسرائیل علیه ایران شکل گرفته است و البته ترکیه و اقلیم کردستان نیز گوشه چشمی به این اتحاد دارند. همسو بودن اسرائیل مشخصا همراهی غرب و آمریکا را در پی داشت تا حمایت همه جانبه ای از بی ثباتی ها و مخالفان مسلح در سوریه شود. بدین ترتیب مخالفان و انبوه تروریست هایی که به سوریه آمده بودند مورد حمایت لجستیکی و تسلیحاتی کامل قرار گرفتند. اما برخلاف خواست عربستان و ترکیه به زیر آمدن اسد نمی بایست فوری صورت می گرفت. فرسایشی شدن جنگ داخلی می توانست بهترین حربه برای در منگنه قرار دادن ایران باشد. در آن پروسه ی زمانی تحریم ها و قطع نامه ها علیه ایران شدت یافته بودند و ایران را آرام آرام از لحاظ اقتصادی تحت فشار قرار می دادند، برنامه این بود که حفظ اسد و هزینه کردن میلیاردها دلار در این مسیر، ایران بحران زده را در سراشیبی اقتصادی قرار دهد تا در نهایت برای گفتگوهای هسته ای وادار و ناچار به کوتاه آمدن شود. منافع ایران به عنوان نماد شیعه ی سیاسی باید تحت تأثیر قرار می گرفت تا حکومت را وادار به ورود کند. ایران یا باید کوتاه می آمد و سوریه را از دست می داد و یا در صورت ایستادگی و حمایت از اسد شرایط برای فشار قدرت ها بر ایران و تأثیر آن بر مذاکرات فراهم می شد. ایران باید پیش بینی این روند را می کرد و بازی را به سود خویش دگرگون می نمود. بهتر این بود که اسد برود، جایگزینی برای او تعیین شود، رفورمی صورت بپذیرد و خواست مردم سوریه مورد توجه قرار می گرفت. تنها در این صورت بود که همه چیز به سود ایران خاتمه می پذیرفت. اینگونه نشد تا در نهایت برنده ی اصلی شرایطی که در سوریه به وجود آمد اسرائیل بوده باشد.عربستان و ترکیه سرمایه های بسیاری برای نابودی جکومت اسد هزینه کردند اما با گذشت سه سال از جنگ داخلی و با هزینه هایی که ایران کرد، تا این روز اسد باقی مانده است. در نتیجه عربستان و ترکیه بازنده ی اصلی میدان سوریه بوده اند. اما برای اسرائیل برافتادن اسد و حکومتی علوی در همسایگیش، که متحد ایران و پل ارتباطی میان حزب الله لبنان و ایران می باشد دستاوردی بزرگ محسوب می شود یا اگر از طریق فشار تحریم های اقتصادی، ایران وادار به نرمش در گفتگوهای هسته ای شود بازهم این اسرائیل هست که بردی بزرگ نصیبش شده است. پس می بینم که سوزاندن سرمایه های کلان بدست حامیان اسلام بنیادگرا و شیعه ی سیاسی و کشته شدن بسیاری از مسلمانان و مشغول شدن این دو ضلع تأثیرگذار در سوریه دارای نتایج خوبی برای اسرائیل بوده است.

ظهور سازمان های تروریستی تکفیری از فردای اشغال عراق به دست امریکا و متحدانش ، نغمه ی ناسازی بود که پیش از این در افغانستان نیز تجربه شده بود. عربستان حامی بزرگ تروریسم خاورمیانه جدای بر پاکستان و افغانستان و چچن، سرزمین جدیدی بدست آورد که می توانست دشمنی ایدئولوژیک و تاریخیش با ایران را این بار در عراق پی بگیرد. نفوذ و تأثیرگذاری روزافزون ایران ایران درعراق، عربستان را پیش از پیش به این سمت متمایل کرد که علاوه بر تقویت وهابی گری در خوزستان به شکل گیری سازمان های تروریستی تکفیری در عراق نیز یاری رسانده و گروه های مسلح سنی را نیز بیش از پیش تقویت نماید. داعش به کمک القاعده در عراق شکل می گیرد تا در ادامه تبدیل به سازمانی بین المللی گردد. سازمانی که از سرتاسر کشورهای مسلمان عضو پذیرفته و اعمال خشونت و کشتار لجام گسیخته و بی گذشت از ویژگی هایش می شود. سازمانی که عادت داردعملیات های انجام شده به دست گروه های مختلف تروریستی را بر عهده بگیرد. داعش در سوریه همراه با جبهه ی النصره در برابر اسد صف آرایی می کند و مناطقی را متصرف می شود اما به یکباره از القاعده فاصله می گیرد، در عراق متمرکز شده و درگیری ها را در استان الانبار آغاز می کند. در اندک زمانی بر چندین شهر مسلط شده و ارتش مجهز عراق چندین شکست فاحش می خورد تا در نهایت موصل بزرگترین شهر عراق، حد واسط اقلیم کردستان و پایتخت تسخیر
می شود. شرایط به گونه ای پیش می رود که داعش از القاعده اعلام برائت می کند و بر خلاف خواست ایمن الظواهری ، رهبر داعش اعلام خلافت کرده و از همه ی مسلمانان می خواهد که با او بیعت نمایند تا در نهایت دولت اسلامی عراق و شام را تشکیل دهد. حوادث پی در پی و آنچنان سریع رخ داد که کمتر کسی می تواند بپذیرد پیشرفت سریع و برق آسای داعش کار یک سازمان تروریستی صرف بوده باشد. باید در نظر داشت تا پیش از جنگ سوریه عملیات های داعش هیچ زمانی چنین اثردهی بالا نداشته اند. با آغاز جنگ داخلی عراق است که داعش به یکباره رخی جدید باز می نماید و از یک گروه تروریستی صرف تبدیل به ارتشی قدرتمند با استراتژی های برتر می شود. باید اذعان بر این واقعیت داشت که القاعده گروهی صرفا عملیاتی و جهادی بی هیچ برنامه ی مشخص و هدف دار برای رسیدن به مقصدی معین و از پیش تعیین شده است . القاعده هدفش صرفا جنگیدن و مبارزه با کفار و احیای اسلام 1400 سال پیش است. القاعده جایگاه ثابت و مشخصی ندارد و همیشه در سایه است اما داعش به محض استقرار در موصل اعلام دولت و خلافت می کند. در جواب اعتراض های القاعده، این سازمان را دارای اعتبار ندانسته و از اعضایش می خواهد که با او بیعت نمایند. رهبر آنان در سایه نمی ماند و رخ می نماید و خود را و برنامه اش را آشکار می کند. داعش مسیر را برای همگان مشخص می کند و خود را دارای برنامه های هدفمند می شناساند و مسیر نهایی را نیز مشخص می کند. اینگونه است که داعش الهام بخش بسیاری از تکفیری ها و گروه های جهادی و تروریستی می شود. بسیاری از اعضای القاعده با خلیفه ی خودساخته بیعت می کنند. رهبر بوکوحرام نیز به همچنین و …. از سراسر کشورهای اسلامی به داعش روی می آورند حتی بسیاری از مسلملنانی که تابعیت کشورهای اروپایی را دارند در سودای داعش اروپا را ترک می کنند. اینگونه است که در کوتاه زمانی نیروی رزم دولت اسلامی چند برابر می شود تا بتواند در ادامه با قدرت بیشتری راه خود پیش گیرد. اینک داعش نه به مانند یگ گروه تروریستی که در حد یک دولت واقعی نمود پیدا کرده است. داعش در یک زمان در چندین جناح، توانایی رزم و به دست آوردن پیروزی های جدید را دارا می باشد. البته باید توجه داشت که در عراق علاوه بر داعش چندین گروه و سازمان مسلح مستقل سنی که با نوری مالکی و دولتش مخالف هستند حضور موثر دارند. این گروه ها دارای زرادخانه های به جای مانده از ارتش صدام و قادر به تولید موشک های با برد کوتاه هستند. در زمینه ی کارهای اطلاعاتی بسیار قوی بوده و روی هم رفته ده ها هزار نیرو در اختیار دارند. حوزه ی نفوذ این گروه ها به جز اقلیم کردستان بر دیگر نقاط عراق و حتی در بغداد گسترده می باشد. شورای نظامی قبایل عراق به تنهایی بالای ده هزار نیروی آموزش دیده دارد. به این دلیل است که بعد از سقوط صدام و اشغال عراق به صورت متمادی شاهد عملیات های تروریستی گسترده به دست گروه های مختلف بوده ایم. اینک همه ی این گروه ها به داعش پیوسته اند و برای هماهنگی در تصمیم گیری ها اتاق عملیلت مشترک تشکیل داده اند. خیانت بخشی از ارتش عراق را نیز نباید فراموش کرد. اینکه بسیاری از اعضای ارتش سلاح خود را بر زمین نهاده و ترک مخاصمه کردند و تمامی ادوات نظامی پیشرفته را در اختیار نیروهای داعش قرار دادند به غیر از برنامه ریزی های از پیش تعیین شده معنا و منطق دیگری نمی تواند داشته باشد همچنانکه برخی مسئولین دولتی نیز در این خینت با ارتشیان هم آوا بوده اند. از دیگر دلایل بسیار اثرگذاری که داعش را یاری داده اند حمایت های مالی، اطلاعاتی و لجستیکی برخی دولت ها به مانند عربستان و ترکیه بوده است. اینکه نیروهای داعش در خاک ترکیه آموزش می بینند و بیمارستان های سیار و ثابت در ترکیه پذیرای مجروحان داعش می باشند و … بیانگر این حمایت هاست. دیگر آنکه بی عملی و خنثی بودن غرب و آمریکا نسبت به کشتار و جنایات و عملکرد ضد حقوق بشر و دموکراسی داعش را نمی توان به حساب نیاورد. آن زمان که نوری مالکی به صورتی علنی درخواست کمک از جهانیان و سازمان ملل متحد کرده است. جنایاتی که داعش به ظهور رسانده است مصداق بارز جنایت علیه بشریت است و به آسانی می توان اجماعی جهانی برای سرکوب و نابودی داعش ایجاد کرد. حال آنکه مواضع گرفته شده ی سازمان ملل و قدرت های جهانی صرفا در حد حرف و بسیار ملایم بوده است. به نظاره نشستن کشتارفراگیر مردم بی گناه و مسیحیان و کردهای ایزدی و شیعیان به دست داعش تنها کاری بوده است که تاکنون صورت پذیرفته است. بدون تردید وجود داعش می تواند اهداف بلنمدت برخی دولت ها و قدرت ها را در پی داشته باشد و این سکوت و بی تفاوتی بی دلیل نمی تواند باشد. اداورد اسنودن فاش ساخته است که البغدادی در اسرائیل آموزش های لازم را دیده است. مخالفان حزب حاکمه ی ترکیه افشا کرده اند که عملیات تصرف موصل در اسفند ماه نود و دو و با حضور اعضای داعش و مقامات امنیتی ترکیه و عربستان و همچنین نماینده ای از اقلیم کردستان برنامه ریزی و هماهنگی شده است. بلافاصله بعد از محکم شدن شرایط دولت اسلامی در موصل، داعش دگر بار به سوی سوریه متمایل شد. اینبار با ادوات بسیاری که از ارتش عراق به غنیمت گرفته شده بود به سوی کردستان سوریه و یکی از کانتون های تازه تشکیل شده یعنی کوبانی هجوم تمام عیاری آغز شد. برای آنکه این حمله سریع و اثربخش بوده و سدی در برابر نیروهای داعش قرار نگیرد، اعضای دولت اسلامی از درون خاک ترکیه انتقال داده شده و وارد خاک سوریه شدند تا کوبانی را به محاصره ی آنان درآید. در این میان رفتار بارزانی و چشم پوشیدن بر کشتار کردها تأمل برانگیز بوده است. بعد از خروج پرقدرت داعش در عراق، بارزانی مناطق کردنشینی که در اقلیم نبودند را به کنترل خود در آورد و نسبت به مرزهای اقلیم خطی حائل ایجاد می نماید و اعلام می کند که دیگر از این مناطق خارج نشده و به صورتی اشکار از استقلال و رفراندوم برای تجزیه عراق دم می زند. پس از حمله ی داعش به کوبانی انتظار بر این بود که واکنشی قاطعانه از سوی بارزانی صورت گیرد اما نخستین عملی که از وی سر زد بستن مرزهای اقلیم به روی کوبانی و نظاره کردن سقوط روستاهای اطراف این شهر و کشتار کردها بود. زن و مرد و پیر و جوان در کوبانی اسلحه به دست می گیرند تا از دیار و شرف خود دفاع نمایند اما بارزانی همچنان نظاره گر است.( حمایت از ملت کورد! به همان اندازه از سوی بارزانی پوشالی بوده است که ترکیه ادعای حمایت از ترکان جهان را دارد آن زمان که نسبت به کشتار ترکمن های عراق سکوت پیشه کرد و پشتیبانی های همه جانبه ی خود از تروریست ها را همچنان با قدرت ادامه داد) با دفاع همه جانبه ی کوبانیان داعش ناچار می شود که در عراق به سوی شهرهای کردنشین زومار و شنگال لشکر کشی کند. زومار بعد از درگیری های سخت اما کوتاه گشوده شد اما شنگال بدون مقاومت در اختیار داعش قرار می گیرد تا کشتار کردهای ایزدی به وقوع بپیوندد و راه مستقیم داعش به سوی کردستان سوریه نیز هموار گردد. این شرایط قدرت اثر داعش را به خوبی آشکار کرد تا نشان دهد که می تواند در یک زمان در چند جبهه بجنگد و پیروزی های مداوم بدست آورد. اینکه دو شهر و چند چاه نفت و بزرگترین سد در عراق را در اندک زمانی متصرف شده است نشان از قدرت روزافزون داعش دارد.(خبرها گویا از بازپس گیری سد مورد اشاره دارد) نارضایتی سنی های عراق از دولت نوری مالکی یکی از دلایل بروز ناآرامی ها و آشوب ها دراین کشور بوده است. اما دخالت و اثرگذاری عربستان و ترکیه در عراق و حمایت کامل از داعش به همان دلیلی می باشد که حمایت از تروریسم افسارگسیخته در سوریه را موجب گردید. موضوع اصلی تقابل با ایران است و دایره ی نفوذ ایران. موضوع ویرانی بخشی از ایران فرهنگی و از بین بردن تأثیر فرهنگ ایرانشهر بر این سرزمین است.

از دیگر سوی سیاست های اعمال شده ی ترکیه در کردستان سوریه و حمایتی که از یورش داعش می شود به دلیل تأثیر پ. ک . ک در این کانتون است. بارزانی نیز بدلیل نفوذ اندکی که در کردستان سوریه دارد و نتوانسته همتباران سوری خود را با خود همراه نماید و به دلیل منافع حزبی چشم خود را بر فجایعی که برهمتبارانش می رود بسته است. مشخص است که به دلایل امنیتی و در جهت حفظ تمامیت ارضی برای ترکیه بهتر است که کردستان سوریه حوزه ی نفوذ بارزانی باشد تا اوجلان. مسئله ی بنیادین دیگر که پای اسرائیل را در ماجرای عراق وارد می کند و اتحاد ترکیه و اقلیم کردستان را محکم تر می نماید نفت عراق می باشد. اسرائیل به دلیل تقابل و دشمنی ریشه دار با جمهوری اسلامی سعی بر تقویت قومگرایی و تجزیه طلبی در ایران داشته است. نفت و تقابل با ایران دو دلیلی هستند که باعث شده اسرائیل تنها کشوری باشد که از استقلال کردستان عراق حمایت نماید. در صورت استقلال اقلیم کردستان و به دلیل مخالفت ایران با این امر یک کریدور جدید انتقال نفت تعریف می شود که از ترکیه گذشته و به اسرائیل می رسد و در آنجا بارگیری می شود. باید توجه داشت که اقلیم پیشتر از این مسیر برای فروش نفت استفاده کرده است. دیگر آنکه استقلال اقلیم می تواند کردستان عراق را تبدیل به هارتلند و الگو نموده تا مناطق کردنشین ایران را به سوی خود متمایل نماید یا دست کم موجب بی ثباتی در این مناطق شود تا در نهایت امنیت ایران با مخاطره مواجه گردد.علاوه بر این حضور داعش و خطری که برای تمامیت ارضی ایران می تواند داشته باشد تا مرزهای ایران در استانهای کردستان و خوزستان را تحت تأثیر قرار دهد،همچنین نوع کلام هدفدار و برنامه ریزی شده ی بغدادی که برای اذهان عمومی بخش هایی از ایران می تواند شنونده داشته باشد، همگی دلایلی هستند که اسرائیل را همچون سوریه همراه با حامیان بنیادگرایی و تروریسم کرده است.

در کل همه ی شواهد حکایت از آن دارد که اجماع بزرگی نه برای نابودی داعش که در جهت پیروزی های این گروه تروریستی به وجود آمده است. در این درگیریها همانگونه که اشاره شد بیشتر، منافع اسرائیل تأمین شده است. نکته ی جالب آنجاست که پس از یورش دوباره ی اسرائیل به غزه و کشتاری فاجعه باری که به دست صهیونیست ها صورت گرفت و پس از آنکه احتمال دخالت حزب الله به سود حماس بیش از پیش بالا رفت به ناگهان داعش دوباره در کنار جبهه ی النصره قرار می گیرد( که دارای اختلافات اساسی و برخورد عقاید شده اند) و به مرزهای لبنان حمله می کند. حزب الله نیز ناچار می شود که تمرکز خود را به سمت مرزهای لبنان معطوف کند تا اسرائیل با فراغ بال اهداف خود را پی بگیرد. عربستان کوری را می ماند که به قیمت دشمنی هایش با ایران بی آنکه بردی داشته باشد مسبب ویرانی و نابوی سرزمین های اسلامی شده است. دلارها را عرب ها هزینه کرده اند، تمامی منافع را اما نصیب اسرائیل کرده اند. ترکیه در پی بدست آوردن منافع خود بازی خونباری را آغاز کرد اما دستاورد خاصی نداشته است و بر سر بارزانی شاید دست به یک قمار زده باشد تا تبعات منفی را در آینده متوجه خود کند.

***

بخشیده به پاره‌های تنم، خواهران با وقار و با شهامتم در کردستان

غفران بدخشانی – چامه سرای افغان

Ghafran Badakhshani

من به یادم دارم
روزگاری را که گرمابه‌های هرات
عرق بی‌چارگی می‌ریخند
وقتی چادر نشینی
خود را در گرمای گات‌های به آتش کشیده می‌شست
من به یاد دارم
دستی را که گلوی عفت مادر بخارایی‌ام را
پشت دسترخوان خودش می‌فشرد
و آغوشی که دامن خواهران سیستانی‌ام را
لکه‌دار می‌کرد
من به یاد دارم
ماتم درختان تالقان را
که نمی‌خواستند چوبهٔ دار فرزندان سرکشش شوند
و آسیایی را که با خون ایرانیان گشت
تا »بن ملهب« نان بخورد
من،
زخم خوردهٔ بیدادی هستم
که از عشق به »غنیمت« آغاز می‌شود
و آفریدهٔ‌ خدای که
از شرم به خواب رفته است!
خراسان!
مگر خورشیدت را
چون عزت دخترانت سوار کاروانی کرده‌اند
که دیگر نمی‌تابد؟
این بار نمی‌بخشمت
اگر دست خلیفه‌زاده‌یی
بر پیکر خواهران کوبانی‌ام سبز شود

Ghafran Badakhshani 1

***

درود من ز کرماشان به کوبانی

امید کرمانشاهی
برگرفته از تارنمای سازمان جوانان حزب پان ایرانیست

درود من ز کرماشان به کوبانی/ تو که مهد دلیران،مهد خوبانی
تو که مهد عزيزان،مهد شیرانی/ تو که گمگشته دیرین ایرانی
من و تو هر دومان از یک نژادیم / من و تو یادگار قوم مادیم
همه ایران زمانی جای ما بود/ که ایران مبداء و مبنای ما بود
تو ماتم دیده ای،تهران گلویت میشود/ تو جوی مولیانی مست بویت میشود
گرچه دست ناکسان مرزی میان ما کشید/ دست تو از دست پاک مادرت ایران برید
قلب ما اما همیشه،تا ابد پیش شماست،چون همه ایران ز خون و مذهب و کیش شماست
تو همان ماد دلیری،داعش خونخوار کیست؟/ شک ندارم سرفرازی، این جنایتکار کیست؟
از دیار هر دومان ایران دعایت میکنم/ آرزوی سرفرازی ها برایت میکنم
نوشتم نامه خود را ز ژرفای وجود/ خود ببخشا که توانم بیش از این نامه نبود

***

«کردها هر کجا که باشند ایرانی هستند»

برگرفته شده از تاربرگ کرمانج

بنا بر نظر غالب پژوهشگران و محققان، کرد‌ها که از قوم ماد هستند، همواره در طول تاریخ به عنوان قومی آریایی از فرهنگ،‌نژاد و زبان مشترکی با دیگر ایرانیان برخوردار بوده‌اند و زبان کردی به عنوان یکی از کهن‌ترین گویش‌های ایران باستان شناخته شده است. هویت قوم کرد هم همواره با ملیت ایرانی عجین شده است. این باور تنها شامل پژوهشگران ایرانی نبوده و بسیاری از محققان غیر ایرانی نیز در نوشتارهای خود بر این موضوع تاکید داشته اند.

«هنری فیلد» در کتاب «مردم‌شناسی ایران» می‌نویسد: «کرد‌ها از حیث زبان و خصوصیات جسمانی، ایرانی هستند و به عنوان شعبه‌ای از‌نژاد ایرانی از حیث زبان، اخلاق، عادت و شیوه معیشت با سایر ایرانیان دارای جهات اشتراک هستند».

Kurd irani

«دانیلو» نویسنده غربی نیز در این باب نوشته است: «کردهای ترکیه هم از حیث زبان و خصوصیات جسمانی ایرانی هستند». «لرد کرزن» هم گفته که: «زبان کرد‌ها، لر‌ها و بختیاری‌ها شبیه زبان فارسی است و چندان تفاوتی با هم ندارند».

یکی از قدیمی‌ترین اخباری که درباره کرد‌ها در دست است، کتاب «Anabasis» یا سفرنامه جنگلی گزنفون (xenephon) سردار لشکر، جغرافی ‌دان و مورخ یونان باستان است که رویارویی کردهای ایرانی را در قالب سپاه اردشیر دوم هخامنشی (۴۰۱ ـ ۴۰۰ پیش از میلاد مسیح) با یونانیان باستان [در منطقه اربلا (اربیل امروزی) پایتخت کردستان عراق] شرح می‌دهد که منجر به شکست ارتش ده هزار نفرهٔ یونان شد.

«استرابون» جغرافیدان و مورخ یونان باستان در چند قرن پیش از میلاد درباره چگونگی تربیت و پرورش بدنی جوانان کرد می‌نویسد: «جوانان کرد را چنان تربیت می‌کنند که در سرما و گرما و بارندگی تاب و توان داشته، ‌ ورزیده باشند. این‌ها را کردک (kardak) گویند».

رشید یاسمی هم می‌نویسد: «در حصول پیشرفت‌های دولت ایران در زمان ماد‌ها در فتح نینوا و در زمان هخامنشیان در غلبه بر یونان و در دوران اشکانیان و ساسانیان در دفع رومیان و در بعد از اسلام در جلوگیری از مهاجمان و هزاران موقع سخت دیگر بعد از آن، افواج کردان را در صف مقدم سپاه ایران می‌بینیم که برای حفظ استقلال ایران می‌جنگند».

پیشنیه جدایی سرزمین‌های کردنشین از خاک ایران

نخستین جدایی کرد‌ها از سرزمین ایران بزرگ، پس از نبرد چالدران بین شاه اسماعیل صفوی و سلطان سلیم پادشاه عثمانی صورت گرفت که ارتش ایران طی نبردی غافلگیرانه با کمتر از سی هزار نفر در برابر ارتش ۱۲۰ هزار نفره عثمانی که به توپخانه و سلاح‌های آتشین مجهز بودند، شکست خورد و بخش‌‌های وسیعی از بیست امارت‌ نشین کرد (که دو سوم کل مناطق کردنشین ایران را تشکیل می‌دادند) به ویژه حاکم‌ نشین برلیس در قلمرو عثمانی قرار گرفت. البته بعد‌ها شاه ‌عباس کبیر و نادرشاه افشار توانستند بخش‌هایی از این سرزمین‌ها را به مام میهن بازگردانند، ولی بی‌کفایتی پادشاهان قاجار به ویژه فتحعلی ‌شاه و محمدشاه قاجار و دسایس استعمار انگلیس و روسیه سبب شد بخش ‌های وسیعی از کردستانات و بغداد از قلمرو ایران جدا شده و به عثمانی ملحق شوند. مناطق کردنشین عثمانی پس از شکست این کشور در جنگ جهانی اول بین سه کشور ترکیه، عراق و سوریه تقسیم شدند….

پیشینه مقاومت کرد‌ها در برابر اشغالگران بیگانه

کرد‌ها همچون دیگر ایرانیان از اعتقادات اصیلی همچون احترام به پاکیزگی آب، خاک و آتش برخوردار بوده‌اند که هم‌ اکنون نیز بسیاری از رسوم کهن ایرانی همچون جشن‌های نوروز و چهارشنبه ‌سوری را با شکوه منحصر به فرد در مناطق کردنشین پاس داشته می‌شود. کرد‌ها از دوران باستان به کیش یکتاپرستی زرتشتی اعتقاد داشته‌اند که بعد‌ها به دین اسلام تغییر یافته است. در پوست پاره ‌ای که چند سال پیش در سلیمانیه به دست آمده، سوگنامه‌ای به زبان کردی مربوط به چهارده قرن پیش به دست آمده که ترجمه بخشی از آن عبارت است از: «معبد‌ها ویران شد، آتش‌ها خاموش، بزرگ بزرگان خود را نهان کرد، زنان و دختران به اسیری رفتند، دلیران در خون غلتیدند…» کردهای سرزمین عثمانی همواره با ظلم بی‌حد ترک‌ها روبه‌رو بوده‌اند به گونه‌ای که با اعتراف صریح مورخان ترک، عثمانی‌ها بیش از چهار صد هزار نفر از کردهای تکلو را به قتل رساندند. بیش از ۵۰۰۰ هزار روستا را با خاک یکسان نمودند، شهرهای آباد کرد‌ها را به ویرانه تبدیل نمودند و رویارویی کرد‌ها علیه مظالم عثمانی از آغاز جدایی این سرزمین‌ها از ایران آغاز شد و نزدیک به ده جنگ بین آن‌ها به وقوع پیوست. خاطرات نوری پاشاف، ژنرال کرد عثمانی که برای رهایی کرد‌ها از یوغ ترک ‌ها قیام خود را در کوه‌های آرارات و شرق ترکیه آغاز کرد و قیام نافرجام او به پناهنده شدن او به سرزمین مادری، ایران انجامید، قابل تأمل است آنجا که گفته است: «سلحشوران کرد گویی شیران نبرد رستم و اسفندیار، با خون ایرانی خود جهت حفظ هویت نژادی و فرهنگی کهن آریایی خود در برابر دشمنان تا بن دندان مسلح عثمانی به مقاومت برخاستند…».

علاوه بر کردهای ترکیه، کردهای عراق هم جهت احقاق حقوق پایمال‌شده خود قیام‌های دامنه‌داری را تدارک دیدند که قیام شیخ محمود زنده یاد در سال‌های ۱۳۲۵ تا ۱۹۳۹ از مهم‌ترین آن‌ها بوده است. این نبرد با نیروهای انگلیسی و اعراب عراقی در ‌‌نهایت به شکست انجامید و شیخ محمود مفیدزاده هم به ایران پناهنده شد. نبردهای شیخ احمد بارزانی نیز از سال‌های ۱۹۳۳ و ۱۹۳۴ در کردستان عراق آغاز شد که بعد‌ها توسط برادرش ملامصطفی بارزانی ادامه یافت. در نبردهایی که بین کرد‌ها و ارتش عراق در طول سال‌های ۱۹۴۳، ۱۹۴۵، ۱۹۴۶ و ۱۹۴۷ درگرفت، ضربات سختی به رژیم عراق وارد آمد ولی اوج این درگیری‌ها در سال‌های ۱۹۵۶ تا ۱۹۷۱ بود که قیام کرد‌ها علیه حاکمان خونخوار بعث عراق، به اوج خود رسید. سرانجام این قیام نافرجام نیز با پناهنده شدن ملامصطفی بارزانی به ایران پایان یافت. جمله‌ای مشهور از ملامصطفی به یادگار مانده که هنوز در اذهان زنده است و آن این‌که «هرجا کرد است، آنجا ایران است».

فرجام سخن

تفاوت‌‌های آشکار فرهنگی نژادی کرد‌ها با ترک‌‌های عثمانی {ترکیهٔ امروزی} در طول سال‌ها موجب ممنوعیت کاربرد نام «کرد» و مجازات زندان برای مردمی بود که از این نام استفاده می‌کردند و این فشارهای فرهنگی تا آنجا گسترش یافته بود که کرد‌ها از بزرگداشت رسمی سنت آبا اجدادی ایرانی نوروز و چهارشنبه‌سوری تا این اواخر محروم بودند، ترک‌های عثمانی هیچ‌گاه کرد‌ها را با این نام باشکوه نمی‌خواندند بلکه به آن‌ها «ترک‌های کوهستانی»!! می‌گفتند و سخن گفتن به زبان زیبای کردی در ترکیه به صورت رسمی ممنوع بود، گو این‌که فشارهای بین‌المللی سبب شده که به تازگی بخشی از این سختگیری‌ها کاهش یابد، از سوی دیگر سختگیری بی‌حد سران پان عرب بعث عراق در طول دهه‌ها ظلم و جور بر کردهای عراق بر کسی پوشیده نیست که نقطه اوج آن کشتار پنج هزار زن و مرد و کودک و پیر در حلبچه به دست رژیم نژادپرست عراق و نیز ۱۸۰ هزار مفقودالاثر کرد در قیام دهه ۱۹۹۰ بوده است.

در پایان باید گفت کرد‌ها به عنوان نسل غیور و فرزند خلف کاوه آهنگر که ایرانیان را از ستم ضحاک ستمگر‌‌ رها ساخت و درفش ملی ایران زمین را به دست فریدون داد، هیچ‌گاه احساس بیگانگی با دیگر ایرانیان نداشته‌اند و اشتراکات کهن نژادی، آیینی، فرهنگی، زبانی و… و افتخاراتی همچون کتیبه بیستون و طاق بستان و غیره نمادهای مشترک کرد‌ها و دیگر ایرانیان به شمار می‌روند که این پیوند تاریخی را استوار‌تر ساخته‌اند. آنچه در حال حاضر باید به آن توجه شود، پرهیز اندیشمندان کرد از وسوسه‌های دشمنان ایران‌زمین است که از هر فرصتی برای ایجاد اختلاف‌های قومی در جهت تجزیه و کوچک‌تر کردن کشور ایران سود می‌جویند، بی‌تردید نگرش نوین به توسعه همه‌جانبه سرزمین کهن کردستان ایران و توجه و سرمایه‌گذاری شایسته بر روی منابع طبیعی و طبیعت زیبا و منحصر به فرد آن دیار و هم ‌زمان به کارگیری بیش از پیش نخبگان و سهیم کردن هرچه بیشتر شایستگان علمی فرهنگی کرد در بدنه دستگاه‌های اجرایی کشور، علاوه بر این‌که استفاده بهینه از تمامی ثروت‌های مادی و معنوی کشور عزیزمان ایران را در پی خواهد داشت، بهانه‌ها و دستاویزهای دشمنان قسم‌خورده ایران و ایرانی را برای تجزیه ایران نقش بر آب خواهد ساخت.

***

حمایت ملی گرایان ایرانی از همتباران 

با توجه به پیشروی های داعش در منطقه و فجایع انسانی که به بار آورد و با توجه به اینکه بخشی از این فجایع انسانی مربوط به تبار ایرانی و کردها بود، برای حمایت و رساندن صدای مظلومیت همتباران خودمان در بخش هایی از ایرانشهر فعالیت هایی در محیط مجازی توسط تعدادی از نیروهای ملی گرا شکل گرفت.یکی از بارزترین نتایج این فعالیت ها راه اندازه یک گروه و یک برگه در فیس بوک بود که نشانی آنها در ادامه می آید.
مدیران این گروه و برگه فیس بوکی در مورد استفاده از عبارت “تهران گلوی کوبانی” به عنوان نام این گروه و برگه و همچنین فعالیت های آن اینگونه توضیح داده اند:
چرا تهران صدای کوبان؟
همه ما ایرانی هستیم و بر یک تاریخ تکیه داریم،یک تاریخ تمدنی! و چه بخواهیم و چه نخواهیم یک سرنوشت در هم تنیده داریم.امروز حوادثی در ایرانشهر ،در خارج از ایران سیاسی فعلی رخ می دهد که دقیقا به سرنوشت و احوال ایرانشهری ما مربوط می شود.باید این پندار غلط و دیگر ساخته خواب آور را کنار بنهیم که مسایل بیرون از ایران برای ما مساله خارجیست.خیر مسایل ایرانزمین مسایل ماست.اگر ما بجای قرارداد 1975 به یاری کردها و شیعیان حکومت بعثی را ساقط می کردیم ،سالهای بعد در تهران موشک های صدام را نمی دیدیم.وقتی بغداد ،شهری واقع در دل ایرانشهر به بعث سپرده شد،دیگر ایران نمی توانست جای امنی باشد،ما از جنگ گریختیم و برای این گریز کارشناسان وزارت خارجه توجیه منطقی یافتند و آنرا عین سیاست و منافع ملی قلمداد کردند ؛اما سالها بعد کسی یقیه آنها را نگرفت که این چه نوع چرتکه انداختنی بود که با آن منافع ملی را حساب کردید و به این نتیجه رسیدید که این عمل مطابق با منافع ملیست؟! صدام ابتدا کردها و شیعیان یعنی دو گروه ایران یرا کشت و سرکوب کرد و سپس آمد سراغ ایران سیاسی. برای جلوگیری از اطناب کلام با استفاده از همین یک مثال این حکم را باید دریافت که همه مسایل “ایرانشهر” مسایل ما هست! یا این مسایل را با چشمی باز و هوشیاری درمیابیم و در موردش فکر می کنم و آنرا به مساله ای برای خود تبدیل می کنیم تا راه حل ایرانی قضیه را پیدا کنیم و یا آن مساله در جایی دیگر یقه ما را خواهد گرفت و خود را بر ما تحمیل خواهد کرد اما آن موقع ما باید مساله دیگران را حل کنیم با راه حل آنها و خودمان هم بشویم بخشی از راه حل اغیار!مثلا موضوع طالبان را بخاطر بیاوریم.اگر ما قبل از پیروزی طالبان ،احوال آریانا را درست مورد معاینه قرار می دادیم ،و برای مساله ایرانی آریانا می اندیشیدیم آن موقع می فهمیدیم که با آوارگان و پناهندگان افغانستانی ،یعنی هموطنان ایرانشهری خودمان چطور رفتار کنیم و چطور قضیه را سازمان بدهیم و اوضاع را چطور مرتب کنیم تا بعد با استقرار طالبان مواجه نشویم که در نهایت مجبور باشیم به آمریکا برای حل مساله آمریکایی افغانستان یاری بدهیم و کرزای را بر مسند بنشانیم!
اکنون در ایرانشهر دوباره نیروی مخوفی ظاهر شده و مانند آتشی سوزنده و ویرانگر در حال پیشرویست.داعش گروهیست که اعلام خلافت کرده و مرزهای سابق سیاسی که مدیون مداد و خط کش استعمارگران قرن پیش بود را پاک کرده و بصورت هشت پایی تمامی خطوط قرمز مرزی را بدون ویزا لگد کرده و آنرا به کانالی باز برای تردد تبدیل کرده است.در عراق؛یعنی سرزمینی که به دل ایرانشهر معروف بوده ،پیش تاخته و در گام نخست شیعیان را با نام رافضی بعنوان دشمن در نظر گرفته و در حال نبرد خونین با شیعیان است، و تقریبا حالت نه جنگ با اقلیم دارد،یعنی اقلیم پشت خطی که از شمالغربی به جنوب شرقی کشیده شده است دارد مسایل را نظاره می کند.در سوی دیگر “داعش” به سوریه تاخته و حکومت شیعی آنجا را درهم کوبیده و الان مناطق کرد نشین سوریه را به محاصره درآورده.همه اینها مسایل ماست.
ابتدا باید بکوشیم این نگاه و بینش ایرانشهری را برای خودمان درونی کنیم و سپس چون بینشی صحیح معیار تحلیل و عمل قرار دهیم و آنرا بعنوان دستگاه مناسب فکری تبلیغ کنیم.یعنی باید حوادث را با این دستگاه بسنجیم و ببینیم چکاری صحیح و چه کاری غلط است و ارزش هر کار به این نسبت بستگی دارد.مثلا در مورد اعمال بارزانی با این دستگاه فکری مشخص می شود که کار او غلط است،یعنی استقلال اقلیم و کردستان زمانی معنای صحیح و واقعی دارد که در درون مفهوم ایرانشهر و هم راستا با آن باشد و نه همراهی با ایده های بیگانه و غریبه و همینطور خالی کردن پشت بغداد ،عملی غلط است که عوارضش متوجه منطقه وسیعی از ایرانشهر خواهد شد. همینطور از این نگاه متوجه می شویم که اگر چه اسد هم پیمان ماست اما عین ما نیست و منافع ما عین هم نمی تواند باشد اما همپوشانی می تواند داشته باشد لذا باید بتوانیم با نگاه مخصوص خود یک سنتز برای همراهی کردان سوریه و دولت شیعی آنجا در برابر بنیاد گرایی و ..پیدا کنیم.در آن سنتز این دو عنصر با ملاط و مدل ما باید به هماهنگی برسند و ایده آل های نسبی خود را به مقتضای زمان در آن مدل بدست آورند.
دوستان و هموطنان عزیز،هدف این صفحه رساندن صدای مردم مظلوم کوبانی به گوش جهانیان است،ما می خواهیم از هم تباران کرد خود دفاع کنیم،ما می خواهیم تهران گلوی این فریاد باشد،گلوی مادران و زنان کوبانی! چرا؟چون می دانیم که آنها هم تباران ما هستند و در گوشه ای از ایرانشهر نشسته و می زیند،پس همه ایرانیان از گوشه گوشه ایران می بایست مظلومیت آنها را فریا بزنند اما این صداها باید جمع شوند،این صداها از گوشه گوشه ایران می بایست جمع شود و در تهران به فریاد بلند تبدیل شود، امروز که ترکیه و برخی دیگر از کشورها در حال حمایت های پنهان و آشکار از داعش هستند و عده ای با خرید نفت و ارایه کمک این گروه تروریستی را پشتیبانی می کنند ،کار ما سنگین تر می شود؛تهران باید پایتخت ایرانشهر باشد و به مرور احوال و مسایل همه ساکنان ایرانشهر را پیگیری کند همانطور که باید به بخارا و سمرقند بیاندیشد.
ار همه هموندان عزیز می خواهیم اجازه ندهند افرادی بحث را به حاشیه ببرند،اینجا جایی برای دعوای نژادی و ..نیست. اینجا جایی برای توهین به هیچ کدام از تیره ها و تبارهای ایرانی نیست و نمی تواند باشد،اینجا جایی برای سخن گفتن از افتراق و جدایی نیست.محلی برای تاختن به اعراب و..نیست
همه دوستان همفکری کنند تا بتوانیم صفحه را با قدرت به محلی برای شنیده شدن صدای مظلومیت کردهای هم تبارمان تبدیل کنیم،دوستان در پیام خصوصی برایمان بنویسند که چه کمکی می توانند به صفحه بکنند،ما به تعدادی هموند خبرنگار هم نیاز داریم …این صفحه مال همه ماست تا وسیله ای باشد در مسیر اهداف و رسالتمان
Tehran-Koban

نشانی گروه تهران گلوی کوبان:
https://www.facebook.com/groups/322811964548307

نشانی برگه تهران گلوی کوبان:
https://www.facebook.com/tehrankobane

***

پان ایرانیست‌ها و همه زندانیان سیاسی را آزاد کنید


FreeA.Abedini

FreeAbolzal

Abedini dar Tazahorat

رزمنده پان ایرانیست ابوالفضل عابدینی پیش از زندان هنگام تظاهرات در مقابل سفارت شیخک نشین امارات

***

تارنمای نامه پان ایرانیسم:
http://paniranism.info

فیسبوک نامه پان ایرانیسم:
www.facebook.com/paniranism

تارنمای سازمان جوانان حزب پان ایرانیست:
http://paniranist.info

فیسبوک سازمان جوانان حزب پان ایرانیست:
https://www.facebook.com/paniranist.info

تارنمای حزب پان ایرانیست – سازمان برونمرزی (شاخه آمریکای شمالی)
www.paniranism.net

تارنمای حزب پان ایرانیست:
www.paniranism.org

فیسبوک حزب پان ایرانیست
www.facebook.com/paniranistparty

تارنمای تریبون آزاد پان ایرانیست در خوزستان:
www.pan-iranist.net

کانال یوتیوب حزب پان ایرانیست:
http://www.youtube.com/paniranistparty

حزب پان ایرانیست – سازمان برونمرزی
همبستگی‌ ملی‌ . یکپارچگی ایران . حاکمیت ملت
هم میهن گرامی‌: برای ایرانی یکپارچه، آزاد، آباد، سربلند و دمکرات با حاکمیت ملت به ما بپیوندید

iran@paniranism.info
www.paniranism.info

درخواست هموندی
www.paniranist.org/a.htm

کنون ای هم وطن ای جان جانان / بیا با ما بگو پاینده ایران

You can leave a response, or trackback from your own site.

Leave a Reply

Copyright©2010-2018.