نامه پان ایرانیسم
شماره ٨٦ – آدینه ٢٧ اردیبشت ١٣٩٢ – ١٧ مه ٢٠١٣
www.paniranism.info iran@paniranism.info
درود بر هم میهنان گرامی
تکرار ادعای امارات درباره جزایر سه گانه ایران
ضرورت و شرایط تشکیل مکتب پان ایرانیسم
راهبرد تاریخی در قفقاز جنوبی و غفلت های ما
کتاب پان ترکیسم ایران و آذربایجان به چاپ دوم رسید
نظامی گنجوی و پاسخهایی به پانترکیستها
پاینده ایران
تکرار ادعای امارات درباره جزایر سه گانه ایران
روشنک آسترکی
بر گرفته از تارنمای راه دیگر
وزارت خارجه امارات روز دوشنبه ۱۶ اردیبهشت با صدور بیانیه ای با ادعای اینکه سفر هیات ایرانی به جزایر سه گانه ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک “نقض آشکار حق حاکمیت و تمامیت ارضی امارات است،افزود: این اقدام تمامی تلاش های دو جانبه برای حل و فصل این موضوع را تحت الشعاع قرار می دهد.
در این بیانیه آمده است این گونه سفرها ماهیت این حقیقت را که ایران این سه جزیره اماراتی را غصب و در واقع اشغال کرده است، تغییری نمی دهد. خبرگزاری رسمی امارات متحده عربی (WAM) نیز روز گذشته گزارش داد که برای انتقال نگرانی و اعتراض دولت امارات به ایران،نماینده ای از وزارت خارجه این کشور با سفیر ایران در ابوظبی دیدار کرده است.
منصور حقیقت پور، نایب رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس اوایل اردیبهشت ماه با اعلام برنامه سفر هیئت دولت به این سه جزیره، خاطرنشان کرده بود: سفر به جزایر سهگانه در راستای وظیفه ذاتی این کمیسیون مبنی بر بازدید از مناطق حساس کشوربوده و از چندی پیش در دستور کار قرار دارد.
پیش از این اعضای کمیسیون امنیت ملی در تاریخ هجدهم اسفندماه سال گذشته به منظور سفر به جزایر سهگانه تا فرودگاه مهرآباد رفتند ولی به دلیل بارش برف شدید و لغو پروازها از ادامه سفر بازماندند.
از سوی دیگر، رامین مهمانپرست، سخنگوی وزارت امور خارجه ایران، روز گذشته ۱۷ اردیبهشت ماه در واکنش به این اعلام موضع امارات اعلام کرد که بازدید نمایندگان مجلس شورای اسلامی ایران از این جزایر که تحت کنترل و نظارت تهران است «موضوع داخلی ایران» به شمار میرود.
آقای مهمانپرست در این باره گفت: «سفر هیئت پارلمانی ایران به جزایر سهگانه در صلاحیت و مسئولیت جمهوری اسلامی قرار دارد و این جزایر تعلق ابدی به ایران داشته و خواهد داشت».
حاکمیت بی قید و شرط ایران بر جزایر
حاکمیت ایران بر جزایر سه گانه ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک ریشه در دورهٔ امپراتوریهای عیلامی، ماد، هخامنشی، اشکانی و ساسانی دارد. در این دوران نظم و امنیت ایرانی (persianpax) بر سراسر این پهنه آبی خلیج فارس و جزایر آن حکمفرما بود. جزایر سهگانه در سال ۱۹۰۸ به طور کامل تحت اشغال بریتانیا به عنوان قیم رسمی امارات متصالحه در آمد اما تا سال ۱۹۷۱ هیچ یک از دولتهای وقت ایران این اشغال را قبول نداشته و ابوموسی به همراه تمب بزرگ و کوچک در تقسیمات کشوری ایران قرار داشتند.
در سال ۱۹۷۱ پس از توافق ایران و بریتانیا و پیش از خروج نیروهای نظامی بریتانیا از منطقه و تأسیس کشور امارات متحده عربی، ابوموسی به همراه تنب بزرگ و تنب کوچک پس از نزدیک به ۷۰ سال شکایتهای مداوم دولت ایران علیه اشغال گری بریتانیا سرانجام به ایران بازگردانده شد.
در سال ۱۹۰۳ دولتهای هند و بریتانیا، شیوخ شارجه را که آن هنگام ازداشتن سرزمین بیبهره بود، وادار کردند که پرچم قبیلهای خود را در جزیرهها به اهتزاز در آورند. ایران اعتراض به این اقدام را تقریباً بلافاصله آغاز کرد تا سال ۱۹۷۰ که اعتراضهای نیرومند ایران سرانجام بریتانیای کبیر را وادار ساخت تا از راه مذاکره این مساله را حل کند. مذاکراتی که توسط «سر ویلیام لوس» با ایران پیگیری شد، ماهها ادامه یافت تا سرانجام به این نتیجه رسید که جزایر به ایران بازپس داده شوند.
بازگشت جزایره سه گانه به ایران روز ۳۰ نوامبر ۱۹۷۱ در شرایطی صورت گرفت که نیروهای ایرانی در جزیره ابوموسی مورد استقبال برادر حاکم شارجه قرار گرفتند. این اتفاق در شرایطی صورت گرفت که پادشاهی متحده بریتانیا هنوز مسئول روابط خارجی و دفاع سرزمینی اماراتی بود که چند روز پس از آن به امارات متحده عربی تبدیل شدند.
از سال ۱۳۸۱ که تحریف نام خلیج فارس ابعاد بیشتری گرفت عدهای برای صیانت از نام خلیج فارس راهکارهایی دادند از جمله پیشنهاد دادند که استان بوشهر به استان خلیج فارس تغییر نام پیدا کند. اما این پیشنهادها همواره با مخالفت بعضی نمایندگان و یا بعضی افراد روبرو شد. عدهای نیز پیشنهاد دادند که استان جدیدی متشکل از جزایر خلیج فارس بنام استان خلیج فارس به مرکزیت بوموسی تشکیل شود، اما همه این پیشنهادها تا کنون بلاتکلیف ماندهاست.
پس از سفر احمدی نژاد موضوع تشکیل استان خلیج فارس جدی تر شدهاست. و قرار است استان توریستی فرهنگی خلیج فارس با مرکزیت “بوموسو” تشکیل شود. در این طرح نام “ابوموسی” به “بوموسو” تغییر پیدا میکند؛ “بوموسو” در واقع ترکیبی از بوم یعنی مکان و سو ( Souw ) که دارای دو معنی است اگر آن را مخفف از سوز
( Souwz )بدانیم یعنی سبز و اگر آن را از سووز(Sooz ) بدانیم معنی سوزان و داغ میدهد؛ اما ابوموسی یک نام استعماری است.
در حالی که ایران روز سه شنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۱ در یک نشست خبری اعلام کرد که تمام نقاط استان هرمزگان از جمله جزایر سه گانه خلیج فارس سند مالکیت دارند، اما کشور امارات چندی یکبار به بهانه ای ادعای واهی مالکیت بر جزایر سه گانه ایران را مطرح می کند. این در حالیست که امارات تا کنون به دعوت مقامات ایران برای گفتگوی دوجانبه جهت رفع سوء تفاهم دولت امارات، پاسخی نداده است.
اهمیت استراتژیک جزایر سه گانه
ایران حاکمیت ۵٠درصدی یکی از مهمترین تنگههای بینالمللی یعنی تنگه هرمز را داراست که نبض خلیج فارس را در دست دارد. جزایر سهگانه تنب بزرگ ، کوچک و ابوموسی سه جزیره از شش جزیره ایرانی هستند که به جزایر قوسی مشهور هستند. اهمیت این جزایر به خاطر موقعیت نظامیشان است که به عنوان دژ دفاعی تنگه هرمز قلمداد میشوند.حاکمیت شمالی تنگه هرمز از آن ایران و حاکمیت جنوبی از آن کشور عمان است.
جزایر سه گانه اهمیت خاصی در دفاع از ایران دارند و به لحاظ نظامی فوق العاده مهم و دارای موقعیت ویژه تدافعی هستند، البته نباید این اصل را نادیده گرفت که با دقت و تامل در جغرافیای طبیعی خلیج فارس درمی یابیم که قدر و ارزش نظامی جزایر سه گانه فقط برای ایران مهم است، نه برای سایر کشورها، از جمله دول حاشیه جنوبی خلیج فارس، چرا که ایران به تعدادی جزایر برخوردار از موقعیت ممتاز در تنگه هرمز در دهانه خلیج فارس حاکمیت دارد. از آن میان شش جزیره که زنجیره قوسی دفاعی ایران را تشکیل می دهند اهمیت بیشتری دارند. این جزایر عبارتنداز؛ هرمز، لارک، قشم، هنگام، تنب بزرگ و ابوموسی که در فاصله هایی نسبتا کوتاه از یکدیگر قرار دارند. یک منحنی فرضی که این جزایر را به یکدیگر وصل نماید، به درک برتری استراتژیک ایران در کنترل امنیت تنگه هرمز کمک بیشتری می کند.
***
ضرورت و شرایط تشکیل مکتب پان ایرانیسم
هومن اسکندری
بر گرفته از تارنمای سازمان جوانان حزب پان ایرانیست
پانزدهم شهریورماه ، سالروز بنیاد مکتب پان ایرانیسم از راه فرا رسید. در طول حیات یک ملت، روزهای خاص و سرنوشت سازی وجود دارد که این روزها و وقایع رخ داده در آنها، پیوندی شگفت و سرنوشت ساز با سرنوشت و اقتدار آن ملت دارد. از جمله این روزهای سرنوشت ساز در تاریخ معاصر ایران می توان به روزهایی چون ۱۴ امرداد ۱۲۸۵ ( صدور فرمان مشروطیت )، ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ ( ملی شدن صنعت نفت )، ۲۱ آذر ۱۳۲۵ ( گریز اهریمن از آذربایجان ) و ۱۵ شهریور ۱۳۲۶ ( بنیاد مکتب پان ایرانیسم ) اشاره نمود .
برای درک اهمیت تشکیل مکتب پان ایرانیسم در تاریخ معاصر ایران، بررسی شرایط جامعه ایران در هنگام بنیاد مکتب ، بررسی عملکرد مکتب و پی آمد های تشکیل آن ضروری به نظر می رسد .
در حالی که ملت ایران پی آمد های شوم و ناگوار تجزیه بخش های بزرگی از سرزمین ایران و نسل کشی وحشیانه تیره ها و اقوام ایرانی در طول ۲۰۰ سال گذشته را هنوز فراموش نکرده بود، در سوم شهریور ۱۳۲۰ و درخلال جنگ جهانی دوم ، سرزمین ایران بار دیگر به اشغال نیروهای بیگانه (متفقین) درآمد .
اشغال ایران ، حفظ استقلال ، تمامیت ارضی و اقتدار ملی را به چالشی بزرگ برای ایرانیان تبدیل کرده بود . به تحریک بیگانه در هر گوشه ای از ایران ، از آذربایجان و کردستان گرفته تا بلوچستان ، نواهای شوم تجزیه به گوش می رسید . در حالی که رجال ملی و میهن پرستان خانه نشین شده بودند ، احزاب و گروه های بیگانه گرا و وابسته ، مانند حزب توده ، با اهدافی شوم و ضد ملی به گسترش فعالیت های تخریبی خود دست یازیده بودند . در این میان قدرت های خارجی با حمایت از رجال فاسد و وابستگان خود تلاش داشتند تا با نفوذ در هیات حاکمه از منافع بیشتری در ایران برخوردار شوند .
در این سال های سخت دو عامل باعث شده بود تا سخن گفتن از ناسیونالیسم چونان گناهی نابخشودنی و کفری بزرگ به نظر آید .
یکم – شکست آلمان نازی در جنگ جهانی دوم که سیاست های نژاد پرستانه و فاشیستی آن منجر به ویرانی بخش بزرگی از جهان و قتل عام میلیون ها انسان بی گناه در سراسر گیتی شده بود . این تجاوزات که تحت لوای ناسیونالیسم آلمانی صورت می گرفت ، انزجار افکار عمومی مردم جهان را نسبت به کلیه تفکرات مشابه و حتی واژه های مشابه برانگیخته بود . در این میان قدرت های استعمارگر غربی و شرقی تلاش داشتند تا با متصف کردن نهضت ها و اندیشه های آزادی خواهانه و ملت گرایانه به نژادپرستی و فاشیسم و در نتیجه تضعیف آنها ، راه را برای نفوذ در کشورهای جهان سوم و چپاول و غارت ملت های ستم کشیده هموار نمایند . لذا با سوءاستفاده از افکار عمومی داخلی و جهانی و با استفاده از دستگاه های عظیم و متنوع تبلیغاتی ، هرگونه جنبش ناسیونالیستی ، به ویژه در کشورهای جهان سوم را، مغایر با آزادی خواهی و دموکراسی معرفی کرده و ناسیونالیست ها را زیر تیغ تیز حملات تبلیغی خود قرار می دادند .
دوم – نظام رضاشاهی در طول دو دهه پیش از آن ، ناسیونالیسم ایرانی را با اقتدار حکومتی و استبداد پیوند زده بود . رضا شاه و طیفی از متفکرین آن دوره حرکت ایران به سوی مدرنیسم را تنها با اهرم ناسیونالیسم و در پناه حکومتی مقتدر میسر می دیدند . لذا رضا شاه با توجه به مقتضیات و شرایط حساس جامعه ی ایرانی تلاش داشت تا با تشکیل حکومتی مقتدر و نیرومند ، پروژه سازندگی و مدرنیسم در ایران را به مرحله ی اجرا در آورد .
این اقتدار حکومتی و استبداد ناشی از آن ، طبعا واکنش های منفی را دربسیاری از مردم ، روشنفکران و فعالین سیاسی جامعه به وجود آورده بود . اگرچه این استبداد در بسیاری از موارد گریبان گیر ملیونی چون دکتر مصدق ، مدرس ، ملک الشعرا بهار و بسیاری دیگر هم شده بود ، اما در سال های بعد از فروپاشی نظام مقتدر و البته مستبد رضاشاهی ، فرصتی فراهم شده بود تا احزاب وابسته ای مانند حزب توده و روشنفکران متعدد وابسته به آن با ملازم و مرادف دانستن ناسیونالیسم و دیکتاتوری ،تبلیغات ضد ناسیونالیستی خود را شدت بیشتری بخشند.
در این شرایط سخت و دشوار،ندای ایران پرستی و ناسیونالیسم بار دیگر توسط دهها جوان برومند ایرانی در سرزمین ایران صلا داده شد.هسته اولیه مبارزات پان ایرانیستی بعد از شهریور ۱۳۲۰ وتوسط تعدادی نوجوان از جمله محسن پزشکپور،محمد رضا عاملی تهرانی،مهدی بهره مند،پرویز صفیاری،فرید سیاح سپانلو،ابوالقاسم پورهاشمی و عده ای دیگر در محله پل چوبی تهران و با حمله به تانک های متجاوز روسی شکل گرفت.
به دنبال فعالیت های این نوجوانان و عده ای دیگر از جمله علینقی عالیخانی،مهدی عبده،ناصر معاضدی،داریوش همایون،نادر نادرپور،سیاوش کسرایی،محمود کشفیان،جهانگیر مقدادی و…در باشگاه ایران دوست،نهضت محصلین و حزب رستاخیز ملی، سرانجام (انجمن)در سال ۱۳۲۳ پایه گذاری شد تا محلی باشد برای آموزش نوجوانان میهن پرست و فعالیت های گسترده ملی و ضد بیگانه.واژه پان ایرانیزم به عنوان یک بنیاد فکری و ایدیولوژیکی، برای نخستین باردر انجمن و در متن فرمان رییس(توسط محسن پزشکپور) مطرح گردید.
با گذشت زمان و ورود این جوانان به دانشگاه ودبیرستانها و پختگی بیشتر کوشش های ایران پرستانه، سرانجام مکتب پان ایرانیسم در روز پانزدهم شهریور ۱۳۲۶ تاسیس گردید.به گمان راقم این سطور،از نظر بنیان گذاران مکتب،ضرورت تاسیس و کارکردهای مکتب پان ایرانیسم را می توان در موارد ذیل مورد تحلیل و شناخت قرار داد:
الف- تشکیل کانون مبارزه و مقاومت ملی در سالهای پس از اشغال ایران
در این سالها اعضای مکتب ضمن کوشش برای گسترش اندیشه ها و آرمان های میهن پرستانه و ملی،تلاش نمودند تا فضای بسته وخطرناک جامعه برای کوشش های وطن پرستانه را تغییر دهند.این تلاشها نه تنها به صورت مبارزات فکری و فرهنگی در دانشگاه تهران و دبیرستانها که حتی به صورت مبارزات خیابانی و فیزیکی در شهرها با احزاب و گروههای بیگانه گرا و از جمله حزب توده ادامه داشت.مجموع این تلتشها منجر به شکسته شدن جو ارعاب و تهدید گروه های یاد شده و تغییر نسبی اوضاع به سود ملیون گردید که پیامدهای مهم آن را میتوان در جریان ملی شدن صنعت نفت مشاهده نمود.
ب- کوشش برای تدوین مبانی ناسیونالیسم ایرانی
با توجه به فقر مباحث علمی در ناسیونالیسم ایرانی، در سالهای ۱۳۲۶ تا ۱۳۲۸ مبانی پان ایرانیسم در کلاسهای مبلغان پان ایرانیسم، کلاس گویندگان و کلاس های آرمان شناسی توسط محسن پزشکپور،محمد رضا عاملی تهرانی و علینقی عالیخانی برای پان ایرانیست های مکتبی تدریس و تحلیل میگردیده است.چکیده این درسها و تحلیل ها در سال ۱۳۲۸ در کتاب (بنیاد مکتب پان ایرانیسم)منتشر شد که مانیفست اولیه پان ایرانیست ها می باشد.
ج- پرورش و آموزش نیروها و فعالین سیاسی میهن پرست
مکتب پان ایرانیسم،آنچنان که از نام آن پیداست،در آن سال ها با آموزش حرفه ای جوانان میهن پرست تلاش داشت تا آنها را برای فعالیت های جدی تر سیاسی آماده سازد. بسیاری از دانش آموختگان مکتب پان ایرانیسم در سال های بعد مصدر امور اجرایی کشور گردیدند که می توان به دکتر محمد رضا عاملی تهرانی(۲ دوره وزارت و ۲ دوره وکالت مجلس)،محسن پزشکپور(۲دوره وکالت مجلس و عضو هیات مدیره کانون وکلا)،علینقی عالیخانی(۷ سال وزارت اقتصاد)، داریوش همایون(وزارت)، فضل الله صدر(۲دوره وکالت مجلس)، داریوش فروهر(وزارت)، پرویز ورجاوند(وزارت)، رضا کرمانی(شهردار خرمشهر)، اسماعیل فریور(وکالت مجلس)،هوشنگ طالع(وکالت مجلس)، پرویز ظفری(وکالت مجلس)، حسین طبیب(وکالت مجلس)و موارد متعدد دیگر اشاره نمود.
لازم به ذکر است در سال های بعد،از بطن مکتب پان ایرانیسم دو حزب سیاسی یعنی حزب پان ایرانیست و حزب ملت ایران بیرون آمدند که دستکم حزب پان ایرانیست نقش قابل توجهی در تاریخ معاصر ایران داشته است.همچنین گروه های فرهنگی و سیاسی بسیاری از درون مکتب پان ایرانیسم نضج گرفتند که مجموع آنها نقش مهمی در فرهنگ و سیاست ایران داشته اند که بررسی آن مجال دیگری می طلبد.
بررسی تحلیلی مواردی که به اختصار به آنها اشاره شد،ما را به این مهم رهنمون خواهد شد که بی گمان برای ملت ایران ،۱۵ شهریور ماه ۱۳۲۶ روزی مهم و فراموش ناشدنی خواهد بود.با تشکیل مکتب پان ایرانیسم،جوانان میهن پرست ایرانی سرآغاز راهی شدند تا اندیشه های بزرگی و عظمت ایران و دفاع از منافع ملی را در مکتب ایران پرستی به فرزندان میهن آموزش دهند و این اندیشه ها را دیگر بار به جامعه ایرانی تزریق نمایند.
در حال حاضر که جامعه ی ایرانی دوران سرنوشت ساز و پر خطر گذار به سوی مردم سالاری و دموکراسی را پیش رو دارد گسترش اندیشه ها و ایده های ناسیونالیستی و سوق دادن افکار عمومی داخلی به سوی حفظ و صیانت از منافع ملی اهمیتی به سزا دارد.اهمیتی که بار دیگر ضرورت حضور ناسیونالیست ها و به ویژه پان ایرانیست ها را در صحنه های مبارزاتی پررنگ تر میسازد.
بزرگداشت سالروز بنیاد مکتب پان ایرانیسم، بزرگداشت سرزمین ایران،ملت ایران و فرهنگ ورجاوند ملت ایران است.
***
راهبرد تاریخی در قفقاز جنوبی و غفلت های ما
سالار سیف الدینی
بهار 20 دی 1391
شورایعالی انقلاب فرهنگی طی مصوبهای در اواخر سال 1369 (1991) درخصوص لزوم سیاستگذاری پیرامون گسترش خط و زبان فارسی در آذربایجان قفقاز از اصطلاح «آران» برای این منطقه استفاده کرده بود. تاسیس یک کشور مستقل در شمال ایران که همنام چند استان دیگر کشورمان بود از زوایای مختلفی قابل ارزیابی است. مسئله زمانی بغرنجتر میشد که تصور کنیم خانات مسلماننشین شمال رود ارس از نظر تاریخی هیچگاه به نام آذربایجان نامیده نمیشدند و مسئله جنبه سرقت تاریخی، همراه با یک سوءنیت را در خود مستتر میکرد. پس از انفصال سیاسی این مناطق از پادشاهی ایران طی معاهده ترکمانچای، تقسیمات استانی و اداری این منطقه در چارچوب امپراتوری تزاری نیز این منطقه به نام آذربایجان شناخته نمیشد.
تقسیمات کشوری تزارها اصطلاحهای گوربینای (استان) و اوبلاست (فرمانداری) را برای این مناطق به کار میبرد. مناطقی مانند باکو، ایروان و گنجه یک گوربینای و مناطقی مانند داغستان و باتومی اوبلاست محسوب میشدند. تزارها کل منطقه را ماوراءقفقاز (زا قفقاز) مینامیدند که تفلیس پایتخت اداری آن بود.
با فروپاشی امپراتوری تزاری، حزب مساوات به رهبری محمدامین رسول زاده که با ترکان جوان و حکومت عثمانی نسبت نزدیکی برقرار کرده بود، در این ناحیه اعلام جمهوری مستقلی به نام آذربایجان کرد که واکنشهای زیادی در ایران برانگیخت. روزنامههایی مانند رعد، ایران، جنگل، نوبهار، ارشاد و… مقالات زیادی در آن دوره به قلم روشنفکران و مورخان ایرانی منتشر کرده و در انتقاد از انتخاب چنین نامی به مباحثه با رسولزاده پرداختند.
دیری نپایید که با تثبیت دولت انقلابی در مسکو این جمهوری نوپا پس از زد و بند سیاسی جمهوری جدید ترکیه و روسیه شوروی به آسانی فرو ریخت ولی نامی که حزب مساوات برای آن انتخاب کرده بود به قوت خود باقی ماند.
رسول زاده بار دیگر زندگی در تبعید را تجربه کرد و به ترکیه پناهنده شد. در همین سالها طی نامهای به دولت ایران که به واسطه دوست قدیمی خود
تقی زاده به مقامات ایرانی رسیده بود، از دولت ایران تقاضای کمک کرد. رسولزاده در نامهای به سال 1308 از دولت ایران میخواهد که برای تجدید نیرو و آرایش جدید، پول و امکانات در اختیار حزب مساوات قرار داده شود. تیمورتاش در ذیل این نامه یادداشتی را خطاب به محمدعلی فروغی مینویسد و میگوید:
«فرقه مساواتیان که حالیه لیدر آن محمدامین رسولزاده ابراز دوستی میکند مادام که در بادکوبه زمامداری میکردند، بزرگترین دشمن ایران بودند و مثل سگهای کوچک صدای عوعوشان گوش همه را کر کرده بود. مساواتیان آلت سیاسی هستند که البته ما با صاحبان آن سیاست دوست ولی با اصل آن مخالف هستیم. البته با ترکیه دوست هستیم ولی در اینکه ترکیه در قفقاز سلطه پیدا کند موافقت نداریم. ضمنا خوب میدانیم که «جمهوریت بادکوبه» یا ارمنستان… نمیتوانند مستقلا زندگانی بکنند و قهرا باید به طرفی جذب بشوند و در فکر رسولزاده البته آن طرف ترکیه است»
هرچند سطر به سطر این یادداشت دارای اهمیت است و نشانگر راهبرد دقیق دولت وقت در قفقاز است ولی استفاده نخستوزیر وقت ایران از اصطلاح «جمهوری باکو» نیز نشان از یک رویه اندیشیده شده و سنجیده دارد.
با تاسیس جمهوری آذربایجان پس از فروپاشی شوروی یکبار دیگر این مباحث تاریخی در ایران تکرار شد. سوال این بود که آیا کشوری با این کیفیت باید از سوی ایران به رسمیت شناخته شود یا نه؟
مرور زمان نشان داد که اگر شناسایی دیپلماتیک ایران با صبر و حوصله بیشتری توام میشد به تامین منافع ملی در منطقه بیشتر کمک میکرد.
بحث و مباحثه درخصوص نام این جمهوری کوچک هنوز بعد از 24 سال در مباحثات اتاقهای فکر دیده میشود و تقریبا همه در این خصوص همداستاناند. در این میان مصوبه شماره 3552 – 2/11/1369 شورایعالی انقلاب فرهنگی در رابطه با «تغییر زبان ترکی در آران (آذربایجان)» بسیار هوشمندانهتر و دستکم دقیقتر به نظر میرسد.
واقعیت آن است که انفعال در سیاستگذاری مبتنی بر منافع بلندمدت در این حوزه و بیتوجهی به ظرایف باعث غفلت ایران در مفهومسازیهای دقیق در حوزه قفقاز شد. بالعکس طرف مقابل (جمهوری باکو) با خالی دیدن میدان دست به مفهومسازیهای متنوعی برخلاف منافع و گاه حتی موجودیت ملی ما زده است.
از این دیدگاه استفاده از عباراتی چون آران یا جمهوری باکو که فراتر از یک اصطلاح و یک مفهوم مهم به شمار میروند، دارای اهمیت است و از قضا در سنت بوروکراتیک و سیاسی ما نیز بیسابقه نیست. برای این نوع از مفهومسازیها بیش از هر چیز نیازمند دیدگاهی ویژه و چارچوب نظری متمایز در سیاستگذاریهای منطقهای هستیم. تا زمانیکه چارچوب نظری مبتنی بر اندیشه مملکت state idea بر این حوزه حاکم نشود مشکلات عدیده بر روابط دو کشور حاکم خواهد بود.
کشوری مانند ایران که بر یک بستر منطقهای ملتهب و حساس چون خاورمیانه شکل گرفته است، اگر بزرگتر نشود کوچکتر خواهد شد. منظور از گسترش در اینجا گسترش سیاسی و جغرافیایی نیست بلکه بر گسترش حوزه نفوذ تاکید دارد. ایران براساس ماهیت وجودی اش کشوری نیست که قابل تقلیل به یک حوزه جغرافیایی خاص باشد، بنابراین سیاستگذاری برای چنین کشوری الزامات خاص خود را نیز میطلبد که بخشی از آنها در تاریخ و بخشی دیگر در جغرافیای سیاسی مملکت نهفته است.
***
کتاب پان ترکیسم ایران و آذربایجان به چاپ دوم رسید
بر گرفته از تارنمای ایران بوم
کتاب پانترکیسم، ایران و آذربایجان در آستانهی نمایشگاه کتاب تهران، به چاپ دوم رسید
نویسنده: محمدرضا محسنی حقیقی ناشر: سمرقند نوبت چاپ: دوم
شمارگان: 500 جلد سال انتشار چاپ دوم: 1392 پیش گفتاری از: دکتر هوشنگ طالع
شیوهی خرید کتاب: علاوه بر اینکه کتاب به مانند سالهای پیش در غرفهی نشر هزار نمایشگاه کتاب تهران عرضه میشود از این راهها نیز میتوانید کتاب مورد نظر را خریداری کنید
1- خرید از طریق تماس با نشانی رایانامه زیر و درخواست ارسال از طریق پست (پیشتاز و عادی) با تخفیف 30%
2- خرید مستقیم از کتابفروشیهای زیر:
برای تهیه کتاب به صورت حضوری در شیراز به کتابفروشی سیوند مراجعه فرمایید.
نشانی: شیراز – خیابان حافظ – روبروی باغ جهان نما – کتاب فروشی سیوند – تلفن 2282378
——
برای تهیه کتاب به صورت حضوری در مشهد به کتابفروشی انتشارات امام
نشانی: چهار راه دکترا مراجعه کنید. تلفن: 8430147
——-
برای تهیه کتاب به صورت حضوری در تهران به کتابسرای بلخ مراجعه فرمایید.
نشانی: تهران _ بلوار کشاورز ـ خیابان جلالیه – جنب بنیاد نیشابور ـ تلفن 88951312
برای تهیه کتاب در تهران با نشر هزار 66923946 و نشر سمرقند 88825160 تماس بگیرید
دربارهی کتاب پانترکیسم ایران و آذربایجان و فهرست مطالب آن بخوانید:
http://mohsenisale.blogfa. com/post/1
***
نظامی گنجوی و پاسخهایی به پانترکیستها
برگرفته از تارنمای آذر گشسب
به نام خداوند جان و خرد
کزین برتر اندیشه برنگذرد (فردوسی)
همه عالم تن است ایران دل
نیست گوینده زین قیاس خجل
(نظامی گنجوی)
با سپاس از وبلاگ شهربراز که برخی از عبارتهای آن در این مقاله بکار رفته است.
برای پاسخ مفصل و کامل به ادعاهای پانترکان دربارهی نظامی گنجوی باید به کتاب تازهی سیاوش لرنژاد و علی دوستزاده به نشانی زیر نگاه کرد:
http://archive.org/details/OnTheModernPoliticizationOfThePersianPoetNezamiGanjavi_251
http://www.kavehfarrokh.com/wp-content/uploads/2008/10/nezami_digital_version_final_2012.pdf
http://azargoshnasp.net/Pasokhbehanirani/main.htm
کتاب سیاوش لرنژاد و علیدوستزاده به زبان انگلیسی فراگیر است و با حدود 240 منبع و بررسی دقیق، پاسخ کامل و جامع به پانترکیستها در رابطه با نظامی گنجوی هست و بطور واضح نشان میدهد که نظامی یک ایرانیتبار (گویشور زبانهای مربوط به خانواده ایرانی بود) و نه یک ترک اغوز/قفچاق. خلاصه دوستان برای پاسخ مفصل باید کتاب سیاوش لرنژاد و علیدوستزاده را بخوانند.
این کتاب که نشانی آن در پیوند فوق آمده است به زبان انگلیسی میباشد:
سیاوش لرنژاد و علی دوستزاده، «دربارهی سیاسیسازی شاعر ایرانی نظامی گنجوی در دوران نوین»، (مجموعهی ایروان برای پژوهشهای خاورشناسی جلد ١) ایروان ارمنستان، مرکز قفقازی ایرانشناسی، اکتبر ٢٠١٢ / مهرماه ١٣٩١، ٢١۵ صفحه
خانم دکتر پائولا اورساتی (Paola Orsatti)، استاد زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه ساپینتزای (Sapienza) شهر رُم، دربارهی این کتاب چنین مینویسد:
این کتاب فهرست کاملی از تحریفهایی را بررسی میکند که به منظورهای ناسیونالیستی به وجود آورده شدند و امروزه در زمینهی پژوهشهای مربوط به شاعر بزرگ ایرانی، نظامی گنجوی، رایج شدهاند. این تحریفها از زمانی آغاز شدند که دولت شوروی تصمیم گرفت هشتصدمین سالگرد نظامی را جشن بگیرد. نویسندگان این کتاب با نگاهی دقیق و انتقادی استدلالهایی را بررسی میکنند که دانشمندان شوروی و نیز به تازگی نویسندگان جمهوری آذربایجان دربارهی نظامی مطرح کردهاند تا او را به اصطلاح «شاعر آذربایجانی» بخوانند و آثار او را جزو به اصطلاح «ادبیات آذربایجانی» بدانند. نویسندگان این کتاب نادرست بودن این ادعاها را نشان میدهند.
گذشته از این بخشهای انتقادی، کتاب حاضر بخشهای سازندهای هم دارد و آن هم اطلاعات و آگاهیهایی است که نویسندگان از منبعهای دست اول از جمله از راه بازخوانی دقیق آثار نظامی و دیگر شاعران همروزگار او، و نیز منبعهای تاریخی همزمان او در پیش چشم ما گذاشتهاند. این کتاب پژوهشی جالب و با دقت مستند شده در زمینهی ادبیات کلاسیک فارسی است و نیز به پرسشهایی دربارهی وضعیت تاریخی و قومنگاری و زبانی منطقهی ارّان و تراقفقاز پاسخ میدهد.
ما باید از نویسندگان این کتاب سپاسگزار باشیم که به موضوع مهم «کاربرد سیاستزدهی فرهنگ» پرداختهاند، موضوعی که اهمیت آن به میزان زیادی در چشم پژوهشگران اروپایی دست کم گرفته شده است. اما پردهبرداری از مجسمهای از نظامی گنجوی در شهر رُم با عنوان «شاعر آذربایجانی» باید ما را به خود بیاورد تا در برابر چنین تحریفهایی واکنش نشان دهیم. و همین موضوع، اهمیت این کتاب را دو چندان میکند.
در قدیم نیز دوست گرامی دکتر علی دوستزاده یک مقاله نوشتند اما کتاب فوق کاملتر و جامعتر است. مقالهی قدیم دکتر علی دوستزاده:
Politicization of the background of Nizami Ganjavi: Attempted de-Iranization of a historical Iranian figure by the USSR,
http://sites.google.com/site/rakhshesh/articles-related-to-iranian-history
http://www.archive.org/details/PoliticizationOfTheBackgroundOfNizamiGanjaviAttemptedDe-iranizationOf
http://www.kavehfarrokh.com/articles/pan-turanism/
http://sites.google.com/site/rakhshesh/articles-related-to-iranian-history
بنابراین این مطلب فشردهای از کتاب فوق است.
با یک منبع از شهر گنجه آغاز کنیم.
و آن یک منبع بسیار مهم در رابطه با مردمان گنجه است. در رابطه با این منبع مهم، از وبلاگ شهربراز با هم بخوانیم:
منبع تاریخی مهم دربارهی اران و گنجه
دوشنبه ۲۹/شهریور/۱۳۸۹ – ۲۰/سپتامبر/۲۰۱۰
به تازگی دوست عزیز، دکتر علی دوستزاده منبع مهمی دربارهی تاریخ ارمنستان و ارّان و شهر ایرانی گنجه در قفقاز را یافته است و از من خواست که آن را به دیگر دوستان و دوستداران تاریخ و فرهنگ ایران شناسایی کنم.
این کتاب «تاریخ ارمنیان» (History of the Armenians) نام دارد که نوشتهی کِراکوس گنجهای (Kirakos Ganjakets’i)، تاریخنگار ارمنی سدهی هفتم ق. / سیزدهم م. یعنی بسیار نزدیک به روزگار شاعر بزرگ ایرانی نظامی گنجهای است.
کتاب کراکوس ۶۵ فصل دارد که به چند پاره بخش میشود. پارهی نخست (فصل ۱ تا ۱۰) به تاریخ کلیسای ارمنستان از سدهی چهارم تا دوازدهم میلادی میپردازد و بر پایهی سرچشمههای دیگر است که برخی از آنان هنوز وجود دارند. بخش بعدی به تاریخ سیاسی ارمنستان قفقاز و کلیکیه و مدیترانه میپردازد. فصل ۱۰ به تاریخ آلبانیا (در ارمنی: Aghbania یا همان ارّان) میپردازد. از فصل ۱۱ به بعد به رخدادهای مهم تاریخی روزگار خویش به ویژه تازش مغولان میپردازد.
کراکوس در فصل ۳۳ وقتی از رخدادی یاد میکند که در سال ۱۲۴۱ م. / ۶۳۸ ق. / ۶۱۹ خ. بوده مینویسد که من در آن زمان کم و بیش ۴۰ ساله بودم. بنابراین سال زایش او بین ۱۲۰۰ تا ۱۲۱۰ م. است. زمانی که سلطان جلالالدین محمد خوارزمشاه در سال ۱۲۲۵ م. / ۶۲۱ ق. / ۶۰۳ خ. به شهر خورنشات (Xoranashat) در قفقاز حمله کرد کراکوس و استادش یووهانِس واناکان (Yovhannes Vanakan) از آنجا گریختند. سپس یازده سال بعد یعنی در سال ۱۲۳۶ م. / ۶۳۳ ق. / ۶۱۴ خ. مغولان به قفقاز میتازند و کراکوس را به اسیری میبرند. یووهانِس و کراکوس چند ماهی دبیری مغولان را میکنند. در این مدت کراکوس زبان مغولی را میآموزد و در تاریخ خود فهرستی از واژگان مغولی و برابرهای ارمنی آنان را آورده است. تا این که مسیحیان سَربَهای () واناکان را میپردازند و او را آزاد میکنند. در همان شب کراکوس هم از اسیری میگریزد. به نوشتهی تاریخنگار دیگر ارمنی، گریگور اکنرتسی (Grigor Aknerts’i)، کراکوس در سال ۱۲۷۱ یا ۱۲۷۲ م. درگذشت.
این کتاب را آقای رابرت بِدروسیان (Robert Bedrosian، بدروس گونهی ارمنی پتروس یا پیتر است) به زبان انگلیسی برگردانده است و میتوانید تمام متن کتاب را در پایگاه اینترنی آقای بدروسیان بخوانید. رابرت بدروسیان این کتاب را در سال ۱۹۸۶ م. / ۱۳۶۵ خ. در نیویورک به زبان انگلیسی برگردانده است.
کتاب کراکوس گنجهای دربرگیرندهی آگاهیها و اطلاعات بسیار مهمی دربارهی تاریخ ارمنستان و ارتباط آن با ایران در دوران ساسانیان و پس از اسلام نیز هست. از جمله در فصل ۲۱ مینویسد که شهر گنجه به طور انبوهی پر از ایرانیان(پارسیان در ارمنی اصلی و ایرانیان در ترجمهی انگلیسی و پارسیان در ترجمهی روسی) است و اقلیت کوچک مسیحی نیز در آن زندگی میکند. و این یکی از بیشمار مدرکهایی است که دروغهای پانترکان را دربارهی ترک بودن نظامی گنجوی باطل میسازد. باید توجه داشت که کراکوس بین ایرانی و عربی و ترک و مسلمان تفاوت میگذاشته است و وقتی در متن خود ساکنان شهر گنجه را ایرانی میخواند منظورش ایرانی است نه نام عمومی برای تمام مسلمانان. او برای مسلمان از واژهی «تاچیک» (Tachik همان تاجیک یا تازیک = تازی = عرب = مسلمان) استفاده میکند و گاه عربان را نیز تاچیک میخواند. او ترکان را تئورک (T’urk) مینویسد. برای نمونه در فصل ۱۸ مینویسد که «جلالالدین محمد خوارزمشاه سپاهیان خود را از میان ایرانیان و تاچیکان و تئورکان گرد آورد.»
نخست باید دانست که منظور از ایرانی بودن این شخصیتهای تاریخی معنی دقیقی دارد. منظور ما شهرورند کنونی کشور ایران نیست. بدیهی است که هرکسی که در کشور ایران بدنیا آمده باشد و شناسنامه دارد یک “ایرانی” حساب میشود. ولی در رابطه با بحث تاریخ بویژه تاریخ پیش از دوران صفویه ایرانی معنی تاریخی و قومی دارد که وابستگی به مرز کشورهای کنونی دارد. ایرانی یعنی زبان اول و اصلی این افراد یکی از زبانهای خانواده ایرانی(ایرانی-آریایی) مانند سغدی و پارسی و کردی و خوارزمی و سکایی و پارثی و اوستایی و بلوچی و پشتو و گیلکی و دیلمی و تالشی و زازا و غیره بوده است. این زبانها را جزو زبانهای ایرانیتبار میدانند. البته در کشور کنونی ایران، زبانهایی نیز هستند که جزو خانواده ایرانیتبار در علم زبانشناسی حساب نمیشوند ولی زبان ترکی تنها در دوران صفویان در آذربایجان غالب میشود (پیش از آن زبانهای ایرانی غالب بودند) و زبان عربی نیز در دوران پس از اسلام کم کم در خوزستان جا میگیرد. در عین حال افرادی بودند که تبارشان ایرانی بوده است (یعنی زبانهای ایرانی زبان پدری/مادری آنها بوده است) که در بغداد در صدر اسلام فراوان بودند. مانند صوفیانی چون جنید بغدادی و شبلی و …
در زمان نظامی گنجوی حتی یک بیت ترکی از آران و شروان وجود ندارد و مردمان آن دیار پارسی/ایرانی/کرد بودند چنانکه کتاب نزهةالمجالس بهترین سند در این مورد هست و داوری را در این مورد تمام میکند.
شما میتوانید این کتاب را از این نشانیها بگیرید:
https://tarnama.org/library/Nozhat.al-Majales.pdf
http://www.azargoshnasp.net/Pasokhbehanirani/Nozhat_al_Majales.pdf
در آن زمان ترکان سلجوقی تنها ناحیه گنجه را فتح کرده بودند (در حدود 1080) در حالیکه اجداد نظامی گنجوی (یوسف پسر زکی پسر مؤید) مال دوران پیش از آن دوران هستند و فرهنگ دهقانی و شهرنشینی در آثار نظامی گنجوی بسیار متفاوت با فرهنگ اقوام بدوی و کوچگر ترک دارد.
نزهةالمجالس حاوی مجموعهای از ۴۰۰۰ رباعی که توسط جمال خلیل شروانی در میان سالهای ۶۲۲ تا ۶۸۳ هجری قمری در ۱۷ فصل گردآوری شدهاست. دکتر محمدامین ریاحی، مصحح کتاب، درمورد آن مینویسد:
«نزهةالمجالس، ارزندهترین گنجینۀ ترانههای ایرانی، نغزترین نمونههای هنر شعر اصیل ایرانی و والاترین و ژرفترین یادگارهای اندیشهٓ ایرانی است… مجموعۀ بیش از چهارهزار رباعی از نزدیک به سیصد شاعر تابناکترین دورههای شعر فارسی، سدههای پنجم و ششم و هفتم است، که نام و یاد و آثار بیشتر سرایندگان آن قرون از بین رفته، و آنچه مانده، غنیمتی ارزنده و گرامیداشتنی است…»
دکتر محمدامین ریاحی تعداد شعرای ارانی و آذربایجانی این مجموعه را به این شرح آوردهاست: «از گنجه ۲۴ تن، از شروان ۱۸ تن، از هریک از دو شهر تفلیس و بیلقان ۵ تن، از باکو و دربند از هرکدام یک تن، از یازده شهر آذربایجان و زنجان هم نام و شعر شاعرانی به این تعداد آمدهاست: مراغه ۷ تن، تبریز ۵ تن، ابهر ۳ تن، خوی، زنجان و اهر هرکدام یک تن، اردبیل و اشنو و سجاس و خونج و اخلاط و موصل هرکدام یک تن. شعر دو شاعر از گیلان هم (طبعاً بهسبب نزدیکی به محل تألیف) آمده که قدیمیترین فارسیگویان آن دیارند.»
این کتاب ارزشمند، که از این کانون پررونق فرهنگ ایرانی با بیش از چهارهزار رباعی زیبا تدوین شده، مؤید آن است که در اران و آذربایجان، زبان و ادب فارسی، زبان مردم کوچه و بازار و دربار بودهاست. وجود این تعداد شاعر که در قرن ششم و هفتم و هشتم در شمالغرب ایران قدم به عرصهٓ هستی گذاشتهاند و در زبان همگانی ایرانیان ـ فارسی ـ شعر سرودهاند، نشانگر این حقیقت مسلم است. نفوذ زبان پهلوی شمالی در زبان روزانهٓ مردم در این کتاب دیده میشود.
دانشنامه ایرانیکا یک مقاله کامل در رابطه با این کتاب دارد.
http://www.iranica.com/articles/nozhat-al-majales-an-anthology-of-some-4000-quatrains
ما یک نقل قول مهم در اینجا با هم میخوانیم:
In contrast to poets from other parts of Persia, who mostly belonged to higher echelons of society such as scholars, bureaucrats, and secretaries, a good number of poets in the northwestern areas rose from among the common people with working class backgrounds, and they frequently used colloquial expressions in their poetry. They are referred to as water carrier (saqqāʾ), sparrow dealer (ʿoṣfori), saddler (sarrāj), bodyguard (jāndār), oculist (kaḥḥāl), blanket maker (leḥāfi), etc., which illustrates the overall use of Persian in that region
در کتاب نزهةالمجالس از افرادی از آران و شروان رباعی پارسی نقل قول شده است که شغلهایی مانند سقاء(آبکش) و عصفوری (گنجشک فروشی) و اکاف(پالاندوز) و سراج(زینگر) و جاندار (پاسبان و محافظهی تن یا همان bodyguard امروزی) و کحال و لحافباف و نقاش.. و غیره. یعنی افرادی که سواد زیادی نداشتند. همچنین بسیاری از زنان شاعر نیز در این اثر نامآوری شدهاند. در کل این اثر نشانگر فرهنگ ایرانی آران و شروان در آن زمان است در حالیکه حتی یک بیت از ترکی از آن دوران وجود ندارد. این آثار مانند غزلها و رباعیهای نظامی گنجوی هیچ ربطی به دربار نداشتند (برخی از پانترکان ادعا میکنند که دربار تنها آثار فارسی را پرورش میداده است ولی هیچ پاسخی در مقابل کتاب نزهةالمجالس ندارند).
در عین حال هیچ نام و نشانی از زبان ترکی در گنجه از زمان نظامی گنجوی وجود ندارد. خود نام “گنجه” و “شروان” “دربند” “باکو” “لنکران” “بردع” و عیره همه ریشهی ایرانی دارند. فرهنگ ایرانی و زبان پارسی و گویشهای فهلوی خوب از آثار نزهةالمجالس در آران و شروان ثابت میشوند ولی هیچ نوع آثار هممانندی به زبان ترکی وجود ندارد زیرا ترکان آن دوران تنها از زمان سلجوقیان وارد این منطقه شدند و همگی آنها عشایر کوچنشین و مهاجر بودند و مردمانان شهر همه یکسره پارسی بودند.
بنابراین کتاب نزهةالمجالس داوری را در مورد زبان و فرهنگ آران و شروان آن دوران تمام میکند و پاسخ محکمی است به یاوهگویانی که زبان فارسی را محدود به “شعراء دربار” میکردند و به دروغ و کلک ادعا میکردند که زبان مردم آن سامان در زمان نظامی گنجوی “ترکی” بوده است و نظامی چون “زبان فارسی زبان ادبی بوده است” آن را انتخاب کرده است. جالب است که حتی یک بیت ترکی از دوران نظامی گنجوی از قفقاز دیده نمیشود در حالیکه مردمان کوچه و بازار و صوفیان و تمامی قشرهای گوناگون زبان بومیشان پارسی و گویشهای فهلوی بوده است و آن را میفهمیدند و میخواندند و میسرودند:
https://tarnama.org/library/Nozhat.al-Majales.pdf
http://www.azargoshnasp.net/Pasokhbehanirani/Nozhat_al_Majales.pdf
در رابطه با فرهنگ ایرانی آران در آن زمان و همچنین ترکزبان شدن آذربایجان و آران و شروان، خوانندگان میتوانند به همان مقالهی مهم دکتر دوستزاده رجوع کنند:
Politicization of the background of Nizami Ganjavi: Attempted de-Iranization of a historical Iranian figure by the USSR,
http://sites.google.com/site/rakhshesh/articles-related-to-iranian-history
http://www.archive.org/details/PoliticizationOfTheBackgroundOfNizamiGanjaviAttemptedDe-iranizationOf
http://www.kavehfarrokh.com/articles/pan-turanism/
http://sites.google.com/site/rakhshesh/articles-related-to-iranian-history
همچنین چون مقالهی بالا پاسخ کاملی به همهترکانگاران داده است ما تنها فشردههایی را در این مقاله مینویسیم.
باید دانست که ایرانیزدایی چهرهی نظامی گنجوی در دوران شوروی یک هدف سیاسی داشته است و دکتر سرگی آقاجانیان این موضوع را روشن نموده است. کل افسانهی ترک و آذربایجانی بودن نظامی از زمان استالین (۱۹۴۷ م/ ۱۳۲۶ خ) شروع شد که میخواست برای جمهوریهای تازه تاسیس اتحاد شوروی هویتتراشی کند. ن.ک نوشتهی سرگئی آقاجانیان دربارهی این داستان
http://www.azargoshnasp.net/famous/nezami/panjahomimsaalgartahrifnezami.pdf
دانشمند شوروی در آن دوران در پروژه ملت-سازی ناچار بودند که دستوهای استالین را پیروی کنند و تنها پس از فروپاشی شوروی, دانشمندان روس امروز اعتراف میکنند که شوروی در مورد نظامی برای ملت-سازی دروغ بافت. پس، به طور کلی، کتاب نزهتالمجالس به طور واضح نشان میدهد که زبان روزمره و بازار مردمان گنجه همان پارسی بوده است. و یک منبع همزمان نظامی، یعنی کراکوس گنجهای، تاریخنگار ارمنی، مردمان گنجه را دارای “انبوهی از پارسیان و اقلیتی از مسیحیان” میداند. و در این کتاب بارها بین “پارسیان”(ایرانیان) و “ترکان” و “عربان” تفاوت آورده شده است.
موضوعهای بحث همان تحریفهای پانترکیستها و ثابت شدن فرهنگ و تبار ایرانی نظامی گنجوی است.
فهرست موضوعها:
نظر چند محقق
بیت مجعول در رابطه با گرگ!
ادعای واژگان ترکی! و ادعای ضرب المثلهای ترکی! و دیوان مجعول ترکی!
شروانشاه و مقدمهی لیلی و مجنون و دروغ پانترکیستها
واژه هندو و ترک و رومی و زنگ در دیوان شاعرن آن دوران (و نظامی گنجوی)
مادر نظامی گنجوی ایرانیتبار کرد بود
پدرش نیز ایرانیتبار بوده است
نظامی گنجوی و فرهنگ ایرانی و فردوسی
پایان
***
پان ایرانیست ها و همه زندانیان سیاسی را آزاد کنید
***
تارنمای نامه پان ایرانیسم
http://paniranism.info
تارنمای هواداران پان ایرانیسم:
www.paniranism.net
فیسبوک هواداران پان ایرانیسم:
www.facebook.com/paniranism
تارنمای حزب پان ایرانیست:
http://paniranist.org
فیسبوک حزب پان ایرانیست
www.facebook.com/paniranistparty
تارنمای سازمان جوانان حزب پان ایرانیست:
http://paniranist.info
تارنمای تریبون آزاد پان ایرانیست در خوزستان:
www.pan-iranist.net
کانال یوتیوب حزب پان ایرانیست:
http://www.youtube.com/paniranistparty
سازمانهای برونمرزی حزب پان ایرانیست
همبستگی ملی . یکپارچگی ایران . حاکمیت ملت
هم میهن گرامی: برای ایرانی یکپارچه، آزاد، آباد، سربلند و دمکرات با حاکمیت ملت به ما بپیوندید
iran@paniranism.info
http://www.paniranism.info