هم میهن گرامی, مهر نموده و ما را در پخش نامه پان ایرانیسم یاری نمایید. سپاس!
نامه پان ایرانیسم
شماره 40، چهار شنبه 10 امردادماه 1397 – 1 اوت 20018
www.paniranism.info . iran@paniranism.info
درود بر هم میهنان گرامی
نوشته های زیر تقدیم می شوند:
زبان پارسی تنها زبان پارسی زبانان ایران نیست، دکتر جواد طباطبایی
دشمن ما تازد اول بر زبان مشترک، آرسام محمودی
پیامدهای فدرالیسم قومی در ایران، امین كريمى
پاسخ کوروش کلهر در نشست واشنگتن به تجزیه طلبانی که پشت تابلو فدرالیسم سنگر گرفته اند
به مناسبت سالگرد درگذشت استاد هنر «محمد نوری»
شاهکار استاد محمد نوری – در روح و جان من، میمانی ای وطن
در روح و جان محمد نوری مهر میهن موج میزد
گذارش رادیو فردا از سنجاق کت شیر و خورشید نشان پروفسور برومند در همایشی در شهر شاهی (قائمشهر)
استان گیلان
زبان پارسی تنها زبان پارسی زبانان ایران نیست
دکتر جواد طباطبایی
زبان پارسی تنها زبان پارسی زبانان ایران نیست، بلکه در طول تاریخ ایران زبان همه مردم ایران و حتی بخشی و گروه هایی از مردم غیر ایرانی بوده است. زبان پارسی زبانی در میان دیگر زبان های ایرانی و همه زبان هایی که به آن تکلم می شود نیست، بلکه همه مردم #ایران جان فرهنگ و روح قومی خود را در آن دمیده اند. به این اعتبار پارسی زبان تکوین ملت ایران و تداوم ملی این ملت است. افزون بر این پارسی حتی صرف یک زبان نیست، بلکه زبان یک فرهنگ است و این فرهنگ – که می توان آن را بیان همان اندیشه ایرانشهری دانست – تنها در زبان پارسی بیان نمی شود بلکه ایرانیان به هر زبانی وجهی از این فرهنگ را بیان می کنند. مهم ترین آثاری که ایرانیان ایالت های غیر پارسی زبان ایران در زبان های مهمی مانند کردی، آذری، و زبان های استان های ساحل دریای کاسپی … آفریده اند همه بخشی از تاریخ ادب ایرانی – یعنی ایرانشهری – است. این مضمون ایرانشهری نه تنها به زبان پارسی اختصاص ندارد بلکه بخش مهم از ادب کلاسیک زبان هایی مانند اردو و ترکی عثمانی نیز ایرانی است و فصلی از تاریخ ادب ایران است. پیشتر در دوره هایی گروه هایی از عامه مردم ایران پارسی در نمی یافتند، به آن زبان سخن نمی گفتند، اما این امر مانع از این نمی شد که با مضامین ایرانشهری زندگی کنند. پنجاه سال پیش نقالان در قهوه خانه های تبریز شاهنامه فردوسی را به دو زبان پارسی و آذری می خواندند و برای عامه مردم داستان سرایی می کردند. این شیوۀ تجربه جهان و اندیشیدن درباره آن را من اندیشه ایرانشهری نامیده و کوشش کرده ام دست کم در قلمرو اندیشه سیاسی منابع آن را به عنوان گام نخست شناسایی و معرفی کنم. به مقیاسی که در این سی، چهل سال من این متن ها را خوانده و باز خوانده ام، بیشتر متوجه شده ام که مسأله بسیار اساسی تر از آن است که من مثلاً در ویرایش اول درآمدی بر تاریخ اندیشه سیاسی گفته بودم. اینک اعتقاد دارم که باید این متن ها و متن های تازه یاب را بار دیگر با توجه به نظریه ای گسترده تر و دقیق تر بررسی کنیم و توضیح دهیم.
خوزستان پاره تن ایران زمین است
t.me/khouzestan_iran1
***
دشمن ما تازد اول بر زبان مشترک
آرسام محمودی
سخنرانی چندوقت پیش محمدرضا شفیعیکدکنی استاد و ادیب بزرگ عصر حاضر، در یادآوری جایگاه زبان فارسی و سایر زبانهای ایرانی بهعنوان سرمایههای ملی، به مثابه ریختن آب در خوابگاه مورچگان بود.
وی در این سخنرانی به یکی از مهمترین خطرات تهدیدکننده زبان فارسی، زبان ملی ایرانیان و زبان های محلی اشاره کرد. صحبتهای این اندیشمند بزرگ برای وطنخواهان آذربایجانی که با تکیه بر سنت تاریخی و فرهنگی آذربایجان مدتهاست این خطرات را به مسئولان امر و زمامداران کشور گوشزد میکنند، دلگرم کننده بوده و بار دیگر حقانیت مباحث آنان را به اثبات رساند.
شفیعی کدکنی در بخشی از سخنان خود درباره جایگاه زبان ملی و زبان های محلی اینگونه گفت: «زبان های محلی پشتوانه ملی ما هستند و اگر ما زبانهای محلی را حفظ نکنیم بخش بزرگی از فرهنگ مشترکمان را عملا نمیفهمیم» اما آنچه مایه نگرانیاش بود، سخنانی است که هر از چندی از سوی برخی ناآگاهان و مغرضان یا متولیان غیرمسئول و ناآشنا با سنت تاریخی و فرهنگی ایران، بر زبان رانده میشود.
آنهایی که قصد دارند ناآگاهانه یا خائنانه، زبانهای محلی را از جایگاه سنتی شان خارج کرده و در مقابل زبان ملی ایرانیان قرار دهند. زبان فارسی بخشی از هویت ساکنان ایران سیاسی و بزرگ فرهنگی است.
آنچه شفیعی کدکنی را نگران کرده، این است که سرنوشتی که بر زبان فارسی در ایران فرهنگی(یا مناطق جدا شده از ایران در سدههای اخیر چون قفقاز) و مناطقی آنسوتر چون هندوستان تحمیل شد، بر زبان فارسی در قلمرو ایران سیاسی نیز تحمیل شود.
قدرتهای رقیب ایران در منطقه با علم کردن زبانهای محلی در برابر زبان فارسی، مردم مناطقی چون پاکستان، هندوستان، آسیای مرکزی و… را در برابر فرهنگ و زبان خود، خلع سلاح کرده و در نهایت فرهنگ و زبان خود را در این مناطق غلبه دادند؛ برای مثال زبان فارسی سدهها در پاکستان به عنوان زبان ادبی و فرهنگی حضور داشت، اما با تقویت زبان اردو و بخشیدن جایگاهی تصنعی به آن، بخشی از هویت مردم پاکستان از میان رفت.
هویتی که یکی از مؤلفههای مهم آن فرهنگ مدارا و همزیستی نشأت گرفته از فرهنگ و تمدن ایرانی است. حتی اگر بخواهیم خارج از بحث ایران بزرگ فرهنگی و لزوم دفاع از فرهنگ ایرانی به این موضوع نگاه کنیم، پرواضح است مردمی که با فردوسی، نظامی، حافظ، سعدی، مولانا، خیام و … یا بهطور کلی با فرهنگ ایرانی انس گرفتهاند، به سختی در دام بنیادگرایی مذهبی و فرقهای گرفتار خواهند شد.
با تضعیف زبان فارسی در پاکستان و تاسیس مدارس مذهبی فرقهگرا با سرمایهگذاری عربستان، امروز پاکستان بهجای پروراندن ادبایی چون ادیب پیشاوری و اقبال لاهوری، جولانگاه خشنترین و مرتجعانهترین گروههای بنیادگرای مذهبی است.
اوضاع در قفقاز هم به همین منوال است. مردمانی که در مناطق مختلف قفقاز، سدهها در کنار یکدیگر و زیر پرچم فرهنگ ایرانی میزیستند، با عقبنشینی زبان فارسی از آن منطقه و کمرنگ شدن فرهنگ ایرانی، بر روی هم آتش کینه و نفرت گشودند. نفرتی که توسط رقبای تاریخی ایران در منطقه، یعنی ترکیه و روسیه به آنها تزریق شده بود. امروز حتی دولت چین با جایگزینکردن زبان اویغوری به جای فارسی که در بخشهایی از مناطقی در غرب چین هنوز زبان فرهنگ است، قصد دارد ارتباط مردمان این مناطق را با دریای خروشانی که حامل تمدن ایرانی و بالاتر از آن پیوند دهنده ساکنان این مناطق با فرهنگ نیاکانیشان است، قطع کند.
مصایبی که در سدههای اخیر بر زبان فارسی و فرهنگ ایرانی روا داشته شده، هر ایراندوست باریک بینی را نسبت به وقایعی که در عرصه فرهنگی کشور در حال رخ دادن است، حساس میکند. پیشتر نیز اصغر دادبه در همایشی که به مناسبت ارج نهادن به فعالیت دایرهالمعارف بزرگ اسلامی در بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار برگزار شده بود، به خطراتی که زبان فارسی را تهدید میکند، اشاره کرده و گفته بود: «کودتایی علیه زبان فارسی در جریان است». البته این نخستینباری نیست که یکی از ادبای ایرانزمین نسبت به موضوعیتدادن به بحث زبانهای محلی هشدار میدهد. اعضای آذربایجانی فرهنگستان زبان فارسی، یعنی استادانی چون محمدعلی موحد و سلیم نیساری نیز چند سال پیش زمانی که موضوع تدریس زبانهای محلی از سوی برخی مسئولان ناآگاه به شکلی مبهم مطرح شده بود، نسبت به خطرات چنین اظهارنظرهای نسنجیدهای هشدار داده بودند.
طرح مبحث زبانهای محلی در سالهای اخیر که از سوی سیاستمداران آماتور برای نیل به اهداف سیاسی موضوعیت پیدا کرده، مقولهای غیرتاریخی و جدید است که به دوران ترکتازی احزاب و جریانات چپ در دهه ۴۰ و ۵۰ خورشیدی بازمیگردد. در آن دوران نیز احزاب و گروههای چپ، زبان های محلی را چون ابزاری برای درهم کوبیدن نظم تاریخی ایران، ملعبه دست خویش قرار داده بودند.
شعارهای این گروهها با حساسیت ادبای وقت ایران، بیپاسخ نماند. منوچهر مرتضوی، عبدالعلی کارنگ، ناصح ناطق و شهریار از جمله آذربایجانیهایی بودند که با انتشار مقاله، کتاب یا سرودن شعر، به طرح چنین دعاوی ناشیانهای پاسخ دادند. غلامعلی رعدیآذرخشی، رییس وقت دانشکده ادبیات دانشگاه ملی(شهید بهشتی کنونی) و از اعضای تبریزی فرهنگستان، در قصیدهای بلند نقشه این جریانات ایران ستیز و وابسته به بیگانه که قصد داشتند با همسان قراردادن زبانهای محلی با زبان ملی، پایه ملیت ایرانی را سست کنند، به واضحترین شکل ممکن برملا کرد.یادآوری بخشهایی از این قصیده که داستان سرگذشت زبان ملی ایران از زمان حمله اعراب تا زمان حاضر را روایت میکند، خالی از فایده نیست:
با زبانهای محلی کس ندارد دشمنی/ نیست باکی گر بمانند اندر ایران پایدار
پارسی را با زبان های محلی جنگ نیست/ هیچ دریایی نورزد دشمنی با جوبیار
لیک جز با این زبان پرتوان مشترک/ ملت ما در ادب هرگز نگردد بختیار
از زبانهای محلی هم مشو غافل که نیست/ هیچ غم گر سرو را شمشاد روید در کنار
دشمن ما تازد اول بر زبان مشترک/ چون بخواهد کرد ما را با بد اندیشی شکار
تا فشاند عاقبت بذر زبان خویش را/ مزرع ما را کند با حیلهها شخم و شیار
تا کند ما را ز شعر پارسی بیزار و سرد/ میکند حفظ زبانهای محلی را شعار
ای جوان گر با فسون اجنبی از این زبان/ بگسلی، گردی ز خود وز مام میهن شرمسار
حیف باشد کز هوس در آرزوی کلبهای/ جهل تو ویرانهای سازد ز کاخی زرنگار
زبان فارسی محصول نظم طبیعی فرهنگی و سیاسیِ جغرافیای ایران بزرگ فرهنگی در طول سدههاست و به گفته اهل فن و شهادت تاریخ، تمامی ساکنان ایرانزمین در پروردن آن به یک اندازه سهم داشتهاند.
فرقی نمیکند نظامی از گنجه باشد، خاقانی از شروان، فردوسی از توس یا همام و قطران از تبریز. در بزنگاه ورود ایران به عصر نوین نیز اندیشمندان قوم، فارغ از زبان محلی شان، به پیروی از سنت فرهنگی و تاریخی خود، آثارشان را به زبان ملی خود یعنی فارسی به طبع رساندهاند. زینالعابدین مراغهای، طالبوف تبریزی و… نمونه این اندیشمندان است.
صحبتهای اخیر شفیعی کدکنی خود نیز ناظر به همین موضوع است. سخنانی که خشم دشمنان فرهنگ ایران و سرسپردگان دول بیگانه و بازماندگان اردوگاه ورشکسته چپ را برانگیخته است. به همین جهت در چند روز گذشته با بدگویی به این استاد ادبیات ایران، سعی در مطرح کردن خود و تخریب چهره ایشان داشتهاند که البته جز نمایاندن چهره حقیقی، نیات ایرانستیزانه و گفتار تهی از استدلال خود، راهی از پیش نبردهاند. اما آنچه مهم است، توجه مسئولان امور به چنین هشدارهایی است که از سوی وطنخواهان و اندیشمندان دلسوز، مدتهاست در جراید و تریبونهای غیررسمی داده میشود و متاسفانه تاکنون حساسیت متولیان امور را بر نینگیخته است و هر از چندی شاهد شنیده شدن چنین زمزمههایی از رسمیترین جایگاههای مملکت چون تریبون مجلس هستیم. رویهای که باید متوقف شود تا بیش از این اساس ملک و میهن بازیچه دست سیاستمداران فرصت طلب و عوام فریب واقع نشود و مقدمات بهانهجویی دشمنان این دیار را فراهم نکند
***
پیامدهای فدرالیسم قومی در ایران
امین كريمى
تاکنون درباره فدرالیسم قومی و لزوم ایجاد آن در ایران برای نیل به آزادی و دموکراسی و رفع ستم بر اقوام ایرانی نوشته های بسیاری خوانده ایم و سخنهای بسیاری شنیده ایم. به این دلیل از «فدرالیسم قومی» سخن به میان می آید، چراکه نسخه فدرالیسمی که از سوی برخی گروهها برای ایران پیشنهاد می شود، بر اساس واحدهای قومی می باشد.
این سخنان بیشتر از سوی قومگرایانی که در ظاهر به ایران یکپارچه باورمند هستند؛ اما در عمل سودایی دیگر در سردارند و همچنین احزاب چپی که امروز از طریق برداشت هایی از گفتمان لنین و استالین به قومگرایی رومانتیک و گاها فاشیستی روی آورده اند و همگی به ظاهر دموکرات شده اند بیان می شود. به ظاهر دموکرات از آن جهت که پیشینه ی آنها با خشونت و کشتار عجین بوده است و روند حرکتی آنها از دموکراسی بسیار فاصله دارد و بی تردید برآیند فدرالیسم مد نظرآنان جز بازتولید خشونت و تسویه های قومی مذهبی چیز دیگری در بر نخواهد داشت. دموکراسی برای آنها ابزاری عوام فریبانه بوده تا خود را همگام با جهان متمدن بنمایانند، گونه ای همراهی و همسانی نمادین با مد روز. وگرنه دموکراسی راستین با باور و کارنامه و عملکرد آنها در یک مسیر جای نمی گیرد و همراه
نمی شود.
فدرالیسم چیست؟
فدرالیسم از واژهی ”Federer”در لغت، به معنای اتحاد و متحد شدن (1) گرفته شده است و یکی از شیوه های اداره هر کشور می باشد. بدینگونه که به جای اداره همه امور کشوری ( به غیر مباحث کلان سیاست خارجه و دفاع کشور و همچنین سیاست گذاریهای کلان اقتصادی) به دست دولت مرکزی، این امور به وسیله واحدهای خودگردان که از آزادی عمل و قدرت تصمیم گیری بالایی برخوردارند -زیر نظر دولت فدرال- به انجام میرسند. فدرالیسم با شکل حکومتی یکی نیست. این شیوه میتواند در هر شکل حکومتی پیاده شود؛ خواه پادشاهی باشد، خواه جمهوری . «نتیجه فدرالیسم؛ دولتی است که از اتحاد چند واحد سیاسی -ایالت،کشور- پدید میآید.» (2)
یک دولت فدرال از یکپارچگی، اتحاد و به هم پیوستن چند ایالت یا کشور که دارای ساختار سیاسی مستقل هستند پدید میآید. پرسش اینجاست: چه تعداد از اقوام ایرانی دارای چنین شرایطی هستند که بتوانند با اتحاد یکدیگر دولتی فدرال را هستی بخشند؟ عدهای از عناصر قومگرا که در تحریف و ایجاد کینه در میان ایرانیان ید طولایی دارند، مشکلات و کمبودها و معضلات موجود در ایران که بر زندگی همه ایرانیان تأثیر های منفی گذاشته است را تبدیل به ستم یک قوم خودساخته به نام فارس بر دیگر اقوام ایرانی کرده اند تا با وارون جلوه دادن شیوه فدرالیسم (ایجاد چند واحد سیاسی از یک کشور یکپارچه) بر اساس واحدهای قومی، راه را بر تجزیه ایران هموار کنند.
ادامه_دارد….
پی نوشت :
(1)کتاب فدرالیسم درجهان سوم، محمد رضا خوبروی پاک، نشر هَزار، 1389، رویه ۱۴
(2)کتاب دانشنامه سیاسی، داریوش آشوری، انتشارات مروارید، 1381، رویه 238
کانال خبری پان ایرانیست
paniranist@
***
پاسخ کوروش کلهر در نشست واشنگتن به تجزیه طلبانی که پشت تابلو فدرالیسم سنگر گرفته اند.
***
به مناسبت سالگرد درگذشت استاد هنر «محمد نوری»
زادروز: یکم دیماه ۱۳۰۸
درگذشت: نهم امرداد ۱۳۸۹
محمد نوری در اول دی ماه 1308 به دنیا آمد. او آواز را نزد خانم”اولین باغچه بانو” و تئوری موسیقی را نزد سیروس شهردار و فریدون فرزانه، اساتید هنرستان عالی موسیقی، فراگرفت. وی شیوه آواز خود را متأثر از بافت و غنای زخمهایِ اساتیدی چون حسین اصلانی، ناصر حسینی، و محمد سریر میداند. دهه بیست، دوران آغاز نوعی تفکر در شعر و موسیقی آوازی درمیان مردم ایران، بهویژه نسل جوان بود که بخشی را میتوان متأثر از نشر و پخش وسیعتر موسیقی علمی و آثار فولکلور کشورهای مختلف جهان ازطریق رادیو و صفحات گرامافون دانست. «محمد نوری» در همین سالها – سنین نوجوانی – با خواندن اشعار نوینی که روی نغمههای روز مغربزمین و برخی قطعات کلاسیکِ آوازی سروده شدهبود، کار خوانندگی را آغاز کرد. او طی سالهای بعد، با تکیه بر تحصیلات هنرستانی و دانشگاهی خود، توانست هویت مستقلی به این اندیشه و گرایش ببخشد و با اجرای آثار اساتیدی که قبلاً ذکر آنان رفت، فضای متفکرانهای به گونهٓ آوازیِ خویش دهد. آوازهای این استاد، طی پنج دهه، درمیان سه نسل، شأن و اعتبار ویژهای کسب کردهاست. این هنرمند در حاشیه سالهای پرتلاش، با اجرای بیش از سیصد قطعه آوازی، تقریر و ترجمه مقالات و سرودن اشعاری از ترانههای ماندگار، بیش از پیش خود را در دل مردم این مرزوبوم جا داد. او اخیراً چند اجرا به نفع بیماران خاص داشت. صدای او برای نسل گذشته یادآور لحظههای خوب و مهربانیهای سرشار، و برای نسل امروز، آفریننده شیرینترین خاطرات است. وی ترانههای میهنی زیادی اجرا کردهاست. یکی از مهمترین , زیبا ترین و معروف ترین ترانه های وی, جان مریم نام دارد.
بر گرفته از تارنمای ایران بوم
***
شاهکار استاد محمد نوری – در روح و جان من، میمانی ای وطن
https://www.youtube.com/watch?v=UuA_8ZNiE9c&list=PLjljUP5JXo0zv8fCuls_tqszkv2CJ9_Gm
***
در روح و جان محمد نوری مهر میهن موج میزد
دکتر شاهین سپنتا
محمد نوری هنرمرد پرآوازه ایرانی که با صدای دلنشین، خوشطنین و گرم در ترانههای ماندگارش از مهر میهن و عشق ایران برای نسل دیروز و امروز ایران میخواند، درگذشت. یکی از ترانههای محبوب محمد نوری «جانمریم» است؛ اما تاثیرگذارترین آثارش ترانهسرودهای شورانگیز ملی و میهنی اوست. «ایران، ایران»، «سرزمین خورشید»، «ای دیار خوب من»، «ای وطن»، «سرزمین محبوب من»، و «سفر برای وطن» شماری از ترانههای میهنی به یادگار مانده از محمد نوری است. ترانهسرود پرشور «ایران،ایران» سروده زندهیاد «تورج نگهبان» و ساخته «محمد سریر» در آلبوم «دلاویزترین»، یکی از دلاویزترین و ماندگارترین آثار زندهیاد محمد نوری است که در این نشانی میتوانید بشنوید و متن آن را در ادامه بخوانید:
در روح و جان من، میمانی ای وطن
به زیر پا فتد آن دلی، که بهر تو نلرزد
شرح این عاشقی، ننشیند در سخن
که بهر عشق والای تو، همه جهان نیرزد
در روح و جان من، میمانی ای وطن
به زیر پا فتد آن دلی، که بهر تو نلرزد
شرح این عاشقی، ننشیند در سخن
که بهر عشق والای تو، همه جهان نیرزد
ای ایران ایران، دور از دامان پاکت دست دگران، بد گُهران !
ای عشق سوزان، ای شیرینترین رویای من تو بمان ، در دل و جان !
ای ایران ایران، گلزار سبزت دور از تاراج خزان، جور زمان!
ای مهر رخشان، ای روشن گر دنیای من، به جهان، تو بمان !
سبزی صد چمن، سرخی خون من
سپیدی طلوع سحر، به پرچمات نشسته
شرح این عاشقی، ننشیند در سخن
بمان که تا ابد هستیام، به هستی تو بسته
ای ایران ایران، دور از دامان پاکت دست دگران، بد گُهران !
ای عشق سوزان، ای شیرینترین رویای من، تو بمان، در دل و جان !
ای ایران ایران، گلزار سبزت دور از تاراج خزان، جور زمان !
ای مهر رخشان، ای روشنگر دنیای من به جهان، تو بمان !
در روح و جان من، میمانی ای وطن !
به زیر پا فتد آن دلی، که بهر تو نلرزد.
شرح این عاشقی، ننشیند در سخن
که بهر عشق والای تو، همه جهان نیرزد.
برگرفته از تارنگار ایراننامه
***
خشم نماینده مجلس از نماد شیر و خورشید در مراسمی در قائمشهر
گذارش رادیو فردا از سنجاق کت شیر و خورشید نشان پروفسور برومند در همایشی در شهر شاهی (قائمشهر)
گزارش برادیو فردا از سنجاق کت شیر و خورشید نشان پروفسور برومند در همایشی در شهر شاهی (قائمشهر) و نطق نماینده این شهر علیه پروفسور برومند در مجلس. پروفسور برومند که بنیانگذار سازمان استعدادهای درخشان و عضو پیوسته فرهنگستان علوم پزشکی است در این مصاحبه با رادیو فردا خود را ناسیونالیست و پان ایرانیست معرفی میکند.
خشم نماینده مجلس از نماد شیر و خورشید در مراسمی در قائمشهر
***
حزب پان ایرانیست
همبستگی ملی . یکپارچگی ایران . حاکمیت ملت
هم میهن گرامی: برای ایرانی یکپارچه، آزاد، آباد، سربلند و دمکرات با حاکمیت ملت به ما بپیوندید
facebook/nameh-pan-iranism – @paniranism – www.paniranism.info
درخواست هموندی
hamvandi@paniranist.org
کنون ای هم وطن ای جان جانان / بیا با ما بگو پاینده ایران