شماره 166، ایران‌ستیزی با اسلحۀ زبان

هم میهن گرامی, مهر نموده و ما را در پخش نامه پان ایرانیسم یاری نمایید. سپاس!

نامه پان ایرانیسم
شماره 166، سه شنبه 30 خرداد ماه 1402، 20 ژوئن 2023
www.paniranism.info . paniranist1@gmail.com

درود بر هم میهنان گرامی

مطالب زیر تقدیم میشوند

دشمن ما تازد اول بر زبان مشترک، آرسام محمودی
زبان پارسی آماج تازش‌ها
زبان فارسی و هویت ایرانیان، محمد جلالی
سالروز درگذشت دکتر حسن کیانزاد

ایران‌ستیزی با اسلحۀ زبان

محمد محبی: ستیز با زبان پارسی خطرناک‌تر و رذیلانه‌تر از ستیز با یکپارچگی سرزمینی ایران است. نگاهداشت زبان فارسی از نگاهداشت یکپارچگی سرزمینی ایران مهم‌تر است. دلیل آن کاملاً روشن است: ایران کشوری درهم‌تنیده و تجزیه‌ناپذیر است. تنها راه برای خط کشیدن میان مردم ایران و تکه‌تکه کردن کشور ایران، جدایی زبانی میان مردم و تضعیف زبان فارسی در مناطق و نواحی ایران است. کسانی که علیه زبان فارسی شمشیر کشیده‌اند، بنای ستیز علیه موجودیت ایران را دارند. هیچ انگیزه‌ای غیر از این نمی‌توانند داشته باشند.

در مورد رسمیت زبان فارسی به عنوان زبان ملی و زبان تحصیل و تدریس دانش، و زبان سیاست و حقوق در سراسر ایران، ذره‌ای و اندازۀ تار مویی هم نباید کوتاه آمد. چون تنها زبان تحصیل و تدریس در ایران، همین زبان فارسی است. تقریباً همۀ گویش‌ها و لهجه‌های زیبای مناطق و نواحی ایران، زبان محاوره و هنر و فرهنگ هستند و خوشبختانه هیچ خطری هم آنها را تهدید نمی‌کند، هر گویشی با حداقل ده‌هزار گویشور خود را به عصر دیجیتال رسانده باشد با امکانات پرشمار این عصر به آسانی می‌تواند ماندگار شود. اتفاقاً کسانی که نغمه شوم «تحصیل به زبان مادری» را سر می‌دهند، بزرگ‌ترین خطر برای خرده‌فرهنگ‌ها و گویش‌های متکثر سراسر ایران به شمار می‌روند. آنها می‌خواهند از خارج از مرزهای ایران، از آنکارا، باکو، اربیل و … زبان و خط بیاورند و افزون بر زبان فارسی، گویش‌ها و فرهنگ‌های محلی و محاوره‌ای متکثر در ایران را نابود کنند.

با صراحت می‌گویم، هر کسی، تأکید می‌کنم، هر کسی که در ایران و در میان ایرانیان، با هر ادبیاتی و از هر موضعی، از «حق تحصیل به زبان مادری» حرف می‌زند، هیچ انگیزه‌ای غیر از خط‌کشی بین مردم ایران و تکه‌تکه کردن ایران ندارد و نمی‌تواند که داشته باشد. چون نخست، چنین حقی اساسا وجود ندارد، و تجربه هم ثابت کرده که تحصیل به زبان فارسی هیچ حقی از هیچ کسی ضایع نمی‌کند، بلکه این تحصیل به زبان محلی است که فرد را از ارتباط با سایر هم‌میهنان و محسنات فرهنگی و اقتصادی و …. آن ارتباط محروم می‌کند. در میان گویشوران مناطق و نواحی ایران، بیشترین فاصله زبانی با زبان معیار فارسی، زبان بیشتر باشندگان آذربایجان است. آیا تحصیل به زبان فارسی باعث افت تحصیلی آنان و عدم موفقیت آنها شده است؟! مطلقا نه! کافی است در تهران و شهرهای بزرگ ایران به دانشگاه‌ها، آموزشگاه‌ها، شرکت‌ها و …. سری بزنید و ببینید که شمار بسیاری از استادان، مهندسان و دیگر دانش‌آموختگان اصالتی آذری دارند. دوم، گویش‌های موجود در ایران، زبان تحصیل و تدریس دانش نیستند، و زبان علم تمام گویشوران لهجه‌های گوناگون در ایران در سیزده سدۀ اخیر، زبان فارسی جدید و یا زبان عربی بوده. همان‌طوری که قبل از آن هم، زبان دانش در ایران، زبان پارسی باستان و پارسی میانه (پهلوی) بوده است. این سنت را هیچ‌کس به ملت ایران تحمیل نکرده. بلکه نتیجه تکوین تجارب ملت ایران بوده است. اکنون نیز زبان دانش در ایران می‌تواند فارسی و در کنارش انگلیسی باشد.

مسئله بسیار مهم اینکه، در چند دهه اخیر، با رشد فناوری و ابزارهای رسانه‌ای و آموزشی نوین، زبان فارسی در ایران و در میان ایرانیان ماندگارتر شده است. اکنون در محروم‌ترین و دوردست‌ترین نقاط ایران، در خانه‌های بیشتر ایرانیان، تلویزیون و رایانه یافت می‌شود. دست همه ایرانیان یک گوشی یا تبلت وجود دارد و عمده ارتباطات ایرانیان با همدیگر در این دستگاه‌ها با زبان فارسی صورت می‌گیرد. به نظر می‌رسد که تجزیه‌طلبان مفلوک و بی‌شرم، احساس خطر کرده و تلاش مذبوحانه خود را در جهت تضعیف زبان فارسی و شعارهای بی‌محتوا و بی‌معنی چون تحصیل به زبان مادری و مانند آن متمرکز کرده‌اند. از هر دهانی که ذره‌ای نغمه تضعیف زبان فارسی شنیده شود، بدون هیچ ملاحظه و درنگی، باید مشتی محکم بر آن دهان کوبید. ذره‌ای نباید با این جماعت مماشات کرد و آنها را به هیچ عنوان نباید تحویل گرفت.

***

زبان پارسی آماج تازش‌ها

شهربراز: زبان پارسی به عنوان بُردار فرهنگ ایرانی از دیرباز بخش مهمی از هویت ایرانیان بوده است. پس از شکست ارتش ساسانیان به دست تازیان، مهم‌ترین جنگ‌افزار ایرانیان زبان و فرهنگ‌شان بود و تازیان می‌کوشیدند این دو را نیز از چنگ ایرانیان بیرون کنند. به نوشته‌ی زنده‌یاد دکتر عبدالحسین زرین‌کوب، آن‌چه از تامل در تاریخ برمی‌آید این است که عربان هم از آغاز حال، شاید برای آن‌که از آسیب زبان ایرانیان در امان بمانند و آن را همواره چون حربه‌ی تیزی در دست مغلوبان خویش نبینند، درصدد برآمدند زبان‌ها و لهجه‌های رایج در ایران را از میان ببرند. آخر این بیم هم بود که همین زبان‌ها خلقی را بر آنها بشوراند و ملک و حکومت آنان را در بلاد دورافتاده‌ی ایران به خطر اندازد. به همین سبب هر جا که در شهرهای ایران به خط و زبان و کتاب و کتابخانه برخوردند با آنها سخت به مخالفت برخاستند. رفتاری که تازیان در خوارزم با خط و زبان مردم کردند بدین دعوی حجت است. نوشته‌اند وقتی قتیبه‌بن‌مسلم باهلی، سردار حَجاج، بار دوم به خوارزم رفت و آن را بازگشود هر کس را که خط خوارزمی می‌نوشت و از تاریخ و علوم و اخبار گذشته آگاهی داشت از دم تیغ بی‌دریغ درگذاشت و موبدان و هیربدان قوم را یکسر هلاک نمود و کتاب‌هایشان همه بسوزانید و تباه کرد تا آن که رفته رفته مردم اُمّی ماندند و از خط و کتاب بی‌بهره گشتند و اخبار آنها اکثر فراموش شد و از میان رفت ….

شاید بهانه‌ی دیگری که عرب برای مبارزه با خط و زبان ایران داشت این نکته بود که خط و زبان مجوس را مانع نشر و رواج قرآن می‌شمرد. در واقع ایرانیان، حتا آنان که آیین مسلمانی را پذیرفته بودند، زبان تازی را نمی‌آموختند و از این رو بسا که نماز و قرآن را نیز نمی‌توانستند به تازی بخوانند.

با چنین علاقه‌ای که مردم در ایران به زبان خویش داشتند، شگفت نیست که سرداران عرب‌، زبانِ ایران را تا اندازه‌ای با دین و حکومت خویش معارض دیده باشند و در هر دیاری برای از میان‌بردن و محوکردن خط و زبان پارسی کوششی ورزیده باشند. (کتاب «دو قرن سکوت»، ص ۱۱۵ و ۱۱۶)

اما ایرانیان توانستند برخلاف بسیاری از ملت‌های چیره‌شده‌ی اسلامی، هم‌چنان زبان خویش را پاس دارند و هرگاه حکومت‌های محلی به دست ایرانیان افتاد، مانند صفاریان و سامانیان و زیاریان در گسترش و توان‌مندسازی زبان پارسی بکوشند و آثار فراوانی به زبان پارسی پدید آورند. بزرگ‌ترین نمونه و شاهکار زبان پارسی هم به دست توانای فرزانه‌ی توس آفریده شد که هر که رای و هُش و دین دارد پیوسته بر او آفرین خواند.

خلیفه‌های مسلمان در دمشق و بغداد هم چنان به این دشمنی با زبان پارسی ادامه می‌دادند و دست‌نشاندگان و چاپلوسان آنان (هم‌چون محمود غزنوی و برخی درباریانش) زبان دیوان خود را به تازی برمی‌گرداندند و در گسترش زبان تازی می‌کوشیدند.

با تمام سختی‌ها و دشمنی‌ها، زبان پارسی توانست چندان ببالد و گسترش یابد که به زبان دوم دنیای اسلام ترادیسد و در گستره‌ی پهناوری جای خویش را باز کند و آثار فراوانی بدین زبان آفریده شد. پس از برافتادن خلافت عباسیان زبان پارسی آزادتر شد و در گستره‌ی بزرگ‌تری رشد و نمو کرد به طوری که دربار گورکانیان هند (در انگلیسی: Mughal Empire) و دربار سلطان‌های عثمانی از مرکزهای گسترش زبان پارسی و فرهنگ ایرانی بود.

دولت بریتانیا نیز پس از دست‌یافتن بر هندوستان و دریافتن نفوذ و اهمیت زبان پارسی در غرب آسیا، زبان پارسی را مانعی برای کار خود می‌دید و مبارزه با آن را آغاز کرد و زبان انگلیسی را جایگزین آن کرد.

تازش‌ها به زبان پارسی امروز
به نظر من امروزه از چندین سو به زبان پارسی تاخته می‌شود و هریک از این گروه‌ها و کسان انگیزه‌ی خود را دارد:

١) در تاجیکستان و آسیای میانه
پس از دست‌یابی روسیه‌ی تزاری به آسیای میانه، دولت روسیه کوشید پیوندهای ایرانیان آن سامان را با دیگران هم‌تباران‌شان بریده و ساختار فرهنگی و اجتماعی آن‌جا را از نو و بر پایه‌ی نیازهای استعماری خود بسازد. از این رو نام «تاجیک» را که به معنای «ایرانی» بود به عنوان نام قوم و نژادی تازه مطرح کرد و آن سرزمین را تاجیکستان خواند. با این‌که زبان آنان پارسی بود در راستای همان هدف‌های خود این گویش منطقه‌ای پارسی را هم «زبان تاجیکی» خواند و خط آنان را از پارسی نخست به لاتین و سپس به سیریلیک برگرداند تا بریدن پیوندها کامل‌تر شود. از سوی دیگر شهرهای سمرقند و بخارا – که از مرکزهای باستانی فرهنگ ایرانی و پرورشگاه‌های زبان پارسی بود – به دست ترکان ازبک سپرده شد و در عوض پایتخت «تاجیکان» به روستای «دوشنبه» منتقل شد که پیش‌تر جایی برای «دوشنبه‌بازار»ها بود. برای جعل و ساختن هویت تازه، ادبیات پارسی دری به نام «ادبیات تاجیکی» خوانده شد.

پس از فروپاشی شوروی نیز با آن‌که تاجیکان کوشیدند نام زبان خود را به پارسی برگردانند و به خط نیاکان بازگشت کنند اما عده‌ای از «روس‌پرستان» و غرض‌ورزان مانع آن شدند و اشکال‌تراشی کردند. از سوی دیگر هم دولت وهابی عربستان سعودی – که دشمنی فاتحان عرب صدر اسلام با زبان پارسی را در زمان ما ادامه می‌دهد – پس از ۱۴۰۰ سال از راه تبلیغ‌های خود در تاجیکستان به ایرانیان تاجیک می‌گوید که زبان پارسی را رها کنید، نام‌های ایرانی را از خود بردارید و نوروز را فراموش کنید!

٢) در افغانستان
دشمنی با زبان پارسی تنها به روسیه و شوروی و عربستان سعودی محدود نمی‌شود. پس از این‌که دولت بریتانیا در «بازی بزرگ» خود با روسیه و برای حفاظت از مستعمره‌ی خود یعنی هندوستان تصمیم گرفت کشور «افغانستان» را بیافریند و با تهدید نظامی، «هرات» را از ایران جدا کرد، قوم حاکم پشتون را تحریک کرد که برای جداسازی کامل‌تر افغانستان از ایران، نام زبان پارسی در این کشور را به «زبان دری» برگرداند. دولت پشتون افغانستان هم چنین با ایجاد «پشتو تولَنَه» (فرهنگستان پشتو) می‌خواهد زبان پارسی را کنار بگذارد و زبان قبیله‌ای و گوالش(=تکامل)نیافته‌ی پشتو را به شهروندان خود تحمیل کند. اکنون نیز با «وزارت کالچر»! می‌خواهد مانع از نفوذ فرهنگی ایران بشوند.

برای آگاهی بیش‌تر درباره‌ی زبان پارسی در تاجیکستان و افغانستان و نقشه‌های روسیه و بریتانیا برای این زبان می‌توانید به مقاله‌ی «کیستی تبرخورده‌ی زبان پارسی» در تارنمای آذرگشنسپ نگاه کنید.

٣) در ایران
در همین ایران سیاسی خودمان – که بخشی از ایران فرهنگی بزرگ است – در برخی سخنرانی‌ها می‌شنویم که درباره‌ی فردوسی و شاهنامه چنین می‌گویند: «مرد خاسر زیان‌ بُرده‌ی تهیدست‌ که‌ در برابر لغت‌ قرآن‌ و زبان‌ عرب‌ – که‌ زبان‌ اسلام‌ و زبان‌ رسول‌‌الله‌ است – ۳۰ سال‌ عمر خود را به‌ عشق‌ دینارهای‌ سلطان‌ محمود غزنوی‌ به‌ باد داده‌ و شاهنامه‌ی افسانه‌ای‌ را گرد آورده‌ است.»

یعنی اینان زبان پارسی را به جای زبان ملی و مشترک ایرانیان، «رقیبی» برای زبان عربی می‌دانند. شاید در راستای همین باور، امروزه در مدرسه‌های ایران دانش‌آموزان می‌توانند نیم ساعت به زبان عربی تواشیح از بر بخوانند و جایزه بگیرند و تشویق شوند، اما حفظ‌کردن یک حکایت از بوستان سعدی یا چند بیتی از شاهنامه برایشان سخت شده‌است و البته ایرادی هم ندارد؛ زیرا برای مسئولان مدرسه نیز اهمیتی ندارد که در طول سال دانش‌آموزان یک قطعه شعر پارسی حفظ نشوند.

صداوسیما نیز سیل واژه‌های و ترکیب‌های عربی را وارد زبان پارسی می‌کند و در برخی از پیدارها (سریال‌ها) ولنگاری زبانی و بی‌توجهی به زبان پارسی آشکار است. حتا به‌تازگی در پیداری از عبارت‌هایی چون «ریلکس» و «یستردی» و … استفاده می‌شود و این عبارت‌های بی‌معنا و ناضرور ورد زبان بچه‌ها شده است.

۴) تجزیه‌طلبان
گروه دیگری از دشمنان امروزی زبان پارسی گروه‌های تجزیه‌طلب‌اند. اینان که به‌خوبی به نقش زبان پارسی در اتحاد و یکپارچگی مردم ایران از هر قوم و مذهب پی برده‌اند، نوک حمله‌ی خود را متوجه این زبان کرده‌اند. به بهانه‌ی آموزش زبان مادری می‌خواهند زبان پارسی را نابود یا محدود کنند و به جای آن زبان‌ها و گویش‌هایی را بگذارند که نه تجربه‌ی نوشتاری و ادبی دارند و نه خط و گنجینه‌ای نوشتاری به آن زبان و گویش وجود دارد.

درباره‌ی زبان‌ها و گویش‌های محلی و بومی باید نکته‌ای را بگویم. من خود از شیفتگان و عاشقان یادگیری زبان‌ها و گویش‌های ایرانی و انیرانی هستم و باور دارم که باید این‌ها نگهداری و پاس داشته و آموزش داده شوند. خواننده‌ای گفته بود خود را به جای کسانی بگذارید که می‌خواهند زبان مادری‌شان را بیاموزند اما با «تهاجم زبان پارسی» مواجه‌اند. این خود یکی از کژنمایی‌ها و دروغ‌های تجزیه‌طلبان است که در میان برخی از هم‌میهنان ما رایج شده است.

این ترفندها نیز بر پایه‌ی نقش برنارد لوئیس است. این خاورشناس بریتانیایی از دهه‌ی ۱۳۵۰ خ. / ۱۹۷۰ م. به سیاستمداران توصیه کرده است که برای کنترل بیش‌تر بر غرب آسیا (خاورمیانه) و دست‌یابی آسان بر منبع‌های زمینی و زیرزمینی و بازار این‌جا، باید ایران تجزیه شود و راه تجزیه هم تاکید بر تفاوت‌های زبانی و اختلاف‌افکنی میان قوم‌های ایرانی است. برای آگاهی بیش‌تر درباره‌ی نقشه‌ی برنارد لوییس می‌توانید به فصل ششم کتاب دکتر کاوه فرخ به نام «پان‌ترکان و هدف‌گیری آذربایجان» نگاه کنید که به صورت رایگان و برخط در اینترنت در دسترس است.

توضیح آن‌که از گذشته‌های دور یعنی همان زمان ساسانیان و پس از اسلام و نه آن گونه که در میان برخی از هموطنان ما به دروغ تبلیغ شده است از زمان رضاشاه پهلوی، زبان پارسی زبان مشترک همه‌ی ایرانیان بوده است و ابوریحان بیرونی – که زبان مادریش خوارزمی بوده‌است – و عنصرالمعالی کیکاووس زیاری – که زبان مادریش طبری بوده‌است – و قطران تبریزی – که زبان مادریش پهلوی بوده‌است – و همه و همه در گوشه کنار ایرانشهر بزرگ و پهناور آثار خود را به زبان پارسی دری نوشته‌اند تا دیگر ایرانیان بتوانند بخوانند و بیاموزند و دریابند. زبان پارسی هیچ‌گاه بر کسی به زور تحمیل نشده‌است. حتا زمانی که ترکان و ترک‌زبانان و مغولان بر این سرزمین و دیگر سرزمین‌های همسایه فرمان رانده‌اند، زبان مشترک و رسمی و اداری و نگارشی زبان پارسی دری بوده است. پیش‌تر نامه‌ی خان مغول و نوه‌ی چنگیز به بابای مسیحیان (پاپ) را آوردم که به زبان پارسی بوده است.

مخالفت من با رقابت و جایگزینی این زبان‌ها و گویش‌ها با زبان پارسی است. ما نباید به بهانه‌ی آموزش زبان مادری و بومی هر منطقه، زبان پارسی را کنار بگذاریم. بر پایه‌ی قانون اسلامی نیز آموزش ادبیات و زبان‌های قومی در کنار زبان رسمی آزاد است. زبان پارسی زبان مشترک و پیونددهنده‌ی تمام مردمان این سرزمین بوده و هنوز هست و میراث مشترکی با کشورهای همسایه دارد. زبان‌های بومی و محلی باید در کنار زبان پارسی آموخته شوند نه به جای آن! و اهمیت باید به زبان پارسی داده شود.

۵) شبکه‌های ماهواره‌ای
آوردگاه تازه‌ی دشمنان زبان پارسی برخی شبکه‌های ماهواره‌ای است؛ در بیش‌تر این شبکه‌ها، با آن‌که ادعا می‌کنند برای ایرانیان برنامه پخش می‌کنند اما نوشته‌ها به خط و زبان انگلیسی است. نام بسیاری از برنامه‌ها به خط و زبان انگلیسی است و حتا در ترانه‌های مبتذل و پیش پاافتاده که هم خواننده ایرانی است و هم سراینده و نوازنده و هم بیننده و شنونده، نام و مشخصات ترانه به خط و زبان انگلیسی نوشته می‌شود! برخی از این شبکه‌ها (مانند فارسی۱) آشکارا در خدمت دشمنان ایران و فرهنگ و زبان ایرانی هستند. گذشته از این که در زبان انگلیسی کاربرد واژه‌ی «فارسی» اشتباه است و باید به جای آن Persian گفت، این‌ها حتا عددها را نیز به انگلیسی می‌گویند از جمله «وان»! مگر عدد یک در زبان پارسی وجود ندارد؟

این شبکه‌های مبتذل از کیفیت بسیار پایینی برخودارند و ترجمه‌هاشان نیز تعریفی ندارد و پر است از واژه‌های انگلیسی. گویا این‌ها توان خرید یک فرهنگ دوزبانه‌ی انگلیسی به پارسی را ندارند. حتا فرهنگ جیبی نیز می‌تواند بسیاری از مشکل‌های آنان را حل کند. سخن‌گفتنِ شترگاوپلنگی و بی‌سوادانه‌ی «لوس»‌آنجلسی‌ها از راه این شبکه‌های سبُک در میان مردم ایران پخش می‌شود.

۶) ایرانیان درون کشور
شگفت‌انگیز آن‌که برخی دشمنان زبان پارسی، امروزه خود ایرانی‌اند! در میان این گروه کسانی هستند که فکر می‌کنند واژه‌های انگلیسی «ترجمه‌ناپذیر»اند. امروزه در قهوه‌فروشی‌ها – یا به‌اصطلاح «کافی‌شاپ»ها – وقتی فهرست نوشیدنی‌ها را به دست شما می‌دهند، دهان‌تان باز می‌ماند که این چیزها چیست؟ یک «اسکوپ»‌بستنی یعنی چه؟ «میلک شیک بنانا» یا «فراپه‌ی استرابری» چه نوع نوشیدنی است؟ بسیاری از کارگران این مغازه‌ها جوانان روستایی یا شهری کم‌سوادی هستند که خودشان معنای این نام‌ها را نمی‌دانند و صاحبان مغازه نیز برای «کلاس» این نام‌های مسخره را انتخاب می‌کنند تا بتوانند کالای خود را گران‌تر بفروشند.

– در رستوران‌ها به جای «خرچنگ دریایی» دیگر «لابستر» «سرو» می‌شود.

– در «فست فود»ها «چیکن برست» و «استریپس» مرغ فروخته می‌شود.

– پیتزا را به جای تنور در «آون» می‌پزند.

– به جای کباب هم دیگر «باربیکیو» (تازه گاهی «باربیکیوی مغولی»!) می‌فروشند.

– «آرتیست»‌ها به دنبال «اسپانسر» می‌گردند تا «شو» بگذارند.

آدم احساس می‌کند در پاکستان یا بنگلادش راه می‌رود که این همه واژه‌های انگلیسی در میان سخنان مردم رایج شده است. در همین راستا، در و دیوار شهر و تابلوهای فروشگاه‌ها پر شده است از واژه‌های انگلیسی و حتا نام مغازه‌ها و کالاهای مصرفی مردم تنها به خط انگلیسی نوشته می‌شود حال آن‌که متاسفانه در کشور ما چندان مسافر و گردشگر خارجی رفت و آمد ندارد و نیازی به این همه نوشته‌های چشم‌آزار نیست. روی پاکت شیر و دستمال کاغذی و بستنی ساخت ایران نام کالا و تولیدکننده و همه‌چیز تنها به خط انگلیسی نوشته می‌شود! دیگر بگذریم از این که زمان‌نمای چراغ‌های راهنمایی بیش‌تر به خط لاتین هستند و گویا برای مسئولان اصلا مهم نیست که بر در و دیوار شهر ما عددها به خط لاتین باشند!

من با ورود وام‌واژه‌ها هیچ مشکلی ندارم و سخنم در این‌جا بر سر وام‌واژه‌ها نیست. زیرا به طور طبیعی هرگاه دو زبان در کنار هم قرار گیرند با هم دادوستد می‌کنند مانند زبان پارسی که از تازی چیزها گرفته و زبان تازی که واژه‌های فراوانی از پارسی گرفته است. یا خود زبان انگلیسی که واژه‌های فراوانی از زبان پارسی به وام گرفته است. اما مسئله در این‌جا دخالت و دست‌اندازی و سیل واژه‌های ناضرور است. برای نمونه ما نیازی به «چیکن برست» و «اسکوپ» و «میلک شیک» و « باربیکیو» و «آون» و … نداریم زیرا در زبان خودمان واژه‌های پارسی برای این مفهوم‌ها هزاران سال است که وجود دارند. در این میان موضوع مهم‌تر در این باره دستور زبان است؛ زبان تازی ساختار دستوری زبان پارسی را به هم زده است و هر وام‌واژه‌ی تازی تمام هم‌خانواده‌ها و صرف و نحو خودش را هم به همراه آورده است.

برخی دیگر هم چنان دچار خودکم‌بینی شده‌اند که خیال می‌کنند صِرف دانستن زبان انگلیسی نشانه‌ی پیشرفت و سواد است و مشکل خود را زبان پارسی می‌دانند. برخی پدرها و مادران کودکانِ بیچاره‌ی خود را که هنوز زبان مادری‌شان را به‌خوبی نیاموخته‌اند و نمی‌توانند خط پارسی را بخوانند به کلاس‌های فشرده و نافشرده‌ی آموزش زبان انگلیسی می‌فرستند! تازه افتخار هم می‌کنند که فرزندان‌شان به جای آب پرتقال «اورنج جوس» می‌خواهند!

من با یادگیری زبان‌های بیگانه، نه تنها عربی و انگلیسی، بلکه فرانسوی و ایتالیایی و روسی و آلمانی و …. مشکلی ندارم هیچ، بلکه بر آموختن زبان‌های دیگر پافشاری هم می‌کنم. ایراد دستگاه آموزشی ما این است که روش‌های درست و نوین زبان‌آموزی را نمی‌داند. زبان را باید از راه خواندن و نوشتن و سخن‌گفتن آموخت نه با از بَرکردن واژه‌های تنها و جداجدا و آموختن دستور زبان یا صرف و نحو. اشکال دستگاه آموزشی نباید منجر به این شود که ما به زبان رسمی و ملی خود بی‌توجهی و ستم کنیم و تلافی آن اشکال را سر زبان خودمان دربیاوریم!

حتا دیده‌ام که در همین تهران برخی «آموزگاران» در دانشگاه‌ها دانشجویان خود را مجبور می‌کنند که تکلیف و تمرین خود را به زبان انگلیسی انجام دهند و اگرچه متن آن‌ها به انگلیسی غلط و خراب و افتضاح هم باشد باز از تمرین درست به پارسی بیش‌تر نمره می‌گیرد! حال آن‌که موضوع درس آنان هیچ ربطی به زبان تخصصی ندارد. روشن است که دانش‌آموزان و دانشجویان ما در درون کشور باید به زبان‌های بیگانه مسلط باشند و در آموزش خود از آن‌ها بهره ببرند. اما زبان‌های بیگانه باید در کنار زبان پارسی آموخته شوند نه به جای آن و اهمیت نخست باید به زبان پارسی داده شود.

۷) ایرانیان بیرون کشور
برخی از ایرانیان امروز هیچ تعصب و غیرتی به زبان خویش ندارند. از این رو وقتی به خارج می‌روند تلاشی نمی‌کنند که فرزندان‌شان در دیار بیگانه زبان پارسی را بیاموزد یا از آن پاسداری کند حتا خوشحال هم می‌شوند که با فرزندان خود به زبان بیگانه سخن بگویند. باید از اسپانیایی‌زبانان یا چینی‌زبانان بیاموزند که در خانه‌ی بیش‌ترشان سخن‌گفتن جز به زبان مادری ممنوع است.

هم‌میهنان ما که در بیرون از ایران زندگی می‌کنند باید بتوانند به زبان‌های کشور میزبان خود به‌آسانی و روانی سخن بگویند.

منظور من پاسداشت زبان پارسی است و این‌که هر چیز باید به جای خود باشد: زمانی که شما در ایران هستید باید به زبان پارسی سخن بگویید و بنویسید و بشنوید. زمانی که شما با ایرانی دیگری روبرو هستید چرا باید به زبان بیگانه با او سخن بگویید؟! شنیده‌ام در کشوری بیگانه ایرانیان گرد هم می‌آیند و برای همدیگر به زبان بیگانه درباره‌ی کشور دیگری سخنرانی می‌کنند! و مطلب به زبان انگلیسی یا فرانسه دست به دست می‌شود!

٨) اینترنت
گروه دیگری نیز با آن‌که در اینترنت امکان نوشتار به خط و زبان پارسی هست و گیرنده و فرستنده هر دو ایرانی هستند به خط و زبان بیگانه با هم نامه‌نگاری می‌کنند!

در سال‌های آغازین همگانی‌شدن اینترنت تنها خط و زبان انگلیسی در آن پشتیبانی می‌شد و رایج بود. اما سالیان زیادی است که رمز جهانی (یونیکد) پدید آمده است و از نظر فنی همه‌ی زبان‌ها و خط‌های زنده (و حتا مرده!) امکان نمایش و کاربرد در رایانگر و اینترنت را یافته‌اند. تنها می‌ماند همت نرم‌افزارسازان و کاربران که از خط و زبان خود استفاده کنند. خوشبختانه خط و زبان پارسی مدت زمان زیادی است که در رایانگر پشتیبانی می‌شود و کاربران بهانه‌ای برای ننوشتن به خط و زبان پارسی ندارند.

متاسفانه در برابر این همه تازش و دشمنی، سنگر بزرگ و پرتوانی نیست که از زبان پارسی دفاع کند و فرهنگستان زبان پارسی نیز بسیار ضعیف و ناتوان است. تنها می‌توان به برخی دلسوزان امیدوار بود و به توانایی زبان پارسی که ققنوس‌وار در همه‌ی تاریخ خود پایدار بوده است و پایدار خواهد ماند.

***
دشمن ما تازد اول بر زبان مشترک

آرسام محمودی

آرسام محمودی در تاریخ ۸ آذر ۱۴۰۱ با یورش مأموران امنیتی جمهوری اسلامی به خانه پدری‌اش در تهران بازداشت شد و به زندان اوین منتقل شد.او پس از یک ماه به زندان فشافویه تبعید شد.

سخنرانی چندوقت پیش محمدرضا شفیعی‌کدکنی استاد و ادیب بزرگ عصر حاضر، در یادآوری جایگاه زبان فارسی و سایر زبان‌های ایرانی به‌عنوان سرمایه‌های ملی، به مثابه ریختن آب در خوابگاه مورچگان بود.

وی در این سخنرانی به یکی از مهم‌ترین خطرات تهدیدکننده زبان فارسی، زبان ملی ایرانیان و زبان های محلی اشاره کرد. صحبت‌های این اندیشمند بزرگ برای وطن‌خواهان آذربایجانی که با تکیه بر سنت تاریخی و فرهنگی آذربایجان مدت‌هاست این خطرات را به مسئولان امر و زمامداران کشور گوشزد می‌کنند، دلگرم کننده بوده و بار دیگر حقانیت مباحث آنان را به اثبات رساند.

شفیعی کدکنی در بخشی از سخنان خود درباره جایگاه زبان ملی و زبان های محلی این‌گونه گفت: «زبان های محلی پشتوانه ملی ما هستند و اگر ما زبان‌های محلی را حفظ نکنیم بخش بزرگی از فرهنگ مشترک‌مان را عملا نمی‌فهمیم» اما آنچه مایه نگرانی‌اش بود، سخنانی است که هر از چندی از سوی برخی ناآگاهان و مغرضان یا متولیان غیرمسئول و ناآشنا با سنت تاریخی و فرهنگی ایران، بر زبان رانده می‌شود.

آن‌هایی که قصد دارند ناآگاهانه یا خائنانه، زبان‌های محلی را از جایگاه سنتی شان خارج کرده و در مقابل زبان ملی ایرانیان قرار دهند. زبان فارسی بخشی از هویت ساکنان ایران سیاسی و بزرگ فرهنگی است.

آنچه شفیعی کدکنی را نگران کرده، این است که سرنوشتی که بر زبان فارسی در ایران فرهنگی(یا مناطق جدا شده از ایران در سده‌های اخیر چون قفقاز) و مناطقی آن‌سوتر چون هندوستان تحمیل شد، بر زبان فارسی در قلمرو ایران سیاسی نیز تحمیل شود.

قدرت‌های رقیب ایران در منطقه با علم کردن زبان‌های محلی در برابر زبان فارسی، مردم مناطقی چون پاکستان، هندوستان، آسیای مرکزی و… را در برابر فرهنگ و زبان خود، خلع سلاح کرده و در نهایت فرهنگ و زبان خود را در این مناطق غلبه دادند؛ برای مثال زبان فارسی سده‌ها در پاکستان به عنوان زبان ادبی و فرهنگی حضور داشت، اما با تقویت زبان اردو و بخشیدن جایگاهی تصنعی به آن، بخشی از هویت مردم پاکستان از میان رفت.

هویتی که یکی از مؤلفه‌های مهم آن فرهنگ مدارا و همزیستی نشأت گرفته از فرهنگ و تمدن ایرانی است. حتی اگر بخواهیم خارج از بحث ایران بزرگ فرهنگی و لزوم دفاع از فرهنگ ایرانی به این موضوع نگاه کنیم، پرواضح است مردمی که با فردوسی، نظامی، حافظ، سعدی، مولانا، خیام و … یا به‌طور کلی با فرهنگ ایرانی انس گرفته‌اند، به سختی در دام بنیادگرایی مذهبی و فرقه‌ای گرفتار خواهند شد.

با تضعیف زبان فارسی در پاکستان و تاسیس مدارس مذهبی فرقه‌گرا با سرمایه‌گذاری عربستان، امروز پاکستان به‌جای پروراندن ادبایی چون ادیب پیشاوری و اقبال لاهوری، جولانگاه خشن‌ترین و مرتجعانه‌ترین گروه‌های بنیادگرای مذهبی است.

اوضاع در قفقاز هم به همین منوال است. مردمانی که در مناطق مختلف قفقاز، سده‌ها در کنار یکدیگر و زیر پرچم فرهنگ ایرانی می‌زیستند، با عقب‌نشینی زبان فارسی از آن منطقه و کمرنگ شدن فرهنگ ایرانی، بر روی هم آتش کینه و نفرت گشودند. نفرتی که توسط رقبای تاریخی ایران در منطقه، یعنی ترکیه و روسیه به آن‌ها تزریق شده بود. امروز حتی دولت چین با جایگزین‌کردن زبان اویغوری به جای فارسی که در بخش‌هایی از مناطقی در غرب چین هنوز زبان فرهنگ است، قصد دارد ارتباط مردمان این مناطق را با دریای خروشانی که حامل تمدن ایرانی و بالاتر از آن پیوند دهنده ساکنان این مناطق با فرهنگ نیاکانی‌شان است، قطع کند.

مصایبی که در سده‌های اخیر بر زبان فارسی و فرهنگ ایرانی روا داشته شده، هر ایران‌دوست باریک بینی را نسبت به وقایعی که در عرصه فرهنگی کشور در حال رخ دادن است، حساس می‌کند. پیشتر نیز اصغر دادبه در همایشی که به مناسبت ارج نهادن به فعالیت دایره‌المعارف بزرگ اسلامی در بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار برگزار شده بود، به خطراتی که زبان فارسی را تهدید می‌کند، اشاره کرده و گفته بود: «کودتایی علیه زبان فارسی در جریان است». البته این نخستین‌باری نیست که یکی از ادبای ایران‌زمین نسبت به موضوعیت‌دادن به بحث زبان‌های محلی هشدار می‌‌دهد. اعضای آذربایجانی فرهنگستان زبان فارسی، یعنی استادانی چون محمدعلی موحد و سلیم نیساری نیز چند سال پیش زمانی که موضوع تدریس زبان‌های محلی از سوی برخی مسئولان ناآگاه به شکلی مبهم مطرح شده بود، نسبت به خطرات چنین اظهارنظرهای نسنجیده‌ای هشدار داده بودند.

طرح مبحث زبان‌های محلی در سال‌های اخیر که از سوی سیاستمداران آماتور برای نیل به اهداف سیاسی موضوعیت پیدا کرده، مقوله‌ای غیرتاریخی و جدید است که به دوران ترک‌تازی احزاب و جریانات چپ در دهه ۴۰ و ۵۰ خورشیدی بازمی‌گردد. در آن دوران نیز احزاب و گروه‌های چپ، زبان های محلی را چون ابزاری برای درهم کوبیدن نظم تاریخی ایران، ملعبه دست خویش قرار داده بودند.

شعارهای این گروه‌ها با حساسیت ادبای وقت ایران، بی‌پاسخ نماند. منوچهر مرتضوی، عبدالعلی کارنگ، ناصح ناطق و شهریار از جمله آذربایجانی‌هایی بودند که با انتشار مقاله، کتاب یا سرودن شعر، به طرح چنین دعاوی ناشیانه‌ای پاسخ دادند. غلامعلی رعدی‌آذرخشی، رییس وقت دانشکده ادبیات دانشگاه ملی(شهید بهشتی کنونی) و از اعضای تبریزی فرهنگستان، در قصیده‌ای بلند نقشه این جریانات ایران ستیز و وابسته به بیگانه که قصد داشتند با همسان قراردادن زبان‌های محلی با زبان ملی، پایه ملیت ایرانی را سست کنند، به واضح‌ترین شکل ممکن برملا کرد.یادآوری بخش‌هایی از این قصیده که داستان سرگذشت زبان ملی ایران از زمان حمله اعراب تا زمان حاضر را روایت می‌کند، خالی از فایده نیست:

با زبان‌های محلی کس ندارد دشمنی/ نیست باکی گر بمانند اندر ایران پایدار

پارسی را با زبان های محلی جنگ نیست/ هیچ دریایی نورزد دشمنی با جوبیار

لیک جز با این زبان پرتوان مشترک/ ملت ما در ادب هرگز نگردد بختیار

از زبان‌های محلی هم مشو غافل که نیست/ هیچ غم گر سرو را شمشاد روید در کنار

دشمن ما تازد اول بر زبان مشترک/ چون بخواهد کرد ما را با بد اندیشی شکار

تا فشاند عاقبت بذر زبان خویش را/ مزرع ما را کند با حیله‌ها شخم و شیار

تا کند ما را ز شعر پارسی بیزار و سرد/ می‌کند حفظ زبان‌های محلی را شعار

ای جوان گر با فسون اجنبی از این زبان/ بگسلی، گردی ز خود وز مام میهن شرمسار

حیف باشد کز هوس در آرزوی کلبه‌ای/ جهل تو ویرانه‌ای سازد ز کاخی زرنگار

زبان فارسی محصول نظم طبیعی فرهنگی و سیاسیِ جغرافیای ایران بزرگ فرهنگی در طول سده‌هاست و به گفته اهل فن و شهادت تاریخ، تمامی ساکنان ایران‌زمین در پروردن آن به یک اندازه سهم داشته‌اند.

فرقی نمی‌کند نظامی از گنجه باشد، خاقانی از شروان، فردوسی از توس یا همام و قطران از تبریز. در بزنگاه ورود ایران به عصر نوین نیز اندیشمندان قوم، فارغ از زبان محلی شان، به پیروی از سنت فرهنگی و تاریخی خود، آثارشان را به زبان ملی خود یعنی فارسی به طبع رسانده‌اند. زین‌العابدین مراغه‌ای، طالبوف تبریزی و… نمونه این اندیشمندان‌ است.

صحبت‌های اخیر شفیعی کدکنی خود نیز ناظر به همین موضوع است. سخنانی که خشم دشمنان فرهنگ ایران و سرسپردگان دول بیگانه و بازماندگان اردوگاه ورشکسته چپ را برانگیخته است. به همین جهت در چند روز گذشته با بدگویی به این استاد ادبیات ایران، سعی در مطرح کردن خود و تخریب چهره ایشان داشته‌اند که البته جز نمایاندن چهره حقیقی، نیات ایران‌ستیزانه و گفتار تهی از استدلال خود، راهی از پیش نبرده‌اند. اما آنچه مهم است، توجه مسئولان امور به چنین هشدارهایی است که از سوی وطن‌خواهان و اندیشمندان دلسوز، مدت‌هاست در جراید و تریبون‌های غیررسمی داده می‌شود و متاسفانه تاکنون حساسیت متولیان امور را بر نینگیخته است و هر از چندی شاهد شنیده شدن چنین زمزمه‌هایی از رسمی‌ترین جایگاه‌های مملکت چون تریبون مجلس هستیم. رویه‌ای که باید متوقف شود تا بیش از این اساس ملک و میهن بازیچه دست سیاستمداران فرصت طلب و عوام فریب واقع نشود و مقدمات بهانه‌جویی دشمنان این دیار را فراهم نکند

***

زبان فارسی و هویت ایرانیان

نام نویسنده:
محمد جلالی چیمه (م. سحر)

اطلاعات فنی:
طرح روی جلد: نستور رخشانی (خاور) / اجرا: نادیا ویشنویسکا

اطلاعات انتشار کتاب:
چاپ اول، سال 1402 خورشیدی

نمایه ای برای کتاب:
نقد و بررسی

از بابک خرمدین به حرمت سخن میگویید و با شوق و شور از او نام می‌برید و به‌پاس آنکه از آذربایجان برخاسته بود، فرزندان خود را به یاد او بابک نام می‌نهید، اما درعین‌حال فراموش می‌کنید که بابک مزدکی بود و ایرانی بود و بیش از بیست سال در برابر سیطره خلفای عرب در ایستاد و جنبش‌های مردمی ایران را در آذربایجان راهبری کرد؟

این کتاب مجموعه چند مقاله است در حفظ و نگهداری زبان فارسی و همچنیتن نقدی است بر موضع زنده‌یاد رضا براهنی در برابر زبان فارسی و ترکی.

چند جمله از کتاب:

از بابک خرمدین به حرمت سخن میگویید و با شوق و شور از او نام می‌برید و به‌پاس آنکه از آذربایجان برخاسته بود، فرزندان خود را به یاد او بابک نام می‌نهید، اما درعین‌حال فراموش می‌کنید که بابک مزدکی بود و ایرانی بود و بیش از بیست سال در برابر سیطره خلفای عرب در ایستاد و جنبش‌های مردمی ایران را در آذربایجان راهبری کرد؟ راستی را، چگونه می‌توان به ستار و باقر و ثقةالاسلام و خیابانی بالید، و آخوندزاده و صابر و میرزا یوسف تبریزی و میرزا آقا تبریزی و مشیرالدوله پیرنیا و مستشارالدوله و بسیاران دیگر را که فهرست نامشان به صد دفتر نشاید برشمرد، از مفاخر قومی و ولایتی خود دانست،

در این کتاب می خوانید:

آذربایجان و زبان فارسی / درباره‌ی چند مفهوم / زبان فارسی یا «ملت فارس»؟ / زبان فارسی، باستان‌گرایی و هویت ایرانیان /

دوبیتی‌های شیخ ابوالمُدرن ِ چپستانی / دوبیتی‌های جناب توران بیک، … / قصیده‌ی سخن اهل‌دل / مثنوی زبان فارسی / زبان فارسی یا نخ نبات /

برای تهیه این کتاب می‌توانید به سایت نشر آفتاب یا فروشگاه آنلاین شرکت لولو مراجعه و نسخه کاغذی کتاب را به قیمت شش (16) دلار آمریکا خریداری کنید.

دوستانی که مایل به خرید نسخه الکترونیکی کتاب هستند، می‌توانند مبلغ 9 دلار آمریکا به حساب پی پال نشر آفتاب با آدرس aftab.publication@gmail.com واریز کنند، فیش پرداختی را برای ما بفرستند تا نسخه الکترونیکی کتاب برایشان ارسال شود.

***

در نخستین سالروز درگذشت دکتر حسن کیانزاد سخنگوی سازمان برونمرز حزب پان ایرانیست یاد ایشان را گرامی می داریم.

***

سازمان برونمرزی حزب پان ایرانیست  
همبستگی‌ ملی‌ . یکپارچگی ایران . حاکمیت ملت
هم میهن گرامی‌: برای ایرانی یکپارچه، آزاد، آباد، سربلند و دمکرات با حاکمیت ملت به ما بپیوندید
کنون ای هم وطن ای جان جانان / بیا با ما بگو پاینده ایران

به پان ایرانیست ها بپیوندید
اندیشه وحدت بخش پان ایرانیسم و کوشش در حزب پان ایرانیست و سازمان برونمرزی حزب پان ایرانیست یگانه راه نجات ایران از تجزیه و فروپاشی است.

***

درخواست هموندی
hamvandi@paniranist.org
شبکه های اجتماعی نامه پان ایرانیسم
تارنما: www.paniranism.info
فیسبوک: facebook.com/paniranistparty
تویتر: twitter.com/paniranism
تلگرام: t.me/Naameh_Pan
You can leave a response, or trackback from your own site.

Leave a Reply

Copyright©2010-2018.