نامه پان ایرانیسم شماره ۳۲ – ابوالفضل و شاهین

نامه پان ایرانیسم
هواداران پان ایرانیسم در برون مرز
دوره دو، شماره ۳۲ آدینه ۲۲ مهر ۱۳۹۰ – ۱۴اکتبر۲۰۱۱
www.paniranism.info – iran@paniranism.info

درود بر هم میهنان گرامی‌،
مطالب زیر تقدیم میشوند:

– تهدید خانواده شاهین زینعلی، روزنامه نگار دربند و فعال سیاسی پان ایرانیست
– ابوالفضل عابدینی،زندانی سیاسی و روزنامه نگار پان ایرانیست،در اقدامی عجیب ممنوع الخروج شد
– بررسی آخرین وضعیت ابوالفضل عابدینی در گفتگو با وحید احمد فخرالدین
– واکنش مسوول سازمان جوانان حزب پان ایرانیست به اظهارات برخی نمایندگان مجلس باکو
– گفتگوبادکتر محمودی‌بختیاری به مناسبت روز شعر و ادب فارسی
– دریک بهترین نام برای واحد پول ملی
– نامه به وزیر امور خارجه
– آیا تمام شکوه ایران زمین در نادرشاه افشار پایان می یابد!؟
– 20 مهر بزرگداشت حافظ بر ملت بزرگ ایران همایون باد
– ستون آزاد – نوشتار های خوانندگان “نامه پان ایرانیسم”

پاینده ایران،
هواداران پان ایرانیسم در برون مرز

تهدید خانواده شاهین زینعلی، روزنامه نگار دربند و فعال سیاسی پان ایرانیست

خبرگزاری آذربایجان به نقل از رهسا نیوز: ماموران امنیتی طی تماسی تلفنی، از برگزاری جشن تولد شاهین زینعلی یکی از فعالین دانشجویی و سیاسی محبوس در بند ۳۵۰ ممانعت کردند.

خانواده وی، ضمن اعلام خبر جلوگیری ماموران امنیتی از برگزاری جشن تولد شاهین گفتند: “معاون پلیس امنیت، آقای جباری، طی تماسی تلفنی که روز گذشته با ما داشت ، ما را تهدید کردند که در صورت برگزاری مراسم جشن تولد خانوادگی که قرار بود با حضور خانواده و تنی چند از دوستانش در منزل ما برگزار گردد، ممکن است برای حاضرین جشن تولد شاهین مشکلاتی بوجود بیاید و عملا از برگزاری این مراسم جلوگیری کردند.”

مادر وی در ادامه از اخرین ملاقاتشان در روز دوشنبه هفته گذشته با شاهین خبر دادند و گفتند: “بحمد خدا شاهین از روحیه بسیار عالی و خوبی برخوردار بود.”

وی همچنین در مورد رد تقاضای مرخصی شاهین زینعلی اظهار داشت که شاهین درخواستی مبنی بر اخذ مرخصی به دادستانی تهران داده است که دادستان تهران فقط با نوشته ای کوتاه بر روی این درخواست، دستور بایگانی نامه را دادند و بدین ترتیب به این درخواست تا کنون هیچ ترتیب اثری داده نشده است.

در ادامه، وی از محرومیت تحصیل شاهین اظهار نگرانی شدید کردند و گفتند که همه فشارهای وارده بر ما و شاهین به علت اندیشه هایش کاملا غیر قانونی است و مقامات قضایی در پرسش از علل این فشارها هیچ دلیلی بر غیر قانونی بودن فعالیتهای شاهین ارائه نمی دهند.

در پایان مادر این فعال دانشجویی محبوس در بند ۳۵۰ اوین، آزادی همه فرزندان خانواده ها را از زندانهای جمهوری اسلامی خواستار شدند و گفتند که امیدوارم روزی برسد که هیچ کدام از بچه های ما بخاطر اندیشه اش در زندانهای کشور محبوس نباشند و همه فرزندان ملت به کانون گرم خانواده خود بازگردند.

گفتنی است که شاهین زینعلی، روزنامه نگار و فعال دانشجویی و همچنین عضو حزب پان ایرانیست، در تاریخ ۱۹ دی ماه سال ۱۳۸۹ بازداشت شد و به بند امنیتی زندان رجایی شهر منتقل شد و متعاقب آن در تاریخ ۳۰ دی زینعلی به بند ۳۵۰ زندان اوین منتقل گردید.

این فعال سیاسی به اتهام عضویت در حزب پان ایرانیست و اقدام علیه امنیت ملی به دو سال و نود و یک روز زندان و پرداخت جریمه نقدی توسط قاضی پیر عباسی در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب محکوم شده بود.

***

ابوالفضل عابدینی،زندانی سیاسی و روزنامه نگار پان ایرانیست،در اقدامی عجیب ممنوع الخروج شد

ابوالفضل عابدینی نصر، روزنامه نگار و فعال حقوق بشری از سوی دادسرای غیر قانونی مستقر در زندان اوین ممنوع الخروج شد. بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، بر اساس حکم کتبی ابلاغ شده از سوی این دادسرا در روز نهم مهر ماه این زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین ممنوع الخروج شده است.

از علت صدور این حکم و مدت زمان ممنوع الخروجی ایشان اطلاعی در دست نیست.

ابوالفضل عابدینی، روزنامه نگار خوزستانی و عضو سابق مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران در تاریخ ۱۱ اسفند ماه سال ۸۸ از سوی اطلاعات سپاه بازداشت و در دو دادگاه انقلاب اهواز و تهران مجموعا به ۱۲ سال حبس تعزیری محکوم شده است

نقل خبر از هرانا

***

بررسی آخرین وضعیت ابوالفضل عابدینی در گفتگو با وحید احمد فخرالدین

ابوالفضل عابدینی خبرنگار و فعال حقوق بشر از ۱۱ اسفند ماه سال ۸۸ تا کنون در زندان اوین و کارون اهواز تحمل حبس نموده است وی از سوی دستگاه قضایی دو بار در تهران و اهواز مورد محاکمه قرار گرفته و در مجموع به ۱۲ سال حبس تعزیری محکوم شد.

گزارشگر هرانا برای بررسی محکومیت سنگین وی با وحید احمد فخرالدین وکیل و از دوستان وی به گفتگو نشسته است که خود وی نیز در این دوره از بازداشت ها به همراه وی بازداشت و روانه بند ۲ الف شده بود.

متن این گفتگو به شرح زیر است:

لطفا توضیح دهید آقای عابدینی در کجا و به شکلی بازداشت شدند؟ آیا ایشان سابقه بازداشت قبلی داشته‌اند یا خیر؟

بر حسب اظهارات خودشان در روز آخری که قرار بود من با قرار وثیقه از زندان آزاد شوم که بطور اتفاقی یا عمدی یک شب با هم در یک سلول بودیم ایشان در شهرستان رامهرمز در منزل مادری خود شبانه توسط بیش از ۲۰ نفر از نیروهای لباس شخصی و مسلح و نقابدار که از در و دیوار منزل آن‌ها بالا رفتند دستگیرشدند و به ادارهٔ اطلاعات سپاه در اهواز آورده شده و سپس شبانه به اتفاق من و آقای گهستونی به زندان اوین در تهران منتقل شدیم.

ایشان سابقا هم سابقهٔ بازداشت و زندانی شدن داشته‌اند؟ اتهامات مطرح شده در خصوص ایشان چه بوده است و از سوی کدام دادگاه‌ها مورد محاکمه قرار گرفته‌اند؟

اتهامات ایشان در پرونده‌ نیشکر هفت تپه در دادگاه انقلاب دزفول معاونت در فعالیت تبلیغی علیه نظام به دلیل مرتبط کردن کارگران کارخانه نیشکر هفت تپه با رادیو‌های بیگانه از جمله صدای آمریکا و رادیوفردا و در پرونده‌های دیگری در دادگاه انقلاب اهواز فعالیت تبلیغی علیه نظام از طریق مصاحبه با رادیو‌های بیگانه از جمله صدای آمریکا بود که از این اتهام در دادگاه انقلاب اهواز برائت گرفتند.

ایشان سپس مجددا توسط دادگاه انقلاب اهواز به اتهام تبلیغ علیه نظام به دلیل مصاحبه با رادیو‌های بیگانه و جاسوسی به نفع دولت‌های متخاصم و اقدام علیه امنیت ملی به دلیل عضویت در مجموعه فعالان حقوق بشر بازداشت و با وثیقه آزاد گردید و رای دادگاه بدوی علیه ایشان صادر شد و مجددا در تاریخ ۱۲/۱۲/۸۸ به اتفاق اینجانب و تعداد زیادی از اعضای مجموعه دستگیر و مانند اینجانب به اتهام اقدام علیه امنیت ملی از طریق عضویت در مجموعه و فعالیت تبلیغی علیه نظام به دلیل مصاحبه با رادیو فردا و صدای امریکا تفهیم اتهام گردید.

با توجه به جنس فعالیت‌های آقای عابدینی شما به عنوان یکی از وکلای ایشان علت صدور چنین حکم سنگینی را در چه می‌دانید؟

تحت تاثیر حوادث پس از انتخابات و فعالیتهای موثر جامعه مدنی و همینطور مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران که به خصوص در بعد گزارشگری نقض حقوق بشر و عملکرد دولت ایران می‌توان آن را برجسته کرد می‌شود عمده‌ترین دلیل برخورد با تشکل را ارزیابی کرد و آقای عابدینی به عنوان مسول روابط عمومی و یک خبرنگار برجسته که نقش عمده در انعکاس خواسته‌های سیاسی و اجتماعی و اتفاقات مربوط به نقض حقوق بشر و حوادت پس از انتخابات خرداد ۸۸ داشته و سابقهٔ چندین بار دستگیری نیز داشتند به شکل ویژه مورد غضب دستگاه قضایی قرار گرفتند. در کل با محکومیت عابدینی و سایر اعضای مجموعه، دستگاه امنیتی تلاش زیادی در مخدوش کردن چهرهٔ فعالان حقوق بشر و انکار و مخالفت با مبحث چالش برانگیز حقوق بشر که پاشنهٔ آشیل حکومت مذهبی و واپسگرای حاکم هست نمود.

خانواده ایشان پیش‌تر در گفتگو با هرانا اعلام داشتند که هیچ‌گاه فرصت دفاع از اتهامات مطروحه از سوی دادگاه اهواز را نیافته‌اند در این خصوص توضیحی دارید؟

متاسفانه پس از صدور رای اول از سوی دادگاه انقلاب اهواز ایشان و وکیل دیگر وی و بنده دستگیر شدیم و متاسفانه دادگاه تجدید نظر مربوطه در استان خوزستان بدون تشکیل حتی یک جلسه رسیدگی مبادرت به تایید حکم محکومیت ایشان به یازده سال حبس نمودند بدون اینکه حتی از وزارت امور خارجه در خصوص تشخیص و اعلام مصادیق دولت‌های متخاصم استعلامی به عمل اورد، مبادرت به صدور چنین حکم سنگینی علیه یک روزنامه نگارنمودند که در دنیا کم سابقه است..

چرا که اساسا معلوم نیست ایشان به چه شکل مبادرت به جاسوسی نموده و کدام اطلاعات دسته بندی شده و محرمانه را و چگونه به دست آورده و به چه دولتی و به چه شکل انتقال داده‌اند و اینکه آیا اطلاع رسانی و مطلع شدن دیگران از رخداد‌های یک کشور چگونه می‌تواند مصداق جاسوسی تلقی شود.

آقای عابدینی در حین بازداشت و در زندان کارون هم مورد ضرب و شتم قرار گرفته است آیا از سوی وکلای ایشان شکایتی در این خصوص انجام شد یا خیر؟

ضرب و شتم و اخذ اقرار با شکنجه در بازداشتگاه‌های رسمی و مخفی وزندانهای ایران امر غیر معمولی نیست گواه این مطلب حجم زیاد شکایت از مامورین اداره آگاهی و اطلاعات و.. و گزارشات کمیسیون اصل ۹۰ مجلس و فوت چندین نفر در بازداشتگا‌ههای کشور پس از انتخابات و خودکشی برخی از آزاد شدگان از زندان‌های انفرادی و ابتلای آن‌ها به امراض ناشناخته و صعب العلاج جسمی و روحی است. ایشان در تماس تلفنی که از زندان کارون به اینجانب داشتند از ضرب و شتم و ناراحتی قلبی خود بسیار شکایت داشتند… از سوی هیچ وکیلی شکایتی در این خصوص مطرح نشده است چون طرح شکایت در این خصوص نیاز به اعطا وکالتی جدید به وکیل انتخابی جدید داشت. ضمن اینکه مشکل اثبات موضوع و امکان برخورد و سخت گیری بیشتر و محرومیت ایشان از امکانات محدود و ضعیف درون زندان معمولا متهم را از طرح شکایات در اینخصوص باز می‌دارد ضمن اینکه دادگا‌ه‌ها نیز گوش شنوایی در این خصوص نداشته و به ویژه در مورد زندانیان سیاسی بی‌محلی دادگا‌ها بیشتر نمایان است.

یکی از اتهامات آقای عابدینی ارتباط با دول متخاصم اعلام شده است و مصداق آن ارتباط با رسانه‌های فارسی زبان برون مرزی اعلام شده است آیا ارتباط با این رسانه‌ها ارتباط با دولت متخاصم است و چرا در پرونده‌های مشابه چنین اتهامی برای دیگران صادر نشده است؟

اساسا ارتباط با رسانه‌های شناخته شده و رسمی دنیا و ارسال اخبار که در جهت ایفای وظیفه خبرنگاری و قدر مسلم گردش ازاد اطلاعات صورت می‌گیرد در هیچ کجای دنیا جرم تلقی نمی‌شود اینکه بعدا رسانه ‌ای یک خبر را چگونه تحلیل و بررسی کند ارتباطی با نفس انتشار و اطلاع وخبر رسانی توسط خبر نگار ندارد.

در کشور‌های دارای یک دموکراسی مستقر رسانه‌ها و صاحبان وسایل ارتباط جمعی از دولت‌ها دارای استقلال کافی هستند و مطبوعات و رسانه‌ها به عنوان رکن چهارم دموکراسی شناخته شده‌اند همانطور که صدای امریکا و سایر رسانه‌ها به انتشار اخبار نقض حقوق بشر در کشور‌ها ی متبوع و انعکاس و پخش اعتراضات مردمی به سیاست‌های جاری حکومت و… به دلیل وجود آزادی بیان و مطبوعات به کرات و مستمرا اقدام می‌نمایند امری که رایج و مقبول است.

ضمن اینکه عبارت دولت متخاصم می‌بایست توسط حقوق بین الملل معنا بیابد. از نظر حقوق مخاصمات مسلحانه زمانی بین دو دولت حالت مخاصمه وجود دارد که دو دولت با یک اعلام قبلی ۶ ماهه از طریق نیرو‌های ۳ گانه با هم درگیری مسلحانه داشته باشند در حالی که نداشتن سفارتخانه یا ارتباطه سیاسی به معنای وجود حالت خصمانه میان دولت‌ها نیست.

با توجه به اینکه مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران و حزب پان ایرانیست از سوی دستگاه قضایی یک گروه ممنوعه اعلام نشده‌اند عضویت در این گروه‌ها چرا موجب محکومیت ایشان شده است؟

اساسا کار دستگاه قضایی ممنوع اعلام کردن حزب یا مجموعهٔ خاصی نیست بلکه هر حزب سیاسی حسب قانون احزاب ماده ۱۰ می‌بایست از وزارت کشور مجوز دریافت نماید.

ضمن اینک مجلس مقننه نیز می‌تواند در قالب وضع یک قانون مربوط به دادن مجوز جهت فعالیت احزاب سیاسی موجودیت و عملکرد احزاب سیاسی را دچار تغییراتی در جهت تسهیل یا ایجاد مشکل در مورد دادن مجوز برای تشکیل احزاب نماید.

حزب پان ایرانیست اساسا یک حزب دارای مجوز از سوی وزارت کشور نمی‌باشد لذا قانونا فاقد مجوز بودن به معنای عدم امکان فعالیت برای یک حزب می‌باشد حال اگر این حزب در فعالیت‌های خود در عالم خارج عدم اعتقاد یا التزام عملی خود به اصول قانون اساسی و حاکمیت اسلام بر تمامی قوانین و اعتقاد به اصل ولایت مطلقهٔ فقیه نداشته باشد باید با آن‌ حزب برخورد قانونی و قضایی شود.

در خصوص مجموعه فعالان حقوق بشر اساسا به دلیل اینکه اسم و عنوان این مجموعه حزب یا انجمن یا تشکیلات و.. نمی‌باشد که مبین داشتن یک شخصیت حقوقی باشد از طرف دیگر این مجموعه یک حزب سیاسی نیست تا ضرورتا می‌باید از وزارت کشور اخذ مجوز بنماید ذیگر اینکه این مجموعه یک شرکت تجاری یا حقوقی هم نیست که نیاز به ثبت در اداره ثبت شرکت‌ها داشته باشد این ایراد مهم بر تحت پیگرد واقع شدن این مجموعه وارد است.

در واقع هدف مشروع این سازمان که حمایت و بسط حقوق بشر در ایران است یک مبحث جهان شمول است که همه افراد و دولت‌ها و سازمان‌ها را برای اعتراض به نقض حقوق بشر مدعی و ذی حق می‌شمارد و نیز عدم تعلق فضای مجازی به دولتی خاص و تعلق آن به همهٔ افراد باز هم از مشروعیت برخورد قانونی با این مجموعه می‌کاهد.

البته محکومیت آقای عابدینی به خاطر تعلق ایشان به این دو مجموعه و حزب در حالتی که آزادی بیان و اعتقاد به حقوق بشر و دموکراسی را به رسمیت بشناسیم و از طرفی قائل به آزادی عضویت در مجموعه‌های انسانی و سیاسی باشیم انطباقی با حقوق بشر و موازین بین المللی ندارد.

هر چند که بنده نیز به دلیل عضویت در مجموعه فعالان حقوق بشر مورد تعقیب قرار گرفته و در مورد هواداری از حزب پان ایرنیست نیز مورد بازخواست قرار گرفتم.

با توجه به بیماری قلبی ایشان وضعیت جسمی آقای عابدینی در زندان اوین به چه شکلی است؟

وضعیت جسمی ایشان در فرض نداشتن ناراحتی قلبی نیز به دلیل نحیف و ضعیف بودن ایشان و وضعیت بد حاکم برغذا و بهداشت در زندان‌ها، وضعیت خوبی نبوده است ضمن اینکه ایشان از نارحتی قلبی به شدت رنج می‌برد و نیاز به معاینه و درمان در خارج از زندان دارند.

آیا ایشان از حقوق یک زندانی عادی در حال حاضر برخودار هستند؟

انتقال ایشان به زندان اوین آنهم در حالتی که خانواده وی در شهرستان رامهرمز در خوزستان سکونت دارند و مادر پیر ایشان از توانای مالی و جسمی رفتن به تهران جهت ملاقات با پسرشان را فاقد است اقدامی انسانی نیست. البته در خصوص زندانیان سیاسی هر چند که حکومت جمهوری اسلامی با عدم تعریف جرم سیاسی سعی در محروم نمودن این نوع زندانیان از حقوق بایسته خود دارند با جرات می‌توان گفت وضعیت اقای ابوالفضل عابدینی و سایر زندانیان سیاسی از زندانیان و مجرمان عادی بسیار وخیم‌تر است.

نقل از هرانا

***

واکنش مسوول سازمان جوانان حزب پان ایرانیست به اظهارات برخی نمایندگان مجلس باکو

به نام خداوند جان وخرد
پاینده ایران

مسوول سازمان جوانان حزب پان ایرانیست خطاب به نمایندگان مجلس باکو عنوان کرد:از دخالت در اموری خارج از حدود صلاحیتتان خودداری کنید و به جای پرداختن به حرکتهای نمایشی و بر هم زدن آرامش منطقه و ایجاد تنشنج و تنش، در مسیری گام بردارید که با ریشه ها و هویت تاریخیتان پیوستگی داشته باشد.

آن هنگام که روسهای تزاری و سپس روسهای سرخ بخشهایی از ایرانزمین را به بند کشیدند، پشت درهای آهنین علاوه بر کشتار وسیع ایرانی تباران، سیستم های “هویت زدایی”را در منطقه پدید آوردند تا حافظه و ذهنیت مردمان آن مناطق را زدوده و لوح سفیدی در مسیر آرمان سرخ ها پدید آورند و حکومتهای دست نشانده جهت پاسداری از این روند بگمارند.
این ساختار مخوف در “امپراطوری مقدس” شبیه کلیسای بزرگی عمل می کرد، که وظیفه اش وادار کردن ایرانیان به “توبه ی دسته جمعی”از ایرانی بودن، می بود!بقایای این ساختار و عناصر وابسته به آن کلیت، هنوز در این نواحی در مصدر کار هستند و صد افسوس که کشیشهای این توبه و “غسل وجودی” اغلب از خود مردمان محلی بوده اند و بازگشت به دوران پیشاغسل و توبه، یک گناه و طغیان شرک آلود بحساب می آمده و هنوز می آید!

شما فرزندان ایران هستید، بر ریشه هایتان باز گردید و به آن وفادار باشید، بکوشید مردمانتان را به آنچه هستند آگاه کنید و قدرت را از حکومت های خاندانی و پیوسته با ک گ ب به مردم بازگردانید و از آزادیخواهان ایران گرایی به مانند “علی اکرم همت اف “و”علیزاده ها که رنج های ایرانی ماندن را بر خود هموار کرده اند حمایت کنیدو قدر بشناسید.بهوش باشید که روسها چکمه های خود را به پا کرده اند و تنها سنگر قابل اتکای شما، هویت تاریخی شماست.
بی تردید خواست آذربایجانیان آگاه ایران، هموار شدن مسیری است که با افزایش آگاهی تاریخی و فهم ریشه های هویتی فرزندان منطقه ی اران خود را جزء جدایی ناپذیر و همیشه پیوسته ی ایرانزمین در هر شکل و صورت سیاسی که باشد بدانند.

شما ایرانی هستید و از ایرانی بودنتان، یعنی از خودتان نمی توانید بگریزید.این گریز پشت کردن به احکام هستی است.به ایرانی بودن خود آگاه باشید
پاینده ایران

۱۳۹۰/۰۷/۱۵

***

گفتگوبادکتر محمودی‌بختیاری به مناسبت روز شعر و ادب فارسی

بیست‌وهفتم شهریورماه، روز بزرگداشت شعر و ادب فارسی، است. برای بزرگداشت این روز، رسانه قانون از دکتر علی‌قلی محمودی‌بختیاری دعوت کرده است تا با ایشان درباره‌ی ادبیات فارسی و نقش آن در فرهنگ ایرانی گفت‌وگو کند.

امروز، بیست‌وهفتم شهریورماه، روز بزرگداشت شعر و ادب فارسی، است. برای بزرگداشت این روز، دکتر علی‌قلی محمودی‌بختیاری ساعاتی پیش در تحریریه قانون حضور یافت و گفت‌وگویی با موضوع ادبیات فارسی و نقش آن در فرهنگ ایرانی با وی انجام شد.

گفتنی است این گفت‌وگو به طور زنده از طریق پایگاه خبری قانون پخش شد.

زندگی‌نامه دکتر علی‌قلی محمودی‌بختیاری

مسعود لقمان، گروه فرهنگ و هنر- «دکتر علی‌قلی محمودی‌بختیاری» که فرزند «مهراب» و «هما» و نوه‌ «حاج عبدالله‌خان بختیاروند» و نبیره‌ «محمودخان»، رئیس و سردودمان ایل بختیاروند هفت لنگ بختیاری است، در هفتم آذرماه 1311 خورشیدی در دهکده‌ی میانرودان لرستان دیده به دیدار گیتی گشود.

در آنجا به مکتب‌خانه رفت و خواندن و نوشتن آموخت و سپس در سال چهارم دبستان دربند پذیرفته شد. پس از آن راهی خرم‌آباد شد و سال‌های پنجم و ششم ابتدایی و دو سال نخستِ دبیرستان را در آنجا به پایان رساند. سال نهم را به الیگودرز رفت و سال دهم و یازدهم را در بروجرد گذراند و در آنجا دیپلم علمی گرفت.

دکتر بختیاری در 22 سالگی به تهران آمد تا سال ششم ادبی را در دبیرستان مروی به فرجام رسانَد. سال 1334 در آزمون دانشکده‌ ادبیات و دانشکدهی حقوق دانشگاه تهران شرکت جُست و در هر دو پذیرفته شد، اما به خاطر عشق وافری که به زبان و ادبیات پارسی داشت، دانشکده‌ی ادبیات را برای ادامه‌ تحصیل برگزید. در همین سال‌های دانشجویی «انجمن ادبی آتشکده» را بنیاد نهاد که از مهم‌ترین انجمن‌های ادبی آن سال‌ها بود.

پس از دریافت دانشنامه‌ی کارشناسی‌ در سال 1347 به پیشنهاد «دکتر غلام‌حسین صدیقی» در رشته‌ علوم اجتماعی، کارشناسی ارشد را به پایان برد و در سال 1342 دوره‌ی دکترای زبان‌شناسی و زبان‌های باستانی را آغاز کرد تا توانست دانشنامه‌ دکترای ادبیات پارسی را از دانشکده‌ ادبیات دانشگاه تهران دریافت کند.

با استخدام در وزرات فرهنگ در سال 1339 در دبیرستان‌های فیروز بهرام، رازی و ادیب به آموزش دانش‌آموزان پرداخت و چندی بعد معاونت اداره‌ کل تألیف و ترجمه و سرپرستی نظارت بر کتاب‌های درسی، به ایشان واگذار شد.
در سال 1345، «دکتر جمال رضایی» که معاون دانشکده‌ ادبیات دانشگاه تهران بود، بخش «مترجمی» این دانشکده را راه‌اندازی کرد و از دکتر ‌بختیاری نیز دعوت کرد تا در آنجا تدریس کند.

با راه‌اندازی «مؤسسه عالی مطبوعات و روابط عمومی» در سال 1346 به همت «دکتر مصطفی مصباح‌زاده» مدیر وقت کیهان و با ریاست «دکتر علی‌قلی اردلان» -وزیر پیشین خارجه- از دکتر بختیاری دعوت شد تا در آنجا به آموزش ادبیات فارسی بپردازد.

نام دکتر بختیاری در این دانشکده که اکنون دانشکده‌ی ارتباطات نام دارد، با درس «فرهنگ و تمدن ایران» گره خورده است. ایشان با باور به اینکه بیماری جامعه‌ ما بیماری اندیشه است و آموزش‌ و پرورش و کوشش، بی‌اندیشه بیهوده است و اگر بار و بری داشته باشد، نوشین و گوارا و نیروفزا نیست، درصدد برآمد تا اندیشه و راه اندیشیدن را به دانشجویانش بیاموزاند. بدین روی فکر راه‌اندازی واحدی به نام زمینه‌ فرهنگ و تمدن ایران در ذهن دکتر بختیاری جرقه خورد. نامه‌ای نوشت و دکتر مصباح‌زاده با امضای دکتر اردلان آن را برای وزارت علوم فرستاد. آنان نیز پذیرفتند و از آن پس فرهنگ و تمدن ایران جزو درس‌های دانشگاه به شمار آمد.

استاد در 38 سالگی (1349) با بانوی زنده‌یاد «سیمین‌دخت مهرور» پیمان زناشویی بست که ثمره‌ آن پیوند، دو دختر به نام‌های فریناز و فرانک است که در رشته‌ شیمی کار می‌کنند و یک پسر به نام بهروز است که استاد دانشکده‌ هنرهای زیبا دانشگاه تهران است. با درگذشت بانو سیمن‌دخت در شهریورماه سال 1373 به علت بیماری جانکاه سرطان، استاد به خاطر مهر فراوانی که به ایشان داشتند برای زنده‌‌نگاه داشتن یاد و خاطره‌ همسرشان، هر ساله زادروز وی را جشن می‌گیرند.

در سال 1350 سمت معاونت دانشگاه «سپاهیان انقلاب» که اکنون جزو دانشگاه علامه طباطبایی است، به دکتر بختیاری پیشنهاد شد و ایشان این سمت را با دو شرط پذیرفت: نخست اینکه نام این دانشگاه به نام دانشمند برجسته‌ ایرانی «ابوریحان بیرونی» تغییر کند و دیگر اینکه تنها برای یکسال این سمت را به دوش گیرد. «دکتر بیرجندی»، رئیس دانشگاه، دو شرط استاد را پذیرفت و پس از نامه‌نگاری با وزارت علوم، نام دانشگاه از سپاهیان انقلاب به ابوریحان بیرونی دگرگون شد. دکتر بختیاری یکسالی در این سمت خدمت کرد و پس از آن استعفا داد و از سوی استادان آن دانشگاه به عنوان مدیر گروه ادبیات، آموزش و پرورش و زبان‌های خارجی برگزیده شد و تا سال 1359 در این سمت به تاریخ و فرهنگ ایران خدمت کرد.

زمانی که استاد، معاونت دانشگاه بیرونی را به عهده داشت با راه‌اندازی بخش «دانشجویان خارجی»، آنجا را به مرکزی مهم، برای تعمیق روابط فرهنگی ایران با هند و پاکستان بدل کرد؛ به گونه‌ای که تا آستانه‌ی انقلاب نزدیک به 180 تن از استادان زبان و ادبیات پارسی دانشگاه‌های پاکستان، دوره‌های بازآموزی زبان فارسی را در ایران به فرجام رساندند تا هر یک پس از بازگشت به کشورشان بتوانند گام‌های استوارتری برای شناساندن ایران و زبان و فرهنگ آن به مردمان شبه‌قاره هند بردارند.

دکتر بختیاری برای گزینش استادان و چینش زمان آموزش آنان، در سال 1354 سفری به پاکستان داشت و در این میان نیز فرصت را غنیمت شمرد و در دانشگاه‌ «لاهور» درباره‌ پیوندهای فرهنگی ایران و پاکستان سخنرانی کرد. وی همچنین در سال 1357 در دانشگاه «عین الشمس» درباره‌ رابطه‌ فرهنگی ایران و مصر سخنرانی کرد و همچنین به همراه گروهی از دانشجویانش از دانشگاه‌های «قاهره» و «اسکندریه» بازدید کرد.

اوضاع بدین منوال پیش می‌رفت تا اینکه دکتر بختیاری با گرفتن فرصت مطالعاتی در سال‌های 1355 و 1356 به امریکا رفت و در دانشگاه کلمبیا هم به تدریس پرداخت و هم دوره‌ی فوق‌دکترا را طی کرد. سپس در شهریور 1357 به دانشگاه یوتا رفت و به مدت دو ماه در آنجا به تدریس اشتغال ورزید.

استاد پس از بازنشستگی به خاطر عشقی که به ایران و مردمانش دارد، برای همیشه در ایران ماندگار شد و از آن پس تاکنون بدون دریافت هیچ مزد مادی، به آموزش دانشجویان در بیرون از دانشگاه‌ها ادامه می‌دهد و در حقیقت هر جا که پای می‌گذارد خود یک تنه دانشگاهی برای آموزشِ مردم‌دوستی و مهرورزی، ایران‌پرستی و آزادگی و آزاداندیشی برپا می‌کند.

گفتنی است آنانی که محضر استاد را درک کرده‌اند، از شناخت عمیق ایشان از تاریخ و فرهنگ ایران و حافظه‌ی قوی وی که اغراق نیست آن را گنجینه‌ی کامل ادبیات پارسی بدانیم، شگفت‌زده شده‌اند.

از دکتر بختیاری تاکنون 17 کتاب در حوزه‌های زبان و ادبیات پارسی و تاریخ و فرهنگ ایران منتشر شده است که عبارت‌اند از: ویرایش و آرایش دفتر یکم سبک‌شناسی شعر ملک‌الشعرای بهار (1342، انتشارات علمی)؛ کوروش در بابل (1346، دانشگاه تهران)؛ راهی به مکتب حافظ (1345)؛ گنج گهر (1348، موسسه عالی مطبوعات و روابط عمومی، چاپ دوم: 1372، عطایی)؛ بابل، دل ایرانشهر (1350، موسسه عالی مطبوعات و روابط عمومی)؛ شکرستان (1351)؛ کمینگاه دشمن (1354، چاپ دوم و سوم: 1357)؛ زمینه‌ فرهنگ و تمدن ایران (1352، مدرسه عالی بازرگانی، چاپ دوم: 1357، چاپ سوم: 1358، چاپ چهارم: 1364، انتشارات پاژنگ)؛ فراز و نشیب سیاست و شیوه‌‌ کشورداری در ایران (1355، چاپ دوم: 1357)؛ گنج راز (1357، دانشگاه ابوریحان بیرونی)؛ او، تو، من (1368، کتابسرا)؛ چرا حافظ؟ (1375، علمی)؛ خاقانی در ایوان مدائن (1375، کتابسرا)؛ هفت نگار در هفت تالار [تحلیل اجتماعی هفت پیکر نظامی] (1376، عطایی)؛ شرح گلشن راز (1377، علمی)؛ شاهنامه آبشخور عارفان (1377، علمی) و عارفان راز (1377، رهیاب، چاپ دوم: 1378، رهیاب).

علاوه بر کتاب‌های یادشده، ایشان نزدیک به 200 مقاله در نشریه‌های گوناگون منتشر کرده‌اند که به زودی برخی از آن‌ها در قالب کتاب «20 گفتار» منتشر خواهد شد.

پایگاه خبری رسانه قانون

***

دریک بهترین نام برای واحد پول ملی

داریوش پدید آورنده‌ی سکه در ایران
کورش محسنی

با توجه به انتشار خبری از سوی محمود بهمنی، رئیس کل بانک مرکزی، در زمینه‌ی موافقت هیئت دولت با حذف 4 صفر از پول ملی و این‌که به زودی نام یگان (واحد) پول ملی در تارنمای بانک مرکزی به نظرخواهی همگانی گذاشته می‌شود بایسته است در این زمینه اندکی روشن‌گری شود. (+)

داریوش بزرگ (یکم) هخامنشی، فرزند ویشتاسپ در سال 522 پیش از زایش مسیح، پس از پشت سر گذاشتن رخدادهای نغز و شگفتی با یاری و هم‌راهی هفت تَن از سران خانواده‌های پارسی توانست بر گئومات مغ پیروز شده و برتخت بنشیند. داریوش بزرگ پس از کورش بزرگ و کمبوجیه فرزند وی، سومین فرمان‌روای هخامنشیان به شمار می‌آید. وی دگرگونی‌های بزرگی از هر نظر در ایران به وجود آورد از جمله بازپس‌گیری سرزمین‌های ایرانی‌تبار نشین، آغاز ساختن شهر پارسه یا تخت جمشید، کندن کانالی که دریای سرخ را به رود نیل و از آن سو به دریای مدیترانه پیوند می‌داد، راه اندازی خشتروپان یا ساتراپ‌ها و بخش بندی کشور، ساختن راه شاهی که سارد پایتخت لیدی پیشین را به شوش و بابل را به مصر پیوند می‌داد، ساختن لشکر یا سپاه جاویدان که شمارشان ده هزار تَن بود و هیچ‌گاه از آن کاسته نمی‌شد، بازسازی نیایشگاه‌های ویران شده‌ی مردم و در پایان ضرب سکه‌ برای نخستین بار در ایران به نام دَریک / داریک (زرین) و سیگل / سیگلوی (سیمین یا نقره‌ای).

این سکه‌ها را یونانیان گاهی «کمان‌دار» نامیده‌اند که به دلیل نگاره و نقش مرد ایرانی کمان‌دار بر روی آن بوده است. این‌ها نخستین سکه‌هایی بوده‌اند که به دستور داریوش در ایران ضرب شده است. زمان دقیق ضرب سکه‌ها به درستی در دست نیست، ولی در یکی از گل‌نبشته‌های پارسه (تخت جمشید) به تاریخ سال بیست و دوم فرمان‌روایی داریوش (500) اثر یک سکه‌ی «دَریک» مانده است که یک ایرانی کمان‌دار بر زمین زانو زده است را نشان می‌دهد که هرآینه می‌تواند مربوط به سال‌های پیش از آن باشد.

دَریک یک یگان (واحد) وزنی 8.30 گرمی بوده است. بی‌گمان ضرب این سکه‌ها می‌توانسته کارهای بازرگانی و خراج‌گیری وغیره را برای مردم ایران بزرگ در آن روزگار ساده می‌کرد. خشتروپان، ساتراپ‌ها، یا استان‌ها می‌توانستند با پروانه‌ی پادشاه برای خود و جُداسَر سکه‌های سیمین (نقره) ضرب کنند. عیار سکه‌های دریک بسیار بالا بوده و نزدیک به تنها 3% آلیاژ داشته است. از این روی سکه‌های زرین ایرانی و هخامنشی در همه جا سخت معتبر بودند. بعد ترها سکه‌های دو دریکی نیز ضرب شد.

ریال، دینار و تومان

ریال از واژه‌ی اسپانیایی و پرتقالی “real” وارد زبان پارسی شده‌است که هم به معنی «شاهی» است، هم نام سکهٔ سیمین (نقره) رایج در آن دو کشور و در سرزمین‌های وابسته به آن بود. این واژه از واژه‌ی لاتینی «رگالیس» (regalis) به معنی شاهنشاهی می‌آید که صفتی است از اسم «رکس» (rex) به معنی شاه. کلمه انگلیسی «رویال» (royal) همریشه با “real” اسپانیایی و پرتغالی است.

تومان وام‌واژه‌ای از زبان مغولی (به خط سیریلیک: “түмэн”) است، به معنی ده هزار. در تقسیمات لشگری به ده هزار سرباز، تومان گفته و فرمانده آن را امیر تومان می‌نامیدند، این کلمه پس از تسلط مغول بر ایران در این سرزمین متداول گردید.

دینار از واژه‌ی دیناریوس که یگان (واحد) پول امپراتوری روم بود گرفته شده است. جمع این واژه در پارسی دینارها و در عربی دنانیر است. (این بخش از ویکی‌پدیا)

چند نمونه از یگان (واحد) پولی در کشورهای گوناگون: یورو اتحادیه اروپایی، پوند انگلستان، فرانک سوئیس، کورون سوئد، کورون نروژ، کورون دانمارک، ین ژاپن، رینگیت مالزی،لیر ترکیه، یوان چین، روپیه هند، بات تایلند، درام ارمنستان، روپیه پاکستان

***

نامه به وزیر امور خارجه

جناب آقاي دكتر علي‌اكبر صالحي وزير محترم امورخارجه جمهوري اسلامي
با درود و آرزوي شادكامي

با تاسف بسيار سخنان جناب‌عالي را در باره‌ي حكومت تركيه و عربستان سعودي در روزنامه‌ها خواندم .
جناب‌عالي ، بدون توجه به مقامي كه داريد و پژواك سخنانتان به دليل مقامتان، كار را به جايي رسانيده‌ايد كه به تجليل از امپراتوري «خون و وحشت» عثماني پرداخته‌ايد . شما فرموده‌ايد :

« تركيه كشور قدرت‌مند و وارث امپراتوري عثماني است كه با نام اسلام در برابر غرب ايستاده و به قدرتي منطقه‌اي تبديل شده است .»
( اطلاعات 7/7/ 90 ـر 2 )

رشته و مسير تحصيلات جنابعالي مانند ( بسياري ديگر از دولت‌مردان) ، « مهندسي » است . ‌از اين رو ، تاريخ نمي‌دانيد يا كم مي‌دانيد . اين مساله به ويژه براي تصدي مقام وزارت امور خارجه و رياست بر دستگاه ديپلماسي كشور ، نقص بزرگي است.
امپراتوري عثماني ،كمابيش به مدت 400 سال درحال يورش به سرزمين ايرانيان و قتل عام مردم سرزمين ايران بود. بر اثر اين يورش، مناطق كردنشين و ميان رودان ( دل ايران‌شهر)، از ديگر سرزمين‌هاي ايراني نشين ، جدا كرده شد.
با مراجعه به تاريخ‌هاي موجود، اين مساله آشكار مي‌گردد كه بيش‌ترين قتل‌عام‌ها در همه‌ي دوران‌هاي تاريخي، به دست عثماني‌ها انجام شده‌ است. مفتي‌هاي عثماني به دستور سلطان اين كشور كه خود را خليفه‌ي مسلمين مي‌دانستند ، بارها و بارها، فتواي واجب‌القتل بودن شيعيان ( ايرانيان) را صادر كرده‌اند كه شمار اين فتواها، از صد فزون‌اند.
سلطان سليم عثماني( معروف به سنگ‌دل)، در راه رسيدن به ايران، كمابيش 400 هزار تن از شيعيان را كشت و يا پيشاني آن‌ها را داغ كرد. در نبرد چالدران، ده هزار پياده نظام و نزديك به 27 هزار سواره نظام ايران را به فتل آورد. شهرهاي سر راه تا تبريز را قتل عام و غارت كرد . تبريز، پاي‌تخت وقت را غارت كرد، قتل عام نمود و هزاران زن و مرد و كودك ايراني را به اسارت برد.
پس از آن ، عثماني‌ها بارها و بارها به ايران يورش آوردند ، سه بار تبريز را اشغال، غارت و قتل عام كرد‌ ند. در هربار، ده‌ها هزار تن ايراني از زن و مرد و كودك را به اسارت بردند.
هم‌چنين ، چندين بار فرستادگان ايران (سفيران) و همراهان آنان را به قتل رسانيدند، به زندان افكندند و به كار اجباري وا داشتند. به دنبال فروپاشي دولت صفويان ، عثماني‌ها ، قفقاز اين سرزمين هميشه ايراني را ميان خود و روس‌ها بخش كردند. آذربايجان ، كردستان، همدان و بسياري از سرزمين‌هاي ما را اشغال كردند و به شيوه‌ي حسنه‌ي عثماني‌ها، قتل عام كردند، غارت كردند و هم ميهنان ما را به اسارت بردند. سرانجام با شكست‌هايي كه نادر شاه بر آنان وارد كرد، براي مدتي به سر جاي خود نشستند … .
در جريان نبرد امپراتوري روسيه عليه ايران كه منجر به تجزيه‌ي قفقاز شد ، دو بار عثماني‌ها بر عليه روس‌ها با ايران متحد شدند ؛ اما هر دو بار ، ايران را در ميدان نبرد تنها گذاشتند .

با وجود دو شكست سخت از نيروهاي فتح‌علي‌شاه، امپراتوري عثماني با انداختن خود به دامن انگليس‌ها، تجاوز به ايران را پي گرفتند. در مساله‌ي هرات ، به دستور بريتانيا براي منحرف كردن نگاه ايرانيان از مساله‌ي هرات، خرم‌شهر را اشغال كردند و در آن جا نيز به شيوه‌ي حسنه‌ي تركان عثماني، قتل و غارت و تجاوز به نواميس بسيار كردند.
در جريان گفت‌وگوهاي صلح معروف به ارض‌روم اول و دوم ،‌ به ياري انگليس‌ها، سليمانيه را از ايران جدا كردند و سپس انگليس‌ها در جريان واسطه‌گري ميان ايران و عثماني ، شهر خانقين را از ايران تجزيه و به قلمرو عثماني پيوستند و…
سپس عثماني‌ها ،‌ در نبرد اول جهاني، با پشتيباني و پول و جنگ‌افزار آلمان‌ها ، به ميهن ما تاختند و قتل و غارت و فجايعي را مرتكب شدند كه در بسياري موارد، قلم از نوشتن آن عاجز است و در بسياري موارد ، از بازگو كردن آن‌ها ، شرم دارد.
از سوي ديگر ، استقرار سرفرماندهي نيروهاي زميني ناتو در بندر ترابوزان و نيز استقرار موشك‌هاي تهاجمي ناتو زير نام « سپر موشكي» در مالاتياي تركيه ، جاي هيچ ترديدي باقي نمي‌گذارد كه حضور ناتو در كنار مرزهاي ايران ، براي رويارويي با چين، هند و يا روسيه نيست ؛ بلكه آماج آشكار آن‌ها ، سرزمين و كشور ما مي‌باشد. جاي شگفتي است كه با اين وجود، دستگاه ديپلماسي ايران ، به سكوت خود ادامه مي‌دهد و حتا شما در گفتاري تملق آميز مي‌فرماييد « تركيه به نام اسلام در برابر غرب ايستاده است » ( همان ) .

جناب آقاي وزير امور خارجه
اگر به طنز، حكومت كنوني تركيه را به خاطر كشتار گسترده‌ي هم‌خانمانان كرد و هم‌باوران علوي ما در آن سرزمين و نيز، ديگر اقليت هاي ساكن اين كشور،‌ يورش نظامي به قبرس و تهديد همسايگان به كار برد زور ( البته زير چتر حفاظتي آمريكا و ناتو) و هم‌چنين امر بري كامل از امپرياليسم آمريكا و دشمني آشكار با منافع ملي ايران را ، وارث امپراتوري عثماني مي‌ناميد ، بسيار بجا و شايسته است . اما به نظر مي‌رسد كه اين مساله را شما به عنوان يك امتياز مثبت به حساب آورده‌ايد كه جاي تاسف و تحسر دارد. امروزه، ديگر هيچ ناظر امور بين‌المللي وجود ندارد كه مقاصد اصلي حكومت تركيه را در امربري از آمريكا و ناتو ، نشناسد . چگونه است كه وزارت امور خارجه از اين امر نا‌ آگاه است و يا خود را به نا آگاهي مي‌زند.
اميدوارم كه دام فريب پهن كرده باشيد، در غير اين صورت بايد گفت كه با اين وزارت خارجه ، آينده‌ي مبهمي در پيش رو خواهيم داشت .
خواهشمند است اين نامه را سرگشاده تلقي به فرمايند .

تهران ـ 11 مهر ماه 1390
با سپاس بسيار
دكتر هوشنگ طالع

***

آیا تمام شکوه ایران زمین در نادرشاه افشار پایان می یابد!؟

کریمخان زند پادشاه ایران پس از شکار در نزدیکی تخت جمشید اردو زد .
از دور عظمت تخت جمشید دیده میشد یکی از فرماندهان گفت آیا شکوه ایران زمین در تخت جمشید پایان می یابد ؟
کریم خان پرسید : در زمان پادشاهی نادرشاه افشار کجا بودی ؟
گفت در تمام آن دوران در روستایمان به پدرم در کشاورزی کمک می کردم .
کریمخان خندید و گفت آن زمان همانند امروز تو از دور به پادشاه ایران زمین نادرشاه افشار نگاه می کردم و می گفتم آیا تمام شکوه ایران زمین در نادرشاه افشار پایان می یابد !؟ و امروز به تو می گویم دیگر آن بزرگی و عظمت را من در کسی و جایی ندیدم .
این سخن وکیل الرعایا کریم خان زند که از سرداران نادرشاه افشار بود خود گویای عظمت و جوهر آن یگانه دوران ها را دارد .

نادر شاه افشار در جمع ارتشیان ایران می گوید : وقتی پا در رکاب اسب می نهی بر بال تاریخ سوار شده ای شمشیر و عمل تو ماندگار می شود چون هزاران فرزند به دنیا نیامده این سرزمین آزادیشان را از بازوان و اندیشه ما می خواهند. پس با عمل خود می آموزانیم که پدرانشان نسبت به آینده آنان بی تفاوت نبوده اند. و آنان خواهند آموخت آزادیشان را به هیچ قیمت و بهایی نفروشند.

نادرشاه افشار توانست از خراب آبادی که دشمنان برایمان ساخته بودند کشوری باشکوه بسازد نام او همیشه برای ایرانیان آشنا و دوست داشتنی خواهد بود .
منبع:تارنمای ایران ویج

***

20 مهر بزرگداشت حافظ بر ملت بزرگ ایران همایون باد

نوشته شده توسط محسن قاسمی شاد

درودی چو نور دل پارسایان بدان شمع خلوتگه پارسایی (لسان الغیب)

20 مهر بزرگداشت لسان الغیب؛ حافظ شیراز است. به قول دکتر ندوشن: حافظ، سخنگوی ضمیر ناآگاه ایرانی است. حرف حافظ تمام نشدنی است، برای اینکه حرف این مردم است. حرف گذشته ی دور و دراز یک کشور. حافظ فشرده ی کل تاریخ ایران را در این مجموعه نسبتا کم حجم جای داده، که یکی از عجایب است. بدینگونه می توان گفت که حافظ یک شاهنامه ی کوچک را در دیوانش جای داده، یک مولانا فشرده شده، و سعدی بیشتر از همه، برای اینکه در بیان و کلام و سبک و روش او دنباله رو سعدی است. تفکر خیامی نیز بر آنها اضافه می شود. یعنی می توان گفت که او خلاصه این چهار تن است البته از همه کتابهای ارزشمند دیگر بهره برده.به قول خود حافظ “قدسیان گویی که شعر حافظ از بر می کنند”. گوته پُرآوازه‌ترین شاعر آلمانی‌ خود را وامدار شعر حافظ می داند و سخت شیفته این شاعر ایرانی است و گوته از حافظ به عنوان استاد معنوی خویش نام می‌برد و با الهام از او «دیوان غربی – شرقی» خویش را می‌نگارد. در واقع نگاه هستی شناسانه گوته، سخت متأثر از حافظ بود و این امر تا آنجا پیش رفت که گوته، خود اعترافی صریح در این زمینه دارد. در عالم خیال این احساس به گوته دست می دهد که زمانی در وجود حافظ زندگی می کرده است و همانطور که از شعرهای گوته مشخص است حافظ را همزاد خویش می نامد. شعری که دری پی می آید از اوست: ای حافظ ،سخن تو همچون ابدیت بزرگ است،زیرا آن را آغاز و انجامی نیست…..
اگر روز ی دنیا به سر آید،ای حافظ آسمانی، آرزو دارم که تنها با تو باشم و در کنار تو باشم. همراه تو باده نوشم و چون تو عشق ورزم، زیرا این افتخار زندگی من و مایه ی حیات من است.
نام حافظ ده بار در مجموعه آثار فردریش نیچه، به چشم می خورد. بدون تردید دل بستگی و وابستگی یوهان وولف گانگ گوته به حافظ و ستایشی که وی در دیوان غربی شرقی از حافظ و حکمت شرقی او به عمل آورده، در کشاندن نیچه به سوی حافظ نقش بسیار ارزنده ای داشته است. نیچه فاخرترین فیلسوف غرب، مردی که در پی دگرگونی سازی همه ارزش هاست. کسی که به یاری فلسفه چکش، در پی بت شکنی است، نیچه همه بزرگان ادب و فلسفه غرب را از عهد باستان تا زمان خود، به زیر سوال برد و بطلان نظرات آنان را اعلام کرد اما از دو شرقی، یعنی زرتشت و حافظ به گونه دیگری سخن می راند. نیچه از حافظ چنان سخن می راند که تصویر “ابرمرد”ی که او در پی خلق آن یا به گفته دیگر “انسان آرمانی” نیچه بود.

شکر شکن شوند همه طوطیان هند            زین قند پارسی که به بنگاله می رود(حافظ)

طرح از مریم شمسایی

نیچه، حافظ را در سروده ای چنین به تصویر می کشد
به حافظ
می خانه ای که پی افکنده ای
رفیع تر است از هر خانه ای
و شرابی که در آن انداخته ای
نتواند نوشیدن، جهانی
مرغی که ققنوس بود، روزی و روزگاری
کنون، میهمان خانه تست
زاد، روزی « کوهی » که « موشی » و آن
گمان و گوییا، آن هم خود تست
٢
همه ی آن ها که گفتم هستی و هیچ
تو، هم می خانه ای،
و هم، جام شراب
تو ققنوسی،
تو کوهی و تو موش
تو در خود می شوی، ور جاودانه
ز خود سر می زنی، هر دم، هماره
ها ز تو در فکرت آیند « بلندا »
را همه تو روشنایی « ژرفا » که
تو هستی، مایه ی مستی مستان
چرا و بهر چیست
ترا، جام و شرابی؟
برگردان شعر از دکتر هوشنگ طالع.

سال‌ها دل طلب جام جم از ما می‌کرد        وان چه خود داشت ز بیگانه تمنا می‌کرد
گوهری کز صدف کون و مکان بیرون است        طلب از گمشدگان لب دریا می‌کرد

طرح از مریم شمسایی

***

ستون آزاد – نوشتار های خوانندگان “نامه پان ایرانیسم”

به مناسبت سالروز 100 ساله شدن انقلاب چین یعنی سقوط امپراطوری خاندان منچو(کینگ) و اعلام جمهوری در چین بود

اعلام جمهوري در چين پس از سقوط امپراتوري اين كشور

در فاصله سال‏هاي 1907م تا 1911م، پنج شورش عليه خاندان امپراتوري منچو در چين صورت گرفت كه همه آن‏ها، كم و بيش از انديشه‏هاي انقلابي سون يات سن، مبارز معروف چيني سرچشمه مي‏گرفت. چهار شورش اول، سركوب شد و هر بار عده‏اي دستگير و تيرباران شدند. ولي شورش پنجم كه در روز نهم اكتبر سال 1911م آغاز شد، با شدت عمل بي‏سابقه دولت و دستگيري و اعدام صدها تن مواجه گرديد و بر خشم و نفرت عمومي افزود. از اين رو، از روز يازدهم اكتبر آن سال، شورش به شهرهاي بزرگ چين نيز منتقل شد. در اين زمان، دربار كه احساس خطر مي‏كرد، مردم را به آرامش دعوت نمود و مخالفان را به آغاز مذاكره و آشتي ملي فرا خواند. مذاكرات نمايندگان دولت و مخالفان در اوايل دسامبر 1911م در ايالت شانگهاي چين آغاز شد ولي از همان ابتدا، دو فكر در برابر هم قرار گرفتند. دولت پيشنهاد مي‏كرد حكومت مطلقه خاندان منچو به حكومت مشروطه سلطنتي تبديل شود و مجلس منتخب مردم نيز بر كارها نظارت داشته باشد، ولي نيروهاي انقلابي به چيزي جز تغيير رژيم و استقرار جمهوري رضايت نمي‏دادند. در نهايت، پس از تشكيل مجلس مؤسسان، اعلام جمهوري چين به تصويب رسيد و پس از انقراض امپراتوري منچو بر چين، سون يات سن، در روز دهم اكتبر 1912م، سال‏روز قيام مردم و آغاز حركتي كه به استقرار رژيم جمهوري انجاميد، تأسيس جمهوري چين را اعلام كرد.

۱۸ مهر ۱۳۹۰ – رادمهر

***

پان ایرانیست‌های دربند و زندانیان سیاسی را آزاد کنید.

***

تارنمای هواداران پان ایرانیسم:
www.paniranism.net

تارنمای نامه پان ایرانیسم

http://paniranism.info

فیسبوک هواداران پان ایرانیسم:
www.facebook.com/paniranism

تارنمای حزب پان ایرانیست:

http://paniranist.org

تارنمای سازمان جوانان حزب پان ایرانیست:

http://paniranist.info

تارنمای تریبون آزاد پان ایرانیست در خوزستان:
www.pan-iranist.net

کانال یوتیوب حزب پان ایرانیست

http://www.youtube.com/paniranistparty

فیسبوک حزب پان ایرانیست:
www.facebook.com/paniranistparty

حزب پان ایرانیست
همبستگی‌ ملی‌ . یکپارچگی ایران . حاکمیت ملت
هم میهن گرامی‌: برای ایرانی یکپارچه، آزاد، آباد، سربلند و دمکرات با حاکمیت ملت به ما بپیوندید.

iran@paniranism.info
http://www.paniranist.org/a.htm

You can leave a response, or trackback from your own site.

Leave a Reply

Copyright©2010-2018.