نامه پان ایرانیسم شماره ۱۹

نامه پان ایرانیسم
هواداران پان ایرانیسم در برون مرز
دوره ۲، شماره ۱۹– پنج شنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۰ – ۲ جون۲۰۱۱
www.paniranism.info – iran@paniranism.info

دریافت نسخه ی کامل به صورت فورمت تکست (فایل ورد)

با درود:

آستان قدس با پاشيدن رنگ سفيد بر روي تصاویر شاهنامه ، فردوسي را «روسپيد» کرد!
حقایقی درباره نا آرامیهای خوزستان و گروه های جدایی خواه عرب
شماره 66 ماهنامه خواندنی منتشر شد
دریای مازندران (کاسپیان): کمتر از 50 درصد، هرگز
فراخوان برای نجات کارون / کارون میراث ملی ماست
دفاع از تمامیت ارضی تمامیت خواهی است؟ سعید قاسمی نژاد
تولد ملت – دکتر کاظم رنجبر

پاینده ایران
هواداران پان ایرانیسم در برون مرز

آستان قدس با پاشيدن رنگ سفيد بر روي تصاویر شاهنامه ، فردوسي را «روسپيد» کرد!

متن خبر از اینجا:
http://www.khorasannews.com/News.aspx?type=2&year=1390&month=3&day=18&id=767927

در هفته ای که گذشت هزاران متر مربع تصاویر نقاشی شده از شاهنامه ی فردوسی در بلوار فردوسی شهر مشهد به وسیله عوامل آستان قدس رضوی، شبانه محو و پاکسازی شد. طراح و مسئول این پروژه می گوید که پیش از اتمام طرح هم بارها از جانب نیروهای اطلاعاتی و امنیتی برای رهاسازی این پروژه تحت فشار قرار گرفته بود.

در ارتباط با دلایل پاکسازی تصاویر شاهنامه، حجت الله شریعتمداری ،رئيس اداره حفاظت از املاک و اراضي آستان قدس (سازمانی که بخش بزرگی از موقوفات و اراضی کشور را تحت تملک دارد ) اظهار کرد : «نمادي که در آينده بر روي اين ديوارها قرار مي گيرد، نمادي کاملا معنوي و متناسب با شهر مشهد، حرم مطهر امام رضا(ع) و همچنين متناسب با شان پايتخت معنوي ايران خواهد بود».

***

حقایقی درباره نا آرامیهای خوزستان و گروه های جدایی خواه عرب

http://www.paniranist.info/?p=1492

در فروردین ماه امسال -۱۳۹۰ – بیانیه ای از سوی چند گروه جدایی خواه (تجزیه طلب) عرب صادر شد و در آن مردم عرب خوزستان را به تظاهرات در روز ۱۵آوریل -۲۶ فروردین- دعودت نمودند. پس از آن اخبار ضد و نقیضی از سوی منابعی همچون العربیه، الجزیره، رادیو زمانه و دیگر رسانه ها و اشخاصی ماندد یوسف عزیزی بنی طرف و شیرین عبادی درباره دامنه ی این درگیری ها و تعداد کشته و زخمی شده ها منتشر شد که در این نوشته قصد بررسی دقیق تر این جریانات را داریم. همچنین به بررسی کوتاهی از ماهیت و عملکرد این گروه های جدایی خواه خواهیم پرداخت.

پرچمی که گروه های خلق عرب برای خوزستان برگزیده اند!!!
آغاز ماجرا
در سال اواخر سال ۱۳۸۳ و اوایل ۱۳۸۴ نامه ای منسوب به محمدعلی ابطحی، رییس دفتر وقت رییس جمهور ایران در اینترنت منتشر شد. محمد علی ابطحی معاون محمد خاتمی نامه ای برای وی نوشته و طرحی را برای تغییر ساختار جمعیتی خوزستان پیشنهاد کرده بود که طی آن اعراب به مناطق دیگر ایران کوچ داده شوند. این نامه که بر کاغذ سر برگدار دفتر رئیس جمهور نوشته شده، دارای مهر “خیلی محرمانه” است، امضای آقای ابطحی بر پای آن به چشم می خورد و در حاشیه نامه پاراف و امضای دو مسئول دیگر نیز وجود داشت که خوانا نبوند، بهانه ای شد که به موجب آن اعراب جدایی خواه خوزستان با تحریک عوامل خارج از کشور به خیابان ها بیایند و درگیری هایی بین آنها و نیروهای انتظامی و امنیتی ایجاد شود.(۱)
معاون اجتماعی و ارشاد فرماندهی انتظامی خوزستان سرهنگ پاسدار حسن اسد مسجدی درباره‌ی این حوادث به ایسنا گفت: در پی پخش اطلاعیه‌ای کذب منسوب به آقای ابطحی، رییس سابق دفتر رییس‌جمهوری در بین برادران عرب زبان شهرستان اهواز، ناآرامی و تجمعاتی در برخی از مناطق از جمله کوی علوی، سه راه خرمشهر و ملاشیه صورت گرفت که برابر اعلام فرماندهی انتظامی شهرستان اهواز به دنبال این ناآرامی‌ها خسارتی نیز به برخی از اماکن دولتی از جمله تعدادی شعبات بانک‌های منطقه وارد آمده است. همچنین در شهر حمیدیه نیز شیشه‌های برخی از بانک‌ها شکسته شده و ساختمان دادگستری هم دچار حریق شده است . (۲)
عبدالله رمضان‌زاده سخنگوی دولت خاتمی ، در گفت‌وگو با خبرنگار ایسنا درباره‌ی وجود نامه‌ای که در آن به قومیت‌های ایرانی توهین شده و به بروز برخی از ناآرامی‌ها در شهر اهواز منجر شده است، اظهار داشت: با توجه به پیگیری‌های دفتر رییس‌جمهور و بازرسی ویژه‌ی رییس‌جمهور مشخص شد که شماره‌ی این نامه جعلی است و به هیچ وجه سابقه‌ای از این نامه در نهاد ریاست‌جمهوری وجود ندارد.
سیدمحمد علی ابطحی نیز با جعلی‌خواندن نامه‌ی منتسب به وی که در اهواز توزیع شده، چنین اقداماتی را به نفع هیچ‌کس ندانست و آن را موجب هدف قرار دادن تمامیت ارضی ایران نامید. وی در نامه ای به وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی این نامه را جعلی دانست و آنرا رد کرد. (۳)
پس از این نا آرامی ها در۲۶ فروردین ماه ۱۳۸۴ و در طی آن سال چندین رشته بمب گذاری در اهواز انجام گرفت که منجر شهادت تعدادی از هم میهنان و زخمی شدن بسیاری دیگر شد. این بمب گذاری ها از سوی عناصر جدایی طلب عرب انجام شد. از جمله معروفترین و خشن ترین آنها گروه تندرو “حرکة النضال العربی لتحریر الأحواز” (جنبش عربی آزادی بخش اهواز) می باشد که به دلیل پیروی از اندیشه های “محی الدین آل ناصر” مبارز قدیمی پان عرب به این نام معروف است.

این گروه که بازوی نظامی جبهه التحریر است در سال ۱۳۷۸تشکیل شد و آشکارا شیوه مسلحانه و تروریستی را برگزید. افراد این گروه نژادپرست اعتقاد دارد که باید مبارزه مسلحانه تا نابوی فارس ها(غیر عرب ها) و آزادی عربستان(استان خوزستان و بوشهر و هرمزگان و جزایر خلیج پارس!) بی رحمانه ادامه داشته باشد. (۴)
یکی دیگر از این گروه های جدایی خواه عرب “جبهه دموکراتیک مردمی ملت عرب اهواز” (الجبهة دیمیقراطیة الشعبیة الاحوازیة)است که بیشتر به نام قدیم خود “جبهه دموکراتیک خلق عرب” معروف است.(۵)
این گروه معروفترین گروه جدایی خواه عرب است که دبیرکل آن “علی مزرعه” معروف به “صالح ابوشریف” همراه با دیگر اعضای شورای مرکزی شاکر خانجی، جمال عبیداوی، موسی سواری و عیسی آل یاسین در کانادا مستقر می باشند. سخنرانی این فرد در تظاهراتی که به مناسبت پنجمین سالگرد قیام مردم آذربایجان جنوبی!!!(آذربایجان ایران) در کانادا انجام شده را از اینجا ببینید.(۶) جمهوری اسلامی ایران چند سال پیش برادر این فرد با نام طاهر مزرعه را نیز دستگیر نمود. (الف)

علی مزرعه مشهور به صالح ابوشریف دبیرکل جبهه دموکراتیک خلق عرب
فراخوان برای تظاهرات در روز ۱۵ آوریل برابر با آدینه ۲۶ فروردین
در ابتدای فروردین ماه یک بیانیه مشترک از ۵ گروه نژادپرست و جدایی خواه عرب صادر گردید و مردم عرب اهواز را به قیام در این روز که با الهام از انقلاب مصر “روز خشم” نامیده شده بود، دعوت کردند. نام این گروه هایی که این بیانیه را صادر کردند از این قرار است:
جبهه دموکراتیک مردمی ملت عرب اهواز (گروه خلق عرب)
جبهه عرب آزادی بخش اهواز (گروه محیی الدین آل ناصر)
جبهه دموکراتیک مردمی اهواز
سازمان عرب آزادی بخش اهواز
سازمان آزادی بخش ملی اهواز
جمعیت اهل سنت اهواز
اگر به نام ها دقت شود بسیار شبیه هم هستند و بجز دوگروه نخستین که دارای تارنما و نسبتا سازمان یافته هستند و تعداد انگشت شماری نیرو دارند، از گروه های دیگر نام و نشانی در جایی نیست و اگر هم وجود خارجی داشته باشند افراد انگشت شمار آن دارای گرایش به یکی از دوگروه نخست است.

قیام در روز خشم و سالگرد “انتفاضه نیسانیه”، تظاهراتی که انجام نشد!
همه تبلیغات گروه های قوم گرا و نژاد پرست عرب درباره تظاهرات روز خشم در اهواز پس از انتشار خبری در تارنمای شبکه تلویزیونی العربیه آغاز شد.(۷)
بخش هایی از این خبر را مرور می کنیم:
روابط عمومی سازمان اهوازی “حزم” در تماس با “العربیه.نت” اعلام کرد که درگیری های متفرقی میان جوانان منطقه صیاحی که خود را برای بزرگداشت روز خشم اهواز در روز ۱۵ آوریل آماده می کنند، در یکی از اتوبان های اهواز روی داد.
از سویی گروه های حقوقی اهوازی اعلام کردند که شمار دستگیر شدگان به ۱۵۰ نفر رسید که ۳۰ تن از آن ها زن هستند.
تشکیلات تروریستی موسوم به المنظمه‌الوطنیه لتحریر الاحواز(حزم) متشکل از پنج گروه تروریستی جدایی خواه عرب:۱- جبهه‌ العربیه لتحریر الاحواز ۲-حرکه النضال العربی لتحریر الحواز ۳-دولة العربستان۴- جبهه دموکراتیک ملی احواز و ۵- مقاومت ملی اهواز به سردکرگی “حبیب‌ بنگان” عامل بمب‌گذاری‌های استان خوزستان در سال ۸۴ می‌باشد.
اما گروه های بی نام و نشان حقوق بشری اهوازی که تعداد دستگیر شدگان را اعلام کرده اند چه کسانی هستند و اصولا آیا وجود خارجی دارند و یا این تنها یک خبر دروغین و تبلیغاتی است؟
درباره وجود درگیری های تردیدی نیست اما درباره کشته و زخمی ها اخبار ضد و نقیضی وجود دارد که داوری در این باره را سخت کرده است. درگیری های در اتوبان کوت عبداله ، شلنگ آباد و مَلّاشیه (ب) بوده که آمار زیر به طور تقریبی بر پایه شنیده هایی از مردم همان مناطق به دست آمده است:
شلنگ آباد: کشته ها ۲ تا ۵ نفر – زخمی ها از ۸ تا ۱۲ نفر – دستگیری ۱۲۰ تا ۱۳۴ نفر
ملاشیه: کشته ها ۱ تا ۲ نفر – زخمی ها از ۹ تا ۱۵ نفر – دستگیری ۱۱۰ تا ۱۲۴ نفر
تاکید میشود این آمار تقریبی است و نمی توان کامل بدان استناد کرد.
« ۲راکب موتورسوار با نزدیک شدن به محل ایست و بازرسی به سوی ماموران شلیک کردند. در این تیراندازی یکی از ماموران نیروی انتظامی کشته و ۲ نفر از ماموران هم زخمی شدند. همچنین در این تیراندازی یک نفر از عابران پیاده شهید و یک نفر دیگر هم که در حال تردد از این مسیر بود زخمی شد»(۸)
یکم اردی بهشت واحد مرکزی خبر ایران دستگیری این افراد را اعلام کرد(۹). چند شب پس از این دستگیری ها در کوت عبدالله ۲۰ دقیقه تیراندازی هوایی از سوی تظاهر کنندگان مسالمت جو!! انجام شد.

تلاشی که نافرجام ماند…
شبیه سازی ناآرامی های خوزستان با حرکت های مردمی مصر و دیگر کشورهای عربی
در سالهای پیش- ۸۵ تا ۸۹ – برای سالگرد درگیریهای ۲۶ فروردین ماه ۱۳۸۴ که آنرا “انتفاضه نیسانیه” می نامند و شورشهایی که در اهواز پدید آمد، تحرکات گروه های جدایی خواه در حد یک بیانیه (۱۰) بوده اما ۱۵ آوریل-۲۶فروردین- امسال با سالهای گذشته تفاوت داشت. خاورمیانه و کشورهای عربی در تب و تاب دگرگونی بوده و برخی دستخوش انقلاب گشته اند و این شرایط، سران گروه های جدایی خواه عرب را به این فکر انداخت تا در این زمان که نگاه همه جهانیان به خاورمیانه است از این آب گل آلود ماهی بگیرند و حرکت های تبلیغاتی انجام داده و اهداف خود را برای بسیج عمومی و همسان سازی حرکت “ضد ملی” و قومی خود با انقلابهای مردمی و ملی در کشورهای مصر و یمن و لیبی و اردن اجرا نمایند. به نوعی تلاش شد حرکت واپسگرایانه و قومی بخش کوچکی از اعراب خوزستان را به مطالبات آزادی خواهانه و دموکراسی محور جهان عرب پیوند بزنند که البته در این راه ناکام ماندند.ذکر چند نمونه :
۱٫
این گروه ها در تارنماهای اینترنتی خود از ساخت و سازهای کنونی و شهرک سازی در اهواز اظهار نارضایتی کرده و به طور ضمنی آنرا با شهرک سازی های غیرقانونی اسراییل در زمین های فلسطینی مقایسه میکنند.(۱۱)
۲٫به تقلید از انقلاب مصر روز تظاهرات جمعه ۱۵ آپریل را “روز خشم” نام گزاری کردند.
۳٫آقای بنی طرف در گفتگوی خود با رادیو زمانه (۱۲) میگوید:
« این تظاهرات و اعتراضات در بین مردم عرب اهواز (البته منظور من اقلیم اهواز است که به جای خوزستان به کار می‌برم)، به یکی دو ماه قبل برمی‌گردد. جوانان عرب روی فیس بوک برای ۱۵ آرویل برنامه‌ریزی کردند که تظاهرات در اهواز و شهرهای تابعه انجام بشود. حمایت‌هایی هم از سوی گروه‌های سیاسی مختلف اهوازی صورت گرفت و فراخوان‌هایی روی اینترنت و کانال‌های ماهواره‌ای قرار گرفت و دعوت‌ها تائید و به شکل وسیعی بر آن تاکید شد».(ج)
این نوع سخن گفتن درباره خوزستان بسیار نادرست و غیر واقعی است چرا که برای مثال در ملاشیه که فقر و فلاکت بیداد می کند تعداد اندکی از جوانان کامپیوتر دارند چه برسد به اینترنت و فیس بوک که بخواهد این راه از تظاهرات باخبر شود، تنها بازوهای تبلیغاتی این گروه ها رسانه هایی همچون العربیه، الجزیره و المستقله هستند که از مدتی پیش تبلیغات رسانه ای خود را آغاز کرده بودند. همچنین نباید از جشن های مذهبی مانند عید فطر و غدیر خم و قربان و… که در واقع سالهاست به جشن های سیاسی برای جدایی خواهان بدل شده اند غافل شد. قیاس حرکتهای مدنی و ملی در مصر با این رخدادهای ضد ملی و قومی قبیله ای شبیه طنز است.
۴٫به تقلید از جنبش های دیگر کشورها و از جمله ایران در فرستادن گزارش های تصویری از مبارزات مردمی برای کانال های ماهواره ای، یک ویدیو ساختگی و دروغین از دخترک عرب هنگام ارائه گزارش به شبکه العربیه پخش شد. این دختر خبر از کشته شدن ۱۵ تن در این ناآرامی ها می دهد. کسی نپرسید چرا حتا یک فیلم ویدیویی از این تظاهرات مسالمت آمیز که به گفته خودشان به خاک و خون کشیده شد، بیرون نیامد. این دخترک که امکانات دیجیتالی و اینترنتی خوبی برای گفتگو با العربیه داشت چرا خود گوشه ای از ناآرامی ها را با دوربین موبایل خود به تصویر نکشید و یا چرا افرادی که به وی چنین ماموریتی را دادند خودشان ویدیویی در اختیار این شبکه ها قرار ندادند؟ این موضوع هم در راستای پروژه مظلوم نمایی انجام شد.

مروری بر اقدامات تروریستی جنبش عربی آزادی بخش اهواز

همانگونه که پیشتر اشاره شد این گروه به مشی مسلحانه اعتقاد دارد. به شدت ضد ایران و ضد غیر عرب هستند در حالیکه دیگران را نژاد پرست و فاشیست می داند خود نژادپرست بوده و به شدت روشی فاشیستی دارند. برای نمونه با افتخار ویدیویی از درگیری یک عرب و فارس به گفته خودشان اشغالگر را در تارنمایشان گذاشته اند.(۱۳) + بمب گزاری ها سال ۱۳۸۴ در اهواز نیز از اقدامات خشن این گروه است. این گروه با بیرحمی تمام از این جنایات خود فیلمبرداری کرده و در اینترنت منتشر کردند. برای نمونه این ویدیو (۱۴) بمب گذاری در فرمانداری اهواز است که به شهید شدن بیش از ۱۱ تن و زخمی شدن بیش از ۸۷ تن از هم میهنانمان انجامید. همچنین عملیات(۱۵) بمب گزاری در ساختمان منابع طبیعی اهواز که به دست عوامل خودشان فیلم برداری گردیده است. از دیگر جنایات این گروه بمب گزاری ۲۳ مهر در خیابان نادری در ماه رمضان و در شلوغ ترین زمان ممکن – ساعتی پیش از اذان مغرب – بود که به کشته شدن ۶ نفر و مجروح شدن بیش از ۱۰۰ تن انجامید. اوج پستی و بیرحمی این گروه آنجا بود که ابتدا یک بمب صوتی منفجر شد و هنگامی که مردم در محل جمع شدند بمب اصلی منفجر شد. در بین کشته شدگان و زخمی ها تعدا زیادی عرب نیز وجود داشت! تصاویر این جنایت را از اینجا (۱۶) و اینجا (۱۷)ببینید .

تصاویر پس از انفجار بمب در بانک سامان هم قلب هر ایرانی را از این اقدامات وحشیانه به درد می آورد (۱۸)
این گروه هنوز دست از اقدامات کور و مسلحانه خود برنداشته است برای نمونه ویدیویی که از حمله شبانه به یک پاسگاه نیروی انتظامی در تاریخ ۱۵ دسامبر۲۰۱۰ گرفته شده را در اینترنت قرار داده است را از اینجا (۱۹) ببینید.
این نمونه ای از وحشیگری گروهی است که برای راهپیمایی مسالمت آمیز مردم در روز خشم بیانیه صادر کرده است!
جبهه دموکراتیک خلق عرب و هواداری از اقدامات مسلحانه
“جبهه دموکراتیک مردمی ملت عرب اهواز” در نام خود واژه دموکراتیک و مردمی را یدک می کشد اما هیچ گونه پایبندی به قواعد دموکراتیک و مردمی در حرکت های خود ندارد و عملا در اساسنامه (۲۰)خود شیوه های انقلابی را پیشنهاد کرده و علیرغم اینکه در یک خط از این اساسنامه خود را از انجام شیوه های تروریستی مبرا دانسته اما از عملیات های مسلحانه پشتیبانی میکند و به انتشار خبرهای عملیات ها به صورت فوری پرداخته و در این زمینه اطلاعیه هم صادر می کند. برای نمونه:
۱٫جبهه دموکراتیک خلق عرب ۱۹آذر ۱۳۸۷با افتخار اخبار درگیری های مسلحانه رزمجویان احوازی (۲۱) را در تارنمای خود منتشر می کند.
۲٫در گزارشی خاص به مرکز خبر رسانی جبهه (۲۲) از شهادت ۶ مامور نیروی انتظامی در یک حمله مسلحانه به پاسگاه در تاریخ ۲۶ فروردین۱۳۸۹ خبر می دهد. این حرکت مسالمت آمیز!!! در روز ۱۵ آوریل ۲۰۱۰ یا سالگرد “انتفاضه نیسانیه” انجام پذیرفت.
۳٫در اطلاعیه دیگر جبهه دموکراتیک(۲۳) به تاریخ ۹-۵-۲۰۱۰ برابر ۱۹ اردی بهشت۱۳۸۹از درگیری مسلحانه اعراب با ماموران امنیتی که برای بازداشت یک متهم به در منزلش در زرگان رفته بودند بودند و از منهدم شدن یک خودرو نیروی امنیتی در همین زمینه خبر دادند.
۴٫نمونه دیگر به نقل از تارنمای این گروه گزارش فوری (۲۴)در تاریخ ۵فروردین۱۳۸۹از به شهادت رساندن یک سرگرد و زخمی شدن یک سرباز در شهر شادگان است.
۵٫در آخرین نمونه این گروه ها بر پایه اخباری که در تارنمای خود منتشر کرده اند ادعا دارند انفجار پالایشگاه آبادان بمب گزاری بوده است که از سوی رزمجویان اهوازی انجام گرفته است! این را با ادعای دموکراتیک بودن سنجش نمایید!(۲۵) +
یکی از این گروه های نژاد پرست “دولة عربستان!!” است که شخصی به نام “عادل السویدی” مدیر تارنمای اینترنتی آنان را بر عهده دارد. این گروه نیز اقداماتشان همراه با دروغ گویی و نفرت پراکنی قومی است چند سال پیش اقدام به پخش شب نامه بر علیه جوان میهن پرست ابوالفضل عابدینی کردند که متن آن در تارنمای “عربستان” موجود است و از تارنمای پان ایرانیست خوزستان (۲۶) نیز در دسترس می باشد و البته عابدینی نیز پاسخ (۲۷) این یاوه سرایی را در یک نامه نوشت. در بخش پایانی این شب نامه به لزوم برنامه ریزی و مسلح کردن جوانان عرب اهواز تاکید شده است. این گروه بعدها نمونه این نوشته های پر از دورغ و توهین و تهدید را برای “مجتبا گهستونی”(د)، سخنگوی انجمن دوستداران میراث فرهنگی تاریانای خوزستان، خبرنگار و فعال شناخته شده میراث فرهنگی در خوزستان نوشتند.چندی بعد نیز یکی از دوستان به نام “فرهاد رهبری” دبیر انجمن “بوم آب و آفتاب” از نیروهای ملی خوزستان آماج این حملات قرار گرفت. در آخرین اقدام انان اقدام به انتشار متنی توهین آمیز به دکتر مصطفا بادکوبه ای (۲۸)که هم اکنون در بند است، کرده اند. دور از ذهن نیست در آینده نگارنده این متن نیز مورد توهین و تهدید این جماعت قرار گیرد.

یوسف عزیزی بنی طرف روشنفکر جدایی خواه عرب
نویسنده و روشنفکر عرب ساکن انگلستان که تا چند سال پیش در خوزستان زندگی می کرد. وی از سال ۱۳۵۷به عضویت کانون نویسندگان ایران درآمد و در سال ۲۰۰۹ جایزه “هلمت ـ همت” دیده‌بان حقوق بشر را دریافت نمود بنی طرف دارای گرایشات شدید کمونیستی می باشد و این را به روشنی می توان در سخنرانی سال ۵۸ در رابطه با خودمختاری خوزستان دید. بنی طرف این سخنان را در جمع جوانان طرفدار خلق عرب و پیش از غائله خلق عرب در طول سال های ۵۸ و ۵۹ که از سوی زنده یاد دریادار مدنی سرکوب گردید، ایراد کرده است. ادبیات چپ سوسیالیستی بنی طرف در این سخنرانی جالب توجه است.(۲۹)
بنی طرف تا پیش از خروج از ایران به سادگی دیدگاه های ضد ملی خود را در مجالس گوناگون و نشریات بیان می کرد و یکی از لیدرهای رواج ادبیات تجزیه طلبانه و قومی در خوزستان می باشد در شهریور ۱۳۸۷ به اتهام فعالیت های تجزیه طلبانه به پنج سال حبس محکوم شد(۳۰) + اما سال بعد سر از انگلستان و رسانه بی بی سی در آورد!
وی پس از خروج از ایران میدان حرکت خود را باز تر دید و در جریان ناآرامی فروردین امسال در خوزستان یکی ار فعالترین چهره های عرب بود. در سالهایی حضور وی در ایران بارها گروه های ناسیونالیست بویژه در خوزستان نسبت به سخنان و اقدامات بنی طرف واکنش نشان داده و وی را یکی از فعالین پان عرب می دانستند که همچون موسا سیادت وظیفه تغذیه فکری جماعت جدایی خواه را به عهده دارد . در سالهای کنونی نوشته ها و گفتگوهای بنی طرف در رسانه ها چهره حقیقی و جدایی طلب وی را کاملا آشکار نمود.
بنی طرف تا زمانی که در خوزستان زندگی میکرد پوشش اعراب بومی خوزستان را داشت اما هم اکنون در خارج از کشور با چفیه قرمز که در خوزستان نشان بارز وهابی هاست در برنامه های گوناگون ظاهر می شود.
نکات مهمی که از دیده ها پنهان ماند!
۱٫ تنظیم کنندگان نخستین خبر منتشر شده در تارنمای العربیه به دلیل عجله متوجه نشدند تیتر از کشته شدن ۴ تن خبر می دهد اما در متن خبر کشته شدن دو نفر و خفگی یک نفر بر اثر گاز اشک آور موجود است یعنی جمعا سه نفر!! اگر دوستان گرامی مانند نگارنده به دقت این جریانات را پیگیری کرده باشند دریافته اند که زمان انتشار خبر درگیری در اهواز در روز پنجشنبه ۱۴ آوریل منتشر شد. درباره دلایل این درگیری ها نیز اشاره شد که این درگیری ها به هیچ عنوان “تظاهرات مسالمت آمیز” نبوده بلکه اقدامات خشونت باری بوده که با برخورد نیروهای انتظامی و امنیتی روبرو شد. روز ۲۶ فروردین آنچه که نگارنده دید این بود که تا ساعت ۵ عصر هیچ خبری از شبکه تلویزیونی العربیه و تارنمای آن و دیگر گروه های عرب درباره اهواز منتشر نشد.مشاهدات عینی دوستان ما از مناطق اهواز نیز این را تایید می کرد. به دلیل فضای شدید امنیتی و عدم همراهی مردم تظاهراتی شکل نگرفت و اخبار درگیری های روز قبل به جای “تظاهرات مسالمت آمیز”ی که از سوی حکومت به خشونت کشیده شد، منتشر شده و با تبلیغات در این زمینه و موضع گیری های یوسف عزیزی بنی طرف که با همه توان در این زمینه کوشید، اصل موضوع گم شد. البته تا ۴ روز پس از این جریانات همه چیز آرام بود اما با موضع گیری غلط و نا آگاهانه خانم شیرین عبادی و نوشتن نامه ای در ۲۹ فروردین به کمیسرعالی حقوق بشر سازمان ملل متحد (۳۱) این مسئله که تا آن روز با بی تفاوتی روبرو بود ابعادی جهانی یافت و با لابی های اعراب با “حسیبه حاج صحراوی” مسئول برنامه های سازمان عفو بین الملل در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا بیانیه ای (۳۲) از سوی این سازمان منتشر شد. تا پیش از این بخش آسیایی در مورد ایران بیانیه صادر می کرد. همزمان بنی طرف که جزو بازی گردانان اصلی این جریانات بود با استفاده از نفوذ خود و دوستانش از طریق عبدالکریم لاهیجی (نایب رییس فدراسیون) موفق شد تایید فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر (FIDH) را برای صدور بیانیه بدست آورد به گونه ای که ۳۰ فروردین ماه این فدراسیون همراه با “جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران” (LDDHI) بیانیه ای مشترک(۳۳) صادر کرده و در آن “سرکوب معترضان مسالمت جوی عرب” را محکوم کرد. همزمان با داغ شدن این خبرها العربیه ویدیو دختری را پخش کرد که از کشته شدن ۱۵ تن در درگیری های اهواز خبر می داد.(ح)آنچه از نظرها پنهان ماند این بود که اصولا “معترض مسالمت جویی” در میان نبود و گروه هایی که چنین فراخوانی داده بودند گروه های مسالمت جویی نبوده و نیستند. اما به اعتبار بین المللی خانم عبادی که برنده جایزه صلح نوبل می باشد، بسیاری از افراد، گروه های حقوق بشری و رسانه های بین المللی تحت الشعاع قرار گرفته و اقدام به بازنشر سخنان ایشان و آقای بنی طرف کردند. بایسته است یادآور شوم خانم عبادی و یوسف عزیزی بنی طرف به دلیل عضویت درکانون نویسندگان ایران با یکدیگر آشنایی قدیمی داشتند و خانم عبادی به اعتبار بنی طرف که یکبارجایزه دیده بان حقوق بشر هم گرفته بود چنین نامه ای نوشت و این سخنان را بیان کرد.حرکت خانم عبادی دارای چنان ارزش حیاتی برای جدایی خواهان بود که گوینده تلویزیون روژهلات را ناگزیر به اعتراف نمود که “خانم عبادی جور همه کم کاری ها و بایکوت خبری را در نامه خود به خانم پیلای کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل کشید”.
دقیقه۴:۴۰ این ویدیو(۳۴) را ببینید. کلیاتی از تبلیفات رسانه ای و خبری در این باره را می توان در ویدیو گفتگوی یوسف عزیزی بنی طرف با این شبکه کردی دید که بی شرمانه از عربستان ایران به جای خوزستان نام می برد و در راستای ملت سازی از واژه ملت عرب استفاده می کند. البته پس از موضع گیری نیروهای ملی و ایران دوست و روشن شدن برخی حقایق ایشان به اشتباه خود پی برد و قصد درست کردن آنچه کرده بود را داشت غافل از اینکه جدایی خواهان از این موضع گیری به اندازه کافی سود بردند. خانم عبادی با این سخنان اندک اعتبار خود را نزد محافل سیاسی از دست داد . لزوم روشن بینی و شناخت از چنین مسائل حیاتی ایران را پیش از هر گونه سخن پراکنی برای دیگران نیز بیش از پیش آشکار شد.
۲٫ در خبری که تارنمای العربیه درباره اهواز منتشر کرد به موضع گیری “شیخ جاسم السعیدی” نماینده سلفی پارلمان کویت هم اشاره شده و همین موضوع ارتباط این گروه ها را با برخی کشورهای عربی همسایه مشخص می کند و اینکه این فرد سریعا از کانال های دیگری در جریان اخبار قرار گرفته و موضع گیری نموده است چرا که پیش از خبر العربیه در هیج جا خبری در زمینه ناآرامی اهواز در ۱۴ آوریل منتشر نشده بود بود! البته موضع گیری این فرد از معدود موضع گیری ها بود چرا که دولتمردان دیگر کشور ها دخالت در مسائل داخلی ایران و حمایت از گروه های جدایی خواه که پایگاه مردمی ندارند را بسیار پرهزینه می دانند. در همان زمان بمب گزاری سال ۱۳۸۴ نیز عبداله رمضان زاده سخنگوی دولت خاتمی به خبرنگاران گفت که وزارت اطلاعات در گزارشی که از نا آرامی اخیر در خوزستان تهیه کرده، دخالت گروههای سیاسی داخلی در این نا آرامی را رد کرده است. (۳۵) از آنجا که دفاتر و اعضای شورای مرکزی این گروه های عرب در خارج از کشور می باشد چنین ادعایی چندان بی ربط نمی باشد.
۳٫ در اینجا نیاز است اشاره شود که دربرخی نقاط درگیری های رخ داد که ربطی به این جریانات نداشت اما مورد بهره برداری تبلیغاتی قرار گرفت. در شهرستان شادگان درگیری های مسلحانه قومی رخ داد که علت آن دلیل کشته شدن یکنفر به دلایل ناموسی بود. یک هفته پیش از درگیری ۱۴ مارس (۲۵فروردین) در شلنگ آباد به دلیل قتل ناموسی درگیری عشیره ای رخ داد که یکی از طرفین دعوا درب ۳ خانه را کنده و آنها را آتش زدند. بقایای این آتش سوزی ها هنوز پابرجاست. در منبع آب (منطقه ی محروم بختیاری نشین) در همان زمان بین دو طایفه بختیاری درگیری های شدید خیابانی شکل گرفت. بازهم در همان زمان در اندیمشک درگیری شدید بین دو طایفه لُر “سَگوند” و “میر علای” ایجاد شده بود.
۴٫ جبهه دموکراتیک با ذکر مواردی که در بالا بیان شد روشی دموکراتیک نداشته و پایبند به قواعد دموکراسی نیست.سخنان نفرت انگیز و قوم گرایانه انان عامل تحریک بسیاری از جوانان عرب می گردد. “علی عفراوی” از بمب گزاران اعدامی در اعترافاتش (۳۶) که از سیمای استانی خوزستان پخش شد، ارتباط با سیدطاهر آل نعمه در کانادا، سیدموسوی در حزب النهضه و محمود احمد مشهور به ابوبشار رئیس جبهه دموکراتیک خلق عرب در انگلیس را عامل تحریک به انجام این جنایات تروریستی دانست و گفت : صحبت های این افراد تأثیرات شدیدی بر تفکرات من گذاشت، مخصوصا حرفهای سید طاهر که احساسات قومی مرا به شدت تحریک می کرد، او مرا تشویق و ترغیب به ایجاد ناامنی در خوزستان می کرد. هر چند درستی این اعترافات به طور کامل مورد تایید نبوده و از سوی گروه های مدعی، خلاف واقع عنوان می شود اما در ترسیم فضای کلی بدون تاثر نیست و همه آن خالی از حقیقت نمی باشد

محمود احمد معروف به ابوبشار مسوول جبهه دموکراتیک خلق عرب در انگلستان
۵٫ آنچنان که در نوشته های سران این گروه ها آشکار است هیچ دلبستگی به ایران دیده نمی شود و به شدت هوادار جدایی از ایران هستند و خوزستان و بوشهر و هرمزگان را کشوری جدا با نام “اقلیم اهواز”، “الحواز” یا “عربستان” خوانده و آنرا بخشی از جهان عرب می دانند. یوسف عزیزی بنی طرف اذعان دارد که حرکت های کنونی در اهواز تحت تاثیر مبارزات مردم عرب از دوره جمال عبدالناصر در مصر تا عبدالکریم قاسم در عراق و سایر تحولات جهان عرب است!!(۳۷) البته منظور ایشان دیدگاه های خود و دیگر روشنفکران عرب وابسته و خودفروخته در تاثیر پذیری از پان عربیسم است چرا که مردم عرب ساکن خوزستان چنین رویکردی ندارند.

۶٫ این گروه بر خلاف دیگر گروه ها که از فدرالیسم دم می زنند از دلایل امکان ناپذیر بودن فدرالیسم در ایران سخن می گویند(۳۸) و به اعتقاد دارند جدایی کامل از ایران راه چاره است. به همین دلیل به گونه ای ناشیانه تلاش دارند حرکت های جدایی طلبانه و مسلحانه خود را در راستای جنبش های کنونی جهان عرب جا بزنند.

۷٫ در همان زمان درگیری ها چند قطعه فیلم از شبکه العربیه پخش شد که به دروغ تظاهرات مردم در روز خشم ۲۶ فروردین ۱۳۹۰ عنوان شد در حالیکه این ویدیوها مربوط به سال ۱۳۸۴ می باشد و کسانی مانند نگارنده که آنها را همان زمان دیده می تواند این دورغ العربیه را دریابد. یک نکته جالب این است که برای نمونه دریکی از این ویدیوها (۳۹)روزنامه “همسایه ها” در دست شعاردهنده عرب است در حالیکه این روزنامه در سال ۱۳۸۵ به دلیل رواج ادبیات جدایی خواهانه لغو امتیاز شد! عکس زیر هم تنها عکسی است که همراه با گزارشات اهواز در تارنماهای گوناگون منتشر شد و مربوط به راهپیمایی سال ۸۴ در شلنگ آباد می باشد.

۸٫ از چندین سال پیش در خوزستان گروه های وهابی با حمایت مالی گسترده عربستان سعودی در خوزستان در حال فعالیت هایی زیادی هستند. این گروههای سازمان یافته با تبلیغات در روستاهای عرب نشین خوزستان و خرج پولهای فراوان تلاش در کشاندن مردم فرو دست و طبقات پایین جامعه به سوی مذهب تسنن دارند. این گروه های تبیلغاتی عرب اعتقاد دارند نژاد و زبان اعراب خوزستان با ایرانیان فرق دارد و تنها دین اسلام و مذهب تشیع است که باعث پیوند با ایرانیان گشته است (البته باید زندگی مشترک هزار و اندی سال را نیز در شمار آورد) و با تغییر مذهب این رشته پیوند هم گسسته می گردد و شریان حیاتی مذهب تشیع که پل مستحکم پیوند مردم عرب با غیر عرب های خوزستان است بریده شده و راه برای تبلیغات فکری در راستای هویت سازی و ملت سازی و جدا سازی این بخش از سرزمین در آینده هموار می شود. وهابی ها که از تندروترین گروه های سنی مذهب می باشد دشمنی بسیار شدیدی با شیعیان دارند و اعتقاد دارند با کشتن شیعیان به بهشت می روند. اگر نام “جمعیت اهل سنت اهواز” در زیر بیانیه روز خشم آمده است برای استفاده تبلیغاتی است که نشان داده شود در خوزستان جمعیت اهل سنت هم وجود دارد. نام جمعیت اهل سنت در این بیانیه، افرادی مانند شیرین عبادی را به اشتباه انداخت و ایشان در بیانیه حمایتی خود از اکثریت سنی خوزستان نام برد! جالبتر اینکه “اکثریت سنی” و همچنین “عرب زبان” نامیدن اعراب از سوی خانم عبادی به شدت باعث ناراحتی پان عرب ها شد و در مواردی مانند مقاله “دشواری عرب بودن” نوشته یوسف عزیزی بنی طرف(۴۰) و نوشته ای از علی الاهوازی که در تارنمای جبهه دموکراتیک منتشر شده بود از این موارد اظهار نارضایتی شدید شده بود!!
فرجام سخن:
ماهیت ناآرامی های قومی خوزستان که از برون مرز خط دهی می شوند بسیار متفاوت با دگرگونی جهان عرب می باشد و با آنچه از گروه های عرب نشان داده شد چیزی جز اندیشه تجزیه خوزستان نیست به همین دلیل برخورد مردم ایران و گروه های سیاسی به گونه ای همگانی و گروه های ملی به گونه ای ویژه با این جریانات کاملا متفاوت بود و با بی اعتنایی و حتی اعتراض روبرو شد. این ناآرامی ها به هیچ روی تظاهرات مسالمت آمیز نبوده به همین دلیل هم با خشونت سرکوب گردید. چگونه است سال گذشته به مناسبت سالگرد۲۶ فروردین اقدام به حمله مسلحانه به یک پاسگاه میکنند و ۶ مامور را به شهادت می رسانند اما حرکت آنها در امسال تظاهرات مسالمت آمیز خوانده می شود؟!! (۴۱) آیا این اقدامات جز فریب افکار عمومی ایران و جهان و گروه های مدافع حقوق بشر می باشد؟ یکی از این گروه های جدایی خواه انفجار پالایشگاه آبادان(۴۲) در هفته گذشته را به عهده گرفته است! نیازی به توضیح نیست که دولت و حکومت هر کشور بر پایه قوانین داخلی و بین المللی با تجزیه طلب و گروه های مسلح چه برخوردی خواهد داشت. حساب گروه ها و افراد بمب گذار و قاتلان ملت ایران و همچنین رهبران این جریانهای فکری را باید به کناری نهاد.
نگارنده اعتقادی به برخورد خشونت آمیز با “اندیشه” جدایی خواهانه ندارم بلکه راه چاره را در ریشه یابی دلایل گسترش این اندیشه می بیند چرا که برخورد خشونت آمیز خشونت می زاید و این دور تسلسل همچنان ادامه خواهد یافت. باید حساب گروه های مسالمت جوی عرب که در پی احقاق حقوق اولیه خود و حقوق صنفی و کاری و سیاسی خود از راه های مسالمت آمیز و در کنار دیگر اقوام ملت ایران در چارچوب حفظ منافع ملی هستند، جداکرد اما هنگامی که این افراد دست به اسلحه یا اقدام خشونت آمیز بزنند اقدامات هر حکومتی در برابر آنها از دیدگاه دیگر مردمان آن سرزمین مشروع جلوه می کند و از این جاست که جناب بنی طرف از عدم همراهی ملت ایران در محکوم نمودن سرکوب عرب ها اظهار شگفتی می کند.(۴۳) این گروه ها کماکان اقدامات مسلحانه انجام داده یا آنرا تایید می کنند. طبیعی است هنگامی که بیانیه از سوی گروه هایی با چنین پیشینه و عملکردی صادر می شود برخود با آن چگونه خواهد بود. افزون بر این تاکید می شود تظاهراتی در تاریخ ۲۶ فرودین شکل نگرفت و آنچه بود درگیری های مسلحانه و نا آرامی ها منطقه ای بود. وجود چنین گروه هایی در خوزستان بزرگترین عامل از هم گسستن پیوند و اتحاد مردم عرب و غیر عرب در خوزستان و نگاه بدبینانه دیگر اقوام به اعراب می باشد، موضوعی که در سالهای اخیر به شدت افزایش یافته است. به اعرابی که امتحان میهن پرستی خود را در ۸ سال دفاع مقدس به بهترین شکل پس دادند امروز به دیده دیگری نگریسته می شود و با این گونه حرکات خشونت طلبانه گروه های نژاد پرست عرب تلاش می شود آن خاطره مشترک ایستادگی مردم خوزستان کمرنگ شود. گروه های اینچنین تلاش دارند سابقه زندگی مشترک و مسالمت آمیز چند صد ساله اعراب خوزستان با مردم بومی اینجا را از ذهن مردم بزدایند و به جای آن کینه و نفرت و دشمی را بکارند. در ۸ سال دولت اصلاحات به یمن مطبوعات آزاد و جامعه مدنی نوپا، اعراب خوزستان می توانستند در فضای دموکراتیک به طرح مطالبات و خواست های خود بپردازند اما نشریاتی مانند همسایه ها، الحدیث، الوفاق، اهواز، صوت الشعب و… به تریبونی برای نفرت پراکنی قومی و اندیشه های مسموم پان عربیسم و سخنان تحریک کننده این جریانات بدل شد. همان زمان نیروهای ملی در خوزستان به شدت نسبت به عواقب این تحرکات هشدار می دادند؛ آن نشریات در سالهای پایانی دولت اصلاحات همگی توقیف شدند اما نتیجه آن تحریک احساسات جوانان محروم عرب را در بمب گذاری های اهواز در سال ۱۳۸۴ دیدیم. وجود چنین اندیشه هایی که در زمان محمد خاتمی به مطبوعات راه یافته بودند در سالهای بعد نیز ادامه داشت و برای نمونه نوشته ای بسیار توهین آمیز به نام “زن در اجتماع ایران باستان و معاصر” (۴۴)از موسا سیادت(و)یکی از چهره های پان عرب که در تیرماه ۱۳۸۶در روزنامه عصر کارون چاپ شد، باعث جنجالی در مطبوعات استان خوزستان گردید. یکماه بعد موسا سیادت و یوسف عزیزی بنی طرف مورد تقدیر نماینده اهواز در مجلس قرار گرفتند!(۴۵)
اگر اعراب خوزستان و دیگر اقوام ایران پیگیری حقوق ملی و نه قومی را در چارچوب حفظ تمامیت سرزمینی ایران و همراه با ملت ایران بدانند همه جریانهای سیاسی غیر وابسته و میهنی را نیز در کنار خود خواهند داشت اما زمانی که ساز جدایی به صدا در آید آنگاه برای دفاع از این سرزمین هرکاری که با دشمن متجاوز می شود با آن ها نیز خواهد شد.
این گروه ها مدعی هستند که از سال ۱۳۰۴ و آغاز پادشاهی رضا شاه و این سرزمین که عربستان می نامندش به دست فارس ها اشغال و باید آنرا آزاد ساخت. گروه های های جدایی خواه و مدعی به نمایندگی اعراب خوزستان اعتقاد دارند حق و حقوق اعراب در خوزستان بیش از گروه های دیگر پایمال شده است شود اما آیا تنها حق و حقوق اعراب در این سالها زیر پا گذاشته است و یا بی عدالتی فاحش موجود در خوزستان برای همه گروه ها و اقوام ساکن در این سرزمین است؟ کدام گروه از اقوام و تیره های ایرانی از این بی عدالتی ها در امان مانده است؟ سهم گرد و غبار یک بختیاری یا دزفولی با یک عرب خوزستانی یکی است، سهم همان بختیاری و همشهری عربش از گرمای طاقت فرسای این سرزمین یکی است، سهم او و برادر و خواهر عربش از امکانات محدود تفریحی این استان یکی است، سهم همه ما از کارون رو به مرگ یکی است. همه از اینکه روی سرزمینی از نفت و گاز گام برمی داریم اما چیزی از مواهب آن به ما نمی رسد ناراضی و معترض هستیم اما راه چاره را در بیرون از ایران و دل کندن از آن نباید دید. هم درد و هم درمان همینجاست.

توان دور از وطن فریادها کرد *** به هر جمعی به پا شور و نوا کرد
به غربت نغمه سردادن هنر نیست *** وطن را در وطن باید صدا کرد
پاینده ایران
میلاددهقان – شامگاه ۱۳ خرداد ۱۳۹۰
رامهرمز – خوزستان

پی نوشت:
الف: “طاهر مزرعه” معروف به ابونظال برادر صالح ابوشریف دبیر جبهه دموکراتیک خلق عرب است که هم اکنون در بند امنیتی زندان کارون اهواز مشغول گذران دوران محکومیت خود است. جمهوری اسلامی با یاری دستگاه اطلاعاتی سوریه ایشان را در آنجا بازداشت کرده و به ایران آورده اند. شنبه ۳۰ آوریل۲۰۰۵ تارنمای بی بی سی فارسی از بازداشت هر پنج عضو شورای مرکزی این گروه توسط دستگاه امنیت سوریه خبر داد(۴۶) اما چند روز بعد خبر آزادی هر پنج تن را گزارش نمود!!(۴۷)
ب: منطقه “مَلاّشیه” از مناطق بسیار محروم عرب نشین حاشیه اهواز است که فقر و کثافت و جرم و جنایت در آنجا بیداد میکند. شغل مردم این منطقه، قاچاق مواد مخدر ،قاچاق اسلحه مواد فروشی ، روسپیگری، دزدی مسلحانه است. مردم منطقه ملاشیه اغلب مسلح هستند و به همین دلیل کسانی که در اهواز زندگی می کنند آگاه هستند درگیری های مسلحانه قومی و درگیری با نیروهای انتظامی در این منطقه امری عادی است. علیرغم کوشش های بسیار زیاد نیروهای مرزی به دلیل قاچاق اسلحه از مرز عراق و وجود قاچاقچیان بسیار در این منطقه هر فرد می تواند با ۱۰۰ هزار تومان اسلحه گرم تهیه کنید.
ج: رادیو زمانه که با بودجه دولت هلند اداره می شود و شخصی به نام محسن کاکارش در پوشش اخبار خوزستان و گفتگوهایی که با یوسف عزیزی بنی طرف داشت در حمایت از جدایی خواهان عرب سنگ تمام گذاشت و از معدود رسانه هایی بود که از همان ابتدا با پوشش خبری نا آرامی خوزستان پرداخت. درباره رویه ضد ایرانی این رادیو پیشنهاد می شوداین نوشته (۴۸) در تارنمای فردا را بخوانید.
د: مجتبا گهستونی از جوانانی ملی خوزستان بود که در زمینه پرونده قطار شهری و برخورد حفاری ها به محوطه باستانی هرمز ارشیر کوشش بسیاری نمود تا این حفاری ها متوقف و محوطه کاوش شود. با کاوش و بررسی در بقایای این شهر باستانی که نزدیک میدان چهار شیر اهواز است تاریخ پرشکوه ایران باستان این سرزمین آشکار شده و تاریخ سازی های دروغین درباره ماهیت عربی اهواز و خوزستان به شدت مخدوش می شد.یکی از دلایل اصلی خشم پان عرب ها از اینجا ناشی می شد.
ح: درباره ویدیوی دخترک عرب که از راه اسکایپ به العربیه گزارش داده کشته شده ها را داده است بیان چند مورد بایسته است: برای من خوزستانی داستان از این غیر واقعی تر وجود ندارد که یک دخترک عرب که عنوان فعال حقوق بشر نیز به وی داده اند! از یک منطقه محروم عرب نشین پس از پایان “روز خشم” و برگشت از تظاهرات در حالی که در برابر دوربین قرار گرفته و پشت سرش پرچم خلق عرب قرار دارد از راه اسکایپ گزارشی از کشته شدگان ناآرامی ها اهواز را به العربیه هم بدهد!!!….اصلا امکان پذیر نیست در شهرستان های عرب نشینی مانند حمیدیه و شادگان و مناطقی مانند شلنگ آباد و ملاشیه به دلیل تعصبات قومی قبیله ای به سادگی به یک دختر آنهم در روزی که احتمال هر نوع درگیری مسلحانه وجود دارد اجازه خروج از خانه داده شود! در این مناطق به دلیل فقر مردم و محرومیت، کامپیوتر به سختی یافت میشود و وجود اینترنت پرسرعت و این امکانات غیرواقعی است. پوشاندن صورت نیز الغای وجود این دختر در ایران است! اگر این داستان را در کشوری مانند سوئد یا کانادا تصور کنید همه چیز بسیار باور پذیر است! در اینجاست که با اطمینان می توان گفت که این ویدیو از خارج از ایران روی اینترنت گذاشته شده است. بعدها هم خبرهایی دروغ از کشته شدن این دختر زیر شکنجه نیروهای امنیتی پخش شد و برخی نیز از فرار این دختر به بحرین خبر دادند. یک ویدیو ساختگی و دروغین و ارایه یک داستان دروغ با دورغ های بزرگ دیگر ادامه یافت!
و: موسی سیادت دبیر بازنشسته آموزش وپرورش متولد۱۳۲۱ در سوسنگرد می باشد. وی دارای لیسانس جغرافیا است و شوربختانه یکی از اعضای مؤسسه ی بنیاد خوزستان شناسی می باشد! از کارهای وی می توان تالیف کتاب “تاریخ جغرافیای عرب خوزستان” در سال ۱۳۷۴ و تالیف کتاب«تاریخ خوزستان از دوره افشاریه تا دوران معاصر» در دو جلد در سال۱۳۷۹ و مقالات در نشریات و روزنامه های خوزستان را نام برد. با واکنش خوب نیروهای ناسیونالیست و چاپ مقالات متعدد(۴۹) در روزنامه های خوزستان در پاسخ به این نوشته موسا سیادت مجبور به عذر خواهی شد.
بن مایه :
http://www.webneveshteha.com/media.asp?id=1101936521
http://www.webneveshteha.com/media.asp?id=113563926
http://sharifnews.ir/?4773
http://www.marefa.org/
www.alahwaz.org
http://www.alahwaz.org/index.php?option=com_content&view=article&id=3599:2011-05-25-23-43-08&catid=30:2010-11-06-17-24-25&Itemid=152
http://www.alarabiya.net/articles/2011/04/14/145420.html
http://news.gooya.com/politics/archives/2011/04/120762.php
http://www.iribnews.ir/Printable.aspx?news_num=281063
10. http://www.alahwaz.eu/Etelaeyie.4.10.html
11. http://www.freeahwaz.com/Articles.Page.1.ahwaz.html
12. http://www.radiozamaneh.com/society/humanrights/2011/04/16/3280
13. http://www.youtube.com/watch?v=pQ6uYb9AOO8&feature=player_embedded
14. http://www.youtube.com/watch?v=Ap6Kpe1_fB4&feature=related
15. http://www.youtube.com/watch?v=82vB5q5zpqY&feature=related
16. http://www.mehrnews.com/fa/NewsDetail.aspx?NewsID=241708
17. http://www.mehrnews.com/fa/NewsDetail.aspx?NewsID=241711
18. http://www.mehrnews.com/fa/NewsDetail.aspx?NewsID=281685
http://www.mehrnews.com/fa/NewsDetail.aspx?NewsID=281742
http://www.mehrnews.com/fa/NewsDetail.aspx?NewsID=281752
http://www.mehrnews.com/fa/NewsDetail.aspx?NewsID=281759
http://www.mehrnews.com/fa/NewsDetail.aspx?NewsID=281862
19. http://www.youtube.com/watch?v=ismIiZF1PEs&feature=player_embedded
20. http://www.alahwaz.eu/barnameh%20seyasi.htm
21. http://www.alahwaz.eu/Farsi.gozaresh.html
22. http://www.freeahwaz.com/Ahwaz.news.report.2.html
23. http://www.freeahwaz.com/Ahwaz.Reports.4.html
24. http://www.alahwaz.eu/Farsi.gozaresh.az.ahwaz.26.3.10.html
25. http://www.alahwazvoice.com/news/local-news/328-2011-05-25-18-25-18.html
26. http://pan-iranist.net/1387/05/08/220/
27. http://pan-iranist.net/1387/05/16/224/
28. http://www.al-ahwaz.com/persian/2010/general_articles/3-4-2001-1-article.html
29. http://sharifnews.ir/?5326
30. http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2009/03/090406_minorities_1387.shtml
31. http://www.iran-emrooz.net/index.php?/news2/28131
32. http://radiokoocheh.com/article/101647
33. http://www.fidh.org/Stop-discrimination-against-and-suppression-of?var_mode=calcul
34. http://www.youtube.com/watch?v=E3meYJU43ao
35. http:/www.bbc.co.uk/persian/iran/story/2005/05/050503_mf_khuzestan.shtml
36. http://www.mehrnews.com/fa/NewsDetail.aspx?NewsID=297554
37. http://www.radiozamaneh.com/society/humanrights/2011/04/16/3280
38. http://www.alahwaz.eu/dalayel%20reza%20washahi.htm
39. http://www.paniranist.info/wp-content/uploads/2011/06/khalghe-arab_ahvaz.wmv
40. http://www.shahrvand.com/?p=13964
41. http://www.freeahwaz.com/Ahwaz.news.report.2.html
42. http://www.alahwazvoice.com/news/local-news/328-2011-05-25-18-25-18.html
43. http://www.cheshmandaz.org
44. http://alahwazpic.blogspot.com/2007/11/blog-post_23.html
45. http://pan-iranist.net/1386/05/24/39/
46. http://www.bbc.co.uk/persian/iran/story/2005/04/050430_aa_detainees.shtml
47. http://www.bbc.co.uk/persian/iran/story/2005/05/050505_mf_arabdetainees.shtml
48. http://farda.us/%d8%b1%d8%a7%d8%af%db%8c%d9%88-%d8%b2%d9%85%d8%a7%d9%86%d9%87.html/
49. http://farzandanzagros.blogfa.com/post-30.aspx
http://saddastan.blogfa.com/post-32.aspx
http://pan-iranist.net/1386/04/17/25
http://www.bakhtiran2.blogfa.com/post-1.aspx

***

شماره 66 ماهنامه خواندنی منتشر شد
http://www.iranboom.ir/ketab-khaneh/majjaleh/2378-mahname-khahnadi-66.html

شماره 66 ماهنامه خواندنی منتشر شد. ماهنامه خواندنی، مجله‌ای فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، پژوهشی، خبری است. شمار رویه‌های آن 52 صفحه است.
سال نهم، شماره 66، اردیبهشت و خرداد 1390
قیمت: 10000 ریال
تاریخ انتشار: 25/2/90
در این شماره می‌خوانید:
سخن اول
دریای مازندران (کاسپیان): کمتر از 50 درصد، هرگز ص 4

اجتماعی / سیاسی
بحرین: از استان چهاردهم تا… ص 5

به رویدادهای شمال خاورمیانه درست بنگریم ص 7

سیاست خارجی، عرضه واقعیت هاست، نه رویاها – دکتر ه.خشایار ص 11
ناتو، در یک نگاه: مخوف ترین اتحادیه ی همه ی دوران ها ص 12

پشت پردهٔ تهاجم «ناتو» به لیبی – دکتر یزدگرد ص 14

از این جا و آن جا، از دیروز تا امروز … ص 15

وای به روزی که پزشکان تاجر می شوند – آریو برزین طالع ص 19

توهم توطئه – محسن انصاری (تیرداد) ص 20

درخواست مردم سرخس برای بازگشت به میهن ص 22

استغاثه اهالی بحرین برئیس مجلس شورا ص 24

نوشتارهای خوانندگان ص 26

اقتصادی
سرانجام، کاهش 4 صفر از پول ملی ص 29

تضاد کارخانه های آب شیرین کن با محیط زیست – احمد آل یاسین ص 30

پیشینه‌ی کاستن از صفرهای پول ملی ص 31

ایران و بازرگانی غله – علی فرهمندی ص 32

کاریکلماتور
محمد تقی حرآبادی ص 33

به جای آمار جنگل زدایی، آمار جنگل کاری را ارایه کنید – ع.مراد علی بیگی ص 34

فرهنگی

زایش فلسفه – هوشنگ طالع ص 35

ملت و فرهنگ ملی ص 37

دموکراسی یا برده داری – مهدی شمسایی ص 38

سینما عصر پرتنش – کاظم سلطانی ص 40
پیمان ابدی ما با ادبیات بیگانه – قاسم پورکاشانی ص 42
ورزش منهای فوتبال ص 43
علی اکبر صنعتی نقاش و مجسمه ساز نام آور سرزمین ما – منیر دارایی ص 44

معرفی کتاب: میرزا شکورزاده در هفتمین دهه ی عمر پربار – فضل الله امینی ص 48

خدای نامه یا سیرت الملوک ص 49

واژگان فارسی را به کار گیریم ص 50

***

دریای مازندران (کاسپیان): کمتر از 50 درصد، هرگز

برگرفته از ماهنامه خواندنی شماره 66 – سخن اول

معاون وزیرامورخارجه و مشاور رییس‌جمهور در امور دریای مازندران، در چند روز گذشته گفته بود: «برای نهایی شدن کنوانسیون رژیم حقوقی دریای خزر [مازندران/ کاسپیان] از سوی پنج کشور ساحلی این دریا، ایران آمادگی هر نوع همکاری را دارد.»
این سخنان را آخوندزاده در نشست کار گروه تدوین کنوانسیون رژیم حقوقی دریای مازندران در شهر بادکوبه اعلام کرد و افزود:
«پنج کشور ساحلی خزر [مازندران/ کاسپیان] انتظار دارند که طی یک سال آینده، کنوانسیون رژیم حقوقی دریای خزر [مازندران/ کاسپیان] آماده شود.»
وی تاکید کرد:
«خوش‌بختانه با اهتمام کشورهای منطقهٔ خزر [مازندران/ کاسپیان]، تاکنون پیش‌رفت‌های خوبی در زمینهٔ اهداف مشترک کشورهای ساحلی به وجود آمده است.»
وی هم‌چنین اظهار امیدواری کرد، تا برگزاری اجلاس بعدی سران در مسکو، پیش‌رفت خوبی در گفت‌وگوهای کشورهای کرانه‌‌ی دریای مازندران، به عمل آید.
در زمینهٔ رژیم‌ حقوقی دریای مازندران، باید دانست که این رژیم در حال حاضر، برپایهٔ دو قرارداد 1921 (مودت) و 1940 (تجارت و بحرپیمایی)، میان دولت ایران و اتحاد جماهیر شوروی، قرار دارد.
برپایهٔ این دو قرارداد، دو دولت مزبور، دارای حقوق برابر در دریای مازندران می‌باشند، به‌گونه‌ای که بر پایهٔ پیشنهاد سفیر شوروی در تهران به عنوان امضاکنندهٔ قرارداد 1940 و پذیرش وزیر امور خارجهٔ ایران، از دریای مازندران به عنوان دریای ایران و شوروی، یاد شده است.
این نام‌گذاری که از سوی شوروی به عمل آمده و مورد پذیرش طرف ایرانی قرار گرفت، دیگر هیچ جای شک و تردید دربارهٔ سهم برابر دو کشور در این دریا باقی ‌نمی‌گذارد. البته قرار گرفتن نام ایران، مقدم بر نام شوروی، تاکیدی بر موضع دیرین حاکمیت کامل ایران بر این دریاست.
با فروپاشی اتحاد شوروی در سال 1991 میلادی (1370 خورشیدی)، پانزده جمهوری بر پهنهٔ این سرزمین زاده شدند که از آن میان چهار جمهوری آذربایجان (اران)، فدراسیون روسیه، قزاقستان و ترکمنستان، دارای مرز آبی در دریای مازندران می‌باشند.
پانزده جمهوری نوخاسته در دو نشست آلماآتی (قزاقستان) و مینسک (روسیه سفید/ بلاروس)، اعلام داشتند که به عنوان میراث بران شوروی، همهٔ قراردادهای آن را با طرف دیگر محترم و پابرجا می‌شمارند و همهٔ بدهٔهای آن را نیز به گردن می‌گیرند.
بدین سان، چهار واحد سیاسی ایجاد شده حاصل از تجزیهٔ شوروی در کنار دریای مازندران، تنها می‌توانند مدعی سهم اتحاد شوروی در دریای مازندران (دریای ایران و شوروی) باشند و نه بیش‌تر.
از این‌رو، در هر گفت‌وگو، رایزنی و… نمایندهٔ ایران می‌بایست با توجه به قرارداد معتبر 1921 و 1940، به اصل برابری سهم ایران و شوروی در این دریا تاکید کند و این مساله را گوش‌زد نماید که چهار واحد سیاسی ایجاد شده از تجزیهٔ اتحاد شوروی در کنار دریای مازندران، میراث بَرِ شوروی هستند و تنها می‌توانند مدعی نیمی از این دریا باشند.
نمایندهٔ ایران در این گفت‌وگوها، رایزنی‌ها و…، باید تاکید کند که هرگونه قرارداد دوجانبه یا چندجانبه میان واحدهای سیاسی حاصل از تجزیه شوروی دربارهٔ دریای مازندران، کان لم‌یکن می‌باشد و دارای اعتبار حقوقی نیست.
بدین‌سان، با توجه به سهم برابر ایران با شوروی در این دریا، پذیرش هر سهمی کم‌تر از 50 درصد،‌تن در دادن به نوعی تجزیه است.
و می دانیم که در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، چشم‌پوشی از حتا یک وجب، از آب و خاک این کشور جز با موافقت ملت ممنوع است.
***
فراخوان برای نجات کارون / کارون میراث ملی ماست
http://www.iranboom.ir/didehban/yademan-ha/2371-karon-miras-melli-mast.html

رودخانه کارون شاهرگ حیاتی مردم خوزستان است. این رودخانه همچنان تنها رودخانه قابل کشتیرانی ایران نامیده می‌شود اما کمتر کسی می داندکه این رودخانه دیگر قابل کشتیرانی نیست.
ثبت دو اثر تاریخی معبد چغازنبیل و سازه های آبی شوشتر از خوزستان که در کناره رودخانه‌های مهمی شکل گرفته‌اند نشان دهنده اهمیت فوق العاده این استان در تاریخ و فرهنگ ایران است.
ساخت سدهای مکر بر رودخانه کارون و پروژه های انتقال آب در سالهای اخیر بیش از نیمی از آورد این رودخانه را کاهش داده است.
ادامه روند سدسازی بار دیگر بیشه زارهای انبوه سواحل کارون، جنگلهای بلوط و کُنار، روستاهای باستانی، سکونت گاه‌های عشایری، پلهای تاریخی، سنگ نگاره ها شیرسنگی ها، و صدها تپه باستانی از نخستین دوران‌های زندگی کوه نشینی، دامداری و کشاورزی و فرهنگ فولکلور عشایر و روستاییان بختیاری را در دریاچهٔ سدهای آن برای همیشه فرو خواهد برد. کارون مأمن حیات وحش بی نظیری شامل پرندگان، آبزیان و پستاندارن بود. محوطه‌های باستانی بسیاری به همراه ظرف فرهنگی دست نخورده‌ترین فرهنگهای ایرانی در کنار این رود قرار دارد.
اما به دلیل سیاستهای نامتوازن وزارت نیرو امروز کارون در معرض تهدید قرار گرفته است و به همین دلیل پر آب ترین و مهم ترین رودخانه ایران در اسارت مظلومانه غول های بتنی است.
سدسازی صنعتی بحث بر انگیز است که در کشورهای پیشرفتهٔ دنیا از رواج افتاده و به دلیل زیان های زیست محیطی و اجتماعی آن از دستور کار برنامه ریزان توسعه خارج شده است.

به کمک بیش از 5 سامانه برداشت آب از سرشاخه‌های کارون بزرگ (دز و کارون)، از جمله سه تونل کوهرنگ یک و دو و سه، سامانه انتقال دز به قمرود، سامانه انتقال بهشت آباد و… تا کنون سالانه بیش از 1.5 میلیارد مترمکعب آب از سرشاخه‌های کارون برداشت می‌شود. این کار بدون هیچ توجه به حقوق مشروع و قانونی جوامع بومی پائین دست انجام می شود. همچنین 99 سد بدون توجیه اقتصادی، اجتماعی، زیست‌محیطی واقعی برای این حوضه تعریف شده است که از میان آنها متاسفانه 20 سد ساخته شده، 20 سد در دست ساخت و 59 سد هم در دست مطالعه است.
بهره برداری از این پروژها کاهش چشمگیر آورد و کیفیت آب این روخانه را در پی دارد. سد گتوندعلیا در آستانه آبگیری است، اشتباه محاسباتی در جانمایی این سد موجب قرار گرفتن تپه های عظیمی از نمک در دریاچه آن و در نتیجه شوری کارون خواهد شد. در پایان ما پایگاههای خبری، نشدیات استانی و همچنین انجمن‌های غیردولتی برای توقف روند سدسازی بر کارون و تجدید نظر در آبگیری سد «گتوندعلیا» شما را به یاری می‌طلبیم.
خبرگزاری ایبنانیوز
گروه آسماری بختیاری
خانه زنان هوادانا- همدان
انجمن دوستداران میراث فرهنگی افراز
انجمن دوستداران و حافضان خشت خام یزد
هفته نامه ندای بهبهان
هفته نامه نشاط خوزستان
انجمن دوستداران میراث فرهنگی تاریانا خوزستان
انجمن دوستدارن طبیعت و محیط زیست ایذه
انجمن بوم آب و آفتاب
نشریه ی اینترنتی لور
خبرگزاری لرنا
موسسه غیردولتی مهرآیین

***

دفاع از تمامیت ارضی تمامیت خواهی است؟

سعید قاسمی نژاد
برای من به عنوان کسی که خود را لیبرال و ناسیونالیست می داند و برای اکثریت کسانی که خود را ملی گرا می دانند تفاوتی نمی کند رئیس جمهور ایران یا دیگرمقامات کشور عرب باشند، کرد باشند، مازنی باشند، گیلک باشند، خراسانی باشند، بلوچ باشند، لر باشند یا…….. از بد حادثه اما دل نگرانی ابتدایی من و ما این است که این مقامات ابتدا خود را ایرانی و دوستدار ایران بدانند. کار به جایی رسیده است که عالیرتبه ترین فرمانده نظامی کشور که قاعدتا می باید وظیفه حراست از مرزهای کشور را برعهده داشته باشد اعلام می کند نیروی نظامی تحت فرمانش “هر چه دارد از انقلاب دارد و نه از ایران… نگرانی بعدی اما این است که این مقامات منتخب اکثریت مردم باشند و در نهایت برای تامین منافع ملی ایران بکوشند.
در بحث تمرکززدایی نیز کسانی چون من که خود را لیبرال می دانند عموما معتقدند که یک دولت بزرگ و متمرکز مانع توسعه است و تصمیمات مرتبط به سطوح خرد باید در سطوح خردگرفته شود. بدین معنا ما خواهان حداکثر مشارکت مردم در تصمیم گیری و تصمیم سازی در امور خودشان هستیم. آنچه حد فاصل ما با تجزیه طلبان است همین مفهوم است، یعنی مشارکت همه ایرانیان در تعیین سرنوشتشان. من از واژه تجزیه طلب استفاده می کنم چرا که امروز دیگر بوضوح مشخص است که بعضی جریانها خواهان تجزیه ایرانند، این جریانها در شرایطی که خود را مورد حمایت جامعه بین المللی می دانند و ضعف نیروهای ملی را شاهد هستند بوضوح از تجزیه سخن می گویند و آن را جز حقوق بنیادین خود جا می زنند.
ایران متعلق به همه ایرانیان است، یک بلوچ همانقدر به مازندران حق دارد که یک اصفهانی به تهران و یک کرد به آذربایجان. هر تصمیمی درباره ایران محتاج نظر و تصمیم مثبت اکثریت مردم ایران است؛ این هم دمکراتیک است، هم منطقی و هم مبتنی بر حقوق بشر. نمی توان تصمیم گیری درباره تجزیه بخشی از یک کشور را منوط به نظر و رای اقلیتی در کشور کرد. اتفاقا این خواست است که در تقابل آشکار با حقوق بشر است. چطور می توان حق بنیادین اکثریت مردم یک کشور بر سرزمینشان در یک واحد سرزمینی و فرهنگی و تمدنی به نام ایران که سابقه تاریخی سه هزار ساله دارد و به لحاظ حقوقی نیز توسط تمامی مجامع بین المللی به رسمیت شناخته شده را نادیده گرفت و فروپاشاندن آن را منوط کرد به رای و نظر یک اقلیت. کجای چنین ایده ای دموکراتیک، منطقی یا مبتنی بر حقوق بشر است؟ اگر اکثریت مردم ایران به تجزیه ایران رای بدهند من علیرغم اینکه با آن مخالفم رای اکثریت مردم را می پذیرم اما بنا بر کدام منطق، جز منطق زور، اکثریت مردم باید حق خودشان را به یک اقلیت زورگوی اسلحه بدست که تهدید به خونریزی می کند تفویض کنند؟ ایا این تمامیت خواهی نیست که اقلیتی بخواهد با زور خواست خود را بر اکثریتی تحمیل کند؟
ما وقتی از ایرانی متعلق به همه ایرانیان سخن می گوییم منظورمان روشن است، سخنی از پاک نژادی آریایی در میان نیست. (نگارنده مازندرانی است و ملتفت نیست که در تقسیم بندی نژادی مورد نظر فعالان حقوق نژادی به کدام نژاد و قوم منتسب می شود اما چنانکه در روزهای اخیر ملتفت شده است در عرصه نژاد شناسی سیاسی جزء روشنفکران قوم کثیف فارس طبقه بندی می شود. نگارنده اگر چه نژاد خودش به قاسم می رسداما مشکلات قومی ـ نژادی بیشتری هم دارد که خواهشمنداست دپارتمان های “پاک نژاد شناسی فعالان فوق الذکر مشکل او را حل کنند. سه تن از خاله های نگارنده در مازندران متولد شده، در تهران بزرگ شده و با آذری ها(تورکها یا ترکها)ی ساکن تهران ازدواج کرده اند، فرزندان حاصل این ازدواجهای ننگین که گویا اصالت نژادی دو سو را آلوده کرده اند سهمیه کدام قوم محسوب می شوند و بالاخره پاسپورت کدام یکی از ملتهای تحت استعمار انشالله در اینده آزاد شونده می بایست به آنها اعطا شود؟
ایران مورد نظر ما همین سرزمینی است که همه می شناسیم و ایرانی هر آن کسی است که شناسنامه ایرانی دارد و خود را ایرانی می داند. کسانی که معتقدند مثلا حق جدایی اذربایجان برای مردم آذری یا ترک محفوظ است باید پاسخ بدهند اذربایجان کجاست و آذری کیست؟ کرد کیست و کردستان کجاست؟ اتفاقا اینجاست که دم خروس نژادپرستی بیرون می زند. ایران سرزمینی است با تنوع قومی گوناگون که اقوام مختلف در آن با هم در آمیخته اند.نمی شود بسان افسران نازی دستگاه نژاد سنج در دست گرفت و درصد خلوص و پاکی نژاد و قومیت افراد را مشخص کرد و برمبنای آن به آنان حق رای داد که تصمیم بگیرند بخشی از یک کشور جدا بشود یا نشود. حتی اگر چنین عملیات نژادپرستانه محیرالعقولی ممکن باشد، که نیست، چطور می توان سرزمینی را به آن نژاد متعلق دانست.مرزهای کردستان کجاست؟ مرزهای آذربایجان کجاست؟ در هر گوشه ایران مردمانی با زبانهای محلی متفاوت از قومهای مختلف با درجات خلوص متفاوت مورد نظر فعالین قومگرا زندگی می کنند. در اینجاست که نکته هوشمندانه دوست عزیزم نجات بهرامی در توصیه به فعالان حقوق بشری اهمیت بیشتری می یابد. فی المثل از خواسته های معترضان در ماجرای اهواز بنابرروایت کارمندان دستگاه تبلیغاتی سعودی(العربیه) متوقف شدن تغییر بافت جمعیتی خوزستان است. توقف تغییر بافت جمعیتی خوزستان به زبان ساده یعنی مانع گذاشتن بر سر مهاجرت در درون مرزهای کشور بر اساس خط کشیهای نژادی. آیا از این خواسته ای عقب مانده تر و نژادپرستانه تر می توان سراغ کرد؟ اگر مثلا از فردا تصمیم گرفته شود که از این پس کردها یا عربها حق مهاجرت به تهران یا رشت یا تبریز را ندارند همه موظف نیستند به این تصمیم مخالف با مبانی حقوق بشر اعتراض کنند؟ خواسته هایی از این دست یا عدم آموزش زبان فارسی در استانهای مرزی بیش از اینکه منافع مردم این مناطق را دنبال کند، در پی ایزوله کردن این مردم و ناتوان سازی آنها در ارتباط گیری و در هم آمیختن با دیگر بخشهای کشور است تا از پی آن پروژه تجزیه کشور با حمایت قدرتهای خارجی به اجرا در آید.
خاتمه کلام آنکه براستی در ایران کدامین تبعیض ویژه و خاص علیه اعراب به مثابه عرب وجود دارد؟ سی و دو سال است که دو تن از قریش بر این سرزمین حاکمند. هر دو به عربی درس آموختند. آن یکی عربی می نوشت و عربی سخن می گفت و این یکی گاه و بیگاه خطبه به عربی می خواند. عربی به اجبار در مدارس آموزانده می شود و جز مواد اصلی کنکور است که بی متبحر شدن در آن گذشتن از سد کنکور میسر نیست. بسیاری از مقامات عالیه مملکت یا از نسل قریش اند یا متولد عراق و لبنان و یا هردو. اینان البته همه ایرانی اند چرا که شناسنامه ایرانی دارند و از ماست که برماست اما این واقعیات را که در نظر بگیریم داستانسرایی ها درباره تبعیض علیه اعراب در ایران بیشتر به افسانه شبیه می شود. در ایران آنچه هست تبعیض مذهبی، ایدئولوژیک و جنسی است. در ایران تبعیض قومی وجود ندارد چرا که اساسا قوم حاکم وجود ندارد.اگر شیعه باشید و با حکومت بسازید همه درها به رویتان باز است. به لحاظ جغرافیایی صد البته تبعیض علیه پیرامون وجود دارد و علیه همه پیرامونیان وجود دارد. چنانکه در همان خوزستان همه ساکنان آن در معرض این تبعیضها هستند. این نیست که غیرعربها بر خلاف اعراب آب بهتری می نوشند یا از گرد و غبار در امانند یا مرفهند.جمع کثیری از ساکنان خوزستان غیرعربند که البته گویا می بایست پاکسازی نژادی و قومی شوند تا حقوق بشر رعایت شود. دلیل این تبعیض علیه پیرامون حکومت متمرکز است که ریشه در ساختار اقتصادی سیاسی کشور دارد ونه مسائل قومی چنانکه تهران پذیرنده شهروندانی با ریشه های مختلف قومی و زبانی است. راه حل مقابله با این تبعیضها و نابسامانیها، سامان دادن یک ایران دموکراتیک، وآزاد، کاهش حجم دولت و تمرکززدایی از دولت است. تاکید بر خواسته تجزیه به پشتوانه زور و تفنگ و با حمایت دولتهای خارجی چنانکه تجربه نشان داده زیانش بیش از همه متوجه مردمان ساکن مناطق مرزی خواهد بود. در این روزها بسیار شنیده ام که ایران تان را مثل یوگسلاوی تجزیه می کنیم، پاسخ من به گویندگان این سخن آن است که ایران من و شما یوگسلاوی نیست، ایران ما یکپارچه می ماند.

***

تولد ملت

(The Birth of Nation-D .W.Griffith-1915 )
به قلم : کاظم رنجبر :دکتر در جامعه شناسی سیاسی
Kazem.randjbar@yahoo.fr

با عرض سلام وعرض ارادت نسبت به همه ًهموطنان گرامیم ایرانیان و ایران دوستان ،تقاضا دارم ، در پخش این مقاله ، که در رابطه با مفهوم وحدت ملی ،و افشاء سیاست های بیگانگان ، و عاملان تجزیه طلب آنان ، که ملت ایران را آگاهانه و یا نا آگاهانه ، به جنگ خانمان سوز داخلی ، چون :یوگسلاوی سابق ، می کشند ، ، در پخش این مقاله در ابعاد گسترده ، به اینجانب ،کمک بکنند. باز هم تکرار میکنم ،هموطنان می توانند با تمام رضایت من، صاحب این قلم ، اسم و مشخصات مرا با تمام راحتی وجدان ،از مقاله حذف بکنند .هدف کسب اسم وشهرت نیست بلکه حفظ تمامیت ارضی و وحدت ملی ،وجلوگیری از احتمال یک جنگ داخلی است ،که بیگانگان وعاملان آنان در شکل گیری آن ، با مسائلی که در خاورمیانه و شمال آفریقا می گذرد ، بیش از پیش فعال شده اند . تشکیل میزگردی با عنوان اقلیت های قومی در ایران ،در28 فروردین 1390 در دانشگاه جورج واشنگتن ،در 28 فروردین 1390 توسط .اقایان : دکتر آرام حسامی ، دکتر آرش نراقی ،در این جوحاکم در جهان اسلام وعرب ، برحسب تصادف نبود . (ماخذ : http://www.djavadi.net/1390/01/28/ )

پیشگفتار :
ایران زمین وطن ما ایرانیان ، در طول تاریخ ، بکرات مورد تهاجمات واشغال بیگانگان گشته است ، وهر ایرانی آشنا به تاریخ وطن اش ،عمق صدمات انسانی ، معنوی و مادی و فرهنگی این تهاجمات را می داند . امٌا صدمات ایکه یک مشت آخوند روضه خوان بی وطن و بدون عرق ملی ،دنیا پرست تشنه قدرت و ثروت ، نا آگاه از مسائل سیاسی ، در ابعاد جهانی و منطقه ای ،و حتی نا آگاه از مسائل داخلی ،به ملت و مملکت ایران در طول 32 سال حاکمیت نحس خود وارد آورده آورده اند ، کمتر از فتنه مغول نیست .وقتی که روح الله خمینی به پشتبانی «د ستان غیبی امام زمان معاصر !!!» یعنی واشنگتن و لندن ،پاریس ، با «هواپیمای ارفرانس ،این فرشتگان آسمانی قدرت های استعماری- در 12 بهمن 1357 آسمان بر سرزمین ایران فرود آمد و قدرت را بدست گرفت ، اولین کاری که کرد ، ایرانیان را به مسلمان و غیر مسلمان تقسیم کرد . بعد مسلمانان را به سنی مذهب و شیعه مذهب ، از هم جدا کرد . بعد شیعیان را به پیروان خط امام ،و خوارج ، از هم جدا کرد . این آخوند ناآگاه این بار علم صدور انقلاب را بر افراشت ، وجنگ خانما نسوزی را بر ملت ایران و عراق تحمیل کرد ، که خسارات انسانی و مالی آنرا هر فرد ایرانی ، نسل اندر نسل ، با پوست واستخوان خود امروز احساس میکند و در آینده هم احساس خواهد کرد .

(در این رابطه یعنی : فرشتگان آسمانی قدرت های استعماری ، به شخصیت مرموز و اسلام شناس معروف ، مشاور ناتان یاهو ،و وزارت امور خارجه انگلیس و آمریکا ، معروف به برنارد لویس –Bernard – – LEWIS –متولد 1916 لندن ، استاد ، ساموئل هنتینگتون ، نظریه پرداز : برخورد تمدن ها ، در سایت : http://iismm.ehess.fr/document.php?id=86– در زبان فرانسه مراجعه بکنید . استعمارگران در سیاست های استعماریخود ، از این دانشگاهیان ، در عین حال ماموران سازمان های اطلاعاتی شان ، زیاد استفاده می کنند . این تخصص ، انحصارا ، در اختیار آمریکا و انگلیس نیست ، در اوج قدرت اتحاد جماهیر شوروی ، روشنفکران کمونیست مدافع دو آتشه ایده ئولوژی انترناسیونالیزم کمونیستی ، از این ماموران زیاد داشتند . کمونیست های روسیه ، از انتر ناسیونالیزم ، ناسیونالیزم را خود برمی داشتند ، وانتر اش را تبدیل به عنتر کرده ، و ملت های جهان سوم را تحت ایده ئولوژی عنترناسونالیزم مثل عنتر ومیمون به بازی می گرفتند .
از آنجائیکه امروز در وطن بلاکشیده ما ایرانیان ، هرکس که از ننه اش قهر می کند ، به پشتبانی همه جانبه قدرت های خارجی ذینفع ، پرچم تجزیه طلبی را با عنوان پرطمطراق : حق تعین سرنوشت !!! را به اهتزاز درمی آورد ، در این راستا ، دونمونه تاریخی را ، یکی را با عنوان: تولد ملت ،(1) آن دیگری ، مرگ یک ملت را،(2) در اینجا ، بطور مختصربه تحلیل و تفسیر می گذاریم ، تا خوانندگان بدانند ،که پشت این :حرکت های تجزیه طلبی ، قدرت های بیگانه در راستای منافع ژئوپولتیک و ژئواستراتژیک ، همراه با یک مشت خائنین وطن فروش ، فعال هستند . چه بسا ، شاید آن بخش از ایرانیان ایکه عشق و علاقه به ملت و وطن تاریخی خود ایران دارند ، هشیار و بیدار باشند برای اینکه فرصت کوتاه و :فردا خیلی دیر است !!!
« آرازی آیردیلار قومنان دویوردولار . من سنن ایرلمازدیم ، ظلمونن اییردلار »
ارس را جدا کردند و با شن پرکردند. من از تو جدا نمی شدم ،با ظلم مارا ازهم جدا کردند.
(یک بیاتی در زبان آذری ، در رابطه با تجزیه آذربایجان شمالی (اران ) از مام وطن ،که هر آذربایجانی ایران دوست آنرا از درون روح واحساس خود هنوز هم بعد از گذشت 2 قرن ، آنرا می خواند )

تولد ملت ، عنوان فیلم سینمائی است ، که نحوه ظهور یک ملت را برگرفته از تاریخ واقعی اقوام مهاجر و متشکل وساکن در سرزمین معین ومشخص آمریکا را به نمایش می گذارد .آوریل 2011 ، صدو پنجاهمین سالگرد جنگ های داخلی آمریکا ، معروف به جنگهای انفصال یا به عبارت دیگر جنگ های تجزیه طلبان جنوب ، علیه وحدت امریکا است .این جنگ از 12 آوریل 1861 تا 9 آوریل 1865 ، مدت 4 سال با بجا گذاشتن 620 هزار کشته ، با در نظر گرفتن این تعداد کشته به نسبت جمعیت آنروز آمریکا ، و مقایسه آن با جمعیت امروز آمریکا ، که معادل 6 ملیون کشته می شود ، یکی از خونین ترین جنگهای تاریخ بشریت است ،که حتی در اروپا هم ،که تاریخ اش آکنده به جنگهای خونین است ، چنین جنگی را با این ابعاد خسارت انسانی ،نمی توان سراغ گرفت .بعد از پیروزی متحدین شمال (Unionistes) علیه تجزیه طلبان جنوب ، در حقیقت ، ملتی بنام :ملت آمریکا ، متولد شد. در سال 1915 ، فیلم صامتی (بدون صدا ) با عنوان : تولد ملت ، ساخته شد ،که نام کارگردان آن در بالا ذکر می شود.یکی از نقش آفرینان این جنگ داخلی ، امپریالیسم انگلیس ، در آن زمان بود ،که توان و تحمل دیدن آمریکای مستقل را نداشت ،و از آنجائیکه صنایع نساجی آنگلیس ،به پنبه ارزان قیمت جنوب آمریکا ناشی از رابطه برده داری رایج در جنوب ، احتیاج داشت ،سرمایه داری بریتانیا ، بر این هدف بود ، که با تجزیه و تضعیف آمریکا ، می تواند ، به اهداف خود برسد.
امروز بعد از گذشت ، 150 سال از آن تاریخ ، که با پیروزی نیروهای شمال ، بر تجزیه طلبان ،و طرفداران نظام برده داری ،این رابطه غیر انسانی در آمریکا ، لغو شد ه است ، رئیس جمهور پرقدرت ترین کشور دنیا ،چه از منظر اقتصادی ،چه از منظر نظامی، آقای : باراک حسین اوباما ، فرزند یک زوج متشکل از پدر سیاهپوست مهاجر آفریقائی و مادر سفید پوست آمریکائی است ،که با لاترین مقام اجرائی این کشور را در اختیار دارد . یک لحظه هم به فکر نمی تواند گنجاند ،که در فرانسه ، یا انگلستان ،ویا آلمان امروزی ، بالاترین مقام اجرائی و نماد شخصیتی این کشور ها ، در محافل بین المللی ، فردی چون پرزیدانت باراک حسین اوباما ، فرزند یک مهاجر آفریقائی سیاه پوست مسلمان ، ومادر سفید پوست آمریکائی باشد.چرا در وجدان اجتماعی ملت آمریکا(آگاهی سیاسی واجتماعی جامعه ) ،ملتی که خود ریشه در تجمع و تشکل مهاجرین در سرزمین آمریکا را دارد ،و قدمت آن به تاریخ کشورکه با کشف این قاره به 12 اکتبر 1492 شروع می شود ، می توان چنین تحول بنیادین را مشاهده کرد ، اما در بین ایرانیان متشکل از اقوام مختلف ، با تاریخ مدون بیش 2500 سال ،امروز در هزاره سوم ، یک عده عوامل بیگانه ،پرچم تجزیه طلبی را به اهتزاز در آوردند؟
در این راستا ، واهمیتی که موضوع وحدت ملی ، و خطر تجزیه کشور ، که بدست یک مشت عوامل بیگانه طراحی شده و هر روز از طریق بوق کرنا ،و کنفرانس های متعدد در کشور های مختلف ، منجمله در شهر :تورنتو کاناد ،کانون تجزیه طلبان ایران ، هراز چند هفته برگزار می کنند، مقلاتی را در رابطه با مفاهیم سیاسی و فلسفی ملت و ملیت (Nation- Nationalité ) تاریخ پیدایش این مفهاهیم با واقعیت های اجتماعی ، فرهنگی ، اقتصادی ، تاریخی ، و همچنین، در رابطه با ژئوپولتیک و ژئواستراتژیک قدرت های استعماری ، و امپریالیستی ، چه در گذشته ،و چه امروز ، با ایده ئولوژی های ناشی از این سیاست ها ی کوتاه ، میان ، و دراز مدت را، در اختیار خوانندگان خواهم گذاشت.وقتی که آقای الهام علی اف ، رئیس جمهور آذربایجان شمالی (اران ) فرزند حیدر علی اف ، رئیس جمهور قبلی این جمهوری ، که از دوره نوجوانی در خدمت امپریالیزم شوروی سابق ، یا به قولی تزار های سرخ ،و عنصر اطلاعاتی : ک – گ – ب ،بود ، همین آقای الهام علی اف ،و ترکیه پان ترکیست و پان اسلامیزم ،که در سال 1992 حتی نتوانستندو یا نخواستند به کمک مردم مظلوم قره باغ برسند ، علنأ ، می گوید : شوروی اشتباه کرد که در پایان جنگ دوم ، طبق قراردادی بین ایران وشوروی سابق ،نیروهای نظامی خود را از شمال ایران بیرون کشید ؟
مثلی است معروف ،در زبان آذری است که می گوید : طرف را به ده راه نمی دهند ، طرف به سراغ کد خدا را می گیرد .!!! خانواده علی اف از پدر تا پسر نوکر حلقه بگوش مسکو بودند و هستند ، طرف به سیاست گذاران مسکو بظاهر ،ایراد می گیرد!!! خود مسئله قره باغ ، ساخته و پرداخته سیاست استالین بود ، که با ایجاد چنین اختلاف بین ارمنی های و آذربایجانی ها ، هم به اهداف خود :« اختلاف بینداز حکومت کن » برسد ،و هم اینکه در راستای این استراتژی ، بظاهر برای حفظ امنیت و آرامش بین ارامنه و آذری ها ،ارتش هشتم ،ارتش سرخ را در مرزهای ایران و ترکیه متمرکز بکند .

قبل از اینکه به تفسیر و تحلیل این مسائل برسیم ، از آنجائیکه عنوان مقاله ما :تولد ملت در رابطه با تاریخ معاصر آمریکا و تولد ملت آمریکا می باشد ، لازم است نگاه کوتاهی به معنی و مفهوم ملت از منظر :فلسفی – سیاسی و فرهنگی در جا معه امروز آمریکا ، را در اینجا بیا وریم ، باز تکرار میکنیم ، معنی ملت در جامعه امروز آمریکا را در اینجا تعریف میکنیم ، چون در سایر کشور ها ، در رابطه با تاریخ ، موقعیت جغرافیائی و ژئوپولتیک و ژئواستراتژیک کشور ، این معنی و مفهوم فرق می کند . وانگهی کلمه :ملت در فرهنگ سیاسی وفلسفی اروپا در یک دیکسیونر انگلیسی ، بصورت صفت :ناسیونالیست (Nationalist – به انگلیسی ، و Nationaliste – به فرانسه ) در کتاب لغت برای اولین باردرسال 1715 مشاهده می شود . البته معنی ومفهوم این کلمه ، در انگلیسی ، و فرانسه تا اندازه ای با هم فرق دارند .(3)
کلمه و مفهوم« ملت » از منظر فلسفه سیاسی ، ساخته و پرداخته انقلاب صنعتی ،وظهور طبقه بنام بورژوازی ، در اروپای قرن هیجدهم است ،که این طبقه در انقلاب «شکوهمند انگلیس –Glorious Revolution – یا به اصطلاح دیگر رایج در تاریخ بریتانیای کبیر ،انقلاب بدون خونریزی – Bloodless Revolution » درسالهای 1688-1689 و انقلاب کبیر فرانسه درسال 1789 قدرت سیاسی واقتصادی ،و فرهنگی را بدست گرفتند.
اگر چه ساکنان مهاجر آمریکای شمالی که تا استقلال این کشور بخشی ازساکنان مستعمرات امپراطوری بریتانیا کبیر محسوب می شدند ،این مهاجرین با جنگهای استقلال طلبانه خود از سال 1775- تا1783 ، علیه ارتش نگلیس جنگیدند ،و طبق معاهده 1783 پاریس به استقلال رسیدند ، ولی همانوطوریکه در بالا اشاره شد ، ظهور ملتی بنام ملت آمریکا را مورخین خود این کشور ، پیروزی متحدین شمال علیه تجزیه طلبان جنوب در 9 آوریل 1865را ، مبدأ و تاریخ تولد :ملتی بنام ملت آمریکا می نامند .تعریف ملت از منظر بینش فلسفی و سیاسی ملت آمریکا ، چنین است :
یک ملت ،متشکل از گروه انسان هائی است ، که دارای چهار خصوصیات مشترک دارند .
1- سرزمین مشترک .
2- سرنوشت مشترک .
3- تاریخ مشترک .
4- همبستگی ارگانیک .(همبستگی سازمانی –Organic Solidarity – La solidarité Organique )
ملاحظه می شود که در تعریف ملت ، از منظر فلسفه سیاسی حاکم در آمریکا ،کشور متشکل از ملیونها مهاجر از نژاد های مختلف ، با زبانهای مختلف ، با ادیان مختلف ، به عنصرزبان مشترک ، دین مشترک ، نژاد مشترک ، تکیه نشده است. زبان رسمی دولت ایالات متحده آمریکا، زبان آمریکائی ، مشتق از زبان انگلیسی است.مهاجرین و فرزندان آنان ، از هر نژاد و مذهب و زبان وقتی به آمریکا می آیند ، و به این چهار اصل صادقانه پیمان می بندند و سوگند یاد می کنند ، عضوی از ملت آمریکا محسوب می شوند. این جامعه آن چنان قدرت جذب و ادغام (Assimilation ) در خود دارد ،که فرزند یک مهاجر با مادر آمریکائی را برای احراز بالاترین مقام و مسئولیت اداری کشور را قبول می کند .
کسانی که فکر می کنند ، در جهان امروز ملت متشکل از مجموعه از انسان هائی است که دارای زبان مشترک ،نژاد مشترک ، مذهب مشترک ، سرزمین مشترک ، تاریخ مشترک باشند ، این حضرات ، معنی ملت را با قبیله و عشیره ، طایفه ایل اشتباه می کنند. شما نمی توانید ملیونها انسان را با نژاد مشترک ، زبان مشترک ، دین مشترک ، سرزمین مشترک ، تاریخ مشترک ، در یک نکته از جهان را پیدا بکنید . مگر در جزایر دور افتاده ، که چند صد هزار نفری ، با این خصوصیات دور از ارتباطات و مهاجرت های تاریخی ، با یک اقتصاد تمدن دوران عصر تمدن سنگ تراشیده با هم زندگی بکنند .
بی جهت نیست وقتیکه به اسامی مستعار تجزیه طلبان آذری ،که در خدمت صاحبان ایده ئولوژی ،پان ترکیسم و پان تورانیسم ، « متولد از گرگ های خاکستری دشت قبچاق » دقیق بشوید ، اغلب نام های مستعار : ائلدار،(صاحب ایل ) ائل یار (یار ایل ) اوبالی ( اوبا در زبان آذری محلی که ایل چادر می زند ، آن محل را :اوبا می گویند ) برای خود انتخاب می کنند . این حضرات هنوز در دوران ، ایل شاهسون ، ایل قشقائی ، ایل آق قوینلو ، ایل قره قویونلو زندگی می کنند .البته همه این ها با این عنوان های نوستالژیک ، بازی سیاسی است ، پشت این بازی ها ، اربابان شان خط می دهند .
وقتی که همین چهار اصل :سرزمین مشترک – سرنوشت مشترک – تاریخ مشترک ، همبستگی ارگانیک ، را چون معیار والگو ، به ماهیت و مفهوم ملت ، در جامعه فرانسه ، یا بریتانیای کبیر منتقل می کنیم ،و این دو کشور تاریخی را از منظر این معیارها و ارزشها نگاه می کنیم ، می بینم ، با واقعیت تاریخی این دوملت قدیم اروپائی ، هم آهنگی و مطابقت دارند .
بعلاوه هرکشور برای دفاع از استقلال و تمامیت ارضی خود ،در راستای موقعیت جغرافیائی خود ش،مجبور به اجرای سیاست هائی است ،که در علوم سیاسی و نظامی ، ژئوپولیتیک و ژئواستراتژی می گویند.کشور آمریکا بعد از رسیدن به استقلال ، که آن موقع فقط متشکل از 13 ایالت در غرب آمریکای کنونی بود ، تمام کوشش های سیاسی ونظامی خود را به راه انداخت ، تا وسعت کشور خود را به سواحل قیانوس کبیر در غرب این کشور ، گسترش بدهد . بعلاوه با اعلام دکترین مونروئه خود به تمام کشور های اروپائی هشدار داد ، که از این تاریخ هرگونه مداخله کشور های اروپائی در قاره آمریکا را ، ایالت متحده آمریکا ، به عنوان عمل خصمانه نسبت به منافع ملی آمریکا محسوب خواهد کرد (4)
منظور از بیان این مطالب ، بیان واقعیت های جهان سیاست ،و سیاست قدرت های نقش آفرین در مناطق سوق الجیشی دنیا می باشد که هرکدام ، در راستای دفاع از منافع کوتاه ، میان و دراز مدت خود عمل می کنند .آمریکا در طول حیات خود ، قاره آمریکا ی متشکل از آمریکای شمالی ، آمریکای مرکزی و آمریکای جنوبی را منطقه استحفاظی خود منظور کرده است و تا امروز با تمام قدرت از این سیاست دفاع می کند .بهترین نمونه آن :بحران کوبا(5) ناشی از استقرار موشک های اتمی در کوبا کمونیست، توسط اتحاد جماهیر شوروی در زمان جان کندی رئیس جمهور وقت آمریکا ،و نیکتا خروشچف صدر هیت رئیسه شوروی سابق ، در اکتبر سال 1962 است ،که از 16 اکتبر ، تا 28 اکتبر طول کشید ،و دنیا تا چند قدمی جنگ اتمی پیش رفت . این بحران نشان داد ، که سیاست همزیستی مسالمت آمیز ،دو اردوگاه سرمایه داری و کمونیستی ، در نهایت حد و حدودی دارد ،که طرفین نباید از آن حد تجاوز بکنند .
اگر چه امروز اردوگاه نظام کمونیستی شوروی سابق و همپیمانان اش ، به تاریخ سپرده شده اند ، ولی سیاست ها و رقابت ها های قدرت های بزرگ ، و حفظ مناطق سوق الجیشی ،و یا نفوذ این قدرت ها در مناطق مختلف با همان شدت ادامه دارد . اگرچه امپراطوری عثمانی و امپراطوری روسیه تزاری ،و روسیه کمونیستی سقوط کرده اند ، ولی سیاست های توسعه طلبی حاکمان فعلی روسیه ، فرانسه ،انگلیس ، امریکا و حتی چین ،هندوستان ، ترکیه ، از بین نرفته اند . آقای ولادیمیر پوتین ، در نظر دارد در راستای سیاست ها ی توسعه طلبانه خود در قفقاز ، در رقابت با غرب ، از ژوزف استالین ، اعاده حیثیت بکند . تحلیلگران مسائل سیاسی ایران امروز ، حرکت های مرموز پان ترکیسم ، پان تورانیزم تجزیه طلبان آذری تبار را باید در راستای این سیاست های ارزیابی بکنند .موضوع به ظاهر موضوع دفاع از زبان آذری نیست ، بلکه الحاق آذربایجان ایران ، واران ، به ترکیه است که حتی بعضی از بی وطنان پرچم آنرا بالازده اند !!!
بریتانیای کبیر ،که اسم دیگر آن به انگلیسی :United Kingdom – و به اختصار با دو حروف :U .K ،نوشته می شود ،به عنوان هویت رسمی وسیاسی این کشور ،در سال 1707 بنیانگذاری شده است واین کشور، اولین دموکراسی پارلمانی دنیا است . این کشور متشکل از :اقوام انگلیسی تبار – ولز تبار – اسکاتلندی تبار – ایرلندی تبار می باشد. زبان رسمی این کشور و این امپراطوری ،چه در گذشته و چه امروز ، زبان انگلیسی است ، زبان اسکاتلندی ، زبان ولزی ، زبان ایرلندی نیست. این ملت ، مرکب از نژاد ، زبان ، مذ اهب گوناگون هستند. خوانندگان فکر نکنند که این واقعیت سیاسی فرهنگی ، اقتصادی ، بخاطر چشم و ابروی وزبان انگلیسی با هم متحد شده اند !!! نه هرگز چنین نیست . اتحاد این اقوام برای حفظ جان و مال و منافع دور مدت خود ، در مقابل قدرت های متجاوز بوده و این سیاست یک پارچگی واتحاد ، این کشور را در طول 3 قرن ، نه تنها از گزند متجاوزین در امان نگاه داشته است ، بلکه این ملت متحد را تبدیل به بزرگترین امپراطوری سه قرن گذشته کرد. بدون چنین اتحاد عاقلانه و منطقی ، نه بریتانیای کبیری و جود داشت ونه امپراطوری بریتانیا می توانست وجود داشته باشد.قبل از اتحاد عاقلانه و منطقی اقوام بریتانیائی ، بین کشور فرانسه ،و انگلستان ، مدت یک قرن تمام ، جنگهای خونینی معروف به :جنگهای صد ساله (1337 -1453) روی داده بود ،که در نهایت دوپادشاه انگلیس ، ادوارد چهارم ، از انگلستان ، ولوئی یازدهم ، معاهده صلح بین دو ملت را بستند. همین انگلستان ، از سال 793 مدت دوقرن ، مورد تهاجم و دراشغال اقوام شمالی اروپا ، معروف به :Vikings – بودند .
فرانسه نیز در روند شکل گیری ملت فرانسه و وحدت بین اقوام :نرمان ها ، فرانک ها ، برتانی ها ،آلزاسی ها ، باسک ها ، بورگنی ها ، نرمان ها ،کرس ها ، تاریخ مشابه ای چون تاریخ بریتانیای کبیر دارند . قبل از انقلاب کبیر فرانسه ، این اقوام ، در ایالات مختلف متعلق بصورت سیستم فئودالیسم ، زندگی می کردند ،و هر از چند مدتی ، رئیس هرقومی ، به تحریک پاپ ها ، ویا دخالت قدرت های خارجی ، علیه حکومت مرکزی ، دست به شورش و نافرمانی می زدند. انقلاب کبیر فرانسه ،با ایدئولوژی خود ، بعد از جنگهای خونین ، توانست ،ملت واحدی را ، با زبان اداری واحد ، در سرزمین فرانسه با نظام جمهوری لائیک (جدائی دین از سیاست ) را در این کشور حاکم بکند . با وجود این ، جنگهای خونینی بین آلمان ، وفرانسه ، در رابطه با آیالات آلزاس و لورن ، ایالت های با زبان مشترک ژرمن وهم مرز آلمان ، در قرن نوزدهم و بیستم رخ داده اند . امروز ملت فرانسه با وحدت ملی ،و زبان رسمی فرانسه ، به حیات سیاسی و اقتصادی ، و اعتبار بین المللی خود ادامه می دهد .
مرگ یک ملت .
تراژدی انسانی، در یوگسلاوی سابق وتجزیه آن کشور .
هدف در اینجا بیان تاریخ پیدایش کشور یوگسلاوی نیست ، چون در آنصورت ، صفحات متعددی را می بایستی به موضوع اختصاص می دادیم ، بلکه هدف:بیان مرگ تراژیک یک ملت و یک هویت ملی ملی است ، که چگونه قدرت های استعماری ، چون گرگ های لاشخور ،بعداز تجربه تلخ جنگ دوم جهانی ،که بشریت با 60 ملیون قربانی بلاخره توانست در اروپا ، به صلح نسبی برسد ، شاهد یک نسل کشی تمام عیار در قلب اروپای متمدن شد ، و این تنگ نظری صدها هزار کشته و زخمی و آواره بجای گذاشت .
در زمان حیات مارشال ژوزف تیتو،(متولد 1892-مرگ 1980 ) این مرد میدان جنگ های پارتیزانی ، علیه ارتش اشغالگر وطن اش ، آلمان نازی ، این کمونیست دو آتشه ، در عین حال مخالف سرسخت سیاست های توسعه طلبانه استالین ، وقتی که روزنامه نگاران ، نوع و ماهیت نظام حکومتی یوگسلاوی را که عنوان اش :جمهوری فدرال یوگسلاوی بود ، ولی در واقع تمام تلاش تیتو با شناختی که از دشمنان وحدت یوگسلاوی داشت ، هدف اش حفظ یک پارچگی یوگسلاوی بود ، در لفافه کلمات سیاسی ، چنین جواب می داد :یوگسلاوی متشکل از :شش جمهوری ،پنج ملت ، چهار زبان ، سه مذهب ، دو الفبا ، ویک حزب واحد است.(6 )
.مارشال تیتو ، برای حفظ استقلال و تمامیت ارضی یوگسلاوی سابق ،: سازمان کشور های غیر متعهد ها را به رهبری خود ورهبران سیاسی معتبرآن زمان ،چون ،جواهر لعل نهرو رهبر هندوستان ، وعبدالناصر ، رهبر مصر ، ژنرال احمد سوکارنو ، رهبر اندونزی را پایه گذاری کردند ، که در رقابت های جنگ سرد بین اردوگاه جهان کمونیست به رهبری شوروی ،و جهان سرمایه داری به رهبری آمریکا ، وارد نشده و استقلال و تمامیت ارضی خود را حفظ بکنند. .اما قدرت های رقیب در شرق اروپا ، تحمل این را نداشتند که در شرق اروپا ،کشوری دور از رقابت های قدرت های شرق و غرب ببینند. بدنبال بهار پراگ ، جنبش سیاسی- اجتماعی چکسلواکی به رهبری الکساندر دوبچک را شوروی آن زمان نتوانست تحمل بکند و در 19 اوت 1968 ، این بهار پراگ را به خاک و خون کشید .وحتی در آنزمان شوروی در نظر داشت ، مارشال تیتو را نیز از سر راه خود بردارد . به عبارت دیگر ، قدرت های بزرگ ، برای امنیت سیاسی خود ، دائم در حال تلاش بر گسترش نفوذ خود در مناطق سوق الجیشی دنیا هستند . با مرگ ما رشال تیتو،در سال 1980 ، و فروپاشی نظام کمونیستی در شوروی و شرق اروپا ، این بار جنگ داخلی یوگسلاوی و تجزیه این کشور شروع شد . سال 1992 ، اوج جنگ های داخلی یوگسلاوی بود ،که دنیا از جنایات جنگی که رهبران شبه نظامیان صرب ، نسبت به مردم مظلوم بوسنیائی روا می داشتند ، آگاه شدند. اردوگاه های اسرای جنگی ، قتل های دسته جمعی ، تجاوز جنسی به کودکان در مقابل والدین خود ، بخشی از این جنایت های این دوره سیاه تاریخ دو دهه گذشته در «اروپای متمدن !!!» است .اگرچه امروز اتحاد جماهیر شوروی ، یا امپراطوری عثمانی به صفحات تاریخ سپرده شده اند ، اما قدرت های جانشین این دو امپراطوری ،و رقبای سلطه گر و توسعه طلب آنان تشنه مواد اولیه استراتژیک و بازار های فروش برای محصولات صنعتی خود ،در اندیشه توسعه مناطق نفوذی خود هستند . لذا در شرایط فعلی ، خطر تجزیه و جنگ داخلی ، ایران امروز را تهدید می کند .آخوند های حکومتی جاهل و جانی ،و شیفته قدرت و ثروت ، متاسفانه زمینه چنین احتمالات را فراهم آوردند ،که دشمنان وحدت ملی ایران ، از این زمینه ها ، با نهایت موذی گری و وخرج مبالغ هنگفت در بین رهبران تجزیه طلب ها ،برای رسیدن به این اهداف ، شب و روز تلاش می کنند .
. ای کاش تجزیه طلبان فریب خورده (منظورم فریب خورده ها هستند ، آنانیکه در خدمت اربابان خود هستند ، حساب آنان با فریب خوردگان جدا است ) تاریخ یوگسلاوی و علل جنگ های داخلی ،و عمق جنایات دد منشانه این جنگ را مطالعه می کردند و در نهایت می فهمیدند ،که با چه آتش خانمان سوزی بازی می کنند .امروز وقتی که با مهاجرین یوگسلاوی سابق ، در اروپا سر صحبت باز می کنیم ، اکثریت مطلق شان ، حسرت دوران یک پارچگی یوگسلاوی را می خورند ،که چگونه در کنار هم زندگی میکردند ، ازداوج های درون قومی ، بدون کوچکترین تحقیر و توهین مذهبی رایج بود . اما جنگ خانمانسوز داخلی ، در راستای منافع قدرت های خارجی ، چنان زخم عمیقی را در این جامعه گذاشته است ، که چه بسا قرنها طول بکشد ، که این زخم ها التیام بخشند .

یک مکث کوتاه در باره تجزیه طلبان آذری مقیم خارج .

بخاطر آشنائی که کم وبیش من صاحب این قلم ، ایرانی آذری تبار ، از شهر تبریز ، عمر گذشته از 70 سال و خود تبعیدی 41 ساله درکشور فرانسه ، کم وبیش از دور و نزدیک بخشی از این تجزیه طلبان آذری را شخصأ و عدهای را از دور از طریق فعالیت های سیاسی شان در گذشته و آثاری که از خود بجای گذاشته اند ، می شناسم .اغلب این تجزیه طلبان بین 60 تا 75 سال سن دارند . فرزندانشان ، یا از دوره نوجوانی مقیم خارج هستند ، یا متولد خارج اند .اغلب فرزندان تجزیه طلبان ، به زبان های اروپائی ، و آمریکائی ، به مراتب بیشترو و بهتر از زبان آذری ، که پدران و مادرانشان ادعاء دفاع از آن را دارند آشنائی دارند ،و خوشبختانه هم اغلب شان در تحصیلات خود موفق و مایه افتخار ما ایرانیان هستند (امیدورارم پدر مادرشان ناراحت نباشند که من از این عزیزان با عنوان ایرانی یاد می کنم !؟) در صحبت تلفنی که با آقای دکتر حسین لاجوردی ، رئیس انجمن پژوهشگران ایرانی داشتم ، خود ایشان سخنی را در رابطه با :تجزیه طلبان پیش کشید ،که خود شاهد و ناظر این مطلب بود . آقای دکتر لاجوردی فرمودند : در کنفرانسی که ایرانیان مقیم سوئد در رابطه با هویت ملی برگزار کرده بودند ، شرکت داشت ، ویکی از هموطنان ایرانی آذری تبار در رابطه به آموختن زبان های اروپائی وفلسفه تسلط کامل به این زبانها توسط فرزندان ایرانیان آذری تبار،به فارسی با لهجه آذری چنین گفت :مگر من احمق هستم که بگذارم فرزندم ترکی یاد بگیرد و فردا حد اکثر برود در دانشگا ه های ترکیه درس بخواند؟ من سعی میکنم که فرزندم زبان انگلیسی بیاموزد و خوب به این زبان مسلط بشود ، تا بتواند به بهترین دانشگاه های دنیا در آمریکاو کانادا و انگلستان وارد بشود .(نقل از آقای دکتر حسین لاجوردی )
این جملات کوتاه بیان یک حقیقت است ،که برای درک آن چند جمله نیز من صاحب این قلم اضافه می کنم. در راستای عمل نیک، موفقیت ها و فعالیت های علمی اقتصادی ، فرهنگی ،هرکجا ایرانی موفق باشد ، مایه افتخار ما ایرانیان نیز هست . همانطوریکه در بالا اشاره کردم ،اغلب تجزیه طلبان سنشان از 60 گذشته ، چه بسا هم به 75 سال هم رسیده است ، با آرزوی طول عمر براین آقایان و خانمها ، امکان خیلی کم است که حضرات به ایران برگردند. فرزندانشان هم که بزرگ شده اروپا و آمریکا تابعیت و ملیت این کشور ها را دارند ، مسلما در همین اروپاو آمریکا خواهند ماند ،و هر کدام به زندگی خود ادامه خواهند داد ،و به آمریکائی ، کانادائی ، انگلیسی و فرانسوی بودنشان هم افتخار خواهند کرد .همه این احتمالات عملی بودن اش وجود دارد . امٌا….!!! آری امٌا ؟ این تخم نفاق ، کینه ، تنفر ، انزجار ، خیانت ،تخم جنگ خانگی ، جنگ داخلی که این تجزیه طلبان ، 60 -75 ساله در طول زندگی در مهاجرت ، به کمک مالی و مادی قدرت های خارجی ذینفع در ایران کاشته و می کارند ،احتمال دارد ،که فردا باعث جنگ های خونین و برادرکشی بشوند ، وملیونها انسان بیگناه ایرانی ،چه روستائی ،چه شهری ، چه آذری ،چه کرد ،چه فارس و چه عرب ،و چه بلوچ در آتش این جنگ و نفرت ها بسوزند و نابود بشوند ، درست در همان زمان ، فرزندان همین تجزیه طلبان ، در امنیت و آسایش ، در اروپاو آمریکاو کانادا مشغول خدمت و فراه آوردن آسایش خود و خانواده شان باشند .آری چنین احتمال خیلی خیلی زیاد است .
در طول تاریخ ایران ، با وجود امکانات محدود ارتباطات اقتصادی ، فرهنگی ،در قرون گذشته ، ادغام ، و پیوند های ناشی از روابط قومی و فرهنگی ، ازداوج بین اقوام مختلف ایرانی ، به مراتب بالاتر از سایر کشور های همجوار بوده و امروز هم چنین است.نمونه بسیار گویای آن وجود شعرای بزرگ ایرانی آذری تبار، کرد تبار ، عرب تبار ، بلوچ تبار ، ترکمن تبار در پهنه ایران زمین است است و یکی دیگر از دلایل سیاسی آن ، وجود سلسله های ترک زبان و سلطنت طولانی آنان بر ایران زمین و ادغام آنان در فرهنگ ایران و ایرانی است.تجزیه طلبان وابسته به بیگانگان ، نه تنها با تمام کینه و کدورت همراه با جهل ، این واقعیت ها را نمی خواهند ببینند ، بلکه با ترفندی های خود ،وقتی سخن از فرهنگ ایران و ایرانی میشود ، سعی دارند آنرا با « با عنوان های فرهنگ فارس و فارسی » جانشین بکنند . در همین امروز ، صد ها هزار خانواده ایرانی ، متشکل از ازدواج توام با عشق و علاقه و احترام متقابل ، اقوام مختلف ایرانی را در پهنای جغرافیای ایران شاهد هستیم . شهر تهران بزرگترین شهر آذری نشین دنیا است .حاصل این عشقو محبت و احترام متقابل اقوام ایرانی ملیون ها فرزندان ایران زمین ، با مادران و پدران ، فارس ،آذری ، کرد ، بلوچ ، عرب ، گیلک ، مازندرانی ، هستند. تجزیه طلبان این واقعیت را نمی توانند و نمی خواهند ببینند ، اما چهار تا جوک تحقیر آمیز نسبت به اقوام مختلف را ،که یک مشت انسان نما های جاهل ، هر از چندی برزبان و دهن کثیف خود بیرون می دهند ، آنرا با یک نوع زرنگی سمبل می کنند. شاید دیگران تعجب بکنند ، ولی من صاحب این قلم ، تعجب نمی کنم.شاید سئوال بکنید چرا تعجب نمی کنم ؟می دانید که مظهر تجزیه طلبان پان ترک ها و پان تورانیست ها ، گرگ خاکستری اسطوره ای ایست ،که گویا دردشت قبچاق یکی از مادر بزرگ این حضرات با این گرگ خاکستری همبستر شده است و از این زوج ، قوم توران ، و تورانیان به وجود آمدند ! آیا این شد مایه افتخار ؟افتخار من ایرانی آذری تبار ، گرگ خاکستری دشت قبچاق نیست ، افتخار من ایرانی آذری تبار آن جوان ایرانی آذری و همشهری من آقای نیمار ارکانی حامد است که در 36 سالگی در رشته فیزیک ، در دانشگاه هاروارد و برینستون ، به کرسی استادی که 60 سال پیش متعلق به البرت انشتین بود ، رسیده است .آری این افتخار متعلق به تمام ایرانیان است .
هر ایرانی آذری تبار از شهر تبریز ، اگر سنی در حدود 60 سال ببالا داشته باشد ،قبل از آمدن تلویزیون به خانه ایرانی ها، حتمأ شاهد شاهنامه خوانی ، وداستان رستم و سهراب ، مرگ سیاوش و حتی سیاهپوشی یک عده از مشتریان این کافه در روز مرگ این جوان اسطوره ای را در کافه های تبریز ، خصوصأ خصوصا کافه یوسف نیا اول خیابان فردوسی تبریز روبروی باغ ارک ، مقابل مغازه رادیو فروشی آژیر ،(آژیر ها دو برادر بودند و هردو دبیر فیزیک در دبیرستان مشهور فردوسی شهر تبریز فیزیک درس می دادند ) کافه یوسف نیا ، که صاحب اش مشهد مطلب نام داشت ، حتما بخاطر دارند با وجو د اینکه آنزمان اغلب مشتریان قهوه خانه ، کارگران ساختمان ،و بازاریان بودند ، و سواد خواندن و نوشتن نداشتند ، این چنان شیفته داستان های حماسی شاهنامه بودند ،که حتی روز مرگ سیاوش ، یک عده از مشتریان قهوه خانه لباس سیاه می پوشیدند ،که امروز سیاوش را دشمنان خائن ایران با نیرنگ و خدعه کشته اند !!!. .

(ادامه دارد )
پاریس 20 آوریل 2011 .
اقتباس بطور کامل ، یا به اختصار ، با ذکر نام نویسنده و نام سایت ، کاملأ آزاد است .
بخش دوم : رقابت های بی رحمانه قدرت های امپریالیستیی دردست اندازی به مناطق سوق الجیشی ، تبدیل ساکنان آن به بردگان زمان معاصر .

در رابطه با عنوان فیلم سینمائی تولد ملت . فیلم آمریکائی ،که جنگ های تجزیه طلبی ایالت های جنوب آمریکا را همراه با قتل و کشتار و خسارات انسانی و مادی را نشان می دهد ، فیلم مشهور دیگری ،که مسلمأ بخشی از خوانندگان این مقاله آنرا با عنوان : برباد رفته ، و به انگلیسی :(Gone with the Wind ) به فرانسه :(Autant en emporte le vent ) ، به کارگردانی ویکتور فلمینگ ، اقتباس از رمان معروف مارگریت میچل ،که به زبان فارسی هم درسالهای 1340 ترجمه شده بود ، وقایع جنگ داخلی امریکا را از منظر رومانتیسم و جدال بین احساسات رقیق انسانی ،و «منطق ثروت » و ثروتو مشهور شدن سریع را نشان می دهد .

1-
http://en.wikipedia.org/wiki/The_Birth_of_a_Nation
2-
http://www.linternaute.com/histoire/motcle/3743/a/1/1/guerre_de_yougoslavie.shtml
3-
http://www.yrub.com/histoire/natiofrdef.htm
4-
http://fr.wikipedia.org/wiki/Doctrine_Monroe
5-
http://fr.wikipedia.org/wiki/Crise_des_missiles_de_Cuba
6-
http://fr.wikipedia.org/wiki/Yougoslavie

***

گزارش چهارمین دوره همایش فردوسی
http://www.iranboom.ir/tazeh-ha/gozaresh/2353-gozaresh-hama-ferdosi-90-4.html

ناهید زندی
عکس از: ندا حسینی

چهارمین دورهٔ همایش بزرگداشت فردوسی روز پنج شنبه پنجم خرداد ماه در مجموعه فرهنگی – تاریخی نیاوران برگزار شد. این نشست که به همت انجمن فرهنگی بیستون، کمیتهٔ ملی یونسکو در ایران، انجمن جوانان سپید پارس، گنجینه ی نقش جهان، انجمن ایلام شناسی، انجمن پژوهشی هخامنشیان، فصلنامهٔ بخارا، هفته نامه امرداد و بنیاد فرهنگی جمشید برگزار شده بود با نمایش مستند «یادمان تا خاطره» از ساخته‌های فرشید فرجی آغاز شد. در این مستند به مسئلهٔ تخریب آثار تاریخی و بی توجهی نسبت به این حوزه پرداخته شده بود.

در ادامه امین محمودی دبیر همایش ضمن خوشامدگویی و سپاسگزاری از میهمانان از فیلم «یادمان تا خاطره» سخن گفت، سپس افشین مارابی به شعرخوانی پرداخت.

شاید یکی از زیباترین بخش های این همایش را دختر 5 ساله ای به نام یاسمن اجرا کرد، این دختر هنرمند که از مهد کودک مهرآئین بابل آمده بود به روایت داستان رستم و سهراب پرداخت.
سپس شمس خلخالی شعرهایی خواندند : ….
شعر ما دروازهٔ ماتم نداشت خانه هامان ره به کوی غم نداشت
در جهانگردی و در سیر و سفر چیزی از پاریس و لندن کم نداشت
روزگاری محترم بودیم همی خانهٔ ما جای نامحرم نداشت …
مظهر آئین ما آئینه بود کس چنین ایمان مستحکم نداشت …
ما همانیم و همان نسل سترگ آنکه هر لحظه بجز رستم نداشت

در ادامه رسول صیقلی پور (دبیر پایگاه پژوهشی هخامنشیان) پیامی را که استاد حجت الله شکیبا فرستاده بودند برای میهمانان خواند.

دکتر فرح زاهدی استاد زبانهای باستانی دربارهٔ نقاشی‌هایی که در پنجه کند سغد یافته شده است به سخنرانی پرداختند و از دیوارنگاره‌هایی که اشراف زادگان شهری سغد در قرن هفتم و هشتم بر دیوار مهمانخانه‌ها کشیده‌اند، سخن گفتند که سالها پیش از سرایش شاهنامه نبرد رستم با اولاد (پهلوان مازنی) را تصویر کرده‌اند. ایشان ادامه دادند: «این تصاویر نشان می‌دهد پیش از آنکه فردوسی به سرایش شاهنامه بپردازد این داستانها در سغد وجود داشته که از روایت های شفاهی یا کتبی می گرفته اند و در دیوارها نقاشی می کردند. بزرگان سغدی با این کار مهمانهای خود را سرگرم می کردند و حماسه‌های ملی خود را پاس می داشتند و به این ترتیب چون میراثی کهن از آن ها پاسداری می کردند » و …

نمایش «سوگ سیاوش» با بازی فرزین طاهری از دیگر بخش‌های این همایش بود، که پایان سوگ سیاوش اجرای زیبایی از شعر «وطن» سرودهٔ زنده یاد سیاوش کسرایی بود:
وطن، وطن نظر فکن به من که من
به هر کجا غریب وار که زیر آسمان دیگری غنوده ام
همیشه با تو بوده ام، همیشه با تو بوده ام، همیشه با تو بوده ام …

در ادامه گروه موسیقی «گوران» با نوازندگی شوان نورموسی و نیما افتخار شاهرودی به اجرای قطعاتی بر روی بیت هایی از شاهنامه های کردی پرداختند.

فیلمی از زنده یاد مجتبی مینوی پخش شد که از زنده یاد محمد امین ریاحی رئیس بنیاد شاهنامه به یادگار در اختیار علی دهباشی بود. وی پیش از پخش فیلم دربارهٔ دیدگاهها و کارهای بزرگ مینوی به سخنرانی پرداخت. مینوی به شاهنامه عشق می ورزید و این عشق از عشق او به ایران و از عشق به کمال ناشی می شد.
…. مینوی از این رنج می برد که جهانیان قدر این شاهکار جهانی را بیش از خود ما شناخته اند. وی معتقد بود وقت آن رسیده که خود ایرانیان به فکر میراث خود بیفتند …

پایان بخش این نشست سرود جاوید «ای ایران» بود. در پایان در مجموعه فرهنگی تاریخی کاخ نیاوران از نسخهٔ نفیسی از شاهنامه رونمایی شد. این شاهنامه خطی در دورهٔ صفوی به خط «محمد مومن» به درخواست حسین خان شاملو در هرات به خط نستعلیق نوشته شده است.

 

***


پان ایرانیست‌های دربند را آزاد کنید.
زندانیان سیاسی را آزاد کنید.

***

به سرویس رایگان وبگاه میهن دوستان ایران بپیوندید و مطالب میهن دوستانه ی خود را در آن منتشر کنید این تارنما امکان انتشار مطالب را یه صورت ایمن برای شما فراهم می کند:
www.webgah.org

تارنمای هواداران پان ایرانیسم:
www.paniranism.net

تارنمای نامه پان ایرانیسم
http://paniranism. info

فیسبوک هواداران پان ایرانیسم:
www.facebook.com/paniranism

تارنمای حزب پان ایرانیست:
http://paniranist. org

تارنمای سازمان جوانان حزب پان ایرانیست:
http://paniranist. info

تارنمای تريبون آزاد پان ايرانيست در خوزستان:
www.pan-iranist.net

کانال یوتیوب حزب پان ایرانیست
http://www.youtube.com/paniranistparty

فیسبوک حزب پان ایرانیست:
www.facebook.com/paniranistparty

حزب پان ایرانیست
همبستگی‌ ملی‌ . یکپارچگی ایران . حاکمیت ملت

هم میهن گرامی‌: برای ایرانی یکپارچه، آزاد، آباد، سربلند و دمکرات با حاکمیت ملت به ما بپیوندید.
iran@paniranism.info
http://www.paniranist.org/a.htm
http://www.paniranist.info/?page_id=353
http://www.paniranist.info/?page_id=353

You can leave a response, or trackback from your own site.

Leave a Reply

Copyright©2010-2018.