نامه پان ایرانیسم
هواداران پان ایرانیسم در برون مرز
دوره دو، شماره ۵۰ -آدینه ۵ خرداد ۱۳۹۱ – ۲۵ مه ۲۰۱۲
www.paniranism.info – iran@paniranism.info
درود بر هم میهنان گرامی
مطالب زیر تقدیم میشوند:
راستی محمد نبودی ببینی…
درسهایی که باید از نبرد در خرمشهر گرفت
حسین رونقی ملکی در زندان دست به اعتصاب غذا زد
امید بود؛ امید دهدارزاده با دلی بزرگ و چشمانی غمدار
رهبر جنبش ملی تالشهای ایران شمالی(جمهوری باکو) خواستار وحدت با ایران است
پاینده ایران
هواداران پان ایرانیسم در برون مرز
راستی محمد نبودی ببینی…
فرهاد باغبانی
خیلی ها رفتند. برخی به هزار زحمت ماندند، با خس خس نفس های که دیگر بالا نمی آید. با خاطراتی که هنوز در سینه می تپند. رازهای سر به مهر. به دنبال گوش شنوایی تا قصه حماسه خود را به نسل امروز منتقل کنند.
حالا ما هستیم وپلاک های یادگار از جنگ. دلبسته ایم به صلح. دلداده به جان.
خسته ایم، حتی از شنیدن نام جنگ،جنگ ناعادلانه، و این یک قاعده ی بیرحمانه درست است که جنگ و صلح دو روی یک سکه اند و همیشه جنگ از رگ گردن به ما
نزدیک تر است. هر که آماده تر برای جنگیدن، پایاتر وماندگارتر. هرکه آسود خاطر و فارغ از جنگ، آماده است برای پذیرش مرگ.
به هر نیتی که جان دادند. هر مقصودی که داشتند. به هر دین و مسلکی که بودند.
اگر بسیجی مخلص بودند یا اگر که جان برکف در راه مسلک خویش،اگرکه زرتشتی یا که سنی یا حتی جوان چپ زده یا که هنوز مهر آریایی در سر، عاقبت خرمشهر را آزاد کردند از دست دشمن بعثی. صدام خیال قادسیه دوم داشت.
آن نسل ازدروازه های تاریخ با سربلندی گذشت. راههای افتخاری که با خون طی شد.
اینک با افتخار تاریخ میهن را در سوم خرداد ۱۳۶۱ ورق می زنیم. شما که از خونتان لاله دمیده، ای جوانان وطن، با هر عقیده ای که جان دادید و با هر باوری که داشتید، شاهکار بزرگ را شما آفریدید. آن تراژدی بزرگ؛ معصومانه جان دادن شما بود برای ماندن ما.
اگر رفیق بودید، یا بردار، اگر سرور یا که مهر آریایی درسر .هر کس و هر چه بودید. برای همیشه، به تاریخ حتی به دشمن تا دندان مسلح به میراژهای غربی و میگ های شرقی، به همه ی دنیا ،درس ایستادگی و مردانگی را آموختید.
شما ای شهیدان.، ای جانباختگان، ای کشته شدگان، همه با عزمی راسخ ایران را از دست سردار قادسیه دوم رهانید. تنها شجاعت است که می تواند پیروزی های بزرگ را
تفسیر و ترسیم کند.
شما به ما آموزاندید، وقتی میهن به اسارت دشمن در آید،همه بابک می شویم. همه آرش می شویم. جان در تیر تا مرز را از گزند اهریمن در امان داریم. همه آن سرباز گمانم در کوهستان های باختر ایران می شویم که تنها و غریبانه وقتی که دشمن کارد آجینش می کرد، نترسید و از ته قلب فریاد زد پاینده ایران، همه حسین فهمیده میشویم که با جسم کودکانه اش قلبی به بزرگی همه ایران داشت.
راستی محمد نبودی ببینی شهر آزاد شد.
یادمان باشد تحت هر شرایطی باید به آرمان های آن ها که رفتند وفادار و معتقد باقی بمانیم.
آنهایی که پیکرهایشان هرگز به دست مادران داغدیده نرسید. آنهایی که هنوز جانبازند و یادگار آن روزهای سخت دفاع مقدس. آن ها قهرمانان تاریخ ایران
زمینند. با هر نامی و هر عقیده ای. آن ها میهن مقدس و اهورایی خویش را تا واپسین دم حیات پاسداری ونگاهبانی کردند.
امتداد زندگی ما درجریده ی زندگان، آنان که هنوز نام دارند … از زجری است که آن ها برده اند.
آنان رنج دوران برده اند. آنان خون دل ها خورده اند.
سوم خرداد روز آزاد سازی خرمشهر، یعنی یادآور روزیست که همه یک تن واحد شدند تا ایران باشد و بماند…
تا ایران باشد …تا ایران بماند …
پاینده ایران
اهواز – خرداد ماه ۱۳۹۱ خورشیدی
***
« درسهایی که باید از نبرد در خرمشهر گرفت »
میلاد دهقان
پس از انقلاب اسلامی در بهمن ۵۷ تا چند ماه اوضاع کشور آشفته بود و این آشفتگی باعث شد دشمنان این آب و خاک به تکاپو بیافتند. در خردادماه ۱۳۵۸ خلق عرب با ایجاد شورش و درگیری در خوزستان و بویژه خرمشهر در اندیشه تجزیه این بخش از ایران زمین بودند که با اقدامان کوبنده زنده یاد دریادار مدنی این شورش ناکام ماند. به دلیل تضعیف ارتش ایران پس اعدام ها و تصفیه ارتش، صدام حسین زمان را برای حمله به ایران و تجزیه خوزستان مهیا دید. صدام و همپیمانانش این را در نظر داشتند که در استان خوزستان تعداد زیادی عرب و عرب زبان وجود دارد و با توجه به قومیت آنها پتانسیل زیادی برای پیروزی کوتاه مدت و فتح سه روزه ایران دارد. به همین دلیل در ۳۱ شهریور۱۳۵۹ از چند محور عملیاتی به ایران حمله کرد. آنچه همه معادلات بعثی ها را بهم زد ایستادگی جانانه مردم خرمشهر بود که با دست خالی در برابر دشمن تا بنِ دندان مسلح و لشکرهای مکانیزه عراقی حماسه ای ۳۵ روزه آفریدند و سرانجام ۴ آبان ۱۳۵۹ خرمشهر اشغال شد. بسیاری از خرمشهری ها ا لحظه آخر در شهر ماندند و جسد بسیاری از آنان مانند سرور “سالمی” از پان ایرانیست های عرب خرمشهر هرگز پیدا نشد. بدین ترتیب همه فرماندهان عراقی از مقاومت بی مانند خوزستانی ها و بویژه اعراب در شگفت شدند! پرسش اساسی این است که چه عاملی باعث شد که عرب های خوزستان در برابر دشمنانِ هم نژاد، هم زبان و هم فرهنگ ،هم مذهب خود بایستند و شهید شوند؟ چه عاملی باعث می شد که سرباز عرب شیعه ی عراقی به روی سرباز شیعه ایرانی گلوله شلیک کند؟ پاسخ را باید در واژه «ایران» جستجو کرد. ملیت رزمنده ی عرب خوزستانی، ایرانی بود. او با کسی که در برابرش ایستاده بود و قصد فتح ایران را داشت مشترکات قومی فراوان داشت. هر دو عرب زبان بودند، هر دو مذهب تشیع داشتند، لباس محلی هر دو چفیه و عگال و دِشداشِه بود ولی با همه این اشتراکات، یک تفاوت اساسی وجود داشت! رزمنده این سوی مرز ایرانی بود و سرباز آن سوی مرز عراقی! «ملیت ایرانی» آن عنصر والا و پر رنگی بود که مذهب و قومیت و زبان عربی در برابرش رنگ باخت.
عرب های ساکن خوزستان خود را ایرانی می دانستند و دلبسته این آب و خاک و جایگاه زندگی خود بودند و گر نه دلیلی برای مقاومت در برابر لشگر صدام وجود نداشت. آنان در راه این مقاومت، جان خود را که با ارزش ترین دارایی شان بود، فدا کردند! برخی این مهم را به عقاید مذهبی رزمندگان و دفاع از حکومت و نظام تقلیل میدهند که این افراد یا مغرض هستند یا ناآگاه!
در سقوط خرمشهر و آزاد سازی اش درس های بسیار نهفته است. مهمترین آن درسی بود که مردم ایران به دنیا نشان داند. اقوام ایرانی با گویش ها و خرده فرهنگ های گوناگون از جای جای ایران در قالب ملت یکپارچه و متحد ایران توانستند صدام را بامتحدان قدرتمند جهانی اش شکست دهند و مام میهن را از تکه پارچه شدن و تبدیل شدن به جولانگاه بیگانه نگاه دارند. ایرانیان ملیت خود را بالاتر از هر چیزی حتا جان خود می دانند و این را در ۸ سال دفاع مقدس نشان دادند.
عملیات بیتالمقدس در دهم اردیبهشت ۱۳۶۱ آغاز شد و در چهار مرحله عملیات نهایتا در سوم خرداد ۱۳۶۱ به آزادسازی خرمشهر انجامید و بدین ترتیب ، پس از ۵۷۸ روز (۱۹ ماه) از فرزند به آغوش مادر درآمد. در این نبرد ۲۲ روزه ما ۶۰۰۰ شهید دادیم. چه دلیلی برای تقدیم این همه شهید و جانباز برای آزاد سازی یک شهر وجود داشت. مگر این خاک چه داشت که برایش باید این همه خون ریخته شود؟ آن را باید در مفهوم بسیار بزرگ و عمیق عشق به میهنی جستجو کرد که هر ذره اش با وجود ملت پیوند خورده است.
چون که وطن تا ابد زنده است * جان به رهش دادنم ارزنده است
ور نه خردمند نخواهد سپرد * جان به ره توده خاکی که مُرد
این سیر تاریخی و ناایستا همچنان ادامه دارد. هنوز چشم برخی دشمنان به دنبال بخش هایی از این سرزمین است. از گذشته تاکنون خون های زیادی برای نگهداری این سرزمین ریخته شده است. هنگامی که جانفشانی تکاوران نیروی دریایی ارتش را در خرمشهر می بینیم به ناگاه یاد دریادار غلامعلی بایندر و نیروهای زیر فرمانش می افتیم که چگونه در جنگ دوم جهانی و اشغال ایران در بامداد سوم شهریور ۱۳۲۰ در همان خرمشهر و آبادان در برابر کشتی های مسلح انگلیسی شجاعانه ایستاد تا خونش آبهای خلیج پارس را ارغوانی کرد. وقتی که داستان مقاومت مردان وزنان خرمشهر را می شنویم به یاد همه مقاومت های مردمی در برابر دشمن بیگانه می افتیم.
امروز که نوای شوم تفرقه و زمزمه های پان عربیسم در خوزستان شنیده می شود به جاست با صدای بلند نکاتی برای آن دسته از هم میهنانی که به این جماعت ضد ایرانی دلخوش کرده اند یادآوری شود:
برادر عرب خوزستانی من! هم نژادهای شما در دفاع مقدس، سینه های برادرانت را در خوزستان سوراخ سوراخ کردند فقط به این دلیل که ایرانی بودند! اینجا نه نژاد عربی و نه زبان عربی و نه دشدانه و چفیه هیچ کدام مانع تیراندازی دشمن نشد تنها اختلاف ملیت بود شما عرب شیعه ایرانی بودی و او عرب شیعه عراقی و این دو کشور با یکدیگر در جنگ… نژاد و لهجه و پوشش و مذهب و ملیتِ دشمن ایران برای من تفاوتی ندارد. خاک پای آنهایی هستم که بیش از یکماه ارتش صدام را در خرمشهر زمینگیر کردند تا کمک های مردمی برای مقابله با آن جانی تکریتی و سردار پوشالی قادسیه فراهم شود. به روان همه شهدای عرب ایرانی درود می فرستم که ایران برای انها از همه چیز حتا جان شیرینشان با ارزش تر بود. هر ایرانی در پاسداری از ایران زمین باید ادامه دهنده راه جانباختگان میهن در سده ها و هزاره های پیش از این باشد. یاد و خاطره ی همه شهدا و جانبازان عملیات بیت المقدس و سالروز آزادی خونین شهر گرامی باد.
«ایران! ایران! ایران! ای کشور آریان! نامت بجاست و مهرت در دل ما، بدبخت تر از خائن تو، اهریمنی نیست، خوشبخت تر از سرباز تو، شهید تو، کیست؟ شادباد، شادباد، شاد باشید ای شهیدان راه ایران که به قرن ها در دل دشت ها، کوه ها و دریاهای میهن، به خون خود کفن پوشیده و خفته اید، نام شما و یاد شما، افتخار ماست و درس زندگی ما.کیست که برترین آرزوی خود را شهادت در راه ایران می داند؟ …مــا» ( فرازی از هفت پیمان پانایرانیست)
پاینده ایران – میلاد دهقان – خوزستان – دوم خرداد۱۳۹۱
***
حسین رونقی ملکی در زندان دست به اعتصاب غذا زد
حسین رونقی ملکی که پس از هشتصد و نود روز زندان یکی از کلیه هایش را از دست داده و کلیه دیگرش نیز شرایط وخیمی دارد، در اعتراض به عدم رسیدگی پزشکی و مرخصی برای درمان دست به اعتصاب غذا زده است.
با توجه به وضعیت جسمانی این زندانی سیاسی اعتصاب غذا می تواند برای وی عواقب وخیمی به دنبال داشته باشد و از دیدگاه برخی پزشکان وی با این اعتصاب غذا به استقبال مرگ می رود.
پدر حسین رونقی ملکی نیز در گفتگو با رسانه ها اعلام کرده است که حسین طی اعلام خبر اعتصاب غذای خود با خانواده اش خداحافظی کرده و به استقبال مرگ می رود .وی افزود بازجویان می خواهند با عدم رسیدگی پژشکی او را بکشند.
پیش از این پزشکان معالج در نامه ای اعلام کرده بودند اگر وی به زندان بازگردد پیوند کلیه اش موفق نخواهد بود. سازمان پزشکی قانونی نیز به دادستان اعلام کرده است این زندانی سیاسی به مرخصی درمانی نیاز دارد.با وجود این مدارک به دلیل مخالفت بازجویان مسئولین قضایی با مرخصی درمانی این زندانی سیاسی مخالفت کرده اند.
پزشکان ارولوژ میگویند براساس سیتی اسکن جدیدی که از کلیههای حسین رونقی ملکی در اختیار دارند کلیه چپ این زندانی سیاسی کاملا از کار افتاده است و باید تخلیه شود.
بنا به اظهار نظر پزشکانی که موفق به رویت این عکس سیتی اسکن شدهاند وضعیت کلیه راست حسین رونقی ملکی اصلا رضایت بخش نیست و در صورتی که بزودی تحت عمل جراحی قرار نگیرد از کار خواهد افتاد.
پیشتر جراح رونقی اعلام کرده بود وی به علت عمل جراحی پلیوپلاستی faild نیازمند عمل جراحی مجدد است. او در معاینات اخیر خود عنوان کرده است که معالجه و درمان دیر هنگام وی باعث از بین رفتن کلیههایش خواهد شد و احتمالا کلیه وی باید خارج شود.
مسئولین زندان اوین هر روزه جهت کاهش درد این زندانی سیاسی به طور غیر اصولی از مسکن ها و تزریق “مرفین” که باعث سنگ کیسه “صفرا” شده است؛ استفاده میکنند.
حسین رونقی ملکی، دانشجوی رشته کامپیوتر دانشگاه آزاد اراک، در ۲۲ آذر ماه ۱۳۸۸ در منزل پدری اش در شهر ملکان تبریز بازداشت شد.
این وبلاگ نویس، یک روز پس از بازداشت به بند ۲ الف در زندان اوین منتقل شد و تحت فشارهایی شدید برای اخذ اعترافات تلویزیونی قرار گرفت. وی عضوی از گروه ضد فیلترینگ “ایران پراکسی” بود که تلاش های گسترده ای در زمینه مبارزه با سانسور در فضای اینترنتی ایران انجام داد. وی همچنین با نام مستعار بابک خرمدین در بین وبلاگ نویسان شناخته می شود.
شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب، به ریاست قاضی پیرعباسی، در مهرماه ١٣٨٩ وی را به اتهام «عضویت در شبکه ایران پراکسی، توهین به رهبری و رئیس جمهوری از طریق وبلاگ نویسی» به ١۵ سال حبس تعزیری محکوم نمود. شعبه ۵۴ دادگاه تجدید نظر نیز عین این حکم تایید کرد.
***
امید بود؛ امید دهدارزاده با دلی بزرگ و چشمانی غمدار
خرداد ۵, ۱۳۹۱
جوانی عرب زبان امده بود که از هویت ملی خود دفاع کند ایرانی بودنش را افتخار میدانست. دست را بالا برد سرور باغبانی مدیر جلسه بود با ان کلام زیبا و پر بار مجال برای حرف زدن داد.
امید بود امید دهدارزاده با دلی بزرگ و چشمانی غمدار: «به من هشدار داده اند . من از نمادهای ملی در تابلوی مغازه استفاده کرده ام .»
امید عکاس است. به او گفته اند که از نماد ملی فروهر در تابلوی مغازه استفاده نکند و به او هشدار داده بودند . دلش ناراحت بود و صدایش غضبناک. امید ترسیده بود نه از هشدار بلکه از اینکه در جایی زندگی میکند که به او گفته بودند نباید در پی نمادهای ملیش باشد به او گفته بودند هویتت را ما انتخاب میکنیم.
رضا کرمانی و امید دهدار زاده
امید چندی گفت و همه ناراحت از وضع موجود؛ به دلم نشست. پسری محجوب و مودب ارام متین با چشمانی نافذ. صدای زنگ موبایلم بود صدای ناراحت سرور دهقان که به مانند همیشه کار خود را خوب انجام میدهد : سرور دهدار بازداشت شده و از ان بدتر جلوی همسر و پسرش او را زده اند .عرب زبانی که خود را یافته و درس ایران پرستی را میخواهد به هم زبانانش بیاموزد که همین شد جرمش تبلیغ علیه تجزیه طلبیست که نفهمیدم چه ربطی به تبلیغ علیه نظام دارد.
جرمش ایران خواهی و ازادگیست. در دل تجزیه طلبان میرود . در جمعشان از ایران یک پارچه میگوید . جرمش ازادگیست.
چند روز بعد سرور دهدار ازاد شده بود ولی ظاهرش معلوم بود که به پای عقایدش مانده این را دندان شکسته اش گواهی میدهد و حالا او را به جرم عاشقی ۷۵ ضربه شلاق میزنند.
سیصد گل یاس یک گل نصرانی
ما را ز سر بریده میترسانی
ما گر ز سر بریده میترسیدیم
در محفل عاشقان نمیرقصیدیم
با تو هم فریادم با ۷۵ بار پاینده ایران در ازای ۷۵ تازیانه.
پاینده ایران
مهدی نور
***
رهبر جنبش ملی تالشهای ایران شمالی(جمهوری باکو) خواستار وحدت با ایران است
ژنرال همت زاده در گفتگوی تلفنی با حجت کلاشی:
ما با پان ایرانیست ها یکی هستیم. من هم خواهان وحدت ایران هستم.
حجت کلاشی – مسول سازمان جوانان حزب پان ایرانیست – روز شنبه ۳۰ اردی بهشت ۱۳۹۱ طی گفتگوی تلفنی با ژنرال علی اکرم همت زاده – رییس جمهور سابق تالش اران – از کوششهای آزادی خواهانه و ایران گرایانه همت زاده سپاسگزاری کرده و از علایق قلبی مشترک فی مابین سخن گفت.
حجت کلاشی ابراز امیدواری کرد بزودی با کوشش ایران خواهان، وحدت در ایران زمین برقرار شود. مسول سازمان جوانان حزب پان ایرانیست گفت: ما در این مبارزه دست شما را به گرمی می فشاریم. علی اکرم همت زاده نیز با بیان احساسات پاک قلبی خود نسبت به ملت ایران بزرگ گفت: برای ملت ایران آرزوهای خوش دارم. ما با پان ایرانیستها یکی هستیم، من هم خواهان وحدت ایران هستم.
علیاکرم همتاف در سال ۱۹۴۳ در لریک آذربایجان بدنیا آمد. وی دانشآموخته انستیتو پلیتکنیک باکو است. علی اکرم همت زاده نظامی، سیاستمدار، فعال حقوق بشر، رییس جمهور سابق تالش اران و رهبر کنونی “جنبش ملی تالش” می باشد.
وی در سال ۱۹۹۳ معاون وزیر دفاع در کابینه ی دولت “ابوالفضل ایلچی” بود اما پس از اینکه ایلچی بیگ با کسب بیش از ۵۰ در صد آرای مردم اران به ریاست جمهوری رسید، همت زاده و دیگر تالشی ها دریافتند که تمامی وعده های باند پان ترکیست ایلچی بیک پیرامون اعاده حقوق فرهنگی تالشیان اران، وعده ای دروغین فریبنده بیش نبوده تا تالشیان را به پشتیبانی از ایلچی بیگ واداشته شوند.
با آغاز ریاست جمهوری ایلچی بیگ و پی گیری سیاست های افراطی پان ترکیستی از سوی او به هیچ روی امکان احیای حقوق فرهنگی – سیاسی مبتنی بر فرهنگ ایران میسر نشد. این در زمانی بود که الیچی بیگ در جبهه نبرد با ارمنی های قره باغ شکست سهمگینی خورده بود و تمامی اعتبار خود را پیرامون پشتیبانی پان ترکها و دولت ترکیه از دست داده بود.
همت زاده بر علیه دولت ایلچی بیک کودتا کرد و به نام “جمهوری تالش گشتاسبی” اعلام خود مختاری کرد.در این شرایط بود که علی اف از مقامات ارشد “ک گ ب” با فریب مقامات جمهوری اسلامی و به کمک عناصر مشکوک مانند عبدالعلی زاده استاندار وقت تبریز در باکو به قدرت رسید و این جنبش ایران خواهان را شکست داد وهمت زاده را زندانی کرد.
دادگاه آذربایجان در سال ۱۹۹۵ وی را به اعدام محکوم کرد، اما پس از فشارهای گوناگون جهانی بر جمهور آذربایجان این حکم به حبس ابد تخفیف داده شد. سیدیکی کابا نماینده فدراسیون حقوق بشر، در نامه ای سرگشاده به الهام علیف از وضعیت نابسامان همتزاده در زندان انفرادی و جلوگیری از کمکهای پزشکی و غیره به او انتقاد کرده بود وی در زندان مبتلا به سل شد و همهٔ دندانهایش را از دست داد. به همین دلیل از زندان در سال ۲۰۰۴ آزاد اما تابعیت آذربایجانی از او گرفته شد و از این رو از آن زمان تا اکنون به همراه خانوادهاش در هلند زندگی میکند.
همتزاده در مهرماه سال ۱۳۸۷ نامهای سرگشاده به مردم ایران نوشت و ضمن اشاره به لغو قراردادهای گلستان و ترکمنچای پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، از آنها برای احقاق حقوق هموطنانشان آنسوی مرزها درخواست کمک نمود.
***
پان ایرانیستهای دربند را آزاد کنید.
زندانیان سیاسی را آزاد کنید.
***
تارنمای هواداران پان ایرانیسم:
www.paniranism.net
فیسبوک هواداران پان ایرانیسم:
www.facebook.com/paniranism
تارنمای حزب پان ایرانیست:
http://paniranist. org
تارنمای سازمان جوانان حزب پان ایرانیست:
http://paniranist. info
تارنمای تريبون آزاد پان ايرانيست در خوزستان:
www.pan-iranist.net
کانال یوتیوب حزب پان ایرانیست
http://www.youtube.com/paniranistparty
فیسبوک حزب پان ایرانیست:
www.facebook.com/paniranistparty
حزب پان ایرانیست
همبستگی ملی . یکپارچگی ایران . حاکمیت ملت
هم میهن گرامی: برای ایرانی یکپارچه، آزاد، آباد، سربلند و دمکرات با حاکمیت ملت به ما بپیوندید.
iran[at]paniranism.info
http://www.paniranist.org/a.htm