نامه پان ایرانیسم
شماره ٩٩ – سه شنبه ٢٢ مرداد ١٣٩٢ – ١٣ اوت ٢٠١٣
www.paniranism.info iran@paniranism.info
درود بر هم میهنان گرامی
بیانیه سازمان های برون مرز حزب پان ایرانیست پیرامون اعتصاب غذای ابوالفضل عابدینی نصر
به نام عدالت – حسین رونقی ملکی در همراهی با ابوالفضل عابدینی دست به اعتصاب غذا زد
مصاحبه روز با مادر حسین رونقی و ابوالفضل عابدینی – “گفتند اعتصاب غذا کنید تا بمیرید”
نامه مادر ابوالفضل عابدینی به علی مطهری: پسرم در زندان کارون امنیت جانی ندارد
درخواست صد تن از فعالان مدنی و سیاسی از ابوالفضل عابدینی برای شکستن اعتصاب غذا
پاینده ایران
بیانیه سازمان های برون مرز حزب پان ایرانیست پیرامون اعتصاب غذای ابوالفضل عابدینی نصر
سازمان های برون مرز حزب پان ایرانیست، روز یکشنبه 20 مرداد 1392 طی بیانیه ای ضمن ضمن اعتراض به انتقال ابوالفضل عابدینی به زندان کارون اهواز خواستار رسیدگی هر چه سریعتر مسولین به خواسته های این زندانی سیاسی و جلوگیری از بوجود آمدن مشکلات وخیم جسمی بر وی شد.
متن بیانیه سازمان های برون مرز پان ایرانیست به شرح زیر است:
به نام خداوند جان و خرد
پاینده ایران
بار دیگر ملت ایران شاهد ستمی است که بر یکی از فرزندان برومند این مرز و بوم روا میشود. پانزده روز است که ابوالفضل عابدینی زندانی سیاسی و از اعضای حزب پان ایرانیست به دلیل نقض حقوق قانونی خود در اعتصاب غذا به سر می برد.
این جوان میهن دوست از سال 88 و به دلیل عضویت در حزب پان ایرانیست، فعالیت مطبوعاتی و دفاع از حقوق کارگران کارخانه نیشکر اهواز به تحمل 12 سال محکوم شده است که تا کنون چهار سال آنرا بدون مرخصی در زندان سپری کرده است.
اینبار بعد از ادای شهادت در حضور بازپرس پرونده رسیدگی به قتل ستار بهشتی پیرامون مشاهده آثار ضرب و شتم بر روی صورت و بدن مقتول، فشارها بر روی این جوان عدالتخواه افزایش یافته و سرانجام در تاریخ 5 مردادماه بدون ارائه توضیحی به زندان کارون اهواز منتقل شد و از همان زمان انتقال به اعتصاب غذای نامحدود دست زده است. پانزده روز پی در پی اعتصاب غذا در بند 8 زندان کارون اهواز، با توجه به هوای گرم و محیط آلوده زندان نگرانی ها پیرامون وضعیت این زندانی سیاسی را افزایش می دهد.
همه این فشارها به ابوالفضل عابدینی در حالی صورت می گیرد که وی در طول مدت فعالیت های حزبی و خبرنگاری خود گامی خارج از حفظ منافع ملی و دفاع از حقوق هم میهنانش برنداشته است و حال با وجود تجزیه طلبان عرب باید از نظر جانی نیز در زندان کارون اهواز با عدم امنیت مواجه باشد.
در حالی که جامعه منتظر اصلاح رویه ی غلط سابق و پایان فضای امنیتی و گریز از قانون است این نوع از رفتارهای غیر قانونی و نقض حقوق شهروندی نمی تواند با انتظارات بحق ملی تناسبی داشته باشد و مرحمی بر جراحات عمیق اجتماعی باشد.
سازمان های برون مرز حزب پان ایرانیست با تاکید بر عدالت قضایی خواهان رسیدگی هرچه سریعتر به وضعیت این مبارز سیاسی و رفع تضییقات و فشارهای غیر قانونی است.
حزب پان ایرانیست امیدوار است بزودی با تکیه بر دادرسی عادلانه، فعالان سیاسی، آزادیخواه و میهن پرست از پشت میله ها و بدون زنجیر، پایند و دستبند به آغوش جامعه بازگشته و به تحقق منافع ملی و فضای وحدت یاری رسانند.
در پایان تاکید می داریم ایجاد هر گونه مشکل جسمی ناشی از ادامه اعتصاب غذای این زندانی میهن دوست معادل وارد شدن هزینه دیگری بر حاکمیت بر اثر بی تدبیری خواهد بود.
سازمان های برون مرز پان ایرانیست
بیستم مرداد 1392 خورشیدی
***
به نام عدالت – نامه حسین رونقی ملکی به ابوالفضل عابدینی نصر
حسین رونقی ملکی در همراهی با ابوالفضل عابدینی دست به اعتصاب غذا زد
بر گرفته از تارنمای کلمه
سیدحسین رونقی در نامه ای از بند ۳۵۰ زندان اوین به همبند سابق خود، ابوالفضل عابدینی، که بیش از دو هفته ی پیش به زندان اهواز تبعید شد و از همان روز در اعتراض به این تصمیم دست به اعتصاب غذا زده است می نویسد: میدانم که پایداری و ایستادگی امروز ما، فرهنگ فردای فرزندان این مرز و بوم است و از همین رو عاجز از آنم که در مقابل اعتراض و ایمان تو بایستم و به تو بگویم به فکر جان و سلامتیات باش، عاجزم چرا که هیچ یاری کننده و فریادرسی نیست که تو را در این روزهای سخت همراهی کند، چرا که ما موجیم که آسودگی ما عدم ماست.
به گزارش وب سایت کلمه این فعال حقوق بشر در بند در نامه ی خود با اعلام اعتصاب غذا در حمایت از ابوالفضل عابدینی آورده است: من در اعتراض به بیتوجهی مسئولان به جان و سلامت انسانها، عدم رسیدگی به وضعیت زندانیان سیاسی بیمار، افزایش فشار بر خانوادهام، تبعیدهای خودسرانه و غیرقانونی زندانیان سیاسی بیگناه و قرار دادن اجباری آنها در شرایط غیرانسانی، بیخبری از برخی از زندانیان و همچنین در اعتراض به تداوم قانون ستیزیها و نارواییها اعتصاب غذا خواهم کرد هر چند این روش را نادرست و اشتباه میدانم و تبعات سنگینی برای من در پی خواهد داشت.
ابوالفضل عابدینی که در مدت حضور ستار بهشتی در بند ۳۵۰ زندان اوین شاهد علائم شکنجه های روی بدن وی بود و نزد شهریاری بازپرس تحقیق علت مرگ ستار بهشتی شهادت داده بود، به زندان اهواز تبعید شد. وی بدلیل اعتراض به تبعید غیرقانونی به هنگام خروج از زندان اوین اعلام اعتصاب غذا نامحدود کرده و گفته تا زمان بازگشت به زندان اوین اعتصاب غذای خود را ادامه خواهد داد.
این زندانی سیاسی که نزدیک به چهار سال در بند ۳۵۰ زندان اوین بدون حتی یک روز مرخصی روزگار خود را گذرانده بود پس از تبعید در نامه ی خود به رییس قوه قضا نوشته بود: ذکر مصائب بازداشت و دوران تحقیق در محضر دادگاهی که اجازه ملاقات با وکیل را هم برایم قائل نبود موثر نیفتاد و اثری هر چند اندک بر “میزان” هک شده بر پیشانی میز قاضی نگذاشت. ۱۲ سال حبس به پاس سالها فعالیت در چارچوب منافع کشورم، ستیز با هر گرنه اندیشه و عمل جدایی خواهی، دفاع از حقوق کارگران به عنوان مجازات تعیین شد و ضربه چکش قاضی بر میز عدالت هوشیارترم کرد که گویی دادرسی پایان یافته است. من در ۲۷ سالگی گرفتار حبس شدم و قرار است هنگامی که صفحات تقویم زندگی من ورق میخورد صفحه ۴۰ را نشان دهد.
متن نامه ی سیدحسین رونقی به ابوالفضل عابدینی به شرح زیر است:
به نام عدالت
تو در من زندهای
من در تو
ما هرگز نمیمیریم
من و تو با هزاران دگر
این راه را دنبال میگیریم
از آن ماست پیروزی
از آن ماست فردا با همه شادی و بهروزی
عزیزم
کار دنیا رو به آبادی ست
و هر لاله که از خون شهیدان میدمد، امروز
نوید روز آزادی ست…
هوشنگ ابتهاج
به برادر در رنج و حبسم ابوالفضل عابدینی
امروز که ۱۴ روز از آغاز تبعید غیرقانونی تو و ناگزیر اعتصاب غذایت میگذرد، نوامید از تغییر تقدیری که قانون ستیزان و قانون گریزان برای تو و انسانهای آزادهای همچون تو رقم زدهاند، سروش غیبی، آوای ضعیفی از فرسنگها دورتر از اوین و از خاک تفتیده خوزستان به گوشم رساند و ندای مظلومیتت هوشیارم کرد، “که اگر فریاد یاری خواهی مسلمانی را شنیدی و به آن پاسخی ندادی مسلمان نیستی”.
دوست من، سالهاست تو را میشناسیم، چه آن زمان که زبان درد کارگران تحت ستم و ظلم هفت تپه بودی، چه نزدیکتر آن زمان که خیابان عرصه دود بود و آتش و فریادهای شکسته در گلوی هزاران ایرانی که در پی اعتراض به خیابان کشیده شده بودند و ندای حق طلبی و باطل ستیزی سر میدادند و پس از آن سال های حبس در نبردهای امنیتی که بر خلاف دیگران همواره تحت فشار بازجویان به زیست در حبس ادامه دادی.
میدانم که آنسان مصمم هستی که بر عهدی که با خود بستهای، پایدار خواهی ماند و متاسفانه همین خصیصه انسانیات و اصرار بر انسان ماندنت است که تو و خانوادهات را در چنین شرایط سخت و دشوار قرار داده است.
میدانم که پایداری و ایستادگی امروز ما، فرهنگ فردای فرزندان این مرز و بوم است و از همین رو عاجز از آنم که در مقابل اعتراض و ایمان تو بایستم و به تو بگویم به فکر جان و سلامتیات باش، عاجزم چرا که هیچ یاری کننده و فریادرسی نیست که تو را در این روزهای سخت همراهی کند، چرا که ما موجیم که آسودگی ما عدم ماست.
من در کنار تو همراه و همدردت خواهم بود چرا که اگر یکدیگر را همراه نباشیم، همراهانی در این مسیر نخواهیم یافت. میدانم که تصمیمات خودسرانه عدهای و تداوم آن چنین سرنوشت تلخی را برایت رقم زده است و تو را وا داشته تا نقد جان خویش را در مبارزه، هزینه کنی؛ باور دارم که حضور تو، مجید دری و ضیا نبوی در زندان کارون و در آن شرایط غیرانسانی و در کنار مجرمان به خودی خود هزینهای بسیاری را بر شما و خانوادههایتان تحمیل میکند.
میفهمم که اعتراضت همچون من به ادامه خودسریها، قانون ستیزیها و انسانیت گریزیها بوده و است، در حصر و حبس بودن میرحسین موسوی، شیخ مهدی کروبی، زهرا رهنورد و زندانیان سیاسی بیانگر آن است که اینها دردهای همه ما هستند همه با این ظلمها، ستمها و نارواییها مخالف هستیم و به ناچار درگیر با این قضایا؛ پس تاوان پایداری در این راه را نباید به تنهایی متحمل شوی.
خوب میدانی در این مسیر مادران ما هر دو همدرد و همرا ما خواهند شد چرا که برای هر مادری سخت است که در مقابل دیدگانش، نور وجود فرزندش همچون شمعی خاموش شود. پس اگر کسی هم فریادرس ما نباشد و ما را یاری نکند این مادران ما را با اشکها و غمهایشان همراهی خواهند کرد چرا که رنج و درد ما را میشناسند. باور کن مجاهدت من و تو و این مادران تقدیر را سرانجام تغییر خواهد داد.
من در نگرانی تو از آینده ایران، سرنوشت مبهم آرش صادقی که معلوم نیست چرا هیچ خبری از سلامت او نمیشنویم، و هزاران آرش و ندای دیگر در امروز و فردای این وضعیت سهیم خواهم شد.
برادرم!
من در اعتراض به بیتوجهی مسئولان نسبت به جان و سلامت زندانیان سیاسی و عقیدتی، عدم رسیدگی به وضعیت زندانیان سیاسی و عقیدتی بیمار در زندان، افزایش فشار بر خانوادهام، تبعیدهای خودسرانه و غیرقانونی زندانیان سیاسی بیگناه و قرار دادن اجباری آنها در شرایط غیرانسانی، بیخبری مطلق از برخی از زندانیان سیاسی و همچنین در اعتراض به تداوم قانون ستیزیها و نارواییها، اعتصاب غذا خواهم کرد هر چند این روش را نادرست و اشتباه میدانم و تبعات سنگینی برای من در پی خواهد داشت.
باشد که جان و سلامت ما، پایانی باشد بر حبسها، شکنجهها، زنجیرهای که بر دست و پای آزادی بسته شده است، باشد تا دورانی که هنوز چیزی تغییر نیافته، فریاد برآوریم که ما خواهان تغییر در جهت ارتقای شأن و کرامت انسانی، حاکمیت قانون، روا داری و سلامت جسم و روان مردم ایران هستیم.
ابوالفضل عزیزم!
زندگی صحنه زیبای هنرمندی ماست
هر کسی نغمه خود خواند و از صحنه رود
صحنه پیوسته بجاست
خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد
یاد تو قطره قطره میچکد از چشمم
روی تو رفته رفته میرود از یادم
شاد زیستن هنر است
لیک هرکز نپسندم به خویش
که چو یک شکلک بیجان شب و روز
بیخبر از همه خندان باشیم
بیغمی عیب بزرگی ست که دور از ما باد
سیدحسین رونقی ملکی
زندان اوین
مرداد ۱۳۹۲
***
مصاحبه روز با مادر حسین رونقی و ابوالفضل عابدینی: “گفتند اعتصاب غذا کنید تا بمیرید”
برگرفته از تارنمای روز
دوشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۲
نیوشا صارمی
یش از دوهفته از آغاز اعتصاب غذای ابوالفضل عابدینی میگذرد. این زندانی سیاسی در اعتراض به تبعید غیر قانونیاش به زندان کارون اهواز دست به اعتصاب غذا زده؛ اعتصابی که تا کنون پیگیری هیچ یک از مسوولان قضایی را به دنبال نداشته است. روز یکشنبه ۲۰ مرداد حسین رونقی ملکی، دیگر زندانی سیاسی زندان اوین هم در نامهای خطاب به عابدینی، همبند سابقش از آغاز اعتصاب غذای خود خبر داد و نوشت: “من در اعتراض به بیتوجهی مسئولان به جان و سلامت انسانها، عدم رسیدگی به وضعیت زندانیان سیاسی بیمار، افزایش فشار بر خانوادهام، تبعیدهای خودسرانه و غیرقانونی زندانیان سیاسی بیگناه و قرار دادن اجباری آنها در شرایط غیرانسانی، بیخبری از برخی از زندانیان و همچنین در اعتراض به تداوم قانون ستیزیها و نارواییها اعتصاب غذا خواهم کرد هر چند این روش را نادرست و اشتباه میدانم و تبعات سنگینی برای من در پی خواهد داشت.”
اعتصاب غذای این زندانی سیاسی با توجه به سابقه بیماری حاد وی نگرانی زیادی در بین فعالان حقوق بشر و خانواده وی برانگیخته است. زلیخا موسوی، مادر حسین رونقی با ابراز نگرانی از وضعیت سلامت او به “روز” میگوید: “دوشنبه قبل به دیدن حسین رفتم. میگفت کلیه راستش چهارشب است درد میکند و از شدت درد خوابش نمیبرد. همان روز به من گفت میخواهم اعتصاب غذا کنم، التماس کردم، گفتم حسین نه، تو را به خدا اعتصاب نکن، به او گفتم میروم دادستانی ببینم چه میگویند انشاءالله برای عید فطر به تو مرخصی میدهند.”
خانم موسوی ادامه میدهد: “به دادستانی مراجعه کردم، اشک ریختم و از معاون دادستان خیلی خواهش کردم. چند نفر از اعضای خانواده دیگر زندانیان هم آنجا بودند، شاهد هستند. گفتم تو را به خدا به این بچه مرخصی بدهید، من از این راه دور، از آذربایجان آمدم. مساله بیماری حسین و دردهای کلیه راستش را توضیح دادم و خواهش کردم مرخصی بدهند تا او را برای معالجه پیش پزشک ببریم؛ گفتند نمیشود. به آقای خدابخش گفتم پس میخواهید چه کار کنید؟ میخواهید بکشیدش؟ همانطور که خودتان گفتید؟ گفت شاید هم همینطور است.”
از مادر این زندانی سیاسی میپرسم مگربه حسین رونقی گفته بودند که تو را میکشیم؟ پاسخ میدهد: “حسین به یکی از مسئولان زندان گفته من اعتصاب غذا میکنم، گفته فکر کردید چه میشود؟ میمیرید و جریان چند روز دیگر هم تمام میشود، میرود. من به آقای خدابخش گفتم میخواهید این اتفاق بیفتد؟ گفت شاید هم همینطور است.”
زلیخا موسوی اضافه میکند: “گفتند مرخصی نمیدهیم.تنها میشود در زندان تحت درمان باشد. گفتم چندبارتحت درمان قرار گرفته و بیمارستان رفته و عمل شده، دوباره او را به زندان برگرداندید و دوباره بیماره او عود کرده، این بارکلیه راستش درد میکند. آقای خدابخش گفت نه، آقای دادستان گفتهاند به حسین مرخصی ندهید. گفتم من این همه راه از آذربایجان میآیم، شما به حرف من گوش نمیدهید. چهار سال است که در خانه شما را میزنم، جایی نمانده که در این مدت برای پیگیری کار حسین به آنجا نرفته باشم. هر بار میروم خواهش میکنم، گریه میکنم، جواب من را نمیدهند.”
مادر حسین رونقی ادامه میدهد: “گفتند چرا با رسانهها صحبت میکنید، گفتم خودتان باعث میشوید. گفتم اگر شما حرف من را میشنیدید من حرف نمیزدم، من یک مادرم؛ چهار سال است که دارم عذاب میکشم. گفتم شما چرا انقدر بیرحم هستید آقای خدابخش؟ ماه رمضان در این هوای گرم از راه دور آمدهام هر قدر التماس میکنم اصلا جواب من را نمیدهید”
خانم موسوی با تاکید بر شرایط نامناسب جسمی پسرش میگوید: “دکتر گفته حسین باید مواد غذایی خوب مصرف کند اما در زندان که چیزی پیدا نمیشود. حسین گفته بود مامان دیگر طاقت ندارم؛ این ها من را اذیت میکنند. به خدا نمیدانید چقدر دارم عذاب میکشم. به خدا نمیدانید سال گذشته که اعتصاب غذا کرد و کارش به بیمارستان و عمل کشید ما چه کشیدیم، پیر شدیم، چقدر عذاب کشیدم، مامورهای بیمارستان به احوال من گریه میکردند.”
مادر این زندانی سیاسی با گریه ادامه میدهد: “وقتی که شنیدم اعتصاب غذا کرده، نمیدانستم چه کار کنم. به خدابخش معاون دادستانی گفتم مگر پسر من چه کار کرده؟ بچههای بیگناه مردم را زندانی کردهاند.من مادرم، چه کار کنم؟ شما گفتید ما راه پیغمبر را میرویم، به خدا آنها اینطوری نبودند. پیغمبر به دشمنانش هم احترام میگذاشت، مریض بودند میرفت عیادتشان. آقای خدابخش چرا این کار را میکنید؟”
خواسته زلیخا موسوی، مادر حسین رونقی ملکی این است که به پسرش مرخصی استعلاجی بدهند. او در پایان در حالی که اشک میریزد میگوید: “چرا این کارها را میکنند؟ فقط میخواهند حسین را بکشند همین.”
حسین رونقی ملکی در آذر سال ۱۳۸۸ در شهر ملکان استان آذربایجان بازداشت و به تهران منتقل شد. او که با نام مستعار بابک خرمدین وبلاگ مینوشت، یکی از معترضان به نتیجه انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری در ایران بود. این زندانی سیاسی همچنین از مسئولان کمیته مبارزه با سانسور بوده که به اتهام اقدام علیه امنیت ملی، به ۱۵ سال زندان محکوم شده است.
دعا کنید اعتصاب پسرم بشکند
ابوالفضل عابدینی زندانی سیاسی و شاهد شکنجههای ستار بهشتی هم شنبه پنجم مرداد ماه به زندان اهواز تبعید شد. این نخستین بار نیست که ابوالفضل عابدینی تبعید میشود؛ او در آبان ماه گذشته نیز به زندان کارون اهواز منتقل شده بود. این اقدام در پی کشته شدن ستار بهشتی، وبلاگ نویس منتقد حکومت، و پس از آن صورت گرفت که آقای عابدینی در حضور بازپرس، آثار شکنجه بر بدن ستار بهشتی را تایید کرده بود.
او در اعتراض به تبعید خود هنگام خروج از زندان اوین اعلام اعتصاب غذای نامحدود کرد و گفت تا زمان بازگشت به زندان اوین اعتصاب غذای خود را ادامه خواهد داد. حالا بیش از دو هفته از اعتصاب غذای نامحدود وی در اعتراض به تبعید غیر قانونی خود میگذرد و نگرانی در مورد وضعیت سلامتی و شرایط نگهداری او در زندان کارون شدت گرفته است.
ساره عیوضی، مادر ابوالفضل عابدینی هم در گفتوگو با “روز” تاکید میکند که این زندانی سیاسی در آخرین ملاقات با خانوادهاش بسیار ضعیف و رنجور شده و حتی با اصرار و خواهش خانواده هم حاضر به شکستن اعتصاب غذا نشده است. خانم عیوضی ادامه میدهد: “یکبار به انفرادی می برندش، یک بار به حکمش اضافه میکنند. 4 سال است که سرگردانیم. خسته شدیم انقدر نامه نوشتیم، انقدر مراجعه کردیم. خواسته ما این است که به تهران برگردانده بشود، زندانیاش کم و در نهایت آزاد بشود.”
به دنبال انتقال ابوالفضل عابدینی به زندان اهواز، ۴۴ زندانی سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین در بیانیهای به این اقدام اعتراض کردند و خواستار بازگرداندن وی به این زندان شدند.
در این بیانیه با اشاره به اینکه ابوالفضل عابدینی، چهار سال است در حبس بدون مرخصی به سر میبرد، آمده است: “وی به عنوان یک فعال ایراندوست، در عنفوان جوانی، صرفا به دلیل پیگیری مجدانه اهداف و منافع ملی و فعالیتهای حقوق بشری، همچون بسیاری دیگر از کوشندگان جنبش سبز دستخوش احکام شدید و ناعادلانه شده و به دوازده و نیم سال حبس محکوم گردیده است.”
ساره عیوضی مادر این زندانی سیاسی به “روز” میگوید: “پسرم بیماری قلبی و کلیه دارد. زندان اهواز، زندان سیاسی و امنیتی نیست. لااقل تهران در بند سیاسی بود. اینجا مجرمان سرقت و اعتیاد و قتل نگهداری میشوند. امکانانتش هم کم است.”
خانم عیوضی هم با گریه ادامه میدهد: “دعا کنید برایش، دعا کنید زودتربه تهران برگردد و اعتصاب غذایش را بشکند. این ۱۳ سال زندانی که برایش بریدند انقدر به ما فشار نیاورده که این ۱۵ روز اعتصاب غذا آورده است. ما خیلی نگرانیم و تحت فشاریم.”
این زندانی سیاسی پیشتر در نامهای به آملی لاریجانی رئیس قوه قضاییه از اعمال خشونت نسبت به خودش خبر داده و نوشته بود: “از تشریفات بازداشت متهم که بگذریم، وقتی ضربات کابل بر کف پاهای نحیف من وارد میآمد و زیر ضربات مشت و لگد به خود میپیچیدم، بار دیگر مفاد حقوق شهروندی و حقوق متهم در برابر چشمان و ذهن، تن به رقص میآمد که چگونه ضابط های که خود را ماموران دستگاه عدلیه میدانستند، آن همه را به سخره گرفته بودند.”
ابوالفضل عابدینی فعال حقوق بشری و کارگری، فروردین ۸۹ توسط دادگاه انقلاب اهواز به اتهام “ارتباط با دول متخاصم، فعالیتهای حقوق بشری و تبلیغ علیه نظام از طریق مصاحبه با رسانههای بیگانه” به ۱۱ سال حبس تعزیری محکوم شد. او یک سال بعد از صدور حکم اول، بار دیگر از سوی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب اسلامی به ریاست قاضی مقیسه به اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام به یک سال حبس تعزیری دیگر محکوم شد.
***
نامه مادر ابوالفضل عابدینی به علی مطهری: پسرم در زندان کارون امنیت جانی ندارد
بر گرفته از تارنمای سازمان جوانان حزب پان ایرانیست
بسمه تعالی
جناب آقای دکترعلی مطهری؛ نماینده محترم مردم در مجلس شورای اسلامی
با سلام و سپاس و آرزوی قبولی طاعات و عبادات
اینجانب آساره عیوضی مادر ابوالفضل عابدینی نصر روزنامه نگار خوزستانی و فعال حقوق بشر در بند میباشم. فرزند مرا هم مانند بسیاری دیگر از فرزندان این مرز و بوم پس از انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ با هجوم به منزل بنده و با ضرب و شتم جلوی چشمان من بازداشت کردند و پس از فشارها و شکنجههای جسمی فراوان او را به ۱۲ سال حبس تعزیری محکوم نمودند و برای اجرای حکم به زندان کارون اهواز فرستادند.
آقای دکتر نمیدانم از وضعیت اسفناک این زندان که فاقد بند سیاسی و جایگاه قاتلان و آدم ربایان و متجاوزین به نوامیس مردم است اطلاعی دارید یا خیر لکن وضعیت وحشتناک بهداشتی، کمبود جا، گرمای طاقت فرسای هوا و کمبود وسایل خنک کننده و وضعیت بغرنج غذا و… همه یک طرف، آزار و اذیتهایی که فرزند من در آنجا از دست گروههای تجزیه طلب میکشید هم یک طرف دیگر.
جناب آقای مطهری
پسر من یک جوان ایراندوست است که قلبش برای سربلندی و عزت کشورش میتپد و هرگز بر خلاف منافع کشورش گامی بر نداشته و همیشه طرفدار سرسخت تمامیت ارضی ایران و فعالیت در چارچوب قانون اساسی بوده است به همین خاطر گروههای تجزیه طلب بزرگترین دشمنان او در خوزستان هستند در حالیکه پسرم گناهی ندارد جز اطلاع رسانی و بیان حقیقت. به خاطر تکلیف انسانی که همیشه بر دوش خود احساس میکرد و میکند. آیا رواست که فرزند من و سایر عزیزانی که فقط به خاطر ابراز عقیده زندانی هستند در چنین محبسی روزگار بگذرانند؟ فرزندم را که خود جسم نحیفی دارد در زندان کارون اهواز آنقدر شکنجه کردند که برای حفظ جانش به اوین منتقل شد و در آنجا هم ادامه حبسش را میکشید هم درسش را میخواند و با اینکه برای من مادر دیدار هفتگی او دیگر میسر نبود خوشحال بودم که پسرم اقلا در زندانی است که امنیت جانی و روانی دارد. تا اینکه در آبان ماه پارسال بخاطر شهادتی که نزد بازپرس پرونده مرحوم ستار بهشتی داده بود باز او را به زندان کارون فرستادند که خوشبختانه روز بعد به اوین بازگشت.
آقای دکتر مطهری
پسر من چه گناهی کرده جز اینکه در مورد خون انسانی که کشته شده بود طبق دستور قرآن کریم به آنچه دیده بود شهادت داد؟ ابوالفضل حتی شهادت دادنش را مشروط به این کرده بود که این شهادت موجب برخورد با وی نشود و مثل قضیه کهریزک جای شاهد و متهم عوض نگردد. که متاسفانه عوض شد و پسر من را یازده روز پیش مجددا به زندان کارون اهواز منتقل کردند و پسرم در اعتراض به این وضعیت از لحظه خروج از اوین دست به اعتصاب غذا زده و تاکید کرده تا بازگشت مجدد به اوین دست از اعتصابش برنخواهد داشت. این جوان لاغر یازده روز است که هیچ نخورده و از شدت ضعف و بیحالی وضعیت جسمیاش رو به وخامت گذاشته و من و برادرانش بشدت نگران جان او هستیم.
آقای دکتر به صدای تظلم خواهی یک مادر که قریب چهار سال است فرزندش را در خانه ندیده گوش دهید و اگر کمکی از دستتان برمی آید برای پسرم دریغ نورزید. من حاضرم با همه دلتنگی و دوری راه از دیدار هفتگیاش محروم باشم اما خیالم راحت باشد پسرم جایی است که امنیت جانی و روانی دارد تا اینکه در زندان اهواز نزدیک من باشد اما جانش در معرض خطر قرار گیرد. پسر من هم یکی از فرزندان این مملکت است او هم حق زندگی دارد حالا که مقدر شده جوانیش پشت میلههای زندان بگذرد تنها خواسته ما بازگرداندن او به اوین و تامین امنیت جانی اوست.
خداوند پشتیبان شما و همه دلسوزان این کشور باشد. با تشکر
آساره عیوضی
مادر ابوالفضل عابدینی نصر
***
درخواست صد تن از فعالان مدنی و سیاسی از ابوالفضل عابدینی برای شکستن اعتصاب غذا
بر گرفته از تارنمای سازمان جوانان حزب پان ایرانیست
صد تن از فعالان مدنی و سیاسی با امضای نامهای از ابوالفضل عابدینی، زندانی سیاسی در زندان کارون اهواز خواستهاند تا اعتصاب غذای خود را بشکند.
بر اساس گزارش سازمان جوانان حزب پان ایرانیست، در بخشی از این نامه آمده است: با اعتراض به دست اندرکاران و مباشران ظلم هایی که برتو و دیگر جوانان دلسوز این سرزمین می رود. از تو میخواهیم به اعتصاب غذایت پایان دهی و احقاق حقوق پایمال شده ات را از طرق دیگری پیگیری کنی.
ابوالفضل عابدینی فعال حقوق بشری و کارگری، فروردین ماه ۱۳۸۹ توسط دادگاه انقلاب اهواز به اتهاماتی از قبیل “ارتباط با دول متخاصم” و “تبلیغ علیه نظام از طریق مصاحبه با رسانه های بیگانه” به ۱۱ سال حبس تعزیری محکوم شد. او یک سال بعد از صدور حکم اول، بار دیگر از سوی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب اسلامی به ریاست قاضی مقیسه ای به اتهام “فعالیت تبلیغی علیه نظام” به یک سال حبس تعزیری دیگر محکوم شد. وی که اوایل مرداد ماه به زندان اهواز تبعید شد در اعتراض به تبعید غیر قانونی خود ۱۴ روز است که دست به اعتصاب غذای نامحدود زده است.
متن کامل این نامه که برای سازمان جوانان پان ایرانیست ارسال شده است به شرح زیر می باشد:
ابوالفضل عابدینی عزیز
ضمن پاس داشت تلاش های انسانی ات. ضمن آگاهی بر ظلمی که در مرحله بازداشت، بازپرسی و دادگاه و صدورحکم بر تو رفته است.
ضمن اطلاع از ظلم مضاعفی که در تشدید حکم ات و نیز انتقالت به زندان کارون اهواز به خصوص به خاطر شهادت صادقانه ات در پرونده ستار بهشتی برتو رواداشته شده است، اما با توجه به نیازی که این سرزمین به سرمایه های انسانی اش دارد.
و چشمان نگران و قلب پرمهر و به درد آمده مادرت که می خواهد تو را سالم وسرزنده وسرپا ببیند.
وبا اعتراض به دست اندرکاران و مباشران ظلم هایی که برتو و دیگر جوانان دلسوز این سرزمین می رود. از تو میخواهیم به اعتصاب غذایت پایان دهی و احقاق حقوق پایمال شده ات را از طرق دیگری پیگیری کنی.
قلب و قدم همه ایران دوستان و دلسوزان این سرزمین همراه توست.
امین کریمی – امید کرمانشاهی – امید پور محمد علی – آرنوش ازرحیمی -آرش ازرحیمی -ابراهیم مهتری – امید فیضی – امیر صحتی- احمد باطبی – امیر توکلی جزی- اصغر خلج – آریا خسروی – امیر رضا امیر بختیار – اکبر روحانی – اشکان یزدچی – بهزاد مهرانی – بابک برقاییان -بهنام رمضانی – بهرام صفایی-بهناز تهرانی- بابک اجلالی -پروین کهزادی – پروانه وحید منش – پویا جهاندار – پیام اولاد عظیمی – پیمان عارف – پرویز رحیمی – پیمان شفایی -جاوید لیموچی – حسن فرشتیان – حسن یوسفی اشکوری – حامد کاووسی -حمید جمالی- حامد ابراهیمی – حامد تهرانی – دنیا اکبری – داراب شباهنگ – دامون روز به – رضا علیجانی- رضا قاضی نوری – رضا کیانی – رضا جعفری أن – روژین محمدی – روشنک استرکی – زهره دهقان – زرتشت امیری – سالومه رحیمی – سعیده سهرابی – سعید آگنجی – سید جواد متولی – سیروس زارع زاده اردشیر – سمیرا جمشیدی – شیوا شفاهی – شهلا بهار دوست – شهره طاقتی – صباح لطفی – عبد العلی بازرگان – علیرضا کیانی – علی افشاری – علی نظری – علی اکبر موسوی خویینی – علی کلایی – فیروزه خطیبی – فریبا داوودی مهاجر – فریبا راد – فرشته ناجی حبیب زاده -فریبا طالبیان – فرهاد طالبیان – قومری صالح زاده -کسری فقیهی -کیوان روزان – محمد علی توفیقی – مهدی ممکن -مهرداد سید عسکری – مهدی امین زاده – محمد اسماعیل زاده – مهناز باقری – مریم طهماسبی – میلاد دهقان – محمد پور عبدالله – مهدی محمد زاده – مهدی نور – مریم مؤذن زاده – مهرداد احمد زاده – مجید تمجیدی – مهدی نوذر – میثم رودکی – مهران اکبری – مزدک عبدی پور – منصور اسانلو – مریم ملک پور – ناهید فرهاد – نیره توحیدی – نوید مستوفی – نینا بیگ – نار کاکاوند -ونداد اولاد عظیمی – هادی کحالزاده – هژیر شریفی -همایون جابری – یاسر کریمی – یاسان موسوی
***
پان ایرانیست ها و همه زندانیان سیاسی را آزاد کنید
رزمنده پان ایرانیست ابوالفضل عابدینی پیش از زندان هنگام تظاهرات در مقابل سفارت شیخک نشین امارات
***
تارنمای نامه پان ایرانیسم
http://paniranism.info
تارنمای هواداران پان ایرانیسم:
www.paniranism.net
فیسبوک هواداران پان ایرانیسم:
www.facebook.com/paniranism
تارنمای حزب پان ایرانیست:
http://paniranist.org
فیسبوک حزب پان ایرانیست
www.facebook.com/paniranistparty
تارنمای سازمان جوانان حزب پان ایرانیست:
http://paniranist.info
تارنمای تریبون آزاد پان ایرانیست در خوزستان:
www.pan-iranist.net
کانال یوتیوب حزب پان ایرانیست:
http://www.youtube.com/paniranistparty
سازمانهای برونمرزی حزب پان ایرانیست
همبستگی ملی . یکپارچگی ایران . حاکمیت ملت
هم میهن گرامی: برای ایرانی یکپارچه، آزاد، آباد، سربلند و دمکرات با حاکمیت ملت به ما بپیوندید
iran@paniranism.info
www.paniranism.info
درخواست هموندی
www.paniranist.org/a.htm