نامه پان ایرانیسم
شماره ١٢١ – پنج شنبه ٢٦ دی ١٣٩٢ – ١٦ ژانویه ٢٠١٤
www.paniranism.info – iran@paniranism.info
درود بر هم میهنان گرامی
مطالب زیر تقدیم میشوند
تلاش برای تحریف نام «خلیج فارس» و خواب همیشگی مسئولان
دکتر علی رشیدی، اقتصاددان به زندان اوین منتقل شد
بیستم دی ماه سالگرد شهادت میرزا تقی خان امیر کبیر
بیاد امیر
نقش آذربایجان در نوسازی ناسیونالیسم ایرانی
بیم و امیدهاى مطبوعات در سایه “دولت تدبیر و امید”
هفتمین همایش دریای مازندران (کاسپیان) برگزار شد
پاینده ایران
تلاش برای تحریف نام «خلیج فارس» و خواب همیشگی مسئولان
بر گرفته از تارنمای سازمان جوانان حزب پان ایرانیست
تحریف و دسیسه چینی دولتهای عربی علیه هویت تاریخی خلیج فارس، هر روز ابعاد تازه تری به خود میگیرد. این در حالی است که نهادهای مسئول دیپلماتیک و فرهنگی کشورمان با بیخیالی نابخشودنی، دست روی دست گذاشتهاند و چونان ناظری بیطرف، تاراج تاریخ و هویت ملی ایرانیان را به نظاره نشستهاند.
به گزارش «تابناک»، تجربه نشان داده که کشورهای عربی حاشیه جنوبی خلیج فارس در راستای اهداف ضد تاریخی برای تغییر هویت خلیج فارس، بسیار موفقتر از مسئولان ایرانی رفتار کردهاند. آنها در راستای تحریف نام خلیج فارس و فشار آوردن به کشورهای غربی همواره با هماهنگی کامل، هر زمان که نام راستین خلیج فارس بر تارنمایی پدیدار شده، بیدرنگ آن را با فشار و مدیریت و برنامه ریزی تحریف کردهاند. نمونه آخر آن، واکنشهای همه جانبهشان به استفاده سایت باشگاه بایرن مونیخ از عبارت خلیج فارس بود که با فشارها و هجمههاشان مسئولان بایرن را به واکنش واداشتند.
اینچنین بود که در راستای حذف گام به گام نام خلیج فارس و هویت تاریخی آن در عرصههای گوناگون جهانی، تارنمای رسمی تیم فوتبال بایرن مونیخ آلمان نیز پس از واکنشهای دولتها و رسانههای عربی با چرخش ناگهانی، نام جعلی را برای خلیج فارس در بخش عربی این سایت قرار داده و در بخش انگلیسی هم نام خلیج فارس را حذف کرده است.
اکنون پرسش این است که چرا در میان مسئولان و رسانههای ایران، هویت ملی ایرانی، از جمله تمامیت ارضی ایران در خلیج فارس در اولویت نیست؟ چرا در میان دستگاههای ورزشی، فرهنگی، دیپلماتیک و رسانههای همگانی ایران هیچ هماهنگی در زمینه مسائل ملی و هویتی وجود ندارد و کار شایسته و درخوری برای حفاظت از نام خلیج فارس یعنی هویت تاریخی فرهنگی و ملی ایرانیان نمی شود؟ چرا در ایران، مسئولان و رسانههای ایرانی بیخیال تاریخ و هویت به تاراج رفته ایرانی، جز نظاره گری ساکت بیش نبودهاند و در دفاع از میراث معنوی و هویت تاریخی خلیج فارس به عنوان بخش جدایی ناپذیر تمامیت ارضی ایران، بدترین رفتار را داشتهاند؟ گویی مصالح و منافع ایران و ایرانی برای ما کمترین ارزشی ندارد!
چرا کاربرد درست نام خلیج فارس توسط تیم بایرن باید مسئولان و رسانههای ایرانی را آنچنان به وجد آورد که آن را «اقدامی جالب» و نه وظیفهای اخلاقی، تاریخی، علمی و فرهنگی بخوانند؟!
ماجرای عملکرد ضعیف علی کفاشیان در این زمینه و سفر بلاتر را دیگر همه میدانید و پرداختن به آن تکرار مکررات است؛ اما نگاهی به عملکرد مسئولان فوتبالی ما نشان میدهد که هیچ کار چشمگیری در این زمینه تا کنون انجام نشده و اگر هم شده، انفعالی بوده نه از سر تدبیر مسئولان فدراسیون فوتبال ما! نمونهاش همین ثبت نام جعلی لیگ امارات در سایت فدراسیون جهانی فوتبال فیفا بود که مسئولان فوتبال ایران را بر آن داشت تا سرانجام نام لیگ ایران را در وبسایت این باشگاه به خلیج فارس تغییر دهند؛ اما در اینجا هم باز اگر صفحه ایران ببینید، میبینید که در زیر لوگوی لیگ ایران، نشانی از عبارت خلیج فارس نیست. حتی در معرفی نام ایران از عبارت Iran Persian Gulf League بهره بردهاند تا با استفاده از پیشوندIRAN برای PERSIAN GULF LEAGUE و با سوءاستفاده از دستور زبان انگلیسی، چنین وانمود کنند که نام خلیج فارس تنها در ایران کاربرد دارد.
این در حالی است که امارات لیگ خود را با عبارت A…GULF LEAGUE و بدون ذکر UAE یعنی نام امارات به نمایش گذاشته است، تا چنین وانمود کند که این نام تحریف شده در برابر نامی که فقط در ایران استفاده میشود، عمومیت دارد. البته شاید این مطلب موجب شود تا مسئولان دوباره به این فکر بیفتند که این اشتباه را تصحیح کنند. به هر حال تا بوده مسئولان فوتبال ایران منفعل بودهاند و هیچگاه در هویت بخشی به مسائل اینچنین پیشقدم نبودهاند.
بنابراین، زیبنده نیست که مسئولان و رسانههای همگانی که نام زیبا و پرصلابت ایران را به همراه دارند، در برابر دشمنان تاریخی ایران اینچنین ساکت و انفعالی، تنها نظاره گر هجمه همه جانبه به هویت ملی نیاکانمان باشند و هویت ایرانی را خوار و ذلیل کنند. در حالی که پیشینه حاکمیت ملی و هژمونی تاریخی ایران بر هر دو کرانه شمالی و جنوبی خلیج تا ابد فارس قابل تردید نیست، چه کسی جز فرزند همین آب و خاک ـ که دل در گرو میهن دارد ـ باید از ایران در برابر دشمنان این آب و خاک دفاع کند؟
بی گمان عملکرد مسئولان دیپلماتیک، فرهنگی، ورزشی و رسانههای ایرانی مورد نقد نسلهای آینده فرزندان این آب و خاک قرار خواهد گرفت؛ این نکته گریز ناپذیر است.
***
دکتر علی رشیدی، اقتصاددان به زندان اوین منتقل شد
بر گرفته از تارنمای سازمان جوانان حزب پان ایرانیست
دکتر علی رشیدی، ۲۴ دی ۱۳۹۲ جهت گذراندن دوسال حبس تعزیری به زندان اوین منتقل شد.
به گزارش سازمان جوانان پان ایرانیست، دکتر علی رشیدی استاد دانشگاه، بنیانگذار و رییس انجمن اقتصاددانان ایران و عضو هیئت رهبری جبهه ملی ایران، که برای ابلاغ حکم دادگاه تجدید نظر به دادسرای اوین فراخوانده شده بود، با ابلاغ تایید شدن حکم دو سال زندان تعزیری و پنج سال ممنوعیت هرگونه فعالیت علمی، سیاسی و رسانه ای، به ایشان و وکیل مدافع ایشان دکتر مولایی، برای اجرای حکم به زندان منتقل گردید.
گفتنی است این اقتصاد دان برجسته در آبانماه سال ۹۱ نیز بازداشت شده و مدت چهارماه در بازداشت به سر می برد.
***
بیستم دی ماه سالگرد شهادت میرزا تقی خان امیر کبیر
برگرفته از فیسبوک سازمان جوانان حزب پان ایرانیست
«میرزا محمد تقیخان فراهانی» (زاده: ۱۱۸۶، درگذشته:۲۰ دی ۱۲۳۰) مشهور به امیرکبیر، یکی از صدراعظمهای ایران در زمان ناصرالدینشاه قاجار بود. او مردی روشن بین و ایران دوست بود که برای تحول این سرزمین برنامه های زیادی داشت و تلاش بسیاری کرد ولی نتوانست در برابر افراد و عمال فاسدحکومت قاجار پیروز شود. امیرکبیر با دسیسهٔ اطرافیان شاه از جایگاه خود برکنار و به کاشان تبعید شد. او به تحریک مَهد عُلیا (مادر ناصرالدین شاه) و به دستور ناصرالدینشاه در حمام فین به قتل رسید. پیکر وی هم اکنون در شهر کربلا به خاک سپرده شده است.
مدت صدارت امیر کبیر سه سال و سه ماه بود. اما در همین زمان اندک کارهای بزرگی انجام داد.
1. تاسیس مدرسه دارالفنون: مدرسه دارالفنون در زمان صدارت امیرکبیر، در هفت شعبه تأسیس شد و اولین مدرسهٔ جدید ایران بود. شاهزادگان قاجار نخستین دانشجویان دارالفنون بودند. در دارالفنون اصول علمی جدید و دانشهای مهندسی، پزشکی و فنون به جوانان آموزش داده میشد و بسیاری از معلمهای آن از اروپا و به ویژه از کشورهایی چون اتریش، اسپانیا، ایتالیا و فرانسه به کار گرفته شده بودند
2. انتشار روزنامه وقایع اتفاقیه : اولین شماره روزنامه وقایع اتفاقیه در سال سوم سلطنت ناصرالدینشاه قاجار در ۱۸ بهمن ۱۲۲۹ خورشیدی برابر با ۷ فوریه ۱۸۵۱ میلادی منتشر شد. به دستور امیرکبیر اشتراک این روزنامه برای هر یک از افرادی که از دستگاه دولتی بیش از ۲۰۰ تومان حقوق میگرفتند اجباری بود. در این روزنامه، اخبار داخلی شامل خبرهای مربوط به دربار، عزل و نصبها، اعطای مقامها، نشانها و امتیازات چاپ میشد.
3. رسیدگی به امور مالی: امیرکبیر در دوران صدراعظمی خود با رشوه خواری به مبارزه برخاست. او دستور داد دریافتیهای بیحساب و قطع مواجب بیجهتی که از دستگاههای دولتی میگرفتند؛ قطع شود. وی حقوق شاه را کاهش داد و ماهانه به دوهزار تومان رسانید.
4. حذف القاب و عناوین : امیرکبیر، القاب و عناوین فرمایشی را موجب زیانهای اجتماعی میدانستو در نامیدن دیگران به گفتن واژه «جناب» اکتفا میکرد.
5. اصلاحات اجتماعی: امیرکبیر، دستور داد که رسم قمه کشی و لوطیبازی از شهرها و راهها برداشته شود. وی حمل اسلحه سرد و سلاح گرم را ممنوع کرد. وی قاعده بستنشینی را لغو کرد. این کار امیرکبیر، مخالفت بسیاری از روحانیون را برانگیخت. او حقوق زیاد درباریها و شاهزادهها را کم کرد.
6. ایجاد قراولخانه : امیرکبیر دستور داد ۴۰ قراولخانه در نقاط مختلف دارالخلافه (تهران) دایر شود. وی همچنین برای هر قراولخانه، ۱۲ نگهبان تعیین کرد.
7. اصلاح وضع چاپارخانه دولتی : امیرکبیر به اصلاح وضع چاپارخانه دولتی پرداخت به صورتیکه آماده حمل و نقل محصولات پستی به اقصی نقاط کشور گردد.
8. سر و سامان دادن به ارتش : امیرکبیر، مشق و دروس ارتشیان و تسلیحات آنها و برکشیدن صاحبمنصبان بیطرف و نهادن شغل و سمت در مقابل افراد و حذف مشاغل بیفایده در نظام سازمانی را پایهگذاری کرد. رسم بخشیدن مناصب بیشغل را برانداخت و معیار ترفیع صاحبمنصبان، شایستگی ایشان گشت. او برای تامین باروت ارتش تعدادی کارگاه تولید باروت در کشور ایجاد کرد از جمله در برغان و روستای ورده او چند بار برای سرکشی به این کارگاهها به این نقاط سفر کرد. مهماتسازی در زمان او رشد کرد و توپریزی و باروتسازی تبریز دوباره رونق گرفت. وضع لباس ارتش مرتب و منظم شد. به دستور وی لباس سربازان از پارچه ایرانی بود.
9. اصلاحات مذهبی : امیرکبیر، در پی منع قمهزنی و اصلاح امور روضهخوانی برآمد. وی نسبت به علمای مذهبی با احترام خاصی برخورد میکرد، با این حال میرزا ابوالقاسم امام جمعه تهران، از جمله روحانیونی بود که به شدت به مخالفت با امیرکبیر برخاست و بسیاری از روحانیون دیگر نیز به همراهی با او برخاستند.
10. خاموش کردن شورش سالار: سالار والی خراسان که طرفدار تجزیهطلبی و جدایی خاک خراسان از ایران بود، در زمان ناصرالدینشاه شورش کرد. امیرکبیر، سپاهیانی را به خراسان فرستاد. سرانجام، امیر دستور داد که سالار و همراهانش کشته شوند.
11. تحول در سیاست خارجی: امیرکبیر، دستگاه وزارت امور خارجه را توسعه داد. تأسیس سفارتخانههای دائمی در لندن و سنپترزبورگ، ایجاد کنسولگری در بمبئی، عثمانی وقفقاز؛ تربیت کادر برای وزارت امور خارجه و تنظیم دفتر اسناد سیاسی از کارهای اوست. امیرکبیر در زمینه سیاست خارجی، سیاست معروف به «سیاست موازنهٔ منفی» را در پیش گرفت؛ که بر اساس آن میگفت نه به روس امتیاز میدهیم، نه به انگلیس و نه به هیج قدرت خارجی دیگر .
بیشتر توضیحات از کتاب ارزشمند “امیرکبیر و ایران” نوشته زنده یاد فریدون آدمیت، منتشره در دانشنامه ویکی پدیا می باشد.
***
بیاد امیر
برگرفته از فیسبوک سرور میلاد دهقان
در این لحظه واقعا از بودن در این مکان و تصور آنچه بر سر امیر و ایران آمد ناراحت بودم.
حمام فین کاشان 1389
بیست دی ماه امسال، صد و شصت و دومین سالگرد قتل امیرکبیر است.
***
نقش آذربایجان در نوسازی ناسیونالیسم ایرانی
برگرفته از مجله افراز (نامه درونی انجمن فرهنگی ایرانزمین)، سال ششم، شمارهٔ نهم، از پاییز 1385 تا تابستان 1386 خورشیدی، صفحه 85 تا 87 – با سپاس از تارنمای ایران بوم
نشست ماهانهی انجمن افراز در آدینه، بیستوپنجم آذر 1384 خورشیدی، رنگوبوی آذربایجان داشت؛ نمایش فیلم «عاشقی در تختسلیمان»، سخنرانی استاد کاوه بیات دربارهی «نقش آذربایجان در نوسازی ناسیونالیسم ایرانی» و عاشیقنوازی و ارایهی نکاتی پیرامون موسیقی آذربایجان بر دست استاد محسن حیدری، آنهم در فرهنگسرای نظامیگنجوی.
آنچه در پی میآید متن سخنرانی کاوه بیات، پژوهشگر باسابقه و نامآشنای تاریخ معاصر ایران – بهویژه در حوزهی قفقاز و آذربایجان – در آن نشست است. از نوشتههای ایشان میتوان به «توفان بر فراز قفقاز» و «شورش عشایری فارس» و از ترجمههایشان میتوان به «عملیات در ایران» (ژنرال مابولی)، «لشگرکشی بریتانیا به شمال خراسان»، «نفت ایران، جنگ سرد و بحران آذربایجان» و «شیخ شامل داغستانی» (فیتسروی مکلین) اشاره کرد. ایشان همچنین عضو هیأت تحریریهی فصلنامهی گفتوگو هستند.
بر خلاف هویت ایرانی که پدیدهای کهن و قدیمی است، ناسیونالیسم [امروزین]* ایرانی پدیدهای جدید و متأخر است. این پدیده در واکنش به تحولات پیرامونی جهانی شکل گرفت که از سدهی هجدهم میلادی به بعد، با شکلگیری مجموعهای از قدرتهای بزرگ و دستاندازی آنها بر قلمرو ایران، کل موجودیت و بقای ایران را زیر تهدید داشت. در اتخاذ راهکارهایی برای مقابله با این پدیدهی جدید، کشف رازهای موفقیت آن اهمیت بهسزایی یافت. یکی از این رازها – و شاید مهمترین آنها – راز ملیت و ملیگرایی بود.
این قدرتها و دیگر قدرتهایی که در جهان در حال شکلگیری بودند با پشت سر گذاشتن ملوکالطوایفی و دیگر عوارض عقبافتادگی و در راه تبدیل به یک دولت – ملت جدید و متحد، به یک چنین قدرتی دست یافته بودند و ما نیز اگر میخواستیم دوام آورده و از میان نرویم، میبایست در چنین راهی قدم نهیم. آنچه عرض شد البته نکتهی نو و جدیدی نیست و شخصیتها و چهرههای پیشگام در طرح و بحث این الزام و ضرورت را در ایرانِ عصر قاجار میشناسیم، با تحرکات برآمده از این اندیشه و بهویژه انقلاب مشروطهی ایران آَشناییم و از صورتهای مختلفی که این تلاش به خود گرفت نیز کموبیش خبر داریم؛ ایرانِ قانونمند عصر مشروطه، ملتسازی آمرانهی رضاشاهی، بیگانهستیزی و ضد امپریالیسم بودن دورهی مصدق، توسعهی اقتصادی دورهی بعد و بازگشت به خویشتن خویش فعلی،… این تلاش از آنجایی که هنوز به نتیجه نرسیده، کماکان ادامه دارد.
با در نظر داشتن یک چنین مقدمهای، اینک به موضوع اصلی میرسیم که تنها یکی از چندین و چند فرازِ این بحث را – و آنهم در یک مقطع کوتاه و گذرا – شامل میشود: نقش آذربایجان در ]نوسازی[ ناسیونالیسم ایرانی.
همانگونه که میدانیم، «دیگری» یا یک وجه ممیز، یکی از عناصر مهم و تعیینکننده در شکلگیری و تبیین هرگونه هویت است. در شکلگیری هویت ایرانی نیز این «دیگری» یا «انیران»، از دیرباز نقشی مهم و اساسی داشته است.
این دیگری گاه صرفاً بر اساس نوع معیشتی متفاوت تبیین میشده، مانند توران کوچرو و رمهگردان در برابر ایرانِ بهنسبت یکجانشین و مدنی، و گاه نیز بر تفاوتهایی اساسیتر استوار بوده است چون رویارویی ایران با عرب، یا در دورهی بعد، با ترک و مغول.
از سالهای پایانی سدهی نوزدهم که گروهی از سردمداران فکری ایران با یاریگیری از پارهای اجزای مهم هویت ایرانی، در راه ایجاد ناسیونالیسمی ایرانی و دستیابی به یک دولت – ملت مدرن ایرانی قدم نهادند، عنصرِ «دیگری» نیز در همهحال نقشی مهم و تعیینکننده داشت. اگر چه با توجه به بازآَشنایی ایرانیان با تاریخ ایرانِ باستان، در مجموع این «دیگری» بیشتر به صورت عربِ بادیهنشین تجلی یافت که از دید سرآمدانِ آن روزگار با هجوم خود بر فلات ایران، بر آن دورهی پر افتخار نقطهی پایانی نهاده و ایران را به سراشیب زوال و انحطاط انداخت ولی نقش عناصر – و از اینرو «دیگر»های – دیگری که نیز به زعم آنها در تداوم این سیر نزولی مؤثر بودند فراموش نشد، از جمله اقوام ترک و مغولی که در سدههای بعد و از سمتوسویی دیگر بر این سرزمین هجوم آورده و بار دیگر رستاخیز ایران را به تعویق انداختند.
و درحالی که در بخش مهمی از این فرایندِ «دولت – ملت»سازی، یک چنین تصور کلی و فراگیری از «دیگری»، این کارکرد خاص را بر عهده داشت در یک دوره، یعنی در سالهای نخست دههی 1300 خورشیدی، با بروز مجموعهای از تحرکات پانترکی بر ضد ایران و ایرانیت، این «دیگری» برای مدتی کوتاه از آن حالت کلی و مبهم خارج شد و به صورت ترکگرایی، شکلی ملموس و مشخص یافت.
این روشنفکرانِ آذربایجانی بودند که اصولاً پدیدهی «ترکگرایی» را شناسایی کردند و در مراحل بعد در مقام رویارویی با آن ضمن زیر سوال بردن بسیاری از فرضیهها و برداشتهای پانترکیسم، تعریفهای خود از ایرانیت را مطرح کردند. این بحث و رویارویی که تقریباً از سال 1302 تا 1305 خورشیدی، یعنی همزمان با سالهای اقتدار رضاخان سردارسپه و بنیادِ ایرانی نو همراه بوده بر شکلگیری ناسیونالیسم ایرانی تأثیر چشمگیری بر جا گذاشته است.
در سال 1302 گروهی از پانترکیستهای استانبول – از جمله روشنیبیگ و سلیمان نظیف – با ایرادِ سخنانی در مجمع تُرکاجاقی و انتشار نوشتههایی در جراید آن حدود، با ارایهی نظریههایی مبنی بر ترک بودن بخش اعظم ایران – و اینکه «… در جبال معظم ایران غیر از آثار ترک و خون ترک چیز دیگری دیده نمیشود…» – موجودیت ایران را زیر سوال بردند. اینبار بر خلاف ادوار گذشته که ارایهی نظریاتی از این دست بهندرت در ایران بازتاب مییافت و مورد توجه قرار میگرفت، این گفتهها و نوشتهها در جراید ایران بازتاب گستردهای یافت.
این مهم را در درجهی اول مجموعهای از روشنفکران آذربایجانی بر عهده گرفتند که علاوه بر پیشینهی آشنایی با زبان ترکی و از اینرو ارتباط مستقیم با آرایی از این دست که در استانبول مطرح بود، خود موضوع اصلی این بحث نیز بودند زیرا رکن اصلی اظهارات روشنیبیگ و دیگر همفکرانش بر ترک دانستن ترکزبانهای ایرانی قرار داشت که بخش اصلی آن را ایرانیان آذربایجانی تشکیل میدادند. در کنار مجموعهای از واکنشهای رسمی دولت ایران نسبت به این اظهارات که بنا به ماهیت دیپلماتیک امر، جنبهای محدود داشت و به رشتهای نامهنویسیهای سیاسی میان دو کشور منحصر شد، این گروهی از روشنفکران و صاحبنظران آذربایجانی بودند که بار اصلی رویارویی با این دیدگاه را در عرصهی عمومی بر دوش گرفتند.
به پارهای از آنها اشاره میشود.
علی صادقی تبریزی یکی از این روشنفکران بود. او که از چهرههای آشنا با تحولات فرهنگی ترکیه بود و پارهای از نوشتههای نامق کمال، ادیب ایراندوست عثمانی را نیز به فارسی ترجمه کرده بود، در رشتهنوشتههایی زیر عنوان «ایران و ترک» که در پاییز 1302 در روزنامهی «میهن» منتشر شد با اشاره به پیشینهی تاریخی ایرانی و ایرانیت، تأکید روشنیبیگ را بر عامل زبان، بیجا و بیمناسبت دانسته، ایرانیت را مجموعهای به مراتب فراتر از یک عنصر هویتی واحد فرض کرده و استدلالهایی از این دست را بیاعتبار دانست. علی صادقی تبریزی تا فروکش کردن این بحث در دو – سه سال بعد، پای ثابت آن بود و نوشتههای پرشماری را در این زمینه منتشر کرد.
رضازادهی شفق یکی از دیگر روشنفکرانِ آذربایجانیای بود که وارد بحث شد. وی در رسالهای زیر عنوانِ «تورک متفکر لرینگ نظر انتباهنه» (به نظر دقتِ متفکر ترک) به صورتی مبسوط و به نحوی سنجیده، آرای روشنیبیگ را مورد بررسی قرار داد و نقد کرد. این رساله که از سوی مجلهی «ایرانشهر» در برلین منتشر شد – و از آنجایی که به ترکی استانبولی نوشته شده بود در آن حوزه نیز بازتاب داشت – در همان روزها در یکی از جراید تهران نیز ترجمه و منتشر شد.
محمود غنیزادهی سلماسی که از سالهای پیش – یعنی از دورهای که در سالهای نهضت مشروطه روزنامهی فریاد را در ارومیه منتشر میکرد – نسبت به تحرکات پانترکیستی آگاه بود و مخاطرات آن را گوشزد میکرد نیز از دیگر روشنفکرانِ آذربایجانی بود که در این مرحله وارد کار شد و با انتشار رسالهای زیر عنوانِ «روشنیبیگ جواب» از هویت ایرانی آذربایجانی دفاع کرد. این رساله نیز که به زبان ترکی و به صورتی جداگانه در برلن چاپ شد در محافل ترکزبان بازتاب گستردهای داشت.
تجربهی مهاجرت، یعنی همراهی طیف گستردهای از رجال و شخصیتهای سیاسی ایران با آلمان و عثمانی در سالهای جنگ یکم جهانی که پس از فروپاشی حکومت موقت نظامالسلطنه در کرمانشاه، به آوارگی آنها در استانبول و دیگر نقاطِ عثمانی منجر شد نیز از جمله تحولاتی بود که در شکلگیری یک آگاهی جدی و دستاول از پانترکیسم و مخاطرات آن نسبت به تمامیت ارضی ایران در میان ایرانیان، نقش مهمی داشت.
اگرچه در این دوره – یعنی در سالهای جنگ – بنا به ملاحظاتی چون مبارزهی مشترک علیه روس و انگلیس، در ابرازِ این آگاهی و دعوت به هوشیاری بیشتر در این زمینه، اقدام در خور توجهی صورت نگرفت و فقط هنگامی که ماده غلیظ میشد اعتراضاتی صورت میگرفت – مانند ماجرای ترک خواندن زرتشت از سوی سلیماننظیف و واکنشهایی که برانگیخت – ولی بعد از پایان جنگ و از میان رفتن ائتلاف مزبور، این وضع گونهای دیگر یافت.
بخش مهمی از وظیفهی رویارویی با پانترکیسم را پارهای از همین ایرانیان بر عهده گرفتند که خود در این سالها تجربهی دست اولی از این مقوله و ابعاد آن یافته بودند. در این رویارویی نیز خط مقدم را ایرانیان آذربایجانی تشکیل میدادند؛ کسانی چون ملکزادهی هیربد تبریزی، از افسرانِ ژاندارم همراه با نهضت مهاجرت که در تابستان 1298 با انتشار رشتهمقالههایی در روزنامهی «ایران» زیر عنوانِ «پانتورانیزم، آذربایجان قفقاز یا راه ترکستان» به نحوی صریح و روشن این بحث را باز کرد؛ و یا تقی ارانی، یکی دیگر از فرزندان تبریز که در واکنش به ماجرای روشنیبیگ، مقالهی «آذربایجان یا یک مسألهی حیاتی و مماتی ایران» را در نشریهی فرنگستان برلین منتشر کرد.
در کنار این تحرکات که بیشتر جنبهای فردی و پراکنده داشت، حسین کاظمزادهی تبریزی با تأسیس نشریهی «ایرانشهر» در سال 1301 و اختصاص بخش عمدهای از صفحههای آن به این بحث مهم، حرکتی را بنیان نهاد به مراتب گستردهتر از تلاشهای پراکندهی جاری. کاظمزادهی ایرانشهر نیز از فعالان کمیتهی ملیون برلن بود و در هنگام جنگ یکم جهانی، سالهایی را در قلمرو عثمانی سپری کرده بود. ایرانشهر بر خلاف پارهای از جراید تهران که در واکنش به اظهارات روشنیبیگ و همانندانش بیشتر واکنشی احساسی بروز میدادند بر آن شد از بهترین و مناسبترین راه – یعنی راه دانش – وارد بحث شود. از اینرو ضمن ترجمه و انتشار بخشهایی از رسالهی مارکوارت – شرقشناس برجستهی آلمانی – در باب تاریخ کهن آذربایجان و پیشینیهی ایرانی آن، در ادامه از همهی دانشمندان و صاحبنظران خواست که نظر به اهمیت بحث، آن را موضوع تحقیق و بررسی قرار دهند.
در کنار میرزا محمودخان غنیزاده – که پیشتر نیز به او اشاره شد – و مصطفی طباطبایی که هر یک در این زمینه بررسیهایی را ارایه دادند و همچنین نوشتههای خود کاظمزادهی ایرانشهر در این باب، رسالهی «آذری یا زبان باستان آذربایجان» سید احمد کسروی تبریزی را میتوان مهمترین دستآورد این اقتراحِ ایرانشهر دانست، رسالهای که با وجود گذشت هشتاد سال از تاریخ انتشار هنوز هم اهمیت تعیینکنندهی خود را حفظ کرده است.
متأسفانه مباحثی از این دست که از لحاظ تبیین چیستی و کیستی ایران و ایرانی، مهم و تعیینکننده بود، تداوم نیافت و به دلیل بسته شدن فضای سیاسی و فرهنگی ایران در اثر شکلگیری استبداد رضاشاهی، در همین سطح ابتدایی و مقدماتی از حرکت بازماند. ولی همین پیشدرآمد نیز مهم بود و بر شکلگیری ناسیونالیسم ایرانی در این دوره تأثیری قاطع و تعیینکننده بر جا گذاشت؛ چه از لحاظ تعریفهایی که در این عرصه از ایرانی و خصوصیات ایرانی بودن ارائه شد و چه از لحاظ برآمدن نقش زبان فارسی به عنوانِ یکی از ارکانِ اصلی ایرانیت.
بررسی جزو به جزو این تعریفها و اهمیتی که عناصری چون سرزمین، تاریخ و فرهنگ مشترک در آن یافتند از حوصلهی این بررسی خارج است. این که چگونه زبان فارسی نیز به دلیل آن که نخستین هدف حملهی ترکگرایی بود، چنان نقش کلیدی و مهمی در این میان یافت نیز به همچنین.
ولی در پایان و در مقام نوعی نتیجهگیری به موضوع اصلی این بحث، یعنی نقش آذربایجان در ناسیونالیسم ایرانی برمیگردیم.
همانگونه که ملاحظه شد تا جایی که اسناد و گزارشهای موجود بررسی شدهاند رکن اصلی این بحث و وظیفهی رویارویی با پانترکیسم را رجال و روشنفکران آذربایجانی بر عهده داشتهاند: چه روشنفکران و نویسندگانی که در این بررسی از آنها یاد شد و چه شخصیتهای کشوریای چون تقیزاده و ارفع و دیگران که در تشکیلات دولتی وقت بهاین مهم توجه داشتند و در این کوتاه فرصت اشاره به آنها نشد.
در این بحث جز نوشتهای از حبیبالله نوبخت شیرازی و یا مقالههای بعدی دکتر محمود افشار یزدی در جمعبندی این مباحث در دورهی اول مجلهی آینده – که او را هم مساواتیها (حزب ترکگرا و حاکم وقت جمهوری آذربایجان) در جزوهای که در همان روزها منتشر کردند به دلیل افشار بودن، ترک دانستند – هیچ عنصر غیر آذربایجانیای دیده نمیشود.
این آذربایجانی بود که در یکی از جدیترین توانآزماییهای ملی ایرانیان در دفاع از ایرانیت خود، تعریفهای جدید و بهروزتری از ایرانی بودن را نیز ارایه کرد و سرسختی خود را نیز در آن به ودیعه نهاد.
* اگر ناسیونالیسم یا ملتگرایی را اصل اصالت منافع ملی (برتر دانستن آنچه به سود ملت و میهن است بر آنچه به نفع خود است) تعبیر کنیم این پدیده، پیشینهای بسیار دراز در میان ایرانیان دارد بهطوری که حتا در استورههایمان هم میتوانیم نمونههای بارزی از آن را بیابیم – ویراستار.
***
بیم و امیدهاى مطبوعات در سایه “دولت تدبیر و امید”
روشنک آسترکی
بر گرفته از راه دیگر
دوشنبه هفته جاری خبرگزاری «ایلنا» بهنقل از وزیر ارشاد خبری منتشر کرد که در آن آمده بود: «دولت نوپاست و در طول این مدت به بررسی ساختار وزارتخانهها و استفاده از نیروهای متخصص پرداخته است، طبیعتا برگزاری برخی نمایشگاهها به تاخیر میافتد. از این رو با توجه به محدودیت زمانی تا پایان سال ۹۲ فکر نمیکنم نمایشگاه برگزار شود.» کمی بعد اما خبرگزاری «فارس» در خبری به نقل از معاون مطبوعاتی وزیر نوشت: با وجود آنکه وزیر ارشاد اعلام کرده ممکن است امسال نمایشگاه مطبوعات و خبرگزاریها برگزار نشود، طبق اعلام معاونت مطبوعاتی ارشاد، زمان برگزاری آن تا چندروز آینده بهصورت قطعی اعلام میشود. علی جنتی در حاشیه کنفرانس بینالمللی روابط عمومی ایران اعلام کرده بود اطلاع دقیقی درخصوص زمان برگزاری نمایشگاه مطبوعات ندارد و باید این موضوع از طریق معاونت مطبوعاتی پیگیری شود. وی در ادامه گفته است: «اما ممکن است نمایشگاه مطبوعات در سالجاری برگزار نشود.»
پس از آن حسین انتظامی، معاون مطبوعاتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی بهطور رسمی چالشهای پیش روی این معاونت در برگزاری نمایشگاه مطبوعات و خبرگزاریها را اینچنین اعلام کرد: «برای برگزاری نمایشگاه مطبوعات عمدتا با سه چالش مواجهیم: اولا: برخی از چهرههای صاحبنظر رسانهای به برگزاری نمایشگاه بهشکل موجود انتقاد اساسی دارند و آن را مصداق اسراف میدانند؛ اگرچه تعداد زیادی نیز یکی از محاسن نمایشگاه مطبوعات را دیدهشدن فعالیت رسانهها و نشاط سیاسی- اجتماعی میدانند. ثانیا: مطابق اعلام ستاد نماز جمعه تهران قرار است تا پایان سالجاری نمازجمعه در مصلای تهران برگزار شود. ثالثا: تامین اعتبارات لازم برای برگزاری نمایشگاه بهشکلی وزین هم از دغدغههای تعیینکننده است که امیدواریم حل شود. بنابراین درحالحاضر با چند گزینه مواجهیم که مشغول بررسی آنها هستیم.
روز گذشته نیز برخی خبرگزاریها از برگزاری نمایشگاه بین المللی مطبوعات و خبرگزاریها از تاریخ ۲۸ بهمن تا چهار اسفند خبر میدادند و اعلام کردند دست اندرکاران برگزاری نمایشگاه مطبوعات با سازمان شهرداری تهران برای برپایی نمایشگاه به توافقاتی رسیدهاند که کار را به شهرداری بسپارند و ظاهرا مدیران شهرداری هم برپایی نمایشگاه را در باغ کتاب تهران پیشنهاد دادهاند.
گفتنی است چالش بر سر برگزاری یا عدم برگزاری نمایشگاه مطبوعات به اوایل مهرماه باز میگردد که با وجود ثبت نام مراجع ذیربط از متقاضیان شرکت در نمایشگاه مطبوعات و خبرگزاریها، خبر به تعویق افتادن چند ماهه نمایشگاه مطبوعات در تمام رسانههای کشور منتشر شد که دلیل اصلی آن را طلاقی با آغاز ماه محرم عنوان کرده بودند.
ابهام در برگزاری نمایشگاه مطبوعات در کنار روندی که مطبوعات کشور در ماه های گذشته طی کرده اند، بسیاری از فعالین این حوزه را دچار تردید کرده است که آیا باید به گشایش فضای مطبوعاتی در دولت یازدهم امیدوار بود یا خیر.
وزارتخانهای زیر ذرهبین قوه قضائیه و مجلس
پس از روی کار آمدن دولت یازدهم، با شعار «تدبیر و امید»، امیدها برای فراهم آمدن بستری مساعد برای فعالیت مطبوعات در ایران افزایش یافت اما اکنون و با گذشت پنج ماه از روی کار آمدن دولت روحانی، این امیدها تا حدودی رنگ باختهاند.
چندی پس از انتخابات بود که روزنامههای «نشاط» و «هم میهن» که آمادگی خود را برای بازگشت به عرصه فعالیتهای رسانهای اعلام کردند. علی جنتی وزیر ارشاد اسلامی هم از نظر مساعد معاونت مطبوعاتی وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامی در اینباره خبر داد اما انتشار این دو روزنامه به دلیل ممانعتهای برخی از نهادها با مشکلاتی روبرو شده است.
همزمان علی مطهری، عضو هیات نظارت بر مطبوعات در گفتوگو با روزنامه «اعتماد»، در خصوص مشکلات در مسیر انتشار برخی از روزنامهها، از دخالت بعضی از قوا یاد کرد و گفت: به نظر من دخالت بعضی از قوا در این موضوع بجا نیست چرا که مرجع اصلی رسیدگی به این امور، هیات نظارت بر مطبوعات است. وی همچنین افزوده بود برخی از قوا بدون اطلاع هیات نظارت تصمیماتی را میگیرند و این مساله در کار مطبوعات اخلال ایجاد کرده است.
هر چند اشاره علی مطهری به دخالتهای قوه قضائیه در حوزه مطبوعات مربوط میشد اما به نظر میرسد نمایندگان اصولگرای مجلس هم وزارت فرهنگ و ارشاد یازدهم را به شدت زیر ذره ین گرفتهاند بطوریکه وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی روز سهشنبه گذشته، ۱۷ دی برای پاسخ به پرسشهای حمید رسایی، عضو فراکسیون جبهه پایداری در مجلس و از حامیان سرسخت رئیسجمهور دولت دهم، در مجلس حاضر شد.
بیشتر نمایندگان از پاسخ او به پرسشهایی مربوط به ابراز تاسف او از توقیف روزنامه «بهار» و سخنانش در مورد تکخوانی و جمعخوانی زنان قانع نشدند. این به معنای اخطار به او یا دادن «کارت زرد» تلقی میشود که در صورت سه بار تکرار، استیضاح او را در پی خواهد داشت.
گفتنی است علی جنتی در اولین جلسه هیات نظارت بر مطبوعات در شهریورماه با تاکید بر الزام آزادی مطبوعات گفته بود: رویکرد دولت به مطبوعات، رویکردی دو سویه و تعاملی است و عمیقا اعتقاد داریم که تقویت کارکرد نظارتی مطبوعات میتواند از بروز بسیاری معضلات و مفاسد در کشور جلوگیری کند.
جنتی همچنین در سخنان روز یکشنبه خود در ایرنا گفت که مخالفتها با سیاست فرهنگی دولت جدید موجب نخواهد شد که این دولت سیاست فرهنگی خود را تغییر دهد. جنتی در پاسخ به این پرسش که آیا فشارها و حساسیتهای مجلس شورای اسلامی در عرصه فرهنگ موجب تغییر سیاست دولت در این زمینه خواهد شد یا نه، گفت که مجلس موظف است سؤال کند و دولت موظف است پاسخ گوید، «اما این روند در سیاستهای دولت، بخصوص در حوزههای فرهنگی، رسانهای و هنری» تأثیر نخواهد گذاشت.
گسترده تر شدن دایره نارضایتی
هر چند رییس دولت یازدهم و وزیر ارشاد مستقیم و غیر مستقیم از آزادی بیان و آزادی مطبوعات در فضای کشور سخن میگویند اما در حوزه عمل شاهد گشایشی در فضای مطبوعاتی نیستیم. ماشاءالله شمسالواعظین فعال مطبوعاتی هفته جاری طی گفتگویی با ایرنا در اینباره گفت «مطبوعات ایران از یک توسعه نیافتگی بسیار شدید و مخاطره آمیز رنج میبرد. تراز روزنامهنگاری ایران و حتی شاید بتوان گفت تراز عمل رسانهای در ایران در مقایسه با کشورهای دارای مختصات شبیه ایران، بسیار پایین آمده است».
وی با تاکید بر این نکته که ما تغییر ملموس در نحوه رفتار دولت حسن روحانی با رسانهها نمیبینیم، افزود: «اگر چه فضای نقد و گفتوگو، کاهش فشارها، پاره شدن تور وحشت بر سر رسانهها دیده میشود حاصل رویدادی به نام انتخابات ۲۴ خرداد است. نمیتوان این مساله را به سیاستگذاریهای موجود ارجاع داد».
از زمان روی کار آمدن دولت یازدهم مطبوعاتی چون بهار، یاثارالله، ۹ دی، وطن امروز و قانون با توقیف و تذکر روبرو شدهاند. به نظر میرسد در دولت تدبیر و امید برای اولین بار دایره اعتراض مطبوعاتیها به اصولگرایان هم گسترده شده است بطوریکه محمد رحمانی، سردبیر سایت نکات پرس هفته گذشته پس از مسدود شدن این سایت در یادداشتی نوشت: «فعالیت سیاسی در کشور حتی در دفاع از نظام با قرائت آزاد و عدالت طلبانه آخرش میشود همین جایی که من هستم یک پرونده قضایی، اعصاب خورد، خانواده مضطرب! ما را نمیخواهند! زورمان هم نمیرسد! اگر هم صدایمان را بلند کنیم و گردنمان را افراشته کنیم و بر آرمانهایمان تاکید کنیم جایمان میشود اوین و رجایی شهر و… آن زمان دیگر آنهایی که یک عمر سنگشان را به سینه میزدی میشوند زندانبان ما! خیلیها این واقعیت تلخ را از نزدیک درک کردند».
نارضایتیها از فضای مطبوعاتی در حالی است که حسن روحانی در روزهای ابتدایی دولت تدبیر و امید گفته بود: آستانه تحمل این دولت بسیار بالاتر از آن است که قادر باشند به این راحتی دولت را در مسیر عصبانیت قرار دهند؛ یادمان باشد از نقد و انتقاد نباید بهراسیم و نباید ناراحت شویم، آزاد بگذاریم هر کس نقد دارد، مخصوصاً نقد سالم، سازنده و دلسوزانه این بهترین کمک برای ما است.
از سوی دیگر انتظار نافرجام روزنامه نگاران از بازگشایی انجمن صنفی روزنامه نگاران که با سخنان محسنی اژهای در نیمه دی ماه جاری پایان یافت، یکی دیگر از مسائلی بود که بسیاری از فعالین حوزه مطبوعات را از گشایش فضای مطبوعاتی در حال حاضر دلسرد کرد.
اکنون بعد از گذشت ۵ ماه از دولت تدبیر و امید به نظر میرسد با وجود فشارهای مجلس و قوه قضائیه، نه تدبیری برای گشایش فضای مطبوعاتی وجود دارد و نه فعالین حوزه مطبوعات باید امیدی به دست یابی به مطالبات خود از دولت تدبیر و امید داشته باشند.
***
هفتمین همایش دریای مازندران (کاسپیان) برگزار شد
بر گرفته از از تارنمای ایران بوم
هفتمین همایش دریای مازندران، ساعت 30 : 17 روز 25 دیماه 1392 با همخوانی سرود «ای ایران» در تالار انجمن مهرگان با حضور گروه قابل توجهی از اندیشمندان، پژوهندگان، حقوقدانان، دانشآموختگان و دانشجویان برگزار گردید.
نخستین سخنران این همایش آقای مهندس سرفراز غزنی بودند که در بارهی تاریخچه و نام دریای کاسپیان، با ارائهی نقشهها و مدارک فراوان سخن گفتند.
سخنران دوم همایش آقای دکتر محمدحسن نامی بودند. ایشان با تشریح روند گفتوگوهای جمهوری اسلامی با 4 کشور دیگر کرانهی دریای مازندران / کاسپیان ، به کنوانسیونهای مربوط بهحقوق دریاها و روشهای ویژهی تعیین محدوهی آبهای سرزمینی و همچنین تقسیم « بستر » و « زیر بستر » اشاره کردند و سهم ایران را از دریای مازندران / کاسپیان 5/24 در صد دانستند .
سخنران سوم همایش آقای هوشنگ طالع بودند . ایشان به این مساله اشاره کردند که دولتیان در بارهی سهم ایران در این دریا دچار سردرگمی و اشتباه سخت شده است . باعث این سردرگمی و اشتباه سخت ، فراموش کردن تقسیم این دریا میان ایران و شوروی « بالسویه » و در نظر گرفتن وضع موجود یعنی پس از فروپاشی اتحادشوروی و پدیدارشدن 4 واحد سیاسی بهجای اتحاد شوروی در کرانهی این دریامیباشد .
در حالی که بر پایهی دو قرارداد 1921 و 1940 میان دولت شاهنشاهی ایران و اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی ، تقسیم دریای مازندران ( بهعنوان یک دریای بسته ) بهگونه مساوی (بالسویه / 50-50) انجام گرفته است . در نتیجه 4 واحدسیاسی حاصل از تجزیهی اتحاد شوروی یعنی فدراسیون روسیه و جمهوریهای قزاقستان ، ترکمنستان و آذربایجان (اران ) رویهمرفته دارندهی سهم اتحاد شوروی یا نیمی از این دریا میباشند .
ازسوی دیگر میراثبران اتحادشوروی در دو اجلاس آلماتی (قزاقستان ) و مینسک ( بلا روس ) با روشنی کامل اعلام کردهاند که همهی قراردادها و تهدات اتحادشوروی با دیگر کشورها را بهرسمیت میشناسند . این « اقرارنامه »ها بهثبت سازمان ملل متحد نیز رسیده اند . بدین سان ، سهم ایران در دریای مازندران / کاسپیان روشن و مسلم است. این بهعهدهی 4 کشور یادشده است که میراث اتحاد شوروی دراین دریا را میان خود تقسیم کنند . ایران مالک 50 درصد این دریاست و 4 کشور دیگر نیز رویهمرفته داراندهی 50 درصد این دریا میباشند .
البته بهترین راه بهرهبرداری از دریای مازندران / کاسپییان ،ایجاد یک شرکت 5 ملیتی در راستای بهرهبرداری از بستر ،زیر بستر ، آبزیان و نیز کشتیرانی دراین دریاست . در این شرکت ،50 درصد سهام متعلق بهملت ایران و 50 درصد متغلق به 4 کشور نامبرده خواهد بود .
فرجامین سخنران همایش آقای مسعود صفاریان دبیرهمایش بودند . ایشان در آغاز سخن یاد آور شدند که با توجه به تنگی وقت ، تنها به چند نکته اشاره میکنم :
سخنان آقای دکتر محمدحسن نامی نشان داد که هنوز مفاد و نکات عهدنامههای کاملا معتبر مودت ( 1921 ) و تجارت و بحرپیمایی ( 1940 ) که نزدیک به بیست بعد منعقد گردیده است ، مورد عنایت و رعایت قرار نگرفته اند . در قرارداد 1921 دولت اتحاد شوروی همهی معاهداتی که حقوق ملت ایران را تضییع مینمود ازجمله گلستان و ترکمانچای را ملغی و ساقط اعلام کرده است .
در عهد نامه های مودت و تجارت ، دو طرف متعهد ایران و شوروی هستند با حقوق « بالسویه » در دریای مشترک «ایران و شوروی » و متن قراردادها و پیوست ها که به فارسی و روسی معتبرند ، بهدقت گویای آن هستند که نیمی از دریای مازندران به ایران تعلق دارد . در این قراردادها ، دریا بهصورت مطلق به معنی تمام دریا اعم از سطح ، بستر ، زیر و کف دریا ست. رژیم گذشتهی ایران و شورای انقلاب اسلامی پس از کانلمیکن اعلام کردن فصول 5 و 6 قرارداد 1921 ، دو قرارداد بالا را به رسمیت شناخته اند.
جانشینان شوروی سابق هماکنون با تعهدی که در مینسک و آلماتی در سال 1991 به سازمان ملل اعلام کرده اند ، تنها یکطرف این عهدنامهها هستند و طرف دیگر ، ایران است باحقوق بالسویه .
و تاحقی به صورت قانونی و رسمی ملغی نشود ،همچنان حق معتبری است و آنهم حقوق تاریخی ملت ایران در دریای کاسپیان که غیرقابل انکار است .
جمهوری اسلامی به جای مذاکره با واحدی که طرف دیگر قرارداد است و حال که چند کشور شده و باید وضعیت خودشان را در نیمی از دریا روشن کنند، درست نیست که برخلاف اصول 8 و 9 و 78 و 152 و 153 و اصول دیگر قانون اساسی جمهوری اسلامی در مذاکره به آنها اعتبار طرف قراردادهای یادشده را بدهد و « من ایرانی » مخالفم که ایران سهم 50 درصدی خود را در دریای کاسپیان نادیده بگیرد .
از سوی دیگر به یادداشته باشیم که کنوانسیون 1982 مربوط به حقوق دریاها ، قرارداد های فیمابین کشورهای ساحلی در دریاهای بسته را پذیرفته است .
گفتنی است همایش در ساعت 45 : 20 به پایان رسید.
***
پان ایرانیستها و همه زندانیان سیاسی را آزاد کنید
رزمنده پان ایرانیست ابوالفضل عابدینی پیش از زندان هنگام تظاهرات در مقابل سفارت شیخک نشین امارات
***
تارنمای نامه پان ایرانیسم:
http://paniranism.info
فیسبوک نامه پان ایرانیسم:
www.facebook.com/paniranism
تارنمای هواداران پان ایرانیسم:
www.paniranism.net
تارنمای حزب پان ایرانیست:
http://paniranist.org
فیسبوک حزب پان ایرانیست
www.facebook.com/paniranistparty
تارنمای سازمان جوانان حزب پان ایرانیست:
http://paniranist.info
فیسبوک سازمان جوانان حزب پان ایرانیست:
https://www.facebook.com/paniranist.info
تارنمای تریبون آزاد پان ایرانیست در خوزستان:
www.pan-iranist.net
کانال یوتیوب حزب پان ایرانیست:
http://www.youtube.com/paniranistparty
سازمان برونمرزی حزب پان ایرانیست
همبستگی ملی . یکپارچگی ایران . حاکمیت ملت
هم میهن گرامی: برای ایرانی یکپارچه، آزاد، آباد، سربلند و دمکرات با حاکمیت ملت به ما بپیوندید
iran@paniranism.info
www.paniranism.info
درخواست هموندی
www.paniranist.org/a.htm