شماره ١٢٦ – شور ایران‌پرستی در نخستین روزنامه‌یِ چاپِ سربی در تبریز

نامه پان ایرانیسم
سازمان برونمرزی حزب پان ایرانیست
شماره ١٢٦ – چهارشنبه، ٣٠ بهمن ماه ١٣٩٢ – ١٩ فوریه ٢٠١۴
www.paniranism.info – iran@paniranism.info

درود بر هم میهنان گرامی

مطالب زیر تقدیم میشوند

نبرد دولت در میدان فساد اقتصادی
تا زبانم به پارسی می چرخد، ایران را فراموش نخواهم کرد – گفتگوی مجله ایران بزرگ با احمد مسعود فرزند احمد شاه مسعود
شور ایران‌پرستی در نخستین روزنامه‌یِ چاپِ سربی در تبریز در ١٠٧  سال پیش در ٢٨ بهمن‌ماه ١٢٨٥
نامه پدر حسین رونقی ملکی‌ به دادستان تهران
بانوی سوار کار بختیاری
درود بر همه اقوام ایرانی

پاینده ایران

نبرد دولت در میدان فساد اقتصادی

روشنک آسترکی/ رادیو کوچه
٢٨ بهمن ١٣٩٢

Roshanak

«اکبر ترکان»، مشاور رییس جمهور ایران، در مصاحبه‌ای که دیروز منتشر شد ضمن ابراز ناامیدی از قطع زنجیره فساد و ویژه‌خواری وعده افشای فسادی ده‌ها هزار میلیاردی در آینده نزدیک را داد.

فایل صوتی را از اینجا بشنوید

ترکان در مصاحبه‌ای با روزنامه آرمان که روز شنبه، ۲۶ بهمن، منتشر شد به طور تلویحی گفته است که این فساد ده‌ها هزار میلیاردی در دولت محمود احمدی‌نژاد رخ داده و فساد ۹ هزار میلیاردی که اخیرن بار‌ها به آن اشاره شده تنها «بخش کوچکی» از آن بوده است.

از سوی دیگر «حسن روحانی» در مراسم سخن‌رانی اخیر خود در بیست و دوم بهمن ضمن این‌که از مردم خواست دولت را در مسیر مبارزه با فساد اقتصادی یاری کنند، گفت: «مگر می‌توان تحمل کرد که یک فرد ۹ هزار میلیارد تومان پول این ملت را ببرد؛ کجا برده است؟ کجا مصرف شده است؟ چه کسانی اجازه داده‌اند»؟
این اظهارات در حالی مطرح می‌شود که پرونده‌های فساد سه هزار میلیاردی، فساد بیمه ایران، بدهی ۸۰ هزار میلیاردی ۳۲ نفر به بانک‌ها و هم‌چنین پرونده بابک زنجانی که همگی در زمان دولت احمدی‌نژاد اتفاق افتاده‌اند باز است و نتیجه مواجهه دولت کنونی با فسادهای اقتصادی که در دولت قبل اتفاق افتاده اعلام نشده است. ماجرای میلیارد‌ها دلار پول نفتی که به گزارش دیوان محاسبات مجلس سرنوشتش مشخص نیست را هم باید در کنار این فهرست دید.

وعده مبارزه با ویژه‌خواران
در دولت روحانی واژه «ویژه‌خوار» به ادبیات اقتصادی کشور راه یافت. در واقع ویژه‌خوار، نامی است که در دولت یازدهم بر روی رانت‌خواران و مفسدان اقتصادی گذاشته شده است. بحث مبارزه با ویژه‌خواران و کاسبان تحریم در دی ماه سال جاری طی نامه‌ای از سوی «حسن روحانی» به «اسحاق جهانگیری»، معاون اول رییس جمهور و رییس ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی، مطرح شد.

1

در این نامه آمده است: «از آن‌جا که مبارزه با مفاسد اقتصادی، لازمه پیش‌رفت و عدالت است و دولت تدبیر و امید، برای خروج اقتصاد کشور از رکود و ایجاد رونق اقتصادی، تامین امنیت برای فعالیت سالم اقتصادی را در اولویت کار خود قرار داده است، مقتضی است اقدامات لازم برای شناسایی و مجازات کسانی که با تبانی و سوءاستفاده از امتیازات خاص، زمینه ویژه‌خواری و درآمدهای غیرموجه فراهم کرده‌اند در اولویت کار قرار گیرد. به ویژه ضروری است موارد سوءاستفاده از شرایط تحریم مورد رسیدگی قرار گیرد و برای حراست از حقوق مردم و بیت‌المال اقدام فوری صورت پذیرد و گزارش مربوطه ظرف یک ماه به اینجانب ارایه گردد».
گرچه هر از گاهی فرمان‎های حکومتی و خط و نشان‎های قضایی برای مفسدان اقتصادی صادر شده، اما نتیجه همه آن‎ها، تکرار چرخه فساد اقتصادی و رانت‎خواری در دولت‎های جمهوری اسلامی بوده و هست. نمره شاخص ادراک فساد ایران در دو دهه گذشته همواره پائین‎تر از سه بوده است و ایران یکی از کشورهای فسادخیز به شمار می آید. در آخرین رتبه‎بندی، ایران به لحاظ شاخص فساد اقتصادی در رتبه ۱۳۳ جهان قرار دارد و آن‎گونه که سازمان شفافیت بین‎المللی گزارش کرده‎، جایگاه ایران در سال‎های گذشته همواره در حال تنزل بوده است.
پیچ و خم مبارزه با فساد به طور کلی رانت خواری در کشورهای در حال توسعه و با توجه به بسترهای مناسب در دولت شیوع دارد. دولت‌هایی که بر سر کار می‌آیند به حجم وسیعی از درآمد‌ها و منابع اقتصادی دسترسی دارند. همچنین با انتصاباتی که در مشاغل دولتی انجام می‌دهند قادر می‌شوند قشر عظیمی از افرادی را که به نحوی با آن‌ها در ارتباط هستند در پست‌های کلیدی فرار دهند. بدین ترتیب تعدادی از افراد وابسته به دولت در کار‌ها و مشاغل کلیدی قرار‌ می‌گیرند و شرایط برای انجام فعالیت‌های مبتنی بر رانت مهیا می‌گردد. در این صورت اگر دولت‌ها نظارت درستی بر نهادهای دولتی اعمال نکنند، احتمال ایجاد انحراف و انجام فعالیت‌های رانتی و فسادهای مالی افزایش می‌یابد.

در اقتصاد ایران نیز یکی از منابع اصلی رانت‎خواری، نفت است. دولت نفتی در جوامع غیردموکراتیک، فسادخیز است و توزیع کننده رانت. برای همین هم در همه دولت‎های پیش و پس از انقلاب، وزارت نفت از وزارت‎خانه‎های کلیدی به شمار می‌‎آید و جریان‎های سیاسی تلاش دارند تا نزدیکان خود را در آنجا مستقر کنند.

2

همچنین کارشناسان معتقدند رانت اقتصادی و رانت سیاسی همواره همسو با یکدیگر حرکت می‌‎کنند. برخورداران از رانت اقتصادی در عرصه سیاسی و قدرت نیز امکان مانور بیشتری می‌‎یابند و برخورد قانونی با آنان دشوار‌تر می‌‎شود. از همین منظر، صاحب‎نظران پیشنهاد کرده‎اند که برای در امان ماندن دو نهاد ثروت و قدرت از فساد، همواره باید یک نهاد ناظر غیردولتی به عنوان دیده‎بان وجود داشته باشد. غیبت نهادهای ناظر غیردولتی در ایران و محدودیت رسانه‎‌ها در پوشش فساد مقام‎های دولتی، امکان فسادخیزی اقتصاد ایران را افزایش داده است.
«فرشاد مومنی»، اقتصاد‌دان و استاد دانشگاه در این زمینه می‌گوید: «در یک اقتصاد رانتی، بقای نظام رانتی در عدم شفافیت امکان پذیر است. وقتی عدم شفافیت حاکم شد، فعالیت‌های اقتصادی بزرگ، همزاد فساد مالی می‌شوند. یعنی اصل در فاسد بودن آن فعالیت‌هاست مگر این‌که خلافش ثابت شود. اگر قرار باشد فساد و رانت جویی از بین برود، باید نظام تخصیص دلارهای نفتی شفاف شود. سازوکار اجرایی و عملیاتی این مساله هم این است که دولت تصمیم گیری در مورد تخصیص دلارهای نفتی را به مجلس واگذار کند. دومین مورد به سیاست‌ها و مجوز‌های صادرات و واردات مربوط می‌شود که یک کانون بسیار مهم در زمینه توزیع رانت و فساد است. راه حل این بود که قانون مربوط به صادرات و واردات به سبک و سیاقی که در سال‌های آغازین مجلس عمل می‌شد دوباره به مجلس ارجاع داده شود.»
«سعید لیلاز» اقتصاد‌دان نیز در مورد نحوه عمل‌کرد دولت پیرامون مبارزه با فساد اقتصادی می‌گوید: «آن چیزی که وظیفه اصلی دولت را تشکیل می‌دهد و اختیار اصلی دولت نیز در همین حوزه است، مبارزه با فساد است. باید دقت داشته باشیم که مبارزه با فاسد با مبارزه با فساد فرق دارد. اگر دولت بخواهد با فاسد‌ها برخورد کند ممکن است به یک موفقیت‌های نسبی برسد اگرچه تاکنون در ۳۵ سال گذشته عملکرد روشنی در این زمینه مشاهده نشده است».

وی هم‌چنین می‌افزاید: «در عین حال مبارزه با فاسد‌ها احتیاج به هم‌کاری بین دستگاهی و بین‌قوه‌یی دارد که تعاملات روشنی را می‌طلبد. به عبارتی در زمینه مبارزه با فاسد دولت تنها نیست و به تنهایی نیز نمی‌تواند اقدام کند، فقط می‌تواند آن‌ها را به قوه قضاییه معرفی کند بدون این‌که حتی بتواند جلوی آن پدیده را بگیرد. اما آن کاری که دولت خود مستقل از دستگاه قضایی می‌تواند انجام دهد و دراختیار و انحصار دولت و شخص آقای روحانی و جهانگیری است، مبارزه با فساد است، که در مرحله پیشگیری و بازدارندگی از فساد است».
در پایان گفتنی است با توجه به عواملی که پیرامون استفاده از رانت و شیوع فساد در دولت‌ها مطرح شد، بسیاری از کارشناسان و تحلیل‌گران دولت یازدهم را هم مستعد رفتن به سمت فساد اقتصادی دانسته اند. حال باید دید دولت یازدهم که برای در هم شکستن فساد اقتصادی ریشه دوانده در ارکان مختلف تجهیز شده است، تا چه میزان خود، از این آسیب دور می‌ماند و در راه برچیدن فساد پیروز می‌شود.

***
تا زبانم به پارسی می چرخد، ایران را فراموش نخواهم کرد

گفتگوی مجله ایران بزرگ با احمد مسعود فرزند احمد شاه مسعود
گفتگوگر: مسعود دباغی
بر گرفته از تارنمای سازمان جوانان حزب پان ایرانیست

1898804_424527911012629_515247214_o

● با درود. نخست از فعالیت های تان بگویید.
+++ با عرض سلام و درود فراوان خدمت تمام خوانندگان عزیز مجله، چند سالی می شود که دور از خانواده مشغول تحصیل هستم.
● شما در شرایط سخت جنگ در افغانستان زاده و بالیده شدید. از آن دوران چه به یاد دارید؟
+++ روزهای بسیار سختی داشتیم، باید بگویم از کودکی و حتی نوجوانی خویش چیزی نفهمیدم، حتی شاید کودکی سخت تر از مردم عادی داشتم، از لحاظ وضع زندگی با مردم عادی فرقی نداشتیم، روزهایی را به یاد دارم که نان گندم در دسترس نبود و مادرم مجبوری با آرد ذرت نان درست می کرد.
در حمله ی اول طالبان بالای پنجشیر که در نتیجه ی آن پنجشیر محاصره شد و هیچ راهی برای ورود مواد خوراکی و امکانات به داخل آنجا نبود، خوب به یاد دارم که در روز حتا یک وعده غذای ساده هم نداشتیم.
زندگی ما سخت تر از کودکان دیگر نیز بود چون به خاطر نام پدر مجبور بودم بیشتر مراقب باشم، بسیار پیام می آوردند که می خواهند مرا بربایند و به وسیله ی من فشار بیشتری روی پدرم بیاورند، بدون شک حضور پدر تمام آن سختی ها را برای من آسان می نمود، اگر چه بعد از وفات پدر وضع زندگی ما بهتر شد، ولی ای کاش نمی شد.
چرا که تلخی نبودش بر هر تلخی دیگر می چربید.
● شما شباهت فراوانی به پدر دارید، و طبعاً مورد علاقه ی بسیاری از مردم افغانستان و ایران هستید، از این رو می خواهم بپرسم، آیا آنگونه که هواداران تان آرزومند اند، شما مسعودی دیگر خواهید شد؟
+++ در ابتدا لازم می دانم که از لطف و مهربانی همه دوستان قدردانی نمایم، این محبت و لطف همیشه به شکلی جای خالی محبت پدر را برای من پر کرده و تا زنده ام مدیون احسان شان خواهم بود. باور دارم که من و تمام جوانان هم نسل من اول مدیون شهدا و تاریخ و مردم هستیم، باید همچون پدران مان که در مقابل دشمن جهاد و مبارزه کردند و دین خویش ادا نمودند ما نیز دین خویش را به خاک و مردم مان ادا نماییم.
هدف من مشخص است، ادامه ی راه شهدا علی الخصوص پدر شهیدم. راه ایشان به اندازهی کافی روشن و واضح هست که برای من و جوانان هم نسل من هدف و راه آینده مان را تعیین کند. مسعود شدن کاری ست بس دشوار، تمام سعی خویش را می کنم فرزند خلف و رهرو صادق برای ایشان باشم. فقط امیدوارم روزی از من نیز به نیکی یاد کنند. مسعود فقط یکی ست.
● شهید مسعود هنگامی که شما بسیار جوان بودید، به شهادت رسیدند. تصویر ایشان آیا در خاطرتان هنوز پررنگ است؟
+++ اگر چه بسیار جوان بودم، وقتی پدرم شهید شد، ولی خدا را شکر خاطرات زیادی از ایشان به یاد دارم. بیشتر آنها را نوشته ام، تا گذر زمان و حتا کهولت سن باعث از بین رفتن شیرین ترین خاطرات زندگی من نشود. شاید روزی خاطرات زندگی خود با پدرم را به رشته تحریر در آوردم. حال همین قدر بگویم که با از دست دادن ایشان تنها یک پدر را از دست ندادم. من رفیق، امید، تکیه گاه و همه چیزم را از دست دادم.
من به شدت به پدر خویش وابسته بودم و خدا را سپاس نزدیک هم بودیم، اگرچه بسیار جوان بودم ولی پدر در همان فرصت کم چیزهایی به من یاد داد که هنوز با هر حرف و سخنش بعدی از زندگی و شخصیت خویش را می سازم.
● پس از شهادت شهید مسعود، شما همراه با خانواده برای تحصیل و زندگی به ایران آمدید. زندگی در کشور ایران با توجه به پیوندهای تنگاتنگ تاریخی و ناگسستنی فرهنگی آن با افغانستان، را چگونه توصیف می کنید؟
سوال بسیار خوبی است. از ایران خاطرات بسیار شیرینی دارم .قبل از جواب به این سوال جا دارد که از مهربانی مردم تاجیکستان در زمان اقامت من و خانواده ام در آنجا تشکری کنم. هیچ گاه لطف و محبتی که مردم آن دیار زیبا به من و خانواده ی من داشتند را از یاد نمی برم. خداوند کشورتان را آباد و خاطرتان را آرام سازد. ایران کشوری ست که بسیار دوستش می دارم. سرزمینی زیبا با مردمانی خوب و خونگرم.
من در ایران زبانم را آموختم و ریشه ی عشق به این زبان و فرهنگ در آن دیار در من جوانه زد و پرورش یافت. تا زبانم به پارسی می چرخد ایران را فراموش نخواهم کرد. از ایران خاطرات بسیاری دارم و نمی دانم از کدام شان بگویم. از مدرسه بگویم یا تعطیلات، از بوی عید بگویم یا چهارشنبه سوری. از سفر شمال بگویم یا اصفهان.
از ثانیه شماری های قبل از سال تحویل بگویم یا گل کوچیک در محله. سخت است از بین این همه خاطرات یکی را انتخاب کنم فقط بدانید بسیار دلتنگ شان هستم. تاجیک یا ایرانی، فرقی نمی کند، همه یک جان هستیم و چون جان، همه را دوست دارم.
● برخورد مردم ایران با شما هنگامی که می فهمیدند فرزند آن شهید بزرگ هستید چگونه بود؟
+++ در ایران به ندرت من را می شناختند. حتا در مدرسه هم نمی دانستند که من پسر احمد شاه مسعود هستم، به این ترتیب خاطره ی زیادی در این مورد ندارم، ولی به یاد دارم که در تاکسی بودیم و با تاکسیران صحبت از افغانستان شد.
ایشان هم روی برگرداند و گفت: «شما مردمان خوبی هستید اما یک نفر عالی بود. مرحوم شاه مسعود.»
از او پرسیدم: «مسعود فرزندی چیزی داشت؟»
گفت: «بله، اما شنیدم خارج رفته اند و در فرانسه هستند. حیف واقعاً…!» من که در صندلی عقب نشسته بودم بسیار خندیدم. هنوز بعد این همه سال برایم خنده دار هست. گاهی شایعات می تواند بسیار مخرب باشد.
● نظرتان نسبت به پیوندهای فرهنگی و تاریخی، پارسی زبانان و تیره های ایرانی که امروز در چارچوب مرزهای گاه استعماری محصور شده اند، چیست؟
+++ ای کاش رویاها به واقعیت تبدیل می شد. آنگاه بار دیگر همه ی ما در کنار هم با یاد گذشته ی پر افتخار، آینده ای پر افتخار را رقم می زدیم. ولی متاسفانه واقعیت ها چیز دیگری ست و استعمار کار خود را کرده است . اگرچه از لحاظ فرهنگی و تاریخی هیچ جدایی بین ما نیست، ولی متاسفانه مرزها تثبیت شده و شکاف ایجاد گشته است.
به نظر من شاید بدترین شرایط ممکن شرایط فعلی باشد، که شاهد سوءتفاهمات زیادی در بین کشورهای پارسی زبان هستیم. اما با توجه به این همه منافقت ها و مشکلات باز می بینیم که ما را پیوندی ست ناگسستنی. ما چون برادرانی مانیم که گاهی قهر و گاه آشتی کنیم، ولی برای همیشه برادر و از یک ریشه خواهیم ماند. نسل جوان می تواند آینده ی بهتری برای هر سه کشور هم زبان و هم ریشه رقم بزند .
● با احترام به همه ی زبان ها، نظرتان نسبت به آینده ی زبان پارسی و نقش همگرا کننده ی آن در کشورهای پارسی زبان و در تحولات منطقه چیست؟
+++ لازم می دانم بگویم که شخصاً عاشق همه ی زبان ها هستم. تفاوت را دوست دارم. لزوماً نباید همه یک رنگ و همه یک شکل سخن بگویند، در آن صورت تفاوت،؛ که باعث ایجاد تنوع و زیبایی ست وجود نخواهد داشت. لهجه ها شیرینی خاصی به زبان می بخشند. زبان پارسی با لهجه های متفاوتش زبانی ست که بسیار دوستش دارم.
آینده ی زبان پارسی به نظر من دیگر بسته به تحولات سیاسی نیست. چرا که جایگاه خویش را در بین ملل جهان پیدا کرده و به اندازهی کافی پایهی و اساس آن قوی هست که با هیچ بلایی به قول «فردوسی بزرگ» گزند نیابد .زبان پارسی بدون شک یکی از مهم ترین چیزهای بوده که باعث نزدیکی کشورهای پارسی زبان گشته هست، و نقش تعیین کننده در تحولات آینده خواهد داشت، که باور دارم باعث نزدیکی بیشتر ما خواهد شد.
● شهید مسعود به اشعار حافظ و فردوسی و مادرتان نیز به اشعار برخی شاعران زن ایرانی علاقمند بودند. یعنی به نظر می رسد که ادبیات به عنوان یک از پایه های تربیتی فرزندان مسعود، مطرح بوده است؟
+++ خوب به یاد دارم که در کودکی به شدت از ادبیات تنفر داشتم، کتاب داستان زیاد می خواندم، ولی شعر و کتب ادبی را اصلاً دوست نداشتم. شعر برایم چیزی بی مفهوم و بیهوده می نمود، تا اینکه روزی از روزهای زمستانی که مکتب ما در افغانستان تعطیل بود، پدر، من را بیکار یافت. گفت: «چرا کتابی نمی خوانی؟» گفتم: «کل کتاب های قصه را خوانده ام. چیزی نیست.» واقعاً هم همینطور بود.
کتاب های پدرم اکثراً برای بزرگسالان بود و برای کودکی چون من جذابیت نداشت و شعر هم که برایم بی مفهوم بود. پدرم گفت: «با من بیا» با هم به کتابخانه ی او رفتیم و کتابی نسبتاً قطور (البته برای من در آن زمان) از قفسه ی کتاب های خود بیرون آورد.
رو به من کرد و گفت: «سعدی را می شناسی؟»
گفتم: «چیزهایی شنیده ام»
گفت: «چه چیزی؟»
گفتم: «معلم مان گفت که شاعر بوده»
گفت: «شعری از او برایم بخوان؟»
گفتم: «بلد نیستم.»
با اخم نگاهی به من کرد…!
گفت: «از این به بعد باید یاد بگیری. من به تو یاد می دهم.»
قبلاً پدرم هیچگاه فرصت نداشت که به من در درس هایم کمک کند یا به من ادبیات بیاموزاند. متاسفانه در زمان آرامش دولت مجاهدین در کابل، کودک خردسالی بودم، بعد هم که جنگ های داخلی و شروع جنگ طالبان با پدرم امان نداد که به تعلیم و تربیت من چندان توجه کند.
اگرچه همیشه از ایران برای من کتاب های قصه برای کودکان سفارش می داد که بزرگ ترین کمک به زبان پارسی من بود. وقتی بسته ی کتاب ها می رسید، آن روز بهترین روز زندگی من بود.
● گلستان سعدی به کجا رسید؟
+++ نشستیم و پدر کتاب گلستان را باز کرد. از دیباچه گذشت و باب اول، باب پادشاهان را شروع به کار کردن با من کرد. اول گفت: «بخوان!» بسیار به سختی و با مشکلات خواندم. بعد خود ایشان با آن صدای زیبای شان حکایت اول از باب اول را برایم خواند. هنوز هر وقت حافظ یا سعدی می خوانم صدای ایشان در گوشم هست و با صدای ایشان می خوانم. حکایت اول را با ایشان کار کردم.
گفت: «فردا شب از تو خواهم پرسید.»
تمام روز کوشش کردم که خوب بخوانم. وقتی فردا شب حکایت اول را برای شان خواندم تبسمی کردند. تبسمی که بهترین هدیه ی زندگی من بوده و هست و خواهد بود. بعدها شنیدم که با دوستان خویش چون دکتر صاحب عبدالله از من تعریف کرده و گفته بود که فکر نمی کردم اینقدر با استعداد باشد. بعد دیوان حافظ نیز به کارهای ما اضافه شد. تبسم توام با تشویق پدر دریچه های قلب من به روی ادبیات پارسی را باز کرد و ادبیات پارسی با طنین صدای پدر برای همیشه در قلب من نشست.
متاسفانه از حکایت دهم و شعر ترک شیرازی پیش تر نرفته بودیم، که آن دو تروریست عرب صدای ادبیات پارسی مرا برای همیشه از من گرفتند. حال روزی نیست که با غزلی از حافظ سپری نکنم و شبی نیست شعری روح مرا نوازش نکند .
● نظر شهید مسعود درباره ی ادبیات پارسی چه بود؟
+++ شهید مسعود به ادبیات پارسی به شدت علاقه داشت و همیشه همه ی ما را تشویق به مطالعه و دانستن هر چه بهتر زبان پارسی می کرد. به همین دلیل موافق به سفر من و خانوده ام به هیچ کشور اروپایی، تا قبل از فراگیری کامل ادبیات فارسی نبود. حرف هایم را با سخنی از خود شهید به پایان می رسانم و قبل از آن، از خداوند برای تمام شما خوبان، مخصوصاً پارسی زبانان سلامتی، پیروزی و سربلندی مسئلت دارم.
روزی شهید با دوستی [محمدحسین جعفریان] مصروف خواندن شعر بودند و از قضا همان روز برنامه ی حمله ای بزرگ بالای مواضع طالبان داشتند. ژنرال ها که زمان را تنگ می یابند و شهید را مشغول بحث در مورد اردبیات، به خود جرات داده و به ایشان می فرمایند:
«آمرصاحب (لقبی که همه ی مردم و دوستداران شهید به احترام ایشان را صدا می کردند) عملیات نزدیک هست و شما مصروف ادبیات هستید؟»
در پاسخ ایشان، شهید فرمودند:
«تمام عملیات ما برای همین ادبیات ست.»
● با سپاس فراوان ار وقتی که در اختیار فصلنامه قرار دادید.
+++ در پناه حضرت حق شاد باشید و موفق.

***

شور ایران‌پرستی در نخستین روزنامه‌یِ چاپِ سربی در تبریز در 107 سال پیش در 28 بهمن‌ماه 1285

بر گرفته از تارنمای ایران بوم
دوشنبه ۲۸ بهمن ۱۳۹۲ ساعت ۱۲:۰۸

به نامِ خدا

به‌کوشش: بابک علیخانی

شور ایران پرستی در نخستین روزنامه‌یِ چاپِ سربی در تبریز در 107 سال پیش در چنین روزی در 28 بهمن‌ماه 1285 (1):
این هفته‌نامه در تبریز و در 107 سال پیش (پیش از انقلابِ مشروطه‌یِ ایران) چاپ و پخش می‌شده است.

Shor iran Parasti
ایران‌گرایی زاییده‌یِ اندیشه و حکمرانیِ رضاشاه نبود بلکه بِسترِ این امر فراهم بود و آذربایجان یکی از کانون‌هایِ اصلی و پیشتازِ ملی‌گرایی و ایران‌پرستی بود.
حاجی بابا(حاجی میرزا‌آقا‌‌ تبریزی = علی‌قلی صفراُف) مدیرِ مسئول روزنامه‌یِ(هفته‌نامه‌یِ) آذربایجان(نخستین روزنامه‌یِ چاپِ سُربی در شهرِ تبریز) در شماره‌یِ نخستِ سالِ یکم 28 بهمن ماهِ 1285 خورشیدی برابر با یکم محرم 1325 قمری برابر با 18 آپریل 1907 ترسایی در رویه‌یِ دویم با چنین یادداشتی از نویسنده آغاز می‌شود:

ایران!!، ایران!!،
ای وطن مقدس،
و ای خاکِ پاکِ اقدس؛
ای بهشت روی زمین
و ای وادی پسندیده و دلنشین!!
ای دخمه‌یِ شهنشاهان جهان!!!
و ای مکمنِ جهاندارانِ کیان!!!.
ای ایران!!،
ای مهدِ مدنیت
و ای گهواره‌یِ انسانیت
ای سرچشمه‌یِ علوم
و ای منبعِ بدایع و فنون
ای ایران!!،
چه دلکش کشوری
و چه ستوده مکانی که شهریارانِ جم را مولد
و تاجدارانِ عالم را وطن بودی
حضرتت چه بلند
و پایه‌ات چه بالاتر و ارجمند است که پس از قرن‌هایِ متواتر و سال‌هایِ بیشمارِ مآثر کهنت سرمشقِ جهانیان
و صنایعِ تباهت حیرت بخشِ آیندگان
ای ایران!!،
ای سنگ پاره هایِ ویرانه کانت زیب و زینت قصورِ پادشاهان و موزه‌یِ خانهایِ مللِ متمدنه‌یِ فرنگستان
ای مبداء مردمیت و ای کالبد انسانیت تو بودی که بساطِ عدل و داد بسالیانِ دراز در تو پهن بود و تو بودی که … و … از کاخترات تا باختر فراگرفته بود
ای آنکه حکمایت ابواب فنون بروی جهانِ مفتوح داشتند و شعرایِ نامدارانت سخن از آسمان به زمین آورده و بر گرمیِ رفعت کشاندند و دانشگران فصیح و بی بدیلت خلقتی از نو بنا نهاده و این هیکل فراموش شده را بر و دوش … و غرر و خلاع تواریخ و سیر آراسته و جهانی دگر بجهانیان بنمودند
ای ایران!!،
ای مجمعِ شاهنشاهانِ باسیاست و ای مرجعِ گردانِ با مهابت و ای منشاء نام‌آورانِ دادگر و میران و مؤبدانِ نامور
چه شد؟ و از چه رو که فرزندانت دیگر سخن نمی‌گویند و از چه! درهایِ علمِ لَدُن بربستند و چه شد که …تشان همه هباء و نامشان به هدر رفت و چه شد که قصورشان خالی و ذکرشان فراموش گردید.

شور ایران پرستی در نخستین روزنامه‌یِ چاپِ سربی در تبریز در 107 سال پیش در چنین روزی (2):
این هفته‌نامه در تبریز و در 107 سال پیش (پیش از انقلابِ مشروطه‌یِ ایران) چاپ و پخش می‌شده است.
حاجی بابا(حاجی میرزا‌آقا‌‌ تبریزی = علی‌قلی صفراُف) مدیرِ مسئول روزنامه‌یِ (هفته‌نامه‌یِ) آذربایجان(نخستین روزنامه‌یِ چاپِ سُربی در شهرِ تبریز) در شماره‌یِ نخستِ سالِ یکم 28 بهمن ماهِ 1285 خورشیدی برابر با یکم محرم 1325 قمری برابر با18 آپریل 1907 ترسایی در رویه‌یِ دویم سروده‌ای با نامِ « ای وطنِ مهربان» دارد:

هر که کویت دوست دارد، کی ز مردن سربتابد1
هر که معبودش تو باشی، سر ز معبد برندارد

هر کسی کو را وطن در پنجه‌یِ اغیار ماند
یا وطن را ترک گوید، یا به کویش جان ببازد
ترک جان گفتن به کویت ای صنم سهل است وآسان
هر که سودای تو دارد سر ز فرمان بر ندارد
کاش(کاج) کان روزی به مهرت رو به کشتن می برندم
کافر آن عاشق ز مردن کز بلاها سر بخارد
روی اَندر پایت آرم، گر ببینم می‌رود سر
زان که در راهِ تو مردن جان به شیرین می‌سپارد
ای نسیمِ کویِ ایران، وی فضایِ عنبر آگین
آن دل از مهرت بشوید، تا که دست از جان بدارد
سیر در دریایِ عمان بی‌خطر ممکن نگردد
آن‌که مقصودش تو باشی، پای چون از سر شناسد؟
گر مرا هیچی نباشد، نی زِ دنیا و زِ عقبی
چون تو را دارم، چنانم هیچ در عالم نباشد
اِی‌که گفتی وقت تنگ است و راهِ وصل دور
پای برگشتن ندارم ز آسمان گر سنگ بارد
توده‌یِ خاک تو باشد روشنی بر دیدگانم
قیمت خاکِ درت را، هیچ‌کس جز من نداند
هر کس از گبر و مسلمان قبله‌ای در کیش دارند
من بر آن کیشم به دنیا قبله‌ای جز ایران نباشد
ای وطن! گر راست گویم تا خدا بود و تو بودی
ذره از ذراتِ خاکت در جهان قیمت ندارد
خونِ دل خوردند شاهان، تا وطن آباد کردند
از رقیبت سخت ترسم کز جوی کمتر ستاند
باغ می‌خواهم چه سازم، سرو می‌خواهم نه بینم
سر بعلیین نیارم، گر تو گوئی سر نیارد

پی‌نوشت:
1. سرتابیدن: نافرمانی کردن، سرکشی کردن، عصیان ورزیدن.
جایی به چشم خورد که یکی از استادان این واژه را برنتابد آورده بود که درست نمی‌باشد.

***
نامه پدر حسین رونقی ملکی‌ به دادستان تهران

کمیته گزارشگران حقوق بشر

Hossein Ronaghi Malaki

باسمه تعالی دادستان محترم عمومی و انقلاب تهران جناب آقای جعفری دولت آبادی با سلام احتراماً به استحضار مقام محترم قضائی و دادستان محترم می‌رساند اینجانب سید احمد رونقی ملکی پدر سید حسین رونقی ملکی برای عدالت و قانون و اجرای قانون در کشورمان احترام زیادی قائل هستم. به طوریکه مستحضر هستید فرزندم سید حسین رونقی ملکی چندین بار تحت عمل جراحی قرار گرفته است. بنده از دادستان محترم و کارکنان دادستانی ومسئولین زندان برای تحت عمل جراحی و درمان قرار گرفتن فرزندم و ادامه درمان نهایت تقدیر و تشکر و قدردانی را دارم. جناب آقای دادستان فرزندم برای حفظ و نگهداری کلیه‌هایش نیاز مدام به مرخصی درمانی را دارد که جانش در خطر می‌باشد. به خاطر انتخابات به اینجانب دستور داده بودند در مورخه 92/02/31 فرزندم را به زندان برگردانم. اینجانب فرزندم را در موعد مقرر به زندان تحویل دادم. کتباً نیز به حضور معاون محترم حضرتعالی، جناب آقای خدابخش نامه‌ای تقدیم نموده‌ام و مشکلات حسین را نیز به استحضار ایشان رسانده‌ام. جناب آقای دادستان فرزندم حسین اکنون در زندان با مشکلات زیاد مواجه می‌باشد: الف: درد شدید کلیه‌ها ب: خونریزی و سوزش ادرار مدام نیاز به مراجعه به متخصص دارد. ضمناً آب و هوای زندان و غذای نامناسب برای سلامتی حسین مضر بوده و جانش را به خطر می‌اندازد. در خاتمه تقاضا دارم دستور فرمائید مرخصی فرزندم سید حسین رونقی ملکی تمدید گردد و از زندان برای ادامۀ درمان خارج شود. ضمنا در مورخه92/03/20 به بیماستان شهید هاشمی‌نژاد اعزام شده و گواهی پزشکی به پیوست این نامه خدمتتان فاکس می‌شود. و در مورخه 92/04/10 ساعت 2 بعد از ظهر برای پیگیری درمان کلیه‌هایش وقت تعیین شده است. از آن مقام محترم قضائی تقاضامندم برای ادامه درمان در مورد مرخصی فرزندم دستورات لازم صادر فرمایند.
با تقدیم احترامات سید احمد رونقی ملکی پدر سید حسین رونقی ملکی

***
بانوی سوار کار بختیاری

وطن یعنی تفنگ بختیاری /غرور ملی و دشمن شکاری
وطن یعنی تجلی گاه ملت / حضور زنده ی آگاه ملت
وطن یعنی دیار عشق و امید / دیار ماندگار نسل خورشید
کنون ای هم وطن ای جان جانان / بیا با ما بگو پاینده ایران

ﺍﺳﺘﺎﺩ ﻣﺼﻄﻔﯽ ﺑﺎﺩﮐﻮﺑﻪ ﺍﯼ

Tofang Bakhtiari

***
درود بر همه اقوام ایرانی

بر گرفته از امید از هموندان سازمان جوانان حزب پان ایرانیست

Omid Sabz_Sardaran Moshrotiyat

درود میفرستم به ،بلوچ ها و زابلی ها،کردها،
به آذری ها و بختیاری ها و لر ها، لک ها
به دشتی ها و ترکمانها و…
درود میفرستم به مردم میهنم که با استقامت در این اوضاع بد ایران پا پرجا چون کوه ایستاده اند.
سرم را بالا میگیرم ،سینه ام را جلو می دهم و افتخار میکنم به مردم کشورم که در این شرایط ، میهن را از یاد نبردند ونشان دادند فارغ از از هرگونه دین و مذهب و حزب و فرقه و نژاد ،دلشان برای میهن می تپد و نام وطن که می اید سینه سپر میکنند و به میدان می ایند.
یادی میکنم از شهیدان و جانباختگان و اسیران راه میهن و بدانند که فرزندان ایران ، همیشه به یادشان هستند و سپاسگذار دلاوریشان هستند.
یادی میکنم از سرداران در بند،و امیدوار به آزادی فرد فردشان هستم.
و سپاسگذار شما هستم که در دنیای مجازی و واقعی، یارای مردم شریف ایل بختیاری بودید و ادبیات و فرهنگ ایرانی را با منش خود به جهانیان و دشمنان ایران نشان دادید.
با سپاس فراوان
پاینده ایران

***

پان ایرانیست‌ها و همه زندانیان سیاسی را آزاد کنید

FreeA.Abedini

FreeAbolzal

Abedini dar Tazahorat

رزمنده پان ایرانیست ابوالفضل عابدینی پیش از زندان هنگام تظاهرات در مقابل سفارت شیخک نشین امارات

Saman

***

تارنمای نامه پان ایرانیسم:
http://paniranism.info

فیسبوک نامه پان ایرانیسم:
www.facebook.com/paniranism

تارنمای سازمان جوانان حزب پان ایرانیست:
http://paniranist.info

فیسبوک سازمان جوانان حزب پان ایرانیست:
https://www.facebook.com/paniranist.info

تارنمای هواداران پان ایرانیسم:
www.paniranism.net

تارنمای حزب پان ایرانیست:
http://paniranist.org

فیسبوک حزب پان ایرانیست
www.facebook.com/paniranistparty

تارنمای تریبون آزاد پان ایرانیست در خوزستان:
www.pan-iranist.net

کانال یوتیوب حزب پان ایرانیست:
http://www.youtube.com/paniranistparty

 

سازمان برونمرزی حزب پان ایرانیست
همبستگی‌ ملی‌ . یکپارچگی ایران . حاکمیت ملت
هم میهن گرامی‌: برای ایرانی یکپارچه، آزاد، آباد، سربلند و دمکرات با حاکمیت ملت به ما بپیوندید

iran@paniranism.info
www.paniranism.info

درخواست هموندی
www.paniranist.org/a.htm

کنون ای هم وطن ای جان جانان / بیا با ما بگو پاینده ایران

You can leave a response, or trackback from your own site.

Leave a Reply

Copyright©2010-2018.