نامه پان ایرانیسم
شماره ١٧٥ – سه شنبه ١٨ آذر ١٣٩٣ – ٩ دسامبر ٢٠١٤
www.paniranism.info – iran@paniranism.info
درود بر هم میهنان گرامی
بیانیه حزب پان ایرانیست: ۲۱ آذر روز گریز اهریمن برای همیشه گرامی باد.
مهمان شهریور – شعری از استاد شهریار در فرار ” فرقه دمکرات ” از آذربایجان
روح ایران – سرودهای از م . سحر
۲۱ آذر: تجدید خاطرهی تلخ و شیرین – مهندس نادر پیمائی
آتورپاتکان – سروده بانو هما ارژنگی
آذرآبادگان من … داریوش اقبالی
نام آذربایجان آتورپاتکان – زنده یاد سرور دکتر محمدرضاعاملی تهرانی (آژیر)
۲۱ آذر روز گریز اهریمن گرامی باد
هفتهنامه تهران ـ مصور ـ شماره ـ آذر ماه ۱۳۳۰: تظاهرات ملی جوانان میهن پرست پانایرانیست در شب ۲۱ آذر
پاینده ایران
یانیه حزب پان ایرانیست: ۲۱ آذر روز گریز اهریمن برای همیشه گرامی باد.
***
مهمان شهریور – شعری از استاد شهریار در فرار ” فرقه دمکرات ” از آذربایجان
هان به یغما برده آن ناخوانده مهمان میرود
آن نمک نشناس ، بشکسته نمکدان میرود
گرچه بام ودر به سر کوبید صاحب خانه را
خانه آبادان که جغد از بوم ویران میرود
از حریم بوستان باد خزانی بسته باد
با سپاه اجنبی از خاک ایران میرود
خاتم جم گو به وقت آصف دوران قوام
اهرمن دیدم که از ملک سلیمان میرود
بار قحط و رنج و درد آورد و رفت
گو بماند درد را، کز سینه پیکان میرود
دیزی سفت و سیاهی پشت پایش بشکنید
ترسم آخر باز گردد چون پشیمان میرود
شرّ آن کوبنده چکش از سر ما کنده شد
لیک از رو مشکل این کوبنده سندان میرود
***
روح ایران – سرودهای از م . سحر
برگرفته از تارنمای سحرگاهان
***
۲۱ آذر: تجدید خاطرهی تلخ و شیرین
مهندس نادر پیمایی
روز ۲۱ آذر برای مـردم آذربایجان دارای دو مفهوم و خاطره متفاوتی است. ۲۱ آذر سال ۱۳۲۴ روز جدا شدن آذربایجان از پیکر ایـران، و ۲۱ آذر سال ۱۲۲۵ روز نجات و برگشت آذربایجان به دامن مام وطن.
موضوع جداسازی آذربایجان سابقه طولانی دارد، چون در سنوات اخیر موضوع جدایی آذربایجان از ایـران مورد ادعای گروهکهایی و متقابلا مورد مخالفت اکثریت مـردم آذربایجان و سایر هموطنان ایرانی قرار گرفته، به جهت اطلاع نسل جوان که احتمالا از سوابق تاریخی این موضوع ممکن است بیاطلاع باشند لازم دانستم که مختصر اشارهای به سابقه امر بکنم:
منطقه آذربایجان به علت داشتن وسعت خاک و آبادی و شرایط اقلیمی و سوق الجیشی از قرنها قبل همیشه مورد نظر امپراتوری روسیه تزاری و امپراتوری عثمانی بوده و در تعقیب هدف تصرف و توسعه ارضی، منطقه آذربایجان بارها مورد تهاجم و تصرف دو همسایه متجاوز قرار گرفته.
روسیه تزاری طی چندین سال جنگ بالاخره بر طبق دو قرارداد تحمیلی (گلستان به تـاریخ دوم آبان ماه سال ۱۱۹۲ خورشیدی برابر بـا ۲۴ اکتبر سال ۱۸۱۳ میلادی و ترکمنچای به تـاریخ اول اسفند سال ۱۲۰۶ خورشیدی برابر بـا ۲۱ فوریه سال ۱۸۲۸ میلادی) دولت ایـران مجبور به پرداخت غرامت جنگی و دادن امتیازات نظامی و سیاسی و اقتصادی و محدودیت ایـران در تملک دریای مازندران، و از دست دادن بخش بزرگی از خاک ایـران به نام اران (جمهوری آذربایجان امروز) بـا ۱۷ منطقه (ایالت، ولایایت و خانات) به شرح زیر گردید:
قرهباغ، گنجه، شکی، شیروان، قبه، دربند، بادکوبه، گوگچای، ایروان، نخجوان، آغداش، تفلیس، گروسی، بولاخ، لنگران، سالیان، اردوباد، (علاوه بر منطقه اران، تمام داغستان و گرجستان و قسمتی از مغان و آستارا و تالش).
امپراتوری عثمانی به لحاظ رقابت بـا روسیه تزاری بر سر تملک آذربایجان و به طور کلی درگیری بـا روسیه و سایر کشورهای مسیحی اروپا، قبل از شروع جنگ اول جهانی در صدد توسعه نفوذ و قدرت خود برآمد، به همین منظور اقدام به ترویج دو مرام یا ایدئولوژی نمود:
الفـ پان تورکیسم یا پان تورانیسم برای اتحاد کشورهای ترک و ترکزبان
ب ـ پان اسلامیسم برای اتحاد کشورهای مسلمان و عرب
بـا شروع جنگ اول جهانی دو امپراتوری روسیه و عثمانی که طرفین جنگ بودند، بـا وجود اعلام بیطرفی ایـران، جنگ را به داخل خاک ایـران و منطقه آذربایجان کشاندند و در طول مدت جنگ، چندین بار آذربایجان بین قوای روسیه و عثمانی دست به دست گشت و صدمات و خسارات مالی و جانی زیادی به مـردم آذربایجان وارد آمد.
در سال ۱۹۱۸ میلادی که ارتش عثمانی در آذربایجان بود، دولت عثمانی به جهت توسعه قدرت خود و جلب حمایت مـردم آذربایجان شروع به تبلیغ شدید و طرحریزی اجرای مرام پان تورکیزم و جدا کردن آذربایجان از ایـران و الحاق آن به خاک کشور خود کرد. بدبختانه حکومت مرکزی ایـران به قدری ضعیف و ناتوان بود که قادر به حفظ امنیت و نگهداری پایتخت نبود، چه برسد که بتواند آذربایجان را در مقابل مطامع و دسایس بیگانگان حفظ بکند، این تنها مـردم آذربایجان بودند که در مقابل نظر و هدف دولت عثمانی و اجرای طرح پانتورکیزم مخالفت شدید خود را در مورد تجزیه آذربایجان نشان دادند. در آن موقع شیخ محمد خیابانی و یارانش از قبیل نوبری و امیرخیزی یک گروه سیاسی را تشکیل داده و در راه حفظ استقلال ایـران فعالیت میکردند. این گروه بـا ایراد سخنرانی و نشر روزنامه، مـردم را از مقاصد شوم ترکهای عثمانی مطلع کرده و برای مقابله بـا تجزیه آذربایجان از ایـران، مـردم را دعوت به مبارزه میکردند. به همین جهت دولت عثمانی شیخ محمد خیابانی را دستگیر و مدت یک سال به قارص تبعید کرد. به هر حال در مقابل ایستادگی مـردم و همچنین شکست امپراتوری عثمانی در جنگ جهانی اول، طرح پان تورکیزم و تجزیه آذربایجان بینتیجه ماند.
بـا وجود این که بعد از جنگ اول جهانی دو امپراتوری روسیه و عثمانی از بین رفت و دو دولت اتحاد جماهیر شوروی و جمهوری ترکیه به جای آنها بوجود آمد. ولی متاسفانه این دو دولت نیز همچنان فکر و سیاست اسلاف خود رادر مورد تصرف آذربایجان در سر داشتند. البته در گذشته انگلیسی ها هم دخالت هائی در این ناحیه انجام داده اند و تحریکاتی کرده اند که به اندازه طمع روس و ترکیه نبوده است.
بـا روی کارآمدن رضاشاه و ایجاد ثبات و تحکیم در ایـران، چندین سال اسم و موضوعی به نام جدا شدن آذربایجان از ایـران وجود نداشت. بدبختانه بـا شروع جنگ دوم جهانی و اشغال ایـران از طرف قوای متفقین، این بار ارتش شوروی منطقه آذربایجان را متصرف شد و بـا تشکیل حزب توده در ایـران و تبلیغ مرام کمونیستی، در جهت تجزیه آذربایجان اقدام به تشکیل فرقه دموکرات آذربایجان کرد. در تـاریخ ۲۱ آذر سال ۱۳۲۴ خورشیدی بـا خلع سلاح و تسلیم ارتش ایـران، اقدام به تشکیل حکومت خود مختار آذربایجان، در راستای الحاق آن به جمهوری آذربایجان شوروی نمود. در تشکیل این حکومت ناچیز، اکثریت قریب به اتفاق مـردم آذربایجان کوچکترین دخالتی نداشتند. این فقط قدرت دولت و ارتش اتحاد جماهیر شوروی بود که توانست به دست تعدادی از افراد فریب خورده و یا خود فروخته و همچنین عدهای از افراد ستون پنجم خود به نام مهاجرین قفقازی یک حکومت پوشالی و غیر مردمی و غیر ایرانی را به وجود آورد. ولی خوشبختانه و بـا مساعد شدن اوضاع سیاسی بـا حرکت نیروی نظامی ایـران به سمت آذربایجان، مـردم خطه آذربایجان قیام کرده و بـا در دست گرفتن اسلحه در تـاریخ ۲۱ آذر ۱۳۲۵ خورشیدی حکومت دموکرات آذربایجان را از پا درآوردند.
بعد از سال ۱۳۲۵ تـا فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی به لحاظ اوضاع سیاسی جهان تقریبا از موضوع تجزیه آذربایجان خبری نبود. بـا فروپاشی دولت کمونیستی شوروی و آزادشدن کشورهای مستعمره شده از طرف شوروی از جمله جمهوری آذربایجان، ترکیه موقعیت را برای بسط نفوذ خود در کشورهای ترک و ترکزبان آسیای میانی مخصوصا در جمهوری آذربایجان (اران سابق) مناسب دید. بـا وجود این که خود ترکیه از لحاظ اقتصادی و اجتماعی و سیاسی با هزاران گرفتاری و مشکلات دست به گریبان بود، ولی بـا صرف مبالغ زیاد و ایجاد مراکز صنعتی و اقتصادی و اعزام مستشاران مالی و نظامی، به اصطلاح جای پایی برای خود تدارک میدید و در به قدرت رسانیدن یک فرد صددرصد معتقد به مرام پان تورکیزم به نام ابوالفضل ایلچی بیگ نقش عمدهای را به عهده گرفت. ایلچی بیگ به تحریک پانتورکیستهای ترکیه ادعای یکی بودن و یکی شدن دو آذربایجان را کرد و به شدت شروع به تبلیغ نمود و عدهای را به نام آذربایجانیهای جدایی خواه و استقلال طلب در اروپا و آمریکا و کانادا به راه انداخت.
به طور قطع نقشه تسلط بر منطقه و به دست گرفتن بازار اقتصادی، مخصوصا استیلا بر منابع عظیم نفت قبلا از طرف دول غرب از جمله امریکا، طرحریزی شده بود و گرنه ترکیه به تنهایی توان چنین ادعاهایی را نداشت. غرب بـا به راه انداختن نیمچه کودتای ساختگی، ایلچی بیگ را برکنار و یک چهره بسیار موثر و بـا توانی به نام حیدر علی اوف را به جای او گماشت، حیدر علیاوف به عنوان یک کمونیست شناخته شده بـا داشتن سوابق عضویت در دفتر سیاسی حزب کمونیست (پولیت بورو) و عضویت در سازمان جاسوسی و ضد جاسوسی (کا.گ.ب) و معاونت نخست وزیر که در به زنجیر اسارت کشیدن و کشتارهای دسته جمعی ملتها نقش بسزایی داشته به عنوان رئیس جمهور آذربایجان در جهت برآوردن خواستهها و حفظ منافع غرب، زمام امور را به دست گرفت.
طی چندین سال گذشته عدهای مزدور از طرف پانتورکیستهای ترکیه و جمهوری آذربایجان در اروپا و آمریکا و کانادا راه افتاد و بـا برگزاری سمینارها و کنگرهها و نشر مقالات و کتابها و مصاحبههای رادیویی و تلویزیونی بـا ادعای این که آذربایجانی ترک نژاد و ترک زبان است و بـا ایـران و ایرانی هیچگونه وابستگی ندارد. حکومت ایـران به زور و به جبر آذربایجان را تصرف کرده و در حق ملت آذربایجان همه نوع ظلم و ستم و اجحاف را روا داشته، بنابراین ملت آذربایجان خواهان استقلال و جدا شدن از ایـران و پیوستن به خواهران و برادران آن سوی مرز است !!
به شهادت تـاریخ در تمام دوران گذشته چنین حرکتهایی همیشه از طرف بیگانگان در جهت منافع خودشان ایجاد و حمایت شده، به عبارت دیگر موضوع تجزیه و جدا شدن آذربایجان از ایـران ریشه در خارج داشته و هیچوقت حتا اقلیتی از مـردم آذربایجان خواهان چنین موضوعی نبوده و نیستند که نمونه بارز آن قیام مـردم آذربایجان در ۲۱ آذر سال ۱۳۲۵ بود که هنوز عده زیادی هستند که شاهد آن حوادث و روزها بودند.
در مورد طرح تجزیه آذربایجان و دخالت و عاملیت حزب توده و پیشهوری، نوشته افرادی چون دکتر جهانشاهلو افشار (معاون اول پیشهوری) و دکتر عنایتالله رضا و عدهای از افراد بـا وجدان و بـا شرف دیگر که پی به دسیسه و نیرنگ بیگانگان برده و از راهی که به اشتباه در پیش گرفته بودند برگشته و بـا افشاگری، حقایق را بـا مـردم در میان گذاشتند. و یا اعتراف و نوشته خیلی از سران حزب توده که صریحا به آلت دست دولت شوروی بودن وخیانت خود اعتراف کردهاند، مدارک مستند و شواهد گویایی است !!
ولی متاسفانه امروز هم میبینیم که عدهای انگشت شمار در جهت حفظ منافع و اهداف بیگانگان در جهت تجزیه آذربایجان فعالیت میکنند و بـا کمال وقاحت روز ۲۱ آذر ۱۳۲۴ را که روز تجزیه آذربایجان بوسیله دولت وقوای شوروی از ایران بود را به غلط روز قیام مـردم آذربایجان برای کسب استقلال و پیشهوری را به عنوان قهرمان و خادم ملت ایـران قلمداد میکند.
به این افراد باید گفت آذربایجانی در چهارچوب تمامیت ارضی ایـران ولو در تحت بدترین شرایط هم قرار بگیرد چون خود را ایرانی و ایـران را از آن خود میداند، بنابراین به هیچوجه حاضر به قبول سلطه ترکیه و یا جمهوری آذربایجان یا هرکشور دیگری نیست.
***
آتورپاتکان – سروده بانو هما ارژنگی
بر گرفته از تارنمای ایران بوم
به مناسبت روز نجات آذربایجان
این سروده میهنی را با صدای شاعر در اینجا بشنوید
http://s1.picofile.com/file/6218373238/Atur_patkan_BY_HOMA_ARZHANGI.mp3.htmll
آتورپاتکان، الا ای سرزمین آذر رخشان!
سر پایندهی ایران
که آتش را نگهبان بودهای در پهنهی دوران
تو از نوری، تو از دوری، ز پشت پیر تاریخی
تو مهد پاک زرتشتی
همان یزدانشناس بخردیپرور
که نیکی را فروغ بی زوال ایزدی داند.
آتورپاتکان
هنوز از لابلای و تار و پود رفتههای دور میبینم
ز شهر شیز و آن آتشگه آذرگشسبت نور میتابد
و بر دیوارهایش نقشهای بوالعجب ز افلاکیان و خاکیان برجاست.
تو آن نجد سرافرازی
به دامانت سهند سربلند و قلهی آتشفشان داری
دژ ضحاک و ساسان و فناسپ و قلعهها از باستان داری
به روز نام و ننگت هم
تو از هرمزد فرخها و فرخ زاد رستمها نشان داری.
آتورپاتکان
تو ماد با فر و جاهی
تمام مردمانت آریایی زاده و آزاده اندیشاند
و در گسترده ی تاریخ
زبانشان آذری وان گویشی از پهلوی بوده است.
اگرچه بر دل و جانت، جفا از ناکسان رفته
و زخم خنجر ترک و تتارت سینه بدریده
ولی این ترجمانی ناروا باشد، جفا باشد
زبان آذری را تُرک نامیدن
که ایرانزاده هرگز جز که ایرانی نخواهد بود.
آتورپاتکان
تو خاک شمس تبریزی
همان خاکی که آن پیر عجایب خلقت خورشیدوش
در دامنش رویید
همان رندی که خشتش زیر سر بودی و
پا بر تارک هفت آسمان سودی.
غریب عالم معنا
که مولانا، فقیه کهنهاندیش شکیبا را
چو توفانی ز بن برکند و در رقص و خروش آورد.
خرد را خاک بر سر کرد و
دل را از می معنا به جوش آورد.
آتورپاتکان
تو در گستردهی دوران
به هر شهر و به هر کویی
بلاگردان ایرانی.
چه گویم من ز تبریزت
از آن سالارخیزان خاک زرخیزت
به یاد آرم از آن جنبش
از آن هنگامهی خونین
از آن مردان جان برکف
چو ستار و چو باقر یا خیابانی
و یا زان سیل گمنامان
که خون پاکشان شد خون بهای راه انسانی!
ز آذر ماه یاد آرم، من از آن آذر سوزان
که چون بیگانهی رسوا، چو دزدی نابکار آمد
سر آزادهات از پیکر میهن جدا سازد
در آن غوغای جانبازی، چه توفانها بهپا کردی
تو با بیگانگان و دشمنان خانگی دیدم چهها کردی
کنون ای مهد سربازان
آتورپاتکان، سر ایران
مبادا بینمت تا یک نفس از پای بنشینی
که دشمن در کمین است و
فریبی تازه میجوید
چنان روباه مکاری
به راهی تازه میپوید
جوانبخت کهنسالم
تو را در پهنهی گیتی، هماره زنده میخواهم
و تا هستی نفس دارد
فلات پاک ایران ر ا
خوش و پاینده میخواهم.
***
آذرآبادگان من … داریوش اقبالی
***
نام آذربایجان آتورپاتکان – زنده یاد سرور دکتر محمدرضاعاملی تهرانی (آژیر)
در تاریکیهای تاریخ، آن زمان که کوهها، دشتها، جنگلها و دریاها نامی نداشتند. آنگاه که نامها برخون بود و آن را با خون بر جایها مینوشتند و یا بهتر، در کار نوشتن بودند، دودههایی از دور یا نزدیک، یا از پس کوههایی که امروزه در دامان اروپا جای دارند و یا از سرزمینهایی که امروز «جدا قفقاز» ما خوانده میشوند و بعضی آنجا را از کهن سرزمین سپیدنژادان دانستهاند، به سوی جنوب روان شده و هر تیره جایی گزید: از کوههای قفقاز و سرزمین مادهای جنگآور و پارسهای « فرهنگ خدای» تا کرانههای دریای هند، سراسر از دودمانها و خانوادههای آریایی پوشیده گشت. چنین سرزمینی که از سوی « فرغانه» نیزتیرههای جدا گشته از سر نژاد هند و ایرانی، بر آن انبوهی کرده بودند، ایران نام یافت. پیوندی پاک از خون نخست آریاها با خاک پرارج فلات ایران پدید آمد، به ریخت خانواده، دودمان، شاهی و سپس شاهنشاهی ایران که گاه پادشاهی ماد بود، گاه شاهنشاهی بی نظیردر نظم هخامنشیان و گاه شاهنشاهی کمنظیر در شکوه ساسانیان.
تاریخ جهان گواه است که نخست نام ها را با خون مینوشتند، بر جایها و چنین کردند نخست آریاها و چنین از پیوند خون آنان با خاک، «ایران» پدید گشت. چونان که به گاه دیرین، نه قفقاز، نه افغانستان،
نه بلوچستان، نه فارس، نه خوزستان، نه کردستان و نه تهران، هیچ یک جدا به یاد نیایند بلکه ایران همه جاست، از آنان که گفتیم و بسیاری که نگفتیم.
چون نامی بر خاک نوشته شد و میهن پدید آمد، استوار جایگاه فرهنگ پدید گشته است. آن گاه به فرهنگ و زبان چه بسیار نوین نامها پدید آیند که بر جایها به یادگار آن خون و آن فرهنگ و آن زبان، سالها، بماند.
آن تیرههای نخست آریا هم که بر خاک ایران زمین جای گرفتند تا این سرزمین، ایران شد، با خون خود فرهنگی آفریدند که در اندیشههای تابناک، همه خونی و جنگی، بود: خونی بود، در چهرهی بیپایان قدرتها و یکتا خواستها، چنین بیکران، بیآغاز، بیهمتا و بزرگتر از هر بزرگ و قویتر از هر قوی و زیباتر از هر زیبا که بیچون هست به هر اندیشیدنی یکتا خدای و معبود آنها گشت. جنگی بود، به رنگ هستی، که نه آسایش است و نه سکون. بل همه در رفت، همه درآمد و چنین هستی واحد و بیچون، نیز نیست، جز به چهرهی جنگی و ستیزی پیوسته و همیشه.
از سویی میدانستند که خونی که آدمها از آنند، پیوسته در جوشش است، به خواست هستی و نیرومندی و یکتا گشتن به هر هنر و هر آیین و هر قدرت. چنین خونی نمیمیرد، هر چند آدمها امروز هستند و فردا، نه. زیرا آدمهایی که امروز نیستند. فردا خواهند بود. زین روی، همه در آنها، نمایشهای جاویدی بود، چه به چهرهی جاویدی روان و رستاخیز و چه به گونهای امید همگان و شوشیانس.
آنها «مهر» را ستودنی میدانستند که نگاهبان میهن بود و خانواده و «آذر» را که پرتو از آن برمیخاست. به هر خطهای آذرگاه و آتشکدهها داشتند، به نامهای گوناگون. و از آن میان، به جنوب «جدا قفقاز» ما نیز آذرگاهی بود، آذرگشسب، نام و سرداری بر آن پاسدار، آذرپاد نام. سالهای بعد که تا زمان ما همی کشد، نام آذرپادگان یا آذربایگان یا آذربایجان، بر آن خطه مانده است، به نام خون آذریها، به نام زبان آذریها، و به یاد صدها صد مردی که در آن خطه جان فشانده و خونشان بر خاک ریخته. و هزاران هزار بانویی که کودکان آذری زبان را به آغوش پر مهر خود پروریدهاند. و نه نام و یاد آتشکدهی آذرگشسب که در آن خطه میبوده است و هست، که آذر آن به هر قلبی است که به یاد ایران و به یاد آذربایجان، میتپد.
***
۲۱ آذر روز گریز اهریمن گرامی باد
بر گرفته از تارنمای سازمان جوانان حزب پان ایرانیست
۲۱ آذر در تقویم سیاسی ایرانزمین دارای جایگاه ویژه ای است که متاسفانه در وضعیت کنونی چندان که بایسته و شایسته است بدان پرداخته نمیشود .گرچه پیرامون این روز سخنها گفته شده و مقالات نگاشته شده اما از این رخداد بزرگ تاریخ هر چه بگوییم باز جای سخن باقی است.از این رو به مطالبی منتخب از ویژه نامه ایام روزنامه جام جم نظری می افکنیم.
جنگ جهانی دوم آثار منفی بسیاری برای ایران داشت. از جمله تبعات این رویداد، تشکیل فرقههای دموکرات در آذربایجان بود. شورویها با استفاده از نیروهای اطلاعاتی، امنیتیشان که در مناطق مختلف آذربایجان پخش شده و به تبلیغات و کارهای حزبی مشغول بودند، با تحریک حس قومگرایی و انگشتگذاشتن روی ظلم و اجحافی که رژیم رضاشاه علیه آذربایجان اعمال کرده بود و نیز با مانور روی عقبماندگیهای اقتصادی- اجتماعی منطقه، حرکتی در قالب خودمختاری که با گرایش شدید جداییطلبی و استقلال (و در نهایت اتحاد با آذربایجان شوروی) همراه بود، ایجاد کردند. مدیریت این حرکت بر عهده میرجعفر باقراف رئیس دولت جمهوری آذربایجان و دبیر اول حزب کمونیست آن بود.
اوایل جولای ۱۹۴۵/ تیر، مرداد ۱۳۲۴ باقراف به مسکو احضار شد و در ششم همین ماه، دفتر سیاسی کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی قرار محرمانهای تحت عنوان «تدابیر لازم در مورد سازماندهی جنبشهای جداییخواهانه در آذربایجان جنوبی و سایر شهرهای شمال ایران» صادر کرد. برای رهبری این جنبش جداییخواهانه در آذربایجان، تشکیل «فرقه دموکرات آذربایجان» پیشبینی شد.
در ۱۲ شهریور ۱۳۲۴ فرقه دموکرات آذربایجان با انتشار بیانیهای و برشمردن اهدافی چون، آزادی داخلی و خودمختاری مدنی برای آذربایجان در چارچوب حفظ استقلال و تمامیت ایران، تشکیل انجمنهای ایالتی و ولایتی، تدریس زبان آذری [ترکی آذربایجانی] در مدارس آذربایجان، افزایش کرسی نمایندگان آذری در مجلس شورای ملی به ۲۰ نفر اعلام حضور کرد.
روسها با دقت زیاد دنبال شخصی بودند که بتواند امور فرقه را در آذربایجان مدیریت و رهبری کند و برای این کار، سیدجعفر پیشهوری را انتخاب کردند. وی که اهل خلخال بود و از اولین اعضای حزب کمونیست ایران به شمار میرفت در شعبه دانشگاه کوتو در شهر باکو تحصیل کرده بود.
دانشگاه کوتو، دانشگاه کمونیستی زحمتکشان شرق سال ۱۹۲۱/ ۱۳۰۰ شمسی توسط کمینترن در مسکو تاسیس شد. سال ۱۹۲۲ حدود ۷۰۰ دانشجو از ۵۷ کشور در آن به آموزش مارکسیسم- لنینیسم مشغول بودند که هزینه زندگی و تحصیل آنها توسط حزب کمونیست شوروی تامین میشد. مدتی پیشهوری دبیر اول حزب کمونیست ایران بود. در اسناد محرمانه آرشیو مرکزی دولتی احزاب سیاسی جمهوری آذربایجان قید شده که پیشهوری را روسها از تهران برای رهبری فرقه دموکرات به آذربایجان آوردند.
اقدامات فرقه دموکرات و در راس آن، سید جعفر پیشهوری و غلام یحیی دانشیان کاملا در راستای اجرای اهداف حزب کمونیست در ایران و برنامههای شوروی بود. بخصوص اینکه با توجه به وجود برخی نارساییها و محرومیتهای اقتصادی، دستگاه تبلیغی فرقه دموکرات درصدد القای این موضوع بود که نظام سیاسی ایران حقوق آذربایجانیها را نادیده انگاشته و خواهان از بینبردن زبان و فرهنگ ترکی است. به همین خاطر اقدامات فرقه دموکرات که ادعای دموکراسی داشت رنگ تجزیهطلبی به خود گرفت و حتی برای پیشبرد برنامههای خود از هیچ خشونتی فروگذار نبود.
در نهایت با بهکارگیری تدابیر سیاسی در راس حاکمیت و حضور موثر نیروهای نظامی و شرکت گسترده مردم آذربایجان برای مقابله با اقدامات تجزیهطلبانه فرقه دموکرات این غائله خاموش شد.
***
تظاهرات ملی جوانان میهن پرست پانایرانیست در شب ۲۱ آذر پشت بیگانگان و بیگانهپرستان را لرزاند و تهران را غرق شور و شعف ساخت
تظاهرات پر شور جوانان میهنپرست پانایرانیست، در شب بیست و یکم آذر تهران را غرق شور و نشاط ساخت در این شب کاروان جوانان وطنپرست پانایرانیست در سایه درفش پرافتخار کاویان با مشعلهای فروزان و شعارهای ملی روزگار باستان از ساعت ۴ تا ۹ بعدازظهر در سراسر خیابانهای تهران تظاهراتی به یاد روز نجات آذربایجان نمودند. مردم تهران دست افشان و پای کوبان از این کاروان استقبال کردند و صدها دسته گل نثار آنان نمودند. سخنگویان جوان و دلیر پانایرانیست در تمام این مدت شعارهایی به یاد شهدای وطن و سربازان فداکار ایران داده و مرتبا نسبت به خائنین و وطنٌفروشان تودهای و فرقه قلابی دموکرات نمای آذربایجان که میخواستند آذربایجان عزیز را از پیکر ایران جدا نمایند، ابراز نفرت و انزجار مینمودند و به نام ملت ایران به روان پاک شهدای راهآذربایجان درود میفرستاد و در پایان این مراسم شبیه پیشهوری و « غلام یحیی را که از چوب و پنبه ساخته بودند، در میان فریادهای مسرتآمیز هزاران نفر که در بهارستان گرد آمده بودند آتش زدند. این تظاهرات بیشائبه ملی و استقبال بینظیری که مردم تهران از آن نمودند، مشت محکمی بود که یکبار دیگر به دهنهای آلوده تودهایهای خائن نواخت. حزب ننگین توده در نظر داشت یک بار دیگر برای رسوا ساختن خود و برای جلب نفرین و لعنت مردم ایران، در این روز تظاهراتی بنماید و اعلامیهها و شعارهایی که بیگانگان دیکته کرده بودند، انتشار دهد ولی تظاهرات ملی مردم و پانایرانیستها و ابراز نفرت و انزجاری که قاطبهی ملت از دسایس بیگانگان نمودند، آنها را خفه ساخت.
پان ایرانیستها و همه زندانیان سیاسی را آزاد کنید
رزمنده پان ایرانیست ابوالفضل عابدینی پیش از زندان هنگام تظاهرات در مقابل سفارت شیخک نشین امارات
تارنمای نامه پان ایرانیسم:
http://paniranism.info
فیسبوک نامه پان ایرانیسم:
www.facebook.com/paniranism
تارنمای سازمان جوانان حزب پان ایرانیست:
http://paniranist.info
فیسبوک سازمان جوانان حزب پان ایرانیست:
https://www.facebook.com/paniranist.info
تارنمای حزب پان ایرانیست – سازمان برونمرزی (شاخه آمریکای شمالی)
www.paniranism.net
تارنمای حزب پان ایرانیست:
www.paniranism.org
فیسبوک حزب پان ایرانیست
www.facebook.com/paniranistparty
تارنمای تریبون آزاد پان ایرانیست در خوزستان:
www.pan-iranist.net
کانال یوتیوب حزب پان ایرانیست:
http://www.youtube.com/paniranistparty
سازمان برونمرزی حزب پان ایرانیست
همبستگی ملی . یکپارچگی ایران . حاکمیت ملت
هم میهن گرامی: برای ایرانی یکپارچه، آزاد، آباد، سربلند و دمکرات با حاکمیت ملت به ما بپیوندید
iran@paniranism.info
www.paniranism.info
درخواست هموندی
www.paniranist.org/a.htm