هم میهن گرامی, مهر نموده و ما را در پخش نامه پان ایرانیسم یاری نماید. سپاس!
نامه پان ایرانیسم
دوره ۲ شماره ۵ – آدینه ۲۱ مهر ماه ۱۳۹۶ – ۱۳ اکتبر ۲۰۱۷
www.paniranism.info – iran@paniranism.info
درود بر هم میهنان گرامی
مطالب زیر تقدیم میشوند:
بنیانهای تاریخی کردان – عبدالله مرادعلی بیگی
کردها هر کجا که باشند ایرانی هستند – روشنک آسترکی
ئهوهڵ ئێرانی دۆوم کوردوکم -“اول ایرانی، دوم کردم” – زنده یاد اسد چراغی چامه سرای کرد
نامه تاریخی ملا مصطفی بارزانی رهبر حزب دمکرات کردستان عراق به رهبر حزب پان ایرانیست
جستاری در تاریخ موجودیت کردان و نقش آنان در استقلال ایران – مهندس حسین شاه اویسی
پاینده ایران
نامه پان ایرانیسم
بنیانهای تاریخی کردان
عبدالله مرادعلی بیگی
علماي تاريخ و نژاد بر استواري اين رأي كه تيرههاي « كرد» از اصيلترين تيرههاي ايراني هستند اتفاق نظر دارد.
به عقيده زبانشناسان، زبان كردي با لهجههاي گوناگون آن، ضمن آن كه خود يكي از فروع زبان كهن ايراني است، با فارسي رايج، در الفاظ و معاني، قرابت و پيوستگي بيمانندي دارد. به طوري كه بيشتر واژههاي دو زبان، هم در ريخت لفظ و هم در ساخت معني، از يك ريشهي مشترك مشتق ميگردند. از سوي ديگر آن دسته از واژگان باستاني كه در زبان كردي به كار ميرود، ميان ديگر تيرههاي ايراني، چونان گيل، تات، پشتون، تاجيك و… همچنان بكار گفتار ميآيد.
آيينهاي ايراني، مانند نوروز، مهرگان، و سده، ميان كردان با شكوه بيمانندي برپا ميگردد و از تقدسي ويژه برخوردار است تا امروز هم در ميان گروههاي بزرگي از كردان كه به فرقههاي كهن ديني اين سرزمين منسوبند، ردپاي بسياري از باورهاي «مغاني»، «مزدكي»، «زرواني» و «مانوي» ديده ميشود كه نمادي از اعتقاد مشترك باستاني آنان با كيشهاي ملي ايراني ميباشد.(1)
از اين گذشته روايات تاريي، طايفه مغان، نگهبان دين باستاني ايران را از قوم ماد، يعني از تيره كردان معرفي ميكنند. وجود آتشكدهي بزرگ «آذرگشنسب» در تخت سليمان كه آتش مقدس آن بيش از هزار سال خاموشي نگرفت، اين نظر را تقويت ميكند.
به گواهي تاريخ از همان آغاز كه سرنوشت مشترك و تاريخي اقوام ايراني رقم زده ميشود، كردان نقش بنياديني در شكلگيري محتوم آن داشتهاند. چنان كه در جنبش بزرگ ايراني نژادان آريايي براي جاي گيري در بخشهاي باختري و جنوبي فلات ايران، كردان به همراه پارسيان پيش آهنگ ديگر ايرانيان بودهاند. دولت بزرگ ماد كه نخستين دولت ايراني پايه گرفته بر فلات ايران بود، «كرد» شمرده ميشد. زيرا كه مادها، اسلاف كردها هستند. كورش كه توانست آرمان مادها را تحقق بخشد و فلات ايران را به زير يك پرچم درآورد، از سوي مادر نسبت به كردان ميبرد. اردشير بابكان بنيانگذار دولت بزرگ ساساني كه نسبت به بازرنگيان ميرساند، كردتبار به شمار ميآمد.
روايتهاي تاريخي به روشني مينمايند كه طايفهي «بازرنگيان» فارس از تيره كردان آن سرزمين بودهاند، همانگونه كه طايفهي شبان كاره هم كه از اواخر دورهي آل بويه طي چند سده در قسمتي از سرزمين فارس صاحب قدرت و شوكت بودند، از تبار كردان فارس به شمارند.تيرهي ايراني نژاد كرد در طول تاريخ نه تنها سرنوشت مشترك با ديگر تيرههاي ايراني نژاد فلات ايران داشته است، بلكه در دورههايي از زندگي ملت ايران با بردوش كشيدن رسالت راهبري جامعهي بزرگ اقوام ايراني، توانسته است شكوهمندترين دوران سرافرازي تاريخ ايران را نيز پديد آورد. كششهاي تاريخي اين سرنوشت مشترك سبب شده است كه حتا در دوران تجزيهي سرزمينهاي كردنشين از ايران (چه به هنگام تسلط جبارانهي امپراتوري عثماني و چه در زمان حكومت غاصبانهي دولتهاي مخلوق استعمار بر اين سرزمينها)، فرياد آزادگي بخش وحدت خواه مردم كرد براي پيوند با ميهن بزرگ جامعهي اقوام ايراني خاموشي نگيرد.
امپراتوري عثماني، از زمره حكومتهايي بود كه پس از حكومت تازيان، «دين» را ابزار كشورگشايي و سركوب ملتها و اقوام ديگر قرار داده بود.
به گفتهي فردوسي:
زيان كسان از پي سود خويش
بجويندو دين اندر آرند پيش
در اين ميان، تنها مانع برابر به بردگي كشاندن ملتها به نام دين از سوي امپراتوري عثماني، ملت ايران بود. از اين رو، امپراتوري مزبور نه تنها با ملت ايران بلكه با همهي وابستگان نژادي و فرهنگي ملت ايران، در ستيز بود. قتلعام مكرر شيعيان و سركوب بيوقفه كردها، از چنان دشمنيها ريشه ميگرفت.
با پيروزي انقلاب عثماني در سال 1908 ميلادي، «تركهاي جوان» صحنه گردان امور سياسي، اجتماعي و فرهنگي آنان امپراتوري شدند. تداوم انديشهي آنان در قالب «حكومت كنوني تركيه» موج تازهاي از دشمني و تهاجم بر ضد تيرههاي وابسته به ملت ايران را در پي داشت.
بدين سان، در آستانهي فروپاشي امپراتوري عثماني و زايش حكومت تركيه، «شوونسيم نژادي» جايگزين «شوونيسم مذهبي» شد. نماد اين سياست تهاجمي نژادگرايانه، جعل انديشهي «پان تركيسم»، از سوي تركهاي جوان بود كه تا به امروز نيز همهي حكومتهاي حاكم بر تركيه، ميراث خونين آن را به دوش ميكشند.
اگر در گذشته، امپراتوري عثماني( دين) را ابزار سركوب قرار داده بود، دولتهاي تركيه در قالب انديشهي نژادگرايانه، سياست قومكشي و پاكسازي نژادي را به مورد اجرا گذاردهاند.
از آشكارترين تظاهرات سياست مزبور. قتل عام بيش از 5/1 ميليون از هم فرهنگان، هم تاريخان و هم ريشگان ارمني ما در 24 آوريل 1915 (پنجم ارديبهشت ماه 1294 خورشيدي) و كوشش در زدودن هويت اصيل كردها، زير نام «تركان كوهستاني» است.
در آغاز، برخورد كردهاي سرزمينهاي تجزيه شده برابر تبليغات و اقدامات نژادگرايان «ترك»، شكل فرهنگي- سياسي داشت. بدينسان كوشش بر اين بود تا بيشتر بر هويت تاريخي و ايراني و آريايي كردها تاكيد شود. اما به زودي با افزايش فشار توام با خشونت و كشتار براي «ترك ساختن» كردها و كردستان، مقاومتها عمق بيشتري يافت. بدينسان مبارزه براي دفاع از حقوق تاريخي و نژادي كرد، به صورت خيزشهاي مسلحانه در گوشه و كنار كردستان، ظاهر شد. مبارزات مسلحانه «شيخ سعيد هرتوشي» و «سيد عبدالقادر نقشبندي» از اقطاب فرقه نقشبندي در اواخر دوران عثماني را ميتوان از مهمترين هستههاي اوليهي اين مقاومت و خيزش مسلحانه نام برد.
به دنبال فروپاشي امپراتوري عثماني در پايان جنگ جهاني اول و ايجاد حكومتهاي به اصطلاح عربي از سوي استعمار انگليس و فرانسه بر پهنهي متصرفات امپراتوري مزبور در خاورميانه، دامنهي تجاوز بر كردها نيز گسترش يافت. اين بار در كنار عنصر ترك، عنصر عرب نيز دستاندركار اجراي «سياست سرزمين سوخته» و «نسل كشي» كردها شد. برابر شدت يافتن «كردستيزي»، دولتهاي استعمارگر و حكومتهاي دستنشاندهي آنان، مقاومت رهايي بخش و نبرد مسلحانه كردها نيز به سر تا سر كردستان اشغالي گسترده شد.
در اين ميان رستاخيز آزادگي بخش ايراني نژادان كرد در قلمرو كشور استعمار ساخته عراق به سبب پيوندي كه از آغاز با مبارزات ضد استعماري شاخه ديگري از وابستگان فرهنگي ايران يعني شيعيان آن سرزمين داشت، از برجستگي ويژهاي برخوردار ميباشد. خيزش گران «كرد» و قيامگران شيعه (دو شاخهي نژادي و فرهنگي وابسته به ملت بزرگ ايران)، در مواقع بسيار و با همآهنگ كردن مبارزات بر ضد استعمار انگليس و حكومت دست نشاندهي بغداد، قيامهاي عمومي و فراگيري را در سرتاسر عراق برپا كردند. چنان چه به هنگام قيام شيعيان در اوايل شهريور 1301 خورشيدي بر ضد دولت استعمارگر انگليس و حكومت دستنشاندهي آن در عراق كه شهرهاي مذهبي ميان رودان و نيز شهر بغداد را فرا گرفت، «شيخ محمود برزنجي» از اقطاب بزرگ فرقه قادري براي كاستن از فشار نيروهاي مشترك انگليس و عرب بر قيامگران شيعه، سرتاسر كردستان واقع در قلمرو عراق را برعليه آنان شورانيد. بدين سان، قيام عليهي سلطهي ظالمانهي استعمار، سرتاسر عراق را دربرگرفت. مبارزان «كرد» در اين نبردها، ضربات سختي بر نيروهاي مشترك انگلستان و عرب وارد ساخت و شهرهاي كردنشين بسياري را از اشغال آنان خارج كردند. شيخ محمود برزنجي در مناطق آزاد شدهي كردستان آن سوي مرز، حكومت «آريايي كرد» را اعلام داشت. اگرچه دولت انگليس پس از مدتها و با تحمل تلفات بسيار توانست به كمك نيروهايي كه از هندوستان آورده بود، قيام عمومي مردم ميان رودان را سركوب كند، اما اقتدار استعمار انگليس با اين قيام دچار آسيب فراوان گرديد و از هيبت و قدرت آن نه تنها در «ميان رودان» بلكه در شبه قاره هند نيز كاسته شد.
با آغاز جنگ جهاني دوم، هماهنگي ميان جنبش «كرد» و نهضت شيعيان به صورت قيامهاي گسترده و عمومي بر عليه نيروهاي انگليس و حكومتزادهي استعمار در ميان رودان (عراق) نمايان شد. بر اثر اين قيامها و پشتيباني عمومي مردم، رشيد عالي گيلاني در هجدهم فروردين ماه 1319 خورشيدي (7 آوريل 1940 ميلادي)، قدرت را در عراق به دست گرفت.
سران حكومت دستنشاندهي بغداد از عراق گريختند، دولت انگليس با بهرهگيري از نيروهاي مستقر در اردن و پايگاههاي هوايي خود در عراق، پس از نبردهاي خونين بسيار، سرانجام قيام را سركوب كرد. اما ميان رودان و به ويژه مناطق كردنشين اين سرزمين همچنان ناآرام باقي ماند.
كردان ساكن شمال عراق، در سال 1319 خورشيدي (1940 ميلادي) براي ادامهي مبارزه، حزب هيوا (اميد) را بنيان گذاردند. اما كمونيستها كه در جريان جنگ دوم، متحد انگليسها بودند، با نفوذ در صفوف حزب «هيوا» سبب انشعاب اين حزب شدند. پس از اين ناكامي، گروههاي مبارز كرد و برخي عناصر ناسيوناليست جدا شده از حزب هيوا، تشكيلات جديدي را به نام حزب رزگاري (آزادي) سازمان دادند. در سال 1325 خورشيدي گروههاي فعال دو حزب رزگاري و «هيوا» براي تشكيل جبههاي واحد، در همايشي گردهم آمده و «پارت دموكرات كردستان» (آن سوي مرز) را، بنياد نهادند.
همايش به اتفاق آراء ملامصطفي بارزاني رهبر جنگجويان كرد را كه در آن هنگام در حال نبرد با نيروهاي حكومت بغداد بود، به عنوان دبيركل حزب جديد برگزيد. در بيانيهي اين همايش، دفاع از حقوق تاريخي و نژادي تمامي ايرانينژادان و وابستگان فرهنگي آنان در عراق، آرمان مبارزاتي پارت دموكرات كردستان اعلام گرديد. به دنبال كنگرهي مزبور، روزنامه خبات (كوشش) به عنوان ارگان رسمي و تئوريك پارت دموكرات كردستان (آن سوي مرز) منشتر گرديد. با تشكيل پارت دموكرات كردستان مبارزه عليه حكومت بغداد و سياستهاي تبعيض نژادي، فراگيرتر شد. رستاخيز كردستان (آن سوي مرز) عليرغم همه توطئهها و كارشكنيهاي دشمنان به پيروزهاي بزرگي در بعد نظامي و سياسي دست يافت و توانست حقانيت خود را در داخل و خارج عراق بر همگان آشكار كند.
ملامصطفي بارزاني با اعلام اين نظر كه «هركجا كرد زندگي ميكند، آن جا ايران است» همواره بر پيوند ناگسستني تاريخي و نژادي كردان با ديگر ايرانيان تاكيد داشت.
مجموع جمعيت كرد در آن سوي مرزها، ميان 6/19 تا 21 ميليون تن برآورد ميگردد: (2)
الف- در قلمروي جمهوري تركيه: كردهاي ساكن قلمرو جمهوري تركيه، در نشريات آماري و مكاتبات رسمي دولت تركيه به عنوان «تركهاي كوهستاني»؟!، نامر برده ميشوند.
جمعيت كردهاي ساكن تركيه ميان 4/14- 3/15 ميليون تن برآورد ميگردد. اين رقم كمابيش 6/23- 25 درصد از كل جمعيت كشور مزبور را دربرميگيرد.(3) كردها در ده استان تركيه، واقع در خاور و جنوب خاوري كشور مزبور، داراي اكثريت هستند. شهرهاي وان، ديار بكر، ارض روم، تبليس و… در حوزهي سرزمينهاي كردنشين قرار دارند. در آمارهاي رسمي دولت تركيه، ارقام واقعي مربوط به جمعيت كردها، منتشر نميگردد و در بيشتر نشريان آماري تركيه، نام «كرد» به چشم نميخورد. و از آنان به نام «تركهاي كوهستاني»، نام برده ميشود.(4)
ب- در قلمروي جمهوري عراق: جمعيت كردهاي ساكن حكومت عراق كه بيشتر در شمال كشور مزبور متمركزند، حدود 6/5 ميليون تن برآورد ميگردد. (5) اين جمعيت 5/26 درصد از كل جمعيت كشور مزبور را دربرميگيرد.(6) شهرهاي مهم كردنشين قلمرو حكومت عراق عبارتند از: روانداز، حلبچه، سليمانيه، كركوك، موصل و…
پ- قلمروي جمهوري سوريه: بيشتر كردهاي ساكن سوريه در سه بر مرزي عراق، تركيه و سوريه و همچنين در اطراف دمشق ساكن هستند. جمعيت كردهاي ساكن كشور مزبور حدود 5/1 ميليون تن برآورد ميگردد كه كمابيش 9 درصد كل جمعيت كشور مزبور را تشكيل ميدهد. بخش قابل ملاحظهاي از ساكنان بلنديهاي گلان (جلان) نيز كرد هستند.(7)
ت- جمهوري ارمنستان: جمعيت كردهاي ساكن قلمرو ارمنستان كه بيشتر در بخشهاي خاوري جمهوري مزبور ساكناند، كمابيش 250 هزار تن برآورد ميگردد. جمعيت اين جمهوري در سال 1993 برابر با، 3730000 تن برآورد گرديده است.(8)
ث- جمهوري آذربايجان (اران): كردها ساكن اين جمهوري در منطقه «لاچين» قرهباغ متمركز هستند و جمعيت آنان حدود 26 هزار برآورد ميگردد.
ج- جمهوري خودمختار نخجوان: در بخش شمال غربي جمهوري خودمختار مزبور، حدود 25 هزار تن كرد زندگي ميكنند. جمعيت نخجوان در سال 1995 حدود 306 هزار تن برآورد گرديده است.(9)
چ- لبنان: بيشتر كردهاي ساكن لبنان در بخش شمال باختري بيروت ساكناند و جمعيت آنها حدود 100 هزار تن برآورد ميگردد. جمعيت كشور مزبور در سال 1995 برابر با 4 ميليون تن برآورد گرديده است.(10)
ح- جمهوري تركمنستان: كردها در اين جمهوري نوخاسته پراكندهاند. در برگهاي هويت جمهوري مزبور، ايرانيان و ايراني نژادان را بيشتر زير عنوان «كرد» ، ردهبندي ميكنند. جمعيت كردهاي ساكن جمهوري تركمنستان، با تعريف بالا، بيش از 500 هزار تن برآورد ميشوند. البته همچنان چه گفته شد، در اين آمار بيشتر ايرانيان، مردم اران و … را نيز در برميگيرد.
پي نوشت :
1- نگاه كنيد به : «تاريخ مردوخ» شيخ محمد مردوخ كردستاني- نشر كارنگ ـ
همچنين نگاه كنيد به «كرد و پيوستگي نژادي و تاريخي او»- رشيد ياسمي- انتشارات اميركبير ————-2 – برپايه ي منابع گوناگون .
3- جمعيت تركيه از سوي آمارنامه Welt Almanach 98 براي سال 1995 برابر با 61 ميليون نفر برآورد شده است.
4- برآورد جمعيت كردهاي ساكن كشور مزبور براساس آمارهاي گوناگون، انجام شده است.
5- بر پايه برآوردهاي گوناگون از منبعهاي مختلف، حكومت عراق هميشه ميكوشد كه شمار كردان ساكن كشور مزبور را كمتر از واقع نشان دهد. بيگمان ميتوان انديشيد كه شمار كردهاي ساكن عراق، بيشتر از رقم آورده شده است.
6- جمعيت كشور عراق بر پايه Welt Almanach 98 براي اسل 1995 برابر با 20 ميليون تن برآورد گرديده است.
7- جمعيت سوريه برپايهي آمار منبع بالا در سال 1995 برابر با 14 ميليون برآورد گرديده است.
8- همان منبع
9- منابع گوناگون آمار جمعيت در سطح جهاني.
10- Welt Almanach 98
بر گرفته از فر ایران
***
کردها هر کجا که باشند ایرانی هستند
روشنک آسترکی
بنا بر نظر غالب پژوهشگران و محققان، کردها که از قوم ماد هستند، همواره در طول تاریخ به عنوان قومی آریایی از فرهنگ،نژاد و زبان مشترکی با دیگر ایرانیان برخوردار بودهاند و زبان کردی به عنوان یکی از کهنترین گویشهای ایران باستان شناخته شده است. هویت قوم کرد هم همواره با ملیت ایرانی عجین شده است. این باور تنها شامل پژوهشگران ایرانی نبوده و بسیاری از محققان غیر ایرانی نیز در نوشتارهای خود بر این موضوع تاکید داشته اند.
«هنری فیلد» در کتاب «مردمشناسی ایران» مینویسد: «کردها از حیث زبان و خصوصیات جسمانی، ایرانی هستند و به عنوان شعبهای ازنژاد ایرانی از حیث زبان، اخلاق، عادت و شیوه معیشت با سایر ایرانیان دارای جهات اشتراک هستند».
«دانیلو» نویسنده غربی نیز در این باب نوشته است: «کردهای ترکیه هم از حیث زبان و خصوصیات جسمانی ایرانی هستند». «لرد کرزن» هم گفته که: «زبان کردها، لرها و بختیاریها شبیه زبان فارسی است و چندان تفاوتی با هم ندارند».
یکی از قدیمیترین اخباری که درباره کردها در دست است، کتاب «Anabasis» یا سفرنامه جنگلی گزنفون (xenephon) سردار لشکر، جغرافی دان و مورخ یونان باستان است که رویارویی کردهای ایرانی را در قالب سپاه اردشیر دوم هخامنشی (۴۰۱ ـ ۴۰۰ پیش از میلاد مسیح) با یونانیان باستان [در منطقه اربلا (اربیل امروزی) پایتخت کردستان عراق] شرح میدهد که منجر به شکست ارتش ده هزار نفرهٔ یونان شد.
«استرابون» جغرافیدان و مورخ یونان باستان در چند قرن پیش از میلاد درباره چگونگی تربیت و پرورش بدنی جوانان کرد مینویسد: «جوانان کرد را چنان تربیت میکنند که در سرما و گرما و بارندگی تاب و توان داشته، ورزیده باشند. اینها را کردک (kardak) گویند».
رشید یاسمی هم مینویسد: «در حصول پیشرفتهای دولت ایران در زمان مادها در فتح نینوا و در زمان هخامنشیان در غلبه بر یونان و در دوران اشکانیان و ساسانیان در دفع رومیان و در بعد از اسلام در جلوگیری از مهاجمان و هزاران موقع سخت دیگر بعد از آن، افواج کردان را در صف مقدم سپاه ایران میبینیم که برای حفظ استقلال ایران میجنگند».
پیشنیه جدایی سرزمینهای کردنشین از خاک ایران
نخستین جدایی کردها از سرزمین ایران بزرگ، پس از نبرد چالدران بین شاه اسماعیل صفوی و سلطان سلیم پادشاه عثمانی صورت گرفت که ارتش ایران طی نبردی غافلگیرانه با کمتر از سی هزار نفر در برابر ارتش ۱۲۰ هزار نفره عثمانی که به توپخانه و سلاحهای آتشین مجهز بودند، شکست خورد و بخشهای وسیعی از بیست امارت نشین کرد (که دو سوم کل مناطق کردنشین ایران را تشکیل میدادند) به ویژه حاکم نشین برلیس در قلمرو عثمانی قرار گرفت. البته بعدها شاه عباس کبیر و نادرشاه افشار توانستند بخشهایی از این سرزمینها را به مام میهن بازگردانند، ولی بیکفایتی پادشاهان قاجار به ویژه فتحعلی شاه و محمدشاه قاجار و دسایس استعمار انگلیس و روسیه سبب شد بخش های وسیعی از کردستانات و بغداد از قلمرو ایران جدا شده و به عثمانی ملحق شوند. مناطق کردنشین عثمانی پس از شکست این کشور در جنگ جهانی اول بین سه کشور ترکیه، عراق و سوریه تقسیم شدند….
پیشینه مقاومت کردها در برابر اشغالگران بیگانه
کردها همچون دیگر ایرانیان از اعتقادات اصیلی همچون احترام به پاکیزگی آب، خاک و آتش برخوردار بودهاند که هم اکنون نیز بسیاری از رسوم کهن ایرانی همچون جشنهای نوروز و چهارشنبه سوری را با شکوه منحصر به فرد در مناطق کردنشین پاس داشته میشود. کردها از دوران باستان به کیش یکتاپرستی زرتشتی اعتقاد داشتهاند که بعدها به دین اسلام تغییر یافته است. در پوست پاره ای که چند سال پیش در سلیمانیه به دست آمده، سوگنامهای به زبان کردی مربوط به چهارده قرن پیش به دست آمده که ترجمه بخشی از آن عبارت است از: «معبدها ویران شد، آتشها خاموش، بزرگ بزرگان خود را نهان کرد، زنان و دختران به اسیری رفتند، دلیران در خون غلتیدند…» کردهای سرزمین عثمانی همواره با ظلم بیحد ترکها روبهرو بودهاند به گونهای که با اعتراف صریح مورخان ترک، عثمانیها بیش از چهار صد هزار نفر از کردهای تکلو را به قتل رساندند. بیش از ۵۰۰۰ هزار روستا را با خاک یکسان نمودند، شهرهای آباد کردها را به ویرانه تبدیل نمودند و رویارویی کردها علیه مظالم عثمانی از آغاز جدایی این سرزمینها از ایران آغاز شد و نزدیک به ده جنگ بین آنها به وقوع پیوست. خاطرات نوری پاشاف، ژنرال کرد عثمانی که برای رهایی کردها از یوغ ترک ها قیام خود را در کوههای آرارات و شرق ترکیه آغاز کرد و قیام نافرجام او به پناهنده شدن او به سرزمین مادری، ایران انجامید، قابل تأمل است آنجا که گفته است: «سلحشوران کرد گویی شیران نبرد رستم و اسفندیار، با خون ایرانی خود جهت حفظ هویت نژادی و فرهنگی کهن آریایی خود در برابر دشمنان تا بن دندان مسلح عثمانی به مقاومت برخاستند…».
علاوه بر کردهای ترکیه، کردهای عراق هم جهت احقاق حقوق پایمالشده خود قیامهای دامنهداری را تدارک دیدند که قیام شیخ محمود زنده یاد در سالهای ۱۳۲۵ تا ۱۹۳۹ از مهمترین آنها بوده است. این نبرد با نیروهای انگلیسی و اعراب عراقی در نهایت به شکست انجامید و شیخ محمود مفیدزاده هم به ایران پناهنده شد. نبردهای شیخ احمد بارزانی نیز از سالهای ۱۹۳۳ و ۱۹۳۴ در کردستان عراق آغاز شد که بعدها توسط برادرش ملامصطفی بارزانی ادامه یافت. در نبردهایی که بین کردها و ارتش عراق در طول سالهای ۱۹۴۳، ۱۹۴۵، ۱۹۴۶ و ۱۹۴۷ درگرفت، ضربات سختی به رژیم عراق وارد آمد ولی اوج این درگیریها در سالهای ۱۹۵۶ تا ۱۹۷۱ بود که قیام کردها علیه حاکمان خونخوار بعث عراق، به اوج خود رسید. سرانجام این قیام نافرجام نیز با پناهنده شدن ملامصطفی بارزانی به ایران پایان یافت. جملهای مشهور از ملامصطفی به یادگار مانده که هنوز در اذهان زنده است و آن اینکه «هرجا کرد است، آنجا ایران است».
فرجام سخن
تفاوتهای آشکار فرهنگی نژادی کردها با ترکهای عثمانی {ترکیهٔ امروزی} در طول سالها موجب ممنوعیت کاربرد نام «کرد» و مجازات زندان برای مردمی بود که از این نام استفاده میکردند و این فشارهای فرهنگی تا آنجا گسترش یافته بود که کردها از بزرگداشت رسمی سنت آبا اجدادی ایرانی نوروز و چهارشنبهسوری تا این اواخر محروم بودند، ترکهای عثمانی هیچگاه کردها را با این نام باشکوه نمیخواندند بلکه به آنها «ترکهای کوهستانی»!! میگفتند و سخن گفتن به زبان زیبای کردی در ترکیه به صورت رسمی ممنوع بود، گو اینکه فشارهای بینالمللی سبب شده که به تازگی بخشی از این سختگیریها کاهش یابد، از سوی دیگر سختگیری بیحد سران پان عرب بعث عراق در طول دههها ظلم و جور بر کردهای عراق بر کسی پوشیده نیست که نقطه اوج آن کشتار پنج هزار زن و مرد و کودک و پیر در حلبچه به دست رژیم نژادپرست عراق و نیز ۱۸۰ هزار مفقودالاثر کرد در قیام دهه ۱۹۹۰ بوده است.
در پایان باید گفت کردها به عنوان نسل غیور و فرزند خلف کاوه آهنگر که ایرانیان را از ستم ضحاک ستمگر رها ساخت و درفش ملی ایران زمین را به دست فریدون داد، هیچگاه احساس بیگانگی با دیگر ایرانیان نداشتهاند و اشتراکات کهن نژادی، آیینی، فرهنگی، زبانی و… و افتخاراتی همچون کتیبه بیستون و طاق بستان و غیره نمادهای مشترک کردها و دیگر ایرانیان به شمار میروند که این پیوند تاریخی را استوارتر ساختهاند. آنچه در حال حاضر باید به آن توجه شود، پرهیز اندیشمندان کرد از وسوسههای دشمنان ایرانزمین است که از هر فرصتی برای ایجاد اختلافهای قومی در جهت تجزیه و کوچکتر کردن کشور ایران سود میجویند، بیتردید نگرش نوین به توسعه همهجانبه سرزمین کهن کردستان ایران و توجه و سرمایهگذاری شایسته بر روی منابع طبیعی و طبیعت زیبا و منحصر به فرد آن دیار و هم زمان به کارگیری بیش از پیش نخبگان و سهیم کردن هرچه بیشتر شایستگان علمی فرهنگی کرد در بدنه دستگاههای اجرایی کشور، علاوه بر اینکه استفاده بهینه از تمامی ثروتهای مادی و معنوی کشور عزیزمان ایران را در پی خواهد داشت، بهانهها و دستاویزهای دشمنان قسمخورده ایران و ایرانی را برای تجزیه ایران نقش بر آب خواهد ساخت.
برگرفته از تاربرگ کرمانج
***
ئهوهڵ ئێرانی دۆوم کوردوکم -“اول ایرانی، دوم کردم”
زنده یاد اسد چراغی چامه سرای کرد
ئهوهڵ ئێرانی دۆوم کوردوکم
قهوم تهوانای ههزار بلووکم
من شاعر کورد، کوردی زوانم
رووڵهی رهئووف خاک ئیرانم
ئاریائی نژاد، مهرزه نشینم
مهرزهبان خاک ئیران زهمینم
سهرتاسهر ئیران نیشتمانمه
زات بیزهواڵ حهق میهمانمه
وهتهن پهرهستیگ خاوهن یهقینم
نژاد کاوهی ئیران زهمینم
ماد کوردهوار نژاد پاکم
پووک بی ئامان سهرف زۆحاکم
تاریخ شاهده، سهرفهرازییم
خهدهنگ خویری تورک و تازییم
سازش ناپهزیر دهست ئستعمارم
دۆشمن شکهنم مهرد پهیکارم
نهتهوهی ئارهش خاوهن کهمانم
ئهڕای وهتهنم فره گمانم
ههر سفرهی رهنگین من میزبانم
جفتیار، باخهوان، ئیڵم، شوانم
ژیانم مهدیون دهسترهنج خوهمه
دی وابهسته نیم خاترم جهمه
نموونهی فهتوای شاه مهردانم
جوور شیرداڵگ حهڵاڵه نانم
کورد کشاوهرز خوهد بویچگ مهزان
گۆڵ گهنمد ئارمه له جههان
یا خۆدا وهتهنم دایمه ئازاد بوو
له ناو جههان سهربهرز و شاد بوو
برگردان بفارسی:
اول ایرانی، دوم کردم
قوم توانای هزار تیرهام
من شاعر کرد، کردی زبانم
فرزند رئوف خاک ایرانم
آریایی نژاد و مرزنشینم
مرزبان خاک ایران زمینم
سراسر ایران وطن من است
ذات بیزوال حق، مهمان من است
وطنپرستی صاحب اعتقاد و باورم
نژاد کاوهی ایران زمینم
ماد کرد از نژاد پاکم
پتکی هستم که بر سر ضحاک فرود آمد
تاریخ شاهد سرافرازی من است
تیرخدنگم بر چشم ترک و تازی
سازشناپذیر دست استعمارم
دشمن شکنم، مرد پیکارم
ملت آرش صاحب کمانم(آرش کمانگیر)
برای وطنم خیلی در فکرم
هر سفرهی رنگین را من میزبانی میکنم
کشاورز، باغبان، ایلم، شبانم
زندگیم مدیون دسترنج خودم است
دیگر وابسته نیستم، خاطرم جمع است
نمونهی فتوای شاه مردانم
مانند شیر مادر نانم حلال است
کرد کشاورز خودت را کوچک ندان
گل گندمت نمونه است در جهان
خدایا وطنم همیشه آزاد باشد
در جهان سربلند و شاد باشد
***
نامه تاریخی ملا مصطفی بارزانی رهبر حزب دمکرات کردستان عراق به رهبر حزب پان ایرانیست
پاینده ایران
هرجا کرد است آنجا ایران است ( بارزانی )
جناب آقای محسن پزشکپور رهبر گرامی پارت قهرمان پان ایرانیست چه بجاست در آستانه پنجمین کنگره حزب پر افتخاری که نشان داد جدائی های ظاهری میان تیره های یک نژاد نمی تواند پیوندهای ناگسستنی تاریخی نژاد و فرهنگی آنان را از میان بردارد پاکیزه ترین درودهای خودم و خالصانه ترین سلام پارت دموکرات کردستان حزب برادر و همه رزمندگان آزادی بخش کردستان این سوی به ویژه پیش مرگان وظیفه و قهرمان رستاخیز را به پیشگاه کنگره ی سرافراز حزب برادر و همه رزمندگان و مردان آزاده ای که در سنگر حزب شکست ناپذیر پان ایرانیست گرد آمده اند گسیل دارم. شما و حزب پر افتخار و روزنامه زرین برگ خاک و خون نه تنها در سخت ترین شرایط از رستاخیز آزادی طلب موثرترین و شدید ترین پشتیبانی را نموده اید بلکه در هر فرصت افتخارات تاریخی هم نژادان ما را چون همسایه ای بزرگ بازگو نمودید. شما به همگان آموخته اید که تیره ی کرد بنیان گذار شاهنشاهی سربلند ماد است و در کنار سواران دلاور شاهنشاهی با خود آتش فرهنگ درخشان آرین نژادان را در دل تاریک دنیای آن زمان روشن نگهداشت. به راستی در آن زمان که همه ی تیره های نژاد ما در پهنه نیاخاک خود یگانگی داشتند. جهان پیرامون ما به ویژه آریایی زبان ها در آرامش و صفای زندگی در کار ساختن و آفرینش بودند. مردان آزاده و بلند بالای نژاد ما هر یورشی که از باختر آهنگ ویرانی آسیای پرشکوه را داشت با شکست دمسازشان می کردند. نبردهای هفتصد ساله ایران و روم نشان از این قهرمانی هاست که نگذاشت آئین بردگی پرور روم از پنجه پولادین سرزمین آرین های آسیای به سوی خاورمیانه راه بگشاید. پس به جاست که ما و شما همه به خود ببالیم و چون گذشته با نبردهای هماهنگ راه را دنبال کنیم. در خاتمه دست شما و همه رزمندگان سنگر گرفته در حزب پان ایرانیست را صمیمانه می فشارم. در آینده نیز به کمک های معنوی و گرمی بخش شما امیدورام و سربلند می باشم و درودهای آرین ها را از این سوی مرز و مکتب سیاسی کمیته ی مرکزی پارت دموکرات کردستان عراق به سوی کنگره پنجم حزب برادر پان ایرانیست می فرستم.
رهبر رستاخیز و رئیس پارت دموکرات کردستان عراق – ملا مصطفی بارزانی
دوازدهم تیرماه ۱۳۴۶ موافق سوم ژوییه ۱۹۶۷
***
سفر هیات اعزامی حزب پان ایرانیست به کردستان آن سوي مرز ( تابستان 1347)
از راست به چپ : دكتر عباس روحبخش، دكتر هوشنگ طالع، دكتر محمدرضا عاملي تهراني، ملامصطفي بارزاني، محمدعلي زرشكي.
مصطفي بارزاني : ” هركجا كرد هست، آنجا ايران است.”
***
جستاری در تاریخ موجودیت کردان و نقش آنان در استقلال ایران
مهندس حسین شاه اویسی
آنچه در این نوشتار بسیار مجمل می آید، واقعیت های مستند تاریخی است، تلاشی است در برابر اندیشه های کسانی که در درون خویشتن خویش دربدرمانده، هم آوا با بنیادهای آمریکایی ساخته ، به جان تار و پود هستی ماندگار این سرزمین افتاده و می گویند : « ” ایران ” تنها یک واژه است که از روزگار پهلوی به این سرزمین تحمیل شده ؟! و یا ” فارس ها ” سرزمین های دیگر ملتهای ستمدیده را اشغال کرده اند ؟! پس کردها ، بلوچ ها ، عربها و … باید جدا شوند؟ چه استدلال بی پایه ای ( خود گویی ! خودخندی عجب…)
*
دراینکه تبعیض قومی، جنسیتی و بی عدالتی و نابرابری های اجتماعی و اقتصادی وجود دارد، دردی است سراسری، حرفی نیست ولی راه حل منطقی این کاستی ها جدایی خواهی نیست. به باور من راه انتخابی این گروه که نفی هویت ایرانی خود را ، چاره رفع این تبعیض ها می دانند به ترکستان است ، گریز به دامان بیگانه است و در راستای رضایت استعمار و برانگیختن ستیز قومی و به کژراهه کشاندن جنبش مدنی و مردم سالاری خواهی ایران ، به شوره زار جنگ قومیت هاست .، تا شاید از آب گل آلوده ماهی باب میل استعمار را صید کنند ولی بهتر است بدانند با همه نامرادیها و سختیها و تبعیض ها ، ” دیری است در کوچه های باور مردم درها بر روی هرزه گردان وابسته ازهر قماش بسته است. ”
در آشفته بازار امروز جهان که جمعی ناآگاه ، جمعی مغرض ، جمعی بی تفاوت ، جمعی بد ستور ، جمعی خشک سر ، جمعی نان به نرخ روز خور و جمعی… از کنار واقعیت های گذشته خود می گذرند ، باید به اندیشه ورزان گرایش های مختلف هشدار داد که به خود آیند و در کشاکش تلاش ملت برای مردم سالاری ، در راستای منافع بیگانه ، جبهه های دروغین و سنگرهای پوشالی برپاندارند که ایرانیان از همه اقوام از کنار این مواضع ساده عبورنمی کنند ، از این رو ، برآنم دست کم به نوبه خود به عنوان یک ایرانی کرد به گذشته خود مراجعه کرده ، بگویم از کجا آمده ام و نیاکانم کیانند تا سربلند برخلاف یاوه سرایان دستوری بیان کنم به راستی ایران پیش از هر قومی ، سرای کردان بوده و هست . جمله ای است مشهوراز ملامصطفی بارزانی ، بزرگ مرد میدان های نبرد غیر کلاسیک که ” هر کجا کرد هست ، آنجا ایران است .”
آنانکه کرد را متهم به جدایی خواهی می کنند و یا چنین هذیانی در سر دارند باید نخست در ایرانی بودن خود شک کنند و بر تاریخ چند هزار ساله خود خط بطلان بکشند وهم میهنان ایرانی از هر قوم و تیره بهتر است پیش از هر چیز مطالعه خود را نسبت به خود و چگونگی تشکیل ایران و ایرانیان ژرفتر کنند و تکلیف خود را با مدعیان دروغین تازه از راه رسیده به دور از غرض ورزی ها وتاثیر پذیری از بیگانه مغرض روشن کنند ، چرا که به باور من در ایران در صورت وجود جامعه پلورال و کثرت گرا گرایش های ایران گریزی اگر هم به تحریک وجود داشته باشد هیچگونه زمینه ای نیز نخواهد داشت و به عنوان یک کرد زاگرس، البرز ، الوند و خلیج همیشه فارس را نماد پایداری ایران می دانم .
شوربختانه ، کردان را در ترکیه ترک کوهی می خوانند و در عراق کردان طی سالیان مبارزه ، پس از سقوط بعث سرانجام موجودیتشان به عنوان بخشی از کشور تازه تاسیس عراق رسمیت یافت ولی در ایران وطن اصلی آنان ، کردان همواره ، ایرانی و به راستی صاحبخانه بوده و هستند و چه جانفشانی هایی در راه استقلال و ماندگاری ایران نکرده اند .
اما چگونه ؟
در این جستار مجمل ، به صدای رخدادهای تاریخ که از لابلای سنگ ها و سنگ نبشته های سده ها، پژواک آوایش هنوز گوش جانهای جستجوگران این وادی را می نوازد ، گوش فرا دهیم که بزرگی ، شرف و زمزمه یگانگی ملی ، زمزمه تاریخی ایران و همبستگی ایرانیان است . دل آرام داریم و به قضاوت تاریخ بنشینیم که یادآوری آن ، امید و غرور ملی را زنده نگه می دارد ، تا پی نبریم کجای جهان ایستاده ایم ، تا ندانیم نیاکان ما چه کسانی بودند ، تا ندانیم در کجای مختصات نظام سلطه جهانی ایستاده ایم و چه موضعی و ازچه خاستگاهی و چه خود آگاهی ملی برخورداریم ، شایسته ی ستم ها و سرشکستگی ها و دو دستگی ها هستیم که درد بزرگمان نا آگاهی است .
در دوره های پیش از تاریخ ، کرد و کردستان در سرزمین گسترده ای که سرانجام به امپراتوری ماد نامبردار شد و سده ها بعد ، بخش هایی از آن سرزمین به نام کردستان مشهور گردید و طوایفی از کردان در دامنه های پر رمز و راز زاگرس سکنا گرفتند .
از آثار به جای مانده از دوره باستان ، از قوم هایی که در شمال و دامنه های خاوری و باختری رشته کوه های زاگرس و سرزمین های خاوری و باختری دریاچه چیچست ( ارومیه ) همان سرزمین آتروپاتکان زندگی می کردند . امپراتوری بزرگ ماد تشکیل شد . قوم ماد متشکل از چندین طایفه بود که دیاکو نخستین فرمانروای ماد آنها را متحد کرد و دولت ماد را روی کار آورد . این نخستین دولت آریایی است که در سال 708 پیش از میلاد بنیان یافت . و 150 سال دوام کرد . (1) این مردمان برای ثبت رخدادها و آثار خود از خطی تصویری به نام ماسی سورات که توسط سورات که از کردهای آن منطقه بود اختراع کرده و استفاده می کردند که بعدها به خط میخی تغییر شکل یافت و ابتدا مادها و سپس با کامل تر کردن آن هخامنشیان آن را به کار می بردند .
دو تا سه هزار سال پیش از زایش مسیح ( ع ) پارس ها از شمال باختری و شمال خاوری دریای مازندران و هزاران سال پیش از آنها قوم هایی دیگر از همان راهها آمده و در این ناحیه ها سکنا گزیدند . در این دوره مادها و پارس ها به جنوب ایران کوچ کردن و در پارس و استخر دولتی تشکیل دادند زیر نفوذ حکومت مرکزی ماد و زبانشان ابتدا کردی مادی و رفته رفته تغییر یافت که ریشه ی زبان پارسی باستان شد .
” مادها به هنگام کوچ کردن های خود از بخارا و سمرقند گذشته و روبه جنوب ره گشودند و پس از رسیدن به پارس در آن سکونت اختیار کردند . ” (2) پارتها نیز از همین راه به خراسان کوچ کردند و از دیگر سوی گروههای بزرگ دیگری از همان قوم ماد همراه پارس ها از نواحی مینسک و مسکو و بخش های خاوری آن تا شمال دریای مازندران از راه قفقاز در باختر و شمال باختری ایران ساکن شده اند .
1- بابا مردوخ (شیوا ) ، تاریخ مشاهیر کرد
2- ویل دورانت ، تاریخ تمدن ، جلد 1 ، ص 405
دیرینه ترین مادها کاردوها هستند که دو هزار سال پیشتر و در دامنه های زاگرس و میان رودان و جنوب خاوری آسیای صغیر سکونت پیدا کرده بودند . با گذشت زمان گروه های دیگری آمدند و به آنان ملحق شده در اثر آمیز گاری و ازدواج ، قوم بزرگ کاردو را در آن سرزمین تشکیل دادند . گروه های دیگری از ماد پس از آنها به سوی خراسان و جنوب بلخ کوچ کردند . مادها افزون بر زاگرس و میان رودان و آسیای صغیر ، همراه پارس ها در سرزمین جدید به هر سو رفته در دامنه های البرز و در سراسر ایران نیز مستقر شده اند .
از آغاز تشکیل دولتهای ایرانی چه مادها ، چه هخامنشیان و سپس اشکانیان و ساسانیان برای همیشه در سراسر تاریخ و بعد از اسلام هم ، کردان را به خاطر جنگجویی و سوار کار بودن همراه لشکرکشی های شاهان هر زمان ، ازسویی به سویی دیگر برای دفاع از مرزهای ایران گسیل نموده و در محل های تازه مقیم می گشتند .
پژوهشگران آلمانی مهاجرت بسیاری از طوایف را از پارس به سرزمین ماد چنین نوشته اند :
در قرن پنجم پیش از میلاد به علت لشکرکشی های شاهان هخامنشی به آسیای باختری ، بسیاری از طوایف صحرا نشین جنگجو از پارس و خاور ایران به بخش های باختری کوچانده شده اند .و این نقل و انتقال در تمام ادوار ایران باستان ادامه داشته است .
از آن جمله از قوم بزرگ سیرتی ، نخستین طایفه هایی که به سوی باختر انتقال داده شدند ، قبایلی بودند به نام آزاکارتیا که نخست در خاور فارس سکنا داشتند که توسط ” هوخشتره ” ( سیاکسار) پادشاه ماد در دوره ی سلطنت آشوربه سرزمین ماد گسیل شدند که ” هوخشتره ” به یاری آنان دولت آشور را منقرض کرد و نینوا را تصرف نمود . همین قوم آزاکاریتا در دوره ی کورش بزرگ در سده های پنجم و ششم پیش از میلاد به نواحی مرتفع یعنی اربیل قدیم کوچ کردند .
داریوش بعضی از سران قوم آزاکارتیا را به پایتخت خود آورد که در نقش های سنگ برجسته بیستون قیافه و هیکل امیر آن قوم با لباس و هیات کردهای امروزی دیده می شود .
راکندگی کردان در گستره ی ایران:
مهاجرت اقوام ایرانی کرد از خاور به باختر تدریجی بوده و این اقوام پس از مدتی جدایی از یکدیگر باز درکوهستان های زاگرس و سواحل دجله به هم رسیده اند و چون در نژاد و اخلاق و آداب ایرانی متحد بودند آمیزش و اختلاط آنها با یکدیگر به سهولت انجام پذیرفت و رفته رفته کلمه ” کردو ” که نام نخستین طایفه مهاجر ایرانی یا نام کوهستان های باختر بود به تمامی قبایل ساکن آنجا اطلاق شد. (3)
در فارس که گاهواره ساسانیان است از روزگاران کهن، تیره های گوناگون آریایی نژاد می زیسته اند که کردها هم یکی از آنان بوده اند. استرابون جغرافی نگار نامدار یونان باستان از 5 گروه از مردم پارس نام می برد و می گوید: ” گروه های گوناگون که در پارس می زیستند ” پاتیشخوار “، “هخامنشی ها “، ” مجوس ها “، ” کورتی ها” و ” مردها ” می باشند که سه گروه آخری ماد و کرد هستند.”(4)
در زمان هخامنشیان در میان طوایف چادرنشین فارس به نام کرد برمی خوریم. در دوره ساسانیان شمار زیادی کردها در نواحی مرکزی ایران می زیسته اند و طایفه های دیگر از کردان در اطراف دریاچه نیریز تا کرمان و از آنجا تا اطراف بوشهر هم بوده اند. منابع تاریخی از آن جمله سعید نفیسی به ما می گوید که ساسانیان اصلاً کرد بوده اند. (5)
بر خلاف ملت ایران استعمار در یک صد سال اخیر همواره کوشیده است با ترفند و دسیسه های ظاهر فریب، کردان را جدا از دیگر ایرانیان بنمایاند یا وادارد، در حالی که کردان مردمی جدا از مادها و پارس ها نبوده و نیستند و جایگاهشان سراسر ایران است. (6)
امروز نیز کردها که در جاهای دنیا پراکنده اند هر جا که باشند مردمی ایرانی اند با منشی به مثابه درفش کاوه در اهتزاز، خواه درروزی لبنان، خواه کردهای گولان در سوریه و خواه در عراق، خواه ترکیه و روسیه و حتا در افغانستان، پاکستان، هندوستان. در لوک از دهستانهای فعلی افغانستان، کردها سکونت داشته اند و در کتاب کردان گوران آمده است در دوران باستان و بعد از اسلام در خاور ایران، افغانستان، سیستان و خراسان قبایل بسیاری از کردها ساکن بوده اند. (7)
مردم ایران از هر قوم و تیره در تمامی تاریخ در برابر هر دشمن خارجی با همدستی و یگانگی یکدیگر از مرز و بوم خود دفاع کرده اند. به ویژه قوم ماد یا کردان که بیش از دیگر اقوام ایرانی در معرض هجوم و موقعیت دفاع قرار می گرفته اند. به همین علت است که کردان و تاریخ نویسان کرد ؛ نقش خود را در دفاع از میهن در آیینه گزارشهای حماسی شاهنامه فردوسی می بینند و جنگ های پادشاهان و پهلوانان شاهنامه را جنگ های کردان با انیران و اهریمنان می خوانند و می نویسند: پیشدادیان کرد بودند، کیانیان کرد بودند، کاوه آهنگر که بر ضحاک شورید کرد بود، خاندان سام و زال و رستم، کرد بودند که از غرب با ایل و تیره خود برای پاسداری از مرزهای شرقی کشور گسیل شده اند و خاندان میلاد و خاندان گیو و گودرز نیز همینطور. از این رو بر این باورم که تا کرد هست، ایران هست.
به نوشته تمام محققان و مورخان، کردان در دوره هر یک از چهار سلسله در ارتش های ایران دلیرترین جنگاوران و سربازان را تشکیل می داده اند.
کلیم اله توحدی ( اوغازی ) می نویسد به شهادت تاریخ کردها از قدیمی ترین آریایی هایی هستند که در سرزمین آسیا اسکان یافته و نام مقدس ایران را که به معنای پرستشگاه است بر آن سرزمین نهادند ( این نوشته پاسخی است به نوشته های بی پایه ای که در روزنامه آمریکایی منتشر شد که نام ایران از سال 1935 به سرزمین پرشیا اطلاق گردید. ) و نخستین حکومت منظم جهان آن روز را تحت عنوان ماد تشکیل دادند و با دولت مقتدر و متجاوز آن روزگار به مقابله برخاسته و از حریم ایران دفاع کرده اند و در تمام این فداکاریها و مبارزه ها همواره یک هدف را دنبال می کرده اند و آن حفظ استقلال ایران بوده است. (8)
اگر در دو قرن اخیر بخش بزرگی از مناطق کردنشین که قسمتهایی از خاک ایران بوده و هست به سبب بی کفایتی سلاطین و زمامداران وقت به وسیله استعمارگران شرق و غرب پاره پاره شده، در عوض مهر و دلبستگی کردان از این دوری به ایران محکم تر شده است. جدا ماندن سرزمین های کرد از مام وطن دلیل آن نیست که کردان در آن نواحی ایرانی بودن خود را فراموش کنند، بلکه همه آنها در هر کجا که هستند با عمال و دست نشاندگان امپریالیسم در نبردند ” دست های بریده قهرمانانی چون سارو بیره در جنگ چالدران که دست چپش بر پیکرش آویزان بود همچنان با دشمن می جنگید و امیر خان برادوست (په له زرین ) در آذربایجان و یا قلب شکافته شده جه جوخان در خراسان همه و همه دال بر جانبازی دلاوران کرد در راه استقلال ایران است. ” (9)
از قول گزنفون درباره کردان ساکن زاگرس در ارتش هخامنشیان که با لشکریان در حال عقب نشینی یونان جنگ و ستیز می کردند بسیار سخن رفته است. از زبان فردوسی و استرابون جغرافی دان یونان باستان و اراتسن دبیر اسکندر و همچنین از زبان مارکوارت خاورشناس آلمانی درباره بسیاری طوایف مختلف آریایی نژاد اقلیم فارس که کردان بخش عظیمی از آن بودند و لشکریان کرد جنگجوی مقیم پارس، سید محمد باقر نجفی در مقدمه ای بر ترجمه کتاب کردان گوران می نویسد که:
تنها محدوده ای را نمی تواند محل سکونت کردان دانست بلکه همه جای ایران را سرای کردان می داند و می نویسد: استخری جغرافی دان بنام در 340 هجری نوشته است:
کردان فارس در سرزمین فارس بیش از صد طایفه هستند و من سی و اند طایفه را از جمله خسروی شاهکانیه، استا مهریه، آذرکانیه، بنداد مهریه، رامانیه، مهرکیه، شاهدیه و… نام می برم که همه نامها برخاسته از هویت فرهنگی ایران است. (10)
یا دکتر جواد صفی نژاد استاد جامعه شناسی عشایری می نوسید:
” کردان فارس” نامی است که جغرافی نویسان دوران اسلامی به عشایر فارس داده اند. یا تقدسی در 375 هجری در «احسن التقاسیم فی معرفته الاقالیم» نوشته سی وسه ایل کرد در فارسند که هر یک پانصد خانوار هستند. (11)
ابن خلکان در کتاب « وفیات الاعیان » در قرن دوم هجری در خراسان خبر می دهد که ” ابومسلم خراسانی از زمره کردان و از میان کردان خراسان قیام کرده است. ” (12)
ملک الشعرای بهار در تعریف « بسام کرد » در دربار یعقوب لیث می نویسد که او نخستین شاعر کرد و دومین یا سومین فارسی سرای ایران است که به فارسی شعر سروده است (13) و یا باستانی پاریزی به نقل از کتاب طبری « الرسل و الملوک » می نویسد در دوره یعقوب لیث، رئیس عشایر فارس احمد بن لیث کردی بود. (14)
رشید یاسمی در ذیل « دیلمیان و اکراد » می نویسد در سال 380 هجری فولاد بن منذر با جماعتی فراوان از سواران و دلاوران کرد از شیراز برخاست. صمصام الدوله امیر دیلمی از بیم جان شیراز را ترک و به فخرالدوله پناه برد. و کردان سیراف و مهتر آنان به نام راشدی والی خلیفه را طی جنگی شکست داده و او را به اسیری به حضور یعقوب بردند. (15)
شاه عباس اول چهل هزار خانواده از ایل چشمیگزک را که چند سالی در ورامین سکونت داشتند به خراسان کوچاند، بخشی از آنها در چناران سکونت گزیدند به کیوانلو و دسته هایی که در قوچان و شیروان اسکان یافتند به زعفرانلو مشهور شدند و دسته سوم به عنوان شادلو حوالی بجنورد را برای سکونت اختیار کردند. (16)
امیر شرف خان بد لیسی مناطق زندگی کردان را در کنار دریای هرمز، خلیج فارس تا سواحل دریای هند و از آنجا به ولایت ملاطیه و سپس ولایات فارس و نواحی مرکزی ایران و آذربایجان، ارمن صغرا و ارمن کبرا و طرف جنوب آن موصل و دیار بکر نوشته است (17) و از قول ابن بلخی پروفسور لمتون در تاریخ ایلات ایران می نویسد: کردان زبدگان لشکر ساسانی بودند.
احمد کسروی می نویسد: پیش از صفوی هیچ شاعر ترک گویی در آذربایجان پیدا نشد چون زبان فارسی در آنجا زبان نوشتار و گفتار بود و همگی مردم هر که ماد و آریایی تبار بودند به زبان پهلوی آذری گفتگو می کردند که همانند لری و کردی بود. (18) در تاریخ عالم آرای عباسی می خوانیم که ایرانیان قدیم لفظ دیلم را بر کردان طبرستان اطلاق می کردند. (19)
ابوریحان بیرونی می نویسد که طاهریان، صفاریان و سامانیان را از نوادگان بهرام چوبینه هستند که محققین کرد او را کرد می دانند. همینطور ایوبیان که سر سلسله آنها صلاح الدین ایوبی که در سیاست و شجاعت و کاردانی قهرمان دوران و در جنگهای صلیبی افتخارات و پیروزیهای بزرگی برای جهان اسلام به دست آورد، از کردان بود.
دکتر عزیز ژیان می نویسد: دو دولت مقتدر صفوی و عثمانی قریب 300 سال گاه بی گاه با هم در جنگ بودند و کردها به علت داشتن نژاد مشترک با ایرانی ها همواره متحد ایرانیان بودند. (20) و یا علی اصغر شمیم می نویسد: شاه عباس مرزهای باختری ایران را به رود دجله رساند و به مرزهای طبیعی خود رسید و تمامی نواحی کردنشین در داخل حدود کشور قرارگرفت و اقوام کرد همه وقت و همه جا از حقوق خود و مرزهای ایران دفاع کردند. (21) و یا تیمورخان حاکم اردلان با این که سلطان مراد عثمانی به او عنوان پاشایی داده بود ولی هرگزاز پشتیبانی به شاه اسماعیل دست بر نداشت. (22)
آنچه تقدیم شد بخش هایی بسیار مجمل از تاریخ مستند ایران بود و نقش جانبازی ها و فداکاری های کردان در ازای تاریخ این مرز و بوم در دفاع از استقلال مرزهای ایران زمین، آنانکه تاریخ نمی خوانند مجبور به تکرار آن هستند ولی ملت ایران کردان را از خود و کردان خود را از ملت بزرگ ایران می دانند. آنانکه جدا طلبی کردان را زمزمه می کنند از پی آمدهای ضد فرهنگی این جدایی سازی های ساختگی که به مرور به از میان رفتن فرهنگ اقوام و تحلیل آنها در فرهنگ های غالب می انجامد، بی خبرند. آنها یا نادانند یا مغرض و یا مامور.
پراکندگی کردها را در ایران سید علی میرنیا در کتاب ایل ها و عشایر کرد به شرح آورده است:
ـ کردان گیلان: عمارلو، رشوند در رودبار، در گلوگاه، بهتویی، ولی یاری، باجلان، چمش گزک و کلهر و…
ـ کردان قزوین: طایفه چگنی، جلیلوند، مافی، رشوند، کاکاوند، باجلان، پاپلی، غیاثوند، کرمانی، ولی یاری و…
ـ کردان رودبار: تیره های عمارلو: قبه کرانلو، استاجلو، بیجانلو، بیشانلو، شمخانلو، طایفه کرد رحمت اباد: برامکله، حاتمی، پیراصلو، عمارلو و….
ـ کردان زنجان و تاکستان قزوین: زعفرانلو، ارامانلو، کیوانلو، قراچورلو، عمارلو، شادلو، باوه نور و….
ـ کردان ملایر و همدان: طایفه های زنگنه، زند، لک و بهتونی ( بتونی ) و….
ـ کردان مازندران: جهان بیگلو، ملانلو، دراره ده در ساری، عبدالملکی و… ، تیره های کلبادی، مسگر، اشکارگر، خواجه وند، در کلارشتاق شرف وند، در کجور طایفه لک، طایفه های غیاثوند، اصانلو، ایرانلو.
ـ کردان گرگان: طایفه های حسنوند، کاکاوند، طایفه های کردکرد کوی: زعفرانلو، کاکاوند، جهانبگلو، عمرانلو، دوانلو، سپانلو، منوچهرلو، عرب خویشانلو، حسینلو، طایفه های کرد زیدی، باباکردی، کتولی و…
ـ کردان شاهرود: چگنی، رشوند.
ـ کردان دماوند و خوار و ورامین: طایفه های کردبچه، جاوان ( جابان )، شادلو، زعفرانلو، بوربور، ایزانلو، قراچورلو، پازوکی.
ـ کردان کرمان: طایفه های بامری در جبال بارز، لک در پاریز، خواجوینی ( خواجه وند ).
ـ کردان خراسان: طوایف زعفرانلو، ارامانلو، سعدانلو، کیوانلو، عمارلو، شادلو، بچاوند، باوه نور در قوچان که همگی از ایل بزرگ حسنلو هستند، کاوانلو در رادکان، دوانلو در مزوج و بجنورد، عمارلو در نیشابور، ایزانلو در شیروان، شیخ امیرانلو، سووانلو، پیچپرانلو، شاملو، بهادرانلو در قوچان، پالکانو در جیرستان، پهلوانلو در باجگیران، توپکانلو، تیتکانلو، حمزه لو، رشوانلو، رودکانلو، زیدانلو در قوچان و بجنورد و درگز، سیفکانلو در اوغار، کم کیلانلو در باجگیران، سپرسپرانلو در جیرستان، شهرانلو، دولت خانی و شیخکانلو در اوغار و چناران و قاسملو در اسفراین در درگز، طایفه های شیخوانلو، باچوانلو، قراچورلو، زیدانلو، مادانلو، کیکانلو، پالکانلو، کیوانلو زنگنه تورانلو، دوله شانلو، ارتکانلو، بریوان لو، چگنی، صوفیانلو، بادلو، کپکانلو، گوشانلو، گیلانلو و…
در کلات: اردلان، شارلو، گوشانلو، ترسانلو، بادللو و…
کردان کرمانشاه: ایل ها و طایفه های: سنجابی، کلهر، زنگنه، گوران، قبادی، چوپان، کاوه، باباجانی، ولدبیگی، مصطفی سلطانی، کانی سانانی و…
کردان منطقه کامیاران: طایفه های کمانگر، لطف الله بیگی، شهیدی، کشککی احمدی.
کردان منطقه سنندج: طایفه های اردلان، سنندجی: حبیبی، کلماسی، زند، آصف، شاه ویسی ( شاه اویسی )، بابان، وکیل. صادق وزیری مسعود وزیری، معتمد وزیری، آصف وزیری، صدیق وزیری، مردوخی و…
کردان بانه: طایفه های شهیدی، بهرام بیگی، احمدی، توکلی، لطف الله بیگی و…
کردان منطقه جوانرود و اورامانات: عناقی، امامی، رستم بیگی، باباجانی، ولدبیگی، درویشی، جوانرودی، کلاشی، تای جور، هورامی و…
کردان منطقه سقز: فیض الله بیگی، گورک، تیله کوهی، جاف، سقز، کلالی و افشار و…
کردان آذربایجان غربی: طایفه های ایل شکاک در سلماس، بیک زاده در غرب ارومیه و…
کردان ماکو و خوی: ایل میلان، خلکانی، جلالی، حیدرلو، و کره سنی و مامش
کردان منطقه نقده: ایل زرزا، ایل مامش، ایل هرکی، ایل سادات، ایل پیران و…
کردان منطقه مهاباد: ایل ها و طایفه های گورک، منگور، دهیکری، عثمان بیگی، قاسملو و…
کردان منطقه سردشت: ایل ها و طایفه های باسک کوله، بریاحی، پیشدری، کلاسی و ایل مکاری و…
کردان خوزستان: طایفه های سگوند، رحیم خانی، سگوند حاجی خانی، طایفه ممله و طایفه های جانکی و جوانکی و لرکی و…
کردان در فارس: طایفه های زراسو، دنیا رانی، بهداروند، احمد خسروی، بابااحمدی، دورکی، بابادی، بختیاروند، طایفه های محمدصالح، موگویی، محی وند، کیان ارثی.
کردان در بلوچستان: طایفه های سهراب زایی، مصطفی زایی، میرابلوچ زایی، گدازایی، شه کرم زایی، الله رسان زایی، جمال زایی، کمال خانی زایی، علم خان زایی، درزاده، غلام رسان زایی، شهدادزایی، سید خان زایی، سالار زایی، علما خان زایی، میریحیا زایی، مرادزایی، گل محمود زایی، ناگزی زایی، شهمراد زایی، گنگدازایی،
بولگاک زایی، متیم زایی، عجب زایی، کرم زایی، ناروزایی.
کردان لرستان: ایل و طایفه های حسنوند، کاکاوند، کولیوند، بوسغوند، دلدوند، تاج وند، مظفروند، باریکوند.
ایل ها و طوایف پر شمار دیگری از کردان را می توان نام برد که در سراسر ایران پراکنده اند که یادآوری همه آنها از حوصله این نوشتار مجمل خارج است.
از این رو بر این باورم کردستان خود ایران است و ایران سرزمین کردان.
نوشتارم را با جمله ای از نویسنده ی فرانسوی کنت دوگو بینو در کتاب تاملی درباره ایران با برگردان سید جواد طباطبایی به پایان می برم:
« ایران، ایران خواهد ماند و نخواهد مرد. ایران در نظر من چونان سنگ خارایی است که موج های دریا آن را به ژرفا رانده اند. انقلاب های جّوی آن را به خشکی انداخته اند. رودی آن را با خود برده و فرسوده کرده است، تیزی های آن را گرفته و خراش های بسیاری بر آن وارد آورده، ولی این « سنگ سخارا» پیوسته همان است که بود. اینک در اواسط دره ای بایر آرمیده است، زمانی که اوضاع بر وفق مراد باشد، آن سنگ خارا گردش را از سر خواهد گرفت.
پاینده ایران، بژی کرد
مهندس حسین شاه اویسی
تهران سی امرداد 1392 خورشیدی
1- بابا مردوخ (شیوا )، تاریخ مشاهیر کرد
2- ویل دورانت، تاریخ تمدن، جلد 1، ص 405
3– علی اصغر شمیم، کردستان، صص 39 و 40
4- رشید یاسمی، کرد و پیوستگی تاریخی و نژادی او، ص 165
5- سعید نفیسی، تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران، ج 1، ص 194
6- سیروس ایزدی، کردان گوران، مقدمه ص 8.
7- ملک الشعرای بهار، تاریخ سیستان، ص 218.
8- کلیم الله توحدی، حرکت تاریخی کرد به خراسان، جلد 2.
9– ماخذ پیشین
10- سید باقر نجفی، مقدمه بر کتاب کردان گوران، صص 24 و25.
11- ماخذ پیشین
12- ماخذ پیشین
13- ملک الشعرای بهار، تاریخ سیستان در حاشیه، ص 211
14- باستانی پاریزی، یعقوب لیث، ص264.
15- رشید یاسمی، کرد و پیوستگی نژآدی و تاریخی او، صص176 تا 193.
16- محمدرضا بهار، عشایر ایران
17- شرفخان بدلیسی، شرفنامه، صص 25 و 27.
18- سید احمد کسروی، شیخ صفی و تبارش، تاریخ تبار و زبان مردم اذربایجان
19- دایرة المعارف اسلامی
20- دکتر عزیز ژیان، امپریالیسم رساله کرد، ص 8.
21- علی اصغر شمیم، کردستان، ص 48.
22- شرفخان بدلیسی، شرفنامه، ج 1، ص 369.
***
سازمان برونمرزی حزب پان ایرانیست
همبستگی ملی . یکپارچگی ایران . حاکمیت ملت
هم میهن گرامی: برای ایرانی یکپارچه، آزاد، آباد، سربلند و دمکرات با حاکمیت ملت به ما بپیوندید
– www.paniranism.info – iran@paniranism.info
درخواست هموندی
www.paniranist.org/a.htm
کنون ای هم وطن ای جان جانان / بیا با ما بگو پاینده ایران
نامه پان ایرانیسم
https://paniranism.info
فیسبوک نامه پان ایرانیسم
https://www.facebook.com/%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D9%BE%D8%A7%D9%86-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%B3%D9%85-Nameh-Pan-Iranism-147723055600332/
توئیتر نامه پان ایرانیسم
@paniranism