هم میهن گرامی, مهر نموده و ما را در پخش نامه پان ایرانیسم یاری نماید. سپاس!
نامه پان ایرانیسم
شماره 30 – چهار شنبه 26 اردیبهشت ماه 1397، 16 مه 20018
www.paniranism.info . iran@paniranism.info
ایرانی اگر میخواهد خود را بشناسد، باید با شاهنامه آشنایی بجوید
اشارههای فردوسی به نظام و نهادهای آموزش و پرورش
معرفی کتاب «جامعهشناسی در شاهنامه»
فردوسی سرفرازی افرین با سرایش و گویش هما ارژنگی
ایرانی اگر میخواهد خود را بشناسد، باید با شاهنامه آشنایی بجوید
شاهین آریامنش
انجمن آثار و مفاخر فرهنگی در دی و بهمن ماه 1389 خورشیدی رشته نشستهای شاهنامه پژوهی برگزار کرده بود که در این نشستها دكتر میرجلال الدین کزازی شاهنامه پژوه و استاد برجستۀ ادبیات دربارۀ شاهنامۀ فرزانۀ فرهمند توس ابوالقاسم فردوسی – که ویل دورانت او را در میهندوستی بی همتا میداند- سخن میگفت. اگر چه زمان زیادی از برگزاری این نشستها میگذرد اما از آن روی که سخنان استاد میرجلال الدین کزازی دربارۀ شاهنامه، این نامۀ سپند و ورجاوند ایرانیان، بسیار ارزنده است، گزارشهایی از این نشستها فراهم شده که در چند پاره در ایرانبوم منتشر میشود.
استاد میرجلال الدین کزازی در بارۀ برخوانی شاهنامه گفت: شاهنامه متنی است که برخوانی آن هم نیاز به برنامهریزی دارد چون متنی است درازآهنگ. نمیتوان گهگاه مانند پارهای دیگر از متنها و شاهکارهای ادب پارسی بدان پرداخت شما میتوانید هر گاه که دلخواهتان بود دیوان خواجه را یا دیوان سعدی را متنهایی از این گونه را بگشایید و یک یا دو یا چند غزل را بخوانید به همان اندازه از آنها بهره ببرید اما داستان با شاهنامه دیگر است.
وی افزود: اگر شاهنامه را از آغاز تا انجام نخوانید به شناختی بسنده و بایسته حتا از پیکرۀ آن نمیرسید؛ چون داستانها، چهرهها، رخدادها با هم پیوندی تنگ و ساختاری و سرشتین دارند از این روی در روزگار ما که روزگار شتابزدگی ها و آسیمگی ها و جستجوهای تب آلوده اما بیشتر بیهوده و نافرجام است خواندن شاهنامه خود کاریست که باید برای آن برنامه ریخت، زمان نهاد، آگاهانه بدان آغاز کرد.
نویسندۀ «از گونه ای دیگر» گفت: از سویی دیگر آن توانشها و نهادهایی که در گذشته در ایران زمین بود ایرانیان را به ویژه کودکان و جوانان ایرانی را با جهان شاهنامه پیوند میداد، امروز از میان رفته است. جایگزینهایی برازنده و بهینه هم نیافته است. هر چند این مایۀ شگفتی است که در روزگار گسترش آگاهی، ما از چنین پدیده ای نابهنجار و وارونه سخن بگوییم. اما داستان همین است. در گذشته برای نمونه میگویم نهادی فرهنگی اجتماعی بود به نام قهوه خانه. قهوه خانه تنها جایی نبود که در آن بنشینند و قهوه و چایی بنوشند. نهادی براستی فرهنگی بود؛ گونهای انجمن ادبی می توان گفت. کودک به همراه پدر به قهوه خانه میرفت. آن داستان گویی نقال داستانی از شاهنامه را باز می گفت، کودک می شنید به پیرامون خود می نگریست نگاره هایی را آویخته از دیوار میدید که نماهایی و رخدادهایی از شاهنامه را در آنها نقش زده بودند از پدر میپرسید که این داستان گوی چه می گوید آن پهلوان که در آن نگاره دیده می شود پاسخها سر رشته را به کودک می داد کودک از همان سالیان خردی راهی به جهان شاهنامه می برد.
وی ادامه داد: این راه جست، این آشناییِ آغازین، میدانیم کارساز میتوانست بود چون در سالیان خردی است که منش و اندیشه و چیستی ما پدید می آید شالودههای آن ریخته میشود آنچه در پی بر ما می گذرد آن دگرگونیهایی که در سالیان سپسین خواهیم داشت همه در پیوندی تنگ با سالیان کودکی است سالیان کودکی به بنیاد به شالوده می ماند به ساختمان. شما میتوانید ساختمان را هنگامی که ساخته شد، بر آن بنیاد پیکر پذیرفت به هر شیوه که میپسندید بیارایید. به هر روی این اتاق ساخته شده است. بر آن پی، به شیوه ای دیگر هم نمی توانسته اند آن را بسازند اما شما می توانید این اتاق را آنچنان که خود می پسندید بیارایید اما پیکره و آن ساختارِ بنیادین ساختمان در پیوند است با آن شالوده.
کزازی افزود: شالودۀ منش و چیستی ما در سالیان کودکی ریخته می شود. امروز کودک و نوجوان ایرانی آن توانش را، آن امکان و ابزار را ندارد با شاهنامه آشنایی بنیادین بیابد. اگر ایرانی می خواهد خود را بشناسد و بیابد چاره ای جز آن ندارد که با شاهنامه آشنایی بجوید آنچه به جای قهوه خانه و نهادهای دیگر از این گونه پدید آمده است آن کارکرد پیشین را نمی تواند داشت. در رسانه های ما چه مایه سخن از شاهنامه می رود؟ می توان گفت بسیار اندک، در پیوند نیازی که بدین نامه ی نامبردار است.
نویسنده ی «مازهای راز» گفت: به درد و دریغ باید گفت کمتر کسی را می شناسیم که بیتهای شاهنامه را به آیین و درست بخواند، بر زبان براند. نرم افزارهایی در این سالیان به دست داده شده است، کسانی بیتهایی از شاهنامه را بر خوانده اند یا به آواز سروده اند، کم می افتد که آن برخوان یا هنرمندی که شاهنامه را سروده است یا خوانده بیتها را به آیین و درست بر زبان رانده باشد. این نشانۀ آن است که ایرانیان وارونۀ نیاکانشان آن آشنایی ژرف و پیوند تن را که میباید، با شاهنامه ندارند پس زمانی میباید آگاهانه آغاز کرد به شناخت شاهنامه تا به هر روی بتوان آنچه را که از دست رفته است به گونهای فرا دست آورد.
ایران بوم
***
اشارههای فردوسی به نظام و نهادهای آموزش و پرورش
برگرفته از فصلنامه فروزش، شماره پنجم (زمستان 1391)، رویه 52 تا 55
دکتر ناصر تکمیلهمایون
استاد جامعهشناسی و تاریخ معاصر ایران (پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی)
شاهنامهی حکیم ابوالقاسم فردوسی از دیدگاههای گوناگون ادبی، تاریخی، اجتماعی، داستانی، حماسی، تراژدی، هنری و جغرافیا مورد بررسی قرار گرفته است و از سالها پیش پارهای از محققان و شاهنامهپژوهان ایرانی و خارجی با اندیشههای جدید و دیدگاههای نو به پژوهشهای جامعهشناختی، روانشناختی، شخصیتشناسی فرهنگی و اجتماعی، مطالعات ارزشی و خصلتشناسی قهرمانان پرداخته و یافتههای بسیاری عرضه کردهاند که بخشی از آنها برای پژوهشگران گذشته ناشناخته بود.
چند تنی از پژوهشگران تاریخی و اجتماعی نهادهای گوناگونی را كه فردوسی از آنها سخن به میان آورده مورد بررسی قرار دادهاند، از آن میان نهاد آموزش و پرورش.
بدیهی است که شاهنامهنگاری فردوسی هدفهای دیگری داشته است. وی شاعر ملی و بلندمرتبت ایرانزمین است و سرودههای او منشور هویت انسانی و فرهنگی ایرانیان به شمار رفته است و به گونهای یکی از مواریث اصیل شناخت اعصار کهن ایران و فرهنگ و تمدن آن سرزمین است. به زبان دیگر، نامهی شاهان و مدیحهی قدرتمداران نیست که اثری زودگذر باشد و ملالت خاطر انسانهایی را پدید آورد که نمیخواهند سفلهپروری کنند و گوهر انسانی خود، یعنی آن ودیعهی گرانبهای خدایی، را «پای خوکان» بریزند.
روشنتر آنکه، کتاب مستطاب شاهنامه کتاب اسطوره، حماسه، تاریخ و واقعیت، اخلاق، انسانیت، دانش و حکمت، هنر و زیبایی، تراژدی و پهلوانی، آموزش و پرورش و دهها خصیصهی مردمی اجتماعی و فرهنگی ویژه است و نه تنها برای مردم عهد سامانیان و اعصار تاریخی پس از آن به یادگار مانده، بلکه برای همیشه یادمان فناناپذیر فرهنگ درخشان ایران باستان است و همواره جاودان خواهد ماند. آنسان که آمد، در مسیر تبیین هدفهای اصلی شاهنامه، حکیم بزرگوار خراسان گاه از نهادهای گوناگون یاد کرده و خط و ربطی را بیان داشته که در تحلیلشان، به پشتوانهی متنهای تاریخی، میتوان شناخت نسبی از آنها به دست آورد. بیتردید بررسیهای جدید از این نوع مبارک و مغتنم است و خارج از فرهنگ شاهنامه و شناخت فردوسی نیست با توجه به این امر كه شاهنامهنگاری فردوسی معطوف به یک امر اجتماعی و تحلیل و تبیین آن نبوده است.1
هدفهای آموزش و پرورش در ایران باستان
پیش از نقل نظریههای خاص فردوسی باید یادآور شد که هدفهای برجستهی آموزش دبستانها و هیربدستانهای آن روزگار را میتوان در بندهای زیر خلاصه کرد:
ـ آماده کردن کودک و نوجوان برای زندگی مردمی و اجتماعی بر پایههای فرهنگ عمومی و ارزشهای برین جامعه ( = مذهب).
ـ پرورش شخصیت کودکان و نوجوانان و استعداد و قابلیت ذاتی آنان برای برخورداری از جامعه.
ـ کشف تواناییهای کودک و نوجوان و آموختن پیشه و حرفه برای داشتن شغل و زیست اقتصادی در جامعه.
با شناخت سه هدف عمدهی یادشده، گزنفون (Xenophon) دربارهی اهمیت پرورش در آن روزگار آورده است: «کودکان به مدرسه میروند تا راه عدالت و پرهیزگاری بیاموزند و به شما خواهند گفت که هدف آنها غیر از این نیست و این معنی در نزد ایشان همان اندازه طبیعی است که ما دربارهی الفبا آموختن خویش حرف میزنیم»2.
دربارهی ارتباط کودک با والدین، به ویژه با پدر، هرودت (Herodote) نیز روشهای ستودهای را از ایرانیان بیان کرده است.3
خواندن و نوشتن و فراگرفتن اندکی ریاضیات و علمالاشیاء و ورزش، به قول آدلف راپ (A. Rapp): «از طفولیت در روح جوانان ایران نهال نیکرفتاری و انسانیت و وطندوستی را [پدید میآورد] به گونهای که در آتیه [بتوانند] خدمات شایان و وظایف خود را به وطن و ملت خود انجام دهند»4.
یادمانهای بازمانده
پس از پایان پادشاهی هخامنشیان، در دورهی حاکمیت سلوکیان، با آن که اسکندر مقدونی آسیبهایی بر کشور وارد ساخت، مدرسههای مناطق مختلف کارایی خود را ادامه دادند و این امر در دورهی ساسانیان شکوفایی بیشتر یافت و فزون بر آموزشهای دبستانی، در سطح عالی و دانشگاهی، نیز ایرانیان به منزلت فراوان رسیدند که دانشگاه گندیشاپور نمونهی برجستهی آن است.5
تعالیم مذهبی و سوادآموزی رونق بیشتری یافت. همانند گذشته خانواده نقش آموزشی خود را ادامه میداد و آموزشگران، هیربدان و به طور عام اندرزبدان (Andarz patan) در آموزشگاهها (دبستان ـ هیربدستان) وظایف خود را انجام میدادند. آموزش، سوارکاری و شکار و تیراندازی و کُشتی نیز در برنامههای تحصیلی جای خاصّی پیدا کرد.
در سطح عمومی جامعه، فرهنگ و آموزش اعتبار بیشتر یافت و اندرزنامههای موجود، که اغلب آنها به فارسی امروزی برگردانده شده، در زمرهی اسناد شناخت اهداف فرهنگی در دسترس محققان قرار دارد. ناگفته نماند که بسیاری از آنها زیر عنوان «آداب الفرس» در صدر اسلام به زبان عربی ترجمه شده و در کتابهای اخلاقی و پندنامههای فارسی نیز تأثیر آنها آشکار گردیده است و بیتردید حکیم ابوالقاسم فردوسی از آنها برای تنظیم و تدوین شاهنامه برخوردار بوده است و بسیاری از موارد اشاره دارد چنانکه خود به این دستنوشتههای پهلوی اشاره میکند:
به شهرم یکی مهربان دوست بود تو گفتی که با من به یک پوست بود
مرا گفت خوب آمد این رای تو به نیکی خرامد مگر پای تو
نوشته من این نامهی پهلوی به پیش تو آرم مگر نغنوی
در دنبالهی این سخن فردوسی از چگونگی برخورداری نوشتههای دوست مهربانش به زبان پهلوی یاد کرده است. همچنین از متنهای تاریخی و دینی نگارشیافته به زبان عربی و فارسی کنونی چون تاریخ الرسل و الملوک، گشتاسبنامه، شاهنامهی ابوعلی محمد بن احمد بلخی، شاهنامهی ابومنصوری و شاهنامهی ابوالمؤیّد بلخی سود جسته، چنانکه خود گفته است:
بسی رنج بردم بسی نامه خواندم ز گفتار تازی و از پهلوانی
و همانند محققان هوشمند زمان، با دانشمندان و فرهیختگان و دهقانان به گفتوگو نشسته است:
بپرسیدم از هر کسی بیشمار بترسیدم از گردش روزگار
مگر خود درنگم نباشد بسی بباید سپردن به دیگر کسی
با این دقت و پشتکار و صداقت و حقیقتگویی و تحمل سختیهای فراوان توانست به راستی ادعا کند:
بسی رنج بردم در این سال سی عجم زنده کردم بدین پارسی
چشماندازهای فردوسی
الف. چگونگی جستوجوی نظری پایگاه آموزش و پرورش ـ واژهها و دریافتهای عمومی (چون فرهنگ، فرهنج، فرهنگیان، فرهنگجو، فرهنگوش + آموختن، آموخته، آموزه، آموزی، آموزش، آموزشی، آموزگار + پروراندن، پرورانیدن، پرور، پرورد، پرورگار، پروردگان، پروردگی، پروردن، پروردنی، پرورده، پرورشی، پرورنده، پروریدن) و جز اینها از واژههای «دست اول» و واژههای مربوط به سرشت انسانی و دریافتهای آن (چون دانا، داناتر، دانایان، دانایی، دانستن، دانش، دانشپذیر، دانشپژوه، دانشفراز، دانشنیوش، دانشور، دانشی، دانشیتر + خرد، خرددار، خرددارتر، خردمند، خردمندتری، خردمندی + هوش، هوشبر، هوشدار، هوشدیو، هوشمند، هوشمندی، هوشور، هوشیار، هوشیاری) و جز اینها از واژههای «دست دوم» مورد بررسی قرار گرفت و معانی هر یک دریافت شده است.
ب. بایستههای آموزش ـ فردوسی سیر کمال را در پیوند با چهار رکن گوهر، هنر، خرد و فرهنگ دانسته است:
هنر باید و گوهر نامدار خرد یار و فرهنگش آموزگار
هنر، قدرت خلاقه دگرگونسازی است که با روشی شایسته زمینهی باروری گوهر را فراهم میآورد.
گوهر، نزدیک به «فطرت» است که در فلسفهی اسلامی جای ممتاز دارد:
گهر بیهنر ناپسند است و خوار بدین داستان زد یکی هوشیار
اما خرد، توانمندی دیگری است که به دنبال قدرت درونزای انسانی (= هنر) ظهور و بروز مییابد:
خرد مرد را خلقت ایزدی است سزا دار خلقت نگه کن که کیست
خرد افسر شهریاران بود خرد زیور نامداران بود
خرد زندهی جاودانی شناس خرد مایهی زندگانی شناس
دلی از خرد گردد آراسته چو گنجی بود پر زر و خواسته
زمانی که گوهر انسانی در خلاقیت هنری، رهبری خرد را پذیرفت گرایش به دانش و دانشآموزی، كه دو اصل جداناپذیر از خرد است، در انسان ایجاد میشود:
چنان دان که هر کس که دارد خرد به دانش روان را همی پرورد
خرد همچو آب است و دانش زمین بدان کاین جدا و آن جدا نیست زین
با پیدایش گرایش یادشده احساس آموختن، که حرکت دیگری از خردمندی است، حاصل میشود و آن امری بایسته است:
ولیكن از آموختن چاره نیست که گوید که دانا و نادان یکی است
میاسای ز آموختن یک زمان ز دانش میفکن دل اندر گمان
در آن شرایط است که در مسیر حرکت معنوی قدرت فرهنگی انسان بروز میکند و او را به کمال میرساند و فرهنگپذیری انسان غایت اصلی حیات به شمار میآید.
ز دانا بپرسید پس دادگر که فرهنگ بهتر بود یا گُهر
چنین داد پاسخ بدو رهنمون که فرهنگ باشد ز گوهر فزون
که فرهنگ آرایش جان بود ز گوهر سخن گفتن آسان بود
گهر بیهنر زار و خوار است و سست به فرهنگ باشد روان تندرست
آنگاه استاد توس نتیجهگیری میکند:
چو این چار گوهر به جای آوری به مردم جهان زیر پای آوری
پ. نهادها و رفتارهای آموزشی:
خانواده ـ فردوسی به خانواده و نقش آموزشی آن اهمیت داده و به زبان شخصیتهای بزرگ شاهنامه آورده است:
فزودن به فرزند بر مهر خویش چه در آب دیدن بود چهر خویش
ز فرهنگ و از دانش آموختن سزد گر دلش باید افروختن
سپردن به فرهنگ فرزند خود که گیتی به نادان نباید سپرد
دبستان ـ در عصر ساسانیان، هنوز هم در کنار آتشکدهها آموزشگاههایی وجود داشتهاند چنانکه آورده است:
به هر برزن اندر دبستان بُدی همان جای آتشپرستان بُدی
آموزگاران این دبستانها، مغان، موبدان یا «مغان اندرزبد» بودند که در شاهنامه به وفور با عنوان فرهنگیان از آنان یاد شده است:
همان کودکش را به فرهنگیان سپردی چو بودی از آهنگیان
کسی کش بود مایه و سنگ آن دهد کودکان را به فرهنگیان
از زبان اردشیر در برگزیدن فرهنگیان برای شاپور آمده است:
بیاورد فرهنگیان را ز شهر کسی کش ز فرزانگی بود بهر
نبشتن بیاموختش پهلوی نشست و سرافرازی و خسروی
موبدان و معلمان، نوآموزان و دانشآموزان را به انواع دانستنیهای ابتدایی، هنجارهای فرهنگی و رفتارهای اجتماعی و ورزشی آموزش میدادند.
آموزشگاه عالی ـ بهدنبال آموزشهای ابتدایی ــ که خواندن و نوشتن، حساب و مسایل دینی و ورزشی و شطرنج ستون فقرات آن به شمار میرفت ــ تحصیلات عالی در رشتههای گوناگون انجام میگرفت. دربارهی این گونه دانشاندوزی فردوسی آورده است:
ز دانا و نادان سخن بشنویم به گفتار فرهنگیان بگرویم
کزیشان همی دانش آموختم به فرهنگ دلها برافروختم
بیاموختندش هنر هر چه بود هنر نیز بر گوهرش برفزود
در جای دیگر، در اشاره به بنیاد دانشگاه بزرگ گندیشاپور آورده است:
یکی شارسان بود شاپورگرد پی افکند و پردخت و آزور کرد
نگه کرد جایی که بد فارسان از او گرم خرم یکی شارسان
کجا گندشاپور خوانی همی جز این نیز نامش ندانی همی
فردوسی از تدوین علوم پزشکی، مشاورههای پزشكی، ستارهشناسی و نجوم، زباندانی و دبیری و برخورداری از استادان ایرانی و غیرایرانی سخن به میان آورده و کاهلی و تنپروری را نکوهیده دانسته است که بیانِ همهی آن دامنهی سخن را به درازا میکشاند.
حاصل سخن
فردوسی تاریخنویس به معنای رسمی و معمول نبرده است و نهادهای اجتماعی و فرهنگی ایران را مورد نقد و بررسی قرار نداده است. او در مسیر روشنگری گذشتهی ایرانزمین و نشان دادن شکوهمندی فرهنگی و تمدنی ایران به مسایلی خاص اشاره دارد که گاه از آنها میتوان برخورداری تاریخی فراهم آورد. نهاد آموزش و پرورش، اصول و اهداف آن و شیوههای کاربری و سازمانی بخشهای گوناگون آن، یکی از امرهای اجتماعی ـ تاریخی است که پژوهشگران شاهنامه از آن برخورداری یافتهاند.
فردوسی از اوان کودکی تا دبستان، هیربدستان و حتا دوران آموزشهای عالی زادگانِ ایرانزمین را مورد عنایت قرار داده و تحلیل و تبیین آموزشی خود را به ظهور رسانده است. بیتردید آن شاعر بلندمرتبت، كه عصر اسلامی را دریافته و به تشیعِ ایرانی وابسته بوده، از آموزشهای جدید زمان خود نیز بهرهبرداری کرده است و با چنین برخورداریها و احساس تعهد در دفاع از هویت ایرانی کوششِ آموزش و پرورش وی در تعالی نفسانی و رشد دادن به اندیشهی انسانی است. انسانِ شاهنامه به ارزشهای برین وابستگی دارد و به همین دلیل استعداد در مسیر خلاقیت و ابتکار و تکامل عقلانی است.6
آموزش و فراگیری همگام با پرورش اخلاقی و خصال نیکو است. در این مسیر، کار و دانش هماهنگ بوده و با یکدیگر همسویی دارند و رسیدن به کمال مطلوب و والای انسانی هدف غایی حرکت انسان در خود و جامعه است.
پینوشتها:
1. برای آشنایی به چگونگی آموزش و پرورش در ایران باستان بنگرید به: ناصر تکمیلهمایون. نظام و نهادهای آموزشی در ایران باستان، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1382.
2. گزنفون. سیرت کوروش کبیر، ترجمهی ع. وحید مازندرانی، تهران، بانک بازرگانی، 1250، ص 5.
3. هرودت. تواریخ، ترجمه و حواشی ع. وحید مازندرانی، تهران، چاپخانهی وزارت فرهنگ و هنر، 1358، ص 76-75.
4. علی سامی. تهران، تمدن هخامنشی؛ شیراز، فولادوند، 1341، ص 303.
5. برای آشنایی بیشتر با دانشگاه گندیشاپور بنگرید به: ناصر تکمیلهمایون. دانشگاه گندیشاپور، تهران، دفتر پژوهشهای فرهنگی.
6. ناصر تکمیلهمایون. «بررسی واژهی فرهنگ در شاهنامه». مجموعهی هفتاد مقالهی ارمغان فرهنگی + «گفتار در ماندگاری فرهنگی شاهنامه»، فرهنگ، کتاب هفتم (به مناسبت هزارهی تدوین شاهنامه)، تهران، مؤسسهی مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1368.
تار نمای ایران بوم
***
معرفی کتاب «جامعهشناسی در شاهنامه»
جامعهشناسی در شاهنامه
نویسنده: محمد طاهرخانی
تقدیم به پشگاه تمام فرزندان برومند و فرهیختۀ ایـران زمین ازدیرگاه تا امروز،
وهمۀ آنانی که برای ماندن فرهنگ این خاک پاک اهواریی جان فدا کرده اند.
سپاس خدای را که پارسی زبانان از موهبتی بزرگ برخوردارند و به گنجینه ای گرانقدر از دانش و فرهنگ ایران دسترسی دارند. ذخیرۀ فرهنگی کهن و پربار سرشار از گوهر جهان افروز و مومیایی ها و نوشداروها که مرهم بسیاری از درد های آدمی است.
شاهنامه ساده ترین ودلپذیرترین اثر هنری زبان پارسی است. هنر توصیف فردوسی در شعر فارسی بی نظیراست. وصف درگیری ها و گفت و شنود ها ، دانش و رامش وبزم ها و رزم ها ، روشن و آشکــار و دل انگیز است. آرمان های اجتماعی مردم امروز ما با هزار سال پیش یکسان نیست ولی استخوان بندی سخن فارسی همان است که فردوسی پرداخته است.
هرجا درشاهنامه معانی ژرف انسانی پیش می آیـــد زبان فردوسی برنده تر و اندیشه اش آفریننده تــر می شود. فردوسی بزرگ مردی از مردان مرد شعر و هنر جهان است.داستان های باستان را با عشق بارهاخوانده ودر فراز و نشیب حوادث آن روزگار فراوان اندیشده بود،بنابراین گوهر جهان افروزسخن او مایه ای از شور درون خود او دارد.
شاعر بزرگ توس آن چه را از آزادگی ونام بلند و مردمی در دل دارد ، در سیمـــای رستــم نقــش می بندد. فردوسی حکیم است. شاهنامه ی او در عین ثبت گذشته ی فرهنگی ایران در سطح عالی هنری، منبع بزرگی از حکمت است. فردوسی فلسفه وجهان بینی خود را از تاریخ می گیرد و در لباس داستان ها به تصویر می کشد.
کافی است شاهنامه را باز کرد و بیت نخست آن را خواند، آن گاه تا سرتاسر شاهنامه را نخوانی و اندیشه نکنی رهایت نخواهد کرد وپس اندیشه ی بسیار شاید بارها وبارها بــر گلستان خرد و دانش وفرهنــگ حکیم بنشینی و گوش دل بدان بسپاری ، لـذتی است بی انتها، مهری است جاودان که بــر قلب و روح انسان چیره می شود.کافی است انسان باشی، از چه مردمی باشی ، فرقی نخواهد داشت،چرا که فردوسی انسان و حکیمی جهانی است که حکیمان جهان را یارای برابری با او نیست واین برای ما افتخاری بس بزرگ است.
انگیزۀ تحقیق
آثار هنرمندانِ هر روزگار، رنگ و بوی اجتماع زمان خود را دارد و نمایندۀ روحیات و فــراز و نشیبهای اجتماعی هر دوره میباشد. پس بررسی این آثار از نگاهها و زوایای مختلف گامـی در جهت شناخت بهتر تاریخ اجتماعی یک ملت است. یکی از این زوایا که می تواند مورد مطالعه قرار گیرد، جامعهشناسی آثار ادبی است و هدف از بررسی محتوای آثار ادبی، تحلیل و شناخت شخصیت اجتماعــی پدید آورندگان آنها و شناسایی وضعیت اجتماعی است که موجب پدید آمدن چنین آثاری شده است.
جامعهشناسی در شاهنامۀ حکیم ابوالقاسم فردوسی عنوان رسالۀ حاضر است که بر اساس همین هدف تهیه شده است.
1-2. پیشینهٔ تحقیق
جامعهشناسی ادبی که به بررسی درون مایهها، مضامین و محتوای اثر، جهان بینی وفکر و فرهنگ شاعر یا نویسنده ، به ویژه مباحث اجتماعی درادبیات فارسی می پردازد، کاری نوپاست وتا کنون کـارهای آن چنان که قابل توجه باشد، در این زمینه به طور دقیق انجام نگرفته است. رساله ی حاضر به منظورپژوهش و نگارش و بررسی عناصر زنده و پویای ادب و فرهنگ گذشته در شاهنامه ی فــردوسی به منظـــور اعتلای فرهنگی و اجتماعی جامعه فراهم گردیده است . امید است با تمام کاستی های موجود تــوانسته باشم گامی هرچند کوچک در این زمینه برداشته باشم.
1-3 . روش تحقیق
برای تدوین این رساله که شامل هفت فصل می باشد به روش زیر عمل کرده ام.
بعداز تهیه ی منابع معرفی شده، توسط استادان ارجمند راهنما جناب دکتـــر قــــاسم انصاری و مشاور جناب دکـــتر صفاری در مورد جـــامعه شناسی ادبی و شاهنامه ی فردوسی به مطالعه و تنظیم فهرستی از مطالب مورد نظر و تهیه ی فیش در موضوعات مختلف در جامعه شناسی پرداختم.بعد از پایان کــــار فیش برداری ،برگه ها را دسته بندی نمــوده و به نسبت اهمیت و تقدم نگارش ،آنهــا را مرتب نمودم.
در مرحله ی بعد ، مطالب را فصل بندی کردم و موضوعات مربوط به هــر فصــل را نوشته وبعد از این که به نظر استادان راهنما و مشاور رسانیدم ، براساس نظـرات و راهنمایی های ایشان اصلاحـات لازم را انجام دادم وبرای تایپ آماده نمودم.
برای نوشتن این پایان نامه از(108)کتاب به عنوان منبع استفاده کرده ام،كه دربخش فهرست منابع و مآخذ اسامی آن ها ذكرشده است. مبنای كاربرای مطالعه و ذكرشواهد،(شاهنامه ی فردوسی براساس چاپ مسکو به کوشش دکتر سعیدحمیدیان،انتشارات قطره،چاپ پنجم،1379) ، بوده است.
1-4 . فصول تحقیق
موضوعات مختلفی که در هفت فصل تنظیم شده است، به قرار زیر می باشد:
فصل اول – دراین فصل به کلیاتی در مورد هــدف وانگیزه ی تحقیق و پیشینه ی تحقیق و چگــونگی انجام تحقیق و روش آن و بررسی فصول هفت گــانه ی آن و سرانجـام کار، چکیده ای از کل مطالب بررسی شده در این رساله پرداخته شده است.
فصل دوم- مختصری درباره ی جامعه شناسی ادبـی و مفاهیم اصــلی و اصطلاحات مهــم جامعه شناسی است و بازگوکننده ی این واقعیت است،که جـــامعه شناسی ادبیـــّات می کوشد، تاثیــــراتی راکه شاعــران ونـــویسندگان از جــامعه ومقتضیّات روزگار و ضــرورت ها وعــوامل اجتماعی می پذیرند وتاثیـراتی را که شاعــر ونویسنده و آثــار آنــان در روند امـور ونهادهای اجتماعی ، سیــــاسی و فرهنگی به جــا می گذارد، روشن ســـازد و نقش مهمی را که ساختار اجتمــاعی و فرهنگی جامعه در دوره ای معیّــن از حیات اجتمـاع در گسترش و محدودیّت کمیّت و کیفیّت هنر ایفا می کند،نشان می دهد.
فصل سوم-به بررسی هر چند کوتاه زندگی ،اثر و سبک و جایگاه فردوسی در شعر فارسی اختصاص داده شده است. با جستجو در خُلق و خوی حکیــم، وی را مردی به تمام معنا فــــر هنگ دوست وانسان که در جای جای شاهنامه در لا بلای داستان ها با قهرمانان هم پا و هم سخن می گردد و سراینده ی خــرد و مهــــر و عشق و داد و خداشناسی است، یافتم.
در روزگارستایشگری ها ، مـــــدیحه سرایان چاپلوسی که در خلوت «کارهای دیگر» می کردند، محبوب بودند و آن ها که دل در گرو بالندگی و آگاهی مردم ایران داشتند، نه تنها تمام دارایی خود را خرج فــرهنگ کهــن خود کردند و سی سال در این کــار رنج بردند و سرانجام در فقــر و تهی دستی، حتا مفتی شهر هم بر جنازه ی او نماز نخواند واجازه ی دفن در گورستان عمومی شهر را نیز ندادند. امّـا حکیــم توس می دانست نمی میرد ، چرا که تخم سخن را پراکنده است وهمیشه زنده وجاوید در قلب های ما ایرانیان و همه ی مردم اندیشمند جهان خواهد بود.
فصل چهارم-آداب و رسوم مردمان گوناگون در شاهنامه به ویژه ملت ایران که از هــــزاره های دور و با گذشت زمان در این سر زمین شکل گرفته است که بخشی از فــرهنگ کنونی ملّت ایران را به وجود آورده است، از زمره ی زیباترین رفتارهای گروهی انسان ها در جهان به شمار می رود. یکی از انگیزه های اصلی پایداری فرهنگ و تمدّن ایران و علّت پویایی آن، هم سویی و هماهنگی با رشته های گوناگون علم وادب و اخلاق و اندیشه، در راستای زمان است. ایرانیان، تنها در یک رشته سرآمد دیگران نبوده اند، بلکه در میدان هنر، فرهنگ ، ادب، فلسفه ،عرفان ، دانش ، نــوآوری و سایر علــوم و فنون در درازنای تاریخ پر افتخار خویش کــم مــانندو گـاه بی همتا بوده اند .از خط و نقّاشی و موسیقی و معماری وکشاورزی و علوم و ادبیات گرفته، تـا هنـرهای دستی و قالی بافی وآشپزی و گلّه داری و پرورش گل و گیاه و آداب و رسوم ملّی و دینی و چگو نگی آداب معــاشرت و گذشت ها واز خـــود گذشتگی ها ، ایران وایرانی را در جهان ، نام آور ، پرآوازه و سربلند شناسانده است . در این فصل کوشیده ام تا چگونگی آداب و رسوم ایرانیان در شاهنامه را تا به حدّ امکان گردآوری نمایم.
فصل پنجم- این فصل به ارزش های اخـــلاقی در شــاهنامه اختصاص دارد.حکیم توس مرد اخلاق و شایسته ی ایران زمین است که در سرتاسر شاهنامه هرگز زبان خود را به سخنان ناشایست آلوده نمی کند. قهـــرمان داستان هایش را از( آزو طمع) برکنار می خواهد وپای بند به وفا و پیمانی که می بندند می خواهد و در همه جا نام خدای را برزبان قهــرمانان خــود جـــاری می دارد و هــرگز به دنیـا دلبستگی نشان نمی دهد ونیرنگ و نا راستی را نکو هش می کند وداد راستی سرمــی دهد واز خــردو مهــر و عشق وداد و دهش وهم اندیشی سخن ها برزبان پهلوانان جاری می کند، پرداخته شده است.
فصل ششم- دراین فصل به جـایگاه خـانواده به عنــوان اولیّن و استــوارترین نهاد اجتماعی در شاهنامه و عشق و زناشویی که پایه ی اصلی تشکیل خانواده است و مسایل مربوط به ازدواج و مراحل مختلف آن در شاهنامه پرداخته می شود. چرا که عشق و زناشویی در شعــر فــردوسی نه رابطه ای انکـار کردنی است و نه پیوندی است گناه آلودو نهان داشتنی. بلکه موضوعی است انسانی و حیـات بخش و در عیــن حال همانند سایر هنرها و افتخار آفرینی ها در عرصه ی اجتمــاعی ،حمــاسه ای است در عــالم زیستی و اجتماعی،که پی هم آیــی فرزندان نــام آور و نســل های پیروز و پیــروزی بخش را ممــکن می سازد.وهم چنین به جایگاه و شخصیّت زن در شاهنــامه و ویژگی های زنا ن در برخورد با حوادث روزگار و هم اندیشی آنـان در مواقع ضروری با مردان ،صبـر و استقامت و مهــر و وفای آنان در محیط خانواده به مردان خود و تـربیت و پرورش فرزندان شایسته و برخی دیگر از ویژگی های مثبت و منفـی (زنان بیگانه) و روش و رفتار آنها در زندگی ، لبــاس، آرایش، خرد ، سیــاست ، و مــادری کردن زنــان شاهنامه پرداخته می شود.
فصل هفتم- عمــرجشن های ایران،برخی شان با عمر این ملت و مردم برابر است.پاره ای از جشن ها ی ایران ، چون نـوروز و مهـرگان و گاهنبارها که ریشه های طبیعی دارند،از یاد و تاریخ و رسوم وآداب و زندگی ایران جدا نیست.سلسله ها ،شاهان ،زورمندان، فرق گوناگون آمده و رفته اند .شکست ها و پیروزی ها ، روزگار شادی و قدرت و غم واندوه و سوگ،آمده و سپری شده است. میلیون هــا مردم در سراسر تاریخ این مرز و بوم با شادی و خلــوص و اعتقاد این جشن ها را را برگزار کرده و رفتــه اند .بسا مهاجمان به این مرز و بوم تاخته و خواستــه اند زبـان و ادب و دین و رسوم شان را براندازند،آن ها نیز ناکام به زیر خاک بی نام ونشان یـا ملعون و منفور رفته اند . از پس هزاران سال،هنوز مردم این مرز و بوم به فارسی سخن می گویند و می نویسند. همان آداب و رسوم را دارند. همـان جشن ها را برپا می کنند که از پس ما نیز چنین خواهد بود . همه ی این معتقدات و آداب ورسوم ،از جمله جشن هــا، خصایل و ویژگیهای ماست.
و به نــوع خــوراک مردمان درشــاهنامه و تغییراتی که به مرور زمان در غذاها و نوشیدنی ها وروش سفره آرایی پرداخته می شود و هم چنین به نــوع پوشش و روش تهیــه ی آن و نــوع مسکن از آغاز وکاربرد انواع مصالح در ساختن خانه ها و طرح ها ی گوناگون در معمــاری داخلی خــانه هــا و فضای قصرها و میدان های بزرگ شهر و مواردی از این قبیل پرداخته می شود.
و به بررسی اختراعات و پیشرفت ها یی که مــردمان شاهنامه از دوران اساطیری تا بعد ها برای زندگی بهتر به آن ها رسیده اند ،که بیشتر آن اکتشافــات و اختــراعات تاکنون هم سر مشق بسیــاری از پیشرفت های بشر کنونی بوده است. وهم چنین به طبقات اجتماعی و جــایگاه هرکدام از پیشه ها و ارزش و اهمیّت آن ها و به ورزش و بازی های گوناگون در شاهنامه پرداخته می شود.
وسرانجام به موسیقی و ارزش آن در تمــام روزگاران در شــاهنامه و آشنایی با انواع آلات موسیقی و کار برد آن در مواقع گوناگون پرداخته می شود.
1-5 . چکیده ی سخن:
و سرانجام سخن این که، شاعران و نویسندگان آیینۀ تمام نمای جامعۀ خویش هستند و هر آن چه را که جامعهشناس میخواهــد در مطالعۀ عینی ســاختارها و نهادهای اجتمــاعی ببیند، شاعــر و نویسنده با شامۀ تیز خود بوییده و با ســرانگشتان حساس خــود حس کرده، با گـوش جان شنیده و با چشم دل دیده است. قهرمانان و شخصیّتهـای آثار ادیبان معـرّف جامعۀ آن هاست، با همه ی دردهـا ، امیدها ،غم ها و شادی هایشان.
پس برماست تا با مطا لعه ی دقیق در آثار بزر گان، پی به اندیشه ی آن ها ببریم و در حــد توان خود اندیشه ی ناب نیاکان خـود را به آیندگــان انتقال دهیم تا تــوانسته باشیم اندکی ادای دین کرده باشیم .به امید روزی که هر ایرانی با گذشته ی پُر بار خود آشنا گردد و آن ها را در تمام مراحل زندگی به کار برد وسینه به سینه با امانت کامل به آیندگان انتقال دهد. به قول استاد محمد علی فروغی: «وظیفه ی هرایرانی است که شاهنامه بخواند و دیگران را به خواندن آن ترغیب کند، چرا که فردوسی قباله و سندنجابت ملّت ایران را تنظیم فرموده است.»
فهرست مطالب
عنوان صفحه
پیشگفتار
فصل اول:کلیات
1- 1 انگیزه تحقیق 1
1-2 پیشینه ی تحقیق 1
1-3 روش تحقیق 1
1-4 فصول تحقیق 2
1-5 چکیده ی تحقیق 5
فصل دوم
2-1 جامعه شناسی ادبی 6
2-2 مفاهیم واصطلاحات جامعه شناسی 7
فصل سوم
3-1 زندگی فردوسی 10
3- 2 اثرو سبک 12
3-3 مباحث اجتماعی در شاهنامه 16
فصل چهارم
آداب ورسوم 19
4- 1 پیشباز 19
4–2 بدرقه 28
4–3 آداب ورود به بارگاه 29
4–4 آداب دادن خلعت و هدایا 31
4–5 آداب انتخاب جانشین و نشستن برتخت شاهی 37
4–6 آداب نیایش و یاد خدا 42
4–7 سوگواری 48
فصل پنجم
ارزش های اخلاقی 61
5-1 آبادگری 61
5- 2 آز 65
5-3 تکبر و غرور 68
5-4 تعلیم و تربیت 69
5-5 آداب معاشرت(دوست یابی) 73
5-6 خرد و دانش 76
5-7 دادگری وعدالت 82
5-8 راستی و درستی 88
5-9 رازداری 89
5-10 سرنوشت و تقدیر 93
5- 11 مشورت 100
5-120 مرگ 107
5- 13 نیرنگ 112
5-14 وفا به عهد و پیمان 115
فصل ششم : عشق و ازدواج و مراحل آن
6-1 – خانواده 123
انواع ازدواج درشاهنامه 125
ازدواج بامحارم 125
ازدواج درون گروهی 125
ازدواج برون گروهی 126
مراحل ازدواج
طالع بینی پیش از ازدواج 133
پرهیز از ازدواج با بیگانه 134
همسرگزینی 135
خواستگاری 136
ویژگی عروس 136
نژادو خاندان عروس 136
رونما 137
پذیرش عروس 137
دعوت ازخانواده ی داماد 138
آزمایش داماد 138
پیشکش به عروس وداماد 138
عقدکنان 139
جشن عروسی 140
جهاز 140
جشن عروسی در خانه ی داماد 141
پاگشا 141
6-3- زن 145
فصل هفتم
7-1-جشن ها 166
آتش(سده) 166
نوروز 168
زادجشن 168
مهمانی 171
7-2- اختراع و پیشرفت 174
7-3- خوراک 177
7-4-پوشاک 180
7-5- مسکن 182
7-6-طبقات اجتماعی 187
مردان وابسته به دربار 189
شاهان 189
شاهزادگان 190
دستوران 190
سپهسالاران 191
پهلوانان 191
موبدان 192
دبیران 193
گویندگان 194
اخترشناسان 194
پزشکان 195
خوابگزاران 195
گنجوران 195
پیامبران 195
نوازندگان 196
خوالیگران 196
زنان وابسته به دربار 197
شاهان 197
شهبانو ها 197
شاهدخت ها 198
پرستندگان 199
کنیزان 199
فرستادگان 199
پهلوانان 199
مادران 200
7-7-بازی وتفریح 200
چوگان بازی 200
شکار 202
تیراندازی 203
نیزه اندازی 204
کشتی 205
سوارکاری 205
شطرنج ونردوچگونگی پیدایش این دو بازی 206
7-8-موسیقی وآلات آن 208
کوس(تبیره) 210
چنگ 210
رود 210
بربط 210
تنبور 211
سنج 211
فهرست منابع ومآخذ 213
چكیده انگلیسی
*** *** *** *** *** *** *** *** *** *** ***
به پیشگاه بزرگ مرد همۀ دورانها فردوسی بزرگ – سرودۀ محمد طاهرخانی
تو مـــردی که داری زدهـقان نـژاد
توفـــرزند ایــــرانی وپــاکــــزاد
تورانــدی خـــروشان قلــم بر ورق
سرشتی به هم اشک و خون وعرق
فریدون وجـــم را تـودادی شکـوه
تو دادی بـــزرگی به البـــرز کــوه
به شب چون نشینم بخوانــم همــه
که رستــم شبیخــون زنــد بر رمــه
ز دیـــوان ودشمن بــرآرد دمــــار
که ایــران بمـــاند زاویـــادگـــار
تو دادی سخن را شکـــــوهی دگر
به شهنـامه کــردی جهــان را خبــر
چگونه جهـــان می گذشت با هنــر
که ایـران سراسر بــود بـا گهــــر
هنـــر با گهــرشد به هـم فکر تــو
ز حکمت سراسر پـراز شعـر تــو
ایران بوم
***
فردوسی سرفرازی افرین با سرایش و گویش هما ارژنگی
https://www.youtube.com/watch?v=xxSt_lbbe94
***
حزب پان ایرانیست
همبستگی ملی . یکپارچگی ایران . حاکمیت ملت
هم میهن گرامی: برای ایرانی یکپارچه، آزاد، آباد، سربلند و دمکرات با حاکمیت ملت به ما بپیوندید
iran@paniranism.info – www.paniranism.info
درخواست هموندی
www.paniranist.org/a.htm
کنون ای هم وطن ای جان جانان / بیا با ما بگو پاینده ایران