هم میهن گرامی, مهر نموده و ما را در پخش نامه پان ایرانیسم یاری نمایید. سپاس!
نامه پان ایرانیسم
شماره 129، 1400، 2021
www.paniranism.info . iran@paniranism.info
و خون هرگز نمی خسبد
زندگی نامه دکتر محمد رضا عاملی تهرانی
زهر خند، سروده ای از دکتر محمد رضا عاملی تهرانی
یادی از دکتر محمد رضا عاملی تهرانی، دکتر مصطفی الموتی
منصور وار گر ببرندم به پای دار، دکتر علیرضا نوری زاده
به نام ایرانزمین سرزمین بزرگان
مسیح دیگری امشب، میان شهر من مصلوب
و خون هرگز نمی خسبد
***
زندگی نامه دکتر محمد رضا عاملی تهرانی
متولد۱٠ دیماه ۱۳٠۶
سن ۵۲
ملیت ایرانی
وضعیت خانوادگی (متاهل)
تحصیلات (دکترای بیهوشی)
نظریه پرداز ناسیونالیسم و از بنیانگزاران نهضت پان ایرانیسم
نویسنده مقالات بیشمار و کتابهایی در زمینه ناسیونالیسم از جمله:
نیرنگ در فلسفه(۱۳۳۱)،
آهنگ های خون (۱۳۳۵)،
جهان به ناسیونالیسم آگاه می گراید (خرداد۱۳۴۰)،
مکتب های مشهور سیاسی (آذرماه۱۳۴۰)،
سوسیالیسم دمکراتیک از نظر یک ناسیونالیست (امرداد۱۳۴۳)،
طرحی نو بر آموزش و پرورش ملی (۱۳۴۴)،
رابطه حکومت و مردم (۱۳۴۷)،
سندیکا از دیدگاه ناسیونالیسم(۱۳۴۷)،
سیاست رفاهی (۱۳۴۸)،
شناخت نیرومندی و قدرت (اسفند۱۳۵۰)،
کار تنها سند مالکیت و یگانه پاسدار آن (۱۳۵۸)،
ناسیونالیسم چون یک علم (۱۳۵۴) ،
چهار سیمای مارکسیسم،
پنج سیمای ناسیونالیسم،
اصول ناسیونالیسم،
جنبه پرورشی انقلاب آموزشی،
دفاع نهادی،
پاسخ به آدمیزاد،
دو جنبه مبارزه با بلشویسم،
اصول منطق،
عقاید داروین،
و….
مورد حقوقی
تاریخ اعدام ۱۸ اردیبهشت ۱۳۵۸
محل تهران, ایران
نحوه اعدام تیرباران
***
زهر خند، سروده ای از دکتر محمد رضا عاملی تهرانی
***
یادی از دکتر محمد رضا عاملی تهرانی، دکتر مصطفی الموتی
***
منصور وار گر ببرندم ب پای دار، دکتر علیرضا نوری زاده
***
نوشته زیر از سازمان سامان بدست ما رسید. از مهر ایشان سپاسگزاریم.
به نام ایرانزمین سرزمین بزرگان
بدون شک دکتر عاملی تهرانی یکی از بزرگ میهنپرستان ایرانزمین بود. ۳۰ سال پس از ویرانی ایرانزمین در چنین روزهایی است که بهتر درک میکنیم کشور ما ایرانزمین به چه روز سیاه و زشتی افتاده است.
زیرا امروز وقتی به دور و بر خود مینگریم کمتر نشانی از بزرگی، پاکی، میهنپرستی، غیرت، وظیفه شناسی نسبت به میهن، و و و میبینیم.
کجا رفت آن دورانی که با حس مسئولیت – پندار، گفتار، و کردار نیک یک امر طبیعی و جزئی از زندگی روزمره ایرانیان بود. کجا رفت آن زمانی که میهن از همه چیز والا تر و مهمتر بود. کجا رفت آن دورانی که سکوت در برابر ظلم معنی بی شرفی و خفت را میداشت.
اربابان این رژیم وقتی طرح ولایت فقیه را در ایران پیاده میکردند به خمینی ضحاک و دار و دسته اوباش او یاد دادند که اول قلب ایران را هدف بگیرند.
از میان برداشتن عاملی تهرانی و صدها میهنپرست بزرگ ایرانزمین در سالهای نخست پس از ورود “هیچ” معروف به ایرانزمین، تصادفی نبود.
دشمن میدانست که عاملی تهرانیها از آن دسته نیستند که بنشینند و ویرانی میهن را تماشا کنند و وقت خود را در جلسات و گفتگو و بحثهای فلسفی ۳۰ سال تلف کنند، آن هم در زمانی که میهن در جلوی چشمشان تکه تکه میشود.
دشمن در سالهای نخست با از میان برداشتن “بهترین فرزندان ایرانزمین” قلب ایرانزمین را هدف گرفت.
نتیجه این که پس از ۳۰ سال ما با ملتی سر کار داریم که باید به او تفهیم کنیم که چرا باید بپا خیزد و از شرف، هویت، آبرو، به خاطر آینده و نسل فردا دفاع کند.
اگر عاملی تهرانیها امروز در میان ما بودند، ما نیازی به این بحثها نمیداشتیم چون آنها خود پرچمداران – بزرگی، میهنپرستی، غیرت، و مبارزه میبودند.
آنها اگر میبودند هرگز نمیگذاشتند که میهن به چنین فساد اخلاقی و فساد وجدان دچار شود. برای آنها مرگ به از خفت میبود.
اما این رژیم سخت در اشتباه است اگر فکر کند که با کشتن بزرگ میهنپرستان ایرانزمین قادر به تسخیر ایرانزمین خواهد بود.
ما فرزندان همان بزرگان هستیم، و تا این رژیم ضحاک منش از روی جسد تک تک ما عبور نکند هرگز ایرانزمین را تسلیم این رژیم نخواهیم کرد.
تا جان و نفس باقی است، غیرت ایرانی در ما زندهتر از همیشه به این مبارزه ادامه خواهد داد تا روزی که پرچم بزرگی، شرف، غیرت، اخلاق، قانون و حس مسئولیت پذیری و میهنپرستی را این بار برای همیشه در خاک میهن بر زمین بکوبیم.
ایران سرزمین ایرانیان است و ما حق خود را از دشمنان ایرانزمین خواهیم گرفت. ما فرزندان همان بزرگان هستیم و امروز برای ما هیچ چیز مهمتر از آزاد کردن میهن نیست. ما، به هیچ قیمتی از ایران و ایرانی بود خود نخواهیم گذشت.
این رژیم باید بداند که با بد خون و روحی در افتاده است. خون و روح ایرانی شکست پذیر، نیست. ما پیروزیم چون ما ایرانی هستیم و ایرانی از شکست چیزی نمیداند.
ایران باید آزاد شود و آزاد میشود چون خون میهنپرستان بزرگ در رگهای ما جاریست و راهشان تا نفس و تا نفر آخر ادامه دارد.
“ایرانی بودن یک جرم نیست یک حق است”
سازمان سامان / پرچمداران
درود به بزرگان ایرانزمین که پرچم آزادی ایرانزمین را بر دوش ما نهادند – باشد که این پرچم را تا پیروزی مانند جان پاس داریم
***
مسیح دیگری امشب، میان شهر من مصلوب
سرودهای از: فرید رفعتخو
تقدیم به روان پاک سرور شهید دکتر عاملیتهرانی «آژیر»
… و اما شهر من امشب ز شرم خاموش و آرام است
میان کوچه باغاتش درخت دار اعدام است.
زمین سرد و سیه آری
زمان هم جلوهی کامل ز رنگ روی شرمساری
مسیح دیگری امشب
میان شهر من مصلوب
زمین خسته
زمان مغلوب
مسیحیت ز نو برخاست، سکوت شهر من، آرام؛
یهودای دگر را گفت: مسیحٍ این مسیحیت
صلیبش جوخهی آتش
کتابش حرف یک نهضت
که نفرت یا که خشم، آری
کنم از درد و خونخواری
مسیح دیگری امشب
میان شهر من
اینسان
به دست یک یهودای دگر آن دم… صلیبی چند زهرآلود
میان جوخهی آتش
بگویم من
که نفرین بر تو ای دشمن
که نفرین بر تو و دادت
به این قاضی بیدادت
مسیح من سخن از اعتقاداتش
میان گرگها گفت
لبش خندان
دلش؛ آرام ایمان است
درون سینهاش مهر
مهر یاران است
کند او یاد یارانش
درونش عشق ایران و برونش حرف
و پیمانش
حرفها میگوید او بر ما: سخن از لحظههای سخت این میدان
سخن از گردش خونین این دوران
سخن از آرزوی بودن انسان!
مسیح دیگری امشب
میان خون خود آری
خورد او غوطهها هر دم
شده زنده چهسان مانی
میان مردمانی، دانی؟
تو گویی خون او از خون آن سردار میهن خواه
تو گویی جان او از نسل آن مرد دلیر است؛
«آریوبرزن»
میان کشوری خاموش
میان مردمی مدهوش
چو جان آرش و ایرج
چو زخم سینهی مرداس
رود بر باد گستاخی دشمن وای
چهسان گویم از این خفت؟!
چهسان گویم ز این خواری؟!
ز این غوغای دینداری
میان سینهام زخمی
میان قلب من خنجر
ز دوران کینهها دارم
ز مردم کینهها دیگر
میان خستگیهایم از این دوران خونخواری
ز این احکام بیدادش
به نام پاک دینداری
چرا امشب؟
مسیح دیگری خاموش
مسیح دیگری بر نیزههای کوفهی مدهوش
و دیدم من تن بابک
میان لشکر دشمن
و دیدم من رخ رستم میان چاهی از پستی
مسیح این مسیحیت
مسیح پاک این نهضت
صلیبش جوخهی آتش
به نام حاکم کفتارهای پیر
به نام قاضی این گرگهای رذل
به پای جوخهی آتش
رود، اما، چه آرام و چه محکم
او پر از ایمان
پر از عشقش به ایران و پر از شورش
به این نهضت
مسیح نهضت است «آژیر»
میانم خون خود خفته
درون سینهی این خاک ولی با سینهای پاره
میان پاکی این خاک
به نام پاک ایران رفت
به فرمانی اهورایی
چو خورشیدی که میآید ز شرق پاک مزدایی
به نام پاک ایران و به یاد مهر یارانش
چنان شیری سبکبار و
گرفته بر کف او جانش!
برفت آخر؛
مسیح دیگری امشب
کتابش حرف نهضت بود
خدا را
مهر ایرانش!
پاینده ایران
***
هواداران پان ایرانیسم در برونمرز
همبستگی ملی . یکپارچگی ایران . حاکمیت ملت
هم میهن گرامی: برای ایرانی یکپارچه، آزاد، آباد، سربلند و دمکرات با حاکمیت ملت به ما بپیوندید
کنون ای هم وطن ای جان جانان / بیا با ما بگو پاینده ایران
درخواست هموندی
hamvandi@paniranist.org
شبکه های اجتماعی نامه پان ایرانیسم
تارنما: www.paniranism.info
فیسبوک: facebook.com/nameh_paniranism
تویتر: twitter.com/paniranism
تلگرام: t.me/Naameh_Pan