شماره 144 – فدرالیسم، اسم رمز تجزیه ایران

هم میهن گرامی, مهر نموده و ما را در پخش نامه پان ایرانیسم یاری نمایید. سپاس!

نامه پان ایرانیسم
هواداران حزب پان ایرانیست در برونمرز
شماره 144، دوشنبه 29 فروردین ماه 1401، 18 آوریل 2022
www.paniranism.info . iran@paniranism.info

 

فدرالیسم، اسم رمز تجزیه ایران
نخست وزیر پاکستان و واژه “ملت”
اختلاف در مفهوم ایران یا وفاداری به ایران؟!*
به مناسبت سالگرد درگذشت احمد اقتداری
چرا شکست‌ها و اشتباهات سیاسی در ایران «بازنشستگی سیاسی» ندارد؟!

فدرالیسم، اسم رمز تجزیه ایران

***
خنده !

زبانزد ( ضرب المثل )های زبان فارسی دریای گسترده ای به شمار میآیند، که در دیگر فرهنگها کمتر میتوان دید، زیرا بر زبان فارسی هزاران سال گذشته و مرده ریگ ( میراث ) دودهها روی هم گرد آمده و به ما رسیده اند، اما آنچه انگیزه نگارش این دیباچه ( مقدمه ) شد، سخنان نخست وزیر تازه پاکستان است، که چم ( معنی ) ” ملت ” را نمیداند ! او گفته است : « به ملت پاکستان دروغ نخواهم گفت و حقایق را تحریف نخواهم کرد، حقیقت باید آشکار شود » !

سخنان این جاهمند پاکستانی ! نه تنها مردم را میخنداند، بلکه : « مرغ پخته را نیز به خنده میآورد » او اگر میخواست به مردم آن سامان دروغ نگوید، سخن از ملت پاکستان به میان نمیآورد ! چه ” ملت ساختاری نیست که با پدیدآوردن کشه ( خط ) هایی در سرزمینی پدید آید ” ! بلکه : « ملت مقوله ایست تاریخی که در درازنای هزاره ها پدید میآید و مردمانش دارای فرهنگی هممانند ( مشترک ) هستند و در شادیها و اندوهها، پیروزیها و شکستها با هم انباز ( شریک ) باشند » اکنون اگر این جاهمدار میخواهد به مردمش دروغ نگوید، باید از گذشته سرزمینش یاد کند و بگوید پاکستان را در سال 1947 از هند جدا کردند، که به زبان دیگر بیش از 75 سال از داد ( عمر این کشور نگذشته است، البته پس از جدایی از هندوستان، بخشهایی از بلوچستان که در ان دوران در دست انگلیس بود و بخشهایی از خراستان بزرگ به آن افزوده شد ! و بدین سان با نیرنگ کشوری ” هندسی ” به نام پاکستان پدید آمد، آیا این جاهمدار دلیری دارد، از راستیهای سرزمینش سخن بگوید، و بگوید : آن سرزمین با خواست زیاده خواهانی چون انگلیس که از یگانگی ایران به رنج بود پدید آمده است ؟ ! .

حسین شهریاری، دوشنبه 29 فروردین ماه 1401 .

***
اختلاف در مفهوم ایران یا وفاداری به ایران؟!*

با توجه به یادداشتی در روزنامه «شرق» که به طور مکرر در آن تأکید شده که گویی در مفهوم ایران دچار اختلاف فهم هستیم!، ملت ایران متعلق به یک قوم و زبان خاص نیست!، هویت ملی نباید به یک زبان، قوم یا نژاد خاص تقلیل پیدا کند!، باید از فهم‌های باستان‌گرا و نگاه تاریخی به هویت ایرانی خودداری کنیم!، ضروری است با یادآوری تعریف مفهوم هویت ملی ایرانی از منظر مصالح و منافع ملی، تاریخ تجزیه ایران و نگاه‌های خصمانه برخی همسایگان آزمند به ایران بازخوانی شود تا این افراد، از این دوگانگی ذهنی و برداشت‌های نادرست تاریخی رهایی یابند. در این میان نگاه تک‌بعدی به مفهوم ایران امروزین، با خلق واژگانی همچون «اکنونیت و معاصریت» و با تأکید بر نادیده‌انگاشتن تاریخ و تمدن دیرین ایران، نگاهی غیرواقع‌بینانه، غیرمنصفانه، غیرعلمی و ابتر بوده و آن‌سان واجد ارزش تحلیلی است که از زاویه‌های گوناگون تاریخی، جغرافیایی، ژئوپلیتیک، حقوقی، باستان‌شناسانه و رفتارشناسانه هم مورد تجزیه، تحلیل و واکاوی قرار گیرد. مگر می‌شود درباره مفهوم ایران ابراز نظر کرد، بی‌نیاز از فهم هویت پیوسته تاریخی هزاران‌ساله ایران، آن‌هم با تأکید ضمنی بر نادیده‌انگاشتن تاریخ ایران باستان؟! تاریخ ایران، چه ایران باستان و چه ایران پس از اسلام، چه دوست داشته باشیم چه نداشته باشیم، بخشی از هویت ایرانی است و باید بپذیریم که هویت ملی ملت یگانه و یکپارچه ایران امروزین، در خلأ شکل نگرفته است که بخواهیم با تأکید بر برخی واژگان، آن را در ظرف زمانی امروز محصور کنیم. اما آیا ایران، مفهومی جدید است و توسط رضاشاه پهلوی به وجود آمده؟ و آیا زبان ملی فارسی، زبان یک قوم خاص است که توسط رضاشاه بر ایرانیان تحمیل شده!؟ تاریخ علم می‌گوید سنگ‌بنای هویت ایرانی را 10 هزار سال دیرینگی پیوسته و مستمر تمدنی با جلوه‌های اسناد هویتی همچون تپه سیلک و مارلیک و شهر سوخته و جیرفت و… شکل داده و تاریخ مکتوب نخستین دولت ملت جهان در 2500 سال پیش و آغاز شاهنشاهی هخامنشیان توسط کورش بزرگ نیز از سوی امثال هرودوت و گزنفون در دسترس است. دشمنان هویت ایرانشهری هر آنچه را به هویت ایرانی مربوط می‌شود، به پهلوی‌ها می‌چسبانند تا به طریق اولی، به راحتی بتوانند ایران و هویت و تاریخ و تمدن ایرانی را هم مورد حمله و انواع اتهام‌ها قرار دهند. واگرایان قومی، مدعی‌اند نام ایران، نامی جدید است که در سال 1313 خورشیدی توسط رضاشاه پهلوی متداول شده و پیش از آن وجود نداشته است! در حالی که واژه ایران ریشه در تاریخ هزاران‌ساله تمدن ایرانی دارد. در اوستا، منطقه‌ای که نخستین مهد زندگی آریایی‌ها بوده، ایران‌وئجه نامیده شده‌ که به معنای «سرزمین آریاها» است. در کتیبه سه‌زبانه 1800‌ساله کعبه زرتشت نوشته اردشیر پاپکان، بنیان‌گذار شاهنشاهی ساسانی، به نام ایران اشاره شده ‌است و ایرانشهر، نام کشورمان، از دست‌کم 1800 سال پیش تا قرن‌ها پس از اسلام بوده؛ از وقتی که شاپور ساسانی گفت من خداوندگار ایرانشهرم تا وقتی که ابوریحان بیرونی ایرانشهر را قلب زمین نامید. زبان فارسی نیز برخلاف ادعاهای واگرایان قومی نه ویژه قومی موهوم و ناپیدا به نام قوم فارس است و نه با جبر رضاشاه پهلوی در ایران متداول شده بلکه در طول قرن‌ها، با انتخاب طبیعی و اختیاری دودمان‌های حاکم بر ایران، زبان ملی و دیوانی همه ایران بوده است. درحالی‌که ده‌ها زبان و گویش متداول در گوشه‌گوشه ایران همچون گیلکی، مازندرانی، لری، کردی، بختیاری، تالشی، تاتی، آذری، زرگری، سنگسری، زازایی، دزفولی و… هم در طول قرن‌ها بدون هیچ محدودیتی در کنار زبان ملی فارسی تا امروز مورد استفاده ملت ایران بوده‌اند و به حیات خود ادامه داده‌اند. بنابراین کاربرد تاریخی فراگیر و غیرقومی زبان فارسی در گستره ایرانشهر از مرزهای چین و تاجیکستان تا آناتولی و کردستانات و از دربند داغستان روسیه کنونی تا کرانه‌های بحرین بزرگ، هیچ‌گاه تحمیلی نبوده است. در سال ۱۸۷۲ در نشست ادیبان و زبان‌شناسان اروپایی در برلین، چهار زبان‌ یونانی، فارسی، لاتین و سانسکریت به عنوان زبان‌های کلاسیک جهان اعلام شدند. بر پایه تعریف، زبانی کلاسیک به‌شمار می‌آید که باستانی و دارای ادبیات پرباری باشد و همچنین در واپسین هزاره زندگانی خود دچار دگرگونی‌های اندکی شده باشد و فارسی از نظر آثار ادبی و شمار و گوناگونی واژگان و همچنین ضرب‌المثل‌ها به عنوان یکی از غنی‌ترین و پرمایه‌ترین زبان‌های جهان معرفی شده که از هزاره گذشته تا به امروز، آثار شناخته‌شده‌ای را همچون شاهنامه فردوسی، آثار مولوی، رباعیات خیام، پنج گنج نظامی، دیوان حافظ، منطق‌الطیر عطار نیشابوری و گلستان و بوستان سعدی به جهانیان عرضه داشته است. زبان فارسی در امپراتوری هندوستان تقریبا به مدت هزار سال، زبان علمی، ادبی و زبان رسمی بوده‌ است. زبانی که در دوره ترک‌های غزنوی به هند راه یافت و با تأسیس امپراتوری گورکانیان به اوج پیشرفت خود رسید و زبان رسمی هند شد و شاعران بزرگی همچون بیدل دهلوی، امیرخسرو دهلوی و دستگاه شعری سبک هندی را در خود پروراند و بخش‌های زیادی از تاریخ و ادبیات هند به این زبان نگاشته شده‌ است که پس از ورود استعمار بریتانیا، در سال ۱۸۳۲ میلادی، زبان فارسی ممنوع و زبان انگلیسی جایگزین آن شد. در امپراتوری عثمانی هم به مدت بیش از هفت قرن، زبان فارسی، زبان درباری، دیپلماسی، تاریخ‌نگاری، ادبیات و مورد تدریس در مدارس دولتی بوده است؛ به گونه‌ای که در آغاز تشکیل ترکیه نوین در 1923 میلادی و پیش از سیاست فارسی‌زدایی آتاترک، در فرهنگ عثمانی و زبان ترکی نزدیک به ۵۰ هزار واژه، پارسی سره یا عربی پارسی‌شده، وجود داشته است. کوتاه سخن اینکه هر کثرتی (دینی، تباری، زبانی و.‌‌..) ذیل نام ایران به یک وحدت تاریخی ختم می‌شود و در صورتی همه ملت یگانه ایران، فارغ از هر زبان و گویش و آیین و تبار، نسبت به ایرانی که در آن زندگی می‌کنند، احساس تعلق‌خاطر می‌کنند که مفهوم ایران، نه با درکی تنگ‌نظرانه و محلی و قومی و زبانی، بلکه مفهومی توسعه‌یافته بر پایه حقوق شهروندی ملی و واقعیت‌های تاریخی هویتی جامعه ایرانشهری تبیین شود؛ با رفع کمبود آگاهی‌رسانی رسمی همگانی در سطح مدارس و دانشگاه‌ها و رسانه ملی.

* میرمهرداد میرسنجری، استادیار دانشگاه و پژوهشگر فرهنگی و ژئوپلیتیک
روزنامه شرق
شماره 4252، 20 فروردین 1401

***

به مناسبت سالگرد درگذشت احمد اقتداری

«بدانید که ایران می‌ماند و نمی‌میرد. مثل ققنوس است. ممکن است خاکستر شود اما دوباره سر برمی‌آورد و زنده می‌شود. ایران دوره‌های سخت چون حملۀ اسکندر و مغول و در دوران معاصر روس و عراق، به خود زیاد دیده است. به قول ملک‌الشعرا بهار:

مادر ایران سترون نیست او را آزمودیم
گر چه نادر اتفاق افتد ولی نادر بزاید»

یکی مرغ بر کوه بنشست و خاست

نه بر کُه فزود و نه زان کُه بکاست

من آن مرغم واین جهان کوه من

چو مُردم، جهان را چه اندوه من؟

احمد اقتدارى در سال ۱۳۰۴ هجرى شمسى در شهر لار فارس به دنیا آمد. در پنج شش سالگى به مکتب خانه اى در شهر لار رفت. اندکی بعد از تاسیس مدرسه ی دولتى در لار او را از مکتب خانه بازگرفتند و به مدرسه ی دولتى فرستادند. دروس شش ساله ی ابتدایى را آن جا خواند. جایزه ی شاگرد اولى در تمام استان (ایالت آن روز) فارس را در این شش سال را دریافت کرد. دوران سه ساله ی دبیرستان را در شهر لار گذراند پدرش پس از تردید بسیار او را به شیراز فرستاد تا در دانش سراى مقدماتى شیراز که دارالمعلمین ابتدایى بود نام نویسى کرد. دو سال در آن دانش سرا درس خواند و با شور و شوق بسیار با سمت آموزگارى به شهر لار برگشت و در سال هاى اول تا چهارم ابتدایى به خدمت آموزگارى پرداخت. اوایل سال ۱۳۲۵؛ حدود یک سال پس از ازدواج استاد با این که مى توانست از معافیت استفاده کند، اما عشق به وطن سبب شد که براى خدمت وظیفه عازم تهران شود. خود را به دانشکده ی افسرى معرفى کرد پس از پایان این دوره و در سال ۱۳۲۸ که نخستین کنکور دانشکده ی حقوق و علوم سیاسى و اقتصادى تهران برگزار مى شد، در این دانشگاه پذیرفته شد و با کسب مدرک لیسانس به دبیرى در دبیرستان هاى تهران پرداخت و در دانشسراى مقدماتى پسران به خدمت آموزشى مأمور شد. در سال ۱۳۳۲ پروانه ی کارآموزى وکالت درجه یک بعد از درخواست یکساله، برایش صادر شد. سال ۱۳۳۴ سوگند یاد کرد و به اخذ اجازه ی وکالت پایه یکم دادگسترى مفتخر شد تا علاوه بر ۳۰ سال معلمى و خدمت به نونهالان این مرز و بوم چهل سال هم در شغل وکالت دادگسترى به جامعه ی خود خدمت کند. احمد اقتدارى در طول زندگى سرشار از علم و ادب خود حدود چهل کتاب با ارزش و بیش از صد مقاله ی علمى به چاپ رسانده است. در میان آثار او از تصحیح و همت گماردن به انتشار دیوان اشعار شاعران، ترجمه ی آثار تحقیقى نویسندگان و پژوهشگران غیرایرانى تا چاپ قصه هاى مثنوى، منطق الطیر و هزار و یک شب و همچنین تحقیقات علمى در زمینه ی لهجه شناسى، زبان و فرهنگ مناطق مختلف کشور را مى توان یافت. مقاله نویسی در نشریات متعددی همچون «یغما» و «فرهنگ ایران زمین» اشاره نمود و برگزاری گردهمایی های علمی از جمله برگزاری سمینار «خلیج فارس در سال ۱۳۴۲» ‌و برگزاری نمایشگاه آثار سدید السطنه کبابی بندر عباس در سال ۱۳۵۵ در دانشگاه تهران از جمله فعالیت های فرهنگی او در سالیان گذشته بشمار می آید.

مجموعه مقاله هاى او با نام «کشته ی خویش» به چاپ رسیده است که مجموعاً پنجاه مقاله را دربرمى گیرد. مجموعه سخنرانى هایش با نام «از دریاى پارس تا دریاى چین» منتشر شده است.

از مهمترین جنبه هاى تحقیقات اقتداری و عمده شهرت او به‌ علت پژوهش در تاریخ و فرهنگ خلیج فارس است. اقتدارى با بررسی جنبه هاى مختلف زبان شناسی و زبان هاى محلى،اسناد و کتیبه های تاریخی و آثار باستانى، تاریخ و جغرافیاى منطقه مقاله های بسیاری درباره شناخت خلیج فارس به رشته تحریر درآورده است. «زبان هاى محلى و فولکلور خلیج فارس»، «اسناد فارسى، عربى و ترکى در آرشیو ملى پرتغال درباره هرمز و خلیج فارس»، «سرگذشت تاریخى چهار جزیره در خلیج فارس»، «تاریخ و جغرافیاى خلیج فارس»، «خلیج فارس و آشنایى با امارات آن»، «محاکمه ی خلیج فارس نویسان»، «خلیج فارس و نام آن» و … از آن جمله اند، همچنین کتابى با عنوان یکصد و پنجاه مقاله در زمینه هاى ایران شناسى و خلیج فارس از او به چاپ رسیده است که می تواند به عنوان مرجعى در شناخت این منطقه ی پر اهمیت مورد استفاده قرار گیرد.

استاد شفیعی کدکنی در جایی گفته بود ،خلیج فارس قلب ایران و اقتداری قلب خلیج فارس است.

این سخنش را باید به خاطر سپرد. حاصل دیده‌ها و خوانده‌های پیر کهن است:

    «بدانید که ایران می‌ماند و نمی‌میرد. مثل ققنوس است. ممکن است خاکستر شود اما دوباره سر برمی‌آورد و زنده می‌شود. ایران دوره‌های سخت چون حملۀ اسکندر و مغول و در دوران معاصر روس و عراق، به خود زیاد دیده است. به قول ملک‌الشعرا بهار:

مادر ایران سترون نیست او را آزمودیم

 گر چه نادر اتفاق افتد ولی نادر بزاید»

***
چرا شکست‌ها و اشتباهات سیاسی در ایران «بازنشستگی سیاسی» ندارد؟!

– جریانی که اشتباهات استراتژیک از آن سر زده باشد، در بهترین حالت باید سال‌ها به منظور بازیابی و بازسازی اعتبار و اعتماد از دست رفته نزد افکار عمومی تلاش دوچندان کند تا شاید با استراتژی جدید و جبران پیامدهای آن اشتباه یا اشتباهات، بتواند آرام آرام دوباره جایی در فضا و جامعه‌ی سیاسی پیدا کند. البته جبران مافات و بازسازی اعتبار از دست رفته، همیشه به‌ سادگی‌ امکان‌پذیر نیست.
– برخلاف نمونه‌های بین‌المللی، در ایران جریانات وابسته به انقلاب۵۷ بجای پذیرش اشتباه و آسیب‌شناسی و تغییر رویکرد در نگاه به مسائل و رخدادهای معاصر ایران همچنان بر درستی انقلاب۵۷ صحه می‌گذارند و در اتفاقی عجیب که شاید تنها در ایران بتوان شاهد آن بود، شاه را مسبب نادانی و ناآگاهی و اشتباهات خود و این عقبگرد تاریخی معرفی می‌کنند!

چرا شکست‌ها و اشتباهات سیاسی در ایران «بازنشستگی سیاسی» ندارد؟!

***

هواداران حزب پان ایرانیست در برونمرز
همبستگی‌ ملی‌ . یکپارچگی ایران . حاکمیت ملت
هم میهن گرامی‌: برای ایرانی یکپارچه، آزاد، آباد، سربلند و دمکرات با حاکمیت ملت به ما بپیوندید
کنون ای هم وطن ای جان جانان / بیا با ما بگو پاینده ایران

به پان ایرانیست ها بپیوندید
اندیشه وحدت بخش پان ایرانیسم و کوشش در حزب پان ایرانیست و سازمان جوانان حزب پان ایرانیست یگانه راه نجات ایران از تجزیه و فروپاشی است.

***

درخواست هموندی
hamvandi@paniranist.org
شبکه های اجتماعی نامه پان ایرانیسم

تارنما: www.paniranism.info
فیسبوک: facebook.com/nameh_paniranism
تویتر: twitter.com/paniranism
تلگرام: t.me/Naameh_Pan

شبکه‌های اجتماعی حزب پان ایرانیست

تارنما:www.paniranist.info
اینستا گرام: paniranist.party
تلگرام http://t.me/paniranist
فیسبوک:Fb.com/paniranist.info
تویتر:paniranist_info@

You can leave a response, or trackback from your own site.

Leave a Reply

Copyright©2010-2018.