شماره ۶۵ – شاهین زینعلی ممنوع الملاقات شد

نامه پان ایرانیسم
دوره دو، شماره ۶۳ – آدینه ۲۸ مهر ۱۳۹۱ – ۱۹ اکتبر ۲۰۱۲ ۲
www.paniranism.info – iran@paniranism.info

درود بر هم میهنان گرامی‌

مطالب زیر تقدیم میشوند:

– شاهین زینعلی زندانی پان ایرانیست در آستانه زادروزش ممنوع الملاقات شد
– پیام سازمان جوانان حزب پان ایرانیست بمناسبت زادروز سرور شاهین زینعلی- دفاع تمام قد دنیزلی از ایران
– دفاع تمام قد دنیزلی از ایران
– ریشه‌های «مسئله ملی»
– نسرین ستوده در زندان اعتصاب غذا کرد

پاینده ایران

شاهین زینعلی زندانی پان ایرانیست در آستانه زادروزش ممنوع الملاقات شد.

بر گرفته از تارنمای سازمان جوانان حزب پان ایرانیست

شاهین زینعلی از اعضای حزب پان ایرانیست، خبرنگار و از اعضای سابق شورای تهران دفتر تحکیم وحدت که جهت گذراندن دوران محکومیت خود در زندان رجایی شهر کرج به سر می برد، پنجشنبه گذشته از ملاقات با خانواده محروم شد.

پنجشنبه گذشته بیستم مهرماه برادر شاهین زینعلی که برای دیدار کابینی با این زندانی سیاسی به زندان رجایی شهر کرج مراجعه کرده بود موفق به دیدار با برادر خود نشد. ماموران زندان رجایی شهر کرج بدون ارائه هیچ توضیحی اعلام کردند شاهین زینعلی ممنوع الملاقات می باشد. این ممنوعیت از ملاقات در حالی رخ داده است که سه شنبه ۲۵ مهرماه مصادف با زادروز این فعال سیاسی و دانشجوی محروم از تحصیل می باشد.

شاهین زینعلی در تاریخ ۷ دی ماه ۱۳۸۸ بازداشت و بر اساس حکم صادره از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی پیرعباسی، به دو سال حبس به جهت اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور از طریق عضویت در حزب پان ایرانیست، ۹۱ روز حبس به جهت فعالیت تبلیغی علیه نظام از طریق شرکت در تجمعات غیر قانونی منجر به اغتشاش و مصاحبه با رسانه های بیگانه و پرداخت مبلغ یک میلیون و پانصد هزار ریال جزای نقدی محکوم گردید.

این فعال سیاسی از بهمن ماه سال گذشته به دلایل نامعلومی به زندان رجایی شهر منتقل شده است.

***

پیام سازمان جوانان حزب پان ایرانیست بمناسبت زادروز سرور شاهین زینعلی

پاینده ایران

سازمان جوانان حزب پان ایرانیست ضمن شادباش به مناسبت زادروز سرور شاهین زینعلی، زندانی عضو حزب پان ایرانیست و از اعضای فعال سازمان جوانان حزب پان ایرانیست، برای این جوان ملی گرا آرزوی سربلندی و پیروزی دارد.

آرزومندیم سروران …شاهین زینعلی و ابوالفضل عابدینی نصر به زودی از بند زور و استبداد رهایی یافته و در بیرون از زندان همچون گذشته دوشادوش دیگر همرزمان خود در راه آرمان های ورجاوند پان ایرانیست گام بردارند.

زنده باد ایران و ایرانی

پاینده ایران

***

دفاع تمام قد دنیزلی از ایران؛ آنها حتی در دوران امپراتوری پارس هم متجاوز نبود

حامد وفایی/سایت تحلیلی خبری آذری ها

مصطفی دنیزلی مربی محبوب فوتبال ترکیه ضمن مصاحبه با شکبه تلویزیونی CNNturk به پرسش های مجری این شبکه در خصوص زندگی در ایران نیز پاسخ داد. در این مصاحبه دنیزلی علاوه بر گفتگو در خصوص مسائل فوتبال و آینده تیم ملی ترکیه به نکات ریزی در خصوص جامعه و مردم ایران پرداخت که کمتر در رسانه های جهانی بازنمایی می شود. می حتی به پاره ای مسائل سیاسی در خصوص تیرگی روابط ایران و ترکیه و اختلاف نظر در خصوص سوریه پرداخت و گفت:
“سیاست خارجی ایران صدها سال سابقه دارد و ایران حتی در دوران امپراطوری پارس نیز جنگ‌طلب نبود و با لشگرکشی دست به تجاوز نزد. مردم ایران از یک فرهنگ غنی برخوردارند. تمدن ایران به ۳۰۰۰ سال قبل برمی‌گردد و مردم ایران، مردم ترکیه را دوست دارند. مثل مردم ترکیه که برخلاف تبلیغات منفی که ایجاد شده با مردم ایران احساس نزدیکی زیادی می‌کنند”.

آنچه در زیر می آید گزارشی از این مصاحبه است .

مصطفی دنیزلی یکی از محبوب‌ترین مربیان تاریخ ترکیه است. او همان قدر که در ایران چهره محبوب و قابل احترامی است در کشور ترکیه نیز از ارج و قرب زیادی برخوردار است. او یک روز بعد از باخت ناامید‌کننده و خانگی تیم‌ملی ترکیه مقابل تیم‌ملی رومانی در مرحله مقدماتی جام‌جهانی ۲۰۱۴، به شبکه CNN ترک دعوت شد تا دیدگاه‌هایش را درباره این شکست، پیشنهادات جدید یکی دو باشگاه مطرح ترکیه‌ای، سیاست و البته زندگی در ایران، با بینندگان پرشمار برنامه گفت‌وگوی ویژه شنبه شب این شبکه در میان بگذارد.

دنیزلی در این گفت‌وگوی طولانی که به صورت زنده‌ از CNN ترک پخش می‌شد و تا حدود ساعت یک نیمه شب به وقت ترکیه به درازا کشید، شرایط تیم‌ملی کشورش را برای صعود به جام‌جهانی برزیل سخت توصیف کرد و سپس با اشاره به گفت‌وگوی تلفنی روز جمعه خود با الکس دسوزا، ستاره برزیلی فنرباغچه که جمعه شب پس از ۸ سال حضور در لیگ ترکیه به کشور خود برزیل بازگشت و این روزها از جمله سوژه‌های مهم فوتبال ترکیه محسوب می‌شود، ا و را ستاره‌ای بی‌‌نظیر و فراموش ناشدنی در نزد فوتبالدوستان ترک خواند.اما در این میان مهم‌ترین و البته آخرین بخش مصاحبه زنده افندی، در خصوص ایران بود.

همان طور که مجری برنامه نیز بارها و بارها در لابه‌لای پخش آگهی‌های بازرگانی مصاحبه، به بینندگان CNN وعده می‌داد که بالاخره از دنیزلی درباره ایران نیز خواهد پرسید! در این بخش مجری برنامه با توصیف شرایط غیرواقعی از فضای زندگی در ایران، با تعجب از دنیزلی پرسید که چطور شد به ایران رفت و چطور در فضای ناآرام! ایران، دوام آورد؟! دنیزلی هم که انگار خاطره رفتار خوب هواداران پرشمار پرسپولیس، مدیران این تیم و البته رسانه‌های ایران با او عجین شده، خاطرات حضورش در ایران را دوست داشتنی و شیرین توصیف کرد و با اشاره به گفت‌وگو‌ها و دیالوگ‌های صمیمانه هر روزش با مردم و جوانان در تهران، مجری برنامه را غافلگیر کرد.

با این همه مجری برنامه باز هم سعی کرد با تعمیم دادن مسائل سیاسی به نوع زندگی در تهران، شاید از او جمله‌ای خاص بشنود که باز هم دنیزلی از رضایت فوق‌العاده خود از حضور در ایران خبر داد. «من نمی‌دانم دلیل این همه فضای منفی که علیه مردم ایران ایجاد شده چیست. برخلاف اطلاعاتی که از ایران در رسانه‌ها منتشر می‌شود. به محض ورود به ایران شاهد بی‌‌اساس بودن این تبلیغات شدم. هنوز یک ساعت از ورودم به تهران نگذشته بود که احساس کردم در وطن و در شهر چشمه (شهر زادگاه دنیزلی واقع در غرب ترکیه) هستم. البته نه به لحاظ تشابه شهری، بلکه مردم آن‌قدر به من صمیمت و عشق دارند که انگار با مردم خودم زندگی می‌کنم.

مجری برنامه که گویی با نیت قبلی سعی داشت به تبلیغات منفی علیه ایران ادامه داده و حتی یک جمله در تایید هدف خود از مصطفی دنیزلی روی آنتن بفرستد سعی کرد با تعمیم دادن مسائل سیاسی به نوع زندگی دنیزلی در تهران، به پاسخ موردنظر خود برسد، به طوری که با این سئوال به استقبال دنیزلی رفت: «در مورد حضور زنان و دختران ایرانی در مسائل اجتماعی و نقش روشنفکران آن کشور در جامعه چه حرفی دارید. اقشاری که به نظر می‌آید کم‌ترین نقش را در فضای سیاسی ایران دارند.»

دنیزلی با همان لبخندهای معروفش به مجری پاسخ داد: «شاید این مسئله‌ای که الان می‌گویم به مذاق خیلی‌ها خوش نیاید اما باید این واقعیت را بپذیریم که روشنفکران ایرانی از عمق فرهنگی و فلسفی بیشتری نسبت به روشنفکران ترکیه برخوردارند و زنان و دختران ایرانی به تحصیل و حضور در صحنه‌های اجتماعی علاقه زیادی دارند و حضورشان در عرصه‌های مختلف حداقل در مقایسه با ترکیه کمتر نیست.»

مجری برنامه CNN ترک که چهره‌اش کاملا عوض شده بود در ادامه کاملا پا را فراتر از مسائل ورزشی – جتماعی گذاشت و یک سئوال عجیب را از دنیزلی پرسید: «به نظرشما تحولات اخیر در منطقه به ویژه در مورد سوریه می‌تواند موجب تیرگی روابط ۲ کشور شود؟

دنیزلی بعد از این که چند جزعه آب نوشید به مجری CNN پاسخ داد: «بعید می‌دانم، سیاست خارجی ایران صدها سال سابقه دارد و ایران حتی در دوران امپراطوری پارس نیز جنگ‌طلب نبود و با لشگرکشی دست به تجاوز نزد. مردم ایران از یک فرهنگ غنی برخوردارند. تمدن ایران به ۳۰۰۰ سال قبل برمی‌گردد و مردم ایران، مردم ترکیه را دوست دارند. مثل مردم ترکیه که برخلاف تبلیغات منفی که ایجاد شده با مردم ایران احساس نزدیکی زیادی می‌کنند.»

دنیزلی با این جملات نشان داد که با مواضع مجری برنامه که به ایران نگاهی غیرواقعی و نسبتا خصمانه داشت، توافق چندانی ندارد. با این اوصاف در شرایطی که تبلیغات علیه ایران حتی در کشوری همسایه مثل ترکیه نیز رو به فزونی است و تصویر مخابره شده از تهران با آنچه که هست، تفاوت فاحشی دارد، بخش‌های مهم حرف‌های شنبه شب مصطفی دنیزلی در CNN ترک را می‌توان قابل‌توجه و حداقل در افکار عمومی ترک‌ها تاثیرگذار توصیف کرد. آن هم درست در روزی که مجید مجیدی، کارگردان سرشناس سینمای ایران نیز که فیلم‌هایش بارها و بارها از شبکه‌های ترکیه‌ای پخش شده، در کنفرانس بین‌المللی عدالت در استانبول ترکیه سخنرانی فوق‌العاده‌ای داشت و سفیر شایسته‌ای از فرهنگ و هنر ایرانی در این کنفرانس مهم و جهانی محسوب می‌شد.

***

ریشه‌های «مسئله ملی»

بر گرفته از تارنمای ایرانشهر

سالار سیف‌الدینی (دبیر بخش هویت ملی ایرانشهر)- «مسئله ملی» یکی از کلیدواژه‌هایی است که از طریق گفتار چپ وارد ادبیات سیاسی در سراسر جهان شد و آبشخور معرفتی آن را بیشتر باید در مارکسیسم ـ لنینیسم جست‌وجو کرد. هر چند وودرو ویلسون در اصول چهارده‌گانه‌ای که در سال ۱۹۱۸ خطاب به کنگره مطرح کرد بر نقش حق تعیین سرنوشت و حل «مسئله ملی» تاکید داشت، اما اولا اصول ویلسون و ویلسونیسم هیچ گاه به ایران نرسید و اصولا در آن دوره نیز دغدغه جامعه ایرانی نبود؛ دوم اینکه اصول چهارده‌گانه وی را به دلیل ماهیت راه حل سریع مسائل ملی باید در شرایط و اقتضائات دوره پس از جنگ نخست بررسی کرد.

در اردوگاه چپ، لنین بود که به صورت جدی در خصوص این مسئله کوشش داشت. هر چند اندیشه‌مندان و سیاستمدارانی چون اتو بائور و کارل رنر در امپراتوری اتریش-مجارستان در تکاپوی یافتن راه حلی برای چیزی که در آن دوره مسئله ملی نامیده می‌شد بودند، اما این کوشش‌ها نتوانست شمولیت جهانی یابد. لنین بر اساس فهمی‌ که از سوسیالیسم داشت از یک سو به انقلاب ملی و اجتماعی و از سوی دیگر به ارتباط آن با انقلاب‌های بین‌المللی می‌اندیشید. وی از حق اقلیت‌های موجود در امپراتوری‌های چندملیتی برای تشکیل کشورهای مستقل به لحاظ تاکتیکی دفاع می‌کرد، ولی در عین حال این روش را نوعی اقدام موقت برای تضعیف امپراتوری‌ها از درون می‌دانست و می‌پنداشت انقلاب جهانی و وحدت کارگران در نهایت کشورهای ملی را از میان برخواهد داشت. در داخل امپراتوری تزاری، لنین از یک سو شاهد غیاب و حتی تاخیر برآمدن بورژوازی در متصرفات آسیای میانه و قفقاز بود و از طرف دیگر برای رسیدن به زمینه اجتماعی برای گذار به سوسیالیسم شتاب داشت. از همین رو بود که «خود بر مبنای برداشتی ویژه از مارکسیسم به خلق بورژوازی اقدام کرد؛ یعنی آنچه خود ضرورت تاریخی می‌پنداشت را به جای رخداد حقیقی نشاند»(۱). نظریه لنین درباره حق تعیین سرنوشت، مسئله ملی و زیرمجموعه‌های آن بخشی از همین دستگاه نظری است.

آنچه امروز در ادبیات سیاسی احزاب و گروه‌های بنیادگرای قومی ‌کشور ما نیز دیده می‌شود، نه محصول مطالعات و بررسی‌های سیاسی – اجتماعی، زمینه‌های اجتماعی یا تجربه تاریخ، بلکه اغلب کوششی است در جهت ترجمه و اقتباس نظریات لنین و برخی دیگر از اندیشه‌مندان چپ در این خصوص که برای شرایط زمانی و مکانی سده نوزدهم و جغرافیای مشخصی به نام روسیه تزاری تنظیم شده بود.

به این ترتیب مسائل مطرح‌شده از سوی آنان نه یک پدیده یا تجربه تاریخی بلکه تلاشی است برای یافتن راهی به سوی تجزیه کشور از هر طریق که در فقدان زمینه‌های اجتماعی به احتمالا گریزی از خلق و درنوشتن آن در چارچوب دستگاه فکری لنین اعم از ستم‌دیدگی ملی، زندان خلق‌ها، خلق ملیت‌ها و… نیست.

مسئله ملی و مارکسیسم – لنینیسم

مقاله استالین با عنوان «مسئله ملی و سوسیال‌دموکراسی» که به توصیه لنین نوشته شده بود در سال ١٩١٣ به چاپ رسید و از همان سال‌ها به ‌عنوان یکی از منابع مهم جریان چپ در خصوص موضوع اقلیت‌ها باقی ماند(۲). این کتابچه که سال‌ها یکی از نصوص مهم مارکسیسم ـ لنینیسم بود، سعی می‌کرد از امپراتوری تزاری جامعه‌ای ترسیم کند که برای «خلق»های حاضر در آن چیزی بیش از یک «زندان» نیست و ملیت‌های دربند آن نه ‌تنها مشارکتی در قدرت سیاسی ندارند بلکه «ملل تحت ستمِ» این دولت استعمارگر به شمار می‌روند و گرفتار پدیده‌ای به نام «استعار داخلی» هستند. از نظر استالین راه آزادی خلق‌ها مشارکت آنان با بلشویک‌ها در جریان انقلاب و سرنگونی دولت برای برقرارکردن حکومتی مساوات‌طلب بود. هر چند تحولات پس از انقلاب اکتبر خلاف آنچه را که لنین ترسیم می‌کرد، نشان داد و نخستین کوشش ملیت‌های تحت ستم روسیه تزاری سابق برای استقلال در ترکستان شرقی به ‌شدت سرکوب شد، اما لنین تلاش می‌کرد با قواعد و اصولی دیگرگونه یکپارچگی شوروی را در داخل تضمین کند؛ چیزی که خود قبلا با استفاده‌ی ابزاری و شعارهای رادیکال به مخاطره انداخته بود.

شکل ملی، ماهیت سوسیالیستی

لنین و استالین برای حفظ این خلق‌ها و سرزمین‌هایشان و اقبال بیشتر «ملیت‌ها» به سوسیالیسم، اصلی به نام «شکل ناسیونالیستی-ماهیت سوسیالیستی» را مبنا قرار می‌دادند که بر حفظ اتحاد بیشتر سرزمینی در داخل شوروی و نیز زمینه‌سازی برای ادغام مناطقی از کشورهای همسایه از جمله ایران تأکید داشت.

با انتشار وسیع مقاله استالین و راه‌یابی آن به جوامع و کشورهای دیگر کلیدواژه‌هایی چون مسئله ملی، زندان خلق‌ها، حق تعیین سرنوشت، ملیت‌های دربند، ملل تحت ستم و … که همگی از مقاله مسئله ملی و سوسیال دموکراسی (در چاپ‌های بعدی مسئله ملی و مارکسیسم ـ لنینیسم) استخراج شده بود وارد ادبیات سیاسی ایران نیز شد. به این ترتیب گفتار چپ با پیاده‌کردن این ادبیات در ایران کلیدواژه‌هایی چون ستم ملی و مسئله ملی، ملل تحت ستم و… را به‌ وفور به کار برد. در خصوص برداشت‌های بعدی از مقاله استالین باید به چند نکته مبتلابه در جامعه امروز ایران اشاره کرد: نخست اینکه نکته اساسی این مقاله که چپ و به ‌ویژه چپ نو، همواره از آن غافل بوده‌اند تعریف استالین از «ملت» است. او در این مقاله ملت را یک جماعت بادوام که در طول «تاریخ» شکل گرفته ‌است و بر پایه اشتراک زبان، سرزمین، حیات اقتصادی و شکل‌بندی روانی که هر دو را در اشتراک فرهنگی نشان می‌دهد تعریف کرد(۳). با توجه به این تعریف، مارکسیست‌های امروزی با عدول از این نظر برخلاف لنین و استالین که برای «ملت» اصالت تاریخی قائل بودند آن را پدیده‌ای برساخته و معاصر و غیرتاریخی می‌دانند که محصول کارویژه دولت‌های مدرن است.

مارکسیست‌های ایرانی هم در گذشته و هم در زمان کنونی توجه کمتری به تعریف استالین در قبال مفهوم ملت داشتند و بیشتر ترجیح می‌دادند کلید واژه‌هایی چون ملل تحت ستم و… را از مقاله «سوسیال دموکراسی و مسئله ملی» استخراج کنند. شاید این موضع از نوع رویکرد به مقوله «اتحاد» سرخ قابل توجیه باشد؛ زیرا اتحاد سرخ -برخلاف اتحاد در معنای غربی که بیشتر ناظر به اتحاد دولت‌هاست- اتحادی سرزمینی توام با ادغام به شمار می‌رفت.

از نظر جریان چپ (البته نه همه آن) ملت‌گرایی در ایران مانع این اتحاد بود. بنابراین با حمله به خمیرمایه‌ی آن، نخست باید الگوی (پارادایم) ناسیونالیسمِ کلان شکسته شود و سپس با بهادادن به ناسیونالیسم‌های خرد از طریق « اصل شکل ناسیونالیستی و محتوای سوسیالیستی» فرآیند بلعیدن و اُباریدن سرزمینی که بیشتر معطوف به شمال ایران بود آسان‌‌تر شود.

لنین و استالین با نگاه ابزاری به مقوله ملیت «اصل شکل ناسیونالیستی و محتوای سوسیالیستی» را مطرح و در قالب آن از مسئله ملیت‌ها طرفداری می‌کردند. این رویکرد چنین توجیه می‌شد که کمونیسم را می‌توان با زبان بومی نخبگان هر قوم به توده‌ها ارائه داد.

«مسکو در نخستین سال‌های حکومت کمونیستی سیاست نهادینه‌سازی استفاده از زبان‌های بسیاری از ملت‌های اتحاد شوروی را در پیش گرفت. اکثر زبان‌های غیرروسی به رسمیت شناخته شدند و توسعه ادبیات آن‌ها در محدود ایدئولوژی رسمی تشویق شد. نخبگان فرهنگی جمهوری‌ها اجازه یافتند به زبان‌های ملی خود بنویسند و قطعات ادبی ملی کلاسیک را که شامل پیام بومی انقلابی و طرفدار پرولتاریا بود منتشر کنند. در دهه‌ی ١٩٢٠ اتحاد شوروی سیالت بومی‌سازی نخبگان سیاسی در جمهوری‌های محلی را اجرا کرد. مسکو در سال‌های بعد به تدریج یکی از اعضای هر یک از گروه‌های قومی عمده را به ریاست حزب کمونیست هر جمهوری منصوب کرد و معاونی اسلاو برای او تعیین کرد»(۴).

به نظر می‌رسد همین روش در صدور انقلاب به بیرون از مرزهای شوروی نیز در پیش گرفته شد. آن‌ها با تحریک احساسات قومی در کشورهای همسایه سعی می‌کردند بخشی از بدنه آن ملت را به ملتی دیگر تبدیل کنند که در نهایت در خدمت آرمان پرولتری و اتحاد سرزمینی با شوروی است. در این مرحله با تبدیل به «مسئله»کردن تفاوت‌های قومی و محلی، پروژه ملت‌سازی آغاز شد.

رویکرد سازمان‌های چپ

حزب توده به عنوان سنتی‌ترین سازمان و تشکیلات مارکسیستی در ایران با احتیاط بیشتری به مقوله مسائل ملی نگاه می‌کرد و کمابیش نظر نهایی‌اش در این خصوص تا اندازه زیادی مبهم ماند. با این حال سازمان فداییان خلق به گونه‌های مختلف با اذعان به مسئله ملی و ستم‌دیدگی ملی در ایران تلاش کرد اندیشه‌های لنینی را وارد گفتار خود کند و در جامعه ترویج دهد. به تبع آن، نخست گروه‌های سیاسی قومیِ ‌کُرد و سپس دیگران با الهام از اندیشه‌های لنین، قوم‌گرایی و واگرایی خود را توضیح دادند.

هر چند در جریان غائله ۲۱ آذر، حزب دموکرات کردستان ایران که با دستور مستقیم شوروی تاسیس شده بود فاقد هر گونه گفتار سیاسی جدی محسوب می‌شد و تنها رنگی از سوسیالیسم در آن دیده می‌شد، اما برخی نخبگان کُرد بعدها بسیاری از کلیدواژه‌های مقاله مسئله ملی استالین را استخراج کردند. نخستین بار حزب کمونیست ایران در کنگره دوم خود در ارومیه بر مسئله ملی انگشت گذاشت و بعدها برخی ناراضیان کُرد نیز بر مسائلی مانند ستم ملی، حق تعیین سرنوشت و… تاکید کردند. هر چند حزب توده نیز گاه و بی‌گاه به این ادبیات متوسل می‌شد، اما نظر صریح این حزب در این خصوص مشخض نشد.

آنچه روشن است، افسانگی ادعاهایی چون ستم ملی است که به نظر می‌رسد بیشتر محصول ترجمه و قرینه‌سازی متون لنینی در این خصوص‌اند تا تجربه‌ی گونه‌ای از ستم‌دیدگی در میان گروه‌های جمعیتی. بنیادگرایان قومی ‌که بیشتر در صدد غیریت‌سازی و ترویج ادبیات نفرت تا مرز گسست‌اند، به استقبال چنین مفاهیمی‌ رفتند بدون آنکه مصداقی برای این تصورات داشته باشند. گروه‌های سیاسی کُرد در این زمینه پیشتار بودند. آنچه بقیه کردند تنها جابه‌جایی و جانمایی نام یک گروه جمعیتی دیگر در گزاره‌ها بود نه بیشتر. بدون آنکه احتمالا خود به تقلیدی‌بودن «الگو» واقف باشند.

بهره سخن

در تاریخ معاصر ایران در میان توده و نخبگان، مسئله ملی و ملیت از آن جنس که لنین تفسیر می‌کرد موضوعیت چندانی نداشت. قرائت‌های قوم‌گرایانه از تاریخ معاصر و فراز و نشیب‌های آن ناتوان از اثبات الزام‌های عقلی و نقلی است و به‌سختی می‌تواند توضیح‌دهنده چرایی و کجایی مقولاتی چون «ستم» از نوع ملی باشد. مشارکت نخبگان بیشتر گروه‌های جمعیتی کشور در امور اداره یا تاسیس نظمی‌ جدید برای اداره بهتر نشان‌دهنده غیاب مسئله‌ای به نام ستم ملی است. به این ترتیب بنیادگرایان قومی ‌ناچار از استناد به متون و نصوصی هستند که در جوامعی چون روسیه و اروپا بر اساس وقایع تاریخی آنجا رخ داده است. هر چند در سال‌های گذشته در مسیر پیشینه‌سازی بر اساس دستکاری روایت‌های تاریخی برای مهیاشدن قرائت‌های مورد نیاز از تاریخ ایران به ‌ویژه در خصوص مسئله حاضر تلاش‌های نافرجامی‌ صورت گرفت، اما به نظر نمی‌رسد این کوشش‌ها توانسته باشد در عمق جامعه ایرانی جایی یافته باشد. از سوی دیگر تضعیف الگوی دولت – ملت در دو سطح بین‌الملل و همین طور سطح داخلی باعث تضعیف حس ملی و افزایش احتمال باورپذیری در سطح عام نسبت به روایت‌های ساده‌سازی‌شده قومی‌ می‌شود.

بنیادگرایی قومی‌ در هر کشوری که ظهور کند معمولا یکی از موانع عمده برای توسعه محسوب خواهد شد. ایران نیز استثنایی از این شمول عام نیست. همان طور که در اوایل انقلاب ظهور گروه‌های مسلح تروریست در غرب کشور این ناحیه را برای مدت‌های مدیدی ناامن کرد و سطح توسعه آن را پایین آورد در دیگر مناطق نیز مانند بلوچستان بنیادگرایی قومی‌ سبب اقبال کمتر بخش خصوصی و دولتی برای سرمایه‌گذاری شد.

جنبش مسلحانه نتیجه ناتوانی و بی‌رمقی جنبش شهروندی است. اگر وابستگی‌های قومی‌ را به بخش احساسی و غیرعقلانی شخصیت نسبت دهیم به این ترتیب به طور بالقوه آن را ویرانگر جامعه مدنی خواهیم یافت. تجربه‌های متعددی در عرصه جهانی وجود دارد که به ما نشان می‌دهد بنیادگرایی قومی‌ به دلیل ویژگی‌های حاد عاطفی برای نظم مدنی و شهری جامعه زیان‌آور است. استفاده از تعلقات قومی‌ برای رسیدن به سود و زبان و منابع بیشتر از سوی نخبگان امر جدیدی نیست و مختص جامعه ما نیز نیست. نخبگان محلی برای رسیدن به قدرتِ بیشتر فرآیندی را برای دستکاری آگاهانه برخی نمادهای فرهنگی و هویتی آغاز می‌کنند تا در رقابت اقتصادی و سیاسی از آن‌ها بهره‌برداری کنند. مجموعه این احساسات غریزی، دستکاری آگاهانه و گزینشی و روایتی برساخته از هویت، حرکت‌های قومی‌ منطقه را شکل می‌دهند که نتیجه‌ای جز توسعه‌نیافتن این مناطق ندارد.

ظهور تشکیلات تروریستی پژاک از درون سازمانی دیگر به این روند کمک کرد. پژاک یکی از آخرین تجربه‌های ناموفق جذب پیاده‌نظام برای تشکیلاتی تروریستی و تجزیه‌طلب محسوب می‌شود. آمار نشان می‌دهد که بیشتر اعضای این سازمان غیر ایرانی و از اتباع کُردزبان ترکیه، عراق یا سوریه هستند. گفتار پژاک نیز جدای از دیگر گروه‌های تروریست چون حزب دموکرات، کومله و … نیست. این گفتار عموما تقلیدی از گزاره‌های متعصبانه و غیر واقع‌بینانه‌ای است که کم و بیش اغلب سازمان‌های تجزیه‌طلب در جهان ارائه می‌دهند و ریشه در دستگاه فکری لنین و تاسیس‌های مبهم و چندپهلویی چون حق تعیین سرنوشت، مسئله ملی و… دارد.

پی‌نوشت

۱- چپ و پرسش ملی، مراد ثقفی، فصل‌نامه گفتگو، شماره ۳

۲- Marxism and the National Question, JV Stalin,1913

3- برای دیدن بخش‌های از مقاله استالین به فارسی در خصوص تعاریف ملت بنگرید به گفتار «ملت چیست» در: ملی‌گرایی، ‌هاچینسون و اسمیت، ۱۳۸۶: ۴٣، ترجمه علی مرشدی‌زاد، پژوهشکده مطالعات راهبردی.

۴- دایره‌المعارف ناسیونالیسم، ج ٣: ۹۳۳

۵- به ‌ویژه در خصوص ایران این مسئله موضوعیت تام داشت. مسکو به هر یک از اقوام ایرانی به عنوان یک ملت بالقوه می‌نگریست.

***

نسرین ستوده در زندان اعتصاب غذا کرد

نسرین ستوده وکیل و حقوقدان زندانی در اعتراض به شرایط نگهداری‌اش اعتصاب غذا کرد.

به گزارش رادیو فردا، رضا خندان همسر خانم ستوده با اعلام این خبر گفت که همسرش در اعتراض به فراهم نشدن امکان ملاقات‌ حضوری با فرزندان و خانواده‌اش اعتصاب غذا کرده است.

به گفته آقای خندان به رغم نامه نگاری با دادستان همچنان با تغییر روز ملاقات مخالفت می‌شود و همچنین اجازه تماس تلفنی نیز به خانم ستوده برای تماس با فرزندانش داده نمی‌شود.
همسر نسرین ستوده همچنین از وضعیت سلامتی و جسمی او ابراز نگرانی کرده است.

***

پان ایرانیست‌های دربند و زندانیان سیاسی را آزاد کنید

***

تارنمای هواداران پان ایرانیسم:
www.paniranism.net

تارنمای نامه پان ایرانیسم
http://paniranism.info

فیسبوک هواداران پان ایرانیسم:
www.facebook.com/paniranism

تارنمای حزب پان ایرانیست:
http://paniranist.org

تارنمای سازمان جوانان حزب پان ایرانیست:
http://paniranist.info

تارنمای تریبون آزاد پان ایرانیست در خوزستان:
www.pan-iranist.net

کانال یوتیوب حزب پان ایرانیست:
http://www.youtube.com/paniranistparty

فیسبوک حزب پان ایرانیست:
www.facebook.com/paniranistparty

 

حزب پان ایرانیست
همبستگی‌ ملی‌ . یکپارچگی ایران . حاکمیت ملت
هم میهن گرامی‌: برای ایرانی یکپارچه، آزاد، آباد، سربلند و دمکرات با حاکمیت ملت به ما بپیوندید

iran@paniranism.info
http://www.paniranist.org/a.htm

You can leave a response, or trackback from your own site.

Leave a Reply

Copyright©2010-2018.