نامه پان ایرانیسم
شماره ٨٨ – آدینه ١٠ خرداد ١٣٩٢ – ٣١ مه ٢٠١٣
www.paniranism.info iran@paniranism.info
درود بر هم میهنان گرامی
پانایرانیسم ، یک واقعیت تاریخی است
راهبرد دکتر افشار برای آینده ی ایران چه بود؟
سالروز شهادت علیرضا رییس، اولین شهید پان ایرانیسم
تاريخ جمهوري باکو در دل تاريخ ايران جاي دارد/ ترکیه ناچار از جعل تاریخ است
زنی که «الهه زندگی» بود
پاینده ایران
پانایرانیسم ، یک واقعیت تاریخی است
دکتر هوشنگ طالع
روزنامه بهار ( 11/2/1392) در رویه نخست به نقل از آقای هاشم آقاجری، نوشته بود: پان ایرانیسم افسانه است، نه واقعیت. البته این برداشت از سوی کسی که عنوان استاد تاریخ دانشگاه تربیت مدرس را یدک میکشد، بسیار شگفتی آور است؛ جدا از این مساله که ایشان نیز شاید تنها به این دلیل که در زمرهی”خودی” ها هستند و با موفقیت در آزمون “کفنی” بر کرسی دانشگاهی تکیه زدهاند.
از سوی دیگر، خواندن مطلب آقای هاشمآقاجری که در قالب یک گفتوگو تنظیم شده است، خوانندهی آگاه وپرحوصلهرا به این نتیجه میرساند که مقصود روزنامهی بهار از این مصاحبه دستیابی به سرخط “پانایرانیسم افسانه است، نه واقعیت” بوده است که آن هم بهگونهای ناشیانه و بدون پیوند مناسب با سطور پیشین از سوی مصاحبه شونده اعلام شده است.
از سوی دیگر برای این که گردانندگان روزنامهی بهار ، خوانندگان اندک خود را بهتر مغزشویی کنند، عکسی از ایشان در یک مسجد و در حالی که دستها را به آسمان بلند کرده و چشمها را بستهاند، به چاپ رسانیدهاند : قیافهای نورانی و روحانی که احتمال همه چیز به صاحب عکس میتوان داد، جز گفتن سخن بر خلاف واقع آن هم درمکان مقدس. در حالی که به گفتهی حافظ :
واعظان کاین جلوه بر محراب و منبر میکنند چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند.
(عکس از مطلب مربوطه گرفته شده است . روزنامه بهار ( 11/2/1392))
از سوی دیگر با خواندن مطلب آقای هاشم آقاجری ، به این نتیجه میرسیم که برداشت، آگاهی و دانش ایشان از مقولهی ملت و دانش ناسیونالیسم ( ملی گرایی یا ملتگرایی) برگرفته از برداشت، آگاهی و دانش غربیهاست. برای این که گفتار به درازا نکشد، از گفتههای ایشان در بارهی مقوله ملت و ناسیونالیسم صرف نظر میکنم؛ گرچه مباحثی است اساسی و بنیادی . در این جا تنها به این گفته بسنده میکنم که با برداشت، آگاهی و دانش غربیان از مقولهی ملت که مبحث تازهای است و دو سده بیشتر از عمر آن نمیگذرد، نمیتوان به مقوله ملت در ایران با عمر چندین هزار سالهی آن دست یافت.
اقای هاشم آقاجری بدون آگاهی راستین به مقوله ملت و در نتیجه بدون داشتن شناخت کافی از ناسیونالیسم ایرانی یا ” پانایرانیسم” کوشیده است تنها برپایهی حدس و گمان، به گونهای میان پانایرانیسم و مسالهی نژادی ارتباط برقرار کند و در این فرایند این گونه نتیجهگیری میکند :
” تاریخ ما بیشتر با تضاد مذهبی و سیاسی و اقتصادی قابل توجیه است تا تضاد نژادی . اساس ایدهئولوژی های پانایرانیستی در ایران که در دورههایی بسیار اوج میگرفت، افسانه است، نه واقعیت تاریخ. تاریخ به نفع اینها گواهی نمیدهد … ”
آقای هاشم آقاجری، بدون اشاره به این که ” این افسانه و نه واقعیت” در چه دورههایی بسیار اوج گرفت و چرا و چگونه یک ” افسانه” و”نه واقعیت” میتواند در دورههایی در میان ملت ایران اوج بگیرد، با جملهای گنگ، غیر علمی و نامفهوم حکم صادر میکنند که ” تاریخ به نفع اینها گواهی نمیدهد” ؟!
راستی را مقصود آقای استاد تاریخ، کدام” تاریخ” است. تاریخی که ایشان در دانشگاه تربیت مدرس درس میدهند و ” خودی” های مبتدی یا به اصطلاح ” مدرسان ” آینده میبایست برای گرفتن ” نمره” و رسیدن به کرسیهای نانوآبدار دانشگاهی با تعطیلات بسیار و عنوان پر طمطراق ، «تاریخ» ساخته و پرداختهی ذهن ایشان را چشم و گوش بسته مورد پذیرش و تایید قرار دهند؟! در حالیکه پان ایرانیسم بر خلاف مکتبهای فکری دیگر که دارای پیشوند « پان » هستند ، یک مکتب عینی (ابژکتیو) است که واقعیت تاریخی دارد. در حالی که مکتبهایی مانند پانعربیسم، پانترکیســم، پانژرمنیــسم، پاناســلاویســم و … مــفاهیمی ذهنی (سوبژکتیو) اند. یعنی تنها بیان آرزوها و خواستههااند. یا به گفتهی دیگر، گونهای از خواست بر پایی آرمان شهراند. چیزی که در جهان واقع وجود ندارد و هرگز وجود نداشته است.
پانایرانیسم یا وحدت همهی سرزمینهای ایرانینشین و همهی مردمان ایرانی تبار، واقعیتی است عینی که در درازای تاریخ چند هزار سالهی ایران، وجود وحضور سیال داشته است .
در سرتاسر تاریخ ایران، این وحدت یعنی یگانگی سرزمینی و مردمی این مرز و بوم ، تنها وسیلهی یورش نظامی، شکست، اشغال و تحمیل قراردادهای جدایی ، برای دورهای ( کوتاه یا دراز) از هم گسیخته است؛ اما پس از گذشت چند دهه و حتا چند سده دوباره بخشهای تجزیه شده به هم پیوسته و به ” پانایرانیسم” عینیت بخشیدهاند.
از گاه باستان تا به امروز، چندین بار این یگانگی و همبستگی در اثر یورش بیگانگان گسسته شده است و دوباره، پیوندها بر پا گشتهاند (دراین جا برای جلوگیری از دراز شدن مطلب از دوران کهن چشم پوشی میگردد) .
در اثر یورش اسکندر گجستگ، شاهنشاهی هخامنشیان که تجلی پانایرانیسم یا یگانگی سرزمینی و مردم ایرانزمین بود، از هم گسیخت؛ اما دیری نپایید که اشکانیان وحدت یا پانایرانیسم را دوباره بازسازی کردند و زندگی یگانه ملت ایران در دوران شاهنشاهی اشکانی و سپس ساسانی ، نزدیک به یکهزار سال پایید و بر اثر یورش تازیان فرو ریخت .
بار دیگر پس از گذشت هشتصدو پنجاه سال، اسماعیل 13 ساله توانست وحدت ایرانزمین را بازسازی کند و سرزمینهای ایرانی نشین و مردمان ایرانی تبار را بار دیگر در یک مجموعه قرار دهد. بدین سان با پایان دادن به دوران تجزیهی تحمیل شده در اثر یورش تازیان و سپس مغولان و تیمور ، به” پانایرانیسم” عینیت بخشد.
بدینسان میبینیم که پانایرانیسم دارای یک حیات تاریخی چند هزارساله است و هرگاه بر اثر یورش دشمنان از هم گسیخته است، دوباره فرزندان این مرز وبوم آن را بازسازی کردهاند. حتا اگراین دوران بازسازی یگانگی و وحدت، هشتصدو پنچاه سال به درازا کشیده باشد.
در آغاز سدهی نوزدهم میلادی ( سدهی دوازدهم خورشیدی) سرزمین یگانهی ایرانیان از سوی روسیان و انگلیسیان، تجزیه شد و در این فراگشت قراردادهای بسیاری بر ملت ایران تحمیل شد. این قراردادها عبارتند از :
1- قرارداد گلستان (1192 خ / 1813 م) جدايي بخش بزرگ قفقاز
2 – قرارداد تركمانچاي (1206 خ / 1828 م) جدايي ديگر بخشهاي قفقاز
3 – قرارداد پاريس (1236 خ / 1857 م) جدايي افغانستان از ايران
4 – حكميت گلداسميد (1250 خ / 1871 م) جدايي بخشهايي از مكران و بلوچستان
15 – حكميت گلداسميد (1252 خ / 1873 م) جدايي بخشهايي از سيستان
6 – قرارداد آخال (1260 خ / 1881 م) تجزيهي سرزمينهاي خوارزم و فرارود
7 – برپايهي عهدنامهي دوم ارزروم (1226 خ / 1874 م) تجزيهي ولايت سليمانيه
8 – برپايهي مقاولهنامهي تهران (1290 خ / 1911 م) تجزيهي ولايت خانقين
9 – تجزيهي آگري (آرارات ) كوچك (1311 خ / 1932 م)
10 – تجزيهي قريهي فيروزه (1333 خ / 1954 م)
11 – تجزيهي بحرين (1349 خ / 1970 م)
از سوی دیگر، پانایرانیسم عبارت است از پیشران تاریخ این سرزمین، فلسفهی تاریخ ملت ایران و یا بهگفتار دیگر ، حرکت گوهری (جوهری) آن به شمار میرود.
كوتاهسخن آن كه پانایرانیسم، حكم محتوم مكتب ناسيوناليسم ايران است . پانايرانيسم، در دورانهاي يگانگي و وحدت ، معطوف به نگاهداري آن (حفظ تماميت ارضي) و در دورانهاي تجزيه ، معطوف به ايجاد وحدت (در شكلهاي گوناگون) است.
در دوران تجزیهی اخیر نیز تلاشهای بسیاری برای رسیدن به وحدت انجام گرفته است که سرخط وار به این موارد میتوان اشاره کرد :
ـ خواست مردم نخجوان برای پیوستن به میهن
ـ خواست مردم اران ( جمهوری آذربایجان) برای ایجاد فدراسیون با ایران
ـ درخواست مردم سرخس برای بازگشت دوباره
ـ خواست مردم فرارود برای پیوند با ایران و گسیل نماینده به انجمن صلح ورسای
ـ دادخواست ایران به انجمن آشتی ورسای برای بازگرداندن سرزمینهایی که از سوی دو امپراتوری ساقط
شدهی روسیهی تزاری و عثمانی از ایران جدا کرده شدهاند
ـ بنیان گذاری مکتب پانایرانیسم
ـ تشکیل اتحادیهی سه کشور فارسی زبان ایران ـ افغانستان ـ تاجیکستان
ـ تشکیل اتحادیه نوروز و …
کوتاه سخن آن که پانایرانیسم، حکم محتوم مکتب ناسیونالیسم ایران است . پانایرانیسم در دورانهای یگانگی و وحدت ، معطوف به ایجاد وحدت ( در شکلهای گوناگون) است . از سوی دیگر پانایرانیسم یک اندیشهی فرادینی و فرانژادی است.
آقای هاشم آقاجری در گفت و گو با روزنامه بهار، به مورد بازسازی وحدت ایران ( پانایرانیسم و نیز تجزیهی سرزمینهای ایرانی)، آشکارا اشاره میکند ؛ اما به جای نتیجهگیری درست از گفتههای خود، دانسته یا ندانسته، به بیراهه و یا به گفتهی بهتر «کژراهه» میرود. ایشان اشاره میکند :
” دولت صفوی خود محصول یک پروسه در دوره صفویه … به لحاظ عینی نیز یک دولت واحد متمرکز با مرزهای مشخص ایرانی ] فلات ایران[ و دیوان سالاری واحد سراسری …
ما در قرن نوزدهم با تجربه جدا شدن بخشهایی از کشور از پیکر ایران مواجه بودهایم .
فراموش نکنیم که کشوری که الان به نام افغانستان شناخته میشود، در دورهی صفوی و افشاری ] و قاجاریه[ بخشی از جامعهی ایرانی محسوب میشده است. تاجیکها، ارامنه، آذریها ]ی جمهوری[ آذربایجان تا پیش از حملات روسیه تزاری به ایران و قراردادهای گلستان و ترکمنچای ، بخشی از جامعهی ایرانی بودند. ارادهی همزیستی مشترک ] پانایرانیسم[ بسیار مهم است. ارادهای که این خانوادهی بزرگ را همبسته و پیوسته نگاه دارد… ”
***
راهبرد دکتر افشار برای آینده ی ایران چه بود؟
مصطفی لطفی کیان
دکتر افشار با آگاهی که از تاریخ، بخصوص تاریخ معاصر ایران داشت، تجزیه ی ایران را مایه ی ضعف و از دست رفتن منافع ملی ایرانیان می دانست. وی برای نخستین بار در سال 1306 خورشیدی، از «پان ایرانیزم» نام می برد. در فرهنگ سیاسی «پان» پیشوندی است به معنای «همه» که تعدادی از جنبشها با آوردن آن بر سر نام یک کشور یا دین یا ملت یا نژاد که به نظرشان تجزیه شده و نیاز به… وحدت دارد به آن شکل می دادند. تا پیش از آن تاریخ، در زبان فارسی سخن از واژه «پان ایرانیسم» و آن مکتب به میان نیامده بود. البته در واژه نامه سیاسی کلمه ی مترادف دیگری با نام « ایردنتیسم» هم وجود دارد که برخاسته از فرهنگ سیاسی ایتالیا است و همان معنی را می رساند و به نظر نمی رسد دکتر افشار که سال ها در سوئیس و در همسایگی ایتالیا زندگی و تحصیل کرده بود، با این نام و مکتب سیاسی ناآشنا بوده باشد، ولی اینکه چرا دکتر افشار از واژه پان ایرانیسم بهره برده است دلیل آن به احتمال زیاد این بوده که این واژه کلمه ی ایران را با خود به همراه دارد و قابل فهم تر بوده بوده و سریع تر معنی را انتقال می دهد و در حقیقت در سطح جامعه و بین الملل بهتر و آسان تر شناخته می شود، همانگونه که در همان سال ها حزب پان ایرانیست بر اساس آن نام و مکتب شکل گرفت و پس از راهیابی به مجلس شورای ملی، فراکسیون پارلمانی آن در دوره های بیست و دوم و بیست و چهارم مجلس تشکیل شد.
مشهورترین نهضت های پان در زمان حیات دکتر افشار عبارت بودند از: پان اسلاویسم که هوادار وحدت نژاد اسلاو بود، پان ژرمنیسم که هواخواه وحدت ملت آلمان بود، پان اسلامیسم که خواهان وحدت پیروان دین اسلام بود، پان آمریکن که سازمان دولت های قاره امریکا بوده و نخستین بار به منظور رهایی کشورهای آمریکای لاتین از سلطه اسپانیا شکل گرفت، پان ترکیسم که به دنبال وحدت ترک زبانان و پان عربیسم که در پی وحدت عرب زبان ها بود.
دکتر افشار پان ایرانیسم را مکتبی الزامن سیاسی نمی داند و نیز آن را مانند دیگر جنبش های پان در سایر نقاط جهان محدود به زبان یا نژاد یا مذهب یا قوم خاصی نمی کند بلکه از یک ناحیه جغرافیای با حدود و ثغور طبیعی به نام «فلات ایران» و «شاهنشاهی تاریخی ایران» که جامع همه ی ممالک ایرانی است نام می برد و به «ایران کبیر» می رسد. وی این همه را در عین توجه به مقتضیات زمان بر می شمرد یعنی نه اینکه بحث هوس یا آرزوی سیاسی داشته باشد بلکه صحبت از یک «وطن مشترک عمومی»، «امپراتوری ادبی» و «جامعه اخلاقی» می کند. این باعث می شود تا به مرور، خطوط مرزهای مصنوعی و تحمیلی کم رنگ شده و زمینه برای تصمیم گیری وحدت آفرین نسل های بعدی این مجموعه مهیا گردد، همانند برداشتن روادید برای عبور و مرور اتباع ایران و ترکیه و ایران و گرجستان و در حال حاضر بصورت یکطرفه برای اتباع جمهوری آذربایجان و تسهیلاتی که برای آمد و شد بین ایران و عراق برقرار شده است. نمونه ی آن وحدت، وحدتی است که بین دو کشور ویتنام شمالی و جنوبی در زمان حیات دکتر افشار بوقوع پیوست و در سال های پس از جنگ سرد وحدت آلمان شرقی و غربی، وحدت یمن شمالی و جنوبی و الحاق ماکائو و هنگ کنگ به چین. دکتر افشار با بیان اینکه زبان و ادبیات مشترک باستانی در بخش هایی از قلمرو آن مرده است، احیا و پاسداری از آن را ایده آل یا هدف اشتراک مساعی تمام ساکنان قلمرو زبان فارسی می داند. به نظر وی ساختمان بزرگ ادبیات فارسی با مشارکت ملل همجوار و اقوام ساکن در فلات ایران ساخته شده و آنها باز استعداد آن را دارند که نسبت به هم بیگانه نشوند بلکه دست به دست هم این بنای بزرگ تاریخ را عظیم تر و بلندتر و زیباتر برآورند.
منابع :
آشوری، داریوش، فرهنگ سیاسی، چاپ هفتم، تهران، نشر مروارید، 1353
آقابخشی، علی و افشاری راد، مینو، فرهنگ علوم سیاسی، چاپ اول، ویرایش ششم، تهران، نشر چاپار، 1383
افشار یزدی، محمود، بخشی ازمقاله ی مسئله ی ملیت و وحدت ملی ایران، مجله ی آینده، مقال 2، شماره ی 8، مسلسل 20، صص 569 – 559، تهران، آبان 1306
افشار یزدی، محمود، زوال زبان فارسی یعنی زوال ملت ایران، مجله ی آینده، دوره ی چهارم، شماره ی 4، مسلسل 44، صص 277 – 268، تهران
مذاکرات مجلس شورای ملی، تهران، اداره ی تند نویسی و مطبوعات و تنقیح قوانین، 1352 – 1348 و 1357 – 1356
***
سالروز شهادت علیرضا رییس، اولین شهید پان ایرانیسم
در نخستین یک شنبه آبان ماه 1316 خورشیدی ، در کلاس درس چهارم دبستان امیر معزی تهران چهار دانش آموز که در کلاس به ایران دوست بودن یکدیگر پی برده بودند ، گردهم آمده و با هم عهد بستند که همواره در راه ایران تلاش کنند . این چهار نفر عبارت بودند از : محسن پزشکپور ، محمدرضا عاملی تهرانی ، ابوالقاسم پورهاشمی و مهدی بهره مند. آنان در آن سال به دفتر مدرسه احضار شدند و از آنان توضیح خواسته شد . در سال پنجم دبستان ، برادران زهره و برادران جوان و هرمز دری و والی امیر ابراهیمی به جمع این نوجوانان ایران پرست می پیوندند .
در شهریور 1320 و به دنبال تجاوز شوم متفقین به ایران، این نوجوانان با همراهی گروهی دیگر ، حماسه ای بزرگ آفریدند . در روز 28 شهریور که تانک های شوروی به تهران وارد شده و در خیابان های تهران به حرکت درآمدند ، در سر کوچه معروف به آسیاب بادی واقع در محله پل چوبی فعلی ، گروهی 15 تا 20 نفره از این نوجوانان شامل محسن پزشکپور ، محمدرضا عاملی تهرانی ، ابوالقاسم پورهاشمی ، مهدی بهره مند ، هرمز دری ، برادران ضیایی ، برادران زهره و برادران جوان از دانش آموزان دبستان امیر معزی و تعدادی از نوجوانان آن محله از جمله پرویز صفیاری و فرید سیاح سپانلو ، با سنگ به تانک های متجاوز روسی حمله بردند
در ادامه گروهی از این نوجوانان به تشکیل انجمن های ادبی و دانش آموزی روی آوردند و در گروه های هم اندیشی که تشکیل می دادند با مطالعه تاریخ و فرهنگ ایران و بحث در مورد راه رسیدن به سعادت ایران و ایرانی، تلاش می کردند مشکلات موجود در سیاست ممکلت را شناسایی و در راه برطرف کردن آنها بکوشند. در این نشست ها و گفتگوها همچنین صحبت از این حقیقت بود که کشوری که امروزه ایران نامیده می شود در گذشته های نه چندان دور کشور بزرگی به شمار می رفته و دارای گستردگی و جمعیت افزونی تری بوده اما به مرور با دسیسه ها و حملات کشورها و دولت های استعماری بخشی از این خاک به تاراج رفته و شگفتا که آن بخش باقی مانده هر بار همان نام ایران برای خود نگهداشته است. آنان به این موضوع اندیشیدند که سرچشمه ضعف ها و ناتوانی های امروز ایران را باید در آن دوران جست و اگر در پی اصلاح امور مملکت و نیرومندی ایران باشیم باید همان یکپارچگی پیشین را به دست آوریم. این گروه هم اندیشان با نامهایی چون انجمن محصلین، باشگاه ایراندوست، گروه رستاخیز ملی نامیده می شد.
با ماندگار شدن نیروهای ارتش سرخ در ایران به بهانه های واهی و دستور استالین برای تشکیل فرقه ای برای جدا کردن آذربایجان از ایران و پدید آمدن فتنه پیشه وری این نوجوانان کوشش های زیرزمینی را برای مبارزه مردمی با اشرار فرقه دموکرات آغاز کردند.
این دوره از فعالیت های گروه که به دوره انجمن معروف است.اعضای انجمن با خارج شدن نیروهای انگلیسی از تهران و باقی ماندن برخی از تجهیزات نظامی آن ها در امیرآباد، در پی آن بر آمدند تا با استفاده از مواد منفجره باقی مانده ی متفقین برخی از عناصر وابسته به بیگانه و خائنین را تنبیه کنند.
در هشتم خردادماه 1325 علیرضا رئیس، یکی از هموندان شاخه نظامی این گروه ناسیونالیستی به هنگام ساختن بمب دستی و باز کردن سر نارنجک به علت انفجار مواد منفجره به شهادت رسید.
با شهادت علیرضا رئیس، این گروه ملی گرا از سوی دولت وقت شناسایی شده و برخی از اعضای آن برای مدتی دستگیر شدند.یک سال پس از شهادت علیرضا رئیس در پانزدهم شهریور 1326 هسته مرکزی این گروه میهن پرست با گردآمدن در کنار رود کرج میثاقی را با خون خود امضا کردند و برای نخستین بار در آن پیمان نامه که به «فرمان رئیس» معروف و توسط محسن پزشکپور نوشته شده بود از لفظ ” پان ایرانیسم” برای نامیدن اندیشه های خود استفاده کردند.از این تاریخ به بعد “مکتب پان ایرانیسم” به رهبری محسن پزشکپور تشکیل گردید.در همین سال ها کتاب ایدئدولوژیک ” ما چه می خواهیم؟ ” از سوی محسن پزشکپور برای تبین خواست ها و آرمان ها مکتب پان ایرانیسم نوشته شد.در سال 1329 کتاب ” بنیاد مکتب پان ایرانیسم ” به قلم محسن پزشکپور، محمد رضا عاملی تهرانی و علینقی عالیخانی نگارش و چاپ گردید.
مکتب پان ایرانیسم اکنون بعد از هفت دهه پابرجا و زنده است و مسیر آرمانی خود را در راه تعالی ایران و ایرانیان را می پیماید.
متن تاریخی « فرمان رییس» را در ادامه می خوانید:
ما بنیان گذاران انجمن، که نخستین پایه ی ایران پرستی را به روی شانه های خود برپا کردیم، امروز و در این ساعت به خاطر آن که انجمن مقدس خود را وارد یک مسیر تغییر ناپذیر و به سوی یک هدف مقدس جاوید رهسپار سازیم و به خاطر آن که آرزو و ایده مشترکی را که همگی در قلب داریم تقدیم جامعه ی ایرانی نموده و مبنای تعلیمات و فلسفه و کلیه عقاید انــجمــن خویــش سازیـم می گوییـم پان ایرانیسم آن آرزوی مقدسی است که بر قلوب جملگی حکومت می کند .
اکنون به خدای خود، شرافت انجمن خود، به خون نخستین شهید و سرباز فداکار انجمن علیرضا رییس سوگند یاد می کنیم که برای همیشه و تا ابد جز پان ایرانیسم برای خود هدف و آرزویی تخصیص ندهیم و ایران را جز به سوی این آینده درخشان و دوست داشتنی نرانیم .
ای آیندگان ، ای کسانی که روزی زمام امور انجمن کنونی ما را در دست می گیرید .
کسانی که برای عظمت ایران به سازمان مقدس ما می پیوندید، مردان مبارز، زمامداران، ای افرادی که برفرزندان داریوش و کوروش حکومت می کنید، خواننده گان عزیز، شاید وقتی که این سطور را می خوانید اجساد ما خاک شده باشد. شاید جای ما کنج زندان باشد، شاید به جرم وطن پرستی آواره ی کوه و دشت باشیم، یا قلوب ما را که کانون آتش ایران پرستی است تیرهای جانگداز دشمنان میهن سوراخ نموده باشد. اما از شما می خواهیم و به شما می گوییم و شما را به اهورا مزدا، خدای بزرگ ایران سوگند می دهیم که به پاس احترام روح شهدای ایران و به یاد بنیان گزاران انجمن و به خاطر عظمت ایران و برای همیشه شما نیز یک آرمان داشته و متعقد به یک عقیده ی کلی باشید. شاید آرمان پان ایرانیسم در زمان ما و در دوره ی شما به حقیقت نپیوندد ، اما شما موظفید ذره ای از این اخگر را که در سینه دارید در قلوب دیگران و آیندگان وارد کنید تا سینه به سینه بگردد و خاموش نشود. مطمئن باشید روزی می رسد که این آتش پلیدی ها را بسوزاند و جز پاکی چیزی برجای نگذارد ، تا آن روز این وصیت ماست شما هاله ی سیاه را از پرچم ایران برنگیرید ، این هاله نشانه ی عزاداری و ماتم ماست تا وقتی که به هدف مقدس خود نرسیده، تا زمانی که عظمت ایران را اعاده ننموده و شما را به ناموس وطن سوگند این هاله را برنگیرید و نعره کشان بگویید.
به پیش برای محو این هاله ی سیاه ، به پیش برای روز تاریخی و مقدس
آن روز سعادت بار فرح بخش ، آن روز برای نخستین بار پرچم سه رنگ ما بدون هاله سیاه در دست جوانان فداکار ایران و سربازان غیور انجمن در اهتراز خواهد بود .
هموطنان درود برشما و شهدای ایران ، درود بر قهرمان پیش آهنگ و شهید راه آزادی ایران ، علیرضا رییس ، ایران را به شما می سپاریم و شما را به اهورامزدا.
***
سیدجواد طباطبایی: تاريخ جمهوري باکو در دل تاريخ ايران جاي دارد/ ترکیه ناچار از جعل تاریخ است
فيلسوف سياسي و پژوهشگر تاريخ معاصر، تبريز را منشأ تكوين ايران جديد عنوان كرد و افرود: دوران آگاهي جديد در تاريخ معاصر از اين شهر آغاز شده است.
به گزارش هفته نامه طرح نو (تبریز) سيدجواد طباطبايي در نشست تخصصي «مكتب تبريز» كه در حاشيه سومين جشنواره كتاب سال تبريز برگزار شده بود با بيان اينكه ايران امروز، بخشي از ناحيه بسيار بزرگ جغرافيايي بوده كه به تدريج از همديگر جدا شدهاند افزود: ايران امروز در قلب و مركز اين ناحيه واقع شده است و به رغم فراز و نشيبهاي تاريخي هنوز استواري و استحكام خود را حفظ كرده است.
وي در ادامه بحث خود درخصوص گستره چتر ايران فرهنگي اضافه كرد: از حدود سه دهه قبل دريافتم كه آنچه از سوي شرقشناسان درخصوص ايران مطرح شده است و همواره از سوي آنان به عنوان يكي از ويژگيهاي ايران از آن ياد ميكنند اين نكته است كه ايران بهرغم پذيرش اسلام هرگز در متن عربيت محو نشد و كوشيد فرهنگ و زبان خود را در اين ورطه حفظ كرده و از آن پاسداري كند.
وي يادآور شد: بسياري از كشورهايي كه اسلام را پذيرفته بودند، در متن عربيت حل شدند و فرهنگ خود را نيز از دست دادند. اين باعث شد كه در حال حاضر از آنها بهعنوان بخشي از جهان عرب كه هم هويت زباني و هم هويت فرهنگي عربي دارند ياد شود.
سيدجواد طباطبايي ادامه: اما اين مسأله هرگز در مورد ايران اتفاق نيفتاد و ايران برخلاف بسياري از كشورهاي آن زمان كه اسلام را پذيرفته بودند زبان محلي خود را نه تنها از دست نداد و زبان عربي بهعنوان زبان علمي جهان اسلام، بر آن چيره نشد، بلكه توانست انسجام خود را حفظ كند و به عنوان يك زبان موفق در جهان اسلام ظاهر شود.
وي با اشاره به اينكه زبان فارسي واجد ويژگيهاي ارزندهاي بود كه توانسته بود به حيات معنوي و فرهنگي خود در زمان خود ادامه دهد افزود: ذكر اين نكته شايد قابل توجه باشد كه اگر زباني جز زبان فارسي در اين تقابل فرهنگي وجود ميداشت، در مقابل اين فرهنگ تمدني ديگر يا از ميان ميرفت و يا حيات آن دستخوش وضعيتي ميشد كه نميتوان به ادامه آن اميدوار بود.
دكتر سيدجواد طباطبايي با اشاره به نظريه «ويليام دانالد هادسن» مستشرق درخصوص ايران و واقعيت تاريخي آن خاطرنشان كرد: اين مستشرق درخصوص ويژگي فرهنگي ايران ميگويد كه ايران وراي مرزهاي جغرافيايي و تاريخي خود گسترانده شده است و بهعنوان جوامع ايراني مطرح است.
وي ادامه داد: آنها شايد به لحاظ ملتي ايراني نباشند، اما تفكر و فرهنگ ايراني در آن سيطره دارد كه از عثماني تا هند گسترده شده است.
طباطبايي ادامه داد: استدلال اين شرقشناس غربي كه هيچ تعلق خاطر ناسيوناليستانهاي نسبت به ايران و اين فرهنگ ندارد و خارج از اين مجموعه به فرهنگ ايراني مينگرد اين است كه فرهنگ ايراني مآبي در تمام سيطره اين سرزمين گسترده شده است و در آن تأثيرات فراواني شده است.
اين نويسنده و تاريخنگار افزود: در مقطعي از تاريخ حتي شاه عثماني هنگام مكاتبه با ياران به رغم آنكه ميتوانست به زباني تركي مكاتبه كند اما به دليل جايگاه ارزنده زبان فارسي به زبان فارسي نامهنگاري ميكرد تا نشان دهد نسبت به آن فرهنگ تسلط دارد و بر ابعاد زباني آن مسلط است.
وي ادامه داد: اين نشان ميدهد كه آسياي ميانه تا مرز اروپا چيزي را در چنته دارد كه نشان از اقتدار و قدرت آن است و با الگويي جهان را مينگريست كه اساس آن ايراني است.
وي با بازگشت به بحث مبنايي خود تحت عنوان «مشكل ايران»، گفت: پاسخ به «مشكل ايران»، بدون نظريه مقتدري كه بتواند اين مشكل را تشريح كند، امري دشوار است.
طباطبايي گفت: بعد از اسلام نظريه رايج حكومتي كه در جهان اسلام گسترده شد نظريه خلافت بود كه با اندكي تأخير وارد فرهنگ سياسي ايران شد.
وي افزود: اين نظريه توسط يك دانشمند اهل بصره به نام ابوالحسن ماوردي ارائه شد. بصره در آن زمان تحت سيطره فرهنگ ايراني بود و توانست با ارائه اين نظريه به پيشرفت و توسعه فرهنگ اسلام كمكي شايان نمايد.
دكتر طباطبايي يادآور شد: ايران بيش از آنكه يك واقعيت سياسي باشد يك حوزه گسترده فرهنگي وسيع است كه ما در حال حاضر در قلب اين كانون فرهنگي قرار گرفتهايم.
وي با اشاره به پيچيدگيهاي تاريخ ايران افزود: با اين رويكرد است كه از ايران بهعنوان يك مشكل ياد ميكنم. چرا كه ما يك تاريخ واقعي داريم كه بر مبناي رويدادهاي پرفراز و نشيب تقرير شده است و حوادث منبعث از آن نيز تحت تأثير آن قرار گرفته است.
وي با طرح اين نكته كه ما از يك تاريخ غني و پايدار برخورداريم، افزود: اين واقعيتي است كه ما در كنار همسايگاني زندگي ميكنيم كه تاريخ منسجمي ندارند و با جعل تاريخ ميكوشند براي خود هويت دست و پا كنند. اين كشورها تاريخشان از يك نقطه به خصوص آغاز ميشود و تاريخ آنها فرعي بر تاريخ ايراني است و بهعنوان يك نمونه، تاريخ ادبيات عثماني را ميتوان نام برد.
دكتر طباطبايي با اشاره به تكوين تركيه جديد افزود: مهمترين اتفاقي كه در جريان اين امر روي داد، اين بود كه تركيه با قطع كردن بند ناف و اتصال آن با ايران فرهنگي تلاش كرد تاريخي نو براي خود دست و پا كند. در ادامه تركها با طرح مباحث اسطورهاي، نظير دده قورقود و قلمداد آن بهعنوان يك حماسه ملي تلاش كردند خود را با اين فرهنگ بيگانه نشان دهند تا از رهگذر اين نقطه اتصال، تاريخي جديد براي خود ست و پا كنند.
وي در ادامه با اشاره به حضور همسايه شمالي ايران خاطر نشان كرد: در شمال ايران نيز اين وضعيت حاكم است: كشوري كه تاريخش در دل يك كشور ديگر حضور دارد و بايد از همين رهگذر تاريخ خود را تدوين نمايد. جمهوري آذربايجان هميشه با طرح اين نكته كه بخشي از خاك خود را در سرزمين ايران تعريف كرده است در صدد اين است كه تاريخ اين سرزمين را نيز به تاريخ جمهوري آذربايجان اضافه كند.
وي افزود: در تريبونهاي رسمي جمهوري آذربايجان از منطقه آذربايجان ايران بهعنوان آذربايجان جنوبي ياد ميشود. در حالي كه همگان ميدانند سرزمينهاي فعلي جمهوري آذربايجان بخشي از سرزمين ايران بودهاند كه به دنبال قراردادهاي ايران و روسيه از ايران جدا شدهاند.
دكتر طباطبايي ادامه داد: اين كشور علاوه بر اين ناچار است براي توجيه وضعيت نابسامان فرهنگي و تاريخياش كه از فقدان يك گذشته مستقل ناشي ميشود يك دشمن را براي خود تعريف كند تا انحرافات خود را به آن نسبت دهد.
وي گفت: مقامات اين كشور، ارمنيها را دشمن عمده اين خطه از اقليم ايران فرهنگي معرفي ميكنند و همه موانع تاريخي و فرهنگي را به اين كشور نسبت دادهاند.
وي در ادامه با اشاره به اصطلاح مكتب تبريز كه عنوان دومين جلد از آثار سهگانه وي درخصوص تأملي درباره ايران است گفت: پيشينه تجددطلبي و مشروطهخواهي برخلاف تاريخي رسمي كه از اين رخداد مهم سياسي وجود دارد پيشينهاي بيش از ١١٠ سال دارد و ميتوان ريشههاي آن را به بيش از 150 تا 200 سال نسبت داد.
وي خاطرنشان كرد: در خلال همان سالها اتفاقي در حال نضج بود كه منجر به اعتلاي تبريز و تبديل شدن آن به مركز تجددخواهي و مشروطهطلبي بود.
طباطبايي با اشاره به حوادث تاريخي و سياسي آن دوره از تاريخ ايران افزود: دربار ايران در زمان فتحعلي شاه يك دربار سرشار از فساد و توطئه بود كه در اندروني آن نطفه بسياري از دسائس و توطئهها بسته ميشد.
وي ادامه داد: در اين وضعيت بود كه به تبديل شدن تبريز بهعنوان دارالسلطنه دربار قاجار دوپارچه شد و دربار تبريز بهعنوان دربار مهم قاجار مطرح گرديد. امري كه منجر به آغاز فصلي نوين در تاريخ ايران منجر گشت.
نويسنده كتاب مكتب تبريز، اضافه كرد: تبريز به دليل نزديكي به مرزهاي روسيه به محلي براي اداره مناسبات جنگ و اقتصاد تبديل شد و عباس ميرزا كه مجدانه ميكوشيد كشور را از بيم و گزند تهديدات برهاند توانست اين شهر را بهعنوان يك شهر مهم و استراتژيك بسازد.
وي افزود: عباس ميرزا در ديداري كه با ناپلئون داشت با طرح اين سؤال كه شما چه ميكنيد كه همواره در جنگها پيروز هستيد تلاش كرد به سنت قضا و قدر پايان دهد.
وي زايش يك آگاهي جديد را نشاني از آغاز تاريخ جديد توصيف كرد و افزود: با پيدا شدن يك آگاهي جديد است كه روند نوسازي ايران آغاز ميشود و ايران جديد نطفهاش در تبريز شكل ميگيرد.
اين فيلسوف سياسي با «ابلهانه» و «جعلي» خواندن روايتهايي كه از تاريخ مشروطه شده است يادآور شد: اينكه گفته ميشود مشروطهخواهان اطلاعي از ماهيت آن نداشتند و به تعبير برخي مورخان آن را به مانند يك «مرغ» آنگونه كه همسر سفير انگليس در تهران به آنها معرفي كرد، قلمداد ميكردند، نشان از شناخت نادرست و ابلهانه مشروطه دارد.
وي افزود: در سال 1225 هجري در تبريز عدالتخانه تأسيس شده بود كه برگرفته از بود كه از غرب الهام گرفته شده بود و توانسته بود به محلي براي دادخواهي مردم تبديل شود. از اينرو آنها ميدانستند كه چه ميخواهند و بياطلاع از ماهيت آن گفتهاي نادرست است كه عموماً از سوي برخي مورخان نقل ميشود.
اين نشست با استقبال گسترده و كم سابقه اساتيد دانشگاه، اصحاب فرهنگي و نويسندگان و ناشران و مترجمين تبريزي روبرو شد.
***
زنی که «الهه زندگی» بود
روشنک آسترکی
راه دیگر
کسانی که سالها پیش صبح خیلی زود از خیابان ظفر گذر می کردند، خانم مسنی را می دیدند که با فولکس قورباغه ایش به سمت بیمارستان علی اصغر می رفت. زنی که برای کودکان سرطانی زیادی «الهه زندگی» بشمار می آمد و نامش در ذهن هزاران بیمار سرطانی و خانواده های آنها جاودان شده است.
دکتر پروانه وثوق، نامی آشنا برای جامعه پزشکی و کودکان سرطانی در ایران است. وی فوق تخصص خون و آنکولوژی کودکان، رییس هیات امنای بیمارستان محک و عضو فرهنگستان علوم پزشکی ایران بود که یکشنبه ۲۹ اردیبهشتماه در سن ۷۸ سالگی درگذشت.
پروانه وثوق، نیم قرن عاشقی
پروفسور پروانه وثوق تنها پروفسور بیماریهای خون کودکان در ایران بود که بیش از نیم قرن عاشقانه مرهم کودکان سرطانی و خانواده های آنان بود. او که خود فرزندی نداشت تمام مدت زندگی حرفه ای خود پس از اتمام تحصیلات را در راه درمان کودکان سرطانی سپری کرد.
پروانه وثوق در اسفندماه ۱۳۱۴ در شهرستان تفرش در استان مرکزی به دنیا آمد. او دکترای عمومی خود را در سال ۱۳۴۲ از دانشکده علوم پزشکی تهران گرفت و دورههای تخصصی و فوق تخصصیایش در خون و آنکولوژی را در دانشگاههای کمبریج، ماساچوست و ایلینوی گذراند. وثوق همچنین دوره تکمیلی پزشکی خود را در دانشگاه واشنگتن به پایان رساند.
او پس از اتمام تحصیلاتش به ایران بازگشت و در سال ۱۳۵۰ در بیمارستان کودکان علیاصغر تهران آغاز به کار کرد. او بخش هماتولوژی و آنکولوژی را در این بیمارستان راهاندازی کرد. او همچنین از ابتدای تاسیس موسسه محک در سال ۱۳۷۰ با این مرکز همکاری میکرد و از آغاز فعالیت بیمارستان فوق تخصصی سرطان کودکان محک در سال ۱۳۸۶ به صورت داوطلبانه سرپرستی تیم پزشکی این بیمارستان را بر عهده داشت. وی بیش از ۱۰۰ عنوان کتاب و مقاله در زمینه بیماریهای خون و سرطان کودکان تالیف کرده است. وی همچنین از موسسان رشته فوقتخصص خون و سرطان کودکان و موسس بخش هماتولوژی و آنکولوژی بیمارستان علیاصغر تهران بود.
پروانه وثوق در طول دوران کارش حتی یک ریال کارانه بیمارستانی دریافت نکرد. با اینکه بخش مهمی از درآمد یک پزشک از کارانه ی بیمارستانی اش تأمین می شود اما شاگردانش معتقدند او از این گذشته بود تا فشاری بر کودکان و خانواده هایشان نیاید.
همکارانش می گفتند: بارها به ایشان پیشنهاد شده که برای مشاغل تحقیقاتی در ازای دریافت حقوق هنگفت و امکانات دیگر ساکن کشورهای اروپایی و آمریکایی شود. ولی او خدمت رایگان به کودکان سرطانی وطنش را برگزید.
فعالیت داوطلبانه پروانه وثوق در محک
صمد طاهری، عضو هیئت مدیره «محک» در مورد پروانه وثوق می گوید: یکی از دلایل موفقیت محک، وجود افرادی مثل خانم وثوق و سایر همکارانشان بود که از جان و دل مایه میگذاشتند. اثر مثبت این فداکاری کاملا در جامعه مشخص است. خانم وثوق و بقیه پزشکانی که حدود ۱۸ یا ۱۹ نفر از هیات امنای محک هستند، هر کدام به نحوی در پیشبرد اهداف آنجا اثر گذار بودند، اما خانم وثوق با توجه به شهرتی که داشت، فوق تخصص آنکولوژی اطفال داشت و این چند سالی که از خدمات دولتی بازنشسته شده بود، تمام وقتاش را در محک صرف میکرد.
تاسیس محک به سال ۱۳۶۷ برمیگردد. خانم [سعیده] قدس (بنیانگذار محک) کودکی به دنیا آورد که مبتلا به سرطان شد و مراحل درمان آن کودک خیلی دردناک بود. خانم قدس به صرافت افتاد که یک موسسهای با همراهی و همکاری دوستانی که داشت برای حمایت از کودکان سرطانی بنیان بگذارند که لااقل افرادی که از شهرستانها برای درمان فرزندشان به تهران میآیند و جا و مکانی ندارند، یک محلی داشته باشند .
این تشکیلات در مراحل اولیه برای کمک و راهنمایی برپا شد و در سال ۱۳۷۰ رسما ثبت شد و به تدریج کمکها آنقدر وسعت پیدا کرد که موسسین توانستند یک قطعه زمین در دارآباد بخرند و با کمک خیری که همسرش مبتلا به سرطان شده بود و با رقم سنگینی که ایشان به موسسه هدیه کرد، بنا گذاشته شد.
گزارش های محک نشان می دهد، کمکهای مردمی آنقدر زیاد است که این امکان را برای محک فراهم آورده است که علاوه بر درمان وارد مسائل تحقیق هم بشود. چندی پیش با انستیتو سرطان قراردادی بسته شده و فعالیتهای ضد سرطان در آنجا متمرکز شد.
زمانی که موسسه محک بنیاد نهاده شد، از هر ۱۰۰ کودک مبتلا به سرطان، ۸۰ نفرشان فوت میکردند. سرطان به خصوص برای کودکان یک بیماری فوقالعاده سنگین و دردبار است و برای یک دوره درمان سرطان در برخی از انواع سرطانها، ممکن است ۳۰ تا ۴۰ میلیون تومان هزینه نیاز داشته باشد که همه اینها را محک میپردازد.
بر اساس گزارش ها حتی ایرانیان ساکن آمریکا، بریتانیا، آلمان و سراسر جهان خیلی علاقمندند به محک کمک کنند. یکی از عوامل و دلایل موفقیتاش هم این است که همیشه شفاف عمل کرده است.
مراسم تشییع جنازه دکتر پروانه وثوق با حضور با شکوه اعضای هیئت مدیره محک، رییس دانشگاه علوم پزشکی ایران، رییس دانشگاه شهید بهشتی، رییس بیمارستان حضرت علی اصغر، مدیرگروه اطفال دانشکده پزشکی دانشگاه ایران، دکتر محور رییس بیمارستان محک، دکتر سماعی رییس سابق بخش نوزادان بیمارستان حضرت علی اصغر، اعضای هیئت علمی بیمارستان علی اصغر، دانشجویان و بیماران وی صبح روز ۳۱ اردیبهشت ماه در سالن صدا و سیمای بیمارستان فوق تخصصی محک تشییع شد.
دکتر نصیری رئیس بیمارستان حضرت علی اصغر در این مراسم ضمن اظهار تاسف از درگذشت این استاد گرانقدر، اظهار داشت: دکتر وثوق واقعا پروانه بود و همانند پروانه به بیمارانش رسیدگی می کرد و باید ایشان الگوی اساتید و دانشجویان ما در دانشگاه علوم پزشکی ایران باشند.
دکتر اتوکش عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی ایران با اشاره به اینکه دکتر وثوق هیچ گاه نمی میرد؛ گفت: ایشان بیشترین تلاش خود را برای بیماران داشتند.
***
پان ایرانیست ها و همه زندانیان سیاسی را آزاد کنید
***
تارنمای نامه پان ایرانیسم
http://paniranism.info
تارنمای هواداران پان ایرانیسم:
www.paniranism.net
فیسبوک هواداران پان ایرانیسم:
www.facebook.com/paniranism
تارنمای حزب پان ایرانیست:
http://paniranist.org
فیسبوک حزب پان ایرانیست
www.facebook.com/paniranistparty
تارنمای سازمان جوانان حزب پان ایرانیست:
http://paniranist.info
تارنمای تریبون آزاد پان ایرانیست در خوزستان:
www.pan-iranist.net
کانال یوتیوب حزب پان ایرانیست:
http://www.youtube.com/paniranistparty
سازمانهای برونمرزی حزب پان ایرانیست
همبستگی ملی . یکپارچگی ایران . حاکمیت ملت
هم میهن گرامی: برای ایرانی یکپارچه، آزاد، آباد، سربلند و دمکرات با حاکمیت ملت به ما بپیوندید
iran@paniranism.info
www.paniranism.info
درخواست هموندی:
www.paniranist.org/a.htm
راستی چرا آقای پزشکپور بعد از دسیسه ١٧ شهریور ٥٧ بدست فلسطینیها و ملایان متوجه نشود و پشت به شاه که همه چیزش را از شاه داشت کرد و در مجلس روزه سیاسی گرفت ؟ تفو بر تو ای چرخ گردون تفو که ،،،،سر ناکسان را برافراشتن ، وز ایشان امید بهی داشتن ،،،،،،،،،،،،