هم میهن گرامی, مهر نموده و ما را در پخش نامه پان ایرانیسم یاری نمایید. سپاس!
نامه پان ایرانیسم
www.paniranism.info – paniranist1@gmail.com
شماره 164،سه شنبه 2 اسفند ماه 1401، 21 فوریه 2023
درود بر هم میهنان گرامی
نوشته های زیر تقدیم می شوند
نواختن سُرنای دمکراسی و حقوق بشر از سرگشاد!، فرخنده مدرّس
ایران چندملیتی: استالینیسم، بیبیسی فارسی و ایراناینترنشنال، احسان هوشمند
افزایش حکم حبس تعزیری شکیلا منفرد
چشمانداز جمهوری اسلامی، روشنک آسترکی
یکپارچگی ایران شرط نیست، اصل است!، الاهه بقراط و حامد محمدی
دوم اسفند: روز جهانی زبان پارسی، دکتر حمید احمدی
ایران نه موزاییک اقوام است و نه رنگینکمان آن!
تمثیل ایران فرشی است که تاروپودهای آن شهروندان گوناگون ایرانزمیناند که در تنیدن به یکدگر طرحی بزرگتر و زیبا را با نام ملّت ایران میسازند.
نواختن سُرنای دمکراسی و حقوق بشر از سرگشاد!
فرخنده مدرّس
تجزیهطلبان بیملاحظه و صریح میگویند؛ «هیچ پیششرطی» را نمیپذیرند، اصلاً ملت ایران را به رسمیت نمیشناسند که برای رهایی او و برای بازگرداندن حق حاکمیتش کمر همت «ائتلاف» و «اتحادی» بربندند! میگویند؛ در ایران نه یک ملت بلکه «ملل» وجود دارند، که حقشان بر دمکراسی معنایی جز «حق جدایی»، البته با اتکا به «آرای قومی»، ندارد. حقوق بشر را از ماهیت شهروندی و فردی آن تهی ساخته و در آن «حقوق سیاسی اقوام» تزریق میکنند، تا براین مبنا «ملتسازی» خود را، در انظار «جهانی» به کرسی «حقوقی» نیز بنشانند.
بی توجهی و نپرداختن به بیقراری کنونی برای «اتحاد» و «ائتلاف»، میتواند به نتایج نامطلوبی بیانجامد؛ از یکسو تحت فشار ناشی از آن ممکن است، جای سازش سیاسی، که بجای خود درست است، به سازشکاری و مماشات در اصول، که نادرست است، سپرده شود. و از سوی دیگر هر تکیهای بر اصول و هر تأکیدی بر پرهیز از جابجایی اولویتها و برهمزدنِ رابطۀ اصل با شرط، اخلال در امرِ «اتحاد» و «ائتلاف» تلقی شود. و کار در بیتابی ممکن است به جایی رسد که هر ملاحظه و نقدی به اجبار با عبارت مقدماتی «من مخالف اتحاد نیستم، اما…» آغاز گردد؛ که خود نشانۀ آغازِ روند گفتن از یکسو و نشنیدن از سوی دیگر است. و چنانچه اتحاد و ائتلافی، با چنین کیفیتی صورت گیرد، وفاقی به مصداق، «هرکه از پندار خود شد یار» خواهدبود. چنین توافقی به هر کجا میتواند برسد، اما بیتردید به اتحاد موفق در مسیر تحقق پیروزمندانۀ هدف، یعنی «رهایی ایران»، نخواهد رسید.
شگفتی، آنجاست که هواداران «اتحاد»، هرآنقدر که عرصه را بر میهندوستان، به دلیل پافشاری بر اصول بنیادی تمامیت ارضی و یکپارچگی ملت ایران، به عنوان شالودۀ هر ائتلاف و اتحاد سیاسی، تنگ کرده و در حالی که از آنان در قبال «گفتگو» بیشترین انضباط بردبارانه، همدلی سخاوتمندانه و دندان برجگر گذاشتن خموشانه، انتظار دارند، برعکس برای دربرکشیدگان و راهیافتگان به جمع «اهل گفتگو» و «ائتلافگران» چنان میدان فراخ و فراغت بالی میگشایند، تا هر رویۀ خلاف «اتحادی» را درپیش گیرند و هر سخن لغوی را به زبان آورند. درون جمع چیزی بگویند، پوشیده در حرفهای دوپهلو و چندپهلو و در بیرون از سخنان دیگری، سرشار از دشمنی با ملت دم زنند. در درون بیهیچ مانعی، پسِ ذهن و تهدل را در عبارتهای بیمعنا و بیپایه بپیچانند و در بیرون با بادی که به بادبانِ غرهگوییهایشان افکنده شده، آن پسذهن و تهدل را آشکار کرده و هر بنیاد و امر ملی را زیر پا نهاده، اصل را به شرط و فصل، تنزل داده و تازه همان را نیز نپذیرند.
آنها بیملاحظه و صریح میگویند؛ «هیچ پیششرطی» را نمیپذیرند، اصلاً ملت ایران را به رسمیت نمیشناسند که برای رهایی او و برای بازگرداندن حق حاکمیتش کمر همت «ائتلاف» و «اتحادی» بربندند! میگویند؛ در ایران نه یک ملت بلکه «ملل» وجود دارند، که حقشان بر دمکراسی معنایی جز «حق جدایی»، البته با اتکا به «آرای قومی»، ندارد. حقوق بشر را از ماهیت شهروندی و فردی آن تهی ساخته و در آن «حقوق سیاسی اقوام» تزریق میکنند، تا براین مبنا «ملتسازی» خود را، در انظار «جهانی» به کرسی «حقوقی» نیز بنشانند. به این ترتیب میبینیم که بر متن خواستِ نجیبانه اما پرالتهاب «ائتلاف» و «اتحاد»، از دمکراسی و حقوق بشر سلاحی میسازند برای انهدام ارادۀ یکپارچۀ تاریخی ملت ایران در آینده. با احتساب بر سستی «نجیبانه» یا التهاب «وحدتخواهانۀ» امروز، میخواهند فردا، به نام دمکراسی و حقوق بشر، هرجا را که اراده کردند، بردارند و به راه خود روند. و از آنجا که این امر در ایران، به دلیل بافتار درهمتنبده تاریخی آن، شدنی نیست، تن به این پیه نیز مالیدهاند، که همه به جان هم افتند و آنگاه این جویهای خون و کین باشند که مرزهای جدایی را، البته با پادرمیانی کشورهای بیگانه و پیش افتادن نهادهای «حقوق بشری» و «بینالمللی» ترسیم نمایند.
در این میان برخی دیگر نیز، که نمیدانیم آگاه یا ناآگاه، با دانش یا بیدانش، ناتوان در سخنسنجی، یا ایلخان آشوبگری بدانیمشان، دَمِ «اتحاد» و ائتلاف» برای دمکراسی و حقوق بشرِ را در سُرنا کرده و آن را از سرگشادش میدمند که هر نوایی از این دمیدن بدر آید، بیتردید نغمۀ دمکراسی و حقوق بشر برای ملت ایران نخواهد بود.
البته، تعجبی ندارد؛ وقتی ما ـ در افقی تنگ و خالی از دانش و بینش سیاسی، تاریخی و مفهومی ـ برای خود و برای استوارترین مدافعان حفظ ایران و یکپارچگی ملی، خط و هدف پیکار را تنها تا مرحلۀ سرنگونی رژیم اسلامی و رساندن ایرانیان تا پای «صندوقِ رأی آزاد» بپنداریم و به بعد نیاندیشیم، طبیعیست کسانی که خود را در امتیازگیری مورد خطاب و مهم یافتهاند، به خیال افتند و به خود اجازه دهند، برای مردمانی که خوشباورانه درتصورند؛ ائتلاف با چنین کسانی معجزه خواهد داد و انتظار معجزه نیز بیتابشان کرده، خط و نشان خود را کشیده و «نقشۀ راه» بعدی، برای بعد از «صندوق رأی»، را هم ترسیم نمایند و با یاوهگویی، مقام دمکراسی و معنای صندوق رأی را تا سطح «هندوانه به شرط چاقو» پایین بکشند. و رسماً اعلام نمایند، که در انتظار برهم خوردن اوضاع هستند، و بعد از رفتن رژیم اسلامی، میخواهند با ایجاد آشوبِ «دمکراتیک» ـ که ۷۰ سال پیش در کردستان و آذربایجان و همچنین ماههای نخست انقلاب ۵۷ و رژههای نظامی این نیروها، در برخی مناطق مرزی کشور، را بیاد میآورد ـ به راه خود، یعنی به دنبال «تجزیۀ دمکراتیک» ایران بروند.
اما این وظیفۀ ماست بدانیم؛ که اگر آنها امروز هنوز به این راه نمیروند، به دلیل جَوِّ نامساعد «بینالمللی»ست. هنوز قول محکم و وعده «مساعد» نیامده و دستور بیرون کشیدن سلاحها از غلاف نرسیده است. فعلاً بازی «دموکراسی» و «حقوق بشر» و به موازات آن «هویتسازی قومی» و شرکت در «گفتگو» به نام «ائتلاف» و «اتحاد» و در حقیقت به منظور برهم زدن و آشوب در تحقق یک اتحاد ملی را به صرفهتر میدانند. زیرا، در شرایط «نامساعد» بینالمللی، به تنهایی، و زیر سایۀ هراس از خشم سراسری مردم ایران، زورشان به رژیم اسلامی نمیچربد.
اگر میچربید، در پیشبرد اهداف نامیمونِ جدایی از مام ایران، منتظر هیچکس، نمیماندند. آنها اگر میتوانستند و حمایت عملی بیگانگان و دشمنان ایران را میداشتند، بیتردید پیرامون شاهزاده رضا پهلوی، این شخصیت استثنایی در پیکار ملی و سراسری ایرانیان علیه رژیم اسلامی نمیچرخیدند؛ شخصیتی که ضمیر پروردهاش در خانواده و بر بستر تاریخ، و بر پایۀ عرف و سنت پادشاهی ایران، در گرو «پیمان با صدنسل ایرانی» و در گرو تعهد به «حفظ تمامیت سرزمینی» و «دفاع از یکپارچگی ملی» و تعهد به احیای «حاکمیت ملت»ست.
آنچه را که نمایندۀ تجزیهطلبی حاضر در جمع «ائتلافیون» و هموندانش، خوب دریافتهاند، اما برخی دیگر در همان جمع درست نفهمیدهاند و یا خود را آگاهانه به نفهمیدن میزنند، معنای اصول و نسبت برتر آنها با فصلها و سلسله مراتبیست میانشان که در منشور پیکار شاهزاده آمده است. ممکن است برخی در آن «جمع» حتا معنای منشور را ندانند و تفاوت آن را از شرط و پیشنهاد نشناسند، اما تجزیهطلبان در یکسو و ایراندوستان در سوی دیگر، خوب میدانند که چرا شاهزاده منشور پیکار ملی را با اصل «تمامیت ارضی» آغاز کرده و چرا رکن نخست منشورِ پیکار ملی را از همان آغاز، که چهل و اندی سال از آن میگذرد، بر آن اصل نهاده است. یعنی آن اصل اساس و بنیاد هر اقدامیست که پس این هستی خواهد آمد. بنابراین هر دو دسته میدانند، چرا بعد از آن اصل، منشور به امر ضروری سرنگونی رژیم اسلامی برای دستیابی به صندوق رأی آزاد مردم ایران، ابتدا برای تعیین شکل و پوستۀ نظام، پرداخته است. و اینکه چرا در همان منشور استقرار نظامی سکولار، دمکراتیک و مبتنی بر حقوق برابر شهروندان ایران را به هیچ امری دیگری حتا به صندوق رأی آزاد نیز موکول نکرده است. زیرا همۀ اینها اهداف مبارزه برای آن اصل، یعنی برای ایران و برای ملت ایران است. پیوند این اصل و آن اهداف، در این پیکار، ناگسستنیست، برای ملتیست که میخواهد، با ضمانتِ بقای خود که هست و میماند، به احیای آزادی و آبادی، گام در مسیر تداوم تاریخی خود نهد. منشور آزادی و آبادی ایران نوشته شده و نیروهای ملی و میهندوست آن را، دیر یا زود، به تحقق خواهند رساند، چه دیگران بیایند، یا همچنان، در رؤیاهای ناممکن تحققناپذیر در ایران، سر بر درگاه بیگانگان سایند.
***
ایران چندملیتی: استالینیسم، بیبیسی فارسی و ایراناینترنشنال
احسان هوشمند
فضاسازی رسانهای برخی شبکههای فارسیزبان مانند ایراناینترنشنال و بیبیسی فارسی درباره «چندملیتیبودن»، بیان ادعای تازهای نیست. بر مبنای رویکرد ضدتاریخی وابستگان به اردوگاه استالین در موضوع «مسئله ملی»، ایران کشوری چندملیتی است و اقوام و تیرههای ایرانی هر یک ملت خاصی هستند که در مجموع نه بهعنوان ملت ایران بلکه در جغرافیایی بهعنوان ایران مستقر هستند. ملتی به نام ایران موجودیت تاریخی ندارد. کامران متین در گفتوگو با بیبیسی فارسی و نیز برخی وابستگان به اردوگاه استالین که در قالب احزاب مارکسیستی در کردستان فعالیت مسلحانه داشتند، در ماههای گذشته چند نوبت بر انکار ملت ایران و البته القای ملیتهای ایران و چندملیتیبودن ایران تأکید کردهاند. دو نفر از دانشمندان و محققان فاضل کشور، یعنی فیلسوف گرانمایه آقای دکتر جواد طباطبایی و استاد برجسته آقای دکتر حمید احمدی، دراینباره مطالبی را قلمی کردند. در ادامه هم مواردی بر نوشته این عزیزان افزوده میشود.
1- تاریخ ایران باستان در دوره پیش از اسلام توسط مورخان و نویسندگان مختلفی در هزارهها و سدههای پیش مورد توجه قرار گرفته است. اخیلوس تراژدینویس یونانی با پارسیان (ایرانیان)، هردوت یونانی، هراکلیدوس فیلسوف، گزنفون، توسیدید (توکودیدس)، کتزیاس و نویسندگان رومی همچون پولی بیوس، گایوس پلینی، کنت کورتیوس روفوس، تاسیتوس و مورخان ارمنستانی با آثاری همچون تاریخ ارمنیان اثر آگاتانگغوس (سده پنج میلادی)، تاریخ ارمنستان اثر موسی خورنی (سده پنج میلادی)، تاریخ ارمنیان اثر پاوستوس بوزند (سده پنج میلادی) و تاریخ سبئوس اثر سبئوس (سده هفت میلادی) ازجمله کسانی هستند که سدههای پیش درباره ایران و ایرانیان بسیار، چه خوب و چه خصمانه، نوشتهاند. در دوره اسلامی نیز در بسیاری از آثار تاریخی و جغرافیایی این دوره تاریخ ایران باستان مورد توجه قرار داشت. بررسی منابع تاریخی سدههای مختلف هزار سال اخیر همچون تاریخ یعقوبی، تاریخ طبری، مروجالذهب مسعودی، شاهنامه ثعالبی، تاریخ کامل ابناثیر، تاریخ بیهقی، تاریخ فخری ابنطقطقی، منتخبالتواریخ دوره گورکانیان، تاریخ یمینی دوره غزنویان، مراتبالممالک دوره صفویه، عالمآرای شاهاسماعیل، زبدهالتواریخ دوره تیموری، راحهالصدور و آیهالسرور در تاریخ دوره سلجوقی، جامعالتواریخ اسماعیلیان، اخبارالطوال دینوری، حمزه اصفهانی در تاریخ پیامبران و پادشاهان و حتی در این اواخر شرفنامه بدلیسی اشارات و روایتهایی درباره ایرانیان به مخاطب ارائه میدهند. در این آثار تاریخی، اشاراتی به تیرهها، زبانها و مشخصات مناطق مختلف ایران یا ایرانیان ازجمله بخشی از اقوام ایرانی شده است. افرادی همچون کامران متین لازم است به یک پرسش اساسی پاسخ بدهند: چرا در این منابع فصول یا بخش وسیعی به تاریخ ایران اختصاص یافته و نه به اقوام ایرانی همچون بلوچ، کرد، آذری، تات، تالش، مازنی و… و اگر این گروه مورد توجه بوده، در ذیل ایران مورد توجه قرار گرفتهاند؟ پاسخ روشن است؛ ایران دارای تاریخی طولانی از همزیستی ایرانیان است.
2- وجود مشترکات فرهنگی عمیق و گسترده میان ایرانیان از اسطورههای مشترک، نیای مشترک در اسطورهها، جشنها، آیینها، رسوم و سنتها، مشترکات زبانی و ریشههای زبانی مشترک تا استفاده وسیع از زبان فارسی و سهم در تکوین زبان فارسی بهعنوان زبان فرهنگی و تمدنی ایرانیان و حتی دگرگونیهای زبانی و آیینی در گستره چندهزارساله زندگی مشترک نشانگر چه چیزی است؟ تعداد شاعران کُرد پارسیگوی در دوره پیش از تولد تجدد در ایران حکایتگر چه رازی است؟ طبری به روشنی چرایی ملتبودگی تاریخی ایرانیان را نه بر مبنای نظریههای جدید، بلکه در ابعاد فرهنگی، اجتماعی و تاریخی تشریح میکند؛ «تاریخ سالهاى گذشته جهان از روى زندگانى ملوکشان (ملوک ایرانی) آسانتر و روشنتر از ملوک اقوام دیگر است؛ زیرا از اقوام منسوب به آدم علیهالسلام جز ایشان (ایرانیان) قومى نبوده که ملکشان دوام و اتصال یافته باشد و پادشاهان داشته باشند که فراهمشان آرد و در قبال دشمنان حمایتشان کند و بر پیکارجویان چیره شود و ستمگر را از ستمکش بازدارد و به کارهایى وادارشان کند و مایه شوکتشان شود و پیوسته و دائم و منظم باشد و خلف از سلف گیرد. به همین سبب تاریخ از روى زندگى ملوک ایشان درستتر و واضحتر است». مسعودی هم در روایت دیگری با توجه به مبنای تاریخی و فرهنگی برای تعریف ملت در برخی رویکردهای انسانشناسی، مینویسد: «میان ایرانیان خلاف نیست که همگی از فرزندان ایرج بودهاند و ایرج همان پسر فریدون است و مابینشان معروف و رایج است که از خاندان ایرج هستند. بعضی کسان نیز بر این رفتهاند که دیگر اقوام ایران و مردم ولایت اهواز از فرزندان عیلامند و میان ایرانیان خلاف نیست که همگیشان از فرزندان کیومرثند و این سخن از همه معروفتر است که کیومرث پیش از ایرج پسر فریدون بود و ایرج پسر فریدون همان است که نسب ایرانیان و اعقاب کیومرث بدو میرسد». بر مبنای گزارشهای طبری، ثعالبی و مسعودی، ایرانیان در حافظه جمعی خود دارای نیای مشترکی بودهاند که از داستان آفرینش ایرانیان ریشه میگیرد و باور به این نیای مشترک عمومیت دارد. این گزارش با اهمیت تاریخی که به نسبنامه اسطورهای ایرانیان پیش از سرودهشدن شاهنامه فردوسی، آنهم در دوره استیلای خلفای عباسی بر ایران تأکید دارد، نمایانگر وجه روشنی از آگاهیهای نسبی تاریخی ایرانیان درباره تبار ایرانی خود تلقی میشود و مبین تأثیر سازههای معنایی مشترک یعنی «اسطورههای ایرانی بر شکلگیری هویت ملی در ایران در پهنه تاریخ» است. داستان ضحاک و کاوه چه نسبتی با اسطورههای مردمان کُرد (به هر معنایی) دارد؟ جشن نوروز روایتگر چه نسبتی میان ایرانیان و بهویژه همبستگی، همزیستی، همتباری و همریشهای با کردهاست؟
3- ملت مفهومی نوین است که در ادبیات سیاسی وارد شده است و پیوستگی نظری با مفهوم دولت دارد. در اینجا تکلیف ملت به لحاظ نظری روشن است و سخنگفتن از ملیتها گزافی بیش نیست. اما اینکه چرا این مفهوم به استالین ارجاع مییابد، برای یادآوری اشاره میشود. مفهومی به نام «مسئله ملی» برآمده از تجربه لنینی–استالینی روسیه تزاری است. در آثار مارکس و انگلس اشارات روشن و مستدلی درباره ایندست از مفاهیم کمتر یافت میشود و تنها تجربه روسیه تزاری که متشکل از سرزمینها و جوامع گوناگونی بود که در چند سده پیش از آن با تسلط تزارها به روسیه ضمیمه شده بودند، نیازمند طرح نظریه برای مواجهه با این تنوع و پیچیدگی عجیبوغریب بود. جوامع و فرهنگها و سرزمینهایی که در چند سوی جهان هیچ تجربه همزیستی تاریخی نداشته و اداره چنین سرزمینهایی بهسادگی میسر نبود و به این ترتیب استالین به سفارش لنین، کتاب «مارکسیسم و مسئله ملی» را تدوین کرد و ابتدا در قالب چند مقاله در 1913 منتشر و سپس در 1914 در قالب یک رساله مستقل منتشر شد. مفهوم مسئله ملی و اتحاد داوطلبانه ملتهای تحت سلطه روسیه برای دستیابی به آرمان دیکتاتوری پرولتاریا بهزودی آزمون خود را در برابر جمهوریهای قفقاز در سالهای 1918 تا 1921 پس داد. اما این آزمون منجر به آن نشد که مارکسیستهای ایرانی برآمده از مهاجرت به قفقاز، این مفهوم را ابتدا در قالب حزب کمونیست ایران و فرقه عدالت و سپس حزب توده و بعدها دیگر احزاب مارکسیستی-استالینی به ایران وارد نکنند، بدون آنکه به ملزومات نظری آن توجه کنند که اگر تناسبی داشت برای روسیه تزاری و شوروی سابق بود نه شرایط متفاوت دیگر ملتها ازجمله ملت ایران و به قول یکی از انجمنهای ایرانی در بادکوبه در آن دوره «ملت قدیمه ایران». ورود این مفهوم استالینی به ایران البته پرهزینه بود و به قیمت جان هزاران نفر در پی هژمونی سیاسی در کشور بود؛ اما تناسبنداشتن این مفهوم با شرایط ایران به شکست آن انجامید. تنها بر اثر رقابت و درگیری گروههای کُرد مستقر در مناطق کردنشین غرب کشور در سالهای 1358 به بعد یعنی درگیری و کشت و کشتار میان دموکرات و کومله و رزگاری و فدایی اقلیت و خبات و دیگر احزاب چه تلفاتی از جوانان منطقه گرفته شد؟ چقدر زخمی؟ چند نفر هستیشان نابود شد؟ چند ده نفر؟ چند صد نفر؟ چند هزار نفر؟ آیا درباره تاریخ خونین این رویدادها کسی پاسخگو بود؟ بازگرداندن ایران و کردستان به آن شرایط مدینه آرمانی این دسته است؟ آری ایران میتواند چندملیتی باشد؛ اما این مفهوم چنان پیش میرود تا جایی که هر روستا و چهبسا هر نفر یک ملت است و جنگ همه با هم برای رسمیت ملت!
4- ایرانیان با زبانهای مختلف و گویشهای متنوع و البته همزیستی تاریخی و اشتراکات فراوان، تجربه پیچیدهای را در تاریخ طولانی پشت سر گذاردهاند و زبان فارسی بهعنوان میراث مشترک تمدنی ایفاگر نقش تمدنسازی و فرهنگی بزرگی بوده است. این زبان البته عرصه را برای زبانهای متنوع تنگ نکرده بود. تکوین زبان فارسی هم مدیون همه ایرانیان ازجمله نویسندگان و شاعران آذری و کرد و سیستانی و تات و تالش و دیگر ایرانیانی است که پارسیگوی و پارسینویس بودهاند.
5- البته در ایران امروز توافقی جامع درباره زبانهای موجود در کشور نیست. بنا بر برخی مطالعات جدی تاکنون بیش از 500 گونه زبانی در ایران شناسایی و اگر این مطالعات تکمیل شود، پیشبینی میشود تعداد گونههای زبانی در ایران به حدود هزارو 500 گونه زبانی بالغ شود. اگر زبان برای مارکسیستها و قومگرایان ملاک تعریف ملیت است؛ یعنی در ایران بیش از هزار ملیت زندگی میکنند. آیا ایران کشور هزارملیتی است؟ چرا نیست؟ اگر قرار باشد تعریف زبان در کانون باشد یا شاخص مکان هم اضافه شود یا شاخصهای دیگری مانند برخی عناصر فرهنگی خاص، آنگاه میتوان به حداقل هزار تا هزارو 500 ملت در ایران رسید؟ در این شرایط سنگ روی سنگ بند میشود؟
اما برای اینکه ابعاد دیگری از این موضوع روشن شود، چند نکته دیگر را یادآوری میکنم. نخست آنکه بسیاری از مردمان ایران تجربه تغییر زبانی را در سدههای اخیر یا گذشته داشتهاند. بخش بزرگی از شقاقیها اگرچه امروز به ترکی آذری سخن میگویند؛ اما کُرد هستند. بسیاری از طوایف بلوچ در مبنا کُرد هستند و بسیاری دیگر از ممسنی فارس همانگونه که بخشی از سیستانیها از ریشه طوایف ممسنی هستند. ریشه شاهسونها لااقل برخی از آنها کُرد است و البته نام گلباغی یکی از طوایف کُرد نیز ترکی است. آقاجریها امروزه بختیاری و فارسزبان هستند و اصلشان از ترکمانهای آناتولی. عربهای کمری هم امروز بختیاری هستند؛ اما در گذشته عرب و در اعراب آل خمیس نیز گروهی تبار بختیاری و لری دارند. مرزبندی زبانی در ایران ازلی نیست. بسیاری از نقاط ایران هم چندزبانه است. و البته تنوع ابعاد دیگری دارد. بلوچها چند زبان در میانشان جاری است و مردم کُرد هم چند زبان. برای یادآوری میگویم. در درگیریهای نظامی پس از انقلاب در مناطق کردنشین غرب کشور، بخش بزرگی از کسانی که از آنها بهعنوان شهید یاد میشود که در برابر دموکرات و کومله و دیگر جریان چپ مارکسیستی و سوسیالیستی کشته شدند، کُرد بودند. آمار تفکیکی آن را در جایی پیشازاین منتشر کردهام؛ چون مردم کُرد یا سنی هستند یا شیعه (در ایران اکثریت نسبی با شیعیان) و گروهی نیز اهل حق. حداقل سه زبان هم در میان کردهای ایران با چندین گویش و چندین لهجه رواج دارد. جامعه یاری یا اهل حق بنیان آیینشان ایران است. افزون بر مختصات فرهنگی ایران زمین، چون سلطان سهاک یا سلطان اسحاق در کتاب سرانجام هدف از مبعوثشدن خود را نجات ایران میداند. آیا این گزاره برای تجزیهطلبان قابل فهم است؟ قرار است در دوره فعالیت آنان یارسان را به خاطر آیینشان قتلعام کنند؟ البته این پرسشها را میتوان از تجزیهطلبان و قومگرایان افراطی پرسید آیا این گروههای مسلح قرار است کردهای سنیمذهب معتقد، کردهای شیعه و نیز طریقتهای معزز دینی نقشبندیه و قادریه را از دم تیغ بگذرانند؟ در این باره سخن بسیار است؛ اما تنها به یادآوری کشتار دراویش سپاه رزگاری و علاقهمندان شادروان شیخ عثمان نقشبندی در سال 1358 به دست کومله پرداخته میشود که هنوز ابعاد متنوع آن مورد بازبینی تاریخی قرار نگرفته است! البته گروهی از افراطیهای مذهبی و سیاسی که امروز رنگ عوض کردهاند، در خونریزیهای مشابه سهم داشتند و امروز از ملیتهای ایرانی سخن میگویند. تاریخ بر این موضوعات نور خواهد تاباند. دوم آنکه نخستین متون یافتهشده در غرب کشور به گورانی و هورامی است. در این متون بهویژه متون پهلوانی هم حماسههای ایرانی شاید از نظر زمانی پیش از سرودهشدن شاهنامه حکیم طوس، جای خاصی به ایران و اسطورههای ایرانی داده شده، نام ایران در برزونامه گورانی و شاهنامه کردی بیش از شاهنامه حکیم طوس یعنی بیش از هزار بار تکرار شده است؟ این داعیهداران استالینیسم چه برداشتی از متون دارند؟ این تأکید بر ایران و ایرانیت در متون حماسی غرب کشور چه معنایی دارد؟
آیا ایران مانند روسیه تزاری برآمده از استعمار و تجاوز در چند صد سال اخیر است؟ آیا در نظر این دسته از تحلیلگران بیبیسی فارسی و ایران اینترنشنال قرار است مثلا در حوزه کردیزبان سورانی یا زبان کرمانجی یا زبان گورانی کدامیک بهعنوان زبان معیار بر دیگر زبانها «تحمیل» شود؟ آیا سخنگفتن از زبانهای گورانی و هورامی بهعنوان تفرقهافکنی در میان مردم کُرد است؛ اما سخنگفتن از ملیتهای ایرانی تفرقهافکنی در میان ایرانیان نیست؟ در این روزها گروهی در خارج از کشور از سر کینه نسبت به جمهوری اسلامی به دشمنی با ریشه و تبار و تاریخ و فرهنگ ایران و همزیستی ایرانیان مشغول شدهاند و بر شاخ نشستن و بن بریدن را پیشه کردهاند. آزمودن آنچه در سالهای 1357 به بعد بر ایران و بخشهایی از غرب کشور گذشت، دوباره آزمودن خطا است. همه زبانهای ایرانی بخشی از میراث گرانقدر ایرانیان است. همه مذاهب موجود در کشور بخشی از میراث آیینی و دینی ایرانیان است. همزیستی ایرانیان وجه دیگری هم دارد، درهمآمیختن میلیونها ایرانی بهویژه در تاریخ معاصر. حدود 45 میلیون مهاجرت در کشور روی داده و میلیونها نفر فرزند ازدواج ایرانیان با زبانهای مختلف و ادیان و مذاهب گوناگون هستند، خطکشی زبانی در ایران مانند تجربه عراق پاسخ نمیدهد؛ ایران کشوری تاریخی است و پیوند ایرانیان وجهی پیچیده، تاریخی، تمدنی، فرهنگی، زبانی و اجتماعی دارد. مسائل امروز ایران راهحلی به جز گفتوگو بر مبنای ایران واحد ندارد.
شرق
***
افزایش حکم حبس تعزیری شکیلا منفرد، زندانی سیاسی مشروطهخواه
به گزارش تارنگار حقوق بشر در ایران، #شکیلا_منفرد، زندانی سیاسی مشروطهخواه، طی تماسی که با خانواده خود داشته، خبر از اضافه شدن دوران ۵ سال حبس تعلیقی مربوط به پرونده قبلی به حکم حبس تعزیری ۶ ساله خود خبر داد. به این ترتیب وی در مجموع به ۱۱ سال حبس تعزیری محکوم شده است.
گفتنی است شکیلا منفرد که به بیماریهای گوارشی مبتلاست، از دریافت خدمات درمانی محروم بوده و پیش از این در اعتراض به این محرومیت دست به اعتصاب غذا زده است. همچنین وی در آذرماه سال جاری توسط چند تن از مسئولان زندان قرچک ورامین مورد ضرب و شتم قرار گرفته بود.
کانال خبری پان ایرانیست
paniranist@
***
چشمانداز جمهوری اسلامی
روشنک آسترکی
– هرچند مانند هر انقلاب دیگری، اعتراضات خیابانی در ایران هم پیوسته بوده و هم به دلیل سرکوب وحشیانه اُفت و خیز دارد، اما مردم در عزم خود مصمم هستند.
– انقلاب ملی ایرانیان با تأکید بر اصل «حاکمیت ملّی»، سناریوهای جمهوری اسلامی درباره نسبت دادن اعتراضات به بیگانگان را خنثی کرده و هیاهوی برخی بلندگوهای رسانهای تجزیهطلبان را بیاثر کردهاند.
– چنته جناحین جمهوری اسلامی نیز خالیست و اتاقهای فکر نظام تا کنون در پیشبرد سناریو برای انحراف انقلاب ملی ایران ناکام ماندهاند.
– در این میان، رهبر پریشانحال نظام که به هر بهانهای سخنرانی میکند، همواره بر سه نکته تکیه دارد: هراس از پهلوی، توطئه دشمنان و توهم دستاوردهای بیبدیل انقلاب۵۷ و نظام مقتدر!
– به نظر میرسد شاهزاده رضا پهلوی نیز در حال حاضر با پذیرش نقش فراجناحی و ملّی خود به دنبال پیشبرد سیاستی کارآمد جهت کاهش هزینههای گذار از جمهوری اسلامی و برگزاری رفراندوم برای تعیین شکل نظام آینده است.
– بسته فریبِ «امتداد وحدت» که با موافقت علی خامنهای از سوی دولت «قاضی مرگ» ارائه شده و بخشی از آن با آزادی شماری از زندانیان سیاسی به اجرا درآمده نیز از یکسو بیانگر عقبنشینی و استیصال نظام است و از سوی دیگر نقشی در کاهش خشم و انزجار مردم بازی نمیکند.
ادامه نوشتار در:
***
یکپارچگی ایران شرط نیست، اصل است!
الاهه بقراط و حامد محمدی
-اتاقهای فکر امنیتی نظام از طریق نیروهایی که اتفاقا برای چنین روزهای مبادایی در آب نمک خواباندهاند، تلاش میکنند همبستگی ملی در داخل و همچنین بین داخل و خارج را با جنجال و انواع تفرقه از جمله بر سر اصولی که بدون آنها انقلاب آزادیخواهی کنونی اساسا از مفهوم تهی میشود، به انحراف بکشانند.
-با وجود هزاران خبر و تصویر و ویدئویی که از اعتراضات مردم و سرکوب وحشیانهی آنان در فضای مجازی منتشر میشود اما مسئولیت اصلی رساندن صدای مردم داخل ایران به گوش رهبران غرب به عهده ایرانیان خارج کشور افتاد و آنها با هر تعلق سیاسی و اجتماعی این وظیفه را به بهترین شکل به انجام رسانده و میرسانند.
-البته جمهوری اسلامی نیز بیکار ننشست و یکی از مهمترین حربههای خود را که از زمان روی کار آمدنش همواره برای سرکوب استفاده کرده، به کار انداخت: تفرقه با اختلافات و تنوع قومی و مذهبی که نه نقطه ضعف بلکه همواره اساس قوت ایرانیان بوده است. حربهای که تا کنون با همبستگی ملی در کشور و همگرایی داخل و خارج ناکار مانده اما نباید قدرت تخریب آن را دستکم گرفت.
-یکی از محورهای مشترک گروههای دمکراسیخواه که فراتر از تعلقات سیاسی خود بر منافع ملی و آزادی و امنیت و رفاه مردم ایران تمرکز دارند، دیدگاه آنها در مورد نقش ویژه شاهزاده رضا پهلوی به عنوان یک شخصیت سیاسی دمکرات ملی و بینالمللی و آگاه و شفاف است که میتواند مدافع حقوق مردم ایران و صدای آنها در مجامع جهانی و گفتگو با مقامات دولتی و سیاستمداران باشد.
ادامه نوشتار در:
***
دوم اسفند: روز جهانی زبان پارسی
دکتر حمید احمدی
سالهاست که جریانهای قومگرا و کشورها و رسانههای بیگانه پشتیبان آنها روز جهانی زبان مادری در ٢١ فوریه (دوم اسفند) را تفسیر به رای کرده و با مصادره آن، به عنوان روز زبانهای محلی و قومی، کارزار شریرانهای علیه زبان فارسی، زبان ملی و مادری، همه ایرانیان به راه انداختهاند. دقت عمیق نکردن در فلسفه اعلام این روز از سوی سازمان ملل باعث شده تا برخی، و از آن میان برخی روشنفکران و رسانههای سادهانگار داخل و خارج ایران، این تفسیر را بپذیرند و ناخواسته در کارزار علیه زبان فارسی همراه شوند.
این در حالی است که پیشنهاد این روز را نه یک یا چند نماینده زبانهای محلی و قومی، بلکه کشوری (بنگلادش) با نزدیک ۲۰۰ ملیون جمعیت در ١٩٩٩ در پاسداشت زبان ملی خود بنگالی به یونسکو ارائه داد و در قطعنامه ۵۶/٢۶٢ مجمع عمومی در سال ٢٠٠٠ به تصویب رسید. بیشتر نمایندگان کشورهای جهان از آن رو این پیشنهاد را پذیرفتند که در عصر جهانی شدن سلطه زبان انگلیسی در گستره جهانی را به زیان زبان ملی خود میدانستند. به همین خاطر بود که از آن زمان کشورهایی چون فرانسه، هند، آلمان و دیگران سالانه میلیاردها دلار برای تقویت زبانهای ملی خود، یعنی فرانسوی، هندی و آلمانی و …، هزینه میکنند. در همین دوران بود که ساموئل هانتینگتون نظریهپرداز آمریکایی تقویت زبان انگلیسی را مهمترین نشان ناسیونالیسم امریکایی خواند. بنابراین واحد تحلیل تعریفکننده «مادر» در چهارچوب قطعنامه روز بینالمللی زمان مادری «ملت» بوده و نه «قوم» و «محل». به همین دلیل است که در کشورهایی چون امریکا، کانادا و یا دیگر کشورهای اروپایی، زبان مادری مهاجران را بر اساس «ملیت» آنها و مبنای «کشوری» تعریف میکنند و به ایرانیان، هندیها و فرانسویها برای گذاشتن کلاسهای آموزش به زبان فارسی، هندی و فرانسوی و … کمک های مالی میکنند. هنگامی که نمایندگان «ملت»ها و «کشور»ها در سازمان ملل از وظیفه تقویت زبان مادری و خطر انقراض تدریجی آنها در برابر زبانهای در حال هژمونیک سخن میگفتند بیش از هرچیز منظورشان دفاع از زبانهای در معرض انقراض «ملت»ها و «کشور»هایی بود که در عصر جهانی شدن در برابر تهاجم زبان مسلط جهانی، یعنی انگلیسی، قرار گرفتهاند.
زبان فارسی بدون شک یکی از مهمترین این زبانهای در معرض تهدید و انقراض بوده است؛ چراکه از عصر جهانی شدن سیاستهای امپریالیستی در آغاز قرن نوزدهم در اثر سیاستهای قدرتهای هژمونیک آن دوران، یعنی انگلستان و روسیه، در بخشهای عمده قلمرو خود در شبه قاره هند، آسیای میانه، قفقاز و امپراتوری عثمانی، مناطق ساحلی جنوب خلیج فارس به تدریج منقرض شد.
زبان فارسی هم بر اساس فلسفه اعلامیه و قطعنامه روز بینالمللی زبان مادری در سال٢٠٠٠ «زبان مادری ایرانیان» است و هم به لحاظ تاریخی. چرا که قرنها است زبان آموزش، تاریخنگاری و شعر و ادب تمامی مردمان و اقوام ایرانزمین بوده و مادران همه این تیرههای ایرانی، در کنار صدها لهجه و گاه زبان محلی رایج در کشور، به آن سخن میگفته و میگویند. زبان فارسی زبان مادر همه ما ایرانیان، یعنی «مادر ایران»، «مام میهن» و پیونددهنده «فرزندان ایران» است. در بطن این مادر مینوی است که در طول هزارهها جسم و روح و روان همه مادران ما آرمیده و خواهند آرمید. زبان فارسی در جای خود بزرگترین پشتوانه و تکیهگاه زبانهای ایرانیان، چه کردی، بلوچی، پشتون و چه ترکی آذری، و صدها لهجه محلی در ایران و حوزه تمدنی ایرانی، است. بیگمان ضعف و انقراض آن، ضعف و انقراض همه این لهجهها و زبانها در برابر زبانهای هژمونیک جهانی و منطقهای خواهد بود.
در این کارزار بزرگ زبان فارسی چشم اسفندیار و پاشنه آشیل ایران است و دشمنان کوچک و بزرگ داخلی و خارجی ایران و ایرانیت بیش از هر چیز آن را نشانه گرفتهاند. امروزه نگهداشت زبان فارسی بزرگترین خویشکاری (وظیفه) فرهنگی و سیاسی ایرانیان در برابر تهاجمات فرهنگی و سیاسی بر پیکر «مادرمان ایرانزمین» و خنثی کردن دسیسه پیچیده ایرانزدایی است.
«ایران، مادر همه مادران» ما و زبان فارسی مادر همه لهجهها و زبانهای ایرانیان و پشتوانه و تکیهگاه استوار آنها است. در راستای قطعنامه سال ٢٠٠٠ سازمان ملل، و با اعلام و پاسداشت روز دوم اسفند (٢١ فوریه) به عنوان «روز جهانی زبان فارسی»، زبان مادریمان را در سراسر حوزه تمدنی ایرانی گرامی بداریم، دسیسههای دشمنان خود را خنثی کرده، «مادرمان ایران» را خشنود و دل او را از خودمان شاد بداریم تا دل همه مادرانی را که قرنهاست در بطن او در گستره حوزه تمدنی ما آرمیدهاند شاد کنیم.
***
هواداران برونمرزی حزب پان ایرانیست
همبستگی ملی . یکپارچگی ایران . حاکمیت ملت
هم میهن گرامی: برای ایرانی یکپارچه، آزاد، آباد، سربلند و دمکرات با حاکمیت ملت به ما بپیوندید
کنون ای هم وطن ای جان جانان / بیا با ما بگو پاینده ایران
اندیشه وحدت بخش پان ایرانیسم و کوشش در حزب پان ایرانیست و سازمان جوانان حزب پان ایرانیست یگانه راه نجات ایران از تجزیه و فروپاشی است.
***
hamvandi@paniranist.org
شبکه های اجتماعی نامه پان ایرانیسمتارنما: www.paniranism.info فیسبوک: facebook.com/paniranistparty تویتر: twitter.com/paniranism تلگرام: t.me/Naameh_Pan سازمان برونمرزی حزب پان ایرانیست تلگرام: hezbepaniranist@ |
شبکههای اجتماعی حزب پان ایرانیست
تارنما:www.paniranist.party |