هم میهن گرامی, مهر نموده و ما را در پخش نامه پان ایرانیسم یاری نمایید. سپاس!
نامه پان ایرانیسم
www.paniranism.info – paniranist1@gmail.com
شماره 175،سه شنبه 21 اسفند ماه 1403 – Tuesday March 11 2025
درود بر هم میهنان گرامی
مطالب زیر تقدیم میشوند
علی ميرفطروس درباره زبان فارسی وُ رسانه ی!! بی بی سی، فسیبوک مازیار قویدل
تاکید بر زبان محلی با چه هدفی؟ استاد محمدرضا شفیعی کدکنی
دشمن ما تازد اول بر زبان مشترک، آرسام محمودی
زبان فارسی و هویت ایرانیان، محمد جلالی چیمه (م. سحر)
کاتاژینا وانسالا، محقق و نویسندهی لهستانی، میگوید فارسی یک زبان استثنایی در جهان است. وانسالا همچنان اظهار کرد که فاصلهی زبان نوشتار و زبان گفتار در فارسی بیشتر از زبانهای دیگر است. او در این مورد گفت: «به نظر من زبان فارسی یک زبان استثنایی است، البته این نکته جای بحث دارد.
سخنان دُرگونه ی استاد علی ميرفطروس درباره زبان فارسی وُ رسانه ی!! بی بی سی!!!
فسیبوک مازیار قویدل
حقیقت اینست که برخلاف كشور فرانسه كه به دستور فرانسوای اول (در سال ۱۵۳۹) لهجۀ محلی «ايل دو فرانس» (پاريس و حومه) به زبان ملّی و رسمی همۀ فرانسويان تبديل شد، يا برخلاف كشورهای آلمان و انگليس كه با فرمان و اراده و اجبار سياسیِ پادشاهان وقت، لهجه ای از لهجه های متعدّد، زبان ملّی كشورهای آلمان و انگليس گرديد،رواج و رسميـّت زبان پارسی در ایران(و بعد، در شبه قارۀ هند) نه ناشی از « اجبار سياسی» بود و نه ناشی از «ستم فرهنگی فارس ها»!.از این گذشته، باید بخاطر داشت که حدود ۹۰۰ سال از تاریخ ۱۲۰۰ سالۀ زبان فارسیِ کنونی در حکومت های ترک زبانِ غزنوی، سلجوقی، قراختائی، غُزّ، آق قويونلو، قرا قويونلو، صفوی، افشاريه و قاجار گذشته است و حتّی بعضی از اين سلاطين ترک زبان کوشيدند به فارسی شعر بگويند.به عبارت دیگر،با وجودِ حاکمیّت۹۰۰سالۀ سلاطین تُرک،زبان ترکی نتوانست زبان رایج و رسمی ایرانیان گردد!
اين هم دنباله ی نوشتار:
وجود حاکمیّت۹۰۰سالۀ سلسله های ترک زبان،چرا زبان ترکی نتوانست زبان رايج و رسمی ايرانیان گردد؟
از دفترِ بیداری ها و بیقراری ها
۱۵ بهمن ۱۴۰۰=۴ فوریۀ ۲۰۲۲
شکّر شکن شوند همه طوطیان هند
زین قند پارسی که به بنگاله میرود (حافظ)
این روزها تلویزیون «بی بی سی» و شبکۀ «العربیّه»! در جنجالی شُبهه انگیز به نامِ «منوفارسی»،از«رنج به دلیل زبان فارسی»،«ضرورت آموزش به زبان مادری » و «ستم فارس ها» یاد کرده است. کمّ و کیفِ این برنامه ها چنان بود که بیشتر به «فارسی ستیزی» و «ایجاد تفرقه در میان ایرانیان»شباهت داشت تا طرح یک مشکل فرهنگی. سال ها پیش در این باره گفته و نوشته ام۱.طرح اینگونه بحث ها-البّته- می تواند سازنده و مفید باشد به این شرط که با آگاهی و به دور از ملاحظات سیاسی- ایدئولوژیک باشد.
یکی از همولایتی های گیلانی من به «بی بی سی» گفته است که «زبان فارسی، زبان قدرت سیاسی حاکمان بوده» و بر این اساس،رسمیّت زبان فارسی در ایران را «ناشی از زور و اجبار حکومت ها» خوانده است! در حالیکه حقیقت اینست که برخلاف كشور فرانسه كه به دستور فرانسوای اول (در سال ۱۵۳۹) لهجۀ محلی «ايل دو فرانس» (پاريس و حومه) به زبان ملّی و رسمی همۀ فرانسويان تبديل شد، يا برخلاف كشورهای آلمان و انگليس كه با فرمان و اراده و اجبار سياسیِ پادشاهان وقت، لهجه ای از لهجه های متعدّد، زبان ملّی كشورهای آلمان و انگليس گرديد،رواج و رسميـّت زبان پارسی در ایران(و بعد، در شبه قارۀ هند) نه ناشی از « اجبار سياسی» بود و نه ناشی از «ستم فرهنگی فارس ها»!.از این گذشته، باید بخاطر داشت که حدود ۹۰۰ سال از تاریخ ۱۲۰۰ سالۀ زبان فارسیِ کنونی در حکومت های ترک زبانِ غزنوی، سلجوقی، قراختائی، غُزّ، آق قويونلو، قرا قويونلو، صفوی، افشاريه و قاجار گذشته است و حتّی بعضی از اين سلاطين ترک زبان کوشيدند به فارسی شعر بگويند.به عبارت دیگر،با وجودِ حاکمیّت۹۰۰سالۀ سلاطین تُرک،زبان ترکی نتوانست زبان رایج و رسمی ایرانیان گردد!
در اوج «تُرک تازی»های قرن ۴ هجری/١٠ ميلادی ،سیّاحان و مورّخانی مانند ابن حوقل و مسعودی ضمن سفر به نواحی مختلف ايران-ازجمله ارّان،آذربايجان، دربند،قفقاز،نواحی جبال(شاملِ همدان،ری،نهاوند،سمنان،دامغان،قزوین،کاشان، قم، اصفهان و اراک)، خراسان ، سيستان و ديگر مناطق شرق و غرب و جنوب ايران-تاکید کرده اند که این اقوام مختلف ،همه به زبان پارسی سخن می گفتند۲
این موضوع اهمیّت بیشتری می یابد وقتی بدانیم که همۀ سران و سرداران دربار غزنوی، ترك بوده اند، اما نه تنها سرداران و سپه سالاران،كدخدای فارسی زبان داشتند بلكه مراسم شاهانۀ نوروز، مهرگان و جشن سده رایج بود و بزرگان لشكری و كشوریِ تُرک ـ به يكسان ـ در آن شركت می كردند. مهم تر از همۀ اين ها، رسميّت زبان پارسی بود بطوريكه وقتی فرستادۀ خليفۀ بغداد نامۀ او را به سلطان مسعود غزنوی می داد، نخست متن عربی و سپس ترجمۀ فارسی آن (و نه تركی) بوسيلۀ بونصر مُشكان خوانده می شد. سنَد و نوشته در ميان ترك و فارس ـ حتّی در ميان خودِ تركان ـ به فارسی بود۳
رسميـّت زبان فارسی و موقعيـّت ممتاز آن تا قرن ١٠ هجری /۱۶ ميلادی حتّی در دربار تُرکانِ عثمانی ادامه داشت بطوريكه در دوران سلاطين عثمانی نامه ها و مكاتبات به فارسی بود (نه عربی و نه به تركی). گفتنی است كه سلطان محمد دوم عثمانی روزی كه دولت بيزانس(رُم شرقی) را شكست داد (در سال ۱۴۵۳میلادی) و عنوان « فاتح » وارد قسطنطنیّه شد،به قول مورّخينِ عثمانی: هنگام بازديد از كاخ متروك و خاموش امپراطوری بيزانس، نه آيه ای از قرآن تلاوت کرد، نه شعری به عربی خواند و نه ـ حتـّی ـ كلمه ای به تركی بر زبان راند بلكه اين شعر فارسی را خواند:
بوم نوبت می زند بر طارم افراسياب
پرده داری می كند در قصر قيصر، عنكبوت۴
تحقيقات موجود، مقام، منزلت و برتری زبان فارسی در میان تركان عثمانی را نشان می دهند،بطوريكه در آن دوران در مكتبخانه های قلمروِ عثمانی، زبان فارسی را به عنوان زبان اوّل تدريس می كرده و سلاطين عثمانی ضمن سرودن شعر به فارسی،از حضورِ شاعران پارسی گوی در دربار خود مباهات می نمودند۵
نقل رباعيات حدود ١٠٠ شاعر پارسی گوی آذری و ارّانی در كتاب نزهت المجالس (تأليف قرن ٧ هجری/١٣ ميلادی) نشان می دهد كه نواحی ارّان و آذربايجان ـ از ديرباز ـ پايگاهِ زبان فارسی بوده است۶
مُسلّماً اين وحدت ملّی يا همبستگی قومی ناشی از نوعی قدرت سياسی ـ نظامی نبوده چرا كه با توجه به هجوم های پی در پی و فقدان ثبات و آرامش و ضعف حكومت ها،منطقاً می بايستی اين وحدت و همبستگی دچار پراكندگی و تفرقه می شد و هر قومی با استفاده از شرايط مساعد، سازِ جدائی و استقلال طلبی می زد در حاليكه تاريخ اجتماعی ـ سياسی ايران تا آغاز قرن بيستم نشان می دهد كه اقوام ايرانی(خصوصاً كردها و آذری ها)در همۀ دوران های هرج و مرج سياسی نه تنها به جدائی از ايران گرايشی نداشتند بلكه در كنار ساير اقوام ايرانی در برابر بيگانگان(خصوصاً در برابر تركان عثمانی) ايستادگی كرده اند.مقاومت دلیرانۀ مردم اهواز ،آبادان و دیگر شهرهای خوزستان در برابرِ هجوم ارتش صدّام حسین نمونۀ دیگری از این ایراندوستی و همبستگیِ ملّی بوده است.
اينكه در دوران ٩٠٠ سالۀ حاکمیّت سلاطین ترك، زبان تركی چرا نتوانست جايگزين زبان فارسی گردد، مسئله ای است فرهنگی و تاريخی كه اساساً ناشی از ظرفيّت و مقبوليّت زبان فارسی- به عنوان یک پُل ارتباطی- برای پاسخگوئی به نيازهای فرهنگی و اجتماعی همۀ اقوام ايرانی بود. بنابراين شگفت نيست كه آثار مولوی رومی، نظامی گنجوی، خاقانی شروانی، عماد الدين نسيمی شروانی، شيخ شبستری، صائب تبريزی، قطران تبريزی، محمد حسين شهريار و آثار ده ها شاعر ترك زبان ديگر، اينك بخش بزرگی از ميراث فرهنگ و ادب پارسی است.
از سوی دیگر،تاریخ مردوخ کردستانی نشان می دهد که زبان فارسی در کردستان ایران نیز دارای اهمیّت و منزلت فراوان بوده است.این کتاب-با نثر و نگارشی به غایت زیبا و فارسی بسیار درخشان -گنجینه ای است که حوادث دو قرنِ اخیر کردستان ایران را تحریر کرده است.۷
آميختگی كردها ، آذری ها ،گيلك ها ، فارس ها ،لرها ، بلوچ ها و ديگر اقوام ايرانی با يكديگر چنان است كه حضور و همزیستیِ هر یک را در دور افتاده ترين نقاط ايران می توان دید.«آموزشِ زبان مادری» – البتّه – حقّ طبیعی و مشروعِ همۀ اقوام ایرانی است،امّا کسانی که از «شووينيسم فارس» و «آموزشِ به زبان مادری»سخن می گويند،بر بدبختی های اجتماعی، سياسی و فرهنگیِ موجود آتش جنگ های قومی و قبيله ای را نيز اضافه می کنند.
فرهنگ و مدنیّت ایرانی متشکّل از اقوامی است که همانند قالی ایرانی در کثرتِ رنگ ها ،گل ها و گیاهان گوناگون ،وحدت ملّی ما را شکل می دهد. در گذشته ای نه چندان دور ،دخالت های دولت شوروی برای «دولت سازی در میان خلق های ایران»، این وحدت ملّی را دچار آسیب های فراوان ساخت و اجرای یکی از آرمان های انقلاب مشروطیّت – مبنی بر«انجمن های ايالتی و ولايتی»- را به تأخیر انداخت. با پایان جنگ سرد و فروپاشی اتّحاد جماهیر شوروی اینک ضمن تأکید بر زبان فارسی-به عنوان زبان ملّی و مشترک همۀ ایرانیان- می توان برای اعتلای زبان و فرهنگِ همۀ اقوام ایرانی کوشید.
آب درخوابگۀ مورچگان!
۲۵ بهمن ۱۴۰۰=۱۴ فوریۀ ۲۰۲۲
«عزیز من!…از قضاوت هیچ کس در خصوص اشعارم نگران نباشید.حرفِ کسی باری از روی دوشی برنمی دارد.من همین قدر باید از عنایتی که جوانان نسبت به کار من دارند،متشکّر باشم.تصوّر کنید که من در پُشت سنگرِ خود جا کرده ام ،در این حال،هر وقت تیری به هدف پرتاب می کنم از کارِ خودم بیشتر خنده ام می گیرد …به نظر می آید که «آب در خوابگۀ مورچگان ریخته ام».
لحنِ نیما چنان محکم و استوار است که گوئی آینده را در دست های خود دارد و به پیروزی راه و اندیشه اش مطمئن است. نیما همین اعتماد به نفس و اطمینان به آینده را با پیش بینی حیرت انگیز در بارۀ سرنوشت سیاسی احسان طبری (بزرگترین تئوریسین ادبی حزب توده) ابراز کرده بود آنجا که خطاب به احسان طبری می گوید:
-آنکه منتظر است روزی شما را بیش از خود در نظر مردم ناستوده ببیند.نیما یوشیج
حالا حکایتِ کسانی است که پس از شکست های سیاسی-ایدئولوژیک تازه به «عرصه» آمده اند و با «جیغ و جار» می خواهند «افاضۀ فضل»کنند…چه می توان گفت!؟ به قول حافظ:
رَوَندگانِ حقیقت به نیم جُو نخرند –
قبای اطلس آن کس که از هنر عاری است
https://mirfetros.com
ali@mirfetros.com
۱ – نگاه کنیدبه:دیدگاه ها،نشر عصر جدید،سوئد،۱۹۹۳؛گفتگو با روزنامۀ کیهان،شمارۀ ۴۷۸، ۲۱ اکتبر۱۹۹۳؛فصلنامۀ کاوه،شمارۀ ۹۴،مونیخ آلمان ، تابستان ۲۰۰۱؛مجلّۀ تلاش، شماره های ۴و ۵، هامبورگ المان،۲۰۰۲؛ شمارۀ ۱۱، ۲۰۰۳؛برخی منظره ها و مناظره ها،نشر فرهنگ،کانادا، ۲۰۰۴،صص ۶۵-۹۰
۲ – نگاه كنيد به: صورة الارض، ابن حوقل، ترجمه جعفر شعار، تهران، ١٣۴۵، ص۹۶؛ التنبيه و الاشراف، مسعودی، ترجمۀ ابوالقاسم پاينده،بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران،۱۳۴۹،ص ٧٨.
۳ – هويّت ايرانی و زبان فارسی،شاهرخ مسکوب،نشر باغ آینه،تهران،۱۳۷۳، ص ۴۵. در بارۀ تركی حرف زدن سلاطين غزنوی، سلجوقی، صفوی و غيره نگاه كنيد به: حماسۀ كوير، ابراهيم باستانی پاريزی، تهران، ١٣۵۷، صص ۴۶۵ ـ ۴۶۷.
۴ – ايران و جهان از مغول تا قاجار، عبدالحسين نوائی، تهران، ١٣۶۴، ص ۵۵۸
۵ – نگاه كنيد به زبان و ادب فارسی در قلمرو عثمانی، تهران، ١٣۶٩؛ شعر و ادب در آسيای صغير، تهران،١٣۵۰ِ مقالۀ « زبان فارسی و تأثير آن در دربار سلاطين عثمانی و زبان تركی »، يوسف كنعان نجف زاده، ترجمۀ عبدالعلی ليقوانی، در: هنر و مردم، شمارۀ ۷۶، تهران، ۱۳۴۷، صص ۴۲ ـ ۴۳؛ ايران و جهان از مغوحقیقت اینست که برخلاف كشور فرانسه كه به دستور فرانسوای اول (در سال ۱۵۳۹) لهجۀ محلی «ايل دو فرانس» (پاريس و حومه) به زبان ملّی و رسمی همۀ فرانسويان تبديل شد، يا برخلاف كشورهای آلمان و انگليس كه با فرمان و اراده و اجبار سياسیِ پادشاهان وقت، لهجه ای از لهجه های متعدّد، زبان ملّی كشورهای آلمان و انگليس گرديد،رواج و رسميـّت زبان پارسی در ایران(و بعد، در شبه قارۀ هند) نه ناشی از « اجبار سياسی» بود و نه ناشی از «ستم فرهنگی فارس ها»!.از این گذشته، باید بخاطر داشت که حدود ۹۰۰ سال از تاریخ ۱۲۰۰ سالۀ زبان فارسیِ کنونی در حکومت های ترک زبانِ غزنوی، سلجوقی، قراختائی، غُزّ، آق قويونلو، قرا قويونلو، صفوی، افشاريه و قاجار گذشته است و حتّی بعضی از اين سلاطين ترک زبان کوشيدند به فارسی شعر بگويند.به عبارت دیگر،با وجودِ حاکمیّت۹۰۰سالۀ سلاطین تُرک،زبان ترکی نتوانست زبان رایج و رسمی ایرانیان گردد!حقیقت اینست که برخلاف كشور فرانسه كه به دستور فرانسوای اول (در سال ۱۵۳۹) لهجۀ محلی «ايل دو فرانس» (پاريس و حومه) به زبان ملّی و رسمی همۀ فرانسويان تبديل شد، يا برخلاف كشورهای آلمان و انگليس كه با فرمان و اراده و اجبار سياسیِ پادشاهان وقت، لهجه ای از لهجه های متعدّد، زبان ملّی كشورهای آلمان و انگليس گرديد،رواج و رسميـّت زبان پارسی در ایران(و بعد، در شبه قارۀ هند) نه ناشی از « اجبار سياسی» بود و نه ناشی از «ستم فرهنگی فارس ها»!.از این گذشته، باید بخاطر داشت که حدود ۹۰۰ سال از تاریخ ۱۲۰۰ سالۀ زبان فارسیِ کنونی در حکومت های ترک زبانِ غزنوی، سلجوقی، قراختائی، غُزّ، آق قويونلو، قرا قويونلو، صفوی، افشاريه و قاجار گذشته است و حتّی بعضی از اين سلاطين ترک زبان کوشيدند به فارسی شعر بگويند.به عبارت دیگر،با وجودِ حاکمیّت۹۰۰سالۀ سلاطین تُرک،زبان ترکی نتوانست زبان رایج و رسمی ایرانیان گردد!ل تا قاجار، صص ۵۵۰ ـ ۵۶۱.در بارۀ جایگاه و منزلت زبان پارسی در هند نگاه کنید به:«ترقی و انحطاط زبان فارسی در هند»،محمد حسین مشایخ فریدنی، مجموعه مقالات انجمن واژه برای مسائل ایرانشناسی، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت امور خارجه، تهران، 1369،صص۳۵۵-۳۷۲
۶ – نگاه کنید به نزهة المجالس، جمال خليل شروانی، تهران، ۱۳۶۶، خصوصاً مقدمۀ ارزشمند استاد محمد امين رياحی، صص ١١ ـ ۵۰
۷ – نگاه کنید به تاریخ کُرد و کردستان(تاریخ مردوخ)،کتابفروشی غریفی،سنندج، ۱۳۵۱.چنانکه در یادداشتی نوشته ام: در دیدارهایم با رهبران حزب دموکرات کردستان ایران،خصوصاً با دکتر عبدالرحمن قاسملو،نگارنده وی را بسیار آگاه و دلبستۀ زبان و ادبیّات فارسی یافته بود. برای آگاهی از پیوندهای ادبیات کُردی با ادب فارسی نگاه کنید به گفتگوی آمر طاهر احمد ، مُدرّس و محقّقِ ادبیات فارسی و کُردی در دانشگاه هاروارد:
https://mirfetros.com/fa/?p=22615
***
تاکید بر زبان محلی با چه هدفی؟ استاد محمدرضا شفیعی کدکنی
***
دشمن ما تازد اول بر زبان مشترک
آرسام محمودی
سخنرانی چندوقت پیش محمدرضا شفیعیکدکنی استاد و ادیب بزرگ عصر حاضر، در یادآوری جایگاه زبان فارسی و سایر زبانهای ایرانی بهعنوان سرمایههای ملی، به مثابه ریختن آب در خوابگاه مورچگان بود.
وی در این سخنرانی به یکی از مهمترین خطرات تهدیدکننده زبان فارسی، زبان ملی ایرانیان و زبان های محلی اشاره کرد. صحبتهای این اندیشمند بزرگ برای وطنخواهان آذربایجانی که با تکیه بر سنت تاریخی و فرهنگی آذربایجان مدتهاست این خطرات را به مسئولان امر و زمامداران کشور گوشزد میکنند، دلگرم کننده بوده و بار دیگر حقانیت مباحث آنان را به اثبات رساند.
شفیعی کدکنی در بخشی از سخنان خود درباره جایگاه زبان ملی و زبان های محلی اینگونه گفت: «زبان های محلی پشتوانه ملی ما هستند و اگر ما زبانهای محلی را حفظ نکنیم بخش بزرگی از فرهنگ مشترکمان را عملا نمیفهمیم» اما آنچه مایه نگرانیاش بود، سخنانی است که هر از چندی از سوی برخی ناآگاهان و مغرضان یا متولیان غیرمسئول و ناآشنا با سنت تاریخی و فرهنگی ایران، بر زبان رانده میشود.
آنهایی که قصد دارند ناآگاهانه یا خائنانه، زبانهای محلی را از جایگاه سنتی شان خارج کرده و در مقابل زبان ملی ایرانیان قرار دهند. زبان فارسی بخشی از هویت ساکنان ایران سیاسی و بزرگ فرهنگی است.
آنچه شفیعی کدکنی را نگران کرده، این است که سرنوشتی که بر زبان فارسی در ایران فرهنگی(یا مناطق جدا شده از ایران در سدههای اخیر چون قفقاز) و مناطقی آنسوتر چون هندوستان تحمیل شد، بر زبان فارسی در قلمرو ایران سیاسی نیز تحمیل شود.
قدرتهای رقیب ایران در منطقه با علم کردن زبانهای محلی در برابر زبان فارسی، مردم مناطقی چون پاکستان، هندوستان، آسیای مرکزی و… را در برابر فرهنگ و زبان خود، خلع سلاح کرده و در نهایت فرهنگ و زبان خود را در این مناطق غلبه دادند؛ برای مثال زبان فارسی سدهها در پاکستان به عنوان زبان ادبی و فرهنگی حضور داشت، اما با تقویت زبان اردو و بخشیدن جایگاهی تصنعی به آن، بخشی از هویت مردم پاکستان از میان رفت.
هویتی که یکی از مؤلفههای مهم آن فرهنگ مدارا و همزیستی نشأت گرفته از فرهنگ و تمدن ایرانی است. حتی اگر بخواهیم خارج از بحث ایران بزرگ فرهنگی و لزوم دفاع از فرهنگ ایرانی به این موضوع نگاه کنیم، پرواضح است مردمی که با فردوسی، نظامی، حافظ، سعدی، مولانا، خیام و … یا بهطور کلی با فرهنگ ایرانی انس گرفتهاند، به سختی در دام بنیادگرایی مذهبی و فرقهای گرفتار خواهند شد.
با تضعیف زبان فارسی در پاکستان و تاسیس مدارس مذهبی فرقهگرا با سرمایهگذاری عربستان، امروز پاکستان بهجای پروراندن ادبایی چون ادیب پیشاوری و اقبال لاهوری، جولانگاه خشنترین و مرتجعانهترین گروههای بنیادگرای مذهبی است.
اوضاع در قفقاز هم به همین منوال است. مردمانی که در مناطق مختلف قفقاز، سدهها در کنار یکدیگر و زیر پرچم فرهنگ ایرانی میزیستند، با عقبنشینی زبان فارسی از آن منطقه و کمرنگ شدن فرهنگ ایرانی، بر روی هم آتش کینه و نفرت گشودند. نفرتی که توسط رقبای تاریخی ایران در منطقه، یعنی ترکیه و روسیه به آنها تزریق شده بود. امروز حتی دولت چین با جایگزینکردن زبان اویغوری به جای فارسی که در بخشهایی از مناطقی در غرب چین هنوز زبان فرهنگ است، قصد دارد ارتباط مردمان این مناطق را با دریای خروشانی که حامل تمدن ایرانی و بالاتر از آن پیوند دهنده ساکنان این مناطق با فرهنگ نیاکانیشان است، قطع کند.
مصایبی که در سدههای اخیر بر زبان فارسی و فرهنگ ایرانی روا داشته شده، هر ایراندوست باریک بینی را نسبت به وقایعی که در عرصه فرهنگی کشور در حال رخ دادن است، حساس میکند. پیشتر نیز اصغر دادبه در همایشی که به مناسبت ارج نهادن به فعالیت دایرهالمعارف بزرگ اسلامی در بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار برگزار شده بود، به خطراتی که زبان فارسی را تهدید میکند، اشاره کرده و گفته بود: «کودتایی علیه زبان فارسی در جریان است». البته این نخستینباری نیست که یکی از ادبای ایرانزمین نسبت به موضوعیتدادن به بحث زبانهای محلی هشدار میدهد. اعضای آذربایجانی فرهنگستان زبان فارسی، یعنی استادانی چون محمدعلی موحد و سلیم نیساری نیز چند سال پیش زمانی که موضوع تدریس زبانهای محلی از سوی برخی مسئولان ناآگاه به شکلی مبهم مطرح شده بود، نسبت به خطرات چنین اظهارنظرهای نسنجیدهای هشدار داده بودند.
طرح مبحث زبانهای محلی در سالهای اخیر که از سوی سیاستمداران آماتور برای نیل به اهداف سیاسی موضوعیت پیدا کرده، مقولهای غیرتاریخی و جدید است که به دوران ترکتازی احزاب و جریانات چپ در دهه ۴۰ و ۵۰ خورشیدی بازمیگردد. در آن دوران نیز احزاب و گروههای چپ، زبان های محلی را چون ابزاری برای درهم کوبیدن نظم تاریخی ایران، ملعبه دست خویش قرار داده بودند.
شعارهای این گروهها با حساسیت ادبای وقت ایران، بیپاسخ نماند. منوچهر مرتضوی، عبدالعلی کارنگ، ناصح ناطق و شهریار از جمله آذربایجانیهایی بودند که با انتشار مقاله، کتاب یا سرودن شعر، به طرح چنین دعاوی ناشیانهای پاسخ دادند. غلامعلی رعدیآذرخشی، رییس وقت دانشکده ادبیات دانشگاه ملی(شهید بهشتی کنونی) و از اعضای تبریزی فرهنگستان، در قصیدهای بلند نقشه این جریانات ایران ستیز و وابسته به بیگانه که قصد داشتند با همسان قراردادن زبانهای محلی با زبان ملی، پایه ملیت ایرانی را سست کنند، به واضحترین شکل ممکن برملا کرد.یادآوری بخشهایی از این قصیده که داستان سرگذشت زبان ملی ایران از زمان حمله اعراب تا زمان حاضر را روایت میکند، خالی از فایده نیست:
با زبانهای محلی کس ندارد دشمنی/ نیست باکی گر بمانند اندر ایران پایدار
پارسی را با زبان های محلی جنگ نیست/ هیچ دریایی نورزد دشمنی با جوبیار
لیک جز با این زبان پرتوان مشترک/ ملت ما در ادب هرگز نگردد بختیار
از زبانهای محلی هم مشو غافل که نیست/ هیچ غم گر سرو را شمشاد روید در کنار
دشمن ما تازد اول بر زبان مشترک/ چون بخواهد کرد ما را با بد اندیشی شکار
تا فشاند عاقبت بذر زبان خویش را/ مزرع ما را کند با حیلهها شخم و شیار
تا کند ما را ز شعر پارسی بیزار و سرد/ میکند حفظ زبانهای محلی را شعار
ای جوان گر با فسون اجنبی از این زبان/ بگسلی، گردی ز خود وز مام میهن شرمسار
حیف باشد کز هوس در آرزوی کلبهای/ جهل تو ویرانهای سازد ز کاخی زرنگار
زبان فارسی محصول نظم طبیعی فرهنگی و سیاسیِ جغرافیای ایران بزرگ فرهنگی در طول سدههاست و به گفته اهل فن و شهادت تاریخ، تمامی ساکنان ایرانزمین در پروردن آن به یک اندازه سهم داشتهاند.
فرقی نمیکند نظامی از گنجه باشد، خاقانی از شروان، فردوسی از توس یا همام و قطران از تبریز. در بزنگاه ورود ایران به عصر نوین نیز اندیشمندان قوم، فارغ از زبان محلی شان، به پیروی از سنت فرهنگی و تاریخی خود، آثارشان را به زبان ملی خود یعنی فارسی به طبع رساندهاند. زینالعابدین مراغهای، طالبوف تبریزی و… نمونه این اندیشمندان است.
صحبتهای اخیر شفیعی کدکنی خود نیز ناظر به همین موضوع است. سخنانی که خشم دشمنان فرهنگ ایران و سرسپردگان دول بیگانه و بازماندگان اردوگاه ورشکسته چپ را برانگیخته است. به همین جهت در چند روز گذشته با بدگویی به این استاد ادبیات ایران، سعی در مطرح کردن خود و تخریب چهره ایشان داشتهاند که البته جز نمایاندن چهره حقیقی، نیات ایرانستیزانه و گفتار تهی از استدلال خود، راهی از پیش نبردهاند. اما آنچه مهم است، توجه مسئولان امور به چنین هشدارهایی است که از سوی وطنخواهان و اندیشمندان دلسوز، مدتهاست در جراید و تریبونهای غیررسمی داده میشود و متاسفانه تاکنون حساسیت متولیان امور را بر نینگیخته است و هر از چندی شاهد شنیده شدن چنین زمزمههایی از رسمیترین جایگاههای مملکت چون تریبون مجلس هستیم. رویهای که باید متوقف شود تا بیش از این اساس ملک و میهن بازیچه دست سیاستمداران فرصت طلب و عوام فریب واقع نشود و مقدمات بهانهجویی دشمنان این دیار را فراهم نکند.
***
زبان فارسی و هویت ایرانیان
نام نویسنده:
محمد جلالی چیمه (م. سحر)
اطلاعات فنی:
طرح روی جلد: نستور رخشانی (خاور) / اجرا: نادیا ویشنویسکا
اطلاعات انتشار کتاب:
چاپ اول، سال 1402 خورشیدی
نمایه ای برای کتاب:
نقد و بررسی
از بابک خرمدین به حرمت سخن میگویید و با شوق و شور از او نام میبرید و بهپاس آنکه از آذربایجان برخاسته بود، فرزندان خود را به یاد او بابک نام مینهید، اما درعینحال فراموش میکنید که بابک مزدکی بود و ایرانی بود و بیش از بیست سال در برابر سیطره خلفای عرب در ایستاد و جنبشهای مردمی ایران را در آذربایجان راهبری کرد؟
این کتاب مجموعه چند مقاله است در حفظ و نگهداری زبان فارسی و همچنیتن نقدی است بر موضع زندهیاد رضا براهنی در برابر زبان فارسی و ترکی.
چند جمله از کتاب:
از بابک خرمدین به حرمت سخن میگویید و با شوق و شور از او نام میبرید و بهپاس آنکه از آذربایجان برخاسته بود، فرزندان خود را به یاد او بابک نام مینهید، اما درعینحال فراموش میکنید که بابک مزدکی بود و ایرانی بود و بیش از بیست سال در برابر سیطره خلفای عرب در ایستاد و جنبشهای مردمی ایران را در آذربایجان راهبری کرد؟ راستی را، چگونه میتوان به ستار و باقر و ثقةالاسلام و خیابانی بالید، و آخوندزاده و صابر و میرزا یوسف تبریزی و میرزا آقا تبریزی و مشیرالدوله پیرنیا و مستشارالدوله و بسیاران دیگر را که فهرست نامشان به صد دفتر نشاید برشمرد، از مفاخر قومی و ولایتی خود دانست،
در این کتاب می خوانید:
آذربایجان و زبان فارسی / دربارهی چند مفهوم / زبان فارسی یا «ملت فارس»؟ / زبان فارسی، باستانگرایی و هویت ایرانیان /
دوبیتیهای شیخ ابوالمُدرن ِ چپستانی / دوبیتیهای جناب توران بیک، … / قصیدهی سخن اهلدل / مثنوی زبان فارسی / زبان فارسی یا نخ نبات /
برای تهیه این کتاب میتوانید به سایت نشر آفتاب یا فروشگاه آنلاین شرکت لولو مراجعه و نسخه کاغذی کتاب را به قیمت شش (16) دلار آمریکا خریداری کنید.
دوستانی که مایل به خرید نسخه الکترونیکی کتاب هستند، میتوانند مبلغ 9 دلار آمریکا به حساب پی پال نشر آفتاب با آدرس aftab.publication@gmail.com واریز کنند، فیش پرداختی را برای ما بفرستند تا نسخه الکترونیکی کتاب برایشان ارسال شود.
***
سازمان برونمرزی حزب پان ایرانیست
همبستگی ملی . یکپارچگی ایران . حاکمیت ملت
هم میهن گرامی: برای ایرانی یکپارچه، آزاد، آباد، سربلند و دمکرات با حاکمیت ملت به ما بپیوندید
کنون ای هم وطن ای جان جانان / بیا با ما بگو پاینده ایران
به پان ایرانیست ها بپیوندید
اندیشه وحدت بخش پان ایرانیسم و کوشش در حزب پان ایرانیست یگانه راه نجات ایران از تجزیه و فروپاشی است.
***
درخواست هموندی
hamvandi@paniranist.org