نامه پان ایرانیسم
هواداران پان ایرانیسم در برون مرز
دوره ۲، شماره شماره ۱۸ – سه شنبه ۳ خرداد ۱۳۹۰ – ۲۴ مه ۲۰۱۱
www.paniranism.info – iran@paniranism.info
با درود:
ویژه نامه سالروز آزادی خرمشهر – پیوند برای دریافت نسخه کامل به صورت فایل ورد
پاینده ایران
هواداران پان ایرانیسم در برون مرز
سالروز آزادسازی خرمشهر بر ملت ایران خجسته باد
ايران! ايران! اي كشور آريان! نامت بجاست و مهرت در دل ما. بدبخت تر از خائن تو، اهريمني نيست. خوشبخت تر از سرباز تو، شهيد تو، كيست؟
شادباد، شادباد، شاد باشيد اي شهيدان راه ايران كه به قرن ها در دل دشت ها، كوه ها و درياهاي ميهن، به خون خود كفن پوشيده و خفته ايد. نام شما و ياد شما، افتخار ماست و درس زندگي ما. ” “(فرازی از هفت پیمان حزب پان ایرانیست)
سوم خرداد نقطۀ عطفی درخشان در تاریخ مبارزات ملی ایران زمین است. روزی که بخشی از خاک به اسارت در آمده مام میهن از دست دشمن آزاد شد. عمليات آزادسازی در دهم ارديبهشت 1361 آغاز شد و در چهار مرحله نهايتا در سوم خرداد 1361 به آزادی خرمشهر انجاميد.
خرمشهر كه پس از 35 روز پايداری و مقاومت در 4 آبان 1359 به اشغال در آمده بود، پس از نوزده ماه از دست دشمن آزاد شد. اين پیروزی بزرگ، دفاع مقدس را وارد مرحله نويني كرد، و براي اولين بار پس از شروع این جنگ تحميلی، ايران در موضع قدرت قرار گرفت. اصطلاح “دفاع مقدس” نخستین بار توسط محسن پزشگپور (پندار)، رهبر حزب پان ایرانیست، وارد ادبیات سیاسی جنگ شد
اين پيروزی بزرگ آمريكا و ساير قدرتها را سخت به وحشت انداخت و آنان كه از پيروزي نهايي ايران بيمناك بودند، به تجهيز و تقويت بيش از پيش رژيم صدام پرداختند.
سربازان میهن در حال پایکوبی بعد از آزادی خاک میهن
خرمشهر آزاد شد و اشک بر دیدگان ملت ایران جاری ساخت
سازمان جوانان حزب پان ایرانیست
سوم خرداد سالروز حماسه ای است بزرگ ،حماسه ای از جنس خون که بر خاک میهن جاری گشت تا درخت تنومند ایران سرفراز باقی بماند.سوم خرداد رشادتهای فرزندان ایرانزمین جاودانه شد تا با شنیدن پیام آزادی خرمشهر اشک بر دیدگان همگان جاری گردد .آری خرمشهرشهر خون آزاد شد
صدای گوینده رادیو که با طنین هیجان انگیز خود خبر آزادی خرمهشر را اعلام می نماید
بخشی از خاطرات یک رزمنده دفاع مقدس پیرامون سوم خرداد – بهروز مدرسی
اون ایام رسم بود که روی زمین، به ما نمی گفتند مجروحین را به کدام شهر و دیار ببریم . طفلکی ها حق داشتند که نگن .. چون بقدری آدم های راحت طلبی چون من ، چونه می زدیم که این ابو طیاره رو بفرستین تهران ..!! که اون ها از کار و زندگی می موندن …. برای همین به محض این که اوج می گرفتیم ، از طریق برج مراقبت پرواز به ما اعلام می شد که مقصدمون کجاست . و آن بنده خدا های زخمی رو کجا ببریم .. خلاصه این که…. اون روز فهمیدم حمله با نام بیت المقدس و برای باز پس گیری خرمشهر از چنگال دشمنان بعثی آغاز شده است ..
به ما اغلام شد که هواپیما آماده است … مقصد نا معلوم !! همین که اومدم از پله های هواپیما بالا برم ، دیدم بیچاره مرکب آهنین تا خرخره پر از مجروحان جنگی است .. که به صورت افقی بر روی برانکارد های هواپیما قرار گرفته اند … همین که بالا اومدم … اولین مجروح که چهره ی آفتاب سوخته ای داشت و معلوم بود از بچه های بومی منطقه خرمشهر است ، با لهجه شیرین جنوبی اش که مملو از درد گلوله بود ، مچ دستم رو گرفت …. فکر کردم آب می خواهد … آخه می دونید کسانی که تیر می خورند ، یا خون ریزی دارن ، بد جوری تشنه می شوند…. . آقایون اطباء هم به ما سفارش کرده بودند مطلقآ آب یا مایعات به اون ها ندیم …… با حالت زاری که داشت پرسید : برادر رادیو گوش کردی ..؟ تعجب کردم .. فکر کردم بر اثر خون ریزی هذیون می گه … ولی باز دلم نیامد سر کارش بذارم .. با مهربونی گفتم : رادیو برای چی ؟؟ گفت : می خوام بدونم خرمشهر بالاخره آزاد شد یا نه ..؟ ( به شرفم قسم الان که می نویسم ، چشم هام پر از اشگه .. ) ، تازه دوزاری ام افتاد که او چی می خواد … گفتم خبر ندارم .. ولی اگه می شد حتمآ ما متوجه می شدیم ..
با همون حالش که دستم رو محکم گرفته بود ، گفت : یه قول به من می دی ؟؟ گفتم بگو عزیزم …. گفت قول بده که اگه خرمشهر آزاد شد ، به من خبر بدی .. گفتم حتمآ مطمئن باش.. لبخند کم جونی زد و دستم رو ول کرد … وقتی اوج اولیه را گرفتیم ، مقصد ما شهر تبریز اعلام شد … تو هوا به خاطر خواهش اون پسر سیه چرده ، علی رغم این که کار زیاد داشتم ، ولی مرتب به رادیو گوش می دادم ….. رادیو مرتب از حمله بزرگ حرف می زد … مارش نظامی و سرود های میهنی …. کم کم شهر تبریز از بالا دیده می شد … در حال کم کردن ارتفاع بودیم که در یک لحظه رادیو برنامه هایش را قطع کرد … گوینده در حالی که صداش از هیجان می لرزید …. اعلام کرد ..
توجه کنید …. هم میهنان عزیز توجه فرمایید ،هم اکنون به خواست خداوند متعال … شهر خرمشهر آزاد شد .. خونین شهر آزاد شد و … خیلی خوشحال شدم … نمی دانم دقیقآ چقدر از اعلام این خبر گذشته بود که به شهر تبریز رسیدیم … فوری پیاده شدم تا این خبر خوش را به آن رزمنده چشم انتظار بدهم … به محض این که بالای سرش رسیدم … دیدم در خواب عمیقی فرو رفته .. چهره اش دیگر خسته و درناک به نظر نمی رسه … تکانش دادم …. برادر …. برادر … بهیار پرواز با اندوه گفت : جناب سروان او همین چند دقیقه پیش تمام کرد …
نمیدونم فهمید که شهرش آزاد شده یا نه …؟ ولی مطمئن هستم روح او هم با خرمشهر آزاد شد
یاد و خاطره همه عزیزانی که در آن روزهای خونین دلاورانه ایستادند را گرامی می داریم
***
طرح شادباش به مناسبت سوم خردادماه سالگرد آزادی سازی خرمشهر
http://www.iranboom.ir/tazeh-ha/gozaresh-tasviri/2324-tarh-shadbash-3khordad-azadsazi-khoramshahr.html
سه شنبه ۰۳ خرداد ۱۳۹۰
نوشته شده توسط مریم شمسایی
طراح: مریم شمسایی
با یاد آنانی که هر وجب از این خاکِ پاک را به خون خود گلگون کردند…
جملات آغازین وصیت نامه «شهید سرلشکر خلبان حسین خلعتبری» جالب توجه است: «اگر ذره ای از خاک وطنم به پوتین سرباز دشمن چسبیده باشد، آن را با خونم در خاک وطن می شویم و نمی گذارم حتی ذره ای از خاک پاک ایران را این وحشیهای بی سر و پا (بعثی) با خود ببرند. مرگ در این راه را افتخار میدانم و اگر ارزشمندتر از جانم هدیه ای داشتم، حتما به این مردم خوب تقدیم می کردم.»
دریغ است ایران كه ویران شود
كُنــامِ پلنگـان و شیـران شود
هرآنکو شود کُشته ز ایران سپاه
بهشـتِ بـرینـش بـوَد جایگـاه
چـو ایـران نباشـد تنِ من مباد
بدین بوم و بر زنده یك تن مباد
فردوسی بزرگ اَبَرمردِ روزگاران
سرودهای از جاوداننام و زندهیاد دهخدایِ بزرگ دربارهیِ انگشت به انگشتِ خاکِ این سرزمینِ سپند، ایرانِ اهورایی:
وطن
مَزَن سَرسَری پا بدیـن خـاک و دست
که بس سَر شد از دسـت در هر بَدَست
نـه دِجلـه بـه خـود نیلگـون مـی رود
کـز اَربِل در آن سیـلِ خـون مـی رود
نه رودیست جیحون، وگر خود یَمیست
کـه بـا خـونِ گُـردانِ ایـران نَمیست
شادروان علامه دهخدا
بَدَست: وَجَب / اَربِل: دژِ استوار و شهرِ بزرگ در موصِل / یَم: دریا
( برگرفته از دیوانِ دهخدا، به کوششِ دکتر سیدمحمدِ دبیرسیاقی، تیراژه، چاپِ پنجم، پاییزِ 1384، رویهیِ 124)
گفتگویِ احمد کسیلا با شادروان م. امید دربارهیِ جانباختگان دفاع مقدس
وطن یعنی اذان عشق گفتن
وطن یعنی غبار از عشق رفتن
نماز خون به خونین شهر خواندن
مهاجم را ز خرمشهر راندن
سپاه جان به خوزستان کشیدن
شهادت را به جان ارزان خریدن
وطن یعنی هدف یعنی شهامت
وطن یعنی شرف یعنی شهادت
وطن یعنی شهید، آزاده، جانباز
شلمچه، پاوه، سوسنگرد، اهواز
وطن یعنی شکوه سرفرازی
وطن یعنی ز عالم بی نیازی
وطن یعنی گذشته، حال، فردا
تمام سهم یک ملت ز دنیا
وطن یعنی چه آباد و چه ویران
وطن یعنی همین جا، یعنی ایران
علیرضا شجاعپور
***
سو م خرداد سالروز آزاد سازی خرمشهر گرامی باد
خرمشهر خاک دلیران آزاد شد
دریغ است که ایران ویران شود کنام پلنگان و شیران شود
۴۰روز مقاومت ودر پی آن به شهادت رسیدن شمار زیادی از مردم بیدفاع در زیر شدیدترین حملات دشمن سرانجام در روز چهارم آبانماه سال۵۹مجبور به عقب نشینی شدیم، شهر با همهی امیدهایش به تصرف ناپاكان درآمد.
شهرغارت شد، چاهها خشكید، سبزهها سوزانده و نخلها سر بریده شدند.
آری خونین شهر! این را بدان، “محمدجهان آرا”، بزرگ مرد تاریخ جنگ این فرمانده سرافراز اسلام قبل از این كه بشنود و ببیند كه چگونه تو را به دست آوردیم از دستش دادیم.
خونین شهر را همهبه خاطر دارند، شهری كه گیسوان دختران و زنان به دست نامردان بریده شد و به عنوان نماد به دیوارهای شهر نصب شد.
شهری كه رژیم بعث عراق یك مدرسه دخترانه را به اسارت برده و اعضای خانواده را كنار دیوار حیاط منازل به صف كردند و به گناه خرمشهری بودن به گلوله بستند.
این همان شهری است كه بر گردن پدربزرگ و مادربزرگ هایش این عزیزان دل میهن، گردنبند نارنجك آویختند.
در عملیات بیتالمقدس۸۰درصد نیروهای هفت لشگر عراق نابود شدند و۳۰ فروند هواپیماهای آنان منهدم گشت ،۱۰۵دستگاه تانك،۵۶دستگاه خودرو و یك فروند بالگرد به غنیمت نیروهای اسلامی درآمد.
در این عملیات همچنین بیش از۱۹هزار سرباز بعثی به اسارت رزمندگان درآمدند و تلفات سنگینی بر ماشین جنگی دشمن وارد آمد بطوری كه پس از این حمله رژیم بعث بطور یكطرفه اعلام كرد، ظرف مدت۱۰روز به مرزهای بینالمللی باز خواهد گشت.
لحظه شماری برای آزادی خونین شهر! قلب میلیونها ایرانی پر غرور اما خسته از جنگ در سینه میتپد،۴۸ساعت تلاش رزمندگان سر افراز كشور در حال نتیجه دادن است.(برگرفته از قلم ناشناس در سایت تبیان)
اهواز ـ خبرنگار «ايران»: پل خرمشهر كه يادآور روزهاى مقاومت خونين شهر در برابر تجاوز بعثى هاست، در آئينى در سالروز آزادسازى خرمشهر به عنوان اثر ملى دفاع مقدس به ثبت مى رسد. «حسين عشقى» فرمانده قرارگاه حفظ ابنيه و آثار سرزمينى دفاع مقدس خوزستان، در اين باره گفت: ثبت پل قديم خرمشهر در ادامه ثبت آثار ملى دفاع مقدس به وسيله بنياد حفظ آثار و نشر ارزش هاى دفاع مقدس انجام مى شود. اين پل در سوم خردادماه امسال با شماره ثبت ملى ۱۱۱ به ثبت مى رسد و از تابلوى ثبت ملى دفاع مقدس پرده بردارى مى شود. به گفته «عشقى»، در فروردين ماه امسال مسجد جامع خرمشهر به عنوان نخستين اثر ملى دفاع مقدس با رمز ۱۱۰ به ثبت رسيد.
دانلود موسیقی خرمشهر ای شهر شهیدان
سازمان جوانان حزب پان ایرانیست
یک فیلم آماتوری کمتر دیده شده از خرمشهر لحظاتی پس از آزادی در خرداد ۱۳۶۱
http://www.irannegah.com/Video.aspx?id=1193
***
به انگیزهی بیست و سومین سالگرد رهایی خرمشهر جنگ در جبههی نظامی
به انگیزهی بیست و سومین سالگرد رهایی خرمشهر جنگ در جبههی نظامی
برگرفته از فر ایران
دکتر هوشنگ طالع
http://www.fareiran.com/?content=DetailsArticle&id=333
الف ـ مرحلهي نخست نبرد:
حكومت عراق، در روياي به دست آوردن يك پيروزي برقآسا (1)، روز سيويكم شهريور ماه 1359 خورشيدي، با دوازده لشگر زرهي، مكانيزه و پياده، همراه با تجهيزات فراوان، ايران را مورد تجاوز نظامي قرار داد. (2). از آنجا كه لشگر 92 زرهي اهواز، يعني نيرومندترين يگان رزمي كشور در منطقهي جنوب باختري به بهانهي كودتاي نوژه از هم پاشيده بود، حكومت عراق در راستاي دستيابي هرچه سريعتر به پيروزي، بخشي از نيروهاي ذخيرهي خود را نيز، به ميدان نبرد فرستاد.
در اين نبرد، حكومت عراق نيروهاي خود را در سه جبههي به هم پيوسته (جنوبي، مركزي و شمالي) براي رسيدن به هدفهاي زير وارد عمل كرد:
1- جبههي جنوبي: وظيفهي نيروهاي مستقر در اين جبهه، اشغال شهرهاي خرمشهر و آبادان و در نتيجه تسلط كامل بر اروندرود بود.
2- جبههي مركزي: در اين جبهه، طراحان نظامي ارتش عراق، بيشترين نيرو را متمركز كرده بودند. آنان در اين جبهه، دو هدف را در راستاي هم دنبال ميكردند:
نخست ـ تصرف يا تامين شهر دزفول
دوم ـ اشغال شهر اهواز و در نتيجه رسيدن به هدف سقوط خوزستان
3- جبههي شمالي: منظور از گشودن اين جبهه، اشغال بخشهايي از استانهاي ايلام و كرمانشاهان و در نتيجه ايمن كردن محورهاي احتمالي پاتك ارتش ايران، به سوي قلب ميان رودان و شهر بغداد بود.
يكم ـ جبههي جنوبي
ارتش عراق كه از روش غافلگيري كامل سود جسته بود، پس از عبور از مرز دولتي و رسيدن به دروازههاي خرمشهر، با مقاومت دليرانهي مردم اين شهر روبرو شد. مردم خرمشهر با جنگافزارهاي اندك و تجهيزات سبك و ناچيز، به دفاع از شهر و ميهن خود برخاستند. دوشادوش مردم، تفنگداران يگان دريايي مستقر در خرمشهر و نيز افراد ژاندارمري و شهرباني، بدون داشتن جنگافزارهاي سنگين به مقابله با متجاوز شتافتند. خرمشهر، برابر انبوه نيروهاي زرهي و بمبارانهاي پياپي ارتش متجاوز عراق، تا آخرين نفس و آخرين نفر مقاومت كرد. سرانجام پس از سي و پنج روز ايستادگي حماسه آفرين مردم خرمشهر، ارتش عراق با تحميل تلفات و خسارتهاي سنگين، توانست روز چهارم آبان ماه 1359، بخش غربي را تا كنارهي رودخانهي كارون تصرف كند. البته بايد دانست كه اين پيروزي، آخرين پيروزي نظامي ارتش عراق در خاك ايران بود.
از سوي ديگر، نيروهاي مستقر در جبههي جنوبي ارتش عراق، با وجود محاصرهي دراز مدت و گلولهباران پياپي شهر آبادان از راه زمين و هوا، نتوانست اين شهر را تصرف كند (3).
بدينسان، جبههي جنوبي ارتش عراق، بدون اينكه بتواند به هدفهاي نظامي خود دست يابد، برابر دروازههاي آبادان از حركت ايستاد و بخش شرقي خرمشهر را نيز به دليل عدم توانايي در عبور از كارون، نتوانست اشغال كند.
دوم ـ جبههي مياني
حكومت عراق، زبدهترين و مجهزترين يگانهاي نيروي زميني خود را در قالب سپاه چهارم، در اين جبهه متمركز كرده بود. اين جبهه، وظيفهي مهم اشغال نظامي خوزستان را به عهده داشت. «سپاه چهارم داراي نيروي زرهي زيادي بود و در تركيب آن لشگرهاي زرهي، پياده و مكانيزهي بيشتري به كار گرفته شده بود. افزون بر آن بيشترين و سنگينترين توپخانه را نيز در اختيار داشت. علاوه بر پشتيباني هوايي، تمامي موشكهاي زمين به زمين «فراگ» و «اسكاد»، در پشتيباني اين سپاه، در جبههي مركزي متمركز بود» (4).
حكومت عراق در پي آن بود كه در پناه اين نيروي عظيم، به يك پيروزي برقآساي نظامي دست يابد. برپايهي محاسبهي ستاد ارتش عراق، اين سپاه ميبايست حداكثر تا دهم مهر ماه 1359 با تصرف يا تامين شهر دزفول و اشغال شهر اهواز، تصرف نظامي خوزستان را تحقق ميبخشيد. بدينسان، حكومت عراق در پي آن بود تا پيش از آنكه ارتش متلاشي شده و مردم ايران بتوانند واكنش لازم را نشان دهند، روياي اشغال خوزستان را از قوه به فعل درآورد.
در اين جبهه، سپاه چهارم ارتش عراق، نيروهاي تحت امر خود را در قالب دو جناح شمالي و جنوبي وارد عمليات كرد:
جناح شمالي – مامور تصرف شهر دزفول بود. در صورت عدم موفقيت در اين امر، ميبايست شهر مزبور را «تامين» ميكرد. بدينسان، در صورت موفيقت كامل ارتش عراق در اين عمليات و دستيابي به مناطق شمالي استان خوزستان، خطوط ارتباطي و لولههاي نفتي را به داخل كشور قطع كرده و افزون بر آن، بزرگترين پايگاه هوايي ايران (پايگاه وحدتي دزفول) از كار ميافتاد يا به اشغال ارتش عراق درميآمد.
جناح جنوبي، وظيفه داشت تا با اشغال شهر اهواز و تسلط به راههاي جنوب و جنوب باختري كشور، ضربهي نهايي را براي سقوط خوزستان وارد كند. از اينرو، ستاد ارتش عراق بيشترين توان رزمي خود را در اين جناح متمركز كرده بود.
در اين جبهه، برابر سپاه نيرومند چهارم عراق، لشگر زرهي پارهپاره شده اهواز قرار داشت. لشگر مزبور، برابر دروازههاي اهواز با برخرداري از حمايت كامل مردم شهر و افراد ژاندارمري و شهرباني، پدآفند اهواز را به دوش گرفت.
در درازاي جنگ، اين لشگر بايگانهايي از لشگر پياده مركز، لشگر 77 پياده خراسان و نيز لشگر 16 زرهي تقويت شد و در اين فرآيند، بار اصلي جنگ را تا اخراج آخرين نفر از سربازان عراقي از خوزستان، به دوش كشيد.
عمليات در اين جبههي گسترده به دليل امكان عمليات خارج از جاده (5) براي ارتش عراق كه با پيروي از الگوي ارتش سرخ، با تمركز زياد يگانهاي زرهي وارد نبرد شده بود، بسيار دلخواه بود. تا برابر دروازههاي شهر اهواز، همه چيز بر پايهي برنامه پيش ميرفت. روز ششم آغاز تجاوز، جلوداران سپاه چهارم عراق وارد حومهي شهر اهواز شدند. تعدادي از اين افراد، وسيلهي مردم و نيروهاي ژاندارمري و شهرباني از پاي درآمده و يا دستگير گرديدند. در همين روز، ستونهاي زرهي جناح جنوبي سپاه چهارم عراق، در كنار رودخانهي كارون، براي «تك» به شهر اهواز، آرايش جنگي گرفته بودند.
در لحظههايي كه از نظر فرماندهان ارتش عراق، هيچچيز نميتوانست از سقوط شهر اهواز جلوگيري كند، مردم شهر و بقاياي نيروهاي مسلح ايران به پا خاستند. افراد شهرباني و ژاندارمري در پشتبامهاي شهر، سنگر گرفتند تا در صورت نفوذ نيروهاي عراقي به داخل شهر بر كوچهها و خيابانها مسلط باشند. مردمِ كوچه و بازار، به سرعت دستاندركار ايجاد مانعهاي خياباني، تلههاي ضد تانك و سنگربندي در خيابانها و ميدانهاي اصلي شهر شدند. در اين راستا، بقاياي لشگر 92 زرهي اهواز، پدآفند اصلي شهر را به عهده گرفت. اين لشگر پس از سازماندهي يگانهاي موجود، در مواضع پدآفندي مستقر گرديد. در اين لحظههاي سرنوشتساز، نيروي هوايي و «هوانيروز»، با وجود صدمات فراواني كه در جريان انقلاب متحمل شده بودند، با همهي توان به دفاع از شهر اهواز برخاستند. جنگندههاي نيروي هوايي از پايگاههاي دزفول، بوشهر، اصفهان و شيراز، پياپي به پرواز درميآمدند. هدف نيروي هوايي، بر هم زدن آرايش رزمي نيروهاي زرهي سپاه چهارم ارتش عراق، بر اثر آتش بيايست و پرحجم و در نتيجه وارد كردن تلفات هرچه بيشتر، براي متوقف كردن آفند نيروهاي دشمن بود. هليكوپترهاي هوانيروز هم دوشادوش جنگندههاي نيروي هوايي، در اين نبرد، فعالانه شركت داشتند.
در شب هفتم مهر ماه 1359، با وجود تكهاي پياپي جنگندههاي نيروي هوايي و هليكوپترهاي توپدار هوانيروز كه حتا در دل شب هم ادامه داشت، هر لحظه بيم آن ميرفت كه نيروهاي زرهي عراق به داخل شهر نفوذ كنند. در اين شبِ سرنوشتساز، به پيشنهاد كارشناسان سازمان آب و برق خوزستان، آب رودخانهي دز را وسيلهي تلمبههاي نيرومند سازمان مزبور به سوي دشت سرازير كردند. در همان شب، عمليات مشابهاي نيز از سوي يگان مهندسي لشگر 92 زرهي اهواز بر روي رودخانهي كرخه انجام شد (6). سحرگاه روز هشتم مهر ماه، آب زيادي ميان نيروهاي زرهي دشمن و شهر اهواز حايل شده بود. در اين فرآيند زمين براي عمليات يگانهاي زرهي دشمن مشكلآفرين گرديده بود. اين امر در جلوگيري از سقوط اهواز نقش موثري داشت.
در جناح شمالي نيز سپاه چهارم عراق، برابر پايداري سرسختانهي ارتش و مردم ايران از حركت بازايستاد و در اين فرآيند، نتوانست به هدف اصلي خود، يعني اشغال يا تامين شهر دزفول و در نتيجه، محاصرهي خوزستان از طرف شمال، دست يابد. بدينسان، ارتش عراق با وجود تمركز بيشترين نيرو در جبههي مركزي، موفق نشد كه هيچيك از هدفهاي خود را به طور كامل به اجرا درآورد. (نقشهي شماره يك)
سوم ـ جبههي شمال:
در اين جبهه، ارتش عراق با موفقيت كامل روبرو بود و توانست در كمترين مدت، به همهي هدفهاي از پيش تعيين شده، دست يابد. هدف ارتش عراق از گشودن اين جبهه، تامين محورهاي آفند احتمالي ارتش ايران به داخل خاك عراق و در نتيجه شهر بغداد بود. در اين جبهه، ارتش عراق پس از اشغال شهرها و روستاهاي منطقه از جمله نفت شاه (نفت شهر)، قصر شيرين، خسروي، سومار، مهران و دهلران، دستاندركار تحكيم مواضع اشغالي شد. بدينسان، ارتش عراق موفق شد دو محور تعرض احتمالي ارتش ايران را به سوي بغداد، امن كند. محورهاي مزبور عبارت بودند از:
ـ محور، سومار ـ مندلي ، بعقوبه ـ بغداد.
ـ محور، قصر شيرين ـ خانقين ـ بعقوبه ـ بغداد.
فاصله شهر بغداد از مرز دولتي از طريق محورهاي ياد شده، كمابيش يكصد و پنجاه كيلومتر است.
به هنگام آفند عراق، ارتش ايران فاقد توان رزمي لازم براي انجام عمليات تعرضي به داخل خاك عراق بود. اما، چنانچه عراق در رسيدن به هدفهاي خود در جبههي شمالي ناكام ميماند، ارتش ايران ميتوانست با نفوذ به داخل قلمرو عراق از محورهاي بالا و تهديد شهر بغداد، نقشههاي جنگي عراق را در هم ريخته و ورق جنگ را به سود خود برگرداند.
ناموفق ماندن ارتش عراق در جبههي مركزي و جنوبي و در نتيجه متوقف شدن ارتش مزبور برابر دروازههاي اهواز و آبادان، همراه با برتري ايران در هوا و دريا و همچنين خسارت و تلفات قابل ملاحظهي نيروهاي عراقي در همين چند روز آغازين جنگ، آشكارا نشان داد كه امكان پيروزي نظامي در اين نبرد براي عراق وجود ندارد.
نيروي هوايي ايران، با وجود درهم ريختگي سازماني و زخمهايي كه در اثر پيآمدهاي «به اصطلاح كودتاي نوژه» به اين نيرو وارد شده بود. روز اول مهر ماه 1359 با يكصد و چهل فروند جنگندهـ بمبافكن، هدفهاي نظامي و اقتصادي بسياري را در ژرفاي قلمرو عراق در هم كوبيد و برتري بيچون و چرا و توان رزمي نيروي هوايي ايران را به نمايش گذارد (7).
نيروي دريايي كه در جريان انقلاب و شايد به علت دوري از مركز، كمابيش دست نخورده باقي مانده بود، در همان روزهاي آغازين جنگ، برتري كامل خود را به دشمن نشان داد. نيروي دريايي ايران در عمليات « مرواريد» (آغاز مهر ماه 1359) با غرق كردن 3 فروند ناوچهي موشكانداز «اوزا ـ 2» (OSA2) و يك فروند ناوچهي موشكانداز «اوزاـ1» (OSA1) و وارد كردن آسيب اساسي (كمابيش 70 درصد) بر سه فروند ناوچهي موشكانداز ديگر عراقي، هستهي اصلي نيروي دريايي ايذايي عراق را نابود كرد (8). باقي ماندهي نيروي دريايي مزبور، در تنها پايگاه دريايي اين كشور «امالقصر» (واقع در خور عبدالله) زنداني گرديد. سپس در پي عمليات همآهنگ نيروي دريايي و نيروي هوايي، نيروي دريايي عراق به صورت عملي از صحنهي نبرد حذف شد.
به دنبال اين عمليات، نيروي دريايي و هوايي ايران به تلافي بمباران و گلولهباران پالايشگاه آبادان، در يك عمليات مشترك، بندر «البكر» (واقع در كرانهي اروندرود) كه بندر اصلي صدور نفت عراق به شمار ميرفت، در هم كوبيده و تاسيسات بندري و نفتي آن را از كار انداختند.
بدينسان، ارتش ايران با وجود تصفيههاي خونين، در هم ريختگي سازماني، نفوذ نيروهاي چپ به داخل آن و نيز غارت جنگافزارها در روزهاي بيست و يكم و بيست و دوم بهمن ماه 1357، همراه با مصايب و دشواريهاي بسيار ديگر، توانست با همگامي مردم ايران و به ويژه مردم ميهنپرست خوزستان، تا ميانههاي آبان ماه 1359، جنگ را به حالت سكون درآورد. آفند سراسري ارتش عراق و روياي «قادسيه دوم» (9)، تنها 45 روز پاييد. در اين ميان، ارتش عراق براي جلوگيري از گسيختگي و حفظ همآهنگي مواضع خود، در برخي مناطق ناچار به عقبنشيني شد.
بدينسان، مرحلهي اول جنگ، بيش از يك ماه و نيم به درازا نكشيد. اين دوره دربرگيرندهي آغاز آفند عراق (31 شهريور ماه 1359) تا ميانههاي آبان ماه 1359 ميباشد كه ارتش ايران، نيروهاي متجاوز عراق را زمينگير كرد. در اين دوره، ارتش عراق توانست شهرهاي زير را اشغال كند:
شلمچه، خرمشهر، هوزگان و بستان، (واقع در استان خوزستان)، موسيان، دهلران، مهران و سومار (واقع در استان ايلام) نفت شاه (نفت شهر)، خسروي، قصر شيرين و ازگله، واقع در استان كرمانشاهان.
افزون بر آن، كمابيش يك هزار و دويست آبادي نيز به تصرف ارتش عراق درآمد و ارتش مزبور در حد نهايي به عمق 90 كيلومتر (به خط مستقيم از مرز دولتي)، در خاك ايران نفوذ كرد، در اثر اين عمليات بخشهايي از جادههاي اهوازـ آبادان و آبادانـ ماهشهر، به اشغال ارتش عراق درآمد. در نتيجه، شهر آبادان از راه خشكي در محاصرهي كامل ارتش مزبور قرار گرفت، به طوري كه ارتباط با اين شهر، تنها از راه دريا امكانپذير بود. (10)
بـ مرحلهي دوم نبرد
چنانكه اشاره شد، در ميانههاي آبان ماه 1359، ايرانيان توانستند آفند همهجانبهي ارتش عراق را مهار كرده و جنگ را به حالت سكون درآورند. از اين تاريخ تا آغاز اولين آفند ارتش ايران (پنجم مهر ماه 1360) كه براي در هم كوبيدن محاصرهي شهر آبادان به مورد اجرا درآمد، ميتوان به عنوان مرحلهي دوم جنگ نام برد.
ويژگي آشكار اين مرحله از جنگ، نبرد توپخانههاست. در اين دوره كه ارتش عراق از پيشروي بازمانده بود، شهرها، مراكز صنعتي، اقتصادي و نيز روستاهايي كه در تيررس توپخانه دوربرد و موشكهاي زمين به زمين قرار داشت، زير آتش پياپي قرار دارد(11).
هنوز يك ماه و نيم از آغاز آفند همه جانبهي ارتش عراق نگذشته بود كه ارتش مزبور با توقف برابر دروازههاي آبادان و اهواز، ناكام ماندن در تصرف يا تامين شهر دزفول، همراه با برتري ايران در هوا و دريا و همچنين خسارت و تلفات سنگيني كه در همين زمان كوتاه متحمل شده بود، از موضع آفند به لاك پدآفند فرو رفت. ارتش مزبور، در حاشيهي شهر آبادان كه انتظار ميرفت پس از فصل زمستان و خشك شدن زمين، دست به يك آفند همه جانبه بزند، موضع پدآفندي را برگزيد. شهر آبادان از چند سو در محاصرهي ارتش عراق قرار داشت. اشغال شهر مزبور، نه تنها ميتوانست وظيفهي جناح جنوبي ارتش چهارم را كامل كند بلكه از نظر حيثيتي براي ارتش عراق يك پيروزي بزرگ به حساب ميآمد.
ارتش عراق در اين دوره، ضمن گلوله باران مناطقي كه در تيررس توپخانهي دوربرد و موشكهاي زمين به زمين قرار داشت، براي حفظ دستاوردهاي جنگ، دستاندركار محكم كردن مواضع پدآفندي شد. ارتش مزبور با ايجاد ميدانهاي مين، مانعهاي ضد تانك، خندق و خاكريز، مواضع پدآفندي مستحكمي را به وجود آورد. افزون بر آن، ارتش عراق در اين راستا، از رودخانههاي خوزستان و به ويژه رودخانهي كارون بهره گرفت و مواضع پدآفندي خود را با آنها همآهنگ كرد (12).
از سوي ديگر، ايرانيان نيز نيازمند زمان بودند تا با بازسازي نيروي زميني و سازمان دادن بهتر به نيروهاي مردمي و همچنين تهيه و تكميل طرحهاي جنگي، از موضع پدآفندي بيرون آمده و حالت تهاجمي در پيش گيرند.
در اين دوره، با وجود عمليات پراكندهي ارتش و نيروهاي مردمي ايران، همراه با آتش پياپي توپخانههاي دو طرف و موشكاندازيهاي ارتش عراق، در خطوط جبههها تغييري پديد نيامد.
پـ مرحلهي سوم نبرد
نخست ـ در هم شكستن محاصرهي آبادان (عمليات ثامنالائمه):
بامداد روز پنجم مهر ماه 1360، يعني يك سال و شش روز پس از آغاز آفند ارتش عراق، اولين عمليات آفندي ارتش ايران براي در هم شكستن محاصرهي شهر آبادان با موفقيت تمام به مورد اجرا درآمد. ارتش عراق در بخش خاوري رودخانهي كارون منطقهاي كمابيش يكصد و پنجاه كيلومتر مربع را در اختيار داشت. بدينسان، بخشهايي از جادههاي اهواز ـ آبادان و ماهشهر ـ آبادان در تصرف ارتش مزبور قرار داشت و بقيه اين دو جاده نيز در منطقهي عملياتي عراقيها واقع شده بود. ارتش عراق براي نگهداري تنها سرپلي كه در بخش خاوري رودخانهي كارون در تصرف داشت، دست به ايجاد استحكامات زيادي زده بود. افزون بر آن، پدآفند هوايي نيرومندي نيز در اين منطقه مستقر گرديده بود. ارتباطات و تداركات اين منطقه وسيلهي پلهاي «قصبه» و «حفار» تامين ميشد.
استعداد ارتش عراق در اين منطقه عبارت بود از: يك تيپ زرهي، يك تيپ مكانيزه، يك تيپ پياده، يك گردان زرهي مستقل، دو گردان پياده مستقل و يك قاطع «جيشالشعبي» (13).
افزون بر توپخانهي مستقر در اين منطقه، پنج گردان توپخانهي مستقر در باختر رودخانهي كارون نيز در پشتيباني اين نيرو قرار داشت (14).
ارتش ايران در ساعت يك بامداد روز پنجم مهر ماه 1360، از سه جبهه، مواضع ارتش عراق را در بخش خاوري رودخانهي كارون مورد آفند قرار داد:
از سوي شمال، در راستاي رودخانهي كارون و جاده اهواز ـ آبادان
از سوي جنوب، در راستاي رودخانهي كارون
از سوي خاور، در راستاي محور عمود بر جادهي آبادان ـ ماهشهر
ستونهايي كه در راستاي رودخانهي كارون وارد عمليات شده بودند، پس از سيزده ساعت نبرد، يعني در ساعت 14 همان روز، موفق شدند كه دومين پل ارتباطي ارتش عراق بر روي رودخانهي كارون را نيز به تصرف خود درآورند. نيروهاي عراقي مستقر در اين منطقه كه همهي راههاي ارتباطي و تداركاتي و فرار را از دست داده بودند، اسلحه را زمين گذاشته و تسليم شدند (نقشه شماره 3). بدينسان، در نبردي كه تنها دو روز به درازا كشيد، ضمن نابودي تنها سرپل ارتش عراق در بخش خاوري رودخانهي كارون، محاصرهي آبادان نيز در هم شكست و اولين پيروزي نظامي در جنگ، نصيب ارتش ايران شد. در اين نبرد، ارتش عراق تلفات و خسارتهاي سنگيني را متحمل گرديد. افزون بر آن، ضربهي روحي و حيثيتي شديدي نيز بر عراقيها وارد آمد. گرچه اين پيروزي از نظر افزايش روحيهي جنگي نيروهاي ايراني خيلي مهم بود، اما سرنوشت جنگ در گرو پيروزي در جبههي ديگري بود.
دوم ـ آزادسازي شهر بستان (عمليات طريق القدس):
ارتش عراق با اشغال بخش بزرگي از شهرستان دشت ميشان و به ويژه، در دست داشتن شهر بستان، جبهههاي شمالي، مركزي و جنوبي خود را از داخل خاك ايران به هم پيوند داده بود. در حالي كه اين امر از داخل خاك عراق با وجود مرداب هويزه و نبودن راههاي ارتباطي در موازات مرز، امكانپذير نبود. ارتش عراق با در دست داشتن شهر بستان و مناطق اطراف آن و در نتيجه تسلط بر محور عماره ـ بستان، از راه تداركاتي نزديك و مطمئني نيز برخوردار بود. اين محور، به ويژه براي تداركات جناح جنوبي جبههي مركزي كه در حقيقت ستون فقرات ارتش مزبور را تشكيل ميداد، داراي اهميت حياتي بود.
با توجه به اين مسايل، براي وارد آوردن ضربهي كاري و اساسي بر پيكر نيروي زميني ارتش عراق، طراحان نظامي ستاد ارتش ايران به اين نتيجه رسيدند كه ميبايست:
نخست ارتباط جبهههاي جنوبي، مركزي و شمالي ارتش عراق را از هم گسيخت
سپس، ارتش عراق را از محور تداركاتي عماره ـ بستان محروم كرد.
براي رسيدن به دو هدف بالا، ميبايست شهر بستان و منطقههاي اطراف آن تا تنگ «چزابه» آزاد ميشد. تنگ مزبور، با درازاي كمابيش چهار كيلومتر، در شمال شهر بستان و حاشيهي باتلاق هوزگان قرار دارد. اين تنگه براي پدآفند منطقهاي كه قرار بود آزاد شود، از اهميت ويژهاي برخوردار بود. تنگ چزابه، از شمال به تپههاي شني و از جنوب به آبگرفتگي محدود است. از اين روي، پهناي عبور در اين تنگه بسيار كم بوده و از هزار و پانصد متر تجاوز نميكند. ارتش عراق با توجه به اهميت شهر بستان و منطقههاي اطراف آن، اين شهر را به صورت دژ جنگي كامل درآورده بود. ارتش ايران بدون در هم كوبيدن اين دژ، نميتوانست پيوستگي طولي ارتش عراق را از هم گسيخته و محور تداركاتي عماره ـ بستان را از كار بيندازد.
با توجه به اين بررسيها، در ساعت نيم بامداد روز هشتم آذر ماه 1360 خورشيدي، عمليات آزادسازي شهر بستان و اطراف آن (عمليات طريقالقدس) با موفقيت به مورد اجرا درآمد. هدف اين عمليات كه چهارده روز به درازا كشيد، عبارت بود از انهدام نيروهاي عراقي مستقر در منطقه (كمابيش 6 تيپ) و در نتيجه، آزادسازي منطقهاي با پهنهي سيصد تا سيصد و پنجاه كيلومتر مربع و رسيدن و ترميم مرز دولتي در حد فاصل باتلاق هوزگان.
از آغاز مرحلهي سوم، ارتش ايران به دليل عدم برخورداري از پوشش هوايي لازم، شيوهي رزم شبانه را برگزيد. نيروي هوايي قدرتمند ايران، در اين فاصله، به دلايل زير توان، رزمي خود را به ميزان زيادي از دست داده بود:
ـ كمبود لوازم يدكي
ـ كمبود سوخت، در اثر از كار افتادن پالايشگاه آبادان
ـ خرابكاري عاملان ايراني نماي عراق در اين نيرو
از سوي ديگر، ستاد ارتش ايران، با توجه به اين مساله كه امكان جايگزيني هواپيماها وجود نداشت، كوشش ميكرد تا حد ممكن در اين مرحله، نيروي هوايي را درگير جنگ نكرده و آن را براي مراحل حساستر احتمالي، حفظ كند.
ارتش عراق نيز برابر اين شيوه رزمي ايرانيان، روش «پدآفند متحرك» را برگزيده بود. ارتش مزبور اين شيوه را در عمليات محدودِ مرحلهي دوم، چندين بار با موفقيت اجرا كرده بود. در نيروي زميني عراق به شيوه روسها، «زرهي» عنصر اصلي را تشكيل ميداد. اما نيروي زرهي در شب امكان مانور لازم را نداشته و در نتيجه از كارآيي كافي برخوردار نيست. با توجه به اين مساله، نيروي زميني عراق، آرايش عمقي به خود گرفته بود (15). در اين آرايش، روي خطهاي مقدم كه سقوط آنها برابر تك شبانه حتمي است، زياد تكيه نميشود. اما با روشن شدن هوا، ردههاي بعدي ميتوانند با پاتكهاي قوي، نه تنها مواضع از دست رفته در شب را دوباره به چنگ آورند بلكه به دليل خستگي نيروهاي مهاجم در طول رزم شبانه، ضربههاي كاري نيز به آنان وارد نمايند.
برابر اين شيوه جنگي ارتش عراق، طراحان ستاد ارتش ايران، شيوهي رزم شبانه با روش «تك همآهنگ در چندين رده» را به كار گرفتند. برپايه اين روش،همزمان با خطوط مقدم، ميبايست ردههاي دوم و سوم دشمن نيز در عمق مورد حمله قرار ميگرفت. اين شيوه رزمي در عمليات آزادسازي شهر بستان و تنگ چزابه، با موفقيت كامل از سوي ارتش ايران به كار گرفته شد.
عمليات آزادسازي شهر بستان (عمليات طريقالقدس)، در دو محور كلي شمال و جنوب رودخانهي كرخه به مورد اجرا گذارده شد. عمليات محور شمالي، براي آزادسازي تنگ چزابه و هدف عمليات در محور جنوبي، آزادسازي شهر بستان بود. در هر دو محور، ايرانيان همزمان با خطوط مقدم دشمن، ردههاي دوم و سوم احتياط نيروهاي عراقي را نيز مورد آفند قرار دادند. در پايان روز دوم، در محور شمالي،تنگه چزابه و در محور جنوبي، شهر بستان آزاد شد. در اثر اين عمليات، ارتش عراق با تحمل تلفات جاني و ضايعات تسليحاتي سنگين، تن به يك شكست راهبردي (استراتژيك) داد.
بدينسان، به دنبال آزادسازي شهر بستان و مناطق اطراف آن، ارتباط جبهههاي ارتش عراق در داخل خاك ايران از هم گسيخت و اين نيروها از محور تداركاتي عمارهـ بستان نيز محروم شدند. از اينرو، ارتش عراق چندين با ربا تحمل زيانهاي بسيار، كوشيد تا شهر بستان را دوباره اشغال كند و در نتيجه شكست محتوم خود را چندي به عقب بيندازد كه موفق نشد.
به دنبال اين عمليات ناموفق براي اشغال دوبارهي شهر بستان، نيروهاي عراقي مستقر در منطقه كه در خطر محاصره و نابودي كامل قرار گرفته بودند، در چند مرحله عقبنشيني كرد و در جنوب رودخانه كارون مستقر شدند. (نقشه شماره چهار)
سوم ـ آزادسازي گلوگاه خوزستان (عمليات فتحالمبين)
با وجود تحميل اين شكست، سپاه چهارم ارتش عراق با تسلط بر نواحي شوش، گلوگاه خوزستان را هنوز در دست داشت. افزون بر آن، سپاه مزبور با دريافت جنگافزارهاي بيشتر و تقويت بايگانهاي رزمي ديگر، بيش از پيش نيرومند مينمود. با توجه به اينكه حكومت عراق بيشترين توان رزمي خود را در اين جبهه متمركز كرده بود، سرنوشت جنگ در گرو در هم كوبيدن اين نيروي عظيم قرار داشت (16). سپاه چهارم، افزون بر برخورداري از پيشرفتهترين جنگافزارها، تا تنگهي «رقابيه» داراي مواضع پدآفندي پيدرپي و ژرف بود. همچنين جناح شمالي اين سپاه، با تكيه به دنبالههاي كبير كوه، از هر جهت پوشيده بود. افزون بر آن، به دليل محدوديت و در برخي موارد عدم امكان عمليات خارج از جاده در شمال محور دزفول ـ عين خوش ـ موسيان، اين جناح برابر حملهي احتمالي ستونهاي زرهي ايرانيان در امان بود. نقطهي ضعف سپاه چهارم در جناح جنوبي بود. اين منطقه، از شهر شوش به سوي غرب، از هر جهت براي عمليات خارج از جاده مساعد است. سپاه مزبور نيز با توجه به اين مساله، بيشترين نيرو را در اين جناح متمركز كرده بود. اما، به دنبال آزادسازي شهر بستان و منطقههاي اطراف، جناح جنوبي سپاه چهارم دو پاره شده و پارهي شمالي آن به صورت يك برجستگي ضربهپذير، در درازاي محور عين خوش ـ موسيان، بدون پوشش باقي مانده بود. ارتش عراق، پس از آنكه موفق نشد با اشغال دوبارهي شهر بستان اين نقطهي ضعف را برطرف كند، روز هفدهم اسفند ماه 1360 دست به يك كوشش نافرجام از سوي شمال زد. اين عمليات نزديك به دو هفته ادامه داشت و طي آن ارتش عراق كوشيد تا تنگه چزابه را دوباره اشغال كند و در اين فرآيند، فشار بر روي شهر بستان را افزايش دهد. عمليات ارتش عراق با وجود نقل و انتقالهاي وسيع و برخورداري از آتش سنگين توپخانه و بمباران هوايي، با شكست روبرو شد.
در ساعت نيم بامداد روز اول فروردين ماه 1361، عمليات ارتش ايران براي در هم كوبيدن پارهي شمالي جناح جنوبي سپاه چهارم عراق، آغاز شد و در دو مرحله ديگر در روزهاي چهارم و هفتم همان ماه، با موفقيت كامل دنبال گرديد. سرعت عمليات به گونهاي بود كه روز نهم فروردين ماه، ارتش ايران منطقهي مورد نظر را پاكسازي كرده و در مواضع پدآفندي از پيش تعيين شده مستقر شده بود. در اين عمليات، ستاد ارتش ايران دو لشگر كامل زرهي همراه با چند گردان توپخانه را وارد كارزار كرد. در اين راستا براي پيشگيري از كاهش شدت آفند، چند تيپ ديگر همراه با چند گردان از نيروهاي مردمي و چند گردان سپاه پاسداران نيز وارد ميدان جنگ شدند. در اين عمليات كه با استادي از سوي طراحان نظامي ستاد ارتش ايران طرحريزي شده بود و با دقت و جسارت از سوي فرماندهان ارتش به مورد اجرا درآمد، همزمان با خطوط مقدم، ردههاي عمقي سپاه چهارم عراق نيز مورد حمله قرار گرفت.
ستون فقرات اين عمليات بزرگ نظامي را لشگر 92 زرهي اهواز تشكيل ميداد. اين لشگر، در درازاي جنگ با يگانهاي ديگر تقويت شده بود. لشگر 92 زرهي اهواز، در حالي كه از سوي چند گردان از نيروهاي مردمي همراهي ميشد، از جنوب محور دزفول ـ عين خوش ـ موسيان، مواضع سپاه چهارم را دور زد و در جنوب عين خوش، مقر فرماندهي، پايگاه موشكهاي زمين به زمين و يگانهاي تامين عقبهي سپاه چهارم عراق را مورد حمله قرار داد. همزمان با اين عمليات، لشگر 77 پياده خراسان همراه با چند گردان از نيروهاي مردمي و سپاه پاسداران، از امتداد جنوبي دامنههاي كبيركوه، مواضع سپاه چهارم را مورد تك قرار داد.
پس از هشت روز نبرد، سپاه چهارم عراق با از دست دادن سه لشگر مكانيزه و زرهي، از هم پاشيد. در اين نبرد، پانزده هزار تن از افراد ارتش عراق همراه با يك ژنرال و صدها افسرِ ارشد و ردههاي پايينتر، به اسارات درآمدند. افزون بر آن، 150 دستگاه تانك، 170 دستگاه نفربر زرهي، 500 دستگاه خودرو، 165 قبضه توپ و مقادير زيادي جنگافزارهاي نيمه سنگين و سبك، همراه با مهمات و وسايل مخابراتي به غنيمت گرفته شد (17). با اين شكست، ارتش عراق چهل كيلومتر به عقب رانده شد و شهرهاي دزفول و شوش از تيررس آتش توپخانهي عراق رهايي يافتند. (نقشه شماره پنج)
چهارم ـ بيرون راندن ارتش عراق از خاك ايران (عمليات بيتالمقدس)
به دنبال اين پيروزي، نوبت جناح جنوبي سپاه چهارم فرا رسيده بود. اين جناح، پيشتر در محور سوسنگرد ـ اهواز، دو پاره شده و پارهي شمالي آن، در عمليات طريقالقدس نابود گرديده بود. باقيماندهي سپاه چهارم عراق، هنوز منطقهاي به وسعت كمابيش 5400 كيلومتر مربع را در اختيار داشت. اين منطقه از شمال به كرخهي كور و شهرهاي هوزگان (هويزه)، از باختر به باتلاق هوزگان (هويزه) و از جنوب به اروند رود و شهر خرمشهر، محدود ميشد. ارتش عراق به دليل استقرار دراز مدت در اين منطقه، مواضع پدآفندي زيادي به وجود آورده بود. افزون بر آن، اين مواضع را با رودخانههاي كرخهي كور و كارون نيز همآهنگ كرده بود. ارتش عراق با توجه به پهناي قابل عبور كرخهي كور و به ويژه پس از عمليات آزادسازي گلوگاه خوزستان (فتحالمبين)، استحكامات كنارهي اين رودخانه را تقويت كرده بود. در اينجا، افزون بر ميدانهاي مين، سيم خاردار، كانال و خاكريز، سنگرهاي تيربار به خوبي ميتوانستند، عبور پيادهنظام را متوقف كنند. در آخرين ردهي اين مواضع پدآفندي، آشيانههاي تانك به فاصلههاي كمي از هم فرار داشتند كه ميتوانستند تلفات سنگيني بر مهاجم وارد كنند.
با وجود خطوط پدآفندي مناسب و همآهنگي كامل با رودخانهي كرخه كور و كارون، جناح جنوبي سپاه چهارم عراق، از نظر امكان تحرك در وضع بسيار بدي قرار داشت. باتلاق هوزگان (هويزه) و مناطق مردابي به هم پيوستهي آن در قلمرو حكومت عراق، امكان عقبنشيني اين نيرو را به داخل خاك عراق غيرممكن ميساخت. براي عقبنشيني و فرار،تنها يك راه دراز، در مسير محور خرمشهر ـ شلمچه ـ بصره، وجود داشت. ارتش عراق، پس از تحمل شكستهاي پياپي، جناح جنوبي سپاه چهارم را به شدت تقويت كرده بود. يگانهايي كه در اثر عمليات پيشين ارتش ايران، در هم شكسته بودند، پس از بازسازي، دوباره به منطقه اعزام گرديدند. با آغاز عمليات، يگانهاي ديگري نيز به ياري اين جناح گسيل شدند. استعداد ارتش عراق در اين منطقه به شرح زير برآورد شده بود:
پياده نظام: حدود سي و شش هزار نفر
زرهي: چهل و يك گردان تانك يا كمابيش 1345 دستگاه تانك
مكانيزه: سي و هشت گردان مكانيزه يا كمابيش 1330 دستگاه نفربر زرهي
پشتيباني: كمابيش 530 قبضه توپ
افزون بر آن، اين نيرو از پشتيباني مداوم هوايي در درازاي نبرد نيز برخوردار بود (18).
براي رويارويي با اين نيروي قابل ملاحظه و بيرون راندن باقي مانده ارتش عراق از خاك ايران، ستاد ارتش، عمليات بيتالمقدس را در سه مرحله به مورد اجرا درآورد. طراحان ستاد ارتش ايران، با توجه به انبوه نيروي دشمن، گستردگي جبهه و پهنهي زياد منطقهي عمليات، از درگيري در يك جبهه متمركز پرهيز كرده و در نتيجه به ارتش عراق اجازه نداد تا از امكان تمركز نيرو، بهرهمند شود.
عمليات غرب رودخانهي كارون
اين عمليات روز اول ارديبهشت ماه 1361 از سوي ارتش ايران در غرب رودخانهي كارون به مورد اجرا گذارده شد. در اين عمليات چندين گردان از نيروهاي مردمي و سپاه پاسداران نيز در ميدان نبرد، حضور داشتند. در اين مرحله، نيروهاي ايران پس از گذر از رودخانهي كارون، جادهي اهواز ـ خرمشهر را در اختيار گرفت. ارتش عراق با وجود پاتكهاي سخت، موفق به دستيابي دوباره به اين جاده نشد.
عمليات فكه
مرحلهي دوم اين عمليات، پانزده روز پس از مرحلهي اول يعني در روز شانزدهم ارديبهشت ماه 1361 در منطقه «فكه» به اجرا درآمد. در نتيجهي اين عمليات، فشار بر روي نيروهاي عراقي مستقر در منطقه افزايش يافت. همزمان با عمليات فكه، بخشي از نيروهايي كه در مرحلهي اول عمليات از رودخانهي كارون گذر كرده بودند، به سوي مرز دولتي به حركت درآمده و تا پايان روز هفدهم ارديبهشت ماه، در نوار مرزي مستقر شدند.
عمليات آزادسازي خرمشهر
مرحلهي سوم عمليات، روز نوزدهم ارديبهشت ماه 1361 به منظور در هم كوبيدن بقاياي نيروهاي جبههي مركزي و همچنين نيروهاي جبههي جنوبي ارتش عراق و در نتيجه آزادسازي خرمشهر به مورد اجرا درآمد. در شب همان روز، مواضع دفاعي ارتش عراق در شمال و باختر شهر خرمشهر به تصرف نيروهاي ايران درآمد و خرمشهر در كمتر از سه روز، آزاد شد.
در اين نبرد، هفت هزار نفر از افراد ارتش عراق كشته و اسير شدند. فرماندهي جبههي جنوبي عراق نيز در ميان انبوه كشته شدگان، بود. بقاياي نيروهاي عراقي با به جا گذاردن مقادير زيادي جنگافزار و مهمات از ميدان جنگ گريختند. (نقشه شماره 6)
بدينسان، ارتش ايران موفق شد كه پس از گذشت كمتر از 19 ماه از آغاز آفند گستردهي عراق و اشغال بخشهاي بزرگي از كشور، نيروهاي اشغالگر را از خاك ايران براند.
از اين مرحله به بعد، مرحلهي چهارم جنگ (مرحله پدآفند برون مرزي) آغاز شد…
پينوشتهاي گفتار پنجم
1ـ اصطلاح جنگ برقآسا، ترجمهي آلماني Blitzkrieg است. شيوهاي كه در جنگ جهاني دوم از سوي آلمانها ابداع شد و در مواردي با موفقيت به كار گرفته شد. البته بايد توجه داشت كه بيش از آن در زمانهاي نزديك، نادرشاه افشار و آقا محمدخان قاجار، در بسياري نبردها، از اين شيوه بهره گرفتند.
2ـ استعداد ارتش عراق بيشتر از اين نيز برآورد شده است.
3ـ تجاوز و دفاع ـ ص 53
4ـ در حسرت قادسيه (مقالههاي پياپي) ـ سرتيپ اسد بهبوديـ نشريه ايران و جهانـ چاپ پاريسـ شمارههاي 124ـ123ـ121ـ120ـ119ـ آذر و دي ماه 1361 خورشيدي
5ـ عمليات خارج جاده، عبارت است از امكان حركت وسايل مكانيزه، ادوات جنگي و مهندسي خارج از جادههاي ساخته شده.
6ـ تجاوز و دفاع ـ ص 55
7ـ يكي از شاهدان عيني واقعه به نويسنده گفت: خلبانهاي ايراني، در حالي كه هواپيماهاي خود را حدود 90 درجه چرخانيده بودند برابر چشمان حيرتزده مردم بغداد كه از پشت پنجرهها شاهد بودند، از ميان خيابانهاي بزرگ بغداد ميگذشتند. غرش هواپيماها، ساختمانها را ميلرزاند و شيشهها را خرد ميكرد. دود غليظ خيابانها را فرا گرفته بود.
8ـ تجاوز و دفاع ـ ص 56
9ـ صدام حسين، تجاوز نظامي به ايران را به نام «قادسيه دوم» نامگذاري كرد.
10ـ ارتش عراق توانست با ايجاد پل بر روي رودخانه بهمن شير، وارد كوي ذوالفقار آبادان شود. اما پايداري دليرانه ساكنان كوي مزبور و ديگر مردم شهر كه به ياري آنان شتافته بودند، نيروهاي عراقي را فراري داد و پل مزبور نيز به دست مردم شهر نابود شد.
11ـ در حسرت قادسيه
12ـ همان منبع
13ـ «قاطع» برابر است با پانصد نفر
14ـ تجاوز و دفاع ـ ص 58
15ـ همان منبع. ص 59
16ـ در حسرت قادسيه
17ـ همان منبع
18ـ تجاوز و دفاع ـ ص 60
***
پانایرانیسم چیست و چه میگوید
واژه پانایرانیسم براى نخستین بار پیرامون سال ١٣٠۵ خورشیدى از سوی دکتر محمود افشار یزدى در مجله کابل بکار برده شد. در این نوشته، دکتر افشار یزدى از هماهنگی و اتحاد میان ایران و افغانستان سخن گفته و سختىهایی را که در این راه میدید بازگو کرده بود. این کهنترین کاربرد واژه پانایرانیسم است که از آن آگاهى داریم. پانایرانیسم، بمانند هر مقولهٴ اجتماعى- سیاسى دیگر، از دیدگاههاى گوناگون تعریفهاى گوناگونى دارد. ما اینجا به دو تعریف زیر بسنده خواهیم کرد.
پانایرانیسم از دیدگاه دکتر محمود افشاریزدى
پانایرانیسم در نظر من باید “ایدهآل” و هدف اشتراک مساعى تمام ساکنین قلمرو زبان فارسى باشد در حفظ زبان و ادبیات مشترک باستانى. منظورم اتحاد کلیه ایرانینژادان – فارسها، افغانها، آذریها، کردها، بلوچها، تاجیکها و غیره – است براى حفظ و احترام تاریخ چند هزار سال مشترک و زبان ادبى و ادبیات مشترک. هیچ وقت عقلاى ایران اندیشه اینکه به خاک کشورهاى دیگر تجاوز کنند را در مخیله خود نداشتهاند. همیشه حرف این بوده است که ما باید از لحاظ ارضى وضع کنونى خود را نگاه داریم و استوار کنیم.
پانایرانیسم ما باید جنبه دفاعى و فرهنگى داشته باشد نه تهاجمى. به این معنى که در برابر “پان”هاى دیگر، مانند پانتورانیسم یا پانعربیسم که قصد تجاوز از حدود ارضى خود دارند، مقاومت داشته باشیم. (۱)
پانایرانیسم از دیدگاه حزب پانایرانیست
پانایرانیسم وحدت و هماهنگى همهٴ تیرههاى ایرانى است در جهت استقرار حاکمیت ملت ایران.
ملت بزرگ ایران داراى یک وطن، یک تاریخ، یک فرهنگ، و آداب و رسوم میباشد. پراکندگى، تفرقه و تشتت، و وضع کنونى به ملت ایران تحمیل شده است. پانایرانیسم نهضت وحدت طلب ملت ایران است. پانایرانیسم جنبشى است سازنده و خلاق. نظامى است نوین بر اساس هدفهاى پرفروز تاریخ ایرانزمین. پانایرانیسم راهى است براى ملت ایران براى رهایى و وحدت. (٢)
————————
(۱) افغاننامه، دکتر محمود افشار یزدى، جلد سوم، چاپ تهران، ١٣۶١ خورشیدى، صفحات ۴٧۵ تا ۴٨٢
(۲) برگرفته از “ضد استعمار” نشریه داخلى حزب پانایرانیست، سال دوم، شماره ١٣، فروردین ١٣٧٨
***
پان ایرانیستهای دربند را آزاد کنید.
زندانیان سیاسی را آزاد کنید.
***
به سرویس رایگان وبگاه میهن دوستان ایران بپیوندید و مطالب میهن دوستانه ی خود را در آن منتشر کنید این تارنما امکان انتشار مطالب را یه صورت ایمن برای شما فراهم می کند:
www.webgah.org
تارنمای هواداران پان ایرانیسم:
www.paniranism.net
تارنمای نامه پان ایرانیسم
http://paniranism. info
فیسبوک هواداران پان ایرانیسم:
www.facebook.com/paniranism
تارنمای حزب پان ایرانیست:
http://paniranist. org
تارنمای سازمان جوانان حزب پان ایرانیست:
http://pan-iranist. info
تارنمای تريبون آزاد پان ايرانيست در خوزستان:
www.pan-iranist.net
کانال یوتیوب حزب پان ایرانیست
http://www.youtube.com/paniranistparty
فیسبوک حزب پان ایرانیست:
www.facebook.com/paniranistparty
حزب پان ایرانیست
همبستگی ملی . یکپارچگی ایران . حاکمیت ملت
هم میهن گرامی: برای ایرانی یکپارچه، آزاد، آباد، سربلند و دمکرات با حاکمیت ملت به ما بپیوندید.
iran@paniranism.info
http://www.paniranist.org/a.htm
http://www.paniranist.info/?page_id=353
http://www.paniranist.info/?page_id=353