نامه پان ایرانیسم
هواداران پان ایرانیسم در برون مرز
دوره ۲ شماره ۲۲ – چهار شنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۰ – ۲۰ چهارشنبه ۲۰ ژوئيه ۲۰۱۱
www.paniranism.info – iran@paniranism.info
دریافت نسخه ی کامل به صورت فورمت پ دی اف (فایل متنی)
با درود:
– یاد قیام ملی سی ام تیر ماه ۱۳۳۱ گرامی باد
-اسناد حزب پان ایرانیست درباره خیزش ۳۰ تیر ماه۱۳۳۱
– رخداد ۳۰ تیر ۱۳۳۱ چه بود؟
– دیدار فعالین ملی با شاعر ملی مصطفی بادکوبه ای
– دومین سالروز تولد حسین رونقی ملکی در اوین
– سازمان عفو بین الملل خواهان آزادی ابوالفضل عابدینی شد
– توضیحاتی پیرامون مطالب مندرج در روزنامهی کیهان
پاینده ایران
هواداران پان ایرانیسم در برون مرز
***
جانباختگان سی تیر در تهران (ابن بابویه)
آرامگاه هوشنگ رضیان و دیگر از جانباختگان ۳۰ تیر در ابن بابویه نزدیک آرامگاه شهید دکتر محمدرضا عاملی تهرانی اندیشمند بزرگ پان ایرانیست قرار دارد. نامهای جانباختگان ۳۰تیر که در این آرامگاه هستند به ترتیب الفبا :
۱- شهید راه وطن اسماعیل عینکچی فرزند علیمحمد 2- شهید راه وطن جبار سفیدگر رشیدی فرزند آقابالا 3- شهید راه وطن محمد ابراهیم قاسمی فرزند یارعلی 4- شهید راه وطن رستمی کلخوران 5- شهید راه وطن اصغر اسکندریان فرزند قاسم
۶- شهید راه وطن بدون نام 7- شهید راه وطن رستم زینعلی تهرانی 8- شهید راه وطن محمدسرندی نژاد 9- شهید راه وطن عباس لوءلوء 10- شهید راه وطن نوروز کفایی فرزند مبارک 11- شهید راه وطن پرویز رجالی فرزند محمد 12- شهید راه وطن بدون نام 13- شهید راه وطن علیاکبر جهانفر 14- شهید راه وطن حسن نیکوسخن فرزند حسین 15- شهید راه وطن محمود یموتی
۱۶- شهید راه وطن اسماعیل صلواتی 17- شهید راه وطن کاظم محبی 18- شهید راه وطن سعدی اسکندی میرحسینی فرزند سعید 19- شهید راه وطن ابوالقاسم بنکدار فرزند محمدجعفر 20- شهید راه وطن گمنام 21- شهید راه وطن قدرتالله سلیمی فرزند نصرالله 22- شهید راه وطن گمنام 23- شهید راه وطن گمنام 24- شهید راه وطن رضی دستخوش فرزند حسین 25- شهید راه وطن هوشنگ رحمتالله رضیان فرزند مهدی
هواداران پانایرانیسم یاد یاد جان باخته پان ایرانیست هوشنگ رضیان و همه جانباختگان سی تیر را گرامی میدارد و به روان آنان درود میفرستد. به امید روزی که آرمان این جانباختگان، که همانا آزادی و رهایی ملت ایران و برقراری حاکمیتی ملی است، تحقق یابد.
پاینده ایران
یاد قیام ملی سی ام تیر ماه ۱۳۳۱ گرامی باد
حزب پان ایرانیست دوشادوش همه مبارزان ضد استعمار و میهن پرست در این روز تاریخی با تمام نیرو در میدان مبارزه حاضر شد.
روزنامه ندای پان ایرانیسم در چاپ خانه توقیف شد.
سرور حسن کامبخش صاحب امتیاز و مدیر روزنامه با سرنیزه مجروح شد.
سرور محسن پزشکپور دبیر مسئول وقت حزب دستگیر شد.
سرور هوشنگ رضیان از اندامان حزب در این روز شهید شد.
درود به روان همه جان باختگان سی ام تیر ماه ۱۳۳۱٫
پاینده ایران
حزب پان ایرانیست.
اسناد حزب پان ایرانیست درباره خیزش ۳۰ تیر ماه۱۳۳۱
تیر ۲۸, ۱۳۸۸
بیانیه یکم : زنده باد مصدق … مرگ بر دشمنان ایران
هم میهنان! زنان! مردان! کارگران! برزگران! اصناف! پیشه وران! اکنون میهن ما در آستانه انجام یک توطئه بزرگ و جنایت تاریخی قرار گرفته است. این جنایتی است که به دست عوامل بیگانه و نوکران نشاندار انگلیس برای شکست ملت ایران و در راه دشمنی با دکتر مصدق به کار میرود.
ما اکنون اعلام می داریم که جز دکتر مصدق هیچ کس را شایسته رهبری در این نبردهای رهایی بخش نمی شناسیم.هزاران هزار جوانان نیرومند حزب پان ایرانیست در سراسر ایران از رهبر انحراف ناپذیر مبارزه ملی “دکتر مصدق” حمایت خواهند کرد.ما نخواهیم گذارد یکبار دیگر تیرگی همه جا را فراگیرد و ظلمت ِ استعمار میهن ما را جولانگاه جنایتکاران قرار دهد.ما نبرد خونین خود را بر ضد همه دستگاه های بیگانه پرست ادامه می دهیم. ما همه مردم ایران را فرا میخوانیم که در راه به خاک سائیدن پوزه ی اجنبی پرستان همدوش مصدق دلیر همچنان به پیش روند.
ایرانی…خون و شرافت تاریخ ملت تو به تو حکم می کند که نگذاری مرز و بوم ایران باز اسیر پنجه های خون آشام استعمار گردد.
هم میهن … در صفوف مبارزه مجهز باش.
نبرد خونین ادامه خواهد یافت.
به پیش … با ما… در راه ایران …همدوش با مصدق.
دفتر مرکزی حزب پان ایرانیست شامگاه پنجشنبه ۲۶ تیر ۱۳۳۱
روزنامه ندای پان ایرانیسم – شماره ۲۷ – مرداد ۱۳۳۱
***
بیانیه دوم: باید دادگاه ملی به ریاست دکتر مصدق و آیت الله کاشانی تشکیل گردد
هم میهنان استعمار با تمام قدرت و نیرنگبازی در برابر اراده آهنین شما به زانو درآمد.
قوام عامل جنایتکار و قاتل صدها نفر از مردان و زنان و کودکان هموطن بیگناه ما مجبور شد از کار برکنار شود.مشت دو رویان و مزدوران باز شد و حیله نابکارانه آنها علیه نهت مقدس ملت ایران بی اثر گشت.اینک وقت آن رسیده است که از نتایج ثمر بخش مبارزات هماهنگ خودآگاهانه تر استفاده کنید و در صفوف به هم فشرده ی زبده مردان پان ایرانیست که کوشش های اساسی و ریشه دار آنها عاملی موثر در بیداری و پیروزی ملت ایران بوده است فراگیرند تا به نیروی وحدت آرماخواهان، انتقام خون شهدای روز دوشنبه ۳۰ تیر ماه را که به خاطر وطن قربانی شده اند ، از قاتلین و محرکین بازگیریم و پایه های ایران بزرگ،آزاد و آباد را بنا نهیم.
هم میهنان! شما که این همه شهید داده اید تا پیروز گردیده اید،با ما همصدا شوید و بخواهیم که دادگاه ملی به ریاست شرافتمندانه ترین فرد ملت ما دکتر مصدق و آیت الله کاشانی پیشوای مسلمانان جهان تشکیل گردد و جنایتکاران را به سزای فجایع وحشیانه خود برسانند.
ما قوام را قرین تیره روزی خواهیم کرد و تسلیم قانون خشک و بی عاطفه می کنیم.انتقام مظهر عدل الهی است.
پیروز باد نهضت نجات بخش نهضت ایران
نیرومند باد سنگر آرمان خواهان حزب پان ایرانیست
درود به قهرمانان ملی
افتخار بر شهدای ۳۰ تیر
دفتر مرکزی حزب پان ایرانیست 31 تیر ۱۳۳۱
روزنامه ندای پان ایرانیسم – شماره ۲۹ – مرداد ۱۳۳۱
***
نامه تشکیلات حزب پان ایرانیست خوزستان به ماموران رسیدگی به واقعه ی ۳۰ تیر در اهواز
به دنبال تشکیل هیات بازرسی برای رسیدگی به رخداد روز ۳۰ تیر در شهر اهواز ، دکتر حسین طبیب در نامهی سرگشادهای اعلام داشت :
هیات محترم بازرسی مامور رسیدگی به واقعهی سیام تیر ماه اهواز
محترما در تعقیب اعلامیه ۱۲/۵/۱۳۳۱ آن هیات ، مطالب زیر را به اطلاع شما میرساند :
۱- واقعهی وحشتناک و کشتار بدون حساب اهواز ، پس از برکناری قوام ، صورت گرفته است .
۲- هجوم و مانور تانک در خیابان پهلوی ، خارقالعاده و نه تنها کوچکترین موردی نداشته ، بلکه به کلی برخلاف مقررات بوده است .
۳- تانکها ، مردمی را که در پیادهروها در کمال نظم و آرامش بودهاند ، زیر گرفتهاند .
۴- افرادی که برای برداشتن زخمیها و کشتهشدگان اقدام نمودهانـد ، بلافاصله مورد تعرض خشونتآمیز و تیراندازی نظامیان ، قرار گرفتهاند .
۵- تعداد حقیقی کشتهشدگان این واقعه، معلوم نیست. قدر مسلم وسیلهی اهالی ، اجساد زیادی در نقاط دوردست و مختلف کشف شده و مقامات مربوط، ارقام حقیقی را در دسترس هیچ کس نگذاشتهاند .
۶- گزارش رسمی بهداری و اعلامیه پزشک بیمارستان ، به طور رسمی تایید میکند که عدهای وسیله اصابت گلوله ، مقتول شدهاند .
۷- در سایر خیابانهای اهواز، فلکه باغ بلوار، باغ ملی و خیابان ۲۴ متری ، روی پل و نقاط دیگر ،وقایع تأثرآور دیگر صورت گرفته که میبایست ، کیفیت حقیقی آن ، معلوم و روشن شود .
۸- تیراندازی با مسلسل و گلولههای تفنگ ، تا بعد از نیمه شب ادامه داشت .
۹- مخفی نمودن جنازهها در نقاط دوردست ، بدون اجرای تشریفات مذهبی و قانونی و اصرار در تحویل ندادن آنها به صاحبانشان ، صرفنظر از آن که طبق ماده ۱۷۸ و ۲۰۴ و ۲۰۵ قانون مجازات عمومی ، جرم میباشد ، تلویحا وقوع جرم و جنایت را به ثبوت میرساند .
با توجه به نکات فوق و مطالب دیگر که از طرف اهالی محترم اهواز عنوان شده است ، حزب پانایرانیست جدا خواستار است که هیات محترم بازرسی ، اجازه ندهد خون مردم بیگناه و شرافتمند اهواز ، پایمال شود .
حزب پانایرانیست میخواهد که هیات بازرسی با اتکا به نیروی ملت و افکار بیدار شده عمومی،بدون کوچکترین محافظهکاری، مسئولیت بزرگ و تاریخی خود را اجرا نماید .
ما مجازات خائنین و مسببین این واقعه را خواهانیم .
سرپرست حزب پانایرانیست در خوزستان
دکتر سید حسین طبیب
ندای پان ایرانیسم ـ سال اول ـ شماره ۳۱ ـ ۱۸ امرداد ۱۳۳۱
***
اعلامیه حزب پان ایرانیست اهواز – نامه به دکتر مصدق
تشکیلات حزب پان ایرانیست در خوزستان همچنان مصراً چون همه مردم دلیر خوزستان خواستار تعقیب و مجازات قطعی مسئولین کشتار فجیع مردم میهن پرست اهواز میباشد در هفته گذشته از طرف دفتر سرپرستی حزب اعلامیه ای در این مورد منتشر گردید که قسمتی از آن را درج میکنم :
متن نامه شماره ۳۶۱ بتاریخ ۲/ ۵/ ۱۳۳۱
جناب آقای دکتر مصدق نخست وزیر سربلند ایران
اکنون با نهایت تاثر در حالیکه صدها خانواده این شهرستان سوگوار و ماتم زده است باطلاع شما میرسانم که در شامگاه سه شنبه بعد از ظهر سی تیرماه در اهواز وقایع خونین و ناگواری بوقوع پیوست تانک عده زیادی را شهید ساخته گلوله های پی در پی خانوادهای بسیاری را عزادار نموده باز هم عرض میکنم در اهواز وقایع بسیار نامطلوبی پس از خبر برکناری قوام مزدور صورت گرفته که باید مسئولین حقیقی و مسببین آن در پیشگاه عدالت آشکار شده و به اشد مجازات بر ستد ناگزیر به ذکر این مسئله قابل توجه هستم که صلاح نیست به مامورین محلی درین مورد دستور رسیدگی بفرمایید کشف صحیح حقایق ایجاب میکند که مامورین مخصوص با اختیارات فوق العاده با انتخاب شخص جنابعالی دور از حب و بغض های فردی و خصوصی ماموریت یابند که به این مسئله رسیدگی نموده و مسئولین را به کیفر اعمال خود برسانند .
با تقدیم احترامات
سرپرست حزب پان ایرانیست در سراسر خوزستان
دکتر سید حسین طبیب
ندای پان ایرانیسم شماره ۳۲ 25 امرداد ۱۳۳۱
***
رخداد ۳۰ تیر ۱۳۳۱ چه بود؟
تیر ۲۹, ۱۳۸۸
ماجرا از کجا آغاز شد؟
روز هفتم اردیبهشت ماه ۱۳۳۱ ، دورهی هفدهم مجلس شورای ملی گشایش یافت و پس از تصویب اعتبارنامهی بیشتر نمایندگان ، روز ۱۴ تیر ماه اعلام آمادگی کرد . دکتر مصدق که چند روز پیش از مسافرت به لاهه بازگشته بود ، برپایهی قرارداد پارلمانی ، از کار کناره گرفت و در سخنرانی که از رادیو پخش شد ، برای ادامهی خدمت اعلام آمادگی کرد و افزود :
« چه این دولت سر کار باشد و چه نباشد ، محال است که دیگر وضع سابق تجدید شود و آب رفته به جوی باز آید…» (۱)
فردای آن روز (۱۵ تیرماه)، اکثریت نمایندگان مجلس شورای ملی در جلسهی خصوصی، به نخستوزیری دکتر محمد مصدق، ابراز تمایل کردند. همان روز، مجلس سنا در عریضهای به شاه، خواستار آن شد که فرمان نخستوزیری به نام دکتر مصدق صادر شود تا این که مجلس پس از تشکیل دولت و بررسی برنامهی آن، نظر خود را نسبت به آن اعلام دارد. اما دکتر مصدق، همان روز گفت که پیش از ابراز تمایل مجلس سنا، حاضر به پذیرش نخستوزیری نخواهد بود. دو روز بعد ، مجلس سنا با اکثریت ضعیف ، تمایل خود را نسبت به نخستوزیری دکتر مصدق اعلان کرد :
« نخستوزیر، ابتدا به کمی رای سنا معترض بود و آن را برای قبول زمامداری کافی نمیدانست، ولی پس از ملاقاتی که با هیات رییسه سنا به عمل آورد ، حاضر به قبول مسئولیت گردید.» (۲)
حزب پانایرانیست، با توجه به تحولات داخلی و نیز بررسی جریانهای خارجی، به این نتیجه رسید که روزهای سختی در پیش خواهد بود. با توجه به این بررسیها، در روزهای میانی تیر ماه ۱۳۳۱، به افراد خود در سرتاسر کشور، دستور داد:
« در هر کجا که هستید، با دشمنان مصدق مبارزه کنید، با زبان، با قلم، با مشت، با تظاهرات، با هر وسیله که میتوانید، حمایت قاطع حزب را از برنامههای دکتر مصدق اعلام دارید. بلشویکهای مزدور، نوکران بیآزرم انگلیس، این دشمنان ایران و معاندین مصدق را منکوب کنید. »(۳)
ماجرا از کجا آغاز شد؟
روز هفتم اردیبهشت ماه ۱۳۳۱ ، دورهی هفدهم مجلس شورای ملی گشایش یافت و پس از تصویب اعتبارنامهی بیشتر نمایندگان ، روز ۱۴ تیر ماه اعلام آمادگی کرد . دکتر مصدق که چند روز پیش از مسافرت به لاهه بازگشته بود ، برپایهی قرارداد پارلمانی ، از کار کناره گرفت و در سخنرانی که از رادیو پخش شد ، برای ادامهی خدمت اعلام آمادگی کرد و افزود :
« چه این دولت سر کار باشد و چه نباشد ، محال است که دیگر وضع سابق تجدید شود و آب رفته به جوی باز آید…»(۱)
فردای آن روز (۱۵ تیرماه)، اکثریت نمایندگان مجلس شورای ملی در جلسهی خصوصی، به نخستوزیری دکتر محمد مصدق، ابراز تمایل کردند. همان روز، مجلس سنا در عریضهای به شاه، خواستار آن شد که فرمان نخستوزیری به نام دکتر مصدق صادر شود تا این که مجلس پس از تشکیل دولت و بررسی برنامهی آن، نظر خود را نسبت به آن اعلام دارد. اما دکتر مصدق، همان روز گفت که پیش از ابراز تمایل مجلس سنا، حاضر به پذیرش نخستوزیری نخواهد بود. دو روز بعد ، مجلس سنا با اکثریت ضعیف ، تمایل خود را نسبت به نخستوزیری دکتر مصدق اعلان کرد :
« نخستوزیر، ابتدا به کمی رای سنا معترض بود و آن را برای قبول زمامداری کافی نمیدانست، ولی پس از ملاقاتی که با هیات رییسه سنا به عمل آورد ، حاضر به قبول مسئولیت گردید.» (۲)
حزب پانایرانیست، با توجه به تحولات داخلی و نیز بررسی جریانهای خارجی، به این نتیجه رسید که روزهای سختی در پیش خواهد بود. با توجه به این بررسیها، در روزهای میانی تیر ماه ۱۳۳۱، به افراد خود در سرتاسر کشور، دستور داد:
« در هر کجا که هستید، با دشمنان مصدق مبارزه کنید، با زبان، با قلم، با مشت، با تظاهرات، با هر وسیله که میتوانید، حمایت قاطع حزب را از برنامههای دکتر مصدق اعلام دارید. بلشویکهای مزدور، نوکران بیآزرم انگلیس، این دشمنان ایران و معاندین مصدق را منکوب کنید. »(۳)
دکتر مصدق ، با توجه به ترکیب مجلس شورای ملی، رای اخیر مجلس سنا و جبههبندیهای جدید داخلی، به این نتیجه رسید که در حال حاضر شاید مبارزه در جبههی داخلی، سختتر از مبارزه با استعمارگران خارجی است از اینرو، برای پیشگیری از گزندهای احتمالی باید جبههی داخلی را نیرومندتر سازد . از اینرو ، وی بر آن شد که مسئولیت ادارهی وزارت جنگ را برپایهی قانون اساسی، دولت عهدهدار گردد و برای رویارویی با بحران برخاسته از محاصرهی اقتصادی ایران ، اختیاراتی از مجلس درخواست کند .
محمدرضا شاه پس از تغییر قانون اساسی در سال ۱۳۲۸ ، عنوان تشریفاتی فرماندهی کل قوا را به دست آورده بود . وی با بهرهگیری از این عنوان تشریفاتی، نیروهای مسلح را در اختیار گرفته بود . وزیران جنگ از زمان قدرتگیری رضاشاه ، از سوی شاه ، منصوب میشدند .
روز ۲۵ تیرماه ، پس از یک گفتوگوی سه ساعته با شاه، دکتر مصدق که نتوانسته بود موافقت وی را با گزینش وزیر جنگ از سوی نخستوزیر به دست آورد، استعفا کرد . دکتر مصدق در این باره گفت :
« پس از مراجعت از لاهه که دولت میبایست به مجلس معرفی شود، برای این که اختلاف دربار با دولت راجع به بعضی از اصول متمم قانون اساسی به صورت بارزی جلوهگر نشود، چنین به نظر رسید که وزارت جنگ را این جانب عهدهدار شوم … این بود که روز ۲۵ تیر ۱۳۳۱ قبل از ظهر به پیشگاه ملوکانه شرفیاب شدم و این پیشنهاد را نمود که مورد موافقت قرار نگرفت و اعلیحضرت همایون شاهنشاهی … فرمودند: پس بگویید من چمدان خود را ببندم و از این مملکت بروم . چون هیچ وقت حاضر نمیشدم چنین کاری بشود ، فورا استعفا دادم و از جای خود حرکت کردم . ولی چون اعلیحضرت پشت در اتاق که بسته بود ایستادند و از خروج من ممانعت فرمودند، این کار مدتی طول کشید. دچار حمله شدم و از حال رفتم و پس از بهبودی که اجازهی مرخصی دادند، فرمودند تا ساعت هشت بعدازظهر اگر از من به شما خبری نرسد ، آن وقت استعفای خود را کتباً بفرستید و چنانچه برای من پیشآمدی بکند، از شما انتظار مساعدت دارم که عرض شد که به اعلیحضرت قسم یاد کردم و به عهد خود وفا دارم .»(۴)
از آن جا که تا ساعت هشت ، آگاهی از سوی شاه به نخستوزیر نرسید ، دکتر محمد مصدق از سمت خود استعفا داد:
پیشگاه مبارک اعلی حضرت همایون شاهنشاهی
چون در نتیجهی تجربیاتی که در دولت سابق به دست آمده ، پیش رفت کار در این موقع حساس ایجاب میکند که پست وزارت جنگ را فدوی شخصا عهدهدار شود و این کار، مورد تصویب شاهانه واقع نشد . البته بهتر است که دولت آینده را کسی تشکیل دهد که کاملا مورد اعتماد باشد و بتواند منویات شاهانه را اجرا کند . با وضع فعلی ممکن نیست مبارزهای را که ملت ایران شروع کرده است ، پیروزمندانه خاتمه داد. (۵)
فدوی ـ دکتر مصدق 25 تیرماه ۱۳۳۱
متن استعفای دکتر مصدق ، از رادیو خوانده شد و در روزنامهها به چاپ رسید. این خبر، مردم را به هیجان آورد و تظاهرات در حمایت از دکتر مصدق از سوی حزبهای ملی آغاز شد . بیشتر مغازههای شهر و به ویژه بازار تهران، به حالت تعطیل درآمدند .
روز ۲۶ تیرماه، مجلس شورای ملی، بدون حضور نمایندگان جبههی ملی و در نتیجه داشتن شمار لازم برای تشکیل و گرفتن تصمیم،به نخستوزیری احمد قوام اظهار تمایل کرد و شاه فرمان نخستوزیری را با لقب « جناب اشرف » ، به نام وی صادر کرد .
احمد قوام، فردای آن روز، یعنی روز بیست و هفتم تیر ماه ۱۳۳۱، اعلامیهای صادر کرد :
« ایران دچار دردی عمیق شده و با داروهای مخدر درمانپذیر نیست … باید ملت، همکاری بیدریغ خویش را از من مضایقه ندارد تا بتوانم به این بیماری، علاج قطعی بدهم. مخصوصا در یک سال اخیر، موضوع نفت، کشور را به آتش کشیده است… این همان موضوعی است که ابتدا من عنوان کردم … بعضی، تصور میکردند اشاره در این مورد ، باعث سقوط حکومت من شده … اما من، از اقدام خود ، نادم نیستم. زیرا جانشین آینده من جناب آقای مصدق السلطنه، آن فکر را با سرسختی بیمانندی دنبال نمود و در مقابل هیچ فشاری ، از پای ننشست… من هم به همان اندازه که از عوام فریبی در امور سیاسی بیزارم، در مسایل مذهبی نیز از ریا و سالوس منزجرم. کسانی که به بهانهی مبارزه با افراطیون سرخ، ارتجاع سیاه را تقویت نمودهاند، لطمهی شدیدی به آزادی وارد ساخته، زحمات بانیان مشروطیت را از نیم قرن به این طرف، به هدر دادهاند. من در عین احترام به تعالیم مقدسهی اسلام ، دیانت را از سیاست ، دور نگاه خواهم داشت و از نشر خرافات و عقاید قهقرایی جلوگیری خواهم کرد…» (۶)
اشتباه مرگ بار قوام ، بخش فرجامین اعلامیهی او بود. در این بخش، خودکامگی و تحقیر مردم ، موج میزد و لحن برخورندهی آن، بر خشم مردم افزود. قوام در این اعلامیه گفته بود :
«… وای به حال کسانی که در اقدامات مصلحانهی من اخلال نمایند و در راهی که در پیش دارم ، مانع بتراشند ، یا نظم عمومی را بر هم بزنند. این گونه آشوبگران، با شدیدترین عکسالعمل از طرف من روبرو خواهند شد… به عموم اخطار میکنم که دورهی عصیان سپری شده و روز اطاعت از اوامر و نواهی حکومت فرا رسیده است. کشتیبان را سیاستی دگر آمد . » (۷)
۲۷/۴/۱۳۳۱
رییس الوزرا ـ احمد قوام
در این میان ، احمد قوام چنان به موفقیت خود اطمینان داشت که از شاه خواسته بـود که بـا انحلال مجلس هفدهم موافقت کند و او نیز موافقت کرده بود .(۷)
احمد قوام در باز گرداندن آذربایجان به ایران، همراه با ندادن نفت به روسها، کار بزرگی انجام داد:(۸)
قوامالسلطنه ، زیرکانه روسها را با دست به دست کردن کار آذربایجان و نفت، فریب داد تا کار تخلیهی آذربایجان انجام گرفت.
باید انصاف داد که در این کار، سخت کامیاب شد و در این راه، به میهن خود ایران، خدمت بزرگی کرد .
البته باید دانست که هر گاه روسها در برابر تخلیه آذربایجان موفق شده بودند که امتیاز نفت شمال را به دست آوردند ، در آن صورت ملی کردن صنایع نفت در سرتاسر کشور در سال ۱۳۳۰ ، امر غیر ممکن بود. اما احمد قوام، با استادی و مهارت هر چه تمامتر
حریف مسکوی خود را در موقعیتی قرار داد که این حریف، هر ورقی را بازی میکرد، قوام دست بالایش را میآورد.
اگر روی نفت متمرکز میشد، آذربایجان را به عنوان یکی از اقمار احتمالی از دست میداد و اگر آذربایجان را میپایید، نفت را میباخت.(۹)
بسیاری از پژوهشگران و تاریخ نگاران بر این باورند که بدون «قوام»، آذربایجان از دست رفته بود.فشار زیادی که برای حل غائلهی آذربایجان بر احمد قوام وارد شد، او را به کلی فرسوده و پیر کرده بود. اما او بدون توجه به پند خواجه شیراز که «چون پیر شدی حافظ ، از میکده بیرون شو »، خود را هنوز جوان «گود سیاست» میدانست. او در حالی برای چندمین و آخرین بار، کرسی نخست وزیری را پذیرفت که افزون بر فرسودگی و پیری، بیمار بود و برای رهایی از گرمای تابستان، از تهران بیرون رفت و در کاخ تابستانی وزارت امور خارجه در شمیران (پل رومی)، مستقر شد.بدین سان، او در فرجامین حضور سیاسی، همه دستآورد و اندوختهی گران قدر در حل غائلهی آذربایجان را در معرض مخاطره و دستاندازی قرار داد. بر پایهی اسناد و مدارک موجود او حتا با آن نوشتار روان و تسلط کامل بر ادب فارسی ، تهیهی اعلامیه اعلامیهی روز ۲۷ تیر ماه را به دیگران واگذار کرده بود.(۱۰)
لحن فرجامین بخش اعلامیهی قوام و منم منم کردنهای او و تهدید مردم به واکنش تند و گفتن این جمله که « روز اطاعت از اوامر و نواهی حکومت فرا رسیده است » که بیشتـر بـه سخـن فـرمانده نیروی اشغالگر میمانست تـا نخستوزیر کشور، « نفت» ی بود که بر آتش شعلهور خشم مردم پاشیده شد.
لحن اعلامیهی قوام، سخت به مردم برخورد و به مردم گران آمد و توفان خشم مردم ، دولت او را روز ۳۰ تیر ۳۳۱ ، از بنیان کند .
بخش دوم ـ خیزش ۳۰ تیر
روز ۲۶ تیرماه ، نمایندگان جبههی ملی در مجلس شورای ملی ، اعلام کردند (۱۱)
ما امضاکنندگان ذیل ، نمایندگان مجلس شورای ملی ، در تایید سوگندی که برای حفظ مبانی مشروطیت در مجلس شورای ملی یاد کردهایم و به علت این که در شرایط فعلی ادامه نهضت ملی ، جز با زمامداری دکتر مصدق میسر نیست ، متعهد میشویم با تمام قوای خود و وسایل موجود از دکتر مصدق پشتیبانی نماییم :
اصغر پارسا ـ صفایی ـ مهندس احمد زیرکزاده ـ دکتر عبدالله معظمی ـ دکتر سیدعلی شایگان ـ دکتر مظفر بقایی ـ سید شمسالدین قناتآبادی ـ حسین مکی ـ سید جوادخلخالی ـ سید مهدی حاج سید جوادی ـ محمود نریمان ـ سید ابوالحسن حایریزاده ـ علی اصغر مدرس ـ نادعلی کـریمـی ـ سید مرتضی شبستری ـ احمد اخگر ـ سید محمدعلی انگجی ـ سید ابراهیم میـلانـی ـ فخرالـدین فرزانه ـ مهندس کاظم حسیبی ـ ناصر قشقایی ـ خسرو قشقایی ـ سید باقر جلالی موسوی ـ محمدابراهیم شاپوری – مهندس سید احمد رضوی ـ یوسف مشار ـ حسینعلی راشد ـ دکتر ابوالحسن ملکی ـ دکتر احمدناظرزاده کرمانی …
آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی نیز ، اعلامیهای در پشتیبانی از دولت ملی دکتر مصدق منتشر کرد . در این اعلامیه آمده بود :
« برادران عزیزم… کوشش من و شما برادران مسلمان در قطع ریشه استعمار و برانداختن مظاهر و آثار استثمار، به عنایات پروردگار میرفت که نتیجه قطعی خود را بخشیده و ایران را برای همیشه از شر اجانب رهایی بخشد، ولی سیاستی که قرون متمادی دولتهای مزدور را بر سر کار میآورد، بالاخره حکومت دکتر مصدق را که بزرگترین سد راه خیانت خود میدانست، بر کنار و درصدد برآمد عنصری را که در دامان دیکتاتوری و استبداد پرورش یافته و تاریخ حیات سیاسی او پر از خیانت و ظلم و جور است و بارها امتحان خود را داده و دادگاه ملی حکم مرگ و قطع حیات سیاسی او را صادر کرده است، برای چندمین بار بر مسند خدمتگزاران واقعی گمارد…
احمد قوام باید بداند، در سرزمینی که مردم رنجیده آن پس از سالها رنج و تعب، شانه از زیر دیکتاتوری کشیدهاند نباید رسما اختناق افکار و عقاید را اعلام و مردم را به اعدام دسته جمعی تهدید نماید. من صریحا میگویم که بر عموم برادران مسلمان لازم است که در راه این جهاد اکبر کمر همت محکم بر بسته و برای آخرین مرتبه به صاحبان سیاست استعمار ثابت کنند که تلاش آنها در به دست آوردن قدرت و سیطرهی گذشته محال است و ملت مسلمان ایران، به هیچ یک از بیگانگان اجازه نخواهد داد که به دست مزدوران آزمایش شده، استقلال آنها پایمال، و نام با عظمت و پرافتخاری را که ملت ایران در اثر مبارزه مقدس خود به دست آورده است، مبدل به سرشکستگی شود…»(۱۲)
همان روز (بیست و ششم تیر ماه ۱۳۳۱) ، حزب پان ایرانیست ، با صدور اعلامیهای در پشتیبانی از دولت ملی دکتر محمد مصدق ، اعلام داشت: (۱۳)
زنده باد مصدق … مرگ بر دشمنان ایران
هم میهنان! زنان! مردان! کارگران! برزگران! اصناف! پیشه وران! اکنون میهن ما در آستانه انجام یک توطئه بزرگ و جنایت تاریخی قرار گرفته است. این جنایتی است که به دست عوامل بیگانه و نوکران نشاندار انگلیس برای شکست ملت ایران و در راه دشمنی با دکتر مصدق به کار میرود.
ما اکنون اعلام می داریم که جز دکتر مصدق هیچ کس را شایسته رهبری در این نبردهای رهایی بخش نمی شناسیم.هزاران هزار جوانان نیرومند حزب پان ایرانیست در سراسر ایران از رهبر انحراف ناپذیر مبارزه ملی “دکتر مصدق” حمایت خواهند کرد.ما نخواهیم گذارد یکبار دیگر تیرگی همه جا را فراگیرد و ظلمت ِ استعمار میهن ما را جولانگاه جنایتکاران قرار دهد.ما نبرد خونین خود را بر ضد همه دستگاه های بیگانه پرست ادامه می دهیم. ما همه مردم ایران را فرا میخوانیم که در راه به خاک سائیدن پوزه ی اجنبی پرستان همدوش مصدق دلیر همچنان به پیش روند.
ایرانی…خون و شرافت تاریخ ملت تو به تو حکم می کند که نگذاری مرز و بوم ایران باز اسیر پنجه های خون آشام استعمار گردد.
هم میهن … در صفوف مبارزه مجهز باش.
نبرد خونین ادامه خواهد یافت.
به پیش … با ما… در راه ایران …همدوش با مصدق.
دفتر مرکزی حزب پان ایرانیست شامگاه پنجشنبه ۲۶ تیر ۱۳۳۱
به دنبال اعلامیهی کمیته عالی رهبری حزب پان ایرانیست، پایگاهها و سازمان حزب در تهران و دیگر شهرهای کشور، بر تلاش خود برای رویارویی با خیانت آشکار دربار و هیات فاسد حاکمه، افزودند .
پایگاه البرز، به عنوان نیرومندترین یگان دانشآموزی کشور، همراه با پایگاههای دیگر دانشآموزی، مانند پایگاه دبیرستان مروی ، هدف ، دارالفنون، پیرنیا، فیروز بهرام، ادیب، رهنما و… دستاندرکار برنامهریزی گسترده برای انجام تظاهرات همگانی، میتینگهای موضعی ، چاپ و پخش اعلامیه، شعارنویسی بر روی دیوارها ، تظاهرات در گروههای ۳- ۲ نفره در درون اتوبوسها و… شدند.
سازمانهای جوانان، بانوان، کارمندان و اصناف حزب در تهران نیز، همهی افراد خود را برای شرکت در تظاهرات، بسیج کردند و برنامه گستردهای را تدارک دیدند.
همچنین یگان کارگری حزب پان ایرانیست در تهران نیز دست اندرکار برنامهریزی و اجرا شد. نشست همگانی مسئولان سندیکای ملی لوکوموتیورانان راه آهن و سندیکای ملی کارگران دخانیات (وابسته به حزب پانایرانیست)، همراه با نمایندگان کارگران ملی سیلو، بلورسازی و چیتسازی، زمینهی گستردهای را برای حضور کارگران در تظاهرات علیه دولت قوام و پشتیبانی از دولت ملی دکتر مصدق ، فراهم آورد .سازمانهای حزب پانایرانیست در شهرستانها نیز، با شتاب فراوان ، خود را بیش از پیش، آمادهی شرکت در تظاهرات کردند.
حزب پان ایرانیست، در سرتاسر خوزستان دارای تشکیلات گستردهای بود، به گونهای که تشکیلات در خوزستان دارای سرپرستی ویژهی به خود بود. سرپرستی سازمانهای حزب پانایرانیست در خوزستان را ، شادروان دکتر حسین طبیب که در شهر اهواز مستقر بود ، به عهده داشت.
تشکیلات حزب در مشهد و دیگر شهرهای خراسان، دارای گسترش زیادی بود. به گونهای که تشکیلات حزب در مشهد که سرپرستی شهرستانهای استان را نیز به دوش میکشید، هفتهنامهای به نام « ندای خون » را با شمارگان زیادی منتشر میکرد.
با وجود استواری تشکیلات حزب پان ایرانیست در شهر رشت، قلب تپندهی تشکیلات حزب در استان گیلان، در شهر رودسر میزد. در هیچ کجای دیگر ، حزب دارای تشکیلات روستایی به گستردگی رودسر نبود .
در شهر زاهدان، تنها تشکیلات موجود حزبی، تشکیلات حزب پانایرانیست بود که از اقبال خوبی در میان مردم ، برخوردار بود . امیر قاسم بهزادی مسئول تشکیلات، با روشنبینی و پشتکار ، توانسته بود دفتر حزب پان ایرانیست در زاهدان را به مرکز گرهگشایی و تظلم مردم بدل کند .
تشکیلات حزب پان ایرانیست در کرمانشاه نیز از گستردگی قابل توجهی برخوردار بود و در روز ۳۰ تیر، توانست ، نقش راهبری تظاهرات مردم را به عهده گیرد. حزب پان ایرانیست، در قزوین دارای تشکیلات پهناوری بود و تشکیلات حزب، اتحادیههای کارگری و شهری مانند سندیکای ملی کارگران بافنده، اتحادیه درشکهچیها، صنف قهوهچی، نانوایان، قصابها و … را دربرمیگرفت.
همچنین تشکیلات حزب در روستاهای مهم قزوین مانند « شال » و « اسفرودین »، زرشک و … دارای شعبههای فعال و پرعضو بود .دماوند نیز از مناطق نفوذ کامل حزب پان ایرانیست بود و در تظاهرات روز ۳۰ تیر ، بسیاری از اعضای حزب در دماوند، خود را به میدان بهارستان رسانیده بودند .
در شهرهای آذربایجان، به ویژه در تبریز و رضاییه (ارومیه)، حزب دارای تشکیلات منظم و گسترده بود. در بوشهر و بندرعباس نیز، حزب دارای تشکیلات گستردهای بود و با توجه به ادارهکنندگان حزب، از نفوذ زیاد محلی برخوردار بود .
روزنامه باختر امروز درباره رویدادهای روز آدینه ۲۷ تیرماه در برابر مجلس شورای ملی ، نوشت: (۱۴ )
در مقابل مجلس، پلیس و سرباز، جوانان میهنپرست ایرانی را به خاک و خون میکشند و کامیونها بود که مرتبا از مجروحین پر میشد. جوان پان ایرانیست، در حالی که در خون خود میغلتید و پلیس او را کشان کشان به طرف کامیون میبرد ، فریاد میزد :
زنده باد دکتر مصدق
روزهای بیست و هشتم و بیست و نهم تیرماه ۱۳۳۱ ، تظاهرات مردمی، بیشتر اوج گرفت و با اعلام سازمانها و حزبهای سیاسی کشور برای برگزاری تظاهرات گسترده در روز ۳۰ تیر، همه در انتظار رویارویی سرنوشتساز، در این روز بودند. روز ۲۹ تیر، بازار و بیشتر مغازههای شهر بسته بود و همه جا سخن از روز ۳۰ تیر بود . مردم ایران تصمیم داشتند که در این روز ، دوباره حاکمیت ملی را برقرار کنند و با در هم کوبیدن توطئه ، راه را برای برقراری دوبارهی دولت ملی دکتر مصدق ، هموار سازند .
خیزش ملی ۳۰ تیر ۱۳۳۱ یکی از روزهای فراموش نشدنی نهضت ملی ایران و مباززات ضد استعماری ملت بزرگ ایران به شمار می رود. دهها تن از جوانان میهن پرست ایران زمین در این روز که مانند میدان جنگ بود به خاک و خون کشیده شدند؛ یکی از آنان “سرور هوشنگ رضیان” کوشنده جوان پان ایرانیست بود که جان خود را در این مبارزات از دست داد.*
در فردای پیروزی مردم در ۳۰ تیر، حزب پان ایرانیست با صدور بیانیه دوم خود خواستار برپایی دادگاه های ملی و محاکمه عاملان کشتار مردم گردید. (۱۵)
باید دادگاه ملی به ریاست دکتر مصدق و آیت الله کاشانی تشکیل گردد
هم میهنان استعمار با تمام قدرت و نیرنگبازی در برابر اراده آهنین شما به زانو درآمد.
قوام عامل جنایتکار و قاتل صدها نفر از مردان و زنان و کودکان هموطن بیگناه ما مجبور شد از کار برکنار شود.مشت دو رویان و مزدوران باز شد و حیله نابکارانه آنها علیه نهت مقدس ملت ایران بی اثر گشت.اینک وقت آن رسیده است که از نتایج ثمر بخش مبارزات هماهنگ خودآگاهانه تر استفاده کنید و در صفوف به هم فشرده ی زبده مردان پان ایرانیست که کوشش های اساسی و ریشه دار آنها عاملی موثر در بیداری و پیروزی ملت ایران بوده است فراگیرند تا به نیروی وحدت آرماخواهان، انتقام خون شهدای روز دوشنبه ۳۰ تیر ماه را که به خاطر وطن قربانی شده اند ، از قاتلین و محرکین بازگیریم و پایه های ایران بزرگ،آزاد و آباد را بنا نهیم.
هم میهنان! شما که این همه شهید داده اید تا پیروز گردیده اید،با ما همصدا شوید و بخواهیم که دادگاه ملی به ریاست شرافتمندانه ترین فرد ملت ما دکتر مصدق و آیت الله کاشانی پیشوای مسلمانان جهان تشکیل گردد و جنایتکاران را به سزای فجایع وحشیانه خود برسانند.
ما قوام را قرین تیره روزی خواهیم کرد و تسلیم قانون خشک و بی عاطفه می کنیم.انتقام مظهر عدل الهی است.
پیروز باد نهضت نجات بخش نهضت ایران
نیرومند باد سنگر آرمان خواهان حزب پان ایرانیست
درود به قهرمانان ملی
افتخار بر شهدای ۳۰ تیر
دفتر مرکزی حزب پان ایرانیست 31 تیر ۱۳۳۱
در روز سه شنبه ۳۱ تیر حزب پان ایرانیست تظاهرات بزرگی را با کاروانی از اتومبیل ها برپا نمود که پس از عبور از خیابان های تهران، برابر خانه دکتر مصدق اجتماع کرده و پنج تن از نمایندگان حزبی (سرور پزشکپور، سرور دکتر عاملی تهرانی، سرور اسماعیل فریور،سرور حسین تجدد،سرور مهدی صدیقی) مدت یک ساعت با ایشان دیدار کرده و به تحلیل اوضاع سیاسی پرداختند.
در عصر روز دوم مرداد ۱۳۳۱ سرور عاملی تهرانی در رادیو تهران به مناسبت پیروزی ملت ایران خطابه ی آتشینی در بررسی و تجزیه و تحلیل معادلات سیاسی روز انجام دادند. بدین گونه در ۳۰ تیرماه ۱۳۳۱برگ زرین دیگری به دفتر مبارزات ضد استعمار ملت بزرگ ایران و حزب سرافراز پان ایرانیست افزوده شد.
پیوست : نامهای جانباختگان ۳۰تیر
آرامگاه هوشنگ رضیان و دیگر از جانباختگان ۳۰ تیر در ابن بابویه نزدیک آرامگاه شهید دکتر محمدرضا عاملی تهرانی اندیشمند بزرگ پان ایرانیست قرار دارد. نامهای جانباختگان ۳۰تیر که در این آرامگاه هستند به ترتیب الفبا :
۱- شهید راه وطن اسماعیل عینکچی فرزند علیمحمد 2- شهید راه وطن جبار سفیدگر رشیدی فرزند آقابالا 3- شهید راه وطن محمد ابراهیم قاسمی فرزند یارعلی 4- شهید راه وطن رستمی کلخوران 5- شهید راه وطن اصغر اسکندریان فرزند قاسم
۶- شهید راه وطن بدون نام 7- شهید راه وطن رستم زینعلی تهرانی 8- شهید راه وطن محمدسرندی نژاد 9- شهید راه وطن عباس لوءلوء 10- شهید راه وطن نوروز کفایی فرزند مبارک 11- شهید راه وطن پرویز رجالی فرزند محمد 12- شهید راه وطن بدون نام 13- شهید راه وطن علیاکبر جهانفر 14- شهید راه وطن حسن نیکوسخن فرزند حسین 15- شهید راه وطن محمود یموتی
۱۶- شهید راه وطن اسماعیل صلواتی 17- شهید راه وطن کاظم محبی 18- شهید راه وطن سعدی اسکندی میرحسینی فرزند سعید 19- شهید راه وطن ابوالقاسم بنکدار فرزند محمدجعفر 20- شهید راه وطن گمنام 21- شهید راه وطن قدرتالله سلیمی فرزند نصرالله 22- شهید راه وطن گمنام 23- شهید راه وطن گمنام 24- شهید راه وطن رضی دستخوش فرزند حسین 25- شهید راه وطن هوشنگ رحمتالله رضیان فرزند مهدی
پینوشتها
۱ ـ جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران و … ـ ص ۲۱۹
۲ ـ همان ـ ص ۲۲۰
۳ ـ هفتهنامه ندای پانایرانیسم ـ شنبه ۱۴ تیر ماه ۱۳۳۱ ـ شماره ۳۵
۴ ـ خاطرات و تالمات دکتر محمد مصدق ـ ص ۲۵۹
۵ ـ روزنامههای صبح و عصر ۲۵ تیرماه ۱۳۳۱
۶ ـ یادداشتهای سیاسی سیام تیر ماه ۱۳۳۱ ـ حسن ارسنجانی (پیرایه روزنامه بامشاد) ۱۳۳۹ / جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران و … ـ ص ۲۲۳
۷ ـ همان / همان ـ صص ۲۲۴-۲۲۳
۸ ـ ما و بیگانگان (خاطرات سیاسی دکتر جهان شاهلو افشار ـ ص ۱۶۹)
۹ ـ جنگ جهانی در ایران ـ ص ۳۹۲
۱۰ ـ پارهای بر این باورند که این اعلامیه، نوشتهی حسن ارسنجانی است و پارهای، آن را نوشته مخبرالدوله سپهر میدانند
۱۱ ـ جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران ـ ص ۲۲۵
۱۲ ـ روزنامه کیهان ـ ۲۶ تیرماه ۱۳۳۱
۱۳ ـ روزنامه ندای پان ایرانیسم – شماره ۲۷ – مرداد ۱۳۳۱
۱۴ ـ باختر امروز ـ شنبه ۲۸ تیر ۱۳۳۱
۱۵- روزنامه ندای پان ایرانیسم – شماره ۲۹ – مرداد ۱۳۳۱
بیانیه های حزب پان ایرانیست و دو بیانیه حزب پان ایرانیست خوزستان در باره ۳۰ تیر را جداگانه در اینجا ببینید
روشنگری :بخش هایی از نوشتار بالا از دکتر هوشنگ طالع می باشد. برخی موارد در متن اصلی از جمله متن و تاریخ بیانیه های حزب پان ایرانیست در حمایت از دکتر مصدق دارای اشتباه بوده که بدینوسیله متن درست با آوردن بن مایه آنان از هفته نامه ندای پان ایرانیسم افزوده شده است. علاوه یر افزودن بخش هایی به متن بالا نام افرادبلندپایه حزب نیز که ممکن است به اشتباه از قلم افتاده اند ذکر گردیده است
***
دیدار فعالین ملی با شاعر ملی مصطفی بادکوبه ای
سازمان جوانان حزب پان ایرانیست
عصر امروز یکشنبه ۱۲ تیر ماه جمعی از فعالین سیاسی با مصطفی بادکوبه ای دیدار کردند .
در این دیدار که در خانه استاد بادکوبه ای رخ داد اعضایی از حزب پان ایرانیست ، جبهه ملی ، شعرا و فعالین اجتمایی حضور داشتند
حضور اقایان مهندس رضا کرمانی و حسین شهریای از پیشکسوتان حزب پان ایرانیست ، کوروش زعیم و مهران بختیاری از جبهه ملی و اقای مفتی زاده از فعالین کرد باعث شد در فضایی ملی این شاعر توانا اقدام به خواندن سروده خود ^ وقتی تو میگویی وطن ^ و چند سروده دیگر بنماید .
مصطفی بادکوبه ای در تاریخ ۲۰/۰۱/۹۰در منزل شخصی خود توسط نیروهایی امنیتی بازداشت و به بند امنیتی ۲۰۹ زندان اوین منتقل شد .
برای آقای بادکوبه ای پیش از ان در اسفند ماه ۸۹ از سوی دادگاه انقلاب احضاریه ای ارسال شد ، که بازداشت وی در پی عدم مراجعه به دادگاه مذکور رخ داد .
قابل ذکر است در تمام مدت ایام بازداشت این شاعر ملی در سلول انفرادی نگهداری میشد .
دومین سالروز تولد حسین رونقی ملکی در اوین
سازمان جوانان حزب پان ایرانیست
۱۴ تیر ماه دومین سالروز تولد حسین رونقی ملکی وبلاگ نویس ملی گرایی است که در زندان اوین دوران حبس ۱۵ ساله خویش را سپری می نماید.
به گزارش رهانا حسین رونقی ملکلی در تاریخ ۲۲ آذر ماه ۱۳۸۸ در منزل پدری خود در شهر ملکان به همراه برادرش بازداشت و یک روز بعد به بند ۲ الف زندان اوین که زیر نظر اطلاعات سپاه پاسداران و خارج از نظارت سازمان زندانها اداره میشود، منتقل شد. رونقی نزدیک به ۱۰ ماه در سلولهای انفرادی این بند به صورت تک نفره و چند نفره نگهداری و مورد بازجوییهای مداوم و فشارهای روحی و جسمی برای اخذ اعترافات تلویزیونی قرار گرفت.
رونقی سرانجام و بعد از ۱۰ ماه «بازداشت موقت» از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی پیرعباسی به ۱۰ سال زندان محکوم شد و این حکم عینا در دادگاه تجدیدنظر به تأیید رسید. در مورد آخرین وضعیت وی در زندان و در حالی که روز ۱۴ تیرماه تولد این وبلاگنویس است با احمد رونقی پدر وی گفتوگویی کردم.
پدر و مادر این زندانی سیاسی طی ۱۸ ماهه گذشته برای ملاقات و پیگیری وضعیت فرزندشان هر هفته و به صورت مداوم از شهر ملکان در نزدیکی تبریز تا تهران مسافرت میکنند و مجبور هستند برای ۲۰ دقیقه ملاقات این مسافت طولانی را سفر کنند. احمد رونقی ملکی پدر این وبلاگنویس با اشاره به وضعیت بیماری فرزندش و بیم و نگرانیهای خود در مورد آن به “خانه حقوق بشر ایران” گفت: «بهترین هدیهای که برای تولد میتواند به ما داده شود، آزادی او از زندان است. ما میخواهیم که با توجه به شرایطی که حسین دارد دست کم به مرخصی بیاید تا ما بتوانیم از او مراقبت کنیم.»
پدر وی در خصوص بیماری حسین رونقی گفت: «خود پزشکان گفتهاند که حسین باید تحت نظر مداوم پزشک متخصص باشد و در محیطی غیر از محیط زندان از او مراقبت شود، اما با این وجود با مرخصی او مخالفت میکنند. حسین با این شرایطی که دارد باید به مرخصی بیاید. حسین تا به حال دو بار عمل جراحی داشته است. در عمل اول پزشکان گفتند که یک کلیه حسین ۸۰ درصد و کلیه دیگرش ۲۰ درصد از کار افتاده است. بار دیگر نیز وی ماه گذشته به به بیمارستان رفت و ۱۴ روز در آنجا ماند. بعد از آن به زندان بازگرداند شد. این در حالی بود که باید بعد از بیمارستان اجازه میدادند به خانه بیایید و باید به او مرخصی میدادند. اما این کار را نکردند و حسین را به زندان بردند.»
احمد رونقی ادامه داد: «من بعد از اینکه حسین را دوباره به زندان برگرداندند، نامه نوشتم و گفتم که اگر بار دیگر حسین از ناحیه کلیه دچار عفونت شود، دیگر هیچوقت درمان نخواهد شد. این مسألهای که پزشکان هم آن را تأیید کردهاند. پزشکان گفتهاند سه ماه طول خواهد کشید که این پیوندها نتیجه بدهد، حسین در این مدت باید از تغذیه و شرایط مناسب محیطی برخوردار باشد وگرنه این عملها موفقیت آمیز نخواهد بود. خود حسین هم نامه نوشته است و این مسائل را با مسئولین قضایی مطرح کرده است.»
از احمد رونقی پرسیدم چه کسی یا نهادهایی و به چه دلیل اجازهی مرخصی به فرزند شما را نمیدهند؟ وی به “خانه”ی ما گفت: «یکی بازجویان پرونده و دیگری رئیس شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب قاضی پیرعباسی و رئیس دفتر وی آقای ستاری هستند که این اجازه را نمیدهند. من وقتی درخواست مرخصی را به ایشان ارائه دادم گفتند که اگر از زندان به مرخصی بیاید فرار میکند و دیگر به زندان بازنمیگردد. گفتم کجا قرار است فرار کند؟ زندگی حسین اینجا است کجا قرار است برود؟ حسین الان مریض است و باید تحت درمان و مراقبت باشد. اینجا کشور ما است و دلیلی ندارد حسین از کشور فرار کند. به نظر من اینها بهانه است؛ سال قبل گفتند یک میلیارد وثیقه بگذارید و ما گفتم میگذاریم که حسین آزاد بشود، بعد قبول نکردند. یک بار دیگر هم وثیقه ۳۳۰ میلیون تومانی گذاشتیم و همه کارها انجام شد، اما باز به حسین مرخصی نداده بودند.»
پدر این وبلاگنویس ادامه داد: «به دفتر دادستانی و آقای جعفری دولتآبادی هم مراجعه کردهایم. چندینبار نامه دادهایم برای مرخصی حسین، در این چند روز هم برای پیگیری و جواب نامهها مراجعه کردیم که هنوز جوابی ندادهاند و منتظریم تا ببینیم چه میشود. برای پیگری باید در روزهای آینده نیز مجددا به تهران بیایم.»
آقای رونقی فردا تولد حسین است و این دومین سالی است که او در زندان است…
«بهترین هدیهای که برای تولد میتواند به ما داده شود، آزادی او از زندان است. ما میخواهیم که با توجه به شرایطی که حسین دارد دست کم به مرخصی بیاید تا ما بتوانیم از او مراقبت کنیم. ما از مسئولین قضایی و زندان میخواهیم که شرایط او را درک کنند و با مرخصی او موافقت کنند تا او تحت درمان باشد. مسئولین قضایی میگویند که اگر به مرخصی بیاید فرار میکند، که چنین چیزی صحیح نیست، حسین کشورش را دوست دارد و بعد از درمانش و استفاده از حق مرخصیاش به زندان باز میگردد. مسأله اصلی اینجا است که سلامت فرزندمان در خطر است و ما میخواهیم از او در خانه مراقبت کنیم. همهی انسانها باید به انسانی که مریض است کمک کنند، این را هم قانون میگوید و هم شرع و یک مسأله انسانی است.»
***
سازمان عفو بین الملل خواهان آزادی ابوالفضل عابدینی شد
سازمان جوانان حزب پان ایرانیست
به گزارش خبرگزاری هرانا در ادامه واکنشها نسبت به ادامه بازداشت و محکومت فعالان حقوق بشر در ایران، سازمان عفو بین الملل طی بیانیهای اعتراض آمیز نسبت به ادامه حبس ابوالفضل عابدینی نصر، فعال حقوق بشری در ایران، از همگان تقاضا کرده است تا طی نامهای خطاب به رییس قوه قضاییه جمهوری اسلامی، بر آزادی بدون قید و شرط ابوالفضل عابدینی نصر تاکید شوند.
به گزارش تارنمای “میدل ایست برلین” و به نقل از سازمان عفو بین الملل، در این بیانیه از عموم خواسته شده است تا در امیل و نامه خود تقاضا شود که در مورد گزارشهای مربوط به ضرب و شتم ابوالفضل عابدینی تحقیقات کامل، بیطرفانه و فوری صورت گیرد و از مقامات جمهوری اسلامی خواسته شود که عاملین شکنجه و اذیت و آزار ابوالفضل عابدینی نصر بیدرنگ و در یک دادگاه عادلانه محاکمه شوند.
متن این بیانیه به شرح زیر است:
ابوالفضل عابدینی نصر، خبرنگار و مدافع حقوق بشر در حال حاضر در زندان اوین محکومیت ۱۲ ساله خود را طی میکند. از نظر سازمان عفو بین الملل عابدینی نصر یک زندانی صلح طلب و سیاسی است.
عابدینی نصر ۱۸ روز پس از انتخابات مناقشه برانگیز ریاست جمهوری در ۳۰ ژوئن ۲۰۰۹ دستگیر و در ۲۶ اکتبر ۲۰۰۹ وی به قید وثیقه از زندان آزاد شد، اما در سوم مارس ۲۰۱۰ و در جریان موج دستگیری مدافعان حقوق بشر او بار دیگر دستگیر گردید.
در حین دستگیری دفعه دوم، گویا وی مورد ضرب و شتم ماموران امنیتی قرار گرفته است. عابدینی نصر چهار روز پس از دستگیری به زندان اوین منتقل شد و طبق گزارشهای موجود در زندان با وی بدرفتاری شده است. سه ماه بعد از آن ماموران امنیتی او را به زندان کارون اهواز منتقل کردند و در سپتامبر ۲۰۱۰ باردیگر وی را به اوین برگرداندند.
در ۲۹ مارس ۲۰۱۰ به وکیل ابوالفضل عابدینی نصر اطلاع داده شد که موکل وی به جرم شرکت در یک «سازمان غیر قانونی» و «تماس با دولتهای دشمن» به دو ۵ سال زندان محکوم شده است.
علاوه برآن به جرم مصاحبه با رسانههای خارجی به یکسال زندان محکوم شده است.
به نظر میرسد که اتهامات ابوالفضل عابدینی نصر بخاطر فعالیت و تبلیغ برای “مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران” است.
در مارس ۲۰۱۰ بیش از ۳۰ تن از اعضای این سازمان دستگیر شدند. در ماه مه ۲۰۱۰ دادگاه تجدید نظر عابدینی نصر تشکیل شد و در این دادگاه ۱۱ سال زندان حکم قبلی وی مورد تایید قرار گرفت.
طبق گزارشهای رسیده، در ماه مه ۲۰۱۰ عابدینی نصر به جرم “تبلیغ علیه نظام” به یک سال دیگر محکوم شد.
سازمان عفو بین الملل از همه مردم تقاضا میکند که به رییس قوه قضاییه جمهوری اسلامی ایمیل و یا نامه ارسال کنند و در آن بر آزادی بدون قید و شرط ابوالفضل عابدینی نصر تاکید شود.
هم چنین در نامه و ایمیل تقاضا شود که در مورد گزارشهای مربوط به ضرب و شتم ابوالفضل عابدینی تحقیقات کامل، بیطرفانه و فوری صورت گیرد و از مقامات جمهوری اسلامی خواسته شود که عاملین شکنجه و اذیت و آزار ابوالفضل عابدینی نصر بیدرنگ و در یک دادگاه عادلانه محاکمه شوند.
عفو بین الملل در بیانیه خود از همگان خواسته است تا متن خود را به زبانهای فارسی، انگلیسی و یا آلمانی به صادق لاریجانی، رئیس قوه قضائیه و همزمان یک کپی از متن خود را به آدرس سفارت جمهوری اسلامی در همان کشوری که در آن زندگی میکنید، ارسال نمایند.
بن مایه خبر : میدل ایست برلین
متن بیانیه به زبان آلمانی از تارنمای سازمان عفو بین الملل
***
توضیحاتی پیرامون مطالب مندرج در روزنامهی کیهان
به دنبال بازداشت ده تن از اندامان حزب پانایرانیست در روز جمعه 4 تیر ماه 1390 و در شهر اهواز، تلویزیون فارسی زبان BBC مصاحبهای را با حجت کلاشی، یکی از مسوولین حزب پانایرانیست، در مورد نحوهی این بازداشت و دیگر فعالیتهای حزب پانایرانیست انجام داد. به دنبال این مصاحبه، روزنامه کیهان در مورخ 6/ 4/1390 مطالبی را در زمینهی این مصاحبه درج نمود که مصداق بارز نشر اکاذیب و توهین و افترا به مصاحبه کننده و حزب پانایرانیست میباشد. شاید مسوولین محترم روزنامه کیهان فراموش کردهاند که در دوران وجود رسانههای گسترده ارتباط جمعی، اینترنت، ماهواره و سایتهای متعدد خبری نمیتوان اخبار و رویدادها را بدین گونه تحریف نمود. اگر چه با توجه به موجود بودن فیلم این مصاحبه در سایتهای مختلف، تحریف و دروغ پردازی روزنامه کیهان برای خوانندگان آن مشخص بوده و نیاز به توضیحی اضافه درباره این مصاحبه نیست، اما برای جلوگیری از تکرار این موارد، لازم است تا پانایرانیستها و به خصوص مسوولین حزب، اطلاع رسانی لازم را در این خصوص انجام دهند.
شاید یکی از دلایل اصلی رویکرد و توجه گسترده مردم ایران به رسانههای خارجی، همین عدم صداقت و شفافیت رسانههای داخلی و از جمله روزنامه کیهان در بیان رویدادها و اخبار باشد.
علاوه بر تحریف و دروغ پردازی در مورد مصاحبه انجام شده، روزنامه کیهان با اتخاذ روش همیشگی خود در نوشتهی ذکر شده، سعی داشته تا مطالبی را به صورت غیرمستقیم به خوانندگان خود القاء نماید که اینجانب به عنوان یک پانایرانیست لازم میدانم توضیحاتی را در این مورد به اطلاع خوانندگان این روزنامه برسانم.
روزنامه کیهان در این مطلب به صورت غیرمستقیم تلاش دارد تا وانمود کند، بر عکس مطالب گفته شده در مصاحبه با BBC، پانایرانیستها از آزادی عمل و فعالیت برخوردار بوده و فشارها و برخوردهای امنیتی با آنان صورت نگرفته است و در این باره به مظلوم نمایی پرداختهاند.
علاقهمندان و میهن پرستانی که خبرهای مربوط به حزب پانایرانیست را دنبال میکنند، میدانند که محدودیتها و فشارهای وارده بر حزب پانایرانیست و اندامان آن در سالهای اخیر تشدید شده و روند فزایندهای به خود گرفته است که در ذیل به برخی از آنها اشاره میکنیم:
– جلوگیری از برگزاری کنگرهی دهم حزب پانایرانیست در سال 1381 با حمله به محل برگزاری کنگره و تهدید مستمر فعالین و مسوولین حزب در طول 9 سال گذشته برای جلوگیری از برگزاری این کنگره.
– صدور و اجرای احکام سنگین و غیرعادلانه زندان برای فعالین پانایرانیست از جمله 18 ماه زندان برای حسین شهریاری، 12 سال زندان برای ابوالفضل عابدینی و 5/2 سال زندان برای شاهین زینعلی. این در حالی است که در همهی موارد فوق، یکی از موارد اتهامی اصلی این افراد، عضویت در حزب پانایرانیست بوده است.
– بازداشت موقت و به دنبال آن پروندهسازی برای تعداد زیادی از فعالین پانایرانیست در سالهای اخیر و در شهرهای مختلف از جمله تهران، کرج، اصفهان، اهواز و … که میتوان به بازداشت سروران مهندس رضا کرمانی، حسین شهریاری، قدرتالله جعفری، آرش کیخسروی، ابوالفضل عابدینی، کسرا علاسوند، ویدا دهقانیان، هومن اسکندری، شاهین زینعلی، فرهاد باغبانی، میلاد دهقان و تعدادی دیگر از پانایرانیستها اشاره نمود. این بازداشتها و پروندهسازیهای متعاقب آن جهت اعمال فشار بر پانایرانیستها بوده که کلیه سوابق آن موجود میباشد.
– جلوگیری از برگزاری جلسات حزبی و نشستهای فرهنگی و میهنپرستانه و حمله به محل جلسات پانایرانیستها در شهرهای مختلف از جمله هجوم به منزل مسکونی مهندس رضا کرمانی در شهر کرج در سال 1389 و بازداشت 13 نفر از افراد حاضر در جلسه و حمله اخیر به پانایرانیستهای اهواز و بازداشت موقت 10 نفر از آنها.
– جلوگیری از برگزاری مراسم خاکسپاری شادروان محسن پزشکپور، بنیانگذار و رهبر حزب پانایرانیست و جلوگیری از ورود فعالین و مسوولین حزبی به مراسم بزرگداشت ایشان؛ همچنین جلوگیری از برگزاری مراسم بزرگداشت روانشاد دکتر ابراهیم میرانی در تهران و اخلال در مراسم سالگرد ایشان در شهر اهواز.
– احضار، بازجویی، تهدید و ارعاب مداوم و مستمر دهها تن از فعالین پانایرانیست در شهرهای مختلف از جمله تهران، کرج، اهواز، اصفهان، آبادان، شاهین شهر، رامهرمز و …
– تهدید و ارعاب دیگر میهن پرستان علاقهمند به آرمانهای حزب پانایرانیست از جمله فعالین فرهنگی، وکلای دادگستری، فعالین حقوق بشر و فعالین کارگری و تحت فشار قراردادن آنها برای قطع ارتباط با پانایرانیستها.
– ایجاد مزاحمت برای پانایرانیستها در محیطهای کاری دولتی و خصوصی و جلوگیری از ترفیع موقعیت شغلی پانایرانیستهای شاغل در ادارات دولتی.
– جلوگیری از ادامهی تحصیل برخی از دانشجویان پانایرانیست در دانشگاهها.
– تبعید پانایرانیستها به نقاط محروم و دورافتاده در دوران خدمت سربازی.
– غارت منزل و اموال شخصی پانایرانیستها در حین بازداشت آنها و در خلال حمله به محل برگزاری جلسات پانایرانیستی که به عنوان نمونه میتوان به 2 بار غارت اموال شخصی مهندس کرمانی در منزل ایشان اشاره نمود.
– و دهها مورد دیگر که قطعا حزب پانایرانیست میتواند مشروح این موارد و مستندات آنها را در اختیار همهی هم میهنان و رسانهها و از جمله روزنامه کیهان قرار دهد.
با توجه به موارد گفته شده، معلوم نیست مسوولین محترم روزنامه کیهان محدودهی آزادی فعالیتهای سیاسی احزاب در ایران و از جمله حزب پانایرانیست را چگونه ترسیم فرمودهاند که در نظر ایشان، موارد فوق مصداق تحدید آزادی و اعمال فشارهای امنیتی بر میهن پرستان نمی باشد (!؟).
به شهادت اسناد منتشر شده توسط نهادهای امنیتی و حکومتی، سابقه و اساس فعالیتها و مبارزات حزب پانایرانیست در طول 60 سال گذشته بر مبنای دفاع از تمامیت ارضی ایران، احقاق حقوق از دست رفتهی ملت ایران، دفاع از منافع و مصالح ملت ایران و مشی بیگانهستیز و ضد استعماری آن استوار بوده است. آیا داشتن این آرمانها آنچنان گناه نابخشودنی است که پانایرانیستها باید چنین عقوبتی را برای آن تحمل نمایند ؟
مسوولین و نویسندگان محترم روزنامه کیهان که خود را مطلع و آگاه به رویدادهای سیاسی جهان میدانند باید به خوانندگان خود توضیح دهند که این گونه برخورد و اعمال فشار بر میهن پرستان یک کشور و این همه ظلم و ستم بر آنان در کدام ساختار سیاسی مترقی و حتی غیر مترقی جهان مسبوق به سابقه بوده و در صورت اجرای اعمال مشابه، چه نتایجی برای آن ساختار سیاسی به دنبال داشته است؟
این نویسندگان و مسوولین مدعی وقوف بر روابط بینالملل باید پاسخگو باشند که در شرایط حساس کنونی منطقهای و بینالمللی که مخاطرات عظیم موجودیت ملت ایران، تمامیت سرزمینی و منافع ملی ایران را مستقیما نشانه گرفته، با چه استدلال و چه منطقی در برابر تلاش برای حذف این میهن پرستان سکوت کرده و یا به آن دامن میزنند؟
در حالی که وجه همت و مشخصه بارز پانایرانیستها و به ویژه پانایرانیستهای خوزستان در طول سالیان گذشته، تقابل جدی با بیگانهپرستان و تجزیهطلبان و وهابیها در مناطق مرزی ایران بوده، آنانی که خود را مدعی خون شهیدان هشت سال دفاع مقدس میدانند، چگونه به خود اجازه میدهند در برابر تلاش برخی افراد و جریانات مشکوک در نهادهای حکومتی برای ظلم و اعمال محدودیت بر پانایرانیستها سکوت منجر به تایید اختیار نمایند؟
آیا متصف کردن پانایرانیستها به عناوین مرتد، ضد انقلاب، طاغوتی و غیره و به این بهانه تایید ستم بر آنان، خلع سلاح کردن فرزندان رشید ملت ایران در مقابل جبههی دشمنان ایران و همگامی با آنان نیست؟
روزنامه نگاران کیهان که بنا به ماهیت صنفی و رسالت مطبوعاتی خود باید حساس به رعایت آزادیهای سیاسی و اجتماعی احزاب و فعالین آنها باشند، باید به صورت شفاف توضیح دهند که در مقابل برخوردها و رفتارهای غیرقانونی، غیرحقوقی، غیر عرفی و حتی غیر اخلاقی برخی دستگاههای امنیتی، قضایی و انتظامی با میهن پرستان و به ویژه پانایرانیستها، به چه علت سکوت کردهاند؟
امیدوارم آنهایی که همواره به شناسایی و افشای کانونهای توطئه علاقه و توجه نشان میدهند، جریانات و افراد نفوذی در این دستگاهها که این گونه اقدامات را بر علیه میهن پرستان برنامه ریزی و اجرا میکنند، شناسایی و افشا نمایند تا جامعهی ایران به مکانی امن برای میهن پرستان تبدیل گردد و امیدوارم آنچنان فضایی آزاد و امن برای بیان اندیشهها و نظریات میهن پرستانه در رسانههای داخلی فراهم گردد که دیگر نیازی به مصاحبه با رسانههای خارجی نباشد.
پانایرانیستها آرزو دارند تمامی نشریات و رسانههای داخل کشور با در نظر گرفتن شرایط حساس کنونی و با توجه به وظیفه و مسوولیت خطیر خود نسبت به سرزمین و ملت بزرگ ایران، درک و شناسایی منافع ملی و مفاهیم وابسته به آن، توجه به تمامیت سرزمینی ایران و منافع ملی و دفاع از فرزندان نجیب و علاقهمند به این سرزمین را سرلوحه امور خود قرار دهند که البته روزنامه کیهان هم نباید مستثنی از این امر باشد؛ به امید فرا رسیدن آن روز.
پاینده ایران
منوچهر هرمزگانی
***
دروغ پراکنی روزنامه کیهان درباره گفتگوی حجت کلاشی با بی بی سی
روزنامه کیهان چاپ دوشنبه به تاریخ ۱۳۹۰/۰۴/۰۶در بخش خبر ویژه خود مطلبی را با عنوان “مصاحبه نصفه کاره با بی بی سی”آورده است که در آن نمود بارز یک رفتار غیر اخلاقی و غیر حرفه ای مشاهده می شود.در این مطلب که در ادامه بصورت کامل خواهد آمد اشاره ای مختصر به مصاحبه حجت کلاشی مسول سازمان جوانان حزب پان ایرانیست گشته که در آن مصاحبه ایشان پیرامون نحوه بازداشت اخیر و مشکلات پیش رو و فشارهای وارده بر اندامان حزب پان ایرانیست در نقاط مختلف کشور اظهاراتی را بیان داشتند.اما خبر منتشره در کیهان علیرغم تحریف بخشهایی از مصاحبه اقدام به جعل و افزودن بخشهایی غیر واقعی به مصاحبه نموده که از اخلاق حرفه ای و روزنامه نگاری بدور است.پیرامون این موضوع سخن و توضیح دادن امری بی نیاز است چرا که مطلب روزنامه کیهان و فایل ویدئویی مصاحبه به خوبی گویای همه چیز است.
گفتگوی سرور حجت کلاشی با بی بی سی فارسی درباره دستگیری ۹ تن از پان ایرانیست در خوزستان
***
خبر روزنامه کیهان : مصاحبه نصفه کاره با بی بی سی (خبر ویژه)
دوشنبه ۶ تیر ۱۳۹۰- شماره ۱۹۹۶۰
مزدور یک گروهک ضد انقلاب وسط مظلوم نمایی درباره نبود آزادی فعالیت سیاسی در ایران از پاسخ به این سؤال که اگر اینطور است پس الان او چگونه از داخل ایران در حال مصاحبه است، درماند و مصاحبه را نصفه کاره گذاشت.
حجت کلاشی عضو گروهک حزب پان ایرانیست که روز گذشته با بی بی سی مصاحبه کرده، در این مصاحبه مدعی شد تعدادی از اعضای حزب پان ایرانیست که در جلسه سازمان جوانان این حزب – از جمله خود وی- در خوزستان بازداشت شده بودند، امروز پس از تفهیم اتهام، آزاد شدند و وی بلافاصله فرصت را غنیمت شمرده و تصمیم گرفته است که با بی بی سی مصاحبه کند!
در این لحظه، خبرنگار بی بی سی در اقدامی غیرمنتظره که احتمالاً نه با مسئولان این شبکه هماهنگ شده بود و نه با این مزدور ضد انقلاب، از وی پرسید اگر فعالیت حزب پان ایرانیست در ایران غیرقانونی اعلام شده، پس چگونه فعالیت می کنید و الان تماس گرفته اید؟! کلاشی که پس از مواجهه با این سؤال آشکارا عصبی به نظر می رسید در اظهاراتی متناقض گفت: «براساس قانون اساسی فعالیت همه احزاب در ایران آزاد است، ما براساس همان اصل قانون اساسی فعالیت می کنیم، معتقدیم می بایست در جامعه متناسب با اصول حقوق بشر، آزادی بیان و اندیشه ، فعالیت های احزاب و گروه های سیاسی آزاد باشند»…
و وقتی خبرنگار خواست سؤال دیگری مطرح کند به یکباره گوشی را قطع کرد!
از سرنوشت مجری بی بی سی اطلاعی در دست نیست!
پیوند خبر در تارنمای روزنامه کیهان
http://kayhannews.ir/900406/2.htm#other205
تیر ۹, ۱۳۹۰
فیلم گفتگوی سرور حجت کلاشی با بی بی سی درباره بازداشت ۹ پان ایرانیست در اهواز
پاینده ایران
ویدیو را در یوتیوب حزب پان ایرانیست ببیینید.
دریافت فایل ویدیو : ۲۵ مگابایت با کیفیت عالی
اعلام خبر در تلویزیون رَسا(رسانه سبز ایران) (از دقیقه ۶:۱۸ تا ۷:۳۳ دقیقه )
***
پان ایرانیستهای دربند را آزاد کنید.
زندانیان سیاسی را آزاد کنید.
تارنمای هواداران پان ایرانیسم:
www.paniranism.net
تارنمای نامه پان ایرانیسم
http://paniranism. info
فیسبوک هواداران پان ایرانیسم:
www.facebook.com/paniranism
تارنمای حزب پان ایرانیست:
http://paniranist. org
تارنمای سازمان جوانان حزب پان ایرانیست:
http://pan-iranist. info
تارنمای تريبون آزاد پان ايرانيست در خوزستان:
www.pan-iranist.net
کانال یوتیوب حزب پان ایرانیست
http://www.youtube.com/paniranistparty
فیسبوک حزب پان ایرانیست:
www.facebook.com/paniranistparty
حزب پان ایرانیست
همبستگی ملی . یکپارچگی ایران . حاکمیت ملت
هم میهن گرامی: برای ایرانی یکپارچه، آزاد، آباد، سربلند و دمکرات با حاکمیت ملت به ما بپیوندید.
iran@paniranism.info
http://www.paniranist.org/a.htm
http://www.paniranist.info/?page_id=353