نامه پان ایرانیسم
شماره ١٢٨ – پنج شنبه ١٥ اسفند ١٣٩٢ – ٦ مارس ٢٠١٤
www.paniranism.info – iran@paniranism.info
درود بر هم میهنان گرامی
مطالب زیر تقدیم میشوند
پیش شرطهای رسیدن به اقتصاد مقاومتی
تاثیر رانت و مافیای دولتی بر جامعه و اقتصاد
یعقوب پسر شمشیر – سرودۀ بانو هما ارژنگی
یادی از زنده یاد سرور مهندس رضا کرمانی
پاینده ایران
پیش شرطهای رسیدن به اقتصاد مقاومتی
روشنک آسترکی
سازمان جوانان حزب پان ایرانیست
در پی دستور ویژه رهبر جمهوری اسلامی به دولت، مجلس و قوه قضائیه درباره اجرای فوری و بیدرنگ سیاستهای اقتصاد مقاومتی، مباحثی پیرامون ابزارها، موانع و فرصتهای این نوع اقتصاد در ایران صورت گرفته است. هر چند گفتنی است اصطلاح «اقتصاد مقاومتی» از سوی آیت الله خامنهای نخستین بار در اواسط سال ۱۳۸۹ در مورد نحوه مقابله با تحریمها علیه ایران مطرح گردید اما حاکمیت نتوانست از این مساله به عنوان راه حلی برای حل مشکلات اقتصادی کشور استفاده کند و در حد شعار باقی ماند. حال پرسشی که مطرح می شود اینست که ابزارها و پیش شرطهای رسیدن به الگوی صحیح اقتصاد مقاومتی چیست و حلقه مفقوده در دیدگاه سیاستگذاران این الگو تا کنون چه بوده است.
در نخستین گام باید درک صحیح از این الگوی اقتصادی داشت که برخلاف برخی تحلیلهای صورت گرفته در اینباره، این مدل اقتصادی بر پایه وجود دشمنان و عدم تعامل پرقدرت با جهان پیش نمی رود و باید به جای تهدید و تکیه بر دشمنی و فرو بردن هر چه بیشتر کشور در انزوا، کاملا پویا و پرتوان به ایجاد رونق اقتصادی در داخل و رقابت در عرصه بین الملل پرداخت. در واقع مقاومت اقتصادی به معنای پایهگذاری و ساختن اقتصادی پرتوان و تاثیر گذار و حرکت در مسیر توسعه است.
نکته حائز اهمیت اینست که هر چند الگوی اقتصاد مقاومتی با توجه به مشکلات عمیقی که طی دهههای گذشته و بر اثر بیکفایتی مسوولان در عرصه سیاستهای داخلی و بین المللی در اقتصاد ایران بوجود آمده، میتواند راهگشا باشد اما تا پیش شرطهای لازم آن تحقق نیابد این الگو در عمل با شکست مواجه خواهد شد.
افزایش تولید و صادرات، عدم وابستگی بودجه کشور به درآمدهای نفتی، عدم وابستگی اقتصاد کشور به نظام یارانه، ایجاد رقابت در عرصه اقتصاد داخلی و حضور فعال در عرصه بین الملل فاکتورهای اصلی این نوع اقتصاد از دید کارشناسان است اما بحث مشارکت عمومی و استفاده از ظرفیتهای حداکثری جامعه در این مسیر بسیار با اهمیت و در حکم موتور محرکه برای رسیدن به این اهداف است.
با بررسی نمونههای موفقی که با استفاده از الگوی اقتصاد مقاومتی خیلی سریع مسیر رشد و توسعه را پیمودند، در مییابیم مهمترین ابزار برای رسیدن به رشد اقتصادی و توسعه در این مسیر، استفاده از مشارکت جمعی است چرا که با افزایش مشارکت عمومی هم کیفیت بهرهوری و هم رقابت گسترش مییابد و از طرفی نقدینگی که میتواند در چرخه اقتصاد مانع و چالش ایجاد کند، مانند خون در رگهای اقتصاد جریان مییابد. هر چند این امر در نظام فعلی اقتصاد کشور با توجه به دولتی بودن آن، دست داشتن نهادهای حکومتی و شبه حکومتی در تمام حوزههای اصلی اقتصاد و چرخه معیوبی که رانت حکومتی ایجاد کرده است، در عمل غیر ممکن به نظر میرسد.
گفتنی است مساله مهمی که در میان اظهار نظرها پیرامون اقتصاد مقاومتی مسکوت مانده است بحث چگونگی ایجاد مشارکت جمعی است.
دو عاملی که میتواند به ارتقای سرمایه اجتماعی و حداکثری کردن مشارکت جمعی در مسیر رسیدن به اهداف اقتصاد مقاومتی موثر باشد ایجاد وحدت و یکپارچگی ملی و اعتماد سازی پیرامون سلامت سیاسی-اقتصادی دولتمردان است که در هر دو مورد کارنامه حاکمیت در دهههای کذشته ناموفق بوده است. به طور مثال در حالی سخن از اقتصاد مقاومتی و عزم ملی مطرح میشود که دولت یازدهم تا کنون با ایجاد مباحثی بستر ایجاد شکاف و فاصله میان ملت را تقویت کرده است. همینطور نبود نظام شایسته سالاری باعث شده نه تنها کشور از وجود کارشناسان و نیروهای حرفه ای در سطوح مختلف اداره امور محروم بماند، بلکه حضور افراد بی کفایت در پست های مختلف مدیریتی و اجرایی هزینه های زیادی را به ایران وارد کرده است.
از سوی دیگر یکی از اصلیترین معضلات که به دلائلی چون اقتصاد نفتی و انحصار حکومتی، در کشور به ویژه حوزه اقتصاد شکل گرفته، بحث رانتخواری است که در دهههای گذشته آسیبهای جدی را بر جامعه و اقتصاد کشور وارد نموده است و سبب شده اعتماد عمومی از سوی مردم سلب شود.
بنا بر تعاریف، فساد اقتصادی به معنای دسترسی به منابع و فرصتهای اقتصادی بدون پرداخت مابهازای آن است. به بیان دیگر، اگر افرادی بتوانند بدون ایفای نقش در چرخهٔ تولید به ثروت دست پیدا کنند، در این صورت فساد اقتصادی رخ داده است. در واقع، در این تعریف، مفهوم فساد اقتصادی وسیعتر از مواردی چون اختلاس یا امور تبهکارانه است و هر گونه مبادلهای را که خارج از جریان مولد تولید ثروت باشد، در بر میگیرد.
همچنین در اقتصاد رانتی که درگیر تحریم های اقتصادی نیز شده، دلالی و سوداگری زمینه بروز پرقدرت تری نسبت به قبل پیدا می کند. در سیستم مبتنی بر دلالی و سوداگری بخش تولید بیشترین آسیب را میبیند و ریسک سرمایه گذاری بسیار بالا می رود و به همین سبب نمی توان انتظار ایجاد مشارکت جمعی و استفاده از سرمایه و ظرفیت های بخش خصوصی برای سرمایه گذاری در تولید را داشت.
در نتیجه نقش حاکمیت و به ویژه دولت در ایجاد الگوی صحیح اقتصاد مقاومتی بخصوص در شرایط تحریم نقشی قابل توجه است. اصلاح دولتمردان از فساد و رانتهای سیاسی- اقتصادی ضمن اینکه مهمترین اصل در تحقق اقتصاد مقاومتی است، یکی از پیش زمینه های ایجاد مشارکت جمعی و عزم ملی برای پیشبرد اهداف توسعه ای در اقتصاد است.
در پایان گفتنی است وقتی از موفقیت استراتژی جایگزینی واردات و افزایش تولید و رقابت سخن میگوییم باید به نقش همبستگی اجتماعی که در زیر سایه عدالت اجتماعی و بوسیله دولت عاری از فساد تحقق مییابد، تاکید نمود. بنابراین تا زمانی که نگاه انحصار طلبانه و مطلق گرایانه از روی سیاستهای کلی کشور برداشته و به مردم اجازه ایفای نقش در ابعاد مختلف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی داده نشود ، نمیتوان به ایجاد اعتماد و انگیزه قدرتمند ملی برای بهبود شرایط و رسیدن به اهداف الگوی صحیحی از اقتصاد مقاومتی امیدوار بود.
***
تاثیر رانت و مافیای دولتی بر جامعه و اقتصاد
اوژن اکبری
سازمان جوانان حزب پان ایرانیست
برخورداری گروهی خاص از امتیازات ویژه اقتصادی که برای آنان درآمدی خارج ازحوزه استحقاق آنها به ارمغان میآورد در اصطلاحات اقتصادی، رانت نامیده می شود.
به دیگر سخن رانت را میتوان درآمدی دانست که برخلاف سود و مزد که نتیجه تعاملات، کوشش و فعالیت اقتصادی است، بدون تلاش به دست میآید. در حقیقت هدف از هر فعالیت اقتصادی، کسب سود بیشتر است و بنگاه اقتصادی را نمیتوان به دلیل تلاش برای کسب سود بیشتر مورد مواخذه قرار داد اما این به شرط آن است که کسب سود بیشتر، با اقدام برای ایجاد ارزش افزوده همراه باشد.
به عبارت دیگر، اگر تلاش برای کسب سود بیشتر توسط یک بنگاه اقتصادی با ایجاد ارزش افزوده همراه باشد، اقدامی قانونی و مشروع است. اما اگر تلاش برای کسب منافع اقتصادی همراه با ایجاد ارزش افزوده نباشد آنگاه پدیده رانت خواری ایجاد میشود.
در نظامهایی که رانت خواری، فساد مالی و اداری در جامعه نمایان است، آن جامعه دچار یک بیماری مهلک و مرگ بار اقتصادی و اجتماعی است که علاوه بر اضمحلال و فروپاشی سازمان از درون، همانند یک بیماری مسری و واگیردار از سازمانی به سازمان دیگر و از نهادی به نهاد دیگر سرایت میکند؛ به طوری که تمام ارکان دولت فلج و از کار افتاده میشوند و در نهایت این پندار در شهروندان آن جامعه ایجاد میشود که مسوولین دولتی، منابع مالی کشور را تاراج و حیف و میل میکنند. این دیدگاه یک ملت نسبت به نظامِ حاکم، موجب به وجود آمدن بحرانهای سیاسی همراه با پیامدهای امنیتی در سطح ملی و حتا منطقهای و بین المللی میشود؛ چنانچه پی گیریهای ریشهای جهت بهبود آن صورت نپذیرد، دولت دچار فروپاشی درونی و جامعه دچار اضمحلال فرهنگی و اجتماعی میشود.
راه حل برون رفت از چنین اقتصادهایی با بگم بگم و یا شعارهای دولت راست گویان، وعدههای صد روزه و از این قبیل حرکات پوپولیستی نیست و این راه حل در واقع نوعی خام اندیشی و فریب کاری بیش نیست. باید مشکل را در جایی پی گیری کرد که قاعده بازی سیاسی و اقتصادی در آنجا شکل گرفته است. باید نظارت اجتماعی که با تقویت جامعه مدنی همراه باشد را شکل داد تا اینگونه سازمانهای مافیایی فروپاشند.
دولت رانتیر داری ویژگیهای زیر است:
۱- دولت رانتیر دولتی است که بیش از ۴۲ درصدِ درآمدهای آن از رانت خارجی (با توجه به اقتصاد نفتی در ایران) به دست میآید.
۲- درآمدهای دولت رانتیر هیچ گونه ارتباطی با فرایندهای تولیدی در اقتصاد داخلی کشور ندارد.
۳- در دولت رانتیر درصد بسیار کمی درگیر تولید رانت هستند، بنابراین اکثریت جامعه دریافت کننده و تعدادی نیز توزیع کننده رانت هستند.
۴- دولت رانتیر اصلیترین هزینه کننده درآمدهای ناشی از رانت است.
از دیدگاه بسیاری از اندیشمندان اقتصادی بیشتر کشورهای تولید کننده و صادر کننده نفت خام دولتهای رانتیر هستند، زیرا درآمدی که نصیب این دولتها میشود هیچ گونه ارتباط جدی با فعالیتهای اقتصادی درون کشور ندارند.
دولت رانتی در سه حوزه فعالیتهای درونی کشور تاثیر منفی میگذارد:
۱- ثاثیر بر ساخت دولت ۲- تاثیر بر روابط دولت و ملت ۳- تاثیر بر اقتصاد کشور
تاثیر بر ساخت دولت:
چون دولت تنها دریافت کننده و توزیع کننده رانت است این امر میتواند به انحصار قدرت دولت بیانجامد و بدنه دولت را بزرگتر و فربه تر کند، و هرچه بدنه دولت بزرگتر شود فساد مالی و اداری بیشتر و بخش خصوصی ضعیفتر و شکنندهتر میشود و اقتصاد کشور به جای خصوصی سازی به سوی اختصاصی سازی پیش میرود، به طوری که سازمانهای هراسناکی از دل این اختصاصی سازیها به نام مافیا بیرون میآیند که بر کل سیستم حیاتی اقتصاد کشور احاطه پیدا کرده و تعیین کننده سیاستهای کلان اقتصادی کشور میشوند و موجب به هدر رفتن منابع ملی شده و لطمات جبران ناپذیری به حاکمیت قانون وارد میکنند و حتی در برخی موارد منافع ملی را در جهت اهداف خاص خود تعریف میکنند.
این سازمانها بلندگوهای فراوانی در درون دولت و نهادهای دولتی برای خود دارند که منعکس کننده صدای آنها در جامعه هستند، و با ایجاد شبکههای رسانهای، دیگر صداهای جامعه را خفه و صدای دروغین خود را به صورت فریاد به گوش ملت میرسانند و تودههای مردم را در جهت برنامه ریزیهای شوم با خود بسیج میکنند؛ همچنین دولت در دولت یا همان دولت در سایه با ایجاد نهادهای موازی قدرت را شکل میدهند. نمونه بارز این نمونه در کشور ما مافیای “سیاسی – امنیتی- اقتصادی” میباشد که خزانه ملی را در جهت اهداف خاص خود خالی کرده و به بهانه تحریمها آن را به خارج از کشور انتقال دادهاند که تبعات آن به خطر افتادن منافع ملی شده است.
تاثیر روابط دولت بر جامعه:
تاثیر روابط دولت بر جامعه را نیز میتوان کاهش توانمندی استخراجی و هم چنین لطمه به توانمندی توزیعی کشور دانست. به دیگر سخن برخلاف دیگر کشورها که مجبور به دریافت مالیات از شهروندان و صنایع خود هستند، در دولت رانتی به علت بهره گیری از درآمدهای ناشی از رانت (نفت) نیاز چندانی به دریافت مالیاتها و در نتیجه به توسعه اجتماعی که به موجب آن نظارت اجتماعی ایجاد میشود و جامعه مدنی شکل گیرد احساس نمیشود. در نهایت، چنین روندی موجب میشود توانمندی توزیع عادلانه ثروت و قدرت در جامعه به تدریج تحلیل رود و دولت نسبت به استخراج بهینه سایر توانمندیها در جامعه نیز کم توجه و حتا بیتفاوت شود.
به نوعی یک توافق ضمنی بین دولت و جامعه شکل میگیرد که دولت مالیات دریافت نکند و جامعه مالیات پرداخت نکند که دولت به علت عدم دریافت مالیات پاسخ گوی جامعه خود نباشد و جامعه هم انتظاری از دولت برای حل مسایل اقتصادی و اجتماعی نداشته باشند. این مساله در نهایت موجب تحکم پایههای قدرت لجام گسیخته دولت و نهادهای دولتی و قدرتهای موزای دولتی میشود چرا که استقلال مالی دولت روز به روز نسبت به جامعه بیشتر میشود؛ در نهایت موجب سست شدن یا عدم شکل گیری دو پایه مهم توسعه اجتماعی و عدالت اجتماعی میگردد و دولت نسبت به مقوله عدالت اجتماعی بیتوجه و در مقابل چون جامعه حقی بر حکومت ندارد در قبال آن احساس تکلیف نمیکند.
در نتیجه یک گسیختگی عمیقی بین دولت و ملت ایجاد میشود که منجر به فروپاشی درونی دولت و گسیختگی فرهنگی اجتماعی ملت خواهد شد. افزون بر آن چنین نظامهایی برای حفظ مشروعیت خود و رفاه ملت، رانت را به گروهی خاص از وابستگان، حامیان و عدهٔ خاصی از نخبه گان خود میدهند و از آنها حمایتهای ویژهای کرده، وضعیت موروثی را در درون خود ایجاد کرده و قدرت سیاسی و اقتصادی را در یک دایره محدود برای خود شکل میدهند که موجبات پدید آمدن عدم خلاقیت، ناکارآمدی، عدم تولید، عدم نوآوری، ازبین رفتن استعدادها، نابرابری اجتماعی، ستیز اجتماعی، بیاخلاقیها و فرار مغزها میشود.
تاثیر اقتصادی:
تاثیر رانت بر اقتصاد از دیگر پیامدهای رانت گرایی محسوب میشود؛ به دیگر سخن افراد جامعه میپندارند برای ثروتمند شدن نیازی به فعالیت اقتصادی و تلاش و کوشش افراد نیست، بلکه باید به دنبال ارتباطات بود و این شانس و تصادف است که افراد را ثروتمند میکند.
به عبارت دیگر اقتصاد تولید به سوی اقتصاد چرخشی سوق پیدا میکند. یعنی تولید و عوامل مولد تولید تا حد بسیاری از بین رفته و مکانیسمی ایجاد میشود که شرکتها و افراد جامعه به دنبال چرخه رانت باشند و افراد در تلاش هستند که خود را در درون چرخه رانت تعریف کنند. درنتیجه فرهنگ تلاش و کوشش در جامعه جای خود را به فرهنگ رانتی و دلالی میدهد و اقتصاد از پویایی خود خارج و به یک اقتصاد غیر مولد و سکونی تبدیل میشود و اقتصاد بازار و کارآفرینی را به حاشیه میراند و به تولید آسیب میرساند و به همین دلیل موجب کاهش ثروت ملی میشود.
همچنین در یک نظام رانتی ، درآمدها بیشتر صرف هزینههای جاری میشود و سرمایه گذاریهای عمرانی که موجب ساخته شدن آیندهای روشن برای کشور میگردد مورد بیتوجهی قرار میگیرد.
***
یعقوب پسر شمشیر
سرودۀ بانو هما ارژنگی
برگرفته از تارنمای ایران بوم
یعقوب لیث اثر شادروان استاد رسام ارژنگی
بانو هما ارژنگی
شب پرده میکشد به سرِ کلبه با درنگ
بر بوریا نشسته یـَلی، چهره آذرنگ
از تنگنای فتنۀ بیگانگان به تنگ
اندیشهاش رهایی ازآن یوغ وبند و ننگ
مامِ وطن به گوش دلش میزند نهیب:
تا کِی از این شکیب! تا چند از این درنگ؟!
اندوهگین، به دفترِ میهن کند نگاه
خواند به برگ برگِ وطن سوکنامه ای
نقشی نه از امیدی و رنگی نه از نشاط
نِی چنگ و رود و بانگِ سرود و چکامه ای
کشورنِزارِ فقر و اسیرِ غمِ خراج
مردم دچار نیستی و رنج و احتیاج
ای بس غرورِ خم شده در جست و جوی نان
دیگر نه از سخنور و از پارسی نشان
در کشورِغریب به بازارِ تازیان،
چوبِ حراج خورده به بالای گل رُخان
وان دلبران که گلبنِ این خانه بوده اند،
از دیده سیلِ اشکِ دمادم گشوده اند
یعقوب بر سیاهی شب خیره می شود
بر بارگاهِ ایزدِ جان سجده می برد
نالد که: ای خدای کهن ملکِ سروران،
این خاک را ز رستمِ دستان بُود نشان
هرگز مباد خانۀ بیدادِ دشمنان
من بر مدارِ دادم و بر دادگستری،
بیزارم از دروغ و بَری از ستمگری،
سوگندِ من به نار و به نور و به مهر و جان
دادارِ کردگار و فرازندۀ جهان
اینک، به نام و یادِ تو پیمان کنم درست
حاشا که رایِ من شود اندر میانه سست
با نقدِ جان ز ریشه من این فتنه بر کنم
سوزان شرر، به خرمنِ بیگانه افکنم
بازو گشاده، آن گزیده یَلِ ملکِ سیستان،
آن رویگر تبارِ جوانمرد و پهلوان،
پُتکِ گران گرفت به بازوی پر توان،
تا آورد دوباره به جو آبِ رفته را
وان آبروی خاکِ به خونابه خفته را
مردانه بود و نانِ جوین در نگاهِ او
گویی بهین خوراک و نکوتر نواله بود
یادِ شکوه و دولتِ دیرینِ سرزمین،
در جانِ او چو جوششِ مِی در پیاله بود
گُردِ نژاده ، با خرد و رای آهنین،1
سودای باژگونیِ بیگانگان گرفت
تاریخِ دیر پای و سخن گفتنِ دَری2
با کوششِ دوبارۀ او باز جان گرفت
وین سرزمینِ غم زده، توش و توان گرفت
لیک این همه بسنده نبودش به روزگار
از بیمِ بد نهادی آن تیره گوهران،
پیوسته دیده اش سوی بغداد خیره بود
وانگه که خسته جان به شبِ تار می غنود،
اندیشهاش ز دشمنِ مکار تیره بود
گویی روانِ مامِ وطن در سکوتِ شب،
در گوشِ او به نالۀ غمبار میسرود:
«تا دستگاهِ ظلمِ خلافت بود به پا
هرگز نمی شود دلم از چنگِ غم رها»
با آن که معتمد همه از بیمِ خشمِ او،*
وز آتشین گُدازۀ پیدا به چشمِ او،
فرمان نوشت و پنجرۀ آشتی گشود،3
فرمانِ او به سختۀ سِندان اثر نکرد
وان کهنه کینه را که غمی جاودانه بود،
دستانِ او ز سینهء سوزان بدر نکرد*
آنک سپاهِ جان به کفِ میرِ سیستان،
چون تیرِ تیزِ در شده از چلۀ کمان،
یا تندری که سینه شکافد از آسمان،
غُران به سوی دشمنِ ایران روانه گشت
جنگی گران بپا شد و جنگاورِسترگ
با تیغِ جان شکار پیِ تازیان گرفت
با رایتی تنیده در آن مهرِ آب و خاک،
رای شکارِ گرگِ بلند آستان گرفت
غافل ز حیله سازی و از دام گستری!
چون تیغِ بی امانِ دلیرانِ جم نژاد
در تار و پودِ دشمنِ دون رخنه می نمود،
ناگه به امرِ معتمد، آن خصمِ بد نهاد،
دستی به روی لشکریان دجله را گشود
دستی دگر شراره به دام و ستور زد*
یکسو لهیبِ آتش و یکسو شتابِ آب،
بانگ و خروش و ناله و فریاد و پیچ و تاب،
چون دشنهای به پیکرِگردِ غیور زد
آشفته میگذشت و به زندانِ سینهاش،
کوهی گران ز جوششِ خشم و نهیب داشت
در پشتِ دیدگانِ نم آلوده از غمش،
خورشیدِ خون گرفته، لهیبی غریب داشت
گویی لبانِ بی سخنش می کشد غریو:
«من ناگزیر می روم اکنون ولی بدان
تا هستم ای پلید مرا با تو کارهاست
گر مرگ ناگزیر گذارد مرا به خویش،
در سر مرا هماره هوای شکار هاست»
سِندانِ آهنین، پی درمان و چاره شد
رایش به درشکستنِ آن سنگِ خاره شد
با لشکری گزیده ز مردانِ کینه خواه،
آمادۀ نبرد و ستیزی دوباره شد
آه و فغان ز دشمنی چرخِ کژ مدار،
آیینِ کینه توزیِ این کهنه روزگار،
کاو ناگهان به پیکرِآن پیلِ استوار،
دردی گران نشاند و ربودش ز کف قرار
روز از غلافِ تیرۀ شب وارهیده بود
خورشیدِ زرنگار ز نو بردمیده بود
بر خیمه گاه سادۀ یعقوبِ قهرمان،
نقاشِ باد سایه و روشن کشیده بود
با چهره ای ز جوششِ اندیشه پر ملال،
گردِ گران ،به بسترِ خود آرمیده بود
نـَک قاصدی ز جانبِ بغداد می رسید
فرمانی از خلیفۀ شیاد می رسید*4
یک نامه هم به شیوۀ دلداری و کرم
از آن نمادِ فتنه و بیداد می رسید
چون پیکِ معتمد به ادب بر در ایستاد،
وان نامه و نبشتۀ او در میان نهاد،
یعقوبِ برگزیده هم او را به مهر خواند
قرصی ز نان و تیغۀ شمشیر در میان،
بر پیشگاهِ سفرۀ پر مایه اش نشاند
وانگه چُنین به شیوۀ مردان زبان گشود:
«مردی سپاهیام من وایران سرای من
خاکِ رَهش به دیده بُود توتیای من
با دشمنِ وطن نبود آشتی مرا
بر گو تو با خلیفۀ خود ماجرای من
گر مرگِ ناگزیر بود سرنوشتِ من،
گردد رها ستیزه گرِ بَد کنشتِ من
ور زانکه روزگارِ دگر باشدم به جا،
این تیغِ تیز و مرگِ هماوردِ زشتِ من
ور بختِ من سیه شود و روزِ او سپید،
نانِ جوین بهینه و شیرین خورشتِ من»
ازآن زمان گذشته خزان و بهارها
ویرانه گشته پیکرِاین خانه بارها
از روز های روشن و از شام های تار،
دارد وطن به سینه بسی یادگارها
یعقوب رفت و کشورِ ایران نمیرود
این سرزمین زبونِ انیران نمیشود
گویی روانِ مامِ وطن تا جهان بپاست،
چون خونِ تازه ای به رگِ گهنه میدَود
ما پیروانِ راهِ هزاران ستارهایم
بینام و بینشانه ولی بیشمارهایم
آیینه دارِ آن همه گُردانِ رفتهایم
گُردآفرید و رستمِ این گاهوارهایم
«یعقوب اگر نماند نمویم به ماتمش
پاینده باد کشورِ ایران و پرچمش
در گوشم این چکامۀ زیبا چه خوش نواست
ایران بجاست تا که بلند آسمان بجاست»5
پینوشتها:
1. گُردِ نژاده…- یعقوب خود را از فرزندان انوشیروان پادشاه ساسانی میدانست و آرزو داشت که بتواند نَسب خود را زنده کند.
در روایات آمده است که پس از تازشِ اعراب، کیخسرو و ماهان، دو پسر از فرزندان انوشیروان، به دزفول آمدند ودر پناه بزرگ مردی، استقرار جُستند و پس از بیش از دو سده، فرزندان کیخسرو، از بیم اعراب ، به دژ هفتواد کرمان رفتند ولیث پدر یعقوب ، به سیستان جا گرفت.
2.سخن گفتن دَری…..- یعقوب پس از شنیدن قصیدهایی که در ستایش وی به زبان عربی سروده شده بود و در حضور همگان،با آوای بلند گفت: چیزی که من اندر نیابم چرا باید گفت؟
این سخن تاریخی او سبب شد که منشیان وسرایندگان به پارسی روی آوردند و نامه های دیوانی را به پارسی نوشتند.از کارهایی که به دستور یعقوب انجام گرفت،
ترجمه تاریخ ملوک عجم،گرد آوری وتنظیم تاریخ فرهنگ وتمدن ایران از گاه کهن تا پایان کار ساسانیان است. بدین سان وی بنیانی نهاد که برپایه آن شاهنامه پدید آمد و زبان دری جان گرفت.
3.فرمان نوشت و……- هنگامی که یعقوب به خوزستان رسید و قصد بغداد کرد،معتمد خلیفه عباسی،از بیم او نامه ای نوشت ودر آن حکمرانی سرزمین هایی را که یعقوب خود بر آنها چیره شده بود به او بخشید. پاسخ تاریخی یعقوب به خلیفه خواندنی است.
4.دستی به روی لشکریان……- در رویارویی سپاه یعقوب با خلیفه،در دیر عاقول، نزدیک دجله،هنگامی که یعقوب و سوارانش از نهرآب می گذشتند، گماشتگان خلیفه به فرمان او بند را گشودند و آب همه صحرا را فراگرفت. آن ها همچنین از پشت اردوگاه و دام و بنه او را به آتش کشیدند. پنج هزار شترهمگی سوختند ومردان و اسبان بسیار از ضربه گروهه کور شدند. یعقوب نیز زخم برداشت.
5.فرمانی از خلیفه شیاد می رسید…..- هنگامی که یعقوب در بستر بیماری افتاده بود، فرستاده ای از سوی خلیفه رسید.خلیفه در نامه ای او را به خاطر جنگ طعنه زده و به فرمانبرداری خوانده و امارت عراق و خراسان را به وی پیشنهاد کرده بود.
6.یعقوب اگر نماند……دو بیت پایانی سروده، برگرفته از چکامه زیبای”پاسخ یعقوب”،سروده چکامه سرای توانمند،زنده یاد: پژمان بختیاری است که روانش به سپنتا مینو باد.
هما اارژنگی – تهران
دهم اسفندماه 1392
***
یادی از زنده یاد سرور مهندس رضا کرمانی
آریو برزن پیروزنیا از تلویزیون ایران امروز ایران فردا
[youtube]http://www.youtube.com/watch?v=NkqdCrO3aLo[/youtube]
***
پان ایرانیستها و همه زندانیان سیاسی را آزاد کنید
رزمنده پان ایرانیست ابوالفضل عابدینی پیش از زندان هنگام تظاهرات در مقابل سفارت شیخک نشین امارات
***
تارنمای نامه پان ایرانیسم:
http://paniranism.info
فیسبوک نامه پان ایرانیسم:
www.facebook.com/paniranism
تارنمای سازمان جوانان حزب پان ایرانیست:
http://paniranist.info
فیسبوک سازمان جوانان حزب پان ایرانیست:
https://www.facebook.com/paniranist.info
تارنمای هواداران پان ایرانیسم:
www.paniranism.net
تارنمای حزب پان ایرانیست:
http://paniranist.org
فیسبوک حزب پان ایرانیست
www.facebook.com/paniranistparty
تارنمای تریبون آزاد پان ایرانیست در خوزستان:
www.pan-iranist.net
کانال یوتیوب حزب پان ایرانیست:
http://www.youtube.com/paniranistparty
سازمان برونمرزی حزب پان ایرانیست
همبستگی ملی . یکپارچگی ایران . حاکمیت ملت
هم میهن گرامی: برای ایرانی یکپارچه، آزاد، آباد، سربلند و دمکرات با حاکمیت ملت به ما بپیوندید
iran@paniranism.info
www.paniranism.info
درخواست هموندی
www.paniranist.org/a.htm