نامه پان ایرانیسم
شماره ١٤٠ – سه شنبه ١٩ فروردین ١٣٩٣ – ٨ آوریل ٢٠١٤
www.paniranism.info – iran@paniranism.info
درود بر هم میهنان گرامی
مطالب زیر تقدیم میشوند
مرزبانان ایرانی را اراده و خواست ملی آزاد کرد – امین کریمی
حماسه ایران – استاد محمد حسین شهریار
اسنادي از يگانگي بحرين با ايران – دکتر هوشنگ طالع
پیام یک ایرانی – مهندس پرویز ظفری
پیام نوروزی مادر ستار بهشتی – گوهر عشقی
بحران خشکسالی در راه است – روشنک آسترکی
تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم – مهدی اخوان ثالث با اجرای مهدیه محمد خانی
پاینده ایران
مرزبانان ایرانی را اراده و خواست ملی آزاد کرد
امین کریمی
برگرفته از تارنمای سازمان جوانان حزب پان ایرانیست
ایستادگی پرشور و همه گیر ایرانیان در این دو ماه و خواست برحق آنان برای آزادی سربازان میهن و به ویژه پس از فاجعهٔ به شهادت رساندن زنده یاد جمشید دانایی فر باعث شد تا تروریستهای موسوم به جیش العدل در برابر ارادهٔ ملت کوتاه آمده و از خواستههای خود عدول نمایند. (اخباری از مبادلهٔ چند تن از زندانیان این گروه تروریستی با مرزبانان ایران منتشر شده که تایید نگردیده است). از دیگر سوی فشاری که ملت ایران به حاکمیت وارد آورد دلیلی بر این شد تا این مطالبه جدی گرفته شده و از جان سربازان دربند حراستی راستین به عمل آید. چه بسا اگر این مطالبه از سوی ملت پیگیری نمیشد امروز خبر ناگواری دیگری به گوشمان میرسید. باید دانست حساسیت ایرانیان نسبت به شرایط کشور و در تمامی زمینهها و پیگیری مستمر خواستههای مدنی و مطالبات بر حقشان حاکمیت را وا میدارد که در مسیر این خواستهها اقدام نموده و رضایت همگانی را فراهم آورد. این روند باید پی گرفته شود و بر نخبگان کشور است که در تمامی زمینهها به راهبری مردم اقدام نمایند. اینها همه نویدی برای آیندهٔ روشن میباشند.
۱-خوشبختانه سربازان میهن آزاد شدند و باید از این اقدام حکومت در این زمینه خشنود بود.
۲-مرزبانان ایران، به ویژه در مناطق حساس و استراتژیک و همچنین پرخطر باید از کادر حرفهای گزینش شوند؛ همچنین باید با تجهیزات کامل نظامی و با شرایط مناسب رفاهی، همواره مورد حمایت قرار گیرند. حاکمیت به جای اینکه سرمایههای کلان را برای سرکوبهای خیابانی هزینه نماید، اعم از اینکه این سرکوبها برای راهپیماییهای مسالمت آمیز و اعتراضی بوده یا به خاطر فشار آوردن به مردم ایران نسبت به انتخاب پوششان، باید برای حراست از مرزهای ایران عزمی جدیتر و اصولی تر را در کار کند. از سوی دیگر چرا باید در حالی که کشور دچار بیثباتی و عدم امنیت است حاکمیت با چنگ و دندان برای حمایت و حفظ سوریه تلاش کند.
در این چند سال حزب پان ایرانیست به صورت مداوم در فضای مجازی و در جامعه، نسبت به تقویت وهابیگری و سرازیر شدن گروههای جهادی و تکفیری و تروریستی به ایران هشدارهای جدی داده است. پیش از این گفته بودیم که با تضعیف امنیت در مرزهای ایران گروههای تروریستی سازمان یافته و مسلح از جمله سازمان مجاهدین خلق، کوموله، حزب دموکرات کردستان، خلق عربیها و… توانایی تأثیرگذاری خواهند داشت. مسیر بعدی تروریستهای خشونت طلب از سوریه به سوی ایران است. عدم ثبات در ایران و جنگ و کشتارهای قومی-مذهبی خواست عربستان و متحدانش میباشد. شوربختانه امروز در خوزستان جدای بر وهابیگری و بازهم با حمایت از بیرون، معضلی دیگر در حال نمایان شدن است که در آیندهٔ نزدیک در این زمینه روشنگری خواهد شد. بعد از چند سال هشدار از سوی نیروهای ملی، به تازگی قاسم سلیمانی فرماندهٔ سپاه قدس در این مورد خطیر که تندرویها را به سوی ایران متمایل خواهند کرد مطالبی را بازگو کرده است. خطر جدی است. رویکرد کنترل گروههای سلفی و خشونت طلب و اقدام عملی برای حفظ امنیت مرزها نمیتواند صرفا با در نظر آوردن جیش العدل و با حرکات احساسی و زودگذر و همراه با موج خبری باشد بلکه میبایست فراگیر و راهبردی و با برنامه ریزیهای مدون همراه باشد.
۳-بازهم میبایست تأکید کرد برای حاکمیت اولویت نخست، باید از تعلیق درآوردن ملت ایران باشد. همهٔ منافع گروهها و سازمانهای وابسته به حاکمیت باید فدای منافع ملت ایران شود. اگر حمایت قاطع ملت ایران از آزادی سربازان میهن نبود به احتمال فراوان نتیجهٔ امروز میتوانست جز این باشد. دولتمردان و نخبگان حاکمیت سرانجام باید این را دریابند که این حمایت واقعی ملت میباشد که میتواند ایران را از سراشیبی خارج کرده و به سمت تعالی راستین سوق دهد. تنش زدایی بین المللی راستین نیز در اولویت بعدی حاکمیت باید جای بگیرد. این تنش زدایی نمیتواند تاکتیکی و گذرا بوده و باید ماندگار و البته در مسیر منافع ملی باشد. سعودیها را باید از طریق فشار بین المللی مجبور کرد که در سیاستهای خصمانه علیه ایران و علیه امنیت خاورمیانه تجدید نظر نمایند.
دیگر آنکه احزاب و سازمانهای ملی را باید آزاد نهاد که در جهت مسیر منافع ملی و با فراغ بال به فعالیت پرداخته تا بتوانند اقدامات ضد ایرانی را خنثی نمایند و همبستگی بیش از پیش را میان ایرانیان موجب شوند. پرپیداست با حفظ فضای امنیتی صرف نمیتوان بر این پیچیدگیها چیره شد. همچنین نهادهای فرهنگی با رویکرد ملی در سراسر ایران باید مورد حمایت همه جانبه قرار بگیرند تا از تأثیر اندیشههای مسموم و خشونت ورزِ عقیدتی جلوگیری به عمل آورند. شناخت فرهنگ و هویت ایرانی که بر پایهٔ شادی و زنده دوستی و مهرورزیست میتواند در کنترل خشونت تأثیر بسزایی داشته باشد.
لازم است که براین نکته دست بگذاریم که شرایط اقتصادی و معیشتی استانهای مرزی باید دگرگون شود بیتردید بسیاری از این مسائل بغرنج ریشهٔ اقتصادی دارد و میتوان با سیاست گذاریهای مناسب و از طریق بهبود وضعیت معیشتی فضا را کاملا تلطیف نمود. نهایت آنکه از توان علمی و مدیریتی همهٔ ایرانیان با هر مذهب و جنسیت و اندیشه در مسیر منافع ایران باید بهره برد و نمیتوان با رویکرد سابق در برابر این هجمهها بیمه شد.
پی نوشت: از تلاش همه جانبهٔ هم میهنان گرانقدر بلوچ و سنی مذهبمان که از طریق مذاکره با تروریستهای جیش العدل شرایط را برای آزادی مرزبانان میهن بسیار هموار نمودند سپاسگزاری ویژه میکنیم. بیتردید جیش العدل نمیتواند نمایندهٔ بلوچهای غیور هم میهن باشد و راه آنان جدای از هموطنان راستین و سرفراز بلوچ است.
***
حماسه ایران
استاد محمد حسین شهریار
سالها مشعل ما پیشرو دنیا بود
چشم دنیا همه روشن به چراغ ما بود
درج دارو همه در حُکم حکیم رازی
برج حکمت همه با بوعلی سینا بود
قرنها مکتب قانون و شفای سینا
با حکیمان جهان مشق خطی خوانا بود
عطر عرفان همه با نسخه شعر عطار
اوج فکرت همه با مثنوی مُلابود
داستانهای حماسی بسرود و بسزا
خاص فردوسی و آن همت بی همتا بود
کلک سحّار نظامی به نگارین تذهیب
کلک مشاطه طبعی که عروس آرا بود
پند سعدی کلمات ملک العرش عَلا
غزل خواجه سرود مَلااعلابود
عاشقی پیشه کن ای دل که به دستان گویند
وامقی بود که دل باخته عذرا بود
گر سخن از صفت قهر و غرور ملی است
کاوه ماست که بر قاف قرون عنقا بود…
خاتم گمشده را باز بجو ای ایران
که بدان حلقه جهان زیر نگین ما بود
شهریار از تو نوای نی و ناقوس خوش است
این غزل را نسب از کوس بلندآوا بود
شهریار در قصیده «تخت جمشید» می گوید:
تخت جم! ای سرای سراینده داستان!
ای یادگار شوکت ایران باستان!
جام جهان نمایی و دستان سرای جم
***
اسنادي از يگانگي بحرين با ايران
به انگيزه سالگرد 9 فروردين 1340 ، روز تجزيه بحرين
بر گرفته از تارنمای فر ایران
دکتر هوشنگ طالع
بحرين ايران را فرياد ميزند
آلمان شرقي به آلمان غربي پيوست ، ويتنام که دو پاره شده بود ، بارديگر يگانگي خود را بازيافت . چين گرچه در بارهي تايوان سکوت پيشه کرده است ؛ اما ميداند مردم آن آرزوي پيوستن دوباره بهسرزمين اصلي را دارند و از اين رو منتظر رسيدن زمان موعود است و …
اما بحرين … باهمهي دسيسههايي که براي تغيير بافت جمعيتي اين گله جزيره (مجمع الجزاير) انجام شده ، هنوز اکثريت مردم « استان چهاردهم» ايراني تبار و شيعه مذهباند . آنان از سه سال پيش براي « باز يافتن اصل خويش » خيزش را آغاز کردهاند تا هويت راستين خود را که آماج توطئههاي تازهاي قرارگرفته است ، نگهباني کنند . از درون فريادهاي حق طلبانهي مردم بحرين ، مي توان ندايي شنيد :
ايران ، مادرم ، مرا درياب .
آنچه در زير ميخوانيد ، تنها بخشي کوچک از انبوه اسناد و حقايقي است که پيوستگي بيچون و چراي بحرين و اکثريت باشندگانش را به ايران و ملت ايران ، بهروشني پيش ديدگان شما ميگذاردّّّّّّ .
نيروي دريايي انگليس در آذر ماه 1199 (دسامبر 1820) ، جزيرهي قشم را اشغال كرد و از اينرو ، روابط دولت ايران با كشور مزبور ، سخت تيره شد .
دولت ايران، ضمن اعتراض به اشغال جزيره قشم، خواست تا ويليام بروس كه مسئول مستقيم عقيم ماندن نقشهي ايران براي گسيل نيرو به بحرين بود، از كار بركنار شود . در پي اين اعتراض ، وي از بوشهر فراخوانده شد .
اما چندي بعد ، با رضايت دولت ايران، دوباره به بوشهر بازگشت . اين بار، « بروس» روش ديگري در پيش گرفت و در نتيجه ، آمادگي خود را براي رسيدن به يك توافق نامه بر سر مسايل مورد اختلاف، آشكار كرد .
همزمان، در سال 1201 خ (1822م) ، فتح علي شاه ، حسين عليميرزا فرمانفرما را به حكمراني فارس برگزيد . وي ماموريت داشت كه به امور بحرين نيز سر و سامان دهد .
از اين رو ، به دنبال گفتوگوها، موافقتنامهاي ميان زكيخان به نمايندگي از سوي حسين علي ميرزا حكمران فارس و ويليام بروس كارگزار سياسي دولت انگليس در خليج فارس ، بسته شد. در اين قرارداد، دولت مزبور، آشكارا اقرار كرد كه :
بحرين هميشه تابع فارس بوده است و به قبيلهي بنيعتوب كه جزيرهي بحرين را در تصرف دارد و مدتي است ياغي و خود سر شده ، از اين به بعد از طرف ما نبايد هيچ گونه كمكي بشود .
اين قرارداد ، روز 8 شهريور ماه 1201 (30 اوت 1822) در شهر شيراز به امضاي نمايندگان ايران و بريتانيا رسيد . در قرارداد مزبور كه از آن به بعد، از مستندات قوي ايران در مباحث حاكميت و مالكيت بر بحرين در برابر دولت بريتانيا شمرده ميشد ، آمده بود :
1ـ بحرينيها را به موجب قرارداد 1820 ، از برافراشتن هر پرچمي كه غير از پرچم ايران باشد ، باز دارند و انگليس ، هيچ كمكي كه موجب خود مختاري و خودسري آنان گردد ، در بارهشان ننمايد .
2ـ از بابت كشتيهايي كه به منظور استرداد بحرين در وقايع 1820 ، از دست دادهاند، تعويضات لازم داده شود .
3ـ دولت ايران ، به نيروهاي دولت انگليس اجازه ميدهد كه فقط براي مدت 3 سال، حق توقف در جزيرهي قشم داشته باشد و در خلال اين مدت، يك نيروي دريايي مشترك به وجود خواهد آمد … هر گاه دولت ايران ، تصميم به استرداد بحرين داشته باشد ، دولت انگليس خود را ملزم بداند كه دو كشتي جنگي براي كمك و پشتيباني نيروهاي ايران، در اختيار آن دولت بگذارد …
همچنين ، ويليام بروس كارگزار سياسي دولت انگليس در خليج فارس، در نامهاي به الفينستون (Elphinstone) رييس شوراي بمبئي نوشت :
اعادهي مجدد حاكميت بحرين به ايران، به آرامش جانب عربي خليج فارس، بيش از هر اقدام ديگر كمك خواهد كرد و به فوريت كليه اعمال تجاوز كارانهي كوچك و اقدامات انتقامي متقابل را از بين خواهد برد .
اما انگليسها به شيوه هميشگي خود كه پايبند قرارداد با كشورهاي ديگر نبودند، اعلام كردند كه ويليام بروس كارگزار اين دولت در بوشهر ، سرخود عمل كرده و اين قرارداد مورد پذيرش نيست .
در دههي 1830 ميلادي ، خديو مصر ، سرزمين حجاز را تصرف كرد و به فكر دستاندازي بر گله جزيرهي بحرين بر آمد . محمدپاشا والي حجاز نمايندهاي به بحرين گسيل داشت و از شيخ عبـدالله خواست تا از وي اطاعت كنـد . اما شيخ عبدالله در پاسخ نمايندهي محمد پاشا، اعلام كرد :
اين جزاير ، متعلق به دولت ايران است
در سال 1248 (1211 خ/ 1832 م) ، حاج زيدالعابدين شيرواني از بحرين ديدن كرد . وي در سياحت نامهي خود به نام بستان السياحه مينويسد :
حكومت ايران ، در بحرين برقرار است
در سال 1221 خ (1842 م) ، سلطان مراد ميرزا حسام السلطنه ، والي فارس دست به تدارك گستردهاي براي گسيل نيرو به بحرين زد :
مقامات انگليسي هند كه تا اين تاريخ ، به وسايل مختلف و به بهانههايي از اعمال حاكميت ايران بر بحرين جلوگيري كرده بودند، اين بار از اقدامات خود نتيجه نگرفتند و ناچار به كشتيهاي جنگي خود در خليج فارس دستور دادند كه در مقابل هرگونه حملهي ايران به بحرين ، مقاومت نموده و مانع اجراي آن شدند .
براي انصراف دولت ايران از گسيل نيرو به بحرين ، وزير مختار انگليس در تهران ، به ديدن وزير امور خارجهي ايران رفت . در حالي كه او « بسيار برافروخته و پريشان» به نظر ميرسيد ، به وزير امور خارجهي ايران ، گفته بود :
حسامالسلطنه [ فرمانفرماي فارس ] ، ميرزا مهدي [ منشي فرمانفرماي فارس] را پيش شيخ عبدالله حاكم بحرين فرستاده و او را به نوكري و رعيتي دولت ايران دعوت كرده. او هم قبول كرده و آدم از جانب شاهزاده گذارده و علم شير و خورشيد افراشته است [ وي ] دليلهاي زياد اقامه كرد بر ثبوت حقيقت مداخله انگليس در كار بحرين و عدم مصلحت ايران در تصرف آنجا …
وزير امور خارجه در پاسخ به سخنان نادرست و مداخله جويانهي سفير انگليس در امور ايران ، گفته بود :
… اولاً ملاحظه كنيم كه اين خاك سابق در تصرف كدام دولت بوده است . ثانياً موافق جغرافيا، خاك كدام دولت ميتواند محسوب شود . ثالثاً در عهدنامهي دولت ايران و انگليس، هيچ ذكري در اين باب شده است يا خير؟ … خامساً چگونه شده است كه دولت ايران با همجواري به بحرين و تصرف مالكانه سابق در آنجا ، امروز حق مداخله ندارد و دولت انگليس حق مداخله دارد …
صدراغظم ايران ميرزا آقاسي ، يادداشتي به سفارت انگليس در تهران فرستاد كه دربردارندهي دلايل مشروحتري دربارهي حاكميت ايران بر بحرين بود . در اين يادداشت ، دولت ايران با برشمردن شواهدي از حاكميت ايران بر بحرين در دوران صفويان ، نادرشاه و زنديه و استناد به كتابهاي تاريخ نگاران و جغرافيدانان از جمله « شاردن» ، سكهاي نيز ارائه داده بود كه در سال 1106 خ (1817 م) ، در بحرين به نام فتحعلي شاه، ضرب شده بود .
مقاصد سلطهجويانهي امام مسقط، تحريكات وهابيها و فشار مقامهاي انگليسي ، شيخ بحرين را متوجه دربار تهران كرد . دولت ايران با آگاهي از اين مسايل ، ميرزا مهدي خان را در پايان سال 1238 خ (آغاز سال 1860 م) با خلعت و فرمان ، روانهي منامه كرد :
شيخ نيز با استنطهار از پشتيباني شاه ، نسبت به خود و خاندانش و مردم بحرين ، پـرچم ايران را برفراز محل اقامت خود برافراشت و با ارسال دو نامه در 9 و 12 آوريل [ 1860 / 20 و 23 فروردين 1238 ] ، به شاه ايران و شاهزاده فرمانرواي فارس ، با صراحتي غيرقابل انكار ، به بيان اتكا و وابستگي خود و بحرين به ايران مبادرت كرد.
شيخ عتوبي در اين نامهها ، خود را نوكر پادشاه عاليجاه خواند و مراتب وفاداري و اطاعت هميشگي خود را به خاك پاي شاهانه ابراز داشت و ضمن امتنان از عنايت پادشاه در حق خود و برادرش شيخ علي نوشت : اظهر من الشمس است كه از قديمترين ايام ، بحرين از توابع و ملحقات شاهنشاه عالي جاه بوده و شيوخ و مردم آن ، هميشه تحت حمايت شاهنشاه عالي جاه قرار داشتهاند .
در مورد قصور در چند سال قبل ، شيخ محمد آن را ناشي از عدم عنايت پادشاه به اين سرزمين و تاكيد كرد ، اكنون كه لطف شاهانه ، شامل حال ما شده [ و ] ميرزا مهدي خان براي رسيدگي به اوضاع و احوال ما مامور گرديده ، من و برادرم شيخ علي و تمام خانواده آلخليفه و مردم بحرين، اتباع و نوكران كشور بلند مرتبه هستند و حاضراند وفاداري خود را اثبات كنند .
شيخ محمد، به موجب همين نامه و سندي جداگانه ، تعهد كرد كه هر ساله ، ماليات مقرر را به خزانه بپردازد و در ضمن يادآور شد كه :
پرچم شير و خورشيد كه مظهر ايران است ، بر بام خانه برافراشته شده است .
همچنين شيخ محمد در نامهاي كه روز 20 فروردين 1239 (9 آوريل 1860) به شاهزاده حسامالسلطنه والي فارس نوشت ، به روشني اعلام داشت :
از قِبلِ پادشاه ايران ، حكمراني بحرين به وي تفويض شده است و بحرين هميشه جزء لاينفك ايران بوده است .
در بهار سال 1860 ميلادي (1239 خورشيدي) ، ناوگان بريتانيا در لنگرگاه جزيره بحرين لنگر انداختند و به شيخ محمدبن خليفه كه از سوي دولت ايران در آن جا حكومت ميكرد، پيشنهاد كردند كه اگر پرچم بريتانيا را برافرازد ، دولت مزبور وي را حاكم بحرين خواهند شناخت. اما شيخ محمدبن خليفه در پاسخ اعلام كرد :
از بابت افراشتن بيرق ، آن چه نزد ما محقق است ، آن است كه افراشتن پردهي علم دولت عليه [ ايران] كفايت ميكند، از افراشتن جميع بيرقها .
هم چنين ، فرمانده ناوگان بريتانيا (كاپيتان جونز) از شيخ محمدبن خليفه خواسته بود كه بر عرشهي ناو فرماندهي به ديدن وي برود . اما شيخ محمد در همان نامه ، وي را آگاه ساخته بود:
و اما ديدن كردن در جهاز دودي [ كشتي بخاري] ، تا اين وقت استخباري از جانب اولياي دولت عليه نشد . پس استخبار ميشود . هر گاه اذن دادند اولياي دولت عليه، به ديدن كردن در جهاز ، لابد ديدن ميكنم ، چنان كه امر شود. وليكن مامورم از جانب اولياي دولت عليه بر آن كه ديدن شما را در خشكي. هر گاه فرود آيي در بحرين، ديدن ميكنم قبل از آن كه خبر دهند مرا …
همچنين، محمدبن خليفه شيخ بحرين ، هر ساله مبلغ پنج هزار تومان، در دو قسط، به عنوان ماليات به خزانهي دولت ايران ميپرداخت.
شيخ بحرين در تاريخ 17 شعبان 1276 (20 اسفند 1238 / 10 مارس 1860 ) نامهاي به ميرزا سعيد خان موتمنالملك وزير امور خارجه و همزمان ، نامهي ديگري به سلطان مراد ميرزا حسامالسلطنه والي فارس نوشت و در آنها :
ضمن اظهار اطاعت از دولت ايران و تصريح به اين كه خود را تبعهي ايران ميداند، تقاضاي كمك و رسيدگي به امور بحرين را نمود .
دو سال بعد يعني در 8 شعبان 1278 [19 بهمن 1240 / 8 فوريه 1262 ] مكتوبي به امضاي عليبن ابراهيم مريخي پيشكار شيخ ، به ميرزا مهدي منشي مدير مهام وزارت خارجه يعني كارگذار ايران در بندر بوشهر نوشته شد كه از جانب شيخ محمد ، اظهار اطاعت و وفاداري نسبت به شاه ايران شده بود .
نخستين كوشش ايران در سدهي بيستم ميلادي براي اعمال حاكميت ايران بر بحرين ، سفر يكي از ماموران بلژيكي گمرك ايران به اين جزيره بود. روز 8 شهريـور 1280 (31 اوت 1901) ، اين مامور به بحرين سفر كرد و از طرف دولت ايران ، با شيخ بحرين براي ايجاد گمركخانه ، به گفت و گو پرداخت . اين كار دولت ايران ، با واكنش شديد دولت انگليس روبرو شد .
لرد لانزدان وزير امور خارجهي دولت انگليس ، براي منصرف كردن ايران از اعمال حاكميت بر بحرين و نيز هشدار به ديگر دولتهاي اروپايي به منظور عدم مداخله در امور خليج فارس و نيز عدم گفت و گو با دولت ايران براي رخنه در امور اين دريا ، در سال 1903 م (1282 خ) ، اعلام كرد:
ما بايستي خاطرنشان سازيم كه چنان چه هر دولتي در خليج فارس درصدد تاسيس و استقرار ايستگاه دريايي برآيد ، تهديد شديدي به منافع ما تلقي خواهد شد و ما با همهي نيرويي كه در اختيار داريم ، با آن رويارويي خواهيم كرد .
در سالهاي 85 – 1284 خ (6- 1905 م) ، دولت ايران با استناد به قراردادهاي 1808 ، 1814 و 1857 با دولت انگلستان ، خواستار احقاق حقوق خود بر بحرين شد . اما وزير مختار دولت انگليس در تهران ، به اين خواسته ، جواب سربالا داد .
در شهريور 1285 خ (سپتامبر 1906 م) ، صدراعظم ايران با پيش كشيدن قرارداد ويليام بروس (1822 م / 1201 خ) ، ادعاي ايران نسبت به بحرين را دوباره مطرح كرد .
علاءالسلطنه وزير امور خارجه نيز در امرداد ماه 1286 خ (اوت 1907 م)، با استناد به همين قرارداد ، يادداشتي براي دولت انگليس فرستاد . اما در هر دو مورد ، انگليسها به بهانهي اين كه قرارداد مزبور اعتبار قانوني ندارد ، به خواستهي به حق دولت ايران پاسخ منفي دادند .
دولت ايران ، در سالهاي بعد 1288 و 1289 و 1292 خ (1908و1910و1913م) ، يادداشتهايي در بارهي بحرين به انگليسها داد . در اين يادداشتها ، به حق حاكميت ايران بر بحرين تاكيد شده بود . اما انگليسها به اين يادداشتها نيز ترتيب اثري ندادند .
سال 1301 خورشيدي (1922 ميلادي) ، شاهد جنب و جوش زيادي از سوي دولت ايران دربارهي مسالهي بحرين بود. در همين سال ، مردم بحرين نيز دست به اقدامهاي زيادي براي پيوستن به ايران زدند .
تلاشهاي مردم بحرين براي پيوستن به ايران ، سرانجام در سال 1301 خورشيدي (1922 ميلادي) ، به بنيانگذاري حزب نجات بحرين ، انجاميد . رهبري حزب نجات بحرين را شيخ عبدالوهاب زياني كه از اهالي فارس بود و مقتدرترين پيشواي مـذهبي شيعيـان بحـرين به شمـار ميرفت، عهده دار بود . قصد برپا كنندگان اين حزب ، عبارت بود از :
رفع تشتت و نفاق بين اهالي و الحاق به ايران بود
برپاكنندگان حزب نجات بحرين ، معتقد به اصول عقايد حزب دموكرات ايران بودند و در مادهي هفت اساس نامهي حزب نجات بحرين، آمده بود :
قوانين حزب مقدس دومكرات ايران را در نظر گرفته و موادش را محترم ميشماريم:
حزب نجات بحرين ، داراي يك هيات مقننه بود كه از جملهي شرايط عضويت در آن ، عبارت بود از اين كه :
هر عضو هيئت مقننه بايد با ده دليل روشن (در صورتي كه شخص مخالفي پيدا كند) محبت خود را نسبت به ايران ثابت كند .
[شرايط ديگر:] لااقل 2 اصل از قانون اساسي ايران را از حفظ بداند و رجحان قانون مشروطيت را بتواند ثابت كند و شرايط ديگر، دال بر ايراني بودن و مهر ميهن .
در همين سال ، وزارت امور خارجه ، از وزارت پست و تلگراف خواست تا بهاي تمبر مراسلات براي بحرين ، مانند داخله محسوب شود . در همين سال ، در اجراي اين خواسته ، وزارت پست و تلگراف روز 28 شهريور 1301 طي تلگراف شماره 218 به همهي مركزهاي پستي ابلاغ كرد :
قيمت تمبر براي بحرين مانند ساير نقاط ايران است.
از سوي ديگر ، در سال 1301 خورشيدي (1922 م) ماموران گمرك ايران در بندر لنگه ، به استناد اين كه اهالي بحرين ايراني هستند ، با اخذ برگههاي انگليسي ، گذرنامههاي ايراني به آنها دادند . اين اقدام مـورد اعتـراض انگليسها قرار گرفت و در نتيجه دولت دستور داد كه اجراي آن معوق بماند .
روز 19 دي ماه 1301، گروهي از بزرگان بحرين، ضمن نامهي مفصلي ، به عنوان، « استغاثه مردم بحرين » به موتمنالملك رييس مجلس شوراي ملي ، نوشتند :
… بلكه قسمي شود تا اندازه امكان نفوذ از كف رفته دولت عليه ايران در اين سامان، تحديد و به مرور ايام و همت اولياء امور و كشش چاكران ، اين جزيره … به ممالك محروسه مربوط گردد …
… چنان كه قانون ايران، به ما اجازهي تعيين وكيل مخصوص ندهد ، به ما اجازه بدهند كه وكلاي محترم بنادر جنوب ، وكالت از بحرين را نيز داشته باشند …
در 16 اسفند 1301 ، نامهي ديگري به امضاي عده زيادي افراد سرشناس بحرين به وزارت پست و تلگراف ايران رسيد . در اين نامه آمده بود :
حال كه دولت ايران تصميم گرفته است دفاتر پست جنوب ايران و خليج فارس را خود اداره كند، بحرين نيز جزو خليجفارس و از جزاير ايران است، تقاضا مينماييم دفتر پستي اين جزيره را نيز اداره نمايد …
در بيست و نهم اسفند ماه 1301 (19 مارس 1922) ، كميسيون مشتركي از وزارت امور خارجه و وزارت فوايد عامه، براي اثبات مالكيت ايران به بحرين تشكيل شد و قرار شد پيگيريهاي لازم در مورد بحرين به عمل آيد .
در سال 1302 خ (1923 م) ، شيخ حمد فرزند شيخ عيسي حاكم بحرين به بندر لنگه آمد . در بندر لنگه، ياور اصغرخان فرمانده گردان بنادر جنوب از وي به گرمي استقبال كرد . اين عمل باعث ناخشنودي انگليسها شد و براي قطع اين مراوده به بهانهي شورش در بحرين ، يك ناو جنگي براي بازگرداندن شيخ حمد به بندر لنگه فرستادند . ياور اصغرخان از اين فرصت بهره جست و به عنوان بدرقهي شيخ ، با وي به منامه رفت . بر اثر شنيدن آمدن يك افسر بلند پايهي ايران به بحرين ، نزديك به 12 هزار نفر از اهالي ، به پيشواز وي آمدند . حتا پليس بحرين نيز در اين استقبال شركت داشت .
مردم با فريادهاي زنده باد ايران ، زنده باد ياور اصغرخان، احساسات ايرانگرايانهي خود را نشان ميدادند. ياور اصغر خان ضمن بازديد از منامه ، از مدرسهي ايرانيان نيز بازديد كرد و شاگردان مدرسه ، سرودخوانان از وي پيشواز كرد .
در سال 1303 خ (1924 م) ، به دنبال حملات شديد مطبوعات ايران به اقدامهاي انگليس در بحرين ، مسالهي حضور نماينده از سوي مردم بحرين در مجلس شوراي ملي ، مطرح شد. ايـن امر به يكي از كميسيونهاي مجلس ارجـاع گرديد. اما مساله مورد تعقيب جدي قرار نگرفت .
***
پیام یک ایرانی
مهندس پرویز ظفری
این پیام، پیامیست به همهٔ ایرانیان بر پشته ایرانزمین و پراکنده در پهنه جهان. پیامیست به همهٔ پان ایرانیستها در هر حزب و سازمان یا بیسازمان. پیامیست برای آرزومندان ایرانی یکپارچه و شاد.
به ایران میاندیشم، به همهٔ ایران و به پان ایرانیسم که اندیشیدن به ایران و ایرانیان همه و یکجاست. میخواهم در این پیرانه سر، پیش از آنکه بگذارم و بگذرم، اندیشههایم را کوتاه و فشرده با شما گرامیان دیده و نادیده، با شما آرمانخواهان پاکیزه جان در میان بگذارم. به این امید که شاید شما نیز با من همدل و هم اندیش باشید. بگذارید ازخانههای کوچکمان بیرون بیاییم و زیر بلند آسمان فرهنگ ایران دست یکدیگر را بگیریم. در کنار این همه اندوهان، شادمانم که زادمان دیگری درفش پان ایرانیسم را برافراشته میدارد. درفشی که در خوش اندیشیهای من باید چون آن درخت که از شکم ماندانا سر برکشید، جهان زندگان را در پناه سایه سار شاخ و برگ خود بگیرد. راستی را که در هزارههای دور ایرانزمین در سایه آن درخت بالید، شکوهید و آرمید.
منشور کورش میوه درخت بالیدهای بود که آبشخورش اندیشههای کلان زرتشت اسپنتمان بود. آموزههایی چون راستی که پیوند دهنده استوار میان آدمیان است، در کنار نیکخواهی، نیکوکاری، مهر و دادگری و به کار بردن نیروی بزرگ برآمده از آن در راه آبادانی و زندگی بهترشرایطی را پدید آورد که مردمان پراکنده کنار هم بیایند. تیرههای گونه گون مردمان در پشته پهناوری از زمین میزیستند و در نبرد زندگی در کشاکش با طبیعت و مردمان پیرامون خود بودند. در کتیبههای آشور از کشتنها، سوختن ها و بردنها، سندهای جاودانه برجاست. در این گیر و دار و کشاکش جانشکار است که کورش از مادری از ماد و پدری از پارس میبالد تا بالای بلند تاریخ. در آن هنگام است که اندرزهای خردپذیر، نیکخواهانه و همه انسانی زرتشت دهان به دهان گوشها و جانها را نواخته و دلهای جوینده آبادانی، رامش و شادمانی را به هم رسانده است. کورش دلاوریست خردمند و مردمی که به سازماندهی کشوری و لشگری دستی توانا دارد. برای رهایی مردمان از چنگال دشمنیها و خون ریزیها نبرد آزادی بخش خود را تا پایان زندگانیش پیش میبرد. با آرمانهای مردمی اوست که در پهنه گستردهای از زمین آرامش، آسایش و شادی پدیدار میشود و سالیان بسیار پس از او نیز پایدار میماند. بخت ما یاری کرده است که راز این باهمی را از استوانه کوچکی که در سدهٔ پیش در میانرودان به دست آمد دریابیم. ایران ما، میهن دلبند ما به هم پیوسته این منشور مردمیست. منشوری که پیاده کردن آن در پهنه زمین کار امروز و فردای آدمی زادگان است. (منشور جهانی حقوق بشر خوانش امروزی آنست). برای زیست سرفراز ایرانیان، برای پیوستن پارههای جدا افتاده کهن دیارمان، برای آرمان بزرگ یگانگی در شادمانی پایدار راهی جز جایگزین کردن آزادی، مردم سالاری و حقوق بشر نداریم. ارزشهای گرانسنگ و پالوده فرهنگ دیرینه را باید زیربنای این بن مایههای هم زیستی کنیم. جان را و زندگی را گرامی بداریم و مردمکشی رابرانیم، خرد را که کاربرد دانشها در راههای نیکوست رهنمای خود کنیم تا خرافه بگریزد.
راستی، مهر، داد و نیکی را در دل و جان خود بکاریم تا اهریمن دروغ، ستم، بیداد و بزه کاری از جهان روشن ما به بیغوله تیره و تاریک خود بخزد. برای استوار کردن این خویهای نیک و زندگی بخش باید دلیری کنیم و خود را از کمند بد آموزیهای این هزاره اهریمنی برهانیم. دل و جانمان و ایرانشهرمان را از غولهای بیابان باز پس بگیریم. نشیب درازی را که با شکست قادسیه آغاز شد پایان دهیم. راه به بلندی هاو بزرگیها از پی جایگزینی این ارزش هاست که با سخت کوشی در خور پیمودن و دست یافتناند. ایرانزمین میهن همه ایرانیانست آنان که در این هزارهها در پیروزی و شکست، در شادی و اندوه با هم زیستهاند. ما دیگر تیرهها و قوم و قبیلههای تاریخ دوردست نیستیم. همانگونه که با منشور کورش به هم پیوستیم، با زنده کردن آن ارزشها در مغز و دل خویش پیوندهای دیرین را استوار و ناگسستنی کنیم. ایران ما باید بماند و نیرومند، توانا و بزرگ، نیکخواه جهان و جهانیان باشد.
همبستگی ما گشاینده دشواری هاست. برای این کار سترگ باید کنار هم باشیم، باید سازماندهی کنیم. آخرین فن آوری زمانه خود را به کار بندیم و ساختمانی استوار که بیرون و درونش زیبا و کارآمد باشد بسازیم. دوستداران ایران، ایرانیان و ارزشهای ماندگار فرهنگ آن را فرا خوانیم تا با همه توان خود یاری کنند. ارزشهایی را که یاد کردم چنان بنیادیست که میان همه ما مشترک است. پیرامون این ارزش هاست که میتوانیم دست در دست و بازو در بازو و پا به پا پیش برویم. گام نخست آزادی ایران گربه مانند است. باید از این خوان ناگزیر بگذریم تا بتوانیم به سوی آیندههای آرزویی دورتر رهسپار شویم. ایران بزرگ آرمان بزرگ میخواهد.
پاینده ایران
***
بحران خشکسالی در راه است
روشنک آسترکی
راه دیگر
علیرضا دائمی، معاون وزیر نیرو ایران، روز سهشنبه، ۲۴ اردیبهشت، نسبت به بحران آب در کشور هشدار داد و آن را معلول افزایش جمعیت و خشکسالی دانست.
به گفته او، در سال ۱۹۶۰ به ازای هر نفر ۶ هزار متر مکعب آب در اختیار بود که این آمار در سال ۱۹۹۰ به ۲ هزار متر مکعب کاهش یافت و بههمین ترتیب نیز تا سال ۲۰۲۵ به هزار متر مکعب خواهد رسید.
این مقام وزارت نیرو ایران، رشد جمعیت را یکی از عوامل بحران آب دانست و گفت که در ۸۰ سال گذشته جمعیت کشور ۷ برابر شده است.
آخرین سرشماری عمومی ایران که سال ۱۳۹۰ انجام شد حکایت از آن داشت که جمعیت ایران بالغ بر ۷۵ میلیون شده است، حدود ۵ میلیون بیشتر از سال ۱۳۸۵ و ۱۵ میلیون بیشتر از سال ۱۳۷۵.
علیرضا دائمی همچنین گفت که ایران ۱۰ سال پیاپی خشکسالی داشته و میزان بارندگی آن تا ۷۵ درصد سطح نرمال کاهش پیدا کرده.
به گفته او، این خشکسالی نشانه تغییر اقلیمی است که از شمال آفریقا آغاز شده است که در کنار مسائلی مانند رشد جمعیت باعث میشود «سال به سال شرایط ایران سختتر شود».
او در نهایت پیشبینی کرد که ظرف ۲۰ سال آینده حجم آب در دسترس در ایران به یک چهارم کاهش یابد.
سرمنشاء تحولات جهان در قرن اخیر
آب یکی از بزرگترین چالشهای قرن حاضر است که میتواند سرمنشاء بسیاری از تحولات مثبت و منفی جهان قرار گیرد.
۵/۹۷ درصد آب کره زمین در دریاها و دریاچهها است که آب شور را تشکیل میدهد. ۵/۲ درصد باقیمانده آب شیرینی است که در زمین وجود دارد که از آن ۳/۰ درصد آب رودخانهها ۸/۳۰ درصد آبهای زیرزمینی و ۹/۶۸ درصد یخچالها و پوشش دائمی برف کوهها است.
بنابراین بین توان تأمین آب و شدت تقاضا در جهان خلایی وجود دارد که بحران آفرین است. هنگامی که این عدم تعادل با مجموعه راهکارهای مدیریتی قابل مهار نباشد زبان مفاهمه در بخش آب تبدیل به زبان مخاصمه خواهد شد؛ چه در بعد محلی، منطقهای، ملی و چه در بعد جهانی.
بخش عمدهای از عدم تعادل در منابع آب ناشی از چرخه آبشناسی و محدودیت طبیعی منابع آب بوده و بخش دیگر تأثیرگذاری اقدامات و فعالیتهای انسان بر روی منابع آب است که محدودیت ذاتی منابع آب، خشکسالی، افزایش جمعیت، بهرهبرداری بیرویه از منابع و ذخایر موجود و در نتیجه افت آبهای زیرزمینی و اثرات تخریبی فعالیت انسان بر محیط زیست جملگی زمینهساز چالشهای سنگینی در امر بهرهگیری از منابع آب شیرین است.
آب برای زندگی ضروری و منبع کلیدی برای سلامتی انسان است. حدود ۲/۱ میلیارد انسان در جهان هنوز به آب شرب قابل اطمینان دسترسی ندارند. تأمین آب شرب قابل اطمینان و خدمات بهداشتی برای بیش از یک میلیارد نفر در دهه آینده یکی از بحرانیترین چالشهای است که بشر امروزی با آن روبرو است.
چالش های بخش آب در کشور
محدودیت ذاتی منابع آب از مهمترین چالشهای بخش آب در کشور است. کشور ما به علت شرایط خاص جغرافیایی و آب و هوایی، سهم ناچیزی از آب شیرین را داراست. در حالی که حدوداً ۷۱در صد از ۱۳۰ میلیارد مترمکعب منابع آب تجدیدشونده خود را مورد استفاده قرار داده است.
میزان نزولات جوی هم از بعد زمانی و هم از نظر کمیت و میزان استفاده در جغرافیای کشورمان به شدت متفاوت است. چنانچه میزان بارندگی سالیانه بین مناطق کویری تا خطه سرسبز شمال ایران بین ۵۰ تا ۱۸۰۰ میلیمتر متغیر است.
کشور ما یک دوره خشکسالی اقلیمی دارد که غالباً در دورههای ۱۰ و ۳۰ ساله اتقاق میافتد و جلوگیری از آن در دست ما نیست، اما باید با پیامدهای خشکسالی مقابله نمود. مقابله با پیامدهای خشکسالی زمانی موفق است که با پیشبینی و برنامهریزی دورههای خشکسالی و ایجاد ظرفیتهای لازم ، هم در بعد تأمین و هم در بعد مصرف با روشی پایدار به عبور از دوره خشکسالی نایل آئیم.
منابع آب در اثر بهرهبرداری و استفاده بیرویه همواره در معرض آلودگی و یا کاهش کیفیت بوده است. مصرف روبه رشد در تمامی عرصههای مصرف اعم از شرب، صنعت، خدمات و کشاورزی پیامدهای تغییر و کاهش کیفیت را به دنبال دارند. در حال حاضر حدود ۲۹ میلیاردمترمکعب از پساب های کشاورزی ، شهرِِِی و صنعتی کنترل نشده وجود دارد که خطر بالقوهای برای کاهش کیفیت منابع آب است و پیشبینی میشود این روند در سال ۱۴۰۰ به حدود ۴۰ میلیارد مترمکعب برسد. تبعات کاهش کیفیت و آلودگی منابع آب باعث شیوع بیماری های مختلف است.
کاهش آلودگی منابع آب با کاهش در سهم آلایندهها امکانپذیر است. زبالهها، فاضلابها، پسابها، موادشوینده (دترجنتها)، سموم دفع آفات، کودهای شیمیایی و … گونههایی از آلایندههای مهم آب هستند.
جمعیت و مصرف هر دو متغیرهایی هستند که همواره در جهت افزایش تغییر مییابد و عدم تناسب بین آنها چالش های مربوط به آب را تشدید میکند.
بعد از محدودیت ذاتی منابع آب که چالش عظیمی است، مصرفکنندگان نیز چالش بزرگتری را به وجود میآورند.
کمیت و کیفیت مصرف، رقابت در مصرف، عدم تعادل در شیوههای استفاده و صدمهای که از این حیث به منابع آب و نهایتاً محیط زیست وارد میآید، نیاز به برنامهریزی و مدیریت اصولی در کاهش تبعات و اثرات آن دارد. از جمله مصرفکنندگان مهم، بخش کشاورزی است که در سال ۱۳۸۰ نیاز آبی خود را به میزان ۴۶ در صد از آبهای سطحی و ۵۴ در صد از آبهای زیرزمینی تأمین کرده است.
بنابراین می بینیم که بخش کشاورزی سهم عظیمی از آبهای با کیفیت و قابلیت بالا را به خود اختصاص داده است.
ایران روی خط خشکسالی
کشور ما که روی خط خشکسالی فزاینده قرار دارد و از رشد جمعیت بالایی نیز برخوردار است، باید امکانات طبیعی خود را حفظ کند و با صرفه جوئی کامل آب از شدت بحران آتی بکاهد.
این در حالیست که دولت با آب به شکل کالای عادی برخورد میکند و فاقد دیدگاه کلان و همه جانبه درباره آن است و منابع آبی را در خدمت سیاست دورنگر و برای نسلهای بعدی قرارنمیدهد.
پیامد چنین سیاستهایی، خشکی دریاچه ارومیه است و سپس در برابر بحران ایجاد شده دولت از انتقال آب ارس و یا آب دریای مازنداران به دریاچه ارومیه حرف میزند.
از سویی دیگر دولت در صدد انتقال آب رودخانه کرخه از لرستان به گلپایگان و قم و خوانسار است، بدون آنکه تحلیل علمی ارائه و خطرات اکولوژیکی آن را ارزیابی کند.
دستگاه اداری دریاچهها را حفاظت نمیکند و آنها را به بحران خشکی میکشاند اما از سویی دیگر از انتقال آب دریای مازندران به سمت مرکز ایران و تبدل آب دریا به آب آشامیدنی صحبت میکند.
طبق ارزیابی کارشناسان سازمان ملل هزینه برای یک متر مکعب آب آشامیدنی از منابع زیر زمینی ۱۰ سانتیم یورو میباشد، از طریق تصفیه آب مصرف شده ۴۵ سانتیم یورو میباشد و اگر آب دریا برای آب آشامیدنی استفاده شود هزینهاش به ۷۰ سانتیم یورو میرسد.
سخن آخر اینکه درهیاهوی جناحبازیها و قدرتطلبیهای رایج، مسائل اصلی مملکت یا گم میشوند یا آنقدر دور از نظر باقی میمانند تا این که تبدیل به بحران شوند و البته وقتی مسائل به حد بحران برسد دیگر مدیریت آن امری بسیار دشوار و از کنترل خارج خواهد بود. مسئله آب یکی از این دست مسائل است. لذا بهتر است دولتمردان و مسولان از هم اکنون در مورد بحران آب در کشور یک برنامه ریزی کلان داشته باشند تا در سالهای آینده بحران آب را در کنار دیگر بحران های مدیریت نشده کشور شاهد نباشیم.
***
پیام نوروزی مادر ستار بهشتی
با سپاس از سیمای نهاد مردمی نهاد مردمی
***
تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم
سروده ای از زنده یاد مهدی اخوان ثالث با اجرای مهدیه محمد خانی
***
پان ایرانیستها و همه زندانیان سیاسی را آزاد کنید
رزمنده پان ایرانیست ابوالفضل عابدینی پیش از زندان هنگام تظاهرات در مقابل سفارت شیخک نشین امارات
دیدار ابوالفضل عابدینی با خانواده ستار بهشتی
***
تارنمای نامه پان ایرانیسم:
http://paniranism.info
فیسبوک نامه پان ایرانیسم:
www.facebook.com/paniranism
تارنمای سازمان جوانان حزب پان ایرانیست:
http://paniranist.info
فیسبوک سازمان جوانان حزب پان ایرانیست:
https://www.facebook.com/paniranist.info
تارنمای هواداران پان ایرانیسم:
www.paniranism.net
تارنمای حزب پان ایرانیست:
http://paniranist.org
فیسبوک حزب پان ایرانیست
www.facebook.com/paniranistparty
تارنمای تریبون آزاد پان ایرانیست در خوزستان:
www.pan-iranist.net
کانال یوتیوب حزب پان ایرانیست:
http://www.youtube.com/paniranistparty
***
حزب پان ایرانیست – برونمرز
(سازمان برونمرزی حزب پان ایرانیست)
همبستگی ملی . یکپارچگی ایران . حاکمیت ملت
هم میهن گرامی: برای ایرانی یکپارچه، آزاد، آباد، سربلند و دمکرات با حاکمیت ملت به ما بپیوندید
iran@paniranism.info
www.paniranism.info
درخواست هموندی
www.paniranist.org/a.htm