شماره ١۴٧ – عبدلجعفراوف شاماخی (شاعر آران): مـیان مـن و ایـران فـاصـله افـتـاد

نامه پان ایرانیسم
شماره ١۴٧ – پنج شنبه ١ خرداد ١٣٩٣ – ٢٢ مه ٢٠١۴
www.paniranism.info – iran@paniranism.info

درود بر هم میهنان گرامی

مطالب زیر تقدیم میشوند

شمارهٔ ۸۱ ماهنامه خواندنی منتشر شد
معاهدات ننگین گلستان و ترکمانچای باید در گورستان تاریخ دفن شوند
سروده جدایی
وطنیمیز شعری – مـیان مـن و ایـران فـاصـله افـتـاد
چه کسی می‌خواهد روح ترکیه در بدن ایران باشد؟!
ریشه‌های ایرانی شبه‌جزیره (آبخست‌مان) ‌کریمه – تات ها و بیگ‌های تات در کریمه

پاینده ایران


شمارهٔ ۸۱ ماهنامه خواندنی منتشر شد

 

Khandani 81

 

Khandani2شماره ۸۱ ماهنامه خواندنی منتشر شد. ماهنامه خواندنی، مجله‌ای فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، پژوهشی، خبری است. شمار رویه‌های آن ۳۸ صفحه است. گفتنی است صاحب‌امتیاز و مدیرمسؤول ماهنامه خواندنی بانو «ویدا صارمی نوری» است.

سال دوازدهم، شماره ۸۱، اردیبهشت و خرداد ۱۳۹۳٫
قیمت: ۳۰۰۰۰ ریال
تاریخ انتشار: ۱۵/۲/۱۳۹۳
تلفن: ۸۸۸۱۰۰۴۲ (۰۲۱)

معاهدات ننگین گلستان و ترکمانچای باید در گورستان تاریخ دفن شوند

برگرفته از ماهنامه خواندنی شماره ۸۱، سال دوازدهم، اردیبهشت و خرداد ۱۳۹۳، رویه ۱۷
سپاس از تارنمای ایران بوم

نباید جای شگفتی باشد؛ زیرا این سرخط را در شماره‌ی پیشین داشتیم که نوشتاری بود از آقای اسماعیل جسیم و به پیوست آن شعری از یک هم‌میهن جدا مانده از میهن یا عنوان «وطنیمیز شعری» شعر از عبدل جعفر اوف شاماخی [شماخی] شاعر ایرانگرای و وحدت‌خواه سرزمین آران یا به اصطلاح امروز، جمهوری آذربایجان است.
آقای یحیی‌خانمحمد آذری ، شاعر ملی‌گرای میهنمان که فرزند آذربایجان و زاده‌ی شهر تبریز است، با الهام از شعر عبدل جعفر اوف شماخی، این چکامه را سروده‌اند و به همه‌ی هم‌میهنان جدا افتاده در سرزمین قفقاز و به ویژه به آقای عبدل جعفر اوف پیشکش کرده‌اند.

جدایی

قـرارداد نـنگین تـرکـمانچای / درآن خـطه بنـمود فـتنه به پای
ز ایــران جـدا کـرد قـفـقـاز را / دو صـد لـعنت این چرخ غماز را
وطـن ، یـاری از سـرزمیـن اران / جـدا گــشت از دوده و خانـمان
دو صد سال بگذشت زین ماجرا
کـه گـردیده بـاکو از ایـران جدا
جـدا گـشته مـرد از شکوه وطن / گـــرفــتار دان فــنون و فتـن
چـوگـاه حیـاتش به پایان رسید / پسـر را بـه بـالیـن خـود بـطلبید
بـدو گـفت : « ایـران دیار منست / زاجـداد مـن ، یـادگار مــنسـت
تـرا بـــسته‌ای می‌دهـم یادگار / تــو آن را زدیــده عـزیـزش بدار
درونـش بـود پـرچـم مــیهـنم / نگـه داشـتم ، هـمچـو روح و تنم
رسـیده ز اجــداد پــیدر پـیام / مـن ایـن را امـانت به تو می‌دهم»
سـرانـجـام روزی فـرا مـیرسد
کـه بـاکـو دوبـاره به ایـران رسد
در آن دم که جانش زلب می‌رهید / دو دیـده پـرآب و درون پــر امـید
بـه فـرزند گفـت : «ای امید پـدر / سـلامم بـه تـبریز و تـهــران ببر
قـرار گـلسـتان و تـرکـمانچای / بـه تـاریخ میـهن شـده ، دیـرپای
بـه لـعن و به نـفرین دفنش کنید / ز اوراق تـاریـخمـان بــستـریـد»
دم واپسـیـن ، نـام ایـران بـبـرد / پـسر را بـه یـزدان ایــران سپرد
بـه چـهره دژم بـود و آکنده خشم
ببـوسـید پـرچم ، فرو بست چشم

تبریز : چهاردهم فروردین ماه ۱۳۹۳

وطنیمیز شعری

برگرفته از ماهنامه خواندنی شماره ۸۰، سال دوازدهم، اسفندماه ۱۳۹۲ و فروردین ۱۳۹۳، رویه ۱۰
اسماعیل جسیم
اخیرا شعر بسیار زیبا و دل‌انگیزی لیکن سوزناک از یک شاعر ایرانی آذربایجانی مقیم آران، به نام عبدل جعفراوف شاماخی، شاعر جمهوری آذربایجان به دستم رسید که در آران به دنیا آمده و گویا تبریز و تهران و دیگر شهرهای ایران را ندیده و از اینکه اجدادش دویست سال پیش از میهن اصلی خود ایران جدا شده‌اند، حسرت می‌خورد و آرزو دارد که روزی با الحاق مجدد آن خطه زرخیز غیرتمند به ایران، او نیز به آغوش خواهران و برادران ایرانی خود بازگردد.
این شعر زیبا که در ذیل می‌آید، غیرت ایرانی بودن مرا برانگیخت تا آنچه در توان دارم با نوشتن شمه‌ای از تاریخ دردناک آن روزگار که در اثر بی‌لیاقتی‌ها و خودکامگی‌های زمامداران ایران آن روز که موجب شد با حیله‌ها و فریب‌های انگلیس و روسیه تزاری، ناجوانمردانه هفده شهر غیرتمند ایران را از خاک ایران جدا کردند، احساس مردم وطن‌پرست امروزی را به آن برادر غیرتمند و سایر خواهران و برادران دورافتاده و جدا شده از خاک ایران را ابراز داشته و به آنها بگویم که ما ایرانی‌ها نیز همچنان در آرزوی روزی هستیم که با الحاق مجدد آن خطه جدا شده از خاک ایران عزیز، به ایران، شما برادران و خواهران مهربان ایرانی را در خاک و در وطن خودتان ایران، در آغوش بکشیم و شادمانه پایکوبی کنیم. و آنگاه اشک شوق بریزیم، آری:

هـر کـسـی کـو دور مــــانـد از اصـل خـویــش
بـــاز جـــوید روزگـــــار وصـــــل خـویــش

و به آن برادر عزیز بگویم که:

دور گــردون گــر دو روزی بــر مــراد مـا نـرفت
دائــمــا یــکــسان نبـاشد حالِ دوران، غم مخور
ای دل غــم دیــده، حـالت به شـود، دل بـد مکن
ویـن سـر شـوریده، باز آید به سـامان، غـم مـخور
گـر بـهـار عـمـر بـاشـد، بــاز بر تــخـت چـمن
چتر گل در سرکشی، ای مرغ خوشخوان، غم مخور

شعر عبدلجعفراوف شاماخی (شاعر جمهوری آذربایجان ـ آران)
وطنیمیز شعری :
ایکـی یـوز ایـل بـونـدان قاباق، امضالاندی مقاوله
مـساله ایـران آراسـینا دوشـدی بـویوک بیر فاصله
ایـکی یـوز ایل قان آغلادیق، تبریز، تهران، دیه دیه
اُولـدی گیتـدی آتـام بـابام، ایـران، ایـران دیـه دیه
ایـران مـنیـم آنـایوردوم، ایـران منـیم وطـنیم دیر
آتـام اولنـده دهدئـی، ایـران منیـم مسـکـنیم دیـر
آتـام اولـنـده، چـاغـیردی مـنه بـیر یادگار ویردی
گـوزل ایـران بـایـراغـی، شـرفـله افتـخار ویردی
دئـدی: بـالا، بـو بـایراغی، منـهده ویرمیشدی آتام
اینـدی سـن ساخلا بایراغی، من گئدیرم حاقّا چاتام
گَلَـهجـاک وار، بـیر گـون گَـلَر، بـاکی قـوشار ایرانا
منیـم سـلامـیمـییـتیر، تبـریز، تـهران، خوراسانا
گَرَک تاریخده دفن اولسون، ترکمنچای یا گولوستان
جـان ویـره ویـره آتـام دئدی، وطنیمیز، ایران ایران
سـونرا ایـران بـایراغینی، اویدی یومولدی گوزلری
آتـش سـاچـدی اورهییـمه، اونـون یاتیقلی سوزان

ترجمه اشعار :
دویست سال پیش عهدنامه امضا شد
مـیان مـن و ایـران فـاصـله افـتـاد
دویست سال در حسرت تبریز و تهران خون گریستم
پدر و پدربزرگم در حسرت و هوای دیدن ایران، ایران، ایرانگویان سوختند و درگذشتند.
ایران سرزمین پدری و وطن من است
پدرم در لحظه مرگ هم گفت ایران ماوای من است.
پدرم در لحظات مرگ، صدایم کرد و یادگاری به من سپرد.
این یادگار، پرچم ایران بود
پدرم آن پرچم را به عنوان شرف و افتخار به من سپرد.
پدرم گفت «فرزندم» این پرچم را پدرم به من سپرده بود
اکنون این را به تو میسپارم
زیرا هنگام آن رسیده که به حق بپیوندم
روزی فرا خواهد رسید که باکو به دامن ایران خواهد پیوست.
اگر آن روز را دیدی، سلام مرا به تبریز و تهران و خراسان برسان.
عهدنامه گلستان و ترکمنچای باید در تاریخ دفن شود
پدرم در حالی که واژههای، وطنم، ایران، ایران، بر لبانش بود، جان میداد.
پدرم پرچم ایران را بوسید، آنگاه چشمانش برای همیشه فروخفت در حالی که سخنان سوزناکش، دلم را شعله‌ور کرده بود.
خوانندگان گرامی ، ایرانیان میهن‌پرست، با خواندن این نوشته از محتویات و مندرجات تاریخ که اکنون در دست ما است، برایتان مسلم خواهد شد که الحاق شهرهای مسلمان‌نشین ایران در دویست سال پیش به روسیه تزاری برخلاف میل مردم آن شهرها و با فریب و حیله و دروغ و مورد مصالحه قرار دادن خاک میهن ما به وسیله قدرت‌های بزرگ و غارتگر و استثمارگر انجام گرفته است …

***
چه کسی می‌خواهد روح ترکیه در بدن ایران باشد؟!

برگرفته از ماهنامه خواندنی شماره ۸۱، سال دوازدهم، اردیبهشت و خرداد ۱۳۹۳، رویه ۱۰ تا ۱۱

Iran & Turkey

هوشنگ گنجه‌ای

چندی پیش آقای ظریف رییس دیپلماسی جمهوری اسلامی، اعلام کرد که روابط ایران و ترکیه استراتژیک (راهبردی)ند و رییس جمهور اسلامی نیز در این راستا پیروزی حزب اردوغان را در انتخابات محلی، به وی تبریک گفت.
بسیاری بر این باورند که آقای محمدجواد ظریف، مفهوم روابط راهبردی را به درستی نمیدانند، وگرنه هرگز از این گونه رابطه به عنوان « دو روح در یک بدن» یاد نمیکنند، زیرا چنین واژگانی گویای آن است که حیات و ممات یکی وابسته به دیگری است و برعکس. دو کشوری با هم روابط راهبردی (استراتژیک) دارند که منافع حیاتی آنان یعنی «استقلال و تمامیت ارضی»شان، به یکدیگر گره خورده است و درهم تنیده است. به گفته‌ی دیگر، استقلال یکی وابسته به استقلال دیگری و تمامیت ارضی، وابسته به تمامیت ارضی دیگری است.
حکومتهای ترکیه با پیروی از سیاست «خوردن از توبره و آخور» ضمن چاکری کامل برای آمریکا و ناتو و قرار دادن پایگاههای هوایی، زمینی و دریایی در اختیار آنان، از موقعیت ایران که درگیر تجاوز عراق و پس از آن محاصره و تحریم‌های گسترده‌ی اقتصادی آمریکا و اعضای ناتو بود، بیشترین «سودجویی»های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی را به عمل آورد.
همزمان، لحظه‌ای بر پایه‌ی سیاست «عثمانی گری» از دشمنی با ایران و زیان وارد کردن به منافع ملی ایران، دست برنداشت.
در پناه سیاست «غفلت زدگی» پاره‌ای از افراد و دستگاههای جمهوری اسلامی، با دست باز از کنسولی گریهای خود و مرزهای «بدون روادید» در راستای گسترش « ترک‌گرایی» و پراکندن تخم نفاق و تجزیه، غافل نبود. در این راه، البته از یاری‌های حکومت باکو نیز بهره‌مند بود و هست.
دادن بورسهای تحصیلی برای تربیت عناصر نفوذی و اعطای پیش از موعد مدرک تحصیلی به آنان و یاری رسانی به آنان برای قرار گرفتن در موقعیتهای مناسب در استانهای آذربایجان و اردبیل. گسترش خطوط هوایی ترکیه به همه‌ی فرودگاههای داخلی ایران، برگزاری گشتهای عیش و عشرت و سرازیر شدن میلیاردها دلار در سال، دریافت گاز ارزان یا به عبارتی مجانی از ایران و نجات شهرهای آنکارا و اسلامبول از دود ناشی از سوخت ذغال سنگ قهوهای، گوشه‌ی کوچکی از سوءاستفادههای اجتماعی و اقتصادی حکومتهای ترکیه از جمهوری اسلامی‌اند.
در صحنه‌ی سیاسی، همیشه حکومتهای ترکیه، کوشیده‌اند تا در خدمت آمریکا و ناتو همه‌جا هم‌آوا و همسو با حکومت اسرائیل، علیه منافع منطقه‌ای ایران اقدام کنند. به ویژه حکومت اردوغان با تظاهر به «اسلامیت» و در رویای خام بازسازی امپراتوری عثمانی، با همه‌ی توان برابر منافع ایران در منطقه، صف آرایی کرده است و کوشیده است تا با امربری از آمریکا ـ ناتو و نفوذ اسرائیل و پول عربستان سعودی، علیه همپیمانان منطقه‌ای ایران حتا گام به صحنه‌ی نبرد رو در رو نیز بگذارد.
جای شگفتی است که وزیر امور خارجه‌ی اسلامی، چگونه متوجه پرونده‌ی صوتی منتشر از گفت‌وگوهای محرمانه‌ی ترکان برای لشکرکشی به درون سوریه نگردیده است، یا این که قرار نیست متوجه شود. در حالی که انتشار این پرونده‌ی صوتی بر روی «یوتوپ» باعث صدور فرمان سلطان رجب طیب اردوغان در مورد بستن آن شد که سپس کار به دادگاه عالی کشیده شد و…
از آنجا که به پیروی از سیاست «پیوند استراتژیک» در ایران نیز این مساله بازتاب لازم را نیافت، خلاصه‌ای از آن در اختیار خوانندگان قرار می‌گیرد:

متن گفت وگوی جلسه امنیتی داوداوغلو با رییس اطلاعات ترکیه درباره حمله به سوریه
به گزارش فارس: یک تارنمای سوری بخشی از گفت‌وگوی جلسه امنیتی داود اوغلو (وزیر خارجه) باهاکان فیدان رییس دستگاه اطلاعاتی و فریدون سنیر اوغلو مشاور وزارت خارجه و یاشار اوغلو معاون رییس ستاد مشترک نیروهای مسلح ترکیه، که رجب طیب اردوغان انتشار آن را اقدامی«سخیف و پست» دانست، را ترجمه و منتشر کرده است.
***
داود اوغلو: نخست وزیر معتقد است که مزار سلیمان شاه (در شمال سوریه) فرصت مناسبی است که باید از آن استفاده کرد..
فیدان: اگر لازم شد چهار نفر را به سوریه خواهم فرستاد تا هشت موشک به ترکیه شلیک کنند. همین دلیل، برای ورود ما به سوریه و حمله کافی است. حتا میتوانیم مزار سلیمان شاه را – اگر نیاز شد- خراب کنیم.
فریدون سنیر اوغلو: متاسفانه امنیت ملی ترکیه بهانه ارزان‌قیمتی شده که سیاستمداران داخلی برای انتخابات سر آن معامله می‌کنند.
یاشار غولار: [خب] یک دلیل به ما بده. یک علت [و بهانه پیدا کن]… یعنی نباید یک دلیل مستقیمی برای ورود مبارزان به سوریه بتراشیم؟
داود اوغلو (با صدای بلند): اگر بخواهیم وارد شویم، منظورم این است که به عنوان وزارت خارجه، نباید در ظاهر هم که شده تابع عرف بینالملل باشیم و نامهای بفرستیم یا هشداری بدهیم یا اینکه کنسولگری سوریه در استانبول را مطلع کنیم طبق تشریفات دیپلماتیک؟
فریدون سنیر اوغلو: ولی مطلع کردن کنسولگری سوریه عامل غافلگیری را از ما سلب میکند اگر تصمیم ورود به سوریه گرفتیم.
داود اوغلو: وقتی در ریاست جمهوری بودم داشتم به موضوع فکر میکردم. ما باید کاری انجام دهیم که دستمان رو نباشد و در نظر افکار عمومی متجاوز جلوه کنیم. و وقتی به سوریها هشدار میدهیم عملا آنجا در سوریه باشیم.
یاشار غولار: عملا داخل شده باشیم.
داود اوغلو: ولی بین ورود تانک و ورود هواپیماها تفاوت زیادی هست.
یاشار غولار: شاید بتوانیم به کنسولگری سوریه بگوییم که داعش بازیچه دست شماست و الان با حمله به مزار سلیمان شاه در قراقوزاق دارد به خاک ترکیه تجاوز میکند و ما هم داریم به این تجاوز پاسخ میدهیم.
داود اوغلو: این را به سوریها گفتیم. از طریق چندین نامه.
یاشار اوغلو (با تعجب): به سوریها؟؟
فریدون سنیر اوغلو: البته… البته.
داود اوغلو: خب. ما چندین بار به سوریه هشدار داده‌ایم که داعش بازیچه دست آنها ست. برای همین میپرسم که ستاد مشترک مشخصا چه چیزی از وزارت خارجه انتظار دارد؟
یاشار غولار: دقیقا نمیدانم… ولی فکر میکنم که رییس ستاد مشترک موضوع را با آقای فیدان بررسی کرده و شاید آنچه شما در خصوص نامه‌نگاری به کنسولگری سوریه مطرح کردید، درخواست کرده باشد.
هاکان فیدان: آره. این درخواستهای اصلی ستاد مشترک است اما ما وارد جزئیات نشدیم.
یاشار غولار: شاید همین انتظار را داشته است (یعنی نامه‌نگاری مستقیم با سوریها)
هاکان فیدان: شاید باید اداره بحران را به وزارت خارجه منتقل کنیم.
داود اوغلو: وزارت خارجه میتواند از لحاظ سیاسی بحران را داخل سوریه اداره کند، منظورم جنگ داخلی آنجاست. اما از لحاظ نظامی بعید است.
فریدون سنیر: اوضاع بین‌المللی خیلی تغییر کرده است. یعنی اینکه هر اقدام نظامی علیه داعش امری مقبول است ونزد غربیها مطلوب است چون جامعه بین‌الملل آن را امتداد القاعده میداند اما در خصوص قبر سلیمان شاه، میتوانیم افکار عمومی را متقاعد کنیم که آنجا بخشی از خاک ترکیه است..
یاشار غولار: از لحاظ نظامی‌مشکلی در این خصوص نداریم.
هاکان فیدان: اگر دخالت مستقیم کردیم آن وقت باید بدانید که بمبهای زیادی در داخل خود ترکیه منفجر خواهد شد و مرزها خارج از کنترل کامل است.
فریدون: بمب و انفجار در داخل، را سه سال پیش صحبتش را کردیم، ابتدای ورودمان به سوریه. یادت هست؟
یاشار غولار: نظر من شخصا حمایت [دستگاه] اطلاعات است. و [حمایت] آقای فیدان در کار مداومش درخصوص رساندن سلاح و مهمات به گروههای معارض که با نظام سوریه میجنگند، و در کنار ما هستند. آقای وزیر باید در این باره با وزارت کشور و دفاع مکاتبه شود.
داود اوغلو: بهتر نبود نیروهای ویژه و تانک میفرستادیم تا شبیه همان کاری که در دوره صدام، در عراق انجام دادیم، میکردیم [؟] و معارضان سوری را آموزش میدادیم و آنجا برای مدتی طولانی میماندیم. مثل آنچه در شمال عراق رخ داد[؟].
فریدون سنیر اوغلو: من این را (والله) از اول پیشنهاد دادم [خطاب به یشار غولار] آنجا بودی چگونه نیروها و تانکها را وارد شمال عراق کردیم.
یاشار غولار: بله.. نیروهایمان را..
فریدون سنیر اوغلو: یادت نیست چگونه موفق شدیم آنجا در عراق و بدون اجازه کسی حتا دولت، وارد شدیم؟
یاشار غولار: البته آن زمان، دستوری بود و اجرا شد و تمام شد. حرفت را در این باره تایید میکنم ولی موضوع درباره سوریه فرق میکند و باید آن را [حسابی] بررسی کنیم.
تا آنجا که من میدانم سوریه کاملا متفاوت از رفتار عراق در زمان صدام، رفتار خواهد کرد. آنها [سوریه] میتواند کارهای زیادی بکند که رعدآسا و نابودکننده باشد. آنها برگهای [بازی] غیرمنتظرهای دارند.
داود اوغلو: جناب ژنرال برای اینکه امکانات سوریه را و برگهای برندهای را که دارد، بدانیم، نظر وزارت خارجه این بود که به طور آشکار و مستقیم در سوریه دخالت نکنیم.
یاشار غولار: آقای وزیر اجازه بدهید توجه شما را به این جلب کنم که هیات امنیت ملی تحت اختیار وزیر دفاع است. جهت اطلاع [عرض میکنم که] مبالغ مالی بزرگی، قطر در نظر گرفته و به دنبال خرید سلاح و مهمات برای رساندن به معارضان سوریه است… بهتر نیست این مبالغ در اختیار وزارت دفاع قرار بگیرد تا او این کار را انجام بدهد؟
داود اوغلو: در این امر بهخصوص نمیتوانیم با آزادی عمل، رفتار کنیم.
یاشار اوغلو: پس نخست وزیر [اردوغان] وزیر دفاع و رییس ستاد مشترک را بخواهد و موضوع را مستقیما با آنها مطرح و بررسی کند.
داود اوغلو: من و آقای فریدون پیشنهاد جلسه‌ای فراگیر با حضور اردوغان را دادیم… پیشنهادمان حتا به مرحله خواهش رسید. نتیجه هرگونه مداخله مستقیم در سوریه خطرناک و وخیم خواهد بود برای ترکیه.

***
ریشه‌های ایرانی شبه‌جزیره (آبخست‌مان) ‌کریمه – تات ها و بیگ‌های تات در کریمه

دکتر هوشنگ طالع

HoushangTaale

آلان‌ها (‌ آرا‌ن‌ها / ایران‌ها ) از تیره‌های ایرانی نژادند که در دوران اشکانیان (‌کمابیش یک‌صد سال پیش از میلاد مسیح )، ‌سرمت‌ها (‌سارامات‌ها / سلم‌ها ) را از مصب رود « دن » بیرون راندند. سپس آلان‌ها، بر سر دست‌یابی برآبخست‌مان کریمه با امپراتوری روم وارد نبرد شدند؛ اما(۱) در سالهای ۳۷۵-۳۷۰ میلادی ، هون [ خیون ] ها در کرانه‌ی نهر ایدیل ( ولگا ) [ اتل ] به آلان‌ها تاختند و غلبه یافتند.
رومیان، آلان‌ها را « آلانی » ( آرانی / ایرانی ) ، بیزانسی‌ها ، آنان را « آسی‌اوی / Asioi » ( آسیایی ) می‌نامیدند. آس‌ها و آلان ها هردو ایرانی تبارند و شاید رفته رفته نام آس جایگزین آلان شده است. ابوریحان بیرونی در نوشته‌های خود، از آس‌های نشسته برکرانه‌ی دریای کاسپیان / مازندران یاد می‌‌کند.
آلان‌ها پس از شکست از خیون‌ها ( هون‌ها ) ‌به‌ سوی باختران رانده شدند. گروهی از آنان در اتحاد با « واندال »ها ( نام استان آندولوزیا / آندلس در اسپانیا ، هنوز به‌نام آن‌هاست ) درشمال افریقا امپراتوری واندال ـ آلان را بنیاد نهادند. گروهی نیز به کوه‌های شمال قفقاز پناه بردند که امروزه به نام آس ( اوست ) نامیده می‌شوند . گروهی نیز راه غرب پیموده و پس از گذر از تنگه‌ی کرج [ کرش / کرچ ] در شبه‌جزیره‌ی کریمه جا گرفتند .
گفته شده است پس از استیلای مغولان ، واژه « آس » به جای « آلان » در منابع خاوری گسترش پیدا کرده است ( ۲ ) .
ابن بطوطه در سال ۷۵۳ مهی (۷۳ خورشیدی / ۱۳۵۲ میلادی )‌ از شهر سرا پایتخت امپراتوری پیشین اردوی زرین بازدید کرده است، مسلمانان این شهر را همگی از « آس » ها می‌داند (۳ ) .
خان‌های قبچاق معروف به اردوی زرین (golden Horde ) یکی از چهار ایالت مهم امپراتوری مغولان بود. سپس اردوی زرین به دو اردوی آبی و سپید بخش شد . اردوی سپید مهم‌تر بود و از دن و ولگا و کیف تا قفقاز و دریاچه‌ی خوارزم و خیوه امتداد داشت .
ابن بطوطه در باره‌ی شهر سرا مینویسد : (۴ )
شهر سرا از زیباترین و بزرگترین شهرهای دنیاست که در زمین هموار ی واقع شده [است ] و جمعیت آن به قدری زیاد است که شهر باهمه‌ی وسعت ، به ‌نظر تنگ می‌نماید … در شهر سرا ، سیزده مسجد جامع برای نماز جمعه هست که یکی از آنان خاص شافعییان است . شمار مساجد دیگر بسیار زیاد است . مردم این شهر از طایفه‌‌‌های مختلفند. سکنه اصلی از مغولان می‌باشند که حکومت نیز در دست آنان می باشد و برخی به دین اسلام در آمده اند . طوایف دیگری که در این شهر سکونت دارند، عبارتند ار آس‌ها که مسلمان اند ، قبچاق‌ها و چرکس‌ها و روس‌ها و رومی‌‌‌‌ها ، همه مسیحی اند . هر طایفه در محله علیحده می‌نشیند .
بدین‌سان در می‌یابیم که شمار آس‌ها چندان بوده است که دارای سیزده مسجدجامع بوده‌اند.
هم چنین ابن بطوطه از بزرگان فارسی زبان در کریمه خبر می‌دهد : ( ۵ )
قرم شهر بزرک و زیبایی است که در قلمرو سلطان محمد اوزبک خان می‌باشد و از طرف او امیری به نام تلک‌تیمور در آن‌جا حکومت میراند … منزل ما در خانقاه شیخ‌‌زاده خراسانی بود … مقصود شیخ مظفرالدین « ماالدخن »‌ بود ولی چون لهجه‌ی عجمی دارد آن را به صورت « ماالدهن »‌گفته بود ..
ابن بطوطه در دنباله‌ی سفر در کریمه به شهر ازاق می‌رسد . او می‌نویسد : ( ۶ )
شهر ازاق بر ساحل دریا واقع شده و ساختمان‌های خوب دارد و جنوایی‌ها و دیگران بری تجارت بدان‌جا می‌آیند . چون نامه‌ی امیر تلک‌تیمور به امیر شهر محمد خواجه خوارزمی رسید به استقبال من آمد … در مراسم پذیرایی امیر آزاق پس ازغذا ، قاریان با آوای خوش به قرائت پرداختند … آن‌گاه تصنیف های دیگری به فارسی و ترکی ساخته شده بود و آن را « ملمع » می‌نامیدند ، خواندند .
استاد فیروز منصوری در باره‌ی ریشه‌های گسترش زبان فارسی در آبخست‌مان کریمه (‌قریم / قرم ) ‌می‌نویسد :‌ (۷)
علاوه بر وجود و اسکان اقوام ایرانی تبار « آس » ‌در شهرها ، ‌بی‌‌شک باحکومت سلجوقیان روم در آن کشور هم رابطه‌ی تنگاتنگ داشته است … سلاجقه‌ی روم مروج زبان فارسی بوده اند .
در این باره جواد هیات می‌نویسد :‌ (۸)
قدیمی ترین آثار و نوشته‌های باقی مانده در آناطولی [ آناتولی ] ‌مربوط به قرن ۱۳ میلادی [‌هفتم خورشیدی] ‌است . در این قرن هم زبان نوشته های دولت سلاجقه و زبان کتبی و ادب و عرفان منطقه ، فارسی بود .
وی در جای دیگر می‌نویسد : (۹)
‌سلاجقه زبان فارسی را زبان رسمی و ادبی خود قرار دادند و نویسندگان و شعرای ترک‌زبان هم آثار خود را به عربی یا فارسی نوشتند .
از سوی دیگر : (۱۰)
در اواخر قرن هفتم هجری ، زبان فارسی در شبه‌جزیره کریمه و دشت قبچاق به‌چنان رواج و رونق رسیده بود که میسیونرهای ایتالیایی برای استفاده بازرگانان جنوایی و تبلیغ دین مسیحی در بین مردم محل ، فرهنگ معروف به « کودکس کومانیکوس » را به سه زبان لاتینی ، فارسی و ترکی ، تدوین و تنظیم کردند .
کودکس کومانیکوس در سال ۱۳۰۳ میلادی ( ۶۸۲ خورشیدی ) تنظیم گردیده است و پس از لغت نامه فرس اسدی ،‌ دیرین ترین واژه‌نامه‌ی فارسی است . این واژه‌نامه ، به زبان های روسی ، انگلیسی ، آلمانی و فرانسه برگردانده شده است .
حضور تیره‌های ایرانی تبار در آبخست‌مان ( شبه‌جزیره ) کریمه هم چنان تا سلطه‌ی روسیان براین سرزمین پررنک و نمایان بود . بافروپاشی اردوی زرین و نیز اردوی سپید ، دوران حکومت خان های کریمه فرارسید . دراین دوران :‌ (۱۱)
ترکان قپچاق و آناتولی ، اقوام آس و اهالی فارسی زبان آن‌جا را مطابق آن‌چه در ماورالنهر [‌خوارزم و فرارود ] ‌و آناتولی مرسوم بود « تات »‌ نامیدند و از این بعد « تات ایلی » و « تات بیگ‌لری »‌ در کریمه شهرت یافتند .
در سال ۸۲۲ خورشیدی ( ۸۴۵ مهی / ۱۴۴۳ میلادی ) حاجی‌گرای در شبه‌جزیره‌ی کریمه اعلام استقلال کرد و با یاری امیر تیره‌‌‌‌‌ی نیرومند « ‌شیرین » توانست به‌فرمانروایی برسد . حاجی‌گرای‌‌‌‌‌خان برای مبارزه و بیرون راندن جنو‌ایی‌ها که در منطقه‌ی « کفه » دارای نیرو و استحکامات بودند ، در سال (۸۵۸مهی / ۱۴۵۴ میلادی ) از سلطان محمد فاتح که به‌تازگی‌ها امپراتوری روم شرقی را برافکنده‌ بود ، درخواست یاری کرد . سلطان‌محمد کمابیش ۵۰ فروند کشتی جنگی به یاری وی فرستاد و خان نیز با ۶۰۰۰ سوار از راه خشکی ، هم‌زمان دژ کفه را مورد یورش قرار دادند . به‌دنبال پیروزی ، جنوایی‌ها باپرداخت خراج سالانه به سلطان و خان ، در منطقه ماندگار شدند ؛ اما : (۱۲) حاجی گرای در سال ۸۴۵ خورشیدی (۸۷۱مهی / ۱۴۶۷میلادی ) در گذشت و بر سر حکومت دشت قپچاق و کریمه بین فرزندان او اختلاف افتاد .
در این موقع در تات ایلی « امینک » ‌فرزند میرزامامک ، امیرایل بزرگ و قدرت‌مند شیرین ، نفوذ و اعتبار کامل داشت . باحمایت امینک ، منگلی‌گرای به مقام خانی منصوب شد .
چندسال بعد ، امینک برای بیرون راندن جنوایی‌ها از کریمه ، ‌سلطان محمد فاتح را دعوت به‌هم‌کاری کرد . وی نیز در سال ۸۵۴ خورشیدی (۸۸۰ مهی / ۱۴۷۵ میلادی ) نیروهای به یاری امینک برای بیرون راندن جنوایی‌ها به کریمه فرستاد . حکومت عثمانی پس از پیروزی با منگلی‌گرای پیمان همکاری نظامی بست . از این تاریخ ، خان نشین کریمه ، بدل به‌یکی از قدرت ها وابسته به امپراتوری عثمانی گردید .
چنان که گفته شد آلان‌ها ( آران / ایران ) ها از تیرهای ایرانی تبار می‌باشند . زکی ولیدی طوغان ( پژوهنده ترکیه‌ای ) زیر عنوان « آلان » در دایرة المعارف اسلامی چاپ اسلامبول ، می‌نویسد : (۱۳)
آلان‌ها منشا و ملیت ایرانی داشتند که بنا به نوشته‌ی مروج الذهب مسعودی و کتاب خطی « ‌العریسه » ‌موجود در کتاب‌خانه‌ی فئواد کپرلو ، آلان‌ها در قرون ظهور اسلام به واسطه‌ی بروز قحطی از کرانه‌های اوزبوی [ مزد بست ] خوارزم کوچ کردند و به منطقه‌ی خزر آمدند … آلان ها را آس هم می‌نامند .
در سده‌های دوم تا هفتم خورشیدی ( هشتم تا سیزدهم میلادی ) آس‌ها در کرانه‌های ولگا ( اتل / ایدیل ) مستقر بودند و جمعیت مسلمان این منطقه را تشکیل می دادند .
هم چنین شمس الدین دمشقی در کتاب « نخبه‌الدهر » از تیره‌های آس که در کنار رود اتل سکونت دارند ، یادکرده است و افزوده است که این مردمان دارای نفوذ زیادی از نظر اقتصادی و سیاسی در امپراتوری اردوی زرین دارند .
البته باتید بدانیم که شهر آسترخان یا به گفته‌ی درست « آستاراگان » ، نام خودر از آس‌ها گرفته است .
آن‌گونه که دیده شد ، ‌ابن بطوطه در توصیف شهر سرا در کریمه از آس ها نیز به عنوان ساکنان مسلمان آن‌جا سخن گفته است . باید دانست که : (۱۴)
از اصیل زادگان معروف آس ، شخصی به نام شیرین ، قبیله‌‌ی بزرگ و معروف شیرین را تشکیل داد . این قوم در امور سیاسی و حیات اجتماعی امپراتوری اردوی زرین و خان‌های کریمه ، نفوذ فوق العاده داشتند .
در دایرةالمعارف اسلامی چاپ اسلامبول زیر عنوان کریم ( KIRIM ) نوشته‌ی » میرزابالا می‌خوانیم : (۱۵)
در زمان اردوی زرین در قسمت‌های ییلاقی شبه‌جزیره‌ی کریمه ، آلان ها و گوت ها سکونت داشتند و اهالی محل [ بومی ] محسوب می‌شدند . در نیمه‌ی نخست سده‌ی پانزدهم میلادی ، مشهور ترین ایل کریمه ، قبیله شیرین بود که شیرین بیگ آن را تشکیل داد و قبایل اطراف ولگا را هم به‌سوی خود جذب کرد . بعد از نیم قرن مامک میرزا ریاست ایل را داشت . حاجی‌گرای با پشتیبانی قبیله شیرین ، مقام و قدرت آبا و اجدادی را در کریمه به دست آورد و حکومت مستقل تشکیل داد .
حاجی‌گرای پس از استقلال ، فرمانروایی شهر کفه و گمرک آن نیز را به مامک و قبیله‌ی شیرین واگذار کرد . این همان بندرگاهی است که ابن بطوطه در آن ۲۰۰ کشتی جنگی و مسافری دیده بود واز آن به‌عنوان یکی از بندرهای مهم جهان نام برده است . (۱۶ ) .
از آغاز بنیان‌گزاری خان‌نشین کریمه تا فروپاشی آن در سال ۱۱۶۲ خورشیدی ( ۱۷۸۳ میلادی ) ، قبیله‌ی شیرین ، نیرومنـدتـرین قبیله‌ی کریمه بود : (۱۷)
بدون موافقت امیر این قبیله ، کسی به‌خانی انتخاب نمی‌شد و دولت عثمانی بی‌اطلاع امیر مزبور ، هیچ اقدامی نمی‌کرد . فقط طایفه‌ی شیرین با اقوام و تیره خان کریمه ، حق ازدواج داشتند . به رییس قوم شیرین امیر کبیر اطلاق می شد .. در سال ۹۰۳ خورشیدی ( ۹۳۰ مهی / ۱۵۲۴ میلادی ) بعد از مرگ محمد‌گرای ، با نظر و انتخاب مامیش بیگ رییس ایل شیرین ، سعادت ‌گرای به خانی منصوب شد .
از آغاز بنیان گذاری خان‌نشین کریمه ، روسیان درپی اشغال دشت قپچاق و آبخست‌مان کریمه و سرزمین های حاصل از فروپاشی امپراتوری اردوی زرین بودند . روسیان در زمان فرمانروایی « ایوان مخوف » موفق شدند با اشغال بسیاری از سرزمین های پیشین امپراتوری اردوی زرین در کنار رود اتل ( ایدیل / ولگا ) و نیز بندر آستاراگان ( ‌آسترخان ) ، خود را به کرانه‌های دریای مازندران برسانند .
با پیروزی کاترین امپراتریس روس برعثمانی ، برپایه‌ی قرارداد ۱۷۷۴ میلادی ( ۱۱۵۳ خورشیدی) ، شهر تاریخی آزاق به چنگ روسیان افتاد . کمابیش ده سال بعد ، روسیان توانستند بر سر تاسر کریمه مسلط گردند :(۱۸)
تجاوزات آن دولت به مناطق قفقاز و گرجستان و شیروان و سایر سرزمین های ایران ، از این پیروزی کاترین دوم [ بر عثمانی ] اساس گرفت و ادامه یافت .
در این میان ، تنها علمای کریمه و بیگ‌های شیرین تا آخرین نفس ایستادگی کردند و مبارزه را ادامه می‌دادند .

پی‌نوشت‌ها :
۱ـ مطالعاتی در باره‌ی تاریخ ، زبان و فرهنگ آذربایجان ـ ر ۲۳۶
۲ ـ سفر تاورنیه ـ ر ۵۹۸
۳ و ۴ ـ سفرنامه ابن بطوطه ـ ر۳۵۹
۵ ـ همان ـ رر ۳۶۱ ـ ۳۶۰
۶ ـ همان ـ ر ۳۶۵
۷ ـ مطالعاتی در باره … ـ ر ۲۳۸
۸ ـ سیری در تاریخ زبان و لهجه‌های ترکی ـ ر ۱۱۹
۹‌ ـ همان ـ ۱۷۲
۱۰ و ۱۱ ـ مطالعاتی در باره‌ی … ـ ر ۲۳۹
۱۳ – Togan, Z.V. “ Alan” Islam Ansicolopedci , Cilt: 1
14 – Ibid
15 – Mirza Bala” Kirim” Islam Ansiolopedici , cilt : 6
16 ـ سفرنامه ابن بطوطه ـ ر ۳۶۰
۱۷ و ۱۸ ـ مطالعاتی در باره‌ی … ـ ر ۲۴۶

***

پان ایرانیست‌ها و همه زندانیان سیاسی را آزاد کنید

FreeA.Abedini

FreeAbolzal

Abedini dar Tazahorat

رزمنده پان ایرانیست ابوالفضل عابدینی پیش از زندان هنگام تظاهرات در مقابل سفارت شیخک نشین امارات

***

تارنمای نامه پان ایرانیسم:
http://paniranism.info

فیسبوک نامه پان ایرانیسم:
www.facebook.com/paniranism

تارنمای سازمان جوانان حزب پان ایرانیست:
http://paniranist.info

فیسبوک سازمان جوانان حزب پان ایرانیست:
https://www.facebook.com/paniranist.info

تارنمای حزب پان ایرانیست – سازمان برونمرزی (شاخه آمریکای شمالی)
www.paniranism.net

تارنمای حزب پان ایرانیست:
www.paniranism.net

فیسبوک حزب پان ایرانیست
www.facebook.com/paniranistparty

تارنمای تریبون آزاد پان ایرانیست در خوزستان:
www.pan-iranist.net

کانال یوتیوب حزب پان ایرانیست:
http://www.youtube.com/paniranistparty

***

حزب پان ایرانیست – سازمان برونمرزی
همبستگی‌ ملی‌ . یکپارچگی ایران . حاکمیت ملت
هم میهن گرامی‌: برای ایرانی یکپارچه، آزاد، آباد، سربلند و دمکرات با حاکمیت ملت به ما بپیوندید

iran@paniranism.info
www.paniranism.info

درخواست هموندی
www.paniranist.org/a.htm

کنون ای هم وطن ای جان جانان / بیا با ما بگو پاینده ایران

You can leave a response, or trackback from your own site.

Leave a Reply

Copyright©2010-2018.