نامه پان ایرانیسم
شماره ١٥٥ – چهار شنبه ١١ تیر ١٣٩٣ – ٢ ژوئيه ٢٠١۴
www.paniranism.info – iran@paniranism.info
درود بر هم میهنان گرامی
مطالب زیر تقدیم میشوند
جشن تیرگان فرخنده باد
فستیوال تیرگان در تورنتو
آرش کمانگیر سروده بانو هماارژنگی
نقدی کوتاه بر رمان بلند کلیدر
جسد «فرای» سوزانده شد
به امید بازگشت این زیباییها به دریاچه ارومیه نگین آذرآبادگان
سالروز بمباران شیمیایی ایران توسط عراق
هجوم داروهای تقلبی و قاچاق به بازار داروی ایران
همایش ٢٠ ژوئن ٢٠١٤ نهاد مردمی در لوس آنجلس در پشتیبانی از زندانیان سیاسی در ایران
پاینده ایران
جشن تیرگان فرخنده باد
***
فستیوال تیرگان در تورنتو
برگرفته از فیسبوک تاریخ در تصویر
جشن باستانی که متعلق به ایرانیان است ولی امروز در ایران برگزار نمی شود!!
فستیوال تیرگان در تورنتو بزرگترین جشن در نوع خود در جهان است… رقصهای دیدنی و متنوع در فستیوال تیرگان، بزرگترین فستیوال فرهنگ وهنر ایرانی در جهان
From the Tirgan Festival in Toronto, the largest celebration of its kind in the world
***
آرش کمانگیر سروده بانو هماارژنگی
از دامن کوهسار البرز،
میریخت به صخره های تبدار
سوزنده شراره های خورشید
وان قامت دلکش دماوند،
با آنهمه فر و سرفرازی
لرزنده به خود ز بیم و امید.
آن روز غریب محنت انگیز،
پیمانهی بخت شاد خواران،
در چنبر چرخ باژگونه
در شهر همه نشان غم بود….
در ساغر قلب میگساران
جوشنده شرنگ نامرادی
رخسارهی مردمان دژم بود
آن روز حدود و مرز ایران،
آزادگی و غرور انسان
در پرش تیر یک کمان بود
میرفت یگانه سربداری
بر مسلخ عشق و پایداری
آوردگهش نه آنچنان بود.
چون شیر که رو کند به نخجیر،
آن سخت کمان آتشین تیر،
کز وحشت ننگ و بیم تحقیر
میجست به کار خوش تدبیر،
میرفت که در پناه یزدان
خود نقش زند نشان تقدیر
بازو بگشاد آن کماندار
رو جانب کوه و آسمان کرد
بدرید سپید جامه بر تن،
سر بر سر صخره ای همی سود
دادار یگانه را ندا داد ….
پژواک بلند خواهش او،
پیچید به قلب کوه البرز
جوشید گدازههای سوزان
در سینهی سنگها شتابان
غرید پلنگ خفته در کوه
آهو بچگان ز جان هراسان.
آنگاه ز اوج آسمانها،
ابری چو غبار سر برآورد
توفنده نهاد گرد بادی،
کوبید به چهر کوهساران….
فرهیخته آرش کماندار،
آن گرد نژاده سر افراز
دل بر کف و جان در آستین گفت:
ای یاور و یار پاکبازان،
ای بر دل خستهام تو درمان،
من قاصد افتخار و نورم،
شیراوژن و پر دل و جسورم
جانبازی من چو نیست بازی
بر من تو ببخش سرفرازی….
آنگاه به نام ایزد جان
با یاد وطن خجسته ایران
آن تیر گزیده در کمان کرد
قربان شرف تن و توان کرد
آمیخت همه روان پاکش،
با سختی تیر تیز پران
وان تیر همه روان و جان شد
گویی که روان آرش وتیر
پیچید بهم چو آذرخشی
توفنده و جان شکار و سوزان
بر جانب اهرمن روان شد….
آرش، به فروغ و نور ایمان،
آن روز بلند تیرگان را، بنوشت به قلب سرخ تاریخ
با خامهی عشق و جوهر جان
بنهاد یکی نشان جاوید
بر سینهی افتخار انسان
یعنی که: زجان گذر توان کرد،
در آتش خشم وکین خطر کرد،
وز بازی آسمان حذر کرد
لیکن دل خود زمهر ایران
هرگز نتوان برید آسان
***
نقدی کوتاه بر رمان بلند کلیدر
م.سحر
بر گرفته از تارنمای سحر گاهان
چند هفته ای گرفتار رمان کلیدر بودم.
قصد داشتم بخوانم تا بدانم آوازۀ محمود دولت آبادی بابت اثری که شاهکار او خوانده شده است بر سر چیست؟
این رمان را هنگامی که در چهار جلد و دومجلد انتشار یافته بود حدود سی سال پیش خوانده بودم. بعد ها رمان کامل شد و به ده جلد در پنج مجلد رسید و متن کامل آن سالها در قفسهء کتابخانه ام بود و از آنجا که دومجلد خوانده شده از خاطرم رفته بود حوصله نمی کردم که از نو شروع کنم .
دوماه پیش به خود نهیبی زدم که بخوان این رمان را زیرا اسم و رسم این کتاب داستانی ست که بر هر سر بازاری هست و نویسنده این رمان بزرگ هم همه اعتبار و نامی را که کسب کرده و به آن تکیه دارد از این اثر دارد.
بالاخره خوانده شد. می پرسید که خوشت آمد؟
پاسخ کوتاه دو حرف است و پاسخ بلند نیازمند نوشتن مقاله ای طولانی که در حال حاضر حوصله اش را ندارم. و پاسخ دوحرفی این است :
آری و نه !
چرا آری ؟
نویسنده برای نوشتن این کتاب رنج فراوان برده است و موضوع رمانش یعنی زندگی چوپانی و ایلیاتی و نیز روستایی نواحی خراسان و بلوچستان را مطالعه کرده و با زندگی جاری در رمان از نزدیک آشناست و با انسانهایی که داستان زندگی شان ، فقر و ناداری و روابط انسانی و فامیلی و پیوندهای عاطفی و خونی درهم تنیده با سنت ها و خلقیات قومی آنها را توصیف می کند مأنوس بوده و ای بسا با آنان زیسته است.
موضوع رمان از نظر کار اتنولوژی و مردم شناسی و درک روحیات عشایری و زندگی چوپانی و دلبستگی های خُلقی و عاطفی و پیوند آنان با سنن کهن و آداب و باورهای بومی ارزشمند است و در باره آن سخن فراوان می توان گفت .
بهره جویی او از زبان محلی و واژگان بومی درخور تقدیر است .
تأثیر پذیری از نحو گویش های بومی منطقه و وارد کردن آن در نثر روایی رمان جالب است( و البته تولید اشکالاتی هم کرده است). تأثیر از نحو نثر فارسی قرن چهارم که در بعضی جاها شیواست (و در خیلی جا ها تصنعی) .
تأثیر شعر منثور هم در آنجا ها که نویسنده می خواهد پوسته واقعیت را بشکافد و نقبی به رگه های عمیق تر روح و فکر شخصیت های داستان بزند یا خود سخنانی دارد که به آسانی گفته شدنی نیستند در این اثر جا به جا دیده می شود که خیلی جا ها شیوا و دلنشین است ( و البته به نظر می رسد که در بسیاری جاها اندکی طولانی و مبالغه آمیز می شود و به یکدستی در توصیف ماجرا ها و موضوع خللی می رساند ).
نویسنده در توصیف حالات روحی و بیان عواطف و مافی الضمیر قهرمانان خود در بسیاری جا ها خوب و در برخی جاها درخشان ( و در بسیاری جا ها دچار اطناب و تکرار و نیز برخی جا ها ضعیف) است .
تا آنجا که به توصیف روابط عاطفی و دلبستگی ها و بیان کشمکش های درونی با ابراز عشق ها و علقه ها و نیز آمال و آرزوهای قهرمانان مربوط می شود خواندنی زیبا و داری کشش است .
به خصوص لحظه های عاشقانه ، لحظه های رد و بدل شدن احساس های دوستی و عواطف میان عاشق و معشوق و مادرو فرزند و بیان دوستی ها و همدلی ها و همدردی ها همه اثر قلم نویسنده ای با احساس و انساندوست و اهل درد است .
اینها که گفتم را می توان از محاسن این رمان ده جلدی محسوب داشت اما معایب بزرگی هم دارد که بزرگترین عیب آن نگرش و دیدگاه ایدئولوژیک و سیاسی ست که بر سراسر کتاب حکمفرماست .
دولت آبادی میان نوشتن یک رمان روستایی که قصد توصیف زندگی عشایر و چوپانان حاشیه خراسان و بلوچستان را دارد و خلق رمانی حماسی با هدف سیاسی سرگردان است .
او بر آن است که رمانش توصیف مبارزات روستائیان بر ضد اربابان و زمینداران بزرگ و خرده مالکان نوپا و نوکیسه ای باشد که در اثر ارتباط با نهادهای دولتی (ژاندارمری ها و فرمانداری ها و …) نفوذ و قدرتی یافته و با حکومت مرکزی در پیونداند ، اما برای جهت دادن به این مبارزه قهرمانی ساخته است که نه از نظر طبقاتی و نه از نظر فرهنگی انگیزه ای قوی و معقول برای درگیر شدن با دولت و حکومت دارد و نه به لحاظ سیاسی و اجتماعی.
ازین رو به نظر می رسد که نویسنده به طور مصنوعی می کوشد چوپان زاده ستتی و صحرا نشین را که در یک کشمکش عشقی و عشایری دست به قتلی زده است و البته برای گریز از قانون ، قتل های دیگری نیز مرتکب شده و به کوه گریخته و درواقع بر دولت مرکزی یاغی شده است ، تبدیل به قهرمان مبارزه سیاسی و طبقاتی کند.
او چوپانی یاغی را از طریق نماینده یک حزب چپ (حزب توده؟) به درگیری با حکومت سوق می دهد و ماجرا از طریق پینه دوزی (ستار) که عضویت در فرقه دموکرات را داشته و فعال کارکشتۀ
سیاسی و حزبی ست و با دفتر حزب در سبزوار ارتباط دارد جنبه انقلابی و مبارزات دهقانی بر ضد اربابان و زمینداران و از آن طریق بر ضد حکومت مرکزی به خود می گیرد.
به هرحال یک نگاه ایدئولوژیک چپ توده ای طرفدار شوروی بر رمان حاکم است.
دولت آبادی در این رمان مأموران نظمیه و ژاندارم ها را در جبهه دشمن قرار می دهد و آرایش نیروهای قهرمان یاغی خود را به گونه ای توصیف می کند که گویی در کشوری اشغال شده برای بیرون راندن نیروهای بیگانه می جنگند.
نگاه او نگاه کسانی ست که با ایجاد نظم در کشور و برقراری حکومت مرکزی خوشبین نبوده اند. نویسنده این رمان جریان فرقه دموکرات آذربایجان را آزادی خواهانه می نامد و در این باره مرثیه ها برای تفنگداران پیشه وری و باقروف می خواند .
درمجموع این کتاب از لحاظ سیاسی بسیار بد آموز و متأثر از تاریخ نویسی حزب توده و طرفداران روسیه شوروی ست.
افسران مخفی حزب توده در این کتاب به قهرمان داستان که با مأموران دولتی درگیر است فشنگ و دوربین می رسانند و نگاه نویسنده به چنین نمایندگان نظمی که مطلقا خلاف وظیفه ای که داشته اند عمل کرده اند ، سرشار از ستایش و احترام است.
نویسندۀ رمان ، گویا نخواسته بوده است که جای نمایندگان مذهب در مخالفت با دولت مرکزی و در ماجرای «حماسهء گل محمدی» خالی بماند.
از این رو ملای روستا را نیز وارد ماجرا جویی های طغیانگرانه چوپان ایلیاتی می کند.
« ملا معراج» و پسرش بارها به قهرمان داستان یاری می رسانند و حضور و جابه جایی نیرو های دولتی را به او خبر می دهند و در پایان ماجرا نیز برای بسیج روستائیان و حتی برای شرکت مستقیم در «مقاومت مسلحانه » به وی پیشنهاد همکاری و همراهی (تا مرز شهادت) می دهند اینگونه به نظر می رسد که وارد کردن نماینده روحانیت و « آقا زادۀ شهادت طلب او » او در ماجراجویی های قهرمان داستان (که گرایش های اعتقادی و دینی او در طول رمان پوشیده مانده است) خالی از پیشداوری های سیاسی و ایدئولوژیک نیست .
ظاهراً نویسندۀ رمان گوشۀ چشمی به ماجراهای سیاسی ایران و اتفاقات زیر و رو کنندۀ ای دارد که در سال 57 زیر نام «انقلاب اسلامی » روحانیت شیعه را بر ایرانیان حاکم کرد.
انقلابی دینی که حمایت فعال و کامل نیروهای سیاسی طیف چپ طرفدار روسیۀ شوروی از اسلامیسم سیاسی را در ایران زیر نام «مبارزه بر ضد امپریالیسم و پیروی از خط امام» به دنبال داشت و نتایج شوم و ویرانگر چنین سیاستی تا امروز دامنگیر ملت ایران مانده است .
به طور کلی کلیدر رمانی ست که به لحاظ فکری مخالف شکل گیری دولت ملی و مدرن * در ایران و ازین لحاظ با مخالفان تجدد و با اقشار محافظه کار و سنت گرای جامعه هم آواز است.
(مخالف نظام وظیفه اجباری و مخالف حضور ژاندارم در مناطق حساس و مرزی ست مخالف بسیاری چیزهاست که بدون آنها نظم و امنیت در کشوری مثل ایران در سالهای 1300 ـ 1330 برقرار شدنی نمی بود).
به خصوص در ماجرای آذربایجان منافع روسیه شوروی را که در آن سالها به وسیله ارتش سرخ ایران را اشغال و حدود یک سال آذربایجان را از ایران تجزیه کرده بود لباس عدالت خواهی و آزادی خواهی می پوشاند.
در مجموع به رغم ارزش های ادبی و مردم شناسانه ای که دارد ، رمانی متکی به تحریف تاریخ و بد آموز است
من زحمت خواندن این کتاب ده جلدی را به خودم دادم تا بدانم ، اینهمه شهرت و اعتبار که به واسطه این کتاب نصیب نویسنده شده است برای چه بوده است؟
همانطور که جنبه های مثبت ادبی آن را ذکر کردم خود را موظف می دانم که نظرم و بر داشتم را از دیدگاه سیاسی و ایدئولوژیک حاکم بر این رمان بنویسم .
گویا فرهنگ نان قرض دادن از یک سو و نفوذ توده ایسم ادبی و روسیه شوروی زدگی در میان روشنفکران ، از سوی دیگر موجب شده است که تاکنون کسی به این جنبه مخرب رمان کلیدر توجهی نکند و سخنی نگوید
***
جسد «فرای» سوزانده شد
بر گرفته از تارنمای فرارو
پیکر «ریچارد فرای» – ایرانشناس آمریکایی – سوزانده شد تا دیگر گوش و چشمی منتظر رسیدن خبر عملی شدن وصیتش، یعنی دفن شدن در اصفهان – شهری که آن را دوست داشت – نباشد.
به گزارش ایسنا، هفتم فروردینماه امسال (27 مارس 2014) «ریچارد نلسون فرای» – ایرانشناسِ آمریکایی – در سن 94 سالگی در شهر بوستون آمریکا درگذشت. او سالها پیش وصیت کرده بود تا پس از مرگ، در کنار زایندهرود در اصفهان دفن شود؛ اما با وجود موافقت دو رییسجمهور وقت ایران با این پیشنهاد، بهدلیل اتفاقهایی که پس از مرگش افتاد، برای خاکسپاری به ایران منتقل نشد، تا اینکه چندی پیش، پیکر او در همان شهر بوستون سوزانده شد.
دکتر تورج دریایی – یکی از همکاران ایرانی پروفسور فرای در آمریکا و استاد تاریخ ایران و جوامع فارسی زبان دانشگاه کالیفرنیا در شهر ارواین آمریکا – با تأیید خبر سوزانده شدن پیکر فرای، به خبرنگار ایسنا گفت: دو هفتهی پیش، خانوادهی پروفسور فرای پس از 73 روز انتظار برای رسیدن خبری از ایران و دادن اجازه برای دفن پیکر این ایرانشناس در این کشور، بالاخره تصمیم گرفت پیکر او را بسوزاند؛ اما هنوز نمیدانم قرار است با خاکستر او چه کنند.
«ریچارد نلسون فرای» در نوجوانی با مطالعهی داستانهای تاریخی، به شرق و تاریخ آن علاقهمند شد. به همین دلیل، همزمان با تحصیل در رشتهی فلسفه در دانشگاه ایلینوی، در رشتهی تاریخ نیز به تحصیل پرداخت و زبانهای عربی و ترکی و همچنین هنرهای اسلامی را آموخت. او پس از آشنایی با «آلبرت اومستد» مجذوب سخنان او دربارهی کشفیات جدید موسسهی شرقشناسی در تخت جمشید شد و مطالعات خود را در این زمینه دنبال کرد. پس از گذراندن دورههای چینشناسی و باستانشناسی چین و ژاپن، نزد «محمد سمسار» که مدرک دکتری از دانشگاه پنسیلوانیا داشت، زبان فارسی را آموخت.
فرای به کمک او، کتاب «تاریخ بخارا» اثر نرشخی را ترجمه کرد و همین، به رسالهی دکتری او در دانشگاه هاروارد تبدیل شد. او در سالهای ۱۹۴۳ و ۱۹۴۴ میلادی به ایران، افغانستان و هند سفر کرد و در این سفرها به آثار باستانی علاقه زیادی پیدا کرد. فرای از سال 1948 تا 1990 عضو هیئت علمی دانشگاه هاروارد بود و بهعنوان استاد مهمان در کشورهای مختلف از جمله ایران (شیراز) به تدریس پرداخت.
فرای از سال 2001 تا 2010 عضو افتخاری سازمان «پرشن گلف آنلاین» بود و همواره با ارسال نامه خطاب به تحریفکنندگان، از نام «خلیج فارس» دفاع میکرد.
از کتابهای بسیاری که فرای دربارهی تمدن ایران و ایرانیان نوشته است، میتوان به ترجمهی «تاریخ بخارا»، «میراث باستانی ایران»، «عصر زرین فرهنگ ایران» و «تاریخ باستانی ایران» اشاره کرد.
پروندهی دفن فرای در ایران شاید با سوزاندن پیکر او بسته شد؛ اما پروندهی بیوفایی مسوولان ایرانی در عمل به عهد خود و جامهی عمل پوشاندن به آخرین خواستهی کسی که سالهای زیادی از عمرش را در راه شناختن و معرفی کردن ایران گذاشت، همچنان باز است.
***
سالروز بمباران شیمیایی ایران توسط عراق
7 تیر سال 1366، حزب بعث عراق و صدام حسین با استفاده از بمب های شیمیایی چهار نقطه پر ازدحام شهرسردشت از توابع استان آذربایجان غربی را بمباران کردند. در این حمله تعداد زیادی از ایرانیان و ساکنان غیرنظامی شهر کشته شدند.
***
به امید بازگشت این زیباییها به دریاچه ارومیه نگین آذرآبادگان
فلامینگو های دریاچه ارومیه!
آیا این صحنه های زیبا را دوباره خواهیم دید؟!
آیا نگین زیبای دیار آذرابادگان و گوهر ایران زمین زنده خواهد شد !؟
دریاچه ارومیه هر گز مباد که فراموش شود !
ارومیه دریاسینی اولماسین کی اونوداخ!
اینک وظیفه تک تک ایرانیان و کارشناسان خبره است که هر آنچه در توان دارند بکار برند تا از مردن این گوهر یگانه جلوگیری نمایند!
***
هجوم داروهای تقلبی و قاچاق به بازار داروی ایران
به گزارش سازمان جوانان پان ایرانیست به نقل از روزنامه شهروند، پاکستان و کردستان عراق، مرکز تولید و توزیع داروهای تقلبی هستند. کشورهایی که در همسایگی ایران هستند و حجم قابلتوجهی از این داروها را هم روانه ایران میکنند. اوضاع در پاکستان آنقدر فاجعه بار است که تعداد زیادی از این کارخانهها بهطور رسمی داروهای تقلبی تولید میکنند و به سایر کشورها میفرستند.»
این روزنامه با اشاره به برگزاری «همایش مبارزه با داروهای تقلبی»، نوشته است که این همایش صبح پنجشنبه در یکی از سالنهای برج میلاد و درحالی برگزار شد که «با استقبال قابل توجهی همراه نبود و تنها شاهد حضور نماینده چند شرکت دارویی بود»، اما حیدر محمدی، رئیس اداره کل بازرسی و ارزیابی عملکرد سازمان غذا و دارو طی سخنانی در این همایش «از پشت پرده داروهای تقلبی در ایران گزارش داد.»
این مقام وزارت بهداشت از «پاکستان را فاجعهبارترین کشور از نظر تقلبهای دارویی» نام برد و گفت: «ما واقعا نمیدانیم باید برای این کشور چه کنیم و دولت پاکستان چه اقداماتی قرار است برای جلوگیری از این میزان تقلب دارویی انجام دهد، متاسفانه در این کشور، تعداد زیادی کارخانه تولید داروی تقلبی وجود دارد که بهطور رسمی فعالیت میکنند، بدون اینکه با آنها برخورد خاصی صورت گیرد.»
به گفته رئیس اداره کل بازرسی و ارزیابی عملکرد سازمان غذا و داروی وزارت بهداشت داروهای تقلبی تولید شده در پاکستان «به کشورهای دیگر ازجمله ایران تزریق میشود» و حتی «کشورهای توسعهیافته هم از این داروها سهم دارند» و «در کنار پاکستان، امارات هم بهعنوان بزرگترین مرکز ترانزیت دارو به شمار میرود، ایران هم بخشی از داروهایش را از همین کشور وارد میکند.»
این گزارش همچنین از قول حیدر محمدی از عراق هم به عنوان یکی دیگر از کشورهای تولیدکننده داروهای تقلبی نام برده و نوشته است: «تقلب دارویی در این کشور خیلی بالاست و یکی از مراکزی است که داروهای قاچاق به میزان فراوان در آن رد و بدل میشود، داروهای تقلبی از کردستان به نجف و کربلا هم میرود و زائران ایرانی ممکن است، مصرفکننده این داروها باشند و بهدلیل نبود نظارت گمرکی بر وسایل زائران، حتی این امکان وجود دارد که این داروها با زائران وارد کشور شود.»
رئیس اداره بازرسی عملکرد سازمان غذا و داروی وزارت بهداشت درعین حال گفته است: «درباره وضع داروهای تقلبی نمیتوان آماری داد، آمارهای موجود مربوط به کشف این داروهاست و اینطور نیست که ما همه داروهای تقلبی را کشف کردهایم»، اما «براساس اعلام سازمان بهداشت جهانی آمار داروهای تقلبی در کشورهای توسعه یافته، ۳ تا ۵ درصد است، در کشورهای درحال توسعه ۱۰ درصد و سایر کشورها تا ۳۰ درصد هم اعلام میشود.»
حیدر محمدی همچنین در گفت و گو با روزنامه شهروند گفته است: «برخی از مصرفکنندههای داروهای تقلبی، حتی جان خود را از دست دادهاند، بیشتر هم در گروه داروهای لاغری است.»
رئیس اداره بازرسی عملکرد سازمان غذا و داروی وزارت بهداشت با اشاره به « کشف مراکز تولید داروهای تقلبی» در داخل ایران گفت: «یکی از این مراکز، یک سالن ۵۰ متری بود که تمام کارهای مربوط به تولید دارو در آن انجام میشد، عاملان این تقلب، از طریق شمارههای همراه اعتباری به مردم مشاوره میدادند، تمام شمارهها هم در شبکههای ماهوارهای تبلیغ میشد، با وجود اطلاعرسانی زیاد، اما متاسفانه حتی پس از دستگیری این افراد، روزانه نزدیک به ۲۰۰ تا ۳۰۰ نفر با این شمارهها تماس میگرفتند. البته تعدادی هم شاکی بودند.»
حیدر محمدی با اشاره به اینکه «داروهای تقلبی، داروهایی هستند که ممکن است ماده موثره نداشته باشند یا ماده موثرهشان کم یا اشتباه باشد. در تعریف سازمان غذا و دارو، هر فرآوردهای که اصالت و هویت نداشته باشد، تقلبی به شمار میرود»، گفته است: «داروهای تقویت قوای جنسی، لاغری، پوست، مو، زیبایی و افزایش قد، محور داروهای تقلبی هستند، و شاید یکی از دلایل تقلبی بودن این گروه از داروها این باشد که ما سبد این داروها را کامل نکردهایم، به همین خاطر مردم به سمت غیرمجازش میروند.»
***
همایش ٢٠ ژوئن ٢٠١٤ نهاد مردمی در لوس آنجلس در پشتیبانی از زندانیان سیاسی در ایران
***
پان ایرانیستها و همه زندانیان سیاسی را آزاد کنید
رزمنده پان ایرانیست ابوالفضل عابدینی پیش از زندان هنگام تظاهرات در مقابل سفارت شیخک نشین امارات
***
تارنمای نامه پان ایرانیسم:
http://paniranism.info
فیسبوک نامه پان ایرانیسم:
www.facebook.com/paniranism
تارنمای سازمان جوانان حزب پان ایرانیست:
http://paniranist.info
فیسبوک سازمان جوانان حزب پان ایرانیست:
https://www.facebook.com/paniranist.info
تارنمای حزب پان ایرانیست – سازمان برونمرزی (شاخه آمریکای شمالی)
www.paniranism.net
تارنمای حزب پان ایرانیست:
www.paniranism.org
فیسبوک حزب پان ایرانیست
www.facebook.com/paniranistparty
تارنمای تریبون آزاد پان ایرانیست در خوزستان:
www.pan-iranist.net
کانال یوتیوب حزب پان ایرانیست:
http://www.youtube.com/paniranistparty
حزب پان ایرانیست – سازمان برونمرزی
همبستگی ملی . یکپارچگی ایران . حاکمیت ملت
هم میهن گرامی: برای ایرانی یکپارچه، آزاد، آباد، سربلند و دمکرات با حاکمیت ملت به ما بپیوندید
iran@paniranism.info
www.paniranism.info
درخواست هموندی
www.paniranist.org/a.htm
کنون ای هم وطن ای جان جانان / بیا با ما بگو پاینده ایران