نامه پان ایرانیسم
شماره ١٥٤ – چهار شنبه ٤ تیر ١٣٩٣ – ٢٥ ژوئن ٢٠١٤
www.paniranism.info – iran@paniranism.info
درود بر هم میهنان گرامی
مطالب زیر تقدیم میشوند
هر کجا مرز کشیدند، شما پُل بزنید – نجیب بارور – تاجیکستان
زبان فارسی و مرزهای جغرافیا – گفتگوی نسرین تبریزی با مسعود میرشاهی
هرگز به مردم و سرزمینم پشت نکردم – استاد محمدرضا شجریان
نبرد آریو برزن – بانو توران شهریاری «بهرامی»
فرهنگ ِ فارسی ِاصفهانی – دکتر جلیل دوستخواه
بی حساب مرزهای فرضی؛ در جامجهانی با همه جانم طرفدار ایرانم
عکسی از دوشنبه/ تاجیکستان – خوشحالی و ناراحتی یک هم میهن تاجیک
فدراسیون فوتبال ایران از داور صربستانی شکایت کرد
پاینده ایران
هر کجا مرز کشیدند، شما پُل بزنید
نجیب بارور – تاجیکستان
بر گرفته از فیسبوک فصلنامه ایران بزرگ فرهنگی
حرف «تهران» و «دوشنبه» و «سرپُل» بزنید
Ҳарфи Теҳрону Душанбеву Сари Пул бизанед
Бо ҳам ореду ба махрубаи Кобул бизанед
روی گور همۀ تفرقهها گُل بزنید
Руи гури ҳамаи тафриқаҳо гул бизанед
زعفران را به روی سوسن و سنبل بزنید
Заъфаронро ба руи савсану сунбул бизанед
حرف «تهران» و «دوشنبه» و «سرپُل» بزنید
Ҳарфи Туҳрону Душанбеву Сари Пул бизанед
زبان فارسی و مرزهای جغرافیا
نسرین تبریزی – روز آنلاین
گفت و گو/ حرفهای مسعود میرشاهی
میرشاهی معتقد است که مرزهای جغرافیایی و اهمیت مسایل سیاسی باعث شده که مردم فارسی زبان کشورهای ایران٬ افغانستان٬ تاجیکستان و ازبکستان با توجه به داشتن زبان و ادبیات مشترک از یکدیگر دور شوند. میرشاهی معتقد است که مردم تاجیکستان یا بخشی از ازبکستان ـ سمرقند و بخارا ـ همگی خود را ایرانی میدانند: “به بخارا رفته بودم تا آرامگاه امیراسماعیل سامانی را از نزدیک ببینم. خانمی ۳۰ ساله مشغول تزیین سفرهای برای فروش زردآلو بود. با دوستی فرانسوی از کنار او میگذشتیم. بعد از کمی گپ و گفت٬ از لحن صحبت من متوجه شد که ایرانی هستم. پول زردآلوها را نگرفت و گفت که اگر بیشتر اصرار کنیم تمام سرمایهام را در آب رود میریزم. او ادامه داد که اینجا پر از ایرانیست؛ چراکه همهی ما ایرانی هستیم”.
در گفتوگو با مسعود میرشاهی به اشتراکات ادبی و فرهنگی کشورهای فارسی زبان پرداختهایم:
شما که در حوزهی کشورهای فارسیزبان فعالیت دارید٬ نزدیکی فرهنگ و ادبیات این کشورها را چطور ارزیابی میکنید؟
باید دقت شود که ما سه محیط فرهنگی داریم: آسیای میانه٬ ایران و قفقاز. ایرانیان از نظر فرهنگی با قفقاز و آسیای میانه مشترکاند اما این اشتراک از نظر ادبی و زبانی با آسیای میانه برقرار است. برای نمونهای از اشتراکات فرهنگی میتوان مراسم جشن نوروز را مثال زد که نزد مردم آذربایجان٬ کرد٬ نصف ترکیه٬ شمال سوریه و عراق همان اندازه اهمیت دارد که در تاجیکستان٬ ازبکستان و افغانستان و ایران مهم شمرده میشود.
برای سنجیدن ادبیات مشترک باید گفت که از آنجا که ادبیات فارسی نتیجهی نگارش زبانهای مختلف است که جمع آنها ادبیات فارسی را پدید آورده٬ ایران بیشترین ارتباط زبانی را با آسیای میانه دارد. زبان مشترک زیبایی این را دارد که همفهمی مشترک میان ما ایجاد کند. ما میتوانیم با همفهمی بیشتر آیندهی بهتری داشته باشیم.
با توجه به اینکه مرزهای کشورها تغییر کرده٬ به نظر شما تغییر محدودهی جغرافیایی بین کشورهای فارسیزبان چه تاثیری داشته است؟
مردم کشورهای تاجیکستان٬ افغانستان و بخشی از ازبکستان٬ خود را به دلیل زبان و ادبیات مشترک٬ ایرانی میدانند. ادبیات مشترک به مشاهیر ایران بزرگ بازمیگردد. اگر تاجیکستان را به طور مثال در نظر بگیریم متوجه میشویم که کمال خجندی یا از همه مهمتر رودکی٬ ناصرخسرو و ابوعلی سینا فرزندان این منطقهاند. در سالهای اخیر نیز بیش از ۱۲۰۰ ادیب سمرقندی داشتهایم. با نگاهی به تاریخ ادبیات ایران متوجه میشویم که بسیاری از ادیبان و شعرا٬ زادهی کشورهایی هستند که امروزه داخل خاک ایران قرار ندارد. به نظر من میتوان به همان اندازه که میتوان حافظ و سعدی را در سمرقند و بخارا٬ تاجیکی دانست٬ رودکی و ناصرخسرو نیز در داخل ایران٬ ایرانی پنداشت. در زبان و ادبیات مرزی وجود ندارد.
اما نسبت به قبل که کشورها از هم جدا نشده بودند٬ شکافی ایجاد شده و به همین دلیل بسیاری از مردم به مشاهیر٬ ادبیات و فرهنگ خود٬ تفکیک شده و ناسیونالیستی نگاه میکنند.
من اینطور فکر نمیکنم. ما در ایران خیابان ناصر خسرو داریم٬ مدارسی به همین نام داریم. اگرچه ایرانیها او را ایرانی میدانند اما اگر نگاه کنیم که ناصر خسرو کجا به دنیا آمده٬ متوجه میشویم که او در مرو به دنیا آمده٬ در افغانستان درگذشته و در کوههای بدخشان دفن شده است. ما ناصر خسرو را ایرانی میدانیم اما او زادهی خارج از مرزهای ایران است و همانسوی مرزها درگذشته. رودکی را میتوان مثال دیگری دانست. او زادهی پنجکنت واقع در شمال تاجیکستان است. کسی که پدر شعر فارسی قلمداد شده را ایرانی میدانیم اما رودکی کنار سیر دریا به دنیا آمده ولی تاثیرش در ادبیات ما آنگونه است که ما او را ایرانی میدانیم. آرامگاه رودکی نیز در همان پنجکنت است. اگر زندگی مشاهیر و ادیبان دیگر را نیز بررسی کنیم به نتیجهی مشابهی میرسیم. باید پذیرفت که همه از یک بستر مشترک بودهاند.
بیشتر شاهنامه در ایران و سیستان و زابل میگذرد اما ما شاهنامه را صد در صد ایرانی میدانیم و نمیپسندیم که افغانها بگویند که شاهنامه به آنها تعلق دارد. اما اگر رودابه را در نظر بگیریم متوجه میشویم که شخصیتهای بسیاری از شعرها از کشورهای فارسیزبان دیگر هستند؛ مثل رودابه که به افغانستان نزدیک است. در موسیقی هم به همین شکل. فارابی را از خود میدانیم اما فاراب که زادگاه اوست٬ شهری در افغانستان است اما ما او را ایرانی میدانیم.
به نظر شما چه دلیلی باعث این شکافها شده؟ آیا جدایی مرزها تنها دلیل آن است؟
ایران کشوریست که حکومت آن میکوشد تا دارایی ادبی و فرهنگی خود را که بیش از ۲ تا ۳ هزار سال است٬ نادیده بگیرد و داشتههای خود را از زمان آمدن اسلام به بعد برشمرد. این مساله در سه کشور دیگر هم وجود دارد. افغانستان را مثال بزنیم. این کشور نیز رابطهی خود را با هرآنچه در ۲۰۰ سال اخیر داشته٬ قطع کرده است. مردم افغانستان نسبت به تاریخ قدیمی ایران٬ بیگانهاند؛ چراکه تبلیغات مذهبی بیش از اندازه شدید است. از زمانیکه قوم پشتون سعی کردند که دولت جداگانه تشکیل دهند٬ مشکل زبان نیز در این کشور جدیتر شد. آنها بر سر یک کلمهی “دانشگاه” درگیریهای بسیاری داشتند.
تاجیکستان اما کشوریست که از ۴ هزار سال پیش تاکنون هرچه ایرانیها دارند٬ خود را با آنها سهیم میدانند و خود را جزیی از ایران قدیم معرفی میکنند. مردم در تاجیکستان کوروش را از خود میدانند. در هر شهری از تاجیکستان خیابان حافظ یا سعدی دارند اما در افغانستان کوشش شده که مردم خود را از گذشتهی تاریخیشان جدا بدانند. این مشکلات تنها زبانی نیست بلکه فرهنگی هم به حساب میآید.
در سمرقند و بخارا واقع در ازبکستان٬ مردم فارسی را بسیار زیبا صحبت میکنند. نقش این دو شهر و خصوصا بخارا در زنده نگهداشتن زبان فارسی و ترویج آن٬ تقشی بسیار ارزنده است. بیش از ۲۰۰۰ ادیب در تاریخ ادبیات فارسی داریم که آنها از آسیای میانه آمدهاند اما به طور مثال نگاهی به زندگی خجندی٬ تغییرات مکانی او را به ما نشان میدهد. او از خجند آمده و در تبریز دفن شده. مرزها که وجود نداشت٬ جابهجایی مردم نیز راحت بود که میتوانستند در حدود زبانی و فرهنگی خود٬ رفت و آمد کنند. اما پس از ایجاد مرزها٬ به اندازهای که جنبههای سیاسی امر٬ مطرح شده٬ به جنبههای فرهنگی و ادبی پرداخته نشده است.
حال که این مرزها کشیده شده و همانطور که خودتان اشاره کردید٬ ضمن داشتن ادبیات و فرهنگ مشترک٬ مردم این کشورها یکدیگر را دور از هم تعریف میکنند٬ راهکار چیست؟
باید بیشتر به این اشتراکات پرداخت. دانشمندان و پژوهشگران این مناطق میتوانند با به راهاندازی همایشها به یکدیگر نزدیک شده و این نزدیکی را به دیگران نیز تعمیم دهند تا فهمی که باید٬ پدیدار شود. چه آنهایی که در سمرقند و بخارا هستند٬ چه کسانی که در خجند و دوشنبه زندگی میکنند و چه آنانی که در کابل و مزار شریف میزیند و چه کسانیکه در مشهد و تهران و تبریز ساکناند. تمام این مردم بسترهای مشترک دارند. درست است که زبان محلی مثل پشتون٬ کردی٬ آذری داریم و برخی از زبانها با اوستا همزمان است. اما از نظر گسترهی فرهنگی ایرانی در زبانها٬ فارسی بسیار غنیست. زبان فارسی از آن فارسها نیست بلکه هر ادیب و فیلسوف و هنرمندی که در این مناطق بوده٬ به زبان فارسی نوشتههای خود را منتشر کرده٬ زبان فارسی از آن همه است. بزرگان این اقوام اگر میخواستند حرفی را به ثبت برسانند و به گوش همگان برسانند٬ از زبان فارسی بهره بردهاند.
شما یکی از راهکارها را ایجاد همایشهای مشترک بین ادیبان و فرهیختگان میدانید. اما در ایران ما شاهد فشار بر حوزهی فرهنگ و ادبیات هستیم. تعداد زیادی از نویسندگان ممنوعالقلم شدهاند. افغانستان چندین دهه درگیر جنگ است. شاید بتوان وضعیت تاجیکستان را بهتر توصیف کرد. در چنین فضاهایی آیا میتوان این راهکاری که شما ذکر کردید را تعمیم داد و به همان تکیه کرد؟
در تاجیکستان مشکلی برای نوشتن وجود ندارد. آزادی صد در صد در حوزهی ادبیات و نشر کتاب وجود دارد. درست است که برگزاری همایش نمیتواند کافی باشد اما اکنون یکی از بهترین راهها مجلات اینترنتیست. تلویزیونهای ماهوارهای یکی دیگر از بسترهاییست که میتوان برای ایجاد نزدیکی میان فارسیزبانان از آن استفاده کرد.
از خودم مثال میزنم که به بخارا رفته بودم. از خانهها صدای ترانههای ایرانی شنیده میشد. باید توجه داشت که هنرمندان نقش بسیار مهمی در ترویج زبان دارند. در جایی مثل ازبکستان که میکوشد زبان فارسی را کم اهمیت جلوه دهد٬ مردم با ماهوارهها ترانههای ایرانی را گوش میدهند. در تاجیکستان هم به همین شکل است. در یک ناکجا آباد میبینید که مردم با ترانههای ایرانی شادی میکنند. البته درست است که موسیقی در این کشورها هم خوب پیشرفت کرده اما همچنان موسیقی فارسی در گوشه و کنار شهرهای این کشورها به گوش میرسد.
شما که مسوولیت سه انجمن را برعهده دارید٬ برای ایجاد این نزدیکی بیشتر چه کردید؟
ما در حوزهی ادبی و فرهنگی بسیار کوشیدهایم. من سعی کردهام که با نشر کتاب و شعرهای بانوان افغان یا بانوان ازبکستان به زبان فارسی زمینهی این نزدیکی را ایجاد کنم. همینک میکوشم تا ادبیاات فارسی را به زبانهای نگارشی دیگر در کشورهای فارسی زبان برگردانم تا قابل استفاده برای انان نیز باشد. در تاجیکستان اگرچه مردم فارسی صحبت میکنند اما رسم الخط انها سیریلیک است. این وظیفهی ماست که بکوشیم تا تبادلات ادبی و فرهنگی بیشتر شود.
۲۰ سال پیش انجمنی را بنیانگذاری کردم. هدف انجمن رودکی این بود که زمینهای فراهم کنیم که خارج از مرزهای سیاسی که هر کشوری میتواند نام خود را داشته باشد٬ ادیبان و فرهیختگان این کشورها را دور هم جمع کنم تا دربارهی زبان٬ فرهنگ و ادبیات مشترک این خطهها صحبت کنند. ما در کلاسهای انجمنمان آموزش خط نیاکان ـ فارسی ـ را نیز داریم.
کتابهای نویسندگان معاصر ایرانی تا چه اندازه میان مردم افغانستان و تاجیکستان و ازبکستان٬ شناخته شده است؟
در افغانستان به این دلیل که نگارش فارسی مطالعه میشود٬ از کتابهای نویسندگان ایرانی بسیار استفاده میکنند. در کتابخانههای افغانستان کتابهایی که توسط نویسندگان ایرانی نوشته شده٬ وجود دارد. اما مشکل تاجیکستان و آسیای میانه این است که خط نگارش آنها فارسی نیست. ازبکستان نیز به تازگی لاتین مینویسند. به همین دلیل کتابها بردی که باید را ندارند. دولت نیز کتابهایی را که بیشتر به این کشورها منتقل میکند٬ کتابهای مذهبی یا ادبیات کلاسیک است. ولی کتابهایی که امروزه لازم است اندیشمندان تاجیکی مطالعه کنند٬ کمتر در دسترس است. با آنکه فراگیری زبان فارسی از سوی دولت اجباری عنوان شده اما باز هم خط سیریلیک میان مردم تاجیکستان نگارش اصلیست.
این اجبار در فراگیری خط فارسی٬ برای تغییر زبان تدریجی اتفاق افتاده است؟
باید توجه کنیم که اگرچه اموزش خط فارسی اجباریست اما نباید اجازه داد که خط سیریلیک گم شود. برای تغییر خط٬ صد سال زمان لازم است چراکه ادبیات مردم گم میشود. در صورت تغییر رسم الخط یک کشور٬ مردم آن کشور به طور ناگهانی بیسواد میشوند. مردم نمیتوانند کتابهای فارسی زیادی بخوانند. دولت هم وظیفهی ترجمهی انها را به زبان سیلیریک برعهده نمیگیرد مگر اینکه مذهبی باشد.
هرگز به مردم و سرزمینم پشت نکردم – استاد محمدرضا شجریان
بر گرفته از ایران پرس نیوز
مراسم اهدای مدال شوالیه هنر و ادبیات به محمدرضا شجریان در اقامتگاه سفیر فرانسه برگزار شد. در ابتدای این مراسم سفیر کبیر فرانسه، زندگینامهای کوتاه، شرحی از کنسرتها و جوایز استاد را به ترجمه مدیا کاشیگر، مترجم رسمی سفیر فرانسه بیان کرد. سپس استاد شجریان کوتاه از دولت فرانسه، شخص سفیر و حضار تشکر کرد.
سخنرانی استاد شجریان پس از دریافت مدال شوالیه به این شرح است:
موسیقی ایرانی تنها یک سنت موسیقایی نیست، تنها یک فرهنگ غنی و ریشه دار و کهنسال نیست، بلکه نموداری دقیق و روشن از یک تمدن دیرین، دیرپا و ماندگار است که هزاران سال در دل این جغرافیای رنگارنگ شکل گرفته است و من در تمام طول زندگی ام، در بیش از نیم قرن حضورم در عرصه موسیقی ایرانی، همیشه و در هر حال کوشیدم و نه فقط پاسدار ارزش ها، اصول، و شکوه و عظمت این سنت موسیقایی، و نه فقط مفسر این فرهنگ غنی بلکه پاسدار این تمدن باشم.
موسیقی ایرانی همیشه و در هر حال، بازتاب دهنده جلوه های مختلف این تمدن کهنسال و رنگارنگ بوده است، بازتاب دهنده معماری و مهندسی ایرانی از دل خاک و خشت و لعاب و آرامش و سکوت خلوت انسی که در آن موج می زند و از خلوص انسانی گفته است که در این خانه های دلباز و روشن رو به نور، در دل حضور دائمی طبیعت و خورشید و آب، در جستجوی لحظه آرامش و خلوت و آسایش و خلوص و مهربانی بوده است.
موسیقی ایرانی بازتاب دهنده شعر و ادب غنی و پر بار این سرزمین و نظم دقیق و مهندسی شده حیرت انگیزش بوده که در تمام طول تاریخ از خنیاگران کهن تا همه آن شاعران درخشان و در گذر از همه پیچ و خم های تاریخ، تنها نمایش دهنده حیرت انسان این مرز و بوم از زیسته در چنین جهانی بوده و از پرستش و حمد و ثنای خالق و خلق و آواها و نواهای موسیقی ایرانی هم چیزی جز ستایش حضور در این جهان و حیرت و بهت از این نظم و تکامل نیست.
هنرمند ایرانی، برعکس هنرمند غربی، فردیتش را، یعنی مایه رسیدن به خلق و آفرینش هنری را همیشه در ستایش از این حیرت، در رثا و ثنای این خلق و خالق به کار برده است. او فردیتش را همیشه در حیرت از کشف و شهود این جهان با نظم و اصول صرف کرده است. موسیقی ایرانی، جشن و شور درک این حیرت، این کشف و شهود، این شکوه و عظمت است.
من در تمام طول این نیم قرن تنها کوشیدم تا این سنت کهنسال و ریشه دار خنیاگری ایرانی را با همه زوایا و گوشه ها، همه غنا و عظمت و تنوعش حفظ کنم، پاس بدارم و سپس آن را به آیندگان منتقل کنم.
کوشیدم که این سنت خنیاگری را که ریشه در ژرفای این تمدن کهنسال دارد، از چنگ نوازان هخامنشی تا موسیقی دانان ساسانی و سپس قاریان کلام وحی پاسداری کنم و اگر می توانم چیزی بر آن بیفزایم و اگر همیشه کوشش کردم تا پاسدار دقیق این سنت باشم تنها به این هدف بوده که در غیاب آن معماری باشکوه، شعر و ادب غنی، کتابت و خطاطی و مینیاتور و دیگر مایه های این تمدن، اکنون موسیقی ایرانی، تنها بازمانده، حافظ، پاسدار و نماینده تمدن کهنسال در حال نابودی یا دست کم در حال دگرگونی است.
موسیقی ایرانی سینه به سینه حفظ شده، از پستوای به گوشه ای پناه برده، طی قرن ها پالایش و نظم یافته، فردیت های هنرمندان در طی تاریخ به آن افزوده شده، غنا و تکامل یافته و اکنون فشرده شده و خلاصه شده ویژگی های یک تمدن است. من هم کوشیدم که آن را حفظ کنم، به تمام و کمال آن خدشه ای نزنم، حرمتش را بدارم، اگر می توانم- که نتوانستم و نشد- چیزکی به غنایش اضافه کنم، تا دیگرانی شاید آن را متحول کنند و از آن چیزی کامل تر و نوتر بسازند.
بر خود لازم می دانم که از سفیر محترم فرانسه در تهران، نماینده ای از یک ملت دوست و عاشق هنر بابت این نشان و افتخار تشکر کنم و از همه دوستانم، از همه حاضران، از همه سروران و اصحاب هنر و تفکر که در این مجلس حضور دارند و مردمی را نمایندگی میکنند که من عاشقانه دوستشان دارم، تشکر کنم و خوشحالم که در همه زندگی ام هرگز به مردم کشورم و سرزمینم پشت نکردم، در کنارشان بودم، برای آنها تلاش کردم و خواهم کرد.
نبرد آریو برزن
سرودۀ بانو توران شهریاری «بهرامی»
دیوان توران- سرودههای توران شهریاری (بهرامی)
برگرفته از تارنمای ایران بوم
کنون گویمـت رویـدادی دگــر
ز تـاریـخ دیـریـن ایـن بـوم و بــر
چو اسـکندر آمد به ملک کـیان
یـکی گــرد فــرمـانـده قهــرمـان
به ایــرانــیـان داد درس وطن
در این ره گذشت از سر و جان و تن
کـه فـرزند نـامآور میـهن است
مر آن شیردل آریــو بـــرزن اسـت
چـو اسکندر آهنگ ایـران نمود
همـه آگـهان را هــراســان نمــود
جـهانگستری فکر و سودای او
جــهانگیــری انــدیشــه و رای او
چو موج شتابنده میراند پیش
بشد کار دارا به سختی پریش
سر انجام، دارا در آمد زپا
از این بار شد پشت ایران دو تا
بسی شهرها را سکندر گشود
به جز پارس، چون راه دشوار بود
گذرگاه او تنگه ای بود تنگ
دو سویش همه صخره و کوه و سنگ
همه سنگها بود ره ناپذیر
همه صخره هایش کهنسال و پیر
در آن تنگه سردار ایران سپاه
بر اسکندر و لشکرش بست راه
چو کوهی سر افراشت بر آسمان
که تا ره بود بسته بر دشمنان
پس از روزها پایداری و جنگ
پس از هفته ها کارزار و درنگ
سکندر نیارست از آن ره گذشت
بکارش فرو ماند و درمانده گشت
سر انجام فکری سکندر نمود
پی چاره تدبیر دیگر نمود
بگفتا به سردار ایران سپاه
که بگذر ز پیکار و بگشای راه
ببخشم تو را بر همه مهتری
از این پس تو سردار اسکندری
ولی آریو برزن پاکدل
پی پاس این خاک و این آب و گل
به اسکندر از خشم پاسخ نداد
چو کوهی فراروی او ایستاد
سرانجام نابخرد گمرهی
به دشمن نشان داد، دیگر رهی
چو اسکندر از تنگه آمد فراز
ز نو آریو برزن چاره ساز
گران پاتر از صخره های بلند
بپا ایستاد اندر آن، تنگ بند
بدین گونه ره بر سکندر ببست
بر او آشکار و مسلم شکست
بدانست جز مرگ در پیش نیست
ورا تا عدم یک قدم بیش نیست
چو نزدیک شد لحظه واپسین
به میدان آورد گفت این چنین:
((بدان ای سکندر پس از مرگ من
پس از ریزش آخرین برگ من
توانی گشایی در پارس را
نهی بر سرت افسر پارس را
به تخت جم و کاخ شاهنشهان
قدم چون نهی با دگر همرهان
مبادا شوی غره از خویشتن
که ایران بسی پرورد همچو من))
چو اسکندر این جانفشانی بدید
سرانگشت حیرت به دندان گزید
به آهستگی گفت با خویشتن
که اینست مفهوم عشق وطن
اگر چند آن آریا مرد گرد
پی پاس ایران زمین، جان سپرد
ولی داد درسی به ایرانیان
که در راه ایران چه سهل است جان!
***
فرهنگ ِ فارسی ِاصفهانی
پژوهش و تألیف و تدوین بوده و هم اکنون دو جلد از آن در بیش از ٢۰۰۰ صفحه، آماده ی چاپخش گردیده)، گام پیش گذاشته است.
Jalil Dooustkhah
Center For Iranian Studies
(Kanoun-e Pajouhesh-ha-ye Iran-shenakhti)
Townsville, QLD.- Australia
http://www.iranshenakht.blogspot.com
***
بی حساب مرزهای فرضی؛ در جامجهانی با همه جانم طرفدار ایرانم
خبرگزاری تسنیم
بر گرفته از تارنمای سازمان جوانان حزب پان ایرانیست
۱-« اول از همه بگویم که در جام جهانی با همه جانم طرفدار ایرانم.چه نامش ستارگان پارسی باشد که هویت فرهنگی من است چه نباشد .گور پدر سیاست.هنوز هم ما مردم یک مملکتیم .بی حساب مرزهای فرضی. دوستش دارم ولو یکطرفه باشد. مدام هم برای این دوستی تاوان داده ام که ؛ به عالمی نفروشیم مویی از سر دوست » این را رضا محمدی شاعر مشهور افغانستان در صفحه فیسبوکش نوشته است .
۲- کارگران یک ساختمان نیمهکاره هستند. یکی از اتاقهای نیمه کاره به سیاق کارشان شده است محل زندگی شان. بازی ایران با نیجریه که شروع میشود، سروصدایشان کل کوچه را بر می دارد و ساکنان کوچه با لبخند به همدیگر نگاه می کنند. حدس می زنم. خانه ما که این طور بود. صبح با قیافه های خواب آلوده سر صف نان می بینمشان. آشنایی قبلی داریم. می گویند “نزدیک بود ببریم”. نگاهشان می کنم و تکرار می کنم “نزدیک بود ببریم”. قرار می گذاریم بازی با آرژانتین را با هم ببینیم. بازی تیم مان با آرژانتین، تیم ایرانی ها و افغان ها، تیم ایران.
۳-همه ایرانی هایی که حالا دیگر زندگی شان را به خارج از کشور برده اند و آنجا ساکن شده اند و زندگی می کنند، ممکن است به این خاطره مشترک برخورده باشند. موقع جام جهانی که می شود، مسابقات بزرگ ورزشی که می شود، خلاصه یک جایی می شود که ایران رقابتی با کشور محل زندگی شان دارد، فقط ایرانی ها نیستند که دور هم جمع می شوند، در محل کار و محله زندگی از تیم ایران طرفداری می کنند، با اهالی آن کشور کری می خوانند و کل کل می کنند، آدم هایی دیگری هم هستند که در شناسنامه شان، در پاسپورتشان نام ایران نخورده است. نام کشوری در نزدیکی مرزهای شرقی ایران، کشوری به نام افغانستان. خیلی هایشان هم البته پاسپورت و شناسنامه ندارند، سوغات جنگ است برایشان. اما بلند می شود و حمایت می کنند از جایی که شاید حتی پایشان هم به آنجا نرسیده باشد. ” ایرانی و افغانی ندارد” ورد زبانشان است. زمان جنگ هم همین را گفتند. وقتی دیدند ایران در خطر است “ایرانی و افغانی نداشت” بلند شدند و آمدند و جنگیدند و بیشتر از ۲۰۰۰ شهید دادند.
۴- « آماده باش پلیس هرات برای بازی امروز استقلال و پیروزی» تیتر یکی از خبرگزاری های افغانستان در روز دربی پایتخت است . فارغ از بعد مسافت و مرز که برایشان نامهربانی ها داشته تشویق میکنند این تیمها را و بعد از پیروزی جشن میگیرند و خیابان ها را بند می آورند . دوستان هموطن داخل ایرانشان را تشویق میکنند که به استادیوم بروند و حسرت میخورند که بازی را نمیتوانند از نزدیک ببینند . تیمهای زیادی در شهرهای مختلف افغانستان به نامهای استقلال و پیروزی هست که شدت علاقه را نشان میدهد . جنگ داخلی ، حمله کشور خارجی و مشکلات ریز و درشت دیگر نتوانسته بودند تا این حد نزدیکی و تا این حد اندازه اتحاد بین این دو کشور ایجاد کنند. برای ما عجیب است برای خودشان عادی که ” ایرانی و افغانی ندارد”
۵-« سه دفعه به خاطر افغانستانی بودنم دستگیر شدم . دفعه سوم، در تهران بود. من غیرقانونی نبودم. در بین غیر قانونی ها بودم و این هم البته جرمی است. و این بدترین دفعه بود و حسابی از آن رئیس نامرد اردوگاه به خاطر موهای بلندم شلاق خوردم» این چند خط گوشه ای از خاطرات همان رضای محمدی نویسنده جملات بند اول همین نوشته است. همان که هنوز با همه جانش طرفدار ایران است. او چندین سال در ایران زندگی کرد ، بارها مقام کشوری در شعر اورد و چندین مجله ادبی منتشر کرد و چند کتاب چاپ کرد و البته بی مهری و تلخی هم فراوان دید و آخر سر ایران را به مقصد انگلیس ترک کرد. به قول خودش: ز دست طالع بد می رویم شهر به شهر / چو بد قمار که تغییر می دهد جا را
رضا محمدی چند ماهی است که به افغانستان برگشته است. اور روزگاری نوشته بود:” ما ملتی یگانه که چون دانه های تسبیحی از هم گسیخته ایم، حتما روزی دوباره نخمان را پیدا می کنیم”
و حالا در آخر یادداشت این روزهاش نوشته است : “دوستش دارم( ایران را) ولو اینکه یک طرفه باشد.” نیست . یکطرفه نیست شاعر. افغانستان جان ماست. جان مردم ایران.
***
عکسی از دوشنبه/ تاجیکستان
پیش و پس از بازی فوتبال تیم ملی ایران و بوسنی
***
فدراسیون فوتبال ایران از داور صربستانی شکایت کرد
بر گرفته از تارنمای سازمان جوانان حزب پان ایرانیست
دبیرکل فدراسیون فوتبال ایران از شکایت به فیفا به دلیل قضاوت ضعیف داور صربستانی خبر داد.
به گزارش سازمان جوانان پان ایرانیست به نقل از ایسنا، تیم ملی فوتبال ایران در حالی برابر آرژانتین با یک گل شکست خورد که در این دیدار یک پنالتی واضح برای تیم ملی ایران گرفته نشد.
فدراسیون فوتبال ایران با ارسال نامهای به فیفا، رسما از داور مسابقه با آرژانتین شکایت کرد. عصر یکشنبه فدراسیون فوتبال ایران نامهای به فیفا ارسال کرد و به طور رسمی از میلوراد مازیچ شکایت کرد که در بازی با آرژانتین یک پنالتی واضح روی اشکان دژاگه نگرفت.
مهدی محمدنبی، دبیرکل فدراسیون فوتبال ایران پس از تمرین عصر امروز تیم ملی نامهی دو صفحهای فدراسیون فوتبال ایران به فیفا را در اختیار رسانهها قرار داد و در این نامه به فیفا تذکر داده شده است که در بازیهای مهم داورها را بر اساس معیارهایی دیگر انتخاب کند که حق تیمی ضایع نشود.
مهدی محمدنبی درباره اعتراض ایران به فیفا گفت: میلیاردها نفر این بازی را در سراسر جهان تماشا کردند. ما بازی خیلی خوبی برابر تیم قدرتمند آرژانتین انجام دادیم اما متاسفانه نتیجه این دیدار درون زمین مشخص نشد و به خاطر اشتباه داور آرژانتین موفق شد ما را شکست دهد. مازیچ در این دیدار قضاوت یک طرفهای داشت و فیفا باید برای این دیدار داور دیگری را انتخاب میکرد که قضاوت بهتری داشته باشد.
نبی در ادامه گفت: تیم ما دوره انتخابی طولانی را برای حضور در جام جهانی پشت سر گذاشت و پس از آن اردوهای زیادی را در کشورهای مختلف سپری کرد و توانستیم دیدارهای دوستانه زیادی برگزار کنیم. احساسی که ما اکنون داریم این است که در این دیدار داور قضاوت کاملا یک طرفهای داشت و در واقع حق ما خورده شد. داور مسابقه در این دیدار عملکرد حرفهای از خود نشان نداد و این باعث باخت ما برابر آرژانتین شد.
نبی در پایان گفت: برزیل میزبانی خوبی در جام جهانی داشته و تیم ما هیچ مشکلی در کمپ کورینتیانس ندارد. میزبانی برزیل نیز در همه زمینهها خوب و رضایتبخش بوده است. از مردم برزیل نیز برای حمایت خوبی که از تیم ملی کردند تشکر میکنم. تنها مشکل ما داوری بوده است. از کمیته داوران فیفا تقاضا میکنم که خودشان این موضوع را مورد بررسی قرار دهند تا از اشتباهات دیگر در آینده جلوگیری شود. نه تنها ما بلکه کشورهای دیگر زیادی نیز در این جام از داوری متضرر شدند.
تیم ملی فوتبال ایران چهارشنبه هفته جاری در آخرین دیدار خود در مرحله گروهی جام جهانی برابر بوسنی به میدان میرود. از بین تیمهای ایران و نیجریه یک تیم به همراه آرژانتین به دور دوم جام جهانی راه مییابند.
***
پان ایرانیستها و همه زندانیان سیاسی را آزاد کنید
رزمنده پان ایرانیست ابوالفضل عابدینی پیش از زندان هنگام تظاهرات در مقابل سفارت شیخک نشین امارات
***
تارنمای نامه پان ایرانیسم:
http://paniranism.info
فیسبوک نامه پان ایرانیسم:
www.facebook.com/paniranism
تارنمای سازمان جوانان حزب پان ایرانیست:
http://paniranist.info
فیسبوک سازمان جوانان حزب پان ایرانیست:
https://www.facebook.com/paniranist.info
تارنمای حزب پان ایرانیست – سازمان برونمرزی (شاخه آمریکای شمالی)
www.paniranism.net
تارنمای حزب پان ایرانیست:
www.paniranism.org
فیسبوک حزب پان ایرانیست
www.facebook.com/paniranistparty
تارنمای تریبون آزاد پان ایرانیست در خوزستان:
www.pan-iranist.net
کانال یوتیوب حزب پان ایرانیست:
http://www.youtube.com/paniranistparty
حزب پان ایرانیست – سازمان برونمرزی
همبستگی ملی . یکپارچگی ایران . حاکمیت ملت
هم میهن گرامی: برای ایرانی یکپارچه، آزاد، آباد، سربلند و دمکرات با حاکمیت ملت به ما بپیوندید
iran@paniranism.info
www.paniranism.info
درخواست هموندی
www.paniranist.org/a.htm
کنون ای هم وطن ای جان جانان / بیا با ما بگو پاینده ایران