نامه پان ایرانیسم
شماره ١٧٢ – ٢١ آبان ماه ١٣٩٣ – ١٢ نوامبر ٢٠١٤
www.paniranism.info– iran@paniranism.info
درود بر هم میهنان گرامی
راه دموکراسی از فدرالیسم نمیگذرد
آذربایجان و هویت ملی ایرانی
دانشمندان ایرانی در برابر دفتر سازمان جهانی
دخترمبارز کوبانی با گردنبند فروهر
بزرگ ایران ما بنداد مهر است
داعش و آرزوی دولتها برای احیای سه امپراتوری مرده در میزگرد سیاسی رادیو
ویدئو قیام مردم بحرین
پاینده ایران
راه دموکراسی از فدرالیسم نمیگذرد
گفتگو با دکترحمید احمدی
بر گرفته از تارنمای آذری ها
مهرنامه، اسفند 1388
تنظیم: پوریا دیدار
آن چه در زیر می آید گفتگوی ماهنامه مهرنامه در شماره نخست خود (اسفند 1388) با دکتر حمید احمدی در خصوص رابطه فدرالیسم و دموکراسی است. حمید احمدی استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران در این گفتگو به این نکته اشاره دارد که مفروضات مبتنی بر ملازمه دموکراسی و فدرالیسم اساسا نادرست بوده و این دو ملازمه نظری و عملی با یکدیگر ندارند. از نظر ایشان گفتار چپ در ایران به سبب تجربه “شوروی” و تقسیم مردم به ملیت ها مختلف در صدد بودد همان الگو را در ایران پیاده نمایند.در ادامه همین مسیر، گفتمان قومیت با استفاده از ظرفیت های نظری ایجاد شده سعی در اسطورسازی از فدرالیسم نمود.
1. آیا فرآیند گذار به دموکراسی در ایران امروز، تهدیدی برای وحدت ملی در کشور محسوب میشود؟
نخیر، زیرا وحدت ملی در یک فضای آزاد و باز خیلی بیشتر محقق میشود. در فضای باز، دیدگاهها آزادانه مطرح میشوند و مساله منافع ملی محوریت پیدا میکند. نفس فضای باز سیاسی، که البته باید حساب شده باشد نه هرج و مرج گونه، منجر به شنیده شدن صداهای مختلف میشود و با توجه به فضایی که جامعه ایران دارد و نیز شرایط تاریخی ما، قاعدتا وفاداریها و هویت ملی در این فضا میتواند در کانون سیاستگذاریها قرار گیرد. بنابراین اینکه فرآیند گذار به دموکراسی موجب مخدوش شدن وحدت ملی در ایران میشود، تصور نادرستی است. مطابق این تصور، وحدت ملی ما همواره در فضای اقتدارگرایانه حفظ میشود. در حالی که اینگونه نیست و وحدت ملی در تاریخ سیاسی معاصر ایران، همواره در فضای باز سیاسی متجلی شده است.
2. برخی از نیروهای دموکراسیخواه معتقدند تحقق دموکراسی در مرکز، به تدریج موجب دموکراتیک شدن مناسبات قدرت در نقاط پیرامونی ایران میشود و برخی نیز قائل به پیشبرد همزمان دموکراتیزاسیون در مرکز و پیرامون هستند. جنابعالی کدام گزینه را از حیث حفظ وحدت ملی در ایران، مناسبتر میدانید؟
اصطلاح مرکز و پیرامون اصطلاح خاصی است که کاربرد آن در اینجا معنا ندارد. اصطلاح مرکز و پیرامون مربوط به بحث توسعه است که در دیدگاههای گوندر فرانک و پل باران و بهخصوص در مباحث والرشتاین مطرح میشود. اگر این الفاظ به معانی موردنظر این متفکران به کار برده میشود، در مورد ایران معنا ندارند زیرا مرکز و پیرامون به معنای مورد نظر این متفکران اصلا در ایران وجود ندارد؛ یعنی اینکه مرکزی وجود داشته باشد که پیرامون را استثمار کند. اما اگر منظور از مرکز، پایتخت ایران و مناطق اطراف آن باشد، قاعدتا فرآیند دموکراسی گسترش مییابد. بین تهران و سایر استانها فاصله و شکافی نیست. خواستههای ملی و سراسری در اکثر نقاط ایران تقریبا یکسان است. نمونههای تاریخی هم نشانگر این امر هستند که این خواسته در سراسر ایران، با تفاوتهایی اندک، تقریبا یکسان است. بنابراین فرآیند دموکراسی و گسترش فضای باز سیاسی، قاعدتا به سرعت به همه جای ایران تسری مییابد و اصلا اینگونه نیست که این فرآیند در مرکز محقق شده باشد اما به پیرامون نرسیده باشد. چنین چیزی اصلا قابل تصور نیست. باتوجه به فضای ارتباطات و فرآیند جهانی شدن و سرویسهای خبررسانی، خبر هر حادثهای به سرعت در سراسر کشور پخش میشود. بنابراین هر نوع تحولی در مرکز، در مناطق ماورا پایتخت ایران بازتاب سریع پیدا میکند. ظاهرا در این سوال این مفروض وجود دارد که اگر فرآیند دموکراسی به مناطق ماورا پایتخت برود، مشکل ایجاد میشود. من نمیدانم این مفروض از کجا میآید و چه مشکلی ایجاد میشود. همه نقاط کشور ما به دموکراسی نیاز دارند. فضای باز سیاسی، توسعه اقتصادی، توسعه سیاسی و توسعه اجتماعی موردنیاز همه مردم کشور ماست؛ چه مناطق مرکزی کشور و چه مناطق اطراف مرکز و استانهای دورافتاده.
3. به نظر شما فدرالیسم به عنوان یکی از مصادیق دموکراتیزاسیون، چه تاثیری بر وحدت ملی در جامعه ایران میتواند داشته باشد؟
فدرالیسم از مصادیق دموکراتیزاسیون نیست بلکه نوعی از انواع گوناگون اداره کشور در جهان امروز است. فدرالیسم با دموکراسی یکسان نیست. مگر همه کشورهای دموکرات جهان فدرال هستند؟ نخیر. قویترین نظامهای دموکراتیک جهان نظامهای پادشاهی سنتی هستند مثل ژاپن، انگلستان، اسپانیا و دانمارک. بنابراین دموکراسی ربطی به فدرالیسم ندارد. بحث فدرالیسم در ایران عمدتا از سوی گروههای چپ مطرح شده و جنبه ایدولوژیک داشته و برآمده از یک نیاز واقعی نبوده است. فدرالیسم هیچ تطابقی با نیازهای جامعه ما ندارد و اصلا هیچ جایگاه تاریخی در کشور ما ندارد. بسیاری از گروههای چپ نیز بعدها این بحث را زیر سوال بردند و به این نکته پرداختند که اصلا چه ارتباطی بین فدرالیسم و شرایط جامعه ایران وجود دارد؟ حتی بسیاری از مارکسیستهای قدیمی که امروزه دیگر معتدل شدهاند و به عقلانیت بیشتری رسیدهاند نیز به این نکته اشاره کردهاند. بنابراین بین فدرالیسم و دموکراتیزاسیون ارتباطی وجود ندارد. اینگونه نیست که هر کشوری که میخواهد دموکراتیک شود، قاعدتا باید فدرال شود. شاید برخی افراد این بحث را از آن رو مطرح میکنند که به گمان آنها، کشورهایی که تنوع قومی دارند، قاعدتا باید فدرال شوند. در حالی که خیلی از کشورها تنوع قومی دارند اما نظام فدرال هم ندارند. در بسیاری از کشورها، تجربههای فدرال بسیار وحشتناک بود و عواقب منفی پیدا کرده است. در این زمینه میتوان به پاکستان، نیجریه و دهها کشور دیگر اشاره کرد. بنابراین به نظر من فدرالیسم نه ربطی به شرایط ایران و نه جایگاهی در ایران دارد و اصلا یک سیستم بسیار مضر است؛ زیرا نه با شرایط تاریخی ما و نه با روحیات ما همخوانی دارد. فدرالیسم مخصوص کشورهایی است که در آنها چند جامعه خاص با هویتهای کاملا متفاوت، یعنی زبان و فرهنگ و مذهب متفاوت، در یک شرایط تاریخی دور هم جمع شدهاند تا یک واحد سیاسی را شکل دهند. بنابراین در آغاز تشکیل یک واحد سیاسی، واحدی فدرال ایجاد میکنند و بعد به سمت وحدت ملی حرکت میکنند؛ مثل ایالات متحده آمریکا. فدرالیسم مخصوص کشورهایی که مستقر شدهاند و سابقه تاریخی طولانی توام با وحدت و همبستگی ملی دارند، نیست. اگر شما بخواهید این کشورها را فدرالیستی کنید، این بهمعنای نابودی آنهاست؛ زیرا شما در واقع دارید یک چیز ساخته شده را خراب میکنید. کسانی که بحث فدرالیسم را در ایران مطرح میکنند واقعا علم و دانشی به فدرالیسم ندارند بلکه آن را به عنوان یک هوا و هوس یا یک بحث ایدئولوژیک مطرح میکنند. بسیاری از پژوهشگران ما از جمله فعالان سیاسی تاکید کردهاند که ساختار سیاسی فدرال به معنای نابودی ایران است. اصلا لزومی ندارد که ما چنین ساختاری را در دموکراسی خودمان محقق کنیم. وحدت ملی ما در شرایط وجود یک دولت مرکزی قدرتمند و آزاداندیش بهتر تامین میشود؛ دولتی که ملی بوده و متعلق به همه شهروندان کشور باشد و تمام امتیازات را به نحو عادلانه در میان مردم توزیع کند.
یکی از خطرات فدرالیسم برای کشورهایی مثل ایران، ایجاد تفرقه بیشتر است زیرا در نظام فدرال، هر منطقه علیالقاعده باید براساس قدرت اقتصادی، فرهنگ و هویت خاص خود زندگی کند و این امر به علت نابرابریهایی میان مناطق مختلف، موجب کشمکش بیشتر میان مناطق مختلف کشور میشود. مثلا در کانادا مساله کبک یا فلان ایالت که نفت دارد و ایالات دیگر فاقد این امتیاز هستند، مسالهای اساسی است. فدرالیستی شدن کانادا منجر به انحصار دسترسی مردم یک ایالت به نفت میشود و مشکل فقیر و غنی را پدید میآورد. چرا ایران باید فدرالیستی شود؟ برای اینکه نفت خوزستان در اختیار بخشی از مردم ایران قرار گیرد و آنها بگویند چرا ما باید نفت خودمان را به خراسان و آذربایجان و کردستان و سیستانوبلوچستان بدهیم؟ این امر عامل تفرقه و فتنه است. کسانی که از فدرالیسم در ایران دم میزنند، اطلاعات دقیقی ندارند و این بحث را به صورت رمانتیک مطرح میکنند. دموکراسی شکلهای گوناگون دارد. یکی از اشکال آن در برخی نقاط دنیا، نظام فدرال است و شکل دیگر آن هم دولت متمرکز قدرتمندی است که در عین حال مبتنی بر آرا مردم است.
4. باتوجه به تنوع قومی در ایران، چگونه میتوان دموکراتیزاسیون را همراه با حفظ وحدت ملی محقق کرد؟
تنوع قومی در ایران با تنوع قومی بسیاری از کشورهای دیگر متفاوت است و ایران با ترکیه و عراق و حتی پاکستان قابل مقایسه نیست. بسیاری از کشورهایی که مثل یوگسلاوی دچار تفرقههای قومی شدند، کشورهایی مصنوعی بودند. آنها تاریخ و فرهنگ و هویت کهن مشترکی نداشتند. ایران کشوری است که چندین هزاره از پیدایش آن با هویتی خاص میگذرد. اقوام ایرانی دارای اشتراکات بسیار زیادی هستند. آنها اگرچه بعضا دارای ویژگیهای زبانی و مذهبی متفاوتند اما وجوه اشتراک آنها بیش از وجوه تفاوتشان است. تجربه مشترک تاریخی، فرهنگ و سنن ایرانی و دین مشترک، مبانی یک هویت ملی قدرتمند در ایران هستند. هویت قومی یک سطح هویتی است اما هویت ملی سطح هویتی کلانتری است که مثل یک چتر همه هویتهای خرد را دربرمیگیرد. ایران دارای هویت ملی فراگیر است که همه اقوام و مردم ایران را دربرمیگیرد. مردم ایران دارای فرهنگ مشترکی هستند و در طول تاریخ هم تجربیات تلخ و شیرین مشترک داشتهاند. این بحثهایی که در دورههای اخیر به وجود آمده، بحثهای سیاسی متعلق به نیم قرن اخیر است. وجود اقوام متنوع مانع تحقق دموکراسی در ایران نیست زیرا همه این اقوام در مطالبه فضای باز سیاسی، توسعه اقتصادی، افزایش پرستیژ بینالمللی ایران و ارتقا حیثیت و اعتبار مردم مشترکند. حالا ممکن است پارهای خواستههای محلی وجود داشته باشند اما این خواستهها تضادی با وحدت ملی ما ندارند و اتفاقا تامین آنها در شرایط دموکراتیک امکانپذیرتر است.
5. چرا شما بحث از فدرالیسم را یک بحث ایدئولوژیک چپگرایانه میدانید؟
زیرا گفتمان قومگرا در ایران محصول گفتمان چپ است. بحث درباره ملیتها، خلقها و اقوام ایران از دل حزب کمونیست ایران و بعد حزب توده و بعد هم سازمان چریکهای فدایی خلق بیرون آمد. آنها براساس تجربه تاریخی اتحاد شوروی میخواستند فدرالیسم را به ایران تحمیل کنند. در حالی که تجربه شوروی کاملا متفاوت از ایران بود. علاوه بر این، بحث ملیتها نیز یک بحث ایدئولوژیک است که از دعوای حزب کمونیست روسیه با حزب کمونیست آلمان برمیخاست. آلمانیها روی وحدت ملی و ناسیونالیسم آلمانی تاکید میکردند اما روسها چون در یک امپراتوری زندگی میکردند که بسیاری از نقاط دنیا از جمله سرزمینهای سابق ایران و آسیا میانه و قفقاز را به زور تصاحب کرده بود، ناسیونالیسمی نداشتند و در نتیجه نمیتوانستند روی ناسیونالیسم تاکید کنند. یعنی منهای هسته روسی ناسیونالیسم، در سرزمین وسیع روسیه ناسیونالیسم واحدی وجود نداشت. به همین دلیل کمونیستهای روسی روی ملیتها و خلقها تاکید کردند تا ملیتهای بهزور ادغامشده در امپراتوری روسیه را جذب خود کنند. این گفتمان، مخصوص آن کشور و برآمده از یک دعوای کاملا سیاسی بود. اما کمونیستها و چپگرایان ما که درک صحیحی از شرایط تاریخی ایران نداشتند و بیشتر احساساتی و ایدئولوژیک بودند، بحث ملیتها و خلقهای ایرانی را وارد ایران کردند. در حالی که تنها یک ملت در ایران وجود دارد که در درون آن مردمان و اقوام ایران از قدیمالایام زندگی کردهاند و انشاءالله درآینده هم زندگی خواهند کرد. البته ما مسائل مذهبی و مشکلات فرهنگی داریم ولی کاملا میتوانیم این مشکلات را در درون دولت وحدت ملی حل و فصل کنیم. مطالعات میدانی چند سال اخیر هم نشان داده است که مساله همبستگی و هویت ملی در ایران بسیار قویتر از مسائل محلی است.
***
آذربایجان و هویت ملی ایرانی
امیر علیزاده
بر گرفته از تارنمای آذری ها
وقتی صفحات تاریخ را ورق میزنیم تاریخ و گذشته پرشکوه آذربایجان و رشادت های مردان و زنان این سرزمین را برای ایران شاهد میشویم,سردارانی همچون ستارخان, باقرخان, محمود خان ذوالفقار,ی شیخ محمد تقی خیابانی,رشدیه و صد ها تن دیگر که در راه وطن خواهی و حفظ ارزش های ملی,میهنی و مبازره با استبداد و استعمار جان خود را فدای این مرز و بوم کرده اند,قلم از بیان عضمت این بزرگوارن آذربایجانی قاصر هست,هر چقدر بنویسیم و بگوییم کم و کمتر هست
آذربایجان در دیدگاه بسیاری از مورخان تاریخ سرزمین اصلی ایران (ایران ویچ) نام برده شده است,وقتی از نظر تارخی اسم این سرزمین را کالبدشکافی میکنیم به اسم های گذشته و تاریخی آن (آتروپاتگان)و پس از گذشت زمان به (آذربایگان) و نام امروزی آن (آذربایجان) بر میخوریم,بایگان به معنای نگهبان و آذربایگان به معنای نگهبان آتش هست,به دلیل کثرت و تعدد آتشکده های زرتشتی در آذربایجان,این سرزمین را به این نام خوانده اند,آتروپات نام پادشاهی از این سرزمین بوده که در زمان یورش اسکندر مقدونی از تبعین سلکویان سرباز زده و مانع از تسلیم سرزمین آذربایجان به مهاجمان گردیده است.
مردم آذربایجان از نظر تبار و ژن, از قوم ماد آریایی که شامل شمالغرب ایران (آذربایجان و کردستان)هست به حساب می آیند,آذربایجان جزو قلمرو ماد بوده است و آذربایجان و اوراتو را ماد کوچک مینامند,ماد های یکی از سه تیره آریایی بوده اند که به فلات ایران مهاجرت کرده اند و در شمال ایران ساکن شده و تمدن ماد آریایی را بنا نهاده اند,تاریخ نگاران و پژوهشگران نام آور بزرگ تاریخ جهان که غیر ایرانی هستند اشاره مستقیم به آریایی بودن ماد ها کرده اند,هرودوت در کتاب هفتم بند ۶۲,موسی خورنی در کتاب اول بند ۲۹ اشاره ای به آریایی بودن ماد ها کرده هست همچنین تاریخ ماد اثر دیاکانوف بررسی مفصلی در این زمینه کرده است,تا به امروز هیچ سند و مدرک معتبری از تاریخ ایران و ماد ها پیدا نشده است که آریایی بودن ماد ها را انکار کند و تحریف کند.
با یورش سلجوقیان به ایران,زبان مردم آذربایجان دگرگون شد,سال های ۴۳۰ و ۴۰۰ هجری نقطه عطفی در تاریخ زبان آذربایجان است چرا که با یورش ترکان سلجوقی به سرزمین آذربایجان زبان این منطقه تغییرات اساسی کرد,ترکان سلجوقی که توسط مورخان تاریخ به بیابان گرد ها و راهزنان معروف شده بودند از آسیای میانه آمدند و از ایران گذشتند و به آناتولی رسیدند,ترکان که سواران جنگی بودند همیشه بر خراسانیان دستبرد میزدند و به صورت گسترده و انبوه به سوی خراسان مهاجرت کردند و مردم خراسان از جانب شمال ایمنی نداشتند,نفوذ ترکان سلجوقی در آذربایجان بیش از سایر مناطق ایران بوده است,در کتاب آذری,زبان باستان آذربایجان اثر احمد کسروی نوشته شده است :طغرل یک بنیاد پادشاهی نهاد,روز به روز بر پهناوری خاک خود میافزود,آذربایجان به دست ترکان سلجوقی افتاد و چون آذربایجان چمن و چراگاه زیاد دارد برای زندگی چهار پایان سزاوارتر از سایر جاهاست,بی گمان ایل های ترک در اینجا فزون و فراوانتر گردیدند و رشته کار ها را به دست گرفتند,مردم بومی آذربایجان ناگزیر از رفت و آمد گفتگو بودند,پیداست کم کم گوش ها به زبان ترکی آشنا گردید و بیشتر مردم هر کس جمله هایی از آنها یاد گرفت.
با گذشت زمان نفوذ زبان ترکی در آذربایجان بیشتر و بیشتر شد تا جایی که اسامی مکان ها و رود ها و.. با دستور پادشاهان سلجوقی از فارسی پهلوی به ترکی تغییر یافت و حال یک سوال مطرح هست,قبل از یورش ترکان سلجوقی به آذربایجان زبان این منطقه چی بود؟ در پاسخ به سوال ویلادمیر مینوسکی,خاور شناس معروف,مقاله ای در مورد حوادث زمان بابک خرمدین “پاپک خرمدین” دارد,و در آن چنین مینویسد : جغرافیا نویسان تازی”عرب” معتقدند که هنوز در حوالی بردعه”پیروز آباد” به زبان (آرانی)سخن میگفته اند
تاریخ شناس نام آور خاورمیانه ,اسطخری در کتاب صور الاقلیم نوشته است الران “آران” از باب والاباب”دربند” تا تفلیس است,من اردبیل هزار و چهل مانند من شیراز است مگر آنکه باب شیراز,من در اردبیل رطل میگویند و زبان آران و آذربایگان و ارمنستان فارسی و تازی است.
همانطور که مشاهده میکنید در زمان بابک خرمدین (۲۰۳ هجری) زبان رایج در آذربایجان زبان آذری “ارانی”بوده است.
نقش آذربایجان در شکل گیری تمدن و تاریخ ایران به حدی است که اگر آذربایجان را از سرزمین مادریش جدا کنیم,هویت ملی و ایرانی آن در هم شکسته خواهد شد. آذربایجان همواره در طول تاریخ جزئی از قلمرو و فلات ایران بزرگ بوده و نقش بسیار مهمی در حفظ استقلال ایران زمین ایفا نموده است,آذربایجان و طبرستان خود مناطقی بودند که در مقابل یورش اعراب بسیار مقاومت کردند,پیوند های دینی و فرهنگی و زبانی مردم آذربایجان و ایران خاص در دوران باستان انکار ناپذیر است.
همانطور که اشاره کردم میهن دوستی و وطن خواهی آذربایجانی ها در طول تاریخ بزرگ ایران غیر قابل انکار است,مردمانی که همیشه در طول تاریخ حافظ اتحاد ملی بین اقوام ایرانی تبار بودند و هستند و خواهند موند. این اتحاد ملی بین اقوام ایرانی تبار همیشه خاری بوده در چشم استعمارگران و دشمنان این مرز و بوم,بنابرین برای تخریب کردن این پیوند ناگسستنی تمام تلاش خود را میکنند تا به هدف شومشان”تجزیه ایران” و “تشکیل خاورمیانه جدید”برسند
در یادداشت آینده ام به ماهیت و عملکرد دشمنان ایران مخصوصا “گروهک پانترکیسم” خواهم پرداخت.
***
دانشمندان ایرانی در برابر دفتر سازمان جهانی
بر گرفته از فیسبوک
در برابر ساختمان سازمان جهانی در کشور اتریش در شهر وین پایخت آن ، تندیس چهار ستاره شناس، پزشک و دانشمندِ بزرگ تاریخ را ساخته و گذارده اند:
1-ابوعلی سینا(پورسینا): فیلسوف و دانشمند ایرانی، نویسنده کتاب “شفا” یک دانشنامه ی دانشیک و فلسفی گسترده است و “القانون فی الطب” یکی از نامدارترین دست نویسهای تاریخ پزشکی است.
2-ابوریحان بیرونی: دانشمند بزرگ و ریاضیدان، ستارهشناس، گاهنامهشناس، آدمیشناس، هندشناس و تاریخنگار بزرگ ایرانی در سده یِ چهارم و پنجم است.
3- فرزانه خیام نیشاپوری: فیلسوف، ریاضیدان، ستارهشناس و رباعی سرایِ پرآوازه یِ ایرانی در دوران سلجوقیان
4- محمد زکریای رازی: پزشک، فیلسوف و شیمیدان ایرانی که آثار ماندگاری در زمینه یِ پزشکی و شیمی و فلسفه نوشته است و بهعنوان کاشف الکل و جوهر گوگرد (اسید سولفوریک) نامدار است.
اين چهار دانشمند در زير چهار تاقی بزرگ ايران آموزش يافتند و دانش خويش را به چهار سوی جهان پراکندند، که يادآور همگرایی مردم ايران در دانش هایِ آدمی می باشد. شنیدنی است بدانید ساختِ این تاق همانگونه که میبینید، همانند ساخت پارسه (تخت جمشید) بر پا شده است
***
دخترمبارز کوبانی با گردنبند فروهر
به پلاک فروهر* این دختر مبارز نگاه کن….
ایران بزرگ فرهنگی همینه
از خرمشهر تا کوبانی…
از اندیمشک تا اربیل…
از آبادان تا دیار بکر…
آرش ماد ایران پسر اندیمشکی مغانی . .
***
بزرگ ایران ما بنداد مهر است
بر گرفته از فیسبوک تیام میرمندیان – سمر قند
این تنها در ایرانِ مرکزی و گروههایی چون «پـانایرانیستها» و «ایـرانبانان» نیستند که در حوزه فرهنگی نوروز با کنشگریِ فرهنگی خود در پی یکپارچگی تیرههای ایرانیتبارِ فلات ایران اند، که در تاجیکستان، جمعیتهایی چون «بندادمهر» و در کابل نیز گروههایی چون انجمن خراسانیان، آن میهن بزرگ و نوستالژی ایرانشهر را میجویند و برایش میکوشند. در قفقاز نیز هستند تاتتباران و تالشیتباران و آذریهای بسیاری که برای این “سپیدهدم تاریخ ایران” کوششهای درخوری میکنند. ولی شوربختانه این گروهها در سرتاسر پهنهیِ آریاوَرتـَه هرکدام به تنهایی کنشگری میکنند. آنچه در سدهها ایرانیان را از هم دور ساخته، همین جداییهای بیهوده است. بجاست امروز که هرکدام از مردمان جدامانده و پاره پاره در فلات، که درفش ایران بزرگ را امرزو بدست گرفته اند با هم یکی شوند و نیروی خود را چند برابر سازند.
برقرار باد یکپارچگی تیرههای ایرانی از اروند رود تا کاشغر
برافراشته و پرغرور باد، درفش ورجاوند کاویانی، از چکاد کوبانی تا بلندیهای پامیر
***
داعش و آرزوی دولتها برای احیای سه امپراتوری مرده در میزگرد سیاسی رادیو مانی با حضور حسن کیانزاد، و کوروش اعتمادی
***
ویدئو قیام مردم بحرین
[youtube]https://www.youtube.com/watch?v=9fVF0qQU3kc[/youtube]
***
پان ایرانیستهای دربند و زندانیان سیاسی را آزاد کنید
***
تارنمای نامه پان ایرانیسم:
http://paniranism.info
فیسبوک نامه پان ایرانیسم:
www.facebook.com/paniranism
تارنمای سازمان جوانان حزب پان ایرانیست:
http://paniranist.info
فیسبوک سازمان جوانان حزب پان ایرانیست:
https://www.facebook.com/paniranist.info
تارنمای حزب پان ایرانیست – سازمان برونمرزی (شاخه آمریکای شمالی)
www.paniranism.net
تارنمای حزب پان ایرانیست:
www.paniranism.org
فیسبوک حزب پان ایرانیست
www.facebook.com/paniranistparty
تارنمای تریبون آزاد پان ایرانیست در خوزستان:
www.pan-iranist.net
کانال یوتیوب حزب پان ایرانیست:
http://www.youtube.com/paniranistparty
سازمان برونمرزی حزب پان ایرانیست
همبستگی ملی . یکپارچگی ایران . حاکمیت ملت
هم میهن گرامی: برای ایرانی یکپارچه، آزاد، آباد، سربلند و دمکرات با حاکمیت ملت به ما بپیوندید
iran@paniranism.info
www.paniranism.info
درخواست هموندی
www.paniranist.org/a.htm