هم میهن گرامی, مهر نموده و ما را در پخش نامه پان ایرانیسم یاری نمایید. سپاس!
نامه پان ایرانیسم
شماره 88، پنجشنبه، 23 آبان ماه 1398، 14 نوامبر 20019
www.paniranism.info . iran@paniranism.info
شام ترکی! نگاه ایرانی به تهاجم ترکیه، محمد آمره
گفتاری در وقایع اخیر خوزستان، حجت کلاشی
تجربههای یک تاجر ایرانی از عراقِ پساداعش؛ جمهوری اسلامی چگونه فرصت تاجران ایرانی را سوزاند؟ روشنک آسترکی
دلخاک خون و دانشگاه، امیر آقاجانی
دشمنی با تاریخ ایران
گفتگوی سیاسی هفته، دکتر حسن کیانزاد
همه عالم تن است و ایران؟ دل i
نیست گوینده زین قیاس خجل
چون که ایران دل زمین باشد
دل ز تن به بود یقین باشد
نظامی گنجوی
شام ترکی! نگاه ایرانی به تهاجم ترکیه
محمد آمره
در هفتههای اخیر دور دوم توسعهطلبی اردوغان در شمال سوریه با عنوان عملیات چشمه صلح برای عقب راندن کُردها از مرز مشترک سوریه و ترکیه و پاکسازی جمعیتی آغاز شد. اردوغان توانست پس از مدتها رایزنی با دولت آمریکا موافقت این کشور برای ایجاد حائل 30 کیلومتری در شمال سوریه را بگیرد. این نقشآفرینی ترکیه در شمال سوریه بهویژه برای نیروهای میهندوست کمی پیچیده و گیجکننده است. چراکه چندین عامل متناقض در حال شدن است و ازاینرو اتخاذ تصمیم و رویه مناسب را برای سیاستمدارن و تحلیل گران سخت میکند بهویژه که در فضای سیاست زده کشور هر تصمیمی میتواند مخالفت عدهای را برانگیزد؛ بنابراین در حمله ترکیه به شمال سوریه اولین مسئلهای که ما با آن مواجه هستیم این سؤال است که موضوع ما در قبال حمله ترکیه به شمال سوریه چه به باید باشد؟ البته از نگاه انسانی یک جواب بیشتر وجود ندارد و آن محکومیت بدون چونوچرا حمله ترکیه به کُردهاست. کشتار مردمان بیگناه که سالهاست درگیر مصائب جنگ و خشکسالی و آوارگی هستند دل هر انسان آزادهای را به درد میآورد؛ اما مسئله پیچیدهتر از این نگاه انسان دوستانه است باید کمی بیپرده سخن گفت.
در مسئله حمله ترکیه به شمال سوریه چندین نکته و نگاه وجود دارد که برای رسیدن به نتیجه درست باید همزمان بررسی شوند.
ترکیه و آرزوی احیای خلافت عثمانی
پس از روی کار آمدن حزب اسلامگرای عدالت و توسعه به رهبری اردوغان برخلاف توصیه آتاترک برای اولین بار پس از بنیانگذاری کشور ترکیه، این کشور نگاه به غرب را کنار گذاشت و سیاست خود را در نگاه به شرق تنظیم کرده و سودای احیای خلافت عثمانی را در سر پروراند و ازاینرو بود که طرحهایی مانند تبدیلشدن به رهبر جهان اسلام و جهان ترک را تنظیم کرد. در همین راستا دولت ترکیه تلاش کرد از خلأ قدرت به وجود آمده در سوریه و عراق در جنگ داخلی بهترین استفاده را ببرد و در حد توان مناطقی را اشغال کرده و درنهایت بتواند ادعای ارضی خود را به این مناطق علنی کند. از سوی دیگر دولت ترکیه کُردها و بهویژه پ ک ک را بزرگترین دشمن یکپارچگی سرزمینی خود میداند و ادعا میکند میخواهد با حمله به شمال سوریه ارتباط پ ک ک و ی پ گ را قطع کند و این اقدام برای حفظ یکپارچگی سرزمینی این کشور است؛ اما اینکه بعدتر بخواهد بر بخشی از شمال سوریه ادعای سرزمینی داشته باشد بعید نیست. از این رو ناقض منافع ملی ایران است. ترکیه بهعنوان رقیب ایران در منطقه همیشه تلاش کرده است تا منافع ملی ما را بهصورت آشکار و نهان به چالش بکشد و با حمله به متحد منطقهای ما در حقیقت به منافع ملی ما حمله کرده است و میبایست از سوی جمهوری اسلامی این اقدام محکومشده و برای توقف این عملیات فشارهای دیپلماتیک و بینالمللی اعمال شود؛ اما در سالهای اخیر به دلیل تحریمهای بیدلیل دیدهایم که دولتمردان ما با این استدلال که ترکیه میتواند ما را در دور زدن تحریمها یاری کند از منافع ملی ایران کوتاه آمدهاند و سیاست کلی نظام در راستای رفع تنش با ترکیه است.
پانترکیسم؛ پیادهنظام ترکیه در ایران
از سوی دیگر وجود لابی قدرتمند ترکیه در بدنه دولت باعث شده تا دولت نتواند سیاستهای مناسب برای تأمین منافع ملی ایران در برخورد با ترکیه را اتخاذ کند؛ این امر بر توقع ترکها از فضای افکار عمومی ایران نیز آنچنان تاثیر گذاشت که اردوغان در درخواستی عجیب و نامتعارف از رئیس جمهور ایران بخواهد که مخالفین تجاوز ترکیه به خاک سوریه را در ایران ساکت کند! همچنین حمایت تمامقد الحاق گرایان ترک و تجزیهطلبان از ترکیه بهعنوان پیادهنظام این کشور در درون ایران سبب شده است با کوچکترین موضعگیری نسبت به ترکیه هجمهای علیه فرد موضع گیرنده به راه افتد و ازآنجاییکه بیشتر تصمیمگیرندگان سیاست خارجی درک درستی از مناسبات بینالمللی و منافع ملی ندارند تلاش میکنند درگیر این مسائل نشوند. پانترکیست ها بهعنوان حافظان منافع ترکیه در ایران تحمل کوچکترین انتقادی نسبت به حمله ترکیه به شمال سوریه را ندارند و کافی است کسی دریکی از شبکههای اجتماعی این حمله را محکوم کند تا با حمله مستمر و پیدرپی به دفاع از ترکیه و تخریب طرف موضع گیرنده برآیند.
پانترکیست ها با افکار فاشیستی تلاش می کنند حمله ترکیه به شمال سوریه را به سرکوب تروریست های کرد تقلیل دهند و از این رو که کردها را رقیب خود در ساختن کشور خیالی خود در آذربایجان غربی می دانند وانمود می کنند که تضعیف کردها به نفع آذری هاست هر چند که مردم آذربایجان و به ویژه میهن دوستان آذری مخالف خود با ارتش ترکیه را به صورت رسا بیان کرده اند اما اقلیت کوچکی از آذری ها که نگاه فاشیستی و تجزیه طلبانه دارند ارتش ترکیه را به عنوان یک قهرمان که قرار است در روز موعود تشکیل کشور خیالی آذربایجان به کمک اینها آمده و گروهک های کردیرا سرکوب کند می بیینند و از این رو حمایت آن را وظیفه خود می دانند.
در جدید ترین اقدام هم بازیکنان یکی از تیم های لیگ برتری به پیروی از تیم ملی ترکیه در جریان یکی از بازی های خود به احترام ارتش ترکیه سلام نظام داد که نشان از وخامت اوضاع است.
پانکُردیسم سوار بر احساسات ایرانیان در دفاع از کُردها
مسئله دیگری که میتواند بر تصمیم نخبگان و دولتمردان ایرانی تأثیر بگذارد نگاه گروه ها و گروهک های کُردی به کشورهای ایران، ترکیه، عراق و سوریه است. تمام گروه های تروریستی و سیاسی کُردی که بیشتر آنها هنوز گرایش چپ خود را حفظ کردهاند همیشه بهصورت آشکار اعلام کردهاند که هدفشان تشکیل کردستان بزرگ است که شامل تجزیه ایران هم میشود. الحاق گرایان کرد داخل ایران نیز که گرایش به پانکُردیسم یا تشکیل کردستان بزرگ دارند در موضعگیری خود تلاش میکنند در جایگاه شهروندان کشور خیالی کُردها بایستند که هموطنانشان زیر حمله یک کشور خارجی است و این موضوع سبب شده است نخبگان ایرانی و دستاندرکاران دولت در موضعگیری آشکار علیه ترکیه یا در دفاع از کُردها را محتاط کند. چراکه این گروههای تجزیهطلب تلاش میکنند بر روی احساسات نوعدوستی ایرانیان موجسواری کنند درحالیکه اعتقادی به یکپارچگی سرزمینی ایران ندارند و شب خود را در آرزوی تجزیه ایران سحر می کنند.
تضعیف گروه های کُردها به نفع چهار کشور
این روزها اگر نگاهی به شبکههای اجتماعی انداخته شود خواهیم دید که عدهای باوجود مخالفت با ترکیه و نفرت از اردوغان اما از این حمله ناراحت نیستند و آن را زمینهای برای سرکوب و تضعیف گروه های کُردی که در فکر تشکیل کردستان بزرگ هستند میدانند؛ و با این استدلال که تجزیهطلبی کُردی بهویژه حزب پ ک ک و شعبههای دیگرش مانند پژاک و ی پ گ مشکل مشترک این 4 کشور هستند عقیده دارند که باید تضعیف شوند.
قدرتطلبی احزاب کُردی ، عامل بدبختی مردم کُرد
در نگاهی دیگر بسیاری از تحلیل گران مسائل منطقه قدرتطلبی احزاب کُردی را یکی از عوامل اصلی فشار بر روی کُردها میدانند. بسیاری معتقدند که اگر احزاب کُردی به درگیری با حکومتهای مرکزی برنمیخاستند وضعیت زندگی در مناطق کُردنشین بهتر میبود بهویژه احزاب چپ که هنوز هم مشی مبارزاتی مسلحانه و چریکی را حفظ کردهاند و بجای مشارکت در قدرت کشور در پی تجزیه سرزمینی هستند و اجازه برقراری یک دیالوگ سازنده با حکومت را نمیدهند. مثل مهمی وجود دارد که هیچ کسی بهاندازه گروه های کُردی ، مردم کُرد را نکشته است. هرچند کُردها این مسئله را قبول نمیکنند و به دفاع از احزاب کُردی برمیخیزند. این گروه هرچند نگاه تبعیض آمیز دولت بعثی سوریه به کردها را نادیده نمی گیرند اما معتقدند کنار کشیدن گروه های کُردی در جریان جنگ داخلی سوریه و مشارکت نکردن در بازگرداندن امنیت به این کشور و بخشی از مشکل شدن آنها سبب شده است گرفتار عقوبت شوند و دولت سوریه نیز دل خوشی از گروه های مسلح کُردی ندارد از این رو بدش نمی آید گروه های مسلح کُردی تضعیف شوند.
هر جا کرد هست آنجا ایران است
نگاه دیگر و مهمی که در ایران نسبت به مسئله اختلاف و جنگ میان کُردهای سوریه و ترکیه وجود دارد، نگاه تمدنی است که از سوی میهندوستان نمایندگی میشود. این گروه با نفی مبارزات چریکی و مسلحانه گروه های کُردی و رویکرد تجزیهطلبانه آنها، کُردها را پاره تن ایران و درون ایران بزرگ فرهنگی میبیند و معتقدند ایران بهعنوان کشور وارث تمدن ایرانی میبایست از کُردها بهعنوان ایرانیتباران حمایت کند. در این نگاه که البته تنها محدود به مسئله کُردها نیست دولت ایران را موظف میدارد تا بهعنوان وارث تمدن ایران از ایرانیتباران جهان حمایت کند که کُردها هم شامل این موضوع میشوند.
با توجه به موارد پیشگفته موضعگیری صحیح در قبال حمله ترکیه به شمال سوریه پیچیدگیهایی دارد اما به نظر میرسد اگر بخواهیم نگاهی بهدوراز تعصب و منطبق با واقعیتهای موجود داشته باشیم که هم وجه انسانی این مسئله را پوشش دهد و هم منافع ملی ایران را تأمین کند محکومیت ترکیه در دفاع از مردم کُرد سوریه است. این نگاه میان احزاب کُردی و غیرنظامیان کرد تفاوت قائل شده و توسعهطلبیهای ترکیه که همراه با کشتار مردم بیدفاع است را محکوم میکند و بهترین راهحل را در حفظ یکپارچگی سوریه بدون دخالت کشورهای خارجی و با فراهم کردن امکان مشارکت کُردها در مناسبات قدرت در سوریه میداند. این نگاه میتواند آرامش و آسایش را پس از چند سال به کشور سوریه بازگرداند و با تقویت دولت مرکزی دست دولت ترکیه و احزاب کُردی با مشی مسلحانه را از سرنوشت مردم کُرد سوریه قطع میکند.
البته باید به این نکته مهم نیز توجه کرد که تنها تلاش ایران برای کمک به همتباران خود کافی نیست و گروه های کُردی نیز باید این واقعیت بپذیرند که دشمنی با ایران یعنی دشمنی با میهن آبا و اجدادی خود. تجربه نشان داده است که کُردها در منطقه پناهی جز ایران ندارد و هر کشوری ازجمله آمریکا، عربستان، اسرائیل و … به کردها نزدیک میشود تنها بهصورت مقطعی و از روی بهرهبرداری سیاسی است. ازاینرو واقعبینی کُردها در خوشبختی آنها تأثیر مستقیم دارد. تا زمانی که کُردها سیاست خود را بر دشمنی بر ایران گذاشتهاند نمیتوانند انتظار کمک داشته باشند. هرچند همانطور که گفتیم ایران برای حمایت از ایرانیتباران وظیفه ذاتی دارد.
از این رو اگر بخواهیم این نوشته را جمع بندی کنید باید به دو نکته مهم اشاره کنیم. نکته نخست اینکه حمله ارتش ترکیه به شمال سوریه با هر عنوانی محکوم است و باید فورا قطع شده و دیگر تکرار نشود. کشتار مردم بی گناه پس از سال ها درد و رنج و در سکوت نهادهای بین المللی قابل تحمل نیست و دل هر انسانی را به درد می آورد. نکته دوم تضعیف گروه های مسلح کردی و تبدیل آنها به گروه های سیاسی برای مشارکت در دولت سوریه است. دولت سوریه نیز باید از این اتفاق درس عبرت بگیرد و کردها را نه به عنوان یک غریبه که بلکه به عنوان شهروندان و فرزندان خود د رنظر بگیرد و زمینه مشارکت آنها در قدرت را فراهم کند. دور باطل جنگ و کشتار و خون ریزی در خاورمیانه باید پایان پذیرد. تا زمانی که اصلاحات از درون و به صورت مسالمت آمیز نباشد بدبختی و جنگ و کشتار از این منطقه رخت برنخواهد بست.
برگرفته از تارنمای سازمان جوانان حزب پان ایرانیست
***
گفتاری در وقایع اخیر خوزستان
حجت کلاشی
جوان شاعری درگذشت؛ کسانی مانند بنی طرف به شکلی مبتذل و طنزگونه کوشیدند آنرا به بازداشت چند ماه پیش این جوان مرتبط کنند؛ ج.ا آن مقدار فساد و کاستی و ناکارآمدی دارد که نیاز نباشد برای مبارزه با آن دروغ ساخت. مبارزه بر بنیاد دروغ، سنت مبارزان انقلاب اسلامی است.
طبق سنت طوایف منطقه، دوستان و آشنایان برای تسلی خاطر مرحوم و بزرگداشت مقامش، دم در خانه رفته و یزله زده و شلیک کردند. برخی که سنت منطقه را نمیشناسند پنداشتند این تجمع اعتراضی است که میتواند ماند آنچه مثلا در تونس در بیداری اسلامی روی داد، سریع به مناطق دیگر تسری یابد!
عده کمی که خلقی و وابسته به وهابیت و عربستانند نیز فرصت غنیمت شمرده و شیطنتهایی کردند. مثلا تجمعات کوچکی کرده و یا پرچمهایی پایین کشیده و عکسهای بن سلمان را پخش کردند. برخی پنداشتند که آنها در مخالفت با نظام پرچم ج.ا را پایین آورده اند، و از این زاویه همراهی و همدلی کردند.
باید توجه کرد که آن خلقی وقتی اقدام به اهانت و پایین آوردن پرچم میکند؛ نیتش پایین کشیدن و اهانت به پرچم ایران است و برایش فرقی ندارد که شیر و خورشید نشان است یا نیست یعنی همان کاری را میکند که صدام میکرد. هیچ علاقهای هم برای بهبود امور ایران ندارد بلکه هدفش نابودی ایران است.
خوزستان تنوعی از مردمان است؛بختیاریها، عربزبانها، عشایر کردی و لری و شوشتری و دزفولی و اصفهانی و دیگرانی باشندگان خوزستانند. اعتراضات مردم این استان چنانکه دیماه ۹۶ دیده شد مانند مردم سایر نقاط ایران و در قالب شهروندی و با غرض بهبود امور و در تقابل با اقدامات خلقیهاست.
بنا به تجربه شخصی و اطلاعات دقیقی که از خوزستان دارم، این منطقه یکی از پادشاهیخواهترین استانها و مناطق ایران است؛ اینکه برخی بنام سلطنتطلبی بخواهند دل به این حرکتهای ضدملی و خلقیهای ضد ایران ببندند؛ نواختن شیپور از سر گشاد و ندانستن و نفهمیدن معادلات و کندذهنی سیاسی است.
در فقدان تشکیلات قدرتمند ملی که راهنمای مبارزات مردم باشد، در آشفته بازار حاکم بر سیاست، عدهای ناپخته خام، جریانهای عقیم ضد ایرانی را چونان روزنهای رو به فردای باشکوه تصور کرده و شیداگونه و البته مجنونانه به آن دل میبندند؛ این امامزادهها کور میکنند؛ شفا نمیدهند!
هر کس براندازی را تبدیل به هدف کرده است؛ دهههاست با خلط روش با هدف و غرض، قاهقاه به ریش مخالفان ساده دل خندیده. هدف برای ما خروج از کژراهه و بازگشت به راه و مشروطه است تا دولت، عهدهدار مسولیت حفظ و تامین منافع ملی باشد و بنام ما ایرانیان حکمرانی کند نه امت و نه کارگران جهان!
مخالفت با نظام مستقر منطق و چارچوب نظری و ضوابطی میخواهد. تبهکاری و فساد سیستم مجوزی برای تبهکاری مخالفان نیست؛ با لاابالیگری و بی قیدی هم نمیشود سروسامانی گرفت. میهنپرستی و دفاع از حوزه منافع ملی باید مبادا مداخله ما بعنوان شهروند در سیاست باشد.
در غیبت مفاهیم و تشکیلات جدی عدهای بنام مخالفت با نظام تبدیل به تماشاگری شدهاند که به هر اتفاقی صرفا به این بهانه که علیه نظام است هورا می کشند. این وضعیت را نمیشود درمان کرد مگر با نقادی به اصلاح اپوزیسیون موجود که نامی است بی رسم، راه را برای ظهور اپوزیسیونی ملی هموار کرد.
***
تجربههای یک تاجر ایرانی از عراقِ پساداعش؛ جمهوری اسلامی چگونه فرصت تاجران ایرانی را سوزاند؟
روشنک آسترکی
– در عراق کسانی که رانت و زد و بند داشتند سودهای خوبی به جیب زدند اما آنچیزی که به معنای تجارت باشد در عراق برای تاجران مستقل ایرانی عملاً وجود نداشت.
– برداشته شدن محدودیتهای اقتصادی داستان تلخی را به رخ همه ما کشید؛ نیروی کار ایران حتی بچههای تحصیلکرده را برای کارگری راهی عراق کرد و عراقیها برای تفریح در مشهد و شمال، که داستانهایش را حتما شنیدهاید، و همینطور برای بهرهبرداری از فرصتهای درازمدت اقتصادی راهی ایران شدند.
چهارشنبه ۸ آبان ۱۳۹۸ برابر با ۳۰ اکتبر ۲۰۱۹
هنگام به صدا درآمدن ناقوس پایان داعش در عراق در سال ۱۳۹۶، بسیاری گمان میبردند ایران سهم عمدهای در فرصتهای عمرانی و تجاری ایجاد شده در بازسازی عراقِ خواهد داشت.
داعش که «خلافت» خود در عراق را با «فتح» موصل پایتخت استان نینوا آغاز کرده بود، در زمان کوتاهی این استان را به ویرانه تبدیل کرد.
ویران شدن مدارس، بیمارستانها، ساختمانهای اداری و مسکونی، جادهها و به تلی از خاک تبدیل شدن غرب موصل و از بین رفتن شبکه آب و برق و تلفن در این شهر، مثال بارزی است که مشخص کند این کشور که از سالها پیشتر نیز درگیر جنگ و کشمکشهای صدام با کشورهای همسایه بود، تا بازسازی شهرها، عادیسازی زندگی و جان دادن به بخش صنعت و تجارت خود راه زیادی در پیش دارد. راهی که حضور دیگر کشورها آن را کوتاهتر میکرد.
در این میان ایران به عنوان کشور همسایه با عراق که طی حضور داعش در این کشور، حضور مداوم در عراق داشت، حالا میتوانست از فرصت اقتصادی ویژهای که بازسازی عراق در اختیار تجار و شرکتهای خارجی قرار میداد استفاده کند.
چندی پس از خروج داعش از عراق بود که بانک جهانی در گزارشی اعلام کرد این کشور برای بازسازی خود در کوتاهمدت و میانمدت به حدود ۸۸ میلیارد دلار نیاز دارد. این رقم بیش از کل بودجه دولت عراق برای سال ۲۰۱۸ بود.
نمایی از شهر موصل پس از سقوط داعش
حجم ویرانی در عراق آنقدر گسترده بود که بلافاصله در فوریه ۲۰۱۸ کنفرانسی با موضوع کمک به بازسازی عراق در کویت برگزار شد.
در این کنفرانس که به همت اتحادیه اروپا و بانک جهانی و با حضور بیش از دو هزار تاجر از سراسر دنیا و حضور مقامات بسیاری از کشورها و دبیرکل سازمان ملل برگزار شد، محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی و هیئت همراهش نیز حضور داشتند.
همزمان بهرام قاسمی سخنگوی وزارت خارجه جمهوری اسلامی گفته بود: «جمهوری اسلامی ایران در مسیر کمک به بازسازی و توسعه اقتصادی عراق، همانند دیگر حوزههای سیاسی امنیتی، نقش حمایتی و سازنده خود را در دوران پساداعش ادامه خواهد داد.»
اکنون با گذشته حدود دو سال از آن روزها، نگاهی به حضور اقتصادی ایران در عراق و تجارت میان این دو کشور در مقایسه با سطح تجارت عراق با دیگر کشورها، نشان میدهد برخلاف گفتههای بهرام قاسمی، جمهوری اسلامی نتوانسته از فرصتهای اقتصادی پساداعش در عراق، به نفع اقتصاد و مردم ایران بهره ببرد.
برای نمونه ابتدای سال ۱۳۹۷ و مدتی پس از آغاز روند بازسازی عراق و نیاز شدید این کشور به کالاهای اساسی و واسطهای، اقتصاد ایران با شوک ارزی بیسابقهای روبرو شد. قیمت دلار در فاصله قبل و بعد از تعطیلات نوروز بیش از دو برابر افزایش پیدا کرد و به ۷۰۰۰ تومان رسید.
این شوک ارزی با همه آثار مخرباش یک فرصت ویژه برای صادرات به شمار میرفت و تمرکز دولت بر صادرات میتوانست تا حدودی زیان ناشی از افزایش ناگهانی قیمت ارز در داخل را جبران کند.
با این وجود دولت در هراس شکلگیری اعتراضاتی سراسری مانند آنچه در دیماه ۱۳۹۶ رخ داده بود، از همان ابتدای سال ۱۳۹۷ نظام بازار ارز کشور را با اختراع دلار ۴۲۰۰ تومانی زیر و رو کرد؛ هر روز بخشنامهای جدید در رابطه با بازار ارز، صادرکنندگان و واردکنندگان تنظیم و ابلاغ میشد؛ و در آنسو قوه قضاییه با چراغ سبز دولت تعدادی را به عنوان اخلالگران بازار ارز بازداشت و دو تن از آنها را بالای چوبه دار فرستاد.
این اقدامات سراسیمه و ناپخته که طبق معمول از سوی مقامات نظام در شرایط بحرانی سر میزند موجب شد تاجران و سرمایهگذاران دچار سردرگمی شوند بطوری که غلامحسین شافعی رئیس اتاق ایران گفته بود در آن زمان صادرکنندگان نمیدانستند شب که میخوابند، صبح چه آیندهای در انتظار آنهاست. موضوعی که منجر به کاهش صادرات در سال ۱۳۹۷ و از بین رفتن یک فرصت طلایی به ویژه در زمینه صادرات به عراق شد.
از سوی دیگر مقامات عراقی هر بار تصمیم تازهای برای صادرکنندگان میگرفتند و جمهوری اسلامی نیز هیچ اقدامی برای بهبود شرایط به نفع صادرکنندگان ایرانی انجام نمیداد. از جمله، تعرفه واردات از ۳۰ به ۱۳۰ درصد از سوی این کشور نیز موجب شد بسیاری از تولیدکنندگان مواد غذایی از صادرات به عراق منصرف شوند.
مدتی پیش نیز رئیس اتحادیه ملی محصولات کشاورزی خبر داد دولت عراق ورود برخی محصولات جالیزی ایران را به این کشور ممنوع کرده است.
رئیس اتحادیه ملی محصولات کشاورزی گفته بود نه تنها دولت اقدامی برای رفع این مشکل انجام نداده بلکه تصمیمات لحظهای عراق باعث وارد شدن خسارتهایی به کشاورزان ایرانی میشود: «دولت تا این لحظه اقدام خاصی انجام نداده است اما باید یک تصمیم قاطع در این زمینه گرفته شود چرا که این اقدامات باعث ضرر صادرکنندگان میشود، آنان اطلاعات روز و لحظهای ندارند محصولات خود را تا مرز میبرند و ناگهان متوجه میشوند که صادرات ممنوع شده است، همین امر سبب میشود خسارت قابل توجهی متوجه آنان شود.»
او تأکید کرده بود که این مشکل تنها مربوط به کشور عراق نیست و هر از گاهی در مورد دیگر کشورهای همسایه نیز اتفاق میافتد. از دید این فعال اقتصادی، دولت برای بهبود روابط تجاری با کشورهای همسایه هیچ دیپلماسی مشخصی ندارد.
سرنوشت روابط دو کشور در حوزه انرژی به عنوان یکی از حوزههای مهم و استراتژیک نیز در خلاء بسر میبرد. آذرماه ۱۳۹۶ عراق با ایران توافق کرد که روزانه ۶۰ هزار بشکه از نفت تولید شده از میدان نفتی کرکوک در شمال این کشور را با نفت ایران سواپ کند. چند ماه بعد و در تیرماه ۱۳۹۷ اما رئیس جمهوری عراق اعلام کرد انتقال نفت کرکوک به ایران از طریق نفتکشهای جادهپیما امنیت لازم را ندارد و تا زمان احداث خط لوله این عملیات منتفی است.
جالب توجه اینکه تعلل و ناتوانی جمهوری اسلامی در تثبیت موقعیت تجاری ایران در عراق، فرصت را برای کشورهایی چون ترکیه و روسیه و چین فراهم کرد. اکنون محصولات ترکیه سهم قابل توجهی از بازار عراق را در دست دارند. برای نمونه میتوان به بازار پرمصرف لبنیات در این کشور اشاره کرد که با وجود احداث شعبه کارخانه کاله در عراق اما باز هم بیشترین عرضه محصولات لبنی از سوی عراق صورت میگیرد.
در نمونهای دیگر عراق بازاری مناسب و پر سود برای محصولات مبلمان ایرانی به شمار میرفت اما در بیعملی دولتمردان جمهوری اسلامی برای هموار کردن مسیر صادرات این محصولات از ایران به عراق، این بازار نیز مانند بسیاری از بازارهای دیگر، در اختیار ترکیه قرار گرفت.
اما فرصتسوزیهای نظام در اقتصاد ایران درباره بازار عراق تنها به موضوع عدم سیاستگذاری صحیح برای صادرات کالا محدود نمیشود. جمهوری اسلامی و به ویژه تیم اقتصادی دولت نتوانست ساز و کار مناسبی برای حضور ایران در بازار عراق طراحی کند، بلکه برعکس، ایران را به فرصتی طلایی برای تاجران عراقی تبدیل کرد.
در همین رابطه کیهان لندن با یکی از فعالان اقتصادی گفتگو کرده است که از چند هفته پس از سقوط داعش در عراق و باز شدن مسیر تجاری این کشور، فعالیت خود را در قالب تجارت سنگ، موزاییک، کاشی و سرامیک در این کشور آغاز کرد و با وجود اینکه نماینده یکی از مهمترین و بزرگترین شرکتهای ایران بود، در نهایت چند ماه پیش با زیان و ضرر به فعالیت خود در عراق پایان داد.
این فعال اقتصادی به کیهان لندن میگوید: «تجار و بازرگانان ایرانی نتوانستند از فرصت اقتصادی ایجاد شده در عراق بهره ببرند چون مقامات جمهوری اسلامی هیچ برنامه مشخصی برای این کار نداشتند. از همان روزهایی که ما زمینههای حضور در عراق را بررسی میکردیم کاملا مشخص بود که اتاق بازرگانی کشورهای مختلف برنامههای جدی و منسجمی برای حضور اقتصادی در این کشور دارند و بازارسنجی کاملی انجام شده بود، مگر ایران!»
او میافزاید: «تاجران ایرانی و شرکتهایی که در این مدت خواستند به عراق بیایند و فعالیت کنند همه باید خودشان به پاسخ همه پرسشها میرسیدند و کار خود را پیش میبردند. بارها شد من در هتل محل اقامتم در عراق با تجار و نماینده شرکتهایی روبرو میشدم که به عراق آمده بودند اما حتی برای داشتن مترجم با مشکل روبرو بودند. در مقابل اما اتاق بازرگانی دیگر کشورها همه حمایتهای لازم و مورد نیاز از تجار و شرکتهایش برای حضور در عراق را انجام میدادند. یا مثلا از ایران شرکتهایی بودند که بسیار معروف بودند و میتوانستند در حوزه کاریشان سهم خوبی از بازار عراق را از آن خود کنند اما فضای تجارت عراق آنقدر برایشان گنگ بود و دولت هم کمکی نکرد که تا خودشان اطلاعات را کسب کنند، دیگر کشورها گوی رقابت را دزدیده بودند.»
این فعال تجاری به موضوع حضور نیروهای امنیتی و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی برای گرفتن فرصتهای اقتصادی عراق نیز اشاره کرده و میگوید: «دقیقا همان موضوعی که در اقلیم کردستان عراق افتاد در جنوب عراق هم رخ داد یعنی نیروهای امنیتی و شرکتهای زیرمجموعه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تلاش کردند قراردادهای اقتصادی را برای خود ببندند و فضا را برای شرکتهای مستقل ایرانی تنگ کردند و در این بین ترکیه همه فرصتهای موجود را قبضه کرد.»
این فعال اقتصادی تأکید میکند که حضور نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی در عراق و شرکتهای سپاه پاسداران موجب بروز موجی از بیاعتمادی علیه فعالان و شرکتهای مستقل ایرانی در میان عراقیها شده است.
او مثال میزند که حتی برای گرفتن خانه در بغداد با مشکل روبرو بوده و وقتی علت را جویا شده بود به او گفته بودند مردم به ایرانیها برای اجاره خانه خوشبین نیستند و وقتی میفهمند کسی ایرانی است میگویند شاید جاسوس باشد!
وی در ادامه میگوید طی دو سال گذشته غیر از زد و بندهای شرکتهای «خودی» نظام در عراق که همگی هم از طریق رانت توانستند موقعیت تجاری در این کشور پیدا کنند، هیچ فرصت تجاری مثبتی برای تاجران ایرانی پیش نیامده است.
این تاجر ایرانی درباره بهترین زمینههای اقتصادی برای تاجران در عراق به بازار مصالح ساختمانی و به ویژه حوزه تخصصی خودش یعنی سنگ، سرامیک و کاشی اشاره میکند اما میگوید این زمینه هم با اقدامات مقامات نظام از بین رفت.
او توضیح میدهد: «بازسازی عراق موجب شده بود کاشی وسرامیک و سنگ در صدر نیازهای اساسی این کشور قرار بگیرد و در ابتدا حجم صادرات آنقدر بالا بود که حتی صادرات این کالاها را در رده چهارم صادرات کشور قرار داد که ۸۵ درصد از صادرات سنگ، کاشی و سرامیک ایران به عراق بود. کارخانههای «چی توز» و «کاله» هم در عراق فعال شدند اما با اینهمه، کالای ایرانی کالای خیلی محبوبی در عراق نشد و همچنان کالاهای ترکی تقاضای بالاتری داشتند.»
با وجود اینکه شرکت کاله کارخانهای در عراق تأسیس کرد اما همچنان شرکتهای ترکیهای سهم بیشتری از بازار عراق را به دست آوردند
این فعال تجاری معتقد است در عراق کسانی که رانت و زد و بند داشتند سودهای خوبی به جیب زدند اما آنچیزی که به معنای تجارت باشد در این کشور برای تاجران مستقل ایرانی عملاً وجود نداشت.
او برای نمونه میگوید: «یک شغل پردرآمد درباره آهن بود که ضایعات را از عراق میآوردند ایران، در ایران تبدیل به میلگرد میشد و با افزایش ارزش افزوده به عراق بازگردانده میشد؛ منتها در مرز یک عراق یک تست رادیواکتیو نیاز بود که تأیید شود میلگردی که شما دارید به عراق وارد میکنید آلوده به رادیواکتیو نباشد؛ خب! تنها یک سازمان در ایران قادر به انجام این تست و ارائه تأییدیه برای مرز عراق بود و میدانیم هیچ تاجر عادی نمیتواند حتی به آن سازمان نزدیک شود، چه برسد به اینکه درخواست تست داشته باشد و این موقعیت ویژه درآمدزا تنها برای عدهای «خاص» امکان داشت که رانت خوبی با دولت یا نهادهای امنیتی داشتند!»
نکته مهم دیگری که از سوی این تاجر ایرانی مطرح شده این است که باز شدن محدودیتهای تجاری ایران و عراق و سفر آسان برای اتباع دو کشور، فقط به نفع عراقیها بوده است: «اول اینکه عراقیها با دلار وارد ایران میشدند و با سقوط ارزش ریال در دو سال گذشته، آنها قدرت و توان مالی زیادی برای فعالیت در ایران پیدا کردند. قبل از برداشته شدن محدودیتهای تجاری، تاجر عراقی در کشورش بود و تاجران ایرانی مجری اصلی تأمین نیازهای بازار عراق بود اما با برداشته شدن محدودیتها و امتیازهایی که دولت برای اتباع کشورهای دیگر به ویژه مسلمانان در نظر میگرفت، سیلی از حضور عراقیها و سرمایهگذاری در ایران اتفاق افتاد. مثلا تا چند وقت پیش ما به عنوان شرکت ایرانی تأمین کننده سنگ و موزاییک و کاشی و سرامیک برای عراق بودیم اما با سهلانگاری مقامات جمهوری اسلامی تجار عراقی از فرصت کاهش ارزش ریال استفاده کردند و حتی در ایران کارخانه سنگ خریداری کردند!»
او در پایان گفتگو با کیهان لندن میافزاید که «برداشته شدن محدودیتها داستان تلخی را به رخ همه ما کشید و آن اینکه نیروی کار ایران، حتی بچههای تحصیلکرده را برای کارگری راهی عراق کرد! و عراقیها با توجه به کاهش شدید ارزش ریال، برای تفریح در مشهد و شمال، که حتما داستانهایش را شنیدهاید، و همینطور برای بهرهبرداری از فرصتهای درازمدت اقتصادی راهی ایران شدند.»
برگرفته از کیهان لندن
***
دلخاک خون و دانشگاه
امیر آقاجانی
دکتر طباطبایی در فصل نخست کتاب «ملاحظات درباره دانشگاه»، به دو درد عمدۀ دانشگاه در ایران اشاره میکند: ۱-عدم استقلال موضوعی از نهادهای علمی غربی، و ۲-ایدئولوژیزدگی. بر همین اساس، برای اصلاح اساسی دانشگاه نیز دو راهکار عمده میدهد: ۱-ملی کردن دانشگاه، و ۲-ایدئولوژیزدایی.
دکتر طباطبایی اشاره میکند که از الزامات محوریِ عملی کردنِ آن دو راهبرد، جهت اصلاح دانشگاه در ایران، «داشتن نظریهای دربارۀ دانشگاه» است که مقدمۀ آن نیز فهمِ «ضرورت تأسیس دانشگاه در ایران» است.
در واقع، تأکید دکتر طباطبایی بر داشتن نظریهای دربارۀ دانشگاه، با عطف نظر به سه اصل بنیادین و یک هدف غایی است.
در نوشتار حاضر به ارتباط میان آن سه اصل و این هدف غایی با لزوم صدور فرهنگ فراگیر ایرانشهری از دل ایرانشهر خواهیم پرداخت.
دکتر طباطبایی در بخش هفدهم از نوشتار «دل ایرانشهر»، بار دیگر به مسألۀ بیاعتنایی به فرهنگ فراگیر ملی، به ویژه در عرصۀ ادارۀ کشور، بازمیگردد و نمود آن را در دو عرصۀ «حرکات گریز از مرکزِ قومگرایان و باورمندان به آیینهای مختلف» و «فعالیتهای اجتناب از ملیت باورمندان به دیانت ایدئولوژیکی» متذکر میشود و این موارد را به عنوان خاستگاه بخش مهمی از بحران اجتماعی کنونی در ایران معرفی میکند. چرا که اساساً، با ایدئولوژیکی کردن دیانت و قرار دادن آن بیرون از فرهنگ فراگیر ایرانشهری، مفهوم ملیت ایرانی و وضع متفاوت تحول آن به طور تاریخی، مورد بیاعتنایی قرار گرفته و تفکر حاکم بر طرز ادارۀ کشور با تلقی غیرملی و با بنیانهای نظری و اهدافی نامتناسب با واقعیات ایران و شرایط ملیت ایرانی در حال ادارۀ کشور است. به سبب همین ناهمخوانی، شاهد شکافها و بحرانهای اجتماعی مختلفی در ایران هستیم که شوربختانه از سوی گروههای مختلفی دامن زده میشوند که عامدانه یا جاهلانه به مؤلفۀ بنیادی فرهنگ در مفهوم ملیت ایرانی غفلت میورزند و حتی حملهور میشوند.
از سوی دیگر، همین مشکل، فقط به امور داخلی ختم نمیشود، و در عرصۀ رقابتهای منطقهای و بینالمللی نیز خود را نشان میدهد و ایران را در بحرانهایی جدی در منطقه مواجه ساخته است.
دکتر طباطبایی در «دل ایرانشهر» اشاره میکند: «احتمال دارد که اگر ایران نتواند دگرگونی مهمی در جایگاه خود در سطح جهانی ایجاد کند، رابطۀ نیروها به گونهای در منطقه تغییر پیدا کند که تأمین منافع ملی ایران دستخوش آفتهایی درازآهنگ شود»، به ویژه «سیاتگذاریهای حکومت در دهههای اخیر که در بیاعتنایی به ویژگیهای ایران تاریخی است، موجب شده است که چنان که باید نتواند تصوری از الزامات منافع ملی داشته باشد».
ما ایرانیان، سابقۀ تهاجم و به محاصره درآمدن از سوی بیگانگان را در طول تاریخ زیست خود داشتهایم. اما چه میشده است و با استفاده از چه ابزاری توانستهایم که از خود دفاع کنیم، خود و کشورمان را حفظ کنیم و حلقۀ محاصرۀ بیگانگان را بشکنیم؟
دکتر طباطبایی، فرهنگ فراگیر ایرانشهری را به عنوان پاسخ این پرسش بیان میکند. در واقع، این فرهنگ فراگیر به عنوان یک ابزار پیشگیرانه و سیستم دفاع ایمنی برای ایران و ایرانیان عمل کرده است و همچون دیوار دفاعی است که اگر نباشد وحدت ملی و سرزمینی (تمامیت ما) به خطر خواهد افتاد و در برابر تهاجم دشمنان ضعیف خواهیم شد.
برای تغییر این وضعیت تهدیدکننده، «وضع کنونی و آرایش کنونی نیروها در منطقه ایجاب میکند که استراتژی نوینی بر پایۀ مصالح تاریخی ایران بزرگ فرهنگی تدوین شود». اما این استراتژیِ مبتنی بر مصالح تاریخی ایران بزرگ فرهنگی چیست؟
این استراتژی، بر پایۀ نظرات دکتر طباطبایی در بخش هجدهم نوشتار دل ایرانشهر، عبارت است از: ایستادن بر بنیان «فرهنگ فراگیر ایرانشهری» و پتانسیلهای آن، و صدور این فرهنگ فراگیر از سرزمین مادر -یعنی ایران به عنوان دل ایرانشهر- به سایر سرزمینهای ایرانشهری. این استراتژی همان توجه به ملیت ایرانی و منافع آن است و توجه به محوریت فرهنگ فراگیر ایرانشهری برای تجدید پیوندهای دیرینۀ ایرانشهری با سرزمینهای حوزۀ ایران بزرگ فرهنگی.
به عبارت دیگر، باید استراتژی دفاعی ما بر پایۀ احیای ایران بزرگ فرهنگی به عنوان یک دیوار بزرگ دفاعیِ تاریخی-طبیعی باشد که احیای آن مبتنی است بر احیای وحدت فرهنگی از طریق تقویت و صدور فرهنگ ایرانشهری از دل ایرانشهر (یعنی ایران به مثابۀ سرزمین مادر).
در واقع، دفاع از ایران در برابر تهدیدات و بحرانهای موجود، از طریق تقویت جهان ایرانی و احیای ایران بزرگ فرهنگی به عنوان یک سیستم دفاعی تاریخی و طبیعی، هدفِ غاییِ مدنظرِ دکتر طباطبایی در فصل نخست «ملاحظات درباره دانشگاه» است، که برای دستیابی به آن الزاماتی را مورد تأکید قرار میدهد.
برای صدور فرهنگ فراگیر ایرانشهری و تقویت این فرهنگ، و در نتیجه تقویت جهان ایرانی یا همان ایران بزرگ فرهنگی، و به تبع آن، دفاع از ایران، -علاوه بر بسیاری از موارد در حوزههای مختلف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی-، نیاز به نظام و نهادِ علمیِ ایرانشهری است که موضوع آن ایرانشهر باشد. از همین رو، ما نیاز به اصلاح در دانشگاه ایران داریم که بتواند توضیحی از منطق ایرانشهر و از ایران به عنوان «مشکل»، و توضیحی از «دگرگونیهای استراتژیکی علیه ایران» بدهد، اما این دانشگاه تا اطلاع ثانوی دچار دو درد عمدۀ غیرملی بودن و ایدئولوژیزدگی است. برای این اصلاح اساسی نیز ما نیاز به «نظریهای دربارۀ دانشگاه» داریم.
همانطور که پیشتر اشاره کردم، تأکید دکتر طباطبایی بر «داشتن نظریهای دربارۀ دانشگاه» با عطف نظر به سه اصل بنیادین و یک هدف غایی –که آن سه اصل به نوعی ارکان دستیابی به آن هدف غایی هستند- میباشد، و این اصول و آن هدف غایی، در واقع، هم اهداف ملی ما از تأسیس دانشگاه و هم ضرورت ملی کردن دانشگاه را شامل میشوند.
اصل نخست: «اصلِ دانشگاه ملی»:
دانشگاه در ایران به عنوان نهاد علم ملی که موضوع آن ایران است، اهمیت بسیاری در «استوار شدن شالودۀ وحدت ملی و دولت ملی» دارد و کانون اصلی برای «اعتلای فرهنگ ملی و نظریهپردازی برای شرایط ویژۀ کشور» است.
اصل دوم: «اصلِ دانشگاه و موضوع ایران در ذیل دانشگاه و موضوع ایرانشهر»:
«موضوع علم دانشگاه ایران باید ایران باشد، اما نه ایرانی که از دو سدۀ پیش موضوع ایرانشناسی غربی بوده است، بلکه ایران به عنوان ایرانشهر، که گسترۀ فرهنگی وسیع و متنوعی را تشکیل میدهد». موضوع ایران ناحیهای از موضوع کلانتر و عامترِ ایرانشهر است، در نتیجه موضوع بنیادی ایران، ایرانشهر است.
اصل سوم: «اصلِ وحدت نظام علمیِ جهان ایرانی»:
«نسبت ایرانشهر به عنوان امری فراگیر در مقایسه با ایران کنونی، همان نسبت فرهنگ فراگیر یونانی-رومی-مسیحی در اروپا است. علم دانشگاههای جدید اروپایی از این فرهنگ فراگیر ناشی شده و بر پایۀ همین میراث مشترک خود نیز وحدت نظام علمی ایجاد کرده است. اندیشۀ ایرانشهری نیز میراث مشترک بسیاری از اقوامی است که به تدریج از ایران بزرگ جدا شدهاند، و بر اثر غفلتی که در میان همین اقوام به این میراث مشترکِ [وحدتساز] پیدا شده، ایدئولوژیهای قومی و مذهبی توانستهاند آن خلأ را پر کنند». نباید از این امر غافل ماند که «ایرانشهر نام کهن همین ایران بزرگ فرهنگی است که ایران کنونی تنها به یکی از شئون آن تبدیل شده است». از این حیث، ما یک جهان ایرانی داریم با یک فرهنگِ فراگیرِ مشترکِ وحدتساز، که علاوه بر ایران، در سایر کشورهای این جهان ایرانی (یا همان گسترۀ ایران بزرگ فرهنگی)، موضوع اصلی دانشگاه آن کشورها نیز به ضرورتی تاریخی و طبیعی (یعنی غیر جعلی) میبایست ایرانشهر باشد، که از این پیوستگی، دانشگاه ایرانشهر و نظام علمی واحد ایرانشهری در جهان ایرانی ایجاد میشود که سبب تقویت و تداوم ایرانشهر و اتحاد سرزمینهای حاضر در گسترۀ ایران بزرگ میگردد.
با تشکیل نظام علمی واحد، سایر ناحیههای علمی و معرفتی و سایر نهادهای مربوط به این ناحیهها در سرزمینهای ایران بزرگ فرهنگی (یا ایرانشهر)، تابعی از آن نظام علم واحد خواهند بود که ایرانشهری است و موضوع عام دانشگاههای این سرزمینهای ایرانشهری، ایرانشهر است، در کنار موضوع خاص دانشگاه هر کشور که همان کشور و ملت آن است، و این موضوعهای خاص ناحیههایی از جهان ایرانی که در ذیل موضوعِ عامترِ ایرانشهر قرار میگیرند، همگی در ذیل علم عام جهانی و جزئی از نظام علم عام جهانی هستند.
در جهان ایرانی (یا ایرانشهر) جهت برقراری اتحاد و انسجام، نیاز به یک نظام علم واحد است که در عین کثرتهای کشورهای حاضر در گسترۀ ایران بزرگ، دارای یک وحدت عام است و موضوع خاص دانشگاه هر یک از کشورهای ایران بزرگ را در درون خود جای میدهد. تشکیل این دانشگاه ایرانشهری و آن نظام علم واحد ایرانشهری (که از خود ایران آغاز و هدایت میشود)، از مهمترین الزامات صدور فرهنگ ایرانشهری از «دل ایرانشهر» است، به منظور تقویت سیستم دفاعی ملی خود. در واقع، این چنین، این دانشگاه ایرانشهر خون میدواند از دلِ ایرانشهر به خاک زخمی ایرانشهر.
منابع:
۱- طباطبایی جواد؛ دل ایرانشهر؛ سیاستنامه؛ سال سوم؛ شماره دهم؛ پاییز ۱۳۹۷
۲- طباطبایی جواد؛ ملاحظات درباره دانشگاه؛ انتشارات مینوی خرد؛ چاپ دوم؛ مهرماه ۱۳۹۸
برگرفته از تارنمای سازمان جوانان حزب پان ایرانیست
***
دشمنی با تاریخ ایران
حتما براتون این سوال پیش اومده که تاریخ ایران چرا انقدر دشمن داره؟! توجهتون رو به این جمله از میلان کوندرا جلب میکنم:
“نخستین گام برای از میان برداشتن یک ملت، پاک کردن حافظه آن است. باید کتابهایش را، فرهنگش را و تاریخش را از بین برد. بعد کسی را گمارد که کتابهای تازهای بنویسد، فرهنگ تازهای جعل کند و تاریخ تازهای بسازد…”
برگرفته از جهان باستان
***
گفتگوی سیاسی هفته, دکتر حسن کیانزاد
***
حزب پان ایرانیست
همبستگی ملی . یکپارچگی ایران . حاکمیت ملت
هم میهن گرامی: برای ایرانی یکپارچه، آزاد، آباد، سربلند و دمکرات با حاکمیت ملت به ما بپیوندید
کنون ای هم وطن ای جان جانان / بیا با ما بگو پاینده ایران
درخواست هموندی
hamvandi@paniranist.org
نامه پان ایرانیسم در شبکه های اجتماعی
تارنما: www.paniranism.info
فیسبوک: facebook.com/nameh_paniranism
تویتر: twitter.com/paniranism
تلگرام: t.me/Naameh_Pan