شماره 99 – سالروز آزادسازی خرمشهر خجسته باد

هم میهن گرامی, مهر نموده و ما را در پخش نامه پان ایرانیسم یاری نمایید. سپاس!

نامه پان ایرانیسم
شماره 99 سه شنبه 6 خرداد ماه 1399؛ 26 مه 2020
www.paniranism.info . iran@paniranism.info

 

درود بر هم میهنان گرامی

مطالب زیر تقدیم میشوند

درسهایی که باید از نبرد در خرمشهر گرفت، میلاد دهقان
راستی محمد نبودی ببینی…، فرهاد باغبانی
بمناسبت سالروز فتح خرمشهر و روز مقاومت و پیروزی، سیامک کرمانی
سوم خردادماه سالروز آزادسازی خرمشهر در سال ۱۳۶۱، دکتر محمدرضا آذرپاد
خرمشهر نگین ایرانشهر، جاودانه بر تارک تاریخ نشسته است، حجت کلاشی
خرمشهر آزاد شد و اشک بر دیدگان ملت ایران جاری ساخت، سازمان جوانان حزب پان ایرانیست

 

درسهایی که باید از نبرد در خرمشهر گرفت

میلاد دهقان

پس از انقلاب اسلامی در بهمن ۵۷ تا چند ماه اوضاع کشور آشفته بود و این آشفتگی باعث شد دشمنان این آب و خاک به تکاپو بیافتند. در خردادماه ۱۳۵۸ خلق عرب با ایجاد شورش و درگیری در خوزستان و بویژه خرمشهر در اندیشه تجزیه این بخش از ایران زمین بودند که با اقدامان کوبنده زنده یاد دریادار مدنی این شورش ناکام ماند. به دلیل تضعیف ارتش ایران پس اعدام ها و تصفیه ارتش، صدام حسین زمان را برای حمله به ایران و تجزیه خوزستان مهیا دید. صدام و همپیمانانش این را در نظر داشتند که در استان خوزستان تعداد زیادی عرب و عرب زبان وجود دارد و با توجه به قومیت آنها پتانسیل زیادی برای پیروزی کوتاه مدت و فتح سه روزه ایران دارد. به همین دلیل در ۳۱ شهریور۱۳۵۹ از چند محور عملیاتی به ایران حمله کرد. آنچه همه معادلات بعثی ها را بهم زد ایستادگی جانانه مردم خرمشهر بود که با دست خالی در برابر دشمن تا بنِ دندان مسلح و لشکرهای مکانیزه عراقی حماسه ای ۳۵ روزه آفریدند و سرانجام ۴ آبان ۱۳۵۹ خرمشهر اشغال شد. بسیاری از خرمشهری ها ا لحظه آخر در شهر ماندند و جسد بسیاری از آنان مانند سرور “سالمی” از پان ایرانیست های عرب خرمشهر هرگز پیدا نشد. بدین ترتیب همه فرماندهان عراقی از مقاومت بی مانند خوزستانی ها و بویژه اعراب در شگفت شدند! پرسش اساسی این است که چه عاملی باعث شد که عرب های خوزستان در برابر دشمنانِ هم نژاد، هم زبان و هم فرهنگ ،هم مذهب خود بایستند و شهید شوند؟ چه عاملی باعث می شد که سرباز عرب شیعه ی عراقی به روی سرباز شیعه ایرانی گلوله شلیک کند؟ پاسخ را باید در واژه «ایران» جستجو کرد. ملیت رزمنده ی عرب خوزستانی، ایرانی بود. او با کسی که در برابرش ایستاده بود و قصد فتح ایران را داشت مشترکات قومی فراوان داشت. هر دو عرب زبان بودند، هر دو مذهب تشیع داشتند، لباس محلی هر دو چفیه و عگال و دِشداشِه بود ولی با همه این اشتراکات، یک تفاوت اساسی وجود داشت! رزمنده این سوی مرز ایرانی بود و سرباز آن سوی مرز عراقی! «ملیت ایرانی» آن عنصر والا و پر رنگی بود که مذهب و قومیت و زبان عربی در برابرش رنگ باخت.

عرب های ساکن خوزستان خود را ایرانی می دانستند و دلبسته این آب و خاک و جایگاه زندگی خود بودند و گر نه دلیلی برای مقاومت در برابر لشگر صدام وجود نداشت. آنان در راه این مقاومت، جان خود را که با ارزش ترین دارایی شان بود، فدا کردند! برخی این مهم را به عقاید مذهبی رزمندگان و دفاع از حکومت و نظام تقلیل میدهند که این افراد یا مغرض هستند یا ناآگاه!

در سقوط خرمشهر و آزاد سازی اش درس های بسیار نهفته است. مهمترین آن درسی بود که مردم ایران به دنیا نشان داند. اقوام ایرانی با گویش ها و خرده فرهنگ های گوناگون از جای جای ایران در قالب ملت یکپارچه و متحد ایران توانستند صدام را بامتحدان قدرتمند جهانی اش شکست دهند و مام میهن را از تکه پارچه شدن و تبدیل شدن به جولانگاه بیگانه نگاه دارند. ایرانیان ملیت خود را بالاتر از هر چیزی حتا جان خود می دانند و این را در ۸ سال دفاع مقدس نشان دادند.

عملیات بیت‌المقدس در دهم اردیبهشت ۱۳۶۱ آغاز شد و در چهار مرحله عملیات نهایتا در سوم خرداد ۱۳۶۱ به آزادسازی خرمشهر انجامید و بدین ترتیب ، پس از ۵۷۸ روز (۱۹ ماه) از فرزند به آغوش مادر درآمد. در این نبرد ۲۲ روزه ما ۶۰۰۰ شهید دادیم. چه دلیلی برای تقدیم این همه شهید و جانباز برای آزاد سازی یک شهر وجود داشت. مگر این خاک چه داشت که برایش باید این همه خون ریخته شود؟ آن را باید در مفهوم بسیار بزرگ و عمیق عشق به میهنی جستجو کرد که هر ذره اش با وجود ملت پیوند خورده است.

چون که وطن تا ابد زنده است * جان به رهش دادنم ارزنده است

ور نه خردمند نخواهد سپرد * جان به ره توده خاکی که مُرد

این سیر تاریخی و ناایستا همچنان ادامه دارد. هنوز چشم برخی دشمنان به دنبال بخش هایی از این سرزمین است. از گذشته تاکنون خون های زیادی برای نگهداری این سرزمین ریخته شده است. هنگامی که جانفشانی تکاوران نیروی دریایی ارتش را در خرمشهر می بینیم به ناگاه یاد دریادار غلامعلی بایندر و نیروهای زیر فرمانش می افتیم که چگونه در جنگ دوم جهانی و اشغال ایران در بامداد سوم شهریور ۱۳۲۰ در همان خرمشهر و آبادان در برابر کشتی های مسلح انگلیسی شجاعانه ایستاد تا خونش آبهای خلیج پارس را ارغوانی کرد. وقتی که داستان مقاومت مردان وزنان خرمشهر را می شنویم به یاد همه مقاومت های مردمی در برابر دشمن بیگانه می افتیم.

امروز که نوای شوم تفرقه و زمزمه های پان عربیسم در خوزستان شنیده می شود به جاست با صدای بلند نکاتی برای آن دسته از هم میهنانی که به این جماعت ضد ایرانی دلخوش کرده اند یادآوری شود:

برادر عرب خوزستانی من! هم نژادهای شما در دفاع مقدس، سینه های برادرانت را در خوزستان سوراخ سوراخ کردند فقط به این دلیل که ایرانی بودند! اینجا نه نژاد عربی و نه زبان عربی و نه دشدانه و چفیه هیچ کدام مانع تیراندازی دشمن نشد تنها اختلاف ملیت بود شما عرب شیعه ایرانی بودی و او عرب شیعه عراقی و این دو کشور با یکدیگر در جنگ… نژاد و لهجه و پوشش و مذهب و ملیتِ دشمن ایران برای من تفاوتی ندارد. خاک پای آنهایی هستم که بیش از یکماه ارتش صدام را در خرمشهر زمینگیر کردند تا کمک های مردمی برای مقابله با آن جانی تکریتی و سردار پوشالی قادسیه فراهم شود. به روان همه شهدای عرب ایرانی درود می فرستم که ایران برای انها از همه چیز حتا جان شیرینشان با ارزش تر بود. هر ایرانی در پاسداری از ایران زمین باید ادامه دهنده راه جانباختگان میهن در سده ها و هزاره های پیش از این باشد. یاد و خاطره ی همه شهدا و جانبازان عملیات بیت المقدس و سالروز آزادی خونین شهر گرامی باد.

«ایران! ایران! ایران! ای کشور آریان! نامت بجاست و مهرت در دل ما، بدبخت تر از خائن تو، اهریمنی نیست، خوشبخت تر از سرباز تو، شهید تو، کیست؟ شادباد، شادباد، شاد باشید ای شهیدان راه ایران که به قرن ها در دل دشت ها، کوه ها و دریاهای میهن، به خون خود کفن پوشیده و خفته اید، نام شما و یاد شما، افتخار ماست و درس زندگی ما.کیست که برترین آرزوی خود را شهادت در راه ایران می داند؟ …مــا» ( فرازی از هفت پیمان پانایرانیست)

پاینده ایران – میلاد دهقان – خوزستان – دوم خرداد۱۳۹۱

***

راستی محمد نبودی ببینی…

فرهاد باغبانی

خیلی ها رفتند. برخی به هزار زحمت ماندند، با خس خس نفس های که دیگر بالا نمی آید. با خاطراتی که هنوز در سینه می تپند. رازهای سر به مهر. به دنبال گوش شنوایی تا قصه حماسه خود را به نسل امروز منتقل کنند.

حالا ما هستیم وپلاک های یادگار از جنگ. دلبسته ایم به صلح. دلداده به جان.

خسته ایم، حتی از شنیدن نام جنگ،جنگ ناعادلانه، و این یک قاعده ی بیرحمانه درست است که جنگ و صلح دو روی یک سکه اند و همیشه جنگ از رگ گردن به ما

نزدیک تر است. هر که آماده تر برای جنگیدن، پایاتر وماندگارتر. هرکه آسود خاطر و فارغ از جنگ، آماده است برای پذیرش مرگ.

به هر نیتی که جان دادند. هر مقصودی که داشتند. به هر دین و مسلکی که بودند.

اگر بسیجی مخلص بودند یا اگر که جان برکف در راه مسلک خویش،اگرکه زرتشتی یا که سنی یا حتی جوان چپ زده یا که هنوز مهر آریایی در سر، عاقبت خرمشهر را آزاد کردند از دست دشمن بعثی. صدام خیال قادسیه دوم داشت.

آن نسل ازدروازه های تاریخ با سربلندی گذشت. راههای افتخاری که با خون طی شد.

اینک با افتخار تاریخ میهن را در سوم خرداد ۱۳۶۱ ورق می زنیم. شما که از خونتان لاله دمیده، ای جوانان وطن، با هر عقیده ای که جان دادید و با هر باوری که داشتید، شاهکار بزرگ را شما آفریدید. آن تراژدی بزرگ؛ معصومانه جان دادن شما بود برای ماندن ما.

اگر رفیق بودید، یا بردار، اگر سرور یا که مهر آریایی درسر .هر کس و هر چه بودید. برای همیشه، به تاریخ حتی به دشمن تا دندان مسلح به میراژهای غربی و میگ های شرقی، به همه ی دنیا ،درس ایستادگی و مردانگی را آموختید.

شما ای شهیدان.، ای جانباختگان، ای کشته شدگان، همه با عزمی راسخ ایران را از دست سردار قادسیه دوم رهانید. تنها شجاعت است که می تواند پیروزی های بزرگ را
تفسیر و ترسیم کند.

شما به ما آموزاندید، وقتی میهن به اسارت دشمن در آید،همه بابک می شویم. همه آرش می شویم. جان در تیر تا مرز را از گزند اهریمن در امان داریم. همه آن سرباز گمانم در کوهستان های باختر ایران می شویم که تنها و غریبانه وقتی که دشمن کارد آجینش می کرد، نترسید و از ته قلب فریاد زد پاینده ایران، همه حسین فهمیده میشویم که با جسم کودکانه اش قلبی به بزرگی همه ایران داشت.

راستی محمد نبودی ببینی شهر آزاد شد.

یادمان باشد تحت هر شرایطی باید به آرمان های آن ها که رفتند وفادار و معتقد باقی بمانیم.

آنهایی که پیکرهایشان هرگز به دست مادران داغدیده نرسید. آنهایی که هنوز جانبازند و یادگار آن روزهای سخت دفاع مقدس. آن ها قهرمانان تاریخ ایران
زمینند. با هر نامی و هر عقیده ای. آن ها میهن مقدس و اهورایی خویش را تا واپسین دم حیات پاسداری ونگاهبانی کردند.

امتداد زندگی ما درجریده ی زندگان، آنان که هنوز نام دارند … از زجری است که آن ها برده اند.

آنان رنج دوران برده اند. آنان خون دل ها خورده اند.

سوم خرداد روز آزاد سازی خرمشهر، یعنی یادآور روزیست که همه یک تن واحد شدند تا ایران باشد و بماند…

تا ایران باشد …تا ایران بماند …

پاینده ایران

اهواز – خرداد ماه ۱۳۹۱ خورشیدی

***

بمناسبت سالروز فتح خرمشهر و روز مقاومت و پیروزی

از فیسبوک سیامک کرمانی

سوم خردادماه سالروز آزادسازی خرمشهر در سال 1361
مقاومت مردم خرمشهر، حماسه ای از یاد نرفتنی است؛ چرا که مردم این شهر در حالی به مبارزه با دشمن پرداختند که از پیش برای این تهاجم و تجاوز آمادگی نداشتند. آنها با سلاح عزم و عشق و علاقه به میهن عزیزشان ، با دست خالی چنان مقاومت کردند که در تاریخ، بی نظیر ماند. به اعتقاد کارشناسان نظامی، مقاومت بی سابقه ای که در خرمشهر انجام شد، هرگز با دیگر مقاومت ها قابل مقایسه نیست. خرمشهر برای ملت ما تنها یک شهر نیست، بلکه تاریخ گویای پایداری، ایثار و جاودانگی است. از این رو، سوم خرداد و فتح این شهر، آیینه گویایی از تاریخ و جغرافیای دفاع بی چون و چرا و شجاعت مدافعان و ملت از جان گذشته ایرانزمین است .
روان به خون خفتگان شاد و نامشان برای همیشه ماندگار .
پاینده ایران

***

سوم خردادماه سالروز آزادسازی خرمشهر در سال ۱۳۶۱

دکتر محمدرضا آذرپاد

مقاومت مردم خرمشهر، حماسه ای از یاد نرفتنی است؛ چرا که مردم این شهر در حالی به مبارزه با دشمن پرداختند که از پیش برای این تهاجم و تجاوز آمادگی نداشتند. آنها با سلاح عزم و عشق و علاقه به میهن عزیزشان ، با دست خالی چنان مقاومت کردند که در تاریخ، بی نظیر ماند. به اعتقاد کارشناسان نظامی، مقاومت بی سابقه ای که در خرمشهر انجام شد، هرگز با دیگر مقاومت ها قابل مقایسه نیست. خرمشهر برای ملت ما تنها یک شهر نیست، بلکه تاریخ گویای پایداری، ایثار و جاودانگی است. از این رو، سوم خرداد و فتح این شهر، آیینه گویایی از تاریخ و جغرافیای دفاع بی چون و چرا و شجاعت مدافعان و ملت از جان گذشته ایرانزمین است .

روان به خون خفتگان شاد و نامشان برای همیشه ماندگار .

پاینده ایران‫

***

خرمشهر نگین ایرانشهر، جاودانه بر تارک تاریخ نشسته است

حجت کلاشی

خرمشهر تنها یک نام رسمی و اداری بر پایه تقسیمات کشوری نیست؛ بلکه یک نماد است، نماد یک شکست و یک پیروزی. نیروهای بعثی با ایدئولوژی الحاق گرا، مرزها را شکستند و پا بر روی موجودیت ایران گذاشتند؛ در نظام فکری آنها و در حوزه جنگ نمادها، تغییر نام خرمشهر به محمره، چیزی بیشتر از تصرف خاک دشمن و توسعه ارضی و گامی در راستای پان‌عربیسم و به معنای چیره شدن بر «ایران» به‌عنوان یک هویت، یک کشور و یک ملت بود. آنها نام رسمی این شهر را نه بر پایه ضرورت‌های نظام اداری خود یا به مثابه جنگ روانی بلکه مبتنی بر فهم ایدئولوژیکشان از تاریخ منطقه، به محمره برگرداندند. در نظام فکری آنها «محمره» به‌عنوان یک مدلول، نه یک نام یا جغرافیای صرف بلکه یک نماد بود، نماد حقانیت توسعه طلبی آنها و اثبات متجاوز بودن ایران به خاک جهان عرب! فارغ از اینکه چنین جهانی به‌عنوان یک جغرافیای تاریخی واقعیت داشته باشد یا نه.

دلیران ایرانی با رشادت و نثار جان و تن خود، خرمشهر را آزاد کرده و خرمشهر را بجای محمره نشاندند! آن آمدن و رفتن هر دو معنایی فراتر از تقسیمات کشوری و نام‌گذاری شهری داشت.، از آن پس دیگر خرمشهر یک نام اداری و رسمی که توسط فلان قانون یا روند یا مصوبه روی یک محدوده شهری گذاشته شود نیست بلکه نامی است که توسط خون‌ها نوشته شد، تنها و جان‌ها فدا شدند تا این نام بجای محمره بنشیند. این نام را نه مصوبه هیئت دولت در فلان تاریخ به فلان دلایل بلکه خون شهیدان و تن جانبازان و شجاعت والاتباران دلیر به این محدوده بخشید. هزاران ایرانی جنگیدند تا پیروز شوند و کشور خود را پاسدارند؛ این نام نماد پیروزی «ایران» و شکست «بعثی» است، نمادها چیزی بیشتر از معنای مستقیم و متصل به خود هستند، شکست حصر خرمشهر، شکست هیمنه صدام و #حزب_بعث است؛ مسئله این نیست که اکنون حزب بعث هست یا نیست و اگر هست که هست، چه مقدار توان و قدرت دارد، بلکه بحث این است که حزب بعث ادعاهای خود را بر شانه‌های #پان‌_عربیسم استوار کرده بود، خود را کارگزار آن ایده به مثابه یک آرمان نژادی می‌پنداشت؛ این نام نماد شکست حزب #بعث، #ناسیونالیسم_عرب و پان‌عربیسم است و #پان‌عربیسم هنوز بی وجه و موضوع بودن خود را اعلام نکرده است.

نام خرمشهر را نه دیگر می‌شود در قلمرو واژه شناسی ارزیابی کرد و نه صرفا تاریخ کهن، بلکه مانند آیینه یک چیز را به ما نشان می‌دهد و آن آغاز مقاومت ملی و شروع تاریخ شکست یک ایده ضد ایرانی است. هر نوع تحرکی در راستای تغییر نام‌های منطقه خوزستان،به‌ویژه تغییر نام خرمشهر، نه تنها تلاش برای پاک کردن خاطره «پیروزی» ایران و «شکست» پان‌عربیسم بلکه کوششی برای قرار دادن این منطقه و اهالی آن در درون یک استراتژی ضد ایرانی است که در بیرون مرزها ترسیم شده.

اینکه آیت‌الله حیدری یا کسانی مانند او در #خوزستان بخواهند با کلمات تند و تهدید و ارعاب؛ و روانه کردن هزاران انگ و تهمت، افراد آگاه و بیدار را در راستای اهداف ناموجه خود، خاموش و وادار به سکوت کنند، ماهیت و سرشت موضوع را تغییر نمی‌دهد. این تلاش‌ها یک تلاش ضد تاریخ ایران و امنیت کشور است.کشور ایران یک کشور است، دفاع کشور از خود، حق است و این دفاع عین حق، این نام‌ها بخشی از دفاع از خودِ کشور در برابر تهدیدهاست. این نام‌ها بخشی از امنیت ماست، هر کس که بخواهد به بهانه امنیت، این نام‌ها را با توجیهات سطحی و البته غرض آلود تغییر دهد یا خائن است یا مزدور و یا نادان. اینکه عده‌ای با سوءاستفاده از قدرت و با تکیه بر برخی ابزارهای امنیتی و تنبیهی بخواهند، با خط و نشان کشیدن و نشان دادن داغ و درفش، اهداف خود را پیش ببرند و بپندارند با الصاق انگ خواهند توانست مدیریت افکار و زبان‌ها و قلم‌ها را به‌دست بگیرند، آب در هاون می‌کوبند.

مساله برای ما جدی‌تر از این حرف‌هاست، ناسیونالیسم ایران،مسائل را در تراز واقعی خود برای ملت تشريح و خطوط مبارزه برای حفظ امنیت و مصالح عالیه کشور را با دقت و حساسیت ترسیم خواهد کرد.

پاینده ایران
حجت کلاشی
خردادماه ۱۳۹۵ خورشیدی

***

خرمشهر آزاد شد و اشک بر دیدگان ملت ایران جاری ساخت

سازمان جوانان حزب پان ایرانیست

سوم خرداد سالروز حماسه ای است بزرگ ،حماسه ای از جنس خون که بر خاک میهن جاری گشت تا درخت تنومند ایران سرفراز باقی بماند.سوم خرداد رشادتهای فرزندان ایرانزمین جاودانه شد تا با شنیدن پیام آزادی خرمشهر اشک بر دیدگان همگان جاری گردد .آری خرمشهرشهر خون آزاد شد

بخشی از خاطرات یک رزمنده دفاع مقدس پیرامون سوم خرداد – بهروز مدرسی

اون ایام رسم بود که روی زمین، به ما نمی گفتند مجروحین را به کدام شهر و دیار ببریم . طفلکی ها حق داشتند که نگن .. چون بقدری آدم های راحت طلبی چون من ، چونه می زدیم که این ابو طیاره رو بفرستین تهران ..!! که اون ها از کار و زندگی می موندن …. برای همین به محض این که اوج می گرفتیم ، از طریق برج مراقبت پرواز به ما اعلام می شد که مقصدمون کجاست . و آن بنده خدا های زخمی رو کجا ببریم .. خلاصه این که…. اون روز فهمیدم حمله با نام بیت المقدس و برای باز پس گیری خرمشهر از چنگال دشمنان بعثی آغاز شده است ..

به ما اغلام شد که هواپیما آماده است … مقصد نا معلوم !! همین که اومدم از پله های هواپیما بالا برم ، دیدم بیچاره مرکب آهنین تا خرخره پر از مجروحان جنگی است .. که به صورت افقی بر روی برانکارد های هواپیما قرار گرفته اند … همین که بالا اومدم … اولین مجروح که چهره ی آفتاب سوخته ای داشت و معلوم بود از بچه های بومی منطقه خرمشهر است ، با لهجه شیرین جنوبی اش که مملو از درد گلوله بود ، مچ دستم رو گرفت …. فکر کردم آب می خواهد … آخه می دونید کسانی که تیر می خورند ، یا خون ریزی دارن ، بد جوری تشنه می شوند…. . آقایون اطباء هم به ما سفارش کرده بودند مطلقآ آب یا مایعات به اون ها ندیم …… با حالت زاری که داشت پرسید : برادر رادیو گوش کردی ..؟ تعجب کردم .. فکر کردم بر اثر خون ریزی هذیون می گه … ولی باز دلم نیامد سر کارش بذارم .. با مهربونی گفتم : رادیو برای چی ؟؟ گفت : می خوام بدونم خرمشهر بالاخره آزاد شد یا نه ..؟ ( به شرفم قسم الان که می نویسم ، چشم هام پر از اشگه .. ) ، تازه دوزاری ام افتاد که او چی می خواد … گفتم خبر ندارم .. ولی اگه می شد حتمآ ما متوجه می شدیم ..

با همون حالش که دستم رو محکم گرفته بود ، گفت : یه قول به من می دی ؟؟ گفتم بگو عزیزم …. گفت قول بده که اگه خرمشهر آزاد شد ، به من خبر بدی .. گفتم حتمآ مطمئن باش.. لبخند کم جونی زد و دستم رو ول کرد … وقتی اوج اولیه را گرفتیم ، مقصد ما شهر تبریز اعلام شد … تو هوا به خاطر خواهش اون پسر سیه چرده ، علی رغم این که کار زیاد داشتم ، ولی مرتب به رادیو گوش می دادم ….. رادیو مرتب از حمله بزرگ حرف می زد … مارش نظامی و سرود های میهنی …. کم کم شهر تبریز از بالا دیده می شد … در حال کم کردن ارتفاع بودیم که در یک لحظه رادیو برنامه هایش را قطع کرد … گوینده در حالی که صداش از هیجان می لرزید …. اعلام کرد ..

توجه کنید …. هم میهنان عزیز توجه فرمایید ،هم اکنون به خواست خداوند متعال … شهر خرمشهر آزاد شد .. خونین شهر آزاد شد و … خیلی خوشحال شدم … نمی دانم دقیقآ چقدر از اعلام این خبر گذشته بود که به شهر تبریز رسیدیم … فوری پیاده شدم تا این خبر خوش را به آن رزمنده چشم انتظار بدهم … به محض این که بالای سرش رسیدم … دیدم در خواب عمیقی فرو رفته .. چهره اش دیگر خسته و درناک به نظر نمی رسه … تکانش دادم …. برادر …. برادر … بهیار پرواز با اندوه گفت : جناب سروان او همین چند دقیقه پیش تمام کرد …

نمیدونم فهمید که شهرش آزاد شده یا نه …؟ ولی مطمئن هستم روح او هم با خرمشهر آزاد شد

یاد و خاطره همه عزیزانی که در آن روزهای خونین دلاورانه ایستادند را گرامی می داریم

***

You can leave a response, or trackback from your own site.

Leave a Reply

Copyright©2010-2018.