شماره 117 – آنان که با عشق ایران را ساختند؛ اینان که با نخوت ویرانش کردند

هم میهن گرامی, مهر نموده و ما را در پخش نامه پان ایرانیسم یاری نمایید. سپاس!

نامه پان ایرانیسم
شماره 117، پنج شنبه 4 دی ماه 1399، 24 دسامبر 2020
www.paniranism.info . iran@paniranism.info

 

درود بر هم میهنان گرامی

مطالب زیر تقدیم میشوند

آنان که با عشق ایران را ساختند؛ اینان که با نخوت ویرانش کردند
انقلابیون دیروز سوار بر اسب لنگان مشروعه همچنان بر مشروطه و حکومت قانون می‌تازند
ایران مادر است ،ایران ریشه است ،ایران بنیاد است، استاد گلرخسار صفی
یادی از نسیم شهبازی
چالش به میزبانی محبوبه مرادی، ایران و جمهوری آذربایجان
کریسمس بر همه مسیحیان بویژه هم میهنان مسیحی شاد و خجسته باد

مادر گرامی، کریسمس شما شاد و خجسته باد.
بجاست که در ایام کریسمس یاد کنیم از شهیدان مسیحی ایران.

هر آنکو شود کشته ز ایران سپاه
بهشت برینش بود جایگاه

 

آنان که با عشق ایران را ساختند؛ اینان که با نخوت ویرانش کردند

روشنک آسترکی

– برنامه‌های توسعه و پیشرفت ایران در دوران دو شاه فقید پهلوی با تکیه بر تولید و رشد اقتصادی، تقویت‌ همگرایی ملی و امنیت‌ همگانی و تلاش برای زدودن محرومیت پیش می‌رفت.

– تأثیرات عملکرد مدیران تحصیلکرده، خدمتگزار، خوش‌فکر و پاکدست که ایران نوین را در دهه‌های ۲۰ تا ۵۰ خورشیدی می‌ساختند، پس از چهار دهه همچنان خار چشم زمامداران بی‌دانش و بی‌خرد است.
– طرح‌های علمی و کارآمد برای پیشرفت ایران در حوزه‌های مختلف با انقلاب سال ۵۷ یا متوقف ماندند و یا از مسیر اصلی خود منحرف شده و به سوی ویرانی رفتند.

– جمهوری اسلامی از زیرساخت‌های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، محیط‌ زیستی و فرهنگی که می‌توانستند ایران را به یکی از گل‌های سرسبد خاورمیانه تبدیل کنند، جز تباهی باقی نگذاشت.

– سفره انقلابِ غارتگران بر آن زیرساخت‌ها پهن گشت و جای مدیرانی که به آبادی و سربلندی ایران می‌اندیشیدند را یک مشت تباهکار فاسد و ناکارآمد و بی‌دانش و بی‌بهره از فن و هنر گرفتند.

ادامه نوشته :

آنان که با عشق ایران را ساختند؛ اینان که با نخوت ویرانش کردند

***

انقلابیون دیروز سوار بر اسب لنگان مشروعه همچنان بر مشروطه و حکومت قانون می‌تازند

شیدا تهرانی

در میان انقلابیون ۵۷، خمینی از معدود کسانی بود که بسیار روشن و شسته و رفته می‌دانست چه می‌خواهد. به آن فکر کرده بود و برایش کتاب نوشته بود؛ براین پایه می‌دانست کنش سیاسی‌اش بر چه اصولی استوار و به چه سمت و سویی حرکت می‌کند. خوب می‌دانست علیه مشروطه انقلاب کرده است‌.

مخالفتش با مشروطه را نوشته بود؛ البته بعدها وقتی زورش هنوز نمی رسید، در چارچوب تاکتیک کوشید در جاهایی خلاف آنرا نشان دهد؛ یعنی تا حدودی می دانست که بین یک فکر و تحققش در بیرون فاصله است و باید گام به گام پیش رفت. مابقی جماعت ۵۷ که نه آن موقع می‌فهمیدند چه می کنند، نه امروز می‌دانند برای بسط دموکراسی و حرکت ایران به سمت دستیابی حکومت قانون چگونه باید با حکومت مشروعه مبارزه کرد. یعنی اغلبشان ول معطل بودند و کماکان هستند بخش کمونیستی انقلاب هم فکر می کرد می‌تواند از این پیر مرد سنتی که سیاست نمی‌فهمد سواری بگیرد؛ اما روزگار پشت به زینی‌شان اصلا فرا نرسید و انقلاب با اشاره همین پیرمرد، تار و مارشان کرد. طبری چنان در زندان انقلاب ارشاد شده که از بیان اصول و فروع احکام ماده به حقانیت اصول اسلام معترف شد و چند آیه و حدیثی هم با اعراب اشتباه خواند.

اما این جماعت انقلابی سابق که اکنون باید سرشان از جلو و پشت به سنگ روزگار خورده باشد و البته یکبار هم خمینی سرشان را به طاق کوبیده، چنان در وادی خیال و همچنان جنگ و دعوا با شاه و نظام سابق پیش می روند که در دشمنی با مشروطه دست خمینی را از پشت بسته اند و کماکان خیال می‌کنند یا مدعی‌اند در حال مبارزه با جمهوری اسلامی‌اند!

چگونه می‌شود در اساس ایدئولوژی انقلاب ۵۷ علیه نظام مشروطه با خمینی همسو و حتی از او تندروتر بود و در عین حال ادعای مبارزه با جمهوری اسلامی را داشت؟

برای آنکه مطلب را بهتر درک کنید توجه‌تان را به سخنان خمینی در مورد مشروطیت جلب می‌کنم:
خمینی در سخنرانی خود در فروردین ۱۳۴۳ شاه را به عدم رعایت قانون اساسی و متمم آن [اصل دوم متمم قانون اساسی مشروطه: اصل نظارت فقها بر قوانین]

متهم ساخت و با توضیحی روشن به دفاع از جنبه های اسلامی آن پرداخت:
– «علمای اسلام با این زدنها، کشتن‌ها، قلدری‌ها، دیکتاتوری‌ها، استبدادها مخالفند؛ این کهنه پرستی است؟ علمای اسلام در صدر مشروطیت، در مقابل استبداد سیاه ایستادند و برای ملت آزادی گرفتند، قوانین جعل کردند، قوانینی که به نفع ملت است، به نفع استقلال کشور است، به نفع اسلام است، قوانین اسلام است؛ این را با خونهای خودشان، با زجرهایی که کشیدند، با بیچارگیهایی که متوجه به آنها شد، گرفتند… به این متمم قانون اساسی، شما عمل کنید که علمای اسلام در صدر مشروطیت جان دادند برای گرفتن این، و رفع کردن اسارت ملت‌ها؛ شما بنشینید به این قانون اساسی عمل کنید»

– «همه دیدید و نسل آتیه خواهد شنید که دست سیاست بازان پیرو شرق و غرب، روحانیون را که اساس مشروطیت را با زحمات و رنج‌ها بنیان گذاشتند از صحنه خارج کردند و روحانیون نیز بازی سیاست بازان را خورده و دخالت در امور کشور و مسلمین را خارج از مقام خود انگاشتند و صحنه را به دست غرب‌زدگان سپردند؛ و به سر مشروطیت و قانون اساسی و کشور و اسلام آن آوردند که جبرانش احتیاج به زمان طولانی دارد.»

– «روحانیون را یکسره از دخالت بر کنار کردند؛ و با توطئه‌های موذیانه و تبلیغات مسمومِ مُلهم از غرب، که توسط روشنفکران و غرب و شرق‌زدگان خائن یا نفهم صورت می‌گرفت، مجلس را در نظر روحانیون و متدینین به گونه‌ای ساخته بودند که دخالت در انتخابات از معاصی بزرگ و اعانت به ظلم و کفر بود! و روحانیت بکلی از صحنه خارج شد و به انزوا کشیده شد»

در واقع کینه خمینی از مشروطه خواهان و شاهان پهلوی به خاطر عدم دخالت دادن روحانیون و پیگیری سیاست ورزی مبتنی بر سکولاریسم در ساختار قدرت در این برهه درخشان تاریخی بود: «اگر در صدر مشروطه علما آمده بودند در میدان، مومنین آمده بودند، روشنفکرهای متعهد آمده بودند و مسلمان های متعهد آمده بودند و قبضه کرده بودند مجلس را و نگذاشته بودند که دیگران بیایند و مجلس را بگیرند، ما به این روزگار نمی‌رسیدیم، ما مملکت‌مان خراب نمی‌شد، ما عزتمان از بین نمی‌رفت لکن شیاطینی که در آن وقت بودند، بیخ گوش اینها خوانده اند که شما در سیاست داخل نشوید، سیاست است این، شما را به سیاست چه و آنها باور کردند که خیرخواه هستند.»

از زنده یاد احمد کسروی که جنبش مشروطه خواهی را زیسته و تاریخ آن را به دقت گردآوری کرده بود، نقل است که “ما یک حکومت به آخوندها بدهکاریم”.
کسانی که در تسهیل پرداخت این بدهی به روحانیت در سال ۵۷ از هیچ تلاشی فروگذاری نکردند، امروز به بهانه اصل دوم متمم قانون اساسی مشروطه [نظارت فقها]، که هیچگاه اجرا نشد و عملا در نظام سابق به اصلی تزئینی بدل گشته بود و امروز با رای مردم به راحتی نیز قابل اصلاح است (همانطور که برده داری از قانون اساسی آمریکا برداشته شد)، بازگشت به مشروطه را ارتجاع می دانند!

بدتر از آن مدعی‌اند چون شاه خود مذهبی بود و دست روحانیون را در سیاست باز گذاشته بود، آنها [روحانیون] توانستند در انقلاب چیره شوند. باید از مدعیان پرسید اگر چنین بود که شما می‌گویید پس ناله و کینه خمینی از سر چه بود؟

انقلاب مشروطه انقلاب قانون در ایران بود.
نهاد پادشاهی در قانون اساسی مشروطه فقط یکی از نهادهای قدرت است که با تحدید آن از مطلقه به مشروط بدل شد. نهادهای دیگر آن سه قوه مجزا، مجلس شورای ملی و مجلس سنا بودند‌.

طبق قانون اساسی مشروطه قوای مملکت ناشی از ملت است و طریقه استعمال آن را قانون اساسی تعیین می‌کند. همچنین سلطنت ودیعه‌ای است که از سوی ملت به شخص پادشاه مفوض شده و هیچ پادشاهی برتخت سلطنت نمی‌تواند جلوس کند مگر این که قبل از تاجگذاری در مجلس شورای ملی حاضر شود با حضور اعضای مجلس شورای ملی و مجلس سنا و هیات وزراء سم یاد کند.

کسانی افتخارشان آنست که در دشمنی با مشروطه از خمینی رادیکال تر هستند. در حالیکه خمینی به دلیل اجرا نشدن اصل دوم متمم قانون، بر علیه مشروطه شورید، آنان به شوریدن علیه کل اصول قانون اساسی مشروطه افتخار میکنند. در حقیقت با حکومت قانون، تحدید قدرت و اراده ملت دشمنی دارند. حقیقتا چگونه می‌توانند ادعای پایبندی/باورمندی به دموکراسی داشته باشند؟ دموکراسی بدون قانون یعنی جنگل!

از نظر این افراد دموکراسی وقتی اجرا میشود که قانون اساسی مورد نظر خودشان نوشته و اجرا شود! طبق نظریه این دوستان ما هر ۴۰ سالی باید قانون اساسی جدیدی را اجرا کنیم تا دموکراسی مورد نظرشان برقرار شود!

این افراد اوقات بیکاری و فراغت خود را با نوشتن قانون اساسی پر می‌کنند و گویا چهل پنجاه قانون اساسی پیشنهادی تا کنون شکسته و بسته شده که تازه از نتایج سحر است!

چگونه می‌توان به کسانی که امروز حاضر به پذیرش و توافق بر سر چهارچوب قانون موجود برای دوران گذار نیستند، اطمینان کرد که پس از فروپاشی جمهوری اسلامی در دوره انتقالی در غیاب دولت و نهادهای قانونی، رفتاری دموکراتیک از خود نشان دهند؟!

ما مشروطه خواهان به کسانی که از بابت آینده تضمین میخواهند در حالیکه خود هیچ آلترناتیو مشخصی نداشته و رقصان در بادند، می‌گوییم تضمین مشروطه خواهان برای جلوگیری از ایجاد هرج و مرج و بازتولید استبداد، اصول قانون اساسی مشروطه است.

گمان نمی‌کنیم فهمیدن این مطلب چندان دشوار باشد. کسانی که در برابر قانونِ برخاسته از اراده ملت مقاومت می‌کنند یا نمی‌فهمند که اگر چنین است وای بر ما که با طناب چنین گمراهانی دوباره به چاه بیافتیم.

یا میفهمند و دشمن قانون‌اند که اگر چنان است باز هم وای بر ما که با طناب کسانی کژاندیش‌تر از خمینی دوباره به سیاه چاله بیافتیم.

***
ایران مادر است ،ایران ریشه است ،ایران بنیاد است

استاد گلرخسار صفی

ایران عزیز من ،
ای جان عزیز من !
ما را به دل تنگت،
ای یار به هم آور.
صدبار تو را میرم ،
یک بار به هم آور…
گلرخسار:ایران مادر است ،ایران ریشه است ،ایران بنیاد است .
به من تهمت می زنند به این خاطر که می گویم :من آریاییم .آدمی که اصل و ریشه خود را یاد نداشته باشد ،مادر خودش را احترام نمی کند.این چیزهای بسیار ساده ،مصنوعی و ساخته هستند.آنهایی که ما را می خواهند جنگ اندازند،تیرشان خاک می خورد.می دانید ،نمی شود برادر با برادر ،مادر را از فرزند جدا اندازی .

***

یادی از نسیم شهبازی

دو ماه از کشته شدن ‎نسیم شهبازی یکی از هموندان سازمان‌ جوانان حزب پان ایرانیست می گذرد و ما هنوز نمی دانیم چه کسانی او‌ را دزدیده و کشته اند. 

***

چالش به میزبانی محبوبه مرادی، ایران و جمهوری آذربایجان

***

هواداران پان ایرانیسم در برونمرز
همبستگی‌ ملی‌ . یکپارچگی ایران . حاکمیت ملت
هم میهن گرامی‌: برای ایرانی یکپارچه، آزاد، آباد، سربلند و دمکرات با حاکمیت ملت به ما بپیوندید
کنون ای هم وطن ای جان جانان / بیا با ما بگو پاینده ایران

درخواست هموندی
hamvandi@paniranist.org

نامه پان ایرانیسم در شبکه های اجتماعی

تارنما: www.paniranism.info
فیسبوک: facebook.com/nameh_paniranism
تویتر: twitter.com/paniranism
تلگرام: t.me/Naameh_Pan

You can leave a response, or trackback from your own site.

Leave a Reply

Copyright©2010-2018.