شماره 150، سالروز انقلاب مشروطیت گرامی باد

هم میهن گرامی, مهر نموده و ما را در پخش نامه پان ایرانیسم یاری نمایید. سپاس!

نامه پان ایرانیسم
www.paniranism.info
شماره 150، آدینه 14 امرداد ماه 1401، 5 اوت 2022

درود بر هم میهنان گرامی

نوشته های زیر تقدیم می شوند:

بیانیه ده فعال سیاسی و مدنی در یکصد و شانزدهمین سالگرد دستاورد ملی مشروطیت: بازگشت به مشروطه راه نجات ملت ایران است
گفتگوی بنیاد داریوش همایون با حجت کلاشی: ما با انقلاب مشروطه نظام جدید ساختیم
سروده وطن از یحیی دولت آبادی که در جشن سال اول مجلس شورای ملی سروده شد.
ستارخان مردی از تبار عمل‌گرایان، سالار سیف الدینی
سروده ستارخان سردارملی با صدای چامه سرا بانو هما ارژنگی
پیام فاطمه سپهری در آستانه ۱۴ امرداد، سالروز صدور فرمان مشروطیت: باید به مشروطه بازگردیم

سالگرد امضای فرمان ‎مشروطیت، ‎تاجگذاری_ملت و پیروزی نهضت قانون‌خواهی ایرانیان، بر همه ‎مشروطه خواهان خجسته و پر سرور باد.
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش

بازجوید روزگار وصل خویش

– برگرفته از فیسبوک میلاد دهقان

در یکصد و شانزدهمین سالگرد دستاورد ملی مشروطیت: بازگشت به مشروطه راه نجات ملت ایران است

🔻 نگاهی دقیق به وضعیت امروز کشور، نشان می‌دهد که نظام جمهوری اسلامی با وجود ادعاهای فراوان، در همه زمینه‌ها و تمامی جوانب و شاخص‌های مربوط به حکمرانی شکست خورده و ایران را به نهایت ضعف کشانده است.

🔻این نظام شرعی، که مبتنی بر نظریه‌ی حکومت فقیه بر پایه شریعت بجای معصوم بوده، در عمل دستاوردی جز تباهی، چپاول و نابودی منابع مادی، معنوی و استعدادهای میهن نداشته است.

🔻در تمام این سال‌ها ، پرسش بنیادین و اساسی پیش روی ما مردم، که نگران وضعیت نابسامان کشوریم اما همچنان به فرداها امید داریم این بوده که چه باید کرد؟
در پاسخ به این پرسش، بر خلاف عده‌ای که مشکل را به سطح کارگزار تقلیل داده و می‌دهند، ما ریشه‌ی اصلی را در انقلاب ۵۷ می‌دانیم.

🔻وضع آشفته‌ی امروز ایران، فرآورده‌ی افکار، روش‌ها و بطور کلی مسیری‌ست که علیه نظام مشروطه بود و کوشید آنرا براندازد و تعطیل کند. نظامی که نه تنها هزاران سال شیوه‌ی حکمرانی را بعنوان تجربه در خود داشت بلکه توانسته بود با تکیه بر دستاوردهای بشری و نظام‌های مدرن غربی، بر بنیاد نظریه‌های جدید حکمرانی و فلسفه سیاسی، کارآمد شود.

🔻ما همچنان صحنه‌ی واقعی سیاسی را نبردی میان نظام مشروطه و مشروعه می‌بینیم بنابراین با نگاهی روی به آینده و با تاکید بر دستاوردهای خِرد بشری و تجربه‌ی انسان مدرن در عرصه‌ی کشورداری، مدیریت، دموکراسی، حقوق و ارزش‌های انسانی و با پایبندی به سرفرازی و شکوه کشورمان ایران، معتقدیم با صورت‌بندی نبرد میان نظام مشروعه و انقلاب ۵۷ در برابر نظام مشروطه، راهکار، بازگشت به مشروطه و قانون اساسی آن بعنوان دستاورد عقلی انسان ایرانی‌ست که به روی ترمیم و تکمیل بر پایه عقل، اندیشه و نیازهای اجتماعی گشوده است.

🔻این بازگشت نه تنها ما را در خروج از کژراهه یاری می‌دهد بلکه کشور را از افتادن در وضعیت خلأ قدرت و یا وسوسه‌های نوپیدا برای درافکندن دولت‌های نوبنیاد اما در اصل بی‌بنیاد که چیزی جز فراهم کردن بستر هرج و مرج نیست، در امان نگه می‌دارد.

🔻چنین بازگشتی به اصالت ملت و عقل، به مردم ایران این فرصت را می‌دهد که بتوانند آزادانه در مورد نظام‌های سیاسی و یا اصولی که باید دگرگون شود، گفتگو کنند.

🔻 ما هنگامه‌ی چهاردهم امرداد ، یکصد و شانزدهمین سالگرد دستاورد ملی مشروطیت را با این امید گرامی می‌داریم تا گامی بلند در مسیر بزرگ داشت جنبش‌ مشروطه و تحقق اراده‌ مردم برای رسیدن به ایرانی آزاد و آباد بر‌داریم.

پاینده ایران

🔹امضا کنندگان بیانیه: آرش کیخسروی، احسان قدیری، اکبر امینی ارمکی، سجاد مشهدی همت آبادی، سعید جلیلیان، سعید محمدی، غلامحسین بروجردی، محمد سلطانی، مرتضی قاسمی، مهریار ظفرمهر

***

گفتگوی بنیاد داریوش همایون با حجت کلاشی: ما با انقلاب مشروطه نظام جدید ساختیم

ما با انقلاب مشروطه نظام جدید ساختیم. نظام نو در برابر نظام کهنه. در نظام جدید به این پرسش که چه کسی قانون وضع می‌کند؛ پاسخ جدید دادیم. در نظام قدیم به این پرسش که چه کسی قانون وضع می‌کند؛ پاسخ داده شده بود شاه! در نظام جدید پاسخ این بود ایرانیان ـ گاهی بصورت ابنا وطن طرح می‌شد. این پاسخ با شکافی که در نظریه نظام قدیم روی داد؛ ممکن شد و زمینه این شکاف را آشنایی با نظام‌های جدید در غرب فراهم کرد. در نظام‌های سیاسی پرسش این است که چه کسی قانون وضع می‌کند؟ سپس این قانون برای تامین مصالح چه گروهی‌ست یا ضابطه وضع قانون چیست؟ در نظام جدید، ایرانیان حق وضع قانون داشتند، برای مصلحت عمومی. این بنیاد نظری نظام جدید و پارلمان محل ظهور عقل ملی بود. این تحولات کاملا در گسست منطقی از نظام قدیم ایجاد شد و از درون آن بیرون آمد. اینکه عده‌ای فکر می‌کنند این فکرها صرفا در تقلید و در خلاء درست شد اشتباه می‌کنند. با این مقدمات مبنای نظام جدید روشن شد؛ پادشاهی یا قدرت سیاسی از آن ایرانیان بود؛ در تعبیر نو یعنی ملت. شاه نه تنها نماینده دولت قدیم ایران و نشانه استمرار آن بود بلکه پاسدار این حق بنیادین و قانون اساسی بود. قانون برای مصلحت عمومی و بر پایه رضایت عمومی باید وضع می‌شد. اینها فلسفه نظام جدید ماست. انقلاب ۵۷ علیه این نظام روی داد.

متن کامل گفتگو در این لینک:

http://bonyadhomayoun.com/?p=19291

***

سروده وطن از یحیی دولت آبادی که در جشن سال اول مجلس شورای ملی سروده شد.

وطن از حلقه زنجیر ستم شد آزاد
رفت اندر غل و زنجیر تن استبداد
کنده شد بارگه جور و جفا را بنیاد
خاک ظلمتکده ظلم و ستم رفت بر باد
آن ستمها که کشیدید بیارید به یاد
وز ستمگر نگذارید در این خاک نژاد
ای جوانان وطن نوبت آزادی ما است
روز عیش و طرب و خرمی و شادی ما است
وطن و خانه ما خطه ایران باشد
خاک ایران همه چون روضه رضوان باشد
تا که در پیکر با غیرت با جان باشد
خانه خود نگذاریم که ویران باشد
یا که اوضاع وطن بی سرو سامان باشد
گر فقیریم خدا یار فقیران باشد
ای جوانان وطن نوبت آزادی ما است
روز عیش و طرب و خرمی و شادی ما است

***

ستارخان مردی از تبار عمل‌گرایان

سالار سیف الدینی

یشتر جوامع امروز جهان با آغاز سده‌ی بیستم با بر پا کردن دولت مدرن و ملی، وارد عرصه‌ی سیاست نوین جهانی شدند و دولت‌های امروزی نیز تدام همان‌ها هستند. انقلاب مشروطه ایران تلاشی برای برپایی چنین حکومتی بود که وهله‌ی اول در پی قانون، دولت‌سازی، امنیت و عدالت اجتماعی باشد، اما ایرانیان می‌بایست تا اوایل قرن جدیدشان شکیبایی به خرج می‌دادند تا بتوانند چنین نظامی‌ را تجربه کنند.
گر فقیریم خدا یار فقیران باشد
در ایران ایجاد نهادهای جدیدی چون ارتش منظم و اصلاحات اداری در دوره‌ی عباس‌میرزا و نیز تاسیس دارالفنون و تاکید بر منافع ملی در سیاست خارجیِ امیرکبیر، نسبت نزدیکی با کارکردهای دولت ملی داشت، اما تجربه این دو سیاست‌مرد، ناکام ماند تا آغاز جدی روند تجدد به دهه‌های بعدی موکول شود.

دکتر جواد طباطبایی آغاز روند بیداری ایرانیان را که از عباس‌میرزا آغاز شد، محصول وهن بزرگی می‌داند که با پایان جنگ‌های ایران و روس در ذهن نخبگان ایرانی پدید آمد. بی‌اعتنایی عباس‌میرزا نسبت به سنت و سنت‌مداران هم‌چنان بعد از او ادامه پیدا کرد و به روشنفکران منتقل شد؛ زیرا وضعیتی که منجر به احساس لزوم وجود دولت قدرتمند می‌شد، حاصل پرسش‌های نوینی بود که پاسخش، خاستگاهی در دستگاه مفاهیم سنت نداشت و سعی می‌کرد از هر آنچه منتسب به قدیمِ قاجاری‌ست، فاصله بگیرد.

دولت‌های ملی با بنیاد یا تقویت عوامل القایی (دیوان‌سالاری، استقرار نظام آموزشی و…) و عوامل تکوینی (ارتش ملی، ارتباطات، تمرکزگرایی و…) عوامل اولیه و واکنشی را تقویت کردند تا بتوانند اوتوریته سیاسی خود را بر جامعه حاکم سازند. دولت ملی برابر- نهادِ (آنتی‌تز) ساختار امپراتوری و سلطنت مطلقه است و بر اساس حقوق شهروندی شکل می‌گیرد، ساختاری که در آن مردم، نه رعیت بلکه شهروندانی واجد حقوق و تکالیف مدون هستند. دولت ملی روابط خود با سایر دول را بر اساس منافع ملی حداکثری تنظیم می‌کند و در درون بر حقوق شهروندی و گزاره‌های مربوط به گفتمان ملیت‌گرایی تاکید دارد.

از این رو کانون‌های سنتی قدرت و دستگاه فئودالی، مخالفان سرسخت دولت ملی به شمار می‌رفتند. پس از آن که امپراتوری‌ها، سلطنت‌های خودکامه و مونارشی، مشروعیت خود را از دست دادند، دولت‌های ملی به عنوان چهره غالب دولت‌های نوین پا به عرصه گذاشت. دولت ملی نمود و جلوه واقعی اراده ملت است در نتیجه با دموکراسی ملازمه خواهد داشت؛ زیرا سنجش اراده جمعی تنها از این شاهراه می‌گذرد.

آنچه امروزه دولت‌های ملی را تهدید می‌کند، نظامی‌گری و فرقه‌گرایی از داخل و جهانی‌شدن از خارج است. جهانی‌شدن دغدغه‌ی جدیدی‌ست، پدیده‌ای که از دید برخی شاید در آینده دولت‌های ملی را با چالش بیشتری روبرو سازد، ولی دینامیسم‌های داخلی موجود در آن بر اساس هویت ملی، به این پدیده پاسخ می‌دهد و ممکن است از این کشمکش آنتی‌تزی جدید برون زاید. گزاره‌های دولت ملی، همگی مدرن و امروزی هستند که تحقق آن‌ها بدون برپایی دولت مدرن کمابیش منتفی است. دولت ملی و مدرن که گاه برخاسته از ملت است و گاه ملت برخاسته از آن؛ شناساننده‌ی نوعی از یگانگی در ساحت اجتماع، فرهنگ و اقتصاد است که واجد دیوان‌سالاری و حقوق متمرکز می‌باشد.

تاریخ‌نگاری جدید
با برچیده شدن عصر امپراتوری‌ها به وسیله دولت‌های ملی، تاریخ‌نویسی دودمانی جای خود را به تاریخ‌نویسی ملی می‌دهد که در آن مواد تشکیل‌دهنده ملت‌گرایی (زبان، ملت، مفهوم وطن و به طور کلی هر آنچه که با ملیت نسبت دارد) به صورت بارزی نمود پیدا می‌کند.

در آغاز‌های سده‌ی گذشته برپایی دولت ملی در ایران، طبیعی‌ترین نتیجه دریافت معقولانه نخبگان از منطق مناسبات جدید بود. ملت‌گرایی در ایران امکان تالیف مناسبی از مواد و عناصر موجود در «حیات قدیم» را در «صورت جدید»، جهت پاسخ‌گویی به نیاز ملی فراهم آورد و تاریخ‌نویسی جدید ملی بستر مناسبی برای آن ایجاد کرد. تاریخ‌نگاران نوپا نیز با تاکید بر نقش و زندگی مردم به جای پادشاهان و امپراتوران، روند جدیدی را آغاز کردند.

یکی از نخستین و موفق‌ترین تجربه‌های این نوع از تاریخ‌نویسی، تاریخ مشروطه نوشته‌ی احمد کسروی تبریزی‌ست که هم به لحاظ دقت در وقایع‌نگاری و هم به لحاظ روایتی از خیزش مردمی‌ علیه استبداد قاجار و هم چنین به عنوان یک تجربه موفق در سره‌نویسی، یگانه به شمار می‌رود. نویسنده در اثر خود نشان داده که به راحتی توانسته است با مقولات عمده اجتماع خویش ارتباط برقرار و دگرگشت‌های اجتماعی – تاریخی را در بستر ملی و مردمی، ‌معناشناسی کند.

سخن‌سرایی وی از رهبران مردمی ‌و آنان که از میان مردم برخاسته‌اند به طور ضمنی، با تحسین و تفاخر در کلام توام است و آنگاه که به ستارخان می‌رسد، کلامش تحسین دو چندانی می‌یابد. پاسخ تاریخی و معروف ستارخان به کنسول روس نیز نخستین بار در کتاب تاریخ مشروطه نقل می‌شود.

جلوه‌گر شدن روح قدیمی‌ در صورت و چهره جدید
سرگذشت ایران از دوران پیشامدرن تاریخی پر از قهرمانانی‌ست که در بزنگاه تاریخی از گمنامی‌ درمی‌آیند و سرنوشت توده را تغییر می‌دهند. آرش کمانگیر، کاوه آهنگر، رستم، یعقوب لیث صفاری، نادرشاه افشار و… همگی از این تبار بودند که به تنهایی زلف پریشان امور سیاست و اجتماع را به جمعیت خاطر می‌رساندند و دیگر بار سر به جیب گمنامی ‌و گوشه‌نشینی فرو می‌بردند. ستارخان را نیز باید از این عده به شمار آورد. زندگی او که نقش کهنه‌سرباز را بیشتر بر می‌تابید، به جز دوره‌ای کوتاه، خالی از فراز و نشیب دیده می‌شود، اما می‌توان وی را نمونه‌ی بارز «اهل عمل» به شمار آورد که در غیاب «اهل نظر» مجالی یافت تا خواسته و چه بسا ناخواسته به میدان مبارزه‌های سیاسی پرتاب شود و رسالت تاریخی خود را آن گونه که باید انجام دهد. رسالتی که در هر دوره از تاریخ ایران در قامت فردی یا افرادی نمود یافته بود، در سال‌های مشروطه بر شانه‌های مرد ساده‌ای فرود آمد که نه خیال وزیرالوزرایی در سر داشت نه اندیشه وکالت.

شکاف اهل عمل و اهل نظر
آنچه که اهل نظر بدان اشتغال دارند با آنچه که اهل عمل بدان می‌پردازند، متفاوت است. اشتغال ذهنی دسته‌ی نخست به مسائل مختلف معمولاً مانع ورودشان به میدان واقعی عمل می‌شود و از دید برخی نیز اتفاقاً لازمه‌ی تقسیم کار صحیح همین است. در آخرالزمان، سال‌هایی که آن را دوران امتناع نامیده‌اند، دو گروه مختلف از اهل نظر در افق تحولات فکری ایران ظهور کردند: یکی متاخران و طرفداران سنت قدمایی که گرفتار «هبوط در ‌هاویه تحشیه و تعلیقه» بودند و دیگری سنخ جدیدی که با بی‌اعتنایی به نظام سنت قدمایی و اعراض از گذشته، نظر به آینده‌ای داشتند که تصوری «مقلدانه» از آن به دست آورده بودند (نک: تاریخ اندیشه سیاسی در ایران، جواد طباطبایی). گروه دوم که زان پس روشنفکر نام گرفتند بعد‌ها به یکی از مهم‌ترین لایه‌های اجتماعی تبدیل شدند و در مقام بیان الزامات جهان نو و تفسیر جهان برآمدند و از قضا اندک‌اندک بخش بزرگی از طرفداران گروه نخست یعی نظام سنت قدمایی، با ادغام نسبی در گروه دوم به هیئت روشنفکران دینی نمودار شدند.

تفاوت اهل نظر با اهل عمل در این بود که اهل نظر عمری را در پی آرمان‌ها و ایده‌های والا، ندای وظیفه سر می‌دادند و در ضرورت باید و نباید‌ها به بحث و جدل می‌پرداختند، بدون آنکه گام به وادی «کُنش» نهند. به وارونه، مبارزانی چون ستارخان پیش از درخشش هر چند فاقد سوابق بودند، ولی با گامی‌ ماندگار بعد از پرتاب به صحنه‌ی عمل، نام و آوازه‌ای از خود به یادگار گذاشتند. پاسخ صریح ستارخان به کنسول روس مبنی بر این که می‌خواهم «هفت دولت» به زیر پرچم ایران باشد… اوج آگاهی ملی و رسالت تاریخی وی را می‌رساند. جدای از سایر کوشندگی‌ها و مبارزه‌های ستارخان در راه قانون، آزادی و مشروطه‌خواهی، بررسی صرف همین اقدام و معناشناسی آن در بستر تعلقات ملی وی و آگاهی تاریخی که به نظر می‌رسد پشت به پشت به وی منتقل شده است، نشان از موضوعیت نوعی از آگاهی ژرف در جامعه آن روز دارد که ریشه‌اش در تاریخ قابل جست‌وجوست؛ چراکه اصطلاح هفت دولت، دارای بار تاریخی و اساتیری‌ست و حکایت از باوری کهن دارد که: پادشاهان ایران «سواد» را ۱۲ استان می‌شمردند… آن‌ها سواد را به قلب همانند می‌ساختند و دیگر جهان را به تن. بدین سبب آن جا را دل ایرانشهر خوانندی و ایرانشهر اقلیمی‌ست که در وسط اقلیم‌های دیگر قرار دارد…» (یاقوت حموی، معجم‌البلدان). این فراز از معجم‌البدان و بسیاری دیگر که در متون کهن قابل دیدن است یادآور سروده‌ی معروف نظامی گنجوی‌ست که همه عالم تن است و ایران دل… را در زمانه‌ای که کشور ایران وجود خارجی نداشت، سرود.
بی شک مفهوم هفت کشور یا هفت دولت که یکی از معانی مهم تاریخی‌ست نقل به نقل در جامعه‌ی دوران مشروطه نیز قابل ردیابی و مشاهده بود، مفهومی‌ که سده‌ها در میان کتاب‌ها و تفاسیر دیده می‌شد، از میان اعصار خود را به یکی از بزنگاه‌های مهم تاریخی رساند و در دیالوگ کنسول روس و ستارخان وارد تاریخ سیاسی نیز شد.

***

سروده ستارخان سردارملی با صدای چامه سرا بانو هما ارژنگی

***

پیام فاطمه سپهری در آستانه ۱۴ امرداد، سالروز صدور فرمان مشروطیت: باید به مشروطه بازگردیم

***

هواداران حزب پان ایرانیست در برونمرز
همبستگی‌ ملی‌ . یکپارچگی ایران . حاکمیت ملت
هم میهن گرامی‌: برای ایرانی یکپارچه، آزاد، آباد، سربلند و دمکرات با حاکمیت ملت به ما بپیوندید
کنون ای هم وطن ای جان جانان / بیا با ما بگو پاینده ایران

به پان ایرانیست ها بپیوندید
اندیشه وحدت بخش پان ایرانیسم و کوشش در حزب پان ایرانیست و سازمان جوانان حزب پان ایرانیست یگانه راه نجات ایران از تجزیه و فروپاشی است.

***

درخواست هموندی
hamvandi@paniranist.org
شبکه های اجتماعی نامه پان ایرانیسم

تارنما: www.paniranism.info
فیسبوک: facebook.com/paniranistparty
تویتر: twitter.com/paniranism
تلگرام: t.me/Naameh_Pan

 

شبکه‌های اجتماعی حزب پان ایرانیست

تارنما:www.paniranist.info
اینستا گرام: paniranist.party
تلگرام http://t.me/paniranist
فیسبوک:Fb.com/paniranist.info
تویتر:paniranist_info@

You can leave a response, or trackback from your own site.

Leave a Reply

Copyright©2010-2018.