هم میهن گرامی, مهر نموده و ما را در پخش نامه پان ایرانیسم یاری نمایید. سپاس!
نامه پان ایرانیسم
www.paniranism.info – paniranist1@gmail.com
شماره 154، شنبه 12 شهریور ماه 1401، 3 سپتامبر 2022
درود بر هم میهنان گرامی
نوشته های زیر تقدیم می شوند:
سالگرد بنیاد مکتب پان ایرانیسم خجسته باد، سازمان جوانان حزب پان ایرانیست
فشرده ای از تاریخچه نهضت ـ مکتب پان ایرانیسم، مهندس رضا کرمانی
نگاهی به تاریخچه و آرمان پانایرانیسم، آرسام محمودی
ضرورت و شرایط تشکیل مکتب پان ایرانیسم، هومن اسکندری
تولد ققنوس از پس بامداد خونین، فرهاد باغبانی
به مناسبت ۱۵ شهریور، سالروز بنیاد مکتب پان ایرانیسم، آرش رحمانی
هفتاد و پنجمین سالگرد بنیاد مکتب پان ایرانیسم خجسته باد
در پانزدهم شهریور ۱۳۲۶،انجمن مقدس توسط کسانی که شعله های آتش وطن پرستی در قلبشان زبانه می کشید وارد “یک راه تغییر ناپذیر بسوی یک هدف والا” شد و ایده ای بزرگ را تقدیم جامعه ایرانی نمود .آنان در بیانیه خود خطاب به ایرانیان گفتند:”ای آیندگان، ای کسانی که روزی زمام امور انجمن کنونی ما را در دست می گیرید ،مردمان مبارز ،آنهایی که برای عظمت ایران به سازمان مقدس ما می پیوندید،زمامداران، ای افرادی که بر نواده های داریوش و سیروس حکومت می کنید، ای خواننده عزیز، شاید وقتی که این سطور را می خوانی اجساد ما خاک شده باشد ؛ شاید که مکان ما کنج زندان باشد و شاید به جرم وطن دوستی آواره کوه و دشت باشیم ،یا قلوب ما را که کانون آتش ایران پرستی است تبرهای جانگداز دشمنان میهن سوراخ سوراخ نموده باشند ،اما از تو می خواهیم و به تو می گوییم و تو را به اهورامزدا،خدای بزرگ ایران قسم می دهیم که به پاس احترام روح شهدای ایران و به یاد بنیانگذاران انجمن و به خاطر عظمت ایران و برای همیشه ،تو نیز یک آرمان داشته باشی و معتقد به یک عقیده کلی گردی،آن هم پان ایرانیزم، و شاید این آرزو در زمان ما ،در دوره تو یا بعد از تو به حقیقت بپیوندد ،اما باشد ،تو موظفی ذره ای از این اخگر را که در سینه داری در قلوب دیگران و آیندگان وارد کنی تا سینه سینه بگردد و خاموش نشود”
از آن زمان تا کنون کانون وطن پرستی پرفروز و پرفروغ در راه تبلیغ و گسترش آرمان وحدت ایرانزمین به راه خود ادامه داده است و در راه این وحدت،مبارزات همه جانبه ای را جهت استقرار حاکمیت ملت ،عدالت ،حقوق شهروندی و ممانعت از تحقق و بسط استبداد و استثمار و استعمار،پی گرفته است.اگر چه این مبارزات در بستری ناهموار و دشوار دنبال می شود ،و اکنون یکی از آن سخت ترین هنگامه هاست،اما آینده ای درخشان با ایمانی پرقدرت ،امید بخش ما در این مبارزه ی نابرابر هستند.باشد که دستهای همدیگر را با تحمل تفاوت نظرها و دیدگاهها جهت عبور از این باریکه ی پرخطر ،با صمیمیت بفشاریم و پشت هم باشیم.
پاینده ایران
سازمان جوانان حزب پان ایرانیست
***
فشرده ای از تاریخچه نهضت ـ مکتب پان ایرانیسم
مهندس رضا کرمانی
پاینده ایران
در شهریور ماه ۱۳۲۰ هنگام اشغال ایران توسط نیروهای بیگانه انگلیس و روس و آمریکا و عبور تانکهای شوروی از خیابانهای تهران در محل پل چوبی تهران سر کوچه آسیاب بادی ( نزدیک به میدان فوزیه یا امام حسین فعلی ) چند نوجوان با سنگ تانکها را مورد حمله قرارداند.
این نوجوانان عبارت بودند از : محسن پزشکپور ـ محمد رضا عاملی تهرانی ـ ابوالقاسم پور هاشمی ـ پرویز صفیاری ـ فرید سیاح سپانلو ـ مهدی بهره مند و چند تن دیگر که نام نشانی از آنان در دست نداریم.
این جوانان پس از ورود به دبیرستان پایه کوششهای میهن پرستانه را نهاده و با نامهای انجمن ایران دوست ـ جویندگان ـ رستاخیز ملی ایران ـ نهضت محصلین و . . . به همراه گروه دیگری از جوانان وطن پرست دست به مبارزه زدند.
در سالهای ۱۳۲۴ و ۱۳۲۵ همزمان با توطئه جدایی آذربایجان گروهی از این جوانان دست به تشکیل سازمانی زیرزمینی به نام “انجمن” به گونه و همراه با خشونت زدند. از افراد سر شناس انجمن میتوان ازمحسن پزشکپور ـ علی نقی عالیخانی ـ بیژن فروهر ـ علیرضا رئیس ـ جواد تقی زاده ـ داریوش همایون ـ حسن غفوری ـ هوشنگ حق نویس در شاخه نظامی و محمدرضا عاملی تهرانی ـ حسن علی صارم کلالی ـ حسین خان مصدق در سازمان خارجی انجمن نام برد.
در پانزدهم اردیبهشت ۱۳۲۵ هنگامی که محسن پزشک پور و داریوش همایون در تپه های امیرآباد (خوابگاه دانشجویان فعلی) به دنبال نارنجکهای باز مانده از کمپ اشغالگران در آن نقطه بودند پای داریوش همایون به روی مین رفته با انفجار آن داریوش همایون مصدوم و توسط پزشکپور به بیمارستان سینا رسانده می شود و تا زمان درگذشت، پای داریوش همایون می لنگد.
در تاریخ هشتم خرداد ۱۳۲۵ هنگامیکه علیرضا رئیس سرگرم آماده ساختن نارنجکی برای استفاده علیه بیگانه پرستان و عاملان سرشناس کشورهای بیگانه در ایران بود نارنجک منفجر و بدن علیرضا رئیس قطعه قطعه می گردد. مزار رئیس در باغ طوطی شاهزاده عبدالعظیم می باشد.
علینقی علیخانی – بیژن فروهر- عاطفی نیا و سید حسین طبیب متهمین ردیف ۱ تا ۴ پرونده شهادت علیرضا رئیس بودند که علیخانی مسئول انجمن – بیژن فروهر مسئول شاخه نظامی در انجمن و عاطفی نیا و حسین طبیب، همکلاس و از دوستان نزدیک علیرضا رئیس در سال ششم دبرستان البرز تهران بوده و حدود یک ماه در بازداشت بسر بردند.
به دنبال شهادت علیرضا رئیس توسط محسن پزشکپور متنی به نام «فرمان رئیس» نوشته میشود که نام جنبش ایرانپرستان و افراد انجمن را به «پان ایرانیسم» که یک جنبش سیاسی و یک آرمان ملی است بیان می دارد. پان ایرانیسم قبلا در مجله آینده و توسط مرحوم دکتر افشار به صورت یک عنوان فرهنگی برای ایران بزرگ به کار رفته بود.
ر روز ۱۵ شهریور ۱۳۲۶ بنیانگذاری و پان ایرانیست ها از این تاریخ رسما پای در راه مبارزات ملی – ناسیونالیستی و پان ایرانیستی می گذارند.
پس از شهادت علیرضا رئیس و نوشته شدن فرمان رئیس محسن پزشکپور کتاب «ما چه میخواهیم» را می نگارد.
در دوران مکتب پان ایرانیسم مبارزات پان ایرانیست ها در دبیرستان ها و دانشگاه تهران گسترش بسیار می یابد که علیه حزب توده قویترین حزب حاضر در صحنه مبارزات آن زمان که ضمنا آشکارا وابستگی خود را به روس ها اعلام می کرد دست به مبارزات پر دامنه ای می زنند .
کتاب های ما چه میخواهیم و بنیاد مکتب پان ایرانیسم (تنظیم شده توسط محسن پزشکپور، محمدرضا عاملی تهرانی و علینقی عالیخانی) در فروردین ماه ۱۳۲۹ و ۱۳۳۰ چاپ و منتشر میگردد. روزنامه «ساسانی» به مدیریت صادق بهداد در سال های ۱۳۲۹ و ۱۳۳۰ ناشر اندیشه و ارگان مکتب پان ایرانیسم بود . از پان ایرانیست هایی که در مکتب پان ایرانیسم کوشش داشتند می توان افزون بر بنیانگذاران انجمن و مکتب پان ایرانیسم از افراد سرشناس زیر نام برد.
سید حسین طبیب – مهدی صدیقی ـ داریوش فروهر ـ محمد مهرداد ـ منوچهر تیمسار – علی محمد لشگری ـ هوشنگ آق بیاتی ـ حسین تجدد ـ مهرداد سالور ـ علاالدین خطیر ـ محمد علی زرشکی ـ تقی کبریت ساز توکلی ـ داریوش پروین ـ اسدالله حقدادی ـ عبدالله افسرپور ـ منوچهر آدمیت – مهوش سرخوش ـ شهربانو باوند ـ مهین ارژنگی ـ جلال پسیان ـ محمد علی معدلت ـ رحمت الله قاسمی ـ کنعانی مقدم ـ حسن کامبخش و فضل الله صدر و . . . .
از هفدهم دیماه ۱۳۳۰ حزب پان ایرانیست تشکیل و روزنامه ندای پان ایرانیسم از چهارم دی ماه ۱۳۳۰ تا روز بیست و هشتم مرداد ۱۳۳۲ سخن گوی آن بود.
بن مایه: فشرده ای از تاریخچه نهضت، مکتب و حزب پان ایرانیست – جزوه شماره یک تشکیلات کرج- گردآوری مهندس رضا کرمانی
***
نگاهی به تاریخچه و آرمان پانایرانیسم
آرسام محمودی
«قالوا وأعدل أقسام الأرض وأصفاها وأطیبها إیرانشهر …: ما بین نهر بلخ إلى نهر الفرات فی الطول ومابین بحر عابسکین إلى بحر فارس والیمن فی العرض ثم إلى مکران وکابل وطخارستان ومنتهى اذربیجان …» (مطهربن طاهر مقدسی، البدءوالتاریخ، قاهره، مکتبه الثقافه الدینیه، فصل سیزدهم، جلد چهارم، ص ۹۷)
ترجمه: «گویند معتدلترین و باصفاترین و بهترین بخشهای زمین ایرانشهر است… درازای آن میان رودخانه بلخ تا رودخانهی فرات و پهنای آن میان دریای غابسکین (مازندران) تا دریای فارس و یمن و سپس به طرف مکران و کابل و طخارستان و منتهای آذربایجان است…» (محمدبن طاهر مقدسی، آفرینش و تاریخ، ترجمه محمدرضا شفیعی کدکنی، مجلد دوم، ص ۶۱۵).
معنی «پان»
ریشهی «پان» به واژه یونانی «pâs» باز میگردد و به معنی عموم، همه، همگانی، سرتاسر، کلی و عام است و از جمله به صورت پیشوند در حوزههای مختلفی به کار برده میشود. برای مثال پانآمریکن نام خطوط هوایی سراسری آمریکا بوده است، یا پانآفریکان نام دانشگاهی است در آفریقا، یا مثلاً گفته میشود که جام ملتهای اروپا از سال ۲۰۲۰ قرار است به شکل پانیوروپیان (یعنی به میزبانی سراسری همه کشورهای اروپایی) برگزار شود و مثالهایی از این دست. چنانکه مشاهده میشود در هیچکدام از این موارد، پان نه معنی نژادی میدهد و نه معنای سیاسی، بلکه تنها پیشوندی است برای رساندن مفهوم سراسری؛ بنابراین این سخن که همهی پانها مترادف نژادپرستی هستند بیمعنا است. برخی از راه قیاس بین پانترکیسم، پانعربیسم و پانایرانیسم، حکم آن دو را به پانایرانیسم تسرّی میدهند. در حوزه مکاتب فرهنگی و احزاب سیاسی، باید آرمانها، اهداف و عملکرد هر یک از جریانات را بررسی و از پیشداوری تنها به دلیل تشابهات اسمی پرهیز کرد. محیطهای خیزش جنبشهای پان، اهداف، شکل سازمان، شیوهها و ایدئولوژیهای آنها آنقدر پراکندهاند که ارائه تعمیمهای نامعتبر دربارهی آنها تقریباً غیرممکن است(۱). برای مقایسهی ایدئولوژیها و جنبشهای گوناگون پان، نخست باید میان مکتبهای فکریای که تنها در پی یک سیاست مشترک هستند و مکتبهایی که لزوماً ماهیت ناسیونالیستی ستیزهجویانه دارند، تفاوت قائل شد(۲). پانایرانیسم چه از نظر معنای لغوی و چه از جهت مفهوم فرهنگی و سیاسی یعنی وحدت همهی مردمان ایرانیتبار. به بیان دیگر در مکتب پانایرانیسم همهی سرزمینهای ایرانی و همه مردمان ایرانیتبار از جایگاهی یکسان برخوردارند.
مکتب پانایرانیسم
برای آشنایی با نهضت و مکتب پانایرانیسم که حزب پانایرانیست بر پایهی نظریات آن شکل گرفته است، فارغ از معنای لغوی آن، باید به اهداف و نظریات مؤسسان و رهبران آن نظر افکند. پانایرانیسم نخستین بار توسط دکتر محمود افشار یزدی از ایرانشناسان و سیاستمداران تحصیلکردهی سوئیس در معنای فرهنگی به کار رفت. او که اولین بهکاربرنده و مفسر این واژه بود مینویسد: «من از پانایرانیسم منظورم آن است که ملل و اقوامی که به زبان فارسی سخن میگویند یا میگفتهاند و ساختمان بزرگ ادبیات فارسی را به مشارکت یکدیگر برپا ساخته و باز استعداد آن را دارند که بزرگتر کنند، از هم پراکنده یا نسبت به هم بیگانه نشوند»(۳). هم او میافزاید: «ما نسبت به هیچیک از نقاط خارج ایران کنونی، نظر سیاسی نداریم و علاقهای که نسبت به این نقاط ابراز میکنیم از لحاظ تاریخ و تمدن و ادبیات ماست»(۴).
مقدمهی تشکیل مکتب پانایرانیسم به وقایع مربوط به اشغال ایران در جنگ جهانی دوم باز میگردد. با تشکیل هستههای مقاومت در جریان اشغال ایران از سوی قوای روس و انگلیس و زمزمههای تجزیهی آذربایجان و کردستان با حمایت شوروی، جوانانی که در برابر وقایع پیش آمده احساس مسئولیت میکردند دور هم جمع شده و تصمیم به مقابله با متجاوزین گرفتند. این جوانان در سال ۱۳۲۶ مکتب پانایرانیسم و بعدها حزب پانایرانیست را بنیان نهادند. با نگاهی به سابقهی فعالیتهای حزب پانایرانیست که در ادامه به آن اشاره خواهد شد، عملکرد این حزب را میتوان در دفاع از تمامیت ارضی و فرهنگی ایران و حمایت از عناصر ایرانی خارج از مرزهای ایران سیاسی (همچون کردهای عراق و ترکیه و مردم بحرین) که مورد هجوم و تعدی دولتهای فاشیست و نژادپرست منطقه قرار گرفته بودند، ارزیابی کرد. اتهاماتی که از سوی گروههای چپگرا مانند حزب توده و بعدها چریکهای فدایی خلق به پانایرانیستها زده میشد بر مبانی ایدئولوژیک استوار بود که از سوی دستگاه تبلیغاتی کمونیستی شوروی صادر میشد. حکومت شوروی که زندان عقاید و افکار آزادیخواهانه و ضداستبدادی بود و از توجه مردم ایرانیتبار در ازبکستان، تاجیکستان و قفقاز به فرهنگ باستانیشان در هراس بود، بیشترین تلاش را برای بد جلوه دادن نهضت پانایرانیسم به کار برد. در سی و دومین جلد دانشنامهی شوروی، دربارهی پانایرانیسم چنین نوشته شده است: «فلسفهای است ارتجاعی و نژادی، محرکین آن ملاکین و سرمایهداران بزرگ ایرانیاند که با امپریالیستها ارتباط دارند.» تبلیغات ناشی از ترس علیه پانایرانیسم در شوروی تا جایی ادامه پیدا کرد که به گفتهی نویسندهی تاجیکستانی استاد میرزا شکورزاده، معلمان نظام آموزشی کمونیستی شوروی، هواداران پانایرانیسم را در مدارس با صفاتی چون «دیو» توصیف میکردند(۵).
همین اتهامات ساخته و پرداختهی دستگاه تبلیغاتی شوروی، عیناً توسط نمایندگان سیاسی شوروی در ایران به پانایرانیستها زده میشد و امروز نیز چنین اتهاماتی از سوی پیروان فکری آنان به نهضت پانایرانیسم نسبت داده میشود. نفر دوم حزب پانایرانیست دکتر محمدرضا عاملی تهرانی از شهر کردزبان مهاباد و نفر اول محسن پزشکپور از خرمشهر- که درصد قابل توجهی از مردم آن عربزبان بودند- وارد مجلس شدند. همچنین مهندس رضا کرمانی شهردار خرمشهر در سالهای ۱۳۴۷ تا ۱۳۴۹ که به عنوان بهترین شهردار خرمشهر نیز انتخاب شد عضو حزب پانایرانیست بود.
پرچم حزب پان ایرانیست
از مواردی که مغالطهگران از آن استفاده میکنند تا حزب پانایرانیست را حزبی نژادپرست خطاب کنند پرچم این حزب است. آنان پرچم حزب را که نشان مخالفت است در میان عوام نشان نابرابری معرفی میکنند و در تفسیر آن میگویند که مراد از این نشان، اعتقاد پانایرانیستها به نابرابری ایرانیان با سایر اقوام است. در حالی که در هیچ یک از متون مکتب پانایرانیسم چنین چیزی دیده نمیشود. نشان حزب پانایرانیست علامت مخالف، یکی از علائم ریاضی است. نشان مخالف از دو خط موازی و یک خط قاطع تشکیل شده است و در حقیقت بیان گویای استراتژی پانایرانیستها است. این نشان بسیار ساده انتخاب شده و به خوبی مفاهیم و خواستههای حزب و جنبش پانایرانیستها را بیان میکند(۶). محسن پزشکپور رهبر پیشین حزب پانایرانیست دربارهی فلسفهی این علامت گفته است: «نشان از مخالفت ما دارد با نظامات غیرملی و غیرناسیونالیستی»(۷). امیرشاپور زندنیا از اعضای حزب سومکا که از احزاب رقیب حزب پانایرانیست به شمار میرفت نیز در کتاب خاطرات خود به اینکه این علامت نشان مخالفت است و پانایرانیستها آن را برای نشان دادن مخالفت خود با نظامهای غیرملی به کار میبرند صحه گذاشته است(۸).
تصویر ۱: پرچم حزب پانایرانیست (نشانه مخالفت با نظامهای غیرملی و استبداد و استعمار)
پانایرانیسم سدی در برابر ایدئولوژیهای ضدبشری پانترکیسم و پانعربیسم
در اواخر دوران عثمانی در آناتولی که آرام آرام زمزمه فروپاشی امپراتوری عثمانی شنیده میشد، گروههایی نژادپرست در آناتولی شروع به ساختن ایدهای نژادگرایانه کردند و با تشکیل کانونها و انتشار جرایدی به تبلیغ این عقاید که هدفشان وحدت به اصطلاح «ترکنژادان» و توسعهطلبی ارضی و تصفیه این مناطق از غیر ترکان بود، پرداختند. نتیجه فعالیت آنان و نفوذ افکار و عقایدشان در میان سیاستمداران وقت عثمانی پس از چند سال آشکار شد و آن چیزی نبود جز کشتارهای وسیع یونانیان، ارمنیان، آشوریها و… تنها پیرامون نسلکشی ارمنیان توسط سیاسیون و نظامیانی که پیرو عقاید پانترکیست در اواخر دوران عثمانی بودند، در دانشنامهی حقوق بشر، از کشتار یک دوم تا دو سوم از جمعیت دست کم دو میلیون نفری ارمنیان ساکن در آناتولی سخن به میان آمده است(۹).
جعل تاریخ و هویتسازی دروغین برای موجه ساختن اهداف و عملکردها همیشه از ویژگیهای جریانات فاشیستی بوده است، پانترکیسم نیز از این قاعده مستثنا نیست. هرچند آرمینیوس وامبری (سیاح یهودی- مجاری) که در کنار لئون کاهون برای نخستین بار با نوشتن مطالبی، مسئولیت مشهور ساختن مفهوم پانترکیسم را بر عهده داشت، بعدها از نوشتههای خود تبرّی جست و پانترکیسم را یک پدیدهی خیالیِ واهی نامید(۱۰)، اما تصویر این امپراتوری خیالی را در دسترس همهی کسانی که مایل به طرفداری از آن بودند [از جمله سیاسیون و نظامیان عثمانی در آستانه فروپاشی] قرار داد(۱۱) و آنان با پر و بال دادن به این ایدهی واهی در پی تشکیل این امپراتوری خیالی که هیچگاه عینیت تاریخی نداشته، برآمدند. پانترکیستها با جعل تاریخ و ترک شمردن تمدنهای باستانی همچون سکاییان، سومریان، ایلامیها و اقوام همسایه همچون آذریها به دنبال هویتسازی برای خود بودند. آنان حتی نام سرزمین خیالی خود را نه از اساطیر مغولان و ترکان که از اساطیر ایرانیان استخراج کرده و آن را «توران» نامیدند و مردمان آن را تنها به این دلیل که در برخی متون ادبی پسین، با اتراک یکسان دانسته شده بودند، به نفع خود مصادره کردند. رنه گروسه، مستشرق فرانسوی مینویسد: «امروز میدانیم که تورانیان قدیم ترک نبودهاند، بلکه آنها هم ایرانی بودهاند که زیر بار اصلاح زردشت نرفته بودند و صحراگردی را بر شهرنشینی ترجیح داده و در سرحدات شمالی ایران شرقی دائماً در جوش و خروش بودند. ترکها و مغولها بسیار دیرتر، یعنی در اواخر عهد قدیم تاریخ اروپا و اوایل قرون وسطا پدیدار شدند»(۱۲).
واسیلی بارتولد ترکشناس شهیر نیز ضمن تصریح بر آریایی بودن تورانیان، مینویسد: «از سده ششم میلادی که ترکان به آسیای میانه راه یافتند، شباهت این دو نام سبب شد که برخی نام توران را با نام ترکان یکی بدانند، حال آنکه رابطهای میان این دو نام وجود نداشت»(۱۳).
تاریخسازی و دستدرازی پانترکیسم به میراث سایر اقوام و ملتها به جایی رسید که ولادیمیر مینورسکی مستشرق روسی دربارهی این ایدئولوژی چنین گفت: «هرجا مسائل علمی حل نشدهای در زمینه فرهنگ اقوام شرق باستان پدید آید ترکان بیدرنگ دست خود را به همانجا دراز میکنند»(۱۴).
تصویر ۲: روی جلد نشریه گرگهای خاکستری (سالهای انتشار: ۱۹۳۹ تا ۱۹۴۱) با قلمرو خیالی توران و شعار نژادستیزانه در بالای آن: نژاد ترک بالاتر از هر نژادی
دعاوی جریان پانترکیسم با حساسیت نخبگان سیاسی و علمی ایران و بخصوص نخبگان آذربایجانی همراه شد. تقی ارانی، احمد کسروی، ناصح ناطق، یحیی ذکاء، عبدالعلی کارنگ، حسین کاظم زاده ایرانشهر و… از جمله کسانی بودند که در برابر تاریخسازی جریان پانترکیسم و تبلیغات صادره از آناتولی روشنگری کردند. تقیزاده دربارهی پانترکیسم مینویسد: «افرادی که به عقیده عجیب پانترکیسم اعتقاد دارند… شاید آگاه نباشند از اینکه، این عقیده عجیب و مضحکِ لزومِ احیای شاهنشاهی چنگیز و تبرئه مغول از هرگونه نقائص، و مبالغه در عدد و کمالات مفاخر تاریخی قوم ترک به حد هذیان که مبنی بر انکار تمام روایات تاریخ و تحریف حقایق مسلمه بود، بیشتر ناشی از یک کتاب قصه مانندی بود که یک یهودی فرانسوی آن را تألیف کرده و در اوایل انقلاب مشروطیت عثمانی به ترکی ترجمه شده است. عامهی مردم بدبخت عثمانی و خواص کمعمق و مفاخرجوی آنها نیز با اعتماد به اینکه آقای لئون کاهون از علما و فلاسفه و محققین بنام اروپاست، در هر موردی به حرفهای او استناد و استدلال و مبالغات او را هضم کردند»(۱۵).
هرچند با روی کار آمدن مصطفی کمال پاشا (آتاترک) و سیاستهای او در راستای کاهش تنش با همسایههای جمهوری نوپایش، از غلظت دعاوی گروههای پانترکیست در آناتولی کاسته شد، اما برخی اندیشههای گروههای پانترکیست تندرویی چون ترکهای جوان، به جمهوری نوین ترکیه راه یافت و باعث ادامه سیاستهای ترکسازی آناتولی و سرکوب و کشتار اقوام غیرترکزبان ساکن در آناتولی در دوران جمهوریت شد.
پانعربیسم نیز پیشینهای همچون پانترکیسم دارد. جدا از اینکه پانعربیسم یا اتحاد سرزمینهای عرب مانند پانترکیسم هیچگاه عینیت تاریخی نداشته است، پانعربیسم نیز در طول حیات خود سعی داشته با جعل تاریخ برای خود هویتی هرچند تصنعی دست و پا کند. جمال عبدالناصر رییس جمهور مصر که از رهبران پانعربیسم به شمار میآمد و سودای اتحاد سرزمین های عرب را در سر میپروراند، در یک تحریف آشکار و تحریکآمیز تاریخی، خلیج فارس را بر خلاف تمام اسناد تاریخی، «خلیج عربی» و خوزستان را که همواره نام تاریخی این منطقه بوده است، «عربستان» نامید. ادعاهایی که مورد استفادهی صدام حسین هم قرار گرفت و تا امروز توسط گروههای نئوبعثی و نژادپرست مسلح پانعرب تکرار میشود. جنایات پانعربیسم علیه کردها و شیعیان در عراقِ دوران صدام برای پاکسازی نژادی و مذهبی، همانند جنایات پانترکیسم در اواخر دوران عثمانی و دوران جمهوریت علیه ارمنیها و یونانیها و کردها بود.
با نگاهی به آنچه پیرامون تاریخچه و عملکرد پانترکیسم و پانعربیسم گفته شد و مقایسه آن با نظریات و عملکرد پانایرانیسم، میتوان دریافت هیچ وجه تشابهی میان پانایرانیسم با دو جریان یاد شده وجود ندارد. مردم ایران بر خلاف کشورهای تازهتأسیس چون ترکیه، عراق، عربستان یا امارات پیشینهای تاریخی در تأسیس دولت و حفظ و تجدید یگانگی دارند و به قول هگل ایرانیان نخستین قوم تاریخیاند. پانایرانیسم یا یگانگی فرهنگی و سیاسی مردمان ایرانی تحت حکومت دولتی ایرانی نیز عینیت تاریخی داشته و نشانگر این است که ایران بارها پس از تجزیهها و گسیختگیهایی که پس از حملهی اقوام بیگانه دچارش شده بود، توانست خود را بازسازی و استقلال خود را مجدد تأمین کنند. از حمله اسکندر، تا حمله اعراب و ترکتازی مغولان، پس از هر هجوم ایرانیان توانستند پس از مدتی و هر بار به روشی، یا دولتی ملی و ایرانی را تأسیس کنند یا اندیشه خود در کشورداری را بر مهاجمان تحمیل کرده و آنان را به فرهنگ ایرانی پایبند سازند. این فرآیند تاریخی هر بار و در هر دوره با یک نام شناخته شده است، زمانی پارتها علیه اشغالگران یونانی بپا خاستند، در دوره ای نهضت شعوبیه پرچم احیای ایرانشهر را بر دوش گرفت، در دورهای سربداران به مبارزه با اشغالگران مغول پرداختند و… اندیشمندان و مورخان با وجود اتفاق نظر بر وجود این فرآیند تاریخی، گاه نامهای متفاوتی بر آن گذاشتهاند. بابک امیرخسروی در کتاب خود «دولت در ایران» از اصطلاح «مارپیچ پیوستگی- گسیختگی- پیوستگی» برای روند پرتکرار احیای ایرانشهر در بازههای مختلف زمانی و پس از فروپاشیهای متعدد بهره جسته است. وی مینویسد: «مارپیچ پیوستگی- گسیختگی- پیوستگی، بیان سرنوشت پرتلاطم و پرافت و خیز و شگفتآور ما ایرانیان پس از سلطهی تازیان بر این مرز و بوم، تا همین اواخر است… بدیهی است که هیچ عاملی جز برتری چشمگیر فرهنگ و تمدن شهرنشینی ایرانیان بر مهاجمان بیگانه و فرمانروایان تازی و ترکتبار و مغول، که شمشیر حکومت در دستشان بود، نمیتوانست به این اندازه موجب شیفتگی آنها نسبت به تمدن و فرهنگ ایرانی بشود و برخی از آنان را به مبلغان و مروجان زبان و فرهنگ ایرانی مبدل سازد. بیگمان در پیروزی روند پیوستگی- گسیختگی- پیوستگی در تاریخ ایران، نبرد «که بر که»ی برخاسته از تقابل فرهنگها و تمدنها، و غلبه نهایی فرهنگ برتر بر فرهنگ پستتر، نقش مهمی در استمرار پیوستگی تاریخی ایرانیان و غلبه بر گسستهای پیدرپی داشت که همواره با هجوم بیگانگان رخ میداد»(۱۶).
اندیشه احیای ایرانشهر پس از دورهی اسلامی همواره در میان ایرانیان وجود داشته و حتی در ظهور سلسلههایی چون صفویه و سنت تاریخنویسی این ادوار مشهود است. در تاریخ «عالمآرای عباسی» نوشتهی اسکندربیگ ترکمان (کاتب دربار شاه عباس صفوی) از نتایج جلوس شاه عباس بر تخت پادشاهی، «طراوت تازه و نکهت بیاندازه یافتن و نضارت و خرمی از سرگرفتن» ایرانی است که از آن در این اثر به عنوان «خلاصهی ربع مسکون و بهترین عرصهی جهان» یاد شده است(۱۷). در کتاب مهم «مختصر مفید» نوشته محمد مفید مستوفی بافقی که در همان عصر صفوی تألیف شده و به گفتهی ایرج افشار تنها کتاب مستقل در موضوع جغرافیا در عهد صفوی است، نویسنده پس از نقل داستان فریدون و فرزندان او، پیرامون ایرج و ایرانشهر و حدود آن چنین نوشته است: «بعد از این مقال ایرانشهر که عبارت از کنار آب فرات است تا شط جیحون و وسط معموره و خوشترین و بهترین مواضع گیتی که واسطه عقد دنیاست به ایرج که اعقل و ارشد اولادش بود و به صفات حمیده و سمات پسندیده آراسته و به زیور عقل و فراست موصوف و به علو همت و وفور جود و سخاوت مشهور و معروف گشته بود نامزد فرمود…»(۱۸)
نهضت پانایرانیسم به دنبال نزدیک ساختن مردمان ایرانیتبار و توسعه روابط میان مناطق مختلف جغرافیای فرهنگ ایرانی در منطقه است. جغرافیایی فرهنگی که چه در دوران پیش از اسلام و چه پس از آن ایرانشهر نامیده می شد. امروز نیز بسیاری از عبارت «ایران بزرگ فرهنگی» برای اشاره به این مناطق و مردمان ساکن در آن استفاده میکنند. مردمانی که فرهنگ، تاریخ و سرنوشتی مشترک دارند و سدهها در کنار یکدیگر و با همکاری هم دولتهایی ایرانی تشکیل داده و در برابر تهاجمات خارجی ایستادگی کردهاند و اکنون به هر دلیلی در جدایی از هم زندگی میکنند، ولی با وجود جداییهای سیاسی از یکدیگر، همچنان اشتراکاتشان بسیار بیشتر از تفاوتهایشان است بطوری که خاورشناسان و ایرانشناسانی چون رنه گروسه فرانسوی از اصطلاح «ایران خارجی» برای نامیدن مناطقی که با وجود جدایی از ایران سیاسی، مردمانی با فرهنگ و تبار ایرانی در آنجا زندگی میکنند، استفاده کردهاند(۱۹).
اهداف و آرمانهای پانایرانیسم
پانایرانیستها برخلاف پانترکیستها و پانعربیستها که با توسل به جعل و تحریف تاریخ قصد دارند با وجههسازی جنایات خود را بپوشانند، تکیهشان بر نظم تاریخی موجود در جغرافیای فلات ایران و حفظ سنت ادبی و فرهنگی این ناحیه است. آذربایجان مثال خوبی برای درک این موضوع است. هرچند این ناحیه در شمال غربی ایران زبان محلیاش پس از دوران اسلامی دستخوش تغییراتی شد، اما زبان شعر و کتابت در آن با وجود خلق آثاری البته محدود به زبانهای محلی (زبان پهلوی تا قرن دهم هجری و زبان ترکی آذری در دوره معاصر) همواره یا عربی بود (در قرون اولیه اسلامی) یا فارسی. به بیان دیگر زبان کتابت و شعر در این ناحیه تفاوتی با سایر نقاط ایران نداشت که این نشانگر پیوستگی فرهنگی و سیاسی آذربایجان با سایر نقاط ایران با وجود تحولات سیاسی و تاریخی است و مواضع پانایرانیستها پیرامون آذربایجان شکل گرفته بر پایه همین واقعیات عینی و تاریخی است. این موضوع دربارهی سایر نقاط ایران نیز صادق است.
در زمان تجزیه بحرین حزب پانایرانیست پرچمدار مخالفت با تجزیه این جزیرهی ایرانی بود و نطق رهبر این حزب در محکومیت و استیضاح دولت هویدا هنوز یکی از تأثیرگذارترین سخنرانیهای ملی در ایران معاصر است. در زمانی که دولت فاشیستی بعث عراق مشغول لشکرکشی به مناطق کردنشین بود، جراید حزب پانایرانیست جنایات دولت جمهوری عراق را در نشریات خود بازتاب میدادند. حتی از سوی دفتر مرکزی حزب پان ایرانیست نامههایی به اوتانت دبیرکل وقت سازمان ملل متحد در محکومیت جنایات حکومت پانعرب و بعثی جمهوری عراق فرستاده شد که به اقدامات حکومت عراق علیه کردها و نقض حقوق انسانی آنها اشاره شده بود(۲۰). حمایت پانایرانیستها از همتباران کرد در عراق تا جایی پیش رفت که نمایندگان پارت دموکرات کردستان عراق در پنجمین کنگره حزب پانایرانیست، این پارت را برادر حزب پانایرانیست اعلام کردند و حتی رهبر این پارت ملامصطفی بارزانی در پیامی به پنجمین کنگره حزب پانایرانیست از حمایتهای این حزب تجلیل کرد: «… شما (محسن پزشکپور) و حزب پر افتخار و روزنامه زرین برگ خاک و خون نه تنها در سخت ترین شرایط از رستاخیز آزادیطلب ما موثرترین و شدیدترین پشتیبانی ها را نمودهاید، بلکه در هر فرصت افتخارات تاریخی و نژاد ما را چون حماسهای بزرگ بازگو نمودید. پس بجاست که ما و شما، به خود ببالیم و چونان گذشته دست در دست هم در راه آزادگی نژاد و نیاخاک خود و در هم شکستن توطئههای استعماری شوونیستها، نبردی همآهنگ را دنبال کنیم… در خاتمه دست شما برادر عزیز و دگر رهبران گرامی حزب شما و همه رزمندگان سنگر گرفته در حزب پانایرانیست را صمیمانه میفشارم و در آینده نیز به کمکهای معنوی و گرمی بخش شما امیدوار و سربلند میباشم و باردیگر درودهای آرینها را از سوی خود و رستاخیز آزادگیبخش کردهای این سوی مرز و مکتب سیاسی و کمیته مرکزی پارت دموکرات کردستان عراق به سوی کنگره پنجم حزب برادر پانایرانیست میفرستم»(۲۱).
با امضای قرارداد الجزایر میان ایران و عراق، حزب پانایرانیست با این قرارداد که مطابق آن حکومت ایران حمایت نظامی و مادی خود از کردهای عراق را قطع میکرد، مخالفت کرده و همچنان به پشتیبانی کردهای عراق پرداختند.
فعالیتهای پانایرانیستها پس از انقلاب ۵۷ نیز با وجود به وجود آمدن محدودیتها با روی کار آمدن حکومتی انترناسیونال و ضدملی که آرمانهای واهی یکپارچگی امت اسلام را جایگزین ارزشهای ملی، تاریخی و فرهنگی ایرانیان کرد، ادامه یافته و کوششهای آنها به حفظ تمامیت ارضی ایران و فرهنگ و ارزشهای ایرانیان و توسعه روابط با کشورهای دارای مردمانی ایرانیتبار متمرکز بوده است. تجمع در برابر سفارت امارات در اعتراض به جعل نام تاریخی خلیج فارس، دو تجمع در مقابل دفتر سازمان ملل در تهران در اعتراض به سکوت جوامع بینالمللی در برابر جنایات داعش و گروههای اسلامگرا علیه کردهای سوریه و عراق با وجود تهدید و بازداشت رهبران سازمان جوانان این حزب از جملهی این اقدامات بوده است. تشریح قراردادهای برجام، کنوانسیون رژیم حقوقی دریای مازندران و نقصها و عواقب جبران ناپذیر چنین قراردادهایی از دیگر فعالیتهای پانایرانیستها در سالهای اخیر بوده است. پانایرانیستها چنانکه بارها اظهار داشتهاند به دنبال نزدیکتر کردن روابط با کشورهای حوزه تمدنی ایران و تشکیل اتحادیهای مانند آنچه در اروپا میان کشورهای اروپایی ایجاد شده، هستند؛ با این تفاوت که ایجاد چنین اتحادیهای میان کشورهای حوزه تمدنی ایران با توجه به مبدأ تاریخی و اشتراکات فرهنگی و زبانی در این حوزه بسیار آسانتر، واقعبینانهتر و دست یافتنیتر از نمونه اروپایی آن خواهد بود تا بتواند منافع مردمان این منطقه و حیات فرهنگی آنان را از تعدی ایدئولوژیهای نژادستیز و خودکامهای چون پانعربیسم و پانترکیسم که سابقه نسلکشیهایشان در قرن بیستم ثبت تاریخ است، حراست کند. هر چند با روی کار آمدن جمهوری اسلامی ارزشهای ملی و فرهنگی ایرانیان از سوی هیأت حاکمه تضعیف شد اما نه تنها تلاش برای حفظ و احیای فرهنگ ایرانی متوقف نشد بلکه در سالهای اخیر حتی نشانههایی از اوج گرفتن ارزشهای ملی در ایران را میتوان مشاهده کرد. شاید به همین جهت باشد که در ماههای اخیر زمزمههایی از درون حکومت جمهوری اسلامی شنیده میشود که نظام قصد دارد بر خلاف رویهاش در چهار دهه گذشته، بعد از به بنبست رسیدن در عرصههای مختلف سیاست داخلی و خارجی، اقتصادی و اجتماعی با دست گذاشتن بر ملیت ایرانی و خرج کردن از ارزشهای ملی، تاریخی و فرهنگی ایرانیان، خود را از پرتگاه نجات دهد و با این حربه مشروعیتی تازه برای خود بین مردم ایران دست و پا کند.
شاید سخنرانی دکتر حسن انوری استاد آذربایجانی فرهنگستان زبان فارسی در سال ۹۲ بتواند آمال و آرمانهای فرهنگی و سیاسی پانایرانیستها را بیان کند. به این جهت یادداشت خود را با ذکر بخشهایی از سخنرانی ایشان به پایان میبرم. حسن انوری در این سخنرانی بعد از اشاره به وسعت فرهنگی ایران (که آن را جهان ایرانی نامیده) و ارائه شواهدی از آن از میان آثار کهن ادبیات فارسی، گفت: «کسانی که جهان ایرانی را با مرزهای جغرافیایی ایران فعلی یکی میگیرند، نهتنها به خود، به تاریخ هم جفا میکنند و افزایش خلط مباحث تاریخی را باعث میشوند. ما به این دوستان آنچنان نگاه نمیکنیم تا کسانی که نام خلیج فارس را بنا به اغراض سیاسی دگرگون میسازند، بلکه عمل اینان را بیشتر از سر ناآگاهی تاریخی میدانیم. به هر حال، باید توضیح دهیم که ایران، امروزه دو مفهوم دارد: یکی ایران محصور در درون جغرافیای سیاسی فعلی است و دیگر جهان ایرانی که خوشبختانه دانشمندان از رشتههای علمی به ویژه زبانشناسان حدود واژه را نگاه میدارند و مثلاً از اطلاق نام ایرانی به زبانهای سُغدی، سکایی، خوارزمی، آسی، پشتو و غیره که امروزه در خارج از حوزه جغرافیای فعلی ایران است ابا نمیکنند. درواقع این زبانها به جهان ایرانی تعلق دارند. همچنانکه نمیتوان زبان خوارزمی را- به مناسبت آنکه امروزه ترکان بر آن منطقه سلطه دارند- از زبانهای ترکی دانست، مسعود سعد سلمان را هم نمیتوان یک شاعر پاکستانی نامید یا رودکی را به بهانه اینکه اهل سمرقند بوده و سمرقند امروزه جزء ازبکستان است، شاعر ازبکی گفت؛ یا مانی را که به صِرف اینکه در بابِل متولد شده و بابِل امروزه جزء عراق است، او را پیغمبر عراقی نامید. جهان ایرانی در روزگاران گذشته از نظر جغرافیایی و سیاسی و فرهنگی یک سرزمین به شمار میرفته و امروزه پارهپاره شده و هر پارهای به نامی نامیده شده است. ولی سخن این است که نام امروزی را نمیتوان بر تاریخ تحمیل کرد. این مسئلهای عاطفی و احساسی نیست، بلکه موضوعی علمی است این سخن را اولاً در پاسخ کسانی نوشتم که بر استاد ذبیحالله صفا ایراد میگیرند که چرا رودکی و امثال رودکی را در کتاب خود آورده. [آنهایی که میگویند] رودکی که ایرانی نیست. رودکی را باید در کتابی آورد که نامش باشد تاریخ ادبیات در ازبکستان! و ثانیاً در پاسخ کسانی چون آن نیکمرد افغانی که در زمان رضاشاه پهلوی، وقتی وزارت خارجه ایران نام پرشیا را در خارج از ایران، به ایران تبدیل کرد، اعتراض کرد که ایران ما هستیم، شما چرا اسمتان را تغییر میدهید. نیکمرد افغانی در واقع درست گفته، وقتی محمود غزنوی شاه ایران و عنصری و فرخی و… ایرانی باشند سرزمین آنها چرا نباید ایران نامیده شود. اگر اسامی را به اغراض سیاسی نیالوده بودند، قسمت علیای رود ارس هم الآن «اران» بود نه آذربایجان. از سال ۱۹۲۲ میلادی، در این هشتاد اخیر، این اسم جعلی را بر آن سرزمین تحمیل کردند. آذربایجان، قسمت سفلای رود ارس است و بوده است و خواهد بود که یادگار آتورپتگان، سردار نامدار هخامنشی است. و این نکته هم گفتنی است که نیاکان ارانی هم ایرانی بودهاند و خود را ایرانی میدانستهاند، چنانکه در شعر منقول از قطران و خاقانی دیدیم، و لفظ اران خود با ایران همریشه است… جفایی که در دوران حکومت شوروی بر ازبکستان و تاجیکستان رفت دوسویه بود؛ هم از طرفداران زبان ترکی بود و هم از سوی روسها. در شهر بخارا که روزی رودکی سمرقندی، آدمالشعرای شعر فارسی، قصاید غرای خود را به زبان فارسی در دربار سامانی میخواند، کار به جایی رسید که برای کسانی که به زبان فارسی سخن میگفتند جریمه تعیین کردند و بدتر از این، اینکه خط را ابتدا در سال ۱۹۲۹ به لاتین و در سال ۱۹۴۰ به روسی تغییر دادند و باعث آمدند که نسل جدید به کلی از نسل قدیم و از فرهنگ قدیم بریده شود و امکان آشنایی با فرهنگ و میراث نیاکان از میان برداشته شود و نتیجه آن شد که ایرانی با ایرانی (به مفهوم آنکه در جهان ایرانی زندگی میکنند نه در محدوده جغرافیای سیاسی فعلی) و هم به مفهوم از جدید با قدیم با هم بیگانه شوند. شصت سال پیش از این استاد دکتر پرویز ناتل خانلری مقالهای در مجله سخن (فروردینماه ۱۳۳۲) با عنوان «همسایگان ناشناس» نوشت و از این درد نالید و آنجا گفت: «زمانی بود که میان ایران و افغانستان و آسیای مرکزی جدایی نبود، پیشهور هنرمند اصفهانی در غزنین و سمرقند کاخها میساخت و نقاش تبریزی در هرات هنر میفروخت…» و غرض از این نقل آن است که بگوییم امروز دیگر آن شصت سال پیش نیست که فقط گله و شکایت کنیم و دست روی دست بگذاریم. نیروی قهر شوروی از میان رفته است و از سوی دیگر فناوری باعث شده است که ارتباطات گسترش پیدا کند و اگر قصوری هست نتیجه نابخردی خود ماست. امروز، روز پیدا کردن همدیگر است. ایرانی (در مفهوم شهروند جهان ایرانی) باید ایرانی را پیدا کند و این پیدا کردن و آشنا شدن کار فرهنگی میخواهد. کار سیاسی هم میخواهد» (۲۲).
منابع:
۱. F. kazemzadeh, Pan movements, International Encyclopedia of Social Science, XI: 1968, p.366
۲. جیکوب لاندو، پانترکیسم یک قرن در تکاپوی الحاقگری، ترجمه حمید احمدی، نشر نی، چاپ دوم ۱۳۸۶، ص۲۹۲
۳. محمود افشار یزدی، دوره یا جلد سوم مجله آینده، مقاله قلمرو زبان فارسی
۴. همان
۵. هوشنگ طالع، تاریخچه مکتب پانایرانیسم، انتشارات سمرقند، چاپ دوم ۱۳۹۱، ص۲
۶. علی اکبر رزمجو، همان، ص۹۲
۷. همان، ص۹۳
۸. خاطرات امیرشاپور زندنیا، ایران فرزند، نشر نامک، چاپ اول ۱۳۹۵، ص۲۷
۹. Encyclopedia of Human Rights: Vol. 1, edited by David P. Forsythe, oxford university press, 2009, p. 98
۱۰. Arminius Vambery, western culture in eastern lands, 1906, p. 348
۱۱. جیکوب لاندو، همان، ص۲۱-۲۲
۱۲. رنه گروسه و جمعی از خاورشناسان فرانسوی، تمدن ایرانی، ترجمه عیسی بهنام، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ پنجم ۱۳۹۲، ص۳۵۱
۱۳. عنایتالله رضا، آذربایجان و اران، نشر هزار، چاپ سوم، صص ۱۰۵- ۱۰۶
۱۴. همان، ص۱۱۶
۱۵. سیدحسن تقی زاده، رشد اجتماعی و وسائل حصول آن در مملکت ما، مجله تعلیم و تربیت، شماره ۷ و ۸، ۱۳۰۶
۱۶. بابک امیرخسروی، دولت در ایران، نقدی بر نظریه شیوه تولید آسیایی مارکس، نشر اختران، چاپ اول ۱۳۹۷، ص۲۹-۳۰
۱۷. اسکندربیگ ترکمان، عالمآرای عباسی، انتشارات امیرکبیر، چاپ پنجم ۱۳۹۲، جلد دوم، ص۲۷۸
۱۸. محمدمفید مستوفی بافقی، مختصر مفید، به کوشش ایرج افشار و محمدرضا ابوئی مهریزی، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۳۹۶، ص۱۸
۱۹. رنه گروسه، همان، ص۱۴
۲۰. هوشنگ طالع، قرارداد الجزایر و پی آمدهای آن، انتشارات سمرقند، چاپ اول ۱۳۸۹، ص۶۶
۲۱. روزنامه خاک و خون، شماره۲۴۶
۲۲. حسن انوری، ایران و جهان ایرانی، ماهنامه بخارا، شماره ۹۴، ص۱۲
برگرفته از کیهان لندن
***
ضرورت و شرایط تشکیل مکتب پان ایرانیسم
هومن اسکندری
پانزدهم شهریورماه ، سالروز بنیاد مکتب پان ایرانیسم از راه فرا رسید. در طول حیات یک ملت، روزهای خاص و سرنوشت سازی وجود دارد که این روزها و وقایع رخ داده در آنها، پیوندی شگفت و سرنوشتسازبا سرنوشت و اقتدار آن ملت دارد. از جمله این روزهای سرنوشت ساز در تاریخ معاصر ایران می توان به روزهایی چون ۱۴ امرداد ۱۲۸۵ ( صدور فرمان مشروطیت )، ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ ( ملی شدن صنعت نفت )، ۲۱ آذر ۱۳۲۵ ( گریز اهریمن از آذربایجان )و ۱۵ شهریور ۱۳۲۶ ( بنیاد مکتب پان ایرانیسم ) اشاره نمود .
برای درک اهمیت تشکیل مکتب پان ایرانیسم در تاریخ معاصر ایران، بررسی شرایط جامعه ایران در هنگام بنیاد مکتب ، بررسی عملکرد مکتب و پی آمد های تشکیل آن ضروری به نظر می رسد .
در حالی که ملت ایران پی آمد های شوم و ناگوار تجزیه بخش های بزرگی از سرزمین ایران و نسل کشی وحشیانه تیره ها و اقوام ایرانی در طول ۲۰۰ سال گذشته را هنوز فراموش نکرده بود، در سوم شهریور ۱۳۲۰ و درخلال جنگ جهانی دوم ، سرزمین ایران بار دیگر به اشغال نیروهای بیگانه (متفقین) درآمد .
اشغال ایران ، حفظ استقلال ، تمامیت ارضی و اقتدار ملی را به چالشی بزرگ برای ایرانیان تبدیل کرده بود . به تحریک بیگانه در هر گوشه ای از ایران ، از آذربایجان و کردستان گرفته تا بلوچستان ، نواهای شوم تجزیه به گوش می رسید . در حالی که رجال ملی و میهن پرستان خانه نشین شده بودند ، احزاب و گروه های بیگانه گرا و وابسته ، مانند حزب توده ، با اهدافی شوم و ضد ملی به گسترش فعالیت های تخریبی خود دست یازیده بودند . در این میان قدرت های خارجی با حمایت از رجال فاسد و وابستگان خود تلاش داشتند تا با نفوذ در هیات حاکمه از منافع بیشتری در ایران برخوردار شوند .
در این سال های سخت دو عامل باعث شده بود تا سخن گفتن از ناسیونالیسم چونان گناهی نابخشودنی و کفری بزرگ به نظر آید .
یکم – شکست آلمان نازی در جنگ جهانی دوم که سیاست های نژاد پرستانه و فاشیستی آن منجر به ویرانی بخش بزرگی از جهان و قتل عام میلیون ها انسان بی گناه در سراسر گیتی شده بود . این تجاوزات که تحت لوای ناسیونالیسم آلمانی صورت می گرفت ، انزجار افکار عمومی مردم جهان را نسبت به کلیه تفکرات مشابه و حتی واژه های مشابه برانگیخته بود . در این میان قدرت های استعمارگر غربی و شرقی تلاش داشتند تا با متصف کردن نهضت ها و اندیشه های آزادی خواهانه و ملت گرایانه به نژادپرستی و فاشیسم و در نتیجه تضعیف آنها ، راه را برای نفوذ در کشورهای جهان سوم و چپاول و غارت ملت های ستم کشیده هموار نمایند . لذا با سوءاستفاده از افکار عمومی داخلی و جهانی و با استفاده از دستگاه های عظیم و متنوع تبلیغاتی ، هرگونه جنبش ناسیونالیستی ، به ویژه در کشورهای جهان سوم را، مغایر با آزادی خواهی و دموکراسی معرفی کرده و ناسیونالیست ها را زیر تیغ تیز حملات تبلیغی خود قرار می دادند .
دوم – نظام رضاشاهی در طول دو دهه پیش از آن ، ناسیونالیسم ایرانی را با اقتدار حکومتی و استبداد پیوند زده بود . رضا شاه و طیفی از متفکرین آن دوره حرکت ایران به سوی مدرنیسم را تنها با اهرم ناسیونالیسم و در پناه حکومتی مقتدر میسر می دیدند . لذا رضا شاه با توجه به مقتضیات و شرایط حساس جامعه ی ایرانی تلاش داشت تا با تشکیل حکومتی مقتدر و نیرومند ، پروژه سازندگی و مدرنیسم در ایران را به مرحله ی اجرا در آورد .
این اقتدار حکومتی و استبداد ناشی از آن ، طبعا واکنش های منفی را دربسیاری از مردم ، روشنفکران و فعالین سیاسی جامعه به وجود آورده بود . اگرچه این استبداد در بسیاری از موارد گریبان گیر ملیونی چون دکتر مصدق ، مدرس ، ملک الشعرا بهار و بسیاری دیگر هم شده بود ، اما در سال های بعد از فروپاشی نظام مقتدر و البته مستبد رضاشاهی ، فرصتی فراهم شده بود تا احزاب وابسته ای مانند حزب توده و روشنفکران متعدد وابسته به آن با ملازم و مرادف دانستن ناسیونالیسم و دیکتاتوری ،تبلیغات ضد ناسیونالیستی خود را شدت بیشتری بخشند.
در این شرایط سخت و دشوار،ندای ایران پرستی و ناسیونالیسم بار دیگر توسط دهها جوان برومند ایرانی در سرزمین ایران صلا داده شد.هسته اولیه مبارزات پان ایرانیستی بعد از شهریور ۱۳۲۰ وتوسط تعدادی نوجوان از جمله محسن پزشکپور،محمد رضا عاملی تهرانی،مهدی بهره مند،پرویز صفیاری،فرید سیاح سپانلو،ابوالقاسم پورهاشمی وعده ای دیگر در محله پل چوبی تهران و با حمله به تانک های متجاوز روسی شکل گرفت.
به دنبال فعالیت های این نوجوانان و عده ای دیگر از جمله علینقی عالیخانی،مهدی عبده،ناصر معاضدی،داریوش همایون،نادر نادرپور،سیاوش کسرایی،محمود کشفیان،جهانگیر مقدادی و…در باشگاه ایران دوست،نهضت محصلین و حزب رستاخیز ملی، سرانجام (انجمن)در سال ۱۳۲۳ پایه گذاری شد تا محلی باشد برای آموزش نوجوانان میهن پرست و فعالیت های گسترده ملی و ضد بیگانه.واژه پان ایرانیزم به عنوان یک بنیاد فکری وایدیولوژیکی،برای نخستین باردر انجمن و در متن فرمان رییس(توسط محسن پزشکپور) مطرح گردید.
با گذشت زمان و ورود این جوانان به دانشگاه ودبیرستانها و پختگی بیشتر کوشش های ایران پرستانه،سرانجام مکتب پان ایرانیسم در روز پانزدهم شهریور ۱۳۲۶ تاسیس گردید.به گمان راقم این سطور،از نظر بنیان گذاران مکتب،ضرورت تاسیس و کارکردهای مکتب پان ایرانیسم را می توان در موارد ذیل مورد تحلیل و شناخت قرار داد:
الف-تشکیل کانون مبارزه و مقاومت ملی در سالهای پس از اشغال ایران
در این سالها اعضای مکتب ضمن کوشش برای گسترش اندیشه ها و آرمان های میهن پرستانه و ملی،تلاش نمودند تا فضای بسته وخطرناک جامعه برای کوشش های وطن پرستانه را تغییر دهند.این تلاشها نه تنها به صورت مبارزات فکری و فرهنگی در دانشگاه تهران و دبیرستانها که حتی به صورت مبارزات خیابانی و فیزیکی در شهرها با احزاب و گروههای بیگانه گرا و از جمله حزب توده ادامه داشت.مجموع این تلتشها منجر به شکسته شدن جو ارعاب و تهدید گروههای یاد شده و تغییر نسبی اوضاع به سود ملیون گردید که پیامدهای مهم آن را میتوان در جریان ملی شدن صنعت نفت مشاهده نمود.
ب-کوشش برای تدوین مبانی ناسیونالیسم ایرانی
با توجه به فقر مباحث علمی در ناسیونالیسم ایرانی،در سالهای ۱۳۲۶ تا ۱۳۲۸ مبانی پان ایرانیسم در کلاسهای مبلغان پان ایرانیسم،کلاس گویندگان و کلاس های آرمان شناسی توسط محسن پزشکپور،محمد رضا عاملی تهرانی و علعنقی عالیخانی برای پان ایرانیست های مکتبی تدریس و تحلیل میگردیده است.چکیده این درسها و تحلیل ها در سال ۱۳۲۸ در کتاب (بنیاد مکتب پان ایرانیسم)منتشر شد که مانیفست اولیه پان ایرانیستها می باشد.
ج-پرورش و آموزش نیروها و فعالین سیاسی میهن پرست
مکتب پان ایرانیسم،آنچنان که از نام آن پیداست،در آن سالها با آموزش حرفه ای جوانان میهن پرست تلاش داشت تا آنها را برای فعالیت های جدی تر سیاسی آماده سازد.بسیاری از دانش آموختگان مکتب پان ایرانیسم در سالهای بعد مصدر امور اجرایی کشور گردیدندکه میتوان به دکتر محمد رضا عاملی تهرانی(۲ دوره وزارت و ۲ دوره وکالت مجلس)،محسن پزشکپور(۲دوره وکالت مجلس و عضو هیات مدیره کانون وکلا)،علینقی عالیخانی(۷ سال وزارت اقتصاد)،داریوش همایون(وزارت)،فضل الله صدر(۲دوره وکالت مجلس)،داریوش فروهر(وزارت)،پرویز ورجاوند(وزارت)،رضا کرمانی(شهردار خرمشهر)،اسماعیل فریور(وکالت مجلس)،هوشنگ طالع(وکالت مجلس)،پرویز ظفری(وکالت مجلس)،حسین طبیب(وکالت مجلس)وموارد متعدد دیگر اشاره نمود.
لازم به ذکر است در سالهای بعد،از بطن مکتب پان ایرانیسم دو حزب سیاسی یعنی حزب پان ایرانیست و حزب ملت ایران بیرون آمدند که دستکم حزب پان ایرانیست نقش قابل توجهی در تاریخ معاصر ایران داشته است.همچنین گروههای فرهنگی و سیاسی بسیاری از درون مکتب پان ایرانیسم نضج گرفتند که مجموع آنها نقش مهمی در فرهنگ و سیاست ایران داشته اند که بررسی آن مجال دیگری می طلبد.
بررسی تحلیلی مواردی که به اختصار به آنها اشاره شد،ما را به این مهم رهنمون خواهد شد که بی گمان برای ملت ایران ،۱۵ شهریور ماه ۱۳۲۶ روزی مهم و فراموش ناشدنی خواهد بود.با تشکیل مکتب پان ایرانیسم،جوانان میهن پرست ایرانی سرآغاز راهی شدند تا اندیشه های بزرگی و عظمت ایران و دفاع از منافع ملی را در مکتب ایران پرستی به فرزندان میهن آموزش دهند و این اندیشه ها را دیگر بار به جامعه ایرانی تزریق نمایند.
در حال حاضر که جامعه ی ایرانی دوران سرنوشت ساز و پر خطر گذار به سوی مردم سالاری و دموکراسی را پیش رو دارد گسترش اندیشه ها و ایده های ناسیونالیستی و سوق دادن افکار عمومی داخلی به سوی حفظ و صیانت از منافع ملی اهمیتی به سزا دارد.اهمیتی که بار دیگر ضرورت حضور ناسیونالیست ها و به ویژه پان ایرانیست ها را در صحنه های مبارزاتی پررنگ تر میسازد.
بزرگداشت سالروز بنیاد مکتب پان ایرانیسم،بزرگداشت سرزمین ایران،ملت ایران و فرهنگ ورجاوند ملت ایران است.
برگرفته از تارنمای سازمان جوانان حزب پان ایرانیست
***
تولد ققنوس از پس بامداد خونین
فرهاد باغبانی
ازپس آن بامداد خونین درسوم شهریورماه ۱۳۲۰ که بیگانگان یعنی دول متفق روس ،انگلیس و آمریکا برخلاف همه قواعد و قوانین بین المللی میهن عزیز ما را اشغال کردند چه بسا زنگ خطروبیداری عظیمی درمیان وطن پرستان ایرانی هویدا شد که مسیر تاریخ را ورق می زد.سوم شهریورهمزمان که نشان دهنده شکست وخیانت بزرگ ونابخشودنی به میهن بود،آغازگرنهضت وجنبش بزرگی است که دربرابراین یورش ناجوانمردانه وخفت بارازخود واکنش متهورانه نشان داد.
درسوم شهریورکه چه بسا بزرگترین خیانت در تاریخ معاصرازسوی سیاست پیشگان خائن وامرای ارتش وطن فروش صورت پذیرفت،برای اولین بار میهن مابدون مقاومتی چشمگیرتسلیم و اشغال بیگانه گردید.بی گمان دراین میان خیانتی که درسوم شهریوربه سرزمین ما شد برابری می کند به آن شب تیره و تاری که نادرشاه افشار درچادرخویش به ضرب کینه مقتول شد ویا هم سان کودتایی است که درقلعه شوشی تفلیس برعلیه آقا محمد خان آخرین سرداربزرگ ایران زمین صورت گرفت.درآن شب آغشته به ننگ وخیانت آن هنگام که خنجر آن ناجوانمرد صادق نهاوندی ودوخائن دیگر پهلوی سردار بزرگ ایران زمین را می درید،آقا محمد خان گویی آینده شوم و تار ایران زمین را به چشم بصیرت می دید، خطاب به کودتاگران گفت:
شماآقا محمد خان را نکشتید بلکه ایران را کشتید.چه سخن عمیق و دوراندیشانه وازسرمهرعجین شده به عشقی پایان ناپذیر به میهن!. بله سوم شهریور ۱۳۲۰ نیز برای ملت ایران اتفاق نامیمونی بود ازاین دست.ولی چنانچه بپذیرم ازپس هرتزی،آنتی تزی است که سنتز خود را می آفریند. هرچه تضاد خود را می آفریند.دربرابراین یورش سهمگین وهجوم ناجوانمردانه دفاعی شکست ناپذیر؛عمیق ومبتنی بر آموزهای ریشه درباورهایی نیاخاکی این سرزمین شکل گرفت.
چندی ازسوم شهریور نگذشته بود که نهضت مقابله با این یورش بزرگ از کالبد ونهاد وجدان بیدارجامعه ایرانی نمایان گشت.
درهمین شهریورماه عده ای از نوجوانان در محل پل چوبی تهران سر کوچه آسیاب بادی (نزدیک به میدان فوزیه یا امام حسین فعلی) با توجه به خدشه ای که به غرور ملی آن ها وارد آمده بود با همان حس کودکانه خود به مقابله با تانک ها و سربازانی روس برآمدند و با سنگ و آجر وچوب به بیگانه حمله ور شدند. این نوجوانان عبارت بودند از : محسن پزشکپور ـ محمد رضا عاملی تهرانی ـ ابوالقاسم پور هاشمی ـ پرویز صفیاری ـ فرید سیاح سپانلو ـ مهدی بهره مند و چند تن دیگر که نام نشانی از آنان در دست نداریم .
جرقه ای که آغاز گر نهضت بزرگ پان ایرانیسم درایران شد. ولی بی گمان این اقدام آن ها ریشه درگذشته داشت. چنانچه سرور مهندس کرمانی در جستارهایی پیرامون شکل گیری نهضت پان ایرانیسم می نویسد: درنخستین یک شنبه آبان ماه ۱۳۱۶ خورشیدی ، در کلاس درس چهارم دبستان امیر معزی تهران چهار دانش آموز که در کلاس به ایران دوست بودن یکدیگر پی برده بودند ، گردهم آمده و با خون خویش متنی را امضاء نمودند که همواره در راه ایران تلاش کنند . این چهار نفر عبارت بودند از : محسن پزشکپور ، محمدرضا عاملی تهرانی ، ابوالقاسم پورهاشمی و مهدی بهره مند.
بعدها این نهضت وجنبش درعناوین مختلف متجلی گشت (بانامهای انجمن ایران دوستان،نهضت محصلین ونهضت رستاخیز ایران) اکنون نهضت پس از کسب تجربه های فراوان در مبارزه که شرح آن در این مجال نمی گنجد وپس از شهادت علی رضا رییس در ۱۵ شهریور ماه ۱۳۲۶ نام راستین وجلوه تشکیلاتی خود به نام پان ایرانیسم را برگزید.گفتنی است نوشته ای سراسرمیهنی و آغشته به پیمان خون و باور به خاک به نام فرمان رییس ازسوی سرور محسن پزشک پور تهیه شد که همچون سوگند نامه ومیثاقی بود که از سوی این جوانان میهن پرست برای پاسداری از ارزش های ملی و نیاخاکی تهیه شده بود.متن این فرمان که آغشته به امضا خون این جوانان میهن پرست وبرومند بودسندی ازاحیای دوباره ناسیونالیزم ایرانی است که توسط محسن پزشک پورنوشته شد:
«ما بنیان گذاران انجمن ، که نخستین پایه ی ایران پرستی را به روی شانه های خود برپا کردیم ، امروز در این ساعت به خاطر آن که انجمن مقدس خود را وارد یک راه تغییر ناپذیر و به سوی یک هدف مقدس جاوید رهسپار سازیم و به خاطر آن که آرزو و ایده مشترکی را که همگی در قلب داریم تقدیم جامعه ی ایرانی نموده و مبنای تعلیمات وفلسفه و کلیه عقاید انــجمــن خویــش سازیـم می گوییـم پان ایرانیسم آن آرزوی مقدسی است که بر قلوب جملگی حکومت می کند . اکنون به خدای خود وشرافت انجمن خود و به خون نخستین شهید و سرباز فداکار انجمن علیرضا رییس سوگند یاد می کنیم که برای همیشه و تا ابد جز پان ایرانیسم برای خود هدف وآرزویی تخصیص ندهیم و ایران را جز به سوی این آینده درخشان و دوست داشتنی نرانیم .ای آیندگان ، ای کسانی که روزی زمام امور انجمن کنونی ما را در دست می گیرید .مردان مبارز- کسانی که برای عظمت ایران به سازمان مقدس ما می پیوندید ، زمامداران ، ای افرادی که فرزندان داریوش و کوروش حکومت می کنید ، ای خواننده ی عزیز ، شاید وقتی که این سطور را می خوانی اجساد ما خاک شده باشد. شایدکه جای ما کنج زندان باشد و شاید به جرم وطن پرستی آواره ی کوه و دشت باشیم ، یا قلوب ما را که کانون آتش ایران پرستی است تیره های جانگداز دشمنان میهن سوراخ سوراخ نموده باشد.
اما ازتومی خواهیم وبه تومی گوییم و تو را به اهورامزدا خدای بزرگ ایران سوگند می دهیم که به پاس احترام روح شهدای ایران و به یاد بنیان گزاران انجمن و به خاطر عظمت ایران و برای همیشه تو نیز یک آرمان داشته باشی و معتقد به یک عقیده ی کلی گردی ، پان ایرانیسم ، شاید این آرزو در زمان ما و در دوره ی تو به حقیقت نپیوندد ، اما باشد ، تو موظفی ذره ای از این اخگر را که در سینه داری در قلوب دیگران و آیندگان وارد کنی تا سینه به سینه بگردد و خاموش نشود مطمئن باش روزی می رسدکه این آتش پلیدی ها را بسوزاند و جز پاکی چیزی برجای نگذارد ، تا آن روز این وصیت ماست شما هاله ی سیاه را از پرچم ایران برنگیرید ، این هاله نشانه ی عزاداری و ماتم ماست تا وقتی که به هدف مقدس خود نرسیده اید تا زمانی که عظمت ایران را اعاده ننموده اید شما را به ناموس وطن سوگند این هاله را برنگیرید و نعره کشان بگویید.
به پیش برای محو این هاله ی سیاه ، به پیش برای روز تاریخی و مقدس
آن روز سعادت بار فرح بخش ، آن روز برای نخستین بار پرچم سه رنگ ما بدون هاله سیاه در دست جوانان فداکار ایران و سربازان غیور انجمن در اهتراز خواهد بود .
هم وطنان درود برشما و شهدای ایران ، درود بر قهرمان پیش آهنگ و شهید راه آزادی ایران ، علیرضا رییس ، ایران را به شما می سپاریم و شما را به اهورامزدا.
پاینده ایران
آری این چنین بود که پس از آن یورش شوم و خفت بار یکی از بزرگ ترین جنبش های میهن پرستانه شکل گرفت که خود را نگاهبان و پاسدارارزشهای ملی و فرهنگی تبار ایرانی درطول تاریخ می داند. جنبشی که تنها راه نجات و بهروزی جامعه ایرانی را برقراری پیوند های دوباره فرهنگی و تباری همه اقوام وتیره های جدا گشته از مام میهن می داند. اکنون ۶۵ سال از ۱۵ شهریور ۱۳۲۶ می گذرد.
نهضت پان ایرانیسم همچنان در مقام پاسدار فرهنگ و آیین نیاخاکی به ایفای مسوولیت در برابر ملت و میهن خود می پردازد.
پان ایرانیسم همچنان با اتکا و باور به آرمان های همان نوجوانانی که در برابر بیگانه با دست خالی در محله پل چوبی به مبارزه برخواسته بودند راه مبارزه خویش را برای از هم زدودن همه چهره های سیاه وپلیدی که دامان ایران زمین را فرا گرفته ادامه می دهد.
پان ایرانیسم همچنان به فرد فرد جامعه بزرگ ایرانی این نوا ونغمه جاودانه را صلا می دهد که: به پیش تا مرز خویش.
پان ایرانیسم اکنون پس از گذار از تندبادهای بسیار همچنان در برابر هر گونه اندیشه ی تجزیه طلبانه و نوای شومی که از سوی بیگانگان برای به مخاطره افکندن کیان ملی ما صورت می پذیرد پویا و استوار چونان دژی مستحکم و خدشته ناپذیر ایستادگی می کند.
پان ایرانیسم همچنان در راه اعاده حق ارده ملت در تعیین و ایفای حقوق ملی خویش مبارزه خویش را پیگیرانه ادامه خواهد داد.
آری همچنان بر سر پیمانی که با خون آغشته گشت خواهیم بود. به ایران بزرگ می اندیشیم وهر لحظه و هر هنگام که زمان می گذرد جامعه بزرگ ایرانی و اقوام و تیره های وابسته به این سرزمین بیش از پیش به عمق و راستی این پیام ونهضت بزرگ پی می برند.
حال ازپس این حوادث در طول نزدیک هفت دهه کوشش و جانبازی در راه ایران، نهضت پان ایرانیسم چونان فولاد آبدیده شده به راه خویش ادامه می دهد. اکنون آن نوجوانان که یا در راه ایران چون دکتر عاملی کشته شدند و یا چون سرور پزشک پور غریبانه بازدر شب تیرو تاری که آغشته به ننگ و خیانت به ایران بود به خاک سپرده شده اند و دار فانی و زندگی خاکی را بدرود گفته است ،پرچم مبارزه برای برپایی جامعه بزرگ ایرانی را دوباره به دست جوانانی سپرده اند که با تجربه ای گرانبها از سال های نا آرامی به ایفای وظیفه در برابر تبار ونژاد ایرانی می پردازند.
گزافه نخواهد بود که گویی که ازپس این هم مصیبت و رنج که برمیهن مظلوم ما روانه گشته وسینه میهن پرستان مملو ازغم و رنجی وصف ناشدنی به میهن است نهضت و جنبش گویی تولدی دوباره داشته است .چونان ققنوسی که از پس خاکستر آتش پرمی گشاید.
نهضت پان ایرانیسم نیزدر قلوب ملت ایران شعله ور گشته است.
پان ایرانیسم اکنون بانگ رستاخیز خود را بلند تر از همیشه چونان صور اسرافیل در تمام فلات ایران زمین صلا داده است… به پیش تا مرز خویش
سرانجم چه نسل ما بتواند و چه نسل های آینده : کنگره بزرگ اقوام ایرانی را به تاسی از وصیت نابغه دروان نادر ایران زمین به روزگاری در دشت مغان بر پا خواهد شد. روز رستاخیز بزرگ تبار ایرانی.
آری اکنون ۶۴ سال از آغاز جنبش و نهضت ما می گذرد. پان ایرانیسم خود را نقطه آغاز نمی داند بلکه خطی است ممتد درادامه نهضت های پیشین جامعه بزرگ ایرانی در برابر هرگونه یورش و تجاوز به میهن. در برابر اشغالگزان. پان ایرانیسم مجموع نقطه هایی است که خط دفاعی و تهاجمی تاریخ ایران را در طول زمانه و دوران ها ترسیم و تدوین می کند.
آری اینچنین بود که از پس آن بامداد خونین سوم شهریور که به ننگ خیانتی نابخشودنی ونزدونی آکنده بود نهضتی شکل گرفت که خود را وامدار فرهنگ و تبار ایرانی می داند برای همیشه و برای تاریخ.
چنین است آتش ایران پرستی و مهر به میهن که حتی در سخت ترین لحظات و هنگامه های دشوار تاریخی، در زمانی که هیچ امیدی به بهبود و نجات میهن نیست بزرگ ترین مقاومت های تاریخی نیزهمزمان شکل می گیرند،چنین است رمز وراز ماندگاری و پایداری این سرزمین مقدس و ورجاوند. چنین است که از پس خاکستر هرآتشی ققنوسی مبارک متولد می شود و مام میهن را از گزند اهریمنان محفوظ می دارد.
آری همیشه خیانت های بزرگ بر این سرزمین بوده ولی آن چه که نمایان تر می شود، وجود همین فداکاری ها واز جان گذشتگی هاو مقاومت هاست.
بدین سان ایران پس از یورش اهریمن در سوم شهریور ماه ۱۳۲۰هنگامی که هیچ کس گمان مقاومت و ایستادگی نداشت عده ای نوجوان آرمان خواه نهضتی را پدید آورند شگفت. گویی دست غیبی که ما خداوند ایران زمین می نامیمش همیشه به توسط فرزندانی فداکار،این سرزمین را از اهریمن، دشمن و بدسگالان در امان نگاه داشته است. این است راز ماندگاری سرزمین ما. تولد ققنوس از پس بامداد خونین.
برگرفته از تارنمای سازمان جوانان حزب پان ایرانیست
***
به مناسبت ۱۵ شهریور، سالروز بنیاد مکتب پان ایرانیسم
آرش رحمانی
ایرانیان به علت تنوع قومی و مذهبی، هیچگاه به برتری قومی یا مذهبی معتقد نبودند. فرهنگ ایرانی با اعتقاد به آزادی همه مذاهب و اقوام بنا شده است. اینگونه است که پیروی از مکتب پان ایرانیسم و خود را فرزندان کوروش، خشایارشا، انوشیروان و… دانستن افتخارآمیز است. چراکه تاریخ به درستی در مورد تفاوت رفتار بزرگان ایران با امثال آتیلا، چنگیز و تیمور قضاوت کرده است.
مکتب پان ایرانیسم در فضای امروز ایران نقش مهمی را بازی می کند. در ابتدا لازم یه تذکر است که در این نوشتار، مکتب پان ایرانیسم از حزب پان ایرانیست جداست. حزب پان ایرانیست یک حزبِ سیاسی است که انتقادات زیادی به آن دارم. به عنوان نمونه موضع گیری این حزب را نسبت به کودتای ۲۸ مرداد به هیچ وجه نمی پسندم.
هر تفکری دارای یک نمود خارجی است. مکتب پان ایرانیسم یک تفکر دفاعی در مقابل به یغما رفتن خاک و فرهنگ ملت ایران بوده است. به گفته شادروان دکتر پرویز ورجاوند، این مکتب توسط چند جوان غیرتمند دبیرستانی با دست خالی، جهت دفاع از ایران در مقابل هجوم خارجیان بنیاد گردید.
در زمانی که از یکسو حزب توده به پشتوانه مالی اتحاد جماهیر شوروی، با امکانات وسیع تبلیغاتی و نظامی به فعالیت می پرداخت و از سوی دیگر نوکران انگلیس دست به تاراج سرمایه های مادی و معنوی ایران زمین زده بودند، این جوانان غیرتمند، دست در دست هم گذاشته تا با این پدیده های شوم مقابله کنند. از قضا بسیاری از آذربایجانیان نیز جزو این جنبش ملی – مردمی بودند.
گروه های پان ترک این تفکر را در مغالطه ای آشکار، شعبه تهرانِ حزب نازی می نامند. ولی به هیچ وجه این مقایسه درست نیست؟ چون هیچ گاه تفکر برتری هیچ قوم ایرانی ای در این مکتب مطرح نبوده است. نام آن پان ایران و به معنی هم سنگ دانستن تمام باشندگان ایران زمین از هر قومی که هستند می باشد. مکتب پان ایرانیسم هیچ گاه در موقعیت تهاجمی در مقابل ملت های همسایه قرار نداشته بلکه با اتکاء به فرهنگ والای ایرانی در جهت برقراری صلح، گام برداشته است.
حال بیاییم سری به عملکرد پان ترک ها بزنیم. دولت عثمانی جز جنایت در اروپا چه کرده است؟ هنوز مردم رومانی، مجارستان، لهستان و صربستان خاطره های بسیاری از حملات وحشیانه این به اصطلاح قوم برتر دارند. در ابتدای قرن بیستم قبل از هیتلر آنان با بی رحمی تمام دست به نسل کشی و قتل عام ارمنیان زدند. لازم به گفتن است که اصولاً در ترکیه، فرهنگی غیر از فرهنگ ترکی آنهم از نوع استانبولی آن و نه حتی از نوع آناتولی، حق فعالیت ندارند. کردها از نظر آنها وجود خارجی ندارند و صحبت به زبان کردی جرم است. یونانیان بخش شمال غرب و مردم ساکن آناتولی هم وضع مشابه دارند.
این نگاهی بسیار کوتاه و گذرا بود به تفاوت این دو مکتب. هر چند نباید رفتار پان ترک ها را به معنی جنایتکار دانستن تمام مردم ترکیه دانست. چه بسیارند مردمان ترکیه که خود از این تفکر نژاد پرستانه بیزارند. خدمات بسیار ارزنده کمال آتاترک در مبارزه با این تفکر، قابل تقدیر است.
ایرانیان به علت تنوع قومی و مذهبی، هیچگاه به برتری قومی یا مذهبی معتقد نبودند. فرهنگ ایرانی با اعتقاد به آزادی همه مذاهب و اقوام بنا شده است. اینگونه است که پیروی از مکتب پان ایرانیسم و خود را فرزندان کوروش، خشایارشا، انوشیروان و… دانستن افتخارآمیز است. چراکه تاریخ به درستی در مورد تفاوت رفتار بزرگان ایران با امثال آتیلا، چنگیز و تیمور قضاوت کرده است.
“نامه پان ایرانیسم” از آقای آرش رحمانی بخاطر نوشته زیبا پر معنای ایشان سپاسگزاریم، ولی فکر میکنیم که “موضع گیری” حزب پان ایرانیست” در ۲۸ مرداد لازم به مرور اسناد دارد.
***
هواداران حزب پان ایرانیست در برونمرز
همبستگی ملی . یکپارچگی ایران . حاکمیت ملت
هم میهن گرامی: برای ایرانی یکپارچه، آزاد، آباد، سربلند و دمکرات با حاکمیت ملت به ما بپیوندید
کنون ای هم وطن ای جان جانان / بیا با ما بگو پاینده ایران
اندیشه وحدت بخش پان ایرانیسم و کوشش در حزب پان ایرانیست و سازمان جوانان حزب پان ایرانیست یگانه راه نجات ایران از تجزیه و فروپاشی است.
***
hamvandi@paniranist.org
شبکه های اجتماعی نامه پان ایرانیسم
تارنما: www.paniranism.info |
شبکههای اجتماعی حزب پان ایرانیست
تارنما:www.paniranist.party |