هم میهن گرامی, مهر نموده و ما را در پخش نامه پان ایرانیسم یاری نماید. سپاس!
نامه پان ایرانیسم
دوره دو, شماره 29 – سه شنبه 18 اردیبهشت ماه 1397، 7 مه 20018
www.paniranism.info . iran@paniranism.info
۱۸ اردیبهشت سالروز شهادت دکتر محمدرضا عاملی تهرانی(آژیر) گرامی باد.
یادش گرامی، روانش شاد و راهش پر رهرو باد
هیجدهم اردیبهشت ماه سالگرد شهادت دکتر محمدرضا عاملی تهرانی (آژیر)
دکتر عاملی یک پان ایرانیست راستین بود که بدون هیچ گناهی خون پاکش بر زمین بریخته شد. اخرین پیام او پیش از تیرباران این بود:
“دیگر به من نیندیشید به ایران بیندیشید.”
***
مشخصات
متولد۱٠ دیماه ۱۳٠۶
سن ۵۲
ملیت ایرانی
وضعیت خانوادگی (متاهل)
تحصیلات (دکترای بیهوشی)
نظریه پرداز ناسیونالیسم و از بنیانگزاران نهضت پان ایرانیسم
نویسنده مقالات بیشمار و کتابهایی در زمینه ناسیونالیسم از جمله:
نیرنگ در فلسفه(1331)،
آهنگ های خون (1335)،
جهان به ناسیونالیسم آگاه می گراید (خرداد1340)،
مکتب های مشهور سیاسی (آذرماه1340)،
سوسیالیسم دمکراتیک از نظر یک ناسیونالیست (امرداد1343)،
طرحی نو بر آموزش و پرورش ملی (1344)،
رابطه حکومت و مردم (1347)،
سندیکا از دیدگاه ناسیونالیسم(1347)،
سیاست رفاهی (1348)،
شناخت نیرومندی و قدرت (اسفند1350)،
کار تنها سند مالکیت و یگانه پاسدار آن (1358)،
ناسیونالیسم چون یک علم (1354) ،
چهار سیمای مارکسیسم،
پنج سیمای ناسیونالیسم،
اصول ناسیونالیسم،
جنبه پرورشی انقلاب آموزشی،
دفاع نهادی،
پاسخ به آدمیزاد،
دو جنبه مبارزه با بلشویسم،
اصول منطق،
عقاید داروین،
و….
مورد حقوقی
تاریخ اعدام ۱۸ اردیبهشت ۱۳۵۸
محل تهران, ایران
نحوه اعدام تیرباران
***
***
«… و خون هرگز نمیخسبد»
مسيح ديگری امشب، ميان شهر من مصلوب
سرودهای از: فريد رفعتخو
تقديم به روان پاك سرور شهيد دكتر عاملیتهرانی «آژير»
… و اما شهر من امشب ز شرم خاموش و آرام است
ميان كوچه باغاتش درخت دار اعدام است.
زمين سرد و سيه آری
زمان هم جلوهی كامل ز رنگ روی شرمساری
مسيح ديگری امشب
ميان شهر من مصلوب
زمين خسته
زمان مغلوب
مسيحيت ز نو برخاست، سكوت شهر من، آرام؛
يهودای دگر را گفت: مسيحٍ اين مسيحيت
صليبش جوخهی آتش
كتابش حرف يك نهضت
كه نفرت يا كه خشم، آری
كنم از درد و خونخواری
مسيح ديگری امشب
ميان شهر من
اينسان
به دست يك يهودای دگر آن دم… صليبی چند زهرآلود
ميان جوخهی آتش
بگويم من
كه نفرين بر تو ای دشمن
كه نفرين بر تو و دادت
به اين قاضی بيدادت
مسيح من سخن از اعتقاداتش
ميان گرگها گفت
لبش خندان
دلش؛ آرام ايمان است
درون سينهاش مهر
مهر ياران است
كند او ياد يارانش
درونش عشق ايران و برونش حرف
و پيمانش
حرفها میگويد او بر ما: سخن از لحظههای سخت اين ميدان
سخن از گردش خونين اين دوران
سخن از آرزوی بودن انسان!
مسيح ديگری امشب
ميان خون خود آری
خورد او غوطهها هر دم
شده زنده چهسان مانی
ميان مردمانی، دانی؟
تو گويی خون او از خون آن سردار ميهن خواه
تو گويی جان او از نسل آن مرد دلير است؛
«آريوبرزن»
ميان كشوری خاموش
ميان مردمی مدهوش
چو جان آرش و ايرج
چو زخم سينهی مرداس
رود بر باد گستاخی دشمن وای
چهسان گويم از اين خفت؟!
چهسان گويم ز اين خواری؟!
ز اين غوغای دينداری
ميان سينهام زخمی
ميان قلب من خنجر
ز دوران كينهها دارم
ز مردم كينهها ديگر
ميان خستگیهايم از اين دوران خونخواری
ز اين احكام بيدادش
به نام پاك دينداری
چرا امشب؟
مسيح ديگری خاموش
مسيح ديگری بر نيزههای كوفهی مدهوش
و ديدم من تن بابك
ميان لشكر دشمن
و ديدم من رخ رستم ميان چاهی از پستی
مسيح اين مسيحيت
مسيح پاك اين نهضت
صليبش جوخهی آتش
به نام حاكم كفتارهای پير
به نام قاضی اين گرگهای رذل
به پای جوخهی آتش
رود، اما، چه آرام و چه محكم
او پر از ايمان
پر از عشقش به ايران و پر از شورش
به اين نهضت
مسيح نهضت است «آژير»
ميانم خون خود خفته
درون سينهی اين خاك ولی با سينهای پاره
ميان پاكی اين خاك
به نام پاك ايران رفت
به فرمانی اهورايی
چو خورشيدی كه میآيد ز شرق پاك مزدايی
به نام پاك ايران و به ياد مهر يارانش
چنان شيری سبكبار و
گرفته بر كف او جانش!
برفت آخر؛
مسيح ديگری امشب
كتابش حرف نهضت بود
خدا را
مهر ايرانش!
پاينده ايران
***
نوشته زیر از سازمان سامان بدست ما رسید. از مهر ایشان سپاسگزاریم.
به نام ایرانزمین سرزمین بزرگان
بدون شک دکتر عاملی تهرانی یکی از بزرگ میهنپرستان ایرانزمین بود. ۳۰ سال پس از ویرانی ایرانزمین در چنین روزهایی است که بهتر درک میکنیم کشور ما ایرانزمین به چه روز سیاه و زشتی افتاده است.
زیرا امروز وقتی به دور و بر خود مینگریم کمتر نشانی از بزرگی، پاکی، میهنپرستی، غیرت، وظیفه شناسی نسبت به میهن، و و و میبینیم.
کجا رفت آن دورانی که با حس مسئولیت – پندار، گفتار، و کردار نیک یک امر طبیعی و جزئی از زندگی روزمره ایرانیان بود. کجا رفت آن زمانی که میهن از همه چیز والا تر و مهمتر بود. کجا رفت آن دورانی که سکوت در برابر ظلم معنی بی شرفی و خفت را میداشت.
اربابان این رژیم وقتی طرح ولایت فقیه را در ایران پیاده میکردند به خمینی ضحاک و دار و دسته اوباش او یاد دادند که اول قلب ایران را هدف بگیرند.
از میان برداشتن عاملی تهرانی و صدها میهنپرست بزرگ ایرانزمین در سالهای نخست پس از ورود “هیچ” معروف به ایرانزمین، تصادفی نبود.
دشمن میدانست که عاملی تهرانیها از آن دسته نیستند که بنشینند و ویرانی میهن را تماشا کنند و وقت خود را در جلسات و گفتگو و بحثهای فلسفی ۳۰ سال تلف کنند، آن هم در زمانی که میهن در جلوی چشمشان تکه تکه میشود.
دشمن در سالهای نخست با از میان برداشتن “بهترین فرزندان ایرانزمین” قلب ایرانزمین را هدف گرفت.
نتیجه این که پس از ۳۰ سال ما با ملتی سر کار داریم که باید به او تفهیم کنیم که چرا باید بپا خیزد و از شرف، هویت، آبرو، به خاطر آینده و نسل فردا دفاع کند.
اگر عاملی تهرانیها امروز در میان ما بودند، ما نیازی به این بحثها نمیداشتیم چون آنها خود پرچمداران – بزرگی، میهنپرستی، غیرت، و مبارزه میبودند.
آنها اگر میبودند هرگز نمیگذاشتند که میهن به چنین فساد اخلاقی و فساد وجدان دچار شود. برای آنها مرگ به از خفت میبود.
اما این رژیم سخت در اشتباه است اگر فکر کند که با کشتن بزرگ میهنپرستان ایرانزمین قادر به تسخیر ایرانزمین خواهد بود.
ما فرزندان همان بزرگان هستیم، و تا این رژیم ضحاک منش از روی جسد تک تک ما عبور نکند هرگز ایرانزمین را تسلیم این رژیم نخواهیم کرد.
تا جان و نفس باقی است، غیرت ایرانی در ما زندهتر از همیشه به این مبارزه ادامه خواهد داد تا روزی که پرچم بزرگی، شرف، غیرت، اخلاق، قانون و حس مسئولیت پذیری و میهنپرستی را این بار برای همیشه در خاک میهن بر زمین بکوبیم.
ایران سرزمین ایرانیان است و ما حق خود را از دشمنان ایرانزمین خواهیم گرفت. ما فرزندان همان بزرگان هستیم و امروز برای ما هیچ چیز مهمتر از آزاد کردن میهن نیست. ما، به هیچ قیمتی از ایران و ایرانی بود خود نخواهیم گذشت.
این رژیم باید بداند که با بد خون و روحی در افتاده است. خون و روح ایرانی شکست پذیر، نیست. ما پیروزیم چون ما ایرانی هستیم و ایرانی از شکست چیزی نمیداند.
ایران باید آزاد شود و آزاد میشود چون خون میهنپرستان بزرگ در رگهای ما جاریست و راهشان تا نفس و تا نفر آخر ادامه دارد.
“ایرانی بودن یک جرم نیست یک حق است”
سازمان سامان / پرچمداران
درود به بزرگان ایرانزمین که پرچم آزادی ایرانزمین را بر دوش ما نهادند – باشد که این پرچم را تا پیروزی مانند جان پاس داریم
***
حزب پان ایرانیست
همبستگی ملی . یکپارچگی ایران . حاکمیت ملت
هم میهن گرامی: برای ایرانی یکپارچه، آزاد، آباد، سربلند و دمکرات با حاکمیت ملت به ما بپیوندید
iran@paniranism.info – www.paniranism.info
درخواست هموندی
www.paniranist.org/a.htm
کنون ای هم وطن ای جان جانان / بیا با ما بگو پاینده ایران