هم میهن گرامی, مهر نموده و ما را در پخش نامه پان ایرانیسم یاری نمایید. سپاس!
نامه پان ایرانیسم
شماره 46، پنج شنبه 22 شهریورماه 1397 – 13 سپتامبر 20018
درود بر هم میهنان گرامی
نوشته های زیر تقدیم می شوند
مصاحبه ماهنامه اقتصادی-صنعتی «کارخانهدار» با مهندس تقی توکلی،صنعتگر و تکنوکرات تبریزی
روزگاری که میهن پرستی جرم نبود!
وقتى به پنجشیر میرسی
زادروز استاد جلال خالقی مطلق
آرش، پورِ کیخسرو، این افتخار به کامت گوارا!
بشنوید صدای هم میهنان تبریزیمان را: همه ایران وطنم است
کتاب «آهنگ گام ها »
معماری منحصر به فرد روستای ماسوله
مصاحبه ماهنامه اقتصادی-صنعتی «کارخانهدار» با مهندس تقی توکلی،صنعتگر و تکنوکرات تبریزی
ملیگرایی که تبریز را صنعتی کرد
تقی توکلی:
فرزند حاج تقی توکلی، موسس کبریتسازی توکلی و نخستین کارخانه برق خصوصی ایران، تبریز
مدیر عامل کبریت توکلی و موسس نخستین کارخانههای نئوپان، فورمیکاسازی، کابینتسازی و …
مدیر عامل آلمینیومسازی اراک
از موسسان مجموعه کارخانههای ماشینسازی تبریز و نخستین مدیر عامل این شرکت به مدت 9 سال، که در دوره او علاوه بر آموزشگاه تخصصی ماشینسازی تبریز، چندین کارخانه کمپرسورسازی، پمپسازی و الکتروموتور و … در کنار کارخانه اصلی تاسیس شد
از نخستین اعضای هیات مدیره تراکتورسازی تبریز
دومین مدیر عامل مجموعه صنعتی مس سرچشمه که کار راهاندازی و گسترش مجموعه را به عهده داشت
وزیر نیرو، در دورهای که پایتخت با مشکل قطعی برق مواجه بود و کارنامهای موفق از خود به جا گذاشت
توکلی خود را ناسیونالیست میداند و میگوید با عشق به ایران وارد حوزه صنعت شده است.
همه اموال و کارخانههایش را پس از انقلاب بدون دادگاه و تشریفات خاصی مصادره کردند و تنها پس از چند سال کبریت توکلی را که در آستانه ورشکستگی بود به او پس دادند. کارخانهای که یکبار دیگر احیا شد.
توکلی در مصاحبه خود میگوید مطابق برنامه دولت، کوشیدند تا تبریز به قطب صنعتی ایران تبدیل شود و شاه در عرض پنج سال سه بار از تهران به تبریز آمد تا از ماشینسازی و تراکتورسازی بازدید کند.
هیچکس حاضر به انتقال تکنولوژی تراکتورسازی به ایران نبود تنها چائوشسکو تکنولوژی این صنعت را به ما داد و ما به دانش تولید آن دست یافتیم
در مس سرچشمه مثل نیروی نظامی کار میکردیم.
20 سال به تعطیلات نرفتم و کار میکردم
ما برای منافع شخصی و حقوق و اتومبیل و … کار نمیکردیم. میخواستیم به کشور خدمت کنیم… وقتی وزیر نیرو بودم، اتومبیلم راه نمیرفت، مدیرعامل شرکت برق خودروی خود را به من میداد.
در طرحهای ملی باید روحیه ملیگرایی ایجاد کرد. اگر کسی اینکاره نیست، بهتر است کنارهگیری کند.
طرحهای کلان ملی متعلق به ملت است، مال جد و آبا ٕ من که نیست، باید شبانهروز برای منافع ملت کار کرد.
در دهه 1340 دولت ایران به آلمانها فشار آورد که مدیرعامل کروپ را بفرستید تا قرارداد ذوب آهن دوره قبل از جنگ جهانی دوم احیا شود ولی اینبار با تولید 200-300 هزار تن. درست در این زمان امریکاییها به آلمانیها فشار آوردند که کار را متوقف کنند. این خط منافع آمریکا بود. اساس حرفشان بود که نمیشود هم ایران را صنعتی کنید و از لحاظ صنعتی بینیاز شوید و هم اینکه به ما نفت بفروشید.
در مس سرچشمه، امریکاییهایی را که کمکاری میکردند اخراج کردم. اگر متخصص خارجی کار نمیکند عذرش را میخواستیم.
شما باید به این بیاندیشید که چطور تجار واردکننده تبدیل شدند به کارخانهدار تولیدکننده! امثال لاجوردی و برخوردار بازرگان بودند،چطور شد اینها تولیدکننده شدند و سپس صادرکننده! الان بازرگانهای ما 238 فندک وارد کردهاند؛ کلنگ وارد میکنند! اینکارها بیانصافی است.
برای خواندن و دیدن بروزترین خبرهای ملی به کانال آذریها در تلگرام بپیوندید
https://t.me/joinchat/AAAAADve_AhySuNh99yoXw
فیسبوک ايران دوستان آذربايجاني
***
روزگاری که میهن پرستی جرم نبود!
تصویری از دیدار سرور محسن پزشکپور با ایرانپرستان کرد در کنفرانس حزب پان ایرانیست در نقده
روزگاری که میهن پرستی جرم نبود!
***
وقتى به پنجشیر میرسی
از : رودابه
در یادبود سردار ایران خاوری(افغانستان) شهید احمدشاه مسعود
وقتى به پنجشیر میرسی فراموش نکن که در آبهای شفاف و زلال آن روحی جاریست
استقامت و پایداری را میتوان در قامت بلند کوهساران دید و زندگی را در سبزهزارهای سبزش دریافت.
وقتی به پنجشیر میرسی آهسته قدم بردار مبادا که خلوت اندیشههای آزادی و پیوند را بشکنی.
در زمزمههای نسیم، پیام یکی شدن به گوش خواهد رسید.
وقتی به پنجشیر میرسی چهره غمگین آفتاب، خونین است و آسمانش گریان و خاکش مظلومانه قصه گوی غرش شیر پنجشیر.
روی خاک پنجشیر که ایستادی چشمانت را ببند تا چشم دلت اشکهای شبانه سالاری را ببیند که در اندوه بیوه زنان و یتیم فرزندان خاکش میگرید.
در هوای این دره تپش قلبی را حس میکنی که عاشقانهترین حس را به ماموطن پروراند و بر ذره ذره این خاک انعکاس مردانگی بود.
قدمهایی با مردانگی و قدرت بر این خاک، استوار و محکم، چهره سرخ بیگانه را با سبزی این دره به زانو در آورد.
وقتی به پنجشیر مهمان میشوی از تاریکی شبهایش به غفلت مگذر آسمان پر ستاره این دره شاهد شب زندهداری سالاری بوده که تکیه بر صخرهای زده و به فردایی میاندیشید که وطنی یکپارچه و چون الماسی درخشان با مردانای دلاور خواهد داشت.
وقتی در پنجشیر قدم میزنی آهسته قدم بردار تا در بیشههایش فریاد دلیر مردی را بشنوی که با غرور و ایستادگی تا آخرین دم مزدور بیگانه نشد:
《اگر آزادی ما زیر سوال برود، اگر غرور ملی ما در هم شکسته شود، اگر استقلال ما نابود شود، زندگی دیگر کوچکترین ارزش و لذتی نخواهد داشت》
اگر با گوش جان با آواز پیچیده در نسیم این دره گوش کنی خواهی شنید که خطاب به منو تو چنین میگوید:
ای هم وطن دیر نیست که ماهیت متجاوزی را که بین من و تو به نام این و آن تفرقه میاندازد درک کنی. تفاوتهای لسانی قومی و ملیتی همه نشانههای وارداتی بیگانگاناند تا من و تو را از همدیگر دور بسازند.
در عبور از این دره غرش شیر پنجشیر تو را بیدار خواهد کرد که بیداری من و تو آرزویش بود.
وقتی از پنجشیر میگذری با هر نفس به یاد شیر دلیر این وطن آه میکشی و با هر نگاه رشک میباری از نبودش.
پاینده ایران رودابه
وقتی به پنجشیر میرسی
شعر و صدا: بانو رودابه
کانال خبری پان ایرانیست
paniranist@
***
زادروز استاد جلال خالقی مطلق
جلال خالقی مطلق، ادیب، پژوهشگر و شاهنامهشناس ایرانی است. تولد او در ۲۰ شهریور ۱۳۱۶ در تهران بود. تحصیلات دبیرستانی را در تهران انجام داد. دورههای تحصیلات دانشگاهی را در آلمان گذراند و در سال ۱۳۴۹ (۱۹۷۰) از دانشگاه کلن در رشتههای شرقشناسی، مردمشناسی و تاریخ قدیم درجهٔ دکتری گرفت. از سال ۱۳۵۰ (۱۹۷۱) در بخش مطالعات ایرانی در دانشگاه هامبورگ مشغول به تدریس زبان و ادبیات فارسی و فرهنگ ایران بودهاست.
دکتر جلال خالقی مطلق از آغاز دههٔ ۱۳۵۰ ضمن اقامت و تدریس در کشور آلمان، پژوهشهای گستردهای در زمینهٔ ادبیات حماسی ایران و شاهنامه انجام داد. مقالههای تحقیقی او در مجلهٔ سیمرغ (نشریهٔ بنیاد شاهنامه فردوسی)، مجلهٔ دانشکدهٔ ادبیّات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی، ایراننامه، ایرانشناسی، کلک و نامهٔ ایران باستان انتشار مییافت. دو مجموعهٔ برگزیده از مقالههای او با عنوانهای گل رنجهای کهن (۱۳۷۲) و سخنهای دیرینه (۱۳۸۱) در تهران به چاپ رسیدهاست.
مهمترین دستاورد جلال خالقی مطلق، تصحیح شاهنامه فردوسی است در هشت دفتر که طی سالهای ۱۳۶۶ تا ۱۳۸۶ در نیویورک زیر نظر احسان یارشاطر انتشار یافت. تصحیح شاهنامهٔ فردوسی، حاصل بیش از سی سال کار مداوم خالقی در گردآوری و بررسی کهنترین دستنویسهای شاهنامه و مقابلهٔ آنها با پیروی از روشهای جدید تصحیح متون است. جلال خالقی در کار مقابلهٔ دستنویسها از همکاری محمود امیدسالار و ابوالفضل خطیبی در دفترهای ششم و هفتم بهره گرفت. دورهٔ شاهنامهٔ خالقی در سال ۱۳۸۷ توسط مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی در تهران تجدید چاپ شد. او هم اکنون به عنوان عضو هیئت علمی کنگره بینالمللی هزاره شاهنامه فردوسی برگزیده شدهاست.وی عضو شوراى عالى علمى و رئيس كانون فردوسى مركز دائرة المعارف بزرگ اسلامى و عضو هیئت امنای بنیاد فردوسی است.
مختصری از فعالیتهای علمی جلال خالقی مطلق:
تصحیح علمی ـ انتقادی شاهنامه در هشت دفتر.
یادداشتهای شاهنامه (تا امروز سه بخش از این مجموعه مفصل چاپ شده و مجلدات دیگر نیز در دست چاپ است).
دو گزیده مقالات به نام «گل رنجهای کهن» و «سخنهای دیرینه».
ترجمهٔ کتاب اساس اشتقاق فارسی اثر «پاول هرن».
تألیف بیش از صد مقاله و نقد تخصصی دربارهٔ تاریخ، فرهنگ و ادبیات ایران، بهویژه در حوزهٔ شاهنامهشناسی و ادب حماسی.
تألیف دهها مدخل تخصصی در دانشنامههایی چون ایرانیکا و دایرةالمعارف بزرگ اسلامى.
***
آرش، پورِ کیخسرو، این افتخار به کامت گوارا!
علیرضا افشاری
▪️ در خبرها آمد که شعبهی 28 دادگاه انقلاب اعتراض حقوقدانان و وکیلان دادگستری شعلهسعدی و کیخسروی را ــ که 27 اُم اَمردادماه طی اعتراضی مسالمتآمیز، که پشتوانهی حقوقی و قانونی دارد، در اعتراض به کنوانسیون رژیم حقوقیِ دریای مازندران در برابر مجلس شورای اسلامی بازداشت شده بودند ــ رد و قرار بازداشتِ آنان را تأیید کرد.
▪️ این اعتراض و بازداشت، آشنایان با تاریخ معاصر را به یاد اعتراض شماری از هموندان حزب ملت ایران به روندِ پیشگرفتهشده برای جداسازی بحرین از ایران میاندازد که نمادش، شادروان داریوش فروهر، بود. فروهر، که بیشترین تعداد زندانی شدنهای گسسته را در نظام پیشین در کارنامه داشت، در اردیبهشت ۱۳۴۹ در کنار یارانش در «حزب ملت ایران» اعلامیهی اعتراض به جدایی بحرین را، که بسیار شدید بود، منتشر کرد… داریوش فروهر به گناه مخالفت با جدایی بحرین، بدون هیچ محاکمهای بیش از سه سال در زندان ماند.
▪️ اکنون، آرش کیخسروی پای در همان راه گذارده و همچون فرزندی از آن پدر ــ که اتفاقاً نام او با نام پسر آن شادروانان نیز یکی است، و از قضا در این سالها در مقام وکالت پیگیر پروندههای مربوط به دادخواهی از قتل داریوش فروهر و پروانه اسکندری نیز بوده است ــ معترضِ احتمال جدایی بخشی دیگر از پهنهی این سرزمین شده است.
▪️ قاسم شعلهسعدی نمایندهی دورههای سوم و چهارم مجلس ایران بود و نیازی به معرفی من ندارد. او در سال ۱۳۹۰ به خاطر نوشتن نامهای انتقادی به مقام رهبری، به توهین به رهبری و تبلیغ علیه نظام متهم شد و یکسالونیم به زندان رفت، اما شاید آرش کیخسروی را بسیاری نشناسند. همکلاسِ مهندسی متالورژی در دانشگاه آزاد کرج در سالهای آغاز دههی هفتاد بودیم. اندیشههای ایرانگرایانه و بحثهایی که با دوستان دیگر از جمله دوستی چپگرا، که در خانوادهای تودهای بزرگ شده بود، یا دوستانی روشنفکر که هر کدام از زوایایی نگاه ملی را به چالش میکشیدند سبب شناختمان از هم و نزدیکیمان شد. آنجا بود که در طی گفتوگوها دربارهی تاریخ ایران با نقش پدر وی و کتابهایی که نوشته بود آشنا شدم. کُردهای تاریخپژوه و تاریخآشنا، که زیویه را به عنوان سندی از قدمت تاریخ دیرین آن سرزمین و نقشاش در تاریخ ایرانِ دوران مادها میشناسند، همه پدر او، رشید کیخسروی، را به بزرگی یاد میکنند؛ ایراندوستی جسور که استاد سجادیه به وی لقب «عقاب زیویه» را داده بود. شادروان کیخسروی، که دهدار زیویه بود، کسی بود که با پیگیریهای طاقتفرسایش رازِ دزدیهای سازمانیافته از محوطهی زیویه را فاش ساخت؛ دزدان و غارتگرانی که نه تنها در دورهای، به یاری کسانی بلندپایه، اکثر یافتههای آن محوطه را از آنجا خارج و از راه باندِ فردی که با دولت اسرائیل ارتباط داشت به آن کشور برده بودند، بلکه در کمال بیشرمی افسانهای از پسری چوپان ساخته بودند که گذری و اتفاقی آن محوطه را مییابد و سپس او و مردمان روستاهای محل به غارتِ آنجا میپردازند! افسانههایی که بیش و کم هنوز وجود دارند و حتا در جاهایی دیگر نیز بازتولید شدهاند!
▪️ آن روزها، همزمان شد با بازگشت شادروان محسن پزشکپور، از بنیادگذاران مکتب و سپس حزب پانایرانیست، به ایران؛ از مهاجرتی ناخواسته که همزمان با اعدامِ شادروان محمدرضا عاملی تهرانی در سال 58 از انجامش ناگزیر شده بود. آرش که به واسطهی پدرش به این حزب پیوسته بود مرا، که با کمی فاصله به واسطهی دوستی دیگر با رهبران جبههی ملی ایران نیز آشنا شده بودم، به جمع یاران این حزب ایرانخواه برد. در این سالها از آن استادان باتجربه و آگاه و بینشمند در حزبهای ایرانگرا ــ که یک یه یک از میان ما میروند ــ بسیار آموختم و از جوانانی چون آرش کیخسروی و چند تن دیگر از یارانش نیز عِرق به ایران و شورمندی برای آن را، به همراه مسلح شدن به دانش و بینش و استدلال، فرا گرفتم… آرش متالورژی را به پایان نبرد و بر خلاف خواستِ پدرش که دوست میداشت تاریخِ ایران باستان بخواند به دانشگاه تهران مرکز آمد و حقوق را خواند؛ شاید گمان دارد که اینگونه بهتر میتوان از منافع ملی دفاع کرد… اندیشهای که درستیاش را در پروندههای سختی که بر عهده گرفته و این مورد اخیر، که سبب بازداشتِ دوبارهاش شد، نشان میدهد ای وکیل شجاع، و ای همچون آرش اسطورهای نگاهبانِ ایران، این افتخارِ پیمودن راه ایرانخواهانی چون محسن پزشکپور و داریوش فروهر به کامت گوارا و امید که در کنار ملت ایران شاهدِ پیروزی و کامیابی را به آغوش کشیم.
کانال تلگرام علیرضا افشاری
***
بشنوید صدای هم میهنان تبریزیمان را《همه ایران وطنم است
https://www.youtube.com/watch?v=CiQfpgSCawg
***
کتاب «آهنگ گام ها »
نوشته ی : عقاب علی احمدی
آهنگ گام ها
نوشته ی: محمدرضا عاملی تهرانی ( آژیر )
چاپ اول : ۱۳۹۱
۹۳ صفحه – ۳۰۰۰ تومان
ناشر : انتشارات سمرقند – تلفن : ۸۸۸۲۵۱۶۰ – ۰۲۱
در پیش گفتاری که ناشر بر این کتاب نوشته است ، می خوانیم :
« دفتری را که در پیش رو دارید ، دربردارنده ی نوشتارهای آهنگین و شعرگونه ی « آژیر» می باشد که در میان سال های ۱۳۲۶ تا ۱۳۵۳ خورشیدی نگاشته شده اند .
بخش هایی از این قطعه ها زیر نام « آهنگ های خون » ، در سال ۱۳۳۵ خورشیدی از سوی انتشارات آرمان خواه در تهران به چاپ رسید . شمار این قطعه ها ، چهارده پاره بود که با « سرآغاز» و «هفت پیمان » تعداد آنها ، شانزده قطعه می باشد .
نخستین قطعه ی کتاب آهنگ های خون ، قطعه ی « خون و انتقام » است که در سال ۱۳۲۶ نگاشته شده و فرجامین آن ، « نیایش نوروز » که تاریخ آن ششم فروردین ماه ۱۳۳۵ می باشد .
با یک گسل شش ساله ، آژیر میان سال های ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۷ شش قطعه ی دیگر نگاشت که واپسین آنها ، یک قطعه ی شعرگونه بود به نام « و می خواهم در این میدان » . دوباره پس از یک سکوت شش ساله ، آژیر در سال ۱۳۵۳ فرجامین قطعه را سرود که شعرگونه ای است به نام [ از ایران بگوییم ] و دیگر هیچ …
دکترمحمدرضا عاملی تهرانی (آژیر)
آژیر در این سال ها ، از سبک های گوناگون بهره جست و مراحلی را در سیر اندیشه پیمود . برخلاف نخستین قطعه که آن را به سبک «لاکونیک» [۱] نگاشت ، چنان که گفته شد ، فرجامین آنها شعرگونه ای بود به نام « از ایران بگوییم »» . [۲]
زبان قطعه های این کتاب ، زبانی فاخر و پارسی ای شکوهمندست زیبنده ی نام « ایران » و « قامت » بلند آن . نویسنده در این کتاب آرزوها ، نگرانی ها ، احساسات و عشق خود به « ایران » و « ایرانیان » را به قلم آورده است .
در زیر نگاهی می اندازیم به فهرست این کتاب :
پیش گفتار
آیین آرمان خواهی
خون و انتقام
چنبندگان
زهرخند
گذشت
به رنج
ابرمرد کیست ؟
فرمانده و قهرمان
گام ها
دریا … دریا
از خود می ترسد
مرد و گریه
نام آذربایجان
نیایش نوروز
پیام آوران و پیام ایران
این نام
خوب یا بد ؟
تاج
راز
و می خواهم در این میدان
از ایران بگوییم
محمدرضا عاملی تهرانی در بخشی از قطعه ی « از ایران بگوییم » چنین گفته است :
« از ایران بگوییم که هم درد است و هم درمان ، هم کفر است و هم ایمان. اگر از ایران بگوییم ، همه چیز را گفته ایم . از ایران بگوییم ، از ایران بگوییم ، از ایران . »
بر گرفته از ایرانچهر
***
حزب پان ایرانیست
همبستگی ملی . یکپارچگی ایران . حاکمیت ملت
هم میهن گرامی: برای ایرانی یکپارچه، آزاد، آباد، سربلند و دمکرات با حاکمیت ملت به ما بپیوندید
facebook/nameh-pan-iranism – @paniranism – www.paniranism.info
کنون ای هم وطن ای جان جانان / بیا با ما بگو پاینده ایران