شماره 57 – ۲۱ آذر، روز گریز اهریمن برای همیشه گرامی باد

هم میهن گرامی, مهر نموده و ما را در پخش نامه پان ایرانیسم یاری نمایید. سپاس!

نامه پان ایرانیسم
شماره 57 – سه شنبه 20 آذرماه 1397 – 11 دسامبر 2018
www.paniranism.info . iran@paniranism.info

 

بيانيه حزب پان ایرانیست: ۲۱ آذر روز گریز اهریمن برای همیشه گرامی‌ باد
۲۱ آذر روز گریز اهریمن گرامی باد
مهمان شهریور – شعری از استاد شهریار در فرار ” فرقه دمکرات ” از آذربایجان
سخنرانی شادروان سرور علی زرینه باف پیرامون رخداد بیست و یک آذر و رهایی آذربایجان
آتورپاتکان – سروده بانو هما ارژنگی
روح ایران
نام آذربایجان آتورپاتکان – زنده یاد سرور دکتر محمدرضاعاملی تهرانی (آژیر)

***
بيانيه حزب پان ایرانیست: ۲۱ آذر روز گریز اهریمن برای همیشه گرامی‌ باد

به نام خداوند جان و خرد
پاينده ايران

‫۲۱آذر ماه ، روز گريز اهريمن‬
روز نجات آذربايجان براي هميشه گرامي باد!

هم ميهنان آزاده و مبارز! يورش اهريمنان در سوم شهريور ماه ۱۳۲۰ و روزهاي پس از آن در همان سال، در شرايطى که دولت وقت ايران اعلام بي طرفي در جنگ جهاني دوم نموده بود تا مدتها ، سر زمين مقدس ما را در زير چرخ زرادخانه هاي متفقين نگه داشت. تلاش هاي ديپلماسي ايران سرانجام منجر به خروج اکثر نيروهاي متفق از ايران شد ليکن نيروهاي نظامي تزارهاي سرخ تا آذر ماه ۱۳۲۴ به بهانه هاي مختلف از تخليهقسمت هاي شمالي ميهن ما خودداري نمودند و با ايجاد فرقه کمونيستي به اصطلاح دموکرات آذربايجان، زمام امور سرزمين محبوب و دلاور خيز آذربايجان را به آن سپردند تا مگر بتوانند بدين ترتيب پارهايي از خاک وطن ما را زير يوغ خود نگه دارند .

فرزندان ميهن پرست ايران يک دم از مبارزه براي بيرون راندن نواده هاي اشغالگران سرخ و مزدوران خائن آنها باز نايستادند تا آنجا که کوشش هاي ديپلماسي دولت وقت و رشادتهاي ارتش دلاور ايران سرزمين قهرمان آذرآبادگان عزيز را از چنگال خونين استعمار سرخ و ايادي خودفروخته آنها خارج ساخت و بار ديگر سرود يگانگي و همدلي را همراه با مردم اين سرزمين ها سر دادند.

هر ايرانپرستي وظيفه دارد که روز گريز اهريمن از هر قطعه خاک ايرانزمين را جشن بگيرد وتاريخ حماسه ها و دلاوري هاي فرزندان ايران را در هر لباسي که بوده اند جاويدان نگه دارد.

پاينده ايران حزب پان ايرانيست

***

۲۱ آذر روز گریز اهریمن گرامی باد

۲۱ آذر در تقویم سیاسی ایرانزمین دارای جایگاه ویژه ای است که متاسفانه در وضعیت کنونی چندان که بایسته و شایسته است بدان پرداخته نمیشود .گرچه پیرامون این روز سخنها گفته شده و مقالات نگاشته شده اما از این رخداد بزرگ تاریخ هر چه بگوییم باز جای سخن باقی است.از این رو به مطالبی منتخب از ویژه نامه ایام روزنامه جام جم نظری می افکنیم.

جنگ جهانی دوم آثار منفی بسیاری برای ایران داشت. از جمله تبعات این رویداد، تشکیل فرقه‌های دموکرات در آذربایجان بود. شوروی‌ها با استفاده از نیروهای اطلاعاتی، امنیتی‌شان که در مناطق مختلف آذربایجان پخش شده و به تبلیغات و کارهای حزبی مشغول بودند، با تحریک حس قوم‌گرایی و انگشت‌گذاشتن روی ظلم و اجحافی که رژیم رضاشاه علیه آذربایجان اعمال کرده بود و نیز با مانور روی عقب‌ماندگی‌های اقتصادی- اجتماعی منطقه، حرکتی در قالب خودمختاری که با گرایش شدید جدایی‌طلبی و استقلال (و در نهایت اتحاد با آذربایجان شوروی) همراه بود، ایجاد کردند. مدیریت این حرکت بر عهده میرجعفر باقراف رئیس دولت جمهوری آذربایجان و دبیر اول حزب کمونیست آن بود.

اوایل جولای ۱۹۴۵‌/‌ تیر، مرداد ۱۳۲۴ باقراف به مسکو احضار شد و در ششم همین ماه، دفتر سیاسی کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی قرار محرمانه‌ای تحت عنوان «تدابیر لازم در مورد سازماندهی جنبش‌های جدایی‌خواهانه در آذربایجان جنوبی و سایر شهرهای شمال ایران» صادر کرد. برای رهبری این جنبش جدایی‌خواهانه در آذربایجان، تشکیل «فرقه دموکرات آذربایجان» پیش‌بینی شد.

در ۱۲ شهریور ۱۳۲۴ فرقه دموکرات آذربایجان با انتشار بیانیه‌ای و برشمردن اهدافی چون، آزادی داخلی و خودمختاری مدنی برای آذربایجان در چارچوب حفظ استقلال و تمامیت ایران، تشکیل انجمن‌های ایالتی و ولایتی، تدریس زبان آذری [ترکی آذربایجانی] در مدارس آذربایجان، افزایش کرسی نمایندگان آذری در مجلس شورای ملی به ۲۰ نفر اعلام حضور کرد.

روس‌ها با دقت زیاد دنبال شخصی بودند که بتواند امور فرقه را در آذربایجان مدیریت و رهبری کند‌ و برای این کار، سیدجعفر پیشه‌وری را انتخاب کردند. وی که اهل خلخال بود و از اولین اعضای حزب کمونیست ایران به شمار می‌رفت در شعبه دانشگاه کوتو در شهر باکو تحصیل کرده بود.

دانشگاه کوتو، دانشگاه کمونیستی زحمتکشان شرق سال ۱۹۲۱‌/‌ ۱۳۰۰ شمسی توسط کمینترن در مسکو تاسیس شد. سال ۱۹۲۲ حدود ۷۰۰ دانشجو از ۵۷ کشور در آن به آموزش مارکسیسم- لنینیسم مشغول بودند که هزینه زندگی و تحصیل آنها توسط حزب کمونیست شوروی تامین می‌شد. مدتی پیشه‌وری دبیر اول حزب کمونیست ایران بود. در اسناد محرمانه آرشیو مرکزی دولتی احزاب سیاسی جمهوری آذربایجان قید شده که پیشه‌وری را روس‌ها از تهران برای رهبری فرقه دموکرات به آذربایجان آوردند.

اقدامات فرقه دموکرات و در راس آن، سید جعفر پیشه‌وری و غلام یحیی دانشیان کاملا در راستای اجرای اهداف حزب کمونیست در ایران و برنامه‌های شوروی بود. بخصوص این‌که با توجه به وجود برخی نارسایی‌ها و محرومیت‌های اقتصادی، دستگاه تبلیغی فرقه دموکرات درصدد القای این موضوع بود که نظام سیاسی ایران حقوق آذربایجانی‌ها را نادیده انگاشته و خواهان از بین‌بردن زبان و فرهنگ ترکی است. به همین خاطر اقدامات فرقه دموکرات که ادعای دموکراسی داشت رنگ تجزیه‌طلبی به خود گرفت و حتی برای پیشبرد برنامه‌های خود از هیچ خشونتی فروگذار نبود.

در نهایت با به‌کارگیری تدابیر سیاسی در راس حاکمیت و حضور موثر نیروهای نظامی و شرکت گسترده مردم آذربایجان برای مقابله با اقدامات تجزیه‌طلبانه فرقه دموکرات این غائله خاموش شد.

بر گرفته از تارنمای سازمان جوانان حزب پان ایرانیست

***
مهمان شهریور – شعری از استاد شهریار در فرار ” فرقه دمکرات ” از آذربایجان

هان به یغما برده آن ناخوانده مهمان میرود

آن نمک نشناس ، بشکسته نمکدان میرود

گرچه بام ودر به سر کوبید صاحب خانه را

خانه آبادان که جغد از بوم ویران میرود

از حریم بوستان باد خزانی بسته باد

با سپاه اجنبی از خاک ایران میرود

خاتم جم گو به وقت آصف دوران قوام

اهرمن دیدم که از ملک سلیمان میرود

بار قحط و رنج و درد آورد و رفت

گو بماند درد را، کز سینه پیکان میرود

دیزی سفت و سیاهی پشت پایش بشکنید

ترسم آخر باز گردد چون پشیمان میرود

شرّ آن کوبنده چکش از سر ما کنده شد

لیک از رو مشکل این کوبنده سندان میرود

***

سخنرانی شادروان سرور علی زرینه باف پیرامون رخداد بیست و یک آذر و رهایی آذربایجان

نوشتار ذیل، متن سخنرانی سرور گرانقدر علی زرینه باف، از وکلای میهن پرست دادگستری،در سالگرد ۲۱ آذر (روز گریز اهریمن) در دفتر حزب پان ایرانیست می باشد। بدون تردید تلاش های ایشان در دانشگاه تهران در راستای ملی شدن صنعت نفت و همچنین مبارزات ایشان در جریان رخدادهای آذربایجان (۱۳۲۴-۱۳۲۵) هیچ گاه از خاطر میهن پرستان نخواهد رفت حاکمیت ملت ضمن آرزوی شادکامی و سلامتی برای این مبارز آذربایجانی، به درج سخنرانی ایشان در این شماره می پردازد

خانم ها، آقایان، دوستان و سروران عزیز

سالروز درخشان ۲۱ آذر ۱۳۲۵ را که به حق روز گریز اهریمن نام گذاری شده است، به همه سروران عزیز تبریک می گوییم. البته به طوری که استحضار دارید، علاوه بر جشن ۲۱ آذر و روز آذربایجان، امروز شصت و پپنجمین سالگرد صدور اعلامیه جهانی حقوق بشر نیز می باشد که این مناسبت را نیز به همه ایرانیان عزیز تبریک می گویم. جنگ بین الملل دوم با تمام ویرانگری هایی که منجر به قتل ده ها میلیون نفر شد و اروپای با عظمت و زیبا و تاریخی را با خاک یکسان نمود، تنها این ودیعه را برای بشریت و ملت ها عرضه نمود. اینکه تمامی انسان ها باید از حقوق طبیعی و اساسی برخوردار شوند. از جمله آزادی عدالت، آزادی مسافرت، آزادی کار، آزادی اندیشه و آزادی برای تمام مواردی که لازمه زندگی امروز بشر می باشد. البته این را باید در نظر داشته باشیم که علیرغم تمام تلاش هایی که در ظرف پنجاه سال گذشته برای استقرار نظامی مبتنی بر حقوق بشر در جهان انجام شده است، هنوز هم اندر خم یک کوچه ایم. هنوز هم آنهایی که با خیره درونیة جز به مطامع و هدف های مادی خود می اندیشند، کم ترین اجازه ای به بشریت برای برخورداری از حقوق اساسی که در اعلامیه جهانی حقوق بشر پیش بینی شده، نمی دهند. درست است که در سا ۱۳۲۵ آذربایجانی ها با چنگال و ناخن از سرزمین خود دفاع کردند و اجازه ندادند ه آذربایجان تحت سلطه دیگران قرار بگیرد، درست است که ما در ۲۱ آذر ۱۳۲۵ آذربایجان را به دامان میهن بازگرداندیم،ولی آن سیاست ها و عواملی که می خواستند آذربایجان را تجزیه کنند، هنوز دست اندرکارند و با قدرت تمام برنامه های خودشان را دنبال می کنند. اگر دیروز ما در برابر تجزیه آذربایجان قرار گرفته بودیم، امروز آذربایجان های متعدد داریم. ۵۰درصد از دریای مازندران حق ملت ما بوده که می خواهند آن را با حیله و تزویر از چنگ ما بیرون بیاورند، بحرین را نیز با حیله و نیرنگ و خیانت از چنگ م بیرون آوردند. اکنون نیز چشم طمع بر جزایر سه گانه ایرانی در خلیج فارس دوخته اند در حالی که جزایر سه گانه تنب بزرگ،تنب کوچک و ابوموسی جز سرزمین های اصلی میهن عزیز ما هستند. ده ها سال است که از خلیج فارس صحبت می کنیم، اما چه بگویم که باید به جای اشک از چشم هایمان خون بریزد، سرپرستان ادعایی این مملکت داوطلبانه می روند و در زیر تابلوی خلیج العربی می نشینند به که باید گفت؟ به کجا شکایت باید برد؟ به هر حال:

شرح این هجران و این خون جگر

این زمان بگذار تا وقت دگر

امروز به نام آذربایجان و روز گریز اهریمن نامیده شده است و لازم است برای تجدید خاطرات آن سال ها مطالبی را بیان کنم. ما در سنین ۱۸ و ۱۹ سالگی بودیم که متفقین از شمال و جنوب و شرق و غرب کشور و از آسمان و زمین، ایران عزیز ما را مورد یورش و تجاوز قرار دادند. این واقعه خیلی برای ما دردناک بود چون در آینه ذهنمان همیشه ایرانی را ترسیم کرده بودند که دو سوم دنیای روزگاران قدیم را زیر سلطه خود داشت و به مردم جهان درس زندگی می آموخت. حقوق بشری که به آن اشاره کردم و عده ای گمان می کنند که کوروش بزرگ،شاهنشاه ایرن زمین، اولین واضع آن بوده، صدها و بلکه هزارا سال قبل از کوروش بزرگ توسط زرتشت، پیامبر ایرانی و آذری به بشریت ارائه شده است. زرتشت به بشریت اعلام کرده که دنبال راستی و درستی بروید و پندار نیک و گفتار نیک و کردار نیک را در پیش بگیرید که این شعادت ابدی برای نوع بشر است. بنابراین ما ملت کوچک و پیش پا افتاده ای نبوده و نیستیم. ما مردان بزرگ، پیامبران، اندیشمندان و سخنورانی داشته ایم که همگی آنان حقوق بشر را برای ایرانیان و جهانیان تاکید، تایید و تثبیت کرده اند. این بیان معروف سعدی را بعد از جنگ بین الملل اول، در سازمان ملل متحد قبلی در سوئیس به خط زیبایی آراستند”

بنی آدم اعضای یکدیگرند

که در آفرینش ز یک گوهرند

چو عضوی به درد آورد روزگار

دگر عضوها را نماند قرار

تو کز محنت دیگران بی غمی

نشاید که نامت نهند آدمی

واقعا چگونه می توانیم به این مردان بزرگ بنازیم وقتی که این همه زیبایی را با جدال های قومی و قبیله تلخ و کدر کنیم؟ شما اگر به تاریخ ادبیات فارسی بنگرید، می بینید که بهترین غزلیات، بهترین قصاید و بهترین اشعار فارسی را از دوران قطران تبریزی بدین سو شعرای آذری به رشته تحریر درآوردند و سروده اند. اگر مردمان امروز از سروده های شعرای آذربایجان چیزی نشنیده باشند، حداقل با قصیده معروف ایوان مدائن خاقانی آشنا هستند شما هرگز نخواهید توانست نظیر این قصیده خاقانی شروانی را پیدا کنید:

هان ای دل عبرت بین، از دیده نظر کن هان

ایوان مدائن را، آیینه عبرت دان

در ظرف مدت این هزار و چند صد سال، مجموعه اشعار ترکی که در آذربایجان سروده شده شاید به هزار بیت هم نرسد که بیشتر آن هم نوحه بوده است؛ این ها هم برای بیان احساسات و تعصبات عزاداری و فهم بهتر توده مردم به زبان ترکی آذری سروده شده است. اما هزاران برابر این اشعار توسط شاعران آذری به زبان فارسی سروده شده است. شیخ محمود شبستری شعرهای جالبی در عالم عرفان سروده است، البته به زبان فارسی، نظامی گنجوی سروده های نغزی به زبان پارسی گفته است؛ همچنین شهریار در دوران معاصر. من روزی در قفقاز به سیاسیون آنجا گفتم که اینقدر تلاش یهوده نکنید. از شاعران شما کدام یک شعری به زبان ترکی آذری سروده است؟ حتی اگر صد بیت شعر ترکی آذری سروده،هزار بیت به فارسی گفته است. در قبال این مسائل بهانه به دست بیگانگاه ندهید؛ آذربایجانی ها فقط می خواهند هویت خود را حفظ کنند.

لنین بنیانگذار اتحاد جماهیر شوروی، بعد از اعلام بطلان قراردادهای گلستان و ترکمنچای، به سیترین، سفیر شوروی در ایران ماموریت داد تا به حکومتسالاران ایرانی بگوید: ما قراردادها را لغو کردیم؛ شما برای دستیابی به اراضی از دست رفته تان د دوران تزاریسم، از حقوق خودتان در ورسای دفاع کنید. منتها بیگانه پرستان ااجازه استفاده از این فرصت را به ما ندادند.

درود بر زنان و مردان میهن پرست؛ درود بر جوانان میهن پرست! بر آنهایی که لباس پان ایرانیسم پوشیده اند و به خاطر مملکت آماده هد نوع جانفشانی هستند.

پاینده ایران

***
آتورپاتکان – سروده بانو هما ارژنگی

بر گرفته از تارنمای ایران بوم
به مناسبت روز نجات آذربایجان
این سروده میهنی را با صدای شاعر در اینجا بشنوید

http://s1.picofile.com/file/6218373238/Atur_patkan_BY_HOMA_ARZHANGI.mp3.html

آتورپاتکان، الا ای سرزمین آذر رخشان!

سر پاینده‌ی ایران

که آتش را نگهبان بوده‌ای در پهنه‌ی دوران

تو از نوری، تو از دوری، ز پشت پیر تاریخی

تو مهد پاک زرتشتی

همان یزدان‌شناس بخردی‌پرور

که نیکی را فروغ بی زوال ایزدی داند.

آتورپاتکان

هنوز از لابلای و تار و پود رفته‌های دور می‌بینم

ز شهر شیز و آن آتشگه آذرگشسبت نور می‌تابد

و بر دیوارهایش نقش‌های بوالعجب ز افلاکیان و خاکیان برجاست.

تو آن نجد سرافرازی

به دامانت سهند سربلند و قله‌ی آتشفشان داری

دژ ضحاک و ساسان و فن‌اسپ و قلعه‌ها از باستان داری

به روز نام و ننگت هم

تو از هرمزد فرخ‌ها و فرخ زاد رستم‌ها نشان داری.

آتورپاتکان

تو ماد با فر و جاهی

تمام مردمانت آریایی زاده و آزاده اندیش‌اند

و در گسترده ی تاریخ

زبانشان آذری وان گویشی از پهلوی بوده است.

اگرچه بر دل و جانت، جفا از ناکسان رفته

و زخم خنجر ترک و تتارت سینه بدریده

ولی این ترجمانی ناروا باشد، جفا باشد

زبان آذری را تُرک نامیدن

که ایران‌زاده هرگز جز که ایرانی نخواهد بود.

آتورپاتکان

تو خاک شمس تبریزی

همان خاکی که آن پیر عجایب خلقت خورشیدوش

در دامنش رویید

همان رندی که خشتش زیر سر بودی و

پا بر تارک هفت آسمان سودی.

غریب عالم معنا

که مولانا، فقیه کهنه‌اندیش شکیبا را

چو توفانی ز بن برکند و در رقص و خروش آورد.

خرد را خاک بر سر کرد و

دل را از می معنا به جوش آورد.

آتورپاتکان

تو در گسترده‌ی دوران

به هر شهر و به هر کویی

بلاگردان ایرانی.

چه گویم من ز تبریزت

از آن سالارخیزان خاک زرخیزت

به یاد آرم از آن جنبش

از آن هنگامه‌ی خونین

از آن مردان جان برکف

چو ستار و چو باقر یا خیابانی

و یا زان سیل گمنامان

که خون پاکشان شد خون بهای راه انسانی!

ز آذر ماه یاد آرم، من از آن آذر سوزان

که چون بیگانه‌ی رسوا، چو دزدی نابکار آمد

سر آزاده‌ات از پیکر میهن جدا سازد

در آن غوغای جانبازی، چه توفان‌ها به‌پا کردی

تو با بیگانگان و دشمنان خانگی دیدم چه‌ها کردی

کنون ای مهد سربازان

آتورپاتکان، سر ایران

مبادا بینمت تا یک نفس از پای بنشینی

که دشمن در کمین است و

فریبی تازه می‌جوید

چنان روباه مکاری

به راهی تازه می‌پوید

جوانبخت کهنسالم

تو را در پهنه‌ی گیتی، هماره زنده می‌خواهم

و تا هستی نفس دارد

فلات پاک ایران ر ا

خوش و پاینده می‌خواهم.

***

روح ایران – سروده‌ای از م . سحر

برگرفته از تارنمای سحرگاهان

***

نام آذربایجان آتورپاتکان – زنده یاد سرور دکتر محمدرضاعاملی تهرانی (آژیر)

در تاریکی‌های تاریخ، آن زمان که کوه‌ها، دشت‌ها، جنگل‌ها و دریاها نامی نداشتند. آن‌گاه که نام‌ها برخون بود و آن را با خون بر جای‌ها می‌نوشتند و یا بهتر، در کار نوشتن بودند، دوده‌هایی از دور یا نزدیک، یا از پس کوه‌هایی که امروزه در دامان اروپا جای دارند و یا از سرزمین‌هایی که امروز «جدا قفقاز» ما خوانده می‌شوند و بعضی آن‌جا را از کهن سرزمین سپید‌نژادان دانسته‌اند، به سوی جنوب روان شده و هر تیره جایی گزید: از کوه‌های قفقاز و سرزمین ماد‌های جنگ‌آور و پارس‌های « فرهنگ خدای» تا کرانه‌های دریای هند، سراسر از دودمان‌ها و خانواده‌های آریایی پوشیده گشت. چنین سرزمینی که از سوی « فرغانه» نیزتیره‌های جدا گشته از سر نژاد هند و ایرانی، ‌بر آن انبوهی کرده بودند، ایران نام یافت. پیوندی پاک از خون نخست آریاها با خاک پرارج فلات ایران پدید آمد، به ریخت خانواده، دودمان، شاهی و سپس شاهنشاهی ایران که گاه پادشاهی ماد بود، گاه شاهنشاهی بی نظیردر نظم هخامنشیان و گاه شاهنشاهی کم‌نظیر در شکوه ساسانیان.

تاریخ جهان گواه است که نخست نام ها را با خون می‌نوشتند، بر جای‌ها و چنین کردند نخست آریاها و چنین از پیوند خون آنان با خاک، «ایران» پدید گشت. چونان که به گاه دیرین، نه قفقاز، نه افغانستان،

نه بلوچستان، نه فارس، نه خوزستان، نه کردستان و نه تهران، هیچ یک جدا به یاد نیایند بلکه ایران همه جاست، از آنان که گفتیم و بسیاری که نگفتیم.

چون نامی بر خاک نوشته شد و میهن پدید آمد، استوار جایگاه فرهنگ پدید گشته است. آن گاه به فرهنگ و زبان چه بسیار نوین نام‌ها پدید آیند که بر جای‌ها به یادگار آن خون و آن فرهنگ و آن زبان، سال‌ها، بماند.

آن تیره‌های نخست آریا هم که بر خاک ایران زمین جای گرفتند تا این سرزمین، ایران شد، با خون خود فرهنگی آفریدند که در اندیشه‌های تابناک، همه خونی و جنگی، بود: خونی بود، در چهره‌ی بی‌پایان قدرت‌ها و یکتا خواست‌ها، چنین بی‌کران، بی‌آغاز، بی‌همتا و بزرگ‌تر از هر بزرگ و قویتر از هر قوی و زیباتر از هر زیبا که بی‌چون هست به هر اندیشیدنی یکتا خدای و معبود آن‌ها گشت. جنگی بود، به رنگ هستی، که نه آسایش است و نه سکون. بل همه در رفت، همه درآمد و چنین هستی واحد و بی‌چون، نیز نیست، ‌جز به چهره‌ی جنگی و ستیزی پیوسته و همیشه.

از سویی می‌دانستند که خونی که آدم‌ها از آنند، پیوسته در جوشش است، به خواست هستی و نیرومندی و یکتا گشتن به هر هنر و هر آیین و هر قدرت. چنین خونی نمی‌میرد، هر چند آدم‌ها امروز هستند و فردا، نه. زیرا آدم‌هایی که امروز نیستند. فردا خواهند بود. زین‌ روی، ‌همه در آن‌ها، نمایش‌های جاویدی بود، چه به چهره‌ی جاویدی روان و رستاخیز و چه به گونه‌ای امید همگان و شوشیانس.

آن‌ها «مهر» را ستودنی می‌دانستند که نگاهبان میهن بود و خانواده و «آذر» را که پرتو از آن برمی‌خاست. به هر خطه‌ای آذرگاه و آتشکده‌ها داشتند، به نام‌های گوناگون. و از آن میان، به جنوب «جدا قفقاز» ما نیز آذرگاهی بود، آذرگشسب، نام و سرداری بر آن پاسدار، آذرپاد نام. سال‌های بعد که تا زمان ما همی کشد،‌ نام آذرپادگان یا آذربایگان یا آذربایجان، بر آن خطه مانده است، ‌به نام خون آذری‌ها، به نام زبان آذری‌ها، و به یاد صدها صد مردی که در آن خطه جان فشانده و خونشان بر خاک ریخته. و هزاران هزار بانویی که کودکان آذری زبان را به آغوش پر مهر خود پروریده‌اند. و نه نام و یاد آتشکده‌ی آذرگشسب که در آن خطه می‌بوده است و هست، که آذر آن به هر قلبی است که به یاد ایران و به یاد آذربایجان، می‌تپد.

***

پان ایرانیست ها و همه ایراندوستان را آزاد کنید!

حزب پان ایرانیست
همبستگی‌ ملی‌ . یکپارچگی ایران . حاکمیت ملت
هم میهن گرامی‌: برای ایرانی یکپارچه، آزاد، آباد، سربلند و دمکرات با حاکمیت ملت به ما بپیوندید
کنون ای هم وطن ای جان جانان / بیا با ما بگو پاینده ایران

درخواست هموندی

https://paniranism.info/%D8%AF%D8%B1%D8%AE%D9%88%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D9%87%D9%85%D9%88%D9%86%D8%AF%DB%8C

نامه پان ایرانیسم در شبکه های اجتمایی

تارنما: www.paniranism.info
فیسبوک: facebook.com/nameh_paniranism
تویتر: twitter.com/paniranism
تلگرام: t.me/Naameh_Pan

You can leave a response, or trackback from your own site.

Leave a Reply

Copyright©2010-2018.