شماره 68 – جلوی مردم زانوزدن برایم افتخار است

هم میهن گرامی, مهر نموده و ما را در پخش نامه پان ایرانیسم یاری نمایید. سپاس!

نامه پان ایرانیسم
شماره 68 -آدینه 23 فروردین ماه 1398 – 12 آوریل 2019
www.paniranism.info . iran@paniranism.info

درود بر هم میهنان گرامی

نوشته های زیر تقدیم می شوند
آبراهه‌های تخت جمشید !…( نگاهی به ترهات یک ملی – مذهبی)
جلوی مردم زانوزدن برایم افتخار است
زمانی که سخن از ملی گرایی و میهن پرستی میگوییم
نقدی بر کتاب «جهان نمای تاریخ ایران»
چاپ جدید کتاب “کار: تنها سند مالکیت و یگانه پاسدار آن”
احمد اقتداری مشهور به «پدر مطالعات خلیج فارس» درگذشت.
نریمان نوروزی از جوانان میهن‌پرست خوزستان به حبس محکوم شد.

نیروهای ارتش ایران و مردم با نصب پل شناور ۱۴۰ متری بروی رودخانه کارون روستای سید صالح را به شهرستان کارون وصل کردند

آبراهه‌های تخت جمشید !…( نگاهی به ترهات یک ملی – مذهبی)

۱۴ – فروردین – ۱۳۹۸
نوشتۀ : دکتر میلاد عظیمی

فقط برخی مقامات جمهوری اسلامی نیستند که دربارۀ تاریخ و فرهنگ ایران سخن ناپخته و غیرعلمی می‌گویند. بخشی از اپوزیسیون هم بی‌سواد و خام‌سخن است؛ تا مغز استخوان سیاست‌زده است و پوپولیست است .
این روزها عکس‌ها و فیلم‌هایی منتشر شده که نشان می‌دهد شبکۀ دیرسال تخلیۀ سیلاب و فاضلاب تخت جمشید در مهار و هدایت سیلاب٬ درست و بسامان کار کرده است. تا آنجا که من دیده‌ام هر کس این تصاویر را دید مباهات کرد و البته حسرت خورد که چرا امروز در ساخت‌وسازها دقت کافی نمی‌شود .

راه آب های زیرزمینی کاخ تخت جمشید که سیلاب های فروردین ۱۳۹۸ به سادگی از آن به بیرون از کاخ رفت .

آقای تقی رحمانی، فعال سیاسی ملّی‌مذهبی، اما در این زمینه سخنی طرفه گفته است :
«مگر کاخ و عبادتگاه و تفریگاه [ کذا. درست: تفریحگاه] حاکمان را امروز سیل می‌برد تا در آن زمان ببرد. بلایای طبیعی و غیرطبیعی برای درویشان است نه اغنیا. تخت جمشید امروز آثار هنری است زمانی اثری حاکمانه بوده است، پس مقایسه آن با مکان‌های مردمی قیاسی مع‌الفارغ [کذا. درست: مع الفارق] است». ( توئیتر )

نثر سست و غلط‌های املایی رسوای آقای فعال سیاسی سابقه‌دار را بنگرید… نگاه نازل او را به تاریخ و تمدن ایران ببینید. تلقّی پیش‌پاافتاده و بازاری او را از تخت جمشید ملاحظه کنید. سخیف‌تر از این و عوام‌فریبانه‌تر از این می‌شد دربارۀ این سازوکار کهن آبی که هنوز هم کارآمد است، سخن گفت ؟! کینه‌های دیرین این حضراتِ به‌اصطلاح «ملّی» از هرچه که به شاه و شاهان مربوط می‌شود، آزارنده است… زین قصه بگذرم که سخن می‌شود بلند…

در کتاب ارزشمند راهنمای مستند تخت جمشید ، تألیف استاد فقید علیرضا شاپور شهبازی می‌خوانیم :
«پس از چندسال صخرۀ طبیعی و پرکردن گودی‌ها به پایان رسید و تخت هموار گشت. آن‌گاه شروع به برآوردن شالودۀ بناها کردند و در همان زمان شبکه فاضلاب تخت جمشید را ساختند؛ بدین معنی که در دامنۀ آن‌قسمت از کوه که مشرف بر تخت است آبراهه‌هایی کنده و یا درست کردند و سر این آبراهه‌ها را در یک خندق بزرگ و پهن که در پشت دیوار شرقی تخت کنده بودند، گذاشتند تا آب باران کوهستان، از آن خندق به جویبارهایی در جنوب و شمال صفّه راه یابد و به در رود. بدین گونه خطر ویرانی بناهای روی تخت توسط سیلاب جاری از کوهستان، از میان رفت اما بعدها که این خندق پر شد، آب باران کوهستان قسمت اعظم برج و باروی شرقی را کند و به درون محوطه کاخ‌ها ریخت و آنها را انباشت، تا اینکه در هفتاد سال گذشته، باستان‌شناسان این خاک‌ها را بیرون ریختند و چهرۀ بناها را دوباره روشن ساختند. بر روی خود صفّه نیز آبراهه‌های زیرزمینی کنده بودند که از میان حیاط و کاخ‌ها می‌گذشت و آب باران سقف‌ها، از راه ناودان‌هایی که مانند لوله بخاری و با آجر و ملاط قیر در درون دیوارهای ستبر خشتی تعبیه کرده بودند، وارد آبراه‌های زیرزمینی می‌شد و از زیر دیوار جنوبی به دشت و خندقی در آنجا می‌رسید. هنوز قسمت‌هایی از این آبراه‌های زیرزمینی و ناودان‌های درون دیوارها را در گوشه و کنار تخت جمشید می‌توان دید. هم اکنون نیز آب باران‌های شدید زمستانی از این آبراه‌ها به در می‌رود». (ص۳۳)

برگرفته از : کانال نور سیاه ( یادداشت های ایران شناسی میلاد عظیمی )

***

جلوی مردم زانوزدن برایم افتخار است

گفت‌وگوی اختصاصی همشهری با سرهنگ فداکار ارتش که فیلم منتشرشده از او شبکه‌های اجتماعی را پر کرد

این فیلم کوتاه چند افسر ارتش را نشان می‌دهد که مشغول امدادرسانی به افراد گرفتارشده در جاده‌ای برفی هستند. در بخشی از این فیلم یکی از افسران با درجه سرهنگی وقتی می‌بیند چند زن و مرد سالخورده و ناتوان نمی‌توانند سوار خودرو شوند، جلوی‌شان زانو می‌زند تا آنها به جای پله پا روی کمر او بگذارند. وقتی این فیلم منتشر شد، خیلی‌ها تصور کردند مربوط به سیل است، اما پیگیری همشهری نشان داد ماجرا مربوط به گرفتارشدن صدها نفر در جاده برفی شاهرود – آزادشهر است و قهرمان این ماجرا کسی نیست جز سرهنگ محمد حقیقی، افسر ۴۶ساله لشکر۵۸ شاهرود. این سرهنگ فداکار که ۲۸سال سابقه خدمت دارد،
همراه با ۴نفر از همکارانش در ۲۴ساعت توانستند جان بیش از ۲۵۰نفر را که در بوران گرفتار شده و خیلی‌هایشان مثل چند نوزاد و چند بیمار در معرض یخ‌زدگی قرار داشتند، نجات دهند. حالا ۲۱روز پس از این حادثه فیلم منتشرشده در شبکه‌های اجتماعی همه را شگفت‌زده کرده است. هرچند سرهنگ حقیقی می‌گوید این کار را برای رضای خدا انجام داده و اصرار داشت تا گمنام بماند، اما سرانجام حاضر شد با همشهری گفت‌وگو و روایتی باورنکردنی از آنچه رخ داده، بازگو کند.
ماجرای فیلم منتشرشده از شما در شبکه‌های اجتماعی از کجا آغاز شد؟

۲۷ اسفند بود که در محور شاهرود- آزادشهر، در گردنه خوش‌ییلاق برف و بوران شدیدی شروع به باریدن کرد. از طرف فرماندهی مدیریت بحران و از طرف نیروی زمینی به ما دستور داده شد که به کمک افرادی که در راه مانده‌اند، برویم. ما هم با خودروهای ویژه‌ای که مخصوص حمل توپ جنگی است، راهی جاده شدیم. این خودروها کرایس نام دارد و توپ را بکسل می‌کنند و قسمت بار هم برای حمل گلوله توپ است. در آن شرایط فقط این خودروهای اوکراینی بودند که به‌دلیل قدرت زیاد و جثه بزرگی که دارند، امکان تردد در جاده را داشتند. ما هم ۴کرایس داشتیم که برای جابه‌جاکردن افراد در راه‌مانده به آنجا اعزام کردیم.
چه افرادی شما را در این ماموریت همراهی می‌کردند؟

من همراه ۴نفر دیگر شامل امیرفخرآبادی‌ فرمانده لشکر، سرهنگ محمدی، سروان شیخی و سروان عظیمی در یکی از این خودروها بودیم و کارمان را از ساعت ۹صبح روز ۲۷اسفند شروع کردیم. در جاده افراد درراه‌مانده را سوار می‌کردیم و آنها را به پادگان چهل‌دختر که قبل از گردنه قرار دارد، منتقل می‌کردیم و در آنجا اسکان می‌دادیم. آن روز سوخت خودروهای مسافران گرفتار در برف تمام‌شده بود و خیلی از خودروها یخ زده بود. مردم در بوران گرفتار شده بودند. این روند از صبح بیست‌وهفتم بدون وقفه تا پیش از ظهر روز ۲۸اسفند ادامه داشت و ما موفق شدیم بیشتر از ۲۵۰نفر از افرادی را که در راه مانده بودند و خیلی از آنها امیدی به زنده‌ماندن نداشتند، نجات دهیم.

افرادی که در جاده گرفتار شده بودند، چه شرایطی داشتند؟
وضعیت همه‌شان بحرانی بود و اگر کمی دیرتر می‌رسیدیم، معلوم نبود که چه شرایطی پیدا می‌کردند. ظرفیت کرایس‌ها بین ۲۰ تا ۲۵نفر است اما گاهی مجبور بودیم تا ۷۰نفر را سوار کنیم؛ چراکه اگر کسی در آن شرایط می‌ماند، قطعا یخ می‌زد. مثلا خانواده‌ای بودند که بچه ۲ماهه داشتند. خانواده دیگری فرزند بیمار تشنجی داشتند. خانواده دیگری دوقلو داشتند یا زنان و مردان مسنی بودند که گرفتار شده بودند و احتیاج به کمک داشتند و ما حتی مجبور شدیم لباس ها و پوتین‌هایمان را به آنها بدهیم که گرم شوند.

مهم‌ترین افرادی که در این ماموریت نجات دادید، چه کسانی بودند؟
ما به‌طور مداوم مشغول کار بودیم و حتی فرصت نشد در آن ۲۴ساعت غذا بخوریم. آنقدر وضعیت بحرانی بود که نه فرصت این کار را داشتیم و نه به‌خودمان اجازه می‌دادیم که لحظه‌ای کوتاهی کنیم، چراکه ممکن بود دیررسیدن ما به درراه‌مانده‌ای به قیمت جان او تمام شود. در نیمه‌های شب به زن و شوهری رسیدیم که همراه فرزند ۲ماهه‌شان در جاده گرفتار شده بودند. هوا آنقدر سرد بود که ماشین‌شان قندیل بسته بود. سوخت هم نداشتند. صحنه عجیبی دیدیم که هیچ‌وقت فراموش نمی‌کنم. زن و شوهر خودشان لباس‌های گرم‌شان را از تن بیرون آورده بودند و هرچه که داشتند، دور فرزند ۲ماهه‌شان پیچیده بودند تا شاید او در این سرما زنده بماند. آنها با این کار از جان خودشان گذشته بودند و اگر کمی دیرتر به آنها می‌رسیدیم، هر سه نفر یخ می‌زدند.

درباره فیلمی که از شما در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده صحبت کنید. آنجا کجا بود و افرادی که سوار خودروی ارتشی می‌کردید، چه کسانی بودند؟
ما حدود ۲۵نفر را که چند نفرشان افراد سالخورده و ناتوان بودند، به نمازخانه بین‌راهی علی‌بن‌ابیطالب(ع) در راهدارخانه خوش‌ییلاق منتقل کرده بودیم که ساعت۱۰:۳۰ صبح روز ۲۸اسفند قرار شد آنها را با خودمان به پادگان ببریم. برف هنوز می‌بارید و ارتفاع در ورودی کرایس حدود یک مترونیم است. در نزدیکی نمازخانه اما هیچ وسیله‌ای نبود و افراد مسن نمی‌توانستند از این ارتفاع بالا بروند و سوار کرایس شوند. در یک لحظه به فکرم رسید که جلوی‌شان زانو بزنم تا روی زانویم بایستند و بالا بروند اما این کار ممکن نبود. به‌خاطر همین به‌صورت چهاردست‌وپا روی زمین قرار گرفتم تا حدود ۵، ۶ مرد و زن مسن از کمرم به‌عنوان پله استفاده کنند و بالا بروند. آن زمان فقط به سوارکردن آنها در کرایس فکر می‌کردم و متوجه دور و اطرافم نبودم.
چه کسی در آن شرایط از شما فیلمبرداری کرد؟

اصلا نفهمیدم که چه‌کسی از این صحنه فیلم گرفت، چون بیشتر افرادی که آنجا بودند، زمان زیادی در برف گرفتار شده و شارژ گوشی‌هایشان تمام‌شده بود. در آن روز سخت اصلا فکرش را هم نمی‌کردم که ۲۰روز بعد فیلمی از من و همکارانم منتشر شود.

بعد از انتشار فیلم چه اتفاقی افتاد؟
افراد زیادی اعم از همکارانم تماس گرفتند و به من محبت کردند. حتی افراد زیادی بودند که من آنها را نمی‌شناختم اما شماره‌ام را پیدا کرده بودند و تماس گرفتند و شرمنده‌ام کردند. من هم گفتم هر کاری که کرده‌ام، وظیفه‌ام بوده است.

زمانی که به این ماموریت می‌رفتید، فکر می‌کردید که اینچنین خبرساز شوید؟
اصلا به این چیزها فکر نمی‌کردم. لباسی که به تن کرده‌ام، برای خدمت به مردم است. فرقی نمی‌کند که برای حراست از کشور و هموطنانم سینه‌ام را جلوی دشمن سپر کنم یا اینکه برای نجات‌شان از برف و سرما جلوی‌شان زانو بزنم. باور کنید که من آن زمان متوجه هیچ‌چیز نبودم و هیچ توقعی نداشته و ندارم. فقط خدا را شکر می‌کنم که توانستم به مردم خدمت کنم. این ماجرا هم عنایت خداوند بود و از لطف همه هموطنانم تشکر می‌کنم.

***

زمانی که سخن از ملی گرایی و میهن پرستی میگوییم

به نام يزدان

زمانی که سخن از ملی گرایی و میهن پرستی میگوییم، انگیزش و باورمان بر پایه خردورزی و دانش است؛
همان که فرزانه توس در سترگ نامه خویش بارها بر آن پافشاری نموده و بنیاد اندیشه ایرانشهری را بر پایه آن استوار کرد، ملی گرایی در اندیشه ایرانشهری بدان چم است که همه اندیشه های سودمند را پذیراییم و به باورهای سودمند ارج میگزاریم و بنیاد آسایش و آبادانی مردمان و هازمان و گیتی را در کوشش و تلاش و دانایی میدانیم؛
یک ملی گرای ایرانی در پی دانایی و تلاش برای آبادانی میهن و شهر خویش است و باورمند به یکپارچگی مردم یک سرزمین در گستره فرهنگ همسو است، و از خویشکاری خود میداند که در پی آبادانی سرزمین های همسایه و هم تبار خود نیز باشد، و اینگونه گیتی نیز روی به آبادانی و دوستی میگزارد، این سخن ما بر بنیاد راستی و رخداد های گذشتگان است؛
ملی گرایی ایرانی همان جهانوطنی چپ اندیشان و امت گرایی کیشمندان است، اما بدین روی که بر پایه خِرد،میانه روی و اندیشه #ایرانشهر بنیاد گشته و استوار است، و از آلودگی ها و سست اندیشی ها و خرافه افزایی بدور است، و دانش و تلاش را باور دارد، این همان #اندیشه_ایرانشهری است

«دارا»
شیردال چکادهای ناگشوده

***
نقدی بر کتاب «جهان نمای تاریخ ایران»

نادره بدیعی

دیرگاهی نیست تا کتابی ارزشمند، در زمینۀ تاریخ و تمدن ایران، با چاپی بسیار نفیس، از سوی انتشارات سمرقند روانۀ بازار شده است به نام «جهان‌نمای تاریخ ایران»، این کتاب دست‌آورد پژوهشی بزرگ و مستند است که به دست نویسنده و پژوهشگر فرهنگ و تمدن ایران دکتر هوشنگ طالع انجام گرفته است. کتاب دارای چند بخش است و یک پیشگفتار که در آن دربارۀ چگونگی شکل‌گیری ایران بزرگ: آریانا، ایرانا، ایران، به گونه‌ای کاملا مستند و علمی سخن رفته است.
در بخش یکم با ایران کهن روبه‌رو می‌شویم که از چگونگی جایگزین شدن ایرها یا ایرانیها در ایرانویج آغاز می‌شود، پس به کوچ ایرانیان از ایرانویج به درون فلات ایران می‌پردازد و سپس با زمان‌شناسی یا هنگام‌شناسی تاریخ ایران ممکن ادامه یافته تا به بنیادگذاری نخستین دولت ایرانی و خاندان‌های شاهنشاهی ایران در دوران کهن می‌رسد و سرانجام با روشنگری چگونگی گسل دولت فراگیر ملی پایان می‌یابد.

بخش دوم از بنیادگذاری دولت ماد تا فروپاشی ساسانیان را دربر می‌گیرد.
بخش سوم از فروپاشی ساسانیان تا برآمدن شاهنشاهی صفویان.
بخش چهارم از بازسازی دولت فراگیر ملی صفویان تا قاجاریه را بیان می‌کند و در بخش پنجم دربارۀ تجزیه‌های خونبار سرزمین‌های ایران از تجزیۀ قفقاز تا تجزیۀ بحرین را بررسی می‌نماید.

کتاب به جز این گفتارها در برگیرندۀ 29 نقشۀ جغرافیایی است که سرزمین ایران را از پادشاهی پیشدادیان تا شاهنشاهی قاجاریه نشان می‌دهد و همۀ این نقشه‌ها که به گونه‌ای بسیار نفیس به چاپ آمده‌اند گسترۀ ایران‌زمین را در دوره‌های گوناگون تاریخ به نمایش می‌گذارد و خواننده و بینندۀ کتاب با نگاهی ژرف به این نقشه‌ها می‌تواند وسعت و گسترۀ سرزمین ایران بزرگ را در دوره‌های گوناگون تاریخ بررسی نماید و ایالتهای ایران و شهرهای آبادان همۀ روزگاران ایران را در این نقشه‌ها به روشنی ببیند.

کتاب تکیه‌ای بسیار آگاهانه بر دولت‌های فراگیر ملی ایران در درازای تاریخ دارد و به گونه‌ای بخش‌بندی‌های کتاب، هر کدام با روی کار آمدن یا فروپاشی دولتهای فراگیر ملی آغاز یا پایان می‌یابد؛ مانند دولت فراگیر مادها، اشکانیان، صفویه، به زبان دیگر سلسله‌هایی که توانستند اتحاد ملی همۀ ایرانیان را در سراسر ایران‌زمین یا ایران بزرگ فراهم آورده و یک دولت مقتدر ملی در سراسر نیاخاک ایرانیان پدید آورده و ایجاد کنند، سرآغاز یا پایان بخش یک دورۀ بزرگ تاریخی به شمار می‌آیند. چراکه از هم‌پاشی سرزمین‌های ایرانی یا جداسازی آنها از یکدیگر به سبب آفندها و تهاجم‌های بیگانگان در سراسر تاریخ ایران رخ داده است و بسیار پیش‌آمده که بخش‌هایی از سرزمین ما، به اشغال اقوام مهاجم درآمده و هم‌میهنان ما که در آن بخش از ایران‌زمین می‌زیستند به زیر چیرگی و سلطه آن قوم مهاجم درمی‌آمدند و خراجگزار آنان می‌گردیدند، از این‌رو در این کتاب بر آن سلسله‌هایی که توانستند یک دولت فراگیر ملی در ایران بزرگ پدید آورند و اتحاد ملی همۀ ایرانیان را فراهم کرده، بخشهای اشغال شدۀ سرزمین ما را از چنگ بیگانگان و انیران رها سازند، تاکید شده است.

نکتۀ دیگر آن که پس از باز شدن پای بیگانگان باختری به خاورزمین و آسیا و روبه‌رو شدن آنان با فرهنگ و تمدن‌گرانسنگ این سوی زمین به ویژه ایران، باختریان در پی آن برآمدند تا نه‌تنها به این سرزمینها دست‌اندازی کنند و آنها را مستعمرۀ خویش سازند که به فرهنگ و تاریخ و تمدن اینان نیز چنگ انداخته و تا آنجا که بتوانند هویت فرهنگ و تاریخی را از این ملتها بزدایند.

مگر فیلسوفان و فرزانگان یونان از دیرباز و هم پس از اسلام نیز با هنر و فلسفه و فرزانش ایرانیان آشنا نبودند؟ تا آنجا که می‌دانیم پیر بلخ حضرت مولانا زبان یونانی می‌دانسته‌اند و می‌دانیم که افلاطون به نوشتۀ خودش در ایالت خوارزم ایران دانش آموخته. بسیار سخن‌های دیگر که بازگفتنش، این جستار را به درازا می‌کشاند، اما سخن بر سر آن است که از آن زمان که اروپا به دژاندیشی استعمارگری پرداخت به ویژه در دورۀ جنگ‌های چلیپایی [صلیبی] بیش از پیش با فرهنگ و تمدن ایران آشنا شد و بسیار کتابها و نسخه‌های خطی ایران که به اروپا رفت و چشم آنان را به روی فرهنگ و تمدن ایران باز کرد که خود زمینه‌ی نوزایی فرهنگی در اروپا شد و این نوزایی مدار و پا نیازهایی را در آن سرزمین‌ها پدید آورد که زمینه‌ساز استعمارگری آنان گردید و برای مستعمره کردن کشورهای متمدن آسیایی باید نخست از آنها هویت‌زدایی می‌شد که این کار به دست مستشرقان دست‌نشاندۀ استعمار صورت پذیرفت که اینان چه‌ها که با فرهنگ و تاریخ و تمدن ما به عنوان «شرق‌شناسی» نکردند و چگونه همۀ تلاش خود را بر آن نهادند که تا آنجا که بتوانند تاریخ و فرهنگ و تمدن ما را یا تحریف کنند یا منکر آن شوند یا آن را وارونه جلوه دهند و تا آنجا که توانستند تاریخ چندهزار سالۀ کهن ایران را افسانه، قصه، روایت، و داستان تلقی کردند و آن را بی‌ارزش و «غیرعلمی» نمایاندند که پی‌آمد آن همه تلاش، تحمیل تاریخ 2500 ساله به ملت ایران بود، در حالی که بر پایۀ بسیاری از اسناد و مدارک تاریخی که به ما رسیده و نویسندۀ آگاه این کتاب نیزبا پژوهشی مستند آن را نشان داده‌اند. سلسله‌های پادشاهی پیشدادیان و کیانیان یک واقعیت مستند تاریخی است.

نویسنده آگاهانه و به روشنی بر پایۀ اسناد و مدارک به خوانندۀ کتاب می‌نمایاند که ایرانیان طی یک دورۀ 1800 ساله به تدریج از ایرانویج که در بخشهای شمالی خراسان بزرگ جای داشته به درون نجد ایران کوچ کردند و کوچ ایرها یا ایرانیان از ایرانویج به درون فلات ایران طی سه دوره و پس از فرجامین دوره‌های یخبندان روی داده است که برای اثبات این سخن، نویسنده از منابع تاریخی، اطلس‌های معتبر جغرافیایی، اقلیم‌شناسی کهن ایران بهره گرفته است و همۀ این منابع کاملا علمی و مستند را با اوستا و شاهنامه برابر نهاده و مطابقت نموده است تا آنجا که بر بنیاد پژوهش‌های تقویم و تاریخ ایران و دیگر منابع تاریخی، توانسته است که زمان دقیق دولت‌های ملی پیشدادیان، فریدونیان و کیانیان و زمانهای پادشاهی هر کدام از پادشاهان این سلسله‌ها را تعیین نموده و با اشاره به کشفیات و دست‌آوردهای دانش باستان‌شناسی و تطبیق آنها با دوره‌های گوناگون تاریخ بسیار کهن ایران، آن زمان‌ها و دوره‌ها را به دست آورد.

بر این پایه جستارهای تاریخی کتاب بر بنیاد سه تاریخ یا سه تقویم سامان یافته است دورۀ پیش از زرتشت، دوره پس از میلاد زرتشت، دوره پیش از میلاد (مسیح) دوره پس از میلاد، دوره پیش از هجرت پیامبر و پس از هجرت پیامبر که با برابر نهادن این سه تاریخ و تقویم و تطبیق آنها با دست‌آوردهای باستان‌شناسی کهن ایران، همچون شهر سوخته و… تاریخ و تمدن پیشدادیان، فریدونیان و کیانیان فراچنگ آمده است. مگر می‌شود تنها گروهی از مردم، در یک شهر یا در یک بخش که تمدن آنها را به نام مثلا تپۀ زیویه یا چغازنبیل یا مارلیک و… معرفی می‌کنند بتوانند به چنان تمدن درخشانی برسند که مثلا چشم مصنوعی بسازند؟!
بیندیشیم که همۀ این به اصطلاح تپه‌های باستانی در سراسر ایران امروز و بیرون از مرزهای ایران امروزی – در همۀ ایران بزرگ یا ایران تاریخی – هم زمانند و بیندیشیم که برای مثال فلان تپۀ تاریخی در گیلان که آثار درخشانی از آن به دست می‌آید، از نظر تاریخی متعلق به 5 هزار سال پیش است، تپه‌ای دیگر برای مثال در کردستان یا لرستان که آثار درخشانی از فرهنگ و تمدن از آن به دست می‌آید، آن هم متعلق به 5 هزار سال پیش است و تپه‌ها و شهرها و منطقه‌های دیگر باستان‌شناسی که بسیاری از آنها متعلق به 8 هزار، 7 هزار، 6 هزار، 5 هزار و… سال پیش هستند و همۀ اینها از نظر زمانی با هم مطابقت دارند. این نشان می‌دهد که در سراسر ایران «همزمان» تاکید میکنم که «هم‌زمان» با تمدن و فرهنگ و دانشی پیشرفته وجود داشته است که اگر اینها را کنار هم بگذاریم و با دانش اخترشناسی و تقویم و تاریخ و اسناد و مدارک تاریخی و دیگر منابع باستانی تطبیق دهیم، تمدن و فرهنگ و دانش ایرانیان در دوره‌های پیشدادی و فریدونی و کیانی به دست می‌آید.

بیگمان همۀ این مناطق باستان‌شناسی که امروز تنها به نام یک تمدن محلی!! خوانده می‌شوند با هم در پیوند تنگاتنگ فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و علمی بوده‌اند. همۀ اینها را اگر کنار هم بگذاریم نشانگر وجود یک دولت مقتدر ملی و یک ملت آگاه و فرهنگ‌آفرین است.

تمدن هلیل رود یعنی چه؟ تمدن زیویه یعنی چه؟ تمدن سیلک یعنی چه؟ مگر چند هزار نفر در یک منطقه، بی‌هیچ وابستگی به دانش دیگر هم‌میهنان خود می‌توانند تمدنی درخشان پدید آورند؟ برای مثال چگونه می‌توانند به توان ساختن کارخانۀ ذوب مس شهداد (کرمان) دست یابند؟ و با افسوس مستشرقین در خدمت استعمار برای ما تاریخی را جعل کردند و به ما تحمیل نمودند که راستین نیست تاریخی بیگانه ساخته و با هدف هویت‌زدایی و تحریف تاریخ ملی ایران است و کوچک نمودن و کوچک نمایاندن تاریخ و فرهنگ و تمدن درخشان این نیاخاک گرامی.

نویسندۀ آگاه این کتاب با پشتگرمی به اسناد و مدارک تاریخی و تطبیق آنها با تقویم و تاریخ کهن ایران و با بهره گرفتن از دانش اقلیم‌شناسی کهن ایران، توانسته است که دوره‌های گوناگون تاریخ کهن ایران و زمان دقیق آنها را روشن نماید و گامی بسیار بزرگ در راستای نشان دادن بزرگی ملت ایران بردارد که امید در آینده در این زمینه به کامیابی‌های بیشتر و بزرگتر دست یابد تا حقیقت تاریخ ملی ایران و فرهنگ و تمدن درخشان ایران‌زمین بر جهانیان بیشتر آشکار گردد که ایدون باد.

برگرفته از ماهنامه خواندنی شماره 72

***

چاپ جدید کتاب “کار: تنها سند مالکیت و یگانه پاسدار آن” 

عنوان : کار: تنها سند مالکیت و یگانه پاسدار آن
 مولف/نويسنده : ظفری، پرویز
ناشر : شرکت کتاب
موضوع کتاب: علوم سياسی (عقايد سياسی), علوم اجتماعی (اقتصاد)
labor is proof of property and its sole guardian
Author: zafari, parviz
ISBN: 978-1-59584-661-7

Publisher: ketab corp
Language: Persian
½Size: 5½ x 8
Publication Year: 2018
Edition: 3
Weight: 1.5
ISBN: 978-1595846617
Volume 1: 51 pages
Published in: United States
Subject: Political science (general), Economics
Availability: In stock
Paperback for $5.00

***
احمد اقتداری مشهور به «پدر مطالعات خلیج فارس» درگذشت.

به گزارش خبرگزاری موج هرمزگان، احمد اقتداری آموزگار، وکیل دادگستری، نویسنده، مورخ و جغرافی‌دان در سن ۹۴ سالگی دار فانی را وداع گفت.

وی در سال 1304 در شهر گراش استان فارس دیده به جهان گشود و به دلیل مطالعات گسترده ای که در مورد خلیج فارس انجام داده است به پدر مطالعات خلیج فارس مشهور است.

اقتداری در طول زندگی پربارش حدود چهل کتاب و بیش از یک‌صد مقاله علمی به چاپ رسانده است.

در میان آثار او از تصحیح و انتشار دیوان اشعار شاعران، ترجمه آثار تحقیقی نویسندگان و پژوهشگران غیرایرانی تا چاپ قصه‌های مثنوی، منطق‌الطیر و هزار و یک شب و همچنین تحقیقات علمی در زمینه لهجه‌شناسی، زبان و فرهنگ مناطق مختلف کشور دیده می‌شود.

از جمله آثار او می‌توان به «خلیج فارس از دیرباز تا کنون»، «بندرعباس و خلیج فارس»، «صید مروارید در خلیج فارس»، «تاریخ مسقط و عمان و بحرین و روابط آن با ایران» و «سرگذشت کشتیرانی ایران» اشاره کرد.

در سال ۱۳۹۱ جایزه ویژه مرکز موقوفات دکتر افشار با عنوان «جایزه تاریخی و ادبی دکتر محمود افشار برای زبان فارسی و وحدت ملی ایران» به او اهدا شد.

بیوگرافی استاد احمد اقتداری در ویکیپدیا

احمد اقتداری (زادهٔ سال ۱۳۰۴، گراش در فارس – درگذشتهٔ ۲۳ فروردین ۱۳۹۸ در تهران)، مشهور به «پدر مطالعات خلیج فارس»، آموزگار، وکیل دادگستری، نویسنده، مورخ و جغرافی‌دان ایرانی است. عمده شهرت وی به علت پژوهش در خلیج فارس است.

وی که از خوانین گراش بود، تمام سواحل خلیج فارس و دریای عمان را برای کار تحقیقاتی‌اش پیاده طی کرده و از دوران جوانی شروع به نقشه‌برداری تمام این سواحل کرده‌ است.

کتاب مروارید خلیج فارس در خصوص پژوهش‌های ایران‌شناسی وی نوشته شده‌است.

وی در سال ۱۳۰۴ در شهر گراش در فارس به دنیا آمد و تحصیلاتش را در لار سپری کرد. پدر احمد اقتداری، مرتضی قلی‌خان اقتداری و مادرش انیس‌خانم اقتداری، هر دو از شهر گراش بودند.

اقتداری دو سال در دانشسرای مقدماتی شیراز درس خواند و با سمت آموزگاری به شهر لار بازگشت و در سال‌های اول تا چهارم ابتدایی به تدریس مشغول شد.

وی در سال ۱۳۲۸ که نخستین کنکور دانشکده حقوق و علوم سیاسی و اقتصادی تهران برگزار می‌شد، در این دانشگاه پذیرفته و در سال ۱۳۳۴ موفق به اخذ اجازه وکالت پایه یکم دادگستری شد تا علاوه بر ۳۰ سال معلمی، چهل سال هم در شغل وکالت دادگستری خدمت کند. وی همزمان به تحقیق دربارهٔ تاریخ منطقه لارستان پرداخت. به خاطر همین مطالعات و پژوهش‌ها به تدریس در رشته تاریخ در مقطع دکتری دانشگاه تهران دعوت شد. او بعدها به خاطر پژوهش‌های خود به دریافت دکتری افتخاری از دانشگاه تهران نائل شد.

اقتداری حدود چهل کتاب با ارزش و بیش از یکصد مقاله علمی به چاپ رسانده‌است. در میان آثار او از تصحیح و همت گماردن به انتشار دیوان اشعار شاعران، ترجمه آثار تحقیقی نویسندگان و پژوهشگران غیرایرانی تا چاپ قصه‌های مثنوی، منطق‌الطیر و هزار و یک شب و همچنین تحقیقات علمی در زمینه لهجه‌شناسی، زبان و فرهنگ مناطق مختلف کشور دیده می‌شود.

وی در سال ۱۳۸۷ حدود پنج‌هزار نسخه از کتاب‌ها و اسنادش را به کتابخانه مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی اهدا کرد.

برخی از کتابهای به چاپ رسیده احمد اقتداری عبارتند از:

خلیج فارس از دیرباز تا کنون، انتشارات امیرکبیر
بندرعباس و خلیج فارس
صید مروارید در خلیج فارس
تاریخ مسقط و عمان و بحرین و روابط آن با ایران
سرگذشت کشتیرانی ایران
آثار باستانی سواحل و جزایر خلیج فارس و دریای عمان ۱۳۴۸
لارستان کهن و فرهنگ لارستانی، نشر فرهنگ ایران زمین، ۱۳۳۴
خوزستان و کهگیلویه و ممسنی، ۱۳۵۹
تاریخ مسقط و عمان، بحرین و قطر و روابط آنها با ایران، محمد علی خان سدیدالسلطنه، تصحیح و تحشیه و پیوست‌ها از احمد اقتداری، تهران، دنیای کتاب، ۱۳۷۰

اهدای جایزه ویژه مرکز موقوفات دکتر افشار

در سال ۱۳۹۱ جایزه ویژه مرکز موقوفات دکتر افشار با عنوان جایزه تاریخی و ادبی دکتر محمود افشار برای زبان فارسی و وحدت ملی ایران به وی اهدا شد.

در بهمن ماه ۱۳۹۲، از تندیس احمد اقتداری به پاس بیش از پنجاه سال پژوهش برای خدمت به فرهنگ ایران و پژوهش در زمینه خلیج فارس در مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی رونمایی شد. در این مراسم کاظم بجنوردی، محمدرضا شفیعی کدکنی، محمدباقر وثوقی و صادق رحمانی حضور داشتند.

مستند «به ایران، جاودانی‌ام» دربارهٔ تلاش‌های احمد اقتداری در خصوص بررسی تاریخی جغرافیایی سواحل جنوبی ایران ساخته شده‌ است، و از شبکه‌های اول سیما و مستند نمایش داده شده‌است. این مستند در چهل و پنجمین جشنواره بین‌المللی فیلم رشد به نمایش درآمده است.

وی در کتاب «خلیج فارس؛ از دیرباز تا کنون» برای خلیج فارس دو تعبیر «دریای پرماجرای ایرانی» و «گاهواره تمدن» را به کار برده‌است. وی معتقد است خلیج فارس به این دلیل که همیشه در تاریخ خود، محل نبرد قوای نظامی بوده، «پرماجرا» است. وی همچنین معتقد است که خلیج فارس زادگاه ایلامیان بوده‌است؛ به همین دلیل از آن به عنوان «گاهواره تمدن» یاد می‌کند.

اقتداری ۲۳ فروردین ۱۳۹۸ در سن ۹۴ سالگی از دنیا رفت.

ویکیپدیا

***

نریمان نوروزی از جوانان میهن‌پرست خوزستان ه به حبس محکوم شد.

نریمان نوروزی از جوانان میهن‌پرست خوزستان توسط شعبه ۳ دادگاه انقلاب اهواز به اتهام “عضویت در گروه‌های معاند نظام” به ۶ ماه حبس تعزیری محکوم شد.

وی ۱۴ شهریورماه ۹۷ توسط نیروهای امنیتی در منزل پدری خود در شهرستان ایذه بازداشت و پس از حدود یک ماه بازداشت که ۲۰ روز آن در انفرادی بود، با تودیع قرار وثیقه آزاد شده بود وحکم #محکومیت روز دوشنبه ۱۹ فروردین ۱۳۹۸ به وکیل وی #مهران_افشار ابلاغ گردید.

***

پان ایرانیست ها و همه ایراندوستان را آزاد کنید!

***

حزب پان ایرانیست
همبستگی‌ ملی‌ . یکپارچگی ایران . حاکمیت ملت
هم میهن گرامی‌: برای ایرانی یکپارچه، آزاد، آباد، سربلند و دمکرات با حاکمیت ملت به ما بپیوندید
کنون ای هم وطن ای جان جانان / بیا با ما بگو پاینده ایران

درخواست هموندی
https://paniranism.info/%D8%AF%D8%B1%D8%AE%D9%88%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D9%87%D9%85%D9%88%D9%86%D8%AF%DB%8C

نامه پان ایرانیسم در شبکه های اجتماعی

تارنما: www.paniranism.info
فیسبوک: facebook.com/nameh_paniranism
تویتر: twitter.com/paniranism
تلگرام: t.me/Naameh_Pan

You can leave a response, or trackback from your own site.

Leave a Reply

Copyright©2010-2018.