هم میهن گرامی, مهر نموده و ما را در پخش نامه پان ایرانیسم یاری نمایید. سپاس!
نامه پان ایرانیسم
شماره 73 – چهار شنبه 21 تیر ماه 1398 – 3 ژوییه 2019
www.paniranism.info . iran@paniranism.info
درود بر هم میهنان گرامی
نوشته های زیر تقدیم می شوند
هر جا مرز کشیدند شما پل بزنید!
روی این امر نه تاکید،که ایمان داریم، به یگانگی ایرانشهر ایمان داریم، ایران بزرگ ،آرمان بزرگ میخواهد
به پارههای پیوستهی ایران، به خراسان و تمدن فارسی. برای تهرانیان و غمهایشان
زبان شمس، بهمناسبت روزجهانی «زبان مادری»
در تذکرهام، عاشق انسان بنویسید، از نسل ابومسلم و ساسان بنویسید
نوشته نجیب باور به صادق زیبا کلام
ایران زیبای ما: دورنمای دماوند از خلیج گرگان
ایران زیبای ما: دورنمای دماوند از خلیج گرگان
هر جا مرز کشیدند شما پل بزنید!
شعر خوانی نجیب بارور شاعر افغانستانی ایرانگرا در شب مجله بخارا در تالار کانون زبان فارسی در تهران. نجیب با چند تن از یاران ما در سازمان جوانان حزب پان ایرانیست در ارتباط نزدیک است، در سفرش به ایران یک شب هم مهمان سروران سازمان جوانان بود. دیداری هم قرار بود با سرور حجت کلاشی و دیگر سروران سازمان جوانان به صورت رسمی داشته باشد که مقدر نشد.
در دیدار نوروزی حزب پان ایرانیست پایگاه پندار و سازمان جوانان حزب پان ایرانیست در سال 1397، نجیب از راه اسکایپ حضور پیدا کرد و دو سروده وحدت گرایانه (هر جا مرز کشیدند شما پل بزنید! و گفتا به همه شیخ که نوروز حرام است) خود را خواند که با استقبال و تشویق بسیار زیاد باشندگان همراه شد. در این شماره هر دو این چکامه ها خدمت هم میهنان تقدیم می شوند.
https://www.youtube.com/watch?v=yDQiahlx50I
***
روی این امر نه تاکید،که ایمان داریم
به یگانگی ایرانشهر ایمان داریم
ایران بزرگ ،آرمان بزرگ میخواهد
لعل ما مشترک است و دو بدخشان داریم
دو-سه جسمیم جدا مانده که یک جان داریم
دور کردند مرا از تو که دشمن باشیم
بعد دیدند بههم عشق دوچندان داریم
نه به خطهای سیاسی و سیاستبازیست
در دل کابل اگر مهر به تهران داریم
دخت شیراز گلِ تازه به گیسو زده است
با وجودی که خزان است، بهاران داریم
چشمهایش دو بخارا دو سمرقند مناند
از لبانش چقدر قند فراوان داریم
رستم از زابل اگر بار دگر میآید
هر کجا پا نهد از شوق سمنگان داریم
در ادبگاه سخن با دل ویرانه بیا
تا ببینی که در این سینه چه پنهان داریم
هان مگو خواب و خیال است که من میگویم
تا که یادی ز قدیم است، خراسان داریم
عاقبت از “من” و “او” ما به میان میآید
روی این امر نه تاکید، که ایمان داریم
***
به پارههای پیوستهی ایران، به خراسان و تمدن فارسی. برای تهرانیان و غمهایشان
دست مرا بَرید، به دستانِ دردمند
این نامه را دهید به ایرانِ دردمند
شغادها به دام دگر تکیه دادهاند
گردنفراز، رستمِدستانِ دردمند
اهریمنان چه کرده که تصویر خون توست
در چهرههای لعل بدخشانِ دردمند
از طوس تا هرات و بخارا و کاشغر
ماتم گرفته است خراسانِ دردمند
ایران من، دوباره به پایت بلند شو!
با جسم زخمخورده و با جانِ دردمند
این صفحه را به خون و سیاهی گشودهاند
هرگز مباد قصه به پایانِ دردمند!
پاسخ برای دشمنمان دست دوستیست
ای کابل و دوشنبه و تهرانِ دردمن
***
زادگاهِ رستم و شاهان ساسانی یکیست
شوکت شهنامه و فرهنگ ایرانی یکیست
ارزش خاک بخارا و سمرقندِ عزیز
نزد ما با گوهر و لعل بدخشانی یکیست
ما اگرچون شاخهها دوریم از هم عیب نیست
ریشۀ کولابی و بلخی و تهرانی یکیست
از درفش کاویان آواز دیگر میرسد:
بازوان کاوه و شمشیر سامانی یکیست
چیست فرق شعر حافظ، با سرود مولوی
مکتب هندی، عراقی و خراسانی یکیست
فرق شعر بیدل و اقبال و غالب در کجاست
رودکی و حضرت جامی و خاقانی یکیست
مرزها دیگر اساس دوریِ ما نیستند
ای برادر! اصل ما را نیک میدانی یکیست
«تاجیکی»، یا «فارسی»، یا خویش پنداری «دری»
این زبان پارسی را هرچه میخوانی، یکیست!
***
بهمناسبت روزجهانی «زبان مادری»
زبان شمس
لهجهام -درّ دری- اما زبانم پارسیست
روح من شهنامه است و جسم و جانم پارسیست
از تبار رستم و از زادگاهِ آرشام
تیرهایم واژگان است و کمانم پارسیست
این زبان واحد، این پهنای فرهنگ سترگ
این جنون عشق در خون رگانم، پارسیست
این زبان رودکی و مولوی و حافظ است
گنگ اگر من خواب دیدم، ترجمانم پارسیست
دوست دارم مولویوار این زبان شمس را
این زبان شعر و منطق در دهانم پارسیست
هر کجا در من نهال دوستی بنشاندهاند
باغ صلح و آشتیام، باغبانم پارسیست
میروم از فرش تا عرش خدا بیواسطه
راهپیمای سلوکم، نردبانم پارسیست
از «اهورا» مانده این آواز در گوش زمان:
من خدای مهرم و پیغمبرانم پارسیست!
شوق پرواز است در من بیکران در بیکران
کفتر آزادگیام، آسمانم پارسیست
***
در تذکرهام، عاشق انسان بنویسید
از نسل ابومسلم و ساسان بنویسید
هویت هر دختر آزادهی ما را
تهمینهیی از مهد سمنگان بنویسید
تا دختر شیراز کند جلوهی دیگر
دَور یخنش لعل بدخشان بنویسید
ما را که به پهنای دو-سه کشور نوریم
باشندهی اصلیِ خراسان بنویسید
همطایفهی رستم و همباور زردشت
هممیهن فردوسی، از ایران بنویسید
بر خاک گرانگوهر من، بابت نامش
صدبار اگر جان دهم، ارزان بنویسید
هویت آزاده چنین ملت ما را
عیب است برادر! اگر افغان بنویسید
***
گفتا به همه شیخ که نوروز حرام است
زیرا که در این روز به دست همه جام است
گفتیم درست است ولی در کف تو نیز
تیغیست پُر از کینه که از زهد نیام است
تا گفت که دین مانع شادیست، مشورید!
گفتیم در این بحث تو هم جای کلام است؟
گفتا که سخن پخته، شریعت نپذیرد
گفتیم خیال تو در این غایله خام است
***
پیمانهی ما صافتر از سینهی دریاست
هر دانهی تسبیح تو یک حلقهی دام است
ما منطق نوریم، به رگهای سیاهی
در منطق جهل تو سحر جلوهی شام است
در مکتب ما عشق اساسیست خجسته
در مذهب تو ریشه و بنیاد زنام است
گیریم که شادی همه زشت است و گنه نیز
عاری ز گنه در همهی شهر کدام است؟
مستی کن و خوش باش که در باور رندان
“هر لب که” به پیمانه نچسبد “لب بام است”
***
متنی برگرفته از صفحه نجیب باور
بعد از بازیهای درخشان تیم ملی فوتبال ایران و احساس شادی و همدلی که بین همه ایرانیان و ایرانی تباران سراسر دنیا ایجاد شد،باز هم شبه روشنفکران داخل کشور که جز پادویی برای جریانات خاص داخلی یا بیرونی کارکردی ندارند، مطابق معمول همیشه و مثل چند سال گذشته سخنان پوچی مثل نژاد پرست بودن ایرانیان و انواع اتهامات دیگر را به جو همبستگی ملی شلیک کردند.در این میان بودند فرهیختگانی از افغانستان ،تاجیکستان و دیگر پیکره های جدا افتاده های ایران بزرگ که با شادی و غم تیم ملی لبخند و اشک بر لبان و چشمانشان آمد.زنده باد ایران و همه ایرانی تباران سراسر گیتی که باز هم مفهوم ملت تاریخی را به رخ همه بدخواهان کشیدند.
نوشته زیر از نجیب بارور که در صفحه شخصی فیسبوکشان منتشر شده است:
▪️یک استاد دانشگاه تهران صادق زیباکلام نام دارد. در جام جهانی گذشته راجع به تیم فتبال ایران مطلبی نوشته بود و در آن مطلب آرزو کرده بود که تیم فتبال ایران زودتر حذف شود تا هیاهوی ایرانیان از آن بابت فروکش کند. بعد خاطرهیی از زمان نوجوانی خویش نوشته بود که در آن زمان معیار طرفداری از تیمها گرایشها و وابستگیهای سیاسی بوده است، بعد مثالی آورده بود که مثلاً یک افغانستانی در ایران زندگی کند، اما بنابر گرایشهای سیاسی از تیم دیگری که با ایران مسابقه داشته باشد، حمایت کند. تمام محتوای آن مطلب را به یاد ندارم، اما کلیاتش توقعی بود برای باخت تیم ایران و مثالی که به افغانستانیها برمیخورد.
▪️من در پای همان مطلب آقای زیباکلام دیدگاهی گذاشته بودم، گفته بودم: من منحیث یک افغانستانی، هیچگاه از رقبای تیم ایران -حتا اگر تیم بازیکنان دلخواهم باشد- حمایت نکردهام، بلکه برعکس تیم ایران را از آنجایی که همزبان، همکیش، همفرهنگ و هموطن تاریخی من است و متعلق به جغرافیای پارسی است، تیم خود پنداشته، به تمام بازیکنانش افتخار میکنم. در پایین همان مطلب، شعر “هرکجا مرز کشیدند، شما پُل بزنید” را گذاشته بودم. از همه جالب این بود که مطلب آقای زیباکلام حدود ۳۰۰۰ لایک شده بود، اما کمنت من تا جایی که من تعقیب کردم ۷۰۰۰ لایک شده بود و ایرانیها در حمایت از نظر من، بیش از هزارها دیدگاه -ریپلی کمنت- گذاشته بودند.، از آنجایی که بیشتر از مطلب عمومی آقای زیباکلام، کمنت من حمایت شده بود، یکی دو روز پس متوجه شدم آقای زیباکلام کمنت مرا حذف کرده بود.
▪️بههرحال با دیدار بازی امشب تیم فتبال ایران، این خاطره بهیادم آمد. تیم فتبال ایران تا همینجا هم که نام ایران را در مهمترین مسابقات جهانی زنده نگهمیدارد، قابل ستایش است. ایرانیها بازی خوبی کردند. گذشته از تمام عقدهگشاییهای سیاسی، ورزش پیامدهنده آشتی و صلح است، هرکسی که در میدانهای بینالمللی از ملت خود نمایندگی کند، قابل قدر است.
***
حزب پان ایرانیست
همبستگی ملی . یکپارچگی ایران . حاکمیت ملت
هم میهن گرامی: برای ایرانی یکپارچه، آزاد، آباد، سربلند و دمکرات با حاکمیت ملت به ما بپیوندید
کنون ای هم وطن ای جان جانان / بیا با ما بگو پاینده ایران
درخواست هموندی
https://paniranism.info/%D8%AF%D8%B1%D8%AE%D9%88%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D9%87%D9%85%D9%88%D9%86%D8%AF%DB%8C
نامه پان ایرانیسم در شبکه های اجتماعی
تارنما: www.paniranism.info
فیسبوک: facebook.com/nameh_paniranism
تویتر: twitter.com/paniranism
تلگرام: t.me/Naameh_Pan