شماره 128 – 10 اردیبهشت روز ملی خلیج فارس گرامی باد

هم میهن گرامی, مهر نموده و ما را در پخش نامه پان ایرانیسم یاری نمایید. سپاس!

نامه پان ایرانیسم
شماره 128، آدینه 10 اردیبهشت ماه 1400، 30 آوریل 2021
www.paniranism.info . iran@paniranism.info

 

درود بر هم میهنان گرامی

مطالب زیر تقدیم میشوند

10 اردیبهشت روز ملی خلیج فارس گرامی باد
سروده خلیج فارس
پیامدهای شوم جمهوری اسلامی در ایران: فروپاشی اقتصادی و انحطاط اجتماعی
چگونه یک ملّت از درون نابود می شود
وطن یعنی سه سرباز

 

سازمان جوانان حزب پان ایرانیست

دهم اردی بهشت روز ملی خلیج پارس گرامی باد.

٭شعری از استاد قناعت در وصف خلیج فارس
از خلیج فارس می‌آید نسیم فارسی
ابر از شیراز می‌آید چو سیم فارسی
درّ از این دریا نمی‌جویم چو دور افتاده‌است
از تگ دریا ته چشم یتیم فارسی
می‌رسد از کشتی بشكسته شعر بی‌شکست
شعر هم بشکست با پند قدیم فارسی
شیخ را سرمست دیدم یک شبی از بوی نفت

رفت با عطر کفن عطر و شمیم فارسی

کانال خبری پان ایرانیست
paniranist@

***

سروده خلیج فارس، بانو هما ارژنگی

***

پیامدهای شوم جمهوری اسلامی در ایران: فروپاشی اقتصادی و انحطاط اجتماعی

-به روزگاری رسیده‌ایم که پلیس و بازرسان وزارتخانه‌های صنعت و جهاد کشاورزی اتومبیل‌‌های حمل مرغ را تا محل توزیع اسکورت می‌کنند!
-مردم ناچارند برای دریافت سهمیه دو عدد مرغ با نرخ دولتی آنهم با ثبت شماره ملی، از صبح زود در صف بایستند! به همین دلیل این مرغ در طنزی سیاه و تلخ به «مرغ سحر» معروف شده!

-مردمی که تا حالا با «بدمسکنی» و «حاشیه‌نشینی» و بیکاری روبرو بودند، اکنون با «گرسنگی مفرط» و «زباله‌گردی» و «سوء تغذیه» دست و پنجه نرم می‌کنند.
-فهرست مواد غذایی هزاران خانواده با حذف خوراکی‌های مرسوم، به استخوان، پوست مرغ و میوه‌های خراب و پلاسیده تغییر کرده است.
-تبعیضِ ناشی از ادعای توسعه، درّه‌ای عظیم بین اقلیتی از همه ‌چیز برخوردار و اکثریت محروم به وجود آورده بطوری که بر اساس برآوردها اکنون ۶۰ درصد جمعیت کشور زیر خط فقر قرار دارند.

-این شرایط به شدت ناعادلانه‌، مناسبات انسانی و روان جامعه را طوری تحت تأثیر قرار داده که حتا با بهبود شرایط اقتصادی نیز اثرات منفی آن سال‌ها ادامه خواهد یافت.

ادامه مقاله:

پیامدهای شوم جمهوری اسلامی در ایران: فروپاشی اقتصادی و انحطاط اجتماعی

***
چگونه یک ملّت از درون نابود می شود

یوری الکساندروویچ بزمنوف (نام دیگر: Tomas Schuman) مامور ارشد ک.گ.ب؛ فرایند براندازی- تجزیه و مراحل آن را این گونه توضیح می دهد. وی می‌گوید:

هنر جنگیدن این است که اصلامبارزه ای انجام ندهید بلکه به جای آن تمام ارزش های موجود در کشور دشمن را تغییر دهید. این هدف نهایی براندازی ست که پس از آن شما بدون شلیک حتی یک گلوله بر دشمن غلبه می کنید؛ این تعریف براندازی بود.

اولین مرحله «نابودی اخلاقی» نام دارد؛ بین 15 تا 20 سال زمان نیاز است تا یک جامعه را تضعیف روحیه کنید چون این زمان کافی برای تربیت کردن یک نسل از دانش آموزان و کودکان است؛ یک نسل، یک بازه زمانی از زندگی انسان که صرف تحصیل و آموزش می شود. در هر جامعه و کشور قطعا جریاناتی وجود دارند که خلاف ارزش‌ها و اصول اخلاقی جامعه حرکت کنند که سو استفاده از این جنبش ها هذف اصلی براندازی است.

مرحله دوم «بی ثبات سازی» است. هدف بی ثبات کردنِ تمام روابط، موسسات و سازمان‌های پذیرفته شده در کشور دشمن است. حوزه‌های هدف در این مرحله به اقتصاد، نظم و قانون، نیروهای نظامی و رسانه‌ها محدود می‌شود؛ مرحله‌ای که مستقیما به بحران منجر می شود.

مرحله سوم « بحران» است، زمانی که جامعه دیگر نمی‌تواند به خوبی عمل کند و ساختار جامعه فرو می‌ریزد. در این مرحله ساختار قانونی و نظم سیاسی فرو می ریزد. که ممکن است دو پیامد مختلف داشته باشد: جنگ داخلی یا اشغال نظامی.

مرحله چهارم، «عادی سازی» است. در این مرحله از پی آشوب و بلبشوی سیاسی رهبران خودخوانده جدیدی پس از جنگ داخلی یا اشغال به قدرت می‌رسند و سایر نیروهای انقلابی سابقا همکار را که اکنون رقیب به شمار می‌روند، از صحنه کنار می زنند. در این مرحله قدرت فائقه از ثبات حمایت میکند.

توصیفات بزمنوف از مراحل نابودی ملت‌ها و کشورها از آن روی اهمیت دارد که ایران همواره یکی از اهداف بی‌ثبات سازی از سوی اتحاد شوروی بود و گروه‌های مختلف وابسته یا نزدیک به شوروی در این خصوص فعالیت می‌کردند و می‌توان گفت که بخشی از این تجربه پس از فروپاشی شوروی به همین گروه‌ها و حتی جماهیر باقی‌مانده از دوران بلشویکی به ارث رسید.

اگر به عملیات روانی صورت گرفته در آذربایجان خودمان در دهه‌های اخیر نگاهی بی اندازیم بی شک رد پای مهمی از روش های غیر اخلاقی سازی و بی‌ثبات سازی را مشاهده خواهیم کرد. آذربایجان همواره دژ محکم ایرانخواهی و دفاع از تمامیت ارضی بوده است. در دوران صفوی و جنگ های ایران- عثمانی آذربایجان مانند یک قلعه مستحکم در خط اول دفاعی عمل کرد. نیروهای متخاصم عثمانی ابتدا در آذربایجان متوقف می‌شدند و یارای پیشروی به قلب ایران را نداشتند. اگرچه آذربایجان از این جایگاه ضربه‌های بسیاری دید و بارها مورد حمله، قتل عام و کشتار ترکان عثمانی قرار گرفت اما عملا خود را سپر بلای ایران کرد. از این رو به نظر می رسد، عثمانی و ترکان در دوران معاصر برای غلبه بر ایران حربه دیگری برگزیده اند و آن رسوخ در درون این قلعه از طریق همان روش‌هایی است که بزمنوف توضیح می دهد؛ یعنی: نابود کردن «امر اخلاقی» و زیر و رو ساختن ارزش های موجود.

این ارزش‌ها برای آذربایجان در ایستادگی برابر دشمن و اشغال خارجی تعریف می‌شد. اما دشمن تلاش کرد از طریق تاسیس یک جریان پان ترکیست که با رنگ و لعاب هایی از هویت طلبی، مطالبه گری سیاسی- اجتماعی و… زینت داده می شد، قبل از هر چیز «روایت تمایز و تعلق» را تغییر داده و جای دوست و دشمن را عوض کند.

برای این پروژه لازم بود بخشی از تاریخ تحریف شده یا قرائت واژگونه ای از آن طرح شود. لذا «ترکان عثمانی» که از دوره صفویه تا دوره افشار و قاجار بارها به مرزهای غربی ایران حمله کرده و هستی مردم آذربایجان را نابود کرده بودند، یک باره در کلام و ادبیات پانترکیسم، دوست و برادر جا زده شدند و سایر مردم ایران اعم از کُردها، فارسی زبانان، ارمنی ها، بختیاری ها، گیلک ها و… که سال‌ها دوشادوش مردم آذری از میهن دفاع کرده بودند، «دیگری» و در برخی موارد به صورت خصم بازنمایی شدند. کسانی که در عمل مدعی علاقه به ناحیه و منطقه خود بودند، چنان با دشمنان این منطقه در آمیختند که در عمل تبدیل به سربازان آنها شدند. مهم‌ترین خط تبلیغی در این خصوص بایکوت و سیاست سکوت در خصوص قتل عام عثمانی‌ها در تبریز و خوی، همکاری و پشتیبانی دولت عثمانی و حتی جمهوری نوین ترکیه اسماعیل سیمقتو، نقش عثمانی در قطحی بزرگ آذربایجان (جنگ نخست جهانی) و … است. به این ترتیب افرادی که مدعی دغدغه آذربایجان هستند، عملا به سربازان پیاده ای برای دشمنان آذربایجان تبدیل می‌شوند و حاضرند در راه آن دشمنان هزینه هم بدهند و با کمال حماقت این را کوششی در راه آذربایجان وانمود کنند.

در چارچوب این نگاه پروژه‌ای، جای شگفتی نیست که ارتجاع قومی تلاش کند، قتل عام آذربایجان توسط ترکان عثمانی را در دوره‌های مکرر نادید بگیرد ولی برای دشمن سازی از سایر هم‌میهنان برای هر یک از آنها مانند ارمنی‌ها، کردها و فارس‌ها یک دوره «قتل عام» جعل کند. تمامی این تلاش‌های برای تغییر در روحیه، ایجاد نفرت و دروغ و غیر اخلاقی سازی جامعه است.

در فاز دیگر جریان ارتجاع قومی پس از تلاش برای تغییر دادن جایگاه دوست و دشمن، ارزش مهم دیگر به نام ایستادگی و مقابله با اشغال‌گری را که به مدت پنج قرن در آذربایجان مهم ترین کنش سیاسی (اغلب در برابر عثمانی و گاه در برابر روس) تلقی می‌شد مورد تشکیک قرار می دهد. بنابراین سعی شده است از افراد خائن به کشور که اغلب در فرایند همکاری با بیگانگان حین اشغال با آنان همکاری داشتند، به عنوان «روشنفکر نمونه» الگوسازی شود.

پروژه طرح نام «تقی رفعت» در نشریاتی مانند آیدین گلجک در همین راستا بود. هدف از چنین پروژه‌هایی این است که به کنشگران سیاسی این پیام داده شود که روزنامه نگار، شاعر و روشنفکر «خوب» کسی است که به سرویس اطلاعاتی بیگانه همکاری کند (همانگونه که رفعت با تشکیلات مخصوصه عثمانی همکاری میکرد)، همرزم و هموطن خود را بفروشد (همانگونه که رفعت با خیانت به شیخ محمد خیابانی روزنامه خود را جایگزین روزنامه تجدد کرد) و در نهایت بخشی از پازل ارباب قرار بگیرد و اگر لازم بود خودکشی کند.

یکی از نمونه‌های جالب دیگر مورد زهتابی است. پانترکیست ها هنوز نتوانسته‌اند توضیحی در مورد همکاری تئوریسین بزرگ خود یعنی محمدتقی زهتابی با استخبارات عراق بعثی ارائه دهد. مدارک و اسناد رسمی در خصوص همکاری این فرد با عراق بعثی به قدری زیاد و مکفی است که نمی‌توان آن را انکار کرد اما با آشکار شدن ابعاد همکاری زهتابی با بعثی‌ها، ارادت پانترکیسم به وی هم بیشتر می شود. تاکنون حتی یک قوم‌گرا اعم از کسانی که خود را هویت طلب (کبریت بی‌خطر؟) می‌نامند تا طیف های رادیکال تلاش نکرده‌اند با افرادی چون زهتابی تعیین مرز کنند. دلیل آن معلوم است. زیرا صدام حسین و تفکر بعثی به نوعی قهرمان «باطنی» پانترکیسم محسوب می‌شود و اگر امروز فرصتی دست دهد خود آنها نیز در کنار صدام قرار می‌گیرند. از نظر آنها صدام ده‌ها هزار کُرد را قتل عام کرده‌اند و تا آخرین لحظه به فکر نابودی ایران بود. پس چرا که نه! از سوی دیگر جریان پان‌عربیسم متحد پانترکیسم محسوب می شود و بخشی از وابستگی مالی پان ترکها، امروزه به عربستان و امارات است. بنابراین پروژه غیر اخلاقی کردن جامعه در جایی اوج می‌گیرد که صدام به قهرمان باطنی پان ترکیسم بدل می‌شود.

موضوع جالبی که بزمنوف به آن اشاره دارد، استفاده این گروه‌ها و افراد از خلاءهای قانونی و راه‌های فرار حقوقی است. وی می گوید اگر یک روشنفکر پس از بازگشت از مسکو درس گفتارهایی در ارتباط با مارکسیسم-لنینیسم دایر کند (که هدف از آن در حقیقت تبلیغ و ترویج کمونیسم است) کسی نمی تواند او را محکوم یا حتی سرزنش کند. زیرا در اینجا هیچ قانونی نقض نشده است. از سوی دیگر روشنفکران مانعی عمده در درمان معضلات هستند که در مراحل اولیه غیر اخلاقی سازی و بی‌ثبات سازی بروز می‌کند. در مرحله پایانی هیچ نیرویی به جز نیروی نظامی قادر به حل مسئله نیست اما در مراحل اول و دوم پس از بحرانی شدن، می‌توان با تدابیر سیاسی و امنیتی یا اجتماعی مسائل را حل کرد. اما در این نقطه روشنفکران به نام آزادی و اصل عدم مداخله دولت اجازه راه حل صحیح را نمی دهند.

***

وطن یعنی سه سرباز

محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی

یک داستان واقعی


✅ ژنرال روس تا آن لحظه فکر می‌کرد با فوجی از سربازان ایرانی می‌جنگد اما وقتی فهمید تمام 48 ساعت گذشته را با سه سرباز جنگیده به نشانه احترام یکی از درجه‌هایش را از روی شانه برداشت و روی جنازه سرباز گذاشت.

✅ سه سرباز (سرجوخه مصیب ملک‌محمدی، سرباز وظیفه عبدالله شهریاری و سرباز وظیفه سیدمحمد رایی هاشمی) در سوم شهریور 1320 که قوای روسیه قصد تجاوز به خاک ایران و اشغال کشور در جریان جنگ جهانی دوم را داشتند، به مدت 48 ساعت در کنار پل مرزی جلفا در مقابل لشکر 47 شوروی مقاومت کردند و به شهادت رسیدند.

✅ دستور تخلیه پادگان در مقابل ارتش شوروی که از تهران رسید، سرجوخه به سربازانش گفت: هر کسی می‌خواهد، برگردد. من اینجا می‌مانم. می‌خواهم از کشور مقابل اجنبی‌ها دفاع کنم. ملک‌محمدی همراه با سرباز عبدالله شهریاری، سیدمحمد رایی هاشمی و سرباز دیگری ماندند و ارتش شوروی را 48 ساعت از ورود به خاک ایران بازداشتند.

✅ نوشته‌اند «سرلشکر نوویکف … وقتی فهمید ۴۸ ساعت تنها با ۳ سرباز جنگیده، به نشانه احترام یکی از درجه‌هایش را از روی دوشش باز کرد و روی سینه سرجوخه محمدی گذاشت و از چوپانی خواست ۳ سرباز شجاع را به شیوه مسلمانان کنار پل آهنی دفن کند. تدفین این ۳ سرباز به‌ خاطر وطن‌پرستی‌شان با تشریفات نظامی از سوی لشکر ۴۷ ارتش دشمن صورت گرفت.»

✅ یادمان و قبر این مرزبانان در اسفند 1389 در نقطه صفر مرزی با جمهوری آذربایجان بازسازی و رونمایی شده است. گویی روح‌شان از ورای این یادمان و مجسمه‌ها، مثل بقیه شهدای میهن، مثل همه آن‌ها که تا به امروز، با چنگ و دندان، با خون و جان، وطن را نگهداری کرده‌اند، به ایران می‌نگرند به گربه‌ای روی نقشه که نمی‌خواستند طعمه هیچ گرگی شود.

✅ حاج محمد علی شهریاری پسر بازمانده سرباز شهریاری می‌گوید: «پیش از مرگش ۲ بار خانه آمد و قبل از این که از او بی‌خبر بمانیم، نامه‌ای برایمان فرستاد که چند ماهی است حقوق نداده‌اند و چند تا از گوسفندها را بفروشیم و برایش پول بفرستیم. مادرم وصیت کرده بود وقتی مرد، توی قبر نامه پدرم را هم روی پیشانی‌اش بگذارند ولی متأسفانه یکی دو سال قبل از فوتش نامه گم شد.»

✅ اگر برای میهن بجنگی – فرق نمی‌کند با اسلحه وسط میدان جنگ، با خلاقیت برای پیشرفت، با قلم برای اصلاح یا با درست کار کردن – بالاخره شصت سال هم که بگذرد، کسانی پیدا می‌شوند مجسمه‌ات را می‌سازند و یادت را گرامی می‌دارند و الهام‌بخش تاریخ می‌شود. هیچ چیز از جنس سلامت، صداقت و رشادت گویی در این جهان گم نمی‌شود.

✅ اگر برای میهن استوار بایستی، دشمن هم در نهایت به تو احترام خواهد گذاشت، منوط به این‌که آن‌چه انجام می‌دهی بهترین کار ممکن باشد که از دستت برمی‌آید. مهم این است کار درست را انجام دهی نه آن‌چه به نفع توست یا تو دوست داری. کسانی پیدا می‌شوند که به تو بی‌مهری می‌کنند، عین کسانی که چند ماه حقوق سرباز شهریاری را نپرداخته بودند، اما شهریاری بین میهن و آن‌ها که باعث و بانی نپرداختن حقوق‌اش بودند تفاوت قائل شد.

***

هواداران پان ایرانیسم در برونمرز
همبستگی‌ ملی‌ . یکپارچگی ایران . حاکمیت ملت
هم میهن گرامی‌: برای ایرانی یکپارچه، آزاد، آباد، سربلند و دمکرات با حاکمیت ملت به ما بپیوندید
کنون ای هم وطن ای جان جانان / بیا با ما بگو پاینده ایران

درخواست هموندی
hamvandi@paniranist.org

شبکه های اجتماعی نامه پان ایرانیسم

تارنما: www.paniranism.info
فیسبوک: facebook.com/nameh_paniranism
تویتر: twitter.com/paniranism
تلگرام: t.me/Naameh_Pan

You can leave a response, or trackback from your own site.

Leave a Reply

Copyright©2010-2018.